پروژه و تحقیق رایگان - 17

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

مقاله و تحقیق درباره نقد ادبی

بازديد: 149
مقاله و تحقیق درباره نقد ادبی

مقاله و تحقیق درباره نقد ادبی

پيشگفتار

ادبيات هر قومي يكي از اركان عمده‌ي فرهنگ آن قوم است. ادبيات نيز بدون نقد و ارزيابي پيشرفت لازم را نمي‌كند و چنانكه بايد راه تكامل را نمي‌پيمايد و چه بسا دچار سكون و ركود و توقف مي‌شود، زيرا وقتي سخنوران و شاعران و نويسندگان ملتي از راه و رسم ابداع و ابتكار بازماندند و از نقد و سنجش بي‌خبر باشند، يا در سراشيب افراط مي‌افتند يا در پرتگاه تفريط و يا به تقليد آثار ديگران مي‌پردازند و يا به نوآوري‌هاي پوچ و بي‌ارزش دست مي‌زنند. ملكي كه ادب و هنر و پويايي داشته‌اند از نقدي پويا و بارور برخودار بوده‌اند و چه بسا نوآوري‌هاي هنري و ادبي كه حاصل موشكافي‌ها و راهنمايي‌هاي هنرشناسان و سخن‌سنجان بوده است. بنابراين نقد و نقادي در عرصه‌ي ادبيات و نوشته‌هاي مختلف تاثير بسزايي بر نويسنده و شاعر دارد تا سبب اعتلاء و ترقي نويسنده در كارش گردد و سبب پيشرفت جامعه شود.


نقد ادبي

نقد ادبي كه از آن مي‌توان به سخن و سخن‌شناسي تعبير كرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهاي آثار ادبي و شرح و تفسير آن به نحوي كه معلوم مي‌شود نيك و بد آن آثار چيست و منشاء آنها كدام است.

در زمان ما، غايت و فايده نقد ادبي به اين نكته هم نظري دارد كه قواعد و اصول يا علل و اسبابي را نيز كه سبب شده است، اثري درجه قبول يابد و يا داغ رد بر پيشاني آن نهاده شود، تا حدي كه ممكن و ميسر باشد، تحقيق بنمايد. بنابراين واجب است كه نقد ادبي، تا جايي كه ممكن است، از امور جزئي به احكام كلي نيز توجه كند.

از اينجاست كه براي نقد ادبي، مفهومي وسيعتر و تعريفي جامعتر قائل شده‌اند و آن را شناخت آثار ادبي از روي بصيرت گفته‌اند[1].

آثار ادبي چيست؟

حقيقت اين است كه آن مفهوم و معنايي كه به سبب فقدان لفظ مناسب ديگر، از آن به لفظ «ادب» تعبير مي‌كنند، عبارت است از مجموعه آثار مكتوبي كه بلندترين و بهترين افكار و خيال‌ها را در عاليترين و بهترين صورت‌ها تعبير كرده باشد و البته به اقتضاي احوال و طبايع اقوام و افراد و هم به سبب مقتضيات و مناسبات سياسي و اجتماعي، فنون و انواع مختلفي از اين گونه آثار بوجود آمده است[2].

اما نقد و نقادي كه عبارت است از سنجش و ارزيابي و حكم و داوري درباره امور، البته اختصاص به ادبيات ندارد. در ساير امور نيز بسا كه مورد حاجت و ضرورت واقع مي‌شود، چنانچه در فلسفه و تاريخ و انساب و لغت نيز نقد و نقادي است. فيلسوف در باب ارزش و اعتبار معرفت نقادي مي‌كند[3].

در هرحال، نقد و نقادي كه عبارت است از شناخت نيك و بد و تميز بين سره و ناسره، در همه فنون هنر و در بسياري از شاخه علوم و معارف بشري است و اختصاص به آثار ادبي ندارد. بنابراين نقد آثار ادبي، اين مزيت را بر نقد ساير فنون هنر دارد كه به يك تعبير، از همه آنها مفيدتر و روشن‌تر است[4].

به هرحال، نقاد آثار ادبي كارش عبارت از اين است كه بين نويسنده اثر ادبي با خواننده عادي واسطه بشود و لطائف و دقايقي را كه در آثار ادبي است و عامه مردم را اگر كسي توجه ندهد، بسا كه از آن غافل و بي‌نصيب بماند، معلوم كند و آنها را بدان لطائف و بدايع متوجه نمايد و اگر هم معايب و نقايصي در آن آثار است كه عامه مردم اكثر ملتفت آنها نيستند و به همين جهت راجع به آن آثار بيهوده در خوشبيني مبالغه مي‌كنند، آن معايب و نقايص را نيز آشكار بنمايد و از پرده بيرون اندازد تا قيمت حقيقي و بهاي واقعي هر يك از آثار ادبي معلوم و معين باشد[5].

باري، چون نقادي به يك تعبير لازمه‌اش قضاوت درباره آثار ادبي است و قضاوت درباره آثار ادبي هم بستگي دارد، به معرفت و شناخت درست و واقعي آن آثار، ناچار بايد اصول و موازيني هم در كار باشد تا اين داوري و قضاوت امكان بيابد، ‌اما اين موازين و اصول را به آساني نمي‌توان بدست آورد و بر آنچه به دست مي‌توان آورد، نيز اعتماد قطعي و كلي نمي‌توان كرد. سبب اين امر نيز اين است كه هيچ منتقدي از حب و بغض و ميل و هوي به كلي خالي و بركنار نيست. از اين رو، بسا كه گزافه‌گويي و تعصب به خرج دهد و نيك و بد را به ميزان ديگر بسنجد، چنانكه اگر خود شاعر و اديب سخن آفرين است، طريقه و شيوه خود را بر شيوه‌ها و طريقه‌هاي ديگر ترجيح بدهد و اگر خود اديب و شاعر سخن‌آفرين نيست، بسا كه آن شور و شوق و جذبه و الهام را كه در سخن شاعر و نويسنده است، ادراك نكند و ارج و بهاي واقعي نبوغ و قريحه خلاق معاني را ناچيز و اندك بشمارد[6].

اما كساني كه انتقاد را بدينگونه خوارمايه پنداشته‌اند، از اهميت آن غافل بوده‌اند. در واقع نقد ادبي جز بحث و تحقيق درباره اوصاف و ارزش آثار منظوم و منثور چيزي نيست و از اين قرار مي‌توان آن را «شناساندن لطائف آثار ذوقي» شمرد[7].

در اين صورت، نقد ادبي، برخلاف آنچه در وادي امر به ذهن بعضي متبادر مي‌شود با آنكه در بعضي موارد با عيب‌جويي همراه مي‌باشد، در حقيقت از آن جداست. آنچه در عالم ادبيات مي‌تواند در معرض انتقاد قرار گيرد، اثري است كه واجد مرحله‌اي از كمال باشد. مي‌توان گفت كتابي يا شعري فرود انتقاد است، يعني بحثو فحص درباره آن مايه اتلاف عمر و وقت است، اما هرگز هيچ اثري هرقدر عالي و ارزنده باشد، برتر از انتقاد قرار نمي‌گيرد و آنرا نمي‌توان از دسترس نقادي برتر شمرد، زيرا اثر ادبي و هنري هرقدر بيشتر با كمال و جهان مقرون باشد، بيشتر درخور عنايت و علاقه است و هرچه كمتر از لطف و جمال بهره داشته باشد، كمتر مورد توجه و نظر واقع مي‌شود[8].

باري هدف منتقد آن نيست كه چيز تازه‌اي بوجود بياورد، بلكه مي‌خواهد چيزي را كه وجود دارد، تجليل و توصيف كند. عناصر و اجزاء آن را بشناسد و معلوم نمايد كه ارتباط بين عناصر و اجزاء مزبور با امور و عوامل ديگر از قبيل دين و محيط و ذوق و غيره چگونه و از چه قرار است. در هرحال، براي آنكه بتوان در باب اثر هنري به درستي قضاوت كرد، لازم نيست كه بتوان مانند هنرمند يا بهتر از او اثري ايجاد نمود. بي‌آنكه انسان شاعري بزرگ باشد، مي‌تواند منتقدي بصير باشد[9].

غور و تحقيق در تاريخ نقد، اين نكته را ثابن مي‌كند كه آنچه امروز نقد ادبي مي‌گويند، با آنچه در قديم از نقد ادبي اراده مي‌كرده‌اند، تفاوت چنداني ندارد، بلكه فقط صورت توسعه يافته و تكامل پذيرفته آن مي‌باشد. اين مطلبي است كه مطالعه در تاريخ نقد آن را روشن مي‌كند و در واقع بدون مطالعه تاريخ نه فقط مفهوم درستي از نقد نمي‌توان يافت، بلكه بايد گفت كه فن نقد به تمامه در تاريخ ادب و هنر مندرج و منظوب است و همين امر است كه نقد را با تاريخ ادبيات مرتبط مي‌كند و در اين باب جداگانه در موضع ديگر بايد سخن گفت[10].

كساني كه در باب امكان نقد ادبي ترديد كرده‌اند، ارزش و فايده آن را نيز منكرند. با اين همه ارزش و اهميت نقد از قديم مورد قبول بيشتر صاحب‌نظران بوده است. اگر انتقاد در ميان نباشد، ارزش واقعي آثار هنري معلوم نمي‌گردد. اگر سير ذوق و هنر در هر زمان معين نشود، به تدريج ادب و هنر گرفتار وقفه و ركود مي‌گردد و در پيچ و خم راه تقليد فرو مي‌ماند[11].

مطالعه در نحوه تاثير انتقاد در آثار ادبي اين نكته را نشان مي‌دهد كه اهم وظايف انتقاد آن است كه انواع و فنون ادبي را متوجه غايت و هدف واقعي آنها را بنمايد و نشان دهد كه غزل چه بايد باشد و يا غايتي كه رثاء و هجاء بايد داشته باشد، چيست؟

گذشته از آن انتقاد بايد احتياجات و مقتضيات فكري و ذوقي هر دوره را تعيين كند و به گويندگان و نويسندگان نشان بدهد كه براي رفع آن حوايج و مقتضيات چه بايد كرد و اين كاري است كه فقط از انتقاد ساخته است، زيرا تنها انتقاد است كه در بين احوال و اوضاع مختلف هر دوره چشم به آينده دوخته است[12].

اما بعضي از منتقدان، در نقد آثار ادبي مباني اجتماعي را معتبر دانسته‌اند. تحقيق درباره نحوه ارتباط ادبيات با جامعه موضوع نقادي اين دسته از نقادان است. شك نيست كه محيط ادبي از تاثير محيط اجتماعي بركنار نتواند بود. افكار و عقايد و ذوق‌ها و انديشه‌ها تابع احوال اجتماعي مي‌باشد. در روش «نقد اجتماعي» تاثيري كه ادبيات در جامعه دارد و نيز تاثيري كه جامعه در آثار ادبي دارد، مورد مطالعه است. به عبارت ديگر، در نزد آن دسته از نقاداني كه دنبال اين شيوه رفته‌اند، از آداب و رسوم و عقايد و نهضت‌هايي كه در آثار ادبي انعكاس يافته‌اند و خود نيز گاه تا حدي مولود و مخلوق آثار ادبي در جامعه مي‌باشند، سخن مي‌رود. البته قريحه شاعر و نويسنده ذوق و تمايلات فردي و شخصي او قويترين عامل در ايجاد آثار ادبي محسوب مي‌گردد، اما در هر عصر شاعر و نويسنده با خوانندگان و خريداران خاصي سر و كار پيدا مي‌كند و گاه اتفاق مي‌افتد كه براي ارضاء پسند و سليقه‌هاي مردم ناچار شود ذوق و پسند خود را به كلب به كناري نهد و از تمايلات عامه پيروي مي‌كند[13].

بعضي از نقادان نيز در نقد ادبي بر مبادي و اصول روانشناسي اتكا كرده‌اند. اين دسته از نقادان مي‌كوشند جريان باطني و احوال دروني شاعر يا نويسنده را ادراك و بيان نمايند، قدرت تاليف و استعداد تركيب ذوق و قريحه او را بسنجند، نيروي عواطف و تخيلات او را تعيين دارند و از اين راه تاثيري را كه محيط و جامعه و سنين و مواريث در تكوين اين جريان‌ها دارد، مطالعه كنند و بدين‌گونه نوع فكر و روحيه ذوقي شاعر را تعيين نمايند[14].

دشواري‌هاي نقد ادبي

نقد و شعر ادبيات فارسي راهي پس دراز در پيش دارد كه تاكنون جز اندكي از آن پيموده نشده است. در اين نوشته با تمام كوشش‌هايي كه درباره آن شده است، هنوز مراحل نخستين رشد خود را مي‌پيمايد. اگرچه كتاب‌هاي معاني و بيان و عروض و قافيه كه از ديرباز تاكنون نوشته شده‌اند، نوعي نقد شعرند و هرچه تذكره‌ها و كتاب‌هاي تاريخي و بعضي از آثار ديگر نيز جسته و گريخته به تحليل شعر شاعران پرداخته‌اند، با اين همه در اين زمينه اولاً كارهاي انجام نشده بيش از كارهاي انجام شده است. ثانياً كارهاي انجام شده نيز هميشه درست و دقيق و علمي نيست و در بسياري از موارد با نقض و نارسايي توام است.

دشواري‌ها و مشكلات كار نقد شعر در فارسي بسيار و يكي دو تا نيست، از آن جمله است:

1.    نقد شعر و نقد ادبي با فنون ديگر ادبيات و هنر درهم آميخته است با فنوني از قبيل سبك‌شناسي و تاريخ ادبيات و مكاتب ادبي و لغت و زبان‌شناسي و علوم بلاغت. در اين ميان اختلاف نقد ادبي و سبك‌شناسي از همه بيشتر است، زيرا اولاً اين دو فن اگر به معني وسيعي گرفته شوند، شامل يكديگر نيز مي‌گردند و يكي مي‌تواند ديگري را هم دربر گيرد و به گفته ديگر، سبك‌شناسي به معني گسترده شامل نقد ادبي هم مي‌شود و نقد ادبي نيز مي‌تواند سبك‌شناسي را هم شامل گردد. به خصوص كه شعبه‌اي از فن اخير به نام سبك‌شناسي تكويني يعني مكتب سبك‌شناسي لئواشپيتزر به نقد ادبي بسيار نزديك است. ثانياً اين هر دو فن غالباً درباره مباحث يكساني بحث مي‌كنند. مباحثي مانند انواع ادبي، سبك‌شناسي، معني‌شناسي، مجاز، تصوير و غيره.

2.    علاوه بر اين، نقد ادبي به معارف و علوم و فنون ديگري از قبيل روان‌شناسي، زيبايي‌شناسي، فلسفه، تاريخ، جامعه‌شناسي، زبان‌شناسي و معني‌شناسي نيز شديداً محتاج و وابسته است.

3.    در ايران براي نقد شعر علاوه بر نقد و فنون اروپايي و عربي به اين امور نيز نيازمنديم: علم محاضرات، يعني محاوره و حاضرجوابي، علم انساب، جغرافيا، علم احاجي و اغلواطات، يعني آنچه از الفاظ و عبارات خلاف قاعده و قياس بحث مي‌كند، علم امثال، علم كلام، حديث، قرآن، درايت، آيين مزديسي، زبان عربي، زبان‌هاي ايراني ميانه و ايران باستان.

4.    علاوه بر اين براي نقد شعر و شاعري در هر جاي دنيا بايد از ادبيات جهان و ادبيات ملي نيز آگاه بود. چون بخش اروپايي و امريكايي ادبيات جهان بيشتر از ادبيات كشورهاي ديگر نقد و بررسي شده است. كمك بيشتري به نقد ابدي ما مي‌كند. در مطالعه ادب اروپايي بايد دو شاخه مهم آن يعني ادب اروپاي غربي و اروپاي شرقي هر دو را بررسي كرد، زيرا كار از تنوع بيشتري برخوردار خواهد بود و ديد او وسيعتر خواهد شد، بخصوص كه اين دو شعبه از زاويه‌هاي مختلفي به جهان ادبيات نگاه مي‌كند.

بنابراين موضوعات نقد شعر و فنون ديگر ادبي چندان مشخص و روشن نيست. مثلاً در  قديميترين كتاب‌هاي معاني و بيان و بديع عربي اين فنون با نقد شعر درهم آميخته بوده است و در قرون بعد بوسيله سكاكي و خطيب قزويني و تفتازاني از يكديگر متمايز شده است. در ادب اسلامي و ايراني باصطلاح سيبك برنمي‌خوريم و كتابي در اين زمينه نمي‌نويسيم.

براي نقد شعر نيز كتاب‌هاي مستقلي ديده نمي‌شود (بجز نقد الشعر قدامه بن جعفر) و اين مبحث مهم ادبي در كتاب‌هاي معاني و بيان و بديع و موازنه و تاريخ و تذكره‌ها پراكنده است. در اروپا نيز محققي به اسم هاتزفيلد در كتابي به نام «كتاب‌شناسي انتقادي سبك‌شناسي جديد كه بر ادبيات رومي منطبق شده است» مطالب 2000 كتاب سبك‌شناسي را كه در نيمه اول قرن بيستم نوشته است، خلاصه كرده و نشان داده است كه مباحث بسياري از اين كتاب‌ها ربط و شباهتي به يكديگر ندارند و اختلاف بعضي از موضوعات اين آثار تا حدي است كه خواننده را به حيرت  مي‌افكند.

5.        نقد شعر و فنون ادبي آنجا كه به علوم نزديك مي‌شوند، شعبه‌اي از علوم انسانيند. بنابراين قواعدشان دقيق و عام و همه‌گير نيست،‌ بلكه ميزان‌هايي كه به دست مي‌دهند، نسبي و اعتباري است و بسته به ذوق افراد است، چنانكه بعضي از ناقدان در ارزش شاهكارهاي جاوداني ادبيات جهان نيز گاهي شك كرده‌اند. مثلاً در ارزش آثار شكسپير و گوته بطوري كه بعضي از سخن‌سنجان اين نويسندگان و شاعران بزرگ را دزد و سارق ادبي ديگران شمرده‌اند.

6.    معني اصطلاحاتي كه در نقد و فنون ادبي بكار مي‌رود و بوسيله آنها ارزش آثار را تعيين مي‌كنيم، چندان دقيق و روشن نيست. مثلاً روشن نيست كه فصاحت، بلاغت، زيبايي، انسجام، تناسب، تقارن و غيره كه ما با آنها درباره شعر و نثر ادبي داوري مي‌كنيم، در واقع چه معنايي دارند.

7.    نبود ناقد كاردان و آزموده و چيره‌دست ـ نقد ادبي كار همه كس نيست و ذوق و استعداد خاص و اطلاعات وسيع مي‌خواهد. سخن‌سنج خوب در پيشرفت ادبيات و هنر و علم نقش بسزايي دارد و باروري و شكفتگي ادب اروپايي تا اندازه‌ي زيادي مرهون ناقداني مانند: ارسطو، لونگينوس، هراس، بوالو، درايدون، سنت‌بو، سينگ، بلينسكي، چرنيشسكي و دهها مانند آنها بوده است كه با راهنمايي‌هاي پرارج خود، راه ترقي و كمال را فراهم كرد‌اند. البته علاوه بر نقدنويسان حرفه‌اي شاعران و نويسندگان نيز هميشه به نقد دست زده‌اند و به اين فن مهم خدمت كرده‌اند.

ابزار و ملاك نقد

ابزار نقد ادبي در درجه اول ذوق مردم و بعد از آن علوم و فنون ادبي است كه بايد بوسيله سخن‌سنجي با انصاف و صاحب ذوق و متخصص براي ارزيابي شعر و ادب بكار رود و ما به بعضي از اين معيارها در همين مقاله اشاره مي‌كنيم و براي ديدن بقيه بهتر است به كتاب‌هاي نقد ادبي و تاريخ ادبيات ايراني و عربي و فرنگي رجوع شود.

نقد ذوقي و نقد فني

مطابق آنچه گفته شد، هر كسي تحت تاثير محيط اجتماعي و استعدادهاي فردي خود ذوقي پيدا مي‌كند كه او را قادر مي‌سازد كه از آثار هنري و ادبي لذت ببرد و آنها را ارزيابي كند. يا به عبارت ديگر، هر كسي به سائقه ذوق خود بدون خواندن فنون ادبي و سخن‌سنجي هم قادر است ادبيات را نقد كند و درباره زيبايي آثار هنري و ادبي داوري نمايد. ما چنين نقدي را نقد ذوقي مي‌ناميم. اينگونه نقدها كه كار مردن عاديست، نياز به معيارها و ميزان‌هايي كه در كتب سخن‌سنجي نوشته شده است، ندارد. به اين معني كه شنونده يا خواننده شعر در نتيجه عات و تحت تاثير ملكه ذوق درمي‌يابد كه وزن فلان شعر نادرست و معيوب است و وزن شعر ديگر مطلوب و سالم‌ است يا فلان بيت زيبا و دلنشين است و آن يكي نامطلوب و زشت است.

او مانند يك ناقد و سخن‌سنج دليل خوبي يا بايد اشعار را نمي‌تواند بيان كند و قادر نيست بگويد كه چرا اين شعر دلنشين و خوب و آن يكي نامطلوب است، در حالي كه فاقد متخصص و سخن‌شناس علاوه بر درك زيبايي اثر مي‌تواند علت آن را بيان كند، زيرا او علاوه بر داشتن ملكه ذوق از اطلاعات ادبي و هنري نيز بهره‌مند است. چنين كسي هم شعر را نقد ذوقي مي‌كند و هم نقد فني. بنابراين نقد فني آن است كه هم ذوق در آن موثر است و هم اطلاعات ادبي. از اين رو چون ناقد براي نقد از دو منبع و از دو نوع ابزار استفاده مي‌كند، آثار ادبي را بهتر درك و نقد مي‌نمايد و از‌ آن بيشتر لذت مي‌برد.

پس ما دونوع نقد داريم، يكي نقد ذوقي كه كار همه مردم است، بخصوص مردمي كه ملكه ذوق در آنها بيشتر و قوي‌تر پرورش يافته است و ديگي نقد فني كه كار سخن‌شناسان و متخصصان نقد ادبي است. گفتيم ما جز معدودي ناقد و سخن‌چين چيره‌دسنت و بي‌غرض نداريم و آنان كه نقد مي‌كنند، غالباً صلاحيت اين كار را ندارند و جز آنكه مردم را با تعصبات و بت‌پرستي‌اه و بت‌تراشي‌هاي خود گمراه كنند، كاري از دستشان ساخته نيست. بنابراين ما از كساني كه بخوبي از عهده نقد فني برآيند، بي‌نصيبيم. به اين سبب كه بايد به نقد ذوقي اكتفا كنيم و عنان قضاوت و داوري خود و مردم را به دست شبه‌نافذان غرب‌زده بي‌اطلاع و متعصب ندهيم و ذوق خود را به دست اندك مايگان از مكتب گريخته‌اي كه خود را شاعر و ناقد قلمداد مي‌كنند، نسپاريم و همان بهتر كه ارزيابي ادبي خويش را به ذوق اكثريت مردم واگذار كنيم و مانند گذشته هر شاعري كه از زيردست نقاد دوران و صراف زمانه كه بهترين ناقد است، پيروزمند و سربلند بيرون آمد، او را بپذيريم. بايد ببينيم او كه را به شاعري مي‌پذيريد و كدام را به دست فراموشي مي‌سپارد. همانطور كه حافظ و سعدي و مولوي و فردوسي را بدينسان شناخته و پذيرفته‌ايم و ارزيابي كرده‌ايم، زيرا بسياري از مردم اگرچه متخصص نقد ادبي هم نباشند، داراي ذوق سليمند و مي‌توانند درباره شعر و ادبيات و هنر اظهارنظر كنند. آنان مي‌توانند اثري را بپسندند يا نپسندند. بنابراين همانطور كه گفتيم، هر فردي خود به خود سخن‌چين و ارزياب شعر و ادبيات نيز است و همين ذوق عمومي در دوران طولاني و زماني دراز است كه در بيشتر موارد بهترين معيار و ميزان نقد است.

باري با داشتن سخن‌شناس خوب و ناقد متخصص هم نقد ادبي كار آساني نيست و دشواري‌هاي بسياري بر سر راه آن قرار دارد كه به بعضي از آنها اشاره كرديم يا بعداً اشاره خواهد شد. يكي از اين مشكلات اين است كه نقد بر پايه ذوق است نه بر اساس علم و استدلال رياضي و مي‌دانيم كه ذوق مردم با هم تفاوت دارد و نتيجه نقد و ارزيابي آثار ادبي يكسان نيست، بلكه تحت تاثير ذوق‌هاي متفاوت مردم متفاوت است، در حالي كه حقايق علمي چنين نيستند و دو به علاوه دو همه جا چهار است. اين تفاوت ذوق‌ها سبب مي‌گردد كه يكي سعدي را بيشتر از حافظ دوست بدارد و ديگري برعكس اين فكر كند و براي ما نيز ممكن نيست كه با دقت حكم كنيم حق با كدام است.

نقد موضوع و ماده شعر و ادبيات و انواع ادبي

مراد از نقد موضوع شعر و ادبيات، اين است كه بدانيم يك اثر ادبي به دور چه مواد و موضوعاتي مي‌چرخد، مثلاً بدانيم كه آن اثر كمتر از جنبه حماسي دارد يا غنايي يا نمايشي يا تعليمي يا چوپاني يا اجتماعي. در اروپا از قديميترين زمان‌ها، يعني از عهد ارسطو تاكنون به اين مساله توجه بسياري شده است و ادبيات و شعر را از اين لحاظ به اقسامي تقسيم كرده و آن را انواع ادبي ناميده‌اند. انواع ادبي در اروپا عبارتند از:

موضوعات ادبي كه در عين حال داراي ساختمان خاصي نيز هستند. بنابراين وقتي مي‌گوييم انواع ادبي، مراد بيشتر اقسام ادبيات است. از لحاظ موضوع و ماده آن نه از نظر صورت و شكل. في‌المثل تعيين انواع صورت‌ و شكل‌ها و قالب‌هاي ادبي جزء بحث انواع ادبي به معناي خاص و اصطلاحي آن نيست. به گفته ديگر، بحث از مثنوي و غزل و قصيده و ترجيح‌بند و غيره كه خود از انواع صورت‌هاي شعرند، جزء مباحث انواع ادبي به مفهومي كه مراد ارسطو و غرض ما در اين مبحث است، نيست. اما در ادبيات اروپايي انواع ادبي علاوه بر موضوعات ويژه‌اغي كه دارند، داراي اشكال خاصي نيز هستند. بنابراين در آنجا صورت و ماده شعر را با هم مورد بحث قرار مي‌دهند.

شعر و ادبيات از اين لحاظ در اروپا به حماسه، غنايي، تعليمي، چوباني و نمايشي تقسيم شده است كه هر يك از آنها به نوبه خود به اقسام ديگري نيز منقسم مي‌شوند. اين نوع تقسيم‌بندي به واسطه نارسايي‌هاي آن از قرن نوزدهم به بعد به تدريج تغيير كرده يا منسوخ شده است و امروز در اروپا اين انواع به هيچ وجه ملاك نقد نيست و كار نقد در قرن بيستم به كلي بر مدار ديگري قرار گرفته است، زيرا آنقدر تحولات نظم و نثر در دو قرن اخير سريع بوده و آنقدر معيارها به سرعت تغيير كرده است كه با ميزان‌هاي قديم ديگر نمي‌توان آنها را نقد كرد.

شعر فارسي و عربي از لحاظ موضوع به شكل ديگري تقسيم شده است كه با طبقه‌بندي‌هاي اروپايي تفاوت دارد. به گفته ديگر نام انواع ادبي در اين دو دسته از ادبيات با هم متفاوتند. نمونه انواع ادبلي در عربي و فارسي چنين است:

مدح، هجو، عشق، رثاء، عرفان (اينها با ادبيات غنايي اروپايي و غرب منطبقند)، پند و حكمت، ادبيات مذهبي (ادبيات تعليمي)، حماسه و غيره. ما در قديم ادبيات نمايشي به مفهومي كه در غرب معمول است، نداشته‌ايم.

نتيجه

با توجه به مطالبي كه بطور اجمال بيان شد، نقد ادبي يا سخن‌سنجي توصيف و ارزيابي و تعيين درجه خوبي و بدي آنهاست. بوسيله نقد ادبي است كه مردم درمي‌يابند كدام اثر ادبي عالي و درخشان و كدام متوسط و ضعيف است. نقد و نقادي در عرصه‌ي ادبيات و علوم ديگر باعث شكوفايي و ارزشمندي نوشته مي‌شود. انتقاد بايد سازند باشد، نه از روي غرض‌ورزي و حسادت كه ذهن خواننده را گمراه كند و سبب بدبيني او نسبت به نويسنده شود. البته انتقاد اين آگاهي را به نويسنده مي‌دهد كه در ادامه‌ي كار از دقت و مطالعه بيشتري برخوردار شود. نويسنده نبايد تنها به دنبال تقليد از مطالب ديگران باشد، بلكه به دنبال نوآوري و ابداع مطالب جديد باشد تا ذهن خواننده را با مطالب تقليدي و تكراري خسته نكند و باعث انتقاد خود نشود، بلكه اگر انتقادي باشد، سازنده و باعث تكامل و پيشرفت او و ديگر نويسندگان و حتي سازنده براي آگاهي خوانندگان شود.

 


منابع و ماخذ:

ادبيات و نقد ادبي، دكتر خسرو فرشيدورد.

نقد ادبي، جلد اول. دكتر عبدالحسن زرين‌كوب.


فهرست مطالب

 

پيشگفتار. 1

نقد ادبي.. 2

آثار ادبي چيست؟. 2

دشواري‌هاي نقد ادبي.. 6

ابزار و ملاك نقد.. 9

نقد ذوقي و نقد فني.. 9

نقد موضوع و ماده شعر و ادبيات و انواع ادبي.. 11

نتيجه. 12

منابع و ماخذ:13

 


 

موضوع:

«نقـــد ادبــي»

 

 

نگارش تحقيق:

عليرضا حاتمي

 

 

 

 

بهار 86

 



[1] . نقد ادبي، دكتر عبدالحسن زرين‌كوب، جلد اول. ص 5

[2] . همان، ص 6

[3] همان. ص 9

[4] . نقد ادبي، دكتر عبدالحسن زرين‌كوب، جلد اول ، ص10

[5] . همان، ص11

[6] . همان. ص 14

[7] . نقد ادبي، دكتر عبدالحسن زرين‌كوب، جلد اول ، ص14

[8] . همان. ص 16

[9] . همان، ص20

[10] . نقد ادبي، دكتر عبدالحسن زرين‌كوب، جلد اول ، ص25

[11] . همان. ص 28

[12] . همان. ص 34

[13] . نقد ادبي، دكتر عبدالحسن زرين‌كوب، جلد اول. ص 41.42

[14] . همان، ص48

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 فروردین 1399 ساعت: 18:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

پروژه طراحي مسير راه‌آهن

بازديد: 20
پروژه طراحي مسير راه‌آهن

طراحي مسير راه‌آهن

 

فهرست مطالب

 

مسيريابي.. 4

1. گام‌هاي طراحي.. 4

2. ابزارهاي مسيريابي.. 5

3. مسير شكسته. 7

4. ايستگاه‌هاي مياني راه‌آهن.. 8

5. پروفيل‌هاي عرضي.. 10

6. قوس‌هاي قائم.. 10

7. جايگاه پل‌ها10

تماس چرخ با ريل.. 11

پهناي خط. 11

حركت چرخ بر روي ريل.. 11

نتيجه‌گيري:13

مراجع:14


مقدمه

نخستين قطارها پيش از انقلاب صنعتي با نيروي اسب جابجا مي‌گرديد. ريل‌هاي اين مسيرها ابتدا از چوب و سپس از چدند بودند. در هفتم سپتامبر 1825، نخستين خط آهن جهان بين Darlington و Stockton در انگلستان به طول 39 كيلومتر توسط ژرژ استفنسون ساخته شد. پس از آن ساخت راه‌آهن در ديگر كشورهاي جهان بويژه در اروپا آغاز گشته و در كمترين زمان گسترش يافت. خط آهن بروكسل به مالين (Malines) به طول 20 كيلومتر در سال 1835، خط آهن نورنبرگ به فورت به طور 7 كيلومتر در سال 1836، مسير پاريس به پك به طول 19 كيلومتر در سال 1838 نمونه‌هايي از پيروي از كشور انگلستان مي‌باشند. پس از جنگ جهاني اول، راه‌آهن‌سازي شاخص پيشرفته هر كشور مي‌باشند. خط pacific بين Montreal-Vancouver  و سپس شهرهاي Bunes Aires Valparaiso شبكه خطوط راه‌آهن را بر روي كره زمين فرا گيرد، به گونه‌اي كه دورترين شهرهاي گيتي به شبه خطوط راه‌آهن پيوست.

اين گستردگي در سال 1917 تا بندر Vladivostock نيز رسيد. امريكا با اينكه در سال 1830 ساخت راه‌آهن را آغاز نمود، با اين حال از ابتدا گسترش زيادي يافت. در سال 1840، طول خطوط راه‌آهن با 4500 كيلومتر، در سال 1852 به 2000 كيلومتر، در سال 1857 به 4000 كيلومتر و در سال 1875 به 12000 كيلومتر رسيد. در سال 1869، مسير خط آهن پاسيفيك بين دو اقيانوس از Missouri به طول 4500 كيلومتر آغاز و در سال 1872 به پايان رسيد. ساخت راه‌آهن در آن سال‌ها براي هر كشوري نمادي از قهرماني و عزم ملي به حساب مي‌آمد. در سال 1938، طول خطوط راه‌آهن كشورهاي پيشرفته برابر:

فرانسه 42000 ، سوييس 3000، نروژ 3100، هلند 3000، بلژيك 5000، سوئد 8000، اسپانيا 11000، ايتاليا 16500، انگلستان 31000، آلمات 61600، كانادا 66000، شوروي 110000 و امريكا 375000 كيلومتر بود.


مسيريابي

1. گام‌هاي طراحي

نخستين گام در ساخت مسير راه‌آهن، شناخت نياز و انگيزه ساخت مي‌باشد. اين نياز بستگي به اهداف دولت در زمينه گسترش صنعت و توانمندي ترابري كشور دارد. از اين رو، مسير را در چندين گام (مرحله) بررسي، طراحي و محاسبه مي‌نمايند. در ابتدا ارگان‌هاي دولتي و دست‌اندركاران برنامه‌ريز كشور پس از مشاوره نياز به ساخت مسير راه‌آهن بين دو شهر را مورد بررسي قرار مي‌دهند. سپس طرح پيشنهادي را به مشاورين و برنامه‌ريزان كلان كشور سپرده مي‌شود تا مسير پيشنهادي از ديدگاه‌هاي گوناگون (اجتماعي، صنعتي، سياسي و به ويژه اقتصادي) نيز بررسي گردد.

چون پروژه‌هاي ساخت مسير راه‌آهن و سرمايه‌گذاري در اين زمينه براي زمان‌هاي بلندمدت انجام مي‌گيرد (پاره‌اي از پروژ‌ه‌ها به 100 سال مي‌رسد) و يكي از مهمترين طرح‌هاي ملي و زيربنايي هر كشور است، پيش‌بيني‌ها و بررسي‌هاي اين مشاورين و برنامه‌ريزان مي‌تواند نقش بارزي در چگونگي مسير داشته باشد. در حالت كلان اين برنامه‌ريزان پارامترهايي را بايد درنظر داشته باشند كه پار‌ه‌اي از آنها در زير آمده است:

·              حجم سرمايه‌گذاري (نسبت بين حجم كل سرمايه به ترافيك آينده) و مدت زمان برگشت سرمايه؛

·              ترافيك سالانه و رشد آن در آينده؛

·              تعداد ايستگاه‌هاي مياني و تاسيسات آنها و سطح زمين مورد نياز؛

·              مدت زمان ساخت، نيروي كار مورد نياز براي ساخت و ماشين‌آلات مكانيزه مورد نياز؛

·              چگونگي بهره‌برداري و نگهداري مسير راه‌آهن؛

·              توجيه اقتصادي سرمايه‌گذاري و مقايسه آن با ديگر روش‌هاي ترابري (جاده‌اي، هوايي و ...)؛

·              چگونگي ناوگان ريلي (تعداد و ويژگي‌هاي لوكوموتيوها، واگن‌ها) و تامي سوخت آنها.

گام نخست و دوم توسط برنامه‌ريزان كشور و مهندسي مشتاور ارشد و ديگر گام‌هاي طراحي توسط مهندسين مسيرياب تهيه مي‌گردد. ارزيابي‌هاي نخستين چند مسير پيشنهاد مي‌گردد. داده‌هاي طراحي مسيرهاي پيشنهادي جمع‌بندي مي‌گردد. سپس با كمك مهندسين مشاور ارشد، يك مسير بين چند مسير پيشنهادي با توجه به ويژگي‌هاي هر كدام براي ساخت برگزيده مي‌گردد.

2. ابزارهاي مسيريابي

كار مسيريابي (تعيين نقاط اجباري مسير و بهبود فرم مهندسي مسير) با كمك پاره‌اي داده‌هاي فني آغاز مي‌گردد. براي دسترسي به اين داده‌ها نيازمند ابزار (نقشه‌ها) مي‌باشيم كه در زير كاربرد و روش دستيابي به اين داده‌ها بيان شده است.

·              نقشه‌هاي توپوگرافي:

در ايران اين نقشه‌ها با مقياس گوناگون توسط سازمان نقشه‌برداري كشور تهيه مي‌شود. براي بررسي مسيرها و برداشت‌هاي نخستين مسير و اطراف آن، نقشه‌هاي ناهمواري‌هاي زمين با منحني ترازهاي 10 متر بكار گرفته مي‌شود تا دريابيم پستي و بلندي‌هاي زمين در حالت كلي بين ابتدا و انتهاي مسير چگونه است؟ روش كار با اين نقشه‌ها در زير آمده است:

*   شناسايي زمين‌هاي نامناسب براي مسير (مانند مرداب، باتلاق، صخره، زمين‌هاي سيل‌خيز و بهمن‌ريز)؛

*  برآورد پتانسيل مسير (آزمايش‌هاي منحني‌هاي تراز در رابطه با شيب طولي پيش‌بيني شده در نواحي كوهستاني بر حسب فاصله با مقياس نقشه و تعداد منحني‌هاي تراز)؛

*   شناسايي رودخانه‌ها، نهرها و ديگر فرورفتگي‌ها كه نياز به ساخت پل يا ديگر ابنيه فني باشد.

*   يافتن جنس زمين و چگونگي خاك در نزديكي مسيرهاي قابل دسترسي.

پس از انجام چهار گام بالا، چكيده بررسي‌ها و ديگر داده‌هاي گردآوري شده از كساني كه ناحيه را خوب مي‌شناسند، را نيز در نقشه‌ها آورده تا بتوان مسيرها را از ديدگاه هندسي نيز سنجيده (امكان‌سنجي).

·              عكس‌هاي هوايي:

اين عكس‌ها كه به روش فتوگرامتري تهيه مي‌شود، به دو گونه است: عكس‌هاي استروگرافي (Stereographic) و عكس‌هاي اريب (Oblique). عكس‌هاي استروگرافي با همان مقياس نقشه‌هاي توپوگرافي تهيه مي‌شوند و براي شناسايي زمين‌شناسي، آب و هوا، زمين‌هاي كشاورزي بكار برده مي‌شود. در طراحي مسير با نرم‌افزارهاي رايانه‌اي مي‌توان از اين عكس‌ها نيز استفاده نمود. عكس‌هاي اريب، ابزار كمكي روش‌ استروگرافي هستند. با عكس‌هاي هوايي بررسي زير در مسيريابي انجام مي‌گيرد.

با دستگاه استروسكوپ، عكس‌‌هاي هوايي مورد بررسي قرار مي‌گيرد، به ويژه جاهايي كه در نقشه توپوگرافي پرسش برانگيز و ناشناخته بوده است. در اين عكس‌ها، شايد يك‌سري فعاليت‌هاي كشاورزي، دامداري و صنعتي يا وجود باتلاق ديده شود كه در نقشه‌هاي توپوگرافي ديده نشده باشد و يا زماني كه نقشه‌هاي توپوگرافي را تهيه مي‌كرده‌اند، اين موارد نبوده است. در پاره‌اي موارد در اينگونه عكس‌ها ديده مي‌شود كه جانوران يا پرندگان در منطقه‌اي زيست مي‌كند كه گذراندن راه از آنجا، زندگي و آشيانه آنها را دگرگون مي‌نمايد.

با كمك عكس‌هاي اريب نيز مي‌توان چهره ديگري از بافت زمين را نيز ديد و مورد بررسي قرار داد،‌ به ويژه در رابطه با شيب طولي مسيرهاي پيشنهادي اين عكس‌ها كارآمد هستند.

اندازه سرسبزي ناحيه (درختان، نهال و بوته‌ها)، فشردگي يا پراكندگي درختكاري ناحيه از ديدگاه محيط زيستي مهم مي‌باشد.

·              نقشه‌هاي زمين‌شناسي و جنس خاك:

در اين گام بايد جنس خاك را در چند متري زير زمين شناخت. كاربرد ديگر آن، هنگام بررسي‌هاي جابجايي خاك (منحني بروكنر) مي‌باشد.

·              نقشه‌هاي منحني‌هاي همباران:

با كمك اين نقشه‌ها ميزان بارندگي سالانه و دبي رودخانه‌هاي فصلي پس از بارندگي را مي‌توان پيش‌بيني نمود. گذراندن پل از روي رودخانه در محل مناسبي و ايجاد خاكريز بلند كه احتمال داده مي‌شود هنگام بارندگي همانند سدي در برابر جابجايي آنها عمل نمايد، از مواردي هستند كه با دسترسي به اين گونه نقشه‌ها مي‌توان روي آنها مطالعه نمود.

·              پيمايش زميني:

در پاره‌اي موارد مهندسين براي شناسايي بهتر بايد از نزديك زمين را ببيند (زمين‌هاي صخره‌اي، زمين‌هاي باتلاقي و شوره‌زار و گستردگي آنها).

3. مسير شكسته

پروژه طراحي مسير راه‌آهن با تعيين نقاط اجباري به مهندسين مشاور مسيرياب داده مي‌شود. بين نقاط اجباري كه ممكن است مسير به چند صد كيلومتر برسد، بايد فرم هندسي مسير را طراحي نمود. نخستين كار رسم مسير شكسته بين دو نقطه اجباري مي‌باشد. رسم مسير شكسته از مهمترين بخش‌هاي مسيريابي مي‌باشد كه آن را در دفتر كار و بر روي نقشه‌هاي توپوگرافي انجام مي‌دهند. مقياس نقشه‌ها در اين گام مي‌تواند 1:20000 تا 1:2000 باشد.

نحوه رسم مسير شكسته بر روي نقشه‌هاي توپوگرافي با منحني ميزان‌هاي 10-5 متر، بدين گونه است كه دهانه يك پرگار را به اندازه d باز نموده و از ابتدا (يكي از نقاط اجباري مسير پرش) براي نمونه از o به سمت نقطه اجباري ديگر پيشروي مي‌نماييم. ابتدا دهانه پرگار را به اندار d (اين اندازه نسبت به شيب طولي مجاز طراحي، اختلاف ارتفاع منحني‌هاي تراز نقشه و مقياس نقشه بدست مي‌آيد)، ‌باز نموده و نوك سوزني پرگار را روي منحني ميزان نقطه o مي‌گذاريم و سپس نوك مدادي پرگار را به طرف منحني ميزان كناري مي‌چرخانيم.

همانگونه كه در شكل ديده مي‌شود، پرگار در دو نقطه مي‌توان منحني ميزان كناري را قطع نمايد. نوك پرگار را دوباره بر روي 11 يا 21 گذاشته و آنرا مي‌چرخانيم تا نقطه 12 و 13 بر روي منحني ميزان كناري بدست آيد. به همين ترتيب بين منحني ميزان‌ها با روش پرگار پيشروي مي‌نماييم تا به انتها برسيم. بديهي است كه بين دو نقطه اجباري مي‌توان صدها مسير شكسته بدست آورد. با توجه به پارامترهاي طراحي و بهره‌برداري، بهترين آنها گزيده مي‌شود.

4. ايستگاه‌هاي مياني راه‌آهن

در مسيرهاي يك‌خطه راه‌آهن به غير از ايستگاه‌هاي ابتدا، انتها و ايستگاه‌هاي شهرستان‌هايي كه مسير از آنها بايد بگذرد، يكسرس ايستگاه‌ در فاصله‌هاي 25-7 كيلومتري ساخته مي‌شود. هدف از طراحي اين ايستگاه‌ها، آسانتر شدن آمد و شد قطارها از دو سمت روبرو مي‌باشد. كاربرد ديگر اين ايستگاه‌‌ها، پيشي گرفتن (سبقت)  قطار تندرو از قطار كندروست. اين استگاه‌ها را ايستگاه مياني مي‌ناميم. در اين گام از طراحي با در دست داشتن پارامترهاي فني ايستگاه مياني بايد محل آنها را در نقشه منظور نمود تا بتوان مسير شكسته و راستاها را رسم نمود. در اين گام بايد پارامترهاي زير ر منظور نمود:

·              گنجايش خط براي بيشترين ترافيك احتمالي آينده (فاصله بين ايستگاه‌هاي مياني بدست مي آيد)؛

·              دگاژ درازترين قطار ممكن است در آينده بهره‌برداري (درازاي ايستگاه مياني بدست مي‌آيد)؛

·              امكان ساخت انبار، خطوط تخليه، بارگيري و باسكول قطارهاي باري (پهناي ايستگاه مياني)؛

·      مانور، دريافت، جداسازي واگن، تعميرات، سرويس، ساختمان مسافر و ديگر ساختمان‌هاي مورد نياز (تعداد خطوط ايستگاه مياني بدست مي‌آيد)؛

·              نزديك بودن محل ايستگاه مياني به روستا، واحد توليدي و ...؛

·              شيب طول ايستگاه مياني بهتر است 0o/oo باشد (به ويژه در بخش دوراهي‌ها و سوزن‌ها)؛

·              ايستگاه مياني در قوس قرار نگيرد؛

·      شيب طولي (قوس‌هاي قائم) و قوس‌هاي افقي كه در كنار ايستگاه طراحي مي‌گردد، به گونه‌اي باشند كه فاصله تا درز اولين دو راهي (سوزن) همانند شكل زير درنظر گرفته شده باشد؛

·      در صورتي كه شيب طولي كناري ايستگاه بيش از 4 o/oo باشد، بهتر است تكه پروفيل طولي به درازاي بيش از 200 متر در ميان‌ آنها قرار گيريد،

·              بدست آوردن تعداد خطوط فرعي ايستگاه (2 تا 3 خط فرعي مي‌تواند روزانه 30 قطار را بپذيرد)؛

·              اگر احتمال گسترش ايستگاه در آينده باشد، ايستگاه در كنار پل، دره و صخره طراحي نشود.

5. پروفيل‌هاي عرضي

از ديدگاه مهندسي در كنار نقشه پلان و پروفيل طولي و ديگر نقشه‌هاي اجرايي، بايد نقشه‌هاي پروفيل‌هاي عرضي از مسير تهيه گردد. پروفيل عرضي را مي‌توان برشي بر بدنه مسير (زيرسازي و روسازي) پنداشت. با در دست داشتن پروفيل‌هاي عرضي مي‌توان حجم خاكبرداري و خاكريز را بدست آورد و چگونگي زيرسازي (شيب شيرواني، بلندي خاكريز، كف مسير و پهناي بستر مسير) و روسازي و ديگر اجزاي ابنيه فني را شناخت.

6. قوس‌هاي قائم

پس از طراحي پروفيل طولي و بهبود خط پروژه با توجه به ويژگي‌هاي حركت قطارها، بايد در محل برخورد شيب‌هاي طولي قوس قائم طراحي نمود. هدف از اجراي قوس قائم در مسير راه‌آهن، جلوگيري از كاهش سرعت قطار هنگام گذر از يك شيب به شيب ديگر و جلوگيري از خارج شدن قطار (لبه بانداژ چرخ‌هاي جلويي بوژي از ريل بالاتر برود)، مي‌باشد. قوس‌هاي قائم دو دسته مي‌باشند:

·              قوس قائم كوژ (Crest)

·              قوس قائم كاس (Sag)

نيمي از درازاي قوس قائم (Lv/2) در يك شيب و نيمه ديگر در شيب كناري قرار مي‌گيرد.

7. جايگاه پل‌ها

در طراحي مسير راه‌آهن، به علت اينكه شيب طولي بسيار كم است و از طرفي بلندي خاكريزها نمي‌تواند بيش از 10 متر باشد، بكارگيري پل‌ها در طرح مسير چشمگير است. پس براي هدايت آب باران بايد پل يا آبرو طراحي گردد. پهناي دهانه آبرو كمتر از 6 متر را كانال و پهناي دهانه آبرو بيشتر از 6 متر را پل مي‌ناميم. اندازه دهانه پل (L) را با دو روش ساده بدست مي‌توان بدست آورد:

1.      با در دست داشتن نقشه‌هاي توپوگرافي؛

2.      بر پايه درازاي رودخانه يا نهر؛

تماس چرخ با ريل

پهناي خط

قطارها بر روي مسيري حركت مي‌كنند كه از دو ريل موازي قرار گرفته بر روي يكسري تراورس تشكيل يافته است. فاصله دو ريل از يكديگر را پهناي خط يا عرض خط مي‌نامند اين فاصله بين دو نقطه از كناره دروني كلاهك ريل‌هاست.

اندازه پهناي خط در تمامي خطوط راه‌آهن‌هاي كشورهاي جهان يكسان نمي‌باشد. بيشتر كشورهاي جهان داراي پهناي خط نرمال (استاندارد) مي‌باشند. بر روي خطوطي كه داراي پهناي خط نرمال هستند، فقط قطارهايي مي‌توانند حركت كنند كه فاصله چرخ‌هاي بوژي آنها هماهنگ با پهناي خط نرمال باشد. تعداد پهناي خط‌ها در راه‌آهن‌هاي جهان زياد است. پهناي خط نرمال برابر e=1435mm مي‌باشد. 75درصد از كشورهاي جهان داراي خطوط راه‌آهن با پهناي خط نرمال و حدود 11درصد با پهناي خط e=1524mm هستند.

حركت چرخ بر روي ريل

بيشتر خودروهاي ريلي (لوكوكموتيو و واگن) بر روي دو بوژي قرار مي‌گيرند. يك بوژي تشكيل يافته است از يك كارد فلزي كه بر روي آن دو آسه (محور)، چفت، بست و فنرها نصب شده است. يك آسه (محور) تشكيل يافته است از يك ميله توپر كه در طرفين آن دو چرخ فولاي نصب شده است. دو چرخ و ميله توپر با يكديگر يكپارچه و صلب مي‌باشند.

يك چرخ بوژي به تنهايي داراي لبه بانداژ، بانداژ و قطعات ديگر مي‌باشد. نيروهاي عمودي از طريق تماس بانداژ چرخ با كلاهك ريل، به روسازي راه‌آهن رسيده و سپس بطور همگن پخش مي‌گردند. لبه بانداژ در تماس با كناره كلاهك ريل نيروهاي جانبي را به روسازي مي‌رسانند و هم مسير قوسي شكل را به قطار ديكته مي‌كند.

چرهش چرخ‌هاي بوژي بر روي كلاهك ريل‌ها داراي يك مكانيسم حركتي ويژه و ناهمانند مي‌باشد كه نياز به بررسي ويژه دارد. هرچه ابعاد هندسي كلاهك ريل و چرخ‌هاي بوژي سالمتر باشد (كمتر فرسوده شده باشد)، حركت بوژي بر روي ريل‌ها به بهترين گونه‌ صورت خواهد گرفت و تكان‌هاي جانبي در حركت پديدار نمي‌گردد. از طرفي مقاومت و نيروهاي بازندارنده حركت كاهش يافته و امكان دستيابي به سرعت بيشتر فراهم مي‌گردد. با اين حال هنگام بهره‌برداري، كلاهك ريل و چرخ‌هاي بوژي (به ويژه لبه بانداژ) نسبت به زمان فرسوده مي‌گردند.


نتيجه‌گيري:

بررسي نياز به سخت مسير راه‌آهن و آناليز اقتصادي در راستاي توجيه سرمايه‌گذري ساخت مسير توسط برنامه‌ريزان كشور و مهندسي مشاور ارشد و ديگر گام‌هاي طراحي توسط مهندسين مسيرياب تهيه مي‌گردد. در ارزيابي‌هاي نخستين چند مسير پيشنهاد مي‌گردد. داده‌هاي طراحي مسيرهاي پيشنهادي جمع‌بندي مي‌گردد. سپس با كمك مهندسين مشاور ارشد يك مسير بين چند مسير پيشنهادي با توجه به ويژگي‌هاي هر كدام براي ساخت برگزيده مي‌گردد.


مراجع:

طراحي مسير راه‌آهن، دكتر سعيد منجم.

 

كارشناس برنامه‌ريزي نيروي انساني و تشكيلات

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 فروردین 1399 ساعت: 18:08 منتشر شده است
نظرات(0)

مقاله درباره مشروطیت

بازديد: 1
مقاله درباره مشروطیت

اشاره


مقدمه

در اين مقاله پرسش اساسى آن است كه آيا مى توان مشروطيت را تهى از ركن اساسى اش،يعنى قانون بررسى نمود و تأييد و يا تكذيبش كرد؟ آيا خردورزانه است با برداشت هاىخودمحورانه و بى پايه، تمثال مقدسى ازمشروطهرسم كرد؟ پاسخ منفىاين پرسش ها، علت ناهماهنگى، تعارض و تضاد «قانون محورى» مشروطهرا با «شريعت» متجلى مى كند. «آزادى» و «برابرى» نيز، اركان ديگر مشروطيت هستند كه بدون تأمل هاىعلمى و غورهاى سياسى با عملكرد خود گوياى بسيارى ناگفته ها مى باشند.

اين محورها، همراه با انديشه بنيادينمشروطهو انديشه گران،مروّجان و مجريان حاكميّتمشروطهسبب شد تا آن چهدربارهمشروطهازاين قلم به نگارش درمى آيد، به نحوى «شريعت بر دار» را بنمايد; از اين رو نگارندهبر آن شد تا نوشته حاضر را نيز «شريعت بر دار» نام گذارد; هر چند مباحثى دربارهتحليل مفهومىمشروطهاست.

مشروطيت چيست؟

مشروطيت شايد نخستين واژه بيگانه با بار سياسى خاص باشد كه با ورود خود بهايران، مسيرى هدفمند را ترسيم و هموار كرد. «مشروطه» واژه اى جذاب ومحبوب! در تاريخ ايران است كه خون هاى بسيارى را طلبيد و پيامدهاى هولناكى از خودبه جاى گذارد! مشروطهواقعيتى است كهفداكارى مسلمانان ايران زمين را در پى داشت و شهيدانى نيز به يغما برد؟! «مشروطيت» طريقى گشود تا مكرر واژگان وارداتى با محتواى غرضمند بر اين ملت يورش برند; اما هربار چون گذشته، محبوب واقع شوند، جذاب گردند، پرطرفدار باشند و عصر و نسلى را زيرسلطه دوست داشتنى خود قرار دهند!!

آيا تفكر پوپوليستى دليل رويكرد مشتاقانه جامعه به واژگانى مى شود كه با قالب ومحتوايى ويژه، مقصود نهفته اى را دنبال مى كنند؟ اگر چنين است، عرض اندام تمام عيارراهبران و خواص در اين ميدان چگونه ارزيابى مى شود؟ آيا دل سوزان جامعه با آگاهى ازهدفمندى اين واژه ها، پيش قراول توده ها مى گردند؟ آيا مى توان تمام پيش گامان رابه عدم امانتدارى از حسن نيت و خلوص فداكارانه مردم متهم كرد، كه در خيزش هاى سياسىمورد سوء استفاده قرار مى گيرند؟

هر يك از گمانه هاى مطرح شده در پرسش ها، مى تواند دست مايه يك تحليل در نگارشمقاله و يا كتاب باشد; اما انتخاب گزينه نزديك به واقعيت كه همه جانبه نگرى را درعين تعمق مد نظر قرار داده باشد، خردمندانه تر خواهد بود.

نگاه واقع بين، «مشروطيت» را نقطه آغاز زمان و مسيرى مى نگرد كه ساختار فرهنگى واجتماعى ايران اسلامى را دگرگون كرد تا «سياست» خاصى را حاكميّت بخشد. بنابراين «مشروطه» تنها ايجاديك رژيم پارلمانتيسم قانونمند نبود؟ به تحديد استبداد صرف محدود نمى شد؟ حكومت مردمرا پى نمى گرفت؟ و... آرى; اما وراى اين ظواهر كه گذار تاريخ باطن آن را بيش ازشعارهايش نماياند، «مشروطه» بنيادى فرهنگى ـسياسى بود كه استيلاى اجانب را در سراى اسلامى حاكميّت بخشيد. مشروطهخواهى در عثمانى،فروپاشى خلافت را در برداشت كه با «اصلاح طلبى» آغاز شده بود، و از آن امپراطورىعظيم و به هر حال اسلامى، تركيه لائيك آتاتوركى را بر جاى گذارد.

أ) مشروطيت در ايران اسلامى

تبريزناممشروطهرا نشنيده و تا آنروز ناممشروطهدرميان نبود. سخن از آزادى خواهى و عدالت طلبى مى رفت; ليكن شبانه كنسول انگليس كه ازپيش آمدهاى تهران نيك آگاه مى بود، چگونگى را بازگفت و ناممشروطهاز آن جا به ميانآمد.2

«كسروى» زمان انجام اين مهم را پس از صدور فرمانمشروطهمى داند، كه به علتآن كه آگاهى هاى درستى از تهران نرسيده بود، مردمتبريزاز وقوع آن مطلعنبودند. اين اعتراف دستاورد بزرگمشروطهرا حداقل در شهرتبريز، برون آمده از كنسول گرى انگليس مى خواند; تبريز، دومين شهر پرجوش و خروشايران درمشروطهخواهى!!

در چنين سندى ميزان آگاهى مردم از مشروطه، حتى پس از صدور فرمان آن در تهرانروشن مى شود; اما چگونه اين بنياد و واژه ناآشنا و نوظهور شورى زايدالوصف پديد مىآورد و تا آخرين هدف ها را در مى نوردد؟ پرسشى است كه پاسخ آن در كندوكاوهايى درخصوص «انديشه»، «انديش گران»، «ابزار» و «كاركردهاى» مشروطهقابل حصول است.

گذار از يك سده پس از حاكميّت مشروطه، پيش قراولان تئورى پردازمشروطهرا طلايه دارانانديشه غربزدگى معرفى كرده است. از همين زاويه مى توان نگاه جامع تر و گسترده ترىداشت تا باطن «مشروطه» اگر نه آن چنان كهواقعيت آن بود، بلكه بدان گونه كه در ايران اسلامى ظهور كرد و رشد يافت، بررسىشود.

يكى از پژوهش گران چنين نتيجه گيرى مى كند كه واژهمشروطهدر تركيه و ايران،معادل «كنستيتوشناليزم» انگليسى; يعنى حكومتى بر شالوده قانون اساسى و نظامپارلمانى به كار برده شد. در كشورهاى عربى واژه «دستور» و در هند و پاكستان لغت «آيين»، معادل همان كلمه انگيسى بود.

«سعدالدوله»، از رهبرانمشروطهخواه، مى نويسد: لغتمشروطهبه معناىچيزى است كه مشروط به شرطى باشد، و اين برگردانى نادرست از لفظ فرانسوى «كنستيتوسيون» است.

در اين حال «حسن تقى زاده»، «رضازاده شفق» شاهدان عينىمشروطهايران،مشروطهرا واژه اى جدا شدهاز نقطه فرانسوى «لاشارت» مى دانند; نه از واژه عربى شرط.

انديشه گر مؤثر در مشروطيت «طالبوف» هويتمشروطهرا اين گونه بهمعرض قضاوت مى گذارد: فضيلت اين بناى مقدس; يعنىمشروطهنمودن حقوقپادشاهان، تاج افتخار ملت انگيس است كه اول مجلس مبعوثان را تشكيل داده اند. انديشه گرى ديگر در مقام يك آزادى خواه سكولاريست به معناى غربى آن روز اروپا، «آخوندزاده» است كه پشتيبان گسترش تمدن و اصول پارلمانى غربى در ايران آن روز بودهاست.

«احمد كسروى» از جايگاه يك مدافعمشروطهو كسى كه به واقعمبانىمشروطهرا دركنموده، در ارزيابى ازمشروطهخواهى ايران، چنينتصويرى را ارايه داده است:

مشروطهيكچيز تازه اى بود از اروپا رسيده، و هر كسى بايد در پى ياد گرفتن و دانستن فنى آنباشد.8

اين واقعيت متأسفانه از سوى دين مداران به درستى انجام نگرفت; بلكه هر فرد ياگروه با خوش بينى و ساده انگارى به دفاع پرداخته و براى اين دفاع، دفاعيه اى بامحتواى خارج از واقعيت نوشتند.

نويسنده كتاب «تشيع و مشروطيت» مى نويسد:

علماى ايرانى ساكن عراقمشروطهرا از ريشه شرطگرفتند و به عنوان يك رژيم ضد استبدادى معنا كردند.

در رويه ديگر اين سكّه، حضرت «شيخ فضل الله نورى» مى درخشد كه ترسيمى چنين ازمشروطهبراى همهتاريخ و انديشمندان حقيقت ياب به يادگار مى گذارد:

منشأ اين فتنه، فرق جديد و طبيعى مشرب ها بودند كه از همسايه ها اكتسابنمودند و آن را به صورت بسيار خوشى اظهار داشتند كه قهراً هر كس فريفته اين عنوان وطالب اين مقصد باشد.

بهتر است حسن ختام اين برداشت ها را منظرى قرار داد كه انقلابمشروطهرا نمايان گرنخستين رويارويى مستقيم در ايران نو، بين فرهنگ اسلامى سنتى و فرهنگ غرب ارزيابىكرده است.

بنابر آن چه گذشت «مشروطيت» در ايران اسلامى با چنين ويژگى هايى در نخستين نگاهها مشاهده مى شود:

الف) برداشت هاى متفاوت و دل خواه علاوه بر مفهوم، حتى معناى لغوى آن را چندگانه كرده;

ب) تفسيرهاى خودمحورانه و دل خواه، ماهيت واقعىمشروطهرا در ابهام نگهداشته;

ج) بيگانگى مردم در مبارزاتمشروطهخواهى كه در آن خونهم مى دادند، با آن چه طلب مى كردند، به ميزان بيگانگى و اجنبى بودن اساسمشروطهبوده است;

د) با وجود اين تا روزگار كنونى اين ابهام در بنياد مشروطه، ذهن بسيارى ازبزرگان انديشه و عمل را از تحرك بازداشته.

حال آيا پسنديده است كه در دوران حاضر نيز با برداشت هاى مشابه گذشته، به تفسيرمشروطيت پرداخت و دستاوردهاى ذيل را هم چنان ارايه كرد كه:

ـمشروطهبنيانىداخلى دارد;

ـ هم گرايى آن با شريعت قابل بحث و پذيرفتنى است;

ـ تقابل كنندگانش سزاوار سرزنش و توبيخ هستند;

ـ پيامدهاى فاجعه بار مشروطه، نه به لحاظ ماهيت و مبناى مشروطيت است، بلكه متوجه «انحراف» آن به دليل «نفوذ برخى عناصر» در اجرا مى باشد!

ب) پيش لرزه هاى مشروطيت

بى گمان كاربرد كلمه «پيش لرزه» براى مشروطيت موجب شگفتى، انتقاد و اعتراض خواهدشد; اما از آن جا كه بنابر كالبدشكافى مشروطيت است و اميد مى رود باطن آن به عريانىمشاهده شود، قطعاً زمين لرزه اى هولناك و ويران گر در تاريخ ايران اسلامى نظاره مىشود كه تبعات تخريبى آن در مقطع كنونى به گونه اى عينى در حال تكرار است.

در بررسى پيش لرزه ها يا بسترها و زمينه هاى مشروطه، دو گروه مسايل مثبت و منفىقابل طرح هستند. اين دو گروه در كنار هم قابل تأمل بوده و توأمان به پيامدى چونمشروطهرسيده اند. ريشه يابى تحقيقى با شگفتى تمام نشان مى دهد كه گروه عوامل و عناصر مثبت در عينتعارض و تقابل بنيادين، زمينه ساز ايجادمشروطهشده اند!

رويدادهايى كه ريشه در سياست شيعى داشت و به حاكميّت شريعت فرمان مى داد و آن رابه اجرا در مى آورد. رخدادهاى مذكور ـ از هر دو دسته ـ در نگاه برخى پژوهش گرانموافق يا مخالف، داراى چنين تأثيراتى بوده است:

الف) اهرم اساسى در وقوعمشروطهبوده اند;

ب) ابزارهاى كار براى تقويت تئورىمشروطهشده، نهادينه سازىآن را در افكار و باور عمومى به انجام رسانيده اند;

ج) مشروطهخواهىتئوريك را در فضا و شرايط نامناسب، از ورود تا استقرار كامل آن دنبال كرده اند.

در عوامل مثبت «دين و شريعت» منبع مبارزه با استبداد و استعمار بوده، روحانيان ومرجعيت پرچم اين جهاد را به دوش كشيده اند. حضور دينى مردم در مبارزات چندگانهعلاوه بر پيروزى هاى هر مقطع، بيدارى و آگاهى آنان را نسبت به استبداد و نقشه هاىخائنانه اجنبى ها ثمر داده است; اما آيا اين امر را كه شريعت خواهى محض بوده، مىتوان از عوامل آفرينشمشروطهديد كه با بنيانىبيگانه، و حاميانى اجنبى و اجنبى زده، به منظور سوختن شريعت به ميدان آمد؟

به هر حال ورود مرجعيت در صحنه هاى استعمارستيزى و البته ضداستبدادى، با تبعيتفراگير مردمى از دو بعد قابل توجه است:

ـ نمودارسازى قدرت دين و احكام قرآن در مبارزات استقلال طلبانه;

ـ آگاهى دشمنان از نيروى شريعت محمدى(صلى الله عليه وآله) و مرجعيت و روحانيانآن، در مقابله و مبارزه با استعمار و استبداد.

با اين توجه، به روشنى مى توان وقوعمشروطهرا تهاجمى كارسازدر حذف و شكست قدرت بزرگ شريعت و روحانيان دانست كه روشن فكرى به انجام آن همتگماشت.

صدور فتواى الهى تحريم تنباكو از سوى ميرزاى شيرازى، جهادى آشكار با چنين توصيفبوده است. وقتى ميرزاى شيرازى با يك فتوا، به تحريم تنباكو أمر مى دهد، به اتفاقرأى همه نويسندگان تاريخ مشروطه، كمر يك كمپانى خارجى (رژى) را مى شكند، و در عينحال آبروى روشن فكر زمان خود، ملكم خان را مى برد.

پيش از اين، رستاخيزى ديگر عليه امتياز ننگين «رويتر» به شكست انگليس مى انجامد. در اين مصاف نيز، روحانيان با پرچم ضد استيلا و ضد غربزدگى، «استبداد» را به مبارزهمى خواند، و هر دو را به عقب نشينى وامى دارد. رمز و راز پيروزى توده ها بر استبدادو استعمار را بايد در ساختار فرهنگى آن دوران جستوجو كرد.

نگاهى بر آن است كه وقايع متعدد در تاريخ معاصر ايران، نشان داده ايرانيان روحيهمذهبى قدرتمندى دارند و درباره آن چه مذهبى است يا از سوى مذهب تأييد و توجيه شده،واكنش هاى عاطفى شديد نشان مى دهند. در واقعه تنباكو اين بُعد به خوبى پيداست.

دارنده اين نگاه به گونه اى خارج از واقعيت، حضور شريعت خواهانه مردم ايران رابه «عواطف مذهبى» ربط مى دهد; ولى به هر حال ناچار شده به اين حضور با انگيزه و هدفمذهبى اعتراف كند كه عرصه هاى عظيم سياسى را درنورديده و سرنوشت ساز گرديده است. قرارداد «رويتر» در مقام يك «واگذارى كامل كشور» به انگلستان با معارضه و تقابلروحانيان مواجه مى شود. مجتهد طراز اول تهران، حاج ملا على كنىّ، استيلاى نقابدارغرب را برنتافته، با آن حتى در لواى ورود فن آورى سودآور به مصاف بر مى خيزد. ايشانرواج و سلطه فرهنگ كفر را در سرزمين اسلامى جايز ندانسته، توجيه گران را با احترازپرچم شريعت خواهى به جهاد فرا مى خواند.

نمونه ديگر در مقياسى كوچك تر، برخورد «آيت الله مامقانى» است كه در سفر بهايران پس از رسيدن به قم، تقريباً بلوايى به پا كرد; زيرا صريحاً اعلام داشت عوارضراهدارى كه از طرف يك مؤسسه كافر فرنگى (بانك شاهى انگلستان) براى حفظ و مرمّت اينراه ها و نيز براى اداره پستخانهها و قهوهخانههاىسر راه وضع شده،حرام است و پرداخت آن ها خلاف احكام شرع مى باشد.

موارد فوق بنياد سياست استعمار و فرهنگ استيلاجوى غرب را نشانه رفت و سردمدارانسلطه، ناهموارى مسير ورود به سرزمين تشيع را احساس كردند. از اين لحاظ دسته عواملىكه به حضور آگاهانه دين مداران در عرصه هاى سياسى منجر شد و كارآمدى گسترده شريعترا نويد مى داد، عواملى است كه به تزلزل استعمار و اهداف غارت گرانه اش چشم داشت. اين موارد پديداركننده جهان مثبت داخلى بوده و بيدارگرى توده ها را در اغراض دشمناناستعمارى و اطاعت بى چون و چراى استبدادگران ثمر داده است; اما آيا مى توان اينعوامل را زمينه ساز استقرار مشروطيتى دانست كه ماهيتاً اومانيست بوده و هويت كاملاغربى آن، تعارض با دين و ستيز با شريعت را نمودار مى كرد؟مشروطهاى كه از سفارتخانههاى خارجىهدايت و حمايت مى شد; بويژه سفارت انگلستان با سابقه شكست هاى پى درپى از روحانيانو مرجعيت تشيع؟

مدير عامل شركت «رژى» در بيانيه خود، اظهاراتى دارد كه درخور توجه است. اوگستاخانه اعلان مى دارد:

جاى تأسف است كه هيأتى از علماى عالى مقام كه در واقع در امر زراعت ياتجارت نفع مستقيمى ندارند، اين اندازه از حقيقت دور باشند كه تصور كنند كمپانى مىخواهد مملكت را پر از فرنگى كند. يا اين كه اجازه دهد در عقايد مذهبى مداخله ورزند; حال آن كه عيان است كه انگليسى ها همه جا به دين اسلام احترام مى گذارند.

اظهارات اين فرد، بيان مى دارد تا آن زمان، بيگانگان از مقصد و مقصود وجودمرجعيت و روحانيان شيعه آگاهى نداشته و آنان را به مثابه روحانيان كليساى پس ازرنسانس مى پنداشته اند. از ديگر سوى، از همين فراز بيانيه مى توان تأكيد انگليسى هارا بر عدم نفع مرجعيت مبارز در مسايل مادى شاهد بود; حال آن كه روشن فكران دراعتراض و پرخاش خود عليه اين مجاهدان ضد استعمار، سود براى روحانيان را در امراقتصاد، علت مبارزه ضد غربى آنان ذكر كرده اند!!

اين تضاد برداشت روشن فكران و انگليسى ها، از زاويه نگاه «جلال آل احمد» باتصوير زيبايى نشان داده مى شود:

روحانيت تشيع به اعتبار دفاع از سنت، نوعى قدرت مقام است در مقابل هجوماستعمار، كه قدم اول غارتش ـ غارت فرهنگى و سنتى ـ هر محل است. به اين ترتيب،روحانيت سدى است در مقابل غربزدگى روشنفكران و نيز در مقابل تبعيت بى چون و چراىحكومت ها از غرب و از استعمارش.

غارت گران منابع و معادن ايران زمين، در نخستين قدم غارت فرهنگى، جامعه قاجار راجامعه اى شديداً مذهبى مى يابند كه ارزش هاى خوب و بد آن پايه ثابتى در مذهب دارد. در آن فضا برخى ارزش هاى پسنديده عبارت بوده است از: وقف كردن، صدقه دادن، كمك بهحمل جنازه، زيارت مرقد امامان، زيارت حج، حجاب زنان، برگزارى مجالس عزا و روضهخوانى. ارزش هاى ناپسند و امور نامطلوب در بعضى نمودها، موسيقى، مجسمه سازى،رباخوارى، مشروب خوارى، قمار بازى، نگاه به نامحرم به شمار مى رفته است.

پايبندى به احكام شريعت و ارزش هاى نيك آن در اتفاقات مربوط به «تحريم تنباكو» بروزهاى زيبايى داشته است. ديدگاهىمشروطهخواه يكى از مناظرآن دوره را بدين شرح آورده است:

در ماجراى مهاجرت آيت الله آشتيانى از تهران، منظره جمعيت زنان كه باروبنده سفيد و پيچه و چاقچور كه اغلب روى سرخود لجن ماليده و شيون و ناله مى كردند،و ياعلى(عليه السلام) و يا حسين(عليه السلام)مى گفتند،بسى دل خراش بود.

هم او از «فرصت الدوله شيرازى» نقل مى كند:

در اعتراضات ملى عليه «مسيونور»، خودم ديدم زنى مقنعه خود را بر سر چوبىكرده و فرياد مى زد كه بعد از اين دختران شما را مسيونور بلژيكى بايد عقد نمايد; والاّ ما ديگر علما نداريم.

در چنين فضا و شرايطى، «مشروطه» ظهور مى كند; نضجمى گيرد; به حاكميّت مى رسد و به قلع و قمع بنيادهاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى واجتماعى مبتنى بر شريعت مى پردازد. آيا اين امر به سادگى و با فرض تولد و توليدداخلى قابل پذيرش است؟ خردمندانه است؟ و به كالبد شكافى اساسى نيازمند نيست؟

مقدمات مشروطيت ـ به معناى واقعى ـ بر اساس هدفمندى هايى كه در كاركرد آن ها بهظهور رسيد، در اقدامات «اميركبير» قابل ملاحظه است. نكات درخور توجه در يك بررسى ازاقدامات اميركبير به عنوان نخستين گام هاى برداشته شده، عبارتند از:

الف) آغاز حركت هاى متقابل با شرع، در محمل «قانون و مقررات»;

ب) بسترسازى ورود تفكرات و آداب و مشى زيستى غرب به ايران اسلامى;

ج) تولد و رشد تحصيل كردگان غربزده، با «تخصص هاى غربى» و «باورهاى غربى».

تئوريك كردنمشروطهغربى و هماهنگ سازىبى فرجام آن با فضا و شرايط داخلى، امر مهمى بود كه غرب رفتگان متخصص بدان همتگماشتند. آنان مديريت هاى مختلف را درمشروطهعهده دار بودند وروند غربزدگى فرهنگى ـ اجتماعى را به موازات ساختارسازى سياسى پى گرفتند. همين گروه «قانون خواهى» را در ايجاد نظام پارلمانتيسم ترويج و در ميان افكار عمومى سرگرداننهادينه كردند. «آزادى خواهى» و «برابرى» با مبانى غربى از همين كانال انتشار وگسترش يافت. همين طيف كه «روشن فكرى» ايران را پايه گذارى نمادين كردند، در ادامهكار تغيير حكومت را با كودتاى «رضاخان» قانونمند نموده، تحكيم سلطنت او را تئوريكساختند.

در برآوردهاى به عمل آمده از مشروطيت، مقدمات ايجاد آن در مسايلى چنين جمع بندىشده است: تأسيس دارالفنون، افتتاح باب مراودات نسبتاً منظم و مستمر با اروپا، ايجادپست و تلگراف، نشر برخى جرايد، ظهور كسانى مانند سيدجمال الدين و ميرزا ملكم و همفكرانشان در ايران، ظهور فرقه باب، وقوع برخى تحولات مدنى در عثمانى، اطلاع مردمايران از انقلاب فرانسه و...

برجسته ترين عناصر و اسباب در مطالب فوق، ثمرات اقدامات و اصلاحات اميركبير است. اين عوامل و ابزارها، پايه و مايه ورود تجدد و انتشار آن در جامعه ايران شد.

در ارزيابى و بررسى هاى ساماندهى ساختارى كه «اميركبير» به انجام رساند، مطالبسزاوار دقت موجود است. زاويه نگاهى، «اميركبير» را در پى آن مى نگرد كه ديوانخانهو دارالشرع را براصول تازه اى بنا نهد و امور عرفى را از شرعى جدا سازد.

الگار معتقد است: «اميركبير» دنبال فرصتى بود كه محاكم شرع را به كلى از ميانبردارد; از اين روى خود در پايتخت بر مسند قضاوت مى نشست و به فصل دعاوى مى پرداخت; اما وقتى دانست كه عدم كفايت دانشجويان او موجب شده كه احكام نادرستى صادر كند، ازكوشش خود دست كشيد.

تأمل در اين نكته حائز اهميت است كه در شرايط جامعه آن روز، احكام شرع اگر نه درتمام موارد، بلكه حداقل در مسايل قضا تا حدودى جارى بوده است; بالاتر آن كه حلّ وفصل دعاوى و مرافعات و معاملات با بهره گيرى از قوانين شرع و در حيطه عمل روحانيانقرار داشته است; از اين روى اقدامات به اصطلاح اصلاحى اميركبير در امور قضا ـ با هرنيت و انگيزه ـ «جدايى دين از سياست» را ثمر داده، و به تحديد نفوذ روحانيان درحكومت انجاميده است.

خط ترسيمى «اميركبير»، تأسيس «وزارت عدليه» را در پى داشت كه براى كنار گذاشتنروحانيان از امور دولتى كوشيد.

از ديگر موارد زمينه ساز در مشروطيت «نشر كتب و مطبوعات» است. آغاز اين امر نيزبه دوران اميركبير و برنامه هاى مدوّن وى باز مى گردد. پژوهندگان واقعهمشروطههر يك از عواملمذكور را به عنوان اهرم هاى خروج جامعه قاجار از جهل و بى خبرى مى ستايند. اينابزار كه در قلم و زبان روشن فكران، عوامل «بيدارى» خوانده شده و به تثبيت رسيدهاست; اگر با يك ارزيابى منصفانه و همه جانبه به آن ها نگريسته شود،ملاحظه خواهد شدكه در جهت يك هدف از پيش تعيين شده حركت كرده اند. بدين ترتيب نبايد انتظارى جزثمردهى يكمشروطهدگرگون كننده ساختارى، از آن ها داشت.

واقعيت آن است كه كتب، ترجمه ها و روزنامه ها، هدفى كلى را دنبال مى كردند كهعبارت بود از تغيير افكار و روش زندگى مردم. و البته بيش تر آشنايى مردم ايران بااروپا و اوضاع سياست و فرهنگ اروپايى، از طريق روزنامه ها بود و فكر و روش تجدد راكم و بيش اين روزنامه ها به ايران آوردند.

«كسروى» از كتاب «سياحت نامه» ابراهيم بيگ به عنوان عامل تأثيرگذار ديگر ياد مىكند و مى نويسد: «سياحت نامه» از ناآگاهى مردم، سرگرمى آن ها به كارهاى بيهوده،فريب كارى ملايان و ... مطالب بسيار داشت.

آخوندزاده نيز كه نقّاد ادب و سياست، و نمايش نويس و داستان پرداز بود، با اسلامو سنن اسلامى درافتاد و رجوع به آداب و سنن قومى و ملى ايرانى را پيشنهاد كرد.

انتشار آثارى مانند نوشته هاى طالبوف، آخوندزاده، ميرزا آقاخان و حاج زينالعابدين مراغه اى را اسباب تحولات فكرى جامعه ايران و زمينه ساز مؤثر مشروطيتبرشمرده اند.

به طور كلى به منظور ايجاد «زلزلهمشروطه» پيش لرزه هاىتئوريك و ابزارى آن را با چنين هدفى نظاره كرد:

اقتضاى طبع قدرت استعمارى و استكبار امپرياليست، بر مبناى تغيير آداب و رسوم آراو افكار مردمان است تا علاوه بر مال و كار، جان آن ها هم در تصرف استكبار و استعماردرآيد.

ج) عدالتخانه

خواسته اى چون تأسيس عدالتخانهدر مبارزات مردم، بهعنوان پيش درآمد تعيين كننده مشروطيت درخور دقت و تأمل است. اين خواسته كه در ميانديگر خواسته هاى مهاجران مهاجرت صغرا حالت محورى داشت، به قانون خواهى و رژيمپارلمانتيسم تغيير ماهيت داده است. مدافعان و منتقدانمشروطهبر اين مهم پاى مىفشارند كه خواسته ابتدايى روحانيان و مردم در تأسيس عدالتخانهبود كه بعدها بهمشروطهخواهى تغييرجهت داد; اما سطرهاى تاريخ، اين مسأله محورى و ظاهرالصلاح را نه تنها مخدوش معرفىمى كند، بلكه در اساس آن شبهه مى نمايد.

در اين خدشه و شبهه، پرسش هايى قابل طرح و پى گيرى هستند; از آن جمله: آيا باوجود حاكمان شرع و مراجعه عمومى مردم به آن ها، عدالتخانهنياز واقعى جامعه آنروز بوده است؟ آيا جدايى احكام شرع و عرف كه از گام هاى «آقاسى» آغاز و در اصلاحات «اميركبير» پى گيرى شد، ضرورت هاى آن دوره را پاسخ گو نبود؟ آيا «عدليه»اى كه ازپيش وجود داشت، در برآوردن مطالبات مردم چه ميزان توفيق داشت كه مبارزان مهاجردرخواست «تأسيس عدالتخانه» را نيز داشته باشند؟آيا عدالت خانه، خود اساس كارساز در معارضه با شريعت و روحانيان و كنار گذاشتن آناننبوده است؟ و پرسش آخر آن كه به طور كلى جايگاه عدالتخانهدر شعارها و خواستههاى روحانيان و مردم مهاجر كجا و چگونه بوده است؟

احمد كسروى تصريح مى كند:

راستى آن است كه آن زمان انبوه مردم كم تر به عدليه نياز داشتندى; زيرا كمتر به بيدادگرى گراييدندى، و از آن سوى بيش تر گفتوگوها با دست ملايان و ريش سفيدانو سران كوى ها به پايان آورده شدى.30

اظهاراتمشروطهخواهى چون كسروى، واقعيتى است كه بسيار بالاتر از آن پياده مى شده است; بدان گونهكه در دوره فتحعلى شاه، سيد محمدباقر شفتى بر مسند قضاوت مى نشست و حكم اجرا مىكرد. اين روال در دوره ناصرالدين شاه، بدين نحو پى گيرى شد كه حكم اعدامى را كه ازسوى رؤساى روحانى صادر شده بود، به حكومت مى سپردند; ولى باز هم عده اى از آن ها درمحضرهاى خود در مورد زناكاران و شراب خواران حد شرعى را اجرا مى كردند.

اجراى وظايف عدليه ـ بويژه در مورد حد شرعى ـ حتى به دست بزرگوارى چون شيخ هادىنجم آبادى كه در زمره نوگرايان محسوب مى شود، جريان داشته است. سر آرتور هاردينگ،وزير مختار وقت انگليس در ايران، مى نويسد:

شيخ هادى در تهران محكمه شرعى داشت و در بيرونىخانهمحقرش همه روزه بهمشكلات و اختلافات مردم رسيدگى مى كرد و پاداش ستم ديدگان و كيفر خاطيان را فىالمجلس كف دستشان مى گذاشت. من خود چندين بار شيوه كار كردن اين مرد و طريقه اجراىعدالت اسلامى را كه در محكمه اش صورت مى گرفت، به چشم ديده بودم.

حال يك نكته اساسى باقى مى ماند و آن اين كه عدالت خانه، مأمن و ملجأ دعاوىسياسى باشد و در تحديد استبداد داراى نقش; اما آيا اين اساس، به قوام جامعه ومحدوديت خودكامگى مى انديشيد و يا هدف غايى آن در پرده بود؟ و نيز آيا واقعاً اينخواسته مشروعيتى دينى و مقبوليتى مردمى داشت و با هر پيامد، از بطن مبارزات مردممتولد شده بود؟ اين نكته مقوله اى است كه قطعاً بايد پى گيرى و ريشه يابى شود.

نويسنده اى مى نويسد:

در فلسفه سياسى انديشه گران دوره قاجار، تجلى دولت قانونى جديد در استقلالو قوت يافتن محاكمه عرف نهفته بود. از نظر آنان نه تنها دخالت درباريان و پردهنشينان حرم سراها مخلّ قدرت دولت به همه امور بود، بلكه اين ديدگاه در اساس قدرتروحانيت نيز بايد محدود مى شد; يكى از راه هاى كاهش قدرت روحانيون، تضعيف محاكمهشرع بود. اين موضوع به سادگى قابل حل و فصل نمى بود; چرا كه قدرت محاكم شرع، تنهابه رؤساى مذهبى كه در ميان توده مردم نفوذ بسيار داشتند، وابسته نبود; بلكه فساد وآشفتگى در نظام حكومت بر همگان روشن مى ساخت كه براى احقاق حق، پناهگاهى بهتر ازمحاكم شرع نمى توان يافت.

با توجه به آگاهى و باور مردم در اين كه روحانيان پناهگاه سياسى ـ قضايى آنان مىباشند، عدالتخانهچه خواسته اى است؟ آيا اين خواسته ـ بويژه آن كه در درخواستهاى «مهاجران صغرا» گنجانيده شده و بيش از پيش خواسته روحانيان به شمار مى رود ـ به تقويت نفوذروحانيان در تحديد استبداد و حاكميّت قانون شرع مى انجاميد؟ يا خودكامگى ديگرى رادر جهت حذف تدريجى شريعت و روحانيان و به گونه اى قانونمند در نظر داشت؟

نيكى آر.كدى، مى گويد:

تا قبل از 1890 اكثر اصلاح طلبان غرب گراى تحصيل كرده، نسبت به علما تاحدودى موضع خصمانه داشتند; همان طور كه مقامات اصلاح گراى دولت نظير اميركبير، امينالدوله، ميرزا حسين خان سپهسالار و نيز اطلاح گران بابى و بهايى نيز چنين بودند. ازطرف ديگر، بعضى علما كم كم به صورت چهره هاى مؤثر و بانفوذ مخالفت در مقابل روالهراس انگيز فروش منابع ايران به خارجى ها درآمده بودند.

از ديگر سو، همين نويسنده «باب» را خواهان عدالت اجتماعى مى خواند كه اين موضوعرا در كتابش كه بسيارى از احكام قرآن را لغو مى كرد، آورده است.

بد نيست نگاه يك انگليسى را كه مدافع فرق ضاله است، مورد توجه قرار داده، و ازاين رهگذر موضوع ويژه عدالتخانهرا پى گرفت. وى مىنويسد:

همه افراد بابى و بهايى به مسلك خود عشق داشتند و دشمن سرسخت زعماى مذهبىايران (علماى شيعى) بودند.

با چنين زمينه هايى عدالتخانهطرح مى شود، در رأسدرخواستهاى مهاجران قرار مى گيرد و با شور و هيجان دنبال مى گردد و البته پيش درآمدتئوريك و عملىمشروطهمى شود.

ناظم الاسلام مى نويسد:

در حضور آقاى بهبهانى، سيد جمال واعظ گفت: مقصود همه ما از علماى اعلام وطلاب و وعاظ و تجار، فقط اين است كه شاه مجلس شورا بدهد. اگر من بدانم مجلس دادنموقوف و منوط به كشته شدن من است، با كمال رضايت و رغبت و ميل براى كشته شدن حاضرمى شوم. بهبهانى فرمود: اين لفظ هنوز زود است. به زبان نياوريد; فقط به همان عدالتخانهاكتفا كنيد تازمانش برسد.

سيد جمالمشروطهخواه و فدايى مجلس شورا، به گفته كسروى با همه رخت آخوندى و پيشه واعظى، به اسلام وبنيادگزار آن باور استوار نمى داشته و اين را گاهى در نهان به اين و آن مى گفتهاست; از اين روى نامش به بى دينى در رفته است. از اين سند، مشروعيت عدالت خانه، مجلس شورا واساس مشروطيت به خوبى مشهود مى شود. همچنين فرضيه پيش درآمدى عدالتخانهدر استقرار مشروطيتبه اثبات مى رسد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

در گزارش هاى ناظم الاسلام كرمانى كه از جايگاه يكمشروطهچى سرسخت سخن مىگويد، آمده است:

جناب ميرزا يحيى دولت آبادى مدعى بود كه بناى عدالتخانهدر عداد مستدعياتنبود و چون سفير عثمان گفت اگر استدعاى آقايان نوعيت داشته باشد، من توسط در صلح مىكنم، لذا من ملحق نمودم به نوشته آقايان تأسيس عدالتخانهرا تا سفير قبولكرد.

چگونگى و علت ارتباط مهاجران با سفير عثمانى را نويسنده مذكور چنين شرح مىدهد:

جناب حاج ميرزا يحيى دولت آبادى هم، در شهر به تحريك ملك المتكلمين، چندمجلس با سفير عثمانى ملاقات نموده و سفير را راضى كرد كه واسطه در صلح باشد ومذاكراتى با او نمود.

در اين سندها روشن مى شود كه اولا عدالت خانه، خواسته اى خارج از محدوده مهاجرانبوده و در رايزنى هاى سفارت عثمانى القا و تحميل شده است; ثانياً ارتباط و مذاكراتبا سفارتخانههاىخارجى، طرحى از بيرون بوده و ملك المتكلمين روزنامه نگار، چهره بارز آن در تكاپوىاجرايش بوده است; ثالثاً دولت عثمانى كه خود برپاكنندهمشروطهگرديده، و خلافتعثمانى را در پرتو آن مضمحل كرده بود، مشوّق گنجانيدن درخواست عدالتخانهمى شود و آن را عملىمى كند.

در همين جا لازم است نحوه حضور بى شرمانه و ددمنشانه سفير عثمانى را بر جنازهمطهر شهيد شريعت، حضرت نورى، يادآور شد. در اين يادآورى مى توان اهداف تأسيس عدالتخانهنشأت گرفته ازسفارت عثمانى را بيش تر كالبدشكافى و ماهيت شناسى كرد.

د) انديشه گرانمشروطه

ارزيابى واقع نگرانه از يك انديشه، بدون شناخت صاحبان آن انديشه ثمربخش نخواهدبود. بررسى يك انديشه غيرالهى جداى از دارنده آن، خرد ورزانه نيست و به درستى يانادرستى، خيرخواهى يا غرضمندى آن راه نخواهد برد.

اين امر در مشروطيت، با پيامدها و بازتاب ها و كاركردهايش ضرورتى بيش تر مىطلبد. تكرار وقايع اين ماجرا به لحاظ ماهوى و عملكردى در تاريخ ايران اسلامى و مقطعحاضر، مسأله اى نيست كه بدون يك كالبد شكافى اساسى پيش گيرى و درمان شود.

ظرافت و دقت، دورى از ذهنيت هاى پا گرفته و برداشت هاى يكسان گذشته، جرأت درتحليل هاى مبتنى بر واقعيات، ضرورت هايى است كه در اين جهت، بايد مورد توجه واقعشوند.

واقعيت آن است كه تئوريسين هايى كهمشروطهداخلى را رقم زدندو گاه از قانون آن سخن راندند و گاه آزادى خواهى و برابريش را تفسير كردند، همچنينآنان كه تحديد خودكامگى را در اساس مشروطيت يافتند و استقرار آن را علاج دردهاىجامعه ايران اسلامى دانستند، از دو گروه دينداران و دين ستيزان بوده اند. از يك سوانديشه گرانى به ميدان آمده اند كه با وجهه ديندارى، مشروطيت و اركان و ابزارهايشرا ستوده اند و كارپردازان التقاط هم، آميزه اى از غربزدگى آشكار را با آيات واحكام عرضه كرده اند; از سوى ديگر، دسته اى نيز دين ستيزى و الحاد را در ترسيممشروطهگرى خودآشكار ساخته اند و برخى نيز با سابقه نو مسلمانى، مدعى پيشرفت و ترقى مسلمانانايران در پرتو قانون گرايى و آزادى خواهىمشروطهبوده اند. سخنراندن درباره پرچم داران هر گروه و گذر از سرفصل هاى انديشه آنان، مبحث حاضر راتشكيل مى دهد.

سيد جمال الدين اسدآبادى بدون شك به عنوان پيشتاز تفكر آزادى خواهى و قانونگرايى شناخته شده و تقديس گرديده است. صرف نظر از نيّات باطنى و پوشيده او، بررسىشخصيت و انديشه سيد جمال، عبور از برخى مسايل راهگشاى حال و آينده است و مى تواندبه كالبدشكافىمشروطهو اركان آن امدادرساند.

ناظم الاسلام كرمانى مى نويسد:

سيد ميل مفرطى به دخول در فن پلتيكى داشت. به مناسبت عضويت و رياست در يكىاز اجتماعات و مجامع فراماسونى، به ترتيب نشرهاى فرانسه، انجمنى تشكيل داد. باعداوت مفرطى كه با انگليس كه به ابناى وطنش تعدياتى نموده بود، داشت، جهاراً با آنها اظهار معادات مى نمود. لوايحى بر ضد انگليسى ها منتشر نمود. آن لوايح را درروزنامجات به زبان انگليسى ترجمه كردند و به اندازه اى جالب دقت نظر سياسيونانگليسى گرديد كه «مستر گلادستون» بنفسه در مقام مدافعه از آن لوايح برآمد.

پژوهشگرى ديگر، شخصيت سيّد و گوشه اى از انديشه او را چنين وصف مى كند:

يك گوشه از فعاليت هاى سيد در مصر كه زمينه گفتوگو و مناقشه درباره شخصيتسياسى او شده، عضويتش در جمعيت فراماسونرى مصر است.

هم او مى افزايد:

يكى از سخنرانى هاى سيد جمال در باب پيشرفت علوم و صناعات، در عثمانى بود. با وجود همه احتياطى كه او در تهيه خطابه، به كار برده بود، مطلبى كه ضمن آن درتشبيه نبوت به صناعت گفت، دستاويزى براى شيخ الاسلام فهمى افندى و ديگر روحانيونارتجاعى فراهم كرد.

در كند و كاوى بيش تر مى توان مسايلى از اين دست را يافت:

سيد اصلا پرستش مصنوعات را كفر مى داند و مى گويد صانع را بايد پرستيد وسجده به صانع بايد نمود; نه مصنوعات. طلا و نقره نمودن مزار و مراقد را معتقدنيست.

سند فوق برگرفته از اظهارات تأييدى و ستايش آميز ميرزا رضا كرمانى، قاتلناصرالدين شاه، است كه از بازجويى هاى او باقى مانده.

جلال آل احمد معتقد است:

بايد به خاطر مال باشد كه همين سيد جمال الدين با ميرزا آقاخان و شيخ احمدرومى اتحاد مثلثى دارد، ضد حكومت و ضد روحانيت.

احمد كسروى در معرفى بنيان گذاران اتحاد اسلام يا همان مثلثى كه آل احمد از آنگذر مى كند، مى نويسد:

شيخ احمد رومى و ميرزا آقاخان دو عضو مثلث اتحاد اسلام نخست در ايران شيعىبودند; سپس در اروپا «ازلى» گرديده و دختران صبح ازل را به زنى گرفته اند; سپس بهيك باره بى دين گرديده و آشكارا طبيعى گرى نموده اند. در پايان كار، به سيد جمالالدين اسدآبادى پيوسته و باز به مسلمانى گراييدند و به همدستى او به اتحاد اسلامكوشيده اند.

نويسنده مذكور پس از اين پى گيرى شخصيتى و انديشه اى، آراى سياسى آنان را در اثرمشاهده پيشرفت هاى اروپا و نيرومندى دولت هاى آن دانسته، كه موجب به درد آمدن دل آنها نسبت به آشفتگى كار شرق و درماندگى شرقيان شده و ايشان را به تلاش در اين عرصهوا داشته است.

آل احمد با زاويه نگاهى واقع نگر استدلال مى كند:

اگر كار سيد جمال الدين نگرفت، يكى هم به اين دليل بود كه نتوانست مثلاميرزا آقاخان را از تظاهر به لامذهبى باز دارد، تا فقط به معارضه با سلطنت قاجاربسنده كند.

در اين مرور سيدجمال را شخصيتى با تساهل و تسامح گسترده بايد نظاره كرد كهانديشه سياسى اش، راه سياسى كارى را هموار مى ساخته است.

نويسنده مدافعِ آزادى خواهى و ضد استبدادىِ سيدجمال، در ستايش او مى نويسد:

سيد شخصيتى جهانى بود و مليتى خاص نداشت كه او را ايرانى بناميم ياافغانى، و نه مذهب معينى براى او مى توان در نظر گرفت كه شيعه اش بخوانيم ياسنى.

بدون شك سيدجمال بدان گونه كه غرب در نظر داشته، از پيشرفت و ترقى آن متأثر شدهبود. او اسلام را مبناى حركت قرار مى داد; اما راه درمان معضلات همه جانبه شرقمسلمان را با الگوى غربى طى مى كرد; از اين روى انديشه سياسى وى مشروطيت با قانونگرايى و آزادى خواهى اش، يك الگوى بى بديل است. همين نكته اساسى است كه بين او وآقاخان و روحى و ... نقطه اشتراك ايجاد مى كند، مورد توجه سياست مداران انگليسىواقع مى شود، و در ميان توده هاى مسلمان و بخصوص شيعى، هوادارانى نمى يابد؟!

سيد محمد طباطبائى در استمرار راه سيد جمال الدين و با حضور در مرحله اجراىمشروطيت، صاحب نظرى ديگر است كه بيش تر به عنوان يكى از رهبران اصلىمشروطهمطرح شده. تصويرىكه ناظم الاسلام از ايشان به دست مى دهد، چنين است:

مساعى جميله شان در ترقى نوع بشر بود و قطع شجره خبيثه شر. پيوسته مواعظايشان در تنوير عقول بود و جهدشان در تعليم جهول; از اين روى امر به تأسيس مدرسهاسلامم نمود و تشكيل انجمن مخفى كه در آن نوباوگان وطن و رجال آتيه را به طرز جديدىآموزگارى كنم.

به هر روى تجدد و نمادهاى آن، كارآمدترين وسايل در انديشه انديشه گران ديندارىاست كه آتيه بهتر را براى ايران در نظر داشتند; اما چرا طباطبائى به عنوان يكروحانى ريشه دار و نواده سيد مجاهد كه با فتواى جهاد عليه استعمار روس خود پيشتازشهادت شد، به چنين انديشه اى مى رسد؟ تأثير و تأثر او از غرب و برنامه هاى آن را بهدليل سفرى دانسته اند كه به بلاد روسيه و آسياى صغير و اسلامبول داشته و با رجالبزرگ و دانايان سترگ آن ديار ملاقات هايى كرده است.

ديدگاهى ديگر بر آن است كه عوامل آشنايى طباطبائى با انديشه هاى آزادى خواهى وبرخى مفاهيم متداول غربى، عبارت بوده اند از: شاگردى شيخ هادى نجم آبادى، پيوند بافراماسونرى، سفرهايش به روسيه و تركيه و كشورهاى غربى، ديدن سياست مداران گوناگون وپيوند با انجمن مخفى ايران.

همراه و هم گام طباطبائى، ديگر رهبر روحانىمشروطهخواه; يعنى سيدعبدالله بهبهانى است. پيشينه حضور سياسى او را مى توان در قيام الهى تحريم تنباكوديد. آن جا كه به منظور شكستن اين جهاد بزرگ، ناصرالدين شاه از ميرزاى آشتيانى مىخواهد با كشيدن غليان در ملأ عام، به نحوى شكست اين فتوا را از منظر دين اعلانداشته، مبارزات ضد استعمارى و ضد استبدادى را سدّ كند. ميرزاى آشتيانى با سر باززدن از آن، فتوا را پاس داشته و امر تبعيد انگليسى ها را پذيرا مى شود.

بنابر اظهارات ناظم الاسلام، آقا سيد عبدالله بهبهانى، از ميرزاى آشتيانى تبعيتنكرد; بدان علت كه مى گفت: اولا من مقلد نيستم و مجتهدم; ثانياً اين صورت حكم كهنسبت به جناب ميرزاى شيرازى مى دهند، حكم است يا فتوا؟ اگر حكم است كه بايد بينمدعى و مدعى عليه و در مقام ترافع باشد و اگر فتواست كه فتوا نسبت به مقلدان لازمالعمل است، نه نسبت به مجتهد. بارى! جنابش با حضرات همراهى نفرمود.

استدلالات فقهى آيت الله بهبهانى در اين مقطع به بينش و دانش خود ايشان مربوطاست; اما بر هر پژوهش گرى لازم است كه در اين امر غور كند. آيا نبايد همين مبناىنگرش دقيق و مبتنى بر اجتهاد را از اين بزرگوار در مواجهه بامشروطهانتظار داشت؟

مشروطهاى كه اگرمبانى دين ستيزش مشهود نبود ـ كه حداقل در نوشته هاى يك ملحد چون آخوندزاده بهصراحت پيدا بود ـ در استمرار حركت اركان قانون و آزادى و برابرى اش، تضاد با شريعترا به صحنه عمل كشانيدند، قطعاً بايست با نگاه اجتهادى و شريعت مدارى مخدوش جلوهكند و يا حداقل مورد مداقه و كالبد شكافى قرار گيرد. آيا نبايد به اندازه حكم يافتواى الهى حضرت ميرزاى شيرازى درباره بناى وارداتىمشروطهتأمل مى شد واستدلال مى كرد و استدلال مى طلبيد؟

مشروطهاى كه يكىاز مؤثرترين انديشه گرانش، ميرزا ملكم خان ارمنى زاده و دلاّل فروش يا واگذارى كشوربه انگلستان بود و رئيس مجاهدانش نيز، يپرم خان ارمنى و خيل مجاهدان فاتح تهرانش،طيفى از بلشويك هاى قفقازى شريعت ستيز. مشروطهاى كه بازدهى اصلىآن مجلسى بود كه هم چون تقى زاده را به وكالت داشت; هم او كه القاكننده ترور همينسيد عبدالله بهبهانى بود و مجرى ترور نيز، يكى از مجاهدان به نام حسين لَلِه!!

به طور كلى انديشهمشروطهدر ميان دينداراندر بارزه هاى فكرى شخصيتى چون آيت الله نائينى شكوفا مى شود كه تفسيرى دين مدارانهاز اين مبنا ارايه مى دهد; اما آيا اين بزرگوار فرجام را تا چه حد منطبق با برداشتهاى خود ديد؟!

در گروه ديگر، انديشه گران مسيرى ترسيم كرده اند كه دو نتيجه عينى داشتهاست:

1. شريعت ستيزى يا تضعيف و حذف احكام الهى از عرصه هاى مختلف سياسى ـاجتماعى;

2. هموارسازى استيلاى غرب در سرزمين ايران.

آخوندزاده و طالبوف، از سردمداران ترويجمشروطهخواهى هستند. دركنار آن ها ملكم خان به عنوان پدر قانون گرايى ايران، قد علم كرده است. سپهسالار و ... هر يك گوشه اى ازمشروطهرا در دست داشتهاند.

آخوندزاده به عنوان يك سكولاريست تمام عيار شناخته شده، كه دين زدائيش او رانسبت به همه اديان و حتى فرقه هاى موسوم به مذهبى مانند بابيت مهاجم ساخته بود. وىسرسختانه به اسلام و پايبندى بدان مى تاخت. با وجود اين، انديشه ها و نوشته هايشبسيارى از روشن فكران ايرانى را كه انقلابمشروطهرا از نظر انديشهرهبرى مى كردند، تحت تأثير قرار داد. گويا اين شخص نخستين ايرانى بوده كه جنبه هاى ضداسلامىمشروطهرا بهشيوه اى بسيار روشن بيان كرده است.

فتحعلى آخوندزاده به گونه اى شفاف وارد معركه شده، ومشروطهرا پيش از انتشاروسيع داخلى، براى اين امر تئوريك نموده است. از حيث بى پروايى در دين ستيزى و عريانكردن مشروطيت معارض با اسلام، شايد بتوان او را خدمت گزارى صادق براىمشروطهچيان دانست!!

طالبوف، نحوه اى التقاط فكرى را به نمايش مى گذارد. او در انطباق مفاهيم و اركانمشروطهبا دين اسلامو مذهب تشيع، تلاشى وافر به عمل مى آورد. كتاب هاى طالبوف در مشروطه، خوانندگانفراوان داشت. از جمله اعتقادات فكرى او اين بود كه كشور بايد قانون داشته باشد و ازآن جا كه از نظر او،قوانين و احكام اسلامى، براى مسايل امروز جامعيت ندارد، لازماست كه سى هزار ماده بر قواعد و احكام دينى افزوده شود. خواندن كتاب «مسالك المحسنين» طالبوف از سوى شيخشهيد، فضل الله نورى تحريم شد و خود وى تكفير.

ملكم خان، مسلمان ارمنى زاده، صاحب انديشه اى ديگر درمشروطهسازى است. پايبندىبه قانون شريعت از سوى وى، مانع از آن نبود تا تيزبينان شريعت مدار پذيرايش باشند. بدين جهت، زمانى كه در تهران بود از «آقا سيد صادق طباطبائى» پدر «سيد محمدطباطبائى» وقت ملاقات مى خواست، و ايشان اجازه نمى داد و به مسامحه مى گذرانيد. شايد ملاقات و مجالست با «ملكم» را بر خود حرام مى دانست.58

نگاهى جانب دارانه، نوشته هاى ملكم خان را سرشار از آگاهى و دانش ارزيابى مىكند; اما اعتراف دارد:

چيزى كه هست، ملكم از دسته فراماسون بوده و نوشته هايش آن رنگ را داشتهاست.59

يك پژوهش گر ديگر نيز، معتقد است وى اهميت و معنا و اصولمشروطهشيوه ادعايى غربىرا به خوبى درك كرد. هم او براى جذب خوانندگانش كوشيد انديشه هاى نو را با آيات واحاديث بيارايد.60

گذارهاى كوتاه از هويت انديشه گران به ناممشروطهو نيز راهبرانى كهدر انجام آن سهم به سزايى داشتند، راهيابى به انديشه تئورى پردازان مشروطيت را آسانمى كند; هم آنان كه سال هاى پيش از پيدايىمشروطهدر ايران، با نوشتنمقالات و كتب، ترويج آن را عهده دار شدند و هم كسانى كه در مبارزه با استبداد،قانون و آزادى غربى را حلاّل مشكلات دانستند و هم راهبرانى كه در انجاممشروطهتلاش نمودند.

هـ ) مشروطهتئوريزه شدهايرانى!

از زمانى كه سياست آزادى طلبى به امر مملكت دارى راه يافت، حكومت هاى مطلقه جاىخود را بهمشروطهداد. بدين سان مردم غير يهود با دست خود حكومت هاى مطلقه را كه از ثباتى نسبىبرخوردار بودند، متزلزل كردند; زيرامشروطهجز بى نظمى، كشمكش،عدم توافق و برخورد ميان احزاب، چيزى به بار نمى آورد. به عبارت ديگر، مكتبمشروطهجز نابودى دولت هدفندارد.61

پروتكل يهود، با چنين اعلانى به صراحت چند نكته را بيان مى كند:

1. ليبراليسم منبع فكرى و عقيدتى مشروطيت است;

2. حكومت هاى غيرمشروطهثبات نسبى را دركشورها فراهم كرده بودند;

3. هرج و مرج يا آنارشيسم سياسى، حداقل هدفى است كهمشروطهدنبال مى كند.

اضافه بايد كرد كه در كشورهاى غير غربى، مشروطه، ساختارى بيگانه بود كه پرچماستيلاى اجنبى ها را در برخى از كشورها به اهتزاز در آورد.

هاردينگ، وزير مختار انگليس در تهران دوران مظفرالدين شاه، پيش بينى آثارمشروطهرا در زمان تسلط آنآسان نمى بيند; زيرا روش هايى كه رؤساى اين نهضت بعداً براى رسيدن به هدف هاى خودپيش گرفتند، از همان آغاز، اين بدبينى را به وجود آورد كه جنبش مشروطيت ايران،عواقبى وخيم تر از عواقب حكومت استبدادى براى ايرانيان داشته باشد.

اين انگليسى در عين حال كه با زيركى و غرضمندى، معضلاتمشروطهرا به مسايل اجرايىو كاركرد مجريان مرتبط مى كند ـ و همين برداشت مايه و پايه تحليل هاى پى در پى شده،راه را براى ماهيت شناسى مبانىمشروطهسدّ كرده است ـعواقب وخيم تر اين بنا را از حكومت استبدادى نويد مى دهد! تأمل در اين نگاه و تطبيقآن با محتواى پروتكل يهود، حاكى از آن است كه مشروطيت، ساختارى نافرجام است كه ثباتو قوام جامعه را خدشه دار كرده و هرج و مرج ناشى از آن تا مرز انهدام چهارچوب هاىمستحكم جامعه پيش مى رود. اگر فرهنگ سوزى و استيلاى غربزدگى در كنار هرج و مرجاجتماعى و سياسى ملاحظه شود، شمايى عينى تر، ملموس تر و فاجعه بارتر به دست خواهدآمد.

بهتر است ادامه اظهارات هاردينگ براى تأمل دقيق تر ارايه شود:

چنان كه گفتيم، ثمرات اين نهضت را دشوار بتوان به اين زودى سنجيد وارزيابى كرد. از آن طرف هيچ علامت يا قرينه اى اميدبخش به چشم نمى خورد كه سرانجام،رهبرى جديد در ايران ظهور كند و نظم و آرامش داخلى را (بدان سان كه نخستين شاهانقاجار به وجود آورده بودند) دوباره به كشور باز گرداند.62

مشروطهبا بنايىپيش ساخته و اومانيستى و ساختارى نهادينه شده در انگليس و به دست انديشه گرانغربزده به منظور اجراى داخلى، تئوريزه شده است; اما روند تئوريك نمودن آن در چنانهرج و مرج و آنارشيسم فرهنگى ـ سياسى فرو رفت كه باطن امر حتى تا امروز روشن نشدهاست. كسروى با شناخت صحيح مشروطيت مى نويسد:

ناسازگارىمشروطهو قانون اساسىاروپايى با كيش يا دينى كه مردم داشتند، درخور چاره نمى بود.63

محققى ديگر،مشروطهرا بدين شكلنگريسته كه در رژيممشروطهواقعى، هر كس ازآزادى مذهب برخوردار است و داشتن يا نداشتن مذهب نيز، آزاد مى باشد. هيچ كس نبايدبه دليل داشتن يا نداشتن عقايد مذهبى، انجام دادن يا انجام ندادن دستورات مذهبى زيرفشار قرار گيرد.64

آن چه آمد،مشروطهرا فراتر از ساختارسياسى مى نماياند; بلكه آن را عبارت از يك ايدئولوژى هدفمند معرفى مى كند كهدگرگونى مبنايى حكومت و سياست را به منظور نوسازى آن، مدّ نظر دارد. در اين دگرگونىو نوسازى، بايدها و نبايدهايى بر اساس فرهنگ غرب و ليبراليسم مبناساز آن حاكميت مىيابد.

بدين جهت نظريه پردازان داخلى، در جايى كه مجبور به التقاط شده اند، راه به جايىنبرده و به ناچارمشروطهغربى را ترسيم كردهاند. همچنين دينداران دردمند در طريق تحديد استبداد نيز، از تفسيرهاى دينى خود بهمنظور پذيرش مشروطيت، ماحصلى متضاد كسب نموده اند.

تئورى پردازانمشروطهاز راه هاى گوناگوننگارش مقالات، كتب و سرودن شعر در راه ايرانى كردن آن كوشيده اند. آقاخان كرمانى كهپيش تر از او سخن رفت، در اشعارى به سوى «ايدئولوژىمشروطه» آن چنان كه بود،روزنه اى مى گشايد. اشعار او، در پاسداشت ايران قبل از اسلام و ستايش شاهان آن دورهاست. آقاخان، شعرى با عنوان «ياد ايام نيك بختى و سعادت روزگار پيشين» دارد كهمشحون از تقديس شاهان است. در شعرى ديگر به نام «تعزيت و سوگوارى ايام گذشته»، شاهپرستى را آشكارا ترويج مى كند:

كجات آن همه دانش و زور دست *** كجات آن بزرگان خسرو پرست65

به همين منوال وى مرثيه سرايى بر اهوراپرستى دارد; در عين حال كه فرياد اتحاداسلام سر داده، قانون مدارى و آزادى خواهى براى ملت مسلمان ايران را طلايه دار مىشود! او مبناى ليبرالى حقوق بشر را منشأ و منبع شناخت قرار داده و آن را به عنوانايدئولوژى آزادى خواهى عرضه مى كند:

ولى تا شناسيد از خير و شر *** ببايست خواندن حقوق بشر66

با اين همه در يك فريب كارى متجددانه مى گويد:

ز اسلام آيد به فرّ حميد *** يكى اتحاد سياسى پديد67

اين فرد كه جايگاه مهمى در تئوريزه سازىمشروطهايرانى اسلامىدارد، در يك مقاله، تمام شعراى ايرانى پس از اسلام ـ حتى شيخ اجل سعدى شيرازى ـ راتقبيح مى كند و ستايش فردوسى از سوى او چنين دليلى دارد:

تنها كسى را كه ادباى فرنگ مى ستايند، همان فردوسى طوسى است كه اشعارشاهنامه او گرچه بعضى جاها خالى از مبالغه نيست; ولى حبّ مليت و جنسيت و شهامت وشجاعت را تا يك درجه در طبايع مردم القا مى كند.68

آشفته بازار تئورى سازى مشروطيت، آخوندزاده را با دين ستيزى آشكار در رديف اولقرار داده است. او عدم تساوى زن و مرد، مسلمان و نامسلمان و برده و آزاد را در فقهاسلامى و اصولا قانون مجازات اسلامى را سخت مورد حمله قرار داد; زيرا به نظر او اينقوانين با روح يك نظام قانونى و دموكراسى غربى منافات دارد.69

برجسته ترين پيشنهادهاى ملكم خان، انديشه گر مشروطيت و پدر قانون ايران، در چنيننكاتى تدوين شده است:

آموزش و پرورش غربى و غير روحانى، تشكيل دولت به شيوه اروپايى، قانوننوكيفرهاى عمومى، آزادى بيان، تكنولوژى و تمدن غرب، تغيير الفباى عربى، برترى زبانبر مذهب در تشكيل وحدت ملى.70

اشارات بسيار مختصر و ناچيزمشروطهايرانى ـ اسلامى رادر جهت تئوريك شدن نشان مى دهد. بزرگانى از دينداران حقيقى چون آيت الله نايينىنيز، در اين عرصه كوشيده اند; اما اين تلاش ها هرگز ماهيت واقعىمشروطهرا تغيير نداده ودر خوش بين كردن وارستگان تيزبينى چون شيخ شهيد، نورى، توانمند نبوده است.

بدين جهت شيخ شهيد در رساله خود به نام «حرمتمشروطه» باطن مشروطيت رابدان گونه كه بود، عريان مى كند. همچنين پرده از تلاش هاى فريب كارانه التقاطى هاىتئورى پرداز برمى دارد و هدف اصلى آنان را از حاكميت ايدئولوژى شريعت سوز مشروطه،بدين شرح اعلان مى كند:

شخصى از اين شياطين وقتى در خلوت به عنوان دل سوزى براى اهل مملكت مى گفت: كه اصلاح فقر اين كشور به دو چيز است: اول كم كردن خرج، ثانى زياد كردن دخل، و ازبراى اول، بهتر چيزى كه كليد خرج را تضعيف مى كند، رفع حجاب است از زن ها، كه آنوقت عوض بيرون و اندرون، يك دستخانهكافى است.71

كسروى تأكيد دارد:

سرجنبانى در ايران از بيست ـ سى سال پيش، معناىمشروطهو چگونگى زيست تودههاى اروپايى را مى دانستند و سالانه كسانى به اروپا مى رفتند و باز مى گشتند وآگاهى هايى از آن جا مى آوردند.72

نويسنده كتاب «تشيع و مشروطيت»،مشروطهوطنى را غير قابلتفكيك از اصل غربى آن مى داند و تلاش دين خواهان را در سازگار ساختن مشروطيت بااسلام، بى ثمر مى بيند. او معتقد است اين بى ثمرى، ضايعاتى نيز داشته كه جدايى صفواحد روحانيان و ايجاد دشمنى ميان آن ها، از جمله آن بوده است. او مى نويسد:

از نظر كلى، قواعد و مقررات اسلامى كه مورد استناد شيخ فضل الله نورى قرارگرفته، با آن چه نائينى باور داشت، متفاوت و متناقض نيست; زيرا نائينى خود يك مجتهدشيعه بود كه در عقايد كلى و بنيادى مربوط به كشيش شيعى، با شيخ فضل الله ناهماهنگىنداشت; ولى اين انقلاب مشروطيت بود كه اين دو مجتهد را به عنوان دو دشمن در برابريك ديگر قرار داده بود.73

و) سلاح هاىمشروطه

مشروطهبا باطنىمتقابل با شريعت، چنان به ميدان عمل آمده كه ابزارهاى تئوريك كاربرديش، جز سلاح نمىتوانند ديده شوند.

قانون، از اركان سه گانه مشروطه، تيغ تيزى بود كه بُرندگى فراوان داشت; اما اينكه قانون چه بود، بر چه مبنايى استوار بود و كدام مقصد را در نظر داشت، معمايى استكه آنارشيسم مشروطيت آن را در ابهام نگه داشته بود; مثلا:

«واعظانمشروطهبر منبر سخن از قانون، برابرى و همدستى و مانند اين ها راندندى و نويدها به مردمدرباره آينده دادندى. آن ها بيش تر براى گفته هاى خود از قرآن و حديث گواه آوردندىو معناىمشروطهونتيجه هاى آن را بدان سان كه اروپاييان مى شناختند، كمتر مى دانستند74

از سوى ديگر طالبوف، قانون و ماهيت آن را اين گونه وصف مى كند:

آن چه مخالف تمدن است، در شرع شريف ما هم كه اساسى قانون ايران خواهد بود،ممنوع و مادام الدهر حرام است. هر مسلمان يا نويسنده اين سطور كه دل و زبانش مصدقاين حرمت نباشد، كافر است و هر كس كه قانون را متمم شرع و ناظر اجراى احكام شرعنداند، باز مسلمان نيست.75

سلاح قانون، از نظر اين انديشه گر التقاطى، متضمن حيات انگليسى است و منبعث ازخواست مردم76; بى جهت نيست كه يك پژوهش گر، شريعت مدارى شيخفضل الله نورى را در تقابل بامشروطهو ركن هاى آن، چنينارزيابى كند:

آنان كوشش كرده اند كه هيچ كس ـ مجتهد يا غير مجتهد ـ را در امر قانونگذارى و قانون سازى مجاز ندانند. بر طبق مذهب شيعه مجتهد مى تواند احكام شريعتاسلام را از قرآن و حديث استنباط و استنتاج كند و نتيجه آن چه را كه به دست آورده،به صورت فتوا براى پيروى مردم اعلام دارد. اين شيوه كار نمى تواند قانون گذارىناميده شود; ولى اگر يك پارلمان قرار باشد به عنوان قوه مقننه به معناى متداولدمكراسى باشد و تنها بر اساس نياز مردم قانون بسازد، مسلماً شيوه كار و كاركرد آنمخالف با كيش شيعه است و استدلال مخالفانمشروطهكاملا بهجاست.77

ابزار قانون در عمل نيز، حالتى تهاجمى داشت و اين را آشكارا در مجلس شوارا بهنمايش گذارد. هنگام بالا گرفتن بحث هاى تطبيق احكام شرع با قانون از سوى نمايندگاناقرار شد كه: مگر ملت قانون مذهبى و عبادت از دولت مى خواهد كه محتاج مباحثات علمىباشد. ما قانون اساسى سلطنتىمشروطهاى را مى خواهيم كهميان تمام دولت هاىمشروطهمجرى است. قانونشرع را در هزار و سيصد و اند سال پيش پيغمبر ما آورده، و در دست داريم. كسروى اينسخنان را در مقياس وسيع تر با اين ديد ملاحظه كرده است:

اين سخنانى بود كه از سردستگان مى تراويد و به زبان واعظان به مردم گفتهمى شد. اين معنايش كنار نهادن شريعت مى بود; ولى واعظان با بسيارى از ديگران اين رانمى فهميدند و به زبان مى آورند.78

واقعيت را در تشريح مستشارالدوله بهتر مى توان يافت كه قانون فرانسه را برتر ازكتاب شرعى مى داند و علت اين امر را نوشته شدن آن به قبول دولت و ملت و نه به رأىواحد مى خواند.79 پژوهش گرى اين رأى واحد را مبهم خوانده و احتمالداده است كه منظور، مسأله فتواى يك مجتهد يا فرمان خليفه و سلطان باشد.80 آيا نمى توان بر اساس انسان انگارى سكولارى غربكه پايه و مايه مشروطيت و تسليحات تئورى و ابزارى آن است، رأى واحد را وحى دانست كهبه زعم آن جماعت در مرتبه نازلى از رأى دولت و ملت واقع شده است؟

آزادى و برابرى، سرنوشتى مانند قانون دارند و با همان رويّه به ميدان مى آيند وو مانع از اجراى شريعت و ارزش هاى دينى مى شوند. گزارش اسپرنيگ رايس، وزير مختارانگليس در تهران، پرده از ابهامات برمى دارد:

بسيارى از روحانيون به رهبرى سيد محمد واعظ محبوب سيد جمال الدين اعلامكرده اند كه قانون اسلام، يك قانون آزادى و برابرى است. نماينده زرتشتيان نزد منابراز اميدوارى فراوانى كرده است كه شايد تصميماتى در راه اغماض گرفته شود; ولى درحال حاضر اين موضوع هنوز معلّق است و بدون شك براى مدتى منشأ ناراحتى خواهدبود.81

تعارض قانون، آزادى و برابرى با شريعت اسلامى به نحوى آشكار بود، كه على رغمتلاش هاى التقاطى، يا دردمندانه ساده انگارانه، غير مسلمانان از آن ابراز خرسندى مىكردند.

مخالفانمشروطهاز سر دين مدارى به كالبدشكافى اين مفاهيم پرداخته و در كتاب «تذكرة الغافل» ابرازنموده اند:

اگر مقصود آن ها تعيين قانون الهى و اجرا و تقويت آن بود، عوام و فرقمختلفه را چه مدخليت در اين امر بود و چرا از آن ها در امور عامه رأى مى طلبيدند واسمى از دليل شرعى نمى بردند. و در صورت مخالفت هر يك از آن ها كه اسم مطابقه مىبردند، به او تعرض مى كردند؟82

حمايت گسترده و آشكار و نهان فرق ضالّه از مشروطيت، علاوه بر موضع گيرى هاى جانبدارانه اقليت هاى دينى بوده است. آزادى و برابرى، پيروان فِرَق مذكور را به تكاپوواداشته و آنان را با شناخت درست از مبانىمشروطهبه ميدان وارد كردهبود. عبدالبها (عباس افندى) در نامه اى به ملكه انگليس مى نويسد:

ما به دست آورده ايم شما فروش غلامان و كنيزان را ممنوع ساخته ايد. ما نيزشنيده ايم كه شما نظارت را بر مشورت عموم قرار داده ايد; آفرين.83

حذف احكام فقه تشيع در دايرهمشروطهگرى، ملحدان ومرتدان را به عنوان شهروند صاحب امتيازات برجسته مى كرد; از اين روى بابى ها وبهايى ها هم به دليل ارتداد و موضع دين ستيزانه و هم به دليل وابستگى تنگاتنگ بهاستعمار انگليس و روس، مدافعان سينه چاك مشروطيت بوده اند. حال بايد ديد آيا واقعاًحقوق شهروندى هر چند شريعت ستيز، خواسته مقبولى از طرف فرقه هاى ضاله بوده و يا پشتاين پرده، اهداف ديگرى نهفته بود.

هاردينگ افراد اين فرقه ها را دشمن سرسخت زعماى ايران (علماى شيعى) مى خواند واعلان مى كند:

مبلغان آمريكايى مقيم ايران، عقيده داشتند كه آتيه مذهبى اين كشور بابىهاست.84

بدين ترتيبمشروطهپيش مى رود و بيشاز پيش باطن خود را مى نماياند. شريعت مداران با توجه به همين مطلب مى نويسند:

اگر اين اساس به جهت تقويت اسلام بود، چرا تمام اشخاص لاابالى در دين وفِرَق ضالّه از بهايى و ازلى و كليه اشخاص فاسدالعقيده و دنياخواهان جاهل و يهودى ونصارا و مجوس و بت پرست هاى هند و تمام ممالك كفر و كليه فرق عالم مگر خواص ازمؤمنين، طالب قوّت آن بودند. اگر مقصود تقويت اسلام بود، انگليس حامى آن نمى شد واگر مقصودشان عمل به قرآن بود، عوام را گول نداده، پناه به كفر نمىبردند.85

برداشت هاى نادرست از مبانى مشروطيت ـ بويژه آنجا كه از دريچه نگاه ديندارانهنظاره مى شد ـ نتايج مهلكى داشت. صف آرايى مروّجانمشروطهمشروعه در برابرشريعت مداران آگاه، از جمله آن ها بود. يكى از پژوهش كنندگان بدين امر بنيادينتصريح دارد كه بدون ترديد شيخ فضل الله با نائينى و ديگرمشروطهگران در موردبرابرى هيچ مخالفتى نداشته است; بلكه مشكل بنيادين اين جاست كه نوگرايان دنياىاسلام، بيش تر درباره موضوع هايى سخن گفتند كه اسلام و دمكراسى هر دو داراى جهاتىمشترك هستند و موارد و موضع هاى اختلافى آن دو را ناديده انگاشته و در برابر آنسكوت كردند.86

حضرت شيخ فضل الله نورى، از موضع شريعت مدارى پا برجا هشدار مى دهد:

اى برادر دينى! اسلامى كه اين قدر تفاوت بين موضوعات مختلفه و در احكامدارد، چگونه مى توان مساوات را در آن دنبال كرد; جز آن كه خيال آن باشد كه دكّانىدر مقابل صاحب شرع باز كند و احكام جديدى تأسيس نمايد. و عمده اين بازىمشروطهاز طايفه ضالّه شد،محض فرار از احكام اربعه مسلمه در حق مرتدين از اسلام.87

شيخ شهيد در مهاجرت كبرا، ضمن مذاكراتى مى فرمايد:

اين كه گفتيد براى پادشاه و وزرا حدود معين خواهد شد، خيلى خوب و به جاست; اما اين كه فرموديد آزادى تامه و حريت مطلقه پديدار خواهد گشت، باز هم مى گويم اينحرف از اصل غلط و اين سخن در اسلام كليتاً كفر است. لفظ آزادى را برداريد كه عاقبتاين سخن ما را مفتضح خواهد كرد.88

مشروطهخواهى،عبرت آموزترين صحنه هاى ايران اسلامى است. مقطعى است كه يك سوى مسلمانان باراهبردهاى سردمداران،مشروطهرا عين دين و شريعتديده، در راه آن تلاش شبانه روزى داشتند. از سوى ديگر، غير مسلمانان با آگاهى دقيقاز باطن مشروطه، آن را در جهت اغراض خود ديده و با فشارهاى پى در پى حاكميّت هر چهسريع ترش را دنيال مى كردند. در اين سير ارمنى ها بر راهبران مذهبى كه با برابرىمشروطهمخالفت كرده،آن را در تقابل با احكام شرع مى خواندند، خشم گرفته و تهديد كردند:

اگر قانون برابرى مسلمانان و نا مسلمانان تصويب نگردد، آنان به مبارزه برخواهند خواست.89

طريق هدفمندمشروطهخواهى، چنان به هدفمى رسد كه رئيس شهربانى پايتخت كشور اسلامى ايران، يپرم خان ارمنى مى شود و هم اوستكه حكم اعدام مجتهدى چون حضرت نورى را به اجرا در مى آورد. چرا بناى مشروطيت چنينثمره اى داشت؟ آيا انحراف از مسير و نفوذ منحرفان علت آن بود؟ يا ايدئولوژىغرضمندانه مشروطه، طبيعت خود را خواه ناخواه عيان مى كرد.90 شيخ شهيد، منظر حقيقت بين خود را در تاريخ ثبت مىكند:

يك مطلب عدالت نما در اين اعصار متداول شد، بدين ترتيب كه جمعى از مردمطبيعى كه منكر مبدأ و معادند و منحصر مى دانند زندگانى را به همين دنيا، ديدند كهبدون ترتيب قانونى يا هرج و مرج، به انتفاعات زندگانى نايل نمى شوند; از اين رو ازشرايع مقدسه آسمانى و از عقول ناقصه ترتيبى دادند و نام قانون بر آنگذاشتند.91

روح سكولاريسم از هر يك از اركانمشروطهسر بلند مى كرد ونمى توانست با هر لعاب دينى، چهره اى ديگر از خود نشان دهد; به همين جهت در مدتى نهچندان دور، كاركرد انديشهمشروطهاى كه با برداشتهاى دينداران عين آزادى و حريت اسلامى خوانده شده، و برابرى اسلامى و قانون شريعترا در برداشت، به جايى مى رسد كه حضرات مازندرانى و آخوند خراسانى در تلگرافى بهشهيد نورى نگرانى خويش را از دين زدايى اعلان مى دارند:

ماده شريفه ابديه كه به موجب اخبار واصله در نظام نامه اساس درج و قانونيتمواد سياسيه و نحوه ها من الشرعيات را موافقت با شريعت مطهره نموده اند، از اهممواد لازمه و حافظ اسلاميت اين اساس است، و چون زنادقه عصر به گمان فاسد حريّت اينموقع را براى نشر زندقه و الحاد مغتنم شمرده و اين اساس قديم را بدنام نموده اند،لازم است ماده ابديه ديگر در رفع اين زنادقه و اجراى احكام الهيه عزّاسمه بر آن هاو عدم شيوع منكرات درج شود.92

دقت در متن تلگراف، حائز چند نكته با اهميت است:

1. مفاهيم بنيادى مشروطيت، ستيز با دين را در آغاز راه نمايانده بودند;

2. اساس مشروطه، دين ستيز بود و برداشتى كه فاسدان و مفسدان اعتقادى را عاملبرداشت هاى گمراه كننده مى داند، با حقيقت و واقعيت امر مطابق نيست;

3. تلاش هاى دين خواهانه در پاسدارى ازمشروطهبه عنوان يك «اساسقديم» نه تنها ثمردهى نداشت، بلكه ضايعات بيش ترى را در پى داشته است. اين ضايعاتاز آن روى افزايش مى يافت كه به تعميق مشروطه، به عنوان يك انديشه دينى كمك مى كردو از دريافت ماهيت اصلى آن پيش گيرى مى نمود.

تلاش بزرگواران نجف نيز در اسلامى كردن مشروطيت، نه تنها راه به جايى نبرد، بلكهمجلس شورا را مركز دين ستيزى قرار داد. اين بزرگان در يكى از اقدامات خود براىكنترل اسلاميت ايران و هرج و مرج پديدآمده در كشور، حكم تفسيق و اخراج سيد حسن تقىزاده را دادند.

تقى زاده از فعالان قانون گرايى و آزادى خواهى، همان كسى است كه پس از توپ بستنمجلس، به سفارت انگليس پناهنده شد و نيز همان كسى است كه قتل سيد عبدالله بهبهانىرا القا و فرماندهى كرد.93 در حكم تفسيق اين نماينده ملت مسلمان ايران درپارلمانمشروطهآمدهاست:

چون ضديت مسلك سيد حسن تقى زاده با اسلاميت مملكت و قوانين شريعت مقدسهثابت شده، بنابراين از عضويت مجلس مقدس ملى شرعاً و قانوناً بركنار است، منعش ازورود به مجلس و مداخله در كشور بر عموم علما و مسؤولان و مردم واجب و تبعيدش ازايران لازم است. فورى عملى شود.

رئيس مجلس، حكم مذكور را در مجلس نمى خواند. حاج شيخ رضا دهخوارقانى عليه حكمسخنانى بسيار گفت. رئيس مجلس و برخى ديگر براى طرح آن حكم در مجلس، پيشنهاد رأىگيرى كردند.94 و اين يعنى حذف شريعت و يا اولويت آراى نمايندگانبر حكم شرع!!

واقعيت آن است كه اين اساسِ مجلس، برآمده از مشروطيت بوده كه مستوجب تفسيق بود واين مسلكمشروطهبودكه شرعاً بايد تحريم مى شد و منع آن در ورود به ايران اعلام مى گرديد; تقى زاده، يكمشروطهخواه كاملبود كه مشى انتخابى اش، دقيقاً با بنياد مشروطيت منطبق بود. آيا تنها تقى زاده مسلكضداسلامى داشت؟ و آيا در مجلس شورا افرادى مانند او كرسى ها را پر نكرده بودند؟

بنابراين مى توان تلاش هاى خيرخواهانه افرادى چون آيت الله نايينى را كه با قبولو مشروع دانستن بنيادمشروطهو مقدس ديدن مجلس وشرعى خواندن قانون آزادى و برابرى آن به صحنه آمدند، فاقد ثمرات مثبت ديد; علاوه برآن كه در يك كالبدشكافى عميق اين راهكار تنها و تنها در جهت اهداف ناپسندمشروطهكارآمد شد. اينيافته ها هرگز به نيت تلاش گران مربوط نيست; ولى از يك واقعيت پندآموز پرده برمىدارد.

ز) ابزارهاىمشروطه

بدون شك تئورى پردازىمشروطهـ مانند هر انديشهديگر ـ نيازمند اسباب و ابزار كاربردى بود. مثلث «مدارس»، «روزنامه ها» و «انجمنها»، اين اسباب را تشكيل مى دادند. ابزارهاى سه گانه به ترتيب ايجاد و قدرت بُردىكه داشتند، به نهادينه سازىمشروطهپرداختند. ساختارىكردنمشروطهبه گونهمشروع و مقبول، وظيفه مثلث فوق بود، و همين اسباب بودند كه افواه و اذهان عمومى رانسبت به يك مفهوم و قالب بيگانه، نه تنها علاقمند، بلكه تا حدّ خون دادن براى آنبسيج كرد.

تشكيل صف واحد دينداران و ملحدان غربزده و بيگانگان با غرب درمشروطهخواهى، شاه كارعوامل مذكور بوده است; اما اين ابزارها هم به لحاظ محتوايى و هم وارداتى بودن موردقبول مردم نبوده و حتى ايستادگى آنان را در پى داشت; ولى پرسش اين است كه استقبالهمين مردم در فاصله اى نه چندان زياد بر چه اساس بود؟ و چه عواملى موجب آن گرديد كهمنبع فكرى و ارزش گذارى هاى مردم مسلمان در اين مراكز واقع شود؟

احمد كسروى مى نويسد:

دلبستگى مردم به مدارس به جايى رسيد كه كار به گزافه انديشى كشيد و بسيارىاز ايشان چنين پنداشتند كه تنها چاره دردهاى كشور، همان دبستان است.

علت اين گزافه انديشى و دلبستگى ها چه بود؟ نويسنده شرح مى دهد:

در پايان هر سال در حياط دبستان ها جشنى برپا نموده و پدران و شاگردان وكسان ديگر را مى خواندند. هر زمان كه جشنى مى گرفتند، آگهى از آن در روزنامه ها مىنوشتند و شادمانى بى اندازه مى نمودند و نويدها به خود مى دادند. كار به جايى رسيدكه احمد بيگ آقايوف، نويسنده روزنامه «حيات قفقاز»، كه خود مردى دانشمند بود و بهكارهاى ايران دلبستگى نشان مى داد، به زبان آمد و خامى اين انديشه ايرانيان را بازنمود.95

مدارس جديد با ارايه و نشر آموزش مدرن، به طور طبيعى آموزش و پرورش دينى را كنارمى نهاد، و راهكارى مؤثر در ساختارسازى غربزدگى كامل و پيش درآمد آن مشروطيت مىگرديد; از اين رو متشرعان از ابتدا با اين تأسيس از در مخالفت برآمدند و برخى آن راتحريم كردند.

روزنامه را بايد بازگوكننده مؤثر تئورىمشروطهديد، همچنين عواملسرنوشت ساز و تعيين كننده در بسترسازى گسترده آن; اما همين روزنامه ها به زودى ازحالت انديشه گرى به هوسبازى تبديل شدند; به طورى كه «شب نامه نويسى كهنه شده، ازميان رفته و اين بار هوس ها به روزنامه نويسى برگشته بود. مى توان گفت بهار وتابستان 1286 زمان فزونى اين هوس ها بود و دسته بزرگى ديوانهوار به روزنامه نويسىروى آورده بودند96

به هر تقدير چه روزنامه «اختر» و «قانون» و ... كه زمينه سازىمشروطهگرى را خارج ازمرزهاى ايران تدارك مى ديدند، و قانون و آزادى را به جامعه داخلى تزريق مى كردند، وچه روزنامه هاى داخلى كه خوراك مشروطيت را فراهم مى ساختند. حال بايد ديد مقصودروزنامه ها چه بود؟ اگر نتوان در روزنامه هاى پيش از مشروطيت كه با ظاهرى معقولمشروطهسازى مىكردند، انحرافات را يافت ـ كه البته مى توان ـ در نضج گيرىمشروطهگرى، اين يافتن بهآسانى حاصل است.

شريعت خواهان، نمودارى از روند روزنامه نگارى را ترسيم مى كنند:

روزنامه ها و شب نامه ها پيدا شد اكثراً مشتمل بر سبّ علما، اعلام و طعناحكام اسلام و اين كه بايد در اين شريعت تصرّفات كرد و فروعى را از آن تغيير داده وتبديل به احسن نمود و منطبق با روز كرد. از قبيل اباحه مسكرات و اشاعه فاحشهخانهها و افتتاح مدارس،تربيت نسوان و صرف وجوه روضه خوانى و وجوه زيارات مشاهد مقدسه را خرج ايجادكارخانجات كرد و اين كه امروز در انگلستان و فرنگستان فيلسوف ها هستند خيلى ازانبيا و مرسلين آگاه تر و داناتر.97

انجمن هاى مخفى، محافلى بود كه نطفه هاىمشروطهداخلى در آن منعقدمى شد; طرح ها را تعيين و به جريان مى انداخت; راهكار مقابله با مخالفان را اعم ازترور شخصيت، و ترور انديشه و بعدها ترور فيزيكى ارايه مى نمود و ... به راستى انجمنهاى مخفى چه ماهيتى داشتند؟

آخوندزاده پيش از پيدايشمشروطهخواهى در كشور،فرمان مى دهد:

اگر مى توانستيد منافع آزادى و حقوق بشر را دريابيد، هرگز بردگى و فروتنىرا نمى پذيرفتيد. شما به آموختن دانش ها مى پرداختيد و انجمن هاى سرّى بنياد مىكرديد و با يك ديگر متحد مى شديد... .98

آيا انجمن هاى دستورى آخوندزاده، شاخه هايى از فراماسونرى بوده اند؟ آيا اينانجمن ها با دين و آيين اسلام هم گرايى داشته، يا دستورات و جهت گيرى هايشان خلافباورهاى دينى بوده است؟

انجمن ها به لحاظ ماهوى و كاركردى، هم چنان در پرده ابهام مانده اند; با وجوداين سهم بسزاى انجمن ها در تئوريزه كردنمشروطهبراى مسلمانانملتزم به مذهب آن دوره، درخور تأمل است. ناظم الاسلام از يكى از جلسات انجمن مخفىچنين گزارش مى كند:

بحث راجع به تأسيس انجمن ها بود. نگارنده گفت اول كسى كه در اسلام انجمنمخفى تأسيس نمود، حسين بن على بود. آن حضرت مايل به اكثريت آرا و حامى حريّت افكاربود، نه استبداد; چرا كه فرمود: اگر دروغ گفتم، تكذيبم كنيد و اگر راست گفتم،تأييد.99

به طور كلى ابزار سه گانه فوق، كارآمدترين وسايل در پيشبردمشروطهبودند كه تئورىمشروطهداخلى را باهر بها و بهانه، به ميان توده ها نفوذ دادند. از پوپوليسم به معناى واقعى آن،مشروطهخواهانى بى قرارساختند كه به دور از هر آشنايى و درك، بهترين سود را به طالبان قدرت رساندند. حاكميّت را در قبضه قدرتمندان قرار دادند. استيلاى فرهنگى غرب را به موازات استيلاىسياسى ايجاد نموده و استحكام بخشيدند و پاسداشت غربزدگى كامل را مسؤوليت هميشگى خوددانسته، در اين راه گام برداشتند.

ح) مشروطهمشروعه يا شريعت بردار؟

نسبت دادن «مشروطهمشروعه» به شريعتطلبانى چون شهيد نورى و سيد كاظم يزدى، ستمى مضاعف بر آنان است. واقعيت آن است كهبه هر تقدير مشروطيت، با عامل كارساز مشروعه خواهى و ساز و كار غرضمندمشروطهگرى تحقق يافت. آميختگى نفاق آلودمشروطهبا ديندارى، نفاقرا تا رسيدن به هدف پى گرفت و سپس چهره نماياند. قرائت هاى خوش بينانه راه به جايىنبرد. تفسيق نماينده مجلس از سوى بزرگانمشروطهخواه، نماد عينىتضاد و تقابلمشروطهرا با خواسته هاى دين مدارانه آشكار كرد و دين ستيزهاى اجرايى ناسازگارى بنيادينمشروطهبا شريعت راكاملا بر ملا نمود.

انكار نمى توان كرد كهمشروطهمشروعه در كلام وقلم شيخ شريعت خواه مشهود است; اما حقيقت آن است كهمشروطهمشروعه، خواستهبزرگوارانى چون حضرات آخوند خراسانى، مازندرانى، نايينى و حتى طباطبائى و بهبهانىبوده است; آنان كه از مشروطيت برداشتى دينى داشته و به انتظار اجراى شريعت به وسيلهاين بنا نشسته بودند. شايد در اين گروه، معدودى بودند كه مى دانستند مشروطه، مشروعهنمى شود; اما به ملاحظه دفع افسد به فاسد، جانبمشروطهرا گرفتند.100

به طور قطع شيخ شهيد در ميان اين گروه نبود. او در رأس كسانى قرار داشت كه فسادمشروطهرا بيش ازسلطنت آن زمان مى دانستند; اما اين نگاه مانع از آن نبود كه براى تحديد استبداد ازهيچ كوششى فروگذارنمايد. منظرى چنين مى نگرد كه:

شيخ بامشروطهبه معناى محدوديتقدرت سلطنت و تأسيس عدالت خانه، هرگز مخالفت نداشته; بلكه مخالفت خود را بامشروطهبه دليل آرا واقوال مروّجان و مبلّغانمشروطهخواهى اعلان مىدارد كه آثار كفر و زندقه و نفاق در آن آشكار بود و شيخ از آن بيمناك.101

اما ترسيم دقيق تر آن است كه ايشان با مبانىمشروطهبه دليل دهرى بودنو طبيعى گرى آن مخالفت مىورزيد و كاركردهاىمشروطهومشروطهچيان را صحت ادعاىخود مى دانست.

آن چه كه راهيابى به كنه باطن مشروطيت را تا دوره حاضر سدّ كرده، انحراف نگرشاست كه نمى خواهد يا نمى تواند بنيان مشروطيت را حلاّجى كند. اين انحراف نظرمشروطهچيان نفوذى!! و بهتعبير امروزين افراطيون را مسببمشروطهمى دانند; هر چندكه ريشه يابى ها، اساسمشروطهرا عامل فجايعى مىبيند كه پس از استقرار ظهور كرد و هنوز استمرار دارد.

شيخ شهيد از پايگاه يك شريعت خواه مطلق،مشروطهرا در هر شكلىمتعارض با شريعت مى ديد و در برابرش ايستادگى مى كرد. آيا كتاب «مسالك المحسنين» طالبوف از سوى وى تحريم نشد و نويسنده اش تكفير نگرديد؟ و آيا اين طالبوف گرايشدينى ارايه نمى دهد ومشروطهالتقاطى را مروّجنبود؟ با اين وصف چگونه مى توانمشروطهغربى با تئورى سازىملحدانى چون آخوندزاده و ارمنى زاده اى مانند ملكم خان، فريبنده شيخ باشد؟

بنابراين به درستى بايد شيخ را راست قامتى ديد كه به دليل ذوب در اسلام نابمحمدى(صلى الله عليه وآله) و شريعت بالنده آن، هيچ هم خوانى و هم دلى با مشروطيتنداشت; از اين روى با تمام وجود كوشيد تا اين بناى فاسد را براى بزرگان مدافعمشروطهدر حوزه هاى علميهبازگو كند و روشن گرى نمايد; ولى متأسفانه توفيق نيافت.102

شركت شهيد نورى در مهاجرت كبرا، بدون شك با انگيزه مبارزه با استبداد و تلاش درعدالت خواهى بوده است. دليل اين ادعا، مذاكراتى است كه در اين سفر به انجام رسيده; به عنوان نمونه، در جلسه اى شيخ شهيد، خواسته ديگر مهاجران را تأسيسمشروطهمى بيند، به تقابلبا استدلالات طباطبائى برخاسته، رديّه اى مستدل ارايه مى كند كه محور آن، اين جملهرسا و گويا و شفاف است كه: براى شرع حدى نيست.103

باور شيخ در تعارض با مشروطه، مبتنى بر شريعت طلبى مطلق اوست; اگر به آگاهى هايشنسبت به بنياد اين ايدئولوژى غربى مربوط نبوده باشد. علاوه بر اين، چگونه شريعتمدارى چون او مى توانست در قبال چنين تصريحاتى اغماض كند كه:

مدافعان علناً و صريحاً مى گفتند ممكن نيستمشروطهمنطبق شود با قواعدالهيه و اسلاميه، و با اين تصحيحات و تطبيقات دول خارجه ما را به عنوانمشروطهنخواهندشناخت.104

مشروطهچيانمجاهد، طيفى از ارمنيان، بلشويك ها و به نام مسلمان را تشكيل داده بودند و پيكرمشروطهرا بيش ازپيش عريان مى كرد; چه كسانى چون تقى زاده كه تكفير شد و القا كننده و استحكام بخشقتل سيد عبدالله بهبهانى، عالممشروطهخواه، بود!!105 و چه مجاهدانى چون «حسين لَلِه»، قاتل آيت اللهبهبهانى، كه از اعضاى كميته مجازات و آدم كشى بى رحم و قهار بود و پس از قتل سيدبهبهانى گفت:

از ديدن فوران خون از سينه آن سيد، به من وجد و نشاط دست داد. براى من ودوستان من كشتن يك آخوند يا يك سيد، بزرگ ترين خدمت به آزادى و وطن است.106

چنين است كه با وجود حمايت برخى دين مداران از مشروطه، شريعت طلبانى كه شاهدجريان آزادى، قانون و برابرى بودند، هيچ وجه شرعى براى دفاع نيابند; اضافه بر اينكه صف آرايى هر چه بيش تر را وظيفه خود بدانند. اين مشاهده و راهكار پيش گرفته شدهاز سوى آنان، براى مؤمنان بدين گونه ابراز شده است:

اگر هزار مجتهد بنويسند بناى اين مجلس بر امر به معروف و نهى از منكر است،چون بنا و اجراى قانون الهى و اعانت مظلوم و اغاثه ملهوف (ستم ديده) و حفظ بيضهاسلام است، و تو مشاهده كنى كه چنين نيست و آن ها اشتباه كرده اند; بلكه بناى آن برسدّ باب امر به معروف و نهى از منكر است; چون بناى آن بر آزادى است، آن نوشتنمجتهدين ابداً لازم العمل نخواهد بود; خصوصاً اگر مشاهده كنى كه منشأ بروز و شيوعهرج و مرج و اين همه مفاسد است.107

حال اين پرسش مطرح است كه شيخ شهيد با چنين تيزبينى و استوارى، چگونه تا ميزانبالايى بامشروطهخواهان همراهى كرده و سرمايه گذارى مالى و معنوى بسيار داشته است؟ آيا همين همراهى،سبب نيست تا او را طالبمشروطهمشروعه دانست و ازمخالفت با اساسمشروطهبه طور كلى مبرايشدانست؟ كسروى پاسخ مى دهد:

همراهى آغازين شيخ فضل الله بامشروطهخواهان، از اين روىبود كه با يك اميد و آرزوى بسيار پيش آمده و چنين مى خواست كه احكام شرع را بهرويّه قانون درآورد و به مجلس بپذيراند. روى هم رفته به بنيان نهادن يك حكومت شرعىمى كوشيد.108

و البته اين تلاش از روى ناچارى بود ـ چرا كهمشروطهرا با آن گستردگىحمايت دينداران و عوام پيروز مى يافت ـ نه از آن جهت كه به تدريج آشتى و تساهل درقبالمشروطهنشاندهد و يا اين كه در بين راه در دشمنى بنيادينمشروطهبا شريعت دچار شبههشده باشد. مگر شيخ شهيد بعينه نمى شنيد كه:

تبريزيان مدام مى گفتند مامشروطهمى خواهيم، نهشريعت.109

اين سير، شيخ فضل الله را از مخالفت به تعارض و تقابل مى كشاند و سپس شهادت طلبىاو را در پاسدارى از شريعتِ مورد هجوم مشروطه، عملى مى كند. او كه به تدريج سفارتخانهها را عواملمؤثر درمشروطهطلبىمردمان مى ديد، اين بناى فاسد را ـ با الهام از آزادگى حسين بن على(عليه السلام) ـدر محاكمه خويش حرام ابدى اعلام مى كند.

آن گاه كه يپرم خان ارمنى، رئيس مجاهدانمشروطهخواه فاتح تهران ورئيس شهربانى پايتخت كشور اسلامى، در حين محاكمه مجتهد متقى از وى مى پرسيد: «توبودى كهمشروطهراحرام كردى»؟ مى فرمايد:

بله! من بودم كهمشروطهرا حرام كردم و تاابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسين اينمشروطههم لامذهبين هستندو مردم را فريب داده اند.110

شيخ با تازيانه بيدارگرى نسل هاى آتى را كه غفلت غربزدگى احاطه شان مى كرد، صلامى دهد:

ممكن نيست مملكت اسلامى تحت قانون مشروطگى بيايد، مگر به رفع يد از اسلام; پس اگر كسى از مسلمين سعى در اين باب نمايد كه بايد ما مسلمانانمشروطهشويم، اين سعى واقدام در اضمحلال دين است و چنين آدمى مرتد است و احكام اربعه مرتد بر او جارى است; هر كه باشد از عارف و يا عامى، از اولى الشوكه يا ضعف.111

چرا نبايد از شهيد شريعت، انتظار چنين ديدگاهى داشت؟ او كه اسلام از ديدگاهش بهمعناى حقيقت مطلق بود، بنابراين به عنوان يك مجتهد كاملا حق داشت كه هرگونه تغييراز اسلام را نادرست بداند.112

بزرگوارى چون نائينى در دفاع ازمشروطهو اثبات اين دفاع،از حق وتوى اصل دوم متمم قانون اساسى به وسيله علما و مجتهدان استفاده مى كند; امابايد اذعان كرد كه اين اصل با يك رژيممشروطهدمكراسى كهبورژوازى غرب ادعاى دفاع از آن را داشته، منافات كلى دارد.113

بدين ترتيب شيخ به عنوان «كليت تشيع»114 و به عنوان تمام «شريعت»، بر «دار» شد تا پرچمبيدارى و ديندارى از اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) را در مشى علوى، براى همهطالبان حقيقت در تهاجم مبانى دين ستيز غرب، پيوسته در اهتزاز داشته باشد. شيخ بردار رفت و نشان ديندارى و شريعت طلبى را هم بر تأييد روشن فكرى شريعت ستيز و هم برپناه گيرى سياسى، فكرى و يا مالى در سفارتخانههاى خارجى ترجيحداد.

حسن ختام اين نوشته، پرسشى و پاسخى است كه جلال آل احمد با نگاهى دقيق، ظريف وهمه جانبه نگر، آن را طرح كرده است:

اكنون سؤال اين است كه چرا روشن فكر ايرانى از آغاز آشنايى با فرنگ از درمخالفت با روحانيت در آمده است؟ آيا به تشويق و وسوسه باطنى حكومت هاى وقت كه صراحتدعوى رقابت روحانيت را با خويش از سر بند قضيه تنباكو و نهضتمشروطهو حتى پيش از آن هادريافته بودند؟115

با يك نگاه سريع به نهضت روشن فكرى مملكت در صد سال اخير مى توان ديد كهمهم ترين دسته هاى روشن فكرى از ميرزا آقاخان كرمانى گرفته، تا كسروى، و از بهايىگرى گرفته تا حرف و سخن اصلى حزب توده، قسمت عمده متن ها در مخالفت با روحانيتاست.116

و روحانيت است كه براى پاسدارى از شريعت، بر دار مى رود و تن بهمشروطهبا بنيان غربى نمىدهد و نيز ننگ التقاط آن را با دين و شريعت پذيرا نمى شود.

 


منابع:

. آل احمد، جلال، خدمت و خيانت روشنفكران، چ1، تهران، شركت سهامى انتشاراتخوارزمى، 1357ش.

. حائرى، عبدالهادى، تشيع و مشروطيت و نقش ايرانيان مقيم عراق، چ1، تهران،اميركبير، 1360ش.

. حلبى، على اصغر، تاريخ نهضت هاى دينى سياسى معاصر، چ2، بهبهانى، 1374ش.

. داورى، رضا، فلسفه در بحران، چ 1، تهران، اميركبير، 1373ش.

. دوانى، على، نهضت روحانيون ايران، چ2، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1377ش.

. زرگرى نژاد، غلامحسين، رسايل مشروطيت، چ1، تهران، كوير، 1374ش.

. عنايت، حميد، تفكر نوين سياسى در اسلام، ترجمه ابوطالب صارمى، تهران،اميركبير، 1362ش.

. ، سيرى درانديشه سياسى عرب، چ3، تهران، چاپخانه سپهر، 1363ش.

. عيوضى، محمدرحيم، سير جريان روشنفكرى در ايران، چ1، سازمان تبليغات اسلامى، 1377ش.

. كسروى، احمد، تاريخمشروطهايران، چ 18،تهران، اميركبير، 1376.ش

. كوثرى، مسعود، آسيب شناسى فرهنگى در دوره قاجار، چ1، تهران، مركز بازشناسىاسلام و ايران، 1379ش.

. هاردينگ، آرتور، خاطرات سر آرتور هاردينگ، ترجمه جواد شيخ الاسلامى، چ1،تهران، سازمان انتشارات كيهان، 1370ش.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 فروردین 1399 ساعت: 18:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره سویا

بازديد: 183
تحقیق کامل درباره سویا

تحقیق کامل درباره سویا

فهرست مطالب

سوياو. 1

تاريخچهو.. 2

گياه‌شناسيو..... 2

مورفولوژي سويا :و3

مورفولوژي رويشي :3

مورفولوژي زايشي سويا :4

مزاياي كشت سويا. 6

تركيبات دانه.. 6

تيپ رشد.. 6

شرايط اقليمي..... 7

زراعت...... 8

تاريخ كاشت...... 8

آماده‌سازي زمين و روش كاشت...... 10

كاشت...... 11

خاك مناسب و نياز غذايي..... 13

آبياري..... 13

تنك كردن :14

واكاري :14

تناوب :14

كنترل علف‌هاي هرز و سله‌شكني..... 14

داشت...... 15

آفات و بيماري‌ها. 16

پوسيدگي زغالي..... 17

برداشت...... 18

وضعيت ژنتيكي..... 19

اهداف اصلاحي..... 19

افزايش عملكرد دانه.. 20

زمان رسيدن به موقع گياه. 20

مقاومت به ورس و ريزش دانه.. 20

مقاومت به بيماري‌ها. 20

اصلاح واريته‌هاي خوراكي و علوفه‌اي..... 21

كيفيت محصول.... 21

روش‌هاي اصلاحي..... 22

سويا

سويا گياهي است با نام علمي clycin maxو نام انگليسي soybeanو از خانواده papilionaceaeيكساله و خودگشن كه مقام نخست در تامين روغن گياهي در جهان را داراست. اين گياه بومي آسيا به خصوص منطقه منچوري چين و ژاپن است.

سويا يكي از مهمترين گياهان روغني پروتئيني به شمار مي‌رود و بذر سويا بر مبناي وزن خشك به طور متوسط داراي 40درصد پروتئين و 20درصد روغن مي‌باشد. از كنجاله آن به طور گسترده‌اي براي تعذيه دام و طيور استفاده مي‌شود. استان گلستان با سطح كشت حدود 60 هزار هكتار سويا، مهمترين منطقه كشت اين گياه در ايران مي‌باشد. لذا توليد ارقام جديد كه از ميزان عملكرد بالايي برخوردار است، احساس مي‌شود. يكي از راه‌هاي اصلاح عملكرد گونه‌هاي خودگشن مانند سويا، استفاده از روش دورگ‌گيري و انتخاب در نسل‌هاي در حال تفكيك و توليد لاين‌هاي خالص مي‌باشد.

در بسياري از مراكز تحقيقاتي جهان با اين روش توانسته‌اند ارقام جديدي كه همچون كلارك 63، آمسوي، هاراسوي و غيره را بدست آوردند و لاين‌هاي خالص اين آزمايشات حاصل برنامه دو رگ‌گيري در ايستگاه تحقيقات كشاورزي گرگان است.

 


تاريخچه

سويا يكي از گياهان مهم روغني مي‌باشد كه سابقاً به منظور تامين علوفه كشت مي‌شده است،‌ اما بعدها با شناختي كه از بذر و تركيبات آن بدست آمده، به صورت يكي از گياهان روغني درآمده است. اين گياه حدود 1100 سال قبل از ميلاد، اهلي شده كه بوسيله اصلاح طبيعي و مصنوعي به شكل امروزه درآمده است. مبداء اوليه آن، شمال شرقي كشور چين مي‌باشد. در حال حاضر عمدتاً در كشورهاي آمريكا، چين و برزيل كشت مي‌شود.

سويا براي اولين بار در سال‌هاي 1310.1316 از چين توسط مهندس مهدوي، رييس وقت دانشكده كشاورزي كرج، به ايران آورده شد. همچنين در سال‌هاي 1318.1319 هم انواع مختلفي از سويا از آلمان وارد كشور شد و مورد آزمايش قرار گرفت. بعدها در سال 1346 بوسيله شركت سهامي خاص توسعه كشت دانه‌هاي روغني رواج پيدا كرد و امروزه به صورت كشت شناخته شده در كشورمان ايران رايج است.

گياه‌شناسي

سويا گياهي است از خانواده Papilionaceaeو از تيره لگومينوز و با نام علمي Glycin maxمي‌باشد. گياهي است يكساله با ريشه‌هاي راست و عميق و انشعابات جانبي زياد كه روي آنها غده‌ها يا گره‌هاي تثبيت كننده ازت قرار دارد. ساقه سويا معمولاً راست و انشعابات آن به نوع تيپ رشدي آن بستگي دارد. ارتفاع ساقه‌ها بين 40 تا 200 سانتيمتر مي‌باشد و اصولاً پوشيده از كرك مي‌باشد. كرك‌ها به رنگ قهوه‌اي، خاكستري و كوتاه هستند. برگ‌ها در روي ساقه بطور متناوب قرار گرفته و هر برگ مركب معمولاً از سه برگچه نسبتاً بزرگ تشكيل شده است. برگ‌ مركب سويا در روي يك دمبرگ بلند قرار دارد. گل در سويا به صورت خوشه كوچكي مي‌باشد كه از محل محور برگ بوجود مي‌آيد. هر خوشه از 3 تا 5 گل تشكيل شده است و تعداد زيادي از اين گل‌ها، قبل از ميوه‌دهي ريزش مي‌كنند. گل‌ها به رنگ سفيد يا ارغواني هستند كه رنگ ارغواني از نظر ژنتيكي غالب به رنگ سفيد مي‌باشد. همچنين هر گل سويا 6 تا 7 ميليمتر طول دارد. هر گل از 5 كاسبرگ، 5 گلبرگ، 10 پرچم و 1 مادگي تشكيل شده است. ميوه به صورت غلاف مي‌باشد كه معمولاً داراي 2 تا 3 بذر مي‌باشند كه بعضي از ارقام تا 5 بذر هم ممكن است داشته باشند.

مورفولوژي سويا :

سويا در نوشته هاي چين آمده است كه از حدود 2800سال قبل از ميلاد مسيح در چين جزء 5 گياه عمده بوده است . ( برنج ، گندم ، ارزن ، جو ، سويا )

سويا از خانواده لگومينوز است 42=x2=n2 كرومزوم دارد ، يكساله است و به صورت اهلي يافت شده است . اهلي شدن آن را به امپراتور شين هوا در سال 1700 سال قبل از ميلاد مسيح نسبت داده اند و جد مشترك آنها Glycin Soya  بوده است . كه نام سويا يا سوژا از آن مشتق شده است . تابع آب و هواي گرم است به نور و آب فراوان نياز دارد . طول ساقه به 180 سانتي متر مي رسد و دو بخش رويشي و زايشي آن بدين شرح است :

مورفولوژي رويشي :

گياهي است با ارتفاع متوسط تا بلند 75تا180 سانتي متر شاخه بندي به صورت انشعابات زياد و پراكنده و يا احتمالا به صورت تكشاخه در برخي ارقام مشاهده مي شود انشعابات از ساقه اصلي منشاء مي گيرد ميزان انشعاب بستگي به عوامل محيطي و ژنتيكي از قبيل : طول روز ، فاصله بوته ها از هم ، حاصلخيزي و تراكم دارد .

برگهاي سويا به سه نوع ديده مي شوند : Cotyle done  

1.      اولين جفت بر لپه اي يا كوتيل دوني است

2.      برگهاي بعدي ساده مي باشند

3.      برگهاي بعدي سه برچه اي يا شبدري ظاهر مي شوند كه تا انتها برگها بدين صورت مشاهده مي شوند .

روي برگها كرك و موي زيادي مشاهده مي شود . طول كركها 1 ميلي متر فاصله آنها از هم 1 ميلي متر و تقريبا 10درصد سطح برگ را شامل مي شوند . سطح زيرين برگ داراي روزنه بيشتري از سطح برگ است .

مورفولوژي زايشي سويا :

گلدهي و شروع آن در سويا به دو صورت مشاهده مي شود كه شروع مرحله زايش بر حسب رقم و شرايط محيطي مانند طول روز و دما فرق مي كند ولي به طور كلي دو نوع طبيعت رشد در سويا وجود دارد.

طبيعت محدود الرشد يا Determminat كه گلدهي از بالا به پائين صورت ادامه مي يابد .

با شروع گلدهي رشد رويشي متوقف مي شود . سويا رقم گرگان 3يانخ رقمي دير رس و دترمينيت است و رنگ گل آن صورتي است .

طبيعت نامحدود الرشد :indeterminat

در اين وضعيت گلدهي از گره هاي پائين شروع شده به گره هاي بالا ادامه مي يابد بعضي همزمان با رشد رويشي گلدهي ادامه مي يابد . رقمي مثل ويليامز با گل هاي سفيد كه زود رس است جزء اين مورد است هر چه به طرف بالاتر رويم از تعداد گلها كاسته مي شود .

بطور كلي گلها در سويا كوچك به رنگهاي سفيد يا صورتي و به صورت خوشه اي ظاهر مي شود محل ظهور گلها محل اتصال برگ به ساقه است ودر خوشه ممكن است گلها به تعداد 8تا35 عدد وجود داشته باشد . دوره گلدهي تحت تاثير عوامل محيطي مثل دما و طول روز بين 3تا5 هفته طول مي كشد و گلها به صورت خود گشتي بوده، دگر گشتي در سويا بسيار كم است بطور معمول در طول دوره گلدهي تعدا برگهايي كه تشكيل مي شوند 3تا4برابر گلهايي است كه به غلاف تبديل مي شوند يعني 20تا80% گلها ريزش مي كنند . معمولا زودترين گل و ديرترين گل تشكيل شده تمايل به ريزش دارد تعداد غلافهايي كه تشكيل مي شود بستگي به توان و قدرت گياه در زمان گلدهي دارد تعدا غلافها متغير است و ممكن است به 400 عدد برسد غلافها كركدار مستقيم و كمي خميده اند به رنگ سياه ، خاكستري و روشن مي باشند .

معمولا در هر غلاف 2تا3بذر و به ندرت 4 بذر دارد . ميوه به صورت نيام يا دو شكاف باز مي شوند و در يك گل آذين ممكن است 2تا20غلاف تشكيل شود وزن هزار دانه آن 20-50گرم و متوسط آن 150گرم است بطور متوسط دانه هاي سويا 14تا20% روغن و 30تا40% پروتئين دارد .

از نظر دوره رشد 90تا160روز بسته به نوع رقم طول دوره رشد دارد طريقه هايي كه براي توليد روغن كشت مي شوند داراي دانه هايي به رنگ زرد روشن ، واريته مصرف علوفه دانه هاي سياه تا قرمز و دانه هايي كه مصرف خوراكي دارند سبز زيتوني هستند .

مزاياي كشت سويا

كشت سويا مزاياي زير را دارد :

·   ريشه هاي سويا ازت هوا را تثبيت مي كند . مقداري از اين ازت هوا در خاك باقي مي ماند و زراعت بعدي به ازت كمتري نياز خواهد داشت .

·        كشت سويا در تناوب زراعي ، بيماريها و آفات را كاهش مي دهد .

·        كشت سويا پس از برداشت زراعت اول مي تواند ايجاد اشتغال نموده و درآمد زا باشد .

·   به دليل وجود پروتئين قابل توجه در دانه سويا امكان تهيه انواع غذاهاي سالم و مقوي از اين دانه روغني وجود دارد .

·        كشت و برداشت آن به ماشين آلات مخصوص نياز ندارد .

تركيبات دانه

دانه سويا در مجموع داراي60 درصد پروتئين و روغن بوده كه نشان‌دهنده ارزش غذايي بالاي سويا مي‌باشد. ميزان پروتئين دانه سويا از 35 تا 50 درصد تغيير مي‌كند كه مقدار متوسط آن 40درصد مي‌باشد. سويا همچنين داراي كلسيم، آهن و ويتامين‌هاي مختلف مي‌باشد كه در تغذيه انسان و دام اهميت دارند. كنجاله حاصل از دانه روغن‌كشي شده هم حدود 40 تا 50 درصد پروتئين دارد كه در تغذيه دام مورد اهميت است.

تيپ رشد

سويا از نظر تيپ رشدي به سه نوع رشد نامحدود (indeterminate)، رشد محدود (determinate) و رشد نيمه محدود (semideterminate) تقسيم مي‌شود. تيپ‌هاي رشد نامحدود، هنگامي شروع به گل دادن مي‌كنند كه هنوز نيمي از گره‌هاي ساقه اصلي تشكيل نشده‌اند، به همين سبب تكامل اندام‌هاي رويشي و زايشي گياه در بخش قابل ملاحظه‌اي از دوره زندگي آن با هم انجام مي‌گيرد. در اين تيپ تشكيل غلاف و دانه از قسمت پايين بوته آغاز مي‌شود و همزمان با تشكيل گره‌هاي جديد در راس ساقه به طرف بالا ادامه مي‌يابد، ولي در اين تيپ‌ها همانند ديگر تيپ‌ها كليه دامنه‌ها همزمان مي‌رسند، ‌در نوع رشد محدود گلدهي هنگامي آغاز مي‌شود كه گره انتهايي ساقه اصلي تشكيل شده و يا در آستانه تشكيل شدن باشد. تكامل غلاف و دانه در سراسر طول يك بوته به طور همزمان صورت مي‌گيرد. در تيپ نيمه محدود گلدهي هنگامي شروع مي‌شود كه همانند تيپ رشد نامحدود، نيمي از گره‌هاي ساقه اصلي تشكيل شده باشد، ولي رشد اصلي در اين تيپ زودتر از تيپ رشد نامحدود پايان مي‌يابد.

شرايط اقليمي

سويا اساساً گياه خاص مناطق گرم مي‌باشد. ظرفيت عملكرد سويا در نواحي گرمسيري، شبيه مناطق معتدل مي‌باشد. تاثير عوامل زراعي و محيطي بر محصول بسيار بيشتر از اثري است كه عوامل ژنتيكي دارند.

سويا بسيار حساس به طول روز بوده و گياهي روز كوتاه محسوب مي‌شود، ولي امروزه ارقامي به دست آمده‌اند كه حساسيت كمتري نسبت به طول روز دارند. از نظر زمان رسيدگي، 12 گروه در سويا وجود دارد كه به ترتيب از زودرسي به ديررسي عبارتند از: 10.9.8.7.6.5.4.3.2.10.00. واريته‌هاي گروه 1.0.00 را در نواحي شمالي آمريكا و كانادا كه طول روز بلندتري دارند، كشت مي‌كنند و گروه‌هاي ديررس‌تر، در مناطق نزديك به استوا زراعت مي‌شوند. در ايران، واريته‌هاي موجود در گروه‌هاي 6.5.4.3 بسته به نواحي مختلف داراي تطابق‌پذيري بيشتري هستند. دما از عوامل مهم ديگر در سويا مي‌باشد. ميزان مطلوب آن براي بيشتر ارقام دماي 32-30 درجه سانتيگراد بر اساس دماي متوسط روزانه است.

براي توليد عملكرد بالا، 750-500 ميليمتر بارندگي لازم است. هرچند كه سويا مي‌تواند قبل از گلدهي شرايط خشك را تحمل كند، اما هنگامي كه جوانه‌ها تشكيل شده باشند تا زمان پرشدن غلاف‌ها، رطوبت كافي ضروري است.

زراعت

تاريخ كاشت

زمان كاشت سويا به حرارت، رطوبت و نوع كشت بستگي دارد و از آنجا كه سويا گياهي است حساس به طول روز و با كوتاه شدن روزها، سريعتر به گل رفته و رشد زايشي را زودتر شروع مي‌كند و براي اينكه گياه سويا از يك پتانسيل زايشي مطلوب برخوردار باشد، بايد داراي يك دوره رويشي كافي برخوردار باشد كه معمولاً بر اساس منابع در حدود 45 روز مي‌باشد. بنابراين تاريخ كاشت ارقام سويا بايد طوري انتخاب شود كه در اثر كاهش دوره‌هاي رشد و نمو گياه كمتر خسارت ببيند. به همين جهت در كشت بهاره (كشت اول)‌بايد بعد از اطمينان از خطر رفع سرماي بهاره اقدام به كشت با استفاده از ارقامي ديررسي مانند گرگان سه نمود. دماي 15 درجه سانتيگراد براي كشت مناسب است. علاوه بر دماي مناسب، رطوبت نيز بايستي براي جوانه‌زدن كافي باشد كه مي‌توان با آبياري قبل از كاشت يا بارندگي به رطوبت مناسب دست يافت. بايد توجه داشت كه كشت زود هنگام ممكن است علاوه بر خطر سرما،‌ باعث دير جوانه‌زدن بذر شده و احتمال بارش باران‌هاي سيل‌آسا و ايجاد سله بر روي بذور جوانه‌زده، رشد بيشتر علف‌هاي هرز و در نتيجه غالب شدن علف هرز بر گياهچه‌هاي سويا و همچنين توسعه بيماري‌هاي گياهچه شود.

در كشت تابستانه (كشت دوم) برخلاف كشت بهاره، بايد در اولين فرصت بعد از برداشت محصول قبلي و انجام آبياري و آماده‌سازي زمين اقدام به كشت نمود. به همين جهت در كشت دوم، استفاده از ارقام متوسط رس مثل سحر و زودرس مانند ويليامز مناسب مي‌باشد.

البته همچنين به علت شرايط خاص آخر فصل (سرد شدن هوا و شروع بارندگي‌هاي پاييزه)، ارقام متوسط و زودرس به علت اينكه سريعتر مراحل رشدي را تكميل مي‌كنند، در حقيقت از شرايط نامناسب آخر فصل مي‌گريزند. در رابطه با انتخاب رقم، از آنجايي كه ارقام سويا داراي تيپ‌هاي رشدي مختلفي هستند، لذا مساله تيپ رشد سويا نيز اهميت زيادي دارد، به طوري كه در كشت‌هاي تاخيري كه معمولاً احتمال برخورد با تنش‌هاي محيطي از جمله تنش‌ گرمايي و رطوبتي بيشتر مي‌باشد، بهتر است از رقم‌هاي داراي تيپ رشدي نامحدود و نيمه محدود (مشابه ويليامز و سحر) استفاده نمود. چون ارقام فوق، اين توانايي را دارند كه در صورت بروز تنش‌هاي احتمالي خسارت حاصله را جبران كنند، ولي در ارقام محدود مثل گرگان سه توانايي جبران خسارت كمتر مي‌باشد، در نتيجه عملكرد نهايي كاهش چشمگيري خواهد داشت.

تذكر:  تاخير در كاشت سويا در  تابستان، باعث كاهش طول دوره رشد و در نتيجه كاهش عملكرد خواهد شد.

آماده‌سازي زمين و روش كاشت

خاكي كه سويا در آن كشت مي‌شود، بايد داراي بافت متوسط و زهكشي مناسب باشد. سويا به شوري خاك حساس بوده و به مقدار فعاليت مطلوب باكتري‌هاي تثبيت كننده ازت اسيديته خاك بايد بين 8/6-6 باشد. آماده‌سازي زمين سويا مي‌تواند از عمليات كامل زراعي (Tillage) تا بدون  عمليات زراعي (No tillage) قابل تغيير باشد. در عمليات كامل زراعي، ابتدا زمين شخم خورده و پس از آن چند بار ديسك عمود بر هم، خاك كاملاً نرم شده و بستر كاشت آماه مي‌گردد. با شخم زدن تهويه خاك به خوبي صورت مي‌گيرد، رشد ريشه‌ها تسهيل مي‌يابد، اما داراي معايبي از قبيل هزينه زياد ، تخليه رطوبتي و تاخير در كاشت مي‌باشد. در كشت تابستانه كه تسريع در آماده‌سازي زمين مهم است، حتي‌ مي‌توان بدون هيچ عمليات زراعي، بعد از برداشت محصول قبلي و خارج كردن بقاياي حاصل از آن (كاه و كلش) اقدام به كشت نمود. البته بهتر است در كشت تابستانه فقط شخم حذف شود و پس از ديسك زدن زمين، بذر را بكاريم. اين روش كاشت با عمليات كم (Low tillage) مي‌نامند.

فاصله خطوط كشت و تراكم بوته روي رديف به نوع كشت (بهاره يا تابستانه)، تيپ رشد رقم و ديگر عوامل بستگي دارد. در كشت بهاره، فاصله خطوط 60-45 سانتيمتر و فاصله بوته‌ها روي رديف 10-5 سانتيمتر مي‌باشد. در ارقام ديررس‌تر و چند شاخه فاصله‌هاي خطوط و بوته‌ها بيشتر از ارقام زودرس‌تر و تك‌شاخه مي‌باشد (45-25 سانتيمتر). در كشت تابستانه، اين فاصله‌ها مي‌توانند كمتر شوند و هرچه دوره رشد گياه كمتر شود، چه به واسطه تاخير در كاشت و چه به واسطه استفاده از ارقام زودرس، بايستي با استفاده از خطوط باريك‌تر، تعداد بوته در واحد سطح را افزايش داد تا به عملكرد بيشتري دست يافت. در صورت عدم استفاده از عمليات مكانيزه داشت از قبيل سله‌شكني و مبارزه با علف‌هاي هرز و ايجاد جوي بين رديف‌ها، مي‌توان خطوط كاشت را در ارقام زودرس و تك شاخه با 20 سانتيمتر كاهش داد. عمق كاشت سويا با توجه به نوع خاك و رطوبت آن 3 تا 5 سانتيمتر مي‌تواند باشد و كشت عميق‌تر باعث تاخير در جوانه‌زني و احتمال پوسيدگي بذر خواهد شد.

كاشت

خاكي كه سويا در آن كشت مي‌شود، بايد داراي بافت متوسط و زهكشي مناسبي باشد. سويا به شوري خاك حساس بوده و به منظور فعاليت مطلوب‌ باكتري‌هاي ثبيت كننده ازت، اسيديته خاك بايد بين 8/6-6 باشد. زمين مورد كشت سويا معمولاً توسط ديسك آماده مي‌شود و كلوخه‌ها بايد كاملاً خرد گردند.

بهترين شرايط براي كاشت سويا از نظر رطوبت، هيرم‌كاري مي‌باشد و در صورتي كه رطوبت خاك جهت كاشت سويا مناسب نباشد، سويا از جوانه‌زني و سبز يكنواختي برخوردار نخواهد بود و اين مساله سبب بوجود آمدن مشكلات بعدي خواهد شد.

كاشت سويا با رديف‌كارهاي مخصوص سويا و يا رديف‌كارهاي پنوماتيك انجام مي‌شود. بذور سويا قبل از كاشت بايد با باكتري مخصوص Rhizobiumjaponicum تلقيح و بلافاصله بعد از آغشته شده به باكتري كاشته شود.

تذكر: براي هر هكتار سوياكاري، يك پاكت باكتري تحويل زارع مي‌گردد كه بايد آن با با شربت 5% آب و شكر مخلوط نموده و سپس بذور را با اين محلول آغشته نمايد.

در رابطه با تاريخ كاشت مناسب سويا لازم به ذكر است، به طور كلي سويا گياهي حساس به طول روز مي‌باشد و با كوتاهتر شدن روزها سريعتر به گل رفته و رشد زايشي را زودتر شروع مي‌كند. براي اينكه گياه سويا از يك پتانسيل زايشي مطلوب برخوردار باشد، بايد داراي يك دوره رويشي كافي باشد كه معمولاً بر اساس منابع در حدود 45 روز مي‌باشد. بنابراين تاريخ كاشت ارقام سويا بايد طوري انتخاب شود كه در اثر كاهش دوره‌هاي رشد و نمو، گياه كمتر خسارت ببيند. به همين جهت براي كشت‌هاي زود (بهاره) بهتر است از ارقام ديررس مثل گرگان سه استفاده نمود و در كشت‌هاي دوم و تاخيري، ارقام متوسط‌ رس مثل سحر و زود رس مثل ويليمامز مناسب‌تر است. همچنين به علت شرايط خاص آخر فصل (سرد شدن هوا و شروع بارندگي‌هاي پاييزه) ارقام متوسط رس و زودرس به علت اينكه سريعتر مراحل رشدي را تكميل مي‌كنند، در حقيقت از شرايط نامناسب آخر فصل مي‌گريزند.

در رابطه با انتخاب رقم، از آنجايي كه ارقام سويا داراي تيپ‌هاي رشدي مختلف هستند، لذا مساله تيپ رشد سويا نيز اهميت زيادي دارد، به طوري كه در كشت‌هاي تاخيري كه معمولاً احتمال برخورد با تنش‌هاي محيطي از جمله تنش گرمايي و رطوبتي بيشتر مي‌باشد، بهتر است از رقم‌هاي داراي تيپ رشد نامحدود و نيمه محدود (مشابه ويليامز و سحر) استفاده نمود، چون ارقام فوق، اين توانايي را دارند كه در صورت بروز تنش‌هاي احتمالي خسارت حاصله را جبران كنند، ولي در ارقام رشد محدود مثل گرگان سه توانايي جبران خسارت كمتر مي‌باشد. در نتيجه عملكرد نهايي كاهش چشمگيري خواهد داشت.

تراكم بوته و ميزان بذر مناسب سويا بستگي به رقم و تاريخ كاشت آن دارد و معمولاً ارقام تك شاخه با تراكم بيشتري كاشته مي‌شوند. در كشت‌هاي دوم و ديرتر نيز بهتر است فواصل خطوط كمتر شود تا ضمن جلوگيري از تبخير از سطح خاك با پوشاندن سريع، از رشد علف‌هاي هرز نيز جلوگيري به عمل آيد. بر اين اساس معمولاً فواصل خطوط مناسب در كشت‌هاي بهاره 60-45 سانتيمتر و در كشت‌هاي تابستانه و دير 45-25 سانتيمتر مي‌باشد. ميزان بذر مورد نياز بر اساس وزن هزار دانه و تيپ شاخه‌بندي ارقام 75-60  كيلوگرم در هكتار درنظر گرفته مي‌شود. بذر سويا بر اساس رطوبت خاك و درجه حرارت هوا بعد از 7-5 روز جوانه شده و سبز مي‌شود.

فاصله خطوط كشت و تراكم بوته روي رديف به نوع كشت (بهاره يا تابستانه، به تيپ رشد رقم و ديگر عوامل بستكي دارد. در كشت بهاره فاصله خطوط 60-45 سانتيمتر و فاصله بوته‌ها روي رديف 10-5 سانتيمتر مناسب است. در ارقام ديررس‌تر و چند شاخه فاصله‌هاي خطوط و بوته‌ها بيشتر از ارقام زودرس و تك شاخه مي‌باشد (45-25 سانتيمتر). در كشت تابستاه اين فاصله‌ها مي‌توانند كمتر شوند و هرچه دوره رشد گياه كمتر شود، چه به واسطه تاخير در كاشت و چه به واسطه استفاده از ارقام زودرس، بايستي با استفاده از خطوط باريك‌تر، تعداد بوته در واحد سطح را افزايش داد تا به عملكرد بيشتري دست يافت.در صورت عدم استفاده از عمليات مكانيزه داشت از قبيل سله‌شكني و مبارزه با علف‌هاي هرز و ايجاد جوي بين رديف‌ها، مي‌توان خطوط كاشت را در ارقام زودرس و تك شاخه با 20 سانتيمتر كاهش داد. عمق كاشت سويا با توجه به نوع خاك و رطوبت آن، 3 تا 5 سانتيمتر مي‌توالند باشد و كشت عميق‌تر باعث تاخير در جوانه‌زني و احتمال پوسيدگي بذر خواهد شد.

خاك مناسب و نياز غذايي

خاك حاصلخيز و غيرشور، pH بين 6 ت 7 براي سويا ضروري است. كمبود مواد آلي در خاك، pH قليايي و شوري باعث كاهش عملكرد خواهد شد. سويا با همزيستي باكتري، ازت مورد نياز خود را تثبيت مي‌كند و نيازي به كود ازته ندارد. بايد توجه داشت كه قبل از كاشت، بذر را با باكتري آغشته نموده تا تثبيت ازت به خوبي صورت گيرد. كود فسفره و پتاسه با توجه به ميزان آنها در خاك و مواد آلي مي‌تواند حداكثر به ترتيب تا 150.200 كيلو در هكتار، قبل از كاشت به خاك اضافه گردد. سويا به عناصر ديگر از جمله گوگرد، منگنز، روي و آهن نيز احتياج دارد كه با توجه به آزمون خاك بايستي به خاك اضافه گردد يا در مراحل مختلف رشدي به صورت محلول پاشي استفاده گردد.

آبياري

زراعت سويا احتياج به آبياري دارد و به جز مناطق پرباران، زراعت ديم آن امكان‌پذير نمي‌باشد. حساس‌ترين زمان‌هاي آبياري در سويا مراحل اوليه كاشت به منظور تامين رطوبت جوانه‌زني و رشد اوليه گياهچه و همچنين مراحل تشكيل غلاف‌ها تا پر شدن دانه مي‌باشد. كمبود آب در اين مراحل باعث كاهش شديد عملكرد خواهد شد. آبياري زياد نيز باعث كمبود اكسيژن در خاك، كاهش رشد ريشه، كاهش فعاليت باكتري‌هاي تثبيت كننده ازت و توسعه بعضي از بيماري‌ها مي‌شود كه در نتيجه از عملكرد كاسته مي‌شود.

تنك كردن :

تراكم زياد بوته ها كنار هم باعث مي شود كه نور كمتري به گياه برسد و همچنين مواد غذائي كمتري به گياهان برسد و شيوع بيماري هاي گياهي زيادي را باعث مي شود و باعث كاهش عملكرد مي شود.

واكاري :

در صورتيكه محصولي كه ما كاشتيم در برخي از نقاط زمين بوته ها سبز نشده باشند مي توانيم از جاهاي پر پشت و پر تراكم به جاهاي كم تراكم يا لخت نشاء كنيم .

تناوب :

 سويا به عنوان يك گياه وجيني در اول هر تناوب قرار مي گيرد و رعايت تناوب برايجلوگيري از توسعه علف هاي هرز ، آفات و بيماري صورت مي گيرد بخصوص در مورد بيماريهايي مثل ماكروفوسيت يا پوسيدگي ذغالي كه در صورت وقوع بايد حداقل 5-4سال از كشت سويا يا گياهاني كه به اين بيماري حساس هستند خودداري كرد .

كنترل علف‌هاي هرز و سله‌شكني

به منظور ايجاد فضاي رشد مناسب براي سويا در استفاده بهتر از نور، آب و مواد غذايي، بايد علف‌هاي هرز را كنترل نمود. علف‌هاي هرز را مي‌توان با وجين دستي، استفاده از كولتيواتور بوسيله تراكتور و مبارزه شيميايي كنترل كرد. در وجين دستي و كولتيواتور علاوه بر از بين بردن علف‌هاي هرز، سله‌شكني نيز انجام مي‌گيرد. براي مبارزه شيميايي مي‌توان از علف‌كش‌هاي قبل و بعد از كاشت استفاده نمود. در استفاده از علف‌كش‌هاي قبل از كاشت، بايستي دقت نمود كه علف‌كش پس از مصرف، سريع با خاك نرم به خوبي مخلوط شود و از علف‌كش‌هاي بعد از كاشت زماني بايد استفاده نمود كه بيشترين اثر را روي علف‌هاي هرز و كمترين خسارت را به سويا وارد كند. از علف‌هاي هرز مهم سويا مي‌توان اويارسلام، خرفه، تاج خروس، تاجريزي، سلمك و گاو پنبه را نام برد.

داشت

سويا به علت همزيستي با باكتري‌هاي تثبيت كننده ازت، نيازي به كود ازته نخواهد داشت و در صورتي كه شرايط براي تثبيت فراهم باشد، ازت مورد نياز خود را تامين مي‌كند. البته قبل از كاشت بايد كود فسفره و كود پتاسه به خاك اضافه شود كه تعيين مقدار دقيق آن بر اساس آزمون خاك صورت مي‌گيرد و حداكثر 200 كيلوگرم در هكتار كود فسفر و 150 كيلوگرم در هكتار كود پتاسه مورد نياز است.

براي مبارزه با علف‌هاي هرز، قبل از كاشت مي‌توان از علف‌كش‌هايي مانند ترفلان و يا سونالان به ميزان 5/3-5/2 ليتر در هكتار بر اساس نوع خاك استفاده نمود. در خاك‌هاي با بافت سنگين‌تر، ميزان علف‌كش مصرفي بيشتر خواهد شد.

معمولاً در سوياهايي كه در خردادماه سبز مي‌كنند، احتمال خسارت كرم طوقه‌بر (اگروتيس) زياد مي‌باشد  و در صورت مشاهده آثار خسارت بايد از طعمه مسموم آغشته به سوين استفاده نمود.

در مرحله 6-4برگي، براي تهويه و سله‌شكني خاك و همچنين مبارزه با علف‌هاي هرز بايد از كولتيواتور (پنجه غازي) در بين رديف‌ها استفاده نمود.

نياز آبي و دور آبياري سويا به طوركلي بستگي به رقم و شرايط آب و هوايي منطقه مورد كشت دارد، اما در سه مرحله گلدهي، غلاف‌دهي و پرشدن دانه، آبياري سويا اهميت و حساسيت بيشتري داشته و در صورت بروز تنش، خسارت شديدي  به عملكرد خواهد شد. ريشه سويا تا عمق 150 سانتيمتري خاك رشد كرده و در مناطقي كه سفره آب بالاست (كردكوي)، مي‌توان آن را بدون آبياري كشت نمود.

آفات و بيماري‌ها

آفات و بيماري‌ها در تمام مراحل رشد و نمو سويا به آن خسارت مي‌زنند. از جمله آفات مهم سويا، تمريپس، عسلك، كرم‌هاي طوقه‌بر، برگخوار و دانه‌خوار مي‌باشد. شدت آفات با توجه به منطقه، فصل كشت و شرايط اقليمي، متفاوت مي‌باشد كه براي مبارزه با آنها بايد از حشره‌كش‌هاي مناسب و به موقع استفاده نمود.

بيماري‌ها نيز داراي تنوع شدت در مناطق و فصول كشت و همچنين شرايط آب و هواي مي‌باشند. بيماري‌ها كمتر توسط سموم كنترل مي‌شوند و براي مبارزه با آنها بايستي از تناوب‌هاي زراعي مناسب، اصول به‌زراعي و ارقام مقاوم استفاده نمود. از عمده بيماري‌هاي سويا مي‌توان از پيتيوم، فيتوفترا، فوزاريوم، ريزوكتونيا، ماكروفومينا (پوسيدگي زغالي) و همچنين بعضي از بيماري‌هاي ويروسي نام برد.

پوسيدگي زغالي

يكي از مهمترين بيماري‌هاي شايع سويا است كه سبب خسارت شديدي به مزارع سويا شده و عملكرد را شديداً كاهش مي‌دهد و عمدتاً در مراحل آخر رشدي گياه خود را نشان داده و با خشكانيدن بوته‌ها، سبب رسيدگي زودتر و كاذب گياه مي‌شود، به شكلي كه غلاف‌ها ظاهراً رسيده به نظر مي‌رسند، ولي دانه‌ها پر نشده و وزن دانه شديداً كاهش مي‌يابد.

قارچ عامل اين بيماري، Macrophomina phaseoliمي‌باشد و متاسفانه در منابع رقم مقاوم و يا متحمل به آن معرفي نشده است. مشخص شده كه با توجه به اين كه قارچ در خاك باقي مي‌ماند، در صورت بروز تنش خشكي معمولاً اين قارچ فعال شده و آثار خسارت ظاهر مي‌شود. براي مبارزه با اين بيماري بايد از بروز تنش خشكي در سويا جلوگيري نمود. همچنين سويا داراي انواع بيماري‌هاي قارچي باكتريايي و ويروسي مي‌باشد.

بوته‌ميري فيتوفترايي، لكه برگي‌ها، سوختگي‌هاي برگي، سفيدك سطحي و بيماري لكه ارغواني در اين منطقه بيشتر شايع مي‌باشند و از بيماري‌هاي باكتريايي معمولاً سوختگي‌هاي باكتريايي، خشكيدگي و پژمردگي باكتريايي مشاهده مي‌شود و از انواع بيماري‌هاي ويروسي مي‌توان ويروس موزائيك سويا را نام برد كه براي مبارزه با آن بايد  با ناقلين آن از جمله شته‌ها مبارزه كرد.

از جمله عوارضي كه در بعضي از سال‌ها خسارت قابل توجهي به محصول سويا وارد مي‌نمايد، عارضه اختلال در غلاف‌بندي است. اگرچه هنوز دليل اصلي بروز اين عارضه مشخص نشده، ولي نتايج مطالعات انجام شده در استان، نشان مي‌دهد كه با انتخاب رقم‌هاي مناسب، رعايت تاريخ كاشت، مديريت صحيح مزرعه از نظر آفات، آبياري و كنترل علف‌هاي هرز مي‌توان امكان بروز اين عارضه را به حداقل رساند.

برداشت

ارقام مختلف سويا بر اساس گروه رسيدگي آنها معمولاً از اوايل مهر تا اواخر آبان آماده برداشت مي‌شوند. رطوبت مناسب سويا جهت برداشت در حدود 13 درصد است. رطوبت بيشتر بذر هنگام برداشت، سبب وارد آمدن خسارت و مشكلات نگهداري خواهد شد و رطوبت كمتر از 13 درصد نيز سبب شكافتن غلاف و ريزش بذور به زمين و همچنين شكستن دانه‌ها خواهد شد. ريزش كامل برگ‌ها در زمان رسيدن گياه، نشان مي‌دهد كه محصول در مدت يك هفته آماده برداشت مي‌باشد. ارقامي نيز وجود دارند كه هنگام برداشت، برگ‌هاي آن‌ها نمي‌ريزند.

برداشت سويا مي‌تواند به دو صورت مستقيم يا غيرمستقيم صورت گيرد. در برداشت مستقيم افت محصول بستگي به تسطيح زمين، رقم و ارتفاع اولين گره داراي غلاف خواهد داشت و در صورتي كه اين ارتفاع بالا باشد، مي‌توان مستقيماً با كمباين محصول را برداشت نمود و افت محصول بسيار كم خواهد بود، ولي در صورت كم بودن ارتفاع، اولين غلاف‌بندي و ناهموار بودن زمين براي كاهش افت محصول حاصل از برداشت بهتر است كه ابتدا  بوته‌ها توسط دست درو و سپس توسط كمباين كوبيده شود. در صورت برداشت دو مرحله‌اي، بايد سويا را در رطوبت بيشتري برداشت نمود تا از ريزش غلاف‌ها در زمان برداشت با دست جلوگيري به عمل آيد.

نگهداري سويا در انبار نيز از اهميت خاصي برخوردار است و در رطوبت 12-10 درصد به مدت طولاني‌تري در انبار قابل نگهداري است. قوه ناميه بذر سويا به علت دارا بودن روغن زياد، معمولاً بعد از يك سال كاهش قابل توجهي مي‌يابد. لذا بايد بذر مورد نياز سويا از مراكز ذيربط تهيه شده و جداً از كاشت بذور كهنه و قديمي پرهيز نمود.

ارقام مناسب كشت سويا در استان شامل گرگان 3، سحر، ويليامز و دو رقم اميدبخش مي‌باشد. رقم گرگان 3، ديررس بوده و فقط براي كشت بهاره توصيه مي‌گردد و ميزان توليد آن در شرايط مطلوب،‌4-5/3 تن در هكتار، ارقام ويليامز و رقم اميدبخش WILL.xK.W.506، زودرس مي‌باشند و در صورت كاشت با تاخير توصيه مي‌گردد. از اين ارقام كشت گردد. رقم سحر و اميدبخش WILL.xK.W.506متوسط رس هستند كه در تاريخ كاشت‌هاي بهاره و تابستانه به موقع قابل استفاده مي‌باشند.

وضعيت ژنتيكي

سويا گياهي است خودگشن كه دگرگشني در  آن 5/0 تا 1درصد ديده مي‌شود. داراي 40 كروموزوم مي‌باشد كه به صورت ديپلوئيد مي‌باشد (2n=40) كه گونه‌هاي تتراپلوئيد در آن بوجود آمده است. G.maxشكل وحشي ندارد و متحمل‌ترين جد آن در بين گونه‌ها، G.sojaمي‌تواند باشد. بين دو گونه فوق، تلاقي انجام شده و وضع ژنتيكي خواص زيادي در آنها مطالعه شده است و از اين مطالعه نتيجه شده است كه وضع ژنتيكي اين خواص عيناً مانند ژنتيك خواص مشابه در تلاقي واريته‌هاي G.maxمي‌باشد كه اين نشان دهنده نزديكي بين دو گونه است.

اهداف اصلاحي

هدف‌هاي مهم در مورد اصلاح سويا عبارتند از:

ازدياد عملكرد، رسيدن به موقع گياه، مقاومت به خوابيدگي و ريزش دانه، مقاومت به آفات و بيماري‌ها، بالا بودن كيفيت محصول، اصلاح واريته‌هاي خوراكي و علوفه‌اي.

افزايش عملكرد دانه

عملكرد سويا به فاكتورهاي متعددي بستگي دارد. از جمله: تعداد و اندازه بذر هر گياه. مقدار بذر در هر گياه هم بستگي به تعداد غلاف و تعداد بذر در هر غلاف دارد. اين عوامل موثر ذكر شده از صفات كمي هستند و بوسيله چند ژن كنترل مي‌شوند. مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد كه واريته‌اي نيست كه از لحاظ فاكتورهاي موثر در افزايش محصول، برتر از بقيه واريته‌ها باشد، بلكه يك واريته ممكن است از لحاظ يك يا چند عامل بر واريته ديگري برتري داشته باشد.

وزن دانه × (تعداد دانه در هر غلاف × تعدادغلاف)‌= افزايش عملكرد

زمان رسيدن به موقع گياه

رسيدن به موقع گياه در هر منطقه، يكي از عوامل مهم در كشت آن است. سويا به طول روز حساس است و يك گياه روز كوتاه محسوب مي‌شود. اگرچه ارقام رشد نامحدود، حساسيت كمتري را نسبت به طول روز نشان مي‌دهد. مدت رسيدن در سويا يك صفت كمي است. در بعضي حالات زودرسي و در بعضي مواقع ديررسي غالب بوده است.

مقاومت به ورس و ريزش دانه

در واريته‌هاي وحشي، دانه پس از رسيدن، زود مي‌ريزد. بر اثر اصلاح سويا، واريته‌هاي مقاوم به ورس و ريزش بوجود آمده‌اند كه اين واريته‌ها براي زراعت‌هاي مكانيزه و برداشت با كمباين مناسب هستند. همچنين در واريته‌هاي پا كوتاه، احتمال خوابيدگي كمتر است.

مقاومت به بيماري‌ها

براي ايجاد واريته‌هاي مقاوم، ابتدا بايد ارقام مقاوم را شناسايي و سپس ژنتيك مقاومت را معلوم كرد، آنگاه ژن مقاومت به بيماري‌ها را به واريته‌هاي دلخواه انتقال دهيم.

اصلاح واريته‌هاي خوراكي و علوفه‌اي

در كشورهايي از قبيل چين، از سويا مواد مختلفي مانند آرد سويا، شير و ماست سويا براي تعذيه مردم تهيه مي‌كنند. واريته‌هايي هم وجود دارند كه به عنوان سبزي مصرف مي‌شوند. واريته‌هايي از سويا هم هستند كه به منظور بدست آوردن علوفه كشت مي‌شوند. اين واريته‌ها ساقه باريك و نازك دارند كه بتوانند در خوراك دام‌ها بهتر استفاده شوند.

 

كيفيت محصول

روغن سويا براي مصارف سرخ كردن غذا، تهيه مارگارين و سالاد استفاده مي‌شود. پروتئين سويا عمدتاً در كنجاله حاصل از دانه روغن‌كشي شده وجود دارد كه صرف تغذيه دام و طيور مي‌شود. از پروتئين سويا براي تغذيه انسان نيز استفاده مي‌گردد. مقدار و كيفيت پروتئين و همچنين بازارپسندي سويا تعيين كننده كيفيت آن هستند. مقدار و كيفيت روغن و پروتئين تحت تاثير واريته و عوامل محيطي قرار مي‌گيرد.

بين مقدار روغن و پروتئين همبستگي منفي زيادي وجود دارد. كيفيت خوراكي روغن، بستگي به تركيبات اسيد چرب آن دارد. افزايش اسيد اولئيك، سبب كاهش مقدار اسيد لينولئيك مي‌شود كه طعم و ثبات روغن را بهبود مي‌بخشد. هرچند كه روغن سويا عمدتاً مصرف خوراكي دارد، ولي در ساختن رنگ‌ها نيز مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد. براي اين كار از واريته‌هايي استفاده مي‌شو كه عدد يوني آنها بالا باشد. در سويا، عدد يوني بين 103 تا 151 تغيير مي‌كند. دانه‌هاي زردرنگ از نظر روغن‌كشي مورد توجه بيشتري قرار دارند، اما رنگ دانه در مقدار روغن تاثيري ندارد. واريته‌هايي كه دانه‌هاي تيره‌تري دارند، كنجاله آنها نيز تيره‌تر است كه بازارپسندي كمي دارند.

روش‌هاي اصلاحي

در سويا مانند ديگر گياهان خودگشن از روش‌هاي اصلاحي وارد كردن ارقام جديد، دو رگ‌گيري و سلكسيون استفاده مي‌گردد. از روش تلاقي برگشتي نيز در اصلاح سويا استفاده مي‌شود. همچنين از موتاسيون توسط پرتوتابي و موتاژن‌هاي شيميايي نيز استفاده مي‌شود. روش نتاج تك بذري نيز امروزه توجه متخصصان اصلاح سويا را به خود جلب كرده است. در روش دو رگ‌گيري با استفاده از نوتركيبي حاصل از تلاقي بين ارقام، ايجاد تنوع مي‌شود.

در توده‌هاي دو رگ‌ سويا با استفاده از روش اصلاح شجره‌اي، لاين‌هاي برتر را طبق هدف اصلاحي بالك (bulk) و نتايج تك‌بذري، لاين‌ها بدون انتخاب به خلوص رسانده مي‌شوند. لاين‌هاي خالص به عنوان يك لاين جديد حاصل از دو رگ‌گيري مورد ارزيابي قرار مي‌گيرند. از روش تلاقي برگشتي براي انتقال ژن‌هاي اختصاصي مانند ژن‌هاي مقاوم به بيماري به واريته‌هاي سازگار استفاده مي‌شود.


 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 فروردین 1399 ساعت: 18:00 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره اشنایی با ساختمان یخچال

بازديد: 72
تحقیق درباره اشنایی با ساختمان یخچال

ساختمان يخچال

آشنایی

باید دانست که یخچال‌های خانگی ،فریزر، یخچال‌های ویترینی و سایر وسایل سردکننده تراکمی ، ساختمان مشابه دارند، و سیستم کار آنها یکسان است. یک یخچال نسبت به بعضی ازلوازم برقی خانگی، چونسـماور برقیوبخاری برقی ، از جزئیات بیشتری برخوردار است. از اینرو اجزای تشکیل دهنده یخچال را به دو دسته مکانیکی و الکتریکی تقسیم می‌کنند.

اجزای مکانیکی یخچال

کمپرسور

کار کمپرسور ، ایجاد فشار و مکش جهت به حرکت در آوردن گاز در سیستم است. در داخلکمپرسوریک موتور الکتریکی تک‌ فاز و یک مجموعه مکانیکی شاملسیستم سوپاپ وپیستون ومیل‌لنگقرار دارد. با رسیدن برق به موتور کمپرسور و به چرخش در‌آمدن روتور آنتوسط میل‌لنگ ، پیستون به حرکت در آمده و سوپاپ‌های مختلف باز و بسته میشوند. در نتیجه گاز به گردش در می‌آید. کمپرسور تنها از طریق سرلوله بهبیرون ارتباط دارد.

صرف‌نظر از لوله کور که جز در موارد تخلیه یاشارژ گازمورد استفاده قرار نمی‌گیرد، دو لوله دیگر از اهمیت بسزایی برخور دارند. حرکت پیستون داخل سیلندر کمپرسور مرتبا گاز را از لوله برگشت مکیده و بافشار وارد لوله رفت می‌کند. به این ترتیب گاز سرما ساز مدام در حال حرکتاست وعمل سرماسازیرا انجام می‌دهد.

رادیاتور خنک کننده (کندانسور

گاز سرد کننده وقتی در داخل کمپرسور تحت فشار قرار گیرد، حرارت آنافزایش می‌یابد. حال اگر به طریقی این گرما سلب نشود و یا تعدیل نگردد،عمل سرما‌سازی مختل می‌شود. از این رو در یخچال ، گاز تحت فشار و گرم شدهاز کمپرسور وارد لوله‌های مارپیچ مانند که در تماس مستقیم هوا است (جایاین لوله ها در یخچال های خانگی پشت کابینت اصلی یخچال است) می‌شوند. دمایگاز در اثر ارتباط هوا کاهش یافته و عمل سرماسازی در سیستم به سهولت انجاممی‌شود. به منظور حفاظت لوله‌های فلزی کندانسور در برخورد با اشیا و اجسامخارجی ، مفتولی در اطراف کندانسور تعبیه می‌کنند.

فیلتر (درایر)

گاز پس از آنکه در داخل کمپرسور تحتفشار قرار گرفت، به منظور کاستن از حرارتش راهی کندانسور می‌شود. از آنجا کهممکن است در عبور از این مسیر جرم هایی را نیز حمل کند و یا دارای رطوبتباشد، لازم است قبل از سرماسازی کاملا پاک و خشک شود. بنابراین پس ازرادیاتور، از فیلتر عبور می‌کند. فیلتر دارای دو لوله ارتباطی است.

یکی از لوله‌ها سطح مقطع بزرگتری دارد که در واقع ورودی فیلتر است و بهخروجی کندانسور وصل می‌شود. در ورودی فیلتر شبکه‌های توری ریزی برای گرفتنجرمهای زائد قرار گرفته است. خروجی فیلتر که سطح مقطع کمتری دارد به لولهمویین متصل می‌شود، تا گاز سرد کننده تحت فشار زیاد قرار گیرد. در اینخروجی نیز شبکه‌های توری با سوراخهای بسیار ریز قرار گرفته است. در فضایمیانی فیلتر مواد شیمیایی به نامسیلیکاتیاسیلیکاژلقرار دارد، که خاصیت و کار آن جذب رطوبت گاز عبوری است.

لوله مویین (کاپیلاری تیوب)

لوله مویین، لوله‌ای با قطر بسیار کم است که به علت باریک بودن به این نام خوانندهمی‌شود و نقش مهمی در تولید سرما دارد. محل نصب لوله مویین بین خروجیفیلتر وورودی بااواپراتور (یخ ساز) است. گاز سرد کننده که توسط کمپرسور تحت فشار قرار گرفته با عبوراز مسیر کندانسور و فیلتر وارد لوله مویین می‌شود. در لوله مویین فشارمحیط درون آن به حد قابل توجهی افزایش می‌یابد. لذا گاز سرد کننده که تحتفشار زیاد بهمایعتبدیلشده است، با عبور از لوله مویین وقتی که وارد اپراتور می‌‌‌‌شود، چونناگهان با حجم زیادی مواجه می‌گردد، تبدیل به گاز شده و ایجاد سرمامی‌نماید.

اواپراتور (محفظه یخ ساز)

اواپراتور به قسمتی گفته می‌شود که بوسیلهتبخیر یک ماده خنک‌کننده سبب تولید سرما شده و در صورت قرار گرفتن در یک ناحیه باعث سرد شدن آن ناحیه یا محفظه می‌شود. دروسایل سردکنندههمان محفظه سردکننده را به نام اواپراتور می‌شناسند. برای انتقال مطلوب و سریع سرما جنس اواپراتور را ازآلومینیمانتخاب می‌کنند. لوله ورودی اپراتور بسیار باریک است که در واقع همان نقطهاتصال آن به لوله مویین است، و لوله خروجی آن سطح مقطع بیشتری دارد و بهلوله برگشت کمپرسور می‌رسد.

موتور الکتریکی

همان گونه که قبلا در مبحث کمپرسور خواندید موتور الکتریکی با یکمجموعه مکانیکی کمپرسور یخچال را تشکیل می دهند.موتور الکتریکی از نوعآسنکدون بوده و دارای دو قطب و قسمتهای عمده آن عبارتند از :

·              سیم پیچ اصلی

·              سیم پیچ فرعی

·              هسته استاتور

·              رتور

برای آنکه در موتور یخچال مقاومت اهمی سیم پیچ راه انداز ازراکتاس القاییآن زیادتر شود و گشتاور راه اندازی موتور افزایش یابد قسمتی از سیم پیچاستارت را بصورت بیفیلار اجرا می کنند لذا با اهم گیری بین سرهای مشترک وهر کدام از دو سر دیگر می‌توان استارت یا اصلی بودنسیم پیچرا تشخیص داد. سرهایالکتروموتورروی کمپرسور درون ترمینال بسته می شود که اصولا بصورت مثلثی است.

طرزکار موتور الکتریکی

وقتی از طریقترموستاتفرمان به موتور می رسد.جریان الکتریکی از رله استارت و سیم پیچ اصلی عبورمی کند و چون سیم پیچی راه انداز در مدار نیست جریانی حدود 2 برابر جریاننامی از سیم پیچ اصل عبور نموده ونیروی الکتریکی رله استارت که با مجذور جریان عبوری از آن متناسب است افزایش می یابد وهسته رله را به سمت بالا هدایت می‌کند و سیم پیچی راه انداز توسط تیغهمربوطه که به هسته متحرک رله استارت متصل است، جریان دار شده و موتور شروعبه حرکت نماید.

با حرکت الکتروموتور جریان الکتریکی در سیم پیچیاصل نرمال شده و نیروی رله استارت کاهش یافته و هسته آن در اثر نیروی وزنهسته پایین می‌آید و تیغه مربوط به سیم پیچی راه انداز را قطع می‌کند وموتور با سیم پیچی اصلی بکار خود ادامه می‌دهد.حرکت رتور موتور سبب تحتفشار قرار دادن گاز از یک سمت و مکش از سمت دیگر می‌شود تا زمانی کهاواپراتور (یخ ساز) خنک شده و ترموستات جریان الکتروموتور را قطع مینماید.

ترموستات

ترموستاتیک کلید اتوماتیک تنظیم دما است که داخلیخچالقرار دارد. اجزای اصل ترموسات عبارتند از:

·              بدنه فلزی

·              فانوسک

·              کنتاکت های اتصال

·              لوله بلو که محتوای گاز حساس است.

·              لوله مویین

·              فنر و اهرم ها

·              پیچ تنظیم

·              ولوم

·              صفحه مدرج :که درجات مختلف روی آن نوشته شده است.

معمولا لوله بلویی ترموستات را به قسمت تحتانی و یا سقفاواپراتورمتصل می سازد. با گرم شدن هوای داخل یخچال و یا افزایش درجه حرارتاواپراتور گاز داخل لوله بلو منبسط می‌شود. گاز منبسط شده به فانوسکترموستات فشار آورده واهرم مربوط به وصل کنتاکت‌های اتصال را جابجا کرده باعث اتصال کنتاکت به یکدیگرمی‌شود و لذا ولتاژ شبکه به موتور اعمال می‌شود و موتور به کار می‌افتد. با به کار افتادن موتور اواپراتور خنک شده گاز داخل بالن یا مخزن لوله بلوو لوله مویین منقبض شده و فشار از روی فانوسک ترموستات برداشته می‌شود باجمع شدن فانوسک اهرم کنتاکتها به عقب بر می‌گردد و اتصال آنها بصورت بازدرمی‌آید که باعث توقف کار موتور خواهد شد.

رله راه انداز (رله استارت)

رله استارت بر سه نوع جریانی ولتاژی و حرارتی می باشد که بیشتر رلهنوع جریانی و یا حرارتی دو منظوره (استارت و بار منفی) به کار بردهمی‌شود.

رله بار زیاد (بی متال یا اورلود)

هرگاه در کار موتور مشکل بوجود می‌آید مانند آسیب دیدن سیم پیچ‌هایاصلی با کمکی و یا مسدود شدن مسیر گردش گاز و یا وضعیت بودن ولتاژ و ... جریان دریافتی موتور افزایش یافته و موتور داغ می کند که ممکن است بسوزد. از اینرو استفاده از رله بار زیاد ضروری است. رله بار زیاد یکفیوز حرارتیاست که بر روی کمپرسور نصب می‌شود. کار آن به این شرح است که در اثر گرمای جدار خارجی کمپرسور و یا در اثر عبورجریان الکتریکی موتور از سیمهیترداخل رله گرم شده و با تحریک صفحه حساس طول آن را افزایش می دهد و سبب جدا شدن کنتاکتهای رله می گردد.

جعبه تقسیم و سیم رابط

جعبه تقسیم یا ترمینال محل ورود کابل اصلی یخچال و تقسیم سیمهای خروجی است. سیم رابطیخچالباید ازنوع کابلی باشد و جهت ارت کردن حتما نوع سه سیمه آن انتخابشود.همچنین کابل باید قابلیت انعطاف باشد تا هنگام جابجایی مشکل برای آنایجاد نشود. سطح مقطع سیمهای کابلی بایدباشد.

لامپ یخچال

روشن شدن لامپ داخل یخچال به هنگام باز کردن در آن است. توان لامپ یخچال بین 14 تا 40 وات است. این لامپ دارای سرپیچ محکمی است.

شستی معکوس لامپ

شستی لامپ یخچال مانند شستیزنگ اخبار است. با این تفاوت که معکوس عمل می‌کند یعنی وقتی که در یخچال باز می‌شود،کلید آزاد است و لامپ روشن می شود. لامپ خاموش می‌شود. بدین جهت به آنشستی معکوس نیز گفته می‌شود.

طرزکاريخچالهای نفتی

یخچال نفتی:

یخچالنفتی بر خلاف یخچال برقی و کولر های گازی که بر اساس فرئون فشرده وکمپرسور کار می کنند دارا ی هیچ قسمت متحرکی نیست و نیروی محرکه خود رامستقیما از شعله آتش نفت می گیرد اساس کار یخچال نفتی بر پایه جذب و دفعآمونیاک در آب می باشد. سازوکار یخچال نفتی به صورت مرحله به مرحله به اینشکل می باشد.

1- در دمای معمولی آمونیاک در آب حل می شود ولی اگر به مخلوط آمونیاک و آبگرما بدهیم چون آمونیاک بسیار جوشنده تر از آب می باشد آمونیاک آغاز بهجوشیدن نموده و از مخلوط آب و آمونیاک به صورت گاز بخار آمونیاک گرممتصاعد شده و مقذاری بخار اب نیز با خود همراه کرده تبخیر می کند.

2-در سرراه این بخار گرم یک جدا کننده قرار دارد که قطره های آب را از بخارآمونیاک جدا کرده و درون مخزن مخلوط آب و آمونیاک بر می گرداند.( این قسمترا داشته باشید تا بعد زیرا در راه بازگشت این آب جدا شده به مخزن یکاتفاق دیگر هم می افتد.

3- سپس بخار آمونیاک درون یک سری لوله های پره دار به نام چگالنده شده وگرمای خود را از دست می دهد و به صورت آمونیاک مایع در می آید.( توجه اینقسمت همانند یخچال های برق در پشت یخچال قرار دارد(

4-سپس این آمونیاک مایع سرد تر شده ( دارای دمایی بالاتر از دمای محیط) وارد محفظه و لوله های پره دار دیگری می شود که درون یخچال جای دارد و درمعرض گاز هیدروژنی که درون این محفظه قرار دارد واقع می شود و به سرعتبخار شده و جهت تبخیر گرمای محیط درون یخچال را جذب می کند.( در نتیجهدرون یخچال سرد می شود.

5-سپس مخلوط آمونیاک و هیدروژنی که به صورت مخلوط گازی سردی است وارد جذبکننده می گردد درون جذب کننده مخلوط آمونیاک و هیدروژن با آبی که در مرحلهدوم از گاز داغ آمونیاک جدا شده بود تماس داده می شوند.در این جا آمونیاککه درون آب بسیار حلشونده تر از هیدروژن است درون اب حل می شود و هیدروژن جدا شده دوباره به درون محفظه بخارنده ( اواپراتور - که همان محفظه درون یخچال باشد ) باز می گردد.

6- مخلوط آب و آمونیاک دوباره به درون مخزن مخلوط آب و آمونیاک بازگشته وتوسط گرمای شعله نفت دوباره بخار شده و مراحل 1 تا 6 به صورت چرخه دوبارهتکرار می شود.
دلیل تبخیر آمونیاک در هیدروژن چیست؟

برای پاسخ به این پرسش باید به ترمودینامیک محلول ها نگاهی بیندازیم. میکوشم با یک مثال ساده پاسخ پرسشتان را بدهم.ببینید . آب خالص در 100 درجهمی جوشد و در صفر درجه یخ می زند ولی اگر به آب مقداری نمک بیفزاییم دیگردر 100 درجه نمی جوشد بلکه در دمایی بالاتر از 100 درجه می جوشد.اگر به آبمایعی مانند الکل بیفزاییم در صفر درجه یخ نمی زند بلکه در دمایی پایینتریخ می زند و در دمایی پایین تر از 100 درجه نیز تبخیر می شود . همین جریاندر باره آمونیاک و گاز هیدروژن اتفاق می افتد.

آمونیاک خالص در دما و فشار اتاق به صورت گاز است ولی آمونیاکی که ازکندانسور بیرون می آید دارای دمای بالاتر از اتاق و فشاری به مراتب بیشتراز اتاق می باشد.( این فشار از طریق بخارهای متصاعد شده از روی چراغ نفتیتامین می شود) پس دقیقا در درلحظه پیش از واردشدن امونیاک به اواپراتورآمونیاک خالص به صورت مایع می باشد.این آمونیاک وقتی درون اواپراتور باهیدروژن در هم حل بشوند نقطه جوش محلول آمونیاک هیدروژن بسیار بسیار پایینتر از نقطه جوش آمونیک خالص می باشد بنابراین آمونیاک با هر دمایی هم کهوارد اواپراتور شده باشد محلول آمونیاک و هیدروژن فورا تبخیر می شو د حتیاگر دمای اواپراتور دمای درون یخچال -خیلیپایین تر از صفر درجه باشد.

روشن است این محلول برای تبخیر شدن دمای محیط اطرافش را جذب می کند.
آیا می دانستید چرخه یخچال نفتی را چه کسی اختراع کرده است؟.

" آلبرت انشتین " به همرا یک دانشمند دیگر بنام Leo Szilard

 

__________________

 

طرزكاريخچالهاي بدون برفك چگونه است؟

 يخچالهاي بدون برفك ، يخچالهايي هستند كه از سيستم ديفراست جهت برفك زدايي در آن استفاده مي گردد.

بدين ترتيب كه بصورت اتوماتيك هر 6 ساعت الي 7ساعت كمپرسور دستگاه خاموش شده و عمل يخ زدايي يا آب شدن يخ ها توسط يكهيتر يا المنت تعبيه شده در دستگاه انجام مي شود.

با اين روش قدرت سرما دهي و بازدهي دستگاه افزايش مي يابد.

مزيت کولر اسپليت دو تکه اي ديواري چيست ؟

اسپليت دو تکه ديواري:

ايندستگاه در فضايی کوچک به سادگی نصب شده و ظرفيت سرمايش و گرمایش استثنائیدارد . صدای بسيار کمی داشته و هوای بسيار مطبوعی را ايجاد می کند. همچنين اين سيستم دارای قابليت سرمايش وگرمایش سريع برای ايجاد سرمای زياد وتامين هوای پاک از طريق سيستم تصفيه هوای پلاسما می باشد.

مزيت کولر اسپليت چند تکه اي ديواري چيست ؟

اسپليت چند تکه ديواري:

·              داراي چندين پنل جداگانه مي باشد که قابليت نصب هر پنل در يک اتاق را دارا مي باشد .

·              تميزکنندگي خودکار

·              سيستم تصفيه هواي پلاسماي دو تايي

·              ويژگيهاي کولر پنجره اي چيست ؟

مدل پنجره اي:

o               در کولرهاي پنجره اي کل مجموعه سيستم تهويه در يک دستگاه خلاصه شده که اين دستگاه مي تواند روي يک پنجره و يا فضاي کوچکي روي ديوار خارجي نصب شود.

o               پره طلايي ضد فرسايش : استفاده از پوشش طلا بر روي آلومينيوم پوشيده در پره هاي مبدل حرارتي باعث شده تا دستگاه دچار فرسايش نشود.

o                                     کنترل از راه دور

o                                     فيلتر هواي ضد باکتري

نحوه عملکرد يخچالهاي side by side چگونه است ؟

نحوه عملکرد:

جريان هواي خنک کننده ديجيتالي:

کانالهاي متعدد دريخچالبه همراه قفسه هاي پايه دار جريان هوارابه تمام قسمتهاييخچالرسانيده و بدين ترتيب سريعتر و به طور يکسان خنک مي شود.

سيستم خنک کننده ديجيتالی :

داراي گيرنده هاي اتوماتيک ديجيتالي براي مشخص کردن دماي محيط داراي صفحه ديجيتال براي تنظيم دماييخچالو فريزر سيستم عالي گردش هواي خنک براي نگهداري هرچه بهتر و مطلوبتر غذا دريخچال.

سيستم ديجيتالي کم مصرف:

داراي سيستم ديجيتالي نشان دهنده ظرفيت نگهداري موادغذايي دريخچال.

 "جهتاطلاعات بيشتر  به دفترچه داخل جعبه دستگاه و یا به نصاب مراجعه شود ."

مزيت يخچالهاي side by side چيست؟

مزيت دستگاه:

·              فاقد گاز CFC

·              Bioshield

·              موتور کم صدا نحوه تنظيم درجه در يخچالهاي side by side چگونه است ؟

چگونگی تنظيم درجه:

صفحه نمايشگر ديجيتالي:
FRZ TEMP : تنظيم درجه فريزر
بيشترين سرما روي -23 و کمترين سرما روي درجه -15
حالت مطلوب روي-19 مي باشد

REF TEMP : تنظيم درجه يخچال
بيشترين سرما روي 0 و کمترين سرما روي 6
حالت مطلوب بين 3 الي 4 مي باشد
.

DISPENSER : حالتهاي مختلف يخساز و آبسرد کن
Water : آب سرد
Crushed : يخ خرد شده
Subbed : يخ قالبي
LOCK : دکمه قفل و بازکردن
براي قفل کردن پنل استفاده مي شود و ازبهم خوردن تنظيمات دستگاه توسط کودکان جلوگيري مي کند.
SUPER FRZ : دکمه سوپر فريزر براي انجماد سريع
ON/OFF: زمانی که يخهای داخل فريزر بهم می چسبند با فشار اين کليد هيتر فعال شده و يخها جدا می گردند و با فشار مجدد کار پايان می يابد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 فروردین 1399 ساعت: 17:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس