احمد شوقی
احمد شوقی
احمد شوقی در سال 1868 در زمان خدیو اسماعیل در یک خانواده که پدر کرد و مادر ترک و جده پدری و جده مادری یونانی بود , متولد شد .
شوقی چهار ساله بود که به مدرسه ابتدایی رفت و سپس به دوره آمادگی وارد شد هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود که تحصیلات خود را در دوره ابتدائی و متوسطه به پایان رساند و با وجود کمی سن به مدرسه حقوق و سپس به مدرسه ترجمه رفت و از آنجا دانشنامه هم گرفت . آنگاه به سال 1887 برای ادامه تحصیل به خرج خدیو توفیق , پسر اسماعیل , راهی فرانسه شد و دو سال در مونپلید به آموختن حقوق پرداخت و در اثناء آن از انگلستان هم دیدار کرد .
سپس برای بهبودی بیماری که بدان دچار شده بود به الجزایر رفت و یک ماه ونیم در آنجا درنگ کرد سپس به فرانسه بازگشت و حقوق را به پایان رساند و در سال 1891 پس از آنکه در بین راه سری هم به آستانه زد , به مصر باز گشت .
شوقی با دختر یکی از توان گران مصر ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر شد که او را امینه نامید و همچنین دو پسر به نامهای علی و حسین .
عباس پاشا , پادشاه مصر و فرزند خدیو توفیق در سال 1915 به خاطر ارتباطش با ترکها از مقام خود خلع شد و حسین کامل جای او راگرفت . او شوقی را از نظر انداخت وانگلستان تصمیم گرفت او را که شاعر عباس بود به مالت تبعید کند . عده ای واسطه شدند در نتیجه به او این امکان داده شد که خود تبعید گاهش را در مکانی خارج ا زمصر تعیین کند شوقی نیز به سبب علاقه ای که به اسپانیا داشت شهر بارسلون را برگزید .
زیرا خاطره امجاد عرب را در یاد او زنده میکرد . او در آنجا در برج عاجی که خود را محبوس کرده بود چشم به رهایی خویش در اشتیاق وطنش می سوخت تا آنگاه که جنگ جهانی اول پایان یافت .شوقی به مصر باز گشت اما عقاید سیاسی او دگرگون شده بود . قصر سلطنتی را ترک گفت و پیوند های خود را با آن برید , درخانه اش نشست و به اداره املاک خاص خود پرداخت .
تابستانها سفری به ترکیه یا ییلاقهای اروپایی می کرد ولی از سال 1925 تنها کوهپایه های لبنان را اختیار می کرد . شوقی ساعاتی را که در خانه بود به نظم شعر می پرداخت .
او در عین حال از دیگر بلاد عربی غافل نبود و درباره آنها نیز قصایدی سرود این بود که آوازه اشتهارش همه جا را فرا گرفت و همه سرزمین های عربی با او به عنوان امیر الشعراء بیعت کردند . این عنوان در سال 1927 در جشن بزرگی که در اپرای سلطنتی برگزار گردید به او عطا شد .
از این تاریخ شوقی همه وقت خود را صرف سرودن شعر کرد ولی به نوعی خاص در چهار سال آخر عمر خود به نوشتن یا سرودن نمایشنامه ها کرد تا آنگاه در سیزدهم تشرین (اول فوریه ) سال 1932 در حالی که از جاه و ثروت عظیمی برخوردار بود, جهان را بدرود گفت .
شوقی همواره پدر نمایشنامه منظوم عربی است زیرا او نخستین کسی بود که شعر را از بند های گرانش آزاد کرد و در خدمت تئاتر جدید در آ ورد .
او شاعری است نابغه و بی مانند . ولی دریغا به سبب اینکه خود را از قیود کهن رها نساخته بود از همه این مواهب نتوانست استفاده کند .
از آشکارترین مظاهر نبوغ او, خیال گسترده بال و آزاد و تصویر گری مبتکرانه او بود او گاه جهانی معانی را به جهانی حرکت , و همین طور حیات را در یک کلمه در پیش چشم خواننده خود می گستراند . اما چنانکه باید به تهذیب این نبوغ نپرداخت و آن را با فرهنگی عمیق استوار نساخت از این رو گاه دچار لغزشهای لغوی و شعری شده است .
شوقی اگر شاعر جهان نیست , شاعر مشرق زمین است او از بزرگترین ارکان نهضتی است که شعر عربی را به سوی ارزشهای جاودانه سوق داده است .
از آثار شوقی می توان , دیوان شوقیات – در جهار جلد بزرگ - , شش نمایش نامه که در سالهای 1929 تا 1932 سروده شده است مثل : مصرع کلئوپاترا – مجنون و لیلی – قمبیز – علی بیک کبیر – عنتره و کمدی است هدی (هدی خانم (
و از آثار به نثر او : مقالات اجتماعی – اسواق الذهب و امیره اندلس و رمانهای عذارء الهند و ورقه الاس را نام برد .
اين مطلب در تاريخ: شنبه 08 فروردین 1394 ساعت: 21:11 منتشر شده است
برچسب ها : احمد شوقی,