علوم انسانی - 27

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

مقاله اعتیاد به اینترنت

بازديد: 1745

بررسی متغیرهای شخصیتی پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت

 

چکیده پژوهش

به نظرمی رسد اینترنت هرروز قسمت بیشتری از زندگی روزانه مردم را در بر می گیرد. درسالهای اخیر گزارشهایی مبنی براعتیاد کاربران به اینترنت منتشرشده است. هدف كلي از این پژوهش بررسی ویژگیهای  شخصیتی پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت می باشد..
روش بررسی: از ميان كاربران اينترنت حاضر به همكاري در کافی نت های شهر اهواز و مراکز آموزش کامپیوتر 100 نفر(56زن/ 44مرد) بدون در نظر گرفتن سن، شغل وتحصیلات به شیوه  نمونه گيري آسان انتخاب شدند. پرسشنامه اعتیاد به اینترنت و تست NEO  را تکمیل نمودند. جمعیت نمونه به دو گروه معتاد به اینترنت و غیر معتاد تقسیم گردید. سبک شخصیتی آنها بر اساس دو بعد روان نژندی و برون گرایی آزمون NEO تعیین گردید. سپس داده ها با استفاده از نرم افزار  SPSSتحلیل گردید.
نتایج:  بر اساس این مطالعه 86% کاربران، اعتیاد به اینترنت داشتند(56% خفیف،30%متوسط تا شدید). دوازده ویژگی شخصیتی در قالب  دو بعد روان نژندی و برون گرایی وارد مدل آماری رگرسیون لجستیک شدند. ویژگی ها ی شخصیتی پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت به ترتیب شامل: آسیب پذیری در برابراسترس (0001/0 p<)،تکانشی بودن(05/0 p<)، فعالیت (05/0 p<)و هیجان جویی (05/0 p<)می باشد. همچنین رابطه معنی داری بین اعتیاد به اینترنت با سنین نوجوانی(03/0 p<) و بیکار بودن(0001/0 p<) به دست آمد. 
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر به نظر می آید صفت های شخصیتی افراد، پیش بینی کننده آسیب پذیری در برابر اعتیاد به اینترنت می باشند.نتایج پیشنهاد می کنند با ارزیابی شخصیت کاربران اینترنت، اشخاص در معرض خطر جهت پیشگیری از اعتیاد به اینترنت  شناسایی شوند.
واژگان کلیدی: اعتیاد به اینترنت-اینترنت-اعتیاد-تست NEO- شخصیت

 

مقدمه:
بی شک اینترنت پیشتاز انقلاب صنعتی جدید است،با ورود هزاران عضو جدید درهر روز وحدود 200 میلیون نفر کاربر در سراسر دنیا، اینترنت درحال شکل دادن یک انقلاب ارتباطی، اجتماعی و اقتصادی است. اینترنت اکنون در اوج قله انقلاب صنعتی دیجیتالی قراردارد و هرگونه انقلاب جدیدی، بی گمان مشکلات و گرفتاری های جدید می آفریند. ویژگی های منحصر به فرد اینترنت از جمله سهولت دسترسی به آن، 24ساعته بودن، سادگی کار، هزینه پایین، گمنام ماندن کاربران آن و.... همگی موجب استقبال عظیم مردم در سراسر جهان از آن شده است(1).
این خصوصیات، علاوه برآنکه از یک طرف از قابلیتهای اینترنت محسوب می شوند، ازطرف دیگر از معایب آن نیزشمرده می شوند. یکی از مشکلاتی که اینترنت پدید آورده است، اعتیاد مجازی یا اعتیاد به این شبکه عظیم جهانی است که دارای تأثیرات رفتاری-روانی بسیار مضری بروی کاربران می شود. همچنین این شبکه قادر به تغییر جهت دادن نقاط تصمیم گیری روانی انسان است و می تواند بر رفتارها حکومت کند. برخی از ویژگی های بی نظیری که در پتانسیل اعتیاد به اینترنت مثمرثمر هستند، شاید تا حدودی با سرعت، دردسترس بودن وحجم انبوه اطلاعاتي که به صورت آن لاین ردوبدل می شوند مرتبط باشند. اگر این فرضیه درست باشد، پس ما باید با افزایش سرعت مودم ها و سهولت دسترسی، منتظر سطوح بالاتری از استفاده های اعتیادگونه اینترنت باشیم(همان منبع). اعتیاد به اینترنت توجه زیادی را  در رسانه های گروهی ودر بین محققین به خود جلب کرده است واین توجه هم راستا با رشد دسترسی به اینترنت وکامپیوتر است(2).
کاپلان  در سال 2002 اعتیاد به اینترنت  را چنین تعریف کرده است:نوعی استفاده از اینترنت که بتواند مشکلات روانشناختی، اجتماعی، درسی و یا شغلی در زندگی فرد ایجاد کند. رایج ترین اصطلاح ((اعتیاد به اینترنت)) این است که نوعی وابستگی رفتاری به اینترنت ایجاد می کند(3). ملاکهای عمده اعتیاد که باید حداقل به مدت 20 ماه ادامه داشته باشد عبارتند از:ایجاد تحمّل، علائم سندرم ترک (مانند لرز، ، لرزش، اضطراب، افکار تکراری راجع به اینترنت، خیال پردازی ورویا دیدن راجع به اینترنت، حرکات ارادی یا غیر ارادی انگشتان)، اجبار به استفاده از اینترنت به منظور کاهش دادن یا جلوگیری از علائم ترک، استفاده بیش از مدتی که قصد استفاده دارد، کاهش فعالیتهای اجتماعی، شغلی و تفریحی و خطر از دست دادن شغل، تحصیل و فرصتهای کاری به دلیل استفاده بیش از اندازه از اینترنت(4). حتی تستهایی برای مشخص شدن میزان اعتیاد به اینترنت تهیه شده است(5). 
در سالهای اخیر مطالعات شیوع اعتیاد به اینترنت را بین 3/0% تا 22% گزارش کرده اند(13-6). همچنین اعتیاد به اینترنت با فوبی اجتماعی و اختلال کمبود توجه همراه با بیش فعالی    (ADHD)(7، 16-14)، اختلال دوقطبی(17)، مشکلات در روابط بین فردی(18)، اختلالات اضطرابی و تکانه ای(7،20-19)، خودکشی (6) و پرخاشگری (9و23-21)، افسردگی(12، 15-14، 23،24) برانگیختگی بالا (25) در ارتباط بوده است. از طرفی برخی مطالعات با بررسی مشخصات دموگرافیک به عنوان متغیرهای پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت، شانس جنسیت، سن، بیکاری و تأهل(11-8، 14-13، 16،20، 31-26) را مؤثر دانسته اند. متغیر دیگری که برخی مطالعات در ارتباط با اعتیاد به اینترنت بررسی نموده اند، ویژگیهای شخصیتی کاربران می باشد که خصوصیاتی مانند کمرویی،تکانشی بودن، تنهایی، اضطراب، افسردگی، صفات روان نژندی(اضطراب، خشم وکینه، خلق افسرده، شرم، تکانشی بودن، آسیب پذیری در برابراسترس) , خشونت و پرخاشگری، سبک شخصیتی درون گرایی، ، احترام به خود پایین، احساسات ناپایدار و خیال پردازی، دنبال تازگی بودن‚اجتناب از آسیب وکاهش وابستگی به پاداش، برون گرایی و بازبودن (19و21و23و12 و 40-29) تأثیر گذار بوده است.
با توجه به موج گسترش استفاده از اینترنت در بین مردم وخطر وابستگی به آن، مطالعه حاضر با هدف بررسی خصوصیات شخصیتی به عنوان پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت انجام یافته است.
روش كار: مطالعه حاضر از نوع تحلیلی-مقطعی می باشد. جامعه آماری مورد مطالعه  شامل  كليه كاربران اينترنت حاضر به همكاري در  کافی نت های  شهر اهواز، مراکز آموزش کامپیوتر و کارکنانی که شغل آنها در ارتباط با اینترنت بوده است می باشد. از ميان كاربران اينترنت حاضر به همكاري 100 نفر(56 زن /44 مرد) بدون در نظر گرفتن سن، شغل وتحصیلات به شیوه نمونه گیری آسان انتخاب شدند.پس از تهيه پرسش نامه ها به كافي نت هاي شهر اهواز،مراكز اموزش كامپيوتر مراجعه نموده وپس از توضيح ﻃرح پژوهش راهنمايي لازم جهت تكميل پرسشنامه به عمل آمد.داده ها  با نرم افزارSPSS و با استفاده از آزمون های آماری مربع خی و لجستیک رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید.
ابزارهای پژوهش: 1- پرسشنامه اعتیاد به اینترنت(IAT)  : این پرسشنامه در سال  1998 توسط کیمبرلی یونگ تهیه گردید(41) و شامل بیست ماده چند گزینه ای (بندرت تا همیشه) است که  به شیوه لیکرت از یک تا پنج نمره گذاری می شود ودر نهایت نمره کل آن از 0تا100متغیراست. سپس نمرات به چهارسطح عادی(20)، وابستگی خفیف(49-21)، وابستگی متوسط(79-50) و وابستگی شدید(100-80) تقسیم می گردد. اعتبار و روایی آن در ایران انجام یافته است (13).
2- پرسشنامه شخصیتیNEOPI-R : ابعاد شخصیتی نمونه ها با استفاده از پرسشنامهNEO PI-R فرم 240 سؤالی که توسط حق شناس درسطح شیراز هنجاریابی شده، مورد ارزیابی قرار گرفت(42). آزمون در سال 1992  توسط کاستا  و مک ری   جهت بررسی شخصیت تهیه گردیده است. این پرسشنامه دارای5 شاخص اصلی و30 مقیاس است که با استفاده از 240 عبارت آزمودنی پاسخ خود را دریک مقیاس 5 گزینه ای( کاملا قبول تا کاملا رد) انتخاب می نماید. 
در این آزمون شخصیت براساس 5 شاخص روان نژندی یا بی ثباتی هیجانی ( درزیرمجموعه های: اضطراب، خشم وکینه، خلق افسرده، شرم، تکانشی بودن، آسیب پذیری ازاسترس)؛ برون گرایی   ( درزیر مجموعه های: صمیمیت، جمع گرایی، قاطعیت، فعالیت یا جنب وجوش، هیجان جویی، وعواطف مثبت)؛ بازبودن تجربه ها( در زیر مجموعه های: تخیل، زیبایی شناسی، احساسات، فعالیت، دامنه سلیقه ها، ارزش ها)؛ توافق با دیگران( در زیر مجموعه های: اعتماد، سادگی، همدردی، تبعیت، تواضع و درک دیگران)؛ و شاخص وجدانی بودن(در زیر مجموعه های: حس شایستگی، نظم، وظیفه شناسی، تلاش برای موفقیت، پیگیری و انعطاف پذیری در اهداف)   بررسی می گردد. هرشاخص می توانست دارای دامنه نمرات صفرتا192 و هر مقیاس دامنه نمرات صفر تا32 باشد(43). گروسی فرشی(44) ضریب های روایی واعتبار قابل قبولی را برای این پرسشنامه بر روی جمعیت وسیعی از دانشجویان مناطق شمال وجنوب کشور نشان داده است. در این مطالعه 2 شاخص اصلی روان نژندی و برون گرایی با 96 سئوال مورد بررسی قرار گرفته است، به این علت که در اکثر مطالعات انجام شده بیشتر به این دو بعد از شخصیت پرداخته اند.  
یافته ها: مشخصات جمعیت شناختی کاربران اینترنت با و بدون اعتیاد به اینترنت در جدول شماره 1 نشان داده شده است.
بر اساس این مطالعه 86% کاربران، درجاتی از اعتیاد به اینترنت را نشان دادند(56% خفیف، 28%متوسط و 2%شدید). 
در این مطالعه دوازده ویژگی شخصیتی شامل اضطراب، خشم وکینه، خلق افسرده، شرم، تکانشی بودن، آسیب پذیری ازاسترس، صمیمیت، جمع گرایی، قاطعیت، فعالیت یا جنب وجوش، هیجان جویی، وعواطف مثبت وارد مدل آماری رگرسیون لجستیک شدند. در این تحلیل به ترتیب 4 متغییرشخصیتی آسیب پذیری در برابر استرس(0001/0 p<)، تکانشی بودن (05/0 p<)، فعالیت(05/0 p<)و هیجان جویی(05/0 p<) در پیش بینی اعتیاد به اینترنت مؤثر می باشند. همچنین ویژگیهای شخصیتی که کمترین رابطه را با اعتیاد به اینترنت نشان دادند عواطف مثبت(03/0 p<)و قاطعیت (05/0 p<) میباشند. همچنین رابطه معنی داری بین اعتیاد به اینترنت با سنین نوجوانی(03/0 p<) و  بیکار بودن (0001/0 p<) به دست آمد. 
جدول شماره 1: توزیع مشخصات جمعیتی کاربران اینترنت با و بدون اعتیاد
    گروه معتاد
درصد    گروه غیر معتاد
درصد        گروه معتاد
درصد    گروه غیرمعتاد
درصد
جنسیت            سن        
مرد    40    4    20وكمتر    24    1
زن    46    10    25-21    43    6
شغل            30-26    15    7
بیکار    16    2    41 و بیشتر    4    0
دانش آموز و دانشجو    48    6    تحصیلات        
کارمند    10    5    زیر دیپلم    14    2
آزاد    12    1    دیپلم    17    2
وضعیت تأهل            دانشجو    32    4
مجرد    73    9    لیسانس    20    6
متأهل    13    5    فوق لیسانس و دکتری    3    0

 

بحث و نتيجه گیری:

مطالعه حاضر با هدف بررسی متغیرهای شخصیتی پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت انجام یافته است لذا حجم نمونه برآورد شده از مراکزی که امکان دستیابی به کاربران اینترنت بیشتر بوده، انتخاب گردیده است با این وجود درصد کاربرانی که درجاتی از اعتیاد به اینترنت را داشته اند بیش از سایر مطالعات بررسی شده ( 13-6) بوده است هر چند همخوان با برخی مطالعات دیگر(8) بوده است. که می تواند به این دلیل باشد که نمونه گیری تصادفی و با هدف بررسی شیوع صورت نگرفته است. لذا امکان اینکه کاربرانی که تمایل بیشتر به سوی اعتیاد به اینترنت دارند در مکانهای انتخابی مورد بررسی مطالعه حاضر باشد بیشتر است. چنانچه مطالعه ای در راستای بررسی شیوع با نمونه معرف انجام شود ممکن است این میزان تفاوت کند، اما از طرفی چون دستیابی به اینترنت و استفاده از آن در حال گسترش است و روزانه به تعداد کاربران در جهان اضافه می شود، اعتیاد به آن هم رو به افزایش است و به دلیل تازگی موضوع میزان شیوع دستخوش تغییر و یا رو به فزونی است. بنابراین چنانچه میزان شیوع آن بصورت سالانه انجام شود درصد واقعی تری را می تواند داشته باشد. درتحلیل آماری مطالعه حاضر ویژگیهای شخصیتی پیش بینی کننده اعتیاد به اینترنت به ترتیب آسیب پذیری در برابر استرس با (0001/0 p<)، تکانشی بودن با (05/0 p<)، رابطه منفی با فعالیت(05/0 p<)و هیجان جویی با(05/0 p<) به دست آمد که دو ویژگی اول در زیر مجموعه روان نژندی و هیجان جویی و فعالیت در زیر مجموعه برون گرایی قرار دارند هرچند که بیشترین قدرت پیش بینی را آسیب پذیری در برابر استرس داشته است که این افراد در مقابله با استرس ناتوان هستند، در مواجهه با یک موقعیت اضطراری، وابسته، ناامید و هراسناک می شوند(44). افراد تکانشی یا شتابزده در کنترل هوسها، امیال و آرزوها ناتوان هستند و به سرعت وابسته به غذا، سیگارو تملک و... می شوند. افرادی که نمرات کم در مقیاس فعالیت می آورند(همانند جمعیت نمونه حاضر) لزوماً کم تحرک و تنبل نیستند اما در فعالیتهای خود راحت بوده و فراغت بیشتری برای خود فراهم می نمایند. افراد هیجان جو در آرزوی محرک و هیجان هستند(همان منبع). ویژگی شخصیتی تکانشی با برخی مطالعات (17-14؛ 22، 46) همخوانی دارد همچنین آسیب پذیری در برابر استرس با برخی دیگر ( 15،22،27،33) و هیجان جویی با دیگر مطالعات( 14،25،29،30،35) همخوان است . هیجان جویی یکی از ویژگیهای دوران نوجوانی می تواند باشد که جمعیت نمونه مطالعه حاضر ارتباط مثبت و قوی با سنین نوجوانی با(03/0 p<)داشته است. اما به عنوان یک ویژگی شخصیتی می تواند در سنین بالاتر ادامه داشته باشد. چنانچه مطالعه ای با نمونه های زیاد در دوره های سنی متفاوت انجام یابد می تواند اعتبار این یافته را افزایش دهد. همچنین رفتارهای تکانشی هم می تواند در ارتباط با سنین نوجوانی باشد. اما در برخی مطالعات (7،33، 36، 40-38) ویژگیهایی مانند کمرویی، تنهایی و انزوای اجتماعی قدرت پیش بینی اعتیاد به اینترنت را داشته اند که با نتایج مطالعه حاضر همخوان نمی باشند. نمونه گیری برخی مطالعات با استفاده از مصاحبه های تلفنی انجام می گیرد، به این ترتیب کاربرانی که در منزل به اینترنت وصل می شوند بیشتر احتمال دارد که شامل جمعیت نمونه باشند تا مطالعه حاضر که فقط از کسانی که مایل به برقراری ارتباطات اجتماعی و رفت و آمد در کافی نت ها و تمایل به آموزش کامپیوتر در کلاسهای جمعی دارند، نمونه گیری به عمل آورده است. در نتیجه می توان گفت نتایج مطالعه حاضر نمی تواند در مورد افراد خجالتی و کمرو معتبر باشد چنانچه مطالعه ای با فرم نمونه گیری گسترده انجام یابد دیگر ویژگیهای شخصیتی هم امکان ورود به مطالعه را برای بررسی پیدا می نمایند. در عین حال ویژگیهایی که ارتباط منفی و کمترین قدرت پیش بینی را در اعتیاد به اینترنت داشته اند قاطعیت ( افراد با جرأت و قدرتمند و پیشرفته در فعالیتهای اجتماعی) و عواطف مثبت(صفتی برای پیش بینی شادی) می باشد. در بررسی متون مربوط به اعتیاد به اینترنت مطالعه ای در زمینه این صفات انجام نیافته است. با این حال در بین جمعیت نمونه ویژگیهای شخصیتی هیجان جویی، تکانشی بودن و آسیب پذیری در برابر استرس توانسته قدرت پیش بینی اعتیاد به اینترنت را در آنها بالا ببرد. از طرفی برخی مطالعات ارتباط قوی و مثبت با ADHD بزرگسالان یافته اند (7،16-14). بنظر می آید مجموعه این ویژگیها علائمی از ADHD را تشکیل می دهند. مطالعه حاضربرای بررسی ارتباط بین این اختلال و آسیب پذیری در برابر اعتیاد به اینترنت، پیشنهاد مطالعه ای در این زمینه را می نماید.  
بر اساس نتایج این پژوهش، رابطه معنی داری بین اعتیاد به اینترنت با سنین نوجوانی(P<0.03) و بیکار بودن(P<0.0001) به دست آمد. جوان بودن در مطالعات دیگر( 7،10،20،23،29،32) هم ارتباط با اعتیاد به اینترنت را نشان داده است که با مطالعه حاضر همخوان می باشد.
با توجه به نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر به نظر می آید بین صفات شخصیتی افراد و آسیب پذیری آنها در برابر اعتیاد به اینترنت رابطه وجود دارد.نتایج پیشنهاد می کنند با ارزیابی شخصیت کاربران اینترنت، اشخاص در معرض خطر را جهت پیشگیری از اعتیاد به اینترنت  شناسایی کنیم.
و  از آنجا که سن نوجوانی و بیکار بودن از ریسک فاکتورهای اعتیاد به اینترنت محسوب می شود لزوم توجه به سن نوجوانی و افراد بیکار و  داشتن برنامه های وﯦﮋه جهت پیشگیری از اعتیاد به اینترنت در این دو گروه پیشنهاد می شود.


منابع:

1.    http://www.iritn.com/index.php.
2.    http://www.reporter.ir/archives/87/1/005489.php.
3.    Kaplan HI-Sadock BJ.Synopsis of psychiatry, 9th Ed:Williams and wilkins,2003.
4.    Bartekian-vatche http://www.askman.com/fashion/bodys-and-mid/16-better-living.html 2003.
5.    http://www.rahavardnoor.com/files/pdf/asib%20shenasi.
6.    Kyunghee k, Eunjung R. Mi-young c. Eun-Ja Y. Soyoung c. Jeong-seok s. Bum-woo N. Internet addiction in Korean adolescents and its relation to depression and suicidal ideation: A questionnaire survey Computers in Human Behavior 2005:
7.    shaw M Black DW. Internet addiction: definition, assessment, epidemiology and clinical management CNS Druges 2008:22(5):353-65 
8.    Kim JH. Lou CH. Cheuk KK. Kan P. Hui H. Griffiths SM. Predictors of heavy internet use and associations with health-promoting and health risk behavior among Hong Kong university students Journal of Adolescence 2009May;10:10-16
9.    Johansson A.  Gotestam KG. Internet addiction: characteristics of a questionnaire and prevalence in Norwegian youth (12-18 years) Scand J Psychol 2004 Jul;45(3):223-9

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 27 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ارزشهای اخلاقی در قرآن

بازديد: 589

 

چکیده:

در این مقاله می خوانید: حرکت زایی از ویژگی های احساسات و عواطف است و نه عقل. به همین دلیل بسیاری از کارهای انسان ها در غیاب سنجش عقلانی انجام می گیرد و با این سؤال روبه روست که آیا ارزش اخلاقی دارد یا نه؟ بین پاسخ های مکاتب اخلاقی برون دینی، ناهمگونی و اختلاف مبنایی وجود دارد و در مطالعات دانشمندان مسلمان نیز دو دیدگاه با هم ناسازگار به چشم می خورد. دیدگاه منکران که ارزش را در گرو نیت و گزینش می دانند، و نگاه موافق که بر عبادت بودن رفتار عاطفی و متکی بر فطرت تأکید دارد و مورد تأیید شش گروه از آیات قرآن می باشد. البته در این میان، کافران اسلام ستیز از انجام دادن کار نیک محروم و کار خیر نامسلمان بی عناد اندک است و نمی تواند رستگاری آورد و قرآن، همگانی شدن اخلاق کریمه و سعادت ابدی را تنها با توسعه ایمان و قصد تقرب عملی می داند.

کلیدواژه ها: قرآن/ فطرت/ عواطف/ ارزش اخلاقی/ حبط اعمال/ پرستش/ ایمان/ نیت

 

عواطف و رفتار

عنصر قصد اساسی ترین مبنا برای قضاوت درباره کارهای انسان است و بر اساس آن در حوزه های مختلف، به خصوص حوزه اخلاق، ارزش گذاری صورت می گیرد. قصد و تصمیم زاییده دو عامل عمده می باشد که عبارتند از سنجش نتایج بیرونی و عینی کار که ماهیت عقلانی دارد و غالباً در خارج از وجود انسان قابل مطالبه است، و احساسات و عواطف از قبیل علاقه مندی و بیزاری و ... که با چشم دل در فضای جان قابل شهود می باشد.

قضاوت و ارزش گذاری در رابطه با رفتار عقلانی چندان ابهامی ندارد، ولی رفتاری از نوع دوم که بر پایه عواطف و احساسات استوار است، بگو مگوی نسبتاً جدی را پیرامون ارزشمندی خود برانگیخته و نیاز به پاسخ دارد.

عواطف از نظر «دیوید هیوم» فیلسوف انگلیسی (۱۷۱۱ـ۱۷۷۶م)، به ملایم و آرام و تند و شدید قابل تقسیم است. هیجان ناشی از قسم اول در نفس کمتر قابل حس است، اما قسم دوم هیجان و ناآرامی شدید پدید می آورد. احساس زیبایی و زشتی در افعال، آثار هنری و اشیاء از مصادیق دسته اول است و محبت، نفرت، غصه، شادی، فخر و شرمندگی، بخشی از مصادیق انطباعات تند را تشکیل می دهد. (شیدان شید، /۱۸۴؛ کاپلستون، ۵/۳۳۶)

عواطف با تمام گونه هایش خاصیت حرکت زایی دارد (نجاتی، /۳۱، ۹۵، ۱۰۸، ۱۶۷). هر رفتاری باید جنبه عاطفی داشته باشد تا به وقوع بپیوندد. رفتار از انگیزه برمی خیزد، انگیزه بدون هیجان و عاطفه، از نیروی لازم برای حرکت برخوردار نخواهد بود (قاسم زاده، /۷). به همین دلیل عواطف و احساسات بخش غیرمحرمانه و سطحی تر حالات جان انسان را تشکیل می دهد و در قالب گرفتگی، انبساط چهره، انس گیری، انزواطلبی، فعالیت، دلسردی و مانند اینها خودنمایی می نماید. (مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۳۴۱)

هنگام پیدایش خشم یا به طورکلی عواطف انفعالی دیگر، تغییرات فیزیولوژیک زیادی در بدن ایجاد می شود که یکی از آنها، آزاد شدن هورمون «آدرنالین» است که بر کبد اثر می گذارد و باعث می شود که کبد مقدار زیادی مواد قندی ترشح کند و این به نوبه خود، افزایش نیروی بدنی را در پی دارد و انسان را آماده فعالیت های شدید می کند که هنگام دفاع از خود در حالت خشم یا فرار در موقع ترس، به آن نیاز دارد. (نجاتی، /۱۰۸و۱۶۷)

قدرت حرکت آفرینی عواطف، دانشمندان را بر این واداشته است که نقش خرد را در این رابطه به دقت بنشینند و تنافی و تعامل احساسات و عقل را به مطالعه بگیرند. شهید مطهری در این باره می گوید:

«تجلیات روحی خواستن، شیفته شدن، آرزو کردن، حرارت و حرکت دادن از کانون دل ریشه می گیرد و فکر، اندیشه، دوراندیشی، حسابگری، منطق، استدلال، فلسفه، هدایت و روشنایی از تجلیات کانون عقل، دومین مرکز در روح انسان می باشد. گاهی بین این دو کانون توافق و هماهنگی حاصل می شود و عقل پسند دل را تصدیق می کند، ولی بسیاری از اوقات، اختلاف جایگزین توافق بین آن دو می گردد.» (مطهری، ۲۳/۷۷۱)

هیوم سخن مشابه سخن مطهری دارد، با این تفاوت که عقل را برده انفعالات شمرده و ناتوانی آن را در برابر احساسات مورد تأکید قرار داده است (کاپلستون، ۵/۳۳۵ و ۳۴۳). او می گوید:

«از آنجا که عقل به تنهایی هرگز نمی تواند فعل را فرا آورد یا مایه پیدایی خواست شود، نتیجه می گیریم که همین قوه عقل از بازداشتن خواست یا از ستیزیدن با موضوع برگزیده انفعال یا عاطفه ناتوان است. این نتیجه ضروری است.» (همان، /۳۴۲)

در عین حال وی آهنگ انکار دخیل بودن عقل در اخلاق را ندارد و از همکاری عقل و احساس تقریباً در تمام تصمیم ها و استنتاج های اخلاقی سخن می گوید. (همان، /۳۴۴)

با توجه به اظهارات فوق که همخوانی روشنی با واقعیت ها دارد، می توان گفت زندگی انسان ها عرصه فرمانروایی احساسات است. بخش قابل توجه فعالیت های روزانه هر انسانی در تضاد با عقل یا غفلت و بی توجهی به هدایت های آن و تنها بر اساس خواست عواطف جامه عمل می پوشد. بسیاری از سامان یافتگی و نابسامانی اجتماعی و پیشرفت ها و تباهی ها در عرصه های اجتماعی و علمی، بازتاب فعالیت های متکی بر عواطف مثبت یا منفی خالی از تصور سود و زیان می نماید. همان گونه که پدری صرفاً بر پایه علایق قلبی تلاش توان سوز پدرانه دارد، دانشمند پژوهشکده نشین نیز با تعلق خاطر مشابه، به فعالیت شبانه روزی خود ادامه می دهد. فعالیت هایی از این نوع به پیروان دین خاصی اختصاص ندارد. کافر و مسلمان هر دو (البته با تفاوتی) دستخوش عواطف و هیجانات مثبت و منفی می باشند.

واقعیت رفتاری با این چشم گیری و گستردگی یقیناً استحقاق قضاوت و ارزش گذاری اخلاقی را دارد. جواب مثبت یا منفی مسأله و قضاوت و نگاه ناشی از آن، روی موقعیت فرد و روابط اجتماعی افراد اثرگذار است.

خاستگاه قضاوت

در فلسفه اخلاق پیرامون این نوع رفتار دو گونه سؤال مطرح شده است: یکی ارزش مثبت یا منفی ذات احساسات و انفعالات را زیر ذره بین قرار می دهد، و دیگری خواستار ارزش گذاری برای واکنش های عملی ناشی از عواطف می باشد. (مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۳۴۵و۳۴۶)

سؤال دوم (که در این نوشته مورد مطالعه قرار می گیرد) بر سؤال زیربنایی تری استوار است، به این صورت که «آیا تمایزهای اخلاقی بر پایه عقل استوارند ... یا بنیادشان بر حس یا احساسات اخلاقی است و به ساخت و سرشت نوعی آدمی وابسته اند؟» (کاپلستون، ۵/۳۴۴)

بر مبنای نخست، خوبی یا بدی افعال، خصلت ها و منش ها بر مقایسه و نسبت سنجی توسط عقل استوار است و بر اساس مبنای دوم، بر احساس اخلاقی که عبارت است از پسندیدن یا ناپسندیدن [امور فوق] فارغ از نفع شخصی (همان، /۳۴۷)، که با تأمل در درون سینه قابل دستیابی است و نه در امور خارجی و مقایسه بین آنها.

کسانی که زیربنای اول را قبول دارند، باید این سخن رایج را بپذیرند که آدمیان تا جایی فضیلت مندند که خودشان را با فرموده عقل سازگار گردانند (همان، /۳۴۲) و در حوزه اخلاق دنباله روی سودگرایان را داشته باشند که بیشترین غلبه ممکن خیر بر شرّ را سبب تحقق ارزش اخلاقی در رفتار می شناسند (فرانکنا، /۸۵) و رفتار عاطفی را فاقد ارزش قلمداد می نمایند.

وظیفه گرایی که زیربنا بودن هیچ کدام از دو گزینه یادشده را قبول ندارد و اراده عمل به تکلیف را زاینده ارزش می شناسد (کاپلستون، ۵/۳۲۳-۳۲۴) نیز نمی تواند بر ارزشمندی رفتار عاطفی مهر تأیید گذارد. اما عاطفه گرایی که ارزش کار را ناشی از عشق و محبت به دیگران می داند (فرانکنا، /۱۲۶)، و لذت گرایی که لذت و رضایت خود فاعل را منشأ ارزش می داند (مایکل پالمر، /۷۳و۷۶)، بر گزینه دوم استوار است و با ارزشمندی کارهای عاطفی سازگار می نماید.

بدین ترتیب جواب سؤال مورد بحث در مطالعات اخلاقی برون دینی متعدد، مختلف و آشتی ناپذیر است. اما نظر قرآن چیست؟

نگاه قرآن

در نگاه ابتدایی، متون دینی ناظر به این مسأله نیز ناهمگون می نماید. گویا چنین ناهمخوانی سبب تفاوت اظهار نظر دانشمندان مسلمان شده است. به همین دلیل قضاوت نهایی در این رابطه دشوار و نیازمند تحقیق و پژوهش همه جانبه می باشد.

قرآن از سویی هر اقدام غیرعالمانه و ناآگاهانه را ناروا می داند؛ (وَلا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ) (اسراء/۳۶). در همین راستا عاطفه گرایی را در صحنه عمل (به جای علم گرایی) به نقد و نکوهش می نشیند؛ (وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (بقره/۲۱۶).

دعوت به عالمانه و آگاهانه عمل کردن، دعوت به عاقلانه زیستن است؛ چه آنکه از نظر قرآن، علم و دانش زمینه ساز تعقل و خردورزی و هوشمندانه عمل کردن است (عنکبوت/۴۳)، دعوت به تقوا و تذکر این مطلب که شانس قبولی ویژه کار متقیان است؛ (إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ) (مائده/۲۷)، می تواند مستند دیگری باشد بر بی ارزشی رفتار عاطفی؛ به این دلیل که پروا پیشه کردن آمیخته است با اراده، آگاهی و دوری از زیان ها! روایات مربوط به اهمیت نیت ـ که روایت نبوی «إنّمَا الأعْمالُ بِالنّیات» (حر عاملی، ۱/۳۴) نمونه ای از آنهاست و ارزشمندی توجه به هدف و تقرب به خدا را گوشزد می کند ـ نیز ضرورت عقل گرایی و غایت باوری موقع عمل را گوشزد می کند.

از طرفی، غلیان و جوشش عواطف جزء خواسته های دینی می باشد. بعثت، انذار و تبشیر را هدف دعوت خود می شناسد و قرآن، شدت وصف ناپذیر خشیت از خدا در انسان را بازتاب کنش ویژه خود دانسته می گوید: (لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ) (حشر/۲۱).

هدف آیه این است که انسان ها در برابر خداوند در پرتو قرآن باید وضعیت عاطفی مشابه را پیدا کنند و برای رستگار شدنشان، خوف و خشیت الهی را در جانشان تقویت نمایند (بینه/۷و۸؛ نازعات/۴۰)؛ همان گونه که از مؤمنان انتظار می رود که شدیدترین محبت را به خدا داشته باشند: (وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) (بقره/۱۶۵).

طبق روایتی از امام صادق۷، پیامبر۶ فرمود: «افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لایبالی علی ما اصبح من الدنیا علی عسر أم علی یسر.» (کلینی، ۲/۸۳)؛ «بهترین آدم ها کسی است که به عبادت عشق ورزد، پس آن را در آغوش گیرد و در دلش آن را دوست داشته باشد و با بدنش بدان بچسبد و خودش را برای انجام آن فارغ کند. چنین کسی برایش مهم نیست که در سختی باشد یا در آسانی و گشایش.»

تردیدی نیست در اینکه شدت ترس و عشق ورزی به کاری، فرصت خردورزی و تصور سود و زیان آن را از انسان می گیرد و او نمی تواند با نگاه عقل حسابگر بدان نگاه کند، به عبارتی راه این دو از هم جدا می باشد. اقبال لاهوری تفاوت این دو را این گونه به تصویر می کشد:

مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است***عشق را ناممکن ما ممکن است

عقل سفاک است و او سفاک تر***پاک تر چالاک تر بی باک تر

عقل در پیچاک اسباب و علل*** عشق چوگان باز میدان عمل

عقل را سرمایه از بیم و شک است*** عشق را عزم و یقین لاینفک است

عقل محکم از اساس چون و چند*** عشق عریان از لباس چون و چند

(اقبال، /۱۵۶)

 

معیار ارزش

به هر حال ناهمگونی متون در نگاه نخست قابل توجه است. دستیابی به نگاه واقعی قرآن در رابطه با ارزش اخلاقی رفتار متکی بر احساسات، دقت بیشتر می طلبد. نتیجه گیری مطمئن در این رابطه بستگی به شناخت ملاک ارزش عمل در نظام اخلاقی اسلام دارد. در این زمینه فیلسوفان اخلاق مسلمان برداشت ها و تعبیرهای متفاوت دارند که در قالب سه دیدگاه زیر می گنجد:

یک. در نگاه بعضی، فلسفه خلقت انسان را رسیدن به کمال و تقرب الی الله تشکیل می دهد. از این منظر، عمل و کاری ارزشمند است که با چنین غایتی همخوانی داشته باشد (طباطبایی، المیزان، ۵/۱۲؛ مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، /۳۲۸). بر اساس این دیدگاه، کارهایی که مانع کمال خواهی و یا دستیابی به کمال باشد، ضد ارزش به حساب می آید.

دو. شهید مطهری بر این باور است که انسان دارای حیات مادی و معنوی است و به عبارتی، «من سفلی» و «من علوی» دارد. ایشان این دو نوع وجود را معیار ارزش گذاری برای فعالیت های انسان می شناسد و کاری را که تعالی حیات معنوی و «من علوی» را به ارمغان می آورد، ارزشمند می داند. (مطهری، ۱۳/۷۴۰-۷۳۹)

سه. سازگاری با فطرت انسان، سومین عاملی است که در کلام بعضی از دانشمندان به عنوان عامل ارزشمندی کار مطرح می باشد. (جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، /۴۹-۵۱)

دیدگاه ها

چونان که واضح می نماید، بین سه تعبیر فوق، اختلاف اساسی دیده نمی شود. در حقیقت کمال، بازتاب انجام کار سازگار با فطرت و «من علوی» بر شخصیت انسان است، ولی در اینکه فعل عاطفی می تواند مصداق چنین فعلی باشد یا نه، دو دیدگاه وجود دارد.

1) غایت گرایی آگاهانه

برخی رفتار عاطفی را فاقد ارزش اخلاقی می دانند و بر این باورند که ارزش اخلاقی در اسلام نصابی دارد که فعل اخلاقی بدون قصد تقرب متکی بر ایمان، توجه به تأثیر آن به کمال مطلوب و انتخاب انگیزه ای از بین انگیزه های مزاحم، نمی تواند آن مرتبه از ارزش را به دست آورد و فاعل خود را به سعادت اخروی برساند (مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، /۳۲۸؛ اخلاق در قرآن، ۲/۳۳۸؛ فلسفه اخلاق، /۱۳۹). به همین دلیل وقتی نظر شخص به حیوان مجروحِ گرسنه ای می افتد و دلش بسوزد و در فکر آب، نان، غذا و معالجه او برآید، اگر این کار را از روی ایمان و برای خدا انجام دهد، حد نصاب ارزش را دارد. (همو، اخلاق در قرآن، ۲/۳۳۹)

در نظریه فوق، نصاب ارزش اخلاقی با قصد تقرب تکمیل می شود، ولی چون قصد تقرب بدون ایمان تحقق نمی یابد، ایمان منشأ حد نصاب قلمداد شده و برای اثبات مطلب، به دو آیه زیر استدلال شده است (همو، فلسفه اخلاق، /۱۳۹) که در اولی، ایمان عامل رستگاری و در دومی، عمل نیک کافران تشبیه به سراب می شود.

(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلا ظَلِیلا) (نساء/۵۷)

«و به زودی کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، به باغ هایی درمی آوریم که از زیر آنها نهرها روان است و برای همیشه در آنها جاودانند و در آنجا همسران پاکیزه خواهند داشت.»

(وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ* أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ) (نور/۴۰-۳۹)

«و کسانی که کفر ورزیده اند، کارهای آنها همچون سرابی است در بیابان که تشنه آن را آب می پندارد، اما وقتی به آنجا می رسد، آن را چیزی نمی یابد و خدا را نزد آن می یابد که حسابش را به طور کامل به او می دهد و خدا حسابش سریع است. یا همچون تاریکی هایی است در دریایی عمیق که موجی آن را می پوشاند و روی آن موج دیگر است و بر فراز آن ابری است. تاریکی هایی است بر روی یکدیگر که هرگاه دست خود را بیرون بیاورد، بعید است آن را ببیند.»

اما استدلال به این دو آیه از استحکام قابل قبولی برخوردار نمی باشد؛ زیرا آیه اول با استفاده از واژه «الصالحات» (جمع+ال)، موقعیت ویژه آن دسته از مؤمنانی را یادآوری می کند که در دنیا به تمام وظایفشان عمل کرده اند، چونان که در آیه (وَمَنْ یَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِکَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَى) (طه/۷۵) تصریح شده است که این دسته از اهل ایمان، در آخرت بالاترین درجه ها و رتبه ها را دارند. پس آیه شرایط دستیابی به چنین موقعیتی را بیان می کند و نه شرط ارزشمندی کارها را. البته دستیابی به چنین مقامی (چونان که در همین مقاله تذکر داده خواهد شد) یقیناً مشروط به ایمان و ورود اسلام ناخودآگاه در ضمیر خودآگاه است.

و در آیه دوم اولاً، رفتار ناشی از «کفر جحودی» مورد بحث است که کوری دل و حجاب جان را همراه دارد و سراب گونه می نماید و رفتار عاطفی متکی بر فطرت، نماد بینایی دل می باشد و این دو با هم سازگار نمی نماید. ثانیاً کلمه «أو» که ظاهراً منشأ استدلال به آیه است، غالباً جواز تشبیه یک شیء را به دو چیز گوشزد می کند (ابن هشام، /۸۸)، چونان که در آیه (فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً) (بقره/۷۴) مشاهده می کنیم. پس استفاده تقسیم از آن ـ تا بر اساس آن کارهای کافران را تقسیم کنیم به خوب و بد و بگوییم کار نیک آنان نیز مثل سراب بی ارزش است ـ خلاف متعارف و نیازمند دلیل است.

از سوی دیگر حامیان این نظریه، تأثیر کار را در تحصیل قرب به خدا، معیار ارزش می دانند و معتقدند که رفتار عاطفی بدون ایمان و سنجش نیز در این راستا اثرگذار می باشد و می تواند زمینه پذیرش حق و ایمان را فراهم کند و انسان را به مرز انسانیت و کسب ارزش های اصیل اخلاقی و تعالی نزدیک نماید و رفع یا کاهش عذاب الهی را در پی آورد (مصباح یزدی، فلسفه اخلاق، /۱۳۹). با توجه به چنین اعترافی، ارزشمندی رفتار عاطفی بدون قصد تقرب را پایین تر از حد نصاب ارزش اخلاقی دانستن، به نام گذاری می ماند که به صورت دلبخواهی صورت می گیرد، وگر نه تشابه و همانندی یاد شده، یادآور والاترین سطحی از ارزش برای رفتار عاطفی می باشد.

2) نظریه پرستش

دومین نظریه از دل نظریه مورد قبول شهید مطهری قابل استنباط است که رفتار اخلاقی را پرستش ناآگاهانه خدا می داند و بر این باور است که انسان به صورت ناخودآگاه و بر اساس یادداشت های ثبت شده در فطرتش، خداوند را می شناسد و دوست دارد و تن دهی به قوانین نهفته در فطرت و رضایت خداوند را پیگیر است (مطهری، ۲۲/۳۸۴-۳۸۶)؛ و با عمل به این قوانین، از محدوده خودخواهی ها، خودپرستی ها، آرزوها، تمنی ها و امور کوچک پرواز می کند و بیرون می رود (همان، /۳۷۷-۳۷۹). چنین انسانی اگر در روان آگاهش مسلمان هم نباشد، مسلمان فطری به حساب می آید و خداوند یقیناً کارهای او را بی اجر نمی گذارد. (همان، ۱/۲۹۴ و ۳۰۷)

انبیا مبعوث می شوند تا با تعالیم دریافتی و در دست داشته خود، امور قابل درک در روان ناخودآگاه را وارد روان و ضمیر آگاه انسان کنند (همان، ۲۲/۳۸۷) تا پرستش به کمک دین، شکل آگاهانه به خود بگیرد و به گفته کانت (کانت، /۱۱۵)، اخلاقی که وجود پیشین دارد، باید پایه و اساس دین شمرده شود و به کمک آن، شکل آرمانی اش را واقعیت عینی ببخشد، وگر نه (و بدون الزام های دین) به صورت یک آرمان باقی خواهد ماند.

بنابراین دست یازیدن انسان ها (در غیاب عقل حسابگر) به رفتار عاطفی، طبیعی و قابل پیش بینی می نماید و رفتاری که با تکیه بر اسلام ناخودآگاه و عواطف برخاسته از فطرت الهی عینیت می یابد، یقیناً الهی و ارزشمند است و ارزشمندی آن در ارتباط تنگاتنگ با بعد عاطفی آن است. شاید به همین دلیل شهید مطهری در توضیح روایتی از امام صادق۷ که در آن عبادت به سه دسته تقسیم شده است (کلینی، ۲/۸۴)، پرستش آگاهانه و در پرتو شریعت را در صورتی تبارز پرستش فطری می شناسد که دوستانه و عاشقانه باشد و نه تاجرانه و برده گونه (مطهری، ۲۲/۳۸۹) که شباهت به بازتاب قضاوت عقل عملی پیدا کرده و بوی سودگرایی می دهد؛ چرا که ارزش در نظریه پرستش بر میل و عاطفه استوار است و نه موافقت عقل عملی. (همان، /۳۸۲)

بنابراین تفاوت اساسی این نظریه با نظریه قبلی در این است که با پیشنهاد نیت عمل به اسلام مکتوب و گزینش انگیزه ای از بین انگیزه ها به عنوان دو شرط تکمیل نصاب ارزش اخلاقی در نظریه اول؛ آمار اخلاق مداران و رفتار اخلاقی حتی در زندگی اهل ایمان به شدت کاهش می یابد و یأس آفرین است. برعکس نظریه پرستش که نگاه خوش بینانه ای را مطرح می کند که بر اساس آن، هر رفتار عاطفی را از هر کسی، عبادت و ارزشمند می نماید.

گواهی قرآن

نظریه پرستش پشتوانه قرآنی جدی دارد. آیات متعددی ارزشمندی رفتار عاطفی را گواهی می دهند. تأییدهای قرآنی در این رابطه به گونه های زیر قابل توضیح می باشد.

گونه اول

قرآن دینداری را مسبوق به اخلاق و تعهدی می داند که پیشاپیش بین خدا و انسان در آغاز خلقت او، در صفحه فطرت به ثبت رسیده و تحت عنوان الهام فجور و تقوا (شمس/۸)، پیمان ربوبیت الهی (اعراف/۱۷۲) و سرشت دینی (روم/۳۰)، در معرض مطالعه قرار گرفته است. گویا بر اساس این آمادگی ذهنی و فطری قبلی انسان ها و شعور، شناخت و میل ناخودآگاه آنها، خداوند عناوین اخلاقی چون معروف، منکر، عدالت، بِرّ، اثم، فجور، فحشا، حسنه، سیئه، طیبات، خبائث و ... را بدون آموزش، تعریف و توضیح مجدد معناشناختی، پیشنهاد و تکلیف می کند؛ (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ) (اعراف/۱۵۷)

«آنان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده که در تورات و انجیل [صفات] وی را نوشته می یابند؛ پیروی می کنند و او آنان را به کارهای پسندیده وادار و از کارهای ناپسند بازمی دارد و چیزهای دلپذیر را برایشان حلال و چیزهای پلید را حرام قرار می دهد، بار سنگین و قید و بندهایی را که بر آنان بود، از ایشان برمی دارد.»

(إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) (نحل/۹۰)

«همانا خداوند به عدالت و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا، منکر و ستم منع می کند، به شما اندرز می دهد تا شاید به یاد آورید.»

طبق روایت معروف، «وابصه» خدمت پیامبر مشرف شد تا در رابطه با آشنایی با مفهوم دو واژه «برّ» و «اثم» در آیه (تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَالْعُدْوَانِ) (مائده/۲) توضیح بخواهد. پیامبر فرمود: «در این رابطه به دلت مراجعه کن و از او نظر بخواه.» (سیوطی، ۲/۲۵۵)

شناختی که دل درباره ارزش ها و ضدارزش ها می دهد، آمیخته با عواطف و احساسات نیز می باشد تا با ایجاد انگیزه درونی برای رعایت آنها، انسان را به حرکت و عمل وادارد. نمونه و مثال زنده در این رابطه، ایمان است که در قرآن اول به عنوان بارزترین مصداق «بر» مطرح (بقره/۱۷۷) و سپس علاقه مندی فطری انسان به آن (ابن عربی، ۲/۲۷۴) یادآوری می گردد؛ (وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ) (حجرات/۷).

در روایتی، فضیل بن یسار می گوید: از امام صادق۷ پرسیدم: آیا دوستی و خشمگین شدن از عناصر تشکیل دهنده ایمان است؟ امام۷ فرمود: «و هل الایمان الاّ الحُبّ و البغض؟ ثُمَّ تلی هذه الآیه.» (کلینی، ۲/۱۲۵)

آنچه را در این روایت می خوانیم، خلاصه نگاه قرآن است. عواطف از نظر قرآن در تمام عرصه های فعالیت دینی انسان حضور دارد و هر نوع رفتاری با انگیزه ناشی از هیجان و عاطفه ، ترک یا به وقوع می پیوندد. به عنوان نمونه در قرآن، تکرار واژه های خشیت (۴۰ بار)، خوف (۴۰ بار)، غضب (۲۳ بار)، محبت با عبارت های مختلف (۲۴ بار) و رضایت (۳۲ بار)، نقش و جایگاه عواطف را در دینداری نشان می دهد و در نهایت، قرآن رونق زندگی ایده آل در دنیا و رفاه اخروی را در پناه افزایش محبت به خدا، پیامبر و جهاد در راه خدا و ترس و خشیت الهی قابل تحقق می داند؛ (وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى* فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى) (نازعات /۴۱-۴۰)

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ* جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ) (بینه/۷و۸)

(قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ) (توبه/۲۴).

توجه ویژه قرآن به کشش ها و کنش های عاطفی و دعوت به تقویت آنها علاوه بر تذکر حرکت زایی، به این مطلب نیز اشاره دارد که در ذات عاطفه و کار متکی بر آن (چونان که از آیه «حبَّبَ إِلَیْکُمُ الإیمان» نیز قابل استفاده است)، به صورت ناخودآگاه یا آگاهانه، خداخواهی نیز نهفته است که سرمنشأ تمام ارزش ها می باشد. بنابراین تمام رفتار نیک متکی بر عواطف، پاسخی به صدای خدا در ناخودآگاه انسان است و رنگ پرستش دارد.

گونه دوم

عاطفی و غیرارزشی بودن پاره ای از رفتارها، تکیه بر تلقی و عادتی دارد که خدشه پذیر می نماید. بر پایه این تلقی، ارزش کار ریشه در سنجش و نیت آگاهانه و عمل به تعالیم مشروع در قرآن دارد، در صورتی که قرآن، تقواورزی پیش از عرضه تعالیم دین را امکان پذیر دانسته (مطهری، ۲۲/۲۶) و خود را هدایتگر کسانی می داند که پیشاپیش تقوا را رعایت کرده باشند (بقره/۲)؛ و از تشنگی، گرسنگی، خستگی، گام های دشمن کوب و تحمل زخم های مجاهدان راه خدا، تعبیر به عمل صالح می کند؛ (مَا کَانَ لأهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الأعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلا نَصَبٌ وَلا مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلا إِلا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ) (توبه/۱۲۰). با اینکه هیچ کدام از امور یادشده غالباً با قصد تقرب به خدا همراه نمی باشد. (ابن عاشور، ۱۰/۲۲۶)

در هیچ جای قرآن، سنجش و مقایسه پیش از عمل، شرط ارزشمندی آن قلمداد نشده است. البته چون تمام کارهای پیشنهادی دین معقولیت نیز دارد، دعوت به تعقل نیز به عمل می آید تا روحیه خردورزی و پایبندی به اسلام، استحکام بیشتری پیدا کند

گونه سوم

واقعیت این است که کنش های عاطفی و فطری با نوعی از سنجش و گزینش ناخودآگاه یا بسیار سریع همراه می باشد و بر اساس آن، تقوای جان، حسن فاعلی عینیت پیدا می کند و عمل عاطفی مصداق عمل صالح و تقواورزی به حساب می آید؛ زیرا در عالم جان، دو نوع نیاز و تمایل و یک دستگاه قضاوت و مرکز صدور حکم ملامت در صورت تحقق خلاف کاری، تحولات روحی انسان را جهت می دهد و قرآن از طریق آیات (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)(شمس/۸)، (إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَهٌ بِالسُّوءِ) (یوسف/۵۳) و (وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ) (قیامه/۲)، به ریشه یابی فعل و انفعالات یادشده اشاره دارد.

نیاز به تداوم وجود و نیاز به تکامل معنوی با دو نوع تمایل که یکی حفظ و تداوم وجود مادی و فیزیکی و دیگری کمالات معنوی انسان را پیگیر است، در صدد کنترل زندگی او می باشد. به همین دلیل پاسخگویی به غریزه جنسی، احساس گرسنگی، احساس تشنگی، احساس خستگی و ... تا زمانی که منجر به افزون طلبی و عبور از خط قرمز نشود و مزاحم رفع نیازهای معنوی نباشد، ارزشمند قلمداد شده است. ولی قرآن با عبارت (کَلا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَهَ) (قیامه/۲۰)، خطر طغیان این نوع تمایل را به انسان یادآوری می کند. تمایل مادی با دین که فلسفه وجودی اش را فراهم شدن زمینه تداوم تعالی جان و انسانیت تشکیل می دهد، همیشه در اثر لذت های ناشی از بهره های مادی، راه تعارض پیش می گیرد و در صدد بستن راه تعالی جان برمی آید.

از وسوسه طغیان در میل جسمانی به عنوان هوای نفس یاد می شود؛ شاید به این دلیل که «هوی» در لغت به معنای سقوط از بالاست (طریحی، ۱/۴۸۱؛ قرشی، ۷/۱۷۰) و با فعال شدن این وسوسه، زمینه آغاز سقوط انسان به «اسفل سافلین» فراهم می آید و با رشد فزاینده، ممکن است به استثمار تمام امکانات وجودی انسان بپردازد و جان به تبعیت از آن، به بدی ها فرمان دهد؛ (إِنَّ النَّفْسَ لأمَّارَهٌ بِالسُّوءِ).

با آغاز طغیان میل نفسانی به صورت عملی، مرکز قضاوت جان نیز فعال می شود و موضع ملامتگرانه می گیرد (قیامه/۲) تا زمینه ندامت و جبران فراهم آید (کانت، /۱۷۶). بنابراین هر کاری نماد جنگی در عالم جان است. جنگ بین تمایلات به معنای فوق تحت عناوین «مبارزه بین واقعیت حیوانی و واقعیت ملکوتی» (مطهری، ۱۳/۷۳۸)، «سلطه طلبی متقابل نفس و بدن» (کانت، /۱۱۳)، «جنگ بین روح و بدن» (جوادی آملی، مبادی اخلاق در قرآن، ۱/۲۴۹) مورد مطالعه دانشمندان قرار گرفته است.

مولوی درباره اصل جریان جنگ و پیروزی تن بر جان می گوید:

ظاهرش با باطنش گشته به جنگ***باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ

جان ز هجر عرش اندر فاقه ای*** تن ز عشق خار بن چون ناقه ای

جان گشاده سوی بالا بال ها***تن زده اندر زمین چنگال ها

میل جان اندر ترقی و شرف*** میل تن در کسب اسباب و علف

میل جان در حکمت است و در علوم ***میل تن در باغ و داغ است و کروم

.....

عشق را بگذاشت دم خر گرفت***لاجرم سرگین خر شد عنبرش

ملک را بگذاشت بر سرگین نشست***لاجرم شد خرمگس سرلشکرش

خرمگس آن وسوسه است و آن خیال*** که همی خارش دهد همچون گرش

.....

زان سبب جانش وطن دید و قرار****اندرین سوراخ دنیا موش وار

هم در این سوراخ بنایی گرفت *** در خور سوراخ دانایی گرفت

پیشه هایی که مر او را در مزید*** اندرین سوراخ کار آید گزید

متون دینی نیز پیروزی و شکست در این جنگ را گوشزد کرده است. بر اساس روایت قرآن، اهل جهنم در آخرت به شکست خویشتن خود در برابر شقاوت و بدبختی ساخته خودشان اعتراف می کنند؛ (قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ) (مؤمنون/۱۰۶). در روایتی، پیامبر۶ از کسی که بر هوای نفس خویش چیره و غالب شود، به عنوان شجاع ترین انسان یاد کرده است؛ «اشجع الناس من غلب هواه.» (مجلسی، ۷۴/۱۱۲)

با توجه به واقعیتی به نام جنگ میل ها، جز در مورد اجبار و اکراه، هر کاری که انجام می گیرد، حتی رفتار عاطفی، هرچند به صورت ناخودآگاه، با نوعی از سنجش، سبک و سنگین کردن، ترجیح میلی بر میل دیگر و گزینش که حقیقت اراده را تشکیل می دهد، همراه است. به همین دلیل بر اساس اطلاق آیات (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا)(شمس/۱۰-۸)، کار و عملی که صرفاً در پاسخ به ندای فطرت (و بدون توجه به فتوای عقل و تعالیم دینی مکتوب) انجام می گیرد، اختیاری و قابل انتساب به فاعل قلمداد شده و مصداق تقوا و عمل صالح به حساب می آید.

گونه چهارم

قرآن مواردی از اوج گیری عاطفه و رفتار ناشی از آن را روایت کرده و گاهی به ارزشیابی آنها نیز می پردازد؛ از قبیل شدت حزن و شرمندگی حضرت مریم موقع زایمان که گفت: ای کاش پیش از این مرده و یکسره فراموش شده بودم و هم زمان نوزادش به دلداری او پرداخت؛(فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَهِ قَالَتْ یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنْتُ نَسْیًا مَنْسِیًّا*فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا)(مریم/۲۴-۲۳)؛ و مادر حضرت موسی که در اثر شدت نگرانی نزدیک بود ماجرای تولد حضرت موسی را افشا کند، خداوند به کمکش آمد و غصه و اندوهش را زدود...؛ (وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِی بِهِ لَوْلا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ) (قصص/۱۰).

در میان مواردی از این دست، داستان حضرت یعقوب و حضرت یونس با وضوح بیشتری به ارزشیابی رفتار عاطفی می پردازد. عاطفه پدری سبب می شود که بعد از جدایی و فراق یوسف، اندوه و حزن سیل آسا به سراغ حضرت یعقوب آید و گریه مستمر، بینایی ایشان را از بین ببرد؛ (وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ* قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَکُونَ حَرَضًا أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ) (یوسف/۸۵-۸۴).

در روایتی از پیامبر۶، غمگینی آن حضرت هم وزن غمگینی هفتاد مادر فرزند از دست داده و پاداشش برابر پاداش صد شهید قلمداد شده است. (سیوطی، ۴/۳۱)

در ماجرای حضرت یونس، ترک زودهنگام شهر در اثر شدت غضب ناشی از مخالفت سرسختانه مردم، زمینه کیفر سقوط در کام نهنگ را برای او فراهم می کند، ولی توبه او در شکم ماهی، سبب رهایی او از خطر همیشه ماندن در شکم ماهی، قرار گرفتن در معرض نکوهش و رها شدن در صحرای تفتیده می شود؛ (وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ) (انبیاء/۸۸-۸۷)؛ (وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ* إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ* فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ* فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ* فَلَوْلا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ* لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ* وَأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَهً مِنْ یَقْطِینٍ) (صافات/۱۴۶-۱۳۹)؛ (وَلا تَکُنْ کَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَکْظُومٌ* لَوْلا أَنْ تَدَارَکَهُ نِعْمَهٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ) (قلم/۴۹-۴۸).

نه سوگواری حضرت یعقوب بر سنجش و گزینش استوار بود، و نه ترک زودهنگام و خشمگینانه شهر توسط یونس با اختیار و تدبیر صورت گرفت، در عین حال پدر یوسف پاداش دریافت می کند، و همدم ماهی در معرض نکوهش قرار می گیرد

گونه پنجم

بسیاری از مفسران (مغنیه، ۱/۳۱۷؛ خطیب، ۱/۲۳۵؛ ابن عربی، ۱/۷۷؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۰/۳۸۴؛ طبرسی، ۲/۵۴۴) در مورد آیه (کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ) (بقره/۲۱۳) بر این باورند که پیش از حضرت نوح، انسان ها بر اساس کشش های فطری و نه هدایت های عقلانی و وحیانی زندگی می کرده اند. به عبارتی، تمایلات فطری که آمیخته با عواطف نیز هست، توانسته بود جامعه بشری را به صورت یک امت یکپارچه و همسو در مسیر نیکوکاری رهبری نماید.

پیش از مفسران، امام باقر۷ (طبرسی، ۲/۵۴۴) و امام صادق۷ (عیاشی، ۱/۱۲۴) هر کدام در روایتی، تفسیر فوق را مورد تأکید قرار داده اند.

عبارت «کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً» آمیخته با ستایش است، ستایش از زندگی متکی بر فطرت، در حقیقت ستایش از رفتار فطری و عاطفی است و ارزشمندی آن را نشان می دهد.

گونه ششم

آخرین گروه از آیات مربوط به مسأله مورد بحث، آیاتی است که با استفاده از اطلاق یا واژه های مفید عموم درباره مشاهده و محاسبه کار خیر و نیک عموم انسان ها در روز قیامت سخن می گوید.

کار خیر به کارهایی گفته می شود که دلپسند و مورد رغبت همگان است (راغب اصفهانی، ۱/۳۰۰) و بر اساس فطرت، هر انسانی میل به انجام آن دارد. قرآن درباره ارزش گذاری روی چنین کارهایی در آخرت می گوید: (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ* فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ) (زلزال/ ۸-۷)؛ (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدًا بَعِیدًا) (آل عمران/۳۰)؛ (وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَى بِنَا حَاسِبِینَ) (انبیاء/۴۷).

بر اساس اطلاق و وسعت شمول این آیات، صاحب تفسیر «محاسن التأویل»، حتی کافران را در برابر کار عاطفی شان مستحق پاداش اخروی می داند و نظرش را همسو با نظر بسیاری از علمای گذشته می شمارد و با قاطعیت می گوید:

«ادعای اجماع مبنی بر اینکه کار نیک کافران در آخرت به حال آنها سودی ندارد، بی پایه و اساس است.» (قاسمی، ۹/۶۲۶)

نویسنده تفسیر «الکاشف» در مقام رد کسانی که عمل نیک غیرمؤمن را بر اساس آیه (إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ) (مائده/۲۷) بی فایده می دانند، می گوید:

«اگر معصیت کسی در موردی سبب شود که عمل نیک او در مورد دیگر مقبول نیفتد، لازمه اش این است که خداوند تنها عمل معصومین را بپذیرد! مراد آیه «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ ...» این است که عمل، انگیزه دنیوی نداشته باشد. تردیدی نیست در اینکه کار متکی بر خیرخواهی و انگیزه انسانی ـ با نیت همراه باشد یا نه ـ برای خداوند است، پس انجام دهنده آن باید پاداش الهی را دریافت کند.» (مغنیه، ۲/۲۱۲)

آیات یادشده احتمال دیگری را برنمی تابد، به خصوص آیات ۷ و ۸ سوره زلزال که ابن مسعود از آن به «احکم آیه فی القرآن» یاد می کند (طبرسی، ۱۰/۸۰۰). این صراحت و تردیدناپذیری مانع قبولی دو توجیه دیگر برای حل تنافی بین آنها و آیات حبط اعمال نیز می باشد که در یکی، آیات حبط حاکم بر آیات ۷ و ۸ سوره زلزال (طباطبایی، المیزان، ۲۰/۳۴۳) و در دیگری، ثواب دنیوی، پاداش عمل خیر کافران قلمداد شده است. (میبدی، ۱۰/۵۷۹)

واقعیت این است که آیات حبط اعمال که نزد بیشتر مفسران مستند بی ارزشی کارهای نیک و عاطفی تمام نامسلمانان قلمداد شده است، تنها به «کُفر جحودی» و کافرانی نظر دارد که بر اساس لجبازی و عناد، بر ضد اسلام به پا خاسته اند که عبارتند از مرتدها (بقره/۲۱۷)، کافران (آل عمران/۲۲؛ اعراف/۱۴۷؛ کهف/۱۰۵)، منافقان (مائده/۵۳؛ توبه/۶۹) و مشرکان (توبه/۱۷). این دسته از کافران با فطرتشان در جنگند و آن را می پوشانند تا حق را نبیند (صادقی تهرانی، ۱/۳). قلب و ابصارشان دگرگون می شود، به گونه ای که جز سراب باطل چیزی را اراده نکنند. در میان سدهایی که خود در اطراف خود بنا نهاده اند، محبوسند (طباطبایی، انسان از آغاز تا انجام، /۱۶۹). مقصود از حبط اعمال این دسته از کافران، انجام دادن آنها بر خلاف صورتی است که بدان امر شده، نه به معنای باطل شدن کار شایسته ستایش و ثواب. (طوسی، ۲/۴۲۴)

نامسلمانانی را که آمادگی روحی برای تسلیم شدن در برابر حق دارند، نمی توان کافر خواند، زیرا در مقام پوشانیدن حقیقت نیستند (مطهری، ۱/۲۹۳) و ممکن است کارهای شایسته و رفتار عاطفی انجام دهند و مستحق پاداش باشند.

نتیجه گیری

انگیزه رفتار عاطفی مسلمانان، معبرش روان آگاه آنان است که با عطر ایمان، اهداف بلند و میانه خداپسندانه، عطرآگین است و به همین دلیل از دو منبع کسب ارزش می کند و امیدآفرینی درخور توجهی را همراه دارد، ولی در مورد رفتار عاطفی غیرمسلمان ها می توان گفت کسانی که کار خیر نامسلمان را ارزشمند می دانند، بر این نکته اتفاق نظر دارند که چنین اعمالی برای آنها رستگاری نمی آورد. این نکته ریشه قرآنی دارد. قرآن مؤمن و معتقد به کلمه توحید را شایسته باروری و رشد می داند؛ بر خلاف غیر مؤمن که بهره باروری اندکی دارد و الهامات فطرتشان به سختی و به صورت بسیار کم و محدود در قالب عمل تبارز پیدا می کند. قرآن این مطلب را در قالب تشبیه معقول به محسوس این گونه به تصویر می کشد: (وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلا نَکِدًا) (اعراف/۵۸)

«سرزمین دلپذیر گیاهش به اذن پروردگارش می روید، ولی سرزمین پلید و نفرت زا گیاهش جز به سختی و بسیار اندک نمی روید.»

ابن عباس، حسن، مجاهد، قتاده و سدی گفته اند این مَثَل برای مؤمن و کافر است (ابوالفتوح رازی، ۸/۲۳۳). این گونه تشبیه در چند آیه قرآن جلب توجه می کند (انفال/۳۷، ابراهیم/۲۴، فاطر/۱۰) و در آنها از مؤمن به لحاظ اعتقادش به کلمه توحید، تعبیر به «کلمه طیبه» شده است.

مؤمن با قبول دین، فطریاتش وارد روان آگاهش می شود و به صورت شگفت انگیزی رو به رویش و رشد می گذارد (فتح/۲۹). روشن ترین تعبیر در این رابطه، آیه (أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ* تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا) (ابراهیم/۲۵-۲۴) است که در آن از کارهای خیر مؤمن به بار و خوردنی درختی تعبیر شده که در تمام فصول و زمان ها، در اختیار انسان ها قرار می گیرد. ولی عواطف و تمایلات فطری غیر مؤمن در اثر باورهای غیرارزشی، در معرض «تدسیه» و سیاه و سیاه تر شدن است و اگر بخواهد در قالب عمل خود را نشان دهد، با موانع زیاد فکری، اخلاقی و عاطفی منفی روبه رو می باشد. به همین دلیل کارهای نیک او اندک است و وی را به رستگاری نمی رساند.

با توجه به چنین حقیقتی، دعوت به ایمان که زمینه ساز انجام تمام کارهای شایسته به عنوان تجلی گاه تمام کشش های فطری است، دعوت به رستگاری به حساب آمده است و دین با برنامه کامل و جامع خود، موفقیت قطعی را به ارمغان می آورد. وقتی که به برکت دین، شعور ناخودآگاه انسان تبدیل شد به شعور آگاه، تمام کارهای انسان اخلاقی می شود. (مطهری، ۲۲/۳۸۷)

 

منبع: سجادي، سيدابراهيم محقق و پژوهشگر حوزه- پزوهشهای قرآنی، شماره ۶۸- زمستان ۱۳۹۰ [ویژه «مبانی اخلاق» ]

پی نوشت ها :

۱. ابن عاشور، محمد؛ التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ، ۱۴۲۰ق.

۲. ابن عربی، تفسیر ابن عربی؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.

۳. ابن هشام، جمال الدین؛ مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، چاپ سوم، قم، کتابفروشی بنی هاشمی ، ۱۳۶۷ش.

۴. اقبال لاهوری، محمد؛ اشعار فارسی اقبال لاهوری، چاپ چهارم، تهران، سازمان انتشارات جاودان، ۱۳۷۰ش.

۵. پالمر، مایکل؛ مسایل اخلاق، ترجمه: علی رضا آل بویه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۵ش.

۶. توفیق، محمد عزالدین؛ التأصیل الاسلامی للدراسات النفسیه، چاپ دوم، قاهره، دارالسلام، ۱۴۱۸ق.

۷. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۵ش.

۸. ــــــــــــــــ ؛ فلسفه حقوق بشر، چاپ دوم، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۷ش.

۹. ــــــــــــــــ ؛ مبادی اخلاق در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۷ش.

۱۰. حائری یزدی، مهدی؛ کاوش های عقل عملی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۱ش.

۱۱. حر عاملی، محمد؛ وسائل الشیعه، چاپ پنجم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.

۱۲. خطیب، عبدالکریم؛ التفسیر القرآنی للقرآن، بی جا، بی نا، بی تا.

۱۳. رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.

۱۴. راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم، ۱۴۱۲ق.

۱۵. سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه مرعشی، ۱۴۰۴ق.

۱۶. شیدان شید، حسین علی؛ عقل در اخلاق از نظر غزالی و هیوم، مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳ش.

۱۷. صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، مؤلف، ۱۴۱۹ق.

۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.

۱۹. ـــــــــــــــــــــــ ؛ انسان از آغاز تا انجام، ترجمه: صادق لاریجانی، چاپ دوم، تهران، انتشارات الزهراء، ۱۳۷۱ش.

۲۰. طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.

۲۱. طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، چاپ سوم، تهران، کتابفروشی مرتضوی، ۱۳۷۵ش.

۲۲. طوسی، محمدبن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

۲۳. عیاشی، محمدبن مسعود؛ تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۱۱ق.

۲۴. فرانکل، ویکتور؛ خدا در ناخودآگاه، ترجمه: ابراهیم یزدی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵ش.

۲۵. فرنکنا، ویلیام کی؛ فلسفه اخلاق، ترجمه: هادی صادقی، چاپ دوم، قم، کتابخانه طه، ۱۳۸۳ش.

۲۶. قاسم زاده، حبیب الله؛ شناخت و عاطفه، تهران، انتشارات فرهنگیان، ۱۳۷۸ش.

۲۷. قاسمی، محمد جمال الدین؛ محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.

۲۸. قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.

۲۹. کاپلستون، فردریک چارلز؛ تاریخ فلسفه، ترجمه: امیر جلال الدین اعلم، تهران، مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳ش.

۳۰. کالوین اس. هال؛ ورنون جی، نوردبای؛ مبانی روان شناسی تحلیلی یونگ، ترجمه: محمد حسین مقبل، انتشارات جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۵ش.

۳۱. کانت، امانوئل؛ درس های فلسفه اخلاق، ترجمه: منوچهر صانعی تهران، انتشارات نقش و نگار، ۱۳۷۸ش.

۳۲. کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول کافی، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.

۳۳. گاندی، مهاتما؛ نیایش، ترجمه: شهرام نقش تبریزی، چاپ پنجم، تهران، نشر نی، ۱۳۸۷ش.

۳۴. گایزل، جان بی؛ شادکامی، ترجمه: محمد حجازی، چاپ پنجم، تهران، انتشارات ابن سینا، ۱۳۵۲ش.

۳۵. مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.

۳۶. محمد محمود محمد؛ علم النفس المعاصر فی ضوء الاسلام، بیروت، دارالشروق، ۱۴۲۸ق.

۳۷. مصباح یزدی، محمد تقی؛ فلسفه اخلاق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۷ش.

۳۸. ـــــــــــــــــــ ؛ اخلاق در قرآن، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۷ش.

۳۹. ـــــــــــــــــــ ؛ معارف قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، بی تا.

۴۰. ـــــــــــــــــــ ؛ نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۴ش.

۴۱. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، چاپ دوم، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۴ش.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 26 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق اثرات ورزش بر بیماری های قلبی

بازديد: 529

 

عنوان پروژه: اثرات ورزش بر بیماری های قلبی

مقدمه
اگر بپذیریم که عقل سالم در بدن سالم است و یک فرد با عقل سالم می تواند فرد مفیدی به حال خود و اجتماع باشد، در آن صورت درمی یابیم که چرا جوامع پیشرفته سرمایه گذاری زیادی بر روی این امرخطیر یعنی ورزش می کنند. در متون تاریخی همواره از از ورزشکاران و پهلوانان بعنوان افرادی جسور و جوانمرد یاد می شود. امروزه اثرات مفید ورزش بر ساختار فرهنگی و اجتماعی یک جامعه بر هیچکس پوشیده نیست.

اگر در جامعه ای فرهنگ ورزشی جایگاه مناسب خود را پیدا کند، افرادآن جامعه از سستی و کرختی رهایی می یابند و علاوه بر بالا رفتن نیروی کار، از صرف هزینه های گزاف درمان بیماریها کاسته می شود. چون در هنگام ورزش موادی بنام آندورفین در بدن زیاد می شود و دستگاه گردش خون اکسیژن را به تمام بافتهای بدن به مقدار کافی می رساند، یک ورزشکار همواره شاداب بوده و از نشاط کافی برخوردار است. بنابراین نیازی به مواد مخدر برای دستیابی به نشاط ندارد. از طرفی نشاط ورزشی یک نشاط پایداراست و روز بروز سلامتی و نیروی فرد را افزایش می دهد. اما سرخوشی از مواد مخدر یک سرخوشی کاذب وناپایدار بوده و به مرور نیروی فرد را تحلیل برده و او را به کام مرگ می فرستد. در سایه ورزش افراد اجتماع ، افرادی منطقی، منضبط ، با اخلاق و با گذشت خواهند شد. در هنگام ورزش همراه با سمومی که از طریق عرق کردن از بدن دفع می شوند ، پلیدیها و زشتی ها جای خود را به نشاط ، طراوت و انسانیت خواهند داد و یک روح آزاد پرورش خواهد یافت.

ورزش و ذخیره قلبی

بنا به تعریف ، ذخیره قلبی عبارت است از نیروی مصرف نشده قلب در حال استراحت ، برای رسانیدن اکسیژن به بافتهای بدن. مکانیزمهای ذخیره قلبی شامل تغییرات در : 1- تعداد ضربان قلب ، 2- حجم انقباضی و انبساطی ، 3- حجم ضربه ای ، 4- جذب اکسیژن توسط بافتهای بدن، می باشد. در یک انسان بالغ جوان ورزشکار در خلال ورزش سنگین، برون ده قلب ممکن است از حالت عادی که 6 لیتر در دقیقه است ، به 25 لیتر در دقیقه یا بیشتر برسد، مصرف اکسیژن از 250 میلی لیتر در دقیقه به 1500 میلی لیتر در دقیقه افزایش یابد، و ضربان قلب ممکن است از حالت عادی که 72 تا در دقیقه است به 180 تا در دقیقه افزایش یابد. افزایش نیاز بدن به اکسیژن، به منظور برآورده کردن نیازهای سوخت و ساز در خلال ورزش با افزایش چشمگیر برون ده قلب ( حجم ضربه ای × تعداد ضربان قلب ) و یا جذب بیشتر اکسیژن توسط بافتها از مویرگها برآورده می شود. در یک انسان بالغ جوان ورزشکار در حال استراحت، خون شریانی حاوی 18 میلی لیتراکسیژن در هر دسی لیتر خون و خون وریدی حاوی 14 میلی لیتراکسیژن در هر دسی لیتر خون می باشد. بنابراین اختلاف اکسیژن شریانی و وریدی در حال استراحت در حدود 4 میلی لیتر اکسیژن در هر دسی لیتر خون می باشد. در خلال ورزش ، افزایش در برون ده قلب حتی اگر به حداکثر مقدار ممکن هم برسد به آن اندازه کافی نیست که بتواند احتیاجات متابولیک بدن را برآورده نماید و مکانیزمی که در اینجا به کمک بدن می آید جذب زیاد اکسیژن توسط بافتها از مویرگها در خلال ورزش است که آنقدر اکسیژن را جذب می کند که اکسیژن وریدی بطور چشمگیری کم شده و اختلاف اکسیژن شریانی و وریدی در حال ورزش به 14 میلی لیتر اکسیژن در هر دسی لیتر خون می رسد.

واکنش قلب و عروق به ورزش

در هنگام ورزش جریان خون از پوست ، کلیه ها و احشاء به طرف ماهیچه های در حال فعالیت سرازیر شده ، مقاومت عروق محیطی کاهش می یابد و اختلاف فشار خون ماکزیمم و می نیمم زیاد شده و تعداد تنفس افزایش می یابد.

قلب ورزشی

یک گروه واکنش های فیزیولوژیک در افراد ورزشکار که به ورزشهای سخت و سنگین می پردازند ایجاد می شود. کاهش تعداد ضربان قلب یکی از مشخصات برجسته این افراد است و بزرگ شدن هر دو بطن قلب در عکس ساده قفسه سینه این افراد به وضوح دیده می شود. این بزرگی قلب که در یک فرد غیر ورزشکار ، غیر طبیعی در نظر گرفته می شود، در افراد ورزشکار نباید اشتباها به عنوان یک بیماری قلب در نظر گرفته شود.

فیزیولوژی قلب ورزشی

بزرگی و گشادی قلب از مشخصات برجسته ورزشکاران سخت کوش است. بزرگی و گشادی قلب در ورزشکاران سخت کوش توانایی پمپ کردن قلب را بالا برده و رها شدن اکسیژن در بافتها را چه در هنگام استراحت و چه در هنگام فعالیت افزایش می دهد ، که همه اینها بخاطر بالا رفتن حجم ضربه ای قلب می باشد. افزایش در زمان پر شدن یعنی هنگام انبساط قلب ایجاد می شود. کل مقدار هموگلوبین و حجم خون ورزشکاران سخت کوش هم افزایش می یابد که باعث می شود انتقال اکسیژن به بافتها ساده تر انجام گیرد. تعداد ضربان قلب چه درحال استراحت و چه در ورزشهای سبک در ورزشکاران سخت کوش به طور واضحی کم است.
اگر چه افزایش حجم بطنی باعث افزایش کار ضربه ای بطن چپ می شود، اما کم بودن تعداد ضربان قلب باعث به هدر نرفتن اکسیژن شده ومصرف اکسیژن توسط عضله قلب کاهش می یابد واین امر کاملا به نفع قلب می باشد.
اگر ورزش سخت در زندگی فرد ادامه پیدا نکند، بزرگی قلب و کم بودن ضربان قلب که از مشخصات این افراد است بتدریج از بین می رود. یک فرد غیر ورزشکار برون ده قلب خود را در موقع فعالیت در درجه اول با افزایش تعداد ضربان قلب بالا می برد ، اما فرد ورزشکارسخت کوش این عمل را با بالا بردن حجم ضربه ای انجام می دهد. فشارهای داخل قلبی را اگر در افراد ورزشکار سخت کوش اندازه گیری کنیم طبیعی است. همچنین فشار داخل حفره های قلب و ریه و عروق محیطی بطور طبیعی به فعالیت پاسخ می دهند.

جنبه های پزشکی

کم شدن تعداد ضربان قلب گاهی اوقات با بی نظمی از علائم مشخصه قلب ورزشی است. بی نظمی های دهلیزی و بطنی وتغییرات ( اس ـ تی ) ممکن است در نوار قلب مشهود باشد. این بی نظمی ها به طور واضحی بدون علامت هستند و زمانی که ضربان قلب بالا می رود این بی نظمی ها محو می شوند . ولتاژ امواج ( کیو ـ آر ـ اس ) و ( تی ) در نوار قلب افزایش می یابد و اغلب یک موج ( یو ) برجسته وجود دارد که حتما مربوط به کم شدن تعداد ضربان قلب است. فشار خون در افراد ورزشکار با افراد عادی فرق چندانی ندارد. صدای سوم قلب در ورزشکاران شایع است. یک صدای اضافی در لبه چپ جناق سینه و صدای چهارم قلب هم ممکن است شنیده شود. در عکس ساده قفسه سینه قلب بزرگ است. در اکو کاردیو گرافی ابعاد حفره بطن چپ و ضخامت دیواره آن افزایش نشان می دهد.
شواهدی وجود ندارد که نشان دهد فعالیت فیزیکی بسیار شدید در یک فرد با قلب سالم تاثیر سوء داشته باشد، اما مرگ ناگهانی چه در موقع استراحت و چه در موقع فعالیت گاه گاهی در یک ورزشکار به ظاهر سالم و جوان اتفاق افتاده که حتما بخاطر بی نظمی قلبی است. این مرگ ناگهانی در ورزشکاران اکثرا علتهای دیگری دارد. مثلا ممکن است بخاطر تصلب شرائین نهفته، بیماریهای التهابی قلب یا ناراحتی های نهفته مادرزادی قلب باشد. مرگ ناگهانی در یک ورزشکار با قلب سالم بعید بنظر می رسد.

تاثیر فعالیت های فیزیکی بر بیماریهای قلبی

مطالعه رابطه بین شیوع بیماریهای کم خونی قلب با فعالیت فیزیکی بسیار مشکل است ، زیرا متغیرهای زیادی در این رابطه وجود دارد. مطالعات نشان می دهد که هر چقدر یکجا نشینی کمتر باشد ، احتمال مرگ ناگهانی کمتر است. چگونه فعالیت فیزیکی ممکن است مرگ در اثر کم خونی قلب را کاهش دهد و یا احتمال تصلب شرائین را کم کند ، مکانیزم دقیق آن هنوز کاملا مشخص نیست. فقط می دانیم که ورزش باعث مصرف کالری شده و چربی خون را کاهش می دهد. افزایش چربی مرغوب خون یعنی ( اچ
دی ال ) با ورزش که باعث جلوگیری از سکته قلبی می شود ، هنوز یک معما است، اما مطالعات در یک موضوع متفق القولند و آن اینکه فعالیت فیزیکی مستمر و مرتب یک عامل مهم در پیشگیری از بیماریهای قلبی است.

تاثیر ورزش بر سیستم قلب و عروق

ورزش و فعالیتهای تربیت بدنی موجب تقویت عضله قلب می گردد . امروزه فعالیتهای ورزشی بعنوان اقدامی جهت پیشگیری از بروز سکته های قلبی محسوب می شوند.
در اثر ورزش عروق خونی گشاد شده و سبب تسریع جریان خون می گردد .
میزان هموگلوبین خون بیشتر شده و نتیجه کار انتقال اکسیژن به قسمت های مختلف بدن بهتر انجام می شود .
ورزش مرتب راهی است مناسب جهت پیشگیری از بروز بیماری فشار خون .
ورزش می تواند میزان چربی خون را به حد متعادل برساند ، پس به جای خوردن دارو بهتر است ورزش کنید .
میزان کلسترول خون در اثر تمرینات ورزشی بحد مطلوبی میرسد ، خصوصا“ اگر با رژیم غذایی همراه باشد .
برای بیماران دیابتی ، ورزش بسیار مفید است و قند خون را تا حد مطمئن پائین می آورد .
با تقویت عضله قلب تعداد ضربان قلب در دقیقه کم شده و قلب با نیروی بیشتری خون را ارسال می دارد .
با انقباض عضلات پا در حین ورزش خون راحت تر به قلب باز می گردد و از بروز بیماری واریس در پاها جلوگیری می نماید .
کسانیکه ورزش می کنند در صد بیشتری از دستگاه تنفس خود را بکار می گیرند .
افزایش حجم تنفسی در طول روز و شب موجب دریافت اکسیژن بیشتر و رساندن آن به اندامهای بدن می شود .
کسی که قابلیت دریافت و مصرف اکسیژن را در حد بالا داشته باشد ، زود خسته نمی شود و کارائی بیشتری خواهد داشت .
افزایش حجم تنفسی در افرادی که ورزش می کنند موجب کاهش تعداد تنفس آنها در دقیقه شده و بر میزان اکسیژن گیری هر بار تنفس می افزاید .
نسبت به قلب هوشیار باشید :
اگرشما متقاعد شده اید که ورزش کنید آن را درست انجام دهید . قبل از شروع با پزشکتان مشورت کنید .
اگر :
ـ پزشک به شما گفته که ناراحتی قلبی یا سوفل قلبی دارید .
ـ یک حمله قلبی داشته اید .
ـ کسی در فامیل شما ناراحتی یا حمله قلبی قبل از ۵۵ سالگی داشته است .
ـ اغلب در سمت چپ یا وسط سینه ، سمت چپ گردن ، شانه ، یا بازو در حین یا درست بعد از ورزش احساس درد یا فشار دارید .
ـ اغلب احساس غش یا سرگیجه دارید .
ـ احساس تنگی نفس بعد از یک کار مشخص دارید .
ـ فشار خون بالا دارید که تحت کنترل نیست یا اینکه نمی دانید فشار خونتان چند است .
ـ بالای ۶۰ سال هستید و عادت به ورزش ندارید .
ـ در یک وضعیت درمانی هستید مثل مصرف انسولین ، آرتریت
پزشک به شما می گوید ورزش کنید . دقت کنید هر دفعه که شما ورزش می کنید ، ابتدا ۵ دقیقه خود راگرم کنید بعد از ۵ دقیقه سرعت بگیرید . این سرعت را برای ۳۰-۱۵ دقیقه حفظ کنید . خستگی را به آرامی کاهش دهید و سرد شوید . قدم بزنید و برای ۵ دقیقه طول دهید . با هدف ورزش شما آرام و آهسته به بدنتان وقت دهید که به حالت نرمال برگردد . اگر هر زمان در طی خستگی احساس درد کردید به آهستگی ورزش را کم کنید و یا آن را قطع کنید . به علائم هشدار دهنده بدنتان بی توجه نباشید . هوشیار باشید و از جراحت دوری کنید .
چه چیزی برای قلب خوب است ؟
ورزش باید تند ، قابل تحمل و منظم باشد . ورزشی که تند است ضربان قلب و تنفس شما را افزایش می دهد . باید ۳۰ دقیقه بدون توقف یک خستگی قابل تحمل را ادامه داد . ورزش منظم یعنی تکرار فعالیتها حداقل ۳ بار در هفته که خیلی هم مشکل نیست . جدول زیر مثالهایی از دو نوع ورزش را نشان می دهد . انتخاب یک فعالیت تحت عنوان ستون کمک کننده های بزرگ قلب یعنی فعالیتی که خودش قلب شما را در شرایط بهتر قرار می دهد . انتخاب یک فعالیت تحت عنوان ستون فعالیتهای مناسب یعنی اینکه فعالیت باید در فرم تند و قابل تحمل انجام شده تا شرایط مناسب قلب را فراهم کند . یک فعالیتی که از آن لذت ببرید انتخاب کنید که طرح آن می تواند یک تفریح یا سرگرمی باشد و شما بیشتر احتمال دارد از آن لذت ببرید .
تقویت کننده های قلب
۱) کمک کننده های بزرگ قلب
ـ اسکی مارپیچ
ـ ورزش و تفریح خارج از شهر
ـ طناب بازی
ـ راهپیمایی سریع
ـ پاروزدن
ـ دویدن درجا
ـ پازدن دوچرخه
ـ بالا و پایین پریدن
۲) ورزش مناسب قلب
ـ بسکتبال
ـ دوچرخه سواری
ـ ورزش سبک
ـ اسکی روی تپه
ـ هندبال
ـ اسکواش
ـ شنا
ـ تنیس
چگونه ضربان قلب را بدست می آورید ؟
بعد از هر بار خستگی ضربان قلب را اندازه بگیرید . قلب شما باید از حالت نرمال در طی ورزش سریعتر بزند . اینکه چقدر سریعتر بزند بستگی به سن شما دارد . هر کس یک هدف برای ضربان قلب دارد ، تعداد ضربان قلب شما در دقیقه باید در حد منطقی هدف شما باشد تا ورزش را مناسب قلب شما کند . اگر ضربان کمتر از حد هدف باشد کمتر به قلب کمک می کند . خسته شدن بیش از حد هم برای قلب شما مضر است . منطقه هدف خود را از جدول زیر بوسیله سن خود پیدا کنید .
ضربان قلب بهداشتی
سن/ منطقه هدف
۲۰ سال/ ۱۵۰-۱۲۰ ضربان در دقیقه
۲۵ سال/ ۱۴۶-۱۱۷ ضربان در دقیقه
۳۰ سال / ۱۴۲-۱۱۴ ضربان در دقیقه
۳۵ سال / ۱۳۸-۱۱۱ ضربان در دقیقه
۴۰ سال/ ۱۳۵-۱۰۸ ضربان در دقیقه
۴۵ سال / ۱۳۱-۱۰۵ ضربان در دقیقه
۵۰ سال/ ۱۲۷-۱۰۲ ضربان در دقیقه
۵۵ سال/۱۲۰-۹۹ ضربان در دقیقه
۶۰ سال / ۱۱۶-۹۳ ضربان در دقیقه
۷۰ سال/ ۱۱۳-۹۰ ضربان در دقیقه
آیا شما در منطقه هدف هستید ؟ یک مدتی صبر کنید تا ضربان قلب و تعداد تنفس بالا رود . سپس نبض خودتان را بین حالت روتین چک کنید و ببینید که در منطقه هدف هستید .با انگشت شاخص (اشاره) خودتان نبض خود را روی مچ دست دیگر پیدا کنید ، با ملایمت فشار بدهید و برای ۳۰ ثانیه شمارش کنید و در عدد ۲ ضرب کنید . اگر نبض شما در منطقه هدف باشد کمی سخت تر ورزش کنید . اگر بالای منطقه هدف باشد ورزش را ساده کنید.
یک جلسه ورزش خسته کننده شامل سه قسمت است : گرم کردن ، ورزش در حد ضربان هدف و خنک کردن .
ابتدا ۵ دقیقه بدنتان را گرم کنید ، ۳۰-۱۵ دقیقه در حد منطقه هدف ورزش کنید و ۵ دقیقه بدنتان را سرد کنید و مطمئن باشید که ضربان قلبتان در منطقه هدف شماست.
هر فعالیت فیزیکی بهتر از عدم ورزش است . ورزشهای تفریحی می تواند با ورزش نیرومند تعویض شود . مسئله مهم این است که بلند شوید و حرکت کنید .

توصیه های مفید قلب
شما در راه خود هستید ! شما یک ورزش برای داشتن یک قلب سالم انتخاب کرده اید که لذت ببرید . در اینجا به شما برای شروع ورزش توصیه های مفید می شود .
۱) برنامه ورزش خود را به سادگی شروع کنید . اگر روی فرم نیستید بهتر است از یک قدم زدن ساده شروع کنید و هدفهای مناسب ایجاد کنید و به سمت آن حرکت کنید .
۲) از کسی بخواهید که به شما ملحق شود .
۳) روی فعالیت داخل یا خارج از منزل تصمیم بگیرید . فعالیتها را همین حالا شروع کنید و از اینکه حوصله تان سر رود جلوگیری کنید و به آن در حد مناسب تنوع دهید .
۴) ورزش را قسمتی از زندگی تان کنید . زمانی را برای قبل از کار یا بعد از کار ، در طی ساعت ناهار هر وقت برای شما راحت است برای ورزش بگذارید . یک برنامه تهیه کنید و به آن بچسبید .
کلید بهداشت و شایستگی را در زندگی تان حفظ کنید . از کلید بهداشت قلب استفاده کنید . به طور منظم و صحیح ورزش کنید . به پیشگیری از بیماری قلبی توسط ورزش کمک کنید . به ورزش برگردید .

راهنمای کلی
۱) آیا فشار خون شمااز
mm/Hg۹۰/۱۴۰ بیشتر است ؟
۲) آیا کلسترول خون شما بالای سطح مضر_
mg/d۱(۲۰۰)_ است ؟
۳) آیا سیگار می کشید ؟
۴) آیا کمتر از ۳ بار در هفته ورزش سریع انجام می دهید ؟
۵) آیا اضافه وزن دارید ؟
۶) آیا مرض قندی دارید ؟
۷) آیا والدین شما حمله قلبی داشته اند ؟
۸) آیا مرد هستید ؟
کسانی که به این سئوالات جواب مثبت می دهند از کسانیکه جواب منفی داده اند بیشتر در معرض خطر بیماریهای قلبی عروقی هستند (۷ برابر) . هریک از ۳ فاکتور چربی خون ، فشار خون و سیگار قابل تغییر هستند .

۱) درباره غذایی که می خورید هوشیار باشید .
غذاهای پرچربی خصوصا“ اشباع شده و حاوی کلسترول مثل تکه های پرچرب گوشت ، محصولات لبنی پرچربی ، کره و اغلب غذاهای پخته شده تجارتی را با غذاهای کم کلسترول و چربی عوض کنید . غذاهای کم چربی شامل ماهی ، مرغ بدون پوست ، تکه های گوشت لخم ، میوه جات ، سبزیجات ، نانها ، حبوبات خشک ، شیرکم چربی و ماست کم چربی ، می باشند .
گوشتهای لخم ، مرغ خانگی و ماهی بیشتر از گوشت گاو چرب و بره بخورید . شیر و پنیر با چربی ۱% یا سرشیر گرفته و دیگر محصولات لبنی کم چربی استفاده کنید . از چربی کمتر و روغن کمتر در پخت استفاده کنید . وقتی شما از چربی استفاده می کنید ، سعی کنید روغنهای گیاهی یا مارگارین بجای چربی یا کره استفاده کنید . بیشتر از ۳ زرده تخم مرغ در هفته نخورید ، کلا چربی را خصوصاَ اشباع شده و همچنین کلسترول را کاهش دهید این روند کالریها را نیز کاهش می دهد و کمک می کند به کاهش وزن در صورتیکه اضافه وزن داشته باشد . این به اغلب مردم کمک می کند تا کلسترول خونشان را همانند فشار خون پایین بیاورند.
با کاهش نمک در رژیم غذایی فشار خون پایین می آید . سعی کنید از گیاهان ، مزه ها ، آبلیمو و سرکه بجای نمک برای طعم اضافی غذا استفاده کنید . غذاهای با نمک یا سدیم زیاد شامل سوپهای بسته بندی شده و کنسرو شده ، خیلی از انواع پنیرها ، سوسیس ، خیار شور یا ترشی و چیپس و سبزیجات کنسرو شده می باشند .
۲) بدنتان را حرکت دهید .
خیلی خسته اید ؟ خیلی مشغولید ؟ خیلی مسن هستید ؟ ورزش می تواند انرژی بیشتری برای کار و بازی به شما بدهد . اغلب ورزش می تواند برای کاهش فشار خون ، از دست دادن وزن ، کاهش
LDL و افزایش HDL کمک کند . هم چنین سیگاریهایی که ورزش می کنند بیشتر احتمال دارد سیگار را ترک کنند . مردم در همه سنین می توانند یک برنامه ورزشی را شروع کنند ، اما شما ممکن است بخواهید اول با پزشکتان مشورت کنید . نوعی از ورزش را انتخاب کنید که ضربان قلب و تعداد تنفس شما را بالا برد و حداقل ۳۰ دقیقه بدون توقف انجام شود . همینطور حداقل ۳ بار در هفته تکرار شود . بعضی ورزشهای مناسب سلامتی قلب شامل قدم زدن ، شناکردن ، اسکیت ، پا زدن دوچرخه ، هند بال ، بالا و پایین پریدن و تفریح بیرون شهری می باشد
۳) آخرین هدف
ترک سیگار آسان نیست اگر شما سیگار می کشید ، احتمالاَ قبلاَ سعی کرده اید که آن را ترک کنید . بسیاری از سیگاریها از اضافه وزن می ترسند . بعضی از مردم بعد از ترک سیگار اضافه وزن پیدا می کنند . اما بعضی ها خیر ولی شما می توانید با کنترل چیزیکه می خورید و یا ورزش اضافه وزنتان را کنترل کنید . ترک سیگار در هر سنی سلامت شما و شانس زندگی شما را طولانی تر می کند . هرگز برای ترک سیگار دیر نیست . وقتیکه شما سیگار را ترک می کنید بطور قابل توجهی خطر حمله قلبی و مرگ ناگهانی را کاهش می دهید . خطر مرگ از بیماری قلبی ده سال بعد از ترک سیگار به اندازه افرادی است که هرگز سیگار نکشیده اند .
شما
مکانیک قلب خودتان هستید .. حفظ منظم ورزش به موتور شما (قلب شما) برای یک زندگی طولانی کمک می کند . این زندگی و سلامت شماست و می توانید در مورد آن اقدامی انجام دهید .

اثر ورزش بر بیماری های قلبی

یکی از علل اصلی و مهم مرگ ومیر در جهان (خصوصا در کشورهای جهان سوم و از جمله ایران) بیماری های قلبی و سکته قلبی است. سکته قلبی در اثر تنگی شدید و انسداد عروق تغذیه کننده عضله قلب (عروق کرونر) به وجود می آید. علت اصلی و مهم تنگی و انسداد عروق کرونر قلب، سفت و سخت شدن جدار عروق کرونر یا تصلب شرائین است و عوامل موثر و مساعدکننده بیماری های عروق کرونر عبارتند از: افزایش چربی های مضر خون (LDL-VLDL) افزایش فشار خون، مصرف سیگار، عدم تحرک، بیماری قند، چاقی - فشارهای روانی و ارث. تحقیقات و مطالعات نشان داده اند که فعالیت های بدنی و ورزش مناسب و طولانی مدت در پیشگیری از بیماری های قلبی دخالت دارد و میزان مرگ و میر در اثر سکته قلبی در میان ورزشکاران 25 درصد کمتر از افراد غیرورزشکار و عادی می باشد.

 

 

 

 

اثرات ورزش در کاهش بیماری های قلبی و عروقی:

1- ورزش منظم و مداوم باعث افزایش قطر عروق کرونر قلب می شود.

2- ورزش باعث می شود عضله قلب قوی شده و پمپاژ آن افزایش یابد.

3- میزان چربی های مضر خون کاهش می یابد.

4- در صورت تنگی در عروق کرونر اصلی قلب، عروق فرعی افزایش می یابد.

5- فشار خون در افراد مبتلا  به افزایش فشار خون (tension Hyper) کاهش می یابد.

6- تعداد ضربان قلب در حالت استراحت کاهش می یابد.

نکات بسیار مهم ورزشی در بیماران قلبی:

1- بهترین ورزش پیاده روی است. ابتدا با 2 تا 5 دقیقه شروع کرده و سپس روزانه یک تا 2 دقیقه به آن اضافه کنید تا به 30 تا 45 دقیقه برسد.

2- شدت ورزش به حدی باشد که دچار احساس تنگی نفس، خستگی شدید، سرگیجه و درد سینه نشوید.

3- از ورزش در آب و هوای بسیار گرم و مرطوب پرهیز شود.

4- همیشه بیماران قلبی نیتروگلیسیرین زیرزبانی همراه داشته باشند و در صورت بروز مشکل قلبی زیرزبان قرار دهند.

5- از انجام فعالیت های قدرتی (مانند وزنه برداری، هل دادن ماشین، شنا رفتن، دمبل زدن و...) جدا خودداری شود.

6- در صورت بروز سرگیجه، تنگی نفس، درد سینه در هنگام ورزش یا بعد از آن بلا فاصله به پزشک مراجعه شود.

7- از خوردن غذاهای چرب و سنگین و قهوه و کاکائو پرهیز شود.

8- از شرکت در ورزش های مسابقه ای که فشار روحی و فیزیکی زیادی دارند اکیدا خودداری شود.

9- در صورت ابتلا  به بیماری های شایع نظیر سرماخوردگی و غیره از انجام فعالیت های ورزشی تا بهبودی خودداری شود.

10- از دوش گرفتن یا شنا کردن در آب سرد و گرم خودداری شود.

11- بیمارانی که از داروهای ضدانعقادی (مانند وارفاین، کومادین، آسپرین) استفاده می کنند باید از انجام فعالیت ورزشی که خطر خونریزی وجود دارد خودداری نمایند.

12- قبل از شروع یک برنامه ورزشی بهتر است با پزشک معالجتان مشورت کنید.

 

 

 

 

 

 

 

پایان

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 25 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره فضائل اخلاقی

بازديد: 595

 

تحقیق درس اخلاق اسلامی

                استاد: مشفق

  موضوع تحقیق: فضایل اخلاقی

  دانشجو: مهیار حق روستا

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق (قیام دشت)

اخلاق فضیلت

 

جین پورتر

به‌بیان‌ کلی، یک‌ فضیلت، یک‌ خصلت‌ شخصیتی‌ قابل‌ تحسین‌ یا مطلوب‌ است. بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ اخلاق‌ فضیلت‌ شکلی‌ از تأمل‌ و تفکر است‌ که‌ برای‌ این‌قبیل‌ خصایل‌ شخصیتی‌ مرتبه‌ و موقعیتی‌ اساسی‌ قایل‌ است. اخلاق‌ فضیلت‌من‌حیث‌هو، اغلب‌ در مقابل‌ آن‌ رویکردها به‌ فلسفه‌ قرار دارد که‌ بر قواعد،تکالیف‌ یا یک‌ الزام‌ کلی‌ نیکوکاری‌ تأکید می‌ورزند، هرچند که‌ رابطة‌ واقعی‌میان‌ این‌ برداشت‌های‌ گوناگون‌ خود یک‌ موضوع‌ قابل‌ بحث‌ است.
فلسفة‌ اخلاق‌ - اگر آن‌ را یک‌ رشته‌ نظام‌ یافته‌ لحاظ‌ کنیم‌ - با تأمل‌ درباره‌ ماهیت‌ فضایل‌و جایگاه‌ آنها در تصوری‌ شامل‌ و فراگیر از کمال‌ بشری‌ آغاز می‌شود. تأمل‌اخلاقی، تحت‌ تأثیر مکتب‌ رواقی2 و سپس‌ آیین‌ مسیحیت،3 ماهیت‌ تکلیف‌ و قانون‌اخلاقی‌ را نیز بطور روزافزون‌ مورد بحث‌ قرار داده‌ است‌ ولی‌ تصور فضیلت‌ ومفاهیم‌ وابسته، همچنان‌ تا اواخر قرون‌ وسطی‌ بر تأمل‌ درباره‌ حیات‌ اخلاقی‌مسلط‌ بوده‌اند. اما با ظهور مدرنیته،4 مفهوم‌ فضیلت‌ به‌تدریج‌ جایگاه‌ اساسی‌ خودرا در تأمل‌ اخلاقی‌ از کف‌ داد و مفاهیم‌ قانون، تکلیف‌ و الزام‌ به‌ جای‌ آن‌نشستند. فلاسفة‌ اخلاق‌ موضوع‌ فضیلت‌ را تا دهه‌ 1950 غالباً‌ مغفول‌ نهاده‌بودند. هرچند نمی‌توان‌ گفت‌ که‌ تأمل‌ درباره‌ فضایل‌ محوریت‌ اولیه‌ خود را بازیافته‌ است، ولی‌ به‌یقین‌ یکی‌ از موضوعات‌ مسلط‌ و مورد علاقه‌ فلاسفه‌ اخلاق‌معاصر، مخصوصاً‌ محققان‌ جوانتر ا ست.

‌تاریخ‌ موضوع‌
مفهوم‌ فضیلت‌ (آرته) نقشی‌اساسی‌ در نوشته‌های‌ «هومر» ایفا می‌کند، در این‌ نوشته‌ها فضیلت‌ حاکی‌ از کمال‌یا جوانمردی‌ است، نه‌ حاکی‌ از چیزی‌ که‌ ما معمولاً‌ فضیلت‌ اخلاقی، چنانکه‌باید، تلقی‌ می‌کنیم. در دوره‌ حماسی5 [تاریخ‌ یونان]، «فضیلت» می‌توانسته‌ است‌ناظر به‌ هر کیفیتی‌ باشد که‌ فرد را بر اجرای‌ نقش‌ خویش‌ در جامعه‌ به‌روشی‌قابل‌ ستایش، توانا می‌سازد. مثلاً، شجاعت‌ و توان‌ رزمی‌ فضایل‌ مشخصه‌ جنگ‌آوران‌ اشرافی‌ و وفاداری‌ و حیأ فضایل‌ مشخصه‌ زنان‌ هستند.
در جامعه‌ آتنی‌قرن‌ پنجم‌ پیش‌ از میلاد فضایل‌ متناسب‌ با یک‌ جامعه‌ جنگ‌ افروزتر به‌تدریج‌ دربافت‌ حیات‌ شهری‌ جای‌ خود را به‌ فضایل‌ دیگر داده‌ یا دگرگون‌ شد. این‌ تغییرات‌اجتماعی، به‌نوبه‌ خود، به‌ تلاشهایی‌ برای‌ ارائة‌ تبیینی‌ نظام‌یافته‌ از فضیلت‌مؤ‌دی‌ شد. سقراط، اولین‌ نمونه‌ فیلسوف‌ اخلاق‌ تلقی‌ شده، لیکن‌ همانطور که‌محققان‌ اخیر یادآور شده‌اند، فلاسفه‌ دیگر و نیز تراژدی‌نویسان‌ آتنی‌ بنیادهایی‌برای‌ تأمل‌ و تفکر نظام‌ یافته‌ درباره‌ فضایل‌ تأسیس‌ کرده‌اند (131-45Nussbaum, 2,68,pp.48-32, Mac Intyre 4891, pp.)
افلاطون، معروفترین‌ شاگرد سقراط‌ اولین‌تحقیق‌ فلسفی‌ مبسوط‌ را دربارة‌ فضایل‌ که‌ تا آن‌ موقع‌ بحثی‌ درباره‌ آنها نشده‌بود، ارائه‌ کرده‌ است. در سراسر نوشته‌های‌ افلاطون‌ شاهد تلاشهایِ‌ ذهنی‌ درخشان‌و دقیق‌ برای‌ کنار آمدن‌ با ناسازگاری‌ها و شکاف‌هایی‌ هستیم‌ که‌ در سنت‌پذیرفته‌ او در خصوص‌ فضایل‌ وجود دارند. بطور خلاصه، او استدلال‌ کرده‌ است‌ که‌فضیلت، اگر به‌درستی‌ فهمیده‌ شود، اساساً‌ معرفت‌ یا بصیرتی‌ نسبت‌ به‌ چیزی‌ است‌که‌ حقیقتاً‌ خیر است. فردی‌ که‌ دارای‌ این‌ معرفت‌ است‌ قادر است‌ مؤ‌لفه‌های‌مختلف‌ نفس‌ خویش‌ را در نسبت‌ صحیحی‌ با یکدیگر قرار داده‌ و مطابق‌ با بصیرتش‌نسبت‌ به‌ خیر عمل‌ کند. از آنجا که‌ فضایل‌ صور معرفت‌اند، در حقیقت‌ همه‌ آنهاذاتاً‌ یکی‌ هستند. لذا افلاطون‌ به‌ آموزة‌ وحدت‌ فضایل‌ که‌ بسیار مورد بحث‌ قرارگرفته، قایل‌ بوده‌ است. به‌علاوه‌ افلاطون‌ معتقد بوده‌ است‌ که‌ فضیلت‌ قابل‌تعلیم‌ است، همة‌ اعمال‌ آدمی‌ از نوعی‌ جهل‌ ناشی‌ می‌شوند و فقط‌ شخص‌ با فضیلت‌حقیقتاً‌ سعادتمند است‌ (85-234(Mussbaum, 6891, pp..
ارسطو، شاگرد افلاطون، نیزبه‌نوبه‌ خود، تبیینی‌ بدیل‌ از فضایل‌ ارائه‌ کرده‌ و کوشیده‌ است‌ باناسازگاری‌های‌ سنت‌ حماسی‌ کنار بیاید. ارسطو تبیین‌ خویش‌ از فضایل‌ را برتبیینی‌ مسبوق‌ به‌ مابعدالطبیعه، درباره‌ خیر بشری‌ مبتنی‌ کرده‌ است‌ که‌ بر طبق‌آن‌ آرمانهای‌ رایج‌ حیات‌ فضیلتمندانه‌ را منظم‌ ساخته‌ و معیارهایی‌ برای‌ متمایزساختن‌ فضایل‌ حقیقی‌ از همانندهای‌ آنها ارائه‌ کرده‌ است‌ (235-372Macintyre, 4991, pp.46-641, Nussbam, 6891, pp.) تبیین‌ هنجاری‌ او از فضایل‌ مشتمل‌ برادعایی‌ است‌ که‌ بسیار غلط‌ فهمیده‌ شده‌ است‌ و آن‌ این‌ است‌ که‌ رفتارفضیلتمندانه‌ نشان‌ دهندة‌ یک‌ حد وسط6 است‌ که‌ ناظر به‌نوعی‌ توازن‌ مقتضی‌ میان‌دواعی‌ رقیب‌ است‌ و بواسطه‌ حکمت‌ عملی7 تعیین‌ یافته‌ است‌ (129-64.(Stocher, 0991, pp, او همچنین، در مقابل‌ افلاطون، استدلال‌ کرده‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ به‌خیر علم‌ داشته‌ و در عین‌ حال‌ خلاف‌ آن‌ علم‌ عمل‌ کنیم، و بدین‌ سان‌ بحثی‌مبسوط‌ درباره‌ مسئله‌ ضعف‌ اراده8 به‌ راه‌ انداخته‌ است.
به‌ تبع‌ این، همه‌مکاتب‌ فلسفی‌ عمده‌ و بسیاری‌ از سنت‌های‌ دینی‌ عوالم‌ یونانی‌مآبی‌ و رومی‌ درسنت‌ جاری‌ تأمل‌ درباره‌ فضایل‌ شرکت‌ جسته‌اند. متنفذترین‌ نویسندگان‌ این‌ دوره،حداقل‌ در غرب‌ قرون‌ وسطی، عبارتند از سنکا رواقی‌ و سیرون‌ التقاطی‌ (که‌نوشته‌های‌ اخلاقی‌ اش‌ بسیار متأثر از رواقیان‌ است) و متکلمان‌ مسیحی‌ گریگوری‌کبیر و آگوستین. تأمل‌ و تفکر قرون‌ وسطی‌ درباره‌ فضایل‌ در همان‌ راستا ادامه‌یافت‌ و آرمانهای‌ مشخصاً‌ مسیحی‌ فضایل‌ دینی‌ (ایمان، امید و نوعدوستی) را درسنتی‌ که‌ بر فضایل‌ اصلی‌ دوراندیشی، عدالت، اعتدال‌ و بردباری‌ متمرکز شده‌ بود،جای‌ داد. معروفترین‌ بحث‌ قرون‌ وسطایی‌ درباره‌ فضیلت‌ بحث‌ توماس‌آکویناس‌ است‌که‌ میان‌ عناصر ارسطویی‌ و نوافلاطونی‌ جمع‌ کرده‌ است، عناصر نوافلاطونی‌ ازطریق‌ آگوستین، دیونوسیوس‌ - مزعوم9 و شماری‌ از دیگر نویسندگان‌ مسیحی‌ متقدم‌ به‌او رسیده‌ است. اما خطاست‌ که‌ فرض‌ کنیم‌ تأمل‌ درباره‌ فضایل، در این‌ دوره، به‌الهیات‌ مسیحی‌ محدود بوده‌ است. اگر بخواهیم‌ فقط‌ یک‌ نمونه‌ خلاف‌ این‌ را ذکرکنیم، فیلسوف‌ و خاخام‌ یهودی، موسی‌بن‌ میمون، نیز نظریه‌ای‌ درباره‌ فضیلت‌ بسط‌داده‌ که‌ به‌ سبکی‌ مشخص‌ و اصیل‌ میان‌ عناصر فلسفی‌ و یهودی‌ سنتی‌ جمع‌ کرده‌است.
طی‌ دوران‌ جدید، تا اواخر قرن‌ نوزدهم‌ فلاسفه‌ اخلاق‌ همچنان‌ توجه‌زیادی‌ را مصروف‌ فضایل‌ می‌کردند. اما پس‌ از این‌ مقطع‌ اخلاق‌ کانتی10 و اصالت‌فایده11 بر فلسفه‌ اخلاق‌ حاکم‌ شدند و علاقه‌ و اهتمام‌ به‌ فضایل‌ به‌عنوان‌ یک‌موضوع‌ مستقل‌ برای‌ تأمل‌ و تدبر رو به‌ ضعف‌ نهاد، خواه‌ به‌دلیل‌ اینکه‌ مفاهیم‌روشنگری‌ از فرد، تصور فضیلت‌ را غیرقابل‌ فهم‌ ساخت‌ (4863-61, pp. و 1(Macintyre و خواه‌ بدلیل‌ اینکه‌ سنت‌های‌ فضایل‌ نتوانستند پیچیدگی‌ گفتار اخلاقی‌ جدید راهمراهی‌ کنند. (1990(Schneewind, .
فراموش‌شدگی‌ فضیلت‌ در میان‌ فلاسفه‌ اخلاق،پس‌ از ظهور مقاله‌ معروف‌ الیزابت‌ آنسکمب12 تحت‌ عنوان‌ «فلسفه‌ اخلاق‌ جدید» (58و2(2891 L تغییر کرد. آنسکمب‌ در آن‌ مقاله‌ استدلال‌ می‌کند که‌ مفاهیم‌ اصلی‌فلسفه‌ اخلاق‌ زمانة‌ او، یعنی‌ تکلیف‌ و قانون‌ اخلاقی، دیگر قابل‌ قبول‌ نیست. تصور قانون‌ اخلاقی‌ هیچ‌ معنایی‌ ندارد مگر اینکه‌ ما به‌ یک‌ قانونگذار الهی‌معتقد باشیم، که‌ بسیاری‌ از ما چنین‌ اعتقادی‌ نداریم‌ و تصور کانتی‌ از عقل‌ که‌خود‌ قانونگذارِ‌ خود است، حقیقتاً‌ تصوری‌ ناسازوار است. او، با توجه‌ به‌ اینموقعیت، استدلال‌ کرده‌ است‌ که‌ ما باید به‌ تبیین‌ ارسطویی‌ از فضایل‌ باز گردیم‌تا نقطه‌ عزیمتی‌ برای‌ یک‌ فلسفه‌ اخلاق‌ بدیل‌ که‌ ریشه‌ در علم‌النفس‌ فلسفی13احیأ شده‌ دارد، تمهید کنیم. به‌تبع‌ آن، السدیرمک‌اینتایر14 در کتاب‌ پایان‌فضیلت‌ استدلال‌ کرده‌ است‌ که‌ اخلاق‌ معاصر چیزی‌ بیش‌ از پس‌ مانده‌هایی‌ جسته‌و گریخته‌ از سنت‌های‌ متقدم‌تر نیست، و به‌ همین‌ دلیل‌ نمی‌تواند گفتار اخلاقی‌را در سطح‌عمومی‌ یا فلسفی‌ زنده‌ نگهدارد.(87-15 MacIntyre, 4891, pp.) بر طبق‌دیدگاه‌ وی، تلائم‌ در گفتار اخلاقی‌ فقط‌ در بافت‌ سنت‌های‌ جزئی، که‌ بواسطه‌فضایلی‌ که‌ توصیه‌ و رذایلی‌ که‌ نفی‌ می‌کنند، فحوای‌ اخلاقی‌ انضمامی‌ به‌ آنهابخشیده‌ شده‌ است، قابل‌ حصول‌ است‌ (204-43(pp. .
تأثیر متعاقب‌ این‌نویسندگان‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ آنها نوعی‌ نارضایی‌ مشترک‌ نسبت‌ به‌ سمت‌ وسویی‌ که‌ فلسفه‌ اخلاق‌ از آغاز قرن‌ نوزدهم‌ اتخاذ کرده، دارند. به‌علاوه‌ آنهابر علاقه‌ و اهتمامی‌ احیأ شده‌ نسبت‌ به‌ نویسندگان‌ کلاسیک‌ به‌عنوان‌ منابعی‌برای‌ تفکر اخلاقی‌ معاصر اعتماد کرده‌ و به‌ پرورش‌ و تقویت‌ آن‌ علاقه‌ کمک‌کرده‌اند. مخصوصاً‌ باز هم‌ ارسطو را به‌ عنوان‌ منبعی‌ برای‌ تفکر اخلاقی‌ مناسب‌تشخیص‌ داده‌اند. این‌ تشخیص‌ هم‌ بر تمایل‌ به‌ بررسی‌ نظریه‌ وی‌ درباره‌ فضایل‌بر طبق‌ خود آن‌ نظریه، مترتب‌ بوده‌ است‌ و هم‌ به‌ انگیزش‌ تحقیقات‌ فلسفی‌ بیشتردرباره‌ فضایل‌ کمک‌ کرده‌ است.

‌پیشرفت‌های‌ معاصر
از زمان‌ تحقیقات‌آنسکمب‌ و مک‌اینتایر، تحقیقات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ درباره‌ فضایل‌ و موضوعات‌وابسته، از جمله‌ مفاد اخلاقی‌ شخصیت، ماهیت‌ حکم، مفاد اخلاقی‌ عواطف، اهمیت‌التزام‌ها، روابط‌ و نقش‌های‌جزیی‌ برای‌ حیات‌اخلاقی‌ صورت‌ گرفته‌ است. بیشترنویسندگانی‌ که‌ در این‌ مباحثات‌ شرکت‌ داشته‌اند، تحقیقات‌ خویش‌ را - حداقل‌ تاحدی‌ - واکنش‌هایی‌ در مقابل‌ خطاها و تحریفات‌ پدید آمده‌ توسط‌ مکاتب‌ مسلط‌فلسفه‌ اخلاق‌ می‌دانسته‌اند. به‌همین‌ دلیل‌ بحث‌ معاصر را می‌توان‌ بروفق‌ چیزی‌که‌ طرف‌های‌ مختلف‌ علیه‌ آن‌ واکنش‌ نشان‌ داده‌اند، سازماندهی‌ کرد. این‌ امرممکن‌ است‌ بیش‌ از اندازه‌ سلبی‌ به‌نظر برسد، ولی‌ حداقل‌ دارای‌ این‌ مزیت‌ است‌که‌ چیزی‌ را که‌ نویسندگان‌ مختلف‌ مفاد و مضمون‌ اخلاق‌ فضیلت‌ می‌دانند، به‌ مامی‌شناساند. در عین‌ حال، هر طبقه‌بندی‌ از این‌ قبیل، فقط‌ می‌تواند راهنمایی‌تقریبی‌ به‌ چیزی‌ که‌ مجموعه‌ای‌ از مباحثات‌ کاملاً‌ پیچیده‌ است، باشد و بیشترفیلسوفان‌ عمدة‌ شرکت‌کننده‌ در این‌ بحث، را می‌توان‌ به‌ بیش‌ از یک‌ نحوه‌طبقه‌بندی‌ کرد.
یک‌ منظر در این‌ بحث‌ بواسطه‌ این‌ دیدگاه‌ شکل‌ گرفته‌ است‌که‌ چیزی‌ از بنیاد ناصواب‌ در تصوری‌ از اخلاق‌ که‌ بر جوامع‌ صنعتی‌ امروز حاکم‌است، وجود دارد. آنسکمب‌ و مک‌ اینتایر هردو به‌ این‌ دیدگاه‌ معتقدند. بطور اخص،آنها بر این‌ اتفاق‌ دارند که‌ ما شبکه سنتی‌ رویه‌ها15 و باورهایی‌ را که‌ فقط‌ درظرف‌ آن، گفتار اخلاقی‌ متقن‌ ممکن‌ خواهد بود، از دست‌ داده‌ایم. بنابراین‌می‌توان‌ گفت‌ مفاد مقصود اخلاق‌ فضیلت‌ برای‌ این‌ نویسندگان‌ و اتباع‌ آنها، احیأیا ساختن‌ شبکه‌ای‌ برای‌ تحلیل‌ هنجاری‌ است‌ که‌ در ظرف‌ آن‌ گفتار اخلاقی‌ متقن‌عقلانی‌ یکبار دیگر ممکن‌ باشد.
گروه‌ دیگر از فلاسفه‌ هرچند از بسیاری‌ جهات‌شبیه‌ گروه‌ اول‌ هستند در تلقی‌ خود از مسأله‌ اصلی‌ بحث، با آنها اختلاف‌ نظردارند. در نظر این‌ نویسندگان‌ مشکل‌ این‌ نیست‌ که‌ مفهوم‌ کلی‌ اخلاق‌ تلائم‌ خودرا از دست‌ داده‌ است، بلکه‌ بیشتر این‌ است‌ که‌ رشته‌ دانشگاهی‌ فلسفه‌ اخلاق‌سمت‌ و سویی‌ غلط‌ پیدا کرده‌ است. متنفذترین‌ طرفداران‌ این‌منظر عبارتند ازبرنارد ویلیامز16 (1985) و مارتا نوسبام17 (1986)، ولی‌ شماری‌ از دیگر فیلسوفان‌مهم‌ اخلاقی‌ نیز می‌توانند در این‌ فهرست‌ ذکر شوند. این‌ نویسندگان‌ همگی‌ اتفاق‌نظر دارند که‌ طرح‌ دوران‌ جدید برای‌ دست‌یابی‌ به‌ نظریه‌ای‌ درباره‌ اخلاق‌ به‌راهی‌ ناصواب‌ هدایت‌ شده‌ است‌ و باید به‌ نفع‌ تمسکی‌ به‌ برداشت‌ هایی‌ ازفضیلت‌ و مفاهیم‌ وابسته، از آن‌ صرف‌ نظر شود. بدین‌ سان، آنها، شاید به‌نحو تأسف‌آوری، به‌ عنوان‌ مخالفان‌ نظریه‌پردازی‌ اخلاقی18 معرفی‌ شده‌اند.
توجه‌ به‌این‌ نکته‌ مهم‌ است‌ که‌ ویلیامز، نوسبام‌ و بیشتر فلاسفه‌ دیگری‌ که‌ دردیدگاههایشان‌ مشترک‌ هستند، امکان‌ تحقیق‌ فلسفی‌ ثمربخش‌ درباره‌ اخلاق‌ رامنتفی‌ نمی‌دانند. حداقل، ویلیامز امکان‌ بسط‌ و توسعه‌ تبیینی‌ سازنده‌ از حکم‌اخلاقی‌ را نفی‌ نکرده است‌ (17.(William, 5891, p. در این‌ بافت، «نظریه» معنایی‌خاص‌تر یافته‌ است. یعنی‌ این‌ نویسندگان‌ نظریه‌ اخلاقی‌ را تبیینی‌ نظام‌یافته‌از حکم‌ اخلاقی‌ که‌ همه‌ این‌ قبیل‌ احکام‌ را در نوعی‌ اصل‌ اخلاقی‌ بنیادین‌ (فی‌المثل‌ الزام، یا به‌ حداکثر رسانیدن‌ بهروزی) جای‌ می‌دهد و رویه‌ای‌ برای‌حل‌ تمامی‌ مسایل‌ اخلاقی‌ بر آن‌ مبنا ارائه‌ می‌کند، دانسته‌اند. نوعاً، مخالفان‌نظریه‌پردازی‌ اخلاقی‌ وجود یک‌ اصل‌ اخلاقی‌ بنیادین‌ یا امکان‌ یک‌ روش‌تصمیم‌گیری‌ برای‌ احکام‌ اخلاقی‌ یا (معمولاً) هر دو را انکار می‌کنند.
بر این‌اساس‌ مفاد اخلاق‌ فضیلت‌ به‌روایت‌ این‌ نویسندگان‌ را می‌توان‌ بر وفق‌ چیزی‌ که‌اثبات‌ می‌کنند، در مقابل‌ چیزی‌ که‌ رهیافت‌ غلط‌ نظریه‌ پردازان‌ اخلاقی‌ تلقی‌می‌کنند، فهم‌ کرد. هرچند بسیاری‌ از این‌ نویسندگان‌ که‌ عنوان‌ مخالف‌نظریه‌پردازی‌ اخلاقی‌ را تداعی‌ می‌کنند، توافق‌ دارند که‌ هر دو فرض‌ بنیادین‌نظریه‌ اخلاقی‌ اشتباه‌ است، می‌توان‌ تفاوتهایی‌ را در تکیه‌ کلام‌ آنها، هم‌ به‌حسب‌ چیزی‌ که‌ علاقمند به‌ انکار آن‌ هستند و هم‌ به‌ حسب‌ چیزی‌ که‌ سعی‌ براثبات‌ آن‌ دارند، تشخیص‌ داد. مثلاً، برای‌ برخی، اخلاق‌فضیلت‌ از آن‌ جهت‌جذابیت‌ دارد که‌ بیانگر این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ احکام‌ هنجاری‌ ما به‌نحوی‌تحویل‌ناپذیر متکثر19اند. برخی‌ دیگر بیشتر علاقمند به‌ آنند که‌ از اخلاق‌فضیلت‌در جهت‌ تمهید جایگزینی‌ برای‌ رویه‌ها تصمیم‌گیری‌ نظریه‌ اخلاقی‌ جدید،بهره‌برداری‌ کنند. معمولاً‌ این‌ جایگزین‌ بر حسب‌ تبیینی‌ از حکم‌ که‌ ارسطو مورداستفاده‌ قرار می‌دهد، بسط‌ یافته‌ است، گو اینکه‌ همچنین‌ تبیین‌های‌ مهمی‌ ازحکم‌ ارائه‌ شده‌ است‌ که‌ نظرات‌ لودویگ‌ ویتگنشتاین‌ و دیوید هیوم‌ را مورداستفاده‌ قرار می‌دهند.
گروه‌ سوم‌ از فیلسوفانی‌ که‌ در اخلاق‌فضیلت‌ سهم‌داشته‌اند، مفهوم‌ کلی‌ ما از اخلاق‌ یا از نظریه‌ اخلاقی‌ را، آنگونه‌ که‌معمولاً‌ عملی‌ شده‌ است، بطور تام‌ و تمام‌ نفی‌ نمی‌کنند. ولی‌ مدعی‌اند که‌فلاسفه‌ اخیر برخی‌ جوانب‌ مهم‌ حیات‌ اخلاقی‌ را مغفول‌ نهاده‌اند و اخلاق‌فضیلت‌روشی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ این‌ مباحث‌ ارائه‌ می‌کند. به‌علاوه، شمار روزافزونی‌ ازفلاسفه، به‌ اخلاق‌فضیلت‌ همچون‌ شبکه‌ای‌ برای‌ کشف‌ آرمانها و مباحث‌ اخلاقی‌مخصوص‌ روی‌ آورده‌اند، بالاخره، برخی‌ از مطالعاتی‌ که‌ در این‌باره‌ انجام‌ شده‌است، کوشیده‌اند تا اخلاق‌ فضیلت‌ را همچون‌ مبنایی‌ برای‌ نقادی‌ اجتماعی‌ موردبهره‌برداری‌ قرار دهند. مک‌اینتایر دفاع‌ خویش‌ از فضایل‌ را به‌ نقادی‌لیبرالیسم‌ پیوند زده‌ است‌ (244-55MacIntyr, 4891, pp.)، و لذا این‌ دیدگاه‌معمول‌ را که‌ اخلاق‌فضیلت‌ قرابتی‌ طبیعی‌ با یک‌ بینش‌ سیاسی‌ محافظه‌کارانه‌ یاجامعه‌گرایانه20 دارد، تقویت‌ کرده‌ است. و اما برخی‌ فلاسفه‌ سیاسی‌ با پروردن‌تبیین‌هایی‌ از فضایل‌ که‌ مشخصِه‌ لیبرالیسم‌ به‌عنوان‌ یک‌ شیوه‌ زندگی‌ است، بااین‌ فرض‌ مخالف‌ کرده‌اند. همچنین‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ شماری‌ از متفکران‌طرفدار آزادی‌ زنان21 فضیلت‌ و مقولات‌ وابسته‌ را برای‌ نقادی‌ آرمانها ورویه‌های‌ مسلط، مورد استفاده‌ قرار داده‌اند.

‌مباحث‌ رایج‌
مباحثی‌ که‌ تأمل‌ کلاسیک‌درباره‌ فضایل‌ را شکل‌ می‌داده‌اند، هنوز در میان‌ فلاسفه‌ امروز مورد بحث‌ قرارمی‌گیرند. مثلاً‌ هنوز می‌توان‌ بحث‌های‌ مبسوطی‌ درباره‌ رابطه‌ میان‌ فضایل‌ وعقل‌ یا معرفت‌ از یک‌ سو، و عواطف‌ و انفعالات، از سوی‌ دیگر، یافت. به‌علاوه،بحث‌هایی‌ درباره‌ این‌ ادعای‌ ارسطو که‌ فضیلت‌ حد وسط‌ میان‌ انواع‌ مختلف‌ ضعف‌و قصورهای‌ اخلاقی‌ را تحصیل‌ می‌کند، وجود دارد، و نیز این‌ نظریه‌ که‌ فضایل‌به‌گونه‌ای‌ مرتبط‌ یا متحد هستند که‌ هر کس‌ حقیقتاً‌ یک‌ فضیلت‌ را واجد باشد،بالضروره‌ همة‌ آنها را واجد است، هنوز مورد بحث‌ قرار می‌گیرد. اما بسیاری‌ ازمباحث‌ اصلی‌ اخلاق‌فضیلت‌ معاصر، در میان‌ نویسندگان‌ کلاسیک‌ مطرح‌ نشده‌ و یااگر هم‌ مطرح‌ شده‌ با تفاوتهایی‌ قابل‌ ملاحظه‌ مطرح‌ شده‌اند.
از جمله‌موضوعاتی‌ که‌ برای‌ بحث‌ معاصر اساسی‌ هستند، یک‌ مجموعه‌ را می‌توان‌ موضوعات‌مفهومی22 توصیف‌ کرد. منظور از فضیلت‌ چیست‌ و مفهوم‌ فضیلت‌ چه‌ ارتباطی‌ بامفاهیمی‌ چون‌ عادت23 و ملکه24 دارد؟ عموماً‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌ که‌ فضایل‌ رانمی‌توان‌ به‌ تمایل‌ به‌ انجام‌ انواع‌ معینی‌ از اعمال‌ تحویل‌ کرد، ولی‌ در آن‌صورت‌ به‌موجب‌ چه‌ معیارهای‌ می‌توان‌ معلوم‌ کرد که‌ آیا یک‌ شخص‌ دارای‌ فضیلتی‌معین‌ است‌ و یا به‌طور کلی‌ با فضیلت‌ است؟ همانطور که‌ آنسکمب‌ ملاحظه‌ کرده‌است، بسیاری‌ از این‌ موضوعات‌ پرسشهایی‌ برای‌ فلسفه‌ نفس25 و همچنین‌ پرسشهایی‌برای‌ فلسفه‌ اخلاق‌اند (یا پرسشهایی‌ برای‌ فلسفه‌ نفس‌اند به‌جای‌ آنکه‌پرسشهایی‌ برای‌ فلسفه‌ اخلاق‌ باشند). (41-2(1891 ]8591[, pp..
یک‌ مجموعه‌پرسشهای‌ مرتبط‌ زمانی‌ مطرح‌ می‌شوند که‌ می‌پرسیم‌ چگونه‌ فضایل‌ خاص‌ رابه‌صورت‌ مفهوم‌ دربیاوریم. معنای‌ شجاع، خویشتن‌دار و مهربان‌ بودن، چیست؟ شماری‌از نویسندگان‌ فضایل‌ را ضرورتاً‌ مبارزه‌ گر26 دانسته‌اند، یعنی‌ تصور کرده‌اندکه‌ فضایل‌ به‌واسطه‌ وسوسه‌ای‌ مکرر یا عاطفه‌ای‌ منفی‌ که‌ آن‌ را تصحیح‌می‌کنند، توصیف‌ می‌شوند. بر طبق‌ این‌ دیدگاه، فی‌المثل، خویشتن‌داری‌ [= اعتدال] به‌حسب‌ تقابل‌ با طمع‌ و شجاعت‌ به‌حسب‌ تقابل‌ با ترس‌ و مانند آن‌ فهمیده‌می‌شوند. مشکل‌ این‌ رویکرد، جدای‌ از این‌ واقعیت‌ که‌ شخصیت‌های‌ مهمی‌ در این‌سنت‌ (هم‌ ارسطو و هم‌ آکویناس، اگر بخواهیم‌ به‌همین‌ دو شخصیت‌ بسنده‌ کنیم) آن‌را مردود دانسته‌اند، این‌ است‌ که‌ این‌ رویکرد در مورد [فضیلتِ] عدالت‌ اصولاً‌هیچگونه‌ کارآیی‌ ندارد و با بررسی‌ دقیق‌ معلوم‌ می‌شود که‌ حتی‌ در مورد شجاعت‌یا خویشتن‌داری‌ هم، بخوبی‌ کارآمد نیست. مع‌ الوصف، به‌نظر نمی‌رسد که‌ فضایل‌خاص‌ مفهوماً‌ با انواع‌ اعمال‌ جزیی‌ پیوند داشته‌ باشند، حداقل‌ به‌ این‌ صورت‌که‌ انواع‌ متعینی‌ از اعمال‌ وجود داشته‌ باشد که‌ همیشه‌ با فضایل‌ خاص‌ مرتبط‌بوده، یا همیشه‌ ضد آنها باشند.
یک‌ بحث‌ مفهومی‌ بسیار مهم‌ به‌ رابطه‌ میان‌داشتن‌ فضایل‌ یا عملی‌ کردن‌ آنها و تبعیت‌ از قواعد اخلاقی‌ مربوط‌ می‌شود. هیچیک‌ از مدافعان‌ اخلاق‌فضیلت‌ تحویل‌ فضیلت‌ به‌ ملکه‌ تبعیت‌ از قواعد اخلاقی‌را نمی‌پذیرد، لیکن‌ مباحثات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ بر سر اینکه‌ رابطه‌ آنها را چگونه‌باید فهمید، وجود دارد. برای‌ بعضی، قواعد اخلاقی‌ در بهترین‌ حالت‌دستورالعمل‌هایی‌ تقریبی‌ یا «قواعدی‌ سرانگشتی»27 هستند که‌ می‌توانند و می‌بایدجای‌ خود را به‌ حکم‌ دوراندیشانه28 فرد دارای‌ حکمت‌ عملی‌ کمال‌ یافته‌ بدهند. برخی‌ دیگر جایگاهی‌ مستقل‌ برای‌ رفتار تابع‌ قاعده، در حیات‌ اخلاقی، قایل‌می‌شوند، هرچند که‌ هنوز تبعیت‌ از قاعده‌ مرتبط‌ با فضایلی‌ چون‌ عدالت‌ یاوظیفه‌شناسی29 دانسته‌ می‌شود. در نظر برخی‌ نیز قواعد اخلاقی‌ همچون‌ شیوه‌عمل‌هایی‌ هستند که‌ فضایل‌ را تغذیه‌ کرده و پرورش‌ می‌دهند.
دومین‌ مجموعه‌ ازمباحث‌ را می‌توان‌ هنجاری30 توصیف‌ کرد، گو اینکه‌ آنها ارتباط‌ روشنی‌ با مباحث‌مفهومی‌ توصیف‌ شده‌ در فوق‌ دارند. یک‌ پرسش‌ بدیهی‌ که‌ در این‌ ارتباط‌ مطرح‌می‌شود به‌ رابطه‌ میان‌ سنت‌های‌ پذیرفته‌ فضایل‌ و مدافعان‌ معاصر آنها مربوط‌می‌شود. آیا شناسایی‌ سنتی‌ دوراندیشی‌ [= فرزانگی]،31 عدالت، اعتدال‌ و بردباری‌ [به‌عنوان‌ فضایل] هنوز می‌تواند قابل‌ دفاع‌ باشد، یا اگر نه، کدام‌ فضایل‌ برای‌ما اساسی‌اند؟ در حقیقت، آیا حتی‌ معقول‌ است‌ که‌ برخی‌ فضایل‌ را به‌عنوان‌فضایل‌ اولیه32 یا مهمترین‌ فضایل‌ تعریف‌ کنیم.
بعلاوه، تا کجا باید فضایل‌ راکیفیات‌ اخلاقاً‌ مطلوب‌ تلقی‌ کنیم؟ تا حدی، این‌ پرسش‌ بر حسب‌ دفاع‌ یا رد‌آموزه‌ سنتی‌ وحدت‌ یا ارتباط‌ فضایل‌ دنبال‌ می‌شود. بیشتر قایلان‌ به‌اخلاق‌فضیلت، اینک‌ این‌ دیدگاه‌ سنتی‌ را که‌ داشتن‌ یک‌ فضیلت‌ بالضروره‌ مستلزم‌داشتن‌ همه‌ آنهاست، مردود می‌دانند (برای‌ دفاعی‌ نادر از دیدگاه‌ سنتی‌ نگاه‌کنید به‌ ,1990Stocker, 129-64.(pp. برخی‌ قایلان‌ به‌ اخلاق‌فضیلت‌ که‌ مهمترین‌ایشان‌ میخائیل‌ اسلوت33 (1992) است‌ از رد‌ و رفض‌ دیدگاه‌ سنتی‌ فراتر رفته‌ وتأکید می‌ورزند که‌ لزومی‌ ندارد فضایل‌ اصولاً‌ کیفیاتی‌ اخلاقاً‌ ممدوح‌ باشد. براساس‌ این‌ دیدگاه‌ مقوله‌ «با فضیلت»34 می‌باید بر مفاهیمی‌ از آنچه‌ تحسین‌آمیز وممدوح‌ است، مشتمل‌ باشد و بر حسب‌ چنین‌ چیزی‌ و نه‌ بر حسب‌ چیزی‌ که‌ اخلاقاً‌خیر است، بسط‌ داده‌ شود.
سومین‌ مجموعه‌ از مباحث‌ را می‌توان‌ مباحث‌اجتماعی35 توصیف‌ کرد. یکی‌ انگاشتن‌ اخلاق‌ فضیلت‌ با سیاست‌های‌ [= خطمشی‌های] جامعه‌گرایانه‌ و محافظه‌کارانه‌ (هرچند، همانطور که‌ در بالا گفته‌ شد، موردمخالفت‌ طرفداران‌ لیبرال‌ اخلاق‌فضیلت36 قرار گرفته‌ است) برخی‌ منتقدان‌ را به‌این‌ پرسش‌ سوق‌ داده‌ است‌ که‌ آیا سنت‌های‌ فضایل‌ مبنای‌ کافی‌ برای‌ یک‌ نقداجتماعی‌ تمام‌ عیار ارایه‌ می‌کنند. همچنین، استدلال‌ شده‌ است‌ که‌ سنت‌های‌فضایل‌ منابعی‌ کافی‌ برای‌ میانجیگری‌ در نزاع‌ اجتماعی‌ موجود در جوامع‌ صنعتی‌ارائه‌ نمی‌کنند. بالاخره، اخلاق‌ فضیلت‌ به‌ این‌ اعتبار که‌ محرک‌ و مشوق‌ اخلاق‌فرقه‌ای‌ است‌ مورد انتقاد قرار گرفته‌ و یا در غیر این‌ صورت، استدلال‌ شده‌ است‌که‌ یکی‌ انگاشتن‌ وثیق‌ فضایل‌ با سنت‌های‌ جزیی‌ حقاً‌ اشتباه‌ است.

اخلاق‌فضیلت‌ و فلسفه‌ دین‌
ممکن‌ است‌ مایه‌شگفتی‌ باشد که‌ مطالبی‌ این‌ همه‌ اندک‌ دربارة‌ رابطه‌ میان‌ اخلاق‌فضیلت‌ و تفکردینی‌ گفته‌ شده‌ است. به‌هرحال، در واقع، در این‌ قرن‌ عالمان‌ الهیات‌ و فلاسفه‌دین‌ در تشخیص‌ اهمیت‌ بالقوه‌ اخلاق‌فضیلت، کُندتر از فلاسفه‌ اخلاق‌ بوده‌اند. تحقیقاتی‌ درباره‌ موضوعیت‌ و ارتباط‌ فضایل‌ با فلسفه‌ دین37 یا با الهیات‌مسیحی38 صورت‌ گرفته‌ است، اما، فلاسفه‌ دین‌ علاقمند به‌ مباحث‌ اخلاقی، بیشترین‌توجه‌ خویش‌ را به‌ موضوعات‌ دیگری‌ چون‌ نظریات‌ مبتنی‌ بر فرمان‌ الهی‌ درباره‌اخلاق39 معطوف‌ داشته‌اند. شمار روزافزونی‌ از عالمان‌ الهیات‌ موضوعیت‌اخلاق‌فضیلت‌ سنتی‌ و معاصر برای‌ علایق‌ مشخص، خودشان‌ را مورد کندوکاو قرارداده‌اند. احیأ تحقیق‌ مشخصاً‌ الهیاتی‌ درباره‌ فضایل‌ فقط‌ در دهه‌ 1970 با جدیت‌آغاز شده‌ است‌ و می‌ماند که‌ ملاحظه‌ کنیم‌ دامنه‌ تأثیرش‌ تا چه‌ حد خواهد بود یامهمترین‌ سهم‌های‌ مشخص‌اش‌ کدامها خواهد بود.
به‌نظر می‌رسد که‌ ممکن‌ است‌آکویناس‌ تأثیری‌ شبیه‌ به‌ تأثیر ارسطو بر فلاسفه‌ اخلاق، در میان‌ عالمان‌الهیات‌ و فلاسفه‌ دین‌ ایفا کند. در واقع، تا حدی‌ هم‌ چنین‌ بوده‌ است. طی‌اولین‌ دهه‌های‌ قرن‌ بیستم، شماری‌ از اندیشمندان‌ برجسته‌ کاتولیک‌ قرائت‌های‌نوین‌ مهمی‌ از الهیات‌ آکویناس‌ از جمله‌ الهیات‌ اخلاقی40 و بحث‌ وی‌ درباره‌فضایل‌ دینی41 به‌دست‌ داده‌اند. این‌ کار، یکی‌ از مهمترین‌ منابع‌ برای‌ احیای‌الهیات‌ اخلاقی‌ کاتولیک، در قرن‌ بیستم‌ بوده‌ است. اخیراً، شماری‌ از اندیشمندان‌جوانتر به‌ احیای‌ اخلاق‌فضیلت‌ آکویناس‌ عطف‌ توجه‌ کرده‌اند. و اما علاقه‌ به‌آکویناس، همچون‌ یک‌ منبع‌ مستقل‌ برای‌ اخلاق‌فضیلت‌ تا حدی‌ در میان‌ عالمان‌الهیات‌ و یقیناً‌ در میان‌ فلاسفه‌ محدود شده‌ است، شاید این‌ امر معلول‌ این‌واقعیت‌ بوده‌ است‌ که‌ وسیعاً‌ - هرچند به‌ غلط‌ - تصور بر این‌ است‌ که‌ آکویناس‌در هر جنبه‌ تفکر اخلاقی‌اش‌ که‌ به‌صراحت‌ الهیاتی‌ نیست‌ از ارسطو تبعیت‌ کرده‌است.
شاید مهمترین‌ سهم‌ اصیلی‌ که‌ اخلاق‌فضیلت‌ در فلسفه‌ دین‌ داشته، ازطریق‌ تحقیقات‌ لی‌یرلی42، مخصوصاً‌ کتاب‌ وی‌ منسیوس‌ و آکویناس‌ (1990) بوده‌است. در یک‌ سطح‌ این‌ کتاب‌ مطالعه‌ای‌ تطبیقی43 درباره‌ تبیین‌هایی‌ از فضیلت‌است‌ که‌ توسط‌ منسیوس44 (289 - 371)، فیلسوف‌ چینی، و آکویناس‌ پرورده‌ شده‌ است. اما، علاوه‌ بر این‌ یرلی‌ نوعی‌ روش‌شناسی‌ برای‌ مطالعه‌ تطبیقی‌ درباره‌تبیین‌های‌ دینی‌ مختلف‌ از فضیلت‌ و اخلاق‌ پرورده‌ است. این‌ روش‌شناسی‌ برگرفته‌از تحلیل‌ آکویناس‌ از فضایل‌ است‌ که‌ در بافت‌ نظریات‌ مردم‌شناختی‌ معاصر قرارگرفته‌ است‌ (203 169-.(0991, pp. به‌ این‌ طریق، او مدعی‌ است‌ که‌ رویکردی‌ارایه‌ کرده‌ است‌ که‌ از ملاحظه‌ شباهت‌های‌ سطحی‌ به‌عنوان‌ شباهت‌هایی‌ ناقص‌احتراز می‌کند، ولی‌ نقاط‌ تماس‌ جالب‌ توجهی‌ را در میان‌ تفاوتهای‌ ظاهراً‌بنیادین‌ مکشوف‌ می‌دارد. فقط‌ زمان‌ خواهد گفت‌ که‌ وعده‌ یرلی‌ مبنی‌ بر کاراصیل‌ و مهم‌ تا چه‌ حد محقق‌ شده‌ است

 

تاملى در مفهوم خير اخلاقى

محمد لگنهاوزن

 

يكى از مباحث عمده‏اى كه در بحث عدالت مطرح است آن است كه كدام يك از حق و خير را بايد مقدم دانست. در اين باره ليبرالها برآنند كه حق بر خير مقدم است، در حالى كه نظريات سنتى مربوط به عدالت، خير را مقدم مى‏دانند. معناى اين سخن آن است كه در تقرير نظريه اسلام درباره عدالت، خير مفهوما مقدم دانسته مى‏شود، به گونه‏اى كه حقوق و وظايف مختلف بر حسب سهمى كه در تحقق خير دارند توجيه خواهند شد. تاكيد بر تقدم خير در نظريه اخلاقى بدان معناست كه خير هم در وحدت بخشيدن به مقولات اخلاقى و هم در توجيه آنها نقش دارد. زيرا كاركرد تمامى مؤلفه‏هاى مختلف اخلاقى آن است كه وضع افراد، جوامع و جهان را بهبود بخشند. از اين رو، اگر تقدم خير بر حق را بپذيريم بايد قدرى درباره اصلاح و بهبودى كه هدف اخلاق است، توضيح دهيم.

به عقيده ارسطو، معيار سنجش خوبى، خوشبختى و سعادت است. زيرا خوشبختى يگانه غايتى است كه مطلوب بودن همه چيزهاى ديگر از آن مايه مى‏گيرد، ولى خود آن نه به سبب چيزى ديگر، بلكه فى‏نفسه مطلوب است. مقصود از اين خوشبختى آن چيزى نيست كه لذت‏گرايان يا فردگرايان به دنبال آنند. ارسطو در توجيه اين كه خوشبختى غير از لذت است، مى‏گويد: زندگى مبتنى بر لذت صرف در مقايسه با زندگى عقلانى، دون پايه است. بدين‏سان، وقتى كه ارسطو در تعريف خوشبختى سخن از شوق به ميان مى‏آورد و مى‏گويد خوشبختى همان است كه انسانها بدان شوق مى‏ورزند، مقصودش شوقى آرمانى است. بى‏گمان، چنين شوقى به ميل و پسند افراد متكى نيست، بلكه مبتنى بر پسندهايى است كه عقل عملى بر آنها مهر تاييد مى‏زند و آنها را با سرشت آدمى و كمال و شكوفايى آن سازگار مى‏داند. اين شكوفايى و بهره‏گيرى از عقل عملى تنها در عرصه جامعه، دولت‏شهر امكان‏پذير است; زيرا بدون بافت اجتماعى، كسب فضيلت ممكن نيست. از اين روست كه شوقهاى فردى و يا حتى پسندهاى آرمانى اگر در بافت جامعه جاى نگيرند خير بدانها محدود نمى‏شود و از آنها فراتر مى‏رود. درست همان‏گونه كه با تكيه بر سرشت عقلانى انسان مى‏توان لذت‏گروى را طرد كرد، با بهره‏جويى از طبع اجتماعى انسان مى‏توان فردگروى را مردود دانست. از ديد افلاطون و ارسطو، خير جامعه مكمل خير افراد است.

ديدگاه ارسطو درباره خير فرجامين، متضمن مطالبى است كه با ديدگاههاى دينى، بويژه يهوديت، مسيحيت و اسلام، انطباق دارد; گو آن كه از ديدگاه اديان، سعادت فرجامين نه در اين نشئه، بلكه در حيات اخروى نهفته است. با اين حال، رنوشت‏حيات اخروى انسان با طرز رفتار او در اين جهان رقم مى‏خورد. بر همين قياس، ارسطو بر اين باور بود كه تا آن هنگام كه زندگى فرد به پايان نرسيده است، براستى نمى‏توان درباره خوشبختى او اظهارنظر كرد. زيرا داشتن زندگى سعادتمندانه به همه رويدادها و از جمله واپسين رويدادهاى زندگى آدمى بسته است. نقطه افتراق ميان ديدگاه ارسطو و ديدگاه اديان اين است كه سعادت فرجامين در ديد اديان نوعى پاداش زندگى خوب به شمار مى‏آيد، در حالى كه در انديشه يونانيان به صراحت اسمى از اين پاداش اخروى به ميان نيامده است. عالمان الهيات و متخصصان ادبيات روم باستان در اين باره كه تا چه ميزان مى‏توان اين ديدگاهها را با هم آشتى داد، اختلاف نظر دارند. تفاوت ديگر تفكر ارسطو با اديان، مساله شانس است. به نظر ارسطو، كسب فضايل شرط لازم نيل به خوشبختى است نه شرط كافى; زيرا كسى كه در اوضاع اسف‏بار رنج مى‏برد هرچند از فضيلت‏بسيار بهره‏مند باشد نمى‏تواند سعادتمند به شمار آيد. در اين باره، تفكر دينى با افلاطون و رواقيان، كه مى‏گويند سعادت فرجامين با زندگى يكسره فلاكت‏بار دنيوى سازوار است، بيشتر هماهنگ است.

اغلب انديشه‏هاى معاصر درباره ماهيت‏خير، هم با تفكر ارسطويى بيگانه است و هم با تفكر دينى. از ديد سودگرايان، انسان اخلاقا ملزم است‏به گونه‏اى عمل كند كه بيشترين خوشى را براى بيشترين افراد جامعه فراهم آورد، هرچند به قيمت از دست رفتن خوشى خود او تمام شود. وظيفه‏گرايان نيز بر آنند كه مقتضيات اخلاقى ممكن است‏با مقتضيات مصلحت‏انديشى در تعارض باشد. ضرورت جمع ميان اين مقتضيات و رفع و رجوع كردن اين تعارضات كانت را بر آن داشت تا برهان اخلاقى خود را براى اثبات وجود خدا پى‏ريزى كند. اما براساس ديدگاههاى دينى، و نيز ديدگاه ارسطو و افلاطون تعارضى در كار نيست تا اقدام به رفع و رجوع آن نمود; زيرا آن هنگام كه ارزش واقعى زندگى فضيلت‏مدارانه را دريابيم آن را در راستاى خير و صلاح خويش به حساب مى‏آوريم و از قوانين اخلاقى فرمان مى‏بريم.

نظريات قراردادگراى معاصر، خير آدمى را در تامين خواسته‏ها، پسندها يا منافعى مى‏دانند كه دستخوش عوامل متعددى است. بعضى تنها خواسته‏هاى عقلانى يا پسندهاى آگاهانه را مى‏پذيرند و بعضى ديگر براى تشخيص خير انسان مراتب مختلفى از خواسته‏ها و منافع را ملحوظ مى‏دارند. صرف نظر از نحوه انجام اين كار، نتيجه آن است كه اين نيازها، خواسته‏ها، منافع و علايق فرد است كه خير و صلاح اجتماعى و سياسى را تعيين مى‏كند. هر گونه تمهيدات سياسى كه منافع و علايق را به شكلى عادلانه يا سودمند براى همه فراهم سازند عادلانه تلقى مى‏گردند. اما در نظر ارسطو موضوع برعكس است; بدين‏معنا كه فعاليت‏سياسى نه تنها صرفا وسيله‏اى براى سعادت فردى است، بلكه از آنجا كه انسان طبعا اجتماعى است، فضيلت او لزوما در بافت اجتماعى تحقق مى‏يابد. در تفكر دينى نيز جامعه چيزى بيش از مجموعه‏اى از تمهيدات مى‏نمايد كه ارزش آنها از گرايششان به ترويج‏سعادت فردى نشات گيرد. آرمانهاى جوامع دينى بر همسان بودن منافع فرد، جامعه و افراد آن تاكيد مى‏نهند.

نظريات جديد در عين حال كه به فردگرايى تمايل بيشترى نشان مى‏دهند تا به جمع‏گرايى، همچنين گرايش دارند كه تفكر اخلاقى را از هويت اصلى آن يعنى عنصر انسانى تهى سازند. در تفكر اخلاقى سودگرايان، وظيفه‏گرايان و قراردادگرايان، جايى براى تامل در باب خير فرجامين كه هدف زندگى آدمى است‏باقى نمانده است. تامل در باره غايات جاى خود را به ملاحظات پيشينى در باب مقتضيات خشك و بى‏روح وظيفه مى‏دهد كه انسان در آنها نقش ندارد. اين گونه نظريات، كنش و رفتار آدمى را نه همچون عناصرى به هم پيوسته در چارچوب تاريخ، بلكه همچون موضوعاتى از هم گسسته در داورى اخلاقى مى‏نگرند. وقتى دستگاه نظريه اخلاقى در مقام تحليل، تمام توجه خود را به جزئيات يك عمل معطوف كند، هماهنگى الگوى تعهدات و تصميمات اخلاقى در هاله‏اى از ابهام باقى مى‏ماند. در مقابل، تفكر دينى وظايف را چارچوبى مى‏داند كه براى به نمايش گذاردن زيباترين ويژگيهاى اخلاقى ضرورت يافته‏اند. ستايش از زندگانى اولياى الهى نه از آن روست كه آنان طبق وظيفه زيسته‏اند، بلكه از آن روست كه با همه دشوارى و پيچيدگى شرايط تاريخى و انسانى همواره غايات دينى را پى جسته‏اند. ارزش دينى و اسوه بودن زندگانى پيامبران الهى را نمى‏توان صرفا بر حسب مقتضيات خشك و بى‏روح قوانين اخلاقى تحليل كرد; بلكه بايد آن را با توجه به اهداف خاص آنان، الگوهاى شكل گرفته از ايثارشان در قلمرو تاريخ و پيوندشان با خدا و خلق خدا ارزيابى كرد. مؤمنان با داشتن تفكر اخلاقى دينى سوداى عدل و انصاف الهى را در سر مى‏پرورانند، اما اين بدان معنا نيست كه اهداف فردى و حتى برداشتهاى محدود از اهداف نهايى يك فرد، فاقد اهميت اخلاقى است و يا آن كه بايد جاى خود را به مقتضيات نظريه اخلاقى غير شخصى بدهد. همچنين تفكر اخلاقى دينى ايجاب نمى‏كند كه مقتضيات قانون اخلاقى فقط زمانى قابل پذيرش باشند كه با ديگر اهداف دينى عامل اخلاقى در تضاد نباشند. قانون اخلاقى را مى‏توان چنان نگريست كه صرفا چارچوبى را مشخص مى‏سازد كه تصميمات مهم درباره بهترين گونه زيستن يا، به تعبير دينى، بهترين راه فلاح و رستگارى در آن انجام مى‏پذيرد. (1) ديدگاههاى راجع به زندگى خوب را مى‏توان به دو ديدگاه وحدت‏انگارى و كثرت‏انگارى تقسيم كرد. (2) كثرت‏انگاران بر اين عقيده‏اند كه اصولا خوبيهاى تحقق‏پذير در زندگى واقعا متنوع‏اند و نمى‏توان آنها را به يك نوع، همچون لذت فروكاست و ثانيا زندگيهاى خوب، بسته به انواع خوبيهايى كه با آنها درآميخته است، داراى مراتب و انواع مختلف است. به سخن ديگر، هم اختلاف نوعى دارند و هم اختلاف به درجه. در مقابل، وحدت انگاران بر اين باورند كه يا خوبيها متنوع نيستند و بر اين اساس اختلاف آنها فقط به درجه است و يا آن كه هر چند خوبيها متنوع‏اند اما تنها يك دسته از خوبيهاست كه مى‏تواند زندگى خوب را فراهم سازد، و يا اگر اين دو قول اخير را نپذيريم باز مى‏توان گفت كه خوبيهاى مورد نياز براى يك زندگى خوب از چنان غنا و نظم و نظامى برخوردارند كه مى‏توانند اين اطمينان را به ما بدهند كه همه زندگيهاى خوب شباهتى بسيار به يكديگر دارند. با ملاحظه اين اقوال، چنين مى‏نمايد كه ديدگاههاى دينى درباره زندگى خوب وحدت‏انگارانه است. چرا كه كسب رضاى خداوند تنها خوبى‏اى است كه مايه رستگارى است. انسان مى‏تواند به مراتب مختلفى از اين هدف نايل آيد، اما جز اين، خير اصيلى وجود ندارد. با اين حال، حتى اگر ديدگاه دينى را به اين لحاظ، وحدت‏انگارانه بدانيم، باز در سطحى عميق‏تر از پژوهش تمايز ميان كثرت‏انگارى و وحدت‏انگارى رخ مى‏نمايد. زيرا مى‏توان اين پرسش را پيش كشيد كه آيا براى سعادت، مرضاة‏الله و نجات و رستگارى، تنها يك گونه تبيين وجود دارد يا مى‏توان آن را به گونه‏هاى مختلفى تبيين كرد. آيا انواع مختلف تحويل‏ناپذيرى از زندگى خوب وجود دارد كه در نزد خداوند از خوبى يكسانى برخوردارند؟ ملاحظات زير متضمن پاسخى مثبت است.

فرض كنيم كه منطقه‏اى را جنگ، قحطى، بيمارى و ظلم و بيداد فراگرفته است. در اين حالت، افراد بسيارى شرايط مادى لازم براى ادامه حيات را نخواهند داشت تا در آن اهدافى تدوين و برنامه‏هايى براى تحقق آنها ريخته شود; قطع‏نظر از اين كه آيا چنين اهداف و برنامه‏هايى ماهيتا دينى باشند يا نباشند. با اين همه، از ديدگاه دينى اين گونه زندگيها مى‏توانند خوب قلمداد شوند و مردم حتى در چنين شرايطى مى‏توانند رضاى خداوند را كسب كنند. حتى زندگى كوتاهى كه كمترين ميزان از توجه به خدا در آن مشاهده شود در آخرت بى‏پاداش نخواهد ماند. كودكى كه در اثر بيمارى رنج كشيده و فرصت‏بيشتر زيستن را از كف داده ممكن است‏به لطف حق به بهشت راه يابد، اما هر چند خداوند بر درجه او بيفزايد، تفاوت اين نوع زندگى در قياس با زندگى آنان كه فرصتهاى بيشترى يافته‏اند تفاوت به نوع است.

خوب بودن زندگى چنين كودكى صرفا به معناى بى‏گناه بودن اوست. از اين گذشته انسانها طبعا ترجيح مى‏دهند كه زندگى سرشار از امكانات مادى، روحى و معرفتى داشته باشند. شرايط لازم براى زندگى متعارف همانهاست كه در اديان، نعمت تلقى شده و بر همين اساس از آنان كه از آن بهره‏مندند خواسته شده تا سپاسگزار حق باشند. اين گونه نعمتها متنوع‏اند; بنابراين مى‏توان انواعى از خوبيها را از ديدگاه دينى تصوير نمود.

فضايل اكتسابى همچون تقوا، امانت‏دارى، فروتنى، خويشتن‏دارى و... از جمله امورى است كه به زندگى خصلت‏خوبى مى‏بخشد. ما بر فطرت توحيد آفريده شده‏ايم و لطف حق از بدو تولد شامل حال ماست و نبايد با عصيان و تقصير خود را از آن محروم سازيم. خداوند با نعمتهاى زيادى كه به ما ارزانى داشته، مجال ظهور و پرورش انواعى از زندگى خوب را براى ما فراهم ساخته است. زندگى خوب مى‏تواند متضمن انواع مختلفى از فضايل انسانى، هماهنگى درونى، فعاليت و آزادى معنادار، زيبايى، بهره‏مندى انسانى و درست‏كارى باشد. همان‏طور كه در بالا يادآور شديم، اين عناصر را مى‏توان با اين ادعا متحد ساخت كه آنچه در نهايت مايه خوب بودن زندگى است آن است‏با خواست‏خدا هماهنگ باشد. اما باز جاى طرح اين سؤال هست كه آيا هماهنگى با خواست‏خدا را مى‏توان به معيار ديگرى تحويل برد يا خير.

به عقيده افلاطون كليد سعادت فرد و جامعه، هماهنگى درونى است. اما مقصود وى از اين هماهنگى آن است كه عقل بتواند ديگر قواى انسانى را متوجه نيل به كمالات يا فضايل نمايد. بنابراين از نظر افلاطون هماهنگى درونى ارزش ابزارى دارد و آنچه براى زندگى خوب ضرورت دارد همان فضيلت است.

انتقال از هماهنگى درونى به فضيلت در مكتب ارسطو انجام گرفت و به مساله وحدت فضايل انجاميد. ارسطو بر اين باور بود كه فضايل به دليل جاذبه‏اى كه براى طبيعت انسان و رشد و شكوفايى او دارند، وحدت مى‏يابند. اما اين مستلزم آن است كه تبيين خاصى از طبيعت انسان و شكوفايى آن را بپذيريم. بعضى گفته‏اند كه انسان طبيعتا خودخواه است و در خودخواهى هيچ‏گونه فضيلتى در كار نيست. برخى ديگر چنين استدلال كرده‏اند كه راه شكوفا ساختن جامعه آن است كه با بيرحمى تمام بر آن حكم رانده شود. اگر اين سخن درست‏باشد معنايش آن است كه بيرحمى خوب است، اما اگر تنها راه حفظ جامعه ظلم و بى‏عدالتى است‏بهتر آن است كه جامعه‏اى نباشد. اين مناقشات بدان معنا نيست كه تبيين ارسطو مردود است، بلكه صرفا گوياى آن است كه تحليل خير به رشد و شكوفايى انسانى و كمال طبيعت‏بشر به اتمام مى‏رسد و ديگر، جا براى چيزى باقى نمى‏گذارد. همين طور قول به اين كه هماهنگى درونى داراى ارزش ابزارى است‏بدان معنا نيست كه آن در تبيين خير نقشى ندارد، بلكه حاكى از آن است كه هماهنگى درونى كافى نيست و براى تكميل نيازمند عناصر ديگرى است تا معلوم شود كه هماهنگى موجود يك هماهنگى الهى است.

انديشمندان دينى، بويژه آنان كه در سنتهاى حقوقى‏اى چون يهود و اسلام مى‏انديشند، گفته‏اند كه زندگى خوب را مى‏توان بر حسب انطباق داشتن آن با قانون [ شريعت] تعريف كرد و بدين ترتيب تبيين واحدى از زندگى خوب را ارائه كرده‏اند. دو اشكال عمده مى‏توان بر اين نظر وارد ساخت: اول آن كه گناهكاران حتى آنهايى كه مرتكب گناه كبيره مى‏شوند و به جاى فضيلت‏به كسب رذايل مى‏پردازند ممكن است‏با اين همه در اثر توبه واقعى نجات يابند. در واقع، كسى كه به رغم زندگى گناه‏آلود خويش توانسته قدرت اراده‏اش را به كار بندد و دست از شرارتهاى قبلى بشويد و مسير زندگى خود را عوض كرده با فروتنى تمام به خدا روى آورد، از نوعى نجابت و شرافت‏برخوردار است. در مورد چنين فردى مى‏توان گفت كه در مجموع خوب زيسته است، هرچند در بخش معظم حيات خود در گناه به سر برده و موارد قانون‏شكنى او بيشتر بوده است.

دوم آن كه كسانى كه مى‏خواهند خير را صرفا بر پايه قانون تعريف كنند از درك تفاوت ميان مراتب خوبى باز مى‏مانند. همچون دو انسانى كه به يك اندازه بر طبق قانون زيسته‏اند، اما يكى از آن دو از صداقت و فداكارى بيشترى برخوردار بوده و به همين جهت زندگى بهترى را سپرى كرده است; هرچند اين صداقت و فداكارى نمود عملى نيافته و به انجام فعاليتهاى آشكارى كه برحسب قانون قابل ارزيابى است نينجاميده است.

يكى از عناصرى كه در زندگى خوب دينى به چشم مى‏خورد رسالتى است كه فرد بر دوش مى‏كشد تا نقش تعريف‏شده‏اى را كه داراى ارزش اخلاقى است‏به انجام برساند; نظير رسالتى كه بر دوش روحانيان و پزشكان است. كسى كه چنين رسالتى را بر دوش مى‏كشد و نقش خود را بخوبى ايفا مى‏كند ممكن است ناگزير باشد تا حدى از آزادى عمل خويش ست‏بشويد. از ديگر سوى اولياى خدا با اين مشخصه باز شناخته مى‏شوند كه بى‏آن كه حرفه خاص و تعريف‏شده اجتماعى داشته باشند توانايى آن را داشته‏اند كه عالى‏ترين زندگى خوب را به نمايش گذارند. رسالت و آزادى عمل، هرچند عناصرى ناساز دارند، هر يك مى‏توانند در زندگى خوب از جايگاه ويژه‏اى برخوردار باشند.

شايد در واقع چنان باشد كه ديدگاه دينى درباره خير، مشتمل بر عوامل عديده‏اى است كه آنها را نمى‏توان جز با ارجاع به لطف، متحد ساخت. چه‏بسا نتوان بر نوع خاصى از زندگى انگشت نهاد و آن را بهترين نوع زندگى يك مسلمان معرفى نمود; همچنين ممكن است نتوان تبيين واحدى از آنچه موجب كسب رضاى الهى مى‏شود ارائه دارد; اما اين سخن بدان معنا نيست كه هيچ تبيينى را نمى‏توان عرضه كرد يا آن كه تبيين‏هاى فلسفى درباره خير دينى را بايد به كنار نهاد، بلكه مقصود آن است كه عوامل تحويل‏ناپذيرى وجود دارد كه بايد تمامى آنها را ملحوظ داشت. اگر كسى درباره راه و رسمى كه در زندگى بايد در پيش گيرد بينديشد، مى‏تواند راههاى ممكن را ارزيابى كند و ببيند كه از ميان آنها كدام‏يك مى‏تواند توفيق بيشترى را براى داشتن زندگى خوب عايد او سازد. به نظر نمى‏آيد كه تنها يك گونه از زندگى دينى از همه اطمينان‏بخش‏تر باشد، بلكه بسته به شرايط خاص يك فرد ممكن است راههاى متعددى موجود باشد كه بايد با توجه به جوانب امر، از ميان آنها آن را كه از همه محتمل‏تر و اطمينان‏بخش‏تر است‏برگزيند; نه از آن رو كه عنصر واحدى وجود دارد كه گونه‏هاى خاصى از زندگى را از بقيه ممتاز مى‏سازد، بلكه از آن رو كه با هولت‏بيشترى مى‏توان آن را ادامه داد.

انواع مختلف زندگى خوب مستلزم وجود انواعى از شرايط مختلف است; شرايطى چون كارآموزى تعليم و تربيت، حمايت‏خانوادگى، استعدادهايى چون خلاقيت، بردبارى، هوشمندى و جز اينها. آدمى مى‏تواند از ميان راههاى موجود بهترين راه را كه متناسب با شرايط خود اوست‏برگزيند. پيداست كه هيچ يك از اين راهها برترى ذاتى بر بقيه ندارد، بلكه انتخاب راه همواره به اوضاع و احوال بستگى دارد. زندگى خوب دينى مى‏تواند مشتمل بر آميزه‏اى از اين عناصر باشد: عقلانيت در ميدان عمل كه اهداف دينى را در نظر داشته باشد، فضايل انسانى به شكل فضايل اخلاقى و بخصوص فضايل دينى، رفتار صحيح، خودجوشى، هماهنگى درونى، رشد و تكامل شخصى. اين عناصر مجموعه‏اى تحويل‏ناپذير از اهداف ارزشمند را تشكيل مى‏دهد كه در زندگى دينى بايد دنبال شود. اين مجموعه را مى‏توان با اين استناد كه جملگى با اراده خدا هماهنگ‏اند متحد ساخت. اما به جز اين، چنين مى‏نمايد كه معيار نظرى قابل قبولى وجود ندارد تا با ارجاع و تحويل، اين عناصر را تحت نام واحدى گرد آورد و يا آنها را در مرتبه واحدى جاى دهد.

لورنس سى. بكر استدلال كرده است كه تبيين‏هاى كثرت‏انگارانه از خير،بر آن دسته از نظرياتى كه خير را بر حسب هماهنگى با يك نظام بيرونى نظير اراده خدا يا قانون طبيعى تبيين مى‏كنند ترجيح دارد. وى اين گونه نظريات را همساز ناميده است. او ادعا مى‏كند كه بسيارى از خوانندگان معاصر تبيين‏هاى همساز را آشكارا مردود مى‏دانند و بر اين باور نيستند كه آموزشهاى دينى براى كسب فضايلى نظير فروتنى، رضا و تسليم، فارغ‏دلى و بى‏علاقگى، مى‏تواند به همه يا بيشتر امورى كه در تبيين زندگى خوب مهم‏شان مى‏دانيم بينجامد; امورى نظير «درست‏كارى، خوشبختى فردى، فضيلت انسانى، هماهنگى درونى، آزادى و فعاليت معنادار و (گاه) زيبايى و/ يا موفقيتهاى‏» بيرونى كه در بالا بدان اشاره شد. ممكن است از چشم خوانندگان امروزى اين موضوع روشن باشد، اما اين دليل نمى‏شود كه ما هم ديدگاه آنان را بپذيريم. بسيارى از خوانندگان معاصر اعتقادى به دين و ديانت ندارند ولى اين موجب نمى‏شود كه ما هم به دين پشت پا بزنيم. بى‏ترديد، براى دستيابى به خوبيهاى فوق توسل به شيوه‏هاى غير دينى، شانس بيشترى از پى جستن آنها در چارچوب تعاليم دينى به همراه ندارد. وانگهى گاه مشاهد مى‏كنيم كه متدينان همه يا بيشتر عناصر را كه بكر بر آن انگشت گذارده است در جريان حيات دينى خويش دست مى‏يابند و همچنان به نظريه همساز پايبند مى‏مانند.

بكر براى رد ديدگاههاى دينى دليل ديگرى نيز دارد:

ارتباط ميان آموزه‏هاى همساز و القائاتى كه موجب پيشداورى، تقويت‏بى‏عدالتى و تداوم ظلم مى‏شود آشكار است. همچنين اين خطر آشكار است كه هماهنگى با نظام بيرونى، فضيلت انسانى را سركوب مى‏سازد. بر همين اساس، پذيرش هر گونه نظامى از الويتهاى سازوار با تبيين وحدت‏انگارانه از زندگى خوب و مبتنى بر نظريات همساز بسيار نامعقول است. (3)

در مقابل بكر بايد بگوييم كه ارتباط ميان ديدگاههاى همساز و پيشداورى، بى‏عدالتى و ظلم به هيچ وجه روشن نيست. به حق، مى‏توان ادعا كرد كه دست كشيدن از ديدگاههاى همساز در غرب به فروپاشى نهاد خانواده، توسل به خشونت در كوچه و خيابان، استفاده روزافزون از مواد مخدر و كوشش براى تسلط يافتن بر جهان براى يافتن انواعى از خوبيها انجاميده است. همچنين دلايل ديگرى كه بكر براى اين ادعاى خود مى‏آورد كه هماهنگى با نظام بيرونى ممكن است فضيلت انسانى را سركوب كند، روشن نيست. اگر قلمرو بيرونى از ناحيه خداى مهربان و قادر مطلق وضع شود نبايد چنين پيامدى را انتظار داشت. بيشتر فرهنگهاى بشرى در تاريخ جهان گونه‏اى از ديدگاههاى همساز را پذيرفته‏اند. ديدگاههاى دارما، تائو، يهوديت، مسيحيت و اسلام و نظريات مبتنى بر قانون طبيعى متضمن نوعى نظريه همساز است. برعكس آنچه بكر ادعا مى‏كند، چنين مى‏نمايد كه والاترين دستاوردهاى فضيلت انسانى را كسانى به دست آورده‏اند كه به نوعى ديدگاه همساز، همچون هماهنگى با خواست‏خدا، معتقد بوده‏اند.

بكر در ادامه چنين مى‏گويد:

اگر بخواهيم اشكالات روشن نظريه همساز را پاسخ گوييم بايد معيار مستقلى براى درست‏كارى در اختيار داشته باشيم تا پيروى از نظام اجتماعى ناعادلانه را طرد كنيم و لازم است كه از نوعى آزادى عمل برخوردار بمانيم. مثلا بر اين نكته تاكيد كنيم كه هماهنگى با نظام بيرونى اختيارى است و هر زمان مى‏توان از آن روى گرداند، يا آن كه بنابر فرض، اين هماهنگى عقلانى است، و يا آن كه هم اختيارى است و هم عقلانى. اما افزودن چنين قيودى به نظريه همساز به تصويرى وحدت‏انگارانه نخواهد انجاميد، بلكه تبيينى كثرت‏انگارانه به دست‏خواهد داد.

چنانكه پيش از اين يادآور شديم، اشكالات به اصطلاح آشكار بكر بر نظريه همساز، فوق‏العاده بى‏پايه است، آنچه وى درباره طرد هماهنگى با نظام اجتماعى ناعادلانه گفته است، مشكل نظريات الحادى مبتنى بر قانون طبيعى را بيشتر عيان مى‏سازد تا نظريات خداباورانه. زيرا اين آموزه مشترك همه اديان سنتى است كه خدا همه نظامهاى اجتماعى غير عادلانه را طرد مى‏كند. بنابراين وجود يك نظام اجتماعى ناعادلانه گواهى است‏بر آن كه آن نظام خداپسندانه نيست. بكر در اين باره پاسخ مى‏دهد كه ما جدا از هماهنگى با خواست‏خدا، بايد مفهومى براى تعيين عدالت داشته باشيم; وگرنه مبنايى نخواهيم داشت تا به ناعادلانه بودن يك نظام اجتماعى حكم كنيم. اما خداباورى سنتى عدالت را صرفا برحسب هماهنگى با واست‏خدا تعريف نمى‏كند، بلكه براى تعيين خير و شر، عدالت و بى‏عدالتى بر شهودهاى مشترك اتكا مى‏كند و آزادى عمل انسان را نيز محفوظ مى‏دارد. بكر هماهنگى با نظام اجتماعى را اختيارى مى‏داند، اما معلوم نيست كه براى چه كسانى اين اختيار وجود دارد. براى كسانى كه در يك نظام اجتماعى ليبرال زندگى مى‏كنند هماهنگى با آن نظام اختيارى نيست، بلكه بايد بر آن گردن نهند. نظريه سنتى افلاطون جانبدار نظامى است كه، بنابر فرض، عقلانى است; اما گمان نمى‏كنم كه چنين نظامى كسى چون بكر را قانع سازد. زيرا معيارهاى عقلانيتى كه افلاطون بدان توسل مى‏جويد با معيارهاى رالز و ديگر نظريه‏پردازان ليبرال بسيار فاصله دارد. همين طور براى توجيه ولايت فقيه مى‏توان به معيار عقلانيت توسل جست; اما اين گونه معيار غير از آنهايى است كه مورد قبول نظريه‏پردازان سياسى مغرب‏زمين است.

سرانجام، بكر ادعا مى‏كند كه پذيرش معيارهاى آزادى عمل و عقلانيت، به ديدگاه كثرت‏انگارى درباره خير مى‏انجامد. اما به نظر ما تبيين خير به يك معنا مى‏تواند وحدت‏انگارانه باشد و به يك معنا كثرت‏انگارانه. در اين مقاله نشان داديم كه ديدگاه دينى درباره خير وحدت‏انگارانه است; به اين معنا كه مى‏توان خير را با همه مسائلى كه موجب خشنودى خداست‏يكسان انگاشت. اما براى تبيين اين كه چه امورى موجب خشنودى خداست، بايد ملاحظات عديده و تحويل‏ناپذيرى را در نظر آورد و به سخن ديگر، ما جانبدار نوعى پلوراليسم اخلاقى هستيم كه از متن وحدت‏انگارى برمى‏جوشد و با آن سازگار است.

 

 

فضائل اخلاقی و مدیر قرن بیست و یکم

از سایت http://www.pamij.com/7_1_01_intro.html

چکیده
مدیراندولتی قرن بیست و یکم با یک شبکه جهــــــانی و جدید مواجه هستند. لذا به کارگیریمدیریت دولتی نوین (NPM) و راهها و شیوه های اخلاقی قرن گذشته در تصمیم گیریها دریک شبکه جهانی و سازمانهایی با ساختارهای شبکه ای دیگر ناکافی بوده و حتی ممکن استبه طور بالقوه مشکل ساز نیز باشد. در این مقاله سعی شده است تا با مروری بر فضایلاخلاقی جهانی و نیز بیان مشکلات اخلاقی دنیای مدرن& فرصتها و راه حلهای مناسبیفراروی مدیران بخش دولتی در بدو ورود با این حوزه جدید و بدیع قرار گیرد.

مقدمه
به عقیده مارک تواین “MARK TWAIN” خوب بودن و پرهیزگاربودن امری است بسیار شریف و بزرگ ولی آموختن آن به دیگران بسی شریفتر و بزرگتر است.
شاید در دهه 1990 کلمات «تواین» درخصوص فضایل اخلاقی و نیز آموزش این فضایلاخلاقی در بخش دولتی را برای مدیرانی که آموزش می دیدند کمتر به واقعیت نزدیک میدانستند، حتی عده ای نیز معتقد بودند که دانشجویان در این رشته (بخش دولتی) با یکنوع خاص از گفتمان فلسفی درگیرند که به آنها اجازه می دهد که برای رفتارشان سفسطهکنند و احساس مسئولیتی در این میان نداشته باشند. اگرچه این بی میلی بر روی مشارکتدر بحث اخلاقی به نظر می رسد به خاطر تاکید بیش از حد بر روی مفهوم مدرنیسم ازاستدلال و عقل (اعتقاد به جدایی عقل از ارزش) باشد ولی دردهه 1990 چنین مفاهیمی حتیبا پیدایش روشهای پست مدرن از «دلیل گرایی اخلاقی» پیچیده تر شده اند (عقل اخلاقیمطرح می شد یعنی عدم جدایی عقل از ارزش). و این درحالی است که نتایج روشهای مدرنیسمو پست مدرنیسم در استدلالهای اخلاقی باعث شد تا مدیران بخش دولتی از هدایتهای سنتیکه می توانست اعمال آنها را حتی در شرایط بسیار پیچیده تر هدایت کند، محرومشوند.

امروزه افزایش و رشد اطلاعات، اینترنت، سازمانهای مجازی و نیز افزایشپذیرش تکنیک های مدیریت دولتی نوین، همه و همه درضرورت شکل گیری و تاسیس دوبارههدایتها و دستورات اخلاقی دخیل شده اند. بنابراین، سازمانهای دولتی نوین که بعضی ازآنها دارای ساختارهای جهانی هستند جانشین سازمانهای دستوری با ساختار سلسله مراتبیشده اند. یک روابط شبکه ای در داخل و خارج سازمان وجود دارد&، همچنین مسائلبالقوه اخلاقی و عملی برای مدیران بخش عمومی از قبیل پاسخگویی به رهبران و نیزاقدامات مسئولانه بیشتر شده است.

جهانی شدن اصول اخلاقی
جورجفردریکسون (GEORGE FREDERICKSON) در کتاب خود به نام <<«روح مدیریت دولتی» درسال 1997 به چاپ رسید به این موضوع می پردازد که ناتوانی ما در اینکه بتوانیم بهطور دولتی فکر کنیم و دولتی باشیم به افزایش مشکلات و مسائل فسادبرانگیز و لغزشهایاخلاقی برای مدیران بخش دولتی منجر شده است. او حرکت سازمانهای مبتنی بر یکسلسلـــه مراتب سنتی به یک سازمان شبکه ای متهور و جسور را دلیلی برای این وضعیت میداند. ازسوی دیگر، در این زمینه توماس دی لینچ (THOMAS D.LYNCH) و ویلا بروس (WILLA BRUCE) معتقدند که به یک اجماع همگانی نیاز است که در آنجا راجع به اخلاقیات واستدلال اخلاقی در بخش دولتی به بحث پرداخته شود.

«
لینچ» معتقد است ما براین باوریم که در حرفه خود نیاز به ادبیاتی داریم که ما را در فهم مسائل اخلاقی وبخصوص فضایل اخلاقی در زمینه جامعه جهانی کمک کند. همان طور که قرن بیستم را پشت سرگذاشتیم، سراسر دنیا نیز بیشتر و بیشتر درحال یکپارچگی و متحدشدن است. و ما باید بهفکر اصول اخلاقی در زمینه جهانی باشیم.

همان طور که اصول اخلاقی به طور فردیما را به سوی خیر هدایت می کند، برای سازمانها و خط مشی های دولتها نیز نیازمنداصولی هستیم که بتوانیم بر آن اساس قوانین و سیاستهای مشترک را با توجه به اخلاقیاتوضع کنیم.

با نگــــاهی به مذاهب و ادبیات فلسفی می توان هر یک از آنها راپایه و اساسی برای روشی مشترک جهت رسیدن به اصول اخلاقی که تقریباً برای همه ادیاناین دنیا قابل قبول است پیدا کنیم. ولی به هرحال این راه تنها زمانی امکان پذیر استکه ما در جستجوی آن باشیم و فعالانه در بین خودمان به بحث و گفتگو بپردازیم، تاببینیم که آن راه مشترک کدام است. اگر اخلاق نسبی شود (یعنی از بین رفتن اخلاق) لذااگر مفاهیمی را از ادیان مناسب استخراج کنیم می توان به یک اصول اخلاقی جهان شمولرسید که مورداعتقاد همه ادیان و مذاهب است.

جنبه های اصولاخلاقی
درخصـــوص اصول اخلاقی قابل قبول می توان به سه دیدگاه از لحاظ حرفهای اشاره کرد، که شامل دیدگاههای ابزاری (DEONTOLOGICAL) ، عدالت (ارزشی) (TELEOLOGICAL) و تقوی یا اخلاق ناب (VIRTUE) است. مسلم است که بحث اخلاق و فضایلاخلاقی بسیار قدیمی و به زمان ارسطو برمی گردد هرچند که تا پایان قرن بیستم درخصوصآن مباحث زیادی مطرح شده بود ولی این امر هیچگاه به صورت یک سری اصول حرفه ای مطرحنشده بود و تاثیر ادبیات روی فضایل اخلاقی هنوز توسعه نیافته بود.

اخلاقدر بخش دولتی
در ادامــه این مقاله، به تعبیر و تفسیر خلاصه ای از چهارمقاله که هرکدام به طور ویژه ای به موضوع و مسئله اخلاق در مدیریت بخش دولتی اشارهکرده اند، می پردازیم. هریک از این مقاله ها به ترتیب به دنبال یافتن پاسخی برایاین سوالات هستند که چگونه به جامعه جهانی برسیم، چگونه مردم و جامعه را حمایتکنیم، چگونه این جوامع را اداره کنیم و چگونه به خواسته های خود برای دنیای استوار،پایدار و ایمن برسیم. اولین انتخاب مــا به کارگیری عقل روحانی و خرد معنوی (APPLYING SPIRITUAL WISDOM) است که توسطتوماسو «لینچ» گردآوری شدهاست. آنها اعتقاد دارند، تفکر سکولاریسم برای پیروزی وفائق آمدن به چالشهای مستمربخش دولتی ناتوان و ناکافی بوده و برای اداره جوامع جهـانی نیز ناکافی خواهدبود. بنابراین، ما می بایست درجایی دیگر به دنبال یک اصول هدایت کننده و راهنما بگردیم. این دو نفر ما را دعوت می کنند که جستجو باید ازطریق مبانی مذهبی و فلسفی در تمامیجهان باشد، این موضوع ما را به سمت خرد معنوی که در میان فرهنگها وجود دارد، هدایتمی کند و ما را با یک منبع جهانی از دانش آموزان آشنا می سازد و ما را آموزش می دهدکه چگونه رفتار و نگرش درست داشته باشیم، اگرچه آنها از یک مذهب و دین خاصی حمایتنکرده اند اما بررسیهای آنها به یک قانون طلایی (GOLDEN RULE) منجر شد که همانماهیت اخلاق جهانی است&، که در بسیاری از مذاهب جهان وجود دارد. این قانونطلایی در انجیل بدین شکل آمده «آنچه می خواهی دیگران بر تو کنند، تو نیز به ایشانآنچنان کن».

این دو دانشمند برای اثبات ادعای خود از مفاهیم گسترده ای مانندجنبش اصلاح طلب، عصر اطلاعات تغییر در پارادایم بعد از تنویر افکــار و نیز کتابهاو ضرب المثلها استفاده نموده اند. آنها در خاتمه پیشنهاد می کنند که همچنان که مابـــــه سمت قرن 21 به پیش می رویم باید از قانون طلایی برای اداره زندگی فردی واجتماعی خود بهره بگیریم.
مقاله دوم از جیمز گازل (JAMES GAZELL) است. او یکاصول اخلاقی جهانی را که مبتنی بر قانون طلایی است را موردبحث قرار می دهد که همانمنشا، و مبدا توسعه اصول اخلاقی جهانی است. او در این مقاله یک تاریخ تفضیلی ازحرکتهایی را که در بین گروههای مختلف مذهبی، تجاری و بین المللی درجهت به رسمیتشناختن نیاز به اخلاق جهانی در یک جــامعه جهانی است را مطرح می کند. جامعه ای کهدر آن ارتباطات همگانی روز به روز بیشتر می شود. او همچنین به بررسی نیروهای مذهبی،اقتصادی و سیاسی که بر روی این حرکتها و جنبشها تاثیر می گذارند می پردازد و بیانیهها و برنامه های آنها را که توسط گروههای مختلف کاری به سمت ایجاد و توسعه یک اخلاقجهانی ترویج شده است را مطرح می کند.

مقاله سومی که انتخاب شده است نیزموضوع اخلاق جهانی را دربرمی گیرد. عنوان این مقاله جهانی شدن، توجیهات اخلاقی وخدمات عمومی است که توسط چارلزگاروفالو (CHARLES GAROFALO) تهیه شده است. در اینمقاله به مرور و بررسی توجیهات اخلاقی پرداخته شده که بر روی معیارهای ارزشیبوروکرات ها استوار باشند. در این مقاله چند سوال مطرح می شود و سپس به پاسخ دادنبه هریک از آنها می پردازد. سوالاتی همچون: این ارزشها کدامند؟ چگونه این توجیهات وارزشهای اخلاقی انتخاب می شوند؟ و اینکه این ارزشها چگونه باید باشند؟ در این مقالهیک اصول اخلاقی جهانی را ارائه می کند که به شکل زیر تعریف شده است. مجموعه ای ازیک سری اصول و رشته های اخلاقی که در فلسفه ابزاری عدالت (ارزشی) وتقوی (اخلاقناب) مطرح و پیشنهاد شده اند. که از این اخلاق واحد باید به عنوان چارچوبی برایهدایت تصمیمات مدیران، درجهت پاسخ به پرسشهای مربوط به ارزشهای بوروکراتیک و نیزبرای ایجاد یک پایگاه اخلاقی و مشروعیت اخلاقی جهت گفتگوی جهانی و تصمیمات جهانیاستفاده بشود.

مقاله چهارمی که خلاصه آن مطرح خواهدشد با عنوان گفتماناخلاقی مدیریت دولتی (P.A-ETH-TALK) از دیوید فارمرز (DAVID FARMER’S) است. او مدلشرا تحت عنوان مطالعه و بحث اخلاقیات مدیریت دولتی تعریف می کند. او ممکن است کهنسبت به آنچه که در آمریکا تحت عنوان احیای اخلاقیات مطرح شده خوش بین و خوشنودباشد، اما او هشدار می دهد که نباید موضوع اخلاقیات و آموزش اخلاقیات به عنوانابزار و تاکتیکی از سوی مدیران دولتی استفاده شود. او خاطرنشان می کند که بحثاخلاقی می تواند برای مدیریت دولتی مضر باشد مگراینکه مابین مطالعه و بحث اخلاقی «سالم و ناسالم (ناکارآمد)» تمایز قایل شویم. او براساس یک سری از آثار فلسفی متعلقبه «سنت آگوستین» و «جان رولز» سه معیار برای بحث اخلاقی سالم را ارائه میکند:

  1 -
تشخیص اینکه اصول اخلاقی نه قطعی هستند و نه معین و ممکن استشامـــل تناقض گویی درعمل و تصمیم گیری باشند؛

  2 -
درک این مطلب که مدیریتدولتی، به منظور گنجاندن یک حوزه عملی گسترده تر باید بیشتر توجه اش را بر رویمسائل اصلی و نیروهای بزرگ اجتماعی معطوف کند؛

3 -
  تأمل و تفکر مجدد به اینموضوع که فرد چگونه دیدگاههای اخلاقی خود را با دیگران سهیم مـــی سازد و یک نوعسازگاری ایجاد می کند.

نتیجه گیری
اگر بخواهیم گفته مارک تواینرا که در ابتدای مقاله ذکر شده است را تفسیر کنیم، خواهیم دید که تقوی و پرهیزگاریدر زندگی انسان به سختی به دست می آید ولی آموزش تقوی و توصیه به پرهیزگاری برایدیگران امری بسیار آسانتر است.

این چهار مقاله حول موضوع اصلی «مروراخلاقیات جهانی» به ما یک دیدگاه خوبی را ارائه می کنند، که چگونه مشکلات اخلاقی رادر تمامی حوزه های این جهان شبکه ای شده در قرن بیست و یکم شناسایی کنیم. همچنینمؤلفان به محدودیتهای موجود در دیدگاههای مدرنیستی و پست مدرنیستی که به استدلال وروشهای مدیریت دولتی قرن بیستم سایه افکنده بود، پرداختند. همچنین این مقالاتروشهای اخلاقی و ترجیهات اخلاقی را به عنوان عوامل بالقوه ای برای رویارویی بامحدودیتهای موجود در پارادایم قرن بیستم پیشنهاد می کنند و نیز این روشها را بهعنوان احیاءکنندگان مـــــدیریت دولتی در قرن بیست و یکم به عنوان هنجارهایی لازمجهت اقــدام در یک محیط شبکه ای جهانی معرفی می کنند.

 

 

 

متواضع و فروتن هستید یا ... ؟

 

برگرفته از کتاب اخلاق در قرآن آیت الله مکارم شیرازی

 

یادآوری:

 

ناگفته پیداست که تواضع و فروتنی نقطه­ی مقابل تکّبر و فخر فروشی است و جداسازی بحث­های آن دو از یک دیگر کار آسانی نیست و لذا هم در آیات و روایات اسلامی و هم در کلمات بزرگان اخلاق، این دو به یک دیگر آمیخته است.

 

 ریشهی اصطلاح "تواضع"

 

تواضع در زبان و ادبیات عرب از ریشه­ی "وَضع" گرفته شده و در اصل به معنی "فرو نهادن" است. هنگامی که آن را به عنوان یک صفت اخلاقی به کار ببریم، مفهومش این است که انسان، خود را پایین­تر از آنچه موقعیت اجتماعی اوست، قرار دهد.

برخی از ارباب لغت، "تواضع" را به معنی "تذلّل" تفسیر کرده­اند و منظور از تذلّل در اینجا خضوع، فروتنی و تسلیم است.

مرحوم نراقی در "معراج السعاده" در تعریف تواضع می­گوید: تواضع عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه­ی آن، کردار و گفتاری است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام آنان می­کند".

اصطلاح "فروتنی" در زبان فارسی دقیقاً همین معنا را می­رساند و آن (فروتنی) از خلال گفتار و رفتار انسان­ها نمایان می­شود.

 

 حد (گستره) تواضع و کرامت انسان:

 

معمولاً در این گونه مباحث، بعضی راه افراط را در پیش می­گیرند و بعضی راه تفریط؛ مثلاً بعضی تصور می­کنند حقیقت تواضع آن است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بی مقدار کند و اعمالی انجام دهد که از نظر مردم بیفتد و نسبت به او سؤ ظن پیدا کنند.

اسلام اجازه نمی­دهد کسی به نام تواضع، خود را تحقیر کند و در نظرها سبک و موهون سازد و کرامت انسانی خویش را پایمال کند، مهم این است که در عین تواضع، شخصیت اجتماعی انسانی ضایع نشود و خوار و ذلیل و بی مقدار نگردد. اگر تواضع به صورت صحیح انجام شود، نه تنها اثر منفی نخواهد داشت بلکه به عکس، ارزش او در جامعه بالاتر می­رود. به همین دلیل در روایات اسلامی از امیر مؤمنان علی (ع) آمده است که:بِالَّتوَاضُعِ تَکُونُ الّرَفعَةِ: تواضع انسان را بالا می­برد ...

مرحوم فیض کاشانی رضوان الله می­گوید: این فضلیت اخلاقی (تواضع) مانند سایر صفات اخلاقی دارای طرف افراط و تفریط و حد وسط است. حد افراط، "تکبر" و حد تفریط، "ذلت و پستی" و حد وسط، "تواضع" است که فضلیت محسوب می­شود و قابل ستایش است. به عبارت دیگر تواضع همان کوچکی کردن بدون پذیرش پستی و ذلت است. در این جا با ذکر مثالی، حد تواضع را تبیین می­فرمایند: کسی که سعی دارد بر افراد و امثال خود برتری جوید و آن­ها را پشت سر اندازد، متکبر است و کسی که خود را بعد از آن­ها قرار می­دهد، متواضع است؛ ولی اگر "پاره دوزی" بر دانشمند بزرگی وارد شود و او از جای بر خیزد و او را به جای خود راهنمایی کند و کفش وی را بر داشته و پیش پای او جفت کند و تواضعی در (حد یک عالم بزرگ) نسبت به او روا دارد که این تواضع نیست، بلکه نوعی تذّلل محسوب می­شود. و قابل ستایش نمی­باشد. چیزی شایسته­ی ستایش است که در حد اعتدال باشد و حق هر کس را نسبت به وی ادا نمود.

 

 جایگاه تواضع در قرآن کریم

آیات متعددی وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم به صفت رفتاری "تواضع" عنایت کرده است. یکی از آیاتی که مستقیماً به صفت پسندیده­ی تواضع اشاره دارد، آیه 6 سوره فرقان است (که در بالای همین شماره ذکر شده است). این آیه اشاره به اوصاف برجسته و فضایل اخلاقی گروهی از بندگان خاص خدا دارد. در طی آیات سوره فرقان (از آیه 63 تا 74)، دوازده فضلیت بزرگ برای این نوع از مردم ذکر شده است. و جالب این است که نخستین آن صفات دوازده گانه، همان صفت "تواضع" می­باشد. بندگان خاص خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی­تکبر بر زمین راه می­روند (یَمشُونَ علَیَ الارَضِ هَوناً). "هون" مصدر است و به معنی نرمی و آرامش و تواضع و استعمال مصدر در معنی اسم فاعل در این جا به خاطر تأکید است؛ آنان چنان آرام و متواضعند که گویی عین تواضع شده­اند و به همین دلیل در ادامه می­فرماید "و اذا خاطبهم الجاهلون قالؤ سلاماً" و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند، به آن­ها سلام می­گوید و با بزرگواری می­گذرند.

نا گفته پیداست که منظور فقط راه رفتن متواضعانه­ی آن­ها نیست، بلکه نفی هر گونه کِبر و خود خواهی است که در تمام اعمال انسان و حتی در کیفیت راه رفتن که ساده­ترین کار است، آشکار می­شود. ملکات اخلاقی همیشه خود را در لا به لای گفتار و حرکات انسان نشان می­دهند تا آنجا که از چگونگی راه رفتن انسان، می­توان به بسیاری از صفات اخلاقی او پی برد.

 

  تواضع در روایات

در منابع شیعه و اهل سنت، احادیث فراوانی در مورد تواضع به چشم می­خورد که بعضی درباره­ی اهمیت تواضع است وبعضی درباره­ی علامت و آثار متواضعان و یا ثمره­ی تواضع و حد و آداب آن می­باشد.

در اهمیت تواضع، می­توان به این حدیث اشاره داشت:

امیرالمؤمنین (ع) می­فرمایند: بِخَفضِ الجِنَاحِ تَتَنَظَّمُ الاُمُورِ: با تواضع کارها نظم و سامان می­یابد.

روشن است که نظم جامعه جز در سایه­ی همکاری و همدلی حاصل نمی­شود و همکاری و همدلی مردم در صورتی ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنان تحمیل کند و یا فخر فروشی کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید. همیشه مدیرانی موفق هستند که در عین قاطعیت، متواضع و فروتن باشند.

 

 (((یکی دیگر از فضایل اخلاقی صبر واستقامت دربرابر مشکلات است که حضرت علی (ع) درباره آن  می فرماید:  الصبر ظفرٌ؛ صبر مساوى با پیروزى است . در جاى دیگر آن حضرت مى فرماید: «از ناشکیبایى بپرهیز که امید انسان را قطع و کوششو تلاش را ضعیف ساخته و غم اندوه به بار مى آورد.))) 

 

 

 

 

{{{درپایان امید است این مقاله که فقط بخش  کوچکی  از نوشته های بزرگان  درباره فضیلت اخلاقی  بوده است مورد توجه شما قرار گرفته باشد.}}}

 

 

 

 

پایان

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه فردوسی

بازديد: 11025

 

زندگی نامه فردوسی

حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.

فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.

همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.

چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.

او خود می گوبد:

بسی رنج بردم بدین سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

بناهای آباد گردد خراب

ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.

بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.

اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.

ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.

به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.

تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.

 در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.

اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.

از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.

شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.

او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.

ویژگیهای هنری شاهنامه

"شاهنامه"، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند.

فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که:

گرت زین بد آید، گناه من است

چنین است و آیین و راه من است

بر این زادم و هم بر این بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم

فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه می شویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصل خیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفته اند.

چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان کوشیدند.

اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد.

ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.

شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.

فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.

در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.

زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد.

حکیم فردوسی خود توصیه می کند:

تو این را دوغ و فسانه مدان

به یکسان روش در زمانه مدان

از او هر چه اندر خورد با خرد

دگر بر ره رمز معنی برد

شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.

جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.

تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد.

زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند.

برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است.

پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.

شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.

آنها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند.

قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.

اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.

نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.

تصویرسازی

تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.

تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.

چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:

چو خورشید از چرخ گردنده سر

برآورد بر سان زرین سپر

***

پدید آمد آن خنجر تابناک

به کردار یاقوت شد روی خاک

***

چو زرین سپر برگرفت آفتاب

سرجنگجویان برآمد ز خواب

و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:

چو خورشید تابنده شد ناپدید

شب تیره بر چرخ لشگر کشید

موسیقی

موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند.

علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد.

اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.

برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس

هوا نیلگون شد، زمین آبنوس

چو برق درخشنده از تیره میغ

همی آتش افروخت از گرز و تیغ

هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش

ز بس نیزه و گونه گونه درفش

از آواز دیوان و از تیره گرد

ز غریدن کوس و اسب نبرد

شکافیده کوه و زمین بر درید

بدان گونه پیکار کین کس ندید

چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر

ز خون یلان دشت گشت آبگیر

زمین شد به کردار دریای قیر

همه موجش از خنجر و گرز و تیر

دمان بادپایان چو کشتی بر آب

سوی غرق دارند گفتی شتاب

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 51

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس