پروژه و تحقیق رایگان - 525

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تجقیق در مورد قبيله‌هاي سرخ پوست در امريكا، چگونه پيام رساني مي‌كردند

بازديد: 157

 

 

موضوع تحقيق :

قبيله‌هاي سرخ پوست در امريكا، چگونه پيام رساني مي‌كردند

 

 

 

نام دبير :

 

گردآورنده‌ :

سودابه تلوي

 

پاييز 1387


تفاوت بین "هندی آمریکایی"، "آمریکایی بومی" و اولین ملت و مردم بومی" در آمریکا چیست؟

این کلمات مترادف هم هستند و به مردم مشابهی گفته می شوند. این مردم همان هایی هستند که ما به آنها سرخ پوست می گوییم. به طور کلی بومی اصطلاح وسیعی است که به مردمی از یک فرهنگ که از ابتدا در یک مکان زندگی می کردند، گفته می شود. در ایالات متحده آمریکا به این مردم "هندی آمریکایی" گفته می شود (کریستف کلمب کاشف آمریکا آنها را هندی ها نامید) و در کانادا اصطلاح "اولین ملت ها" درباره آنها به کار می رود و به طورکلی "آمریکایی های بومی" هم برای توصیف بومی های هر دو کشور مورد استفاده قرار می گیرد. اما بیشتر این بومیان خودشان را به نام قبیله شان می شناسند (مثل قبیله چروکی).

بهتر است که به بومی های آمریکا "هندی سرخ" گفته نشود. اولاً به این دلیل که به طورکلی این نام به قبیله به خصوصی گفته می شده که افراد قبیله شان به زبان بومی، "بئوتوسکا" نامیده می شدند. این افراد بدن و صورتشان را با خاک سرخ (گل اخری) رنگ می کردند. دوم این که اصطلاح هندی های سرخ در آمریکا به وسیله نژادپرستان مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین به کاربردن این کلمه ممکن است احساسات بومیان آمریکا را جریحه دار کند. همچنین به آنها سرخ پوست نگویید. چون این کلمه هم کلمه خشن و زمختی است.

 

 

آیا اسکیموها، اهالی هاوایی و متیس ها هم آمریکایی بومی هستند؟

نه! هرچند که این سه گروه هم بومی کشورهای کانادا و ایالات متحده هستند، اما تاریخ و فرهنگ منحصر به فردی دارند و خودشان را جدا از آمریکایی های بومی در نظر می گیرند. "اینویت ها" -که در ایران به نام اسکیمو شناخته می شوند-، مردم ساکن قطب هستند که در مناطق دوردست شمال کانادا،آلاسکا و گرینلند زندگی می کنند (کلمه اسکیمو هم از نظر بسیاری از اینویت ها توهین تلقی می شود).

هاوایی ها مردمی از نژاد پولنیزی هستند که به دلایل سیاسی بومی در نظر گرفته می شوند (جزایر هاوایی از سرزمین اصلی آمریکای شمالی خیلی دور هستند، اما به ایالات متحده ضمیمه شده اند). متی ها مردمی هستند که اختلاط نژادی دارند. یعنی اجداد اولیه شان هندی های کری و کانادایی های فرانسوی بودند. آنها از این دو فرهنگ تأثیر پذیرفتند و فرهنگ بی همتایی را توسعه دادند.

آیا فرهنگ آمریکایی های بومی مثل گذشته است؟ این فرهنگ در حال حاضر شبیه به چیست؟

صدها فرهنگ متعلق به آمریکاییان بومی از کالیفرنیا تا مین و از یوکان تا کشور آرژانتین وجود دارد. این فرهنگ ها ممکن است بسیار متفاوت از یکدیگر باشد. مثل تفاوتی که به عنوان مثال فرهنگ چینی با فرهنگ فرانسوی دارد.

Image

 

 

در گذشته آمریکایی های بومی شبیه به چه بودند؟ لباس ها و سبک موهایشان چگونه بوده است؟

آمریکایی های بومی شبیه به هم نبودند. قبایل مختلف در لباس پوشیدن سبک های مختلفی داشتند. به عنوان مثال مردم "گوییچین" در آلاسکا همان لباس های هندی های "کالوسا" در فلوریدای جنوبی را نمی پوشیدند. حتی افراد یک قبیله هم اغلب به نظر می رسید که کاملاً با همدیگر فرق دارند. همه لباس های آنها با دست تهیه می شد و آنها معمولاً این لباس ها را با طرح ها، تسبيح ها و هنرهاي ديگر تزيين مي كردند. بنابراين دونفر در يك قبيله يك جور لباس بر تن نداشتند. اما بعضي از تصاوير از لباس ها و كفش هاي از جنس پوست بوميان مي تواند درباره شكل لباس هاي آمريكايي هاي بومي قديمي به شما ايده بدهد.

امروزه چه تعداد آمريكايي بومي در جهان زندگي مي كنند؟

طبق گزارش ها،‌ حدود دو ميليون آمريكايي بومي در ايالات متحده آمريكا و يك ميليون نفر در كانادا زندگي مي كنند.

چه تعداد زبان آمريكايي بومي وجود دارد و چه تعداد از مردم به آنها صحبت مي كنند؟

حدود 150 زبان آمريكايي بومي در كانادا و ايالات متحده وجود دارد و به 600 تا 700 زبان ديگر در آمريكاي جنوبي و مركزي صحبت مي شود. اما به طور دقيق مشخص نيست كه چه تعداد زبان آمريكايي بومي و جود دارد. همه اين زبان ها بي همتا هستند. اگر دو زبان چنان شبيه به هم باشند كه كساني كه به آن صحبت مي كنند بتوانند زبان همديگر را بفهمند، زبانشان لهجه هاي آن زبان ناميده مي شود. به عنوان مثال انگليسي آمريكايي و انگليسي بريتانيايي از يك لهجه هستند در حالي كه انگليسي و آلماني زبان هاي متفاوتي هستند. با اين كه اين زبان ها با هم ارتباط دارند، كسي كه به زبان انگليسي صحبت مي كند، لزوماً نمي تواند زبان آلماني را بفهمد. اما بعضي وقت ها استثنائاتي هم وجود دارد. به عنوان مثال كساني كه به زبان ايتاليايي و اسپانيايي صحبت مي كنند، اغلب زبان همديگر را متوجه مي شوند. در حالي كه بعضي وقت ها كساني كه به دو لهجه انگليسي صحبت مي كنند به سختي زبان همديگر را مي فهمند (به خصوص وقتي كه سريع صحبت مي كنند). بنابراين اگرچه بيشتر زبان شناسان "كري شرقي" و "كري پلينز" را لهجه هاي همان زبان كري در نظر مي گيرند، اما بعضي از مردم باور دارند كه آنها را بايد دو زبان مختلف به شمار آورد. چون كه كساني كه به زبان كري صحبت مي كنند هميشه نمي توانند زبان يكديگر را بفهمند. بنابراين بستگي دارد به اين كه آنها را چه به حساب بياوريم. بين 750 تا 850 زبان بومي در آمريكاي جنوبي، مركزي و شمالي صحبت می شود. حدود نيمي از يك ميليون نفر از كساني كه در كانادا و آمريكا به زبان بومي صحبت مي كنند و 25 ميليون نفر هم در آمريكاي جنوبي و مركزي به اين زبان ها صحبت مي كنند.

 

 

منابع : 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت: 8:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد جنبش فناوري در ايران

بازديد: 0

جنبش فناوري در ايران

در سال 1950 اولين ماهواره مخابراتي در مدار كره زمين قرار گرفت و بشر امكان يافت تا با حذف تكرار كننده هاي زميني، تنها با يك واسطه يعني ماهواره، در آن واحد با اقصي نقاط كره زمين تماس مخابراتي داشته باشد: تا آنروز براي ارتباطات مخابراتي با نقاط دور از تكرار كننده هاي زميني استفاده مي شد كه اينكار در نقاط بسيار دور مستلزم استفاده از صدها تكراركننده زميني و بالطبع محدوديت هاي فراواني بود؛ اهميت اين اختراع بزرگ براي جامعه بشري كاملا روشن نبود اما با ارائه توانائي هاي آن بسرعت تقاضا براي استفاده از خدمات اين پديده جديد آنقدر جدي شد كه مجمع عمومي سازمان ملل طي قطعنامه اي خواستار ارائه خدمات آن به همه كشورهاي عضو سازمان بدون تبعيض شد.

علاوه بر تسهيل در ارتباطات تلفني، پخش مستقيم تلويزيوني وقايع مهم، مانند المپيك و گزارشارت مستقيم خبري از مهمترين اموري بودند كه براي اولين بار از طريق ماهواره ها در گستره وسيعي ازكره زمين انجام گرديد.

از طرفي همزمان و بطور مخفيانه كشورهاي سازنده شروع به ساخت ماهواره هاي جاسوسي كردند و سال ها طول كشيد تا مردم دنيا از وجود چشم هاي نامحرم ماهواره هاي جاسوسي بر فراز كشور خود با خبر شوند و اين اولين قدم در مسير استفاده نامشروع از اين پديده با ارزش بود.

همانطور كه همه مي دانيم چندي پيش براي اولين بار ايران قدرت تكنولوژيكي خود را در دفاع از حريم فضايي خويش نشان داد و با قطع كامل برنامه تلويزيون ضد انقلاب در محدوده اي زماني خاص كه از آمريكا پخش مي شود دفاع ستاره اي خود را آغاز كرد.

پس از اين واقعه مقامات آمريكائي از روي دست پاچگي و براي توجيه غافلگيري خود تحليل هاي متفاوت و بعضا متناقضي ارائه كردند، ابتدا، اعلام شد اينكار بوسيله يك اتومبيل سيار در خاك آمريكا صورت گرفته اما چون اين موضوع سيستم اطلاعات داخلي آمريكا را زير سؤال مي برد اعلام كردند كه اينكار از داخل خاك كشور كوبا انجام شده اما باز هم چون اين موضوع مي توانست مردم دنيا را متوجه توخالي بودن ادعاهاي قهرمان پيروز جنگ ستارگان كند، اعلام كردند اينكار با تكنولوژي روسي انجام پذيرفته است تا حداقل شكست خود را از دانشمندان ايراني مخفي كنند.

بهر صورت از نظر علمي هر كاري كه براي يكبار انجام شود دوباره هم قابل اجراء خواهد بود و اين موضوعي است كه سردمداران آمريكا را متوجه پيشرفت هاي تكنولوژيك ايران كرده است و خدشه مهمي در طرح جنگ ستارگان آنها به حساب مي آيد.

انرژي اتمي و ماجراهاي مخالفت آمريكا با بومي شدن آن در ايران و كارشكني هاي عوامل آمريكا در آژانس بين المللي انرژي اتمي يكي ديگر از عرصه هائي است كه دانشمندان كشورمان در آن دشمن را غافلگير كرده اند. كاربردهاي پزشكي وبهداشتي جزء صنايع جانبي انرژي اتمي به حساب مي آيند كه چه قدرت هاي اتمي دنيا بپسندند و يا نه در كشورمان مدت ها است كه در حال استفاده مي باشد و توليد انرژي اتمي نيز با همت دانشمندان كشورمان بالاخره از انحصار قدرت هاي جهاني خارج شد و غني سازي اورانيم مورد نياز نيروگاه كه پيچيده ترين و آخرين حلقه توليد انرژي اتمي است نيز بدست دانشمندان ايراني به انجام رسيد؛ البته طبيعي است كه آنها با شكستن اين انحصار بسيار استراتژيك به مخالفت برخيزند، زيرا سال هاست كه با استفاده از اين انرژي بسيار ارزان قيمت، فاصله اقتصادي خود با كشورهاي ديگر را زياد كرده اند.
مخالفت آمريكائي ها با توليد انرژي اتمي در ايران را مي توان چنين تشبيه كرد كه ما توليدكنندگان نفت، آمريكا را مجبور كنيم در چاه هاي نفت خود را ببندند و بدون اجازه ما از آنها نفت برداشت نكنند!

خبر دستيابي دانشمندان ايراني به تكنولوژي هاي تازه علمي، نويد بخش روشن شدن موتور توليد علم در كشور و پيام آور حركت دانشگاه ها و مراكز علمي پژوهشي براي كسب افتخار و رفع نيازهاي كشور است، اين روزها خبر توليد سلول هاي بنيادين كه در درمان بسياري از امراض از چشم پزشكي تا پيوند اعضاء و حتي برخي امراض صعب العلاج كاربرد گسترده دارد بوسيله دانشمندان ايراني نه تنها باعث خوشحالي مردم شد بلكه باعث شگفتي دانشمندان جهان نيز گشت.

بهر ترتيب ايران عزيز و قدرتمند امروز لحظه به لحظه توانائي هاي جديد خود را به جهان عرضه مي كند و تصميم دارد به همت جوانان دانشمند، غيرتمند و خط شكن خود با گسترش مرزهاي علم، آنرا از انحصار زورگويان جهاني خارج كرده و مناظر زيباي تكنولوژي سبز را به نمايش بگذارد و دانشمندان ما بالاخره به آمريكائي ها هم خواهند فهماند كه هيچكس نمي تواند مزاياي علم و تكنولوژي را در حصار تنگ جغرافياي سياسي حبس كند و خود را مالك آن بداند.

هر چند آمريكائي ها بر اساس اصول ماكياوليستي حتي به دوستان و همپيمانان خود اجازه قدرتمندتر شدن نمي دهند اما مسلمانان جهان بر اساس اصول خود، نه منتظر اجازه آمريكا خواهند ماند و نه بنا دارند تا مانند آمريكائي ها به سراغ توليد انواع سلاح هاي كشتار جمعي بروند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت: 8:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد جنبش فناوري در ايران

بازديد: 7

جنبش فناوري در ايران

در سال 1950 اولين ماهواره مخابراتي در مدار كره زمين قرار گرفت و بشر امكان يافت تا با حذف تكرار كننده هاي زميني، تنها با يك واسطه يعني ماهواره، در آن واحد با اقصي نقاط كره زمين تماس مخابراتي داشته باشد: تا آنروز براي ارتباطات مخابراتي با نقاط دور از تكرار كننده هاي زميني استفاده مي شد كه اينكار در نقاط بسيار دور مستلزم استفاده از صدها تكراركننده زميني و بالطبع محدوديت هاي فراواني بود؛ اهميت اين اختراع بزرگ براي جامعه بشري كاملا روشن نبود اما با ارائه توانائي هاي آن بسرعت تقاضا براي استفاده از خدمات اين پديده جديد آنقدر جدي شد كه مجمع عمومي سازمان ملل طي قطعنامه اي خواستار ارائه خدمات آن به همه كشورهاي عضو سازمان بدون تبعيض شد.

علاوه بر تسهيل در ارتباطات تلفني، پخش مستقيم تلويزيوني وقايع مهم، مانند المپيك و گزارشارت مستقيم خبري از مهمترين اموري بودند كه براي اولين بار از طريق ماهواره ها در گستره وسيعي ازكره زمين انجام گرديد.

از طرفي همزمان و بطور مخفيانه كشورهاي سازنده شروع به ساخت ماهواره هاي جاسوسي كردند و سال ها طول كشيد تا مردم دنيا از وجود چشم هاي نامحرم ماهواره هاي جاسوسي بر فراز كشور خود با خبر شوند و اين اولين قدم در مسير استفاده نامشروع از اين پديده با ارزش بود.

همانطور كه همه مي دانيم چندي پيش براي اولين بار ايران قدرت تكنولوژيكي خود را در دفاع از حريم فضايي خويش نشان داد و با قطع كامل برنامه تلويزيون ضد انقلاب در محدوده اي زماني خاص كه از آمريكا پخش مي شود دفاع ستاره اي خود را آغاز كرد.

پس از اين واقعه مقامات آمريكائي از روي دست پاچگي و براي توجيه غافلگيري خود تحليل هاي متفاوت و بعضا متناقضي ارائه كردند، ابتدا، اعلام شد اينكار بوسيله يك اتومبيل سيار در خاك آمريكا صورت گرفته اما چون اين موضوع سيستم اطلاعات داخلي آمريكا را زير سؤال مي برد اعلام كردند كه اينكار از داخل خاك كشور كوبا انجام شده اما باز هم چون اين موضوع مي توانست مردم دنيا را متوجه توخالي بودن ادعاهاي قهرمان پيروز جنگ ستارگان كند، اعلام كردند اينكار با تكنولوژي روسي انجام پذيرفته است تا حداقل شكست خود را از دانشمندان ايراني مخفي كنند.

بهر صورت از نظر علمي هر كاري كه براي يكبار انجام شود دوباره هم قابل اجراء خواهد بود و اين موضوعي است كه سردمداران آمريكا را متوجه پيشرفت هاي تكنولوژيك ايران كرده است و خدشه مهمي در طرح جنگ ستارگان آنها به حساب مي آيد.

انرژي اتمي و ماجراهاي مخالفت آمريكا با بومي شدن آن در ايران و كارشكني هاي عوامل آمريكا در آژانس بين المللي انرژي اتمي يكي ديگر از عرصه هائي است كه دانشمندان كشورمان در آن دشمن را غافلگير كرده اند. كاربردهاي پزشكي وبهداشتي جزء صنايع جانبي انرژي اتمي به حساب مي آيند كه چه قدرت هاي اتمي دنيا بپسندند و يا نه در كشورمان مدت ها است كه در حال استفاده مي باشد و توليد انرژي اتمي نيز با همت دانشمندان كشورمان بالاخره از انحصار قدرت هاي جهاني خارج شد و غني سازي اورانيم مورد نياز نيروگاه كه پيچيده ترين و آخرين حلقه توليد انرژي اتمي است نيز بدست دانشمندان ايراني به انجام رسيد؛ البته طبيعي است كه آنها با شكستن اين انحصار بسيار استراتژيك به مخالفت برخيزند، زيرا سال هاست كه با استفاده از اين انرژي بسيار ارزان قيمت، فاصله اقتصادي خود با كشورهاي ديگر را زياد كرده اند.
مخالفت آمريكائي ها با توليد انرژي اتمي در ايران را مي توان چنين تشبيه كرد كه ما توليدكنندگان نفت، آمريكا را مجبور كنيم در چاه هاي نفت خود را ببندند و بدون اجازه ما از آنها نفت برداشت نكنند!

خبر دستيابي دانشمندان ايراني به تكنولوژي هاي تازه علمي، نويد بخش روشن شدن موتور توليد علم در كشور و پيام آور حركت دانشگاه ها و مراكز علمي پژوهشي براي كسب افتخار و رفع نيازهاي كشور است، اين روزها خبر توليد سلول هاي بنيادين كه در درمان بسياري از امراض از چشم پزشكي تا پيوند اعضاء و حتي برخي امراض صعب العلاج كاربرد گسترده دارد بوسيله دانشمندان ايراني نه تنها باعث خوشحالي مردم شد بلكه باعث شگفتي دانشمندان جهان نيز گشت.

بهر ترتيب ايران عزيز و قدرتمند امروز لحظه به لحظه توانائي هاي جديد خود را به جهان عرضه مي كند و تصميم دارد به همت جوانان دانشمند، غيرتمند و خط شكن خود با گسترش مرزهاي علم، آنرا از انحصار زورگويان جهاني خارج كرده و مناظر زيباي تكنولوژي سبز را به نمايش بگذارد و دانشمندان ما بالاخره به آمريكائي ها هم خواهند فهماند كه هيچكس نمي تواند مزاياي علم و تكنولوژي را در حصار تنگ جغرافياي سياسي حبس كند و خود را مالك آن بداند.

هر چند آمريكائي ها بر اساس اصول ماكياوليستي حتي به دوستان و همپيمانان خود اجازه قدرتمندتر شدن نمي دهند اما مسلمانان جهان بر اساس اصول خود، نه منتظر اجازه آمريكا خواهند ماند و نه بنا دارند تا مانند آمريكائي ها به سراغ توليد انواع سلاح هاي كشتار جمعي بروند.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت: 8:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد جنبش فناوري در ايران

بازديد: 65
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت: 8:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق کامل در باره عطار نیشابوری

بازديد: 1263

 

تحقیق کامل در باره عطار نیشابوری

شيخ فريد الدين محمد عطار نيشابوري از آن مردان مشهور و در عين حال ناشناخته ادبيات فارسي است و شايد چندين تن ديگر از شاعران پارسي زبان نيز چنين باشند زيرا اينان نه مرد روزگار خود ونه مرد روزگار ما بلكه مرد زمان و عصري هستند كه ممكن است تكامل بشر وعلو انسانيت از اين پس آنرا بوجود آورد.

اينگونه مردان را به حقيقت كساني توانند شناخت كه از جهت كمال ذات وصفت به پايه بلند آنان نزديك شده و بر عالم بيچون ايشان اشرافي حاصل كرده باشند چه مي دانيم كه بي حصول جنسيت شناخت  و معرفت راستين به حصول نمي پيوندد.

رواج مذهب تشيع در عهد صوفيه و تعصب شديد رجال آن عهد و علاقه انگشت نماي ايشان بدان مذهب خاص خود كه مستلزم دور افكندن و فراموش كردن هر گونه اثري مخالف آن بود هم يكي از علل واسباب ناشناخته ماندن و مهجور شدن آثار كساني كه از تعصب آزاد بودند بشمار تواند رفت و اگر چاره انديشي يا حسن ظن و خوش باوري بعضي نويسندگان كه در تشيع اين بزرگان اصرار ورزيده اند وجود نمي داشت شايد اطلاعات ما از احوال و آثار ايشان از اين هم كه هست كمتر بود.

درباره شيخ عطارتوان گفت كه كثرت آثار واينكه در نتيجه اشتراك اسم و تخلص يا آنكه برخي از شعراي ياوه پرداز كوتاه فكر از روي نادرستي نام « عطار» بر خود بسته و شعرهاي بسيار سست و ركيك كه اغلب دور از مباني صحيح و خلاف اصول عقلانيست بدو نسبت داده و خيانتي بزرگ بادب پارسي كرده اند سبب شده است كه رويهمرفته اقبالي چنانكه شايسته و در خور است به آثار اين استاد بزرگ روي ندهد و ارزش حقيقي آنها معلوم نگردد.

بي گمان ظهور مولانا جلال الدين محمد و شهرت آثار وي كه از جهت بسط فكر و وسعت نظر و قوت تصرف در الفاظ و معاني و آميختن بحث و استدلال و نظر با لطف ذوق وحال وشور و هيجان آتشين در زبان فارسي بلكه معارف اسلامي بي نظير است و از اينرو اكثر يا تمام  آثار صوفيانه را تحت الشعاع قرار داده و دل وانديشه اصحاب ذوق و خداوندان معرفت را مجذوب و شيفته خود ساخته است در اين مطلب يعني قلت توجه به آثار عطار و ديگران تاثير قوي داشته است.

و عجب آنكه نگارنده از راه آشنايي به آثار مولانا به كتب و اشعار عطار معرفت گونه يي حاصل نمود و نخست در سال 1312 كه مقدمات تاليف رساله احوال مولانا را فراهم ميكرد عده يي ازآثار منسوب به وي را كه در آن ميان لسان الغيب و مظهر العجايب و جوهرالذات و مفتاح الفتوح و بلبل نامه و بي سرنامه نيز وجود داشت مطالعه كرد و راستي آنكه هيچگونه كششي به جانب شيخ در دل و جان خويش نيافت و با عشق مفرطي كه به تذكره الاوليا همراه در خود مي ديد آثار منظوم عطار را به سردي و ازروي بي رغبتي تمام به پايان رسانيد و ظاهرا چنانكه از اين پس براي خود توجيه نمود علت آن آميختگي آثار اصيل شيخ به گفته هاي سخيف و بي بنياد ديگران بود و از اينرو تا سال 1327 جز تذكره الاوليا به ديگر آثار شيخ نظر نيفكند و خويش را از مطالعه آنها دور
مي ساخت و مي داشت.

در تابستان سال 1327 كه درنياوران  فرصتي بدست آورده بود و تاليف كتاب ماخذ قصص و تمثيلات مثنوي را طرح مي ريخت بار ديگر آثار مسلم عطار را از روي نسخه خطي متعلق به جناب آقاي دكتر يحيي مهدوي و دكتر اصغر مهدوي استادان محترم دانشگاه تهران كه به سال 844 كتابت شده است در مطالعه گرفت و تمام آن تابستان سرگرم اين كار بود و نسبت به مقام ارجمند شيخ ارادتي در درون وي پديد آمد.

در سال 1330 بحث و تحقيق در منطق الطير را جز وظايف دانشجويان دكتري زبان و ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات قرار دارد وبدين مناسب خود نيز آنرا به تكرار خواند و براي شرح اسرار و بيان رموز و كشف زبان مرغان سليماني عطار كوشش بسيار بكار برد و مطالب آن كتاب را چنانكه دريافته بود ترتيب داد و در تابستان 1331 آنرا به صورت منظم تري متضمن نقد و تحليل و اظهار نظر در بعضي موارد درآورد وجهت راهنمايي دانشجويان دوره دكتري تقرير نمود و در نتيجه اين انديشه بر دل وي گذر كرد كه سائر آثار مسلم عطار يعني اسرار نامه و مصيبت نامه و الهي نامه و خسرو نامه را هم بر اين سيرت و سان نقد و تحليل كند واصول افكار شيخ را باز گشايد و نظم و ترتيبي نو آيين دهد و از اينرو در تابستان سال 1332 كه عزلت گرفته و در گوشه يي به فراغت خويش بيرون مي رفت بقيه روز و شب را در خانه بسر مي برد . عزم جزم كرد كه نيت خويش را جامه عمل پوشد و نقد و تحليل مثنويات عطار را يكسره كند پس نخست از خسرو نامه در گرفت و چون آن را به پايان برد و از مصيبت نامه درآمد و مقدمه كتاب و يك فصل آن را از هم باز گشود و اصول مطالب شيخ را مرتب كرد و باز نمود واميد داشت كه كاركتاب را هم در آن تابستان تمام كند ولي به سبب آلودگيها و گرفتاريهاي نامنتظر از اين مقصد باز ماند واين آرزو چندين سال در عهده تعويق اتفاد تا اينكه درسال 1338 انجمن محترم آثار ملي كه درصدد تجديد بناي آرامگاه نشر آثار عطار برآمده بودند از اين ضعيف درخواستند تا كتابي متضمن بحث در احوال وآثار عطار فراهم سازد و در اين تقاضا چندان رعايت خاطر اين ناچيز را وجهه همت قرار دادند كه او با همه اشتغالي كه به تصحيح و مقابله ديوان كبير حضرت مولانا افاض الله عليناه انواره داشت و با وجود نالاني و ناتواني از روي كمال شوق و فرط تكريم رد اين پيشنهاد را خلاف ادب و نوعي از گرانجاني شمرد و هم به استحضار همت شيخ و عنايت مولانا و توجه مردان راه حق قدسنا الله به اسرار هم دامن عزم تنگ در بست و اين خدمت را به قدم صدق پذيره رفت و ديگر بار مطالعه آثار شيخ را از سر گرفت و در اين كرت به قصد تيمن وتفال از الهي نامه آغاز كرد و به سبب گسيختگي مطالب و ناپيوستگي حكايات بدانها به ناچار آنرا انشايي مجدد به نثر پرداخت كرد و جهات انتقال شيخ را از مطلبي به مطلب ديگر باز نمود و پيوند حكايات و افكار را تا آنجا كه توانست روشن ساخت و هر جا كه ضعفي در مطلب يا بيان، به نظر وي رسيد گستاخ وار عقيده خويش را باز گفت و كتمان علم و شهادت را جايز نشمرد و با اينهمه درآغاز ، بحثي كلي و عام متضمن معرفي طرح اصلي و سبك منظم وتاليف معاني والفاظ كتاب و نظر خويش درباه آن ترتيب داد و در قلم آورد واز آن پس نسبت به منطق الطير همين روش را معمول داشت و به مطالعه مجدد ياداشتهاي گذشته را بر آيين بهتر و روشن تر و تكميل و اصلاح نمود و آنرا به مقدمه يي دور از دامن در كيفيت ابواب كتاب و مقاصد شيخ و حل اسرار منطق الطير و مباني و ماخذ آن و نظر كلي درباره ارزش اين اثر گرانمايه نتايج و اغراض وضعف و قوت افكار نقود و تحليل نمود وسرآغازي به روش آن دو كتاب ديگر در مطلع بحث آورد و غرض از اين همه آن بود كه تا مگر دانشجويان عزيز دوره دكتري اديبات فارسي را كه نخستين باعث و محرض بوده اند راهي به معرفت آراء و افكار عطار باز شود و گره اي از كار گشوده گردد و مشكلي از پيش برداشته آيد و اگر اين مقصود حصول پذيرد رنجي كه اين ضعيف در گشايش اين در حل رموز و كشف آسرار آثار عطار به خيال خود متحمل شده است بي هيچ شك به نتيجه مطلوب رسيده و بري نيك و شهرتي خويش ببار آورده است.

 

شيخ فريد الدين عطار

نام والقاب :

نام وي به اتفاق اكثر مورخين و تذكره نويسان محمد است واين روايتي است كه درست و مطابق با گفته خود او :

آنچه آنرا صوفي آن گويد به نام

 

ختم شد آن بر محمد و السلام

من محمد نامم و اين شيوه نيز

 

ختم كردم چون محمد اي عزيز

                                                                        مصيبت نامه ، طبع تهران ، ص 367

و در مدح حضرت رسول اكرم (ص) گفته است:

از گنه رويم نگرداني سياه
 

 

 

حق همنامي من داري نگاه

منطق الطير، طبع تهران ، ص 26

و در داستان مرگ پدرش و ذكر دعاي او در حق او ، چنين مي گويد:

بآخر دم چنين گفت آن نكوكار

 

خداوندا محمد را نكو دار

 



اسرارنامه ،طبع تهران، ص 193

پس بدون شك سخن ابن الفوطي در تخليص مجمع الااداب كه نامش را  « سعيد» شمرده سهو است و در خور اعتماد نيست.

كينه او به گفته محمد عوفي ابوحامد است وچون وي با شيخ معاصر بوده است سخن او را بر قول ديگران كه كنيه او را ابوطالب ذكر كرده اند ترجيح توان داد . لقب او فريدالدين است و در اين باره هيچ شك نيست زيرا عوفي و ابن الفوطي و تمام كساني كه شرح حالش را نوشته اند اين لقب را آورده اند و هم در پايان نسخه خطي ديوان عطار مكتوب و در سنة ششصد و هشتاد و دو اين لقب مذكور است و از اين هم مسلم مي گردد كه او در قرن هفتم كه درنيمه اول قرن به شهادت رسيده و پس از آن ، بدين لقب مشهوربوده است.

علاوه برآن شيخ عطار در قصائد و غزليات و در مثنوياتش گاه خود را به عنوان « فريد» ياد مي كند كه بي گمان مخفف لقب « فريد الدين » است بنابر روش معمول نزد بعضي از محدثين و مورخين كه به رعايت احتياط كلمه « و الدين» را از پايان القاب مضاف به « دين» حذف مي كرده اند.

شيخ ما در غالب قصائد وغزليات و سائر آثار خويش از خود به لفظ « عطار » نيز ياد مي كند و معاصرين و ديگران هم او را بدين عنوان شناخته اند وشهرت اين عنوان به حدي است كه نام و عناوين ديگر او را تحت الشعاع قرار داده وتقريبا از خاطرها برده است و علت شهرت او بدين نام چنانكه علاقه فقيد محمد قزويني در مقدمه تذكره الاوليا ذكر فرموده اند آنست كه وي دارو فروش بوده و طبابت مي كرد و در عرف چنين كسي را عطار مي گفته اند و هنوز هم مي گويند.

شيخ ما چنانكه گفتيم عنوان « فريد» و عطار را مانند تخلص در قصائد وغزليات و در خطاب بخود در مثنوياتش مي آورد و گاه در محل واحد و با فاصله اندك هر دو عنوان را ذكر مي كند و از اينجا استنباط مي شود كه او به مناسبت وزن و يا برحسب ميل خود گاه لفظ « فريد» و در آخر عمر« عطار » تخلص مي كرده است زيرا آوردن اين دو تخلص در مثنويات دليل قاطع است كه چنين تصوري مبناي درست ندارد.

 

پدر و مادر عطار

نام پدر شيخ بنا بر مشهور ابراهيم و كنيه اش ابوبكر بوده است ابن الفوطي نام او را يوسف نوشته و در پايان نسخه خطي ديوان عطار به نام محمود ياد شده و چنان كه گفته آمد سخن ابن الفوطي در نام ونسبت عطار سهو محض است ولي ضبط نسخه خطي ديوان به سبب قدم وقرب عهد به زمان شيخ كه تنها شصت و پنج سال با زمان شهادتش فاصله دارد خالي از قوت نتواند بود هرچند كه تعداد روايت جانب قول مشهور را تائيد و تقويت مي نمايد .

چنين به نظر مي رسد كه پدر شيخ مدتي دراز زيسته و ظاهراً تا هنگاميكه كه عطار اسرار نامه را به نظم در آورده در قيد حيات بوده است ، شيخ در اين منظومه داستان مرگ پدر خود را بدينگونه آورده است:

بپرسيدم در آن دم از پدر من

 

كه چوني گفت چونم اي پسر من

زحيرت پاي از سر مي ندانم

 

دلم گم گشت ديگر مي ندانم

نگردد اين گمان كار ديده

 

ببازوي چو من پيري كشيده

چنين دريا كه عالم مي كند نوش

 

ز چون من قطره يي برناورد جوش

بدوگفتم كه چيزي گوي آخر

 

كه سرگردان شدم چون گوي آخر

جوابم داد كاي داننده فرزند

 

 

بفضل حق بهر بابي هنرمند

زغفلت خود نماييدم همه عمر

 

چه گويم ژاژ خاييدم همه عمر

بآخر دم چنين گفت آن نكوكار

 

خداوندا محمد را نكودار

پدر اين گفت و مادر گفت آمين

 

وزان پس زو جدا شدن جان شيرين

اسرار نامه ، طبع تهران ، ص 193

و چون شيخ در موقع نظم اسرار نامه لااقل شصت ساله بود پس كمينه مدت زندگاني پدرش را مي توان حدود هشتاد سال فرض نمود و نظر به آنكه ولادت عطار چنانكه بيايد در حدود سال پانصد وچهل واقع شده پس شايد بتوان گفت كه پدر او ميانه سالهاي پانصد ونود و پنج و ششصد رخت از جهان بربسته هر چند احتمال مي توان داد كه وفات پدر شيخ قبل از نظم اسرارنامه واقع شده و بعدها عطار آنرا بمناسبت در آن كتاب آورده است.

بنابر روايت گذشتگان پدر شيخ دارو فروش بوده و دكان عطاري داشت و شيخ ما دكان و شغل پدر را به وراثت اداره مي كرد و دنبال مي نمود ولي هم قصه يي كه از اسرار نامه نقل نموديم حاكي است كه او مردي بيدار دل و داراي نوعي از مذاق زاهدانه يا تصوف نيز بوده است مادر عطار بفحواي اين بيت :

پدر اين گفت و مادر گفت آمين

 

وزان پس زو جدا شد جان شيرين

بهنگام مرگ پدرش وظاهرا در وقتي كه شيخ اسرار نامه را به نظم درمي آورد هنوز در جهان مي زيست و چناكه از گفتار شيخ در خسرو نامه مستفاد مي شود به وقت آنكه عطار سرگرم سرودن آن منظومه بود درگذشت و آن زن اهل معني بود نفس موثر و آه سحرگاهي عرش گذار داشت و مدت بيست سال مي رفت كه طريق زهد پيش گرفته و خلوت گزيده بود ومايه استظهار و پشت دار شيخ ما بود.

اينك گفته عطار در صفت مادر خويش :

مرا  گر بودانسي در زمانه

 

به مادر بود و او رفت از ميانه

اگر چه رابعه صد تهمتن بود

 

ولكين ثانيه اين نيك زن بود

چنان پشتم قوي داشت آن ضعيفه

 

كه ملك شرع را روي خليفه

اگر چه عنكبوتي ناتوان بود

 

وليكن بر سر ما سايه بان بود

نه چندانست در جانم غم او

 

كه بتوان داد شرح ماتم او

چو محرم نيست اين غم با كه گويم

 

غمي كز مرگ او آمد برويم

 

نبود اوزن كه مرد معنوي بود

 

سحرگاهان دعاي او قوي بود

عجب آه سحرگاهيش بودي

 

زهر آهي به حق راهيش بودي

چو سالي بيست هست اكنون زيادت

 

كه نه چادر نه موزه داشت عادت

ز دنيا فارغ و خلوت گزيده

 

گزيده گوشه و عزلت گزيده

بتو آورد روي اي رهنمايش

 

بسي زد حلقه بر در، درگشايش
و

و چون شيخ در موقع نظم اسرار نامه و الهي نام شصت ساله بوده و ظاهرا اين دوكتاب را بعد از منطق الطير و مصيبت نامه سروده است و هم بنص خود او در خسرونامه :

سه سالست اين زمان تا لب ببستي

 

بزهد خشك در كنجي نشستي

مدت سه سال خاموش نشسته و شعرنمي گفته پس مي توان فرض كرد كه مادر شيخ دست كم سه سال بعد از پدرش زنده بود و وفات او ( بر فرض مادر تاريخ مرگ پدر شيخ) به سال پانصد و نود و هشت يا ششصد و سه اتفاق افتاده است.

 

تاريخ ولايت و مدت زندگاني عطار

          عطار چنانكه خواهيم گفت عمر خود را از « هفتاد و اند» سال بالاتر نبرده است و اين دو نكته مستفاد است از مقدمه علاقه محمد قزويني بر تذكره الاوليا عطار را گمان
مي رود كه دلالت شيخ در حدود سال پانصد و چهل اتفاق افتاده ووفات او چنانكه خواهيم گفت به سال ششصد و هيجده و در قتل عام نيشابور بدست مغول واقع شده و او نزديك به هشتاد سال و علي التحقيق هفتاد و اند سال زندگاني كرده است واين نظر مبتني است:

اولاً : بر اينكه شيخ سنين عمر خود را از سي سالگي تا هفتاد واندسالگي دراشعار خود قيد نموده است:

به زير خاك بسي خواب داري اي عطار

 

مخسب نيز چو عمر آمدت به نيمه شست

          از آن جه كه رسيدن عمر به نيمه شست دلالت مي كند بر آنكه عطار اين قصيده را درسي سالگي ساخته است و در غير اين نيز اشاره بدين عدد است كه ظاهراً مقصود كثرت است از اين قبيل :

قرب سي سال ز خود خاك همي دادم باد



 

تا به جان راه برم ببردم به تنم

ديوان عطار

سي سال ز خويش خاك مي دادي باز

 

دردا كه نكرده يي سر از خاك برون

مختار نامه

گفتم بگشايم اين گره در سي سال

 

خود صد گره و هزار ديگر افتاد

مختار نامه

و شاهد استعمال عدد(30) در كثرت عبارت ذيل است: « شيخ گفت سي سال در راه صدق قدم بايد زد و خاك مزابل به محاسن بايد رفت و سر برزانوي اندوه بايد نهاد تا تحرك مردان بداني »

تذكره الاولياء، چاپ ليدن، ج1 ،ص 154

و گويا در اشاره به چهل سالگي خود گفته است:

هر جان كه به راه رهنمون مي نگرد

 

چهل سال بديده جنون مي نگرد

چون چل بگذشت آفتابي بيند

 

كز روزن هر ذره برون مي نگرد

مختار نامه

و اين ابيات دليل آنست كه شيخ از سن پنجاه گذشته و به شصت رسيده است:

چون پنجه سال خويشتن را كشتم

 

بر عجز نهاد سال شست انگشتم

شك نيست كه شصت را كماني بايد

 

چون شست تمام شد كمان شد پشتم

مختار نامه

توئي اي شست ساله تيره حالي

 

كه اين شش روزه كردت در جوالي

الهي نامه، طبع استانبول ، ص 277

          و تصور مي رود كه در ادبيات ذيل هم بدين نكته اشاره مي كند:

سي سال بصد هزار تك بدويديم

 

تا از ره تو بدر گهت برسيديم

سي سال دگر گرد درت گرديديم

 

چوبك زن بام و عسست نه ديديم

م

مختارنامه 

و درين غزل به هفتاد سالگي خود اشارت نموده است:

كارم از عشق تو به جان آمد


 

دلم از درد در فغان آمد

 

تا مي عشق تو چشيد دلم

 

از بد و نيك بركران آمد

………………………………………………….

 

…………………………………………………

دين هفتاد ساله راد بباد


 

مرد ميخانه مغان آمد

ذيئلت

ديوان عطار

واز اين بيت مستفاد مي شود كه از سن هفتاد به هفتاد و اند رسيده است.

مرگ در آورد پيش وادي صد ساله راه


 

عمر تو افكند شست در سر هفتادواند

          پس بنابراين شيخ ما بيش از هفتاد سال زيسته و كمتر از هشتاد سال عمر داشته است زيرا لفظ «اند» در فاصله هفتاد و يك و هشتاد و ظاهرا از سه تانه استعمال مي شود و چون شهادت شيخ به سال 618 واقع گرديده و در آن تاريخ نزديك به هشتاد سال داشته فرض ولادت او در حدود 540 نزديك به واقع خواهد بود.

          ثانياً  براينكه شيخ از چند تن از مشايخ تصوف و زهاد نام برده كه در اواسط قرن ششم وفات كرده اند واز سخن وي برمي آيد كه ايشان را ملاقات نكره و در زمان شهرت و شعر سرايي او در قيد حيات نبوده اند ، و از آن جمله است كه ابويعقوب يوسف بن  ايوب همداني صوفي معروف كه در عداد مشايخ بزرگ سلسله نقشبندي محسوب به سال پانصد و سي و پنج (535) در گذشته است شيخ عطار دو حكايت از وي در منطق الطير (  طبع تهران ، 1337، ص 231 و 256 ) و يك حكايت در الهي نامه (طبع استانبول ، ص 116) مي آورد . ديگر ركن الدين ابوالقاسم عبدالرحمان بن عبدالصمد بن احمد بن علي اكاف نيشابوري كه از فقها و زهاد عصر بود و سنجربن ملكشاه بدو اعتقاد عظيم داشت و نزد غزان واسطه شد تا از قتل او صرف نظر كردند و او درسال پانصد و چهل و نه وفات يافت و هموست كه شيخ عطار مطلبي از قول وي در تذكره الاولياء ( ج 1،ص 6) نقل كرده وظاهرا نسخه يي كه ماخذ طبع بوده و جاي ( اكاف ) اسكاف نوشته بوده است درصورتيكه نام چنين كسي در ميانه زهاد معاصر سنجر به نظر نمي رسد و در آثار عطار هر جا كه ذكر او به ميان ‎آمده به عنوان « اكاف » يا « اكافي » ياد شده در نسخه ها به همان صورت آمده است.

شيخ عطار چهار حكايت از وي در مصيبت نامه ( طبع تهران ، ص 38 ، 115، 202، 266) و دو حكايت در الهي نامه ( طبع استانبول ، ص 19 ، 255) نقل كرده است.

ثالثاً :اينكه شيخ عطار حكايات بسيار از سنجر بين ملكشاه در اثار خود آورده و از او غالبا مانند اشخاص متوفي تعبير كرده و اين دليل است كه بعد از روزگار سنجر شهرت يافته و بنابراين ولادتش مقارن بوده است با اواخر عهد سنجر.

شيخ عطار در الهي نامه (ص 154، 232، 248، 255) و مصيبت نامه (ص 115،163) و منطق الطير ( ص 183) چند حكايت از سنجر به نظم آورده است:

 

معلومات عطار

          چنانكه از مطالعه آثار عطار بر مي آيد وي مردي بوده است مطلع از علوم و فنون ادبي و حكمت و كلام و نجوم و محيط بر علوم ديني از تفسير و روايت احاديث و فقه و باقتضاي شغل خود بصير درگياه شناسي و معرفت خواص ادويه و عقاقير و آگاهيش از مبادي طلب نيز قابل انكار نيست.

به احتمال هر چه قوي شيخ ما اوائل زندگي وشانزده سال نخستين عمر خود را در شهر قديم و بقيه را تاوقتي كه شهادت يافت و درشادياخ و شهر جديد بسر مي برد و به اقتضاي شغل خود و پدرش مبادي طب وداروشناسي را فراگرفت و معالجه نيز مي كرد چنانكه در اسرار نامه ( ص170) داستاني از معالجات خود نقل مي كند و در مثنوي خسرونامه مي گويد:

 

به داروخانه پانصد شخص بودند

 

كه در هر روز نبضم مي نمودند

 اطلاعش از علم نجوم هم انكار پذير نيست و از آثارش بر مي‌آيد كه به حل اسرار فلك و آگاهي از سير چرخ و ستارگان عشق داشته و در ستاره شناسي و نجوم كنجكاو بوده است و نظر به اطلاع ازاين فن در مثنوي اسرار نامه ( ص 111-110) لغزي به نام كواكب دارد و از بروج فلكي مضمون مي تراشد و در مصيبت نامه (ص21) با استفاده از عقائد منجمين نام هفت سياره را در شعر مي آورد و خيالات شاعرانه را با افكار خداوندان علم نجوم در هم مي آميزد.

          بيت ذيل نمودار بيست از درجه معرفت او به علم نجوم :

توتاكي برج ذوجسدين باشي

 

ميان كفر و دين مابين باشي




الهي نامه ،ص  95

بسي كوكب كه بر چرخ برنيست

 

صدو ده بار مهمتر اززمينست

/

ببايد سي هزاران سال از آغاز

 

كه تا هريك از به جاي خود رسد باز

اگر سنگي بيندازي از افلاك

 

بپانصد سال افتد بر سر خاك

اسرار نامه ، ص 107

          در مصيبت نامه پس از مذمت فلسفه و ترجيح فقه و تفسير و حديث بر سائر علوم مي گويد :

اين سه علمست اصل و اين سه منبع است
اين

 

هر چه بگذشتي از اين لاينفع است

اين سخن حقا كه از تهديد نيست

 

اين ز ديده مي رود تقليد نيست

من درين هر علم بويي برده ام

 

پيش هر رنگي ركويي برده ام

چون بدانستم كه دين اينست و بس

 

هيچ نيست آنها يقين اينست و بس

ترك كردم اين همه تا سوختند

 

تا از آن تركم كلاهي دوختند

            مصيبت نامه ،ص 55

          و اين اشعار به صراحت مي رساند كه عطار علوم عقلي و نقلي را تحصيل كرده و طلب اين فنون صرف وقت و بذل جهد نمود ولي علوم برهاني را مفيد نشناخته و نقل و سمعيات را نافع تر ديده وبدين سبب از فلسفه روي برگاشته است.

 

مذهب عطار

          چنانكه ظواهر آثار عطار گواهي مي دهد او مذهب اهل سنت داشته است اظهار عشق و علاقه آتشين به خلفاي سه گانه و مدح وستايش شافعي و ابوحنيفه و مثنوي خسرونامه و تكريم ائمه سنت در تذكره الاولياء دليلي است ظاهر وغير قابل انكار، اندرزهاي عطار به متعصبان كه روي سخن با شيعيان است و غلو او در دفاع از عقايد سنيان و صحت خلافت ابوبكر و عمر به حدي صريح و تند است كه به او هيچ روي تاويل نمي پذيرد و حمل آن بر تقيه مكابره با عيان است.

با وجود آنچه گفتيم اخلاص و ارادت و نحوه ستايش او از حضرت مولاي متقيان بطور صدق آميز و مبني بر حس اعتقاد است كه قاضي نورالله شوشتري وي را شيعه پاك و خالص شمرده و مدائح او را در حق ياران پيغمبر (ص) تاويل نموه است. عشق عطار به حضرت رسول اكرم بسيار است ، درياي عشق محمدي در جانش جوش مي زند ايمانش بدو از روي تقليد و كوركورانه هم نيست، محمد را مظهر تام و تمام حق مي داند بدين جهت باو عشق مي ورزد (و كيست كه ذره يي معرفت دارد و از نسيم عشق بويي به جانش رسيده است و او با عطار هم آواز و به زنجير عشق محمدي گرفتار نيست) بياييد تا سخن را به خود عطار بازگذاريم و صفت نيازش را به آستان حبيب خدا هم از زبان او بشنويم :

اي زمين و آسمان خاك درت
 

 

عرش وكرسي خوشه چين جوهرت

تا كه جان دادم و تا خود زنده ام

 

 

بند بندت را به صد جان بنده ام

در زبانم جز ثناي تو مباد

 

نقد جانم را جز وفاي تو مباد

نيستم من مرد و صفت ذات تو

 

اينقدر هم هست از بركات تو

وصف عقلم گر مبارزه آمده است

 

عقل قاصر وصف عاجز آمده است

آنكه او وصف از خدا داند شنيد

 

وصف كس آنجا كجا واندر رسيد

مي نگويم كز كسي بيشم شمر

 

از شمار امت خويشتن شمر

بود طوفان شفاعت پيش تو

 

آمدم با قحط طاعت پيش تو

بود در تو كم بضاعت آمدم

 

براميد يك شفاعت آمدم

تا زدرياي شفاعت يكدمي

 

بر لب خشكم چگاني شبنمي

نسبت گر بر خويشتن رحمت را

 

زحمتت بس اي ولي نعمت مرا

مصيبت نامه ، ص 29و 28

 

چند نكته راجع به زندگاني عطار

          آنچه مسلم است عطار داراي ثروت و مكنت شخصي بوده و احتياج به خلق نداشته است . داشتن داروخانه يي كه همه روز عده كثير و به قول خودش « پانصد شخص » بدان مراجعه كرده و دارو مي خريده اند محتاج به چندين شاگرد است ودليل تمكن و وسعت مالي صاحب آن نيز هست، خود عطار نيز اعتراف دارد كه متكمن است و محتاج كسي نيست :

به حمد الله كه در دين بالغم من

 

بدنيا از همه كس فارغم من

هر آن چيزي كه بايد بيش از آن هست

 

چرا يازم به سوي اين و آن دست

الهي نامه ، ص 367

اين تمكن  مالي وعدم احتياج در زندگي عطار اثر مهم بجا گذاشته و ما تصور
مي كنيم كه همين بي نيازي سبب شده است كه مناعت نفس او محفوظ بماند و براي طلب روزي مدح اين و آن نكته و قريحه خود را در راه هدايت و ارشاد خلق و نشر فضيلت و دعوت مردم به سوي خداو كمالات معنوي بكار ببرد.

مسافرت عطار به مكه كه دولتشاه مي گويد ( تذكره دولتشاه ، ص 188) مورد تامل است زيرا شيخ تا وقتي كه اسرار نامه را نظم كرده است توفيق زيارت مكه و مدينه نيافته كه در آرزوي چنين سفري بوده است چنانكه در مدح حضرت رسول (ص)
مي گويد :

منم در فرقت آن روضه پاك

 

كه بر سر مي كنم از آرزو خاك

اگر روزي بدان ميدان در آيم

 

چه گويم زين خم چوگان برآيم

سه حاجت خواهم از درگاه تو من

 

كه هستم سخت جاجت خواه تو من

كه پيش از مرگ اين دلداده درويش

 

ببيند روضه پاك تو در پيش

 و چنانكه گفتيم اشارت شيخ مي رساند كه او در اين هنگام كمتر از شصت سال نداشته و پس از آن تا وقتي كه نظم خسرونامه را آغاز كرده است در حدود سال 603 شروع  شده و از آن پس عطار سخت پير و ناتوان بوده و معلوم نيست كه استطاعت بدني براي سفر حج داشته است.

مولانا و عطار

          بنابر گفته جامي ودولتشاه وقتي كه مولانا بهمراه پدر خود از بلخ هجرت گزيد ودر نيشابور با شيخ عطار ملاقات نمود و عطار كتاب اسرار نامه را به وي داد .

          از اينها كه بگذريم ارتباط معنوي و پيوستگي روحاني مولانا به عطار انكار پذير نيست افلاكي چند حكايت آورده است كه از روي آنها نظر مولانا به عطار روشن
مي گردد و چون داوري بزرگي چون او درباره عطار ارزش خاصي دارد آنها را در اين صفحات نقل مي كنيم :

« فرمود كه حكيم الهي و خدمت فريد الدين عطار قدس الله سرهما بس بزرگان دين بودند وليكن اغلب سخن از فراق گفتند اما ما سخن همه از وصال گفتيم»

« روزي حضرت مولانا فرمود كه هر كه به سخنان عطار مشغول شود از سخنان حكيم مستفيد شود و به فهم اسرار آن كلام رسد و هر كه سخنان سنايي را بجد تمام مطالعه كند بر سر سناي سخن ما واقف شود»

مولانا در « فيه ما فيه » بياني مفصل دارد و در سه حديث : « يا لَيًتَ رَبَّ مْحُمُد لَمً يُخْلُقً مْحمداً » كه عيناً و حرفاً به حرف از مصيبت نامه عطار اقتباس شده است .

مولانا در غزليات ، عطار را به تعظيم تمام ياد مي كند بدينگونه:

جاني كه رو اين سوگند با بايزيد او خو كند

؟

 

يا درسنايي رو كند يا بو دهد عطار را

كليات شمس ، انتشارات دانشگاه تهران ، بيت 292

 

اگر عطار عاشق بدسنايي شاه وفائق بد

 

نه اينم من نه آنم من كه گم كردم سرو پا را

همان كتاب ، بيت 739

بگفته قاضي نور الله اين دو بيت را هم مولانا در ستايش عطار گفته است :

هفت شهر عشق را عطار گشت

 

ما هنوز اندرخم يك كوچه ايم

عطار روح بود و سنايي در چشم او

 

ما از پي سنايي وعطار آمديم

مولانا گاهي نيز بعضي از ابيات غزلهاي عطار را درشعر خود اقتباس مي كند از قبيل :

عاشقي نه بي وفايي كارماست

 

كار كار ماست چون او يار ماست

ديوا/

ديوان عطار ، ص 81

كه بدين صورت آورد:

عاشقي و بي وفايي كارماست

 

كار كار ماست چون او يارماست

كليات شمس ، بيت 4518

آثار عطار

          آثار مسلم عطار همانهاست كه در مقدمه   « خسرو نامه » و « مختار نامه» آنها را ذكر كره و عبارتست از : الهي نامه، اسرارنامه، جواهر نامه ، خسرو نامه ، شرح القلب ، مصيبت نامه ، مقامات طيور يا منطق الطير ، ديوان قصائد و غزليات مختار نامه كه مجموعه رباعيات اوست . شيخ در مقدمه مختارنامه گويد:

          « التماس كردند كه چون سلطنت خسرونامه در عالم ظاهر گشت و اسرار اسرارنامه در جهان منكشف شد و زبان مرغان مقامات طيور ناطقه ارواح را به محل كشف رسانيد و مصيبت مصيبت نام از حد وغايت در گذشت ،ديوان ساختن تمام داشته آمد و جواهر نامه و شرح القلب كه هر دو منظوم بودند از سر سودا كه بود حرف علتي بدو راه نيافت.»‌

          بموجب احصا و شمارشي بالنسبه دقيق اشعار عطار در مثنويات خود بالغ
مي شود به بيست و نه هزار و ششصد و چهل وهفت (29647) بيت به تفضيل ذيل :

منطق الطير               4458 بيت

الهي نامه                   6511 بيت

مصيبت نامه               7535 بيت

اسرار نامه                  3305 بيت

خسرو نامه                 7838 بيت

براي آثار شيخ تاريخي دقيق نمي توان تعيين كرد زيرا او در هيچ يك از مثنويها و ديگر آثار خود سال نظم و تاليف را به دست نمي دهد و چون نسبت به حوادث روزگار خود نيز به سبب استغراقي كه در فكر يا توجهي كه به عالم معنوي داشته بي اعتنا بوده است از روي قرائن تاريخي هم اين ترتيب را در نظر نمي توان گرفت و تنها از روي حدس و اشارتي كه به وضع مزاجي و پيري و ناتواني خود مي كند ممكن است بگوييم كه عطار نخست منطق الطير و مصيبت نامه و سپس الهي نامه و اسرار نامه را به نظم آوره است زيرا در منطق الطير به هيچ روي از پيري و ناتواني خويش سخن به ميان نمي آورد و در مصيبت نامه هر چند سخن از مرگ و زوال عمر مي گويد اشاراتي به پيري و ضعف خويش نمي كند و معلوم است كه مقصودش بي اعتباري حيات و ناپايداري آدمي است ليكن در الهي نامه و اسرارنامه از عجز و افتادگي خود شكايت مي آغازد و به شصت سالگي اشاره مي كند از اينرو گمان مي رود كه ايندو مثنوي را در زماني قريب به يكديگر به نظم آورده و چون سابقا بيان كرديم كه عطار در حدود سال پانصد و چهل ولادت يافته پس بايد الهي نامه و اسرار نامه را در حدود سال ششصد هجري منظوم ساخته باشد.

و خسرو نامه را چنانكه گفتيم دست كم سه سال بعد از اسرار نامه ( كه به احتمال قوي آنرا پس از الهي نامه ساخته است) سروده است و به ملاحظه اين مقدمات مي توان گفت كه منطق الطير نخستين مثنوي است كه عطار به نظم درآورده و خسرو نامه ‎آخرين مثنويهاي اوست.

و از گفته شيخ در مقدمه مختارنامه روشن مي گردد كه ديوان خود را پيش از تدوين مختار نامه مرتب ساخته و چون در مقدمه خسرونامه نام مختار نامه را ذكر كرده و پس نتيجه اين مي شود كه خسرونامه از همه آثار منظوم او دنبال تر سروده شده است.

 

 

فرزندان عطار :

          عطار داراي فرزندان بوده ويكي از فرزندانش ظاهرا درسي ودو سالگي وفات يافته و اين معني مستفاد است از دو رباعي كه در مختار نامه آمده و اينك در اينجا به نقل آن مي پردازيم :

تا چند كشتم ز مرگ تو درد از تو

 

وز سينه آتشين دم سرد از تو

اي چشم وچراغ مرده تدبيرم چيست

 

من بردم رنج و خاك برخورد از تو

دردا كه بر چون سمنت مي ريزد

 

زلف سيه پرشكفت مي ريزد



اي سي و دو ساله من آخر بنگر

 

كان سي و دو در از دهنت مي ريزد

و ظاهرا تا قرن سيزدهم هجري هنوز كساني بوده اند كه نسبت خود را به عطار مي رسانيده اند اما قصه يي كه فزوني استرآبادي در كتاب بحيره نقل مي كند كه به موجب آن عطار ده پسر داشته و در سفري نه تن بدست دزدان و در پيش چشم شيخ به قتل رسيده اند و در همين به سبب كلمه يي كه شيخ بر زبان آورده نجات يافته بدون شك مجعولست و آنرا بي كم و كاست از روي حكايتي كه عطار در ضمن شرح حال ابن عطا آورده ساخته و برتراشيده اند.

 

شهادت عطار :‌

          قديم ترين ماخذ درباره پايان كار عطار روايت ابن الفوطي است« و استشهد علي يد التتار به نيشابور» كه به موجب آن معلوم مي شود كه عطار به مرگ طبيعي  نمرده و شربت شهادت نوشيده و محل قتلش شهر نيشابور بوده .

ابن الفوطي سال قتل او را تعيين نمي كند ولي اينكه شهادت او بر دست تتار و در شهر نيشابور اتفاق افتاده قرينه است بر اينكه وقوع قتل وي در حادثه فتح نيشابور و كشتار عام آن شهر به دست مغول بوده اولا اطلاق قضيه بدون ضبط تاريخ گواهي
مي دهد كه شهادت عطار در حادثه معروف و مشهوري واقع شده و الا ابن الفوطي بنابر سنت و روش معمول خود در ذكر وفيات رجال مي بايست كه سال حادثه را قيد كند چنانكه در نظائر آن از قبيل قحط و وباي عالم معمول بوده و هست كه مي گويند سال وبايي يا قحط چنين و چنان شد و به سبب شهرت واقعه از ذكر سال خودداري مي نمايد.

          ثانيا نبض عموم مورخين مغول به علت كينه يي كه از مردم نيشابور به سبب قتل تغاجار گوركان داماد چنگيز داشتند ان شهر را چنان ويران كردند كه مانند زمينهاي زراعتي صاف و هموار گرديد و تا سگ و گربه را نيز به قصاص قتل وي زنده نگذاشتند و تمام نيشابوريان را از دم تيغ گذرانيدند مگر چهارصد تن را كه به اسم پيشه وري بيرون آوردند و به تركستان بردند وبنابراين تصور كرد كه عطار را زنده گذاشته باشند.

          و چون فتح و قتل عام نيشابور به تصريح عطا ملك جويني در روز شنبه پانزدهم صفر سال ششصد و هيجده (618) اتفاق افتاده و تا پانزده روز طول كشيده پس شهادت شيخ علي التحقيق در نيمه دوم صفر همان سال به وقوع پيوسته است و نگارنده در اضافات و توضيحات رساله شرح حال مولانا از روي سهو وفات عطار را به سال (617) پنداشته است.

          پيشتر اشاره كرديم كه بنص ابن الاثير شهر نيشابور در سال (566) از بن ويران گرديد چندانكه دو تن هم در آنجا مسكن نداشتند و شادياخ به جاي شهر قديم مركزيت يافت و بگفتة ياقوت و ديگران شهري را كه مغول خراب ساختند شهري تازه بود كه در محل شادياخ برآورده بودند و از اينرو عطار در شادياخ به قتل رسيده نزديك به موضعي كه قبر وي را در آن بنا كرده اند.


منابع:

 1- منطق الطير، مقدمه، تصحيح و تعليقات: دكتر محمد رضا شفيعي كدكني

                             انتشارات علمي                 ويرايش دوم: 1384

2- منطق الطير، به تصحيح و مقدمه و تعليقات و حواشي دكتر محمد جواد مشكور

                             چاپ چهارم: آبان ماه 1353- انتشارات كتابفروشي تهران

3-منظومه كردي شيخ صنعان، تاليف قادر فتاحي قاضي (به نقل از امام احمد لطفي و ضبط آقاي ابيني)

                             انتشارات موسسه تاريخ و فرهنگ ايران

4- سايت (موتور جستجو:گوگل)

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 09 اسفند 1394 ساعت: 19:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس