پروژه و تحقیق رایگان - 94

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره ورزش تریکینگ

بازديد: 157

تریکینگ

تریکینگ یک هنر رزمی نمایشی است که ترکیبی از ورزشهای کاپوئرا(رقص برزیلی) ، بریک دنس(ایروبیک حرفه ای) ، ژیمناستیک ، تکواندو ، ووشو است

در تریکینگ هیچ گونه محدودیتی وجود ندارد

تریکینگ یکی از ورزشهای محبوب و شناخته شده در جهان است

شخصی به نام استیون هو در آمریکای شمالی زندگی میکرد تریکینگ را کشف کرد بعد در قرن 21 چون اینترنت کل دنیا رو گرفته بود آمدن از طریق سایت ها تریکینگ رو به دنیا معرفی کردن که اولین سایت هم این بود www.bilang.com و در این سایت آموزش متنی و تصویری و حرکات زیبا و ... دیده میشد.

یک موسسه به نام NASKA در آمریکای شمالی هست که ورزشهای رزمی نمایشی رو دور هم جمع و ثبت میکنه که تریکینگ هم در اینجا ثبت شده و تورنومنت هایی هم برگزار میکنه!!!

از گروهای بزرگ در جهان میتوان به گروه معروف loop kick

اشاره کرد که هر سال در کشورهای مختلف جهان فستیوال هایی برگزار میکند

در ایران برای اولین بار توسط استاد محمد خلیلی در ارومیه تریکینگ پایه گذاری شد

در ابتدا دقیقا نقطه ی مشخصی برای مفهوم هنر رزم تریک نبود و به طور کلی آن را زیر شاخه ای از ورزش کاراته دانسته بودند . در آن روزها رقبا و کسانی که این رشته را کار می کردند به سادگی حرکات و ضربات تکی و منفرد از ژیمناستیک و بریک دنس را با ادغام حرکات آکروباتیک به حرکات رزمی خود اضافه می کردند. در این سالها ، رقابت بر سر تازه واردان تریک و تحت فشار قرار دادن رقبا برای رسیدن به سخت ترین و خلاقانه ترین حرکات بود . در این دوران تیم هایی در سواحل غربی کالیفرنیا بوجود آمدند که برنامه ها و مراسماتی بر خلاف روال عادی و معمول که در ورزش کاراته بود انجام می دادند. بعد از این دوران تریک رسمیت و مقبولیت یافت و این کار از طریق اینترنت و توسط آقای بیلانگ آغاز شد که این کار با نمایش حرکات انفرادی افراد و زندگی روزمره افرادی که تریک کار می کردند ادامه یافت. این کار ادامه پیدا کرد و محبوبیت سایت و تریک روز به روز افزایش پیدا کرد و کاربران بیشتری در سایت عضو شدند و هر روزه به ویدیوهایی که تریکر ها به سایت اضافه می کردند افزوده شد و این سایت تبدیل به یک انجمن و محل گردهمایی تریکرهای دنیا گشت و نیز در این میان سایت تریک توتوریال هم با حضور خود توانست در قسمت فروم آنلاین خود رابطه ی بهتری بین تریکر ها برقرار سازد . در طول چند سال گذشته حضور در این تجمعات افزایش یافته است و نمی توانیم بگوییم که از سرعت آن کم شده است بلکه علاقمندان روز به روز زیادتر می شوند . به هر حال هیچ نقطه مشخصی وجود ندارد که چگونه حرکت های ساده تریک در ابتدا ، تبدیل به حرکات و فوت و فن های پیچیده ای شده است که هم اکنون ما از آن به عنوان هنر های رزمی تریک یاد می کنیم. در حال حاضر تریک یک پتانسیل بالقوه است و محدودیت در آن وجود ندارد و می توانیم بگوییم تریک مال همه است و خواهد بود

روند توسعه تریکینگ:

برخلاف بسیاری از ورزش ها، تریکینگ دارای قانون و مقررات خاصی نیست و هیچ سازمان یا فدراسیونی بر آن نظارت ندارد و کلیه ورزشکاران آزادند تا هر نوع مانور چشمگیری از توانایی های خود را اجرا کنند. اما گفتنی است نداشتن قانون و قاعده ی رسمی به معنی بی انظباطی این رشته نیست و حرکات آن تعریف شده اند، بلکه منظور، آزاد بودن ورزشکاران در بکارگیری خلاقیت جهت اجرای تکنیک های ترکیبی آن می باشد.

افراد علاقه مند به تریکینگ (به ویژه کسانی که آن را از طریق آموزه های اینترنتی و فیلم های به اشتراک گذاری شده دنبال می کننند) تمایل دارند، تا ابتدا تکنیک های ساده تر را مانند: ۵۴۰ , aerial , kip-up , and backflip را یاد بگیرند و سپس سعی در پیشرفت روند یادگیری خود با فراگیری تکنیک های مشکل تر را دارند. شایان ذکر است، یادگیری برخی تکنیک های ویژه حتما نیاز به مربی داشته و فراگیری و تمرین آن به واسطه ویدیو های اینترنتی توصیه نمی شود.

به طور کلی تریک کاران را می توان به سبک های مختلفی دسته بندی کرد، از جمله:

برخی ترجیح می دهند تکنیک های آن را یاد بگیرند و انجام دهند و صرفا با دید یک تکنیک به آن نگاه می کنند. دسته دیگر ژیمناستیک کاران آزادی هستند، که با زیربنای انعطاف پذیری ژیمناستیکی تکنیک ها را اجرا می کنند( عمدتا حرکات این دسته متمرکز بر ترکیب انواع چرخش هاست)

اما اغلب ترکینگ کاران تمایل دارند که ترکیبی از تکنیک های دو گروه دیگر را باهم اجرا کنند.

ورزشکاران این رشته به طور مرتب برنامه های بدنسازی خود را اجرا می کنند تا بدنشان توانایی اجرای تکنیک های تریکینگ را در هر زمانی داشته باشد.

 

هنر رزم تریکینگ

تعریف های زیادی وجود دارد که دقیقا هنر های رزمی تریکینگ چیست حقیقت این است که تعریف کلی یک ورزش از نظر تجربیات شخصی متفاوت خواهد بود . تعریف کلی این است که هنرهای رزمی تریکینگ ترکیبی از حرکت های مختلف است که در هنر های رزمی ، ژیمناستیک و بریک دنس به طور دلچسب و زیبا بوسیله تریکر نمایش داده می شود و این باعث منحصر به فرد شدن تریکینگ می شود . تریکینگ محدودیت ندارد و این ورزش به صورت شخصی و انفرادی انجام می شود اگرچه تریکر ها با هم تمرین می کنند و موفقیت هایشان را به طور مساوی با هم جشن می گیرند . تریکرها بعضی اوقات به صورت گروهی هستند و به گروه خاصی تعلق دارند ولی به هر حال گروه از افراد تشکیل شده و موفقیت گروه مدیون موفقیت تک تک اعضای گروه می باشد . شاید مهمترین عامل این باشد که تریکینگ زیر نظر یک ذهنیت قوی از هنر های رزمی برای احترام و نگرش مثبت تاسیس شده باشد

اسم ورزش نسبتا جدید ، غیر رسمی و پرهیجانیه که از ادغام هنرهای رزمی تریکینگ (Tricking) با ورزش هایی چون ژیمناستیک و کاپوئرا و با ایجاد حرکات ترکیبی از سه گروه حرکتی پشتک ها (Flips) ، ضربات پا (Kicks) و حرکات بتری (Twist) به نمایش حرکات زیبا و البته سخت و پیشرفته میپردازه.

بنابراین تریکینگ هزاران حرکت ساخته شده از ترکیب حرکاتی مانند پشتک از ژیمناستیک ، فیلیپینی (Tornado & 540 Kick) از تکواندو ، جوئنتی (Butterfly Twist) از ووشو و دبل لگ (Double Leg) از کاپوئرا رو شامل میشه.

تریکینگ به دلیل اجرای بسیار سریع ضربات پا و ترکیب این ضربات سریع با حرکات پیشرفته آکروباتیکی ژیمناستیک و کاپوئرا به عنوان ورزشی فوق پیشرفته ، از هنرهای رزمی دیگه مجزا شده و در سالهای اخیر همانند فیری رانینگ آنقدر در جهان محبوب شده که ردپاش در تمام فیلم های اکشن ساخته شده در این سال ها قابل رویت هست.

تعریف : شخصی که به اجرای هنر تریکینگ میپردازه تریک استر (Trickster) یا تریکر (Tricker) خطاب میکنند.

در سالهای اخیر تلاش برای قانون مند کردن تریکینگ منجر به دسته بندی شدن حرکات بر اساس مشکلی اجرا و نوع حرکت (حرکات پا مثل 540 ، حرکات چرخشی حول محور افقی بدن مثل وارو ، حرکات بتری و چرخشی حول محور عمودی بدن مثل بی توئیست و حرکات دنسی مثل توماس ) شد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 06 بهمن 1396 ساعت: 19:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اعتماد به نفس در کارآفرینی

بازديد: 61
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 30 دی 1396 ساعت: 20:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درس وصایای امام خمینی (ره )

بازديد: 3126

موضوع :

توصیه امام خمینی به جوانان

درس : وصایای امام خمینی (ره )

استاد گرامی :

 

تهیه و تنظیم :

 

 

 

 

 

فهرست مطالب

چکیده

اهمیت موضوع

تأسف بر ايام جواني

انس با قرآن و دعا

فقط انگیزه الهی

پالایش روح

دنیا را به چیزی نگیرید

توبه

خودباورى

مبارزه علمي و عملى

حفظ استقلال و نفي وابستگى

اصلاح مملكت

بیداری در مقابل توطئه‌های دشمنان

حفظ دانشگاه‌ها از انحراف

یأس؛ هرگز

دفاع از اسلام

آگاه ساختن ملت‌ها

پیوند حوزه و دانشگاه

نظر موافق :

نظر مخالف :

نتیجه گیری

پی نوشت ها :

 

 

چکیده

با توجه به تحول شگرفی كه در ملت ایران، به ویژه جوانان به واسطه نفس قدسی و گرم امام به وجود آمد و نقش عظیم ایشان در هدایت انقلاب كبیر اسلامی كه از بزرگ‌ترین ثمرات آن، احیای دین در جهان امروز است،‌ بازنگري رهنمودهاي آن روح الهى، ضروری است. ازاین‌رو، در این مقاله، سعي شده است رابطه امام خمينى(ره) و نسل جوان در رهنمودها،‌هشدارها، اظهار علاقه و ارادت‌های ایشان بررسی شود.

نوبهار جواني زيباترين فصل عمر انسان‏ها است كه گل‏هاي رشد و بالندگي انسان در آن فصل مي‏شكفد. بزرگ‏مرداني كه قله‏هاي كمال را درهم نورديدند، بيشترين استفاده را از روزگار جواني خود كرده‏اند و گام‏هاي بلند زندگي خويش را در آن دوران برداشته‏اند. عالم رباني حضرت امام خميني از جمله افرادي بود كه هم خود بيشترين بهره را از جواني خويش برد و هم ديگران را از استفاده بهتر از جواني توصيه مي‏فرمود؛ يكي از ياران امام خميني مي‏گويد: ماه شعبان خدمت امام رسيدم مفاتيح دستشان بود و مي‏خواستند دعاهاي مخصوص ماه شعبان را بخوانند تا رفتم دستشان را ببوسم كه مرخص شوم، فرمودند: "هر كاري كه مي‏خواهي بكني در جواني بكن، در پيري بايد بخوابي و ناله كني. "

جواني‏ها و عيش و نوش‏هاي آن بسيار زودگذر است كه من خود همه مراحلش را طي كردم و اكنون با عذاب جهنمي آن دست به گريبانم و شيطان دروني دست از جانم بر نمي‏دارد تا - پناه به خداي تعالي - آخر ضربه را بزند، ولي يأس از رحمت واسعه خداوند خود از كبائر عظيم است و خدا نكند كه معصيت كاري مبتلاي به آن شود.

به تعبير مولي‏الموحدين اميرالمؤمنين عليه‏السلام دو چيز است كه جز كسي كه آن را از دست داده، قدرش را نمي‏داند: جواني و تندرستي.

آن پير فرزانه اهميت تكامل در جواني را به فرزند خود حاج احمد آقا چنين متذكر مي‏شوند: پسرم تا نعمت جواني را از دست نداده‏اي فكر اصلاح خود باش كه در پيري همه چيز را از دست مي‏دهي يا يكي از مكايد شيطان كه شايد بزرگ‏ترين آن باشد كه پدرت بدان گرفتار بوده و هست، ـ مگر رحمت حق تعالي دستگير او باشد ـ استدراج است.

در جواني شيطان باطن كه بزرگ‏ترين دشمنان اوست، او را از فكر اصلاح خود باز مي‏دارد و اميد مي‏دهد كه وقت زياد است، اكنون فصل برخورداري از جواني است و هر آن و هر ساعت و هر روز كه بر انسان مي‏گذرد درجه درجه او را به وعده‏هاي پوچ از اين فكر باز مي‏دارد تا ايام جواني را از او بگيرد و آن گاه كه جواني رو به تمام است او را به اميد اصلاح در پيري سرخوش مي‏كند... .

اهمیت موضوع

هر تغيير روحي نيازمند اراده قوي و عزم راسخ است و فتح قله‏هاي بلند كمال فقط در سايه چنين عزم و اراده‏اي امكان‏پذير است و چنين اراده محكم و استواري فقط در ايام جواني به دست مي‏آيد. از سوي ديگر در دوران جواني هنوز اخلاق فاسد و عادت‏هاي زشت در وجود انسان ريشه ندوانده و به كمك عزم و اراده جواني قابل زوال است بر خلاف پيري كه اراده جواني رو به ضعف مي‏رود و ريشه‏هاي اخلاق فاسد و عادت‏هاي زشت در وجود او راسخ مي‏شود. امام خميني در اين رابطه چنين فرموده‏اند: "بر جوان‏ها حتم و لازم است كه تا فرصت جواني و صفاي باطني و فطرت الهي باقي و دست نخورده است، درصدد تصفيه و تزكيه برآيند و ريشه‏هاي اخلاق فاسد و اوصاف ظلمانيه را از قلوب خود بركنند كه با بودن يكي از اخلاق زشت و ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظيم است.

و نيز در ايام جواني اراده و تصميم انسان، جوان است و محكم از اين جهت نيز اصلاح براي انسان آسان‏تر است، ولي در پيري اراده سست و تصميم، پير است، چيره شدن بر قوا مشكل‏تر است.

تأسف بر ايام جواني

يكي از سخت‏ترين امور آن است كه انسان، ايام جواني خود را به بطالت گذراند و از ياد حضرت دوست غافل باشد و از كاروان انسانيت به دور مانده در پيري به ياد ايام از دست رفته ناله سر دهد كه:

;افسوس كه عمري پي اغيار دويديم ;از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم

;سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم ;جز حسرت و اندوه متاعي نخريديم

حضرت امام خميني در يكي از نامه‏هاي خود با تذكر اين نكته مي‏فرمايند:

"بدان كه يك روز... همچون من عقب مانده از قافله عشاق دوست، خداي نخواسته بار سنگين تأسف را به دوش مي‏كشي، پس از اين پير بينوا بشنو كه اين بار را به دوش دارد و زير آن خم شده است، به اين اصطلاحات كه دام بزرگ ابليس است بسنده مكن و در جست‏وجوي او جل و علا باش. جواني‏ها و عيش و نوش‏هاي آن بسيار زودگذر است كه من خود همه مراحلش را طي كردم و اكنون با عذاب جهنمي آن دست به گريبانم و شيطان دروني دست از جانم بر نمي‏دارد تا - پناه به خداي تعالي - آخر ضربه را بزند، ولي يأس از رحمت واسعه خداوند خود از كبائر عظيم است و خدا نكند كه معصيت كاري مبتلاي به آن شود. " حضرت اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام نيز در مناجات خود باحق تعالي چنين زمزمه مي‏فرمايند:

الهي و قد اَفْنَيتُ عمري في شِرّةِ السّهوِ عنك و اَبْلَيتُ شَبابي في سَكْرَةِ التَّباعد مِنك فلم اَسْتَيقِظْ ايام اغتراري بكَ وَ رُكوُني الي سبيل سَخَطِكَ؛ بارالها! عمر را در حرص و آز شديد و غفلت از تو تباه ساختم و جواني‏ام را در مستي بعد و دوري از تو فرسودم و در روزگار دليري و گستاخي به تو و قرار گرفتن در راه خشم تو، بيدار نشدم.

انس با قرآن و دعا

امام خمینی(ره) در توصیه به فرزندشان، حاج سید احمد خمینی می‌نویسد:‌«فرزندم! با قرآن این كتاب معرفت آشنا شو؛ اگرچه با قرائت آن، و راهی از آن به سوی محبوب باز كن. ... پسرم!‌دعاها و مناجات‌هایی كه از ائمه معصومین(ع) به ما رسیده است،‌بزرگ‌ترین راهنماهای آشنایی با او ـ جلّ ‌و علا ـ است و والاترین راهگشای عبودیت و رابطه بین حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله انس با اوست و... وسوسه‌های بی‌خبران تو را از تمسك به آنها و اگر توانی از انس با آنها غافل نكند».[1[

فقط انگیزه الهی

رابطه با خدا، ‌فطری‌ترین، اصولی‌ترین، ‌كارسازترین و زیباترین رابطه است. امام خمينى(ره) درباره اين رابطه سفارش مي‌فرمايد:‌»دانشگاه‌ها را باید شما رو به خدا ببرید،‌رو به معنویت ببرید و همه درس‌ها هم خوانده بشود، همه درس‌ها هم برای خدا خوانده بشود».[2[

ایشان در وصیت‌نامه خویش به جوانان توصیه می‌كند:‌»این‌جانب به همه نسل‌های حاضر و آینده وصیت می‌كنم كه اگر بخواهید اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از كشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را كه خداوند تعالی در قرآن كریم بر آن سفارش فرموده است،‌از دست ندهید».[3]و همچنین می‌فرماید: «من برای آنكه شما جوانان شایسته‌ای هستید، علاقه دارم كه جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف كنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید».[4[

پالایش روح

امام خمینی(ره)، درباره پالایش روح می‌فرماید: «از حالا كه جوان هستید و قوای جوانی محفوظ است، جدیت كنید به اینكه هوای نفس را از نفس خودتان خارج كنید»[5] و در جای دیگر می‌فرماید:‌«اسلام آن‌قدر كه با تهذیب این بچه‌های ما و جوان‌های ما كوشش دارد، ‌به هیچ چیز كوشش ندارد».[6[

دنیا را به چیزی نگیرید

جذابيت‌ها و ظواهر دنيا آن‌قدر لذت‌بخش است كه نه تنها مردم عادى، بلكه بزرگان را به خود جذب می‌كند و فقط هنر مردان خداست كه می‌توانند از این دام رهایی پیدا كنند. امام خمينى(ره) در اين باره مي‌فرمايد: «توجه كنید كه دنیا را به چیزی نگیرید. توجه كنید كه همه رفتنی هستیم و باید به خدای تبارك و تعالی نزدیك بشویم تا آنجا ما را راه بدهند».[7[

در جای دیگر نیز می‌فرماید:‌»اموری كه مربوط به این عالم است، گذراست. زودگذر هم هست و پیروزی‌ها و شكست‌ها و خوشی‌ها و ناخوشی‌های این دنیا بیش از چند روزی و مقدار اندكی پایدار نیست. آنچه برای من و شما می‌ماند، آن چیزی است كه در درون خودتان تحصیل كرده باشید. باور كنیم كه خدای تبارك و تعالی حاضر است. باور كنیم كه همه چیز به دست اوست».[8[

توبه

امام خمینی در این‌باره می‌فرماید:‌«بهار توبه، ایام جوانی است كه بار گناهان، كمتر و كدورت قلبي و ظلمت باطنى، ناقص‌تر و شرایط توبه، سهل‌تر و آسان‌تر است».[9[

خودباورى

امام خمینی(ره) با اشاره به تلاش دشمن براي نااميد كردن جوانان و انكار پيشرفت‌هاي عظيم ملت ايران، تأكید می‌كرد دشمن می‌خواهد به جوان ایرانی القا كند كه بدون وابستگی به قدرت‌ها به جایی نخواهد رسید و از این راه، انگیزه حركت و پیشرفت را از ملت و جوانان ایران بگیرد، ولی موفق نخواهد شد. حضرت امام در مورد قدرت سازندگي جوانان بر خودباورى جوانان و خوداتكايي و ابتكار و تلاش علمي آنان تأكيد مي‌ورزيد و مي‌فرمود: «جوان‌های ما اثبات كردند كه می‌توانند خودشان عمل بكنند و شما مطمئن باشید كه در درازمدت،‌شما همه كار می‌توانید بكنید. همان­طوری كه با شجاعت، ابرقدرت‌ها را خارج كردید، با شجاعت در فرهنگ خودتان كار بكنید و در كارهای خودتان،‌خودتان عمل بكنید و اتكای خودتان را هر روز به خارج كم بكنید و یك وقتی برسد كه هیچ اتكا به خارج،‌ما نداشته باشیم و همه چیز را خودمان تهیه كنیم».[10[

ایشان در جای دیگر بر این مطلب تأكید می‌كند:‌»ما باید این را بفهمیم كه همه چیز هستیم، و از هیچ­كس كم نداریم. ما كه خودمان را گم كرده بودیم، باید این خودِ گم­كرده را پیدا كنیم».[11[

مبارزه علمي و عملى

امروز دیگر مبارزه ما، مبارزه با سلاح و توپ و تفنگ نیست؛‌زیرا دشمن دریافته است كه اراده‌های پولادین ایرانی با این اسلحه‌ها از پای نمی‌نشیند. اكنون مبارزه،‌مبارزه علمی و تلاش و كوشش در راه تحقق اهداف است. رهبر كبیر انقلاب كه با ژرف‌نگری خود این انقلاب را به پیروزی رساند، برای ادامه این راه، ما را چنین راهنمایی می‌كند: «من در اینجا به جوانان عزیز كشورمان، به اين سرمايه‌ها و ذخيره‌هاي عظيم الهي و به اين گل‌هاي معطر و نوشكفته جهان اسلام سفارش مي‌كنم كه قدر و قيمت لحظات شيرين زندگي خود را بدانيد و خودتان را براي يك مبارزه علمي و عملى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالي انقلاب اسلامي آماده كنيد».[12[

نیز در جای دیگر می‌فرماید: «بهترين و مؤثرترين مبارزه با اجنبى، مجهز شدن به سلاح علم و دین و دنیاست و خالی‌كردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح خیانت به اسلام و مملكت اسلامی است».[13[

حفظ استقلال و نفي وابستگى

امام بر استقلال به اندازه ای بود كه محاصره اقتصادی ایران از سوی امریكا را یك پیروزی برای ملت ایران دانست، تا به این ترتیب، جوانان و متخصصان داخلى، نوآوری‌ها و اختراعات خود را بروز دهند. ایشان در این باره فرمود: «حصر اقتصادى، جوانان ما را بیدار كرد و فهمیدند خودشان باید كار كنند و زحمت بكشند تا احتیاجی به خارج نداشته باشند.» [14] و در جای دیگر فرمود: «فرزندان عزیزم! دیگر این شمایید كه باید هر چه بیشتر كوشش كنید تا نهال آزادی و استقلال كشور را آبیاری كنید».[15[

اصلاح مملكت

«شما جوانان... باید با وحدت كلمه، با اسلام،‌با ایمان از این نهضت تا اینجا كه آمده‌اید، از اینجا به بعد هم به جلو بروید. باید همه ریشه‌های استبداد و استعمار را از این مملكت بكنید. باید این مملكت را پاك‌سازی كنید... به نیروی شما جوانان باید این مملكت اصلاح بشود».[16[

بیداری در مقابل توطئه‌های دشمنان

امام خمینی(ره) در بخشي از وصيت‌نامه خود مي‌فرمايد: «از جوانان، ‌دختران و پسران می‌خواهم كه استقلال و آزادی و ارزش‌های انسانی را، ولو با تحمل زحمت و رنج، ‌فدای تجملات و عشرت‌ها و بی‌بندوباری‌ها و حضور در مراكز فحشا كه از طرف غرب و عمال بی‌وطن به شما عرضه می‌شود نكنند؛ كه آنان چنانچه تجربه نشان داده،‌جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت كشورتان و چاپیدن ذخایر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی كشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و كشورتان به چیز دیگر فكر نمی‌كنند و می‌خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب­مانده و به اصطلاح آنان، «نیمه­وحشی» نگه دارند».

در سفارش به این امر مهم نیز می‌فرماید: «شما جوانان برومند، شما محصلین ارجمند كه امید من هستید و نوید من هستید، باید در هر جا كه هستید، در هر جایی از ایران كه هستید، باید بیدار باشید، با بیداری از حقوق خودتان دفاع كنید».[17[

حفظ دانشگاه‌ها از انحراف

امام خمینی(ره) به اثرگذاری دانشگاه بر جامعه كنوني و آينده معتقد بود و نجات كشور از انحرافات را در گرو نجات دانشگاه‌ها مي‌دانست و مي‌فرمود:‌»به همه نسل‌ها توصیه می‌كنم برای نجات خود و كشور عزیز و اسلام آدم‌ساز،‌دانشگاه‌ها را از انحراف و غرب و شرق‌زدگی حفظ و پاسداری كنید و با این عمل انسانی ـ اسلامی خود، دست قدرت‌های بزرگ را از كشور قطع و آنان را ناامید نمایید. ... . پس اكنون كه دانشگاه‌ها و دانش‌سراها در دست اصلاح و پاك‌سازی است، بر همه ما لازم است با متصدیان كمك كنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاه‌ها به انحراف كشیده شود و هر جا انحرافی به چشم خورد، با اقدام سریع به رفع آن كوشیم. و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاه‌ها و دانش سراها انجام گیرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور و ملت است».[18[

ایشان در ادامه به جهت تأكید بر این مطلب می‌افزاید: «وصیت این‌جانب به جوانان عزیز دانش‌سراها و دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها آن است كه خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام نمایند تا استقلال و آزادی خود و كشور و ملت خودشان مصون باشد».[19[

یأس؛ هرگز

از نقشه‌هایی كه دشمنان ما پس از شكست باورنكردنی برای ما كشیدند، تلقين روحيه یأس و نااميدی در ميان ملت، به ویژه جوانان است تا به آنها القا كند نمی‌توانند كشور را بدون وابستگی به غرب اداره كنند. امام با هوشيارى، همیشه به ملت امیدواری می‌داد و آنها را از ناامید شدن منع می‌كرد: «یكی از جنود ابلیس، یأس است، در اموري كه انسان بايد با اميد و طمأنينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد یأس مي‌كنند و با ايجاد یأس جوان‌هاي ما را در آن مسائلي كه بايد تصميم جدي پيش بروند، گاهی سست می‌كنند».[20[

دفاع از اسلام

امام خمینی(ره) مي‌فرمايد: «شما جوانان تحصیل‌كرده در هر جا هستید، وظایف خطیری دارید. وظیفه دفاع از اسلام كه به عهده هر فرد مسلم است، وظیفه دفاع از میهن و استقلال آن، وظيفه شناساندن اسلام بزرگ به جوامع بشرى. بكوشید و خود به احكام اسلام عمل كنید و دیگران را وادار به عمل كنید و پرده‌های ضخیمی كه كجروان بر چهره نورانی اسلام افكنده‌اند را برطرف كنید. باید اشخاص و طلاب جوان كه مشغول به تحصیل هستند، علاوه بر تحصیل، بروند و تبلیغ كنند».[21[

آگاه ساختن ملت‌ها

امام خمینی(ره) دراين‌باره مي‌فرمايد:‌»بر شما جوانان ارزنده اسلام كه مایه امید مسلمین هستید، لازم می‌باشد كه ملت‌ها را آگاه سازید و نقشه‌های شوم و خانمان­سوز استعمارگران را برملا نمایید.»[22] ایشان و در جایی دیگر می­فرماید: «بر شما جوانان روشن­فكر است كه از پا ننشینید تا خواب­رفته­ها را از این خواب مرگ­بار برانگیزانید، و با فاش كردن خیانت­ها و جنایت­های استعمارگران و پیروان بی­فرهنگ آنها، غفلت­زده­ها را آگاه نمایید».[23[

پیوند حوزه و دانشگاه

«لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشن­فكر دانشگاه‌ها به روحانیت احترام بگذارند...؛ چنان‌كه روحانیون محترم باید به طبقه جوان روشن­فكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامی است و به همین جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته، آنها را چون فرزندانی عزیز و برادرانی ارجمند بدانند».[24[

نظر موافق :

تمام وصایای امام باید توسط مسئولین اجرا شود .و در این راه باید راه درست را به جوانان نشان دهند .

نظر مخالف :

تمام نظرات امام کاملا درست می باشد .

نتیجه گیری

با توجه به تحول شگرفی که در ملت ایران، به ویژه جوانان به واسطه نفس قدسی و گرم امام به وجود آمد و نقش عظیم ایشان در هدایت انقلاب کبیر اسلامی که از بزرگ‌ترین ثمرات آن، احیای دین در جهان امروز است،‌ بازنگری رهنمودهای آن روح الهى، ضروری است از این‌ رو پایگاه خبری تحلیلی خط اول بر آنست تا هرروز گوشه ای از وصایای امام رحمت الله را منتشر نماید.

امام خمینی ( ره) فرمودند: از نقشه های موذیانه دشمنان در محیط های آموزشی آن است که جوانان و نوجوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خود منحرف کنندو به سوی شرق یا غرب بکشانندو دولتمردان را از بین آنان انتخاب کنند و این بهترین راه برای عقب نگه داشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه است . اینجانب به همه ی نوجوانان و جوانان وصیت می کنم کشورتان را از آسیب نگه دارید و با جان و دل کوشش کنید و با این عمل انسانی اسلامی خود دست قدرتها ی بزرگ را از کشور فطع و آنان را ناامید نمائید.

پی نوشت ها :

[1]. وعده دیدار، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، 1374، چ 1، صص 83 و 84.

[2]. كلمات قصار پندها و حكمت‌ها، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، 1372، چ 1، ص 200.

[3]. بخشي از وصيت‌نامه الهي ـ سياسي امام خمينى(ره).

[4]. همان.

[5]. كلمات قصار پندها و حكمت‌ها، ص 216.

[6]. همان.

[7]. صحیفه نور، ‌ج 20، صص 3 و 4.

[8]. همان.

[9]. كلمات قصار، پندها و حكمت‌ها، ص 216.

[10]. صحیفه نور، ج 16، ص 63.

[11]. كلمات قصار و پندها و حكمت‌ها، ص 73.

[12]. صحیفه نور، ج 20، ص 241.

[13]. جوانان از ديدگاه امام خمينى(ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، 1378، چ 5، ص 309.

[14]. همان.

[15]. كلمات قصار پندها و حكمت‌ها، ص 114.

[16]. جوانان از ديدگاه امام خمينى(ره)، ص 167.

[17]. كلمات قصار، پندها و حكمت‌ها، ص 217.

[18]. بخشي از وصيت‌نامه الهي ـ سياسي امام خمينى(ره).

[19]. همان.

[20]. جوانان از ديدگاه امام خمينى(ره)، ‌ص 314.

[21]. همان، ص 110.

[22]. كلمات قصار پندها و حكمت‌ها، ص 218.

[23]. جوانان از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص 107.

[24]. همان، ص 123.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 12:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درس دانش خانواده

بازديد: 6067

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عنوان:

نگاه اجمالی به تنظيم خانواده


 

 

فهرست مطالب

چکیده

مقدمه

تنظيم و تكثير مواليد در انديشه ديني

خانواده در اندیشه حقوقی

سابقه تاريخي خانواده

مفهوم تنظيم در لغت و اصطلاح

مواردي از وضعيت نگران كننده فعلي

سابقه تاريخي مسأله تنظيم خانواده

تنظيم خانواده در قرن 19

نگاهي به منابع ديني درباره زاد و ولد

تنظیم خانواده در آیات و روایات

ارزیابی روایات تکثیر و کنترل

روایات و حکم «عزل»

روايات ترغيب بر تكثير

جمع بين روايات

نظر علما و فقها درباره عزل

ضرورتهای کنترل و تنظیم در جوامع فعلی

تنظیم خانواده و روش آن

عقیم سازی زن یا مرد

اقدام به از بین بردن نطفه

مراحل جنین از نظر قرآن

دیه جنین از نظر روایات

دیه جنین از نظر فقها

ديه جنين در قانون مجازات اسلام

بررسي نظر موافقان تنظيم خانواده

بررسي نظرات مخالفان تنظيم خانواده

از آنچه گفته شد مي‌توان نتيجه گرفت:

منابع و مآخذ

 

 

 

 

چکیده

آنچه كه از تنظيم خانواده به اذهان عمومي متبادر مي‌شود, كنترل و ايجاد محدوديت در زايش است. رشد جمعيت در دهه‌هاي گذشته, برخورداري از امكانات بهداشتي و غيره, جوامع و سازمانهاي مختلف را به توجيه و ترويج اين امر وا داشته است. ليكن حقيقت تلخي كه اخيراً گريبان‌گير بسياري از كشورهاي توسعه يافته گرديده, تقليل و سير معكوسي است كه در زاد و ولد جوامع صورت مي‌پذيرد و عواقبي كه به تبع اين مشكل دولتمردان را به چاره‌سازي و توسل به توجيهات لازم فرا مي‌خواند.

در كشورهاي جهان سوم هنوز روي مسأله «كنترل مواليد» بشدت تبليغ و برنامه ريزي و فرهنگ سازي مي‌شود. سؤال واقعي اين است كه چگونه بايد در اين قضيه به حد تعديل فراي از افراط و تفريط رسيد. مقاله حاضر مي‌كوشد اين مسأله را از ابعاد مختلف مورد ارزيابي قرار دهد؛ بويژه كه در انديشه ديني مسأله تنظيم خانواده فقط از بعد ظاهري آن مورد توجه قرار نمي‌‌گيرد؛ بلكه از آن جهت كه شاكله ارزشهاي معنوي و شخصيت حقيقي افراد حاصل توجه به تعادل و حاكميت سامان‌گيري و سامان‌پذيري و تنظيم واقعي خانواده است. بر اين اساس, پردازش موضوع امري ضروري است.

آنچه كه از تنظيم خانواده به اذهان عمومي متبادر مي‌شود, كنترل و ايجاد محدوديت در زايش است. رشد جمعيت در دهه‌هاي گذشته, برخورداري از امكانات بهداشتي و غيره, جوامع و سازمانهاي مختلف را به توجيه و ترويج اين امر وا داشته است. ليكن حقيقت تلخي كه اخيراً گريبان‌گير بسياري از كشورهاي توسعه يافته گرديده, تقليل و سير معكوسي است كه در زاد و ولد جوامع صورت مي‌پذيرد و عواقبي كه به تبع اين مشكل دولتمردان را به چاره‌سازي و توسل به توجيهات لازم فرا مي‌خواند.

در كشورهاي جهان سوم هنوز روي مسأله «كنترل مواليد» بشدت تبليغ و برنامه ريزي و فرهنگ سازي مي‌شود. سؤال واقعي اين است كه چگونه بايد در اين قضيه به حد تعديل فراي از افراط و تفريط رسيد. مقاله حاضر مي‌كوشد اين مسأله را از ابعاد مختلف مورد ارزيابي قرار دهد؛ بويژه كه در انديشه ديني مسأله تنظيم خانواده فقط از بعد ظاهري آن مورد توجه قرار نمي‌‌گيرد؛ بلكه از آن جهت كه شاكله ارزشهاي معنوي و شخصيت حقيقي افراد حاصل توجه به تعادل و حاكميت سامان‌گيري و سامان‌پذيري و تنظيم واقعي خانواده است. بر اين اساس, پردازش موضوع امري ضروري است.

 

واژگان کليدی

تنظيم خانواده، کنترل موالید، تعدیل و تعادل، تکثیر نسل، فقه اجتماعی پویا، سقط جنین، پیشگیری زاد و ولد، عزل نطفه

مقدمه

 

 

 

 

 

مقدمه

خانواده, واحد بنيادين جامعه و كانون اصلي رشد و تعالي انسان است و توافق عقيدتي و آرماني در تشكيل و تنظيم خانواده زمينه‌ساز اصلي حركت تكاملي و رشد يابنده انسان است؛ از اين رو, فراهم كردن امكانات جهت نيل به اين مقصود از وظايف حكومت اسلامي است.

از سوي ديگر خانواده پايگاه طبيعي حفظ سنتهاي ملي, مذهبي و نگاهبان تمدن قومي و بهترين شيوه علمي ايجاد و تربيت كودكان است و جامعه بايد از آن حمايت كند. حمايت و تربيت كودكان بعنوان تكليف پدر و مادر در صورتي قابل اجرا و مفيد است كه اين دو اتحادي با دوام داشته باشند و رشته‌اي استوار پيوند ميان همسران را تضمين كند.

 

تنظيم و تكثير مواليد در انديشه ديني

اسلام تا جايي به خانواده اهميت داده است كه در قوانين شريعت, تعادل بين روابط و حتي تعداد اعضاي خانواده, ويژگي‌هاي ارتباطات تربيتي, وراثتي و اجتماعي و فرهنگي را مورد توجه قرار داده است. اين مورد در سور متعدد بقره, نساء, نور, طلاق و آيات فراوان قرآن ذكر شده است. همه اينها براي حفظ كانون گرم خانواده است. در آيه‌اي از قرآن بحث تكثير و توالد و حفظ تقوا نه تنها به اهل ايمان بلكه به همه اقشار توجه داده شده است؛ «يا ايها الناس اتّقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منها رجالاً كثيراً و نساء فاتقوا الله الذي تساءلون به و الارحام ...» (نساء, 1).

ابتداي آيه در مورد تكثير ولد است و تقوي در خصوص خانواده, هم در ابتداي آيه و هم در آخر آيه مورد تأكيد واقع شده است. جايگاه ارحام و ازدياد آن و تكثير نسل در زمره موارد تبيين اين آيه است. دين مبين اسلام كه به همه ابعاد وجودي انسان توجه دارد و براي هر كدام برنامه‌هايي تدوين نموده, در آيات و احاديث متعددي به تقدس بنيان ازدواج پرداخته و راهنمايي‌هاي ارزنده جهت حفظ و تداوم و استحكام آن ارائه داده است. واقعيت اين است كه خوشبختي را فقط در زندگي خانوادگي بايد جستجو كرد.

دغدغه ديگر اين است كه زمين براي بندگان صالح است و بايد نسل صالح و سالم را به جوامع ارائـه دهیم. طبق ایـن آیه هدف از تشکیـل خانواده شاکلـه یک نسل صالح را آغازیدن است و می‌توان اهداف آن را، 1- استحکام نظام خانواده بر اساس ارتباط درست میان افراد آن و سلامت اجتماعات بشری؛ 2- توالد و تناسل بر اساس نسل سالم که این امر در گرو بهداشت روان و اندیشه و نیز سلامت جسم است تا کمالی که در انسان است در شاکله مناسب خانواده صحيح شکل گیرد؛ 3ـ اقتدا به شیوه انسان‌های شایسته؛ 4ـ حفظ عفت و پاکدامنی؛ 5ـ قوام بخشی به دوستی، محبت و عشق؛ 6ـ بهداشت معنوی، سلامت، بهداشت در بعد جسمانی و مادی افراد در خانواده.

خانواده در اندیشه حقوقی

حقوق نیز در بخش خانواده چندان در قلمرو نفوذ اخلاق و مذهب است كه گفته مي‌شود نقش دولت محدود به تضمين قواعد اخلاقي حاكم بر خانواده است و قانون‌گذار در وضع قواعد آن آزادي ندارد و هدف حقوق اسلامي كه منشعب از فقه غني اسلام است حفظ مصلحت خانواده و فرزندان است و مي‌خواهد اين كانون عاطفي و تربيتي را از گزند خودخواهي‌ها مصون دارد, هر چند به بهاي كاستن از آزادي‌هاي فردي باشد؛ زيرا خانواده واحد بنيادين جامعه اسلامي است و هدف قوانين پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي است.

طبع خانواده با حقوق و احكام آمرانه آن سازگار نيست و اثر قوانين در ايجاد نظم در خانواده ناچيز است. پس اگر در پي آن باشيم كه سنتها را دور افكنيم و قانون را جايگزين آن سازيم, در واقع خانواده را ميان تهي ساخته‌ايم.

البته نقش حقوق را در تنظيم خانواده نبايد انكار كرد. زيرا كساني هم هستند كه با هيچ منطقي جز زور و اجبار تسليم نمي‌شوند؛ درباره اينان تنها حقوق مي‌تواند حداقلي از نظم و عدالت را مستقر سازد. ولي آنچه گاه از نظر دور مي‌ماند اين است كه آخرين و ناقص‌ترين حربه را نبايد در اولين گام در مورد خانواده و مسائل آن اعمال نمود.

 

سابقه تاريخي خانواده

انسان براي زيستن و انجام فعاليت‌هايش در اجتماع نياز به محيطي سالم و ابزاري براي رشد و ارتقا دارد, دستورات اسلام و ساير اديان الهي از سوي خداوند عالم حكيم و سرچشمه فياض وحي براي راهنمايي و هدايت بشر و رفع مشكلات او صادر گشته است. انتظار از دين حكم مي‌كند كه مشكلات جامعه را بتوان با استناد به منابع ديني بر طرف نمود؛ يكي از اين موارد, مسأله تنظيم خانواده است.

از نظر اصولي و تئوري, اديان گوناگون و مذاهب اسلامي به مسأله ازدواج و تكثير نسل, اهميت بيشتري مي‌دهند و رغبتي به كنترل و پيشگيري ندارند؛ اما اين ادعا كه عقايد ديني مانع تقليل مواليد هستند, سخني دور از واقع بيني و حقيقت است؛ زيرا تأكيد اسلام بر تكثير, نسل صالح و افزايش جمعيتي است كه زمينه‌ساز «اَنّ الارضَ يَرثِها عبادي الصالحون» باشد.

ليكن اگر جامعه‌اي از نظر امكانات مادي و معنوي توانايي دارد انسان‌هايي لايق و مثمر ثمر براي جامعه و مايه فخر و مباهات اسلامي تربيت كند مي‌تواند افزايش نسل را تبليغ نمايد, كارشناسان ناهنجاري‌هاي محيط زيست, آلودگي هوا, ركود آموزش و افت سطح تحصيلي, مشكلات متعدد اقتصادي, كمبود منابع زميني و غذا و ... را مشكلات واقعي مي‌دانند كه حيات جوامع انساني را به خطر انداخته است. علما و انديشمندان ديني در خصوص مسأله تنظيم خانواده دو گروه هستند. عده‌اي به پيروي از نظرات كارشناسان اقتصادي جمعيتي و جامعه شناسي با استناد به تعدادي آيات و روايات و مسؤوليت پدر و مادر و اجراي حقوقي كه بر عهده آنهاست, تنظيم خانواده را امروزه امري ضروري مي‌دانند و عده‌اي ديگر از صاحبنظران ديني با آنان مخالفند و با ارائه دلايلي تنظيم خانواده را رد مي‌كنند.

 

مفهوم تنظيم در لغت و اصطلاح

تنظيم در لغت به معني ترتيب و آراستگي، انتظام و ترتيب دادن است (دهخدا, 1344, ذيل واژه). از مفهوم اصطلاحي بر مي‌آيد كه ما بايد در جهت اعضاء و افراد خانواده مطابق امكانات برنامه‌ريزي كنيم. و براي اين تنظيم فرهنگ‌سازي نيز نماييم. نقش دولت هم اين است كه بايد در حد توان امكاناتي در اختيار خانواده‌ها قرار دهد تا زمينه‌ساز تعادل و رشد مناسب گردد. اصل در انديشه اسلامي, تشكيل خانواده, ايجاد نسل صالح و زاد و ولد است. نسلي كه قابليت عمران و استخلاف در زمين را از سوي كردگار داشته باشد.

مواليد در لغت به معني فرزندان، نبات و حيوانات است (دهخدا، 1344، ذيل واژه). و در اصطلاح توليد و تكثير نسل صالح و كاراست.

كنترل مواليد از دو نگاه متقابل بحث تنظيم و كنترل مواليد در جوامع فعلي از دو جنبه مقابل هم مطرح است. در جوامع به اصطلاح پيشرفته بويژه در دنياي غرب يكي از معضلاتي كه امروزه رخ نموده و دولتها را به فكر جمعيت خود در دهه‌هاي بعد انداخته است كه متأسفانه به سبب افراط در اين ناحيه, بي‌توجهي به كانون خانواده, مسأله كثرت انحلال و طلاق و عدم رغبت به سوي تشكيل آن در سنين جواني و عدم توجيه لازم در زمينه نقش خانواده در ساماندهي شخصيت افراد و جامعه پيش آمده است. توسعه نگرش‌هاي فمينيستي و بي‌رغبتي زنان به مسووليت هاي مادري و همسري, توسعه آزادي جنسي و بي بند و باري و كاهش ميزان ازدواج و مواردي ديگر از اين قبيل دست به دست هم داده و سبب شده بسياري از كشورها كه دهه‌هاي قبل مسأله كنترل مواليد و شعار فرزند كمتر را مطرح مي‌كردند, امروزه جهت‌گيري عكس داشته باشند و افراد جامعه را به تشكيل خانواده و به دنيا آوردن فرزند حتي بطور موقت ترغيب و تشويق نمايند و حتي براي مرداني كه مي‌‌خواهند پدر شوند مرخصي زايمان اختصاص دهند. آمار فزاينده در اخبار روزانه حاكي از نگراني فراوان در اين گونه كشورهاست. و اينكه جمعيت جوان كشورها رو به نقصان و ميزان ميانسالان و يا كهن‌سالان بيشتر از ميزان جمعيت جوان است.

 

مواردي از وضعيت نگران كننده فعلي

1ـ افزايش30 درصدي ميزان طلاق نسبت به سال1970, كاهش40 درصدي ميزان ازدواج از همان سال و صعود سرسام‌آور ميزان كودكان نامشروع از 5 درصد در سال 1940 به 33 درصد در حال حاضر.

2ـ بي‌رغبتي عمومي به فرزندآوري و كـاهش چشمگير رشد جـمعيت و تهديد نيروي كارآمد جوان در آينده بويژه در كشورهاي اروپايي.

3ـ افزايش تعداد خانوارهاي علاقه‌مندي كه سرپرستي آنها را زنان بر عهده دارند از 3 ميليون مورد در سال 1970 به 8 ميليون مورد در حال حاضر.

4ـ علي رغم افزايش30 درصدي كل جمعيت از 5/25 ميليون به 25 ميليون كاهش پيدا كرده است تنها حدود نيمي از فرزنداني كه داراي والدين ازدواج كرده هستند با هر دو والدين حقيقي خود زندگي مي‌كنند. بقيه يا با يكي از آنها كه مجدداً ازدواج كرده بسر مي‌برند يا با ناپدري و نامادري زندگي مي‌كنند و خانواده ميدان كارزاري شده است كه در آن والدين بر سر هزينه‌ها‌ي نگهداري از فرزند و حق ملاقات با او به ستيز با يكديگر مي‌پردازند.

5ـ عبرت‌آميز است كه 87 درصد كساني كه در زندان‌هاي آمريكا بسر مي‌برند يا اصلاً نمي‌دانند پدرشان كيست و يا سال‌هاست كه هيچ‌گونه تماس با پدر خود نداشته‌اند.همچنين زنان مطلقه به نسبت همتايان متأهل خود بيشتر مستعد پذيرش ديدگاه‌هاي فمينيستي مي‌باشند. بحران خانواده در زندگي اقتصادي نيز بروز و ظهور داشته است. فروپاشي خانواده عامل ايجاد شكاف ميان غني و فقير است. به اين ترتيب كه ثروتمندان اكثراً از خانواده‌هاي با ثبات برمي‌خيزند و فقرا معمولاً محصول خانواده‌هاي داراي سرپرست زن هستند. در زمينه دارا بودن يا ندار بودن, ثروت كمتر از نحوه‌ زندگي خانوادگي دخيل است. بدون هيچ شبهه‌اي فساد خانواده معضل شماره يك اجتماعي در آمريكاست. با اين حال بسياري منكر اين واقعيت مي‌شوند و استدلال مي‌كنند كه حقوقي كه زنان امروز بدست آورده‌اند, آزاديي را كه قبلاً هرگز نداشته‌اند به آنان داده است. اما فرزندان داراي يك تريبون سياسي نيستند. اين خودخواهي كه مادر يا پدر به دنبال آن هستند, اثر مخربي بر كودكان دارد؛ در عصر لذت آني, كودكان غالباً در محاسبات به فراموشي سپرده مي‌شوند. فرزندان نامشروع كارآيي مدارس را كمتر و خيابان‌ها را ناامن‌تر مي‌سازند. آزادي براي طلاق آسان, اغلب منجر به قطع روابط دوستي و همسايگي مي‌شود و شبح فروپاشي خانـواده, بي‌مـيلي به تشكـيل خانواده و ترس از ازدواج و بچه‌دار شـدن را دامن مي‌زند (محمدي, 1383, ص45).

 

 

سابقه تاريخي مسأله تنظيم خانواده

حيات بشر در روي زمين با خلقت آدم ابوالبشر و هبوط او و زندگي مشترك با حوا آغاز شده است. توليد و تكثير نسل از همان زمان شروع شد و تا مدتهاي مديد ادامه يافت, در زمان‌هاي قديم هيچ‌ وقت مشكل جمعيت به حدي نرسيده بود كه انسان را به فكر كنترل آن وادارد. بين منابع بالقوه و بالفعل زمين كه مورد نياز و استفاده بشر بود, و مواهب طبيعي و جمعيت انساني توازن نسبي وجود داشت، و از طرف ديگر, كنترل طبيعي جمعيت با عواملي چون زلزله, سيل, آتش فشان و ... وجود داشته است.

مسأله كنترل جمعيت يا تنظيم خانواده كه در بسياري از كشورهاي جهان اجرا مي‌شود, يكي از مسائل اجتماعي دو قرن اخير است كه خصوصاً پس از جنگ جهاني دوم بصورت جهاني مطرح شد, اصولاً مسأله تنظيم خانواده مسأله‌اي نيست كه مطلقاً قابل طرد يا قبول باشد؛ بلكه با توجه به شرايط جامعه و هدفهاي آن در زمينه‌هاي مختلف مي‌توان درباره اين موضوع فكر كرده, اظهار نظر نمود.متأسفانه شرايط كنوني زندگي اجتماعي به ويژه كشورهاي در حال رشد و جهان سوم مسائلي را براي مردم پيش آورده و نيازها و خواسته‌هايي را طلب كرده است كه بسيار متفاوت با گذشته مي‌باشد. برخي از اين مسائل مانند توجه بيشتر به تغذيه, بهداشت, درمان و آموزش جنبه مثبت نيازها و خواست‌هاست, اما نكته مهمي كه وجود دارد، گرايش به ضروري دانستن آنها در زندگي فردي و اجتماعي خانواده است كه خواه ناخواه موجب دگرگوني در رفتار و تنظيم برنامه زندگي آنها شده است, در نتيجه شكل زندگي و رفتار مردم نسبت به مسووليت پذيري و داشتن فرزند تغيير يافته است.

 

تنظيم خانواده در قرن 19

در سال 1878 آني بيزانت كتابي تحت عنوان «قانون جمعيت» نوشت كه بر اساس افكار مالتوس تنظيم يافته بود و درباره تنظيم نسل بحث مي‌كرد.

در سال 1885 خانم دكتر ايتاچاكوبس؛ در هلند «جمعيت مالتوس» را تشكيل داد كه هدف آن تنظيم نسل بود؛ در حال حاضر اين جمعيت به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌دهد.

در سال 1911 در آمريكا «ويليام رابينسون» درباره تنظيم نسل و اهميت آن سخنراني كرد و در سال 1931 سرانجام جمعيت‌هاي مختلف تنظيم نسل بهم پيوسته, جمعيت واحدي به نام جمعیت تنظیم نسل را به وجود آوردند. در همین سال در بوداپست, ژنو و پاریس، مرکزی به همین منظور تأسیس گردید (شهبازیان, 1377, ص65). و در سال 1948 زمامداران ژاپن به علت کثرت و افزایش جمعیت، قانون حمایت از خانواده را از تصویب گذراندند و به مردم حق دادند که به علتهای اقتصادی یا جسمی از آوردن فرزند جلوگیری کنند (همو). سابقه کنترل جمعیت به نظریه مالتوس بر می‌گردد. وی در سال 1797 میلادی کتابی به نام «رساله در اصل جمعیت» منتشر کرد که پس از آن در سالهای 1803 تا 1821 میلادی به صورت مستدل‌تر از چاپ نخستین, پنج‌بار تجدید چاپ گردید.

با گذشت زمان این نظریه در جهت جلوگیری از رشد جمعیت تقویت گردید، زیرا از سال1830 تا سال 1930 یک میلیارد نفر بر جمعیت قبلی جهان افزوده شد و تا سال 1960 یک میلیارد دیگر اضافه گشت و تا سال 1975 یعنی در مدت 15 سال جمعیت جهان به چهار میلیارد رسید (بهشتی، 1973م، ج1، ص 253).

یکی از مشکلات اجتماعی که جامعه ایران به ویژه طی دو دهه گذشته با آن دست به گریبان بوده، رشد نامتناسب و بی‌رویه جمعیت نسبت به امکانات موجود در جامعه حاکم است. افزايش چشمگير زاد و ولد از يك سو و عدم توجيه كافي در ناحيه فرهنگ بهره‌وري از مواهب طبيعي و انساني و محدوديت منابع مالي و امكانات رفاهي از سوي ديگر, مشكلات بسياري را هم در قلمرو عمومي, يعني برنامه‌ريزي‌هاي توسعه اقتصادي و فرهنگي و هم در حوزه خصوصي، معيني تنظيم امور خانواده‌هاي ايراني پديد آورده است.از سوي ديگر در ناحيه تعامل ميان فرهنگها، و به ويژه سلطه‌گري و توسعه فرهنگ غرب و نفوذ فرهنگ بيگانه در ايران مشكلاتي را در راه حركت از سنت به مدرنيزه شدن ايجاد نمود كه تأثيراتي را در خانواده و توالد نيز به دنبال داشت. از طرف ديگر، واقعيتها حاكي از آن است كه اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران خواهان آن هستند كه امور اجتماعي خود را به گونه‌اي تنظيم كنند و سامان بخشند كه با قوانين اسلامي و موازين شرعي مغايرت نداشته باشد، آنان اين پايبندي را بخشي از هويت تاريخي و فرهنگي خود مي‌شمارند مسائلي كه در زمينه بهداشت و تنظيم خانواده پيش آمد، شناسايي حكم اسلام در اين زمينه را ضروري نمود و سؤالاتي از اين قبيل مطرح شد، به كار بردن عوامل ضد باروري بخصوص قرصهاي ضد بارداري از نظر اسلامي جايزاست يا نه؟ آيا عقيم كردن پدر يا مادر به وسيله ابزارهاي گوناكون پزشكي جايز است؟ حكم سقط جنين در مراحل گوناگون از نظر اسلام چيست؟ آيا اصولاً فكر كم بچه داشتن بر خلاف آنچه ما از اسلام مي‌دانيم، نيست؟

 

نگاهي به منابع ديني درباره زاد و ولد

رواياتي از پيغمبر اكرم وارد شده است مثلاً آن حضرت فرمود: اكثروا الولد, اُكاثربكم غداً؛ «فرزند زياد بياوريد, من فردا به شما با داشتن امت بزرگ و پرجمعيت بر ديگران مباحات مي‌كنم (الحر العاملي, 1414ه‍, ج21, ص358).

ما بايد در فرهنگ ديني, بومي، استقلال و خودباوري فكري, كار كنيم و سرمايه‌ها و توانمندي‌هاي نسل خود را بشناسيم. تنظيم خانواده را مي‌توان نظم و سامان دادن به تعداد اعضاي خانواده در حد امكانات خانواده و جامعه؛ لذا بحث تنظيم و كنترل دو چيز مجزا از يكديگر است بحث از تنظيم, نظم و سامان‌دهي به توالد و تكثير است نه فقط كنترل؛ حال سؤال اين است كه اصل در اسلام كنترل است يا تكثير؟ خداوند در قرآن مي‌فرمايد «و كذلك جعلناكم أمه وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا» (بقره, 143).

با توجه به مفاد اين آيه مي‌توان نتيجه گرفت كه تعادل و ثبات و سلامت خانواده را بايد در نظر گرفت اصل اولي در اسلام تكثير نسل و سامان‌دهي به اين تكثير و به نظم در آوردن اعضاي خانواده است؛ بطوري كه تكاملش كامل گردد و نسل صالحي به جامعه ارائه دهد. لذا در تعابير روايي فقط مسأله تكثير بدون دغدغه ديني و تربيتي نيست. قبل از تشكيل خانواده مي‌فرمايد «اختارُوا لنطفكم فَاِنّ العرقَ دساسً» (الحرالعاملي، 1414ه‍، ج 14، ص 105). يعني مسأله فرزندآوري و توليد نسل از جايگاه والايي برخوردار است كه تمام مراتب زندگي طرفين را متأثر مي‌نمايد؛ از آن جمله انتخاب همسر و رعايت ارزش مداري زوجين براي تربيت و فرزندآوري صحيح.

آری وقتی که دو انسان مسلم و متعهد با هم بنای همسری و تشکیل کانون الفت می‌نهند واحدی پر خیر و برکت را در جامعه تشکیل می‌دهند، در نتیجه خدمات ارزنده‌ای به جامعه می‌دهند؛ که یکی از شاخه‌های آن پروراندن فرزندان صالح و پاک است لذا درهای رحمت بسوی خانواده و فرزندان و نسل و محیط اجتماع گشوده می‌شود (مشکینی، 1359، ص18).

هدف ازدواج در اسلام تكامل روح و جسم و خوشبختي زوجين مي‌باشد و آوردن فرزند برای کامل کردن هر چه بیشتر آنها و سهیم کردن فرزند در این خوشبختی است (روحانی، 1355، ص9).

تداوم و استواری خانواده بر فرزند داری بنا شده است؛ زیرا یکی از اهداف زناشویی در تعالیم اسلامی داشتن فرزند است و در احادیث پیامبر و ائمه معصومين عليهم السلام به همین معنا اشاره شده است؛ به گونه‌ای که از مجموع احادیث، اصلی ثابت را در تعالیم اجتماعی اسلام می‌توان استنباط کرد.

داشتن نسل از مقاصد ازدواج است و حتی توصیه شده است آدمی برای داشتن نسل دعا کند و آن را از خدا بخواهد، حضرت یعقوب به فرزندش دستور داد زن بگیرد. به این امید که خدا از او نسلی پدید آورد که زمین را از ذکر خدا گران بار کند.

امام سجاد(ع) فرمود: فرزند خوب چیزی است که اگر بماند دعای بعد است. اگر بمیرد شفاعت‌گری است که پیش از پدر و مادر از دنیا رفته است.

در تولید نسل توصیه این است که از فقر و نادانی نترسید و به فرموده رسول خدا(ص) اگر فردی از ترس فقر از بچه دار شدن جلوگیری کند، مورد نفرین است. و نیز فرموده اگر فرزند سقط شود پدر را به بهشت می‌برد و اگر بمیرد، خدای اجرش دهد و اگر بماند برای او پس از مرگ طلب آمرزش کند (قائمی، 1369، ص61). از تمامی این متون بر می‌آید که در او پس از مرگ طلب آمرزش کند (قائمی، 1369، ص61). از تمامی این متون بر می‌آید که در كنار امر زاد و ولد مسأله نسل سالم و صالح در اندیشه دینی کاملاً مورد توجه است.

 

 

تنظیم خانواده در آیات و روایات

در هیچ یک از آیات قرآن مجید، آیه‌ا‌ی که مستقیماً با مسأله تنظیم خانواده ارتباط داشته باشد، وجود ندارد و یا آیه‌ای که به طور قطع جلوگیری از حاملگی را منع کرده باشد، دیده نمی‌شود؛ ولی حکم اجرای مفاد برخی آیات که برای موضوع دیگری نازل شده‌اند و اجرای مفاد آنها قهراً به نوعی تنظیم خانواده منجر می‌شود.

خداوند در قرآن می‌فرماید و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین إماما؛ «پروردگارا ما را از همسران و فرزندانمان آرامش دیدگان عطا کن» (فرقان، 74).

بندگان رحمان در دعای خود درخواست کنند که همسران و ذریه‌هایشان قره عینی ایشان باشد تا موفق به طاعت خدا و اجتناب از معصیت او شوند. در نتیجه از عمل صالح آنان چشم ایشان روشن گردد. این دعا می‌رساند که بندگان رحمان اهل حقند و پیروی هوای نفس نمی‌کنند زیرا هر همسر و هر ذریه‌ای را دوست نمی‌دارند بلکه همسر و ذریه‌ای را دوست دارند که بنده خدا باشند و ما را براي متقين امام قرارده» (طباطبایی، بی تا، ج15، ص354-355).

در یک نگرش کلی به روایات می‌توان گفت هیچ دلیلی بر حرمت تنظیم خانواده نداریم و اگر مطلوب بودن زیاد اولاد داشتن و تکثیر نسل هم ثابت شود این دلیل بر حرمت پیشگیری از بارداری نمی شود و بر فرض که ادله زیاد بچه داشتن را ثابت کند، اما همین اندازه دلالت داشتن به معنی الزام و وجوب نیست تا با جایز بودن تنظیم خانواده ناسازگاری داشته باشد.

مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار بابی را تحت عنوان «باب فضل توسعة العیال و مدح قلة العیال» گشوده است. روایات این باب را در دو بخش جمع کرده است؛ بخشی مربوط به اهمیت وسعت دادن خانواده و بخشی فضیلت کم داشتن عیال و فرزند و بخش دوم روایاتی درباره تشویق به کم بچه داشتن اشاره می‌کند (مجلسی،1398ه‍، ج101، ص69).

دین اسلام، بلکه تمامی ادیان آسمانی پیروان خود را به افزایش جمعیت با ایمان و شایسته به اندازه‌ای که در توان آنان باشد، فرا می‌خواند لیکن برنامه‌ریزی، نظم، تدبیر، تعادل را جزء اصول زندگی انسان می‌شمارد در این باره روایات بسیاری از شیعه و سنی ذکر گردیده است.

 

ارزیابی روایات تکثیر و کنترل

1ـ در صحیحه محمد بن مسلم به روایت از امام صادق‌(ع) آمده است، پیامبرخدا(ص) فرمود تزوجوا فإنی مکاثر بکم الأمم غداً فی یوم القیامه؛ «ازدواج کنید که من به سبب زیادی جمعیت شما بر دیگر امتها مباهات می‌کنم» (الحر العاملی، 1414ه‍، ج14، باب 1، حدیث2، ص3).

2ـ جابر از امام باقر(ع) نقل می کند که پیامبرخدا(ص) فرمود ما یمنع المؤمن أن یتخذ اهلاً لعل الله یرزقه نسمة تثقل الارض بلا إله الا الله؛ «چه چیزی انسان مؤمن را از این باز می‌‌دارد که همسری برگیرد، تا شاید خداوند فرزند برای او روزی کند که زمین را با «لا اله الا الله» آکنده سازد» (همو).

3ـ از امیر مؤمنان علی(ع) در حدیث اربعماه نقل شد که می‌فرمود ازدواج کنید، زیرا پیامبرخدا(ص) بارها فرمود من کان یجب ان یتبع سنتی فلیتزوج فإن من سنتی التزویج و اطلبوا الولد فإنی اکاثر بکم الأمم غداً؛ «هرکس دوست دارد که پیرو سنت من باشد باید ازدواج کند، زیرا ازدواج سنت من است. در جستجوی فرزند باشید، زیرا من در فردای قیامت با جمعیت انبوه‌تان، بر امت‌ها مباحات می‌کنم».

اصل در موالید کنترل است یا عدم کنترل؟ و در اندیشه اسلامی کدام یک مقدمتر است؟آنچه که بعنوان اصل و قاعده اولیه در متون روایی است، فرزندآوری و داشتن فرزندان متعدد و تکثیر است لیکن این اطلاقات از مقیداتی برخوردار است که با در نظر داشتن جامعیت قوانین دینی چه از منظر تربیتی و چه از منظر نظم و سامان‌پذیری و ترسیم گستره حقوق و تکالیف در خانه و خانواده و تأثیر و تأثر نظام خانواده در ساختار اجتماعی و بالعکس، توجه به قواعدی کارساز مثل قاعده نفی حرج‌و‌عسر یا قاعده نفی سبیل و سلطه از دنیای کفر بر دنیای اسلام و مواردی از این قبیل مستلزم آن است که با نگاه واقع بینانه و دقت عقلانی بیشتر به این مسأله پرداخته شود؛ هم تعادل جمعیت در دهه‌های بعدی، هم حفظ شاکله خانواده بر اساس حضور گرم فرزندان و توجه به قابلیتها و استعدادهای نهفته آنان و برخورداری از امکانات تعلیم و تربیت آنان و نیز توجه به مقابله با طرحهای صهیونیستی در تکثیر زاد و ولد در مناطق یهودی نشین، رشد اندیشه ولایی و تفکر خاص علوی و حمایت از اصول و مبانی فقه جعفری و ترویج اندیشه انتظار و ظهور حق و حمایت از نهضت مهدوی همه و همه موضوعاتی است که در برنامه کنترل موالید ما را به برنامه‌ریزی دقیقتر، عالمانه‌تر و شایسته‌تر فرا می‌خواند.

 

روایات و حکم «عزل»

موارد عزل عبارت است از اینکه 1ـ مادر، اندیشه سالم ندارد؛ 2ـ شرایط خانواده مطلوب نبوده؛ 3ـ شرط ضمن ازدواج؛ 4ـ عزل از کنیز.

دلیل بر عدم وجوب افزایش نسل، روایاتی است که درباره جایز بودن «عزل» وارد شده است؛ در این خصوص فرق نمی‌کند که «عزل» مشروط به رضایت زن آزاد باشد و یا اینکه شوهر در (آغاز ازدواج) آن را با زن شرط کند. چنان که در صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر و یا امام صادق(ع) نقل شده که از او درباره عزل پرسیدند. امام(ع) فرمود عزل از کنیز اشکال ندارد. اما از زن آزاده، من این کار را ناپسند می‌دانم، مگر آنکه به هنگام ازدواج با وی شرط شود (الحر العاملی، 1414ه‍، باب 76، حدیث 1 ـ 2، ص105).

در صحیحه دیگر از ابوجعفر(ع) نظیر این حدیث نقل شده که در سخنان خود فرمود مگر اینکه زن راضی شود یا این امر در هنگام ازدواج با وی شرط گردد.

دلیل دیگر بر عدم وجوب فرزنددار شدن، روایاتی است که «عزل» را به گونه‌ای مطلق روا می‌دانند؛ یعنی حتی اگر زن رضایت ندهد و در هنگام ازدواج هم، مرد با وی شرط نکند، در صحیحه محمد بن مسلم چنین است، از ابو عبدالله(ع) درباره عزل پرسیدم، امـام(ع) فرمود ذاک الی الرجـل یصرفه حیث شاء؛ «آن بـه اختیار مرد است، هر جا که بخواهد

می‌تواند آن را صرف کند» (الحر العاملي، 1414ه‍ ، ج 14، باب 75، حدیث 1ـ 2ـ 4، ص105).

در موثقه محمد بن مسلم از ابوجعفر(ع) آمده که فرمود: لا بأس بالعزل عن المرأه؛ «عزل اشکالی ندارد» (همو).

با نگاهي ژرف به روايات وارد شده در اين زمينه مي‌توان دريافت كه اين روايات دليل قطعي است كه «كراهت» در صحيحه نخست با روا بودن «فعل» همساز است. همچنين به قرينه همين روايات, هر روايت ديگري كه ظهور در حرمت داشته باشد, بر كراهت حمل خواهد شد.

نتيجه آنكه هر دو گروه روايات, يك سخن را مي‌رسانند عزل در كنيز, هماره روا مي‌باشد و در زن آزاده در صورتي كه وي رضايت دهد يا در آغاز ازدواج با وي شرط شده باشد, رواست. مقتضاي اين دو گروه روايات آن است كه «عزل» جايز است حتي اگر به محروم شدن زن و شوهر از داشتن فرزند بينجامد, زيرا اگر بچه آوردن براي آن دو واجب مي‌بود, بايد براي روا بودن «عزل» در روايات قيدي آورده مي‌شد.

مطلق آمدن جواز عزل, دليل روشني است بر اينكه بچه آوردن واجب نيست تا چه رسد به اينكه افزودن آن واجب باشد.

 

روايات ترغيب بر تكثير

رواياتي كه به ازدياد فرزند تشويق مي‌كند, تنها نشان دهنده آن است كه اين كار, يك كار پسنديده است؛ زيرا موجب مباهات پيامبر(ص) بر ساير امتها و پيامبران مي‌شود و نيز زمين از ذكر تسبيح آكنده مي‌گردد و جهات ديگري كه تنها نيكويي داشتن اولاد را مي‌رساند و نه واجب بودن آن را. در اين صورت, جلوگيري از بچه‌دار شدن جايز است, زيرا چنان كه بيان شد, دليلي بر وجوب آن ندارد, بلكه اقتضاي اطلاق دلايل ياد شده, روا بودن جلوگيري از بچه‌دار شدن مي‌باشد.

جمع بين روايات

اسلام افزايش نسل را اعم از دختر و پسر مورد ستايش قرار داده و مبارك دانسته است.

ولي هنگامي كه انگيزه هاي معقول و ضرورتهاي معتبري در مورد تنظيم نسل وجود داشته باشد, رخصت و اجازه چنين كاري را براي مسلمانان صادر كرده است. دين مبين اسلام به گونه‌اي كلي زناشويي و فرزندآوري و نگهداري فرزند را سفارش مي‌كند؛ ولي آيه‌اي هم فرود نيامده است كه جلوگيري از باروري را منع كرده باشد. در سوره بقره زمان دو سال براي شير دادن مادر به كودكش سخن به ميان مي‌آورد مي‌فرمايد لاتضار والده بولدها...؛ «نبايد مادر در نگهداري فرزند به زيان افتد» (بقره، 233)، (نشانگر توجه به بهداشت و سلامتي مادر و توانايي او در بارور شدن و زايمان مي‌باشد و در آنجا مي‌فرمايد..... و نه پدر بيشتر از حد متعارف كودك متضرر شود...) اين آيه توجه به اين نكته دارد كه پدر بايد توانايي لازم براي نگهداري زندگي فرزند را دارا باشد تا اينكه براي پرورش تن و انديشه او زير فشار قرار نگيرد و نيز در همان آيه مي‌فرمايد «و هيچ كس را تكليف جز اندازه طاقت نكنند...» اين آيه توجه به اين نكته دارد كه شمار فرزندان يك خانواده بيش از اندازه توانايي پدر و مادر باشد. اين استدلال راه را براي برنامه‌ريزي خانواده باز مي‌كند و ... جز به اندازه «طاقت» بيانگر وضع اقتصادي خانوار است كه با وضع اقتصادي كشور پيوند دارد. بنابراين در اقتصادهاي ناتوان و نابسامان توجه به اين مطلب بايسته است و در گزينش سياستهاي جمعيتي بهتر است كه با توجه بيشتري به اين مسأله بنگريم.

 

نظر علما و فقها درباره عزل

مرحوم شيخ بحراني قائل به جواز عزل است و تنها در صورت عدم رضايت زن آن را مكروه دانسته است (بحراني, 1413ه‍ , ج23, ص88).

محقق حلي از فقهاي بزرگ شيعه در قرن هفتم در اين زمينه مي‌گويد «عزل كردن از زن بي‌اجازه و دستور او حرام است». و در جاي ديگري مي‌فرمايد روا باشد شرط كردن با زن و اگر راضي باشد پس از عقد مي‌تواند عزل كند بي‌دستور و اجازه او و اگر فرزندي به وجود آيد, فرزند از آن مرد است (اگر چه عزل كرده باشد) و در جاي ديگر مي‌فرمايد «روا نباشد نفي كردن فرزند براي عزل» (الحلي, بي تا, ج1, ص172و 232-245)

آيت الله سيد محمد شيرازي در خصوص عزل مي‌فرمايد «حق عزل مـرد مي‌تواند با به كار بردن پوشش يا ريختن نطفه در برون از زهدان, از بارداري همسر موقت جلوگيري كند». در جاي ديگر مي‌گويد «شاهد گفتار ما اولاً آن كه در زناشويي دائم بدون رضايت زن عزل جايز نيست ولي در متعه جايز است» (شيرازي, بي تا, ص243-247).

 

ضرورتهای کنترل و تنظیم در جوامع فعلی

بطور خلاصه می‌توان علت تأکید بر کنترل موالید را چنین بر شمرد:

الف‌ـ گذار از زندگی سنتی به‌ مدرن و تحولات اسلوب زندگی و سختيهاي عارض از ‌آن.

ب ـ تزاید هزینه برای تأمین مایحتاج فرزندان در خانواده.

ج ـ توسعه شهرنشینی و عدم توازن میان امکانات و افراد در خانه و جامعه.

دـ ممنوعیت اشتغال کودکان در دوران زیر سن بلوغ و حذف کار کودکان و نوجوانان در سبکهای ساده و سنتی آن.

هـ‍ ـ گرایش، توسعه و حاکمیت اندیشه‌های فمینیستی و افکاری که فرزندآوری را منافی با آزادی‌های اجتماعی افراد می‌شمارد.

و- عدم امکانات دولتها در پاسخگویی به نیازهای اجتماعی کودکان و جوانان.

ز- اهداف سیاسی و قالب سازی آنان در گردونه نظم نوین جهانی.

 

تنظیم خانواده و روش آن

جلوگیری از بچه‌دار شدن و تنظیم خانواده گاه از راه عزل طبیعی؛ گاه با بکارگیری ابزارهای خاص از طریق ریختن ماده‌ای در داخل رحم که از تشکیل شدن نطفه جلوگیری می‌کند.

با استفاده از دارو یا قرص یا آمپول که موجب می‌شود تخمک زن یا اسپرم مرد، پذیرش تشکیل نطفه را از دست بدهد؛ قرار دادن ابزاری در داخل رحم یا انجام عمل جراحی که مانع از ملاقات اسپرم مرد با تخمک زن می‌شود؛ با انجام عمل جراحی اسپرم مرد یا تخمک زن را از تشکیل نطفه در مرد یا زن خارج می‌کند و.....

تمام این صورت‌ها و انواع روش‌های ذکر شده که همگی در جلوگیری از تشکیل نطفه مشترکند، هیچ دلیلی بر ممنوع بودن استفاده از آنها وجود ندارد. بلکه اقتضای ادله روا بودن «عزل»، جایز بودن تمام این روشهاست؛ از این لحاظ که همگی از تشکیل نطفه جلوگیری می‌کنند. البته برخی از این روشها، موجب حرمت مي‌شود مانند اینکه مرد، زن را مجبور کند که یکی از روش‌های جلوگیری را به‌ کار گیرد و مجبور کردن زن، تصرف در سلطه دیگری و ستم بر اوست. و در نتیجه بر شخص اجبار کننده حرام است؛ مانند این که در داخل رحم ابزاری کار گذاشته شود یا انجام عمل جراحی توسط غیر شوهر صورت گیرد که موجب نگاه کردن شخص (غیر شوهر) به بدن زن است که حرام می‌باشد. در صحیحه ابو حمزه ثمالی از ابوجعفر(ع) از امام درباره زنی مسلمان پرسیدم که آسیبی به بدن او می‌رسد، یا شکستگی یا زخم در عضوی از بدن او که نگاه کردن بدان جایز نیست، پدید می‌آید، آیا مردی که به معالجه کردن آن بیشتر از زنان مهارت دارد، می‌تواند به او نگاه کند؟ امام فرمود هرگاه زن نیاز ضروری به آن پزشک داشته باشد، او می‌تواند زن را درمان کند، در صورتی که زن بیمار اجازه دهد (الحر‌العاملی، 1414 ه‍، ج14، باب‌130، حدیث‌1، ص172).

 

عقیم سازی زن یا مرد

هر گاه عمل جراحی سبب عقیم شدن مرد یا زن بطور دائم شود، برخی آن را حرام دانسته‌اند؛ زیرا این عمل از مصادیق ضرر زدن به نفس به شمار می‌رود که از محرمات شرعی است.

سخن پیامبر(ص) که در موثقه زراره نقل شده است «لا ضرر و لا ضرار» نه ضرر زدن بر خود رواست نه ضرر زدن به دیگران» (همو‍، ج 17، باب130، حدیث 1-3-4، ص340-341)، بدون شک مراد از «ضرار» وارد کردن ضرر است؛ از این رو پیامبر(ص) فرمود یا أراک یا سمرة إلا مضارا إنک رجل مضار و لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن؛ «تو ای سمره نمی‌یابم جز اینکه ضرر وارد کنی» «تو مردی هستی که ضرر وارد می‌کنی و شخص با ایمان، نه به خود ضرر وارد مي‌زند و نه به دیگران» (همو).

آیا پیشگیری از باردارشدن زن از نظر موازین اسلامی جایز است؟

با بررسی این روایات مي‌توان به اين نتیجه رسید كه مرد می‌تواند به وسیله عزل از باردار شدن همسرش جلوگیری کند مخصوصاً در برخی روایات. در این جا باید نکته‌ای را متذکر شد که اگر جو خانوادگی چنان است که مرد بیم آن دارد که فرزندش دارای مشکلات جسمانی، فکری یا روانی باشد، این کار مستحب است مرد به انجام آن تشویق شود؟ ولی در مورد زن بستگی به اجازه او دارد و در مورد کنیز نه (چنانچه فتوای فقها این است که در عروة الوثقی هم مسأله مطرح است و حمل بر کراهت می‌شود (طباطبایی یزدی، 1412ه‍‍، ج 2، ص809 ).

 

اقدام به از بین بردن نطفه

یکی از محرماتی را که کراراً در متون آیات و روایات با آن مواجه هستیم حتی در موارد صعوبت اقتصادی صراحتاً قرآن کریم می‌فرماید «لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق نحن نرزقکم و ایاهم» (انعام، 149). که در این آیه مبارکه حرمت قتل نفس روشن و مشهود است و این قتل از مرحله انعقاد نطفه تا مراحل رشد جنین و طفولیت را شامل می‌شود.

فقیهان در بحث دیات هم به قصد بیان مقدار دیه این موضوع را در مراحل مختلف آن، یادآور شده‌اند که هر یک از زن و شوهر که جنین را سقط کند، از دیه محروم خواهد شد. از سقط کننده هم به جانی (جنایتکار) تعبیر کرده‌اند.

آری، حکم صورت دوم را شیخ صدوق در غسل حیض و نفاس از کتاب «من لا یحضره الفقیه» بیان کرده و گفته است «هرگاه زن یک ماه حیض نشود، درست نیست دارویی بخورد تا حیض شود، زیرا وقتی نطفه در داخل رحم قرار می‌گیرد به علقه تبدیل می‌شود، سپس به مضغه و آن گاه به آنچه خدا بخواهد و گاه نطفه در غیر رحم قرار گیرد، چیزی از آن آفریده نمی‌شود. پس اگر زن یک ماه حیض نشود و روزهای عادت او سپری شود نباید دارو بخورد» (الحر العاملی، 1414ه‍، ج2، باب33، حدیث 1، ص582).

در شرحی به نام «روضة المتقین» این گونه توضیح می‌دهد: کلینی آن را به سند صحیح از امام(ع) نقل کرده است [از سبک گفتار بر می‌آید که منظور امام موسی بن جعفر(ع) است] این روایت حرمت دارو خوردن را بیان می‌کند که به منظور حیض شدن انجام می‌شود و آن هم در جایی است که گمان باردار شدن می‌رود؛ زیرا ظاهر حدیث بر آن است که بند آمدن خون بر اثر باردار شدن باشد و اگر ظهور نداشته باشد، دست کم احتمال آن وجود دارد. در حالی که سقط بچه حرام و حتی از گناهان کبیره است. از این رو، باید راه احتیاط را پیش گرفت. در هر حال، روایاتی معتبر هستند که از آنها حرمت انداختن جنین بر می‌آید. از آن جمله است روایت رفاعة بن موسی که گفت به امام صادق(ع) عرض کردم کنیز را می‌خرم و گاهی به سبب فاسد شدن خون یا وجود نوعی باد در داخل رحم، حیض نمی‌شود و او دارو می‌خورد و از همان روز حیض می‌شود و آیا این کار جایز است؟ با آنکه نمی‌دانم بند آمدن خون نشانه بارداری او است یا چیز دیگر؟

امام(ع) فرمود این کار را نکن. من گفتم مدت یک ماه است که وی حیض نشده و اگر این امر بر اثر بارداری باشد، بار او نطفه‌ای خواهد بود، همانند نطفه مردی که دور ریخته می‌شود، امام فرمود هرگاه نطفه در داخل رحم بریزد، به علقه تبدیل می‌شود، سپس به مضغه و آن گاه به هر چیزی که خدا بخواهد و هر گاه نطفه در غیر رحم بریزد، از آن چیزی پدید نمی‌آید.

هر گاه کنیز یک ماه حیض نشود و ایامی که معمولاً در آن حیض می‌شده، سپری شود به او نباید دارو خورانده شود (الحر العاملی، 1414ه‍، ج2، باب33، حدیث 1، ص582).

دلالت این روایت بر حرمت سقط جنین روشن است؛ زیرا پرسش کننده آشکارا درباره‌ روا بودن انداختن نطفه پرسش کرده و امام(ع) او را باز داشته است. بنابراین نهی در این جا در عدم جواز صراحت دارد. وانگهی وقتی راوی مورد سؤال را با منی مقایسه می‌کند که در بیرون رحم ریخته می‌شود، امام(ع) پاسخ می‌دهد که میان نطفه و منی تفاوت است و سرانجام، بر نهی از این کار تأکید می‌کند.

افزون بر همه آنچه گفته شد، نکته دیگری است که دلالت روایت بر حرمت سقط جنین را نشان می‌دهد. نخست اینکه پرسش درباره احتمال بارداری است و امام(ع) آشکارا از خوردن دوا در جایی که احتمال بارداری می‌رود، نهی می‌کند تا شخص در حرام نیفتد و این نکته حرمت مؤکد آن را آشکار می‌سازد. به گونه‌ای که حتی در مورد شک و احتمال هم باید احتیاط کرد. بالاتر از همه، دنباله حدیث است که به روشنی بر حرمت دور ریختن نطفه دلالت دارد. دیگر آنکه گویی روایت فقط به این توجه دارد که این حرمت در گرو خوردن دارویی است که موجب از بین بردن نطفه می‌شود که سر آغاز پیدایش انسان است. در نتیجه این روایت به طور کلی نگاهی دارد بر حرمت سقط جنین، هر چند این عمل با رضایت زن و شوهر باشد.

هرگاه به دور ریختن نطفه که سنگ زیرین ساختار انسان است حرام باشد، انداختن جنین در مراحل بعدی نیز حرام خواهد بود و دلالت صحیحه بر این حرمت روشن است، زیرا ظهور در این دارد که انداختن مبدأ آفرینش انسان در هر مرحله که باشد، حرام است.

 

مراحل جنین از نظر قرآن

و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین، ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین ثم خلقنا النطفه علقه...؛ «ما انسان را از چکیده‌ای از خاک آفریدیم؛ آن گاه او را به صورت نطفه‌ای در جایگاهی آرام قرار دادیم؛ آن گاه نطفه را علقه گرداندیم و سپس علقه را مضغه؛ آن گاه نطفه را لخته خونی گرداندیم و آن گاه لخته خون را پاره گوشتی خط خط دار. و آن گاه در این پاره گوشت خط خط دار استخوان پدید آوردیم و پیرامون استخوان را گوشت پوشاندیم، آن گاه او را آفرینشی (تطوری، تحولی) دیگر بخشیدیم كه مرحله دميدن روح الهي در اوست. پاینده باد خدا که بهترین آفرینندگان است» (مؤمنون، 12ـ14)؛ در جای دیگر می‌فرماید «قل الروح من أمر ربی و ما أوتیتم من العلم إلا قلیلاً» (اسراء، 85). با بررسی این دو آیه اين گونه استنباط كرده‌اند كه با تكميل بدن مرحله ولوج روح فراهم مي‌گردد و شاكله حيات كم‌كم در او تكميل مي‌گردد، لذا سقط قبل از دميدن روح هم مقابله با حق حيات جنين است پس دیه دارد. ولی اگر وقتی به این جنین روح دمیده می‌شود حکم سقط آن به صراحت روشن و حرام است.

صاحب جواهر در این باره می‌گوید: «و کیف کان، فلا کفارة علی الجانی عنـدنا بل الاجمـاع بقسمیه علیه، لعدم صدق القتل ؟ فرض عدم و لوج الروح» در دیه جنین که تا صد دینار است مربوط به قبل از ولوج روح است يعني قبل از اینکه روح در آن وارد شود کفاره نیست فقط دیه است. بلکه اجماع محصل و اجماع منقول بر این مطلب است چرا؟ چون در فرضی که روح در او ولوج پیدا نکرده و وارد نشده، قتل صدق نمی‌کند؛ این صریح عبارت جواهر است (نجفی، 1988م، ص364).ليكن غالب فقيهان معتقدند در حرمت «سقط جنین» نباید شک کرد، حتی در آغاز تشکیل آن، و در هنگامی که نطفه باشد، بلکه در صورتی که احتمال بارداری وجود داشته باشد خوردن دارو یا انجام دادن عملی که موجب افتادن جنین شود، روا نیست. از این رو، اگر زن دارویی بخورد یا عمل مزبور را انجام دهد در حالی که احتمال بارداری خود را بدهد و بعداً روشن شود که او باردار بوده است، کار حرامی را انجام داده که ممکن است از گناهان کبیره باشد و خداوند به احکام خود داناتر است.

 

دیه جنین از نظر روایات

روایتی از محمد بن یعقوب، به اسناد از قول امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است، ایشان می‌فرماید «دیه جنین چهل دینار است، منی مرد تا زمانی که به جنین تبدیل شود پنج جزء است. تا وقتی که جنین است و هنوز روح به او تعلق نیافته، صد دینار، زیرا خداوند متعال انسان را از سلاله خلق کرده که همان نطفه است (این یک جزء) پس سلاله به علقه تبدیل می‌گردد (جزء دو) علقه به مضغه تبدیل </< p>

می‌گردد (جزء سه)، پس از آن استخوان در جنین پدید می‌آید (جزء چهار) پس گوشت بر استخوان می‌روید و خلق جنین کامل می‌شود و جزء پنجم تکمیل می‌شود. برای این پنج جزء صد دینار است. صد دینار پنج قسمت است دیه نطفه یک پنجم این صد دینار است که می‌شود 20 دینار. دیه علقه دو پنجم صد دینار، یا چهل دینار است. دیه مضغه سه پنجم صد دینار، یا شصت دینار است. دیه استخوان چهار پنجم یا 80 دینار. و دیه جنینی که بر استخوانهایش گوشت روییده، صد دینار کامل است.

پس وقتی «خلق آخر» که همان روح است، پایان یافت، دیه نفس کامل دارد؛ یعنی اگر پسر باشد هزار دینار و چنانچه دختر باشد پانصد دینار است (الحرالعاملی، 1414ه‍، ج29، باب 29، ص312).

 

دیه جنین از نظر فقها

گروهی از فقهای ما، بر طبق مضمون این روایت فتوا داده‌اند، محقق حلی می‌فرماید نظر چهارم در لواحق چهارگانه این بحث است:

اول، در جنین، دیه جنین مسلمان صد دینار است. در صورتی که جنین کامل شده باشد ولی هنوز روح به آن تعلق نگرفته باشد. این حکم برای جنین پسر یا دختر یکسان است. چنانچه روح به جنین تعلق گرفته باشد، دیه کامل برای پسر و نصف آن برای دختر پرداخت می‌گردد. وجوب این حکم در صورتی است که به زنده بودن جنین یقین حاصل شود و سکون پس از حرکت، معتبر نیست زیرا ممکن است بر اثر باد باشد. کفاره در این جا در صورت مباشر شدن در جنایت واجب می‌شود. اگر خود زن حملش را بيندازد, چه به مباشرت و چه با سبب شدن, ديه آنچه كه انداخته, بر اوست و در اين حال از ديه چيزي به او نمي‌رسد (محقق حلي, 1403ه‍ , ج2, ص397- 398).

صاحب جواهر در اين باره مي‌فرمايد به هرحال, از نظر ما لازم نيست, جاني كفاره‌اي بپردازد و حتي هر دو نوع اجماع (محَصل و منقول) نيز در اين مورد وجود دارد.

زيرا وقتي فرض بر اين است كه روح به جنين تعلق نگرفته, ديگر قتل معنا ندارد (نجفي, 1988م, ج6, ص742).

شهيد ثاني هم در اين خصوص مي‌فرمايد در اين مورد كفاره‌اي واجب نيست, مگر در قتل جنين, آن هم در تمامي حالات, زيرا وجوب كفاره مشروط به زماني است كه جنين مقتول داراي حيات بوده باشد. اگر روح به جنين تعلق گرفته باشد. چنانچه جنين پسر باشد, ديه كامل و اگر دختر باشد, نصف آن پرداخت مي‌گردد (شهيد ثاني, 1418ه‍, ج2, ص 373).

 

ديه جنين در قانون مجازات اسلام

1- اگر روح دميده باشد- ديه كامل-200/31 كيلوگرم نقره

2- سقط جنين كه گوشت روييده - ديه كامل- 200/31 كيلوگرم نقره

3- خلقش از نظر جسمي تمام شده- 100 دينار- 12/3 كيلوگرم نقره

4- گوشت روي آن نروييده- 100 دينار- 12/3 كيلوگرم نقره

5- حالت غضروفي دارد - 80 دينار- 496/2 كيلوگرم نقره

6- در حالت مضغه- 60 دينار- 872/1 كيلوگرم نقره

7- در حالت علقه- 40 دينار- 248/1 كيلوگرم نقره

8- سقط در مرحله نطفه كه در رحم استقرار يافته- 20 دينار- 624 گرم نقره

9- دو يا سه قلو يا بيشتر - به همان تعداد تكرار مي‌شود.

10- اعضاء جنين و مجروح كردن آن - به نسبت ديه آن خواهد بود.

11- سقط جنين بر اثر كشته شدن مادر - ديه مادر+ديه جنين

12- چنانچه زن سقط كند بايد ديه آن را بپردازد و هيچ بهره اي از آن ندارد, موارد بالا ديه پسر است و ديه دختر نصف آن مي‌باشد (گودرزي, 1370, ص461).

ماده 492 ق.‌م. ديه سقط جنين در موارد شبه عمد و عمد بر عهده جاني است و در موارد خطايي محض بر عاقله اوست؛ خواه روح پيدا كرده باشد, خواه نكرده باشد.

از بررسي حرمت سقط و جعل ديه در برابر آن حرمت و تأكيد شريعت در نفي تعرض به «حيات طفل» حتي در مراحل ابتدايي آن به دست مي‌آيد. بر اين اساس در انديشه ديني وقتي بحث از تنظيم خانواده است، خانواده هرگز مجاز به سقط جنين نمي‌باشد. مگر در موارد استثناء كه مثلاً جان مادر قطعاً در معرض هلاكت باشد. در اين صورت سقط قبل از ولوج روح جايز است يا آنكه طفل از شاكله حيات انساني بي‌بهره باشد و فقط رشد نباتي داشته باشد. پس والدين بايد براي كنترل زاد و ولد قبل از انعقاد، تصميمات لازم را كه موجب ضرر و حرج نباشد, اتخاذ نمايند. شيوه‌هاي مختلف آن قبلاً بيان شد.

 

بررسي نظر موافقان تنظيم خانواده

الف ـ كمبود مواد غذايي در جهان: جوامع پر جمعيت و فقير به علت عدم توانايي لازم براي تأمين منابع پروتئيني جانوري بناچار نياز غذايي خود را با غذاهاي گياهي برطرف مي‌كنند, به همين دليل در اين گونه جمعيت‌ها فقر مواد پروتئيني بيشتر مشاهده مي‌شود؛ اين مسأله بويژه در مادران باردار و كودكان بسيار چشمگير است. كمبود مواد پروتئيني در بدن كودكان آسيب‌هاي جبران ناپذيري از جمله كاهش مقاومت بدن در مقابل بيماري‌ها, كم‌خوني و ضعف اختلالات گوارشي را سبب مي‌شود. تغذيه نامناسب و نبود مواد غذايي مختلف در جيره روزانه سبب بروز اختلالاتي ناشي از كمبود اين مواد در بدن مي‌شود.

اگر در مقياسي كوچك وضعيت تغذيه را در دو خانواده كم جمعيت و پرجمعيت با حقوق و درآمد يكسان مقايسه كنيد براحتي در مي‌يابيد كه وضعيت تغذيه و در نتيجه سلامتي جسماني و رواني در خانواده كم جمعيت به مراتب از خانواده پرجمعيت بهتر است. بنابراين خطر سوء تغذيه و كمبود مواد غذايي در خانواده‌هاي پر جمعيت زياد است.

رنج ناشي از گرسنگي و بيماري, در دوره‌هاي كم محصول شديدتر مي‌گردد و قحطي‌ها نيز به دنبال آن مي‌آيند و هرگاه ميزان رشد جمعيت كاهش نيابد, سوء تغذيه بسياري از نقاط را در بر مي‌گيرد و قحطي و گرسنگي همه‌گير مي‌شود. بالاخره اگر ميزان مواليد كم نشود و اقتصاد شكوفا نگردد, تنها راهي كه براي ايجاد توازن بين جمعيت و توليد مواد غذايي باقي مي‌ماند, افزايش ميزان مرگ و مير انسانهاست (پور انصاري, 1368, ص116-117).

ب ـ شكل محيط و مكان: يكي ديگر از شاخص‌هاي مورد توجه در جمعيت شناسي و محيط زيست شاخص تراكم جمعيت است, يعني متوسط افرادي كه در يك كيلومتر زندگي مي‌كنند؛ ميزان تراكم در كشورهاي جهان سوم بالاست و توزيع آن عادلانه و متناسب نيست, برخي مناطق بسيار پرجمعيت و برخي ديگر بسيار كم جمعيت است. در حالي كه در جوامع غني به خاطر توزيع عادلانه امكانات پراكندگي جمعيت مناسب است. (شيخي, 1368, ص53-54).

جمعيت بطور مطلق نعمت و رحمت است؛ اما با توجه شرايط زماني و مكاني و عوامل تربيتي, رشد جمعيت, داراي فاكتورهاي مثبت يا منفي مي‌گردد. به اين ترتيب كه در زمان و مكان و شرايطي به لحاظ حفظ بقا و كمال نسل, افزايش جمعيت لازم و واجب, و در شرايطي رشد جمعيت خود باعث اختلال در كمال و بقاي نسل مي‌گردد.

ج ـ مشكل خواستهاي فرزندان و اداره آنها: اسلام بـا تأكيد برحفظ امنيت شخصي و اجتماعي كودكان, پدر و مادر را به رعايت حرمت و احترام آنان توأم با لطف و احسان سفارش مي‌كند و به نوع تغذيه, مسكن, تفريح و بازي, بهداشت جسمي و روحي فرزندان توجه مي‌دهد.

از وظايف پدر افزون بر تأمين خوراك و لباس, آموزش علوم مورد نياز, شنا, تيراندازي و فنوني است كه در هر عصري فرزندان به آنها نياز دارند (ايازي, 1376, ص64), از وظايف ديگر پدر اين است كه فرزندان خود را در جاي مناسب و شغل خوب و شرافتمندانه‌اي قرار دهد. (الحر‌العاملي, 1414ه‍، ج 15, باب86, حديث 7، ص199).

د ـ اهميت رفاه خانواده: كسي كه براي رفاه خانواده‌اش كار كند, همانند مجاهد در راه خدا مي‌باشد (همو, ج3, باب 23، ص43). رسول اكرم(ص) فرمود «كسي كه وارد بازار شد و تحفه‌اي خريد و آن را براي اولادش برد مانند كسي است كه صدقه را به قوم محاريج, مي‌برد و اول بايد به دختران بدهد و به پسران, پس بدرستي كسي كه خوشحال كند فرزندش را گويي تيغ از گردن اولاد اسماعيل برداشته است» (مجلسي, 1398ه‍ , ج104, ص69).

يكي ديگر از دلايل موجود براي تنظيم خانواده, اصالت اباحه است. قاعده‌اي است در اصول فقه كه هرگاه در دليل بر حرمت چيزي شك داريم, اصل بر جايز بودن آن جاري مي‌شود. اين قاعده اصولي در بحث حاضر جاري است؛ زيرا در بحث تنظيم خانواده قطعاً دليل خاصي بر تحريم پيشگيري از بارداري نداريم و از اين رو اصل فوق جاري مي‌شود و در نتيجه آن مباح بودن و جايز بودن و جايز دانستن تنظيم خانواده است.

 

بررسي نظرات مخالفان تنظيم خانواده

الف ـ مخالفت كنترل جمعيت با فلسفه ازدواج: عده‌اي بر اين باورند كه پيشگيري از بارداري منافي با اصول اوليه اسلام و مخالف فلسفه ازدواج است. اينان توالد و تناسل و تكثير نسل را اصلي اسلامي و غير قابل تخطي قلمداد مي كنند (ايازي, 1376, ص35). تحديد نسل با فلسفه ازدواج مخالف است و در حديثي از پيامبر كه بر افزايش جمعيت مباهات مي‌كند, مي‌فرمايد «ازدواج كنيد زيرا بدرستي كه من روز قيامت بر افزوني خود افتخار مي‌كنم» (الحرالعاملي, 1414ه‍، ج 14, باب 1, حديث 2، ص3).

ب ـ وسعت در امكانات: خداوند در قرآن مي‌فرمـايد «روزي هـر كس از بندگانش را بخواهد, بسط مي‌دهد و تنظيم مي‌كند» (عنكبوت, 62)، ترس از فقر نبايد توجيه كننده كنترل جمعيت باشد؛ چون قرآن مي‌فرمايد از قتل فرزندان بخاطر ترس از فقر بپرهيزيد.

«خداوند شما و آنها را روزي خواهد داد, قتل آنها گناه بزرگي است» (اسراء, 31)، گفته‌اند همه آيات شامل پيشگيري از بارداري مي‌شود و خطاب به كساني كه به خاطر مشكلات اقتصادي و تناسب نداشتن توسعه با رشد دستور به تنظيم خانواده مي‌دهند، در صورتي كه خداوند رزق مردم را تضمين كرده است و امكانات زمين وسيع مي‌باشد.

د ـ ضرورت تكثير جمعيت: در اسلام تكثير نسل و افزايش جمعيت مسلمين مهم است و ضرورت دارد و آن گونه كه از آيات و روايات مي‌فهميم تأكيد اسلام بر تكثير نسل صالح و افزايش جمعيت كارا مي‌باشد.

ه‍ ـ استعماري دانستن تنظيم خانواده: عده‌اي به دلايل سياسي و اجتماعي تأكيد ورزيده‌اند. به نظر اين عده افزايش مسلمانان موجب قدرت آنان خواهد گرديد كه در نتيجه مي‌توانند دشمنان اسلام را منكوب كنند. به همين دليل كنترل جمعيت در نظر اين گروه زاييده فكر استعمار است و لذا بايد با آن مخالفت كرد (ايازي, 1376, ص36).

از آنچه گفته شد مي‌توان نتيجه گرفت:

1ـ هدف از تشكيل شاكله خانواده, يك نسل صالح را آغازيدن است.

2ـ توالد و تناسل نسل سالم و جمعيت كارا است؛ كمال اين نسل سالم در عرصه انديشه و سلامت جسم است؛ تا جايي كه اين كمال در شاكله خانواده تنظيم شود.

3ـ منظور از تنظيم خانواده, به نظم درآوردن و سامان دادن اعضاي خانواده با توجه بـه امكانات جامعه و خانواده مي‌باشد. و مراد از آن سامان‌دهي توالد و تكثر است نه فقط كنترل.

4ـ نقش دولت اين است كه براي تنظيم خانواده فرهنگ‌سازي كند و تسهيلات و امكاناتي را فراهم كند كه اين نسل تنظيم يافته از آن استفاده بهينه كند.

5ـ ازدواج در اسلام براي دو هدف مقدس و زيربنايي است، اصل موّدت و اصل رحمت.

6ـ هدف از ازدواج, بقا و تداوم نسل است. تا نسل‌هاي بشري به وجود آيد و جوامع تداوم داشته باشد.

7ـ تنظيم خانواده بايد با توجه به شرايط و مقتضيات زماني كه در آن زندگي مي‌كنيم, انجام پذيرد. امروزه سياست استعمارطلبانه جوامع غربي كشتار مسلمين است و افزايش نسل مسلمين را خطر براي خود مي‌پندارند لذا دولتهاي اسلامي بايد بر امكانات و تسهيلات و افزايش توالد همت گمارند.

8 ـ تنظيم خانواده نگاه دو سويه دارد: افزايش نسل و به نظم آوردن آن در شاكله خانواده كه براي تربيت نسلي صالح, و كنترل آن با توجه به امكانات موجود خانواده و جامعه.

9ـ در يك كشور اسلامي مي‌توان با برنامه‌ريزي مناسب و نظم محوري در اداره امور مختلف اجتماعي ـ خانوادگي و فردي شرايطي را ايجاد كرد كه خانواده‌ها در حد تعادل از فرزندآوري بهره‌مند شوند و اصل تعديل و تعادل و رعايت حد وسط و عدم افراط و تفريط در اين موضوع هم رعايت شود؛ بويژه آنكه هر مولودي از موهبات و نعمات الهي براي بهره ساختن خود و ديگران در امور مختلف زندگي برخوردار است و به تعبير ديگر اگر او يك دهاني براي خوردن دارد, دو دست و بازوي نيرومند هم براي كار و توليد دارد؛ بنابراين با شرايط فعلي فقط مفهوم كنترل مواليد هرگز قرار گرفتن در حصر تك فرزندي نيست كه اين بليه در دو دهه ديگر براي كشور ما مشكل‌زا خواهد بود. يعني هر فرد جوان بايد به خيرين ميان سال و كهنسال خدمات ارائه دهد. اين شيوه با تعادل طبيعي و روند مناسب رشد جمعيت مطابقت ندارد.


منابع و مآخذ

القرآن كريم

ایازی, سید محمد علی، اسلام و تنظیم خانواده، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376

بحرانی، يوسف, الحدائق النافره فی احکام العده الطاهره، تصحیح: یوسف بقاعی، بیروت، دار الأضواء, چاپ سوم، 1413ه‍

بهشتی، سید محمد حسین، الاسلام و تنظیم الاسرة، بیروت، الدارالمتحده، چاپ اول, 1973م‍‍

پور انصاری، زهرا، باروری جمعیت، تهران, مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، 1368

حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، چاپ اول, 1414ه‍

دهخدا, علي اكبر, لغت نامه, تهران, دانشگاه تهران, چاپ2, 1344ه‍

روحانی، محمد حسین، مسؤوليتهاي خانوادگي در اسلام, بي‌جا, انتشارات بهداري, 1355

شهبازيان, كيومرث, جمعيت و تنظيم خانواده, تهران, انتشارات طاقبستان, چاپ اول, 1377

شهيد ثاني, زين الدين بن علي عاملي جبلي, الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، قم، مركز النشر التابع لمكتب الاعلام الاسلامي, چاپ دهم, 1418ه‍

شيخي, محمد تقي, جامعه شناسي جمعيت و تنظيم خانواده, تهران, نشر آرام, چاپ اول, 1368

طباطبايي يزدي, سيد محمد كاظم, العروة الوثقي، قم, مؤسسه اسماعيليان, چاپ دوم, 1412م

طباطبايي, علامه سيد محمد حسين, الميزان في تفسير القرآن, قم, انتشارات فرهنگي رجاء, بي تا

قائمي, علي, نظام حيات خانواده در اسلام, تهران, انتشارات انجمن اولياء و مربيان, چاپ مكرر, 1369

مجلسي, محمد باقر، بحارالانوار, قم, انتشارات مكتبه الاسلاميه, 1398ه‍

محقق حلي, ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن حسن, المختصر النافع في فقه الاماميه, مصر, دارالكتاب العربي, بي‌تا.

محمدي, معصومه, خانواده و ملت, قم, مجله حورا, ماهنامه علمي و فرهنگي اجتماعي زنان, دفتر مطالعات و تحقيقات زنان, شماره 6, 1383

مشكيني, علي, ترجمه احمد جنتي, ازدواج در اسلام, قم, انتشارات ياسر, چاپ اول, 1359

نجفي, محمد بن حسن, جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام, تحقيق:‌ علي آخوندي, بيروت, دارالاحياء التراث العربي, چاپ هفت, 1981م

همو, شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام, بيروت, دارالاضواء, چاپ دوم, 1403ه‍

----------------------------------------------------------

1ـ كار ارزيابي مقاله در تاريخ 3/8/83 آغاز و در تاريخ 7/11/83 به اتمام رسيد.

نشريه مرکز تحقيقات واحد خواهران دانشگاه امام صادق عليه السلام

فصلنامه فقه و حقوق اسلامي / شماره 36 / زمستان 83

منبع : سایت علمی و پژوهشی آسمان

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 18:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد امام زمان (ع)

بازديد: 533

مقدمه

مژده به ظهور اماه مهدي (عج) از همان سالهاي آغازين ظهور اسلام آغاز شد و پيامبر گرامي اسلام (ص) در هر فرصت و مناسبتي كه پيش مي آمد مردم را به ظهور عدالت گسترموعود در آخر الزمان بشارت مي دادند و آنها را از نسل و تبار، تولد و نسبت، ويژگي هاي ظاهري نشانه هاي ظهور، شاخصه هاي قيام رهايي بخش و مولفه هاي حكومت جهاني آن حضرت آگاه مي ساختند. تا آنجا كه امروز ما صدها روايت كه از طريق شيعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجه ايم.

تعابير بسيار بلندي از همه انبيا از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسيده و تقريباً جز اجتماعي ترين موضوعات، بين همه اديان الهي و ابراهيمي، بشارت موعود و وعده منجي است و همه گفته اندكه كار نيمه تمام و نا تمام انبيا(ع) و ا ديان، به دست اين مرد بزرگ، كامل خواهد شد.

گفته اند كه بزرگترين تكليف تاريخ، كار بزرگ ترين مرد تاريخ است. مكاتبي كه الوهيت زدايي و الهيت زدايي شده اند باز به نوعي و به نحوي به اين مسئله انديشيده اند، وگر چه نام ايشان را نبرده اند اما همه ظهور ايشان را بشارت داده اند و حتي مكاتب الحادي چون ماركسيسم نتوانسته اند به مسئله آخرالزمان، بي تفاوت بمانند.

بوديزم مسيحيت و يهوديت نيز كه غالب بشريت را زير پوشش گرفته اند، در اين خصوص، اعلام نظر كرده اند. يهود، هنوز منتظر مسيح (ع) است و مسيحيت منتظر ظهور مجدد مسيح (ع) است. همه انبيا همه مذاهب و اديان و فرق منتظر گشايش بزرگ در آينده يا در پايان تاريخ هستند و اشاره خواهم كرد كه حتي امروز مكتبي كه چد دهه براي نفس پايان تاريخ و نفس «غايت» از تاريخ دست و پا زد و مدعي شد كه تاريخ بشر منتهاي روشن ندارد و مهبت اصولي خاصي بر آن حاكم نيست، يعني «ليبراليزم» كه در واقع پنجاه، شصت سال تئوري بافت كه تاريخ غايت نداشته و ندارد؛ آخرين نظريه پرداز انشان چون فوكوياما از «پايان تاريخ» نطق مي گويند، منتها پايان تاريخ به روايت خودشان كه تثبيت و تبليق قطام ليبرال سرمايه داري است.

در روايت از حضرت مهدي (عج) به «بهار روزگاران» تعبير شده است و در سلامهايي كه به محضر حضرت عرض مي شود آورده اند: «السلام علي ربيع الانام و نضره الايام» درود بر بهار بشريت، بهاران تاريخ و طراوت روزگاران.

كساني كه ايشان را ديده اند توصيفاتي از شمايل ظاهريي ايشان كرده اند. پيامبر اكرم (ص) و ائمه (ع) تيراين بزرگوار را توصيف كرده اند و در آثار محققان چنين منعكس شده است: چهره اش گندمگون، ابروانش هلالي و كشيده، چشمانش سياه، درشت، جذاب و مدهوش كننده است.

امام ابوالقاسم محمدبن الحسن مهدي، منجي اين امت و اميد جهانيان كه خداوند با او حق و عدالت را زنده مي سازد و آزادي و كرامت را به آن باز مي گرداند و زمين را پس از غوطه ور شددن در ظلم و جور، پر از قسط و عدل و داد مي كند. در نيمه شعبان سال 255 تقريباً يك ماه پيش از به خلافت رسيدن معتمد عباسي قدم به عرصه وجود گذارد و آنچنانكه در بيشتر روايات آمده آنگاه كه پدرشان وفات يافت آن حضرت تنها پنج سال داشت كه خداوند حكمت و دانش را در او نهاد و وي را آيتي براي جهانيان و رهبري براي مسلمانان قرار داد همان گونه كه عيسي بين مريم را در گهواره، به پيامبري مبعوث كرد.

برخي روايات حكايت از آن دارد كه حكيمه عمع امام حسن عسكري (ع) روزي پيش از ولادت امام حجة بن الحسن (ع) به ديدار برادر زاده خود (امام حسن عسكري) رفتند و هنگامي كه مي خواست برود حضرت از او خواست آن شب را در خانه بماند و به اطلاعش رساند كه همسرش نرجس مولود مبارك را وضع حمل خواهد كرد در حاليكه هيچ نشانه بارداري بر آن زن پيدا نبود. پس از گفتگوي طولاني ميان حكيم و امام (ع) بالاخره بنا به آنچه روايات نقل كرده اند، حكيم آن شب را كنار همسر آن حضرت ماند و اندكي پيش از سپيده نميه شعبان نجرس از خواب بيدار شد و احساس خستگي و رنجوري نمود. و سرانجام نيز كار زايمان به كمك حكيم عمه امام حسن عسگري (ع) انجام شد و امام به ابوعمربن عثمان بين سعيد دستور داد تعدادي گوسفند قربانيش كند و تعداد زيادي گوشت و نان بخرد تا آنها را ميان مستمندان پخش كند و دستور اجرا شد. حضرت حجة بن الحسن پدرش امام حسن عسكري و مادرش زني رومي به نامهاي، سوسن، نرجس، ريحانه، صقيله بود كه به احتمال زياد ميان افرا خانواده امام بر نرجس شهرت داشت و امام نيز بيشتر به همين نام صدايش مي كرد و گفته مي شود كه امام هادي يكي از فاضلان خود را به بغداد جايي كه غنايم جنگي در معرض فروش قرار مي گرفت فرستاد و او را خريداري كرد و به عقد ازدواج پسرش حسن (ع) در آورد و گفته شده كه او دختر حكيم خواهر امام هادي (عج) بوده كه او را به ازدواج برادرزاده اشت امام حسن عسكري (ع) در آورد. و روايات متعددي در اين زمينه گفته و پرداخته شده ولي آنچه كه ميان روايات موثق متفق القول است اينكه او از هامان بازاري كه اسيران را در آن مي فروختند بريا امام حسن عسگري (ع) خريداري شد و زني پاكدامن و عابد بوده و بارداريش از حضرت مهدي حتي از بيشتر كساني كه در تماس با او بودند پنهان ماند و خداوند مقدر كرده بود كه او مادر گرامي ترين مولودي باشد كه گروهي را شيفته خود و گروهي ديگر را دو عقلشان را به گمراهي كشانده است و جز مومنان به رسالت جد گرامي اش و پدران ارجمندش ائمه اطهار به او ايمان نمي آورند و روزي كه خدايش بخواهد بيرون مي آيد و زمين را پر ا ز عدل و داد مي كند همان گونه كه پيش از آن از طلم و ستم پر شده بود.

عصر ظهور و حكومت جهاني امام مهدي (عج)

ما از اين كه درباره محقق زمان ظهور به طور قطع سخن بگوييم نهي شده ايم ولي در نزد شيعه ملاقاتي براي ظهور است كه پيامبر (ص) و ائمه (ع) آنها را ذكر كرده اند، آنطور كه ما فهميديم اين علامات نزديك هستند و الان ما درعصر ظهور هستيم اما تعيين وقت ظهور ممكن نيست.

من معتقدم تمركز سياست جهاني در عراق مسئله مهمي است. عصر ما با هر عصري فرق مي كند،چرا كه انقلاب ايران پرونده شيعه در جهان امروزي را باز كرده و نشان داده است كه در سياست جهاني چيز جديدي است حوادث و اتفاقاتي كه در اين عصر افتاده است نزد شيعه از علامات ظهور است. از ماه رجب تا ماه محرم حوادثي پيش مي آيد (6ماه قبل ازظهور) ما رواياتي هم در اين زمينه داريم، كه مثلا در رجب يماني و سفياني مي آيد يا اينكه خداوند متعال در يك شب عمرش را ظاهر مي كند و همچنين داريم  كه ايشان در هشت ماه به طور خيلي سريع، بر مناطق اسلامي جهان تسلط مي يابد، و همچنين داريم كه ايشان در هشت ماه به طور خيلي سريع، بر مناطق اسلامي جهان تسلط مي يابد، و همچنين از عقايد شيعه  است كه اتفاقاتي مي افتد كه شهرها و حكومتهاي اسلامي طي آن حوادث به بن بست مي رسند، اين بن بست و گره فقط به دست حضرت (ع) باز مي شود، پس حوادثي كه منجر به ظهور حضرت مي شوند زياد هستند مثلا در تفاسير ذيل آيه «سنريهم آياتنا في آفاق و في انفسهم» آمده است كه ممكن است منظور از «آياتنا في آفاقِ» علاماتي مختلف مثل باد و... باشد. همچنين در شهرها حكامي وجود دارند كه از اطلاعات حضرت سرباز مي زنند.

و محدود كردن ويژگيها و خصائص حكومت حضرت سخت است اما آنچه كه هست اين است كه همه چيز جديد است همه حكومت حضرت جديد است. من معتقدم كه حكومت، دنيا، زندگي، شناخت، و نظام همه چيز جديد است، همه حكومت حضرت جديد است، ما به هيچ عنوان نمي توانيم حكومت حضرت را با آن چيزي كه الان از حكومتها مي دانيم مقايسه كنيم و حتي نمي توانيم حكومت حضرت را توصيف كنيم. براي مثال: قوانين، وزارت داخلي، وزارت خارجي، آزادي همه اينها در حكومت حضرت به طور ديگري هستند. مثلا وضع اقتصادي كاملا فرق مي كند، تعاملات، فهم مردم، شناختشان، همه اينهاجديدند و در مورد ويژگيهاي اقتصادي زندگي در دوران ظهور امام ما نمي توانيم اقتصاد را با اقتصاد حكومت حضرت مقايسه كنيم، ببينيد، مثلا داريم كه در آن زمان زمين هر چه دارد بيرون  مي ريزد، طلاها و گنج ها از زمين خارج مي شوند ديگر در زمين نباتاتي وجود ندارد، وضع اقتصادي، علمي، رفت و آمد در زيرزمين و در آسمانها همه چيز جديد است. مثلا داريم كه در راه بين عراق و حجاز رودها و سرسبزيهايي است ولي الان صحرا است.

و در مورد دوران قبل از ظهور علائم دقيقا مثل الان ـ آن شاء ا... مسلمانها به يك راه بسته مي رسند، نظامهاي جهاني همه شان شفاف مي شوند، زمين پر از ظلم و جور مي شود حتي ظلم و ستم آمريكا را در خانه هايمان حس مي كنيم. مردم از دين فرار مي كنند و در اينجاست كه يك توجه عميقي به دين مي شود و مردم پيوسته نام حضرت را مي برند و نام او را به نيكي ياد مي كنند.

وقتي حكومت حضرت به پا مي شود شيعيان، حاكمان در روي زمين مي شوند، اما كدام شيعه؟

خيلي از شيعه ها مخالف حضرت مي شوند و خيلي از غربيها با امامند، و با او همراهند، پس اينجا ما يك تغييري در حركت شيعه داريم، اما كساني كه شيعه هستند كه در ماههاي اول دورايشان جمع مي شوند، اينها همان حاكمان جهان هستند، تبعا 313 نفر هستند، اينها كساني هستند كه خداوند آنها را از اقصي نقاط دنيا انتخاب مي كند. رواياتي كه مي گويند از تهران 5 نفر، از گيلان 5 نفر ازمجرين فلان مقدار و... اصلا سند ندارند. رواياتي هم كه شهرهاي اينها را مشخص مي كند اصلي شنيد. حتي براي يكي از علماي شيعه اين چيزها ثابت نشده است، و نص روايي قطعي كه ما داريم اين است كه خداوند آنها را جمع مي كند در يك شب از اطراف دنيا.

اين 313 نفر زبان امام را مي فهمند،  او را مي شناسند، و به او اعتقاد دارند، و فدايي او هستند، درجه اخلاقشان بسيار بالاست. و چون خداوند آنها را انتخاب كرده است براي حضرت مهدي (ع) اصحاب حضرت مثل انبياء هستند كه خداوند آنها را نتخاب مي كنند و تا آن روز كسي آنها را نمي شناسد، به يك شب در مكه جمع مي شوند. در مورد حكومت حضرت كه در روايتي آمده است كه ايشان 7 سال حكومت روم واسطه  مي شوند، روميها 7 سال به صلح پايبندند، ولي بعد از 7 سال آن را نقض مي كنند.

ترد ما علماي شيعه حكومت حضرت بسيار طول مي كشد نمي شود قبول كرد كه ايشان 7 سال فقط حكومت مي كنند، آنچه كه مهم است اين است كه حكومت حضرت صدها سال طول مي كشد و بعدش در عالم وضع ديگري به وجود مي آيد.

و بعد از حكومت حضرت رواياتي صحيح وجود دارند مبني بر رجعت امام حسين (ع) و همچنين پيامبر اكرم (ص) و امير مومنان حضرت علي (ع) نه، ما اعتقاد نداريم كه همه شان بر مي گردند.

امام حسين (ع) اولين كسي است كه بر مي گردند، بعد پيامبر، بعد امير مومنان و بعد برخي از مردم، چه خوب و چه بد بر مي گردند.

در روايات داريم وقتي كه حكومت حضرت مي آيد اول جنگ را داريم بعد صلح را. بعد از مدتي حكومت مي كنند بعد از اين مدت رجعت انجام مي شود؟!

اما در نزد ما محاكمه است نه جنگ، فقط در زمان حضرت. جنگ دجال را داريم، در اول، 8 ماه اسلام جهان را فرا مي گيرد، پس حضرت مسيح ظهور مي كند و صلحي بين او و بين مردم برقرار مي شود، صلح 7 سال طول مي كشد بعد جنگي پيش مي آيد، پس حضرت مسيح ظهور مي كند و صلحي بين او بين مردم برقرار مي شود، صلح 7 سال طول مي كشد بعد جنگي پيش مي آيد، جنگ با روم پيش مي آيد، بعد تمام حاكم را مي گيرد و بعدش دجال ظهور مي كند و بعد از دجال ديگر به عقيده شيعه جنگي وجود ندارد. شيعه معتقد است كه دجال بعد از ظهور حضرت پيدايش ميشود، و سني ها برخي شان معتقدند قبل از ظهور و برخي مي گويند باحضرت مي آيد. اهل سنت خيلي دجال را بزرگ كرده اند و از آن اسطوره اي ساخته اند، در شيعه اينطور نيست دجال يك شخصيتي حقيقي است كه يهودي است و پيروان او ناصبي هستند.

در آن زمان علم تغيير پيدا مي كند و رشد پيدا مي كند. او از گوناگوني علمها استفاده مي كند و همچنين از شعبده و سحر و حركتي ضد امام را آغاز مي كند.

و اهل سنت او را با آمريكا و اسرائيل تطبيق دهند. اما شيعه اين را قبول ندارد. دجال بعد از امام است نه قبل از آن. در ميان اهل سنت نظر واحدي وجود ندارد، بعضي ها مي گويند كه دجال وجود دارد. و الان در مصر است اسمش هم عبدا... بن ساعد است.

 اختلاف شيعه وسني درباره رهبر موعود

شيعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسگري است كه سال 256 ق متولد شد و پدرش امام حسن عسكري بر امامت وي تصريح كرده است. پس به اذن خدا، او غيبت صغري و كبري مانند عيسي نمود. غيبت صغري هنگامي بود كه خدا، وي را از نيرنگ حكومت عباسي نجات داد. وي از هنگام تولد، مخفي مي زيست و پدرش او را از ديده ها پنهان مي كرد، پس از وفات پدرش در سال 261 ق شيعيان را توسط وكيلانش نواب اربعه راهنايي مي كرد. نيابت اينان 69 سال 261 تا 33) ق به طول انجاميد. غيبت كبري، پس از وفات نايب چهارم علي بن محمد السميري آغاز شد به هنگام وفات وي به شيعه گفت نايبي خاصي پس از او نخواهد بود تا خداي متعال، ولي اش را در آخر زمان ظاهر كند.

سني ها معتقدند مهدي هنوز متولد نشده است و در آخر زمان به دنيا مي آيد.

تفصيل سخن در اختلاف شيعه و سني درباره ولادت رهبر موعود و اين كه وي فرزند امام حسن عسكري است يا در آينده متولد مي شود، با تحقيق در اين مسئله ممكن است. پيامبر جانشين و اوصيايي معصوم دارد و نقل سخن پيروان از امامانشان پذيرفته مي شود؛ زيرا مانند پيروان مذاهب ديگرند كه به نقل از رهبران مذهبي خود، مسايل فقهي و تاريخي را روايت مي كنند. تمامي شيعه بر بيان امامت الهي اهل بيت توسط پيامبر «حديث ثقلين» و «حديث سفينه» است. دليل شيعه بر شما را امامان، حديت اثني عشره است و گواه بر اين كه نخستين امامان الهي، حضرت علي (ع) پس حضرت امام حسن، بعد حسين اند، «حديث غدير» و «حديث منزلت) و «حديث كسا» و «حديثت الحسن و الحسين بسط من الاسباط» است كه همگي در احاديث معتبر سن روايت شده اند گواه امامت نه فرزند امام حسين، احاديث وصيت در كتابهاي معتبر شيعه است، مانند فرمايش امام باقر (ع) كه كليني روايت كرده است نه امام از فرزندان حسين بن علي اند، كه نهمي قائم است.

امام صادق (ع) فرمود: آيا مي پنداريد اوصياي ما هر كه را بخواهند وصي مي كنند نه. والله! اين عهد و گفته اي به جا مانده از رسول الله (ص)درباره امامي پس از امام ديگر است تا به وي مهدي موعود (ع) پايان پذيرد.

در خبري ديگر است: تا به صاحب الامر ختم شود.

مشخصه سير ائمه نه گانه، در اختيار داشتن كتابهاي «جامعه» و «جفر» است كه امام علي به نقل از پيامبر. در ديدارهاي خصوصي داشتند نوشت و اخبار غيبي و كراماتي كه از امامان ديده شد كه جز از برگزيدگان مورد تاييد خداوند ساخته نيست. برادران اهل سنت كوشيده اند ادعاي نام بردن امامان و نخستين امام؛ يعني حضرت علي (ع) توسط پيامبر را رد كنند. اينان مي گويند: احاديث نبوي كه گواه ادعاي شيعه است، دلالت ندارد يا شد آن ضعيف است اما علماي شيعي با سني ها مناقصه كرده و اشتباه اهل سنت را بيان كرده اند.

برخي فرقه هاي شيعي به ويژه زيديه، امامت دوازده امام را نپذيرفته اند، اما علماي شيعي بدانان پاسخ داده اند. برخي نويسندگان معاصر نيز مي گويند: مهدي متولد شده است؛ زيرا فقط يك فرقه از دوازده فرقه پيرو حسن عسكري، معتقد به ولادت مهدي اند. اين مطالب را نوبختي در كتاب فرقه الشيعه و اشعري شيعه در المقالات و الفرق گفته اند.

جواب اينان را به تفصيل در كتاب حول امامه اهل بيت و وجود المهدي داده ام.

شيعه در مورد نحوه مرگ يا شهادت حضرت مهدي (عج) معتقد است كه حكومت ايشان آن قدر طول كشيد تا اينكه از پيري ابروهاي شان به پايين    مي كند طبيعي است كه مي ميرند.) و روايتي نزد شيعه كه ايشان كشته مي شوند وجود ندارد و اگر هم روايات يا روايات مرسله هم باشند يا سندي ندارند و يا اينكه از مصادر اهل سنت هستند. ممكنه ايشان به طور طبيعي بميرند و اما آن حديثي كه مي فرمايد « امامها يا شهيد شدند يا مسموم » ممكنه بگوئيم، امام از اين حديث مستثني هستند.

صبح روشن در شب انتظار

منتظران، چشم به راه سپيد :تاريخ اند.

با بصيرت و جهاد، ظلمت شب ظلم را مي شكافد و رها از تعلقات خود را براي « شهادت » در ركاب مولا اماده مي سازند.

انتظار درختي است كه جز « اقدام » و « اصلاح » ميوه اي نمي دهد.

انتظار فلسفه مقاومت است، نه عام تسليم !

عصر ظهور، رجعت دوباره بعثت در حراو امامت در غدير است.

غيبت دوران « انتظار » جوشش دوباره غدير عاشورايي در نينواي تاريخ است.

در بستري از فرات ظهور و علقهه نور !

منتظران واقعي سلاح بر دوشان شهادت طلبند كه « استقامت » جدال و نشانشان است و ايمان ره توشه حركتشان و توكل تكيه گاه هميشگي شان.

ياران حضرت مهدي (ع) را بايد در ميان سلاح بر دوشان و كفن پوشان و جان بركفان و مبارزان و سنگرنشينان و خدمتگزاران به انقلاب و تقويت كنندگان سپاه دين و حرمت گزاران به خون و خانواده شهيدان يافت، نه در ساكتان و بي تفاوتان و نه در رفاه زدگان و عافيت طلبان.

آن خورشيد پنهان، كعبه مقصود و قبله موعد امتهاست. غيبت كبري، دوره آزمايش است. تا منتظران راستين از مدعيان انتظار، باز شناخته مي شوند و ملاك در اين بازشناسي، « شناخت تكليف » و عمل به وظيفه در عصر غيبت است.

حضرت مهدي (ع) خورشيدي است كه در دل منتظران، اميد زيستن را همواره روشن و گرم نگاه مي دارد. هيچ «حضور» هم چون «غيبت» او لحظه لحظه زمان و تاريخ را نيا كنده است.  حاضرترين حاضران بر گرپاسي «صفور غايبانه» اش نمي رسند. او معناي حضور در  غيبت است.

مفهوم غيبت حاضر است. مجمع شهود و غيبت است. او «وارث» دين حضرت محمد (ص) و خط سرخ شهادت است. او «قائم» است، ايستاده و استوار و پابرجا، تا جهاني را به قيام حق طلبانه وا دارد.

او منتقم است، خونخواه حادثه كربلا و انتقام گيرنده خون شهيدان و خون سيد الشهداء.

هم هادي است و هم مهدي

راه شناسي خبير و راهباني است بصير و راهنمايي است مطمئن و دلسوز. او «صاحب الزمان» و «صاحب الامر» است. زمين و زمان، امر و فرمان، جان و جهان در اختيار اوست. سلام بر حضرت مهدي (ع) انتظار سبز دورانها ! آرمان مجسم عدالتخواهان، چلچراغ روشن شبان تاريخ، روشگر زمين و زمان، مرد برگزيده اعصار، ذخيره جاودان الهي و... نويد بخش صبح در شب انتظار

افزون بر 30 روايت از امام رضا (ع) در زمينه باور مهدي و فرهنگ انتظار نقل شده كه هر يك از آنها را با بعدي از ابعاد بيكران شخصيت امام مهدي (ع) و قيام رهايي بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه مي سازد.

نام و نسب امام مهدي (ع)

با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگيري از حيرت و سرگرداني شيعه در شناسايي منجي موعود، امام رضا (ع) در ا حاديث متعددي، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرينش رسول گرامي اسلام (ص) و گاه بدون نقل از ايشان به معرفي سلسله نسب آن امام مي پرداختند. از جمله در يكي از روايتهايي كه امام رضا (ع) به واسطه پدران بزرگوار خود رسول گرامي اسلام (ص) نقل مي كنند، چنين آمده است:

من سرور آفريده هاي خداي عزوجل هستم، من از جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل، حاملان عرش، همه فرشتگان مقرب خدا، و پيامبران مرسل خدا برترم؛ من صاحب شفاعت و حوض شريف [ كوثر ] هستم. من و علي دو پدر اين امتيم؛ هر كس كه ما را شناخت خداي عزوجل را شناخته است و هر كه ما انكار كرد، خداي عزوجل را منكر شده است. دو بسط اين امت و دو سيد جوانان اهل بهشت، ا مام حسن و امام حسين (ع) از [ فرزندان ] حضرت علي (ع) هستند. و از نسل حضرت امام حسين نه امامند كه پيروي از آنان پيروي از من و نافرماني از آنها نافرماني از من است. نهمين نظر از اين امامان، قائم  (بر پا دارنده) و مهدي آنان است.

آن حضرت در روايت ديگري مي فرمايد: آن جانشين صالح از فرزندان ابو محمد حسن بن علي است و  او صاحب الزمان و حضرت مهدي (ع) است. در روايت ديگري امام رضا (ع)، پس از آنكه « دعبل » در پيشگاه آن حضرت قصيده معروف خود را در وصف اهل بيت مي خواند و در آن از قيام آخرين امام ياد مي كند، مي فرمايد: اي دعبل ! امام پس از من فرزندم محمد پس محمد فرزندش علي و پس از علي فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش  حجت قائم است. همان كه در غيبتش انتظار كشيده مي شود و در ظهورش اطاعت مي گردد. اگر از [ عمر ] دنيا يك روز بيشتر باقي نمانده باشد خداوند عزوجل آن روز را از عدل و داد پر مي كند و آن روز آنقدر طولاني م كند تا او قيام كنند. هم چنانكه از جور و ستم پر شده بود.  

معناي حيات اجتماعي شيعه

معناي زندگي بايد ارزشمند باشد. در مقياس جوامع نيز همين امر صادق است. معناي زندگي براي برخي افراد و تمدن ها لذت طلبي است. برخي جوامع فقط در پي بهتر خوردن، بهتر آشاميدن، بهتر خوابيدن و بيشتر لذت بردن هستند. اين معناي زندگي شايسته حيوانات است نه انسان ها. امام  علي (ع) مي فرمايد من آفريده شده ام همانند حيواناتي كه همتشان علفشان است. خوردني هاي لذيذ مرا به خود مشغول سازد. كسي كه همتش خوردن و شهوتراني كردن باشد، در دورترين حالت از خداوند قرار دارد. واقعيت اين است كه اينها امور ارزشمندي نيستند كه بتوانند معناي زندگي انسان باشند. خداوند آفرينش را براي انسان آفريد و انسان را براي خودش. حال اگر انسان و همه آفرنيش است، خداوند است. خدا عالي ترين معنا براي زندگي است؛ معنايي ارزشمند بلكه ارزشمندترين، و پايدار بلكه تنها مفهوم پايدار هستي و بي زيان بلكه سراسر خير و بركت. براي رسيدن به خدا و خدايي شدن است كه انسان به دنيا مي آيد و زندگي مي كند و به خاطر آن تلاش مي كندن  و در آن راه قدم مي گذارد و به همين خاطر همه سختي ها را تحمل مي كند و حتي حاضر است جان دهد. به همين جهت جامعه اسلامي و به خصوص جامعه شيعه موفق ترين جوامع در معنايابي است. لذت طلبي و قدرت طلبي نهايت معنايي است كه جوامع مادي براي خود دارند؛ مفاهيمي ناچيز و ناپايدار و چه درد از اين رو چنين جامعي «عاقبت ندارند، به خلافت جامعه اسلامي كه عاقبت از آن آنان است. خدا، معنايي است عام كه مفاهيم خود وكلان زيادي در طول آن و زير مجموعه  آن قرار مي گيرند. وقتي خدا، معناي زندگي قرار گرفت، هر آنچه خدايي باشد مي تواند به نوعي معاني جزي براي حيات فردي و اجتماعي بشر باشند و انتظار و ظهور حضرت مهدي (ع) معناي حيات براي جامعه شيعه در دوران غيبت است. بدون اين مفاهيم زندگي براي شيعه بي معنا و مفهوم است. حيات اجتماعي شيعه به عنوان يك جامعه مستقل و پويا، در گرو انديشه مهدويت شيمي است؛ اگر اين معنا از جامعه شيعي گرفته شود، هويت مستقلي نخواهد داشت. شيعه به خاطر ظهور زندگي مي كند، و به سمت ظهور حركت مي كند و اينجاست كه مفهوم «انتظار» شكل مي گير د. معناي حيات انتظار را به وجود مي آورد و به آن «جهت» مي دهد و آن را دستيابي و       به پويايي و تحرك تبديل مي كند. همچنين شيعه به خاطر مهدي و ظهور او همه سختي ها و ناملايمات را تحمل مي كند. مهدي و ظهور او همه سختي ها و ناملايمات را تحمل مي كند.مهدي و ظهور او حضور او و دولت او، ارزش هاي والايي هستند كه مي توان به خاطر آن همه دشواري ها را تحمل كرد. حضرت مهدي معناي بلندي است كه كشته شدن در ركابش برترين آرزوي آزادگان است. شيعه به خاطر مهدي زنده است و به خاطر مهدي زندگي مي كند. و به خاطر مهدي تلاش مي كند و به خاطر مهدي همه سختي ها را تحمل مي كند و حتي حاضر است به خاطر مهدي جان خويش را فدا كند. در طول تاريخ غيبت چه رنج هايي كه يعني متحمل شده، اما هرگز هويت و حيات اجتماعي خويش را از دست نداده است. آنچه شيعه او را در ميان اين همه مشكلات زنده و بالنده نگه داشته، اين است كه مهدي معناي زندگي اوست؛ در غير اين صورت، شيعه مي بايست سال ها و بلكه قرن هايش نابود و در فرهنگ هاي ديگر هضم شده باشد. جالب اينجاست كه حتي در زمان ديگر معصومين نيز آنچه حيات و هويت اجتماعي شيعه را حفظ مي كرد، ظهور و انتظار مهدي (ع) بود. اين كه امامان معصوم (ع) پيش از تولد و غيبت حضرت مهدي (ع) شيعه را به ظهور او و عدالت گستري اش نويد مي دادند. به همين جهت بوده است. نه تنها در دوران غيبت بلكه و در زمان حضور ديگر معصومين (ع) نيز ياد و نام مهدي (ع) معنا بخش حيات بوده است. نام و ياد مهدي (ع) امير دل ها، قوت قلب ها. و توان بدن ها براي حركت به سوي آرمان الهي بشريت است.

و مساله مهدويت و ظهور امام زمان از ابعاد مختلفي مورد بررسي قرار گرفته و يا قابل بررسي است يكي از ابعادي كه در اين موضوع قابل طرح است و شايد كمتر به آن توجه شده باشد مساله معناي حيات است كه بحث در اين زميه را نوشتار كنيم. 

معرفت امام (عج) و فلسفه آفرينش

 پرسش از فلسفه آفرينش، پرسش هميشگي آدم خاكي بوده و اين موضوع همواره ذهن انسانها را به خود مشغول داشته است :

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم   كه چرا غافل از احوال دل خويشم

از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود       به كجا مي روم آخر،    بي وطنم

اهيمت اين پرسش موجب شده است كه قرآن كريم و روايات معصوم (ع) در موارد متعددي به تشريح و تحليل فلسفه آفرينش انسان بپردازد. يكي از مهم ترين موضوعاتي كه در آيات و روايات به عنوان فلسفه خلقت مطرح شده، رسيدن به معرفت نيازمند بحث تفصيلي است، اما در يكي از روايتهاي كه از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسين (ع) نقل شده چنان زيبا و در كوتاه ترين عبارات به اين موضوع پرداخته شده كه ما را از بسياري مباحث تفصيلي بي نياز مي سازد. آن حضرت در اين روايت مي فرمايد:

هان اي مردم ! همانا خداوند ـ بزرگ باد ياد او ـ بندگان را نيافريد مگر براي اين كه او را بشناسد، پس هر گاه او را بشناسد او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او از بندگي هر آنچه جز خداست بي نياز كردند. مردي سوال  كرد: اي فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدايت معرفت خدا چيست؟ حضرت فرمود: اين است كه اهل هر زماني، امامي را كه بايد از او فرمان برند، بشناسد.

آري، فلسفه آفرينش انسان رسيدن به مقام معرفت خداست، اما اين معرفت حاصل نمي شود مگر به معرفت امام و حجت عصر (ع)؛ چرا كه امام آئينه تمام حق و واسطه شناخت خداست. چنان كه امام صادق (ع) فرمودند:

ما دانايان (برپادارندگان) به امر خدا و دعوت كنندگان به راه او هستيم. به واسطه ما خدا شناخته و پرستيده مي شود. ما راهنايان به سوي خدا هستيم و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نمي شد. 

خانه حضرت مهدي (ع) كجاست؟

 پنهان زيستي حضرت مهدي (ع) نه تنها چگونگي زندگي آن حضرت را در هاله اي از اسرار فرو برد. كه بسياري از موضوعات مربوط به حيات آن حضرت را نيز جز و امور پنهان نظام هستي قرار داده است.

يكي از مهم ترين اين امور پنهان، محل زندگي آن حضرت در طول غيبت ايشان است. از اين رو بسياري علاقه مندند بدانند كه خورشيد پنهان در كدامين بخش از اين كره خاكي به گذران عمر ميپردازد و به بيان ديگر كدامين قسمت از زمين اين منزلت را دارد؟

ميليونها انسان عاشق و شيفته صدها سال است كه در هر پگاه آدينه زبان به توبه مي گشايند و اين گونه مي سرايند: اي كاش مي دانستم در چه جايي منزل گرفته اي و چه سرزمين و مكاني تو را در بر گرفته است. آيا در كوه رضوايي و يا جاي ديگري و يا دردي هستي؟  دشار است بر من كه مردمان را ببينم و تو ديده نشوي.

حال براي رشن كردن اين موضوع، پاي به گلستان كدام معصومين (ع) مي گشاييم و با سيري در كلام نوراني ايشان از آن انفاس قدسي براي حل اين معما استهداد مي طلبيم.

با يك نگاه كلي در اين بوستان پر طراوت به چهار دسته روايت در اين موضوع بر مي خوريم كه هر يك محل زندگي آن حضرت را در دوره الي از حيات پر بركت ايشان تصوير كشيده است. اگر چه در مورد برخي دوره ها صراحت و روشني بيشتري وجود دارد و برخي از دوره ها بنا بر عللي به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.

اين دوره عبارتند از:

1-                       دوران زندگي با پدر بزرگوار خود امام حسن عسكري (ع) (255 ـ 260ق): شكي نيست كه آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسكري (ع) ديده به جهان گشود و تا پايان عمر شريف پدر خود در كنار آن حضرت مي زيست اين دوراتن بنا بر قول مشهور از نيمه شعبان سال 255 ق آغاز و در هشتم ربيع الاول سال 260 ق پايان يافت.

2-                       دوران غيبت صغراد (260 تا 329 ق): غيبت صغري عبارت است از دوران پنهان زيستي كوتاه مدت حضرت مهدي (ع) كه طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسكري (ع) (سال 260 ق) آغاز شده و با رحلت چهارمين نايب خاص آن بزرگوار سال 329 ق به پايان رسيده است كه مجموعا 69 سال مي شود.

امام صادق (ع) در اين زمينه نقل شده است كه فرمود:  براي حضرت قائم دو غيبت است يكي كوتاه و ديگري طولاني در غيبت اول جز شيعيان مخصوص از جاي آن حضرت خبر ندارند و در غيبت ديگر جز دوستان مخصوصش از جاي او خبر ندارند.

در دوران غيبت صغرا، از سفيران چهارگانه (نواب صفوي) كسي نزديك تربه آن حضرت ذكر نشده است و ايشان هم تماما در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقعات فراواني حضرت به دست آنها شرف صدور يافته است. بنابراين مي توان گفت بخشي از عمر آن حضرت در اين دوران در عراق سپري شده است.

و در بعضي از روايات نقل شده است كه در دوران غيبت در مدينه منوره سپري كرده اند.

3-                       دوران غيبت كبرا: اصطلاحا غيبت كبري به مدت زمان پنهان زيستي حضرت مهدي (ع) گفته مي شود كه با وفات آخرين نايب خاص در سال 329 ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است كه پايان آن را مي داند.

رواياتي در اين باره به محلهاي مختلفي اشاره كرده اند كه برخي از آنها از اين قرارند:

الف: مدينه طيبه (منوره)

ب: ناصيه ذي طوسي: در يك فرسخي مكه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه هاي مكه ديده مي شود. برخي از روايات آن محل را به عنوان جايگاه حضرت مهدي (ع) در دوران غيبت معين كرده اند.

در برخي ديگر از روايات ذكر شده است كه حضرت مهدي (ع) قبل از ظهور در ذي طوسي به سر مي برد و آن گاه كه اراده الهي بر ظهور آن حضرت تعلق گيرد از انجا وارد مسجد الحرام مي شود.

امام باقر (ع) در اين باره فرمودند: قائم (ع) در ميان گروهي به شمار اهل بدر – سيصد و سيزده تن از گردنه ذي طوسي پائين مي آيند تا آن كه پشت خود را به حجر الاسود تكيه دهد و پرچم پيروز را به اهتراز در مي آورد.

ج: دشتها و بيابانها

اين نامعلوم بودن محل زندگي آن حضرت در دوران غيبت كبرا سبب شده تا عده اي به گمانه زني هايي بعضا گشت و واهي بپردازند. و به طرح محلهايي كه اثبات انها كاري بس مشكل است روي آورند.

افسانه جزيره خضرا يا مثلث بومودا و مانند آن حكايتهايي است كه در تاريخ پر فراز و فرود اين اعتقاد رخ نموده است ولي همواره روشنگران اين مذهب حق، مردم را از لغزش در اين بيراهه ها برخور داشته اند.

4 ـ دوران ظهور و حكومت مهدي (ع): دوران ظهور كه درخشانترين فراز تاريخ و بهترين دوران حيات انساني است، ويژگيهاي فراواني دارد كه از جمله مهم ترين آنها حاكميت آخرين معصوم و محبت الهي است. درباره محل زندگي حضرت مهدي (ع) و حكومت آن حضرت در عصر ظهور، روايات فراواني وجود دارد. عمدتا در اين روايات، مسجد محله را منزل آن حضرت و شهر كوفه را به عنوان پايگاه حكومتي آن حضرت معرفي كرده اند.

مسجد   شر افت بسياري دارد؛ از جمله در روايات ذكر شده كه در اين مسجد، هزاران پيامبر به نماز ايستاده اند. امام صادق (ع) در مورد مسجد سهله فرمودند: به درستي كه مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه كه [ پس از قيام ] تا با اهل خود در آنجا فرود آيد و همچنين آن حضرت به ابابصير فرمود: اي ابامحمد گويا حضرت قائم را در مسجد سهله مي بينم كه با زن و فرزندانش در آن نازل مي شوند. ابوبصير پرسيد: آيا مسجد سهله خانه اش خواهد بود. حضرت فرمود: آري اين مسجد منزل ادريس است. خداوند هيچ پيامبري را بر نينگيخت، مگر آن كه در اين مسجد نماز گزارد هر كس در اين مسجد بماند  مانند آن است كه در خيمه رسول خدا (ص) اقامت كرده است. هيچ مرد و زن مومني نيست، مگر آن كه دلش به سوي  آن مسجد پر مي كشد. روز و شبي نيست مگر آن كه فرشتگان به اين مسجد پناه مي برند و در آن به عبادت خدا مي پردازند.

مهدي منتظر (ع) و پايان سير تاريخ

بيشتر فلاسفه پوزيتوليست به ويژه ماركيتها در سده نوزدهم و بيستم، درباه سنتها و مرحله هاي تاريخ به بحث پرداخته اند. بهترين دستاورد كه ماركسيسم، به انديشه بشري تقديم كرد. اصل تاريخي و كوشش براي كشف سنتها و مراحل تاريخ. نيز اهميت شناخت قوانين آن براي پيش بيني مسير حركت تاريخ و پيامدهاي آن بود. ماركسيم درباره شناخت سنتهاي تاريخ و نقش آن در ارتقاي بينش و آگاهي انسان و تاثير فعاليتهاي مثبت در رويكرد مرحله تاريخي كه انتظار آن مي رود نيز كاوش مي كند.

اما ماركسيم با انكار وجود خداي متعادل و تعريف دين الهي در برخورد و تعامل با پيامبران، گرفتار لغزش شد كه پيامبر آن عدم موفقيت در كشف مراحل كلي حركت تاريخ و شاخت سنتهايي است كه مقطع كنوني و گذرا را به مرحله آينده انتقال مي دهد و در پايان محتومي نگه مي دارد.

انديشه بشري از راه افكار ماركسي در سده 19 ميلادي، جبر تاريخي را درك كرد و به كشف مراحل و مقاطع جبري تاريخ  و قوانين  كلي آن پرداخت اما در كشف خود به راه اشتباهي رفت. در مقابل انديشه نبوي از آغاز پيدايش در بيش از هزار سال پيش تصور خود از حركت جامعه بشري را بر اساس جبر تاريخي نهاد و انديشه اي روشن از سنتها مراحل تاريخ را تقديم كرد.

ميراث ديني يهوديان و مسيحيان و مسلمانان، نصوص مشتركي را درباره سنتهاي تاريخي به گزارش پيامبران در بر دارد. و پژوهشگران مي توانند بگويند باور ديني به سنتهاي تاريخي، از مهم ترين و اساسي ترين اعتقادات مشترك ميان اديان سه گانه اسلام يهوديت و مسيحيت است.

بنابراين، در برابر ما فقط انديشه مشتركي درباره نهايت تاريخ بر اساس آن پايه ريزي مي شود.

بنابراين در برابر ما فقط انديشه مشتركي درباه نهايت سير تاريخ نيست، بلكه انديشه هاي همخوان شخصيتهاي تاريخي است كه از متون ديني به دست مي آيد به سبب وجود متوني كه از شخصيتهاي تاريخي سخن مي گويد، قرائت ها و تفسيرهاي گوناگوني يافت مي شود ما را در برابر مصداقهاي مختلفي از يك انديشه قرار مي دهد. البته راه گفت و گوي آرام علمي براي اديان سه گانه و گرايشها و مذاهب، براي راهيابي و وصول به قرائتي يكسان از ستون باز است.

به اعتقاد شيعه، وجود مهدي موعود، حجه بن الحسن العسكري، فرزند حسين مظلوم و شهيد با مراحل و سنتهايي سير تاريخ مرتبط است، چنانكه اين سخن را تمامي پيامبران توسط متون اساسي مانند قرآن و تورات و انجيل گفته اند سير اعتقادات شيعه به گواه ميراث معتبرش مدعي است كه مهدي موعود (ع) قهرمان پايان تاريخ است.

متون شيعي، مهدي موعود (ع) را «محمد بن الحسن العسكري» فرزند حسين مظلوم شهيد مي داند. متون ديني مسيحي و يهودي نيز وي را مشخص كرده اند.

گواه انديشه ما تاكيد قرآن است كه پايان درخشان تاريخ به  خواست خدا حقي است و خداوند در قرآن و كتابهايي كه بر پيامبران پيشين فرستاده آن را بيان كرده است. قرآن تاكيد داره كه خبر بعثت پيامبر مكي، درتورات و انجيل هست. اهل بيت (ع) در سخنان خود تاكيد دارند كه كتابهاي پيشين [ تورات و انجيل ] به محمد

راه بهره مند شدن از امام عصر (ع) در زمان غيبت

     امام زمان (ع) غايب از انتظار است و اين غيبت موجب محروم شدن امت از قسمتي از بركات وجود آن حضرت است كه متوقف بر ظهور است، ولي قسمتي از فيوضات وابسته به ظهور نيست او همچون آفتابي است كه بر غيبت نمي تواند مانع تاثير اشعه وجود او در قلوب پاكيزه شود مانند اشعه خورشيد كه در اعماق زمين جواهر نفيسه را مي پروراند، و حجاب ضخيم سنگ و خاك مانع استفاده آن گوهر از آفتاب نمي شود.

و چنان كه بهره مند شدن از الطاف خاصه خداوند به دوطريق ميسر است:

اول: «جهاد في الله» به تصفيه نفس از كدورتهايي كه مانع از انعكاس نور عنايت اوست.

دوم: «اضطرار» كه رافع حجاب بين فطرات و مبدا فيض است.

و همچنين استفاده از واسطه فيض خدا   اعظم و مثل اعلاي اوست به دو طريق است.

اول: به تزكيه فكري و خلقي و عملي. دوم: به  انقطاع از اسباب مادي و اضطرار.

از اين طريق بسيار كساني كه بيچاره شدند و كارد به استخوان آنها رسيد و به آن حضرت استغاثه كردند و  نتيجه گرفتند. به قصور و تقصير نيست به ساحت قدس آن حضرت اعتراف مي كنيم. او كسي است كه خدا بر او نور خود را به وجود او كلمه خود تمام كرده است. او كسي است كه كمال دين بر امامت و كمال امامت به اوست. خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: اوست كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داده است و در وجود حضرت مهدي (ع) خورشيد و ماه هر دو جمعند و چه بسيار تفاوت است بين خورشيد همان دنيا و ماه آن تفاوت اين است: خورشيد و ماه، روشنايي و نور است ولي حضرت مهدي (ع) نور فروزان خداوند است.

مهدويت و مسيحيت صهيونيستي

 صهيونيستها گمان مي كننند كه وعده بازگشت به ارض موعود امروزه از طرف خداوند براي كشور اسرائيل كه در سال 1974 م، ايجاد گرديده عملي شده است. اما آنها در اشتباه هستند چون اين وعده بازگشت در دوره پيامبر (ص) و دعوت حضرت عيسي عملي گرديد و خداوند اين وعده را ميان قوم يهود،گزينش حضرت عيسي (ع) عملي كرد.

اين گزينش الهي به اين معنا است كه خداوند از ميان همه اقوام قوم يهود را برگزيد و از ميان آنها عيسي مسيح را برگزيد تا رسالت الهي را نخست ميان يهود و سپس در سر تا سر جهان تبليغ نمايد. خداوند ملت يهود را نه به عنوان قوم ممتاز بلكه به عنوان يك بستر آغاز برگزيد چون لازم است دعوت الهي و پيامبري به لحاظ عيسي شدن و واقعيت يافتن از ميان مردمي معين و در يك سرزمين معين و تاريخ معين باشد و خداوند   قوم يهود را عهد حضرت عيسي مسيح برگزيد و. تا پيام خداوند از اين طريق وارد تاريخ بشر مي گردد. اما برداشت و توهم صهيونيستها از ارض موعود و قوم برگزيده خداوندي كاملا يك قرائت تحريف شده و مردود از كتاب مقدس است.

بعضي از احكام و رهبران غربي برداشت سياسي شان از جهان، برداشت نوراني است و جهان هستي را به دو گروه خير و شر تقسيم مي كنند. اگر تفكرشان بر تورات باشد با دو جبهه معارض در عالم مسيحيت رو به رو مي شود كه از اين قرار است:

1 ـ  جبهبه معارض كاتوليك ها   2 ـ  جبهه معارض ارتدوكس ها و مسيحيان و رستگار هرگز نمي توانند تفسير نقد شده از تورات را پذيرا شوند.

حتي پروتستانها هم با بينش نوراني و منحرف شده از انجيل مخالف مي كنند.

مسيحيان حقيقي نمي توانند اين تفسير تحريف شده توراني از جهان را بپذيرند اما لازم است بگوييم كه شاهد يك چالش در قرائتهاي انجيل هستيم و چالش مزبور در اصل يك بينش يهود مي دارد كه از عهد عتيق يا تورات نشات مي گيرد. داستان از اين قرار است كه مواجه با دو عهد عتيق (تورات) و عهد جديد (انجيل) هستيم. عهد جديد كه انجيل باشد عهده دار تعريف و تفسير روشن از عهد عتيق است، يعني دوش انجيل است كه بيايد پرده از روسي عهد عتيق بردارد و نه عكس آن.  اما در اين راستا ما شاهد يك كودتا هستيم كه از سوي بعضي از مسيحيان غير مسئول و  اهمال كار صورت گرفته است و اين كودتاي دروني سعي دارد مطالب عهد جديد را به گونه اي قرائت كند كه به سود يهود باشد؛ يعني به جاي اين كه انجيل روشن كنند و جهت دهنده تورات باشد اينها آمده اند به اشتباه تورات به عنوان معرف انجيل گرفته اند و گمان مي كنند كه تورات بايد راهنما باشد اين كودتاي دروني تنها كودتا بر عليه مسيحيان نيست بلكه  يك نوع كج روي و كودتا عليه عهد عتيق نيز تلقي ميشود چن تورات اصيل هم رازي به اين پروژه نيست.

بر اساس سلسله نبوت، عهد عتيق يا تورات درست زماني قابل درك است كه با آيات انجيل مطابق باشد و قرائت انجيلي از آن مستفاد گردد. نه اين كه مقدم موخر شود و موخر مقدم گردد. اين پروژه صهيونيستي غير معقول است.

اين قرائت انجيلي غير معقول توطئه اي است. صددرصد در خدمت صهيونيسم و خواهان تعريف انجيل و گمراه نمودن مسيحيان و اين همان مسيحيت توراتي است كه شاهد آن هستيم كه در عمل ازكيان صهيونيستي و ديگران حمايت مي كند. قبل از هر چيز يك اعلام جنگ عليه خود مسيحيت است و اين مسيحيت است كه به اسارت يهود در آمده است. از خداوند مي خواهيم مسيحيت را از اين اسارت رهايي مي دهد؛  زيرا ما شاهد بوديم كه اولين انجمن و دومين انجمن كليساها دقيقا در همان شهر برگزار شد كه صهيونيستها اولين كنگره تاريخي خود را در آن برگزار كرده بودند. كنگره اي كه بنيانگذار صهيونيسم جهاني، آن را رهبري كرد.

اما ايجاد زمينه ظهور ايجاب مي كند كه مادر رفتار روزانه و پندار و گفتار خويش به گونه اي باشيم كه زمينه توافق جهاني و هماهنگي فكري فراهم گردد و اين نمي شود مگر اين كه آزادي وسيع و گسترده فراهم گرددتا همه مذاهب و انديشه ها بدون هيچ مانعي به تضارب آراء و افكار پرداخته و حقيقت را پيدا نمايند.

ظهور حضرت امام مهدي (ع) در نزد مسلمانها فقط يك ظهور شخصيتي و فردي نيست بلكه يك تحول عظيم و جهاني است و در همه جوامع يك نوع توافق و هماهنگي و نهايتا همفكري به عنوان مقدم ظهور پديد مي آيد و از انجا كه دين اسلام به فطرات انسانها نزديك تر است بالطبع زمينه پذيرش آماده  مي گردد.

 

اما ايجاد اين زمينه ظهور ايجاد مي كند كه ما در رفتار روزانه و پندار و گفتار خويش به گونه اي باشيم كه زمينه توافق جهاني و هماهنگي فكري فراهم گردد و اين نمي شود مگر اين كه آزادي وسيع و گسترده تر فراهم گردد تا همه مذاب و انديشه ها بدون هيچ مانعي به تضارب آراء و افكار پرداخته و حقيقت را پيدا نمايند. آن وقت است كه فرايند ظهور حضرت مهدي (ع) آغاز مي گردد. فرآيندي كه توام با وافق جهاني است.

حوادث سرزمين فلسطين و قيام حضرت مهدي (ع) امام مهدي (ع) در زماني مي آيد كه مسلمين حال بدي مانند امروز يا بدتر از آن دارند و ديگر ساكنان زمين حال شان بدتر از مسلمانها است.

همين مردم اعم از مسلمان و مسيحي ساكن فلسطين هستند. در فلسطين ظلم از همه جايي ديگر بيشتر است اما در ساير جاها مانند مصر اوضاع در حدي معمولي است. اما مشكل جاري در آنجا بر عكس فلسطين اشغال شده نيست اما در فلسطين يك ظلم و ستم آشكار است. اگر امام مهدي پس از ظهور اوضاع كنوني نظير عراق را مشاهده كند مسلمان با آن مقابله مي كند.

امروزه ما شاهد دو گونه ظلم هستيم يك ظلم فعلي و جاري در فلسطين اشغالي است و ديگر ظلم استعدادي و بالقوه صورت تهديدهاي مداوم متوجه ساير كشورهاي مسلمان مانند: سوريه و يا جمهوري اسلامي ايران است.

حضرت عيسي با امام مهدي ملاقات مي كند و هر دو به جنگ و رجال رهبر يهوديان مي روند و پيروز مي شوند و اين حوادث كاملا مربوط به فلسطين است و خداوند از همه آگاه تر است.

در قدس شريف كوهي است به نام كوه (صهيون) كه برادران مسيحي ما بر فراز آن يكسالي را داير كرده بودند كه ممتاز بوده است و زيباترين دختران اروپايي را در آن گرد آورده بودند كه تا هنگام نزول مسيح از اسماني استقبال كنند خيلي خوب، حضرت مسيح در دوره اول زندگي خود قبل از عروج به آسماني از اين مظاهر به اصطلاح زيباي زندگي دست كشيده بود حالا كه مي خواهد دوباره براي اصلاح بشريت، بازگشت نمايد چگونه مي خواهد از آن بهره مند شود؟ او مي خواهد فرماندهي مومنان را به دست بگيرد و چه ارتباطي مي توان در ميان مومنان مسيحي و مسلمان موجود باشد و چه نقاط مشتركي دارند؟ آيا هر دو در جنگ با دشمنان خداوند نيستند؟ آيا هر دو گروه با مستكبران در جنگند؟ بله: اما درباره امام مهدي، من از «ابوالاعلاء مودودي» يكي از متفكران مسلمان نقل مي كنم و در اوصاف كتاب او (محمد صيام) و در آن اوصاف امام مهدي (ع) چنين آمده است.

1-                       يك رهبر و پيشواي طراز نوين در زمان خودش است.

2-                       برداشتهاي جديد خيبر و  بصير و پيشگام است. 

3-                       رهبري خوش فهم نسبت به مسايل زندگي مردم است

4-                       براي جهانيان برتري مي انديشد و عقل خويش را ثابت مي كند.

5-                       ابتكار و درايت سياسي خود را به منضر ظهور مي رساند.

6-                       دانشهاي جنگي و فنون نظامي زمان را بهتر از بقيه دارد.

7-                       همه نسلهاي معاصر او، او را دانشمند تر از خود مي دانند.

8-                       او مانند ساير افراد است اما بر حسب ظاهر داراي يك نشانه ها معين است.

9-                       او خدش را معرفي نمي كند بلكه از خلال عملكرد او مي فهمند كه او همان مهدي موعود است، البته بعد از فوت او و از روي كردار مسئله او درك مي كنند كه سنت و خلافت نبوي را دوباره احياء كرده است. مي فهمند كه او همان مهدي موعود بوده است.

لذا غير از پيامبر كسي ديگري نمي داند كه مهدي موعود (ع ) چه كسي است و كسي هم نمي تواند اين ادعا را بمايد و غير از پيامبر هيچ كس ديگر از وظايف و مسئوليتهاي حضرت مهدي هم در اين دنيا خبر ندارد.

فقط مي دانيم او مردي بخشنده و مهربان و صالح است كه مردم در محور او جمع مي شوند چون به غير او نامي و هدايت كننده اي ندارد.

مهدي (ع) بر اساس اسلام ناب سير مي كند و يك حركت معنوي فرهنگي و سياسي را تدارك مي بيند و تفكر و انديشه را ترقي مي دهد. اما در برابر او جاهليت با تمام نيروهايش ايستادگي و با دعوت و حركت او معارضه مي كند اما سرانجام بر آنها هم چيره شد و سلطانشان را شكست مي دهد و در اين وقت است كه دولت مهدي كه مبتني بر براركان نيرومند اسلامي است بر قرار مي شود و اسلام ناب در آن تجسم مي يابد. در اين زمان پيشرفت بشريت در علوم طبيعي و تجربي به اوج خودش مي رسد و علوم و تكنولوژي تا آنجا سير مي كند. كه به مصداق گفته پيامبر خدا مي رسد «و يرضي عنه ساكن السما و ساكن الارض و لا تدع السماء من قطرها شيئا الا صبته و الارض من نباتها و شيئا الا اخرجته» يعني ساكنان آسمان و زمين از آن حضرت راضي مي شوند؛ چون آسمان مدام بركات خود را مي بارد و زمين نيز بركات و شهوات خودش بيرون مي دهد و همه ي نياز مي شوند و اين همان اوج نعمت و فوري است كه در پي آن هستند. اينها مطالبي هستند كه ما مسلمانها اعم از هر فرقه به آن ايمان قطعي  داريم و اگر اختلافي هم باشد در جزئيات است.

مسيح يهودي و فرجام جهان

«هيچ كس نمي تواند آمريكا و آزاديهايش  را بفهمد، مگر اين كه آگاه باشد و تاثيري را كه دين به طور مستقيم بر روي ساخت و ايجاد اين كشور گذاشته و مي گذارد، درك كند... » (جيمزون)

در كشور آمريكا تبليغات به نفع اسرائيل مبني بر اين كه اسرائيل نگين انگشتر برنامه هاي شبكه هاي مسيحي است: چون عنوان مي شد كه حمايت از اسرائيل و پشتيباني از اشغال قدس توسط اين كشور، فريضه اي مذهبي است و به عبارت ديگر تاسيس اسرائيل گامي قبل از ظهور مسيح است اما گاهي قبل از ظهور مسيح است. اما گام آخر، ساخت هيكل (معبر) بر بالاي قبه صخره و نزديك مسجد الاقصي است.

مذهب آمريكائيها، 95% آمريكائيها اعتقاد دارند كه خدا هست و از ميان هر 5 نفر، 4 نفر به معجزه و زندگي پس از مرگ و تولد حضرت مسيح از دامان پاك حضرت مريم (پاكدامني حضرت مريم) اعتقاد دارند. همچنين 82% آمريكاييها خود را اصول گر او مذهبي تلقي مي كنند.در حالي كه اين نسبت در بريتانيا 55% در آمان 54% و در فرانسه 48% است اما نسبت به افرادي كه در آمريكا هر هفته به كليسا مي روند 44%است در حالي كه در آلمان 18% بريتانيا 14% و فرانسه 10% است و در زمينه جانبداري و حمايت آمريكائيها از اسرائيل به اين مبنا است كه فرهنگ آمريكايي عنوان مي كند كه فرهنگ يهودي ـ مسيحي بر پايه تقاليد و آداب و رسوم اخلاقي و مذهبي يهودي و مسيحي يا ميراث يهودي مسيحي استوار است. و از اينجاست كه مذهبي شدن و يهودي شدن آمريكا با شكل گيري و نشوونهاي كلي صورت گرفتند.

  شك هر كس كه به سياست داخلي و سياست خارجي و امريكا توجه دارد مي بايست از تاثير دين امريكايي كه آمريكا كشوري يهودي – مسيحي است، آگاه و مطلع باشد و بداند كه مسيحيت آمريكايي از زمان پاي گذاشتن مهاجران پروتستاني پورتاني اوليه به سواحل آمريكا، صيغه اي يهودي يافت و با اولين بيداري و آگاهي بزرگ مذهبي در قرن نوزده تبديل به مسيحيتي يهودي شد و از  آن تاريخ مسيحيت صهيونيست از آن نشات گرفت و نشو و نما يافت.

پيروان كليساي انجيل آمريكا كه پيروان آن حدود يك چهارم جمعيت آمريكا (70 ميليون نفر) را شامل مي شوند و تعدادشان رو به رشد است. مهمترين خاستگاه نظري است گدايان مسيحي است هسته مركزي پيروان اين فرقه مطلق گرا و معتقد بد نبود دائم بين خير و شر هستند. بازگشت روح حضرت مسيح در آخر الزمان بعد از طي مراحلي كه نهايت آن به جنگ و ويراني بزرگ ختم مي شود. اين مبناي اعتقادي كه حضرت مسيح روزي به زمين بر خواهد گشت و براي هزار سال حكومت خواهد كرد. و اقدامات او طي هفت مرحله صورت مي گيرد. اكنون مرحله كليسا است و مرحله بعد آخر الزمان خوانده مي شود كه طي آن حضرت مسيح به سوي زمين رو مي كند و مومنان مسيحي را حيات دوباره مي بخشد. سپس خود مسيح در زمين ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجي يهوديان خواهد خواند.برخي معتقدند كه آنچه كه موجب باور برخي به او مي شود اين است كه او قادر به اعاده صلحي ظاهري در خاورميانه خواهد شد. حكومت ضد مسيح، هفت سال به طور انجامد و دوره رنج يا آزمايش بزرگ خوانده خواهد شد.

در نيمه اول اين دوره، ضد مسلح صلح ظاهري را برقرار و در نيمه دوم عليه اسرائيل اقدام خواهد كرد. او به اين ترتيب مجموعه گناهان بشر را كامل كرده و حكم نهايي خدا و شروع دوره اي بي سابقه براي آزاد يهود را باعث خواهد شد. و اين دوره با محاصره اورشليم (بيت المقدس) به وسيله ملتهاي متخاصع كه قصد نابودي آن را دارند خاتمه خواهد يافت و صحنه براي نبرد نهايي آماده خواهد شد. پيروان كليساي انجيلي معتقدند كه در اين مرحله، حضرت عيسي، سوار بر اسبي سفيد، به زمين بر خواهد گشت و در پس اوسواره نظامي مركب از مومنان از ابرها سرازير خواهند شد و حركت خواهند كرد. عيسي مسيح پيروزمندانه به جنگ وارد شده معابد باستاني يهوديان را احياء و حكومتي هزار ساله را آغاز خواهند داد و شيطاني را براي هميشه خاموش خواهند كرد.

البته بحث آخر الزمان در فرقه هاي مختلف مسيحيت به گونه هاي مختلف مطرح نشده است و حتي در داخل جريان است مسيحي نيز تفاوتهايي در نگرشهاي بخشهاي مختلف آن به مسئله آخر الزمان و ربط آن با كشور اسرائيل وجود دارد. برخي از اينان حاكميت خدا را به گونه اي موسح مي بينند و بر اين مبنا معتقدند كه خدا قادر به انجام هر آنچه كه اراده كندن هست و لذا ضروري نيست كه وسيله به خصوصي دولت به خصوصي وجود داشته باشد تا خدا بتواند هدف به خصوصي را محقق سازد. به علاوه موضوع تشكيل اسرائيل تا جنگ دوم به عنوان موضوعي جدي مطرح نبود و  تنها بعد از اين جنگ جدي نشد. اين واقعيت كه نزديك به دو هزار سال اعتقادي كه رژيم اسرائيل از محورهاي آن به شمار مي رود، نقشي در مسيحيت نداشته است، از بزرگ ترين نقاط ضعيف اين اعتقاد است.

در بين برخي از انجيلي ها اعتقاد راسخي وجود دارد مبني براي اين كه شكل گيري حكومت ضد مسيح نزديك است و در اثر آن يك ديكتاتوري سياسي و اقتصادي شديد حاكم خواهد شد نحوي كه حتي براي خريد و فروش معمولي نيز احتياج به كسب اجازه قبلي خواهد بود.

اينان اعتقاد دارند كه براي تقويت چنين رژيمي يك پيامبر دروغين توانا و يك مذهب جهاني به وجود خواهد امد.

البته همه هواداران جريان راست مسيحي الزاما به اين گونه عقايد پايبند نيستند، و اعتقادي به مراحل هفت گانه ندارد بلكه بعضا پذيرفته اند كه اموزه هاي انجيلي بايد با شرايط عصر جديد انطباق داده نشده و بازگشت به قوانين انجيلي و تحقق قطعي آنها ممكن است قرنها به طول مي انجامد. اما رهبران سياسي و مبلغان راست مسيحي مانند پاتريك رابرستون و جري فالول و در واقع اكثر مبلغان تلويزيوني و نيز ميليونها تن از پيرانشان معمولا داراي اعتقادات افراطي هستند.

يكي ديگر از مباني اعتقادي كليساي انجيلي اعتقاد به حضرت مسيح  به عنوان تنها منجي است اين در حالي است كه پيروان ديگر فرقه هاي ليبرال تر پرتستانيسم: مانند پرسيپرترين ها و متوديست ها حضرت مسيبح را يكي از راههاي نجات مي دانند. اين امر به يكي از مباني اعتقادي مهمي است كه باعث گرايش شديد انجيلي ها به دعوت پيروان ديگر اديان بلكه پيروان ديگر فرقه هاي مسيحي به كليساي انجيلي شده است.

 


راست گرايان مسيحي و اسلام

 در حالي كه دولت بوش خصوصا در اوايل دوره بعد از حوادث 11 سپتامبر كوشيد تا مانع تبليغات سوء عليه السلام شود و مبارزه عليه تروريسم را جنگي بين جهان متمدن و دشمنان آن تعريف كند، گرايش راست مسيحي تلاش كرد كه نوك نيزه حمله را متوجه اسلاح در كليت خود كند. عناصر و گروههاي فعال در طيف وسيع راست مذهبي، در اين رابطه كوشيدند تا با استفاده از تعبيدات و دعاوني مندجر در سخنرانيهاي اساعه بن لادن و همفكران او بر عليه يهوديت و مسيحيت از يك سود و تحريف برخي مضامين قرآني از سوي ديگر چنين تبليغ كنند كه نظارت جريان القاعده عين نظرات اسلاح است و به اين شده اند. به عبارت ديگر به قول برخي راست مسيحي خود را درگير نوعي جنگ صليبي سربسته عليه مسلمانان كرده است. اين امر در عين حال به عامل مهم ديگري در تقويت گرايش مسيحيان راست به تلاش براي تحت تاثير قرار دادن سياست خارجي امريكا تبديل شده است.

جهاني بودن رسالت اسلام

 همه مسلمانان بر اين باورند كه اسلام، اخرين حلقه از سلسله طولاني نبوت است و از همه جهت كامل ترين و جامعه ترين دين مي باشد و تا روز قيامت نيز بشر را از هر جهت كفايت خواهند كرد روزي فرا خواهد رسيد كه اسلام، تمامي آدميان و پيروان اديان را پير و مطيع خود خواهند كرد و بدين ترتيب جهان در تسخير آموزه هاي بلند و آسماني اسلام در خواهد آمد.

قرآن مجيد اين حقيقت سترگ را اين گونه تصوير كرده است:

إن الدين عندالله الاسلام: در حقيت دين نزد خداوند همان اسلامي است. سوره ال عمران 

اعتقاد به مهدويت

 اعتقاد به مهدويت و ظهور منجي دادگستر جهاني، ناگزير به چيرگي اسلامي بر تمامي اديان و مكاتي و ايدئولوژيها و استيلا بر جباران و فرمانروايان جور و  غير الهي گره خورده است و در نهايت به تاسيس حكومت جهاني منجر خواهد شد. به ويژه اگر از منظر شيعي به تاريخ بنگريم ظهور مهدي خاص و شناخته شده و در عين حال غايب از ديدگان و تشكيل حكومت حق و عدالت گستر اجتناب ناپذير خواهد بود. از نظر شيعه با بي مهري و جفاي امت اسلام نيست به اما علي بن ابي طالب  (ع) و فرزندان معصوم او تاريخ اسلام پس از پيامبر اكرم (ص) در حوزه سياست و حكومت به انحراف گراييد و پيامدهاي منفي متعددي نيز در پي داشت كه يكي از آنها محروميت جامعه از رهبري معنوي و آسماني بود. چرا كه امام علي (ع) و پس از او امامان معصوم (ع) پيشوايان ديني ـ سياسي بر حق بوده و حق خلافت و امامت انحصاري داشته اند و ديگران غاصب حق معصوم اند و لذا «جائر» و «باطل» مي باشند و اين انحراف تا كنون ادامه پيدا كرده است.

شيعيان منتظرند كه آخرين باز مانده از امامان معصوم (ع) ظهور كند و تاريخ اسلام و در نهايت، تاريخ انسان را به مسير طبيعي و الهي اش باز گرداند.

در آن صورت اسلام عزير و همگاني مي شود و مسلمانان توانمندانه بر جهان چيره مي گردند. 


آخر الزمان را باور كنيم

 آخر الزمان اصطلاحي است كه طي سالهاي اخير بارها شنيده ايم و هر چه پيش مي رويم بر كاربرد آن افزوده مي شود.

گرچه آخر الزمان از اعتقادات خاص شيعه است و ريشه در تفكر اسلامي دارد اما منحصر به مسلمانان نيست و معادلهاي اين كلمه در اديان ديگر كاربرد وسيع و متنوعي دارد. حتي در مكاتب و مباحث سياسي غير ديني نيز بحثهاي متعددي راجع به آن صورت گرفته است.

انچه كه در بين تمامي اديان و حتي مكاتب غير ديني راجع به « اخر الزمان » مشترك است اشاره به مقطعي از تاريخ انسان است كه در آن، بشر به عالي ترين برنامه و اسلوب اداره زندگي اجتماعي دست يافته و به سويله آن فصل نويني از همزيستي متعالي توام با صلح، آرامش، عدالت و رفاه جهاني را اغاز مي كند. تاكيد ديان و فرهنگهاي متاثير از آن  بر اجتماع انسانها در قالب « مدينه فاضله » « آرمان شهر » « شهر سالم » «اورشليم » « اتوپيا » و دقيقا مبتني بر همين اعتقاد است. البته يكي از وجوه تمايز اعتقاد به آرمان شهر و جامعه موعود بر پايه اديان الهي با اعتقاد به اين موضوع بر پايه مكاتب دست ساز بشر (مكاتب اومانيستي) 

ديدگاههاي ارائه شده در زمينه ريشه تاسيس چنين جامعه اي است پيروان اديان آسماني، ريشه آن را در «ظهور منجي آخر الزمان) مي دانند و پيروان ايسمهاي منحرف غير ديني، آن را ثمره سير تكميلي جوامع انساني دانسته و پايان تاريخ مي نامند. 

به هر حال آنچه مسلم و انكار ناپذير است. انتظار تمام عالم براي فرا رسيدن روز موعود و نجات انسان از پليديها و زشتيها و آغاز حكومت صالحان بر كره خاكي است و البته مترقي ترين، كامل ترين و صحيح ترين باور، اعتقاد آخر الزماني شيعه مبني بر ظهور امام دوازدهم (ع) حجت غايب حضرت ولي الله الاعظم، ارواحناه فداه مي باشد.

شيعيان بر اساس وعده هاي داده ده از سوي رسول اكرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) منتظر تحقق موعد قيام و ظهور قائم آل محمد (ع) هستند. براي اين انتظار نيز تكاليف و وظايفي دارند. فرهنگ انتظار قرون گذشته نيروي محركه خيزشهاي بزرگ عدالت خواهانه و ظلم ستيز بوده كه قيام شكوهمند امام راحل (ره) را مي توان آخرين آن ناميد. از سوي ديگر روايات و متون متعدد. نشانه هاي مختلفي را براي مشخص نمودن احوالات آخر الزمان واشاره به عصر ظهور ذكر كرده اند كه اين بخش هميشه مورد توجه خاص و عام بوده است.

در سالاي اخير مباحث پيرامون فرا رسيدن دوره اخر الزمان در ميان پيروان اديان مختلف رشد چشمگيري يافته كه اعتقاد به رجعت و ظهور مسيح در سال 2000 ميلادي در ميان برخي از فرق مسيحي، از آن جمله بود. همچنين اعتقادات بحث انگيز مسيحيان انجيلي (مسيحيان صهيونيست و يهوديان درباره آخر الزمان و طرح تفكرات جنجالي همچون نبرد آرماگدون (هرمجدون) تخريب مسجد الاقصي و.. از اين دست است. اارئه عجولانه نظريه هايي همچجون پايان تاريخ به منظور منحرف نمودن تفكر فطر ي منجي خواهي نيز دليل بر رشيد همين باور ارزيابي مي شود البته هدف اين نوشتار پرداختن به اين دسته از مطالب نيست و اشكافي آنها نياز به مباحث مشروح جداگانه اي دارد.اما توجه به موارد ياد شده لازم است تا بدانيم احساس فرا رسيدن آخر الزمان در تمام اديان شكل گرفته است.

آنجا در اينجا مورد توجه است باور نزديك بودن تحقق وعده ظهور مهدي موعود (ع) در بين اكثريت شيعيان و محبين خاندان عترت (ع) است. شواهد و مستندات قابل توجه دلالت بر اين امر دارند كه اين مسئله از حد يك آرزو و اميد صرف فراتر رفته و به لطف ذات احدي در حال فرا رسيدن و محقق شدن است.

به نظر مي رسد براي اثبات اين ادعا  ذكر نكاتي كه در زير مي آيد كفايت كند.

اولي آيته الله ناصري در سخنراني اي در مدينه النبي كه در رجب سال گذشته صورت گرفته مطالبي را در زمينه بشارت به نزديكي ظهور حضرت بيان كرده اند. من خراسان بودم يكي از دوستان ما كه تشرف دارد محضر حضرت صاحب الزمان (ع) به منزل ما آمد. از او پرسيدم شما تازگي تشر ف محضر حضرت داشته ايد؟ فرمودند: بله عرض كردم راجع به ظهور سوال نكرديد؟ فرمودند: چرا گفتم: حضرت چه فرمود؟ گفت من از حضرت سوال كردم: يابن رسول الله ظهور چه وقت خواهد بود؟ فرمودند: نزديك است عر ض كردم من هم درك مي كنم ظهور شما را؟ حضرت فرمودند: پيرمرد از شما هم درك مي كنند ظهور مرا (آن شاء الله) آيه الله بهجت فرموده بودند آن پيرمرد كه تشرف به محضر حضرت دارد حدود 60 سال سن دارد !

خدا مي داند زمان ظهور نزديك است.

دوم، حضرت آيه الله العظمب مكارم شيرازي فرموده اند:

همانطور كه براي حضرت مهدي (ع) يك غيبت صغرا و يك غيبت كبرا است؛ يعني درست مانند آفتاب [ كه ] وقتي مي خواهد پنهان شود ابتدا قرص خورشيد پشت افق پنهان مي شود ولي هوا نيمه روشن است و كم كم اين روشنايي برچيده و تاريك مي شود.

در ظهور صغرا توجه مردم به امام زمان (ع) است و جلسات امام زمان (ع) پر شور مي شود و بحثهاي امام زمان (ع) همه جا را مي گيرد. من فراموش نمي كنم پنجاه سال قبل موسساتي كه به نام حضرت مهدي (ع) بود خيلي كم بود و كتابهايي كه درباره حضرت مهدي (ع) نوشته شده بود به اندازه امروز نبود و سخن از امام مهدي (ع) به اين گستردگي نبود، اگر كسي چهل يا پنجاه سال قبل مسجد جمكران مي رفت در بهترين شبها ده يا بيست نفر بودند اما الان صدها نفر در بعضي از شبهاي حساس هستند. ما به سوي طلوع كبرا پيش مي رويم.

سخنان فوق از بزرگاني است كه ما به راستگويي و تقواي آنها اعتماد كامل داريم و ضمنا اين مطالب در لفافه و ابهام بيان نگرديده بلكه صراحتا نويد نزديك بودن زمان ظهور را مي دهد. 

نقش زنان در دوران غيبت صغري

در دوران سخت غيبت صغري، در روزهايي كه شيعيان پس از دويست و شصت سال با يك آزمايش بزرگ رو به رو بودند و مي بايست با غيبت امام خو كنند. يك زن به عنوان مفزع و پناه معرفي مي شود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسكري  (ع) زمينه غيبت را از پيش فراهم كرده بودند و شخصيتهاي مورد اعتمادي همانند عثمان بن سعيد عمري و پسرش محمد بن عثمان را به عنوان وكيل معرفي كرده بودند، به دلايلي از موقعيت مادر امام حسن عسكري (ع) معروف به جده استفاده شد و وي پناه شيعه معروف گرديد. شيخ صدوق، از احمد بن ابراهيم نقل كرده است كه در سال 262 ق بر حكيمه دختر امام جواد، (ع) وارد شدم و از پس پرده با وي سخن گفتم و از  او درباره اعتقادش به امامان پرسيدم. او همه آنها را يكايك شمرده و آنگاه حجه بن الحسن علي را نيز نام برد.

از او پرسيدم: اين فرزند كجاست؟ در پس پرده غيب است.گفتم پس شيعه به چه كسي پناه ببرد؟ گفت به جده مادر امام حسن عسكري عليه السلام. سپس افزود اين دستور از سوي امام حسن عسكري،  (ع) و به پيروي از امام حسين (ع) صورت گرفته است. زيرا امام حسين عليه السلام در ظاهر براي حفظ جان  فرزندش امام سجاد، عليه السلام، به خواهرش زينب كبري، عليها السلام، وصيت كرد  و در نتيجه تا مدتي هر آنچه از امام زين العابدين، عليه السلام، صادر مي شد تا امر پنهان باشد و حساسيت ها نسبت به امام سجاد، عليه السلام، كمتر شود. اين امتياز براي جده باقي بود تا آنكه كساني مانند «عثمان بن سعيد» و ديگر سفرا و نايبان خاص امام زمان، عليه السلام، در بين شيعيان شناخته شدند و  منزلت يافتند.

پس از شهادت امام عسكري، عليه السلام، يك بانو، نظر دستگاه خلافت بني عباس را نسبت به تعقيب امام زمان تغيير داد. نوشته اند پس از گزارش جعفر كذاب، كه در خانه امام حسن عسكري، عليه السلام، فرزند خردسالي از آن حضرت باقي مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگيري صيقل (يكي از كنيزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه كردند. او نخست انكار كرد و آنگاه براي اينكه موضوع براي آنها پوشيده  ماند، گفت من حامله هستم. از اين رو آن كنيز را به دست «ابي الشوارب» قاضي وقت سپردند تا از او مراقبت كند. در مدتي كه صيقل زير نظر قاضي نگهداري مي شد دستگاه خلافت با مرگ عبيد بن خاقاني و شورش صاحب الزنج روبه رو شد و صيقل از وضعيت آشفته سود جست و فرار كرد.

نقش زنان در دوران ظهور

حال سزاوار است بدانيم زنان در حكومت قائم ال محمد، عليه السلام چه مي كنند؟ چه كساني هستند؟ چند نفرند؟ از كجا مي آيند و چه مسئووليتي بر عهده دارند؟ بر اساس برخي از روايات، حضور و نقش اين زنان از نظر زمان و موقعيت، چهارگونه است :

الف) حضور پنجاه  زن در بين ياران امام

اولين گروه از زناني كه به محضر امام زمان مي شتابند آنهايند كه در آن ايام مي زيسته اند و همانند ديگر ياران امام، عليه السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهي به خدمت امام، عليه السلام، مي رسند. در اين باره دو روايت وجود دارد :

روايت اول: ام سلمه ضمن حديثي درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود :

يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارده المتفرقه حتي يجتمع اليه ثلاث ماه و اربعه عشر رجلا فيه نسوه فيظهر علي كل جبار و ابن جبار...

در آن هنگام پناهنده اي به حرم امن الهي پناه مي آورد و مردم همانند كبوتراني كه از چهار سمت به يك سو هجوم مي برند به سوي او جمع مي شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده نفر گرد مي آيند كه برخي از آنان زن مي باشند كه بر هر جبار و جبارزاده اي پيروز مي شود.

روايت دوم: جابربن يزيد جعفي، ضمن حديث مفصلي از امام باقر، عليه السلام، در بيان برخي نشانه هاي ظهور نقل كرده كه :

و يجييء والله ماه و بضعه عشر رجلا فيهم خمسون امراه يجتمعون بمكه علي غير ميعاد قزعا كقزع الخريف يتبع بعضهم و هي الايه التي قال الله: «اينما تكونوا يات بكم الله جميعا آن الله علي كل شيء قدير...»

به خدا سوگند، سيصد و سيزده نفر مي آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلي در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناي آيه شريفه: « هرجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مي كند. زيرا او بر هر كاري توانا است.»

پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر !

نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مي فرمايد: سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

دوم آنكه: در روايتي كه نام ياران بر شمرده شده است نام هيچ زني وجود ندارد.

در پاسخ اين شبهه مي توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند. زيرا اولا امام، عليه السلام، مي فرمايد: «فيهم»: يعني در اين عده پنجاه زن مي باشد.

دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزوني عدد مردان، چنين ذكر شده است.

سوم: اگر مقصود همراهي خارج از اين عده بود امام مي فرمود: «معهم»  نه اينكه بفرمايد «فيهم» زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده اند و همه ياران و فرماندهان عالي رتبه و از نظر مقام و قدرت در حد بسيار بالايي هستند كه  برخي با ابر جابجا  مي شوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنابراين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند براي آنها رتبه و موقعيت ويژه قائل شده ايم  و اگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتياز كمتري برخوردارند.

ب) زنان آسماني

دسته دوم چهارصد بانوي برگزيده هستند كه خداوند براي حكومت جهاني حضرت ولي عصر، عليه السلام، در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسي، عليه السلام، به زمين مي آيند.

ابوهريره از پيامبر، صلي الله عليه و آله، روايت كرده كه :

ينزل عيسي بن مريم علي ثمان ماه رجل و اربع مائه امراه خيار من علي الارض و اصلح من مضي.

عيسي بن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايسته ترين افراد روي زمين فرود خواهد آمد.

آيا اين زنان از  امتهاي پيشين هستند يا امت اسلامي زمان پيامبر، صلي الله عليه و آله، و معصومين، عليه السلام؛ يا از دورانهاي مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده اند و براي عهده داري منصبي در حكومت حضرت مي آيند يا براي مسايل ديگر؟ اينها پرسش هايي است كه اين حديث از آنها چيزي نمي گويد.

ج) رجعت زنان

سومين گروه از ياوران حضرت بقيه الله، عليه السلام، زناني هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دسته اند: برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است.

در منابع معتبر اسلامي نام سيزده زن ياد مي شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلي الله عليه و آله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواي مجروحان جنگي و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت.

طبري در دلائل الامامه، از مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود :

همراه قائم (آل محمد، صلي الله عليه و آله) سيزده زن خواهند بود.گفتم آنها را براي چه كاري مي خواهد؟ فرمود: به مداواي مجروحان پرداخته، سرپرستي بيماران را به عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه و البيه، سميه (مادر عمار ياسر)، زبيده ام خالد احمسيه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنيه.

«صيانه ماشطه» در زمان حضرت موسي مي زيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداي بعثت به شهادت رسيد. «حبابه» در زمان علي، عليه السلام، و «قنواء» در زمان اما حسن و امام حسين، عليه السلام، و بقيه در زمان هاي ديگر زندگي مي كرده اند.

اين گروه سيزده نفري رجعت خواهند كرد و خداوند براي قدرداني از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در اين روايت امام صادق، عليه السلام، از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مي كند. در كتاب خصايص فاطميه به نام نسبيه، دختر «كعبه مازينه» و در كتاب منتخب البصائر به نام «وتيره» و «احبشيه» اشاره شده است.

زنان سرافراز

اينك به اختصار به شرح حال برخي از زنان نامبرده اشاره مي كنيم.

1ـ صيانه ماشطه

او يكي از همان سيزده بانويي است كه در دولت حضرت مهدي عليه السلام، زنده شده، به دنيا باز مي گردد. وي همسر «حزقيل» پسر عموي فرعون و شغلش آرايشگري دختر فرعون بود. او همانند شوهرش به پيامبر زمان خود، حضرت موسي، ايمان آورده بود اما همچنان ايمان خود را پنهان مي كرد.

نوشته اند: روزي وي مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بي اختيار نام خدا را بر زبان جاري ساخت. دختر فرعون گفت: آيا نام پدر مرا بر زبان آوردي؟ گفت: نه، بلكه نام كسي را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفريده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صيانه را حضار كرد و گفت: مگر به خدايي من اعتراف نداري؟ گفت: هرگز! من از خداي حقيقي دست نمي كشم و تو را پرستش نمي كنم. فرعون دستور داد تا تنور مسي برافروزند و همه بچه هاي آن زن را در حضورش در آتش افكنند. چون نوبت به طفل شيرخوارش رسيد صيانه مي خواست به ظاهر از دين برائت جويد كه كودك شيرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبركن كه تو بر حق هستي! فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند و خداوند در اثر صبر و تحمل آن زن در راه دين، او را در دولت امام مهدي زنده مي گرداند تا هم به آن حضرت خدمت كند و هم انتقام خود را از فرعونيان بگيرد.

2ـ سميه، مادر عمار ياسر

وي هفتمين نفري بود كه به اسلام گرويد و بدين سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترين شكنجه ها را بر او روا داشت.

او و شوهرش ياسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را  اجبار كرد كه پيامبر خدا را دشنام دهند، اما آنها حاضر به چنين كاري نشدند. او نيز زره آهني به سميه و ياسر پوشانيد و آنها را در آفتاب سوزان نگه داشت پيامبر كه گاه از كنارشان عبور مي كرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مي نمود و مي فرمود :

صبراً يا آل ياسر فان موعدكم الجنه.

اي خاندان ياسر، صبر پيشه سازيد كه وعده گاه شما بهشت است.

سرانجام ابوجهل بر هر يك ضربتي وارد ساخت و ايشان را به شهادت رساند.

خداوند اين زن را به پاداش صبر و مجاهدتي كه در راه اعتلاي اسلام نشان داد و بدترين شكنجه را از دشمن خدا تحمل كرد، در ايام ظهور مهدي آل محمد، صلي الله عليه و آله، زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهي را ببيند و در لشكر ولي خدا به ياوران آن حضرت خدمت كند.

3ـ نسيبه، دختر كعب مازنيه

او معروف به «ام عماره» و از زنان فداكار صدر اسلام است كه در برخي از جنگهاي پيامبر اسلام، صلي الله عليه وآله، شركت جسته و مجروحان جنگي را مداوا كرده است. او در جنگ احد بهترين نقش را ايفا كرد. با ديدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پيامبر به دفاع از جان شريف پيامبر پرداخت و در اين راه بدنش زخمهاي فراوان برداشت.

پيامبر عزيز اين فداكاري را ستود و به فرزندش عماره چنين فرمود :

امروز مقام مادر تو از مردان جنگي والاتر است.

پس از فروكش كردن جنگ، نسيبه با سيزده زخم سنگين به همراه ديگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنيدن فرمان پيامبر خدا، صلي الله عليه وآله، كه فقط مجروحان جنگ بايد به تعقيب دشمن بشتابند، نسيبه از جاي برخاست و آماده رفتن شد،  اما به علت  شدت خونريزي نتوانست شركت كند. همين كه پيامبر از تعقيب دشمن برگشت، پيش از آنكه به خانه برود، عبدالله بن كعب مازني را براي احوالپرسي نسيبه و سلامتي وي به نزد او فرستاد و چون از سلامتي وي آگاه گشت شادمان موضوع را به پيامبر خبر داد.

نسيبه از كساني است كه براي ياري امام مهدي، عليه السلام، زنده خواهد شد.

4ـ ام ايمن

از زنان پرهيزكار و خدمتكار حضرت رسول، صلي الله عليه و آله است پيامبر به او مادر خطاب مي كرد و مي فرمود :

هذه بقيه اهل بيتي.

اين زن، باقي مانده اي از خاندان من است.

وي همواره در كنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواي مجروحان مي پرداخت.

ام ايمن از شيفتگان خاندان امامت بود كه در ماجراي فدك، حضرت زهرا، عليها السلام، او را به عنوان شاهد معرفي كرد. وي پنج يا شش ماه پس از پيامبر از دنيا رفت. خداوند به بركت مهدي آل محمد، عليه السلام، به هنگام ظهور، او را زنده مي گرداند تا در لشكرگاه امام به خدمت گماشته شود.

5ـ ام خالد

در روايت دو بانو بدين نام مشهور شده اند: ام خالد احمسيه و ام خالد جهنيه، شايد مقصود ام خالد مقطوعه اليد (دست بريده) باشد كه يوسف بن عمر، پس از به شهادت رساندن زيدبن علي بن الحسن در كوفه، دست او را به جرم شيعه بودن قطع كرد. در كتاب رجال كشي درباره شخصيت و مقام اين زن فداكار از امام صادق، عليه السلام، مطلبي ذكر گرديده كه حايز اهميت است. ابوبصير گويد: در خدمت امام صادق نشسته بوديم كه ام خالد مقطوعه اليد از راه رسيد. حضرت فرمود :

اي ابابصير. آيا ميل داري كه كلام ام خالد را بشنوي؟

من عرض كردم: آري اي فرزند رسول خدا، با شنيدن آن شادمان مي گردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. ديدم وي در كمال فصاحت و بلاغت صحبت مي كند. سپس حضرت پيرامون موضوع ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.

6ـ زبيده

مشخصات كاملي از او نقل نشده است. احتمال دارد زبيده زن هارون الرشيد باشد كه شيخ صدوق، رحمه الله عليه، درباره اش گفته است: وي يكي از هواداران و پيروان اهل بيت است. هنگامي كه هارون دانست از شيعيان است قسم خورد كه طلاقش دهد. زبيده كارهاي خدماتي بسياري داشت كه يكي آبرساني به عرفات است. همچنين نوشته اند وي يكصد كنيز داشت كه پيوسته مشغول حفظ قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداي تلاوت قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداي تلاوت قرآن شنيده شد. زبيده در سال 216ق رحلت كرد.

7ـ حبابه و البيه

از زنان والامقامي  است كه دوره زندگي هشت امام معصوم را درك كرد و پيوسته مورد لطف و عنايت ايشان قرار داشت. در يك يا دو نوبت به وسيله امام زين العابدين و امام رضا، عليهما السلام، جواني اش به او بازگردانده شد. اولين ملاقات وي با امير مومنان عليه السلام بود كه از آن حضرت دليلي بر امامت درخواست كرد. حضرت در حضور وي سنگي را برداشت و بر آن مهر خود را نقش كرد و اثر آن مهر در سنگ جاي گرفت و به او فرمود:  پس از من هر كه توانست در اين سنگ چنين اثري برجاي بگذارد او امام است. از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامي نزد امام بعدي مي رفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ مي زدند و اثر آن نقش مي بست. نوبت كه به امام رضا عليه السلام رسيد حضرت نيز چنين كرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، عليه السلام، زنده بود و پس از آن بدرود حيات گفت.

روايت شده است كه وقتي حبابه به خدمت امام زين العابدين رسيد يكصد و سيزده سال از عمرش سپري شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشاره اي نمود و جواني اش بازگشت.

همچنين نوشته اند: صورت حبابه از زيادي سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشكيده اي شده بود.

8 ـ قنواء

دختر رشيد هجري، يكي از شيعيان و پيروان علي، عليه السلام، و خود از ياران با وفاي حضرت امام جعفر صادق، عليه السلام است. وي دختر بزرگمردي است كه در راه محبت و دوستي امير مومنان به طرز دلخراشي به شهادت رسيد. از گفتار شيخ مفيد بر مي آيد كه قنواء به هنگام ورود پدرش نزد  عبيدالله بن زياد شاهد قطع دو دست و دو پاي پدر خود بوده و به كمك ديگران بدن نيمه جان پدر را از دارالاماره بيرون آورده و به خانه منتقل كرده است. روزي قنواء به پدرش گفت :پدر جان، چرا اين همه خود را به رنج و مشقت عبادت مي اندازي! پدر در جواب گفت: دخترم، پس ازما گروهي خواهند آمد كه بينش ديني و شدت ايمانشان از ما، كه اين همه خود را به زحمت عبادت انداخته ايم، بيشتر است.

د ـ بانوان منتظر

چهارمين گروه ياوران امام زمان بانوان پرهيزكاري هستند كه پيش از ظهور حضرت بقيه الله عليه السلام، رحلت كرده اند. به ايشان گفته مي شود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مايلي مي تواني حضور داشته باشي. آنان نيز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.

رجعت زنان مربوط به گروه خاصي نيست و هر بانويي خود را با خواسته ها و شرايط زندگي حكومت مهدي آل محمد، عليه السلام، تطبيق دهد ممكن است در آينده از رحمت خداوندي بهرهمند گشته، براي ياري امام زنده شود. يكي از آن شرايط خواندن دعاي «عهد» است كه در فرد، نوعي آمادگي براي پذيرش حكومت آخرين ذخيره الهي ايجاد مي كند. به فرموده امام صادق، عليه السلام :

هر كه چهل صبح دعاي عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد و اگر هم پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود خداوند او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد...

انتظار فرج

يكي از شرايط حضور در حكومت بقيه الله و توفيق ديدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ يعني آمادگي كامل براي پذيرش حكومت حق و آراستن به آنچه كه مهدي، عليه السلام مي گويد و مي خواهد. انتظار فرج يعني نفي هرگونه سلطه از بيگانگان و مبارزه با افكار انحرافي و فساد اخلاق و در يك كلام، انتظار فرج يعني بيزاري از دشمنان خدا و پيامبر و معصومين، عليهم السلام.

بي سبب نيست كه انتظار از بهترين اعمال شمرده شده است، بلكه فرد منتظر دولت مهدي همانند كسي است كه در پيش روي رسول خدا شهيد گشته و در خودن خود غلتيده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنيا برود بسان كسي باشد كه در خيمه مهدي فاطمه عليهما السلام، مي باشد.

ابوبصير از امام صادق روايت كرده  كه آن حضرت روزي فرمود :

آيا شما را خبر ندهم به چيزي كه خداوند عملي را بدون آن از بندگانش قبول نمي كند؟ گفتيم: آري. فرمود: شهادت بر وحدانيت خدا و رسالت پيامبر، صلي الله عليه و آله، و اقرار به آنچه كه خداوند فرموده، از دوستي ما و بيزاري از دشمنان و اطاعت و پيروي از ما، نيز داشتن ورع و پرهيزكاري و انتظار كشيدن براي قائم، عليه السلام. آنگاه فرمود: بدرستي كه براي ما دولتي است، خداوند آن را هر زماني كه اراده كند برقرارمي سازد. سپس افزود: هر كس كه دوست دارد از ياران قائم، عليه السلام باشد بايد در انتظار به سر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بيارايد، و اگر در همان حال بميرد براي او اجراي همانند كسي است كه آن حضرت را درك كرده باشد.


فلسفه و  حكمت غيبت

در مورد فلسفه و حكمت غيبت آخرين حجت خدا سخنان بسياري گفته شده و احتمالات متعددي مطرح گشته است، اما شايد اين احتمال كه فلسفه غيبت آزمودن مومنان و تمييز و تشخيص مدعيان دروغين پيروي از ولايت و منتظران از ولايت مداران واقعي و منتظران راستين است، ازديگر احتمالات پذيرفتني و نزديكتر به واقع باشد.

كلاس درسي را در نظر بگيريد كه آموزگار آن براي آزمودن دانش آموزانش دقايقي كلاس را ترك گفته اما دورادور نظاره گر آنان است. آنچه او مشاهده مي كند چه خواهد بود؟ گروهي از دانش آموزان  غيبت از آموزگار سوء استفاده كرده و به آزار و اذيت ديگر همكلاسيها پرداخته اند، گروهي ديگر با شيطنتهاي كودكانه خود همه كلاس را به هم ريخته اند؛  عده اي ديگر با حسرت تمام چشم به فضاي بيرون از كلاس دوخته و تماشاگر دانش آموزاني هستند كه در حيات مدرسه مشغول جست و خيزند؛ برخي از دانش آموزان هم فرصت را  غنيمت شمرده و به انجام تكاليف عقب مانده خود مشغولند.

قطعا به هنگام حضور دوباره آموزگار به كلاس و اطلاع دانش آموزان از اينكه او دورادور همه آنها را زير نظر  داشته است،  آنهايي كه وقت خود را با شيطنت و بازيگوشي به هدر داده اند بسيار شرمند خواهند شد. جهان عصر غيبت نيز همانند همين كلاس درس است. كلاسي كه در ظاهر استاد در آن حضور ندارد. اما حركات و سكنات هيچيك از دانش آموزانش از نگاه تيزبين استاد دور نيست و همه آنها بايد به هنگام ظهور پاسخگوي شيطنتها يا بازيگوشيهاي خود باشند.

شايد بيان كلامي از امام عصر (ع) براي درك بهتر آنچه گفته شد موثر باشد، آن حضرت در يكي از توقيعات خود مي فرمايد :

فليعمل اكل امريء منكم بما يقرب به من محبتنا و ليتحنب ما يدنيه من كراهتنا، و سخطنا، فان امرنا بغته، فجاءه حين لا نتفعه توبه، و لا ينجيه من عقابنا ندم علي حوبه.

پس هر يك از شما بايد آنچه را كه موجب دوستي ما مي شود پيشه خود سازد و از هر آنچه كه موجب خشم و ناخشنودي ما مي گردد، دوري گزيند، زيرا فرمان ما به يكباره و ناگهاني فرا مي رسد و در آن زمان توبه و بازگشت براي  كسي سودي ندارد و پشيماني از گناه كسي را از كيفر ما نجات نمي بخشد.

آري، همه ما در آزموني بزرگ واقع شده ايم. آزموني كه اگر از آن سربلند بيرون مي آييم برترين مردم همه روزگاران خواهيم بود. و اگر از عهده آزمون برنياييم  فرداي ظهور بايد در برابر حجت خدا پاسخگو باشيم. پس بياييم از همين امروز و پيش از آنكه واقعه ناگهاني ظهور فرا رسد خود را براي پاسخگويي در برابر امام عصر (ص) آماده كنيم، چرا كه فردا خيلي دير است.


چگونه منتظر باشيم ؟

بشر بحران زده امروز منتظر يك منجي است تا او را از بحران و پريشان حالي نجات دهد و به آرامشي مطلوب برساند. اين آرامش را بشر خود از خويشتن دريغ كرده است وبشر خود بوجود آورنده اين نا آرامي است كه امروز ديگر از آن به تنگ آمده، ظهور منجي را انتظار مي كشد و اما او خواهد آمد و جهان را نجات خواهد داد. او همين الان مهمان دلهاي  ماست و به ما وعده داده شده است. آري او خواهد آمد و با ظهورش عشق و آرزوهاي ما تجسم عيني خواهند يافت. او مظهر تمام صفات پسنديده اي است كه مي توان متصور شد.  او حجت خدا بر خلق است و با آمدنش تاريكي ها روشن مي شوند و ظلم و نابرابريها رفع و دفع خواهند شد. او خليفه ا... به تمام معناست و مظهر عباد صالح خداست. او الگوي كمال انساني و جانشين شايسته پدرش و اجدادش و رسول خداست. او منتهاي آرزوي ماست.

آري با ظهور حضرت قائم، عجل ا... تعالي فرجه، انسان، انسان بودنش را و شايستگي هايش را و جامعه، جامعه بودنش را به تمام معنا درك خواهند كرد. انسان و جام عه هماني خواهد بود كه ولي  خدا از او مي خواهد اما آناني كه منتظر اويند بايد شايسته منتظر باشند بايد خانه دل بيارايند و بعد به انتظار بنشينند. او بهترين و برترين در عصر خويش است. بنابراين با بهترين حالات شخصي و اجتماعي بايد به استقبال ظهورش شتافت. وقتي قرار است يك ميهمان معمولي به خانه مان بيايد خانه را پاك ساخته، مي آرائيم تا رضايت خاطر  ميهمان را به دست آوريم. حال كه او (حضرت قائم، عجل ا... تعالي فرجه) بهترين و برترين ميهمان ما و بشر خواهد بود چگونه مي توانيم خانه هاي دلمان را و جامعه مان را پاك نسازيم و نيارائيم؟ براي درك حضورش بايد با ناپاكي ها و پليدهاي جنگيد و محيط را براي حضورش مهيا ساخت. قبل از هر چيز بايد بر خود بشوريم و نفس آلوده خويش را به دار تقوي بكشيم. پس آنگه كه خود پاك شديم جامعه نيز پاك خواهد بود و پاكان در مقابل ظلم و جور خواهند ايستاد و نبرد را به تمكين ترجيح خواهند داد. آنگاه كه مژده ايستادگي در برابر ظالمان به گوش مظلومان برسد به ظهور منجي مشتاقتر و مايلتر خواهند بود و خود به قيام خواهند برخاست و همانا كه ظهور حضرتش قيام مظلومان خواهد بود. اميد به ظهور منجي ما را بر آن مي دارد كه در تاريكي ها ننشينيم به سمت نور و روشنايي رهسپاريم تا صبح دولت اميد بدمد و با انوار وجودش رستگار شويم. نشستن و دست روي دست گذاشتن ما را جاودانه نخواهد ساخت در چنين حالتي تباهي ها روز به روز گسترش خواهند يافت و ما در گوشه هايي تاريك زمان گم خواهيم شد. راز جاودانگي در پويايي است نه در منفعل بودن. راز  جاودانگي ما در با او بودن است چرا كه او حجت خداست براي با او بودن بايد خالص بود و با عشق در اين راه گام نهاد  و همين طور بايد براي مبارزه ائي بي امان با ظلم و جور و هر چه پليدي هاست آماده بود.

انتظار يك بن بست اجتماعي نيست بلكه يك رودخانه جاري از حقايق اجتماعي است. انتظار ديدن روزنه اميد براي رهايي است. انتظار ديدن افق فردا و فرداهاست. اميد به آينده است. اشتياق رسيدن به بهترين وضع است و نه تنها تلاش براي تثبيت وضع موجود نيست بلكه تلاشي است براي بهتر شدن، تكامل يافتن و هميشه پويا زيستن. بنابراين جامعه منتظر، جامعه اي است پويا، رو به تكامل و متمايل به بهتر و انساني زيستن و فرد منتظر بايد هميشه در حال گريز از وضع موجود و تلاش براي فردايي بهتر از امروز باشد بايد بر عليه هر چه شر است بشورد تا جامعه براي ظهور و حضور آن انسان كامل آماده باشد.جاي بسي تاسف است كه در جامعه اي آلوده، ناپاك، نامناسب وآلوده به پلشتي ها منتظر چنين انسان والا و وارسته اي باشيم كه اين نه شرط ادب است، نه شرط ميهمانداري و نه شرط انساني الهي. پس بايد به پاخيزيم و با ادب حضور، جامعه را براي ظهور آماده سازيم.

در روزگاري مردم بحرين به خاطر ظلم و ستم كه بر آنها از سوي حاكم آنجا وارد شد، دست توسل به سوي حضرت دراز كرده و انتظار ظهور و قيام خونين حضرت را مي كشيدند تا بيايد و ظلم را از جهان ريشه كن سازد. لذا همگي گروهي از بزرگان علم و تقوي و زهد و پرهيزگاري را برگزيدده و آنان از بين خود سه نفر را انتخاب كردند، و آن سه نفر از ميان خود يك نفر را كه از ديگران برتر و پرهيزگارتر بود، برگزيدند تا او بين حضرت و مردم واسطه شود.

اين شخص از شهر بيرون آمده سر به بيابانها گذاشت  و به عبادت خداوند و توسل به حضرت مهدي ارواحنا فداه، مشغول شد و از خداوند خواست تا حضرت را ظاهر ساخته، دست به شمشير برده و جهان را پر از عدل و داد نمايد. سه شبانه روز به عبادت و راز و نياز ادامه داد. در آخرين شب شخصي بر او وارد شد. اين عالم آن شخص راشناخته و فهميد كه اين خود حضرت مهدي (ع) است و آمده است تا خواسته او را برآورده سازد. آن شخص از او پرسيد: چه مي خواهي؟ پاسخ داد: مردم و پيروان شما در نهايت شدت و گرفتاري و  غم و اندوه هستند. و ميخواهند كه هر چه زودتر قيام فرماييد وداد مردم را از بيدادگران بگيريد. حضرت به او دستور داد كه فردا صبح در فلان جا حاضر شو و چند تا گوسفند با خود به پشت بام ببرد و بين مردم اعلام كن كه حضرت در فلان ساعت ظاهر ميشوند و همگي بايد در اطراف آن منزل حاضر شويد و من خود در آن وقت در پشت بام حاضر مي شوم.

اين مرد اين كارها را كرد و ساعت معين سر رسيد. مردم همگي اطراف آن منزل جمع شدند و حضرت هم با آن شخص و گوسفندها در پشت بام  حاضر شد. حضرت اسم يكي از افراد را برده و به آن شخص گفت: صدا بزن تا اين شخص اينجا حاضر شود. آن مرد صدا زد، مردم شنيدند و آن شخص  هم به پشت بام رفت.وقتي آن شخص به پشت بام رسيد حضرت دستور داد كه يكي از گوسفندان را نزديك ناودان بكشد. مردم ديدند كه از ناودان خون جاري است. همگي يقين كردند كه حضرت دستور قتل اين شخص را كه صدا زده است داده و او را كشته است.

بعد از او شخص ديگري را صدا زدند. او نيز از افراد خوب و پرهيزگار بود و خود را آماده كشته شدن كرد و يقين كرد كه او را نيز مي كشند و خونش از ناودان خواهد ريخت. بعد از آنكه از بام بالا رفت، مردم بلافاصله ديدند كه خون سرازير شد، و سپس شخص ديگري را و بعد از او نفر چهارم را صدا زدند تا جايي خواهد شد، و زندگي خود را بر امتثال فرمان امام ترجيح دادند. در اين لحظه حضرت به آن شخص اول نگاهي كرده و به او فهمانيد كه تا وقتي مردم اين چنين باشند، از آمدن و ظهور معذور است.

شهيد محمد صدر در نتيجه گيري از اين داستان مي گويد: از اين داستان مي فهميم كه چگونه حضرت به طور روشن و واضح ظاهر شده و به مردم مي فهماند كه چرا نمي تواند ظهور كند، و چرا مردم هنوز آمادگي كامل را ندارند و به آن سطح و پايه مطلوب از فداكاري و از خودگذشتگي نرسيده اند. و طوري حضرت اين مساله را به مردم تفهيم مي كند كه هر كس خود بفهمد و درك كند كه هنوز آمادگي و استعداد پذيرش فرمان امام خود را در حد ريختن خونش ندارد، و تا مردم به اين درجه از فداكاري نرسند، نمي توانند عهده دار كار مهم قيام و نهضت جهاني حضرت گردند.

امام خميني (ره) و خيزش جهاني اسلام

با وقوع انقلاب عظيم اسلامي به رهبري بر مردي كه ايمان و عرفان و شجاعت اش ريشه در تعاليم و تربيت قرآني اهل بيت عصمت و طهارت (ع) داشت. بار ديگر وعده هاي برحق و بشارت آميز خداوند سبحان مبني بر دفاع از ايمان آورندگان عملي گشت و خورشيد پر فروغ اسلام بر بشر معاصر پرتوافشاني نمود و در عرصه هاي مختلف زندگي مسلمانان سراسر جهان حيات مجدد يافت و جوامع اسلامي تولد دوباره جنبشهاي اسلامي را تجربه نمودند، چنانكه تحليل گران وقايع بين المللي تصريح مي نمايند «اثار انقلاب اسلامي از مرزهاي ايران فراتر رفته است.  اين انقلاب بزرگترين منبع الهام دهنده براي جنبشهاي سياسي و اسلامي در خاورميانه و جهان بوده است.»

دكتر ماروين زونصيص، استاد دانشگاه ميشگان آمريكا

حيات دوباره شعائر اسلامي رويكرد مسلمانان، به ويژه نسل جوان به تفكر اسلامي، پيروزي اسلام گريان در انتخابات مجالس و شهرداريهاي كشورهاي اسلامي، تشكيل دولتهاي با اهداف و شعارهاي اسلامي و حضور انبوه مسلمانان در محافل مذهبي، تنها بخشي از آثار روح خود باوري مسلمانان است كه حضرت امام خميني با نفس مسيحايي خود در پيكر نيمه جان جوامع اسلامي دميدند، همان گونه كه مقام معظم رهبري فرمودند: امام بزرگوار با اين انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشيد و اسلام را زنده كرد و امروز اسلام آرزو و آمال نسلهاي جوان و يا كار كشته و روشنفكران است.

اما در عين حال آن چه تاكنون (اكنون) بيش از از هر چيز تعجب تحليل گران بين المللي را برانگيخته و توجه صاحب نظران را به شدت به خود معطوف داشته است. تاثيرات وسيع و غيرمنتظره اي است كه انقلاب اسلامي در ميان غيرمسلمانان به ويژه در جوامع غربي بر جاي گذاشته است.

هر تحليل گر منصفي با بررسي و تحليل همه جانبه پديده فوق بر اين مطلب واقف مي گردد كه دعوت جهانيان به آن فصل جديدي در تاريخ حيات ديني و معنوي انسان معاصر گشودند.

جهان، تشنه اسلام ناب محمدي

دلايل كاخي و شواهد و قرائن متعددي حاكي از اين است كه :

انسان كنوني با سرخوردگي شديد از زندگي عاري از معنويت، شوق وصول به سرچشمه حقيقت را دارد و آنچه دراين عصر، انسان معنويت خواه و خداجو در جست و جوي آن است گوهر ارزشمندي است كه تنها در ساحت قدسي آموزه هاي اسلامي قابل وصول است؛ از اين رو جريان معنويت خواهي دين گرايي عصر حاضر، ناچار به رستاخيز جهاني اسلام خواهي منتهي خواهد گرديد.

رهبر كبير انقلاب اسلامي با دركي عميق از تحولات جاري جامعه جهاني و شناختي دقيق از مطلوب واقعي انسان حقيقت جوي عصر حاضر و در تبين واقعيت فوق تاكيد مي فرمايد :

«امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدي است»

صحيفه نور ج20 ص 34

چنان كه خلف شايشته ايشان نيز تصريح مي نمايد :

« دنياي امروز خواستار اسلام حقيقي مي باشد»

ابطال نظريه پايان نقش تاريخي اسلام

با حيات مجدد اسلام و بيداري مسلمانان جهان در عصر امام خميني (ره) تحليلهايي كه بر پايه اثبات ركود تدريجي اسلام استوار بود به شدت از اعتبار ساقط گشته است تا آنجا كه حتي يكي از سياست مداران معروف غرب با تاييد رشد بسيار سريع اسلام در جهان حاضر مي گويد :

هِگل فيلسوف آلماني معتقد بود نقش اسلام به لحاظ تاريخي تمام شده است ولي اين قضاوت درباره اين دين جهاني اشتباهي بيش نبود و بسياري از اروپاييها نيز دچار تصور نادرست هگل از اسلام شدند.

اعتراف به شكوفايي جهاني اسلام

اكنون رسانه هاي خبري،مجامع تحقيقاتي و شخصيتها بين المللي و تحليلگران سياسي و مفسران تحولات جهاني در حجم گسترده اي به تشريح و تحليل نهضت جهاني اسلام خواهي پرداخته اند.

روزنامه آلماني فرانكورتر الگمانيه در مقاله اي تحت عنوان «بازگشت اسلام» با اشاره به امواج گسترده اسلام گرايي در سطح جوامع بشري مي نويسد :

پس از شكست مدلهاي غربي از ليبراليسم تا ماركسيم بايد شاهد رنسانس اسلام بود.

روزنامه جمهوري اسلامي ايران

اگر مي دانستم كجايي...

سپيدترين ياسها را سنگفرش قدوم مباركت مي كردم و گلگون شقايقها را بر سينه سفيد كاغذ به تصوير مي كشيدم تا كوچه كوچه هاي شهر را به يمن آمدنت آذين بندم.

اگر تنها يكبار تو را ببينم؟...

سر به قدمت مي نهم تا به يكباره تاريكي هجران به صبح وصال بدل گردد و گرمي نگاهت را بر تار و پود وجودم مي نشانم و دل و انديشه ام را با محبت عجين مي كنم تا هرگز يادت از خاطرم نرود.


حرف آخر

و از آنجا كه اين مجموعه برگرفته و چكيدي از اوضاع و احوال مهدويت و يهود و صهيونيست و دنياي جهان غرب، به اختصار سخن گفته شده و به همين مقدار اكتفا نموده و در عين حال به عنوان يك دانشجوي تشنه در طلب كسب علم و معرف اخلاقي و ديني سخن به كوتاهي گشوده و به ناتواني و عجز خود در برگرفتن تمامي جنبه هاي اين مجموعه كه سرشار از گفته و نگفته هاست بسنده كرده و اميدوارم كه اين عذر مرا به درگاه خداوند متعال و تمامي عزيزان منتظر به انتظار فرج آقا امام زمان (عج ا...) بپذيرند.

و الصلاه و السلام عليهم و علي جدهم المصطفي الذي بعث رحمه للعالمين و رحمه ا... و بركاته.


 

 

پس نوشته ها و منابع

 

1ـ قرآن (سوره مومنون ـ سوره نمل ـ سوره يونس ـ سوره زمرـ سوره تحريم)

2ـ نهج البلاغه

3ـ خصال شيخ صدوق

4ـ سخنراني و گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين علي كوراني

5ـ مباحثه دكتر جيروم شاهين

6ـ مباحثه شفيق جرادي

8ـ بحارالانوار ج 47 ص 71

9ـ الخرائج و الجرائ ج 2 ص 278

10ـ رياحين الشريحه

11ـ سفينه البحار ج 1

12ـ نقش زنان در جنگ، طبسي محمد جواد

13ـ جامع الرواه ج 2 ص 458

-14جال شيخ طوسي ص 341

15ـ منتهي الامال ج 2 ص 486

16ـ تاريخ غيبت كبري، سيد محمد صدر، ترجمه دكتر سيد حسن افتخارزاده

17ـ زندگاني دوازده امام، نويسنده هاشم معرفو الحسيني

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 20:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس