پروژه و تحقیق رایگان - 1543

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

علل وقوع جنگ ایران و عراق

بازديد: 489

علل وقوع جنگ ایران و عراق

جنگ ایران و عراق یکی از ویران­گرترین منازعاتِ پس از جنگ جهانی دوم به شمار می­آید. این جنگ استلزامات چشمگیری بر ثبات منطقه، منازعه اعراب اسرائیل، شاهراه نفتی غرب، و بر دیگر منافع ابرقدرت­ها[3] در بردارد. این جنگ همچنین به مثابه یک الگوی منازعه در عصر افول قدرت ابرقدرت­ها، ظهور قدرت­های منطقه­ای و تحولات انقلابی، از اهمیت نظری چشمگیری نیز برخوردار می­باشد. با این وجود شگفت آور است که علیرغم اهمیت جنگ ایران و عراق، در ایالات متحده توجه چندانی به این جنگ نشده است؛ و در حالی که رسانه­های این کشور گزارشی مستمر از جریان جنگ مذکور ارائه می­دهند ولی تلاش چندانی برای عرضه تفاسیر تحلیلی از این جنگ به عمل نیامده و علی الخصوص به مساله علل جنگ توجه اندکی شده است. پرداختن به علل این جنگ، نه تنها برای فهم چگونگی حل و فصل آن، بلکه همچنین برای پیش­بینی اینکه جنگ­های مشابه در آینده چگونه ممکن است رخ دهند و چگونه می­توان از وقوع آنها اجتناب نمود، مساله­ای حیاتی می­باشد.

 مطالعه حاضر در مورد جنگ ایران و عراق می­کوشد تا از وقایع­نگاری ساده رویدادها فراتر رفته و شمار نسبتا اندکی از عوامل علّی اساسی را شناسایی نماید. تحلیل این متغیرها و روابط متقابل­شان ما را به شناخت این جنگ در زمینه نظری­اش قادر می­سازد. این امر همچنین تبیین بهتری از علل این جنگ خاص و نیز درراستای افزایش فهم عمومی نظری­مان از علل جنگ، ابزاری را برای استفاده از این موردپژوهی در اختیارمان قرار می دهد.

 

چشم­انداز تاریخی

از دهه 1960 به بعد منازعه­ای جدی بین ایران و عراق وجود داشت. این منازعه، پشتیبانی از جنبش­های برانداز و کشمکش­های منطقه­ای را نیز دربرمی­گرفت که این کشمکش­ها بر حق استفاده از شط­العرب [اروندرود]یک آبراهه­ی حمل و نقل حیاتی و منشاء ستیزه از دوره امپراتوری عثمانی- معطوف بود. ایران در دوره شاه به واسطه حمایت دیپلماتیک و پشتیبانی نظامی ایالات متحده، قدرت برتر و بلامنازع در منطقه خلیج فارس بود. شاه تلاش داشت تا نفوذ ایران را در سرتاسر منطقه گسترش داده و به مناطق مورد ادعای رژیم­های خلیج فارس دست­اندازی­هایی نماید. ایران در سال 1969 معاهده سال 1937 که کنترل تقریبا کامل بر شط­العرب را به عراق اعطا می­نمود را باطل اعلام نمود، و دو سال بعد، سه جزیره کوچک در نزدیکی تنگه هرمز (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) را به تصرف درآورد. عراق در سال 1975 در الجزایر به ازاء خاتمه پشتیبانی شاه از شورشیان کرد عراقی که بغداد را با یک شورش طولانی­مدت و پرهزینه گرفتار کرده بودند، با تعیین سرنوشت خط مرزی شط، با اصل تالوِگ موافقت نموده و نیمی از این آبراهه را به ایران واگذار کرد.

 حکومت­های سلطنتی محافظه­کار عربی، از ژاندارمی غالبا توسعه­طلبانه شاه در خلیج فارس خشمگین بودند؛ با این حال در برابر عدم مداخله شاه در رژیم­هایشان، در مقابل اقدامات ایران سکوت اختیار می­کردند. این سران عرب بالاجماع از شاه در برابر مخالفت­های داخلی فزاینده به­ویژه از جانب گروههای مذهبی، حمایت نمودند. در پاییز 1978 عراق بنا به درخواست شاه، آیت­الله خمینی را پس از 13 سال تبعید در شهر مقدس نجف، از این کشور اخراج نمود.

پس از سقوط شاه، سران کشورهای عربی از انقلاب ایران در هراس به سر می­بردند. به دنبال نخست­وزیری مهدی بازرگان میانه­رو، نظام جدید ایران به واسطه تاکید بر برادری اسلامی، عدم مداخله در امور داخلی، احترام متقابل به یکپارچگی ارضی، عدم شناسایی اسرائیل، و تمایل به رها کردن نقش ژاندارمی در خلیج فارس، تا حدودی توانست از هراس اعراب بکاهد. با این وجود، ادعاهای ارضی روحانیون ایرانی در مورد بحرین و جزایر تصرف­شده در 1971، به بدگمانی اعراب راجع به اغراض عناصر بنیادگراتر نظام جدید، دامن می­زد. در بهار 1979 و به دنبال خیزش جنبش­های قومی در ایران و عراق و ادعای حمایت دو کشور از این جنبش­ها، روابط فیمابین رو به وخامت نهاد. پشتیبانی ایران از شیعیان عراقی علیه رژیم بعثیِ تحت سلطه سنّی­ها، موجب شد تا بغداد فعالیت­های شیعی در شهرهای مقدس را سرکوب نماید. صدام حسین علنا به اتهام­زنی علیه بنیادگرایان ایرانی پرداخت و دستور غارت آخرین اقامتگاه [امام] خمینی، اخراج نمایندگان ایشان، و دستگیری [آیت­الله سید] محمدباقر صدر برجسته­ترین روحانی مخالف خود را صادر کرد.

با وجود اقدامات صادقانه دولت­های بازرگان و بغداد برای حل و فصل امور در تابستان 1979، در پاییز آن سال ناآرامی شیعی در سرتاسر بخش شمالی خلیج­فارس موجب شد تا بغداد مدعیات خود درباره تحریک شیعیان عرب توسط تهران را از سر بگیرد. صدام حسین، تهدیدات زیرکانه­ای را علیه نظام [امام] خمینی انجام داده و همچنین خواستار خاتمه سلطه ایران بر جزایر خلیج فارس و مدارا در برابر اقلیت های قومی ایران شد. با این وجود به دنبال حملات مکرر پاسداران انقلابی به کنسول­گری­های عراق و سفارتخانه آن در تهران، گفتگوهای رسمی بین دو کشور به زودی خاتمه یافت. جایگزینی شورای انقلابِ تحت سلطه­ی روحانیون به جای دولت بازرگان در ماه نوامبر، کنترل حزب جمهوری اسلامی بر ایران را تسهیل نمود. ابوالحسن بنی­صدر، رئیس جمهور جدید و صادق قطب­زاده وزیرخارجه، هر چه بیشتر به روحانیون مسلط حزب جمهوری اسلامی وابسته شدند. تهران، با آماج قرار دادن شیعیان دولت­های عربی خلیج فارس سخن­پراکنی­های رادیویی خود را تشدید کرده و رژیم­های «فاسد» و «صهیونیستی» آنها را تقبیح نموده و خواستار سرنگونی و جایگزینی­شان با جمهوری­های اسلامی بنیادگرا شد. تظاهرات مردمی در جوامع شیعی و خشونت­های سیاسی مکرر، این روند را تکمیل ساخت. این خشونت­ها، بمب­گذاری و سوء قصد علیه مقامات عراقی به­ویژه تلاش برای ترور طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق در آوریل 1980 را نیز شامل می­شود. این اقدامات عمدتا از سوی [حزب] الدعوه انجام می­گرفت که یک گروه معارض شیعی مورد حمایت ایران بود. عراق نیز با حملات تبلیغاتیِ معطوف بر اعراب ایرانی، واکنش نشان داد و از طریق تبعیدهای دسته­جمعی، بازداشت­ها و اعدام­های مستمر از جمله اعدام آیت­الله محمدباقر صدر، فعالیت­های شیعیان خود را سرکوب ساخت. ایران نیز عراق را به اشغال سفارتخانه ایران در لندن و همچنین سوء قصد به قطب­زاده نخست وزیر ایران متهم نمود.

در تابستان 1980 خشونت­های مرزی بروز کرد و چرخه مخاصمه نیز بالا گرفت. پس از یک حمله به دو روستای عراقی در اوایل سپتامبر، بغداد خواستار این شد تا ایران حقوق عراق و ادعاهای ارضی آن را به رسمیت بشناسد. خواسته­های عراق، عقب­نشینی ایران از یک منطقه موردمنازعه در استان کرمانشاه، مذاکره مجدد درباره موافقتنامه 1975، و پایان دادن به ناآرامی­های موردِ حمایت ایران و خشونت­های مرزی را دربرمی­گرفت. صدام حسین در 17 سپتامبر، اعلام کرد که ایران موافقنامه 1975 الجزایر را نقض کرده و عراق نیز این معاهده را بی­اعتبار می­داند؛ ولی ایران بلافاصله این تحرکات را محکوم کرد. در روز 22 سپتامبر، عراق حملات هوایی خود علیه پایگاههای هوایی ایران از جمله پایگاه هوایی تهران را آغاز کرد و تهاجم زمینی گسترده­ای را به استان نفت­خیز خوزستان انجام داد.

عراق مدعی بود که به واسطه حمله نظامی، به دنبال فراهم­سازی شرایط خاتمه مخاصمات است: شناسایی حقوق و حاکمیت ارضی عراق، موافقت با حُسن همجواری با دولت­های خلیج فارس، عدم مداخله در امور داخلی، و پایان دادن به کلیه اقدامات تجاوزکارانه1. عراق مدعی کل شط­العرب بود ولی هیچگونه ادعای ارضی در مورد جزایر خلیج فارس انجام نداد. تا ماه اکتبر و با حرکت رو به جلوی نیروهای عراقی، صدام حسین ادعا کرد که از نظر نظامی «ما به هدف خود دست یافته­ایم» و خواستار آتش­بس و شروع مذاکرات شد. با این وجود ایران هرگونه مذاکره قبل از عقب­نشینی کامل عراق را رد کرد. با تداوم جنگ در نیمه نخست سال 1981 دو طرف به نوعی وقفه واقعی در جنگ رسیدند و در پاییز همان سال ضدحملات ایران، عراق را وادار به عقب­نشینی نمود. تا ماه مارس 1982 ایران امتیازات آشکاری به دست آورد، و در ماه ژوئن عراق به مرزهای خود عقب­نشینی کرد و ایران نیز در ماه جولای جنگ را به مرزهای جنوبی عراق کشاند.

 

چارچوب نظری

پس از تشریح مختصر رویدادهای جنگ، هم­اینک درصددیم تا  با استفاده از پیچیدگی این تسلسل تاریخی، شمار اندکی از متغیرهایی را شناسایی نماییم که می­توانند وقوع این جنگ را تبیین کنند. انگاره­های کلیدی که این تفسیر حول آنها می­چرخد عبارتند از جستجوی قدرت و پرستیژ، یک ایدئولوژی انقلابی توسعه­گرا و تاثیر آن بر ثبات سیاسی داخلی، خلاء قدرتِ ناشی شده از تلاطم سیاسی داخلی، چشمداشت پشتیبانی قدرت ثالث، و سوء برداشت­ها. متغیرهای ثانوی که ارتباط نزدیکی با عوامل فوق داشته و آنها را تقویت می­کنند عبارتند از تحقیر و دغدغه توازن منطقه­ای قوا. متغیرهای فوق جزو مهم­ترین علل جنگ در طی قرون متمادی بوده­ و در ادبیات نظری منازعه بین­المللی نیز بطور گسترده­ای مورد توجه قرار گرفته­اند. قبل از اینکه عوامل فوق بر این مورد خاص مورد کاربست قرار گیرند لازم است تا پیوندهای نظری که به واسطه آنها این عوامل به جنگ منتهی می­شوند نیز به طور مختصری مورد امعان نظر قرار گیرند2.

از زمان توسیدید[4]، قدرت انگاره محوری در نظریه­های سیاست بین­المللی واقع­گرای غربی بوده است؛ از سوی دیگر نظریه­های توازن قوا و نظریات دیگر نیز سائقه برتری طلبی­های منطقه­ای یا قاره­ای را به عنوان یکی از علل اصلی جنگ قلمداد نموده­اند3. پرستیژ نیز پیوند نزدیکی با قدرت دارد، و دولتمردان، آن را غیر قابل تفکیک از اعتبار، اراده، و آوازه­ی قدرت می دانند4. استدلال می­شود که پرستیژ و نه قدرت، ارز روزمره روابط بین­الملل می­باشد5. همچنین فرض بر این است دولت­هایی که بین قدرت نظامی واقعی و پرستیژ خود نوعی ناهمخوانی ملاحظه می­کنند، بیشتر احتمال دارد تا به جنگ مبادرت بورزند، زیرا درصدند تا مزیت­های اقتصادی و سیاسی جایگاه مفروض خود را به سطح تعریف­شده توسط قدرت نظامی­شان ارتقا دهند6. دولت­ها به­ویژه زمانی که به این باور برسند که اخیرا متحمل تحقیر از جانب دشمنان خود شده­اند، بیشتر به دغدغه پرستیژ گرفتار می­آیند7. از آنجایی که غرور و پرستیژ ملی، تاثیر چشمگیری بر سیاست داخلی رژیم و پرستیژ فردی اصحاب قدرت می­گذارد، دولتمردان نیز نه فقط به عنوان اهداف فی­نفسه بلکه همچنین برای افزایش حمایت سیاسی در داخل، اغلب پیروزی­های دیپلماتیک و نظامی در خارجی را جستجو می­نمایند8.

دولت­ها نه فقط برای جاه­طلبی­های افزایش قدرت و پرستیژ بلکه همچنین درراستای برون­رفت از هراس­های ناشی از تهدیدات بیرونی، به جنگ روی می­آورند. این هراس­ها می­تواند تهدیدات نظامی بر یکپارچگی ارضی یا موقعیت قدرت یک کشور و یا تهدیدات سیاسی بر ثبات داخلی آن کشور را دربربگیرد. تهدیدات سیاسی ممکن است به گونه­های مختلفی ایجاد شود: یک ایدئولوژی سیاسی توسعه­طلب که درصدداست تا ارزش­های خود را بر جوامع دیگر تحمیل نماید؛ پشتیبانی خارجی از اقلیت­های قومی؛ گروههای قومی دیگر که در مرزهای سرزمینی یک کشور مجاورت دارند؛ یا اقدامات مستقیم بیرونی برای بی­ثبات ساختن یک رژیم دیگر. یک شکست نظامی می­تواند موجب تغییر رژیم یا حتی وقوع انقلاب شود، در حالی که بی­ثباتی سیاسی داخلی ممکن است توان نظامی دولت را شدیدا تضعیف کرده و از این رهگذر توازن قوای منطقه­ای یا قاره­ای را تغییر دهد. کشوری که در پی صدور یک ایدئولوژی انقلابی به خارجی است از طریق تهدید فوری بر حیات رژیم­های دیگر و نیز به واسطه صف­بندی­های دیپلماتیک جدید و تاثیرات­شان بر توازن قوا، می­تواند موجبات هراس دیگران را فراهم بیاورد9. در چارچوب این منافع ملی قدرت، پرستیژ، و ثبات سیاسی داخلی و منافع سیاسی فردی، فرصت­های خاصی پدید می­آید که احتمال وقوع جنگ را افزایش می­دهد. افزایش ناگهانی تفاوت قدرت بین دولت­ها که ممکن است از یک شکست نظامی یا ضعف داخلیِ ناشی از بی­ثباتی سیاسی یا افول اقتصادی، حاصل آید در این میان از اهمیت ویژه­ای برخوردار است10.

انتظار پشتیبانی دیپلماتیک، اقتصادی یا نظامی از دولت­های دیگر یا انتظار بیطرفی دیگران، یکی دیگر از شرایط اساسی جنگ به شمار می­آید. در صورتی که منافع امنیتی مشترک یا پیوندهای ایدئولوژیک، دینی یا فرهنگی بین دولت­ها وجود داشته باشد این نوع رفتارها اهمیت خاصی پیدا می­کنند11.

سوء­برداشت و محاسبات اشتباه نیز در روند وقوع جنگ اهمیت زیادی دارند12. دولتمردان گرایش دارند تا برداشت نادرستی درباره نه فقط توازن قابلیت­های نظامی بلکه همچنین اراده دشمن برای ادامه جنگ داشته باشند. دولتمردان همچنین ممکن است درباره تاثیر جنگ بر یکپارچگی جمعیتی دشمن و نیز روحیه و کارآمدی نیروهای نظامی خودی نیز اشتباه محاسباتی انجام دهند. شاید بتوان گفت که اعتماد به نفس نظامی بیش از حد یکی از شرایط ضروری برای وقوع اغلب جنگ­هایی بوده است که در نهایت آغاز کننده آن بازنده­اش نیز بوده است. این چارچوب نظری و چشم­انداز تاریخی، شالوده­ای را برای تفسیر علل جنگ ایران و عراق و تحلیل استلزامات آن بر کاوش کلی نظری علل جنگ، فراهم می­سازد.

 

علل جنگ ایران و عراق

 

صدام حسین و جستجوی برتری

کسب جایگاه برتری برای عراق در خلیج فارس و جامعه عربی، برای سال­های متمادی یکی از اهداف عمده صدام حسین بود13. توان بالقوه عراق برای تبدیل شدن به قدرت برتر در منطقه و جانشینی مصر به عنوان کشور عربی پیشرو بر عوامل متعدد جمعیتی، اقتصادی و نظامی ابتنا داشت. جمعیت تقریبا 14 میلیونی عراق به جز مصر از هر کشور عربی صادر کننده نفت بیشتر بود و بخش اعظم جمیعت آن نیز عمدتا از افراد باسواد و طبقات متوسط تحصیل­کرده و فن­سالار تشکیل می­گردید. قبل از آغاز جنگ عراق با صادرات 3.5 میلیون بشکه نفت در روز، دومین تولید کننده عمده اوپک بود و سالانه 23 میلیارد دلار از این طریق درآمد داشت. اکتشافات نفتی در عراق تقریبا محدود بود ولی به نظر می­آمد که عراق پس از عربستان سعودی، دومین ذخایر عظیم نفت خام را در منطقه را در اختیار دارد. در نهایت اینکه، نیروهای نظامی عراق بیشتر از هر کشور عربی دیگر منطقه و تقریبا برابر با ایران بود.

از سوی دیگر صدام حسین از جایگاه سردمداری خود اطمینان خاطر داشت و کنترل شدیدی نیز بر ارتش اِعمال می­کرد. سیاست­های داخلی رژیم سوسیالیست بعث نیز به استحکام کنترل وی یاری می­رسانید. در حالیکه درآمدهای عراق به طور چشمگیری افزایش می­یافت نرخ تورم به 12 درصد محدود شده بود. برخلاف دیگر کشورهای عربی صادرکننده نفت در منطقه خط مشی­های توزیعی عراق از شکل­گیری طبقه فرادست ثروتمند ممانعت به عمل می­آورد. توسعه اقتصادی، خانه­سازی­های انبوه، نوسازی کشاورزی، و ایجاد صنایع پتروشیمی و فولاد را ممکن می­ساخت. صدام حسین همچنین درصدد بود تا به واسطه تاسیس یک نهاد پارلمانی یعنی مجلس ملی، جاذبه سیاسی خود را بیشتر نماید. این ملاحظات رویهمرفته وی و دیگران را متقاعد ساخت که قدرت عراق به نحو فوق­العاده­ای افزایش یافته است. «کلودیا رایت»[5] در سال 1979 از عراق به عنوان یک «قدرت جدید» در منطقه نام برد؛ و «ویلیام کوآندت»[6] در اوایل سال 1980 چنین ارزیابی نمود که «قطعا در دهه 1980 عراق قدرت مسلط منطقه خلیج [فارس] خواهد بود»14.

سیاست­های شخص صدام نیز آشکارا برای ارتقای جایگاه عراق در خاورمیانه طراحی شده بود. وی افزایش قدرت نظامی عراق از جمله تدوین یک برنامه هسته­ای را مهندسی نمود که عراق را به تنها دولت عربی مبدل می­ساخت که توان مقابله با توان اتمی اسرائیل را داشت. وی با برگزاری دو کنفرانس پان­عربیستی، اعراب را در برابر پیمان­های کمپ دیوید به صف کرد. نشست بغداد در نوامبر 1978 مانع از این شد که کشورهای میانه­روی عربی از صف مقاومت متحد عربی خارج شوند و همین امر پرستیژ دیپلماتیک عراق را بیشتر کرد. صدام حسین به واسطه مشارکت عراق در سازمان آزادیبخش فلسطین، جبهه آزادیبخش عرب، و حمله به کیبوتص میسگاوام[7] در شمال اسرائیل در آوریل 1980 تلاش داشت تا در منازعه اسرائیل فلسطینیان عرض اندام نماید. مهم­تر اینکه وی موضع رادیکال رژیم سوسیالیستی بعث در جهان عرب را تعدیل ساخته و لفاظی­های انقلابی خود علیه سلاطین عربی را متوقف نمود. این موضع جدید از یک پیشنهاد رهبری دیگر در فوریه 1980 هویدا بود چرا که صدام حسین در آن موقع، منشور ملی عربی را اعلام نمود. این منشور از کلیه اعراب می­خواست تا در حل منازعات خود از زور اجتناب کنند و همین امر به خودی خود تغییر چشمگیری در لفاظی­های انقلابی پیشین بغداد را نشان می­داد. دوری فزاینده عراق از اتحاد شوروی، فاصله­گیری از دوستان تروریست سابق خود، و پشتیبانی از کمک خارجی به ویژه به اردن، جایگاه پیشین بغداد به عنوان طردشده­ای از میان اعراب میانه­رو را بهبود بخشید. این میانه­روی به مسائل اقتصادی همانند میزان و بهای تولید نفت کشیده شد که عراق را هر چه بیشتر با اولویت­های عربستان سعودی همراه می­ساخت. صدام همچنین تلاش کرد تا به عنوان یک پل ایدئولوژیک میان اعراب میانه­رو و رادیکال عمل نموده و نقش رهبری را در بین غیرمتعهدها به دست بیاورد ولی در این امر ناموفق بود.

تحمیل قدرت عراق بر ایران، جزئی از دغدغه پرستیژ صدام حسین در میان اعراب، و مهم­ترین عامل در تبدیل شدن به قدرت نظامی برتر در خلیج فارس به شمار می­آمد. در واقع، لفاظی­های بغداد راجع به مسائل ارضی موافقتنامه الجزایر در ابتدا شماری از ناظران را بر آن داشت که اصلاح مفاد ارضی این توافقنامه را انگیزه اصلی عراق برای آغاز جنگ بدانند. چشم­پوشی اجباری از کنترل کامل بر آبراهه شط­العرب، تحقیر بزرگی بر پرستیژ رژیم بغداد محسوب می­شد15. این حس حقارت فراتر از عراق به میان دیگر کشورهای عربی نیز کشیده شد و نمادی از تسلیم شدن اعراب در برابر همسایه قوی­تر ایرانی­شان بود. افزون بر این، شکست­های پیاپی از اسرائیل بیشتر به این احساس حقارت دامن می­زد. تجلیل اعراب از موفقیت­های اولیه عراق به عنوان بزرگ­ترین پیروزی نظامی بر ایرانی­ها پس از نبرد قادسیه در سال 637 میلادی، اهمیت غرور عربی به مثابه یکی از نیروهای محرکِ این منازعه را نشان می­دهد.

گرچه پیروزی عراق از بازگشت هژمونی ایران به منطقه جلوگیری کرده و می­توانست عراق را به جایگاه برتر در این منطقه و جهان عرب برساند، ولی این مسائل نمی­تواند به تنهایی تصمیم صدام برای آغاز جنگ را توضیح دهند. در واقع موضع اولیه بغداد نسبت به دولت بازرگان، دوستانه بود. در واقع پس از اینکه نظام [امام] خمینی به سوی سیاست کلی صدور بنیادگرایی اسلامی خود به دیگر کشورهای منطقه و به ویژه حمایت از ناآرامی در میان شیعیان عراقی چرخش پیدا کرد، درخواست عراق برای حل و فصل اختلافات مرزی نیز آغاز شد. رژیم بغداد اعلام کرد که عدم پذیرش موافقتنامه 1975 الجزایر از سوی آن اساسا بر سرباززنی تهران از عدم مداخله در امور داخلی آن مبتنی بود و نه مسائل ارضی. علاوه بر این، برخلاف مساله عدم مداخله در امور داخلی، مطالبات ارضی عراق به عنوان شرایط پایان دادن به مخاصمات تشدید می­شدند. کشمکش­های ارضی از جمله در مورد شط­العرب، بیشتر بهانه جنگ بودند تا علت آن. از این رو برای درک کامل انگیزه­های صدام بایستی تهدید فرضی برای ثبات سیاسی داخلی عراق و رژیم­های میانه­روی منطقه از جانب ایران انقلابی را نیز مدنظر قرار دهیم.

 

تهدید انقلابی برای عراق و خلیج فارس

انقلاب ایران برای سران عربی کشورهای­ خلیج فارس یک زنگ خطر بود زیرا ماهیت مردمی و شیعی آن رژیم­های سُنّی­ را مورد تهدید قرار می­داد. از نظر سران عرب و به ویژه سلاطین محافظه­کار که رژیم­های خودکامه­شان از بسیاری جهان شبیه رژیم شاه بود، انقلاب ایران آسیب­پذیری بالقوه حاکمیت آنان در برابر بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی اجتماعی را نشان می­داد. اسلام بنیادگرا در پیوند با شیعه­گرایی مبارزه­جویانه، تهدیدی برای رهبریت سنّی سلاطین و همچنین رژیم سکولار بعث در بغداد محسوب می­شد.

 وفاداری شیعیان در کشورهای عربی خلیج فارس نیز خود یک نگرانی به شمار می­آمد. شیعیان در عراق و بحرین، اکثریت و در قطر، ابوظبی، عمان، و عربستان سعودی (در استان شرقی) اقلیت قابل توجهی را تشکیل می­دهند16. شاید عراق بیشترین هراس را از انقلاب ایران داشت. اکثریت شیعه عراق، از مدتها قبل انزجار خود از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی­اش درون نخبگان اکثرا سنّی را نشان داده و همچنین در گروههای ایدئولوژیک و فرقه­ای نسبتا شبیه با مخالفان شاه سازمان­دهی شده بود17. دهها هزار شیعه در دهه 1970 از عراق تبعید شدند. در مورد برداشت بغداد از انقلاب ایران و معنای آن برای شیعیان عراق تردید چندانی وجود نداشت. همانطور که «ای. اچ. اچ. عبیدی»[8] اذعان داشت «حکومت عراق علیرغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضدشاهنشاهی در ایران را به مثابه یک خیزش شیعی که می­توانست تاثیر عظیمی در عراق داشته باشد، تفسیر می­کرد»18. در واقع، پیروزی انقلاب ایران، نوعی حمایت از جنبش­های معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نه تنها در عراق بلکه در کویت، بحرین، و عربستان سعودی قلمداد می­شد. پس از شکل­گیری نظام [امام] خمینی، همدلی داخلی در ابتدا مانع از انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران می­شد گرچه آنها در خفا هراس خود را پنهان نمی­ساختند 19. به دنبال درگرفتن جنگ، ترس از تصاعد آن و به ویژه هراس از حملات ایران به تاسیسات نفتی آسیب­پذیر نفتی خلیج فارس، مانع از ابراز حمایت آشکار اعراب میانه­رو از عراق می­شد. ملک حسین شاه اردن که عدم آسیب­پذیری­اش از تهدیدات نیروی هوایی ایران آزادی خاصی به وی می­داد، این جنگ را منازعه­ای بین رژیم تهران و تمامی کشورهای عربی خلیج فارس معرفی می­کرد که عراقی­ها در خط آن مقدم قرار داشتند20.

ماموریت توسعه­طلبانه نظام ایران انقلابی، هراس اعراب را بیشتر نیز می­کرد. هدف صدور انقلاب و تاسیس جمهوری­های اسلامی جدید، به ویژه در عراق به سرعت به منزله برنامه­های آشوب­سازی تعبیر گردید. سخن­پراکنی­های رادیویی از اهواز و تهران از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 صدور انقلاب به خط مشی اعلانی حکومت ایران مبدل گردید. اقدامات تروریستی از جمله حمله به [طارق] عزیز معاون نخست وزیر عراق اساسا از فعالیت­های حزب الدعوه­ی مورد حمایت ایران بود؛ ترور و حمله به مراکز پلیس، دفاتر حزبی و یگان­های ارتش [عراق] جزو این فعالیت­ها به شمار می­آمدند. حمادی وزیر خارجه عراق در تلاش برای توجیه حمله عراق در شورای امنیت سازمان ملل در 5 اکتبر 1980، بر نقش حزب جمهوری اسلامی در دامن­زدن به آشوب­های شیعی به عنوان نگرانی عمده بغداد اصرار می­ورزید:

 

بازرگان از نخست وزیری استعفا داد و یزدی نیز همراه با وی از وزارت خارجه رفت، و این امر عرصه را برای [امام] خمینی و هواداران وی خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج عربی [فارس] از اغراض واقعی انقلاب اسلامی­اش پرده برداشت. این تصمیم حتی از طریق براندازی، خرابکاری و تروریسم توسط به اصطلاح جندالامام سربازان امام، مبارزان حزب الدعوه- به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سرتاسر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خرابکارانه و تروریستی بودیم.

 

سخنان دکتر حمادی نشانگر انگیزه اولیه بغداد برای جنگ بود: خاتمه دادن به کمک­های ایران به شیعیان ناراضی عراقی. در حالیکه هر نوع چالش شیعی یا بنیادگرا نمی­توانست به سرعت باعث سقوط رژیم بعثی شود، ولی عراق در مورد تهدید بلندمدت اشتباه نمی­کرد. به ویژه پس از ناکامی اقدامات آشتی­جویانه در تابستان 1979 و سلطه حزب جمهوری اسلامی، هیچ دلیلی مبنی بر کاهش نهایی تهدید براندازی وجود نداشت. همانطور که «عدید دویشه»[9] اذعان دارد «گرچه این گروهها در حال حاضر تهدیدی برای صدام حسین نیستند، ولی بی­قراری فزاینده در میان جمعیت شیعی به دنبال انقلاب [امام] خمینی، مشکل طولانی مدت تهدید کننده­ای را ایجاد خواهد کرد»21.

زمان افزایش ناآرامی­ها در عراق که با اقدامات ایران برای تحریک عمومی توام بود، شواهد بیشتری را راجع به پیش­بینی عراقی­ها در مورد تهدید انقلابی از جانب ایران ارائه می­دهد. بیانات آیت­الله روحانی[10] در مورد الحاق بحرین و صدور انقلاب به سرتاسر خلیج فارس موجب شد تا وزیر دفاع عراق بلافاصله به کشورهای خلیج فارس سفر کرده و در مورد حمایت عراق به آنان اطمینان دهد. در ماه اکتبر و پس از تظاهرات شیعیان در عربستان سعودی، کویت و بحرین، صدام حسین اولین هشدار واقعی خود را به تهران داد: «عراق از همه توان خود علیه کسانی که بخواهند حاکمیت کویت یا بحرین را نقض کرده یا به مردم یا سرزمین آن ضربه بزنند، استفاده خواهد کرد؛ این مساله کل خلیج [فارس] را دربرمی­گیرد» 22. در همان ماه پس از حمله به کنسول­گری­ها و سفارتخانه عراق، صدام روابط دیپلماتیک را قطع کرده و صدور انقلاب را دلیل این امر معرفی کرد. پس از درگیری­های مرزی متعدد، عراق خوزستان را مورد تهاجم قرار داد.

از این رو عراق از حمله نظامی خود به ایران دو هدف عمده را مدنظر داشت. اول، بازیابی کنترل بر شط­العرب و از این رهگذر کسب موقعیت برتر در خلیج فارس و جامعه عربی؛ و دوم، پایان دادن به تحریک جنبش­های شیعی در عراق و دیگر کشورهای عربی منطقه توسط ایران. این دو هدف بطور متقابل تقویت کننده یکدیگر بودند. در صورتی که ایران به ایجاد تهدید برای ثبات داخلی و حکومت حزب بعث در عراق ادامه می­داد، رژیم عراق نمی­توانست قدرت و پرستیژ خود را افزایش دهد. در عین حال، موفقیت عراق در متوقف ساختن اقدامات ایران برای صدور انقلابش، و شاید حتی سرنگون کردن نظام [امام] خمینی، بی­تردید عراق را به جایگاه برتر در جهان عرب رسانده و شاید هم آن را به قدرت مسلط در خلیج فارس تبدیل می­نمود.

در حالیکه دو هدف مذکور یکدیگر را تقویت می­کردند، این تحلیل ما را به سوی این نتیجه رهنمون می­شود که پایان دادن به آشوب­های شیعی و تهدیدِ ثبات رژیم بعث، اولویت اصلی بغداد بود. همانطور که عدید دویشه استدلال می­کند «خشم سردمداران عراق از اقدامات مستمر ایران برای برانگیختن شیعیان عراق علیه حکومت بعثی، علت علت اولیه جنگ بود»23.

شرایط سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج فارس، اقدامات صدام حسین برای رسیدن به اهدافش را تسهیل می­نمود. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران می­ترسیدند ولی فاقد ابزارهای لازم برای مقابله با آن بودند. عراق که این توانایی را در اختیار داشت، به تدریج رادیکالیسم خود را تعدیل کرد، و از انزوای سیاسی خود خارج گردید. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و ترویج میانه­روی در منطقه، به عراق نیاز داشتند. عراق هم برای اقدامات خود علیه ایران و پیشبرد آمال سردمداری خود در منطقه، به پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیازمند بود. از این رهگذر، صدام حسین از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت. عراق همراه با سعودی­ها، در راستای مقابله با تهدید بنیادگرایانه از جانب نظام انقلابی تهران،  نقش برجسته­ای در سازمان­دهی حکام خلیج­فارس به سوی ترتیبات امنیتی دسته جمعی ایفا نمود. در حالیکه پادشاهی­های عربی خلیج فارس در تابستان 1979 توافقات امنیتی متقابلی را تدوین می­کردند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای روابط امنیتی عراق با دیگر دولت­های خلیج فارس هموار ساخت. عراق و عربستان منازعه مرزی خود که مانع از روابط نزدیک­تر می­شد را به سرعت حل و فصل نمودند. به دنبال آن عراق وارد موافقتنامه­ای در خلیج فارس راجع به پیگرد تروریست­ها شد. در تابستان و پاییز 1979 مقامات ارتش عراق برای تدوین توافقات امنیتی مفصل دوجانبه در عربستان حضور یافتند24.

در بهار 1980 و به دنبال وخیم­تر شدن روابط ایران و عراق، عراق روابط امنیتی خود با دیگر کشورهای عربی را مستحکم­تر ساخت. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت، و حسین شاه اردن از بغداد دیدن کردند، و به دنبال آنان، امیر راس­الخیمه و فرستاده ویژه­ای از امارات متحده عربی نیز وارد عراق شدند. فرستاده­های ویژه بغداد نیز از توافقات امنیتی با کشورهای عربی منطقه اطمینان حاصل نمودند. در ماه آگوست صدام حسین به عنوان رئیس جمهور عراق اولین بار به عربستان سفر کرد. در بیانیه رسمی این سفر، «وضعیت کنونی جهان اسلام» به عنوان کانون تمرکز آن اعلام شد که نوعی اشاره آشکار به ایران محسوب می­گردید.

به دنبال این دیدار، اقدامات دیپلماتیک گسترش بیشتری یافت. علیرغم سکوت ظاهری دولت­های عربی خلیج فارس، شواهدی وجود دارد که نشان می­دهد آنان از برنامه­های نظامی عراق باخبر بوده و آن را تایید کرده بودند. همانطور که کلودیا رایت اذعان دارد «دیپلماسی عراق در سال 1980، نوعی توافق عربی را ایجاد کرد که حمایت عربستان سعودی، اردن و کشورهای کوچک­تر عربی منطقه از اقدام نظامی عراق علیه ایران را به دنبال داشت»25. پس از درگرفتن جنگ، کشورهای عربی دیگر آمادگی زیادی برای ارائه کمک­های دیپلماتیک، اقتصادی و لجستیک به عراق داشتند.

این وعده­ها (یا حداقل انتظار) پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی از جانب ائتلاف عربی، نقش مهمی در تصمیم عراق برای آغاز جنگ داشت. در نبود این نوع حمایت­ها، دورنمای پیروزی عراق و فشار آوردن به ایران، تا حدود زیادی کمرنگ می­شد و آرزوی برتری صدام در جهان عرب نیز صرفا یک توهم می­بود. دقیقا به همین دلیل، صدام تلاش فراوانی برای شکل­دهی به یک ائتلاف دیپلماتیک انجام داد. از این رهگذر، توقع عراق از حمایت کشورهای ثالث، شاید یکی از شرایط ضروری برای آغاز جنگ بود.

 

ضعف و فرصت

دو عامل دیگر همراه با هم، فرصت بیشتری برای جنگ ایجاد کرده و افزایش هزینه­های مورد انتظار ناکامی در توسل به زور را موجب گردید. اولین عامل عبارت بود از تصور ضعف نظامی ایران و خلاء قدرت ناشی از آن در منطقه خلیج فارس. ارتش ایران به واسطه سیاسی­شدن آن در نظام انقلابی و پاکسازی­، سازمان­دهی مجدد، ترک خدمت و قطع کمک­های تسلیحاتی آمریکا، تا حدود زیادی تحلیل یافته بود. در همین اثناء و در سال 1979 مخارج ارتش عراق به 2 میلیارد دلار در سال (13 درصد از تولید ناخالص ملی آن) افزایش یافته بود و از این رو سردمداران عراق به این باور رسیده بودند که قوی­ترین نیروی نظامی منطقه را در اختیار دارند. از سوی دیگر آنان فکر می­کردند که ایران بدون درآمدهای نفتی خوزستان نمی­تواند در برابر یک اقدام جنگی مقاومت نماید. ایران که در سپتامبر 1980 فقط 12 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت، به دنبال آغاز انقلاب با کاهش چشمگیری در درآمدهای نفتی مواجه و وادار شده بود تا بیش از نیمی از بودجه ملی 40 میلیارد دلاری خود را از طریق کسری تامین نماید. عراق در آغاز جنگ به ذخایر مالی 35 میلیارد دلاری خود مباهات می­کرد که برای تامین مالی چندین ساله برنامه­های اجتماعی و اقتصادی آن حتی بدون درآمدهای نفتی هم کافی بود. همانطور که قبلا نیز اشاره شد، صدام حسین از کمک­های مالی و لجستیک همسایه­های محافظه­کارش از جمله 20 تا 30 میلیارد کمک بلاعوض و وام بدون بهره، اطمینان خاطر داشت.

از این رو عراق برای دستیابی به اهدافش به قابلیت­های نظامی و مالی خود اطمینان داشت. برنامه عراق عبارت بود از اشغال تاسیسات نفتی خوزستان، محروم کردن نظام تهران از منابعی که به شدت بدانها نیاز داشت، و وادار ساختن آن به مذاکره یا در صورت امکان سرنگون کردن آن. کلودیا رایت در مورد اهداف بغداد اینگونه می­نویسد:

 

عراق در عین پیشنهاد مذاکره، به اقدام نظامی محدودی دست یازید. تهاجم همه­جانبه به ایران هرگز متصور نمی­شد. طرح اشغال خوزستان که کشورهای عربی نیز با آن توافق داشتند، به عنوان آخرین مرحله تصاعد جنگ مطرح شده بود. بنا به طرح کلاسیک کلاوزویتسی[11] که مقامات ارشد نظامی عراق در مصاحبه­هایشان از آن دم می­زدند ... این جنگ، ادامه سیاست مذاکرات مرزی با ابزار یک اشغال نظامی بود. 26

 

ایرانِ تضعیف شده و خلاء قدرت در خلیج فارس، این فرصت را در اختیار عراق می­گذاشت تا کشمکش­های ارضی موجود را حل و فصل و تحریک شیعیان را متوقف نموده، و جایگاه برتر را در منطقه به دست بیاورد. وسوسه جنگ نیز هر لحظه بیشتر می­شد زیرا صدام حسین مطمئن نبود که این فرصت همواره فراهم باشد. سلطه گروههای روحانی بر حزب جمهوری اسلامی در تهران و تحکیم مستمر قدرت آنها، امید چندانی برای صدام و دیگر سران عربی خلیج فارس نمی­گذاشت که با روی کار آمدن افراد میانه­روتر در ایران، تحریک شیعیان خاتمه پیدا کند. در ماه جولای 1980 نیز به دنبال ناکامی کودتای نظامی، چالش جدی چندماهه برای جنبش انقلابی پایان یافت. این امر عراق و دیگر سران عربی خلیج فارس را مجاب کرد که در نبود مداخله خارجی، مخالفان داخلی توان سرنگونی نظام [امام] خمینی را ندارند و اینکه فرسایش ملی و نظامی ایران به واسطه کشمکش­های داخلی آن در حال فروکش کردن است؛ و از این رو هر نوع تاخیر در اقدام نظامی علیه ایران تنها می­تواند هزینه و خطر آن را افزایش دهد. از شوربختی صدام حسین و عراق این محاسبات عقلانی، به واسطه سوء برداشت-هایی بنیادین، اشتباه از آب درآمده و منجر به آغاز جنگ غیرمصلحت­آمیزی شدند که فقط بی­ثباتی بیشتر منطقه در طی سال­های بعدی را به دنبال داشت.

 

سوء­برداشت­ها

عراق درباره قدرت نظامی ایران و نسبت بالقوه توان نظامی خود با آن، اراده نظام [امام] خمینی برای ادامه جنگ علیرغم شکست­های اولیه، و تاثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران تصور نادرستی داشت. این سوء­برداشت­ها بسیار حیاتی بودند، زیرا بدون آنها احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام حسین جنگ را آغاز نماید.

عراق از همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی رنج می­بُرد که در طول تاریخ ویژگی بسیاری از کشورهای در آستانه جنگ می­باشد. عراق قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم در عراق را بسیار دست کم گرفت. علاوه بر این صدام ارتش ایران از جمله روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود27. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز به همین اندازه مهم بودند. در حالیکه که عراق انتظار داشت تا با آغاز جنگ، جامعه متفرق ایران از هم بگسلد، روحیه ارتش آن درهم بشکند و شاید هم نظام [امام] خمینی سرنگون گردد؛ ولی جنگ در عمل تاثیر معکوسی برجای گذاشت، جامعه ایران را یکپارچه ساخته و روحیه انقلابی که [امام] خمینی را به قدرت رسانده بود را دوباره شعله ور کرد. همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، عراق نیز با ارتش برانگیخته­ شده­ای روبرو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آماده نبرد بود. علاوه بر این برخلاف انتظار عراقی­ها، اعراب خوزستان از آنان استقبال نکرده و به آنان یاری نرساندند. فشارهای سیاسی که عراق انتظار داشت تا ایرانی­ها را وادار به تسلیم و امتیازدهی نماید، در عوض اراده و عزم ملی آنان را نه تنها برای بیرون راندن مهاجمان بلکه تا حد سرنگون ساختن رژیم عراق افزایش داد.

برآورد بیش از حد عراق از توان خودی نیز به همان اندازه اهمیت داشت. نیروهای عراقی از تجربه نظامی محدود و آموزش­های ضعیفی برخوردار بودند28. کارآمدی نیروهای شیعه تحت فرماندهی افسران سُنّی برای نبرد در یک قلمرو شیعی علیه یک انقلاب شیعی نیز جای تردید داشت. تاکتیک­هایی که برای مقابله با کردها تدوین شده بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران بسیار ناکارآمد نشان دادند. دولت و ارتش سیاست­زده و به شدت تمرکزگرای عراق این محدودیت­ها را نادیده انگاشته بود. از این رو به قول آنتونی کردزمن[12] «عراق با حریفی وارد جنگ شد که به واسطه ضعف سیاسی فلج­کننده خود، آن را زمین­گیر می­پنداشت» 29.

 

نتیجه­گیری

عراق با آغاز جنگ علیه ایران، به دنبال چیزی بود که آن را برای از بین بردن تهدید جدی و در عین حال پیشبرد اهداف بلندمدت خود، فرصت مناسبی می­دانست. این تهدید از انقلاب اسلامی در ایران و تلاش­های مستمر نظام [امام] خمینی برای صدور آن انقلاب ناشی می­گردید. صدام حسین اقدامات ایران برای برانگیختن منازعه انقلابی و قومی را تهدید چشمگیری برای رژیم سکولار و رهبری شخص خود می­دانست. این اقدامات همچنین ثبات سیاسی داخلی دیگر کشورهای خلیج فارس و از این رو ثبات کل منطقه را تهدید می­نمود. از سوی دیگر با تحکیم قدرت روحانیون به دنبال افول مخالفت­های داخلی و احیای ارتش ایران از زیاده­روی­های اولیه انقلاب، این تهدیدات می­توانست بیشتر نیز شود. با افزایش تهدید سیاسیِ مورد حمایت ارتش ایران، فرصت ایجاد شده به واسطه ضعف موقتی نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران، صدام را به شدت به سوی خود جذب می­نمود.

این جنگ همچنین می­توانست منافع ملی و فردی دیگری را نیز ارتقا دهد که پرستیژ مهم­ترین آنها به شمار می­آید. این جنگ می­توانست موافقتنامه تحقیرآمیز الجزایر را تغییر داده و از این رهگذر جایگاه تاریخی عراق به عنوان قدرت برتر خلیج فارس را تصحیح نماید. افزون بر این، عراق با شکست دادن دشمن سنتی ایرانی، قادر می­شد تا به واسطه از بین بردن یک منبع تهدید عمده انقلابی برای کلیه رژیم­های عربی، منافع پان­عربیستی خود را نیز پیش ببرد. از این رو، صدام امیدوار بود تا موقعیت برتری برای عراق در جهان عرب کسب کرده و پرستیژ فردی و قدرت خود در داخل عراق، و میان اعراب و کشورهای غیرمتعهد را به نحو چشمگیری افزایش دهد.

این اهداف به­طور متقابلی تقویت کننده همدیگر بودند. درحالیکه رژیم بغداد و دیگر رژیم­های عربی از درون تضعیف می­شدند عراق نمی­توانست به جایگاه برتر به عنوان یک قدرت نظامی در خلیج فارس و یا به منزله یک قدرت عربی برجسته دست پیدا کند. سازگاری حکام عربی با نظام انقلابی ایران یا سرنگونی و جایگزینی آنان با رژیم­های بنیادگرا به­طور چشمگیری می­توانست صف­بندی­های دیپلماتیک و توازن قوای منطقه­ای را تغییر دهد. این امر هم به نوبه خود می­توانست تهدید نظامی و سیاسی برای رژیم بغداد دربرداشته باشد. از سوی دیگر عراق نیز بدون پشتیبانی دیپلماتیک و اقتصادی رژیم­های عربی نمی­توانست راجع به شکست دادن ایران یا وادار ساختن آن به پذیرش خواسته­های سیاسی خود اطمینان حاصل کند.

علیرغم این اهداف و فرصت­ها، باز هم بدون سوء­برداشت­ها و محاسبات غلط سرنوشت­ساز عراق، این جنگ نمی­توانست به وقوع بپیوندد. در واقع عراق قابلیت­های نظامی ایران را نسبت به خود، تاثیرات یکپارچه­ساز جنگ بر جامعه ایرانی، پیامدهای نظامی شور انقلابی، و اراده نظام [امام] خمینی را دست کم گرفته بود.

مطمئنا عوامل کلیدیِ منجر به جنگ ایران و عراق برای دانشجویان تاریخ جنگ کاملا  شناخته شده هستند: یک ایدئولوژی انقلابی توسعه­گرا و تهدید آن برای ثبات سیاسی داخلی و توازن قوای منطقه­ای، یک ائتلاف محافظه­کار برای حفظ وضع موجود، جستجوی قدرت و پرستیژ، و اعتماد به نفس نظامی بیش از حد. درحالیکه بسیاری از متغیرهای فوق­الذکر، در این مورد خاص با یکدیگر نوعی درهم تنیدگی دارند، ولی جالب توجه است بدانیم که تهدید اولیه، بیشتر سیاسی بود تا نظامی، پرستیژ هم آشکارا اهمیت بیشتری از اهداف راهبردی و اقتصادی داشت، ترس هم به اندازه جاه­طلبی مهم بود، و سوء­برداشت­ها هم از اهمیت حیاتی برخوردار بودند. در حالیکه این الگوها به هیچ­وجه قاعده کلی نیستند، ولی به سختی هم نوعی استثنای تاریخی محسوب می­شوند. جنگ ایران و عراق این قضیه را بیشتر تایید می­کند که نه تحولات انقلابی در سیستم بین­الملل و نه توسعه فن­آوری­های نظامی نوین نمی­توانند به طور بنیادینی دلایل دست یازیدن دولت­ها به جنگ را تغییر دهند. از این رو شاید نظریات تدوین شده برای تبیین جنگ­ قدرت­های بزرگ در گذشته، بتوانند بر جنگ قدرت­های کوچک در عصر حاضر قابل کاربست باشند.

 

 



[1] . این مقاله ترجمه ایست از:

Causes of the Iran-Iraq War , By: Jack S. Levy and Mike Froelich, In James Brown and William P. Snyder, eds., The Regionalization of War. New Brunswick, NJ: Transaction Books, 1985. Pp. 127-143.

[2] . پژوهشگر مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

[3] . لازم به ذکر است که این مقاله در سال 1985 یعنی در بحبوحه جنگ ایران و عراق و قبل از فروپاشی اتحاد شوروی منتشر شده است (مترجم).

[4] . Thucydides

[5] . Claudia Wright

[6] . William Quandt

[7] . Kibutz Misgavam

[8] . A.H.H. Abidi

[9] . Adeed Dawisha

[10] . Ayatol­lah Rhouhani

[11] . Clausewitzian

[12] . Anthony Cordesman

 

منبع: علل وقوع جنگ ایران و عراق، جک اِس. لِوی و مایک فروئلیچ، مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی، نگین ایران، فصلنامه تخصصی مطالعات دفاع مقدس، سال دهم، شماره سی و هفتم، تابستان 1390، صص 132 117.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 فروردین 1393 ساعت: 7:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

مقاله کامل فقر و اثار آن

بازديد: 1789

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

فقر و اثار ان

تهیه و تنظیم :

زمستان 92

 

فهرست مطالب

چکیده :3

مقدمه. 4

فقر و آثار زيانبارش بر انسان.. 4

الف ـ اموال؛ ابزار سامان‏بخشي زندگي انسان.. 5

ب ـ فقر؛ مانعي بر سر راه رشد و تعالي انسان.. 5

ج ـ آثار فردي فقر. 6

1 ـ پريشاني فكر. 6

2ـ ضعف ديني.. 6

3ـ حسّ خود كم‏بيني.. 8

د ـ آثار اجتماعي فقر. 9

پیشنهادات برای کاهش فقر. 10

1ـ سرمايه‏گذاري.. 10

2ـ قرض الحسنه. 11

3ـ رعايت عدالت و پرداخت حقوق.. 11

4 ـ پرهيز از تجمل گرايي.. 11

5ـ وجود سازمان ويژه فقرزدايي.. 11

6ـ نظارت و پيگيري.. 12

7ـ همنوايي و غمخواري.. 12

نتیجه گیری :13

منابع :14

 

 

 

 

چکیده :

اگر نگاهي به نوشتارهايي كه تا كنون در باره‌ي فقر صورت گرفته است، بيندازيم بي‌درنگ درمي‌يابيم كه توافق عام روي تعريف مشخصي از فقر وجود ندارد. آنچه كه معمولا به عنوان تعريف ارائه مي‌شود، تعريف كلي است كه به مصاديق گوناگون و بي‌شماري قابل تفسير است. رايج‌ترين تعريفي كه از فقر مي‌شود، اين تعريف است كه افراد مبتلا به فقر قادر به اداره‌ي يك سطح قابل قبول و مناسب زندگي نيستند. در خود اين تعريف ده‌ها جاي سؤال و تفسير وجود دارد، مانند اينكه سطح قابل قبول و مناسب زندگي، كدام زندگي است؟ سطح زندگي بسته به نظام‌هاي ارزشي اجتماعي، مذهبي، فرهنگي و اقتصادي و هم چنين موقعيت زماني و مكاني داراي تفاسير گوناگون و متفاوت است.

          براي فرار از كلي بودن تعريف، تلاش‌هايي در بيان جزئيات مفهوم فقر نيز صورت گرفته است كه علي‌رغم مفيد بودن، نتوانسته است به طور كامل از مفهوم فقر رفع ابهام نمايد. در اين تعاريف جنبه‌هاي زير به عنوان مصاديق فقر بيان شده‌اند: فقر به معناي كافي نبودن تغذيه، نرخ بالاي مرگ و مير نوزادان، اميد به زندگي پايين، فرصت‌هاي تحصيلي ناچيز، آب آشاميدني سالم غير كافي، بهداشت و درمان ناكافي، مسكن نا مناسب و فقدان مشاركت در فرايندهاي تصميم‌گيري. در اينجا نيز مي‌بينيم كه در اين فهرست نسبتاً جزئي از مصاديق فقر هنوز امكان تفسيرهاي متفاوت باقي است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

چهره تيره و تار فقر همواره متفكران دردمند را به انديشه واداشته است. مكاتب فكري گوناگون با تكيه بر معارف بشري براي حل اين مشكل راه‏هاي متفاوتي را فراروي بشر نهاده‏اند. چهره تابناك حضرت علي(ع) همواره مشعلي فروزان فراراه تاريخ انديشه بشري بوده است. بدين جهت بهره‏گيري از معارف اين امام بزرگوار مي‏تواند راهگشاي بشر در مواجهه با اين پديده هولناك باشد.

روايات اميرالمؤمنين در زمينه فقر بسيار است و هر يك وجهي از وجوه فقر را روشن مي‏سازد؛ وجوهي مانند: علل و آثار فقر، ويژگيهاي فقر، رابطه فقر با ساير عوامل اجتماعي و ...

فقر و آثار زيانبارش بر انسان

از پديده‏هايي كه همواره همراه جوامع بشري بوده است، پديده فقر است. فقر داراي ماهيتي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي است. گرچه اين پديده همواره تلخ و ناگوار بوده است، ولي در قرن شگفتيها ـ قرن حاضر ـ كه رفاه، به ظاهر، هر روز با سرعتي شگفت‏آور بيش از پيش مي‏گردد، تحمل آن تلختر و ناگوارتر است.

از موضوعات قابل مطالعه درباره اين پديده شوم، موضوع «آثار فقر» است. فقر در بعد فردي، بر شخصيت و زندگي انسان تأثيري زيانبار دارد و از سوي ديگر در بعد اجتماعي نيز داراي آثاري متعدد است. در اين مختصر، كوشش شده است تا با بهره‏جويي از نگرش حضرت اميرمؤمنان، عليّ بن ابي‏طالب عليه‏السلام درباره فقر، به تحليل و بررسي آثار آن بپردازيم.

الف ـ اموال؛ ابزار سامان‏بخشي زندگي انسان

خداوند، اموال و دارايي را وسيله سامان‏بخشي زندگي بشر قرار داده است. قرآن كريم بر اين حقيقت، تصريح كرده، مي‏فرمايد:

«وَلا تُؤتُوا السُفَهاءَ اَموالَكُم الَّتي جَعَل اللّهُ لَكُم قِيامَا»

اموالي را كه خداوند وسيله قوام زندگي شما قرار داده است، به دست سفيهان مسپاريد.

پايه و اساس هر چيز را «قيام» آن مي‏گويند. اگر اين پايه نباشد، كيان آن چيز در خطر نابودي و تباهيمي‏افتد.2 از اين رو، مال وسيله سامان‏بخشي است.

در بينش ديني، مال و ثروت مي‏توانند در دو راه درست و يا نادرست قرار گيرند. چنانچه ثروت به گونه‏اي درست، در جامعه به گردش درآيد، زندگي انسان سامان يافته، زمينه دستيابي به ارزشهاي اخلاقي و ديني فراهم مي‏گردد، و در صورتي كه به درستي به گردش نيفتد، نتيجه‏اي جز فقر و حرمان انبوهي از مردم در كنار اقليتي مرفه، از ياد رفتن ارزشهاي اخلاقي و محو آرمانهاي ديني نخواهد داشت.

 

جريان مال در جامعه، چون جريان خون در رگهاي بدن است. خون، گرچه مايه حيات آدمي است، اگر حركتش در رگهاي بدن به كندي و يا به تندي صورت گيرد، حيات بدن را به خطر مي‏اندازد. هنگامي جامعه اسلامي، جامعه‏اي مبتني بر ارزشهاي ديني خواهد بود كه اموال به گونه‏اي درست و طبيعي در شريانهاي حياتي‏اش جاري باشد و نقش سامان‏بخشي‏اش را در زندگي، به خوبي ايفا كند. گردش سالم ثروت در جامعه، تنها به دست انسانهاي با كفايت و آگاه از نظام اقتصادي دين و واقعيات جهان امكان‏پذير است.

ب ـ فقر؛ مانعي بر سر راه رشد و تعالي انسان

فقر در نگرش ديني، نكوهش شده است. لقمان حكيم در وصف فقر مي‏گويد:

«ذُقتُ المِراراتِ كُلَّها، فَما ذُقتُ شيئا أمَرَّ مِنَ الفَقرِ»

تمامي تلخيهاي زندگي را چشيدم، در ميان آنها، فقر تلخ‏ترين بود.

ابراهيم خليل عليه‏السلام به خداوند عرضه مي‏دارد:

«يا رَبِّ الفَقرُ أشَدُّ مِن نارِ نمرُودَ»

خداوندا! فقر از آتش نمرود سخت‏تر است.

رهبران ديني به دليل تأثير زيانبار فقر بر شخصيت فرد و اجتماع، در رواياتي بسيار، آن را نكوهش كرده‏اند. تأثير فقر، به گونه‏اي است كه مانع رشد و تعالي انسان مي‏شود. خداوند، انسان را جانشين خود كرد5 و بار امانت را بر دوش وي نهاد؛6 بار امانتي كه هيچ موجودي را تاب تحمل آن نبود، و بدو توان آن داد تا مسير تكاملي خويش را بپيمايد7 و جانشيني خداوند را به ظهور برساند. ولي فقر، از موانعي استكه انسان را از بروز اين تواناييها باز مي‏دارد. براي شكوفايي استعدادهاي انسان و تواناييهاي به وديعت نهاده‏اش، بايد بستري مناسب فراهم آيد تا امكان دستيابي به كمالات انساني براي همه فراهم شود.

ج ـ آثار فردي فقر

در رواياتي كه از اميرمؤمنان عليه‏السلام به ما رسيده است، بر شماري از آثار فقر بر شخصيت انساني اشارت رفته است. از جمله آنهاست: پريشاني فكر و قلّت تدبير، ضعف در اعتقادات ديني و فزوني گناهان، اضطراب روحي، به وجود آمدن يأس و نوميدي، بروز حس خود كم‏بيني و حقارت، خواري و كم مقداري و... .

1 ـ پريشاني فكر

انساني كه از تأمين نيازمنديهاي زندگي خود ناتوان است، به اضطراب و پريشاني فكر دچار مي‏شود و از اين رو، معمولاً تصميم‏گيري درست براي او امكان پذير نيست. امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

اِنَّ الفَقرَ مَنقِصةٌ لِلدّينِ، مَدهَشَةٌ لِلعَقلِ، داعيَةٌ لِلمَقتِ.8

فقر، از دينداري انسان مي‏كاهد و خرد را سرگردان مي‏كند و دشمني پديد مي‏آورد.

اين بدان سبب است كه انسان فقير همواره در فكر رفع محروميت و فقر خويش است و نمي‏تواند درباره مسائلي كه كرامتهاي انساني وي را بارور مي‏سازد، بينديشد. همت او رهايي از چنگال فقر است.9 فقير، به دليل سختيهاي زندگي، دچار لغزش شده، اعتماد به نفس خويش را از دست مي‏دهد و قادر به انديشيدن به گونه درست نيست.

2ـ ضعف ديني

فقر از دو سوي، فرد را به خطر مي‏اندازد:

الف) شخص فقير به دليل عدم توانايي فكري مناسب و مشاهده نابرابريهاي اجتماعي، رفاه ثروتمندان و مشكلات مادي خويش، تيره‏روزي خويش را به خداي متعال نسبت مي‏دهد؛ چنانكه ابن‏راوندي در شعري مي‏گويد:

كَم عاقِلٍ عاقِلٍ أعيَت مَذاهِبُهُ

وَجاهِلٍ جاهِلٍ تَلقيهُ مَرزُوقا

هذا الَّذي تَرَكَ الأوهامَ حائِرَةً

وَصَيَّرَ العالِمَ النِّحريرَ زِندِيقا10

چه بسيار خردمنداني كه با بسياري خرد، راههاي زندگي بر آنان بسته است و چه بسيار بي‏خرداني كه دارايند. اين همان است كه انديشه را پريشان و داناي باريك بين را بي دين كرده است.

از همين روست كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏فرمايد:

كادَ الفَقرُ أن يَكُونَ كُفرا.11

فقر، انسان را به كفر [بدبيني به خداوند و عدم پاي‏بندي به دين] مي‏كشاند.

او نمي‏داند فقر، زاييده روابط نادرست اجتماعي است كه انسان پديد آورده است. از اين رو، اعتقاد به بخت و اقبال در جوامعي كه بر اساس روابط ناسالم اجتماعي شكل گرفته‏اند، رايج است. در چنين جوامعي، گروهي با عمري تلاش و كوشش، در محروميت‏اند و با فقر دست به گريبان، و گروهي ديگر با كمترين تلاش و هنرمندي و كارداني، پله‏هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي مي‏كنند. از اين رو، به ذهن بيشتر مردم چنين مي‏آيد كه:

اگر به هر سر مويت دو صد هنر باشد

هنر بكار نيايد چو بخت بد باشد

 

 

 

ب) فقر، موجب فزوني گناهاني چون فريبكاري، دزدي و جنايت مي‏شود. انسان فقير، ارزشهاي اخلاقي را ناديده مي‏گيرد و تن به كارهايي مي‏دهد كه انسانيت او را تباه مي‏سازد و كرامت انساني وي را بر باد مي‏دهد. از اين رو، امام علي عليه‏السلام در وصيتش به امام حسن عليه‏السلاممي‏فرمايد:

يا بُنَيّ! لاتَلُمْ اِنْسانا يَطلُبُ قُوتَه فَمَن عَدِمَ كَثُرَ خَطاياهُ.12

فرزندم! انساني را كه به دنبال نان شب است، ملامت مكن؛ زيرا كسي كه نان شب ندارد، بسيار خواهد لغزيد.

از اين رو، چون جواني را كه گناهي كرده بود، نزدش آوردند، پس از تعزير، او را چندان قابل ملامت نيافت و دستور داد تا امكان ازدواجش را فراهم آورند.13

3ـ حسّ خود كم‏بيني

هنگامي كه شب فرا مي‏رسد، آدميان فارغ از تلاش روزانه، با سربلندي نزد خانواده خويش باز مي‏گردند و فرزندان، منتظر آمدن پدرند و نگاهشان به دستان اوست. اگر كسي با دست تهي به خانه باز گردد، آيا جز عرقي سرد بر پيشاني و نگاهي پر حسرت به دامان خالي، چيزي براي آنان مي‏تواند به ارمغان دهد؟! او در برابر خانواده خويش، حسّ حقارت مي‏كند و خود را خرد و ناچيز مي‏بيند.

مَن استَغني كَرُمَ عَلي أهلِه وَمَنِ افتَقَرَ هانَ عَلَيهِم.14

مرد دارا نزد خانواده خويش گرامي است و مرد نادار، نزد خانواده‏اش خوار.

از ميان رفتن اعتماد به نفس و احساس حقارت اجتماعي، زندگي را بر وي تنگ مي‏كند. تا آن جا قدرت بيان خود را نيز از دست مي‏دهد:

اَلفَقرُ يُخرِسُ الفِطَنَ عَن حُجَّتِهِ.15

فقر، انسان زيرك را از بيان دليل و حجت ناتوان مي‏سازد.

فقير، احساس ناتواني و كاستي مي‏كند و هنگام رو به رو شدن با توانگر، گمان مي‏برد كه از او كمتر است. در نتيجه، خود را ناتوان مي‏پندارد و در بيان انديشه‏اش وا مي‏ماند، به خصوص هنگامي كه مي‏بيند شخص دارا محترم است و او را در صدر مجلس مي‏نشانند، ولي كسي حتي از آمدن او به مجلس با خبر نمي‏شود. از اين رو، در درون، احساس خواري مي‏كند؛ چنانكه امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

مَن قَلَّ ذَلَّ.16

آن كه فقير شود، خوار گردد.

 

بدين سان، زندگي بر وي تنگ مي‏گردد؛ چنانكه همان امام همام عليه‏السلام مي‏فرمايد:

اَلقَبرُ خَيرٌ مِنَ الفَقر.17

گور، از ناداري بهتر است.

گور، تنها بدن آدمي را به تنگ مي‏آورد، ولي فقر، شخصيت انساني و روح وي را در تنگنا مي‏گذارد. اين همه نشانگر آن است كه فقر چون زنجيري بر پاي انسان، وي را از تعالي و تكامل باز مي‏دارد.

د ـ آثار اجتماعي فقر

چنانكه گذشت، فقر ابعادي به گستره فرهنگ، سياست، اقتصاد و اجتماع دارد. ميان ابعاد ياد شده، پيوندي ناگسستني است. انسان فقير معمولاً به لحاظ فرهنگي نيز از دانش كمتري برخوردار است. از سوي ديگر، بر دوش گرفتن مسؤوليتهاي اجتماعي و سياسي نيز در گرو بهره‏مندي از دانش است. فقيران و نادارايان به دليل بهره‏مند نبودن از امكانات مناسب آموزشي، به مراكز حساس تصميم‏گيري، مسؤوليتهاي فرهنگي، اجتماعي، قانونگذاري و ... دست نمي‏يابند. از اين رو، ديگران برايشان تصميم مي‏گيرند و مشاركت آنان در عرصه سياست اندك است. امام علي عليه‏السلام در ترسيم موقعيت اجتماعي گروه فقيران مي‏فرمايد:

اَلفَقيرُ غَريبٌ فِي بَلَدَتِهِ.18

نادار، در شهر خود نيز غريب است.

يعني همچنانكه غريب، در شهر جايي ندارد، فقير نيز در شهر خويش، بي جاي و مكان است و از اين روز سخنش ارجي ندارد؛ چنانكه باز مي‏فرمايد:

اَلفَقيرُ حَقيرٌ لا يُسمَعُ كَلامُهُ وَلا يُعرَفُ مَقامُه.19

نادار، حقير است؛ سخنش را نمي‏شنوند و جايي برايش نمي‏شناسند.

يعني فقرش موجب آن مي‏گردد كه از حقوق اجتماعي و سياسي خويش، محروم ماند. عبارت «لا يعرف مقامه» به محروميت از منزلت اجتماعي اشاره دارد و جمله «لا يسمع كلامه» به ناديده گرفتن شخصيت‏اش.

جايگاه فقيران در جامعه ناديده انگاشته مي‏شود و آنان در جامعه، داراي حضوري كم اثرند؛ چنانكه اميرمؤمنان عليه‏السلام مي‏فرمايد:

ألفَقرُ يُنْسي.20

فقر، فراموشي [= غفلت] مي‏آورد.

قرآن كريم در برخي آيات بيان كرده است كه ثروت اندزوان، پيامبران را نكوهش مي‏كردند بدين سبب كه آنان، تنها مردم دون مرتبه و فاقد اعتبار اجتماعي را به گرد خود مي‏آورده‏اند.21

 

از ديگر آثار اجتماعي فقر، ناتواني فقيران در به دست آوردن حقوق خويش است؛ زيرا فقير به دليل فقدان جايگاه اجتماعي، از باز پس‏گيري حق خود باز مي‏ماند.

به ظاهر، رفع نيازمندي مادّي فقيران، آخرين كاري است كه بايد بدان پرداخت و پيش از آن، وظايفي ديگر متوجّه آنان است. مهمترين اين وظايف عبارتند از:

پیشنهادات برای کاهش فقر

1ـ سرمايه‏گذاري

سرمايه‏گذاري و ايجاد اشتغال براي بي‏كاران و استفاده از وجود آنان در روند توليد و افزايش ثروت جامعه، گامي است مؤثر در ريشه‏كني فقر از جامعه؛ چنانكه امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

انّ أفضل الاموال ما استرقّ به حرّ واستحقّ به أجرٌ.12

 

برترين مالها آن است كه با آن [با احسان و انفاق و بخشش] آزاده‏اي بنده گردد و مستحقّ مزدي شود.

 

يعني با به كار انداختن مال و سرمايه‏گذاري، براي شاغلان محلّ درآمدي پديد آورد.

 

همچنين مي‏فرمايد:

 

أفضل الاموال احسنها اثرا عليك.13

 

برترين مالها، آن است كه ثمره‏اش بهتر باشد.

 

نيكوترين اثر براي صاحب سرمايه و مال، امنيتي است كه در پرتو فقرزدايي در جامعه برايش حاصل مي‏شود و يكي از راههاي فقرزدايي به كار انداختن مال و ايجاد اشتغال براي بي‏كاران و ايجاد امنيت از اين گذر است. البته، آثار بسيار اخروي نيز بر آن مترتّب است كه بر كسي پوشيده نيست.

 

در روايتي ديگر همان امام همام عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

لاوزر اعظم من وزرغنيّ منع المحتاج.14

 

هيچ گناهي بزرگتر از آن نيست كه توانگري نيازمند را بي‏بهره گذارد.

 

«نيازمند»، كه در اين روايت مذكور است، هر نيازمندي را شامل است، چه كسي كه نيازمند به غذاي خانواده باشد يا نيازمند به كار و سرمايه و يا ابزار و محل كار.

 

نيز مي‏فرمايد:

 

من احتاج اليك وجب اسعافه عليك.15

 

هركس به تو نيازش افتد، لازم است نيازش را برآوري.

 

بي‏شك، اين روايت شامل توانگران مي‏شود و دلالت بر اين دارد كه هرگونه نياز نيازمندان بايد برآورده شود، خواه اين نياز، عبارت از مخارج ضروري سال باشد، و يا كار، سرمايه، ابزار و محل كار.

2ـ قرض الحسنه

تهيدستان و نيازمندان با در اختيار گرفتن سرمايه لازم، تحت عنوان قرض‏الحسنه، قادر به كار و ورود به چرخه فعاليت اقتصادي و توليدي خواهند شد. از اين رو، قرض الحسنه مي‏تواند نقشي مهم در كمك به تهيدستان ايفا كند.

3ـ رعايت عدالت و پرداخت حقوق

توانگراني كه در مزرعه، كارخانه و يا مؤسسه تجاري، بازرگاني و ... شماري مزدبگير و شاغل در خدمت خويش دارند، موظفند حقّ كاركنان را عادلانه و به گونه‏اي كه هزينه زندگي آنان را تأمين كند، بپردازند؛ چنانكه امام عليه‏السلام مي‏فرمايد:

 

جعل اللّه سبحانه حقوق عباده متقدّمة لحقوقه، فمن قام بحقوق عباد اللّه كان ذلك مؤدّيا الي القيام بحقوق اللّه.16

 

خداوند حقّ بندگانش را بر حقّ خويش مقدم داشته و كسي كه حقّ بندگان خدا را ادا كند، حقّ خداوند را نيز ادا خواهد كرد.

 

نقل است كه پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله، امام علي عليه‏السلام را فرا خواند و بدو فرمود بر منبر رود و به مردم بگويد:

 

ايّها النّاس من انتقص اجيرا اجره فليتبوّأ مقعده من النّار.17

 

اي مردم! هر كس مزد مزدگيري را كم دهد، جايش در آتش است.

4 ـ پرهيز از تجمل گرايي

بنابر تعاليم اسلام، فرد مسلمان هرچند توانگر و دولتمند باشد، نبايد سطح زندگي خويش را از عموم مردم فراتر برد و خود را تافته جدا بافته بشمارد. او وظيفه دارد سطح زندگي خود را پايين آورد و بانيازمندان همخواني كند. اين رفتار را در اصطلاح، «مواسات» مي‏گويند. امام علي عليه‏السلام با اشاره بر اين كه توانگران بايد سطح زندگي خود را پايين نگه دارند، ولي به اين وظيفه عمل نمي‏كنند، مي‏فرمايد:

قليل من الاغنياء من يواسي.18

تنها، اندكي از توانگرانند كه مواسات مي‏كنند.

گفته‏اند كه مواسات در اين حديث، يا به معناي «اسوه» قرار دادن فقيران و يا به معناي كمك كردن به آنهاست.

5ـ وجود سازمان ويژه فقرزدايي

هرچند هركس به تنهايي و به فراخور تاب و توان خويش، بايد گامي در ريشه كن ساختن فقر بردارد، ليك وجود سازماني ويژه در اين زمان ـ كه جامعه انساني گسترش يافته و اقدام فردي چندان مؤثر نمي‏افتد ـ ضروري مي‏نمايد. اين سازمان، مي‏تواند دولتي يا خصوصي باشد. دولت، خود مي‏تواند وظيفه گردآوري و هدايت كمكهاي مردم ـ به ويژه توانگران ـ را بر عهده گيرد و به نيازمندان و فقيران برساند.

امام علي عليه‏السلام، يكي از بركات وجود رهبر الهي در جامعه را انجام چنين كاري دانسته، مي‏فرمايد:

وَيُجمَعُ بِهِ الفَي‏ءُ.19

و به وسيله رهبري الهي، ماليات فراهم مي‏آيد.

همچنين در ضمن بر شمردن حقوقي كه مردم بر دولت دارند، خطاب به آنان مي‏فرمايد:

فَأمّا حَقُّكُم عَليّ فَالنّصيحةُ لَكُم وَتوفير فَيْئِكُم.20

امّا حقي كه شما بر گردن من داريد، اندرز دادن و نيكخواهي شماست و ماليات شما را به تمامي ميان شما، تقسيم كردن.

6ـ نظارت و پيگيري

بي ترديد، وظيفه توانگران با پرداخت ماليات و تشكيل سازمان دولتي براي رسيدگي به فقيران، به تمام و كمال ادا نمي‏شود، بلكه آنان و تمامي مردم بايد بر چگونگي كار رسيدگي به فقيران نظارت كنند و دولت را براي اداي اين تكليف ياري رسانند.

7ـ همنوايي و غمخواري

وظيفه ديگر توانگران در برابر فقيران و تهيدستان، معاشرت و همنوايي و غمخواري است. نبايد اين دو گروه از يكديگر جدا شوند و يا توانگران بر فقيران فخر بفروشند.

امام علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

ما احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلبا لما عند اللّه.21

چه نيكوست فروتني توانگران در برابر تهيدستان براي نيل به ثواب خداوند.

فاصله گرفتن توانگران از تهيدستان و آشكار شدن شكاف ميان آنان، موجب بسياري از مفاسد اجتماعي است و چاره كار در اين است كه توانگران با فقيران معاشرت و همنشيني و رفت و آمد كنند و ثروت توانگران سبب دوري گزيدن آنان از فقيران نشود؛ چنانكه حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد:

جالس الفقراء تزدد شكرا.22

با تنگدستان همنشيني كنيد تا سپاسگزاري شما افزون شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری :

در اين نوشتار، شبهه‏هايي را كه به گونه‏اي موجب تشويق انسان به فقر مي‏شوند و راه پيشگيري و رفع فقر را مي‏بندند، به بررسي نهاديم. چنين شبهه‏هايي، از گذر تفسير و برداشت نادرست برخي واژگان، اصطلاحات و فرمانهاي ديني پديد مي‏آيند و مكاتب الحادي نيز بدان دامن مي‏زنند. مهمترين اينشبهه‏ها، كه شبهه‏هاي ديگر برخاسته از آنند، شبهه‏اي است درباره دنيا و آخرت و رابطه آنها در دين. پرسشي كه درباره اين موضوع مطرح است، خود شامل بر دو پرسش ديگر است.

اوّل اين كه آيا دين براي سعادت دنيوي انسان و زندگي اجتماعي‏اش، طرحي دارد يا اين مهم را به خود انسان واگذارده است؟ در پاسخ به اين پرسش، برخي گفته‏اند كه هدف اصلي دين و رسالت انبيا، سعادت اخروي انسان است. در مقاله حاضر با استفاده از آيات، روايات و سيره پيامبران و امامان عليهم‏السلام به اثبات رسيد كه سعادت دنيوي در كنار سعادت اخروي، مقصود دين اسلام است؛ به عبارت ديگر، دين اسلام داراي نظامهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است.

پرسش دوم اين است كه آيا در دين اسلام، تضادي ميان دنيا و آخرت به چشم مي‏آيد به گونه‏اي كه سعادت اخروي و دنيوي قابل جمع نباشد؟ در پاسخ به اين پرسش، ضمن نقل و بررسي ديدگاهها، به اين نتيجه رسيديم كه در دين اسلام بر بهره‏وري از نعمتهاي دنيوي در عين برخورداري از سعادت اخروي بسيار تأكيد شده است. در اين بخش، با استفاده از گفتار و كردار حضرت علي عليه‏السلام به نتايج زير دست يافتيم:

1 ـ دين اسلام، براي تمامي ابعاد زندگي انسان برنامه دارد و از اين رو، پديده فقر را مهم انگاشته و براي نابودي آن طرحي ريخته است.

2 ـ دنيا، في نفسه، ارزشمند است و محلّي است كه بخشي از راه تكاملي انسان در آن جا طي مي‏شود.

3 ـ محبت و علاقه به دنيا، امري فطري است و آنچه مذموم است، عبارت است از دنيا پرستي و وابستگي بيش از حد به دنيا.

4 ـ ميان دنيا و آخرت تضادي نيست و مي‏توان ضمن بهره‏مندي از نعمتهاي دنيوي، به سعادت اخروي نيز رسيد. همچنين، تصور جدايي اعمال دنيوي و اخروي، تصوري نادرست است.

5 ـ در متون ديني، به‏خصوص گفتار اميرمؤمنان عليه‏السلام به دنيا و از جمله كار و تلاش توجّهي درخور شده است.

6 ـ از گفتار حضرت علي عليه‏السلام و ديگر امامان، استفاده مي‏شود كه دين اسلام با توسعه و آباداني دنيا مخالف نيست.

از ديگر شبهه‏ها، شبهه‏اي است كه درباره زهد مطرح است. بعضي اين كلمه را به اشتباه، به معنايكناره‏گيري از دنيا و تحريم نعمتهاي دنيوي دانسته‏اند. در مقاله حاضر ضمن ردّ اين برداشت نادرست، با ذكر گفتار حضرت علي عليه‏السلام بيان كرديم كه در اسلام، جنبه روحي زهد ـ يعني دل بسته نبودن به دنيا ـ مورد توجه است.

شبهه سوم، درباره فقر و غنا مطرح است كه ظاهر برخي روايات، فقر را ستايش و ثروت را نكوهش مي‏كند. با استفاده از روايات به اثبات رسيد كه از نظر اسلام، ثروت، في نفسه، مذموم نيست، بلكه آثار مخرّب آن مذموم است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :

1 ـ الرّاغب الاصفهاني، حسين، مفردات الفاظ القرآن، المكتبة المرتضوية، ص 240.

2 ـ حكيمي، محمد رضا و محمد و علي، الحياة، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1367، چ اوّل، ج 4، ص280.

3ـ نهج البلاغة، ترجمه سيد جعفر شهيدي، ص 419، كلمات قصار 319.

4 ـ بحراني، ابن ميثم، شرح نهج البلاغة، دفتر تبليغات اسلامي، 1362، ج 5، ص 41.

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 فروردین 1393 ساعت: 16:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل سنگ شناسی رسوبی

بازديد: 981

فهرست مطالب

سنگ شناسی رسوبی.. 4

مقدمه. 4

تاریخچه و سیر تحولی.. 5

سه جزء اصلي بافتي سنگ هاي رسوبي تخريبي عبارتند از6

1_ اندازه دانه ها6

2_شكل دانه grain shape. 7

الف ) فرم :7

ب) كرويت sphericity. 7

ج) گردشدگي roundness. 7

د) بافت سطح دانه grain surface texture. 8

3 - جورشدگي sorting. 8

4- طرز قرارگيري دانه ها8

گروه‌های اصلی سنگ‌های رسوبی به شرح زیر است:8

رسوبات سیلیسی آواری:8

رسوبات بیوژنیک، بیوشیمیای و آلی:9

رسوبات شیمیایی.. 9

تبخیری‌ها9

رسوبات اتوکلاستیک.... 9

سنگ هاي رسوبي دانه ريز. 10

1-سيلت سنگ ها10

2- رس سنگ ها10

ـ شيل :10

رس سنگ :10

گل.. 11

سنگ هاي آواري دانه درشت... 11

سنگ هاي آواري دانه متوسط (ماسه سنگ ها sandston)12

1-ماسه هاي كوارتزي Quartz Sand stone يا كوارتز آرنايت Quartz arenite. 12

2- اركوز Arkose :12

3- ماسه سنگ ليت ارنايتي.. 13

سنگ شناسی رسوبی منابع اصلي رسوب... 13

چرخه سنگ زدايي.. 14

سنگهاي شيميايي و بيوشيميايي.. 14

الف) تبخيريها14

سنگهاي كربناته. 15

سنگ آهك limestone :16

2- دولوميت:16

بافت سنگهاي كربناته. 16

1-اپنتراكلاستها:16

2_ لائيدها:16

3- پلت:17

تقسيم بندي سنگهاي كربناته:17

1- ميكرايت:17

2-سنگ آهك فسيلدار:17

3- كوكينا:17

4- چالك:18

3- سنگهاي رسوبي آلي.. 18

سنگهاي رسوبي سيليسي:18

چرت Chert (كوارتز ميكروكريستالين):19

دياتوميت Diatomite. 19

ج: سنگ آهن رسوبي.. 19

منابع :20

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سنگ شناسی رسوبی

مقدمه

سنگ هاي رسوبي بيش ازهفتادوپنج درصدسطح زمين را مي پوشانند. يك توده رسوبي شامل موادي است كه در سطح يا نزديك سطح زمين ودر محيطي كه داراي فشار و حرارت پايين مي باشد، انباشته ميگردد. معمولاً مواد رسوبي از مايعي كه آن ها را در بر مي گيرد، در محيط هاي مختلف رسوبي ته نشين مي گردند ، رسوبات به روش هاي مختلفي تشكيل مي شوند. رسوبات در برخي از مواقع از هوازدگي و فرسايش سنگ هاي قديمي تر تشكيل مي شوند كه در اين شرايط به رسوب تخريبي يا آواري مي گويند. گاهي اوقات رسوبات در اثر فرايند هاي بيولوژيكي ، شيميايي و يا بيو شيميايي ، نيز تشكيل مي شوند.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/36/Banded_iron_formation.jpg/250px-Banded_iron_formation.jpg

بعنوان مثال تشكيل رسوبات تبخيري نظير نمك و گچ يك فرايند شيميايي محض و تشكيل بافيمانده صدف جانداران آب زي يك فرايند بيوشيميايي است. مواد رسوبي هرگاه تحت تاُثير فرايندهاي سنگ زدايي قرار گيرند تبديل به سنگ رسوبي مي شوند . مطالعه سنگ هاي رسوبي براي ما بسيار حائز اهميت است ، زيرا اطلاعات ما دربارهي چينه شناسي و بسياري از معلومات ما درباره تاريخ گذشته زمين در اين سنگ ها نهفته است. بخش مهمي از ذخاير معدني كه داراي ارزش قابل توجهي مي باشند از سنگ هاي رسوبي بدست مي آيند. بعنوان مثال همه يا قسمت عمده نفت ، گاز طبيعي ، زغال ، نمك ، گوگرد، املاح پتاسيم، سنگ گچ ، سنگ اهك ، فسفات، اورانيوم ، منگنز، و همچنين موادي مانند : ماسه، سنگ هاي ساختماني، رس هاي سفال سازي، از سنگ هاي رسوبي بدست مي آيند. بدليل ارزش اهميت مطالعه اين گونه سنگ ها در كشورهاي پيشرفته ،دين رشته هاي تخصصي بررسي اين سنگ ها در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري داير شده است، در كشور ما نيز بعد از انقلاب پرشكوه اسلامي توجه خاصي بر زمين شناسي خصوصاً رسوب شناسي و سنگ شناسي رسوبي شده است و اين رشته تخصصي در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري تدريس شده است.

تاریخچه و سیر تحولی

     * مطالعه سنگهای رسوبی از نظر مشخصات ساختی ، بافتی و ترکیب شیمیایی آنها ، اولین بار در سال 1879 توسط سوربی انگلیسی انجام گرفت. وی مطالعه سنگهای رسوبی در مقاطع نازک را برای اولین بار ابداع نمود. بعدها در 1899 ، کایوی فرانسوی پاره‌ای از مشخصات میکروسکوپی و مشخصات ماکروسکوپی بعضی از سنگهای رسوبی در کشور فرانسه را ، به صورت مصور تشریح و تفسیر کرد.

       از آن تاریخ به بعد ، به پیروی از کایو ، بررسیهای سنگهای رسوبی و کوشش اکثر سنگ شناسان ، عمدتا بر کانی شناسی و تشخیص کانی‌های تشکیل دهنده این سنگها متمرکز گردید. که در این میان ماسه سنگها و رسوبات ماسه‌ای و از میان کانی‌ها هم ، کانیهای سنگین (دارای وزن مخصوص بیش از 2.85) ، بیشتر مورد توجه قرار گرفتند.

     * در سال 1919 ، ونت ورث آمریکایی برای سنجش اندازه ذرات و دانه های تشکیل دهنده رسوبات تخریبی مقیاسی ارائه داد و به کمک مقیاس ونت ورث مطالعه دانه سنجی و تجزیه‌های کمی و مکانیکی رسوبات بر مبنای اندازه دانه ها و فراوانی آنها ، میسر گردید.

     * سرانجام در 1933 ، آدن و کرمباین ، مقیاس‌های جدیدتری برای اندازه گیری دانه‌های رسوبی ارائه دادند و در مکانیسم تجزیه‌های مکانیکی رسوبات تخریبی ، تسهیلات زیادتری ایجاد کردند. امروز هم ، مقیاسهای اندازه گیری متداول برای مطالعات رسوب شناسی و سنگهای رسوبی ، به نام همین افراد معروف بوده و مورد استفاده سنگ شناسان و رسوب شناسان قرار دارد.

سه جزء اصلي بافتي سنگ هاي رسوبي تخريبي عبارتند از

1- دانه ها كه در حد گراول ، ماسه ، و سيلت ميباشند

2- ماتريكس يا ماده زمينه كه از ذرات دانه ريز در حد سيلت و رس تشكيل شده و دانه هاي رسوبي را در بر ميگيرد.

3- سيمان كه به صورت شيميايي تشكيل شده وعمدتاً از جنس سيليس و يا كربنات كلسيم مي باشد، البته برخي از اوقات سيمان از جنس اكسيد آهن نيز دربين دانه ها تشكيل مي شود. سيمان دانهها را به يكديگر مي چسباند. در بسياري از مواقع بين دانه ها فضاهاي خالي باقي مي ماند كه بعداً ممكن است توسط آب هاي زيرزميني و يا نفت و گاز اشغال شود كه برخي از رشته هاي تخصصي زمين شناسي نظير آب شناسي و زمين شناسي نفت وظيفه بررسي اين فضاهاي خالي را كه اصطلاحاً تخلخل ناميده ميشوند را دارند.

1_ اندازه دانه ها

يكي از مهمترين شاخصه هاي بافتي رسوبات و سنگ هاي رسوبي اندازه دانه هاي تشكيل دهنده آن مي باشد. زيرا توسط بررسي اندازه دانه ها ميتوان انرژي عامل حمل ونقل و دوري و نزديكي رسوب نسبت به ناحيه فشار را تعيين نمود و به واسطه اندازه دانه ها تقسيم بندي رسوبات و سنگ هاي رسوبي مطابق جدول زير انجام مي شود. طبقه بندي دانه ها از روي بلندترين قطر آنها صورت مي گيرد كه براي اولين بار توسط ونثورث واودرن ارايه شد. اين مقياس لگاريتمي بوده و در آن ، هر درجه اي برابر بزرگتر از درجه قبلي است. امروزه اين مقياس ميلي متري نيز معروف است.

2_شكل دانه grain shape

شكل دانه عبارت از توصيف فرم هندسي دانه در رسوب يا سنگ است كه توسط فرم، كروپت ، گردشدگي و بافت سطح دانه مورد بررسي قرار ميگيرد.

الف ) فرم :

 فرم عبارت است از رابطه بين سه قطر اصلي تشكيل دهنده يك دانه مي باشد ( اقطار بلند، كوتاه، متوسط) كه براساس آن دانه ها ممكن است به اشكال زير ديده شوند

ب) كرويت sphericity

كرويت عبارتست از اين كه شكل دانه تا چه حد به كره نزديك باشد. كرويت يكي از ويژگي هاي ارثي دانه ها مي باشد.

ج) گردشدگي roundness

 گردشدگي عبارتست از اين كه دانه رسوبي زوايا و گوشه هاي تيز خود را در حين حمل و نقل از دست بدهد. هرچه دانه رسوبي بزرگتر باشد گردشدگي سريعتر اتفاق مي افتد. امروزه اگر كنار بستر يك رودخانه برويد ذراتي را خواهيد ديد كه كاملاً گوشه هاي تيز خودرا از دست داده اند. به واسطه ميزان گردشدگي مي توان به راحتي مقدار مسافت طي شده رسوب را تخمين زد. هرچه رسوبي مسافت بيشتري را طي نموده باشد گردتر مي شود. بايد توجه داشت ذرات دانه ريز در صد سيلت هيچگاه گرد نمي شوند. ميزان گردشدگي بستگي به درجه سايش دانه در هنگام حمل ونقل ، اندازه دانه ومسافت حمل ونقل دارد.

د) بافت سطح دانه grain surface texture

 عوارض مواد در سطح دانه ، بافت سطح دانه را تشكيل مي دهند. بعنوان مثال رسوبات از منشاء يخچالي كه در حد گراول باشند عمدتاً برروي آنها خطوطي ديده مي شود كه نمايانگر جهت حركت يخچال ميباشد. و يا اينكه در كنار ساحل دريا به دانه هاي ماسه اي توجه نمايند متوجه مي شويد كه دانه ها ماسهاي درخشان و براق مي باشند. زيرا سطح اين دانهها در اثر حركت بر روي يكديگر توسط امواج براق گرديده است. در محيط هاي بياباني سطح دانهها كدر يا مات است ، امروزه دانشمندان زمين شناسي توسط بررسي اين اختصاصات توسط ميكروسكوپ هاي پيشرفته ، به راحتي مي توانند فشار بسياري از رسوبات را شناسايي نمايند.

3 - جورشدگي sorting

جورشدگي به يكنواختي اندازه دانهها در سنگ اشاره مي نمايد، اگر سنگي از دانه هاي بااندازه تقريباً يكسان تشكيل شده باشد را سنگ با جورشدگي خوب مي نامند و اگر سنگ از مخلوطي از دانهها در سايزهاي مختلف نظير گراول ، ماسه و گل تشكيل شده باشد آن را سنگي با جورشدگي بد مينامند، به طور كلي رسوبات ساحل دريا از جورشدگي بسيار خوب و رسوبات يخچالي از جورشدگي بدي بهره ميبرند. دانشمندان از جورشدگي در تشخيص مقدار منافذ خالي موجود در سنگ استفاده مينمايند.

4- طرز قرارگيري دانه ها

نحوه آرايش دانه هاو رسوبات در مقدارفضاي خالي بين ذرات حايز اهميت بسزايي است. بطوريكه هرگاه دانه ها به صورت مكعبي آرايش پيدا نمايند مقدار تخلخل به صورت 47 % و اگر به صورت رومبوئدر آرايش يابند ميزان تخلخل تقريباً نصف خواهد شد. اين مسئله در آب شناسي حائز اهميت است.

گروه‌های اصلی سنگ‌های رسوبی به شرح زیر است:

رسوبات سیلیسی آواری:

کنگلومراها

برش‌ها

ماسه‌سنگ‌ها

گل‌سنگ‌ها

رسوبات بیوژنیک، بیوشیمیای و آلی:

سنگ‌های آهکی

چرت‌ها

فسفات‌ها

ذغال و شیل نفتی

رسوبات شیمیایی

تبخیری‌ها

سنگ‌های آهن‌دار

رسوبات آذر آواری

رسوبات اتوکلاستیک

رسوبات ریزشی (رسوبات پیروکلاستیک)

رسوبات جریانی (رسوبات ولکانی کلاستیک)

هیدروکلاستیک‌ها

رسوبات اپی کلاستیک

سنگ هاي رسوبي دانه ريز

براساس اندازه تشكيل دهنده اين گونه سنگها آن را به دو قسمت تقسيم ميشوند. 1- سيلت سنگ ها ( اندازه دانهها يابين 4 تا 64 ميكرون)2- رس سنگ ها(اندازه دانهها از 4 ميكرون كوچكتر ميباشد).

1-سيلت سنگ ها

اندازه دانهها تشكيل دهنده اين گونه سنگها مابين 64 تا 4 ميكرون ميباشد. از نظر بافتي سيلت سنگها مابين ماسهها و فسيلها ميباشند. تشخيص اندازه دانهها توسط چشم غير مسلح مشكل است، اما يكي از ساده ترين راهها براي تشخيص آن در طبيعت اين است كه اگر مقداري از آن را مابين دندان هاي خود قرار دهيم، دانههاي تشكيل دهنده آن را احساس خواهيم نمود. كوارتز عمدهترين ذره تشكيلدهنده سيلتها است.

2- رس سنگ ها

شيل ها ويا رس سنگ ها از دانه هاي بسيار ريز ( كوچكتر از 4 ميكرون) تشكيل شدهاند. بنابراين دانهها بقدري ريز هستند كه توسط لنز دستي و ميكروسكوپ با بزرگنمايي كم هم قابل تشخيص نميباشند. در طبيعت جهت تشخيص اين گونه سنگ ها از سيلت سنگ ها كافي است قدري آن را مابين دندانهاي خود بگذاريم بر اثر فشار هيچگونه دانهاي را در بين دندانهاي خود احساس نمي نماييم. اين گونه سنگ ها را براساس رده بندي و نحوه شكسته شدن به دودسته شيل و رس سنگ تقسيم مي نمايد.

ـ شيل :

داراي خاصيت فيسيليستي است fissile ) اين داراي لايه بندي ظريف بوده و در امتداد اين لايه بندي به راحتي جدا ميشود.

رس سنگ :

 فاقد فيسيليستي بوده و به صورت نامنظم مي شكند.

ـ رنگ رسوبات دانه ريز بسيار متغير است كه علت برخي ازرنگ ها به شرح زير است. رنگ سياه بعلت وجود مواد آلي ميباشد كه به اين گونه شيل ها ، شيل سياه ميگويند. رنگ قرمز در شيل هاي قرمز بعلت وجوداكسيد آهن است ونمايانگر رسوبگذاري آن در محيط هاي اكسيدان ميباشد.

كائولن : نوعي گل سنگ سفيد رنگ است كه عمدتاً از كاني كائوليونيت تشكيل شده است. اين گونه سنگ كاملاً اقتصادي است واز آن در ساخت چيني، كاغذ ، پلاستيك و صنايع ديگر استفاده ميشود. كشور مانسبت به اين ماده معدني نسبتاً غني ميباشد و معادن آن در استان آذربايجان شرقي ، خراسان و لرستان موجوداست.

گل

از نظر علمي گل عبارتست از مخلوط سيلت رس ميباشد. ومعادل سنگي گل را گلسنگ مينامند. هرگاه گل سنگ داراي خاصيت فيسيليتي بود به آن گل شيلي ميگويند

سنگ هاي آواري دانه درشت

اجزاء تشكيل دهنده اين دسته از سنگ هاي آواري اندازه بزرگتر از 2 ميلي متر داشته و بر اساس گردشدگي دانه ها به دودسته كنگلومرا (Conglomerate) و برش (Breccia) تقسيم ميشوند. كنگلومرا يا سنگ جوش از قطعات گردودانه درشتي تشكيل شده كه اختلافش با برش در فقدان ذرات زاويه دار مي باشد. طبق نظريه پتيجان (Pettijohn) اگر ده درصد ذرات سنگي ابعاد بيش از 2 ميلي متر داشته باشند آن سنگ را كنگلومرا مي نامند. برش سنگي است كه از قطعات زاويهدار و دانهدار درشت تشكيل شده است. اصولاً برش در وسعت خيلي كمتر از كنگلومرا در رسوبات ديده ميشود. علت گوشه دار بودن برش دراين است كه قطعات متشكله آنها بوسيله آب يا عامل ديگري حمل نشدهاند ودر نتيجه زواياي آن ها محفوظ مانده است. از انواع برش ها مي توان به برش انحلالي ، برش گسلي وبرش آتشفشاني اشاره نمود.

سنگ هاي آواري دانه متوسط (ماسه سنگ ها sandston)

ماسه سنگها از دانههاي در حدوداندازه ماسه (بين دو میلی متریا شصت وچهارمیکرون)تشكيل شدهاند. ماسهها و ماسه سنگها نسبت به كنگلومرها داراي گستردگي بيشتري ميباشند و بر خلاف رسوبات دانه درشت از جورشدگي بهتري بهره ميبرند. ذرات ماسه در ماسه سنگ ها عمدتاً توسط سيمان سيليس يا كربنات به يكديگر چسبيده است. در صورتيكه دركنگلومرها اين امر بيشتر توسط ماتريكس انجام ميشود. ماسه سنگها را براساس تركيب شيميايي ذرات به سه دسته عمده تقسيم مي نمايند.

1-ماسه هاي كوارتزي Quartz Sand stone يا كوارتز آرنايت Quartz arenite

كه اين گونه ماسه ها حاوي بيش از نودو پنج درصد دانه هاي كوارتزميباشند. علت فراواني دانههاي كوارتزدراين دسته از ماسه سنگ ها فرسايش و حذف دانهها ديگر نظير فلدسپاتها و... به علت هوازدگي ميباشد. اين گونه ماسه سنگ ها از نظر اقتصادي حايز اهميت فراواني ميباشند زيرا از آنهاميتوان بعنوان سنگ معدن اس ای او دو جهت شيشه سازي و الكترونيك استفاده نمود. در ايران كوارتز آرنايت به وفور ديده ميشود. يكي از مهمترين سازندهاي اين ماده معدني است، بيس كوارتزيت به سن كامبرين است. كوارتز آرنايت ها در نواحي تشكيل ميشوند كه از نظر تكتونيكي فعال نباشد.

2- اركوز Arkose :

ماسه سنگي است كه حدودبیست وپنج درصدحجم دانههاي آن را ذرات فلدسپات تشكيل دادهاند. بنابراين اركوز يك سنگ رسوبي آواري است كه از كوارتز و فلدسپات تشكيل شده است. فلدسپات ها معمولاً رنگ صورتي به اين قبيل ماسه سنگها مي دهند. از آنجايي كه فلدسپات ، يكي از كاني هاي اصلي تشكيل دهنده اركوز است واين كاني به سهولت توسط هوازدگي تجزيه ميشود. وجود فلدسپات فراوان در اين گونه ماسه سنگ مي تواند نمايانگر شرايط آب و هوايي كاملاً خشك و يا بالا آمدگي سريع تاچه بعلت فعاليت هاي شديد تكتونيكي و فرسايش شديد پي آمدآن باشد. امروزه در نواحي گرم وخشك ايران در بستر رودخانه هاي فصلي عمدتاً رسوبات ماسهاي غني از فلدسپات نهشته ميشود.

3- ماسه سنگ ليت ارنايتي

در اين گونه ماسه سنگ ها مقدار قطعات خرده سنگي بيش ازبیست وپنج درصدمي باشد. جنس اين قطعات عمدتاً سنگ هاي دگرگوني با درجه خفيف ، سنگ هاي آذرين بيروني وقطعات رسوبي مي باشند. وجود اين گونه سنگ ها نمايانگر فعاليتهاي كوهزايي در ناحيه مورد بررسي ميباشد. در بسياري از مواقع فضاي مابين ذرات را در اين گونه ماسه سنگها را ماتريكس دانهريز پر مي نمايد.

سنگ شناسی رسوبی منابع اصلي رسوب

منابع اصلي رسوب از پنج منشاء زير تجاوز نمي كند:

1- منشاء تخريبي سنگ هاي شيلي كه در اين صورت رسوب را تخريبي مي نامند.

2- بقاياي اسكلت حيوانات و گياهان

3- مواد تخريبي از منشاء ولكانيكي كه بر اثر فوران هاي آتشفشاني وارد حوضه هاي رسوبي شده اند.

4- گدازه و ماگما در موقعي كه ماگما و گدازه توسط آبهاي پر حرارت محاصره شوند، مواد مختلفي به صورت حلال و يا كلوئيد در آب معلق ميسازند.

5- ذراتي كه منشاء خارج از كره زمين دارند و رسوبات شهاب سنگي را ميسازند. رسوباتي كه به صورت تخريبي تشكيل و توسط رودخانه و يا باد ويخچال ها حمل شدهاند ، تخته سنگ ها، قلوه سنگ ها، ماسه سنگ ها، و گل هارا مي سازند. رسوباتي كه به طرق شيميايي ته نشين شده اند سنگ هاي آهك ، دولوميت و سنگ هاي سيليسي ، را تشكيل مي دهند. بقاياي آلي موجودات در صورت مناسب بودن شرايط ( حرارت مناسب و نبود اكسيژن) ممكن است تشكيل نفت، گاز و يا زغال سنگ را بدهند.

چرخه سنگ زدايي

زمين در ابتدا خلقتش كرهاي گرم و سوزان بود و هيچگونه رسوبي در آن يافت نميشد. با سرد شدن تدريجي زمين و پيدايش آب ، اولين درياها در مناطق پست و فرورفته تشكيل شد، پس از آن در مدت زمان بسيار طولاني و فرايندهاي پيچيده در هوا كره، اكسيژن، دي اكسيد كربن، و گازهاي ديگر تشكيل شده و به تدريج به صورت كنوني درآمد. سنگ هاي آذرين ، تحت تأثير عوامل مختلف هوازدگي نظير آب ، دياكسيدكربن، و اكسيژن قرار گرفته و هوازده شدند و سپس تحت تأثير عوامل مختلف حمل ونقل و نيروي ثقل فرسايش يافتند. بدينترتيب رسوبات بوجود آمدند. رسوبات تحت تأثير فرايند سنگ شدگي (دياژنز) قرار گرفته و اولين سنگهاي رسوبي را ساختند. از آنجايي كه زمين سرشتي ناآرام داشته و نيروهاي عظيمي همواره در درون آن وجود دارد كه موجب تغيير وتحولات شگرفي درآن ميشوند، اين رسوبات و سنگهاي رسوبي و آذرين را تحت تأثير قرار داده و با افزايش فشار و درجه حرارت موجب تبديل شدن آن ها به سنگهاي دگرگوني ميشود. با افزايش فشار و درجه حرارت اين سنگها ذوب شده و مجدداً به سنگ آذرين تبديل ميشوند. اين چرخه ميلياردها سال است كه درحال انجام است و در حال حاضر نيز ادامه دارد.

سنگهاي شيميايي و بيوشيميايي

الف) تبخيريها

كانيهاي تبخيري در محيطهاي كولابي يعني محيطي كه ميزان تبخير نسبت به ورود آب فزوني دارد تشكيل ميشود. در اين محيط اصل اشباع عامل ايجاد انواع رسوبهاي تبخيري بوده و چون درجه اشباع آب با حرارت متفاوت است، لذا ترتيب خاص در پيدايش سنگهاي تبخيري پيدا ميشود كه به آن شيل سنگهاي تبخيري گفته ميشود. محيط تشكيل اين سنگها را ميتوان به دو دسته تقسيم نمود كه عبارتست از الف) درياچههاي موقتي نظير درياچه قم ب) حوضههاي كناري درياهاي بهراليل ارتباط آن با درياي آزاد محدود ميباشد نظير خليج فارس و خليج قره نباز.

شرايط عادي تبخير و اشباع در اين حوضهها هم از نظر مكاني و هم از نظر زمان نظم خاصي را ايجاد مينمايد كه بطور مثال افزايش وزن مخصوص در اثر تبخير و نوع كاني تبخيري به شرح زير است.

(شماي اوزپگلرو وانت هوف رابطه بين وزن مخصوص آب و رسوب مواد تبخيري (معتمد 1366))

سنگهاي كربناته

سنگهاي كربناته حدود 0/020 سنگهاي رسوبي را تشكيل ميدهند و تقريباً هميشه خالص ميباشند. اين سنگها عمدتاً از كانيهاي كربناته، نظير كلسيتCaCo3 ، اراگونيت CaCo3 و دولوميتCamg(Co3)2 تشكيل شدهاند بعلت فعاليت يخچالها در پلئيتوسن (Pleistocene) رسوبات كربناته درياهاي كم عمق كنوني توسعه زيادي ندارند. ولي در گذشته درياهاي كم عمق شبيه بخش جنوبي خليج فارس متناوباً بخش وسيعي از كره زمين را ميپوشاند كه منجر به تشكيل انباشتههاي ضخيمي از سنگهاي آهكي شده است. عوامل مختلفي از قبيل درجه حرارت، شوري، عمق آب و ورود مواد تخريبي تشكيل سنگهاي آهكي را كنترل مينمايند.

اكثر رسوبات كربناته در مناطق گرم حدود 30 درجه جنوب و شمال خط استوا بوجود ميآيند. مطالعه و بررسي سنگهاي كربناته بسيار با اهميت است زيرا حدود 50 درصد سنگهاي مخزن نفت در دنيا و حدود 95 درصد سنگهاي مخزن نفت و گاز ايران در اين گونه سنگها تشكيل شده است. بعنوان مثال سنگ مخزن نفت در سازند اسماري در جنوب و جنوب غرب ايران يكي از بهترين سنگ مخزن نفت در دنيا ميباشد. سنگهاي كربناته داراي كاربردهاي شيميايي و صنعتي فراواني ميباشد بعنوان مثال اين گونه سنگها كارايي فراواني در صنعت ساختمانسازي چه به صورت مصالح و چه به صورت سنگ ساختماني دارند ايران از جهت دارابودن اين گونه معادن بسيار غني است. در جايجاي كشورمان اين گونه منابع با حجم بسيار مناسب نهفته است استانهاي امروزه داراي منابع فعالتري نسبت به اينگونه سنگها ميباشند عبارتند از استان قم، لرستان، اصفهان .... . از طرف ديگر بررسي اينگونه سنگها براي شناسايي مناطق كارستيك حايز اهميت فراوان از جنبه آبشناسي و توريستي ميباشد. زيرا بسياري از منابع آب زيرزميني در استانهاي خشك ما در اين سنگها واقع باشند. از نظر توريستي نيز با بررسي اينگونه سنگها ميتوان مناطق مستمر جهت شناسايي غار بنيصدر را شناسايي کرد. اين گونه سنگها را بر اساس كاني تشكيل دهنده آنها به :

سنگ آهك limestone :

كه عمدتاً از اراگونيت و كلسيت تشكيل شده و عمدتاً رنگ خاكستري دارد.

2- دولوميت:

 كه عمدتاً از كاني دولوميت ساخته شده است. از ويژگيهاي مهم جهت شناسايي دولوميت ميتوان به سطح هوازدگي دولوميتها اشاره نمود كه معمولاً به رنگ زرد خاكستري يا قهوهاي خاكستري ميباشد. علت اين امر مقادير كمي آهن در ساختمان بلور دولوميت است كه در هنگام هوازدگي اين رنگ خاص را به سطح دولوميتها ميدهد.

بافت سنگهاي كربناته

بافت سنگهاي تخريبي از دانهها، ماتريكس و سيمان تشكيل شده بود. سنگهاي كربناته اجزاء مشابه بافتي با سنگهاي تخريبي دارند كه اجزاء آن عبارتند از الف: اكولمها (معادل دانهها در سنگهاي تخريبي بوده و عبارتند از رسوباتي ميباشند كه منشاء داخل حوضه رسوبي داشته و از خارج از حوضه وارد آن نميشود) كه عبارتند از:

1-اپنتراكلاستها:

ذرات يا قطعات نابجاي زاويهدار يا شبه زاويهدار بوده كه همزمان با رسوبگذاري بوجود آمدهاند. اندازه آنها متغير بوده و بنظر ميرسد اين ذرات از كف دريا كنده شده و مجدداً رسوب نمودهاند.

2_ لائيدها:  

ذرات كروي يا شبه كروي با ساختمان داخلي شعاعي با دواير متحدالمركز كه جنس آن كربنات كلسيم است ميباشند. اندازه لائيدها عمدتاً از 2 ميليمتر كوچكتر است.

3- پلت:  

ذرات گرد تا بيضوي بوده كه فاقد ساختمان داخلي ميباشند. اندازه آنها مابين 0/03 تا 0/15 ميليمتر است. پلتها از فضولات جانوران لجنخوار كف درياها تشكيل شدهاند. ذرات فسيلي: صدف انواع موجودات دريازي نظير دوكفهايها، براكپرپودها و انواع موجودات نظير مرجانها، ماهيها ... كه بعد از مرگ موجود در محيط زيست آنها رسوب مينمايد.

 

تقسيم بندي سنگهاي كربناته:

امروزه دانشمندان مختلف زمينشناسي سنگهاي كربناته را بر اساس بافت و نوع اكولمهاي آن به طرق مختلف تقسيمبندي نمودهاند كه براي بررسي آنها ميتوان به كتب مختلف سنگشناسي رسوبي مراجعه نمود. ما سعي داريم كه در اين مبحث برخي از معروفترين انواع سنگهاي كربناته را به اختصار شرح دهيم:

1- ميكرايت:

 ميكرايت از گل كربناته تشكيل شده است. ميكرايت در نواحي از دريا رسوب مينمايد كه انرژي محيط بسيار كم باشد.

2-سنگ آهك فسيلدار:

 اينگونه سنگهاي آهكي فسيلها يا قطعات باقيمانده جانوران قديمي ميباشند. مابين اين قطعات را يا گلكربناته پر مينمايد.

3- كوكينا:

كوكينا نوعي سنگ آهك فسيلدار ميباشد كه از صدف فسيلها تشكيل شده است كوكنيا فاقد ماتركس بوده و يا مقدار ماتريكس در آن بسيار كم است. اندازه صدفها در كونيا از 2 ميليمتر بزرگتر بوده و با چشم قابل مشاهده ميباشند.

4- چالك:

چالك نوعي سنگ آهك فسيلدار است كه از صدف جانوران ميكروسكوپي تشكيل شده است. پلانكتونها عمدهترين موجودات تشكيل دهنده چالك ميباشند. از نظر بافتي چالك مشابه ميكرايتها است ولي از نظر رنگ چالك سفيد رنگ ميباشد. - سنگ آهكهاي كريستالين: اين گونه سنگها ازبلورهاي درشت كربنات كلسيم تشكيل شدهاند. علت بوجودآمدن اين بلورها تغييرات فيزيكي و شيميايي در حين مراحل سنگزايي (دياژنز) ميباشد. - تراورتن: در محيطهاي غاري، چشمهها و يا رودخانه از تبخير آبهاي حاوي كربنات كلسيم بوجود ميآيد. تراورتن سنگي با چگالي زياد و بلوري ميباشد استالاكتيتها و استالاگميتها از جنس تراورتن ميباشند. تراورتن نوعي سنگ زميني بوده و در مجسمهسازي و سنگهاي تزئيني كاربرد دارد. تراورتنها از رخسارههاي جديد زمينشناسي هستند كه در رخسارههاي دوران چهارم در عهد حاضر گسترش دارند. - سنگ دولوميت: سنگ دولوميت از كاني دولوميت تشكيل شده است. بيشتر دولوميتها منشاء ثانويه داشته يعني در اثر فعل و انفعال سيلات حاوي mg با سنگهاي كربناته تشكيل يافتهاند. در حين دولوميتيشدن ممكن است بافت سنگ اوليه حفظ شود و يا كلاً از بين ميرود. دولوميت سلطانيه با سن پركامبرين در ايران نمونهاي از دولوميتهاي با منشاء اوليه ميباشد. دولوميت كاربرد صنعتي شيميايي فراواني در صنايع مختلف نظير صنايع نسوز و شيشهسازي دارد.

3- سنگهاي رسوبي آلي

سنگهاي رسوبي سيليسي:

سنگهاي رسوبي سليسدار عمدتاً از Sio2 تشكيل شدهاند، اين گونه سنگها از رسوب شيميايي Sio2 موجود در محلول تشكيل شدهاند. بنابراين، اينگونه رسوبات از نظر ژنتيكي

تفاوت فاحشي نسبت به كوارتزآرنايت دارند. عمدهترين سنگهاي سيليسي عبارت از چرت، دياتوميت و اُپال ميباشد.

چرت Chert (كوارتز ميكروكريستالين):

چرت از دانههاي بسيار ريز سيليس كه داراي منشاء شيميايي يا بيوشيميايي است تشكيل يافته است. برخي از چرتها حاوي باقي مانده اسكلت جانداران ريز نظير راديولاريتها و يا سوزنهاي اسفنجهاي سيليسي ميباشند كه فقط در زير ميكروسكوپ قابل مشاهده اند. انواع چرت براساس رنگ آنها به اسامي مختلف ناميده ميشوند. سنگ كك يكي از انواع چرت ميباشد كه عمدتاً رنگ تيره دارد.

دياتوميت Diatomite

يكي از سنگهاي معدني ميباشد كه كاربرد صنعتي فراواني در صنايع مختلف خصوصاً صنايع نظامي دارد. دياتوميت، سنگي بسيار نرم، سفيد و با چگالي كم و قابليت پودرشدگي خوبي است. دياتوميت از اسكلت دياتومهها تشكيل شده است. در ايران معادن دياتوميت يافت ميشود كه يكي از معادن آن در آذربايجان شرقي در نزديكي تبريز ميباشد.

ج: سنگ آهن رسوبي

آهن يكي از فراوانترين عناصر در پوسته جامد زمين است و فقط معدودي از سنگها، از تركيب آهن عاري ميباشند. بنابراين سنگ آهن به سنگهايي اطلاق ميگردد كه مقدار آهن آنها بيش از 15 درصد، (كه معادل 21/3 درصد Fe2o3 و يا 19/4 درصدFeo است) تعيين شده باشد. از جمله رسوبات غني از آهن ميتوان به لاتريت و رسهاي آهن دار اشاره نمود.

 

 

 

 

منابع :

سنگ شناسی رسوبی دکتر سحابی   ،   انتشارات دانشگاه تهران

سنگ شناسی رسوبی موریس. ای .تاکر (ترجمه ) ،انتشارات دانشگاه تهران

سنگ شناسی دگرگونی دکتر درویش زاده ،  انتشارات دانشگاه پیام نور

سنگ شناسی آذرین زرعیان.سرابی.درویش زاده  ، انتشارات دانشگاه تهران

سنگ شناسی آذرین دکتر معین وزیری ،انتشارات دانشگاه تربیت معلم

پترولوژی (پترولوژی تجربی) دکتر درویش زاده ،انتشارات دانشگاه تهران

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 فروردین 1393 ساعت: 16:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

اشنایی با رشته مهندسی کامپیوتر

بازديد: 593

به نام خدا

موضوع : اشنایی با رشته مهندسی کامپیوتر

تهیه و تنظیم :

سحر ابراهیمی

 آشنایی با رشته ی مهندسی کامپیوتر و گرایش های آن       

 رشته مهندسی کامپیوتر که به طراحی و ساخت اجزای مختلف کامپیوتر می پردازد، لذا اهمیت بسیار زیادی در دنیای امروز برخوردار است. هدف از طی این دوره تربیت کارشناسانی است که در زمینه تحلیل، طراحی، ساخت و راه اندازی دستگاهها و مجموعه های سخت افزاری جدید، بررسی و شناخت مجموعه های سخت افزاری و نرم افزاری موجود، نگه داری، عیب یابی و تعمیر و اصلاح و توسعه فعالیت کنند.

طراحی، شبیه سازی، فرآوری، پردازش، سنجش، آموزش، ویرایش و ... همه مفاهیمی هستند که با بالاترین دقت و در کوتاهترین مدت زمان ممکن در برنامه های نرم افزاری کامپیوتر انجام می شوند. لذا هدف از این رشته تربیت نیروی متخصص برای انجام امور فوق است.

 تواناییهای فارغ التحصیلان

 فارغ التحصیلان این مقطع، قابلیتها و تواناییهای زیادی دارند و چنانچه در مسیر مناسب هدایت شوند، قادر خواهد بود مشکلات زیادی را حل کنند. برخی از این تواناییها به شرح زیر است:

۱) بررسی و شناخت نرم افزارها و سخت افزارهای جدید و به کارگیری آنها.

۲) بررسی کمبودها و نیازهای نرم افزاری و سخت افزاری بخشهای صنعت و خدمات و تدوین نیازهای آنها، امکان سنجی و تعیین ابزار و نیروی انسانی لازم برای رفع کمبودها.

۳) تجزیه و تحلیل سیستمهای کوچک و متوسط نرم افزاری و سخت افزاری و ارائه راه حل مناسب برای اجرای آنها.

۴) طراحی مجموعه های کوچک و متوسط نرم افزاری و سخت افزرای و تولید طرحهای اجرایی برای انها.

۵) اجرای طرحهای کامپیوتری، نصب، آزمایش و آموزش آنها.

۶) پشتیبانی و نگه داری سیستمهای نرم افزاری شامل شناسایی خطاها، رفع خطاها و افزودن امکانات جدید به سیستمها.

۷) عیب یابی کامپیوترها و سیستمهای کامپیوتری و رفع عیبها.

۸) شناسائی فنون جدید طراحی و ساخت کامپیوتر و ارزیابی و به کارگیری آنها.

تواناییهای ذکر شده مربوط به کارشناسان نرم افزار و سخت افزار می باشد، اما روشن است که کارشناسان نرم افزار در محدوده مسائل نرم افزاری توانایی بیشتری دارند و برعکس کارشناسان سخت افزار در محدوده مسائل سخت افزاری از توانایی بیشتری برخوردارند.

 ماهیت

کامپیوتر دارای دو جزء متفاوت سخت افزار و نرم افزار است. اجزاء فیزیکی و قابل لمس کامپیوتر مانند مدارها و بردهای الکترونیکی سخت افزار نامیده می شوند.

نرم افزار جزء غیرقابل لمس کامپیوتر است. نرم افزار برنامه ها و داده هایی است که به کامپیوتر فرمان می دهند که چه عملی را انجام دهد. یک مهندس نرم افزار یاد می گیرد که چگونه نرم افزارهای بزرگ و عظیم را طراحی و برنامه ریزی کند، تست و ارزیابی نهایی نماید و در نهایت مستند سازد.

پس بدین گونه نسبت که یک تعمیرکار کامپیوتری یک مهندس سخت افزار و یک اپراتور کامپیوتر یک مهندس نرم افزار تلقی گردد.

“نرم افزار در حقیقت روح و جان کامپیوتر است که به سخت افزار هویت می بخشد و اصولاً به برنامه ای گفته می شود که برای به کارگیری سخت افزار ساخته شده باشد.

نرم افزارها را می توان به دوره کلی دسته بندی کرد که عبارتند از : نرم افزارهای سیستمی و نرم افزارهای کاربردی.

نرم افزراهای سیستمی برنامه هایی هستند که کامپیوتر برای فعال شدن یا سرویس دادن به آن نیاز دارد و این دلیل از سوی سازندگان سیستم کامپیوتری عرضه می شوند و مهمترین آنها سیستم عامل، برنامه های سودمند و مترجم های زبان می باشد.

نرم افزارهای کاربردی نیز برنامه هایی هستند که کاربر یا خود آن ها را می نویسد یا شرکت های نرم افزاری آنها را تهیه کرده و برای فروش عرضه می کنند. این گونه برنامه ها معمولاً عمومیت برنامه های سیستم را نداشته و برای زمینه های مختلف مهندسی، علمی، تجاری، آموزشی، تفریحی و یا طراحی نوشته می شوند.”

“مهندسی سخت افزار در مقطع لیسانس به مطالعه و بررسی طراحی سخت افزاری، کنترل سخت افزاری و شبکه های کامپیوتری می پردازد. برای مثال یک مهندس سخت افزار می تواند طراحی سخت افزاری کند که با IC ها کار کند، با کامپیوتر کار کند و یا از دروازه های کامپیوتر استفاده نماید و در نهایت می تواند به طراحی مدارهای مجتمع دیجیتالی بپردازد. که البته به این بخش از سخت افزار بیشتر در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری پرداخته می شود.”

 گرایش های مقطع لیسانس

رشته مهندسی کامپیوتر در مقطع کارشناسی دارای دو گرایش سخت افزار و نرم افزار است که البته این دو گرایش در مقطع کارشناسی تفاوت قابل توجهی با یکدیگر ندارند.

“گرایش سخت افزار در برگیرنده فعالیت های آموزشی، پژوهشی و صنعتی در خصوص قطعات، بردها، تجهیزات و در نهایت سیستم های کامپیوتری در مقیاس های مختلف است و یکی از شاخه های مهم آن به نام معماری کامپیوتر (طراحی و ساخت کامپیوتر) می باشد.”

“هدف از گرایش نرم افزار کامپیوتر، آموزش و پژوهش در زمینه زبانهای مختلف برنامه نویسی، سیستم های عامل مختلف و طراحی انواع الگوریتم ها می باشد.”

 آینده شغلی، بازار کار، درآمد

با توجه به گسترش روزافزون دنیای کامپیوتر امروزه بیش از هر زمان دیگری نیاز به متخصصان کامپیوتر احساس می شود. امروزه یک مهندس کامپیوتر اگر علاقمند به کار باشد، هیچ وقت با مشکل بیکاری روبه رو نمی شود. به خصوص مهندسین نرم افزار فرصت های شغلی بیشتری داشته و برای کارکردن نیاز به امکانات و تجهیزات زیادی ندارند. فرصت های شغلی این رشته به حدی گسترده و متعدد است که نه تنها فارغ التحصیلان این رشته به راحتی جذب بازار کار می شوند بلکه دانشجویان دو سال آخر این رشته نیز می توانند وارد بازار کار شده و فعالیت کنند. برای مهندسین سخت افزار هم امکان کار در شرکتهای تولید کننده قطعات و دستگاهها و مراکز صنعتی - تولیدی بسیار فراهم است و از نظر سطح درآمدی هم با توجه به دانش و پشتکار شخصی در حد قابل قبول و ایده آلی قرار دارند. از طرفی با توجه به استفاده روزافزون از شبکه اینترنت زمینه کار در این موضوع نیز بسیار مهیاست.

 توانایی های جسمی، علمی، روانی و ... مورد نیاز و قابل توصیه

توانایی علمی

یک مهندس کامپیوتر باید سخت کوش و با پشتکار باشد چون رشته کامپیوتر رشته پویایی است و همیشه باید اطلاعاتش به روز بوده و به دنبال فراگرفتن مطالب جدید باشد. مهندس کامپیوتر باید پایه ریاضی قوی داشته و توانایی اش در زمینه فیزیک خوب باشد. همچنین لازم است فردی خلاق باشد تا بتواند مسایل را از راههای ابتکاری حل کند.

 علاقمندیها

 مهندس کامپیوتر نرم افزار و سخت افزار باید به یادگیری و مطالعه علاقمند باشد تا پیشرفت در خور توجه داشته باشد. همچنین باید از جستجو و کاوش در مدارها و ریزساختارها استقبال کند و به کار با کامپیوتر علاقه داشته باشد.

 توانایی مالی

با توجه به توضیحات گفته شده داشتن یک دستگاه کامپیوتر برای یک مهندس کامپیوتر امری ضروری به نظر می رسد ولی این گونه نیست که بدون داشتن کامپیوتر دانشجویان از ادامه تحصیل و پیشرفت باز بمانند.

 وضعیت نیاز کشور به این رشته در حال حاضر

رشته کامپیوتر که باعث جهانی شدن اطلاعات و ارتباطات شده است ، رشته روز و رشته آینده است تا جایی که پیش بینی می شود تا ۱۰ سال دیگر در کشورهای پیشرفته مردم همان قدر که بر نیروی برق وابسته هستند به شبکه اینترنت وابسته خواهند شد. با توجه به توضیحات گفته شده روند رو به رشد استفاده از کامپیوتر در زندگی روزانه اشتغال و موقعیت کاری برای فارغ التحصیلان این رشته فراهم است تا در قالب شرکتهای تولیدکننده نرم افزار، شرکتهای تولیدکننده قطعات، مراکز صنعتی - تولیدی، شرکتها و موسسات خدماتی، مراکز آموزشی و ... مشغول به کار شده و فعالیت کنند. با توجه به پیشرفت کند ایران نسبت به جامعه جهانی کامپیوتر در سالهای اخیر نیاز به مهندسین خلاق و کوشا در این زمینه کاملاً احساس می شود.

روند رو به رشد استفاده از کامپیوتر در محافل عمومی و خصوصی، استفاده گسترده از شبکه اینترنت و زمینه های مرتبط با آن، فراهم آمدن شرایط آموزش و تجارت الکترونیک همه و همه دست به دست هم داده اند تا از اکنون چشم انداز روشنی نسبت به آینده این رشته وجود داشته باشد به نحوی که فعالان در این زمینه از آینده معلوم و مطمئنی برخوردار خواهند بود. تنها نگرانی به قسمت نرم افزار مربوط می شود که باید مهندسان خلاق ایرانی اقدام به تهیه نرم افزارهای گوناگون و کارآمد کرده تا تنها مصرف کننده صرف نباشیم.

 نکات تکمیلی

 

“بعضی از افراد تصور می کنند که مهندسی سخت افزار در حد یک تعمیرکار کامپیوتر است در حالی که کار یک مهندس سخت افزار، تعمیر یا نصب و راه اندازی کامپیوتر نیست. هر چند که می تواند چنین کاری را انجام دهد. در واقع کار یک مهندس سخت افزار، طراحی های سخت افزاری است و به همین دلیل در دانشگاه دروسی مثل ریاضیات و یا مدارهای منطقی را مطالعه می کند همچنین برخلاف تصور کسانی که یک اپراتور را در حد یک مهندس نرم افزار می دانند، باید گفت که یک مهندس نرم افزار لازم است از دانش ریاضی خوبی برخوردار باشد تا بتواند برنامه های کامپیوتری را طراحی کند و آنها را توسعه دهد. برای مثال باید بتواند یک کار گرافیکی را از بنیان طراحی کند. کاری که از عهده یک اپراتور بر نمی آید. و به همین دلیل ما معتقدیم که کلاسهای آزاد آموزش کامپیوتر هیچ وقت نمی توانند یک مهندس کامپیوتر پرورش دهند.”

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 فروردین 1393 ساعت: 16:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

مقاله بازگشت به خویشتن از نگاه دکتر علی شریعتی

بازديد: 1103

فهرست مطالب

بازگشت به خویشتن از نگاه دکتر علی شریعتی.. 2

چکیده :2

نکات کلیدی :2

مقدمه :3

نگاه دکتر شریعتی درباره بازگشتبه خویشتن.. 4

به کدام خویشتن قرار است برگردیم ؟5

بازگشت به خویشتن بالفعل و موجود. 7

خویشتن بالفعل و فرهنگ اسلامی.. 8

نتیجه گیری :10

منابع :12

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بازگشت به خویشتن از نگاه دکتر علی شریعتی

چکیده :

دکتر شریعتی در کتاب بازگشت به خوبیشتن به جایگاه انسان شرقی در دیدگاه غرب می پردازد و با نقل قول از ارنست رنان می گوید غرب نژاد کارفرما و شرق نژاد عمله است. همچنین به نقل از زیگفرید میگوید  غربی مغز صنعتی و اداری و تمدن ساز دارد اما شرقی مغز احساسی و عاطفی متوسط و از اندیشیدن و نظام و نتیجه گیری امروزه عاجز است. در چنین شرایطی شریعتی  می گوید ما باید به خویشتن بازگردیم.

نکات کلیدی :

دکتر شریعتی بازگشت به خویشتن بررسی و نقد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه :

دکتر شریعتی در کتاب بازگشت به خوبیشتن به جایگاه انسان شرقی در دیدگاه غرب می پردازد و با نقل قول از ارنست رنان می گوید غرب نژاد کارفرما و شرق نژاد عمله است. همچنین به نقل از زیگفرید میگوید  غربی مغز صنعتی و اداری و تمدن ساز دارد اما شرقی مغز احساسی و عاطفی متوسط و از اندیشیدن و نظام و نتیجه گیری امروزه عاجز است. در چنین شرایطی شریعتی  می گوید ما باید به خویشتن بازگردیم.

ایشان می گوید همه کوشش دو قرن اخیر غرب صرف ایجاد ایمان به غرب و بی ایمانی به خویش شده است . این است که اقای موریس تورز می گوید در افریقا ملت الجزایر وجود ندارد بلکه ملتی در حال شدن است برای اینکه می خواهد تمدن بزرگ شمال افریقا را که در چندین قرن پیش بزرگترین فیلسوف و جامعه شناس جهان و بنیانگذار جامعه شناسی ( منظور ابن خلدون است)در انجا بوده است را نادیده انگارد. این است که غرب کاری کرد که در همین جامعه خودمان می بینیم به ادمی می گویند متمدن که مصرفش بالا رفته است نه شعورش. لذا اگر مصرف ناخن مصنوعی یا استفاد از لوازم ارایش نسبت به قبل بیشتر شده است, این یعنی متمدنتر شده ایم. حال آنکه کسی باید در مقابل بگوید آیا آن مادرهایی که ستارخان  ها ودیگران را در دامن خود می پروردند و حنا به سرشان می زدند , متمدن نبودند.

 

 

 

 

 

 

نگاه دکتر شریعتی درباره بازگشتبه خویشتن

   دکتر شریعتی می گوید از نظر غربی ها باید بقیه ملیتها, همه افتخارات و ارزشهای خود را نفی کنند و به صورتی در بیایند که از خودشان تخلیه بشوند. از نظر ایشان تخلیه از خویش یک اصطلاح اگزیستانسیالیستی است ولی نه اگزیستانسیالیسم سارتر بلکه هایدگر و یاسپرس ( یاسپرس یک اگزیستانسیالیست بزرگ مذهبی است) . هایدگر می گوید هر کسی دو وجود دارد: یکی وقتی که می گوید من بعنوان یک موجود زنده ای که در جامعه است و دیگری به قول هایدگر , اگزیستانس اوتانتیک است یعنی اصالت وجود نه ان وجود اولیه ای که همه دارند. این وجود دومی است که برخی اصلا ندارند و برخی دارند. این وجود دومی, وجودی است که فرهنگ در طول تاریخ می سازد و می افریند و آن وجود حقیقی و واقعی و انسانی ادم است. وجود  اولی, وجود مجازی است و وجودی است که طی سی سال چهل سال عمر شناسنامه ای درست می شود. ولی وجود حقیقی وجودی است که طی چندین قرن, در طول تاریخ و فرهنگ سازی و تمدن سازی و هنر سازی تاریخ من در من تبلور دارد. سارتر میگوید وجود مجازی را طبیعت یا خدا ساخته و وجود حقیقی را ما می سازیم.

از نظر دکتر شریعتی, انسان تولید کننده انسانی است که همانطور که ماشین می سازد اندیشه میسازد و ایدئولوژی می سازد و ایمان می سازد و حرکت می سازد. دروغ است که تا ملتی به سطح تولید معنوی و فکری و فرهنگی نرسیده است بتواند به سطح تولید اقتصادی و صنعتی برسد و اگر برسد باز در سطح یک نوع تحمیل غربی است و به صورت یک فریب , یک استعمار نو. برای اینکه هیچ نسلی در برابر غرب حاکم مطلق برجهان به استقلال نرسد باید پایه های اساس انسانی و فرهنگی اش را که به او شخصیت مستقل من انسانی حقیقی میدهد شکست و او را به صورت ادم های پوک و پوچ دراورد, شسته و رفته و واکس زده که همانطور که مولوی گفت چون گور کافر پر حلل , وز درون قهر خدا عز و جل. یعنی اینجور ادمها  مثل قبر کافرها هستند. قبر مومن از درون نور است و بیرون خرابه و قبر کافر از بیرون زرق و برق و سنگ های قیمتی دارد و از درون قهر خداوند عز و جل را.

 

بنابر این امروز که غرب همه انسانها را از پایگاه ذاتی و فرهنگی و خودزایی و خودجوشی در اورده و انها را به صورت برده هایی نیازمند و ذلیل و زبون و چسبیده ومقلد ساخته است, چه باید کرد؟ شعاری که از طرف روشنفکران پانزده سال اخیر بعنوان اخرین تجربه فرهنگی ضد استعمار در دنیا مطرح شده بازگشت به خویشتن است. بسیار خوب اما نکته ای که در اینجا مهم است این است که بازگشت به کدام خویشتن؟ انکه امه سه زر ( روشنفکر الجزایری)میگوید یا منی که ایران هستم؟ چون که خویشتن او با خویشتن من فرق دارد.ما تحقیر نشده ایم و غربی ها همیشه ما را تجلیل مینمایند  و بیشتر از خود ما به گذشته ما تکیه میکنند. اما به ان افریقایی گفتند که تو تمدن نداری, ولی به ما می گوید که شما تمدن داشته اید. به او می گویدکه شما نمی توانید تمدن بسازید ولی به ما میگوید که شما فرهنگ ساخته اید. بنابر این نسبت به افریقایی نفی فرهنگ گذشته اش را کرده است و نسبت به ما مسخ فرهنگ گذشته مان را  ومسخ بدتر از نفی است. اری همان گذشته را در نظر من مسخ شده و سیاه و منحط نفرت اور و زشت تصویر میکنند. به امه سه زر می گوید که شما هیچ چیز ندارید و به ما می گوید که شما همه چیز دارید ولی چهره های نفرت اوری را در چشم من تصویر میکند که از همان چهره ها به دامن خود غربی فرار کنم. لذا یک روشنفکر سیاه به سادگی افتخار میکند به سیاه بودنش به افریقایی بودنش حتی به قبیله ای بودنش در صورتی که گذشته افریقایی , گذشته افتخار امیزی نیست اما تحصیلکرده ایرانی , اسلامی در شرق, اصلا شبیه ایرانی ها نیست شبیه مسلمانها نیست , همه چیز را مسخره میکند و تظاهر به فرنگی مابی میکند. از اینجاست که گذشته را در چشم ما مسخ کردند و در چشم افریقایی نفی.

به کدام خویشتن قرار است برگردیم ؟

دکتر شریعتی این سوال را مطح میکند که به کدام خویشتن قرار است باز گردیم . به همین خویشتن مسخ شده ای که به ما نشان داده اند؟ به انکه امکان بازگشت نیست. ان که سنت پرستی و کهنه پرستی و ارتجاع جدید جلوه داده شده است. اومانیسم و انترناسیونالیسم که امروز در غرب مطرح است یک دروغی است که میخواهد شخصیت فرهنگی  و وجودی همه ما را نفی کند تا در یک بشریت موهوم دروغینی که وجود ندارد نفی شویم. اصالت بشری که غرب  آن را مطرح میکند یعنی شرکت همه ملتها در یک معنی , در یک حقیقت یعنی شریک شدن انسانی که دستش خالی است با انسان سرمایه دار.  بنابراین فقط غربی وجود دارد و به قول سارتر از نظر استعمارگرها فقط 500 میلیون انسان وجود دارد و دو میلیارد و پانصد میلیون دیگر بومی هستند, به قول استعمارگرها بومی با انسان یعنی شرقی  با غربی. تا وقتی که به قول انها ما بومی هستیم و انها انسانند هر گونه شریک بودن اومانیستی با انها خیانتی است به وجود خودمان و  باید جدا شویم و از آنان بپرهیزیم.

نمونه دیگرش برتراند راسل یک "به اصطلاح "ازادی خواه مشهور دنیا که می گوید نفت مال تمدن است مال صنعت است مال بشریت است. خلاصه اش چیست؟ یعنی مال شما نیست مال ان کسی است که بتواند نفت را مصرف کند برای بشریت. ایا شما می توانید مصرف کنید ؟ نخیر پس مال ماست و این است رابطه ما با غرب در اومانیسم. پس به کدام خویشتن باز گردیم؟

اگر به خویشتن نژادی مان  بر گردیم, به راسیسم فاشیسم و جاهلیت قومی نژادی  دچار شده ایم و این یک بازگشت ارتجاعی است. " پس به چه خویشتنی باید برگردیم" ما یک خویشتن باستانی داریم مال دوره هخامنشی , دوره ساسانی, اشکانی و پیش از آنها , ایا به ان خویشتن برگردیم. ان خویشتن, خویشتن کهن است خویشتنی است که در تاریخ ثبت شده است ,خویشتنی که فاصله طولانی قرنها پیوند ما را با ان گسسته است. ان خویشتن هخامنشی و باستانی , خویشتنی است که در تاریخ , مورخین و جامعه شناسان دانشمندان, باستان شناسان ان را میتوانند کشف کنند بخوانند و بفهمند ولی ملت ان خویشتن را بعنوان خویشتن خودش حس نمیکند و قهرمانان و شخصیت ها و نبوغ ها و افتخارات و اساطیر آن دوره در میان مردم ما حرکت و تپش ندارد و قیچی تمدن اسلامی امده و بین خویشتن پیش از اسلام و پس از اسلام ما فاصله ای انداخته که خویشتن قبل از اسلام ما فقط به وسیله دانشمندان و متخصصین در موزه ها و کتابخانه ها قابل رویت است. توده ما هیچ چیز از آن یادش نیست. " البته به نظر من این حرف ضمن اینکه درست است ولی اینکه بگوئیم توده ما هیچ چیز از آن زمان یادش نیست کمی اغراق است. به هر حال این ارتباط بطور کامل قطع نگردیده است. هنوز خیلی از اسامی ایرانی را مردم ما استفاده میکنند و به ان افتخار میکنند. تخت جمشید  و پاسارگاد را بازدید میکنند و به آن گذشته و شکوه افتخار میکنند و همانطور که مقام معظم رهبری هم در سفری که در سال گذشته به استان فارس داشتند فرمودند این اثار را باید حفظ کرد و درست است که وجود این کاخها نشان از این است که چه مظلومان و افراد کارگری زحمتها کشیده اند و ظلمها بر آنها روا شده تا این بناها را بسازند ولی به هر حال از طرفی سر انگشت هنر ایرانی بوده است که این بناهای عظیم و با شکوه را ساخته است"

بازگشت به خویشتن بالفعل و موجود

    دکتر پس از اینکه بازگشت به این خویشتن باستانی را رد میکند میگوید خلاصه این بازگشت به خویشتنی که ما می گوئیم بازگشت به خویشتن بالفعل  و موجود در نفس و وجدان جامعه است که می شود مثل یک ماده و منبعی از انرژی بوسیله روشنفکر بازشکافته و استخراج شود  به حیات و حرکت بیافتد. ان خویشتن است که زنده است . ان خویشتن باستانی که بر اساس استخوانهای پوسیده مبتنی است, نیست. ان خویشتنی منظور است که بر اساس احساس عمیق ارزشهای معنوی و انسانی و روح و استعداد خود ماست که در فطرت ما موجود است و جهل و بریدگی از خویش ما را از ان غافل کرده است و جلب شدن به دیگری ان را مجهول گذاشته است اما در عین حال هنوز زنده است. و حیات و حرکت دارد و کلا سیستم مرده باستان شناسی نیست.ان خویشتنی است که  با دانشگاه های هزار سال اخیر ما با ادبیات هزار سال اخیر ما با علم هزار سال اخیر ما , با افتخارات و تاریخ و تمدن و نبوغ و استعدادهای گوناگون نظامی و ریاضی  و علمی  و نجومی  و ادبی و  عرفانی ما در این هزار سال بصورت یک فرهنگ بزرگ در جهان جلوه کرده است. تا در برابر اروپای رنسانسی بتوانم بگویم من یک فرد وابسته به فرهنگ بزرگ اسلامی هستم . " این نکته بسیار دقیق است. خیلی از روشنفکران ما سعی کرده اند که این خویشتن بالفعل را بطور کامل نادیده بگیرند و به ان دوران باستان و شکوه و عظمتی بروند که تنها در خیال و در کتابها است. بعنوان مثال در زمان محمد رضا شاه دیدیم که با برگزاری جشن های 2500 ساله و اینکه کوروش بخواب که ما بیداریم و به سوی تمدن بزرگ, خویشتن بالفعل را کاملا نادیده بگیرند و به زمانی بروند که دیگر تنها در خیالها و خاطره ها و موزه هاست و جامعه بالفعل ما چیز زیادی از ان زمان در خود ندارد. صادق هدایت هم  کتابی نوشته به نام مازیار و در انجا می گوید اسلام دین سیاه است و زرتشت دین سفید است و به بیان شجاعت مازیار یک افسر ایرانی بعد از حمله مسلمانان به ایران می پردازد و چنان در این کتاب صحبت می کند که گویا ما باید تمدن فعلی خود را کامل رها کنیم و نادیده بگیریم و برگردیدم به زمان قبل از اسلام و حتی صحبت از تغییر الفبای فارسی میکند و اینکه مرده شور این الفبا را ببرد که زیر  وزبر ندارد و خواندن را سخت میکند. اینها که تعداد انها هم زیاد است تمدن و خویشتن فعلی ما را بطور کامل نادیده گرفته اند و در همان زمان قبل از اسلام متوقف شده اند. این خیالبافی  و خیالپردازی است. این نادیده انگاشتن واقعیات است همانطور که دکتر شریعتی هم ان را برجسته کرده است."

خویشتن بالفعل و فرهنگ اسلامی

   دکتر شریعتی در ادامه می گوید ما باید به خویشتن بالفعل و فرهنگ اسلامی خود بازگردیم. اما مسئله این است که کدام اسلام و کدام مذهب . آیا انکه الان در متن جامعه بصورت تکراری ناخوداگاه هست؟ بازگشت به انکه تحصیل حاصل است و الان مردم ما بر اساس ان زندگی میکنند  و ایمان دارند و هیچ فایده ای هم ندارد و بلکه همان یکی از عوامل رکودشان است و یکی از عوامل سنت پرستی و جهل پرستی و گذشته پرستی و شخص پرستی و تکرار مکرات است. انچه الان به نام مذهب است نه تنها ادمها را از مسئولیت های فعلی شان بلکه از احساس اینکه موجود زنده ای در این جهان هستند باز می دارد. اری همین مذهب است که مسایل را, ایده ها را و اندیشیدن را از پیش از مرگ به بعد از مرگ منتقل کرده است و با این دنیا کاری ندارد. با این مذهب است که انسان همه کار را برای اخرت میکند و برای دنیا هیچ وظیفه ای نه از لحاظ رشد خودش و نه از لحاظ زندگی اجتماعی و نه از لحاظ انجام مسئولیتهایش احساس نمیکندو همین مذهب است که هر روشنفکری که اگاهی اجتماعی دارد از ان بیزار است و فرار میکند. و اینک در یک کلمه می گویم که تکیه ما به همین خویشتن فرهنگی اسلامی مان است و بازگشت به همین خویشتن را باید شعار خود کنیم به خاطر اینکه این تنها خویشتنی است که از همه به ما نزدیکتر است و تنها فرهنگ و تمدنی است که الان زنده است و تنها روح و حیات و ایمانی است که در متن جامعه الان که روشنفکر در ان جامعه باید کار کند زندگی دارد و تپش دارد. اما اسلام را باید از صورت تکراری  و سنت های ناآگاهانه ای که بزرگترین عامل انحطاط است بصورت یک اسلام آگاهی بخش مترقی معترض و بعنوان یک ایدئولوژی آگاهی دهنده و روشنگر مطرح کرد تا این آگاهی که مسئولیت روشنفکر مذهبی  و غیر مذهبی برای بازگشت به خویشتن و اغاز کردن از خویش از انجا شروع شود بر پایه عمیقترین واقعیت معنوی و شخصیت حقیقی انسانی خودمان که زنده است و موجود در متن جامعه است استوار بماند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری :

   در اندیشه‌ها و آرای شریعتی، خود، خویشتن، شخصیت و هویت مفاهیمی بس درخشان هستند که بسیاری از نظرات او بر این مفاهیم اولیه استوارند. این اصطلاحات کم و بیش در دیدگاه شریعتی معنا و تعریف یکسان و مشابهی را دارا هستند. خود، خویشتن یا هویت در نظر او مجموعه سرمایه‌هایی هستند که شخص از تاریخ و فرهنگ و مذهبش می گیرد. شریعتی بزرگترین تجلی این شخصیت را در قضاوتهای انسان می بیند. همه آسیب شناسیهای شریعتی از آنجا شروع می شود که این خود و شخصیت تحقیر، مجروح و معیوب می شود به گونه ای که کاملاً فاقد انتخاب و اختیار است.

از نظر شریعتی تجلیات این فاقد انتخاب بودن  زیادند که از مهمترین آنها ازخودبیگانی و الیناسیون است. او از انواع این گمگشتگی به مواردی چون: الیناسیون به وسیله ابزار کار، الیناسیون به وسیله اعتقاد، الیناسیون به وسیله فرهنگ بیگانه، الیناسیون به وسیله پول و... اشاره می‌کند. اینها البته همه تصاویری معوج و اشتباه از خویشتن را ایجاد می‌ کنند. شریعتی آنگاه برای علل و دلایل این از خودبیگانی بر عناوینی چون: استبداد، استثمار، استعمار، استضعا و استحمار دست می گذارد و بیش و پیش از همه حول و حوش مقوله استعمار جولان می دهد.

نگاه او در ارتباط با هویت ملی دینی ما رویکرد فردی است که بدبینانه در پس هر رویداد و اتفاقی، حضور دست ناپیدای دسیسه‌گری را خبر می دهد که همیشه و همه جا مشغول طرح نقشه برای از بین بردن خویشتن و هویت ماست. به معنای دیگر، از میان عوامل خارجی و داخلی از خودبیگانگی  ما، شریعتی بیشتر بر عوامل خارجی دست می گذارد. اما عوامل خارجی نیز نزد وی بیش و پیش از آنکه مواجهه طبیعی دو تمدن و فرهنگ معنی دهد بدان معنا است که استحمارگران و استعمارگرانی خاص هستند که همیشه و همه جا با فکر از ببین بردن هویت ما سر می کنند. بدین گونه است که شریعتی فرمان بازگشت به خویشتن را صادر می کند.

 

بازگشت به خویشتن در نظر وی صعود از خودبیگانگی فرهنگی و بی‌معنایی وجودی و بی‌شخصیتی تاریخی به مرحله خودزایی و خودآگاهی انسانی معنا می‌دهد. شریعتی در ارتباط با این نظریه خویش با پرسشها و ابهامات زیادی مواجه است: بازگشت به این خویشتن اصیل انسانی چگونه و به وسیله چه افرادی صورت می‌گیرد؟ جایگاه و مقام دیگری ( فرهنگ مغرب زمین) در این بازگشت چیست؟ جایگاه مقولات صدق، کذب در این بازگشت و رویکرد عمل‌گرایانه و ابزارانگارانه کدام است؟ در حالی که هویت، شخصیت و خویشتن ما بیمار و مجروح است ما به عنوان حاملان این خویشتن و هویت چگونه می‌توانیم به بازشناسی و بازیابی هویت اصیلمان بپردازیم؟

عاقبت آنکه شریعتی به طرح این مقوله می پردازد که بازگشت ما بازگشت ملتی متکی بر تاریخ و اسلامی متکی بر توحید معنا می‌دهد و این رویکرد است که اولاً به ما شناسنامه و آیین خود ماندن می‌دهد و ثانیاً در برابر هجوم ایده‌های وارداتی،  چگونه بودن و چگونه رفتن را به ما می‌آموزد. اما این نظر نیز کم و بیش با چون و چراهای زیادی روبرو است و آنچه از آثار شریعتی هم برداشت می شوند متوجه پاسخ به برخی از این پرسشها بوده‌‌اند. 

یکی از ابهامات بزرگ شریعتی در قبال نظریه بازگشت به خویشتن آن است که چگونه حاملان و عاملان هویت و شخصیت مصدوم، مجروح و فاقد انتخاب می توانند به خویشتن اصیل خویش که در نظر شریعتی همان هویت ایرانی اسلامی است بازگردند؟ و این فرایند چگونه و به وسیله چه کسانی باید صورت بگیرد؟ بدین گونه است که او پای روشنفکران را به میدان می کشد. روشنفکر شریعتی باید نوع تازه ای بیندیشد، این روشنفکر مهم نیست که سواد داشته باشد و یا نداشته باشد، مهم نیست که فقیه، فیلسوف، فیزیکدان، شیمیدان، مورخ و ادیب باشد یا نباشد، مهم آن است که زمانش را حس کند و مردمش را بفهمد و دریابد که چگونه مسوولیتش را به انجام برساند و در این راه فداکاری و ایثار داشته باشد.

 

 

منابع :

کتاب بازگشت به خویشتن دکتر شریعتی

سایت اینترنتی :http://www1.jamejamonline.ir/

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 فروردین 1393 ساعت: 16:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس