پروژه و تحقیق رایگان - 1230

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق تاریخ بین النهرین

بازديد: 321

مقدمه:

مختصري درباره جغرافيايي طبيعي بين النهرين

يكي از مراكز قديم فرهنگ وتمدن در آسياي ميانه سرزمني بين النهرين است كه بوسيله دورود پر آب دجله و فرات مشروب مي شود . اين دورود از كوهها ي ارمنستان سرچشمه مي گيرند و با فاصله زيادي از يكديگر و با سرعت زياد پس از گذشتن از معابر عميق وارد جلگه بين النهرين گشته پس از مشروب نمودن آن قسمت به طرف جنوب سرازير مي گردند . در حوالي شهر بغداد امروزي فاصله اين دو رود از يكديگر كم مي شود و به حدود 30 كيلومتر مي رسد دوباره هر چه به طرف جنوب مي روند از يكديگر فاصله گرفته تا به بين النهرين سطحي مي رسند . در محلي بنام قورند اين دورود خانه به هم پيوسته وشط العرب را تشكيل مي دهند و از آنجا پس از پيوستن رودخانه كارون به آنها وارد خليج فارس مي شوند .

محدود ساختن بين النهرين كار چندان آساني نيست ولي مي توان جلگه بين النهرين را از مشرق به فلات ايشان و كوههاي زاگرس و از مغرب به صحراي تار محدود نمود. در شمال بين النهرين فلات آسيايي صغير واقع شده است كه تا حدودي از نقطه نظر وضعيت طبيعي شبيه فلات ايران است . به طور كلي بين النهرين از دو قسمت تقريبا تمايز شمالي يعني دامنه كوهستاني و كوههاي شمال شرقي كه خود از سلسله جبال زاگرس هستند كه به رشته كوههاي تاروس مي پيوند ند و مرتفع ترين قسمت آن در مرز بين ايران و تركيه و عراق قرار گرفته و قسمت جنوبي كه شامل سرزمينهاي پست مركزي و زمينهاي باطلاق نزديك دهانه خليج فارس
مي باشد . تشكيل شده است . بين النهرين معروف نام سرزميني است كه براي اولين بار بوسيله مورخين يوناني به اراضي بين دو رودخانه دجله و فرات اطلاق مي شده است . رود فرات كه در زبان سومري به آن بورا نونا گفته مي شده 2800 كيلومتر راه را در مسير خود طي مي كند. سومريها به رود دجله كه حدود 2000 كيلومتر طول دارد ايديگنا مي گفتند . در تورات نام دجله و فرات از قرار زير آمده است . وسيوم حداقل است كه به طرف مشرق آشور جاريست و چهارم فرات است دجله پر آب تر و سريع تر و فرات كم آب تر و آرام تر و داراي ساحلي پست تر بوده و براي كشتي راني مناسب تر است . ر چند اين دو رودخانه پس از تشكيل شط العرب به صوت رود واحدي به خليج فارس مي ريزند ولي به احتمال قريب به يقين در گذشته هر يك داراي مذهب جداگانه اي بوده اند .

از نقطه نظر اقليمي شمال و جنوب بين النهرين يكنواختت نبوده و وحدت و يكپارچگي كه تا حدودي در دو طرف رود نيل از جنوب به شمال ملاحظه مي شود در اينجا وجود نداشته و هم اكنون نيز ندارد . در جنوب بين النهرين اقتصاد كاملا به رودخانه طغيانهاي ساليانه آن بستگي كامل دارد . يكي ديگر از خصوصيات اين قسمت به علت وضعيت خاص طبيعي آساني كانالسازي در اين منطقه مي باشد .

در شمال بين النهرين هوا سرد تر و زمستانها با برف زياد همراه است . فصل گرما نسبتا كوتاه تر و در بيشتر قسمتها زراعت ديم نوع اصلي كشاورزي مي باشد .

از نظر نقطه نظر جغرافياي نظامي سرزمين بين النهرين را بايد سرزمين با زيرا برخلاف مصد كه از هر طرف بسته است دسترسي به قسمتهاي مختلف بين النهرين آسان است .

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول:

ساختار اجتماعي

نخستين ويژه ساختار اجتماعي بين النهرين ، بدون در نظر آوردن شاه و برده ها ، كه تعداشان هرگز در بين النهرين بسيار نبود ،  عدم وجود طبقه بيدي اجتماعي بر پايه ثروت است ، نيز طبقه اي به نام جمگوجيان و سپاهيان وجود نداشت . افزون بر آن ، كاهنان و علماء هيچ گونه موقعيت اجتماعي ويژه اي نداشتند . مگر در موارد استثنايي كه در آن كاهني خاص و در معبدي مخصوص به پست مهمي دست
مي يافت .

 

موقعيت برده ها

در اينجا بايد ميان برده هاي متعلق به اشخاص و آناني كه در تملك سازمانهاي بزرگ كاخ و معابد بودند فرق قائل شد .

بردگان در تملك افراد و اشخاص ، يا خانه زاد بودند يا خريداري مي شدند . و يا به ندرت سهمي از غنايم جنگي بودند كه معمولا پس از پيروزي در جنگ به سپاهان تعلق مي گرفت . بردگان بيگانه . به ويژه دختران را به دليل مهارتهاي و كاراييهاي زانه به بين النهرين مي آوردند برده هاي خانه زاد ،‌دست كم در دوره بابل  قديم نسبت به ديگر برده ها وضع بهتري داشتند . هيچ قانون و مقراراتي در مورد رفتار ناشايست عليه برده ها و دفاع از حقوق آنها وجود نداشت ،‌ و در هيچ متني
اشاره اي به چنين مسئله اي نشده است . تا آنجا كه مدارك نشان مي دهد . تعداد برده هاي فراري اندك بوده و كمتر مشاهده شده است . پذيرش برده هاي آزاد شده به فرزندي رسم بود و اين واقعيت كه آنها در دوران پيري از والد خوانده هاي خود به خوبي مواظب كرده و پس از مرگي آنان را طي مراسم شايسته اي به خاك مي سپردند ،  از رابطه خوب ميان ارباب و برده بر اساس اعتما متقابل و انجام تعهدات از جانب طرفين حكايت دارد .

بردگان ـ مگر در مورد برده هاي فراري ـ در روزگاران كهنتر آنان آرايش ويژه اي داشته است تا بدان وسله از ديگر متمايز باشند . در مناطق خاصي بردگان ، بيرون از خانه ارباب مجبور به استفاده از حلقه هاي نشان بردگي بودند . برده هايي كه در محل به دنيا مي آمدند نسبت به بردگان ديگر مزاياي قانوني بيشتري داشتند در دوران بابل  جديد بر پشت دست بسياري از برده ها نام مالك را داغ مي زدند و پذيرش برده به فرزندي به ندرت اتفاق مي افتاد . اين بر اساس متون دواران بابل  جديد مي دانيم كه بردگان اغلب اجازه مي يافتند براي معاش شخصي خويش كار و پيشه اي برگز ينند . اما به شرطي كه ماهانه مباغي به صورت نقره به اربابان خويش بپردازند . اربابان غالبا بردگان خود را وادار به فراگيري صنايع پر در آمد مي كردند تا از آن طريق ارزش آنها را به هنگام فروش بالا برده ،‌ نيز بر ثروت خويش بيفزايند .

روابط خانوادگي

وضعيت و موقعيت شهروندان آزاد بين النهريني به خوبي شناخته شده است . بر مبناي تعدد بي شمار مدارك حقوقي كه از زمان سومريها تا دوران سلوكيها بر جاي مانده است ،‌ افراد را با نسبتهاي خانوادگي مانند پدر و پسر ،‌برادر و شوهر مي شناسيم . اگر چه بيشتر جنبه هاي حقوقي در مورد اين نسبتهاي خانوادگي به دفعات مطالعه شده است ، اما هنوز مسائل بسياري در مورد خانواده و روابط خانوادگي حل ناشده باقي مانده است . به طور كلي مي توان گفت كه در دوران اكد واحدهاي خانوادگي به نسبت كوچك و محدود بوده است . حال آنكه در دورانهاي كهنتر و نيز در مناطق حاشيه اي در جنوب سرزمين بابل  در اواسط هزاره اول ق.م واحدهاي بزرگتر خانداني و حتي سازمانهاي قبيله اي وجود داشته است . در دوران بابل  جديد آگاهي از ابعاد خانواده از آنجا معلوم مي شود كه نام اجداد خانواده را براي فرزندان بر مي گزيدند .

بزرگ خانواده تنها يك زن داشت ،  و تنها در دوران بابل  قديم است كه گاهي از زن دوم نام برده مي شود ،‌اما زن دوم نسبت به همسر اول مرتبه پايينتري داشته است .

مطالعه مدارك موجود مربوط به ازدواج و طلاق نشان مي دهد كه تنها در دوران بابل  جديد تاكيد زيادي بر بكارت عروس مي شده است و اين گوشه اي از دگرگونيهايي را در روابط ميان زن و مرد از دوران بابل  قديم به بابل  جديد نسان مي دهد . زيرا در دوران بابل  قديم و حتي قبل از آن زن مرتبه اجتماعي بالاتري داشت و متوانست در دادگاهها و هنگام بستن قراردادها به عنوان شاهد حضور يابد و نيز حرفه كاتبي پيشه كند . در جنوب پسر بزرگ خانواده نسبت به بقيه فرزندان بيشترين سهم را از املاك پدري به دست مي آورد ،‌و در دوران بابل  قديم ترتيب فراهم كردن جهيزيه براي دختران و مخارج ازدواج برادران كوچكتر پس از مرگ پدر بر عهده او بود . فرزندان ذكور معمولا زمينهاي زراعتي و باغها را به صورت يكپارچه مشتركا به ارث مي بردند و به اين ترتيب از تقسيم زمين به قطعات كوچكتر و كوچكتر جلوگيري مي كردند. در دورانهاي اوليه تاريخي فرزاندان ذكور اغلب پس از ازدواج كماكان در خانه پدري با والدين خود زندگي مي كردند. در حاليكه يك خانواده بين النهريني تنها از طريق پذيرش فرزند خاونده مي توانست توسعه يابد .‌در متون به دست آمده از سرزمينهاي اطراف بين النهرين مانند شوش و اوگاريت ،‌ سخن از ورود افراد بيگانه به عنوان برادران در ساختار خانواده به ميان مي آيد ،‌كه به احتمال ابعاد اجتاماعي و اقتصادي متفاوتي داشته است .

 

ساكنان درون شهرها و بيرون شهرها

حال نگاهي مي اندازم به رابطه ميان شهروندان كه اكثريت جمعيت بين النهرين را تشكيل مي دادند ،  و آناني كه يا در بيرون از منطقه شهرها در محوطه هاي اردوگاهي يا كلبه هاي اقامت كمابيش دائمي داشتند ،‌ و يا به علت گله داري ،‌يا به هر دليل ديگر پيوسته از شهري به شهر ديگر در حركت بودند . اين تضاد ميان مردمي كه در شهرها مي زيستند و آنهايي كه فضاهاي باز را ترجيح مي دادند باعث بر هم خوردن و درهم ريختن بافت اجتماعي بين النهرين مي شد و برخوردهاي دائمي زيادي را به وجود مي آورد . اين روند تاثير سرنوشت سازي را بر رشد سياسي در بين النهرين داشت ،‌ و كشمكش ميان شهر و ساكنان پيرامون آن هميشه در تاريخ منطقه اثر مي گذاشت . اما بايد به خاطر سپرد كه اين مشكل منحصر به بينالنهرين نبود بلكه در سراسر خاور ميانه وضعيت مشابهي وجود داشت ،‌ و با اينكه همواره كوششهاي فراواني در يافتن راه حلي براي آن به عمل آوردند ،‌اما هرگز به نتيجه دلخواه نرسيدند .

به سختي مي توان گفت كه اين دو قشر جامعه بين النهريني واقعا جدا و دور از يكديگر زندگي مي كرده اند ،‌زيرا ميان آنها مبادله و معاوضه افراد ،‌كالا ،‌ و افكار پيوسته در جريان بود .

ميان اين دو گروه هميشه نوسانهاي مهمي وجود داشت كه گروههاي كوچك و بزرگي از جمعيت شهرها و خوش نشينها را شامل مي شد . مشكلات سياسي يا مالي خاص موجب مي شد كه همواره افرادي همچون خطا كاران ، مقروضين ، گروههاي نيرومند شكست خورده در مبارزه قدرت ، ‌گردنكشان در سازمانهاي بزرگ و امثال آنها را از شهرها بيرون كنند .اين گونه افراد پس از خروج از شهر در روستاهايي سكونت مي گزيدند كه تعداد يا تمامي جمعيت آنها به دلايلي مانند بي قوت شدن خاك زمينهاي زراعتي ،‌از ميان رفتن وسايل و ابزار كشاورزي يا براي سرپيچي از پرداخت ماليات و اجره بها به زندگي نيمه ايلاتي خو كرده بودند . بنابراين ، ميزان بالا و پايين رفتن جمعيت شهرها و آباديهاي پيرامون آن گهگاه مي توانست مشكلات بعضاً خطرناكي را به بار آورد. حتي اگر غير شهروندان و ساكنان فضاهاي باز از رهبري شايسته و فعال در مسائل سياسي و نظامي برخوردار بودند ،‌مي توانستند شهرها را منكوب كرده فرمانروايي بر آنها را به دست گيرند و بالاتر از ان برتمامي سرزمين بين النهرين حكومت كنند .

 

موقعيت پادشاه در جامعه بين النهرين

به منظور آماده شدن براي بحث در اين مورد كه آيا كاخ به عنون نهاد اقتصاد جامعه بوده است يا نه ،‌ نخست بايد موقعيت و عملكرد شاه را در بين النهرين روشن سازيم . از ديدگاه تمدن بين النهرين تنها يك نهاد وجود داشت و آن نهاد پادشاهي بود . به عنوان يك ويژگي اساسي در زندگي نيمه متمدنانه ،‌پادشاهي خاستگاه الهي داشت . الوهيت پادشاه خود را در بابل و آشود به گونه اي متفاوت آشكار مي سازد .

عناوين و القاب گوناگوني به شاه نسبت داده مي شد كه شايد اصطلاح پيش از سومري ملمو ،‌به معني چيزي شبيه روشنايي خوف انگيز متداولتر از همه بوده باشد .

رابطه ويژه اي كه بنابر تبليغات شاهي ،‌ ميان پادشاه و خداي او وجود داشت، موفقيتهاي فرمانروا را در جنگها ،‌ و سعادت خوشبختي كشور را در زمان صلح فراهم مي آورد .

اما در آشور اساسي ترين حقيقت در مورد پادشاه اين است كه وي كاهن بزرگ معبد آشور ،‌ خداي آشور ،‌ بود او در اين مقام مراسم قرباني را به اجراً مي گذاشت و در موقعيتي قرار داشت كه مي توانست نظرات خويش را در برنامه معبد و مراسم پرستش و عبادت تحميل كند . پادشاه بابل تنها سالي يك بار اجازه ورود به شبستان معبد مردوك را داشت و آن هم تنها پس از جدا كردن نشانهاي پادشاهي از خد امكانپذير بود . اما تا آنجايي كه ما اطلاع داريم ،‌پادشاه آشور سالي يك بار تاجگذاري خود را تكرار مي كرد و اين مراسم با فرياد آشور پادشاه است همره مي شد . پادشاهان آشوري با بي ميلي و اكراه و ظاهرا براي دلايل شخصيتي و كسب شهرت و اعتبار عنوان شرو را مي پذيرفتند ،‌كه به احتمال اصطلاحي بيگانه در زبان اكدي بود

عملكرد شاه به عنوان ليمو يكي از مراسم آشوري بو.د كه در آن شاه نام خود را با نام و الامقامترين صاحب منصبان پادشاهي در يك سطح قرار مي داد

در بابل پادشاه نام خويش را در نخستين سال تاجگذاري به آن سال مي داد ، و هر يك از سالهاي بعدي در سلسله مراتبي سنتي به يكي از صاحب منصبان داده
مي شد . پس از آخرين صاحب منصب شاه بار ديگر مي توانست براي آن سال سالنام باشد .

در واقع به شكل نظري گزينش سالنام يا فرمانرواي هر سال از طريق قرعه تعيين مي شد . چنان قرعه اي كه از طريق آن ،‌ سالنام سال 833 ق م برگزيده شد .‌به دست ما رسيده است . در اين متن چنين آمده است اي آشور ، خداي بزرگ ادد، خداي بزرگ اين قرعه يخلي رئيس مباشران شلمانزر ،‌پادشاه آشور ،‌شهر كيپسوني ،‌سرزمينهاي 000 ،  رئيس بندر است . محصول آشور را رونق ده و در سالنامي كه با قرعه به نام او افتاده است فراواني عطا فرما شايد بتوان فرض اكرد كه در آغاز نام كسي كه از طريق قرعه براي اين منظور بيرون مي آمد برگزيده خدا به شمار مي رفت تا كاهن او باشد و برخي از وظايف مربوط به كاهنان را در رابطه با آغاز سال جديد به انجام رساند . بعدها ،‌گزينش صاحب منصبان به عنوان سالنام نه از راه قرعه ، بلكه از طريق سلسله مراتب موقعيت و مقام آنها صورت مي گرفت ، در واقع ،‌به نظر مي رسد كه پادشاهان دوران امپراتوري آشور اين سنت محل ي را ناديده انگاشته و حتي در گزينش صاحب منصب سالنام سلسله مراتب را هم مراعت نمي كرده اند .

به عنوان كاهن ،‌پادشاه آشور فعالانه در شماري از مراسم نيايش سالانه شركت مي كرد ،‌وجود شاه با دقت تمام از بيماري ،‌و به ويژه اثر سحر و جادو و هجوم شياطين محافظت مي شد . زيرا سلامت وي براي كشور امري اساسي به شمار مي رفت . به اين دليل ،‌همان گو.نه كه ما از نامه هاي به دست آمده از بايگانيها آگاه شده ايم ،‌پادشاهان آشوري را هميشه پيشگويان و دعانويسان و پزشكان همون نگيني در ميان مي گرفتند . آنها تمام نشانه هاي نحو ست بار در اطراف شاه را با دقت زير نظر گرفته و درباره آن چره انديشي مي كردند . مراسم پيچيده اي براي دفع نشانه هاي شر از وجود شاه و جود داشت .‌ و دست كم در نمونهاي كه در دست داريم مي دانيم هنگامي كه در آشور براي پادشاه پيشگويي خطر مرگ
مي شد.‌ شخص ديگري را براي مدت يكصد روز شر پوخي مي ناميدند و پس از گذشت اين مدت او را مي كشتند .‌ و چنانكه شايد و بايد او را به خاك مي سپردند تا بدين ترتيب نحوستي كه مي بايد روي دهد به حقيقت بپيوندد و با مرگ شاه تقلبي ، شاه واقعي از گزند حوادث محفوظ بماند . دسترسي به شاه .‌حتي به وليعهد و جانشين وي ،‌ با دقت زير نظر گرفته مي شد. در هر كاخ آشوري اتاق جنبي چسبيده به تالار تخت براي انجام مراسم وضو و تطهير پادشاه در نظر گرفته
مي شد .

در مراسم تاجگذاري آشوريها ،‌ همه صاحب منصبان دربار بنا به سنت نماد تمام مقامهاي خويش را در برابر شاه بر زمين مي نهادند . و به عبارت ديگر از مهام خود استعفا مي كردند تا پادشاه جديد بار ديگر آنها را برگزيند .

در بابل شرايط و سنن كاملا متفاوت بود سندي در دست است كه در آن فهرست تمامي كاركنان درباره نبوكدنصر دوم آمده است . شاه را هميشه صاحب منصبان دربار و ديگر مقامات سرزمينهاي پادشاهي و پادشاهان و فرمانروايان شكست خورده ساكن در دربار بابلي در ميان مي گرفتند .‌حال آنكه صاحب منصبان آشوري ظاهرا مجريان اوامر شاه بودند . پس از دوره بابل مياني ،‌ پادشاهان بابلي و آشوري اغلب براي خود وزير اختيار مي كردند كه نام آنها در فهرست شاهان نيز آمده است . انتخاب وزر در آشور در دورانهاي اخير باب شد . در اين سرزمين وليعهد معمولاً نقش رياست دبيرخانه اپراتوري را بر عهده داشت و از كاخ مديريت فرمانراوايي مي كرد .

مسئله جانشيني در هر دو سرزمين اهميت زيادي داشت منابع تاريخي بابلي از غاصبيني كه پادشاهي را تصاحب كرده اند به ندرت ياد مي كنند .

در آشور تاكيد زيادي بر مشرعيت فرمانروا بوده و اغلب در كتيبه هاي شاهي شجره نامه طويلي از اجداد پادشاه ديده مي شودكه در آن پادشاها ن به نياكان خويش مباهات مي ورزند . با در نظر گرفتن چنين نمايش و جلوه اي ،‌بسيار عجيب خواهد بود اگر بشنويم كه برخي از پادشاهان آشوري آشكارا از ذكر نامنياكان خود اجتناب مي ورزيدند ،‌ و چنانكه گويي از تخمه شاهان نبوده اند ،‌حال آنكه منابع ديگر اين نظريه را به هيچ وجه تاييد نمي كند . اين حركت ضد سنت نشان مي دهد كه در اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول ق م در آشور دو نوع پادشاه آرماني وجود داشته است ،  انهايي كه نيروي خويش را از حمايت خدايان دريافت مي داشتند كه حامي نياكان شاهي آنها نيز بوده اند ، و خود را باگذشته آشور ارتباط مي دادند. و آنهايي كه موفقيت در به دست آوردن پادشاهي خويش را در تاييد آشور ،‌ خداي بزرگ آشور ،‌ مي ديدند كه آنها را به عنوانمردان برگزيده خود براي انجام وظايف شاهي ارتقاء بخشيده است . چهره هاي جالبتر فرمانروايان آشوري جز و گروه دوم ،‌ يعني مردان خود ساخته بودند . سارگون اكدي كه از نيزارها برخاست و مهمترين مشهورترين فرمانروا در تاريخ بين النهرين شد ، توسط مردم اكد به چهره اي باگذشته اساطيري مبدل شد،‌ به همان ترتيب ايدريمي پادشاه خود ساخته اَلَلَخ و نيز اورسا پادشاه خود ساخته اورارتويي خود را با غرور قهرمان مي نامند .

در انجام وظايف و مسؤوليتهاي اجتماعي ، پادشاه بين النهريني وظيفه داشت با ايجاد مراجع قانوني حمايت حقوقي و قانوني جامعه و افراد تحت فرمانروايي خويش را تضمين كند .وظيفه پادشاه به طور سنتي قانونگذاري ، تعيين نرخها ،‌ و بي اعتبار كردن قوانين زيانبار به حال مردم بود . گاهي اتفاق مي افتاد كه شاه به خاطر حمايت از طبقات خاصي از اجتماع مقررات تازه اي را پيشنهاد كرده و يا قضات را در تصميم گيريها يشان در مواردي خاص راهنمايي كند . اما ، با پايان يافتن دوران بابل قديم پادشاه قانونگذار ناپديد ي شود .‌و به موازات آن در تصميم گيريهاي پادشاه در مورد بالا بردن رفاه عمومي اجتماعي از طريق بخشودگي بدهكاريهاي خاص و سر و سامان بخشيدن به وضع نرخ بهره ،‌مزدها ،‌قيمت خدمات اصلي ،‌ و ارزش كالا و قفه اي ايجاد مي شود . به نظر مي رسد كه در اين دوره بخش معيني از اين مقررات هنوز در اختيار معابد قرار داشته است .

تماس با كشورهاي بيگانه در زمان صلح از وظايف دربار بود . روابط بازرگاني و سياسي به دست شخص شاه انجام مي گرفت ، و او در اجراي اين هدف صاحب منصباني را مامور مي كرد .

درباره رابطه ميان شاه و مردم زير فرمان او مي توان گفت كه در بين النهرين اطاعت كامل از مقامات اساسي ترين ويژگي يك فرد متمدن به شمار مي رفت .

متون پيشگويي يك بار ديگر در پيشگوييهاي مربوط به برخوردهاي ميان شاه و رعيا تصوير تيره اي را آشكار مي سازد و نشان مي دهد كه دربار با اسرا و زندانيان رفتاري بسيار سخت و غير عادلانه داشته است .

پادشاهان بين النهرين چيزي جز مستبدان شرق نبودند . پادشاهان آشوري مواظب بودند تا صاحب منصبان عاليرتبه خود را از خويش نرنجانند . زيرا آنها اگر چه وفاداري خود را نسبت به پادشاه و سلسله و خاندان او بار ها از طريق سوگند به تاييد رسانده ،‌ و براي اطمينان بخشيدن به جانشيني وليعهد موافقتهايي را با آنان به عمل آورده بودند ،‌اما آماده بودند تا هر گاه كه سياست پادشاه مورد پذيرش آنها واقع نشد عليه او شورش كنند . در سراسر فتنه ها و دسيسه هاي درباري كه از آنها در مكاتبات دربار دوران سارگوني ذكري به ميان آمده ،‌هيچ اشاره اي به ترور افراد يا صدور حكم قتل كسي نشده است . قشرهاي مهم جمعيت از طريق موقعيتي كه داشتند به عنوان شهروندان شهرهاي قديمي و صاحب امتياز در برابر تجاوزات و دست اندازيهاي پادشاه در امان بودند ،‌ و مي توان تصور كرد كه ميان فرمانداران و شهروندان شهرهاي زير فرمان آنها در سرتاسر قلمرو امپراتوري ترتيبات مشابهي و جود داشته است .

 

 

 

موقعيت همسر شاه

در مورد پادشاه و خانواده شاهي بايد در نظر داشت كه اصطلاح شهبانو تنها در مورد خدايان زن و زماني به كار مي رفت كه حكومت مي كردند . همسر اصلي شاه بانوي كاخ ناميده مي شد و معشوقه هاي او ، دست كم در دربار آشوري ،‌ درون حرمي مي زيستند كه از آن خواجگان حفاظت مي كردند . مقررات زندگي آ“ها با دقت تمام ، بر طبق فرامين شاهي تعيين و اجرا مي شد . از طريق تعدادي نامه كه از اواخر دوران امپراتوري آشور در اختيار داريم ،‌پي مي بريم كه نفوذ همسر اصلي و مادر شاه گاهي در تصميم گيريهاي سياسي از اهميتي فراوان برخوردار بود . اما نفوذ همه آنها در برابر قدرت و نفوذ سميراميس معروف ،‌بيوه شمشي ـ ادد پنجم ،‌كه به احتمال شاهزاده اي بابلي بود هيچ است . اين زن از دوران طفوليت فرزندش ،‌ادد ـ نيراري سوم ،‌ تا زماني كه به سن قانوني برسد بر سرتاسر امپراتوري فرمانروايي كرد ،‌و حتي بعد از آن نيز عنوان شهبانويي خويش را حفظ كرد ، و نفوذ خود را تا آنجايي به كار برد كه نامش در كتيبه هاي شاهي و آثار تاريخي در كنار نام فرزند تاجدارش ذكر شود . از نويسندگان يوناني داستانهايي در مورد اين شهبانو بر جاي مانده است .

 

كاخ شاهي

كاخ پادشاه نهادي بود كه بيشترين اهميت اقتصادي را در سراسر كشور داشت . باج و خراج از كشورها و ملتهاي زير تابعيت پادشاهي ،‌مالياتهاي گوناگون كه شهروندان مجبور به پرداخت آن بودند ،‌در آمد حاصله از املاك شاهي ،‌ و فروش محصولات توليد شده در كارگگاههاي شاهي پيوسته به اين كاخ سرازير بود مقامهاي درباري و دولتي و اعضاي خانواده شاهي ،‌نگهبانان و سپاهان كاخها ،‌گروهي از بردگان و غلامان و ديگر كساني كه زندگي آنها از كار كردن در كاخ تامين مي شد .‌بنا بر مقام و موقعيتي كه داشتند از انبارها و خزانه هاي كاخ حقوق و مزايا دريافت مي داشتند . درباره خاستگاه نهاد كاخ بايد گفت تعيين اينكه اين سازمان صرفا از ريشه هاي مالكانه سرچشمه گرفته است ،‌ يا آن را بايد را بايد از جنبه هاي خاص اشتقاقي از نهاد معبد در دوران اوليه سومري ،‌  و اگر نه پيش از سومري.

نظام توزيع نهاد كاخ در بين النهرين به طور مطمئن در پاره اي موارد بانهاد معبد برخوردهايي داشته است ،‌اما تاكنون مداركي دال بر اين امر در دست نيست . ظاهرا پس از سرنگوني سومريها نهاد معبد به مرور ضعيف شده و اقتدار خود را از دست مي داد ،‌ در حالي كه نهد كاخ از لحاظ املاك زراعتي و ثروت و كارگههاي صنعتي قويتر ،‌ گسترده تر ،‌ و غنيتر مي شد . مدارك زيادي از مديريت معابد دوران بابل جديد از اوروك و سيپر به دست آمده است كه نشان مي دهد اهميت نهاد اين معابد در حد محلي بوده است . متاسفانه مدارك چشمگيري از سازمانهاي اداري كشوري در دست نيست . زيرا احتمال دارد كه در اين زمان براي نوشتن از مركب و موادي مانند پاپيروس و پوست استفاده مي كرده اند كه در طول زمان از ميان رفته است . از نظر معماري و نقشه بنا كاخهاي بين النهريني ويژگيهاي خاصي را به نمايش مي گذارد كه عبارت است از : تالار تخت كه در آن پادشاه سفر او ديگر بازديد كنندگان را به حضور مي پذيرفت ،‌حياط بزرگ مقابل آن ، و تالار بسيار وسيعي كه از آن به احتمال براي ميهمانيهاي رسمي استفاده مي شد . و يك متن آشوري شامل دستوراني براي چنان ميهمانيهايي كه مي بايست به تاييد پادشاه و شخصيتهاي طرز اول او برسد ،‌اين نظريه را استحكام مي بخشد . بخشهاي نشيمن براي پادشاه و اطرافيان او ، و نيز فضاهاي انباري پيرامون اين بناي اصلي بر پا شده بود . تاكنون مطالعه اي تفصيلي از كاخهاي حفاري شده به عمل نيامده است ،  اما همين مطالعات مقدماتي اطلاعاتي را درباره تفاوتهاي محلي و گوناگونيها در تزيين از دوره اي به دوره ديگر به نمايش گذاشته است . ساختن يا بازسازي كاخها اغلب در گزارشهاي آشوري در جزئياتي چشمگير شرح داده شده است . به نظر مي رسد كه در هر شهر مهم كاخي وجود داشت كه بيشتر محل استقرار نماينده محلي حكومت بوده است تامحل سكونت پادشاه ،‌ و اينكه در برخي از پايتختها شماري از اين كاخها را فرمانروايان يكي پس از ديگري بنا مي كردند.

 

معبد و كاهنان

از تاريخچه معبد به عنوان يك نهاد اطلاعات بسيار اندكي در دست است . اگر چه مدارك و متون فراواني درباره معابد به ويژه از زمان سومريها و دواران بابل جديد در اختيار داريم . متاسفانه اين مدارك منحصرا درباره دفاتر مربوط به مواد و كالاهاي خاص ساخته شده براي معبد ،  و نيز كاهنان و كاركنان از درجات پايينتر معابد ،‌ و كارگران و صنعتگراني است كه از معبد حقوق و جيره دريافت
مي داشتند . معبد به عنوان نظام شاخص توزيع با دو جنبه مشخص سازمان يافته بود: ‌وارد شدن در آمدهايي مانند اجاره بهاي املاك متعلق به معبد و هدايا ،‌ و خارج شدن اجرتها و جيره ها . در آمد در درجه نخست شامل هدايايي بود كه ،‌براي مثال از جانب پادشاه به معبد اهدا مي شد . و در درجه دوم از سهم گهگاهي تامين مي شد كه از غنايم و غرتهاي جنگي و بالاتر از همه ،‌ از اسراي جنگ به معبد تعلق مي گرفت .

از دوره بابل جديد مداركي در دست داريم كه نشان مي دهد پرستشگران بنا بر سنتي كه در تورات هم آمده است ،‌ به هنگام ورود به شبستان هداياي كوچكي از نقره را در صندوقها مي انداختند . اين مطلب را از آنجايي مي دانيم كه پادشاهان مالياتهايي را بر درآمد معابد بسته و حتي ماموري را براي نظارت و جفظ منافع خويش در شبستان گمارده بودند . از مقامهاي عاليرتبه معبد اطلاعات ما بسيار اندك است . ظاهراً شنگوي كاهن رياست فعاليتهاي اداري معبد را در اختيار داشت .‌ در حالي كه انوي كاهن مسؤو ل برقرار كردن ارتباط ميان معبد و جامعه با خدا بود. متاسفانه از سلسله مراتب كاهنان به شيوه متداول در هيچ معبدي مدركي در دست نيست و نمي دانيم كه آيا براي به دست آوردن پست و مقام مسئله وراثت تاثير داشته و يا آزمايشهاي معيني براي شناخت شايستگيهاي نامزدها موجود بوده است يا نه ،‌ و سرانجام ،‌ از شرايط كسب پست و مقام هيچگونه اطلاعي در دست نيست . گذشته از افرادي كه كارهاي معبد را انجام ي مدادند .‌افراد ديگري همچون كاتبان ،‌ مباشران متعدد براي انجام وظايف گوناگون ،‌ رئيس كاهنان و احتمالا با چند دستيار متشكل از متخصصين در امر دفع شياطين و پيشگويان ، كه از نيازهاي اساسي كاخ و معبد بود ، در سازمان معبد به كار اشتغال داشتند. كاتباني كه در دبير خانه معبد خدمت مي كردند بنا بر سنتهاي متداول از قديم الايام شاگرداني داشتندكه در ساعات معين به آنها فن نوشتن را مي آموختند و آنها را وادار مي ساختند تا متون قديمي را رونويسي كنند . بنا بر  اين ، معبد نقش مهمي را در حفظ و اشاعه خواندن و نوشتن بازي مي كرد ،‌ گرچه هيچ يك از آنها كتابخانه اختصاصي از خود نداشت .

نقش معبد در ارتباط با جامعه تا آنجا كه مطمئن هستيم دو جنبه داشته است كه مسؤوليتهاي اجتماعي معيني كه بر عهده معبد نهاده شده بود ،‌ و خدمات مذهبي و نيايشي معيني كه معبد براي جامعه ،‌ اما به ندرت براي افراد و اشخاص ،‌ انجام مي داد .

معبد از راههاي متعدد مي كوشيد تا از تعدي مالي نسبت به مردم كم درآمد جلوگيري كند . براي مثال ، در دوران بابل قديم معبد براي اندازه گيري و وزن كردن ،  واحدها را يكنواخت و معيار كرده بود تا بدين وسيله جلوي اجحاف كم فروشان را نسبت به افراد فقير گرفته باشد . آنها همچنين اقدام به يكنواخت كردن يرخ بهره كرده بودند كه باز هم نتيجه آن حمايت از افراد ندار و كم درآمد بود . از دواران بابل قديم ، و گهگاه از دورانهاي بعدي نمونه هاي فراواني در دست است كه نشان مي دهد معبد وامهاي كوچكي را به مردمي كه دچار مشكلاتي مي شدند بدون بهره واگذار مي كرد . از مدارك اداري معبد از دوران بابل جديد مي آموزيم كه گاهي والدين براي نجات فرزندان خويش از قحطي و گرسنگي ،‌ آنها را به معابد هديه مي كردند و نشانه هايي در دست است كه چنين وقايعي در زمانهاي قديمتر نيز به وقوع پيوسته است . معبد از اين گونه افراد و از فرزندان آنها همانند برده استفاده مي كرد . بدين معني كه آنها را براي كارهاي گوناگون تربيت و سپس درآمد حاصله از كار آنها را به نفع معبد ضبط مي كرد.

 

 

 

 

 

 

فصل دوم:

واقعيتهاي مالي و اقتصادي

 

مالكيت زمينهاي كشاورزي

اساس اقتصاد جامعه بين النهرين در طول تاريخ آن در وهله نخست كشاورزي بود. در آمدهاي مكمل عبارت بود از تجارت پشم گوسفند ،‌موي بز ،‌ وچرم . آنجه را كه در خاور نزديك باستان تا قرون وسطي اسلامي مي توان توليدات صنعتي ناميد .‌منحصرا پارچه بافي و فعاليتهاي در ارتباط با آن بود . در بين النهرين بافندگي در مقياسهاي بزرگ تنها در كارگاههاي متعلق به سازمانهاي بزرگ انجام مي پذيرفت ،‌در حاليكه محصولات خانگي به سختي نيازهاي خود خانواده را برآورده مي ساخت .

كشت بيشتر حبوبات و پرورش نخل خرما در مقياسهاي گسترده در مراحل كوناگون در زمينهاي متعلق به معبد يا دربار انجام مي گرفت ، اين فعاليتهاي كشاورزي يا به طور مستقيم و يا غير مستقيم صورت مي گرفت .

گسترش مدام نمك و شوره براثر آبيار يزياد زمين در سرزمين بابل ،‌پر شدن كانهالهاي آبياري با گل ولاي ،‌و فرسايش تدريجي سدها نياز به نظارت و مراقبت دائم داشت . و از آنجا كه كاخ و معابد سرمايه گذاران بزرگ در زمينه فعاليتهاي كشاورزي بودند ،‌اين مراقبت به اجبار بر عهده آنها بود . كاهش تدريجي نفوذ معبد از اواسط هزاره دوم ،‌و در ازاي آن افزايش فئودالهاي زميندار زير نظارت دربار مي بايست تغييراتي را از نظر اقتصاد كشاورزي و جبه جايي قدرت اقتصادي به وجود آورده باشد .‌ كه از آن جمله است نقش فزاينده ثروتهاي كلان خصوصي در نيمه دوم هزاره اول ق.م . در اينجا مورشو خانه بانك مي تواند مثال خوبي براي وجود چنان سرمايه هاي خصوصي باشد.

مدارك نشان مي دهد كه در دوره بابل جديد تغييراتي در شيوه زمين داري دربار به وجود آمد و پادشاه و خانواده او زمينهاي زراعتي خود را به اشخاص اجاره
مي دادند . اين مدارك به نبونيد ، پادشاه كلداني بابل ،‌و فرزندش بلشظر تعلق دارد كه در تاريخ بين النهرين كاملا يگانه است .

 

واحد پولي در معاملات

مسئله مهم ديگري كه در اقتصاد بين النهرين اهميتي ويژه دارد.‌استفاده از نقره به صورت واحدي براي مبادلات و پرداختها ،‌و كاربرد آن به صورت معياري براي تمامي معاملات است . يك بار ديگر يادآور مي شود كه تمام نتايج به دست آمده از مدارك كتبي خاصل شده است. در سراسر تاريخ شناخته شده بين النهرين نقره به صورت معيار به كار مي رفت ،‌ مگر در دو مورد همزمان اما كوتاه مدت ،‌ يكي در دوران بابل مياني ، هنگامي كه طلا و نقره ارزشي برابر داشت و ديگري در دوره آشور مياني كه دست كم در آشور قلع جاي نقره را در معاملات گرفت .

به عنوان واحدي براي پرداخت،‌از نقره به صورت شمش در شكلها واندازه هاي متفاوت استفاده مي شد . آنها درهمه معاملات به هنگام پرداخت بها ،‌شمشها را بدون توجه به شكل و اندازه وزن مي كردند. از اين وسيله مبادله ومعامله تا زمان سلوكيها كه سكه را به بين النهرين معرفي كردند ، بدون وقفه استفاده مي شده است . نكته جالب اينكه ،‌ گرچه ارزش سكه بستگي به كيفيت آن و پادشاهي داشت كه سكه را به نام وي ضرب زده بود ،‌ با وجود اين ،‌ در بين النهرين حتي سكه هاي يوناني سلوكيها را به جاي شمارش وزن مي كردند .

اين موضوع تشايد نفوذ ديگري از غرب را در آشور را نشان مي دهد .

از آنجا كه در مدارك حقوقي بابلي قديم هيچ اشاره اي به كيفيت و درجه ناب بودن نقره در پرداختها نشده است .‌نشان مي دهد كه نقره در دست مردم دست به دست نمي گشته است . به عكس ،‌در دوران بابل جديد نقره به وفور در دست مردم بوده است.‌ زيرا در متون حقوقي اصطلاحات پيچيده اي براي كيفيت نقره اي به كار مي رفت كه دست به دست مي گشت . از آنجا كه نقره مي بايست از خارج وارد بين النهرين شود.»‌ و ماليات ويژه اي براي ورود آن پرداخت مي شد.‌ مي توان درك كرد كه در دوران بابل قديم گردش اين فلز گرانبها تا جايي كه در تجارت برون منطقه اي خصوصي موازنه ارزش آن را برهم نزند ،‌ در دست دربار بوده است بنابراين ، به نظر مي رسد كه در زمان بابل قديم نقره در خزانه هاي كاخ و معبد گرد آمده و بر روي هم انباشته شده بود ،‌و از آنجا به دست طبقه خاصي از اجتماع مي رسد .

 

بهره و نزول خواري

مسئله ديگر درمورد داراييهاي خصوصي ،‌ثروتمند شده از طريق نزول خواري در بين النهرين بود . در نامه اي از دوران اكد از اوگاريت چنين مي خوانيم :‌خواهشمند است 140 شكل از پول خود را كه هنوز بلاتكليف مانده است در اختيار من قرار ده،‌ اما براي آن بهره اي در نظر مگير زيرا ما هر دو شريف هستيم . اين سند شگفت انگيز و گاه هنگامي اهميت و معني مي يابد كه ما آن را با عبارتي در تورات ارتباط دهيم: غريب را مي تواني به سود قرض بدهي اما برادر خود را به سود قرض مده ،‌ و يا از او ربا و سود مگير و از خداي خود بترس تا برادرت با تو زندگي نمايد . نقد خود را به او به ربا مده و خوراك خود را به او به سود مده . در اينجا ،‌ در اين عبارات تورات و نيز در نامه اوگاريت عدم تمايل در كاربرد سرمايه به عنوان كالا را به خوبي مشاهده مي كنيم . اما از سوي ديگر مي دانيم كه در ميان تجار دوران آشور قديم گرفتن بهره كاملا عادي و مورد پذيرش بوده است ،‌ يك ضرب المثل بين النهريني مي گويد:‌ وام دادن همچون عشق بازي لذت بخش و پس گرفتن وام مانند به دنيا آمدن فرزند ذكور است . البته آشوريها ترجيح مي دادند بهره را به نرخ بهره اي كه برادري از برادر خود مطالبه مي كند  بپردازند .

تجارت

تجارت بين النهرين شهرت جهاني داشت . به طور كلي دونوع معاملات تجاري توسط بازرگانان بين النهريني انجام مي گرفت تجارت برون مرزي با سرزمينهاي دور دست ،‌و تجارت درون مرزي ميان شهرها . تجارت خارجي در مرحله نخست اهميت قرارداشت و تجار كالاي صنعتي محصول بين النهرين را براي معاوضه در برابر كالاهاي مورد نيازي مانند فلز ،‌سنگ ،‌ الوار ، ادويه جات .‌ و عطريات به كشورهاي دور و نزديك صادر مي كردند . تجارت كالا ميان شهرها عمدتا با طوايف بربري انجام مي گرفت كه به علت نداشتن اعتبار و نيروي سياسي قادر به عقد قارر دادهاي تجاري با سرزمينهاي ديگر نبودند. انجام هر دونوع تجارت در اطراف خليج فارس و در آسياي صغير . و نيز در طول جاده فرات به سواحل مديترانه به اثبات رسيده است . مطمئناً مناطق ديگري نيز بود كه با بين النهرين معاملات تجاري داشت ،‌ اما در مدارك موجود نامي از آنها برده نشده است . هر دو نوع تجارت به طور مستقيم يا غير مستقيم در بالا بردن معيار زندگي در بين النهرين سهم بزرگي داشت . و بالاتر از آن ، به نفوذ تمدن بين النهرين در سرزمينهاي ديگر كمك موثري مي كرد .

صورت موجودي تجار تا پيش از پايان سلسله بابل قديم نشان مي دهد كه واردات غالبا از انواع گوناگون كالاي تجملي و مواد خام تشكيل مي شد .‌و ظاهرا به سفارش دربار صورت مي گرفت ،‌ اما هرگز اشاره اي به صادرات از بين النهرين به خارج نشده است . از ظواهر امر چنين بر مي آيد كه تجارت به طور كامل در سطح دستگاههاي دولتي انجام مي گرفت ،‌ و به سرمايه داران خصوصي اجازه فعاليت دامنه دار در اين زمينه داده نمي شد . در دوره بابل قريم نقش تمكاروها در جنوب به وضوح پيچيده تر شده دامنه فعاليت آنها افزايش يافت .

از اوايل دوران بابل قديم مداركي از شهر اور در دست است كه نشان مي دهد وارد كنندگان مس از آن سوي خليج فارس مي توانستند سرمايه خويش را به ديگري واگذار كنند . يا با شخص و يا اشخاص ديگري شريك شوند . متون پيشگفته مكرر از سازمان تجار صحبت مي كنند كه شخصيت حقوقي داشته است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل سوم:

مذهب

شواهد و مدارك درباره مذهب در بين النهرين از دو منبع عمده باستان شناختي و متون به دست آمده است . مدارك باستان شناختي از بهاياي ساختماني و سازه هايي مانند نماز خانه ها ،‌ معابد و برجهاي معابد يا زيگورتها ،‌و اشياء و ابزار پرستش به وسيعترين مفهوم كلمه از مجسمه و تصوير گرفته تا سحر و افسون تشكيل مي شود .

ويرانه هاي عظيم زيگورتها در شهرهاي بزرگ .‌به ويژه در جنوب بين النهرين نه تنها سرزمين بابل را به اشتها رساند ،‌بلكه به مقدار گسترده به بقاي شهرت تمدن بين النهرين ياري كرد . با وجود اين ، حتي امروز ما مفهوم واقعي اين بناها را
نمي دانيم . ما اين برجها را حفاري كرده و ساختار موثر و گيراي آنها را از ديدگاههاي تكنيكي مطالعه كرده ايم ،‌ما نام آنها را اصطلاحات اكدي براي بخشهاي گوناگون آنها را مي دانيم ،‌ما از تاريخ آنها آگاهي داريم ،‌اما به درستي نمي دانيم كه براي چه منظور ساخته شده اند .

البته در مورد معابد مي دانيم كه شبستان محل نگاهداري پيكره خدا بود . و اينكه پيش ـ شبستان ،‌ درهاي بزرگ ،‌حياطها ،‌ راهروها ،‌ و ديگر درهاي كوچكتر و فرعي به شيوه اي ساخته شده بود كه از يك سو بتواند به بهترين وجه ممكن در خدمت كاركنان معبد و پرستشگراني قرار گيرد كه پيوسته بهآنجا رفت و آمد داشتند ،‌و از سوي ديگر ،‌قدرت و ثروت خدا را به نمايش گذاشته و جاي امني براي حفظ كاركنان ونگاهداري گنجينه هاي آن باشد . اما پرسشهاي اصلي درباره معني ومفهوم آ“ها را نمي توان پاسخ گفت ،‌ پرسشهايي فراسوي توصيف آن چيزي كه ما مي بينيم و فراسوي كاربردهاي آشكار ،‌اما ظاهري ،‌ واحدهاي معتددي كه مجموعه معبد را به وجود مي آورد . يادمانهايي از پرستش و آيين مذهبي فراموش شده اي كه ما آن را تنها از طريق اسناد و مدارك مكتوب مي شناسيم ،‌ حتي اگر به طور كامل حفظ شده و سالم به دست ما رسيده باشد . تنها مي تواند بخشي كوچك و بازتابي ناچيز از فعاليتهاي نيايشي را كه زماني درون آنها انجام مي گرفت در اختيار ما قرار دهد. ساختار و كاربستهاي آن ،‌ و مفاهيمي كه انگيزه احكام و مقررات آيينهاي نيايشي را موجب شد براي ما ناشناس مانده است ، چنانكه گويي در رابطه با بعد كاملا ناشناخته ديگري است . موضوع كمتر آشكار ،‌اما درست به همان اندازه گمراه كننده ،‌ نتايج حاصل از مطالعه مدارك مربوط به شمايل شناسي است . چه چيزي را مي توان از تعداد ناچيز نقوش برجسته مذهبي و نمونه هاي اندكي از قطعات شكسته پيكره هاي به احتمال خدايان درباره معاني و مفاهيم آنها و مذهب بين النهرين دريافت . اين گونه بقايا نشان مي دهد كه بين النهريني ها از تصوير كردن خدايان .‌ آن گونه كه در هند و مصر رايج بود ،‌ با جنبه هاي غير انساني خوداري مي ورزيدند . اما اين موضوع از متوني كه در آنها نام خدايان و صفات و القاب خدايان را فهرست كرده اند به خوبي آشكار است . حتي يك مثال كاملا سالم نمي تواند نشان دهد كه براي كاهن و متدين چه مفهومي داشته ،‌ و عملكرد آن به عنوان نقطه مركزي نيايش چه بوده است .

درباره مدارك شمايل شناسي ،‌يعني نقوش برجسته ، مهرها پلاكهاي گلي و قفي ،‌ كه مي تواند ما را تا حدودي در شناخت مذهب بين النهريني ياري كند ،‌ بيش ازهمه مي توان به نمايشهاي داستاني براي نشان دادن داستان يك خدا انديشيد . اما به نظر نمي رسد چنان نمايشهايي نقش مهمهي در مذهب بين النهرين در سطح خلاقيت ادبي باقي ماند و تنها در دورانهاي آغازين و در موارد جنبي اين گونه نمايشها به اسطوره هاي مكتوب اشاره دارد . دستاوردهاي قهرماني يا به عبارت ديگر خارق العاده خدايان نه به صورت بيان واقعيات ،‌ بلكه بيشتر متعال و نمادي است . آنها فرمولبنديهاي غير داستاني و نامشهود را كه به نحوي در مراسم نيايش در معابد و نماز خانه ها اجرا مي شد .‌به صورت چيزي كه ما آن را نمادهاي متقارن مي ناميم ـ اغلب در شكل جانوران ـ‌ به نصوير كشيده اند . نمادهايي كه از طريق فرايندهاي كاملا فراسوي نيروي ادراك ما مقدس شده اند . افزون بر آن .‌اين نمادها ممكن است به صورت ديگري ـ  اغلب به شكل سلاح يا اشياي ديگر ـ  متجلي شوندكه بيانهاي فرمولي مربوط به خدايان ودنياي انسانها بوده و امروز از دسترس ما كاملا به دورند .

براي ديك مذهب بين النهرين سه نوع متون ميخي اهميت زيادي دارد :‌  دعاها و نمازها ،‌ متون اساطيري ،‌ و متون مربوط به آيينهاي نيايش .

دعا ونماز در مذهب بين النهرين هميشه با مراسم نيايش همراه بوده است . اين مراسم در بخشي در پايان نماز خطاب به نمازگزار يا كاهن پيشنماز به دقت توصيف شده است تا حركات ورفتار او ،‌ ونيز ماهيت قرباني و زمانو مكان انجام آن را تنظيم كند . فعاليتهاي نيايشي و دعا ها و نمازهاي همراه آن اهميت برابري دارد و در كنار يكديگر اعمال مذهبي را تشكيل مي دهند. مطالعه يكي از اين دو بدون ديگري بي ترديد ما را در شناخت درست مذهب بين النهريني ها و كسب بينشي صحيح از آن منحرف مي سازد .

دعاها و نمازها به تنهايي به موضوعهاي اساسي ويژه اي مانند انسان در رابطه با زمينه هاي روحي يا اخلاقي ،‌مسئله مرگ و زندگي ،‌ مسئله ارتباط بي درنگ با خدا‌. ومضوعهاي بسيار مهم در ادبيات مذهبي تمدن پيچيده اي مكانند تمدن بين النهرين ،‌ هيچ اشاره اي ندارد . با در نظر گرفتن نشانه هاي ديگر چنين بر مي آيد كه تاثير مذهب بر افراد ،‌و نيز تاثير آن بر جامعه در بين النهرين بي اهميت بوده است . هيچچ متني اشاره اي بر تاثير صريح و دقيق مقررات نيايشي بر اشتها و اشتياق فيزيولوژيكي افراد ،‌اولويتهاي روان شناختي ،‌ يا رفتار او نسبت به تملكات با خانواده اش نكرده است . نيازهاي مذهبي به هيچ وجه در بدن او ،‌  وقت او ،‌ داراييهاي ارزشمند او تاثيري جدي نداشت ،‌ و بنا بر اين هيچ منافاتي ميان وفاداري او به مذهب و زندگي دنيوي وي وجود نداشت . مرگ به صورت امري وقعي پذيرفته شده بود ،‌ و شركت تدر مراسم نيايش خداي حامي شهر در نهايت محدود به افراد و شخصيتهاي خاص بود .‌ و او در جشنواره هاي عمومي خاص و يا سوگواريهاي محلي صرفا نقش ناظري را داشت . او در جوي نه چندان مذهبي در چارچوب اجتماعي ـ  اقتصادي مي زيست ،‌ و انتظارات و تصورات ، و نيز قوانين اخلاقي او را در مدار جامعه اي كوچك شهري يا روستايي دور مي زد .

در سطح عالم رباني ،‌ بين النهرينيها خدا را به صورت پديده اي ترسس آفرين ،‌همراه با روشنايي خيره كننده .‌ وحشتزا،‌ صفات الهي به حساب مي آمد و با درجات گوناگون از شدت با هر چيزي كه الهي و مقدس محسوب مي شد ،‌ حتي با شخص پادشاه ،‌ همراه بود . در دعاها و نمازها ومتون ديگر براي بيان اين ويژگي الهي به طور پيوسته سلسله اصطلاحات خاص و گويا به كار رفته است . معني اصطلاح اكدي براي توصيف اين ويژگي ارتباط تنگاتنگي با وحشت و روشناييي ترسناك دارد.

گروه دوم از متوني را كه بايد آزمود ،‌ اساطير و آثار ادبي همراه با داستاهاي اساطيري شامل داستانهاي مربوط به خدايان و كارهايي را كه انجام مي دهند ،‌  جهاني كه ما در آن زندگي مي كنيم و چگونگي موجوديت يافتن آن ،‌ و تمامي داستنهاي سرگرم كننده با نتيجه گيريهاي اخلاقي را در بر مي گيرد كه آشكارترين عناوين را براي آفرينش ادبي در تمدني مانند تمدن بين النهرين ارائه مي كند .

گروه سوم متون بي شماري از مراسم نيايش ويژه اي است كه آن را كاهنان و فن شناسان كاهن در معابد اجرا مي كردند . اين  متون اغلب اعمال فرد را در مراسم نيايش ،‌نمازها و دعاها و اورادي كه بايد خوانده شود ،‌و هدايا و آلات و ادوات لازم براي قرباني را به تفصيل و در جزئيات كامل شرح مي دهد . و در جمله اي كوتاه مي توان گفت در ارائه تصوير كاملي از پاره اي فعاليتها در معابد بين النهرين موفق بوده است . اين موضوع به ويژه در مورد متون بابلي مراسم نيايش سال نو صادق است كه تمامي آيينها و تشريفاتي را كه از روز دوم تا پنجم جشن در اساگيل ،‌ معبد مردوك خداي بزرگ بابليها در شهر بابل اجرا مي شد ،‌ به تفصيل و در جزئيات كامل شرح مي دهد و بينشي يگانه از طبيعت جشني را عرضه مي دارد ،‌ كه از دوران پيش از سارگون اكدي در متون ديگر تنها به ذكر نامي از آلان بسنده كرد ه بود . چنين مراسم بنيادي و مشخص همچون خواندن حماسه آفرينش ،‌اجراي مراسم كهن بز طليعه ،‌ ساختن و سوزاندن دو پيكره چوبي با تزيينات گرانبها ،‌و نيز شركت پادشاه در مراسم عجيب را تنها مي توان در شرح جشن سال نو در بابل يافت ،‌ تعيين قدمت اين مراسم ناممكن است ،‌ زيرا ويژگيهاي كهن در يك آيين مذهبي گواه مستقيمي بر قدمت يا تاريخ آن نيست . براي اثبات اين موضوع به شرح رسم مذهبي خاصي مي پردازيم .

موثرترين ابزار جن گيري در بين النهرين دهلي بود مسي كه روي آن پوست نر گاو سياه كشيده بودند . شماري از مراسم نيايشي درباره تشريفات فراهم كردن پوست جديد براين گونه دهلها بود .اين متون از دو منبع به دست آمده است : يكي كتابخانه آشور بانيپال در نينوا و ديگري شهر اوروك دردوران سلوكي . شباهتهاي فراوان اين متون نشان مي دهد كه همه آنها به سنتي كهن در دوران بابل قديم يا اوايل دوران بابل مياني تعلق دارد ،‌ و آنها را از نسخه هاي قديميتر اقتباس كرده اند . اين موضوع همچنين از كاربرد دعاها و ديگر ويژگيهاي سومري در اين مراسم به اثبات مي رسد . با وجود اين ،‌ ميان متون به دست آمده از نينوا و اوروك تفاوتهاي فاحشي در جزئيات برخي از فرمولبنديها و تقدم و تاخر تاكيدها به چشم مي خورد. اساسا روند اين مراسم با اماده سازي نرگاو براي كشتن ،‌كندن پوست و دباغي آن ،‌ و كشيدن آن بر دهل مسي است كه با تشريفات مناسب ،‌نماز و دعا واهداي هدايا اجرا مي شود . نقطه اوج اين مراسم هنگامي است كه جانور با دقت برگزيده و با مراسم نيايشي خاص آماده شده را مي كشند تا نيرو و تقدس آن را به دهل منتقل سازند ، به ويژه آنكه گاو خود وسيله يا براي پرستش بوده است ،‌زيرا نيروهاي الهي به كمك جادو و افسون سلوكي از اوروك آشكار را متفاوت از متن آشوري است. مراسم جديدتر از اوروك توضيح مي دهد كه گاو را بكشيد ،‌ دل او را در برابر دهل بسوزانيد ،‌ پوست و زرد پي شانه راست را بكنيد ،‌ و لاشه را در جل قرمزي پيچيده ،‌ آن را درست مانند جسد انسان رو به سمت غرب دفن كنيد ،‌ و بر آن روغن بپاشيد . اما متن آشوري كه در حدود ششصد تا هشتصد سال كهنتر است ،‌ صحنه را به شيوه اي متفاوت تصوير مي كند:‌پس از آنكه گاو را كشتيد و دل آن را سوزانديد ،‌جن گير بايد حالت عزاداري به خود بگيرد و با صداي ناله مرثيه موقري را براي خداي مقتول بخواند ،‌ و مسئوليت آن را بر عهده نگرفته و بگويد :‌ جمع خدايان اين كار را مرتكب شده است . من آن را انجام نداده ام پس از آن ،‌ آماده سازي پوست ،‌آن گونه كه در متن جديد تر شرح داده شد .‌ انجام
مي گيرد ، در پايان متن آشوري در جمله اي كوتاه آمده است كه جن گير اصلي نبايد از گوشت اين گاو بخورد بنابراين به عكس متن اوروكي كه به استناد آن گاو را بايد دفن كرد ،‌ به اعتبار متن آشوري از گوشت آن مانند هر جانور قرباني ديگر ،‌بايد براي كاهنان معبد غذا فراهم آورد . هر چند كه كشتن اين نر گاو عمل وحشتناكي به حساب مي آمد و نياز به پرداخت كفاره داشت . آيا ما در اينجا با دو رسم متفاوت محلي روبه رو هستيم . يا اين تفاوتها بر اثر تعبيرهاي متفاوت گروههاي مختلف كاهنان حاصل شده است؟ هيچ پاسخ درستي براي اين پرسش و پرسشهاي مشابه وجود ندارد .

پس براي جستجوي منابع در شناخت مذهب بين النهرين بايد به كجا روي آوريم؟ شمار زياد متون مربوط به جن گيري و ديگر مراسم سحر و جادو چيزي جز يك رشته اعمال جادويي متداول در سرتاسر بين النهرين به ما نمي آموزد . هدف از اين اعمال وارد كردن خسارت و تحميل شر بر دشمن ،‌دو ر  كردن بلا و مصيبت از يك فرد ،‌ و حفظ اشخاص و اشياء از پيامدهاي نحو ست بار بوده است . هيچ چيزي در اين متون نم توان يافت كه به گونه اي مشخص و انحصاري ويژگي بين النهريني داشته باشد . فهرست خدايان كه به شيوه هاي گوناگون ترتيب داده شده است ،‌يا فهرست شمارش جانوران مقدس متعلق به خدايان و رابطه آنها با يكديگر به عمل آورده اس ت.‌بيشتر درباره طلبگي در ين النرين سخن به ميان مي آورد تا ماهينت دينداري در آن سرزمين . در اين متون مطالب غير ضروري زيادي به موضوعهاي جنبي زندگي مذهبي ـ عمدتا بحثهاي كاهنانه درباره ارتباط ميان شماري از خدايان بر حسب قدرت عملكرد ،  دستاورد ،‌ و خويشاوندي ـ اختصاص يافته سا .

تنها اصلي كه ممكن است بتواند مارا در دستيابي به زندگي مذهبي و انجام فرايض آن در بين انهرين ياري كند ،‌طبقات اجتماعي آن است كه كمابيش در متون همه دوره ها و مناطق آشكارا به چشم مي خورد . اگر مذهب شاهي را از مذهب مردم عادي . و اين هر دو را از مذهب كاهنان جدا سازيم .‌ شايد بتوانيم دورنماي بدون مانعي از مذهب بين النهرين به دست آويم بخش بزرگي از آنچه را كه ما مذهب بين النهرينين فرض مي كنيم ،‌تنها در رابطه با شخص شاه مفهوم مي يابد ،‌ و به همين دليل تصور ما از اين مذهب را خدشه دار مي كند . مذهب كهنه عمدتا بر پيكره و معبد متمركز بود ،‌و با انجام خدمات لازم براي پيكره خدا مانند شركت مردم در مراسم قرباني ،‌خواندن سرودهاي گوناگون در ستايش ا،و ،‌ و وظايف مربوط به دفع شر شياطين از اين پيكره ها براي جامعه ارتباط داشت . در بخش ديگري از همين فصل به تفصيل خوايم گفت كه چگونه انجام فرايضي كه در اصل تنها مربوط به شاه بود ،‌ به تدريج در دربار ،‌ و حتي به احتمال در ميان توده هاي مردم نيز شايع شد. اما در پايان ،‌ مردم عادي به صورت مهمترين عامل ناشناخته در مذهب بينالنهرين باقي ماندند . در بين النهرين خواسته هاي مذهب از افراد خصوصي بي نهايت محدود بود ، و نماز و دعا و روزه و رياضت و تحريم به ظاهر تنها بر شاه واجب بود .

نسبت به ارتباط با خدايان نيز وضعيت مشابهي حكمفرما بود . پادشاه مي توانست نوع خاصي از پيامهاي الهي را دريافت دارد،‌ اما نزديكي به خدا از طريق خواب و رويا براي افراد عادي عملي پذيرش ناپذير به حساب مي آمد . چنان رهيافتهايي از سوي افراد عادي به خدايان در منابع موجود بي اندازه كمياب است ،‌ و بيشتر آنها از نواحي اطراف بابل ،‌ و بعدها ،‌ شايد تحت تاثير غرب ،‌از آشور به دست آمده است . در اين هر دو سرزمين كاهناني خاص از پيشگوييهايي سخن به ميان
مي آورند كه هرگز در سرزمين اصلي بين النهرين مشاهده نشده است . مي توان گفت كه تجربه مذهبي جوامع كوچك و ساده در بين النهرين ،‌ مانند شركت در جشنواره ها و مراسم سوگواري ،‌هميشه با ميانچيگري معبد انجام مي گرفت و براي آنها تنها راه برقراري ارتباط با خدا بود . تجلي احساسات مذهبي ،‌تا آنجا كه به مردم عادي مربوط  مي شد ،‌بيشتر رسمي و تشريفاتي بود تا عميق و شخصي .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل چهارم:

صنايع جادوگري و پيشگويي

اهميت پيشگويي در تمدن بين النهرين را مي توان از شماره زياد مجموعه هاي طالع بيني و متون ميخي مربوط به آن دريافت كه در طول يك قرن حفريات باستان شناختي به دست مارسيده است . اين متون ،‌تاريخي از اواخر دوران بابل قديم تا دوران پادشاهان شلوكي را در بر مي گيرد . ترديدي نيست كه علم پيشگويي به عنوان دستاورد ذهني عظيمي در بين النهرين و سرزمينهاي اطراف به شمار مي رفت . نسخه هاي از اين متون در شوش ،‌ پايتخت پادشاهي ايلام ،‌در نوزي ،‌ در ختوشا پايتخت پادشاهي هيتي ،‌ و حتي در سرزمينهاي دوردستي مانند قتن و حاصور در سوريه و فلسطين نيز به دست آمده است .

ارزيابي نفوذ اين علم به سمت شرق مشكلتر است ،‌زيرا بدليل نبود مدارك مكتوب وضعيت در اين سمت پيچيده تر است . نخست بايد به خاطر سپرد كه پيشگويي از روي امعاء و احشاي جانوران از زمانهاي بسيار كهن و به يار ناماندني در چين و در جنوب شرق آسيا متداول بوده است . در غرب .‌هنر پيشگويي اتروسكي احتمالا بر اثر پاره اي برخوردها و تماسها با آسياي مركزي به آ ن سرزمين را يافته بود .

به خوبي مي دانيم كه ستاره شناسي هزاره اول ق م بين النهرين به سرزمين هند راه يافته بود . دانشمندان اسلامي كه اغلب علوم خاور نزديك باستان را از طريق و السطه هاي هلني كسب مي كردند ستاره شناسي و تعبير خواب مدتهاي مديد پس از ناپديد شدن تمدن سرزميني كه خاستگاه آن بود ،‌در بين النهرين و سرزمينهاي پيرامون آن تولدي دوباره يابد .

آنها مي توانستند از چندين راه با اين نيروها ارتباط برقرار سازند . خدا مي تواند به پرسشها يي كه از وي به عمل مي ايد پاسخ گويد ،‌ يا آن را به هر وسيله يا راهي كه مايل باشد ابزار دارد . ارتباط دو جانبه نياز به تكنيك ويژه اي دارد. در واقع در بين النهرين دو نوع تكنيك شناخته شده است . يكي عملكردي و ديگري در شكل رمزي كه براي خدا و پيشگو قابل قبول باشد . البته بايد در نظر داشت كه پيشگويي در بين النهرين مراحل رشد تاريخي پيچيده اي را پشت سر گذاشت . به ويژه شيوه هاي آن كه گاه و بي گاه ،‌ و حتي از دوران فرمانروايي پادشاهي به دوران زمامداري پادشاهي ديگر تغيير مي كرد . موضوع مهم ديگر گوناگوني شيوه ها بود كه بر موقعيت اجتماعي استوار بود . شيوه هايي كه خاص شخص شاه بود و تنها در مورد او اجرا مي شد . شيوه هايي كه بينوايان بدان متوسل مي شدند ،‌ شيوه هاي بومي ،‌ و شيوه هاي وارداتي بود

پيش از آغاز بحث درباره اين شيوه ها ،‌بايد اشاره اي به تكنيكها داشته باشيم . در پيشگويي عملكردي پيشگو از طريق شيئي كه آن را فعال  مي كند ،‌براي خدا فرصت ايجاد ارتباط را به وجود مي آورد ،‌مانند ريختن روغن بر روي آب ،‌ يا توليد دود از يك عودسوز . سپس خدا با اثر گذاشتن بر شكل گسترش روغن در سطح آب و يا شكل دود ،‌ با پيشگو ارتباط برقرار مي كند . اما در آنچه كه ما آن را فن سحر و  جادو مي خوانيم خداوند دگرگونيهايي را در پديده هاي طبيعي ـ باد ،‌ رعد و برق و حركت ستارگان ـ به و جود مي آورد ،‌ و يا در رفتار يا ويژگيهاي دروني و بيروني جنوران و حتي انسان اثر مي گذارد. در اينجا يك بار ديگر دو حالت وجود دارد :‌فرا خواندن مشيت الهي و فرانخواندن آن . براي فراخواني پاسخ الهي ،‌پيشگو با عملي ساحرانه جاهاي معيني را بر مي گزيد كه در چشم رس او قرار داشت و متوقع بود كه خداوند در آن جاها پرسش او را پاسخ گويد . و اين ويژگي هنر پيشگويي بين النهريني از روي امعاء و احشاء بود .

از ميان سه نوع طالع بيني عملكردي كه ذكر آن رفت ،‌يعني قرعه كشي ،‌مشاهده حركت روغن بر روي آب ،‌و مشاهده نحوه برخاستن دود متصاعد از عودسوز ،‌نوع نخست ،‌يعني ريختن تاس فاقد هر نوع نيايشي در بين النهريني بود .

در اين نمونها انداختن قرعه ـ به كمك تركه هاي علامت گذاري شده ـ براي تعيين سلسله مراتب در ميان افراد با مقام و موقعيت برابر بود،‌به طوري كه براي همه شركت كنندگان به عنوان تقدير الهي مورد پذيرش قرار گيرد ،‌آشوريها نيز براي گزينش صاحب منصبي كه بايد نام او به سال نو داده شود ،‌ از تاسهاي گلي استفاده مي كردند .

در كتاب حزقيال نبي در تورات از نوعي پيشگويي سخن به ميان آمده است كه در متون ميخي مدركي براي آن دردست نيست . در اينجا گفته شده است كه پادشاه بابل براي گزينش راه بر سر يك دو راهي ،‌با استفاده از پيكان به آزمايش جگر سياه جانور قرباني پرداخت :

و تو اي پسر انسان دو راه به جهت خود تعيين نما تا شمشير پادشاه بابل از آنها بياي 0000 راهي تعيين نما تا شمشير به ربه بني عمون و به يهودا در او رشليم منبع بيايد . زيرا كه پادشاه بابل بر شاهراه به سر دو راهي ايستاده است تا تفال زند و تيرها را به هم زده از ترافيم سؤال مي كند و به جگر مي زند . به دست راستش تفال او رشليم است تا منجنيقها را بر پاكند 0000

نفوذ ديگر طالع بيني بابلي در همان منطقه تفال به كمك پرندگان به عنوان جانوران الهام بخش بود . در آشور پرنده بين به عنوان متخصص پيشگويي حرفه به خوبي شناخته شده اي بود و ما در اين زمينه متخصصان بومي و نيز مصرياني را
مي شناسيم كه جزو اسراي جنگي بودند.

آشكارا به نظر مي رسد به همان اندازه كه در غرب فالگيري و طالع بيني بر رفتار پرندگان استوار بود .‌در بين النهرين اين عمل بر روي امعاء و احشاء جانور قرباني انجام مي گرفت .

بنابر اين ،‌آنها هر نوع رفتار غير عادي جانوران ،‌رويدادهاي غير متعارف در آسمان ،‌و رويدادهاي مشابه را ثبت مي كردند ، و به اين ترتيب پيشگويي از قلمرو فرهنگ عامه به سطح فعاليتهاي عملي ارتقاء يافت . منظم كردن بعدي چنان مجموعه هايي موقعيت علمي بالايي را در ميان بين النرينيها به نمايش گذارد .

 

 

فصل پنجم:

پزشكي

بابليها متون ،‌يا بهتر است بگوييم كتب پزشكي خود را با شيوه هاي گوناگوني كه در مورد طبقه بندي متون پيشگويي فر گرفته بودند ،‌با دقت فراوان فهرست و زير عناوين خاص مرتب و طبقه بندي كردند . اساس اين طبقه بندي بر تشخيص علل بيماري ،‌تشخيص بيماري از روي علائم و درمان بود .

اين متون به طور خالص پيشگويي جادويي نبود ، زيرا علائم بيماري ،‌يعني انحراف از معيارهاي طبيعي كه پزشك آنها را در بدن بيمار ،‌ يا در عملكرد آن ،‌و يا به هنگام دفع آن مي ديد نشانه هاي پيشگويي نيز به شمار مي رفت . نشانه هايي كه سرنوشت او رانشان مي داد و بيماري او را باعث شده بود . نشانه هايي كه مي بايست به درستي تعبير،‌ و سپس از طريق معالجه بي اثر شود .

هنگامي كه تعداد موارد براي ثبت بر لوحي بيش از اندازه بود، لوح دوم و يا هر تعداد لوحي كه مرود نياز بود به كار مي بردند . سپس اين الواح را شماره گذاري ،‌و براي اطمينان بيشتر كلمه پاياني در هر لوح را در آغاز لوح بعدي تكرار مي كردند . مجموعه اين الواح كتابي بودكه عنوان آن از كلمات آغازين تشكيل مي شد . در بابل و نينوا دانشمندان وظيفه سنگين و گسترده گردآوري ،‌ويرايش ،‌طبقه بندي و ترتيب درباره متون ادبي را بر عهده گرفتند كه از دير باز به دست آنها رسيده بود ، بيشتر اين كارهاي ويرايشي در طول دوران اول بابل در زمان حمورابي انجام گرفت .

سخني به گزاف خواهد بود اگر مدعي شويم كه با اين مختصر ،‌تاريخ پزشكي بين النهرين را به پايان برده ايم . در اينجا كافي است به عقيده اي اشاره كنيم كه باعث بي اعتبار ساختن دانش معقول پزشكي عاميانه و اعتبار بخشيدن به آن چيزي شد كه ما آن را انديشه هاي غير علمي پزشكي مي خوانيم .‌ كه گر چه بسنده بود ، ‌اما پزشك تجربي با اندوخته اي از تجربيات گذشتگان و بر اساس آگاهي مثبت از خواص گياهان و بدن انسان به مداواي بيماران خود مي پرداخت .

براي توصيف دانش پزشكي بين النهرين ،‌نخست بايد به وضعيتي توجه كرد كه تحت آن قانونمندي متون بابلي قديم اتفاق افتاد ،‌ بي ترديد نمي توان گفت از چه زماني كاتبان بابلي به فكر ثبت سنتهاي شفاهي پزشكي بر الواح افتادند كه متخصصان آنها را از نسلها پيش در مورد معالجه بيماران خويش به كار مي بردند.

احتمال دارد متون رياضي و پزشكي بيشتر در مراكز علمي به صورت مكتوب در آمد كه در آنها سنتهاي سومري به گوهه اي موثر حفظ شده بود . تا در مراكز محلي كه در آنها حرفه پيشگويي از سطح عاميانه به مرتبه حرفه هاي عالمانه مكي بر متون كتبي ارتقاء يافت ،‌از انجا كه ما تنها تعداد اندكي متون علمي و ادبي از دوران خلاقيت در بين النهرين ،‌ يعني قرنهاي مياني اواسط هزاره دوم ه م در دست داريم و افزون بر آن ،‌احتمال داردكه بسياري از آنها در طول حفريات باستان شناختي ،‌به ويژه در لايه هاي آسيب پذير بر اثر بالا آمدن سطح آب در منطقه از ميان رفته باشد يا هرگز به دست نيايد ،‌شايد براي مطالعه اين رشد اساسي فكري مجبور شويم هميشه به شواهد غير مستقيم متوسل شويم .

 

پزشكي و پزشكان

دانش ما از طبيعت و وسعت پزشكي در بين النهرين متكي بر متون پزشكي شامل كتابهاي راهنما و مجمموعه هاي از نسخه ها ،‌همراه با نامه ها ،‌ارجاع به قوانين حقوقي و اشاره ها در متون ادبي است . اين متون از يك سو مارا با دانش پزشكي در بين النهرين آشنا مي كند .‌و از سوي ديگر رابطه پزشكان با بيماران و موقعيت اجتماعي آنان را نشان مي دهد .

انبوه متون حوي دانستنيهاي پزشكي به دو سنت كاملا جدا تعلق دارد .براي درك پزشكي در بين النهرين به عنوان يك علم ،‌جداسازي و تميز اين دو سنت از يكديگر امري اساسي است . هر دو سنت ريشه در دوران بابل قديم دارد و عمدتا از دو منبع اطلاعاتي عظيم ،‌يعني حفريات آشود و كتابخانه آشور بانيپال در نينوا به دست آمده است . در اين زمينه همچنين شواهد كافي در الواح پراكنده از نيپور ،‌بغازكوي ،‌ سلطان تپه و تعدادي محوطه هاي جديد در بين النهرين در دست است ،‌ كه نشان مي دهد هر دو سنت پا به پاي يكديگر سنت پزشكي را به وجود آورده بود .

او پنهايم اين دو دسته از متون پزشكي را سنتها يا مكتبهاي علمي و تجربي ناميده است علمي پزشكي بين النهرين براي ما شمار زيادي از الواح را تحت نام انوم ان بيت مرصي آشيپو ا يليكو از خود بر جاي گذاشته است كه در صفحات پيشين به آن شاره كرديم . هر يك از واحدهاي متون كتب پيشين به آن اشاره كرديم . هريك از واحدهاي متون مكتب تجربي پزشكي ،‌كه آشور شناسان بيشتر آنها را متون تجربي پزشكي ،‌كه آشور شناسان بيشتر آنها را متون پزشكي مي خوانند ، از سلسله مراتبي از موضوعهاي مشابه تدوين يافته است كه معمولا با اگر مردي بيمار است يا اگر مردي از دردي در سر درقسمت ديگري ازبدن رنج مي برد آغاز مي شود . شمارش علائم خاص در جزئيات و به تفصيل بيان شده است . و براي شرح حسهاي دروني و علائم مشهود كمابيش از اصطلاحات يكنواخت استفاده كرده است . به دنبال ان دستور ساختن دارو ،‌ زمان استفاده ،‌و نحوه كاربرد آن را به پزشك به تفصيل و با استفاده از اصطلاحات گسترده پزشكي شرح داده است .

هر واحد به طور معمول با جمله اطمينان بخش او بهبود خواهد يافت پايان
مي پذيرد اما گاهي نيز يه پزشك  آگاهي داده مي شود كه بيمار از بيماري خود جان سالم به در نخواهد برد . الواحي وجود داردكه در آنها تشخيص نام بيماري را مي دهد .‌و در الواح ديگر به علل درد ـ  عمدتا جادو شدن ،‌يا ارتكاب گناه ـ اشاره مي كند .

متوني به تاريخ اواسط هزاره دوم ق.م از ختوشا،‌پايتخت امپراتوري هيتي ،‌در دست است كه كاتبان هيتي آنها را به طور مستقيم يا از طريق متون واسط ناشناخته اي ،‌ از نسخه هاي اصلي بابلي قديم رونويسي كرده بودند . پس از آن الواحي است كه از دو پايتخت اشوري آشور و نينوا به دست آمده است و تاريخ آنها از 612ـ1000 ق.م متفاوت است . در مميان الواح به دست آمده از آشور نسخه هايي از اوايل دوران آشور مياني وجود دارد كه اصل آنها به دوران بابل قديم باز مي گردد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصل ششم:

معماري بين النهرين

آثار و چگونگي معماري جارمو:

ديوار منازل مسكوني جارمو از چينه ساخته شده بود كه اغلب روي پي هاي معمولي قرار داشتند ولي در طبقات بالا تر پي ها را قلوه سنگهاي بزرگ تشكيل مي دهند بهترين نمونه هاي منازل مسكوني در جارمو داراي پلاني مربع مستطيل و در جهت 15 درجه غرب شمال جغرافيايي نباشده است . در مشرق اين بنا محوطه بازي بود ولي در شمال و احتمالا در جنوب با دو منزل مسكوني ديگري وربود  و در طرف غرب به حياط محصور شده اي محدود مني شد . ديوارهاي اين بنا با ساير بناها مشترك نبوده است . اطاق بزرگ ساختمان از داخل بوسيله ديوارك هاي تقسيم كننده به هفت قسمت تقسيم شده بود به احتمال زياد اين ديوارك ها تازير سقف ادامه داده نشده بودند . يك اطاق مستطيل شكل در جهت شمالي ـ جنوبي به عرض 20/ 2 و طول 6/ 5 متر در قسمت شرق منزل احداث شده بود كه به وسله يك ديوارك چينه اي به دوقسمت شمالي و جنوبي تقسيم شده بود . درب ورودي اين اتاق درگوشه جنوب شرقي اطاق قرار داشت . در قسمت شمال راهرويي كه به اطاق بزرگ منتهي مي شد چهار اطاق كوچك به ابعاد 5/1 × 2  متر ساخته شده اندازه كافي كوتاه بودند كه تردد از بالاي آنها آسان باشد از طرف ديگر حرارت ايجاد شده در تنور كافي بود كه فضاي داخل هر چهار اطاق را گرم نمايد . نكته مورد توجه درباره اين تنور اين بودكه از آن براي طبخ غذا استفاده نمي شد و محل طبخ غذا در اجاق ديگري بود كه در حياط يساختمان ساخته شده بود آقاي پروفسور بريدوود معتقد است كه از اين تنور براي بودادن ذرت و حبوبات استفاده مي كردند آتش خانه تنور در حياط واقع شده است. نمونه اي كه از اين تنورها به دست امده است داراي سطحي غير مسطح بود .

 

آثار معماري سامره :

به استثناي تل الوان وچغا ماهي و شمشا را و چند محل باستاني ديگر كه آثار و بقاياي دوره سامره را ارائه نموده اند همراه آثار بقاياي قسمتهاي از معماري آن دوره را نيز مي توان مطالعه نمود ولي از آنجا كه گزارشات حفريات اين محلها هنوز مراحل اوليه خود را طي مي نمايند در حال حاضر نمي توان مشخصات معماري دوره سامره را معرفي كرد .

در طبقه اول تل السوان بقاياي يك ساختمان نسبتاً بزرگ خاكبرداري گرديد كه ديوارها را با خشتها ي خام بزرگ ساخته و ورودي آن را با كاهگل اندود نموده بودند اين ساختمان داراي چندين اطاق مستطيل شكل بود كه در اطراف يك حياط مركزي بنا شده بودهد . يكي از اين نمونه ها به نظر مي رسد كه جنبه مذهبي داشته و معبد تل السوان بوده است . در اين معبد پيكرهاي گلي الهه هاي مادر بسياري به دست آمد و يك نمونه پيكرك از سنگ مرمر مشاهده گرديد كه پيدايش كاملي نداشت و مراحل اوليه ساخته شدن را طي كرده بود . در زير اين معبد گورستان تل السوان خاكبرداري گرديد كه از ميان بقاياي آن بيش از يكصد و پنجاه پيكرك و ظروف سنگي مرمر بدست امد . اجساد به طور جمعي درگوري كه در خاك بلكه حفر گرديد ه بود قرار داده شده بودند . كاملترين بنايي كه به معبد مشرر شده و از تل السوان شناسايي گرديده است در اوج شكوفايي فرهنگ سامره خاكبرداري گرديده است .

 

آثار معماري دوره جديد حلف :

در گزارش حفريات تپه اوپاچبه قيد گرديده است كه در گمانه اي كه دردامنه تپه حفاري شد پنج لايه ساختماني مربوط به دوره قديم حلف شناخته شد ولي جزئيات آن منتشر نشده است . اين بناها از نظر طرح و فرم به شكل خاصي بنا شده اند كه به تولوس موسومند قسمت اصلي اين باناها داراي نقشه و پلان مروري هستند كه براي سهولت آنها را خانه هاي گرد خواهيم ناميد .‌اين خانه ها بر روي پي سنگي كه از قلوه سنگهاي به اندازه متوسط بنا شده بودند ساخته شده اند فقط در يك نمونه پي بنا از بين رفته است . اختلاف شكل اين خانه هاي گرد به صورت اضافاتي كه به قسمت اصلي بنا الي ناشي گرديده است.

 

خانه سوخته:

از دوره جديد حلف ساختمان بسيار جالبي خاكبرداري شده است و خانه سوخته ناميده شده است. خانه سوخته به نظر مي رسد كه كارگاهي بوده كه اطاقهايي بدون طرح و نقشه قبلي در جوار يكديگر ساخته شده بودند. خانه سوخته داراي حياط مستقلي نيست و در آن قسمتهاي مجزايي براي رفع احتياجات روزمره مانند سيلو و محل ذخيره آذوقه ساخته نشده بود. ديوارها و كف اتاقها از چينه ساخته شده بود كه روي آنها را با كاهگل اندود نموده بودهند. از آنجا كه قسمتي از اين ساختمان در اثر آتش سوزي از بين رفته بود به خانه سوخته موسوم گرديد.

 

آثار معماري دوران عبيد

در تپه گاه ها قديمي ترين نمونه تولوس مشخص شده است. قطر اين تولوس حدود 5 متر بود. دوتولس ديگر نيز ديده شده است. ديگر ساختن اين بناها متوقف شده بود كه دوباره بزرگترين و مجهزترين تولوسها را كه قطر آن از ديوار خارجي بين 18 و 19 متر بود و داخل آن 17 اتاق ايجاد شده بود خاكبرداري گرديد. ورودي اين تولوس به صورت سطح شيب داري بود و ديوارهاي محل نزديك و رودي فخيم تر از ساير قسمتها ساخته شده بودند. بزرگترين اطاق داخل اين تولوسها اطاق مياني بود كه 13 متر طول و 60/2 متر عرض آن بود.

در جايي ديگر با يك نوآوري در ساختان بناهاي مذهبي روبرو مي شويم. يك معبد بزرگ خاكبرداري شده كه از قلوه سنگهاي بزرگ براي ساختمان پي بنا استفاده شده بود و تالار مركزي 12 متر طول و 5/3 متر عرض داشت و شامل 17 اتاق جانبي بود.

سه معبد كه در جوار يكديگر و متصل به يكديگر در اطراف يك محوطه باز و وسيع بنا شده بود خاك برداري شده است. كه به «معبد شمالي» و «معبد مركزي» و «نمازگاه شرقي» شهرت دارند. گوشه هاي اين سه معبد با چهار جهت اصلي شمال و جنوب و شرق و غرب در يك جهت قرار دارند. ديوارها با خشت ساخته بودند. عرض ديوارها به اندازه يك و نيم خشت بود و ديوارها را با پشتيبانهاي تزئيني استوار نموده بودند . به نظر مي رسد ديوارها را با رنگ نيز تزئين نموده بودند . پلان معبد شمالي دقيقاً شبيه معابد اريدو مي باشد.

 

آثار معماري اريدو:

معماري بناهاي مسكوني:

اقوام ساكن اريدو در خانه هاي خشتي و عده اي در كلبه هاي ساخته شده از ني زندگي مي كردند. در اينجا خانه اي خاكبرداري گرديد كه ديوارهاي آن را باني ساخته بودند و سپس دوسطح ديوارها را با اندودي از گل پوشانده بودند. صخامت ديوار فقط 15 سانتي متر بود و كف اتاق را با مخلوطي از گل و شن اندود نموده بودند. داخل كلبه به چند قسمت تقسيم گرديده بود كه در دو قسمت آن سكوي كوچكي تعبيه شده بود كه به نظر مي رسد روي آن امور مربوط به پخت و پز انجام مي شده است. كنار يكي از اين سكوها انبارك كوچك ذخيره غله ساخته شده بود و يك تنور گلي كه يك ظرف داخل آن قرار داشت و همچنين چند سه پايه گلي براي نگهداري ديگ به دست آمد كه خود دلايل ديگري هستند كه از اين سكوهاي كوچك جهت انجام امور پخت و پز استفاده مي شده است. مقدار زيادي وزنه هاي تورماهيگيري كه از گل ساخته شده بودند و قطعات سفال از داخل اتاقهاي اين خانه به دست آمد. پس از متدوك ماندن خانه داخل اتاقها به وسيله شن هاي روان پر شده بود.

 

معماري معابد:

مهمترين بقاياي فرهنگي كه در نتيجه حضريات اريدو مشخص شده اند بقاياي معابدي هستند كه به طور منظم در طبقات مختلف بر روي يكديگر بنا شده اند و در زيكورات اريدو واقع شده اند. بناي زيگورات اريدو را آمارسين كه در حدود بين سالهاي 2047 تا 2039 پيش از ميلاد به عنوان سومين پادشاه سلسله سوم اور در بابل حكومت مي كرد آغاز نمود ولي قبل از به اتمام رسيدن بنا بر اساس يك متن سومري در اثر عفونت ناشي از تنگي كفش و ميخچه پافوت شد. معابد هيجده گانه اريدو در گوشه اي در زير زيگورات اريدو بنا شده بودند. از اين معابد فقط طبقات 18 تا 6 متعلق به دوره عبيد بوده و بقيه در ادوار مختلف آغاز ادبيات (اروك و جمدت نصر) بنا شده است. ضخامت آثار باستاني كه بقاياي معابد را در بر مي گيرند به حدود 12 متر مي رسد. به طور كلي از نظر شباهات هاي موجود بين پلان آنها معابد دوره عبيد در اريدو را مي توان به سه گروه تقسيم نمود. قديمي ترين اين گروهها را معابد طبقات 18 تا 15 تشكيل مي دهد.

گروه دوم معابد طبقات 11 تا 9 هستند. در حد فاصل بين اين دو گروه معابد 14 تا 12 قرار مي گيرند كه از آنها فقط داغ ديوارها در بعضي قسمتها باقي مانده و قابل بازسازي نيستند تا بتوان از چگونگي پلان آنها اطلاعاتي به دست آورد. گروه سوم معابد طبقات 8 تا 6 هستند كه شباهت بسيار نزديكي بين پلان اين گروه و گروه دوم موجود است.

 

آثار معماري سلسله پادشاهي اور:

اين دوران از نظر كتيبه هاي تاريخي فقير مي باشد. اما اور -  نمو چندين زيگورات در اور ، اوروك ، اريدو ، نيپورو ، شهرهاي مختلف احداث كرد كه هنوز جالب ترين اماكن تاريخي بشمار مي روند.

يكي از اين برجها مطبق كه خوب محافظت شده زيگورات اور است كه مي توانيم آن را به عنوان نمونه ذكر كنيم. زيگورات يكي از اين برجها مطبق كه خوب محافظت شده زيگورات اور است كه مي توانيم آن را به عنوان نمونه ذكر كنيم. زيگورات اور را با خشت و گل بنا شده ولي «پوسته اي به ضخامت هشت پا از آجر روي آن را پوشانده» و از پايه تا رأس آن 200 تا 15 با ارتفاع دارد. زيگورات مزبور در اصل سه طبقه داشته و اكنون تنها طبقه اول و قسمتي از طبقه دوم باقي مانده است. ارتفاع كنوني آن 60 پا مي باشد. معذلك اين توده عظيم خشت و آجر حالت سبكي فوق العاده اي دارد كه بخشي از آن ناشي از تناسب كامل و بخش ديگر ناشي از اين واقعيت است كه كليه خطوط آن قدري منحني است . تدبيري كه گمان مي رفت بوسيله معماران يوناني كه معبد پارتنون را دو هزار سال بعد ساخته اند ، اختراع شده است. در كنار ضلع شمال شرقي برج ، سه رشته پلكان طولاني به يك پاگرد بين طبقه اول و دوم ختم مي شود و از اين پاگرد پلكانهاي ديگري به طبقات دوم و سوم و بالاخره به معبدي كه در رأس ساختمان قرار دارد مي رود. زيگورات روي يك زمين مسطح در قلب «شهر مقدس» بنا شده است ، يعني محوطه محصوري كه به خدايان و شاهان اختصاص داده شده بود و بخش عمده نيمه شمالي شهر را اشغال مي كرد. اين بناي عظيم سايه اش را به صحن بزرگ نانا ـ كه محوطه اي سرباز و گود است كه گرداگرد آن را انبارها و مجوه هاي كاهنان فرا گرفته ، و معاغبد خداي ماه و همسرش الاهه بين گال و كاخ شاهي و انبيه كم اهميت تر مي افكند. نظر به اين كه بلندي آن از ديوارهاي شهر بيشتر است انعكاس آن در آبهاي فرات كه از ضلع غربي آن مي گذرد به خوبي ديده مي شود. حتي امروزه نيز اين هرم مدور سرخ و قهوه اي كه بر فراز تپه عظيم ويرانه خاكستري رنگي قرار گرفته است. يك نقطه تحول تاريخي را نشان مي دهد كه از فاصله چند فرسخي قابل رؤيت است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع:

1.      فرهنگ و تمدن بين النهرين

2.      سياست بين النهرين

3.      بين النهرين باستان

4.      مباني باستان شناسي ايران ، بين النهرين ، مصر

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 30 بهمن 1393 ساعت: 22:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

اهمیت اقتصاد در تاریخ

بازديد: 533

اقتصاد در تاریخ

اهميت امور اقتصادي در فرآيند تاريخي

پروفسور جان كنت گالبريت . (John K. Galbraith )  استاد ممتاز دانشگاه ها وارد و برنده جايز نوبل در اقتصاد كه درك عميقي از تحولات اقتصادي اجتماعي و فرهنگي جوامع بشري بويژه جوامع در حال توسعه دارد مي گويد :‌« هيچ چيز و مطلقاً هيچ چيز در حد فقر و بي پولي آزادي انسان را نفي نمي كند . » فقر كشنده حق انتخاب
( آزادي )‌از يك طرف و بي اراده كردن و كشاندن انسان به سوي پيروي از نيروهاي غريزي (حيواني ) براي زنده ماندن از طرف ديگر است .

انسان بعنوان كاملترين و با شعورترين موجود زنده ،‌دستكم از بيست هزار سال پيش (آغاز عصر كشاورزي ) به گونه عريزي و تجربي درك كرده است كه كار توأم با برنامه ريزي و مديريت (سنجش تركيب امكانات فني ، زمان وعوامل توليد ) مي تواند در تأمين نيازهاي مادي و ايجاد آرامش ذهني (‌احساس امنيت ) او نقش داشته باشد . براي انسان ابتدايي در شرايطي كه مالكيت وجود نداشت تأمين نيازهاي مادي از راه كار و كوشش خود فرد و سپس فرد و خانواده و بردگان قابل تحصيل بود ولي آرامش ذهني و امنيت مقوله اي بود كه به رابطه انسان با ديگران و واكنش ديگران نسبت به فرد بستگي داشت . متعدد و نامحدود بودن خواسته ها و نيازهاي بشري ، آزادي او در بهره برداري از مواهب طبيعي اوليه ، و نيز تكامل تدريجي درك و شعور انسان از راه تجربه و خطا ، انسان را در راه توليد بيش از مصرف يعني داشتن پس انداز و به كار بردن پس انداز براي توليد بيشتر يا به كارگيري پس اندازها براي تأمين رفاه ( مسكن ، وسايل زندگي ،‌ابزارهاي توليد بهتر ) هدايت كرد .

تمدن بشر محصول كار وكوشش و برنامه ريزي انسان ها براي بهتر زيستن و دستيابي به امنيت است . تشكيل خانواده ، سكونت در روستاها و سپس ايجاد شهرها ،احداث مسكن و تأسيسات دفاعي ، ابداعي  آزارهاي توليدي و دفاعي ، برقراري داد و ستد ، پاك سازي زمين و ايجاد مراكز كشاورزي و توليدي ، همگي در طول بيش از چهل هزار سال انسانها را از موجوداتي پراكنده و صحرا گرد يا غارنشين به موجوداتي اجتماعي ساكن روستاها و شهرها و محتاج مكالمه ، مبادله افكار و داد و ستد كالاها و دارنده امكانات مادي سلطه گري و برتري جويي تبديل كرد . پيدايش خط و ابزارهاي نگارش ،‌تدوين قوانين و اصول رفتار اجتماعي ، ابداع شيوه حكومت و ساختار حفظ قدرت . همه عمري كوتاه كمتر از پنج هزار سال دارد .زندگي اجتماعي و فرهنگي جوامع در اشكال ابتدايي آن در واقع از زماني آغاز شده است كه مسأله تأمين معاش فردي و جمعي در سايه رونق كشاورزي ، دامداري و صيد و به كمك پيشرفت هاي فني و تكنولوژيك عصرهاي پارينه سنگي ، آهن و مس و مفرغ و ابداعات و اخ تراعاتي مانند اهلي كردن حيوانات ، درست كردن چرخ ، بافت اليات ، كشف نمك ، پخت نان ، انبار كردن و حفظ مواد غذايي براي انسان اوليه حل شد و فكر و ذهن تعدادي از انسانها از قيد وبند تأمين معاش و امنيت فيزيكي آسوده گرديد.

از زمان شناخت خواص فلزات و اختراع پول ، از يك طرف بخشي از پس انداز انسان ها از كالا ها و اموال فاسد شدني و پرحجم به دارايي قابليت انتقال سريع تبديل شد و در نتيجه ،‌تلاشهاي انسان از مرز محدود تأمين نيازهاي فوري و ضروري غذايي تا بي نهايت گسترش يافت .

با همه تحولات در زندگي اقتصادي اجتماعي بشر طي اعصار و قرون و عليرغم همه اشگر كشي ها و فتوحات و پيدا شدن امپراتوري ها و افراد قدرتمند و ثروتمند در طول تاريخ ، تنها از زمان وقوع انقلاب صنعتي (1850 1750) و به كارگيري قوه بخار بعنوان نيروي محرك و اختراع موتور است كه زندگي بشر چه از نظر اقتصادي و چه از  نظر اجتماعي و سياسي دچار تحنول بنيادي و برگشت ناپذير گرديده است . كشف و استخراج نفت . استفاده از آن به جاي چوب و ذغال سنگ ، استفاده از موتور به جاي نيروي بدني انسان ، استفاده از آهن و فولاد به جاي چوب ،اختراعات و اكتشافات و پيشرفت انواع علوم و فنون به كمك ثروت هاي تازه گرد آوري شده ،‌از يك طرف توليد انبوه محوصلات صنعتي و تجارت در مقياس جهاني را ممكن ساخت و از طرف ديگر با تجمع انسان هاي بي شمار در شرهها و تمركز نامحدود انسانها د رمحيط هاي صنعتي و توليدي ، كل روابط اجتماعي وسياسي و روحي و فكري و رابطه مردم با مراكز قدرت تاريخي مانند مالكان و فئودالها ،‌اشرافيت و طبقه حاكم و صاحبان نفوذ و اقتدار مذهبي دگرگون شد .

دنياي متمدن در آغاز قرن بيستم شاهد هفت تحول بنيادي در زندگي اقتصادي اجتماعي انسانها بوده است :‌

1-    انتقال ثروت و قدرت مادي از زمين و كشاورزي به صنعت وتجارت و خدمات ؛

2-    انتقال قدرت سياسي از فئودال ها ،‌كليسا و اشرافيت به صاحبان صنايع ، كارخانه ها و مؤسسات توليدي و خدماتي ؛

3-    انتقال رهبري سياسي اجتماعي جامعه به تحصيلكردگان و متخصصان و افراد حرفه اي شامل نويسندگان ، حقوق دانان ، روزنامه نگاران ، اقتصاددانان ، مهندسان ، بانكداران و سلب تدريجي امتيازات مبتني بر روابط خانوادگي و وراثت يا وابستگي هاي طبقاتي خاص؛

4-    پذيرفته شدن اصل آزادي و برابري انسانها و حركت به سوي حق رأي عمومي صرف نظر از جنس و ثروت و وابستگي هاي موروثي و نيز شناخت حقوق طبيعي برابر براي همه انسانها ؛

5-    پذيرفته شدن اصل انتخابي بودن مقامات حكومتي ،‌محدود بودن مدت تصدي آنان واصل پاسخگو و مسؤول بودن و لزوم حساب پس دادن منتخبان ؛

6-    پذيرفته شدن اصل دموكراتيزه و مردمي شدن حكومت ها مسؤوليت آنها در قبال شهروندان به گونه فردي و جمعي ؛

7-    پذيرفته شدن اصل تعيين وظايف و مسؤوليت حكومتها توسط خود مردم يا نمايندگان مردم و تعهد مردم در تأمين هزينه اداره امور عمومي به صورت پرداخت انواع ماليات.

همراه با اين تحولات بنيادي و ساختاري در زندگي اجتماعي انسانهاي متمدن ،‌تأسيس بانك ها و مؤسسات اعتباري و تبديل شدن پول از فلز كمياب و گران قيمت و داراي ارزش ذاتي به كاغذ كم ارزش و فراوان  نيز ايجاد پول هاي دفتري و حسابداري و تأسيس شركت هاي سهامي ، تحول ضروري اساسي ديگر تحقق يافته است كه ضمن دادن قدرت مادي و فيزيكي نامحدود به دارندگان ابزارهاي پولي و اعتباري و مديريتي ، قدرت شهروندان اعم از كارگر و كارمند و در بسياري ا زموارد كسبه و كاركنان و توليد كنندگان مستقل را سخت محدود كرده و تحت تأثير قرار داده است .

وقوع جنگ بين الملل اول و بروز بحران اقتصادي 33-1929 و جنگ بين المللي دوم نشان داد كه نظم اقتصادي و سياسي ظاهراص آزاد و رقابتي ، هم در درون كشورها و هم در مقياس جهاني ، داراي مكانيزم  هاي كنترل ، تعديل و هدايت دروني نيست ومردم و حركت ها به نمايندگي از آنها بايد در رفع نواقص نظام سرمايه داري و احياي تأسيسات مناسب و مربوط اقدام نمايند.

انقلاب اطلاعاتي ، شاهراههاي مخابراتي ، شبكه هاي جهاني ، شبكه هاي جهاني و به هم پيوسته اطلاع رساني كه در دسترس مردم عادي است ، وضعي پيش آورده كه در حال حاضر حجم مبادلات بين المللي در هر ساعت ، از كل حجم مبادلات در قرن نوزدهم بيشتر است.

 

از پايان جنگ جهاني دوم ( 1945 ) در ساختار و در درون جوامع پيشرفته صنعتي و در روابط ميان كشورهاي صنعتي تحولاتي رخ نموده است كه آينده بشررا براي هميشه تحت تأثير قررا داده و مردمان پراكنده در دنياي ظاهراً وسيع را به ساكنان دهكده اي جهاني تبديل كرده است. اين تحولات عبارت است از:

1-    خشكاندن ريشه هاي حكومت هاي خودكامه متمركز فردي يا گروهي بر پايه فاشيزم و كمونيزم يا احساسات و عقايد ناسيوناليستي افراطي. آنچه برسر مردم ژاپن و آلمان آمد و آنچه در شروري سابق و اقمار آن اتفاق افتاد ، پرونده اين نوع حكومت هاي مبتني بر زور و قلدري و بي توجهي به آمال و ارزوهاي واقعي مردم را براي هميشه بست .

2-    حركت در جهت تفاهم همكاري هاي بين المللي و رفع موانع داد و ستد كالا ، خدمات ،مبادله تجربيات و درك وابستگي متقابل و نياز همه انسانها به يكديگر. امضاي قرارداد عمومي تعرفه و تجارت و دهها مقاوله نامه و قرارداد در مورد اختراعات اكتشافات ،‌علائم تجاري ، مابدلات علمي و فرهني و برگزاري هزاران سمينار و كنفرانس بين المللي از اين مقوله است.

3-    درك  ضرورت ايجاد و حمايت از تشكل هاي مردمي (‌غير دولتي ) و درهمه زمينه ها مانند  اتحاديه هاي كارگري ، كارفمايي ،‌دانشجويي ، بانوان ،‌دانش آموزي و تشكل هاي حرفه اي و صنفي ،‌انجمن هاي علمي و تخصصي به منظور گرد آوري نظرات مردم و طبقه بندي و تلفيق آنها به منظور ارائه به دولت ها و مقامات محلي و آسان سازي انطباق نظرات مردم با برنامه ها و سياست ها و بودجه بندي ها در داخل كشورها و تدريجاً در مقياس هاي منطقه اي و جهاني .

4-    حركت بزرگ به سوي منطقه گرايي و جهان گرايي و كنار گذاشتن اهداف و آراء محدود و تنگ نظرانه محلي و ملي و توجه به منافع وسيعتر و عامتر از راه درست كردن اتحاديه هاي اقتصادي سياسي ، بازارهاي مشترك ، مناطق اقتصادي و غيره كه امروز افزون بر آزاد سازي مبادله كالا ، ازاد سازي نقل و انتقال سرمايه و نيروي كار و يكسان سازي مقررات حاكم بر عوامل توليد ود رمناطق وسيعي از جهان به صورت چند جانبه يكسان و يكنواخت شده است .

5-    توجه جهاني به ضرورت حفظ طبيعت و محيط زيست و قيام مردم در برابر سياست هاي دولت ها وشركتها و منافع خاص فردي و جمعي براي بقاي جنگ ها ،‌فضاهاي سبز ،‌پاكي آبها ، پاكي و تميزي محيط ، آلوده نكردن خاك و از همه مهمتر تأمين هواي سالم براي مردم شهرها و مخصوصاً كودكان .

بررسيهاي انجام شده نشان مي دهد كه هرچه اصول آزادي ،‌رقابت ، مشاركت و شايسته سالاري بيشتر در جامعه اي حاكم باشد ، توان آن جامعه براي جذب انسانها ، سرمايه ها ، مغزها و نوآوري ها بيشتر و در نتيجه سرعت رشد اقتصادي و رفاه مادي مردم آن نيز بيشتر خواهد بود.

 

6-    تحولات حيرت انگيز علمي از كوچكترين سطح مانند مطالعات ژنتيكي و نقشه برداري DNA تا بررسي كهكشان ها و مرزهاي ناشناخته ابديت كه هر روز و ساعت افق دانش و ديد بشر را به اندازه دهه ها و گاه قرنها وسعت مي بخشد . انقلاب اطلاعاتي ، شاهراههاي مخابراتي ،‌شبكه هاي جهاني و به هم پيوسته اطلاعاتي در دسترس مردم عادي ؤضعي پيش آورده است كه در حال حاضر حجم مبادلات بين امللي در هر ساعت از كل حجم مبادلات در قرن نوزدهم بيشتر است . سرعت اطلاع رساني ، عمق وسعت داده ها و نزديكي درك و فهم افراد در اثر دسترسي به منابع اطلاعاتي و علمي مشترك اصطلاح دهكده جهاني را به واقعيتي ملموس تبديل كرده است .

7-    فرايند يكسان شدن نيازها ؛ آلام و دردها و ناراحتي هاي انسانها . جز از بين رفتن لايه ازون بر فراز نيمكره جنوبي بويژه قطب جنوب كه خبر از شيوع انواع سرطان دركشورهاي منطقه مي دهد يا گرم شدن كره زمين ،‌ذوب شدن يخ هاي قطبي كه در صورت ادامه يافتن ، نيمي از سرزمين هاي ساحلي را به زير آب مي برد يا واقعه چرنوبيل كه تا دهها سال ديگر اروپاي مركزي را آلوده ساخته است يا اپيدمي ايدز كه سالانه از همه كشورها ميليونها نفر قرباني مي گيرد ،‌جهاني شدن شبكه هاي اطلاع رساني سبب شده است كه طوفان وسيل در بنگلادش يا برزيل ،‌كشتار فلسطينيان در خاورميانه ، قتل عام در او گاندا ، سركوب مخالفان در چين يا راه افتادن محاكمات فرمايشي در هر جاي دنيا ،رواج قاچاق مواد مخدي و روسپي گري ، به درد و غم جهاني مخصوصاً براي روشنفكران و آگاهان سياسي تبديل شود و واكنشهاي گوناگون در مقياس جهاني پديد آورد .

8-    حركت به سوي يكسان شدن سياست ها و برنامه ها وانتظارات از دولت ها و مقامات منتخب و حتي غير انتخابي در مقياس جهاني. امروز نه تنها سازمان هايي مانند صندوق بين المللي پول و بانك جهاني و سازمان تجارت جهاني به دنبال يكسان سازي عمل ها و روش ها در زمينه امور اقتصادي ،‌اجتماعي و پولي هستند يا اتحاديه اروپا تا مرز حذف پول هاي ملي ، حذف سياست هاي پولي و مالي جداگانه ، حذف مرزها و سرحدات اقتصادي پيش رفته است ،‌بلكه هيچ امر اجتماعي سياسي و اقتصادي تنها مربوط به داخل يك كشور و تحت حاكميت فرد يا دولت خاصي نيست و آثار آن در ممالك همجوار و ديگر كشورها بلافاصله حس مي شود .خرابي اوضاع اقتصادي سياسي مكزيك سيل مهاجرت به ايالات متحده را تشديد مي كند ؛ جنگ داخلي اوگانداميليونها نفر را به كشورهاي مجاور مي فرستد ؛ سازمان ملل بايد صدها ميليون دلار براي آوارگان خرج كند ؛‌مسائل سياسي كردها در تركيه ، فقر در پاكستان ،‌جنگ داخلي در افغانستان ، بحران عراق و جمگلي مسائل قاچاق انسان و كالا ؤ حمل و نقل مواد مخدر ،‌نقل و انتقالات غير قانوني سرمايه ها ،‌اسلحه و غيره را در مقياس اروپا ، خاورميانه و آسيا به وجود آورده است و رواج يافتن تروريسم ، قتل هاي فرقه اي ، قتل ها ي سياسي ، خفه شدن پناه جويان و انعكاس نابساماني ها در سرزمين هاي خاص است و  راه حل همه آنها تقريباً مشابه و يكسان است . ترس از جهاني شدن تنها دلسوزي بخاطر از دست درفتن مشاغل يا صدمه ديدن بخش هايي از اقتصاد نيست ، ترس از جهاني شدن در بسياري از كشورهاي در حال توسعه ،‌ترس از عدم امكان بهره گيري از امتيازات خاص و انحصاري و سوء‌استفاده از قدرت بطور مخفي و پوشيده است كه با آزاد سازي ها و جهاني شدن داد و ستدها و اطلاعات ، منافع گروههاي خاص را به خطر مي اندازد و تداوم تسلط ها را مشكل مي كند .

9-    مسابقه دولت ها در كسب ارقام رشد و توسعه اقتصادي هر چه بالاتر و تورم و بيكاري هر چه كمتر براي اثبات شايستگي حزب حاكم در امر حكومت و ادامه رهبري افراد برجسته حزب در مشاغل انتخابي و انتصابي . امروز در نظام هاي حكومتي دموكراتيك كار كردن براي مردم و پاسخ دادن به نيازهاي آنها ( پيش از هر چيز اشتغال و در آمد مطمئن و مداوم و فزاينده همراه با ثبات نسبي قيمت ها كه سطح زندگي بالاتري را تضمين مي نمايد و آرامش و امنيت جان و مال )‌عامل اصلي و كليد برسر كار ماندن دولتها به شمار مي رود . از اين رو همه احزاب و گروهها اعم از موافق و مخالف در هر حكومت مي كوشند بهترين مغزها . بهترين مديران و باتجربه ترين و كار كشته ترين افراد را براي احراز مقامات تعيين و گاه حتي پيش از انتخابات ،‌همكاران خود را به جامعه معرفي و بر مبناي احترام اجتماعي و كارداني آنها كسب رأي كنند . در بين كشورها و بر مبناي تطبيقي . جنگ ، جنگ مغزها ،‌تجربه ها و مديريت ها است . يك مدير موفق كه كارخانه اي را با ده هزار كارگر داير و سودآور نگاه مي دارد مانند ژنرالي است كه در جنگ لشگري را در جهت اهداف ملي به پيروزي رسانده است .

مجموعه تحولات سياسي اقتصادي و اجتماعي پيش آمده در كشورهاي پيشرفته و صنعتي كه به تسلط آنها (5/15 درصد جمعيت جهان )‌بر بقيه دنيا منجر شده است حاصل پذيرش و پيروي از دو اصل است :‌

1-    آزادي مشاركت و رقابت همه افراد .‌مؤسسات و نيروها واشخاص اعم ازحقيقي و حقوقي در كليه امور سياسي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در كليه سياسي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي جامعه و كوشش مداوم در حذف عوامل بازدارنده و مزاحم مشاركت و رقابت . وضع انواع قوانين ضد تر است . ضد انحصارات ،‌ضد تبعيض ،‌ضد دسته بندي ، ضد پارتي بازي ، ضد مافياگري ، ضد استفاده از اطلاعات دروني شركتها ،‌همه براي رواج هر چه بيشتر آزادي در مشاركت و رقابت است كه سبب بروز و عرضه شدن بهترين استعداد ها و امكانات مي شود .

2-    شايسته سالاري يعني برگزيدن ، معرفي كردن وفرصت دادن به بهترين ها و شايسته ترين ها بريا كار كردن ، مقام يافتن ، مديريت كردن و پاداش مادي و معنوي گرفتن . احترام داشتن در جامعه و به ع كس طرد افراد ، مؤسسات ،‌رفتارها ، طرز كارها ، تكنولوژي ها و ماشين آلات بي خاصيت . كم بازده ، مزاحم و پرهزينه به منظور صرفه جويي و جلوگيري از اتلاق منابع و جا باز كردن براي شايستگان و نخبگان و افراد ، ماشين آلات و تكنولوژي ها يمؤثر و پربازده. در نظام هاي اقتصادي -  اجتماعي و سياسي موفق ، درست مانند طبيعت كه در آن اصل بقاي اصلح حاكم است ،‌اين اعتقاد وجود دارد كه جامعه بشري بعنوان بخشي از طبيعت تابع همان اصول حاكم بر طبيعت است .

افزايش جمعيت در سن كار از نخستين سالهاي دهه 1370 ( نرخ رشد بالاي 4 درصد در سال ) ناشي از سياستهاي جمعيتي سالهاي 63 1375 است كه حدود 8/16 ميليون نفر جمعيت اضافي و مشكل عظيم تأيمن نيازها و اشتغال آنان را پديد آورده است.

 

نتيجه پذيرش و پيروي از اصول دو گانه فوق ، عملكرد علمي ،‌تكنولوژيك ، اقتصادي و سياسي اين جوامع است كه با وجود جمعيت و منابع اندك ،‌امروز تقريباً 4 برابر نسبت خود توليد ( 4/57 درصد كل توليدات جهاني )‌و بيش از 5 برابر نسبت خود (6/77 درصد تجارت جهاني )‌دادوستدهاي جهاني را در اختيار دارند .

نگاهي به ارقام اقتصادي مربوط به بعضي از كشورهاي موفق در جدول 1 ،‌اثر معجزه آساي رقابت و شايسته سالاري را به خوبي منعكس مي نمايد و برعكس مقايسه در آمد سرانه روسيه با آيالات متحده در سال 2000 كه تقريباً نسبت يك به بيست ودورا نشان م يدهد ( 1740 دلار در مقايسه با 37900 دلار) ‌تبلور عملي و واقعي عدم توجه به اصول رقابت و شايسته سالاري در گذشته در يك نظام كمونيستي و ديكتاتوري است .

 

جمعيت ( ميليون )

توليد ناخالص داخلي
( ميليارد دلار )

درآمد سرانه (دلار)

رشد سالانه درآمد
( درصد )

تورم (درصد) بيكاري

سويس

28/7

6/286

39400

5/2

9/1

سوئد

88/8

4/275

31000

5/3

8/1

نروژ

51/4

7/177

39400

2/2

2/2

ايتاليا

92/57

3/1260

21800

9/2

3/2

دانمارك

36/5

2/186

34800

4/2

2/2

آلمان

85/82

9/2242

27100

9/2

5/1

فرانسه

66/59

7/1543

25900

2/3

5/1

ايالات‌متحده‌آمريكا

06/278

4/10533

37900

1/3

9/2

كانادا

16/31

9/760

24400

0/3

3/2

ژاپن

85/127

9/4852

38000

0/2

1/0

 

 

 

 

 

 

چين

00/1278

6/1161

909

5/7

4/1

روسيه

08/145

6/252

1740

0/4

0/18

هندوستان

000/1017

7/496

488

6/6

0/8

اندونزي

39/214

7/174

815

8/6

3/6

نكته قابل توجه ديگر ، رقابت يبين خود جوامع بپيشرفته صنعتي است . بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه هر چه اصول آزادي ،‌رقابت و مشاركت و شايسته سالاري بيشتر در جامعه اي مستقر باشد ، قابليت آن جامعه براي جذب انسانها ، سرمايه ها ،‌مغزها و نواوري ها بيشتر و در نتيجه سرعت رشد اقتصادي و رفاه مادي مردم آن بيشتر و سريعتر خواهد بود . برا يمثال ،در ايالات متحده آمريكا كه بازترين و آزاد ترين كشور جهان شناخته شده است بيش از نيمي از برندگان جايزه نوبل آن در خارج از ايالات متحده متولد شده اند و هم ا كنون 500 دانشمند علوم هسته اي از ديگر كشورها به ايالات متحده مهاجرت كرده اند . وزارت امور خارجه امريكا ورود غزها به آمريكا را هديه هاي داوطلبانه ساير كشورها به آمريكا مي نامد و ارزش آن را بين سالهاي 97-1972 معادل 8/1 ميليارد دلار بر آورد مي كند وسازمان ملل م تحد ارزش مغزهاي فراري از جهان سوم بين سالهاي 1977-1961 را 20 ميليارد دلار بر آورد كرده است . ورود بيشتر سرمايه هاي خارجي به ايالات متحده آمريكا به دليل بازده بيشتر عوامل توليد صورت مي پذيرد ،‌و اين كه در پرتو انقلاب اطلاعاتي ،‌پيشرفت هاي دانش فني سريعتر و زود صورت مي پذيرد . (جدول هاي 2و3 )

 

 

 

 

 

جدول 2

ورود سرمايه ها به ايالات متحده آمريكا

سال

ميليارد دلار

1997

270

1998

140

1999

320

2000

410

2001

270

جدول 3

تأثير تكنولوژي اطلاعات بر افزايش بازده عوامل توليد در اثر تزريق سرمايه ، تكنولوژي و مديريت تازه در ايالات متحده 2000 1970

دوره

درصد رشد

75-1970

35/2

80-1975

16/1

1985-1980

72/1

1990-1985

31/1

1995-1990

53/1

2000-1995

9/2

رشد و توسعه اقتصادي ،‌بالا رفتن در آمدها و بهبود سطح اشتغال و رفاه ، حاصل مديريت صحيح امور اقتصادي و توجه به اصول علم اقتصادي است . توجه به اصول علم اقتصاد است . توجه به اصول علم  اقتصاد مانند حداكثر كردن بازده ، صرفه جويي ،‌حداقل كردن هزينه ،‌حداقل كردن استفاده از عوامل توليد و توجه به نيروهاي حاكم بر بازار ، بريا اكثريت افراد جامعه فرصت كار و تلاش و امكان اعتلاي مادي و معنوي را فراهم مي سازد . يك اقتصاد شكوفا مي تواند براي تك تك افراد خود سرمايه گذاري كند . بالا رفتن سحط بهداشت و درمان ،‌آموزش عمومي و آموزش هاي تخصص ،‌افزايش طول عمر ، موفقيت در مسابقات ورزشي ،‌داشتن فرصت استراحت ، مسافرت و تفريح و بطور كلي لذت بردن از زندگي و راضي بودن از زندگي ،‌همه تنها در پرتو رشد و توسعه اقتصادي به دست مي آيد . گرچه توسعه اقتصادي به منزله از ميان رفتن مفاسد اجتماعي  و انحرافات روحي و اخلاقي مردم جامعه نيست ، ولي جامعه ثروتمند قادر است براي رفع نابساماني ها و مفاسد اجتماعي سرمايه گذاري كند. ايالات متحد آمريكا با داشتن دو ميليون نفر زنداني ،‌25 درصد زندانيان جهان را دارد  در حالي كه جمعيت آن تنها 5 درصد جمعيت جهان است . گذشته از چگونگي تعريف جرم و شدت اجراي قانون كه به زنداني شدن مجرم و بالا رفتن ارقام مي انجام د ،  جامعه آزاد و ثروتمند مي تواند هزينه اجراي قانون را بپردازد . ايالات متحده در سال 2001 حدود 40 ميليارد دلار براي مبارزه با مواد مخدر هزينه كرده است ولي تعداد جواناني كه تازه موادمخدر را تجربه مي كنند حدود 30 درصد افزايش يافته است . نكته اي كه بايد مورد توجه و تأكيد قرار گيرد تفاوت اساسي انحرافات اجتماعي و فرهنگي در يك جامعه مرفه و يك جامعه فقر زده است . غير از انحرافات و جرايم ناشي از نقايص فيزيكي و روحي انساني كه در همه جوامع وجود دارد ،‌اختلاف انحرافي و جرايم در جوامع غني صنعتي و كشورهاي فقير ،‌ناشي از اختلاف فقر مطلق و فقر نسبي و تطبيقي است.

از ويژگيهاي يك جامعه فقير و مردم فقير ، بالا بودن سهم هزينه هاي خوراكي در بودجه خانواده است ؛ در حالي كه در يك جامعه ثروتمند هزينه هاي خوراكي حدود 14 تا 15 درصد كل هزينه خانوار را تشكيل مي دهد. در ايران ،درسال 1377 ،‌تقريباً 6/29 درصد هزينه خانوار شهري و 4/46 درصد هزينه خانوار روستايي صرف غذاشده است. اين درصد براي خانوارهاي زير خط فقر به ترتيب 42 و 56 درصدبوده  است .

 

2- عملكرد اقتصاد ايران

ميانگين رشد سالانه اقتصادي ايران در دوره 20 سال پس از انقلاب 2/1 درصد بوده است . يعني توليد ناخالص داخلي كشور از 939/11  ميليارد ريال (1/15 ميليارد دلار )‌در سال 1356 به قيمت هاي ثابت سال 1361 به 455/17 هزار ميليارد ريال (8/131 ميليارد دلار ) در سال 1378 رسيده است. (‌جدول 4 ) جمعيت كشور در همين دوره از 8/36 ميليون نفر به 6/64 ميليون نفر افزايش يافته و در نتيجه در آمد سرانه هر ايراني بطور متوسط حداقل 30 درصد كمتر شده است . اين رشد اقتصادي اندك ،‌در مقايسه با امكانات مالي فراوان ، پرسشهاي زيادي در رابطه با مديريت اقتصاد مطرح مي سازد . در آمدهاي ارزي ايران از محص لدور نفت ، صادرات غير نفتي ،‌موجودهاي ارزي كشور در زمان انقلاب ،‌طلب هاي ارزي ايران از كشورهاي مختلف كه پس از انقلاب وصول شده است و نيز وام ها و اعتبارات اخذ شده در سالهاي پس از خاتمه جنگ به بيش از 400 ميليارد دلار بالغ شده است .در همين مدت دولت تقريباً تا نيمه اول سال 1379 از حدود 8/125 هزار ميليارد ريال اعتبارات سيستم بانكي داخلي (‌وام بدون بهره و بازپرداخت ) استفاده كرده است . اين امكانات و در آمدهاي مالياتي ،‌حقوق و عوارض گمركي دريافتني و صدها هزار ميليارد ريال اموال و دارايي هاي در اختيار دولت و نهادهاي عمومي نتوانسته است به رشد و توسعه اقتصادي مناسب منجر شود .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آشفتگي هاي سال اول انقلاب ، جنگ تحميلي ، تحريم هاي اقتصادي آمريكا در مورد ايران ممكن است از عوامل سقوط اقتصادي كشور ذكر شود ولي امروز بيش از 10 سال از دوران جنگ مي گذرد و هنوز اقتصاد ايران گرفتار همان مشكلات يعني رشد اقتصادي اندك و پرنوسان . و ابستگي شديد به در آمد نفت و بهاي نفت در بازارهاي جهاني ، صادرات غير نفتي را كد و نياز شديد به واردات مواد غذايي است .

ديگر ويژگي بارز تحولات اقتصادي ايران در اين دوره ، وجود فشارهاي تورمي دائمي است . سطح قيمت ها از سال 1356 تا مروز 49 برابر شده است . تا سال 1378 افزايش قيمت ها بين 25 تا 50 درصد در نوسان بوده و تنها رد سال اخير است كه نويد افزايش قيمت ها در حد 15 درصد داده شده است . افزايش قيمت ها تنها در اثر افزايش نقدينگي در اقتصاد در شرايط ركود توليد بوده است . ميزان نقدينگي در اقتصاد در نيمه اول سال 1379 برابر -/212 هزار ميليارد ريال بود كه نسبت به نقدينگي سال 1356 از 100 برابر شدن آن حكايت دارد . صد برابر شدن نقدينگي مستقيماً از 121 برابرشدن حجم بدهي دولت به سيستم بانكي ناشي شده است و 49 برابر شدن قيمت ها را ايجاد كرده است . (جدول 4)

از ويژگيهاي اقتصاد ايران كه بخشي از علل عدم رشد اقتصادي مناسب كشور را بيان مي كند ، پايين بودن و حتي سقوط ميزان تشكيل سرمايه و خالص سرمايه گذاريهاست.

 

جدول 6

تحولات ساختار جمعيت و اشتغال و بيكاري در ايران

1378 1335

(هزار نفر درصد )

سال

جمعيت كل

10 سال به بالا

جمعيت غير فعال

جمعيت فعال

شاغل

بيكار

نرخ فعاليت

ضريب اشتغال

1335

18955

12784

5717

6067

5908

159

0/32

2/31

1345

25079

17000

9158

7842

7116

726

3/31

4/28

1355

33709

23002

13206

9796

8799

997

1/29

1/26

1365

49445

32874

20054

12820

11002

1819

9/25

3/22

1375

60055

45401

29374

16027

14572

1456

7/26

3/24

1378

62800

50500

45500

17900

15200

2300

5/27

9/23

 

سال

جمعيت زير 10 سال

افزايش جمعيت غير فعال نسبت به دوره قبل

بعد خانوار

بار تكفل

افزايش اشتغال نسبت به دوره قبل

افزايش اشتغال سالانه (هزار نفر)

1335

6171

-

75/4

20/3

-

-

1345

8079

2441

99/4

52/3

1208

8/120

1355

10707

4048

02/5

83/3

1683

3/168

1365

16571

6848

11/5

49/4

3103

3/310

1375

14654

9320

85/4

12/4

3570

0/357

1378

12300

16126

20/4

19/4

428

0/143

 

ويژگي سوم اقتصاد ايران در دوره 20 ساله ناتواني آن در ايجاد اشتغال كافي در مقايسه با رشد نيروي كار بوده است . (جدول 6) در سال 1355 جمعيت در سن كار 3/22 ميليون نفر بود كه 8/8 ميليون نفر آن كار داشتند و 2/13 ميليون نفر جمعيت فعال به حساب مي آمدند. د رسال 1378 جمعيت در سن كار به 8/40 ميليون نفر افزايش يافته است . در اين سال (1378)‌از جمعيت در سن كار تنها 2/15 ميليون نفر شاغل بوده اند كه نرخ ف9عاليت 5/27 ردصد و ضريب اشتغال 23 درصد را نشان ميدهد . بالا بودن بار تكفل يعني تعداد افرادي كه هر فرد شاغل بايد زندگيشان را تأمين نمايد ( 2/4 نفر )‌فشاري است كه از پايين بودن ضريب اشتغال ايجاد مي شود . در يك اقتصاد شكوفا و فعال ،‌بار تكفل حدود 2 است ،‌يعني از هر دو نفر جمعيت كشور يك نفر كار دارد . در ايران ،در سال 1378 رقم جمعيت غير فعال در حدود 5/45 ميليون نفر بوده است . در اين سال گره تعداد بيكاران رسمي 3/2 ميليون نفر يا حدود 13 درصد گزارش شده است ولي اين رقم در سايه حساب نكردن همه زنان خانه دار و بيكاران نااميد شده از پيدا كردن كار به دست آمده است و شاغلان نيز شامل كساني كه حداقل دو روز در هفته كار كرده و مزد دريافت داشته اند . زياد شدن جمعيت در سن كار از نخستين سالهاي دهه 1370 ( نرخ رشد بالاي 4 درصد در سال)‌مربوط به سياست هاي جمعيتي سالهاي 63-1357 است كه رشد جمعيت حدود 5/4 درصدي اين سالها را ايجاد كرد و در نتيجه با تشويق زاد و ولد ( با دادن كوپن خواربار ،‌زمين ، انواع كالاهاي سوبسيدي و وعده هاي ديگر ) حدود 8/16 ميليون نفر جمعيت اضافي به وجود آورد كه امروز مشكل عظيم تأمين نيازها و كاريابي را پديد آورده است . به عبارت ديگر ،‌اگر نرخ رشد جمعيت سالهاي پيش از انقلاب (حدود 2 درصد ) ادامه  مي يافت ، امروز ايران حداكثر جمعيتي در حدود 48 ميليون نفر داشت و تأمين زندگي آنها كار بسيار آسانتري بود .

احساس امنيت ، حاصل تعادل بين مجموعه متغيرهايي است كه جامعه را در فضاي اجتماعي مساعدي قرار مي دهد كه مردم احساس امنيت مي كنند و آرامش خيال دارند . ابعاد اين امنيت ، سياسي ،اقتصادي ،‌فرهنگي ،‌اجتماعي ، قضايي و نظامي است.

 

ويژگي چهارم اقتصاد ايران در دوره 20 ساله نامتعادل بودن توزيع ثروت در آمد است . متأسفانه به علت هاي گوناگون ، بررسي دقيقي در مور وضع توزيع ثروت و در آمد است . متأسفانه به علت هاي گوناگون ، بررسي دقيقي در مورد وضع توزيع ثروت در جامعه صورن گرفته يا نتايج بررسي ها منتشر نشده است . اطلاعات مربوط به قدرت خريد طبقات ثروتمند تنها ا زراه بررسي بودجه خانوار بطور غير مستقيم به دست آمده است . در اين بررسي ها خانوارها بر حسب ميزان هزينه ماهانه به ده گروه (دهك ) تقسيم و طبقه بندي مي شوند و از روي ميزان مخارج آنها مي توان به ثروت و در آمد و قدرت خريد آنها پي برد.

 

 

 

 

 

جدول 7

سهم هزينه مصرفي دهكها درخانوارهاي روستايي

و نسبتهاي دهك دهم به اول و دودهك اول به دو دهك پايين

سال

دهك اول

دهك دوم

دهك سوم

دهك چهارم

دهك پنجم

دهك ششم

دهك هفتم

دهك هشتم

دهك نهم

دهك دهم

نسبت دهك دهم به اول

نسبت 20% بالابه‌پايين

1375

43/1

11/3

43/4

69/5

01/7

40/8

21/10

63/12

55/30

30/21

30/21

67/8

1376

51/1

22/3

46/4

66/5

93/6

42/8

12/10

46/12

27/16

95/30

50/20

90/9

1377

35/1

99/2

22/4

41/5

71/6

14/7

95/9

42/12

68/16

13/32

80/23

20/11

1378

51/1

11/3

32/4

52/5

82/6

32/8

17/10

65/12

56/16

02/31

54/20

40/10

جدول 8

سهم هزينه مصرفي دهكها در خانوارهاي شهري

و نسبت هاي دهك دهم به اول و دو دهك بالا به دو دهك پايين

سال

دهك اول

دهك دوم

دهك سوم

دهك چهارم

دهك پنجم

دهك ششم

دهك هفتم

دهك هشتم

دهك نهم

دهك دهم

نسبت دهك دهم به اول

نسبت 20% بالابه‌پايين

1375

78/1

50/3

72/4

88/5

06/7

45/8

16/10

46/12

17/16

82/29

8/16

67/8

1376

97/1

73/3

91/4

03/6

20/7

50/8

03/10

22/12

86/15

55/29

0/15

97/7

1377

95/1

72/3

91/4

04/6

21/7

52/8

16/10

42/12

21/16

86/28

8/14

81/7

1378

94/1

64/3

85/4

94/5

17/7

54/8

16/10

41/12

07/16

30/29

1/15

18/8

 

چنان كه در جدول هاي شماره 7 و 8 ديده مي شود ،‌در سال 1378 ده درصد خانوارهاي شهري دهك پايين 94/1 درصد هزينه هاي مصرفي را داشته اند ودر مقابل 10 درصد خانوارهاي شهري دهك بالا 3/29 درصد مصرف جامعه شهري را به خود اختصاص داده اند ( نسبت 1/15 برار ) . در همين سال يك خانوار روستاي دهك اول فقط 51/1 درصد مصرف و يك خانوارروستايي دهك آخر 02/31 درصد (‌نسبت 45/20 برابر ) مصرف جامعه روستايي را داشته است . اين نابرابري شديد مصرف ،ا ولياً معرف نابرابري شديد توزيع در آمد و و ثروت است و ثانياً اين ارقام نشان مي دهد كه در سالهاي 78-1375 نابرابري در جامعه روستايي به مراتب بيشتر از نابرابري در جامعه شهري بوده  است ( نسبت 54/20 در مقابل 1/15 ) در سال 1378 ) . اين اختلافات شديد مصرفي درآمدي ثروتي از طرف ديگر معرف قرار داشتن قشر عظيمي از جامعه در خط فقط و فرو رفتن قشر بزرگي از آن در زير خط فقط است.

براي تعريف فقر ،‌حداقل نيازهاي اساسي زندگي فرد بر اساس انرژي روزانه مورد نياز بدن انسان بر حسب سبد غذايي متعارف و مناسب با فرهنگ تغذيه جامعه يعني حداقل 2200 كالري روزانه سرانه در نظر گرفته شده است . كسي كه ارزش پولي تهيه و مصرف اين سبد غذايي و نيز دو برابر آن براي تأمين ساير نيازها (بهداشت و درمان ،‌تفريح ،‌مسكن ،‌پوشاك ، آموزش و غيره ) را نداشتن باشد فقير است . در همين جا بايد به رابطه تورم و خط فقر نگاهي افكند.هر اندازه قيمت ها بيشتر افزايش يابد ، پول بيشتري براي تأمين همين حداقل ها مورد نياز است . براي مثال ، در سال 1374 يك خانواده شهري (8/4 نفر ) با درآمد ماهانه 1/246 هزار ريال فقير بوده ، ولي همين خانواده در سال 1379 با درآمد 5/708 هزار ريال  فقير بوده است . همين دو رقم براي خانواده روستايي ( 6/5نفر ) به ترتيب 8/175 هزار ريال و 7/478 هزار ريال بوده است ؛‌يعني هزينه غذايي دهك اول فقط 51/1 درصد مصرف و يك خانوار روستايي دهك آخر 02/31 درصد ( نسبت 54/20 برابر ) مصرف جامعه روستايي را داشته است . اين نابرابري شديد مصرف ،‌اولاً معرف نابرابري شديد توزيع در آمد و ثروت است و ثانياً اين ارقام نشان مي دهد كه در سالهاي 78-1375 نابرابري در جامعه روستايي به مراتب بيشتر از نابرابري در جامعه شهري بوده است ( نسبت 54/ 20 در مقابل 1/15 در سال 1378 ) . اين اختلافات شديد مصرفي در آمدي ثروتي از طرف ديگر از طرف ديگر معرف قرار داشتن قشر عظيمي از جامعه د رخط فقر و فرو رفتن قشر بزرگي از آن در زير خط فقر است .

جدول 9

خط فقر ماهانه شهري و روستايي 79-1374

(هزار ريال )

 

1374

1375

1376

1377

1378

1379

شهري

1/246

4/334

2/414

7/520

3/624

5/708

روستايي

8/175

0/224

8/250

8/315

8/421

7/478

 

جدول 10

نسبت جمعيت زير خط قرمز در سال 1377

(درصد)

 

مبنا نيازهاي اساسي

مبنا نصف ميانه هزينه خانوار

 

فرد

خانوار

 

شهري

63/14

5/11

72/18

روستايي

78/16

2/15

76/21

كل

48/15

06/13

23/20

 

براي تعريف فقر ، حداقل نيازهاي اساسي زندگي فرد براساس انرژي روزانه مورد نياز بدن انسان برحسب سبد غذايي متعارف و مناسب با فرهنگ تغذيه جامعه يعني حداقل 2200 كالري روزانه سرانه در نظر گرفته شده است . كسي كه ارزش پولي تهيه و مصرف اين سبد غذايي و نيز دو برابر آن براي تأمين ساير نيازها ( بهداشت و درمان ، تفريح ، مسكن ، پوشاك ، آموزش و غيره ) را نداشهت باشد فقير است . در همين جا بايد به رابطه تورم و خط فقر نگاهي افكند . هر اندازه قيمت ها بيشتر افزايش يابد ،‌پول بيشتري براي تأمين همين حداقل ها مورد نياز است . براي مثال ، در سال1374 يك خانواده شهري (8/4 نفر ) با درآمد ماهانه 1/246 هزار ريال فقير بوده ، ولي همين خانواده در سال 1379 با درآمد 5/708 هزار ريال فقير بوده است . همين دو رقم براي خانواده روستايي (6/5 نفر )‌به ترتيب 8/175 هزار ريال و 7/478 هزار ريال بوده است ؛ يعني هزينه غذايي خانواده فقير شهري تقريباً 3 برابر و هزينه غذايي خانواده فقير روستايي 7/2 برابر شده است.

در سال 1377 ،متوسط نرخ پس انداز در كشور تقريباً 5/22 درصد بوده است كه اولاً در مقايسه با كشورهاي جنوب شرقي آسيا حدود 10 درصد پايين تر است ؛ ثانياً ميزان تشكيل سرمايه حداكثر حدود 15 درصد بوده است كه نشان مي دهد تقريباً 8 درصد توليد ناخالص واقعي بيرون از سيستم اقتصادي (به صورت اندوخته در داخل و خارج ، به كار افتادن در بازارهاي موازي و زير زميني يا در خارج كشور ) نگهداري مي شود.

 

براساس مطالعات مركز آمار ايران ، در سال 1377 معادل 63/14 در صد جمعيت شهري (5/11 در صد خانوارها ) و 78/16 درصد جمعيت روستايي (2/15 درصد خانوارها )‌در زير خط فقر قرار داشته اند. (جدول هاي 9و10) به نگاهي ديگر ، در اين سال 48/15 درصد كل مردم كشور (06/13 ردصد خانوارها)‌در زير خط فقر بوده اند . راه ديگر محاسبه طبقات فقير شناخته كساني است كه از متوسط در آمد جامعه كمتر كمتر در آمد دارند . داز اين نظر ،‌23/20 درصد مردم كشور در سال 1377 فقير بوده‌اند و تعداد افراد فقير در روستاها 3 درصد از شهرها بيشتر بوده است . (جدول 11) مركز پژوهش در برنامه ريزي اخيراً 14 درصد خانواده هاي شهري و 24 درصد درصد خانواده هاي شهري و 24 درصد خانواده هاي روستايي را فرو رفته در فقر اعلام كرده است .

جدول 11

شكاف در آمدي خانوارهاي كم درآمدي در سال 1379

(ميليارد ريال )

 

برآورد جمعيت (هزار نفر )

دهك سوم

دهك چهارم

دهك پنجم

50% دهك دوم

30%دهك ششم

جمع كل

شهري

40.510

2.910

1.285

-

2.713

0

6.188

روستايي

23.230

1.215

2.633

850

1.215

0/69

4.982

كل

63.740

3.405

3.918

850

3.928

0/69

11.170

 

از مقايسه متوسط هزينه سرانه جمعيت شهري و روستايي با هزينه سرانه افراد فقير در شهر و روستا ، شكاف فقر براي اين مناطق محاسبه شده است . رد سال 1379 فقرا در شهررها 2585 ميليارد ريال و در روستاها 1149 ميليارد ريال و كشور در كل ماهانه 3734 ميليارد ريال شكاف فقر داشته است . (جدول 12)‌يعني در آمد آنها از مخارج متوسط جامعه بوده است و تازه اين مبلغ پس از كسر يارانه ها و ديگر كمك هاي انتقالي است كه دولت از بودجه عمومي اعطا كرده است .

نقض مقررات و قوانين ، امنيت اجماع را به خطر مي اندازد. بنابراين برخورد سريع ، عادلانه و عالمانه با قانون شكنان و گريزندگان از تعهدات قانوني ، در جامعه احساس امنيت به وجود مي آورد.

 

جدول 12

شكاف فقر شهر وروستا 79-1377

(ميليارد ريال )

 

1377

1378

1379

مناطق شهري

1900

2278

2585

مناطق روستايي

845

1013

1149

كل

2745

3291

3734

 

جدول 13

خانوارهاي كم در آمد سال 1377 جدا از خانواده هاي فقير

 (هزار ريال)

 

شهري

روستايي

متوسط هزينه كل

17491

11051

دو سوم متوسط هزينه

11660

7367

دهك هاي مشمول

سوم وچهارم

سوم ، چهارم و بخشي پنجم

درصد خانوار

25 درصد

28 درصد

جدول 14

شكاف در آمدي گروههاي كم در آمد در سال 1377

(ميليارد ريال )

 

دهك دوم

دهك سوم

دهك چهارم

دهك پنجم

جمع كل

1379

شهري

1994

1610

944

-

4548

6188

روستايي

893

1200

624

169

2886

4982

جمع

2887

2810

1568

169

7474

11170

 

خانواده هاي كم در آمد شامل كساني است كه از 3/2 متوسط در آمد جامعه كمتر در آمد دارند . از اين نظر در سافل 1379 خانواده كم در آمد شهري ، با درآمد ماهانه متر از 1320 هزار ريال و خانواده كم در آمد روستايي با درآمد ماهانه كمتر از 835 هزار ريال بوده است .بررسي هاي انجام شده نشان مي  دهد در سال 1377 حدود 25 درصد خانوارهاي شهري و 28 درصد خانوارهاي روستايي كم در آمد بوده اند . (‌جدول 13) از ويژگيهاي يك جامعه فقير و مردم فقير ، بالا بودن سهم هزينه هاي خوراكي در بودجه خانواده است ؛ در حالي كه در يك جامعه ثروتمند هزينه هاي خوراكي حدود 15-14 درصد كل هزينه خانوار را تشكيل مي دهد . در ايران در سال 1377 تقريباً 6/29 درصد هزينه خانوار شهري و 4/46 درصد هزينه خانوار روستايي صرف غذا شده است . اين درصد براي خانوارهاي زير خط فقر به ترتيب 42 درصد و 56 درصد بوده است . (جدول 15)

ديگر ويژگي خانواده هاي فقير و در زير خط فقر  ، بدتر شدن تركيب سبد غذايي و نوع مصرف آنهاست. فقر باعث شده است كه حدود يك چهارم جمعيت كشور تدريجاً از مصرف انواع گوشت هاي مرغوب ، ميوه ها و خشكبار و حبوبات (مواد پروتئيني و ويتامين دار ) محروم و به مصرف هر چه بيشتر آرد و نان ، روغن ها وچربي هاي نامرغوب و شير و فرآورده هاي لبني(يارانه اي ) روي آورند.

چنان كه در جدول 15 ديده مي شود ، فقر شديد طبقات كم درآمد و در زير خط فقر باعث شده است كه متوسط مصرف كل خانواده هاي شهري در كشور در مورد مواد پروتئيني (گوشت دام )‌،‌تخم مرغ ، قند و شكر ، شير و ماست ، چاي، برنج و نان از سال 1372 به بعد سير نزولي پيدا كند . اين بدتر شدن وضع تغذيه ، اثر سوء خود را بر سلامت و قدرت جسمي و ذهني كل خانواده هاي فقير بويژه زنان و كودكان مي گذارد و از توان رقابتي آنها در سحنه زندگي و در مقياس ملي و بين المللي مي كاهد .

ديگر ويژگي اقتصاد ايران كه بخشي از علل عدم رشد اقتصادي مناسب كشور را بيان مي كند ، پايين بودن وحتي سقوط ميزان تشكيل سرمايه و خالص سرمايه گذاري هاست . در سال 1378 متوسط  نرخ پس انداز در كشور تقريباً 5/22 درصد بوده است كه اولاً در مقايسه با كشورهاي جنوب شرقي آسيا حدود 10 در صد پايين تر است ؛ ثانياً ميزان تشكيل سرمايه حداكثر حدود 15 درصد است (3/14 درصد در سال 1378) كه نشان مي دهد تقريباً 8 درصد توليد ناخالص واقعي بيرون از سيستم اقتصادي ( به صورت اندوخته در داخل و خارج ، به كار افتادن در بازارهاي موازي و زيرزميني يا در خارج كشور ) نگهداري مي شود . نكته مهمتر اينكه تشكيل سرمايه يكسره به افزايش كل موجودي سرمايه ها يعني ماشين آلات وساختمان منجر  نمي‌شود . ميزان استهلاك سرمايه ها در ايران در حال حاضر حدود 5/10 درصد است و بنابراين خالص سرمايه گذاري ها چنان كه در جدول 5 ديده مي شود حدود 4-5/3 درصد است كه در مقايسه با افزايش سالانه نيروي كار (‌حدود 5/4 درصد ) و به تعداد تقريباً 750 هزار نفر به هيچ وجه قادر به جذب نيروي كار تازه و كاهش بيكاران انباشته شده از سالهاي قبل نيست .

3-  تغييرات فرهنگي اجتماعي و مسأله امنيت ملي و عمومي

كشوري كه اقتصادش نتواند شكم مردم را سير كند نمي تواند به آرامش و امنيت دست يابد و براي آينده خود سرمايه گذاري نمايد .

جدول 15

مصرف مواد پروتئيني ، قند و نشاسته اي يك خانوار شهري در سالهاي منتخب 76-1369 (واحدكيلوگرم )

 

1369

1372

1376

برنج

190

201

186

نان

726

701

654

گوشت دام

104

85

78

گوشت پرندگان

52

71

71

شير و ماست

282

281

262

پنير

25

23

22

تخم مرغ

55

45

41

قند و شكر

35

39

29

چاي

10

8

7

 ممكن است با محروم و گرسنه ماندن مردم يا با سرمايه گذاري نشدن در صنايع ، تكنولوژي و در زمينه احداث شاهراهها يا سدها و نيروگاهها موقتاً براي نيروهاي دفاعي خرج كرد و امنيت را با زحمت زياد برقرار نمود (‌مثل حكومت رم قديم ) ولي اين امنيت ديرپا نخواهد بود زيرا با سقوط توليد و در آمد يا با رشد اندك در مقايسه با تحولات جمعيتي و افزايش نيازها و در مقايسه با رشد و قدرت گرفتن رقبا و دشمنان در خارج ، توان ملي كاهش مي يابد. سوء مديريت ،‌اتخاذ سياست هاي نادرست ، فساد و بي توجهي به اصول علم اقتصاد دقيقاً همان نتايج را به بار مي آورد . امروز پس از سيصد سال چنين نتيجه گيري مي شود كه سقوط صفويه در اثر اجراي سياست هاي مالياتي نادرست و جمع كردن نقدينه (‌طلا و نقره ) فراوان در خزانه و محروم كردن اقتصاد از پول در جريان وانگيزه كار و فعاليت بوده است .

در ايالات متحده با درآمد سرانه حداقل 15 برابر و تعداد اتومبيل سرانه 10 برابر ايران ،شمار تلفات رانندگي يك پانزدهم ايران است وخود اين ارقام بازگو كننده درجه احترام مردم به قوانين و مقررات است.

 در واقع پر نگاه داشتن خزانه و خرج نكردن پول براي كار و فعاليتهاي عمراني يا زياده خواهي هاي عمال حكومت اسباب سرنگون شدن حكومت مقتدر به ارث رسيده از شاه عباس را فراهم ساخته است . كارهاي غلط يا اجراي سياست هاي نادرست توسط عمال حكومت ،‌خود ناشي از كنار گذاشته شدن افراد عالم دلسوز و تسلط سفلگان و خواجگان و بله قربان گويان و مديحه سرايان بر دربار صفوي بوده است .

 

از سوي ديگر ،‌احساس امنيت براي مردم ، حاصل تعادل بين مجموعه متغيرهايي است كه جامعه را در فضاي اجتماعي مساعدي قرار مي دهد كه مردم احساس امنيت مي كنند و آرامش خيال دارند . ابعاد اين امنيت ، سياسي ، اقتصادي ،‌فرهنگي ،‌اجتماعي ،‌قضايي و نظامي است . اما امنيت قضايي مهم ترين شرط برخورداري ازديگر مواهب زندگي از جمله مواهب اقتصادي و مادي است و سبب مي شود كه جامعه در يك فضاي اجتماعي مساعد احساس امنيت كند . از ابزارهاي استقرار امنيت قضايي ، دستگاه قضايي و قوانين و مقررات قضايي است . اگر دستگاه قضايي و عملكرد آن كارآمد و منظم باشد آثار عملكرد دستگاه قضايي مناسبات اجتماعي مردم را به گونه اي استقرار مي بخشد كه امنيت قضايي براي مردم حاصل مي بشود . يعني امنيت قضايي براي مردم حاصل مي شود. يعني امنيت قضايي نتيجه و حاصل نظم قضايي است . نظم قضايي در صورتي وجود دارد كه هماهنگي لازم بين مجموعه قوانين قضايي و سازمان قضايي در جهت رسيدن به عدالت قضايي و احقاق حقوق عامه مردم برقرار باشد (اصل 156 قانون اساسي ) .

در سال 1378 ، يك سوم جمعيت كشور يا بيش از چهار ميليون و پانصد هزار خانواده دردادگستري پرونده تازه يا پرونده مختومه شده داشته اند كه رشدي برابر 90 درصد نشان مي دهد . اين پرونده ها 184 ميليون ساعت و 920 ميليارد ريال براي دستگاه انتظامي هزينه ايجاد كرده است

بنابراين نخستين پرسش در مورد امنيت عمومي و ملي اين است كه آيا امروز قوانين ماهوي و نيز قوانين شكلي مثل آيين دادرسي مدني و سازمان قضايي چنان در كنار هم قرار گرفته اند و مجموعه كارآمدي را درست كرده اند كه احقاق حقوق اشخاص و اجراي عدالت امكان پذير باشد ؟ براي استقرار نظم عمومي ، دستگاه قضايي مناسب لازم است تا هر ا و توسط هر كس كه مقررات و قوانين نقض شد و به نظم عمومي آسيب رسيد ، دستگاه قضايي با عملكرد خود اين خدشه و صدمه به نظم عمومي را بر طرف كند . نقض قوانين مكن است حقوقي ،‌مدني يا كيفري باشد . نض مقررات ، امنيت اجتماع را به خطر مي اندازد . بنابراين بر خورد سريع ،‌عادلانه و عالمانه با قانون شكنان و گريزندگان از تعهدات قانوني در جامعه احساس امنيت به وجود مي آورد.

نگاهي به ارقام جدول 17 نشان ميدهد كه جامعه دستكم در 15 زمينه با بحران جرايم و انحرافات اجتماعي روبه روست كه بار دستگاه قضايي را دهها برابر كشورهاي ديگر با جمعيت هاي مشابه نموده است :‌

1-    در سال 1378 حدود 13 ميليون نفر (8/21 درصد جمعيت كشور ) داراي اختلالات رواني بوده اند ( از هر پنج نفر دستكم يك نفر . در مناطق روستايي 17-12 در صد و در مناطق شهري 23-17 درصد جمعيت 15 سال به بالا ) . نتيجه اين اختلالات رواني اين استك ه هر دو روز حداقل يك نفر در نزاع هاي خياباني كشته مي شود . در اثر در گيري هاي خياباني سالانه يك ميليون معاينه سرپايي و اورژانس انجام مي شود يا ميزن خودكشي در سال 1378 حدود 109 درصد نسبت به سال قبل افزايش يافته است .

2-    اثر اختلالات رواني و ناراحتي هاي روحي و گرفتاري هاي اقتصادي در رفتار مردم بويژه هنگام رانندگي انعكاس مي يابد . در ايران روزانه حداقل 50 ميليون تخلف رانندگي روي مي دهد . طبق ارقام مندرج در جدول 16 ،‌در سال 1995 در ژاپن تعداد تلفات ناشي از تصادفات رانندگي به ازاي هر 000/10 وسيله نقليه فقط 2/1 نفر ، در ايالات متحده 2 نفر ولي در ايران 8 /29 نفر بوده است . تلفات سالانه در تصادفات رانندگي در ايران بيش از 5/2 برابر تركيه است . در حالي كه تركيه توانسته تعداد اين تلفات را طي كمتر از ده سال به كمتر از نصف تقليل دهد ،‌در ايران سرعت رشد تلفات تصادفات رانندگي (3/5 درصد ) در دنيا نظير ندارد . قابل توجه است كه در ايالات متحده با در آمد سرانه حداقل 15 برابر و تعداد اتومبيل سرانه 10 برابر ايران ، تعداد تلفات رانندگي يك پانزدهم ايران است و خود ايرن ارقام بازگوكننده درجه احترام مردم به قوانين و مقررات است .

3-    در سال 1378 يك سوم جمعيت كشور يا 4574457 خانواده در دادگستري پرونده تازه يا پرونده اي كه مختومه شده داشته اند كه رشدي برابر 90 درصد نشان مي دهد . اين پرونده ها 184 ميليون ساعت و 920 ميليارد ريال براي دستگاه انتظامي هزينه ايجاد كرده است .

4-    در سال 1378 در ايران 3916 قتل اتفاق افتاده است كه تقريباً چهار پنجم آنها قتل غير عمد بوده است .

5-    در سال 1378 روزانه 45000 مورد مراجعه به كلانتريها و پاسگاهها صورت گرفته است و در مجموع 425/16 ميليون نفر با كلانتريها و پاسگاهها تشكيل و براي مقامات قضايي فرستاده شده است . از اين تعداد 7/4 ميليون پرونده قضايي و كيفري و 800 هزار پرونده مدني بوده است . دستگاه انتظامي براي هر پرونده 100 ساعت صرف تحقيق ، شناسايي و دستگيري كرده است .

6-    در سال 1378 جمعاً 530 هزار نفر بوسيله مأموران انتظامي روانه دادگاهها و زندانها شده اند .

7-    در سال 1378 در كشور تنها 9000 مورد دستگيري حين سرقت انجام شده است كه در 61 مورد سارقان مسلح بوده اند :‌سارقان دستگيري شده در منازل 2263 مورد ، در مغازه ها 1361 مورد و هنگام دستبرد زدن به اتومبيلها 1264 مورد.

8-    فرار جوانان از منزل در سال 1378 برابر 30 درصد رشد داشته است. سن 82 درصد جوانان فراري 18-17 سال بوده است. 938 دختر فراري و 735 پسر فراري در مقاطع ورودي و خروجي شهرها دستگير شده اند .

9-    نزاع ها ودرگيري هاي خانوادگي گزارش شده در كشور در سال 1378 بيش از 2387 مورد بوده كه 1846 مورد آن صرفاً خانوادگي و بقيه مسلحانه بوده و به 37 قتل منجر شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول 16

تلفات تصادفات رانندگي سال 1995

كشور

درآمد سرانه

تعداد تلفات

نسبت تلفات به 100 هزار جمعيت

تعداد وسايل نقليه به 1000 نفر

نسبت شاخص ايمني تلفات در 10000 وسيله نقليه

ايالات متحده

29339

41967

8/15

787

2

ژاپن

38264

9942

9/7

669

2/1

آلمان

28335

8758

7/10

559

9/1

فرانسه

26409

8080

8/13

524

6/20

كانادا

19856

3082

3/10

573

8/1

يونان

11688

2068

7/19

497

4

تركيه

 

6000

 

 

 

ايران

2062

15482

8/23

80

8/29

10-متوسط سن فحشاء‌از 27 سال به 20 سال كاهش يافته و حداقل آن به 12 سال رسيده است .

11-در كشور حدود 2/2 ميليون نفر معتاد وجود دارد و مصرف مواد مخدر آنها سالانه حدود 2000 تن است . در سال 1378 نيروهاي انتظامي طي 646 عمليات ،‌285 نفر قاچاقچي را كشته و خود 25 نفر شهيد داده اند. در اين سال 93000 نفر معتاد زنداني شده اند . به گفته دكتر جزايري استاد دانشگاه علوم بهزيستي ‌« كشور ما در امر مبارزه با اعتياد 150 سال از دنيا عقب است . در حال حاضر در خيابانها مخصوصاً خيابان ناصر خسرو  تهران قرص هاي شيميايي مصرف مي شود كه به مراتب از ترياك و هروئين خطرناكتر است . »

5/92 درصد از برندگان و نخبگان المپيادهاي ايراني به خارج مهاجرت كرده اند و در حال حاضر 182 هزار تن از متخصصان ومديران مياني كشور تنها براي مهاجرت به كانادا ،‌در سفارت كانادا در تهران ثبت نام نموده اند. هم اكنون 4 ميليون ايراني متخصص در خارج از كشور به سر مي برند و به اين ترتيب سالانه 2 ميليارد دلار سرمايه از كشور بيرون مي رود.

12-در سال 1379 حدود 105810 دانش آموز با پدر و مادر معتاد ،65860 دانش آموز با پدر معتاد و 6838 دانش آموز با مادر معتاد زندگي مي كرده اند . تعداد دانش آموزان معتاد 1400 نفر و در معرض ابتلاء 9832 نفر و تعداد دانش آموزان عامل توزيع و فروش 2317 نفر بوده است .

13- حجم قاچاق كالا در كشور سالانه بين 4 تا 12 ميليارد دلار بر آورد شده است ( بانك جهاني قاچاق كالا در كشور هاي در حال توسعه را حدود 13 درصد توليد ناخالص داخلي مي داند ) روزانه 20 تريلي حاوي سيگار خارجي به صورت قاچاق وارد كشور مي شود. در بازار تقريباً همه نوع كالاي قاچاق يا ممنوع يافت مي شود.

14- غير از سيگراهاي خارجي قاچاق ،‌شركت دخانيات ايران در سال 1379 برابر 24 ميليارد نخ سيگار توليد و فروش داشته است (‌مصرف روزانه برابر 7/65 ميليون نخ ). پيامدهاي مصرف سيگار از نظر ابتلا به انواع بيمارها بويژه سرطان و گرايش دادن فرد به مود مخدر قابل توجه است.

ريشه و خمير مايه هر نوع امنيت ، شكوفايي اقتصاد و رشد توليد است كه تنها در سايه امنيت اقتصادي و تشويق و توسعه سرمايه گذاري به دست مي آيد.

15- در شش ماه اول امسال اداره مبارزه با مواد مخدر 122 تن مواد كشف و 122 هزار نفر را دستگير كرده است كه 30 درصد آنان به زندانهاي طويل المدت محكوم شده اند. پرسنل اين اداره طي 7 سال 150 ميليارد ريال پاداش كشف مواد مخدر دريافت داشته‌اند. شلاق و جريمه نقدي مجازات ساير قاچاقچيان بوده است.

16- قاچاق كالا از كشور شامل دارو ، بنزين ، گازوئيل ، آرد و بسياري از كالهاي سوبسيدي ديگر به شدت در استان هاي مرزي رواج دارد.

17- جرايم جنيسي و انحرافاتي اخلاقي كه بعضاً كشف و مرود پيگرد قرار مي گيرد خود داستان مفصل ديگري دارد كه در مورد آنها ، چه از جهت نحوه برخورد و رسيدگي و چه از نظر تحميل مجازات ، نكات و مسائل گوناگوني مطرح است.

توجه به همين ارقام ساده نشان مي دهد كه دستگاه قضايي ، با امكانات و توانايي هاي موجود ، با چه مشكلات عظيمي روبه رويست.

موضوع ديگري كه در اين زمينه مطرح مي باشد ، جرايم سياسي و اقتصادي است. بنا به گفته رييس هيأت نظارت و پي گيري قانون اساسي ،‌حقوق مردم حداقل در مورد اصول 159 ، 58،22،23،28،32،39،168 قانون اساسي نقض شده است. اين اصول مربوط به ممنوعيت نفتيش عقايد و افكار ، آزادي شغل ، صلاحيت دادگاهها ، روند محاكمات و بازداشت ها ، ممنوعيت شكنجه ، جرايم سياسي و غيره بوده است. بنا به گفته دكتر علي صفاري استاد دانشكده حقوق شهيد بهشتي ، بعد از انقلاب ميزان جريايم قشر سياسي جامعه به شدت افزايش يافته است و قانون گريزي بياري از دست اندركاران بدون مجازات مانده است.

در زمينه اقتصاد نيز عملكرد دستگاه قضايي و دستگاههاي نظارتي ديگر مانند ديوان محاسبات و سازمان هاي بازرسي قابل بررسي است. به نوشته يكي از جرايد ، دادگستري با اقتصاد زير زميني جدي برخورد نمي كند. به قول مقامات انتظامي ،‌خريد و فروش ترياك درحد 50 گرم تقريباً آزادانه در سراسر كشور انجام مي شود و دستگاه قضايي با آن با بي تفاوتي برخورد مي كند ( سردار شفيعي مدير كل اداره مبارزه با مواد مخدر ).

شماره جرايم اقتصادي نامعلوم است. فلان وزير از سوء استفاده 200 ميليارد توماني رانت خواران آهن آلات صحبت مي كند ؛ زود افتتاح كردن فلان مجتمع صنعتي يا كارخانه در اين يا آن شهر ميلياردها تومان به اقتصاد ملي صدمه زده است؛‌گرفتن هزاران ميليارد ريال بابت پيش فروش كالاهاي مختلف به مردم بدون تعيين تاريخ دقيق تحويل كالا و بدون داشتن ظرفيت توليد در حدي معقول ،‌ بازار ساختگي و انحصاري درست كردن براي صدها قلم كالا به منظور بالا نگاه داشتن قيمت ها ، سدوجويي هاي بسيار كلان در واردات شبه انحصاري كالاهاي اساسي ( شكر ،‌گندم ،‌روغن ) و توزيع كالاهاي صنعتي داخل ( آهن و فولاد ، آلومينيوم ،‌اتومبيل ،‌مواد معدني ) و انواع كالاهاي برقي و الكترونيكي نمونه هاي كوچكي از انواع جرايم اقتصادي است. گرفتن جوازهاي موردي واردات بعضي از كالها يا جواز صدور بعضي از كالاهاي ممنوعه سوبسيدي براي عده اي منشاء سودهاي باآورده است. نحوه برنده شدن در مقاطعه هاي صوري و دست به دست كردن كاهراي مقاطعه شده يا برنده شدن در مناقصه ها و نمونه هايي از جرايم اقتصادي است كه جدا از جرايم ارزي و اعتباري و سوء استفاده از مقام وم اطلاعات قابل بررسي و تعقيب است.

در كنار اين جرايم و گرفتاري هاي داخلي بايد به مشكلات و مسائلي كه خارج ازمرزها و در رابطه با ديگر كشورها پيش مي آيد اشاره كرد.

بنابر گزارش روزنامه ها ( 10 ديماه 1379 ) شمار پناه جويان ايراني در سراسر جهان سخت در حال افزايش است. در ماه نوامبر گذشته شمار پناه جويان ايراني در بريتانيا ( 375 نفر ) 34 درصد از ماه پيش بيشتر بوده است؛ دولت استراليا نيز خبر از افزايش پناه جويان غير قانوني ايراني به آن كشور مي دهد ؛‌ در سويس نيمي از پناه جويان ايراني هستند ؛ تعداد ايرانيان دستگير شده در كشورهاي ديگر بويژه كشورهاي حوزه خليج فارس به جرم حمل مواد مخدر به سرعت در حال افزايش است و

به اين مهاجرت هاي غير قانوني ،‌بايد فرار مغزها را افزود. بنا به گزارش وزارت علوم ، 15% بورسيه هاي كارمند دولت به كشور باز نمي گردند. 5/92 درصد از برندگان و نخبگان المپيادهاي ايراني به خارج مهاجرت كرده اند يا در حال حاضر 182 هزار نفر از متخصصان و مديران مياني كشور تنها براي مهاجرت به كانادا در سفارتك انادا در تهران ثبت نام كرده اند ( مهدي بخشنده رييس دانشگاه اهواز ،‌ روزنامه ايران ، 6/10/79 ). بنا به گفته يك نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي ( جميله كديور ) هم اكنون 4 ميليون ايراني متخصص در خارج از كشور به سر مي برند و سالانه 2 ميليارد دلار سرمايه به اين ترتيب از كشور خارج مي شود. سير صعودي فرار مغزها اعتبار كشور را خدشه دار كرده است (‌خراسان ، 24 آذرماه 1379 ). وسعت و تنوع مسائل و مشكلات رواني ، اجتماعي و قضايي جامعه مخصوصاً ارقام جرايم ثبت شده و ثبت نشده نشان مي دهد كه جامعه داراي مساأله است امنيت اجتماعي ، قضايي و ثبات فرهنگي و اخلاقي جامعه خدشه دار شده است.

اما ريشه و خمير مايه هر نوع امنيت ، شكوفايي اقتصاد و رشد توليد است كه تنها در سايه امنيت اقتصادي و تشويق و توسعه سرمايه گذاري به دست مي آيد.

چنان كه در بخش مربوط به عملكرد اقتصاد ايران در دوره 20 ساله متذكر شديم ، اين امنيت از يك طرف براي بخش خصوصي وجود نداشته و از طرف ديگر اقتصاد بخش عمومي ناكارآيي خود را نشان داده است. سودآري صدها هزار ميليارد تومان دارايي در اختيار آن ،‌كمتر از 002/0 درصد بوده است.

سرمايه گذاري ناكافي و غير مؤثر ( جدول 5 ) ،‌كمبود اشتغال و درآمد ، ناكارآمدي عوامل كليدي و است كه امروز 25% جمعيت روستاها و حدود 15% درصد جمعيت شهرها را زير خط فقر برده است و سبب مي شود كه خيل جوانان بيكار و نيازمند و دانش آموزان پاره وقت بسيار سريعتر از افراد شاغل و فعال و اميدوار به آينده ، دچار انحرافات اجتماعي شوند.

اگر انتصابها فاميلي و سياسي باشد ، يعني وابستگي به احزاب وگروهها مبناي انتخاب براي مشاغل باشد ، انسانهاي واجد فضيلت به تدريج صحنه تلاش و پويايي را به روي خود بسته مي بينند و از مسئوليتهاي خوددر نظام اجرايي كناره ميگيرند و مشغول فعاليتهايي مي شوند كه اثر گذاري وكارآمدي كمتري دارد ،يابه سوي جوامع ديگر كوچ مي كنند.

در اينجا بد نيست نظر تعدادي از مقامات كشور و استادان را رد زمينه ريشه يابي فسادها و انحرافات اجتماعي و فرهنگي بازگو كنيم؛

-         امروز حجم بسياري از وقت و انرژي مسئولان استان صرف تأمين و حفظ امنيت مي شود. ( مهر عليزاده استاندار وقت خراسان )

-         مشكلات فرهنگي تهديدي جدي براي امنيت كشور است.

-         عامل اصلي گرايش جوانان به مواد مخدر بيكاري است. استقبال از خريد و فروش مواد به قصد كسب درآ‚د و در اثر بي كاري و بي پولي است.

-         35% زندانيان بيكارند ( مهران نوربخش عضو شوراي اجتماع استان چهار محال بختياري ).

-         دغدغه همه ما مسائل فرهنگي است. ( وزير كشور )

-         از 62 ميليون جمعيت كشور 12 ميليون زير خط فقر ،‌3 ميليون بيكار و 2 ميليون معتادند ( محسن انصاري معاون فرماندهي نيروهاي اجرايي قانون ).

-         جرم مانند ساير رفتارهاي اجتماعي اكتسابي است. جوانان خاصيت الگوپذيري دارند. مردم از شخصيت هاي سياسي الگو مي گيرند. بعد از انقلاب ميزان جرايم قشر سياسي افزايش يافته است. ( دكتر علي صفاري استاد دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتي )

-         نبودن راههاي مشروع براي رسيدن به اهداف فردي و جمعي ، افراد را به ارتكاب جرم مي كشاند. ( دكتر علي صفاري ).

-         برخورد نادرست با اشتباهات و عدم ارائه راه كارهاي علمي براي رسيدن به آرمانها ، دو نمونه از مشكلات و چالش هاي فرهنگي كار بوده است. ( محسن قمي نماينده ولي فقيه در دانشگاه ها ).

-         مشكلات اقتصادي ، چند شغله بودن ، بيكاري ، ناتواني در اداره زندگي از عوامل درگيري هاي خياباني است. ( روزنامه خراسان ).

بنابه نظر نمايندگان مجلس ،‌امروز جامعه ما با 20 بحران رو به رو ست كه مهمترين آنها بحران مديريت است . اين بحران مديريت از اختلال در امر گزينش و انتخاب علمي و درست در بيشتر سطوح مايه مي گيرد.

بررسي علمي و كارشناسانه مسائل اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي كه جامعه را با چالش هاي سياسي و امنيتي مواجه كرده است نشان مي ده كه كم توجهي به اولويت هاي واقعي بر مبناي نيازهاي جامعه به صورت تطبيقي و اعمال نظرات مقطعي و شخصي ، از يك طرف به اتخاذ تصميمات نا مناسب و از طرف ديگر به انتصاب افراد بدون توجه به اصول علم مديريت و نظام شايسته سالاري منجر شده است. مديريت محفلي ، فاميلي و گروه گرايي به جاي شايسته سالاري و گذراندن آزمون ها و داشتن شرايط احراز شغل سبب شده است كه صاحبان مشاغل و كساني كه اداره امور عمومي و ثروت هاي ملي به دست آنان سپرده شده است خود را وامدار دهنده شغل بدانند كه مصلحت انديشي ، باندبازي فاميلي و جناحي رفتار كردن را به دنبال دارد و حاصل آن وضع موجود بدون نوآوري است. نتيجه ديگر اين نوع انتصاب ، نگاه كردن به امكانات كشور به عنوان غنايم جنگي ، رقابت در رانت خواهي هر گروه در مقابل گروه ديگر بوده است. ( دكتر وظيفه دوست استاد رشته مديريت دولتي ).

اگر انتصابات فاميلي و سياسي باشد يعني وابستگي به احزاب و گروهها مبناي انتخاب براي مشاغل باشد ،‌انسانهاي واحد فضيلت به تدريج صحينه تلاش و پويايي را بر روي خود بسته مي بينند و از مسئوليتهاي خود در نظام اجرايي كنار مي روند و در فعاليت هايي كه اثر گذاري كمتر و كارآمدي كمتر دارد مشغول مي شوند يا از جامعه خود به سوي جوامع ديگر كوچ مي كنند ( مهندس جعفر مرعشي ـ رئيس سازمان مديريت صنعتي ).

نتيجه مطرح كردن تعهد در مقابل تخصص و فداكردن علم و تجربه و تخصص به پاي وابستگي هاي فاميلي و محفلي اين شده است كه امروز جامعه ما كمتر برخوردار از مديراني است كه واجد صفات لازم يك مدير خوب يعني حقيقت جويي ، واقعيت شناسي ، آسيب شناسي جامعه ، نوگرايي و نوآفريني ، صداقت و صراحت و صميميت باشند.

رابطه بين حل نشدن مشكلات جامعه و حتي اضافه شدن آنها با انتصاب مديران نا مناسب و غير كارآمد تاجايي درك شده كه عده اي اين امر را خيانت در امانت و خلاف دستور اسلامي « يردالامانات الي اهلها » و اغنتصاب مديران نالايق را عين بي عدالتي مي دانند. ( محمد رضا خباز نماينده كاشمر در مجلس شوراي اسلامي ـ عضو كميسيون برنامه و بودجه ).

بنابه نظر نمايندگان مجلس امروز جامعه ما با 20 بحران روبروست كه مهمترين آنها بحران مديريت است. اين بحران مديريت از اختلال در امر گزينش و انتخاب علمي و صحيح در بيشتر سطوح مايه مي گيرد.

و خلاصه اينكه مديريت جناحي انقلاب را تهديد مي كند. ( محسن رايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام ، رسالت 15/9/79 )

رشد اقتصادي و توسعه در همه زمينه ها ، كليد پاسخ گويي به نيازهاي فزاينده مردم بويژه نسل جوان جوياي كار است. رشد اقتصادي از تزريق سرمايه و تكنولوژي حاصل مي شود كه به كمك مديران كارآمد و علاقمند ،‌در محيط برخوردار از امنيت اجتماعي ـ قضايي ـ‌سياسي صورت مي پذيرد. اعتقاد به استقرار جامعه مدني ، مردم سالاري ، رقابت ، شايسته سالاري ، حاكميت مردم تنها راه ايجاد هر نوع امنيت در جامعه است. تنها يك جامعه مولد و داراي رشد اقتصادي دروني مي تواند براي دفاع از خود و استقرار امنيت در مقياس جهان و بين المللي منابع خود را صرف نمايد و تنها راه استقرار امنيت اقتصادي ، استقرار امنيت قضايي و حاكميت قانون منبعث از مردم است.

 

4- ابعاد ساختار سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي مناسب براي پاسخگويي به نيازها

با توجه به بحث تاريخي درباره تكامل جوامع صنعتي و پويا و علل موفقيت اين جوامع كه امروز آرزو و مورد تقليد همه كشورها ( حتي چين ، ويتنام ، كره شمالي و كوبا ) است و با توجه به رموز موفقيت كشورهاي جنوب شرقي اسيا و كشورهاي امريكاي لاتين ، خطوط اصلي يك سياست ، برنامه و طرز كار درست كه مي تواند يك ملت را به سر منزل مقصود برساند به شرح زير قابل خلاصه كردن است:

1-    وحدت نظر و هدف درباره اولويت هاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي كلي جامعه. اين وحدت نظر ، وحدت نظر صددرصد نيست. در يك جامعه دموكراتيك اين اكثريت است كه نظرات خود را به تصويب مي رساند بي اينكه حقوق و آزادي هاي قانوني اقليت ناديده گرفته شود. تصويب سياستها و برنامه ها د رمجالس در قالب بودجه ها و گاه در رفراندم ها ، راه شناخت نظر اكثريت است كه وظيفه دولت و مقامات اجرايي را معين مي كند . براي شناخت نظرات مردم و در نتيجه فرموله كردن اهداف و خواسته ها،‌وجود تشكل هاي مردمي و آزادي آنها در فعاليت و گردآوري و شكل دادن نظرات مردم نقش اساسي دارد . آزادي برپايي و فعالت تشكل ها ، آزادي بيان نظرات اعم از مخالف و موافق ،‌آزادي تشكيل اجتماعات اعم از موافق و  مخالف يا آزادي روند انتخاب نمايندگان واقعي مردم از پايين ترين سطح مثل يك انجمن روستايي تا رئيس جمهور كشور از شرايط اوليه شناخت درست نظرات مردم است. آزادي بيان اظهارنظر و تضمين اين آزادي هم به صورت قانوني و هم در  عمل ، تنها راه شناخت و رسيدن به اهداف و نظرات بهتر و بالاتر است . بدون آزادي بيان ،‌نظر اقليت ،‌حتي اقليت يك نفره ، هرگز نمي تواند به نظر اكثريت تبديل شود . جامعه ، بي آزادي بيان و انتشارات ،‌پويا و با ثبات نخواهد بود و حكومت به علت پيش آمدن حالات 0جديد و بروز متغيرهاي تازه ، هر روز مجبور است با صرف وقت و هزينه زياد نظرات خود را پييش ببرد ( مثال چين ، ليبي ،‌عراق ،‌سوريه ) .

2-    قانون ،‌سازمان ،‌مديريت براساس شايسته سالاري . وحدت نظر وهدف جامعه پيش از هر چيز در قانون اساسي كشور كه به تصويب ملت مي رسد انعكاس مي يابد . شناخت مردم بعنوان منشاء قدرت ،‌تفكيك قواي سه گانه استقلال و عدم مداخله آنها در كار يكديگر ، وجود دستگاههاي نظارت و حسابرسي كارآمد ، مقررات كيفري و تضميني و بستر روشن كار نظام را پايه ريزي مي كند و ملت خود را ملزم به رعايت قانون اساسي و قوانين موضوعه ديگر مي داند . شايسته سالاري ،‌چنان كه قبللاً متذكر شديم ، تنها ره رسيدن به بهترين هاست . در يك جامعه سالم ، براي انتخاب هر مدير در هر سطح ، ضوابط احراز شغل بر مبناي علمي و تجربي تدوين شده است . وجود فرصت شغلي آگهي مي شود به اطلاع عموم مي‌رسد ،‌پرسشنامه ها پر مي شود ، كميته اي بي طرف و صلاحيدتدار چند نفر از بهترين ها را براي آزمون و مصاحبه دعوت مي كند كه نفر اول يا دو سه نفر برتر تعيين مي شوند و يكي از آنها منصوب مي گردد . بعنوان مثال ،‌در شهر نيويورك براي انتخاب رئيس آموزش و پرورش از ميان براي انتخاب رئيس آموزش و پرورش از ميان حدود 100 نفر داوطلب طي يك سال از صدها ساعت مصاحبه با اعضاي انجمن هر ، شهردار ،‌مديران مؤسسات آموزشي ومعلمان ، بالاخره كسي انتخاب شد كه بهترين ديد و ايده را براي آينده نظام آموزشي و آموزش ديدگان در سال 2010 ميلادي داشت .

نخستين وظيفه هر دولت ، اولويت دادن به توليد است و اين تنها راه پاسخ دادن به نيازهاست .سخن گفتن از توزيع كالاها و خدمات ،بي توجه به توليد ، سخن گفتن از تقسيم تدريجي فقر است

3-    سياست هاي توسعه اقتصادي و صنعتي درست و مناسب . وجود قوانين خوب ،‌انتخاب بهترين مديران و رعايت اصل شايسته سالاري تنها براي در اختيار داشتن آدم هاي خوب نيست . تنها افراد شايسته ( از لحاظ تحصيلات ، تجربه ، انضباط كاري ،‌افق ديد ، پاكي و درستي ) مي توانند سياست هاي توسعه اقتصادي ،‌اجتماعي ، سياسي و فرهنگي درست ، واقع گرايانه و كارآمد را تدوين و ارائه كنند و از تصميمات غلط و انحرافي كه باعث تلف شدن فرصت ها و ثروت ها مي شود جلوگيري به عمل آورند . دموكراتيزه بودن نظام تصميم گيري در درون دولت و حكومت اجازه مي دهد كه از ميان نظرات و آراء بهترين ها و شايسته ترين ها ، درست ترين تصميمات با توجه به محدوديت ها و هزينه اتخاذ شود .

در يك جامعه دموكراتيك و نظام تصميم گيري صحيح ،‌انحراف عملكردها و نتايج حاصل از اهداف و ارقام هدف عملكرد ها و نتايج حاصل از اهداف و ارقام هدف طي يك دوره مثلاً 10 ساله در حد يك يا دو درصد است ،‌در حالي كه در يك جامعه بي بند و بار هيچ نتيجه اي با هدف انطباق پيدا نمي كند .

4- توليد و رشد توليد هر چه بيشتر و مرغوبتر كالاها و خدمات بعنوان كليه حل همه مشكلات و تنها راه نيل به اهداف . وظيفه اوليه هر حكومت و دولت اولويت دادن به توليد است و اين تنها راه پاسخ دادن به نيازهاست . سخن گفتن از توزيع كالاها و خدمات بي توجه به توليد ، سخن گفتن از تقسيم تدريجي فقر است. توزيع بدون توجه به توليد ، با تشويق مصرف ،‌پس اندازها را كاهش مي دهد و از سرمايه گذاري ها مي كاهد و  نتيجه آن سقوط بيشتر توليد در دوره بعد است . در اين زمينه ، اخيراً جمعيت توليد گرايان ايران اعلام داشته است :

 

توليد به گونه اي گريز ناپذير همه مولفه هاي ارزشي اجتماعي سياسي فرهنگي هر ملت را تحت تأثير قرار مي دهد . اگردر جامعه اي توليد دچار كمبود و نقصان شود ، مفاسد اجتماعي روبه رشد مي گذارد.

توليد بطور اجتناب ناپذيري تمام مؤلفه هاي « ارزشي اجتماعي سياسي فرهنگي » هر ملتي را تحت تأثير قرار مي دهد . اگر در جامعه اي توليد دچار كمبود و نقصان شود ،‌مفاسد اجتماعي رو به رشد مي گذارد. آثار مخرب افزايش نرخ بيكاري در جامعه با گسترش اعتياد ،‌دزدي و جنايت ، فحشاء ناشي از فقر مادي ، طلاق هاي ناشي از فشارهاي مالي ،‌احتكار ،‌راحت طلبي گروههاي مافيايي دخيل در نظام توزيع كالايي ،‌انحصار طلبي هاي اقتصادي ، باندهاي حاكم بر بازار مبادلات ، گسترش عسبيت ها بررفتار اجتماعي ، خشونت گرايي ،‌نظم گريزي ، قانون گريزي ، هتك حرمت ها ، فساد مالي دستگاه اجرايي ،شيوع افسردگي مزمن بخصوص در قشر جوان ، افزايش آمار خودكشي ، گسترش بي تفاوتي در قبال مسائل سياسي ، ناآرامي ها ي اجتماعي از جمله پيامدهاي نقصان توليد به شمار مي آيد .

5-افزايش اشتغال مولد :‌با قبول توليد بعنوان اولويت شماره يك در هر جامعه ؛‌ بايد بين توليد و اشتغال مولد همه نيروي كار جامعه پيوند مناسب و دائمي وجود داشته باشد . نيروي كار بزرگترين ثروت و عامل بقاي جامعه است . اين نيرو بايد مولد ،‌پويا و مناسب اب تحولات فني و تكنولوژيك ، داراي آموزش و كارآيي باشد . اين نيرو همراه با افزايش جمعيت افزايش مي يابد و بنابراين انطباق دائم سياست ها و برنامه هاي توسعه اقتصادي (در زمينه كشاورزي ، صنعت ، معدن ، ساختمان ، خدمات ، تجارت و غيره ) و برنامه هاي افزايش توليد بايد دقيقاً با سياست ها و برنامه هاي جذب نيروي كار مولد هماهنگ باشد. هرگونه بي توجهي به ايجاد اشتغال كافي و مناسب ، گذشته از جلوگيري از بهره برداير از ظرفيت هاي بالقوه جامعه و سقوط نسبي رشد و توسعه جامعه ، پيامدهاي و خيم اجتماعي و سياسي خواهد داشت كه اصل چارچوب جامعه را در معرض خطر قرار مي دهد .

6-در يك جامعه سالم ،‌كار منشاء اصلي در آمد فرد و خانواده اوست . در يك جامعه سالم ، حقوق و دستمزد ها روز به روز سهم بيشتري از توليد ناخالص ملي را به خود اختصاص مي دهد (70-60) درصد) . سهم اجاره ،‌سود بهره ، در آمد از محل دارايي هاي منقول كه معرف ثروتمندي جامعه (پس اندازهاي انباشته شده ) و طرز توزيع ثروت و درآمد است به نسبت اندك است . در آمد كارگران و كارمندان در مقايسه با رشد نيازها (تشكيل خانواده و بزرگ شدن خانواده ، ازدياد مصرف ،‌تنوع نيازهاي كودكان و جوانان خانواده ) و ميزان افزايش قيمت ها ،‌بايد سالانه و به گونه مطمئن افزايش يابد . بالا رفتن سطح زندگي و تأمين (بي دغدغه ) در آمد كافي ، بايد از اجزاي درون ساخته نظام دستمزد وحقوق و پاداش باشد . در آمد كافي تنها به زمان استخدام و اشتغال محدود نيست ؛ نظام تأمين اشتغال و درآمد بايد معطوف به تأمين در آمد و پوشش دادن نيازهاي مادام العمر كارگر و كارمند (شامل انواع بيمه ها ،‌سهم در انواع صندوق،‌داشتن انواع پس اندازها )‌باشد تا دغدغه ايام كهولت و پيري شيريني زندگي و كار و فعاليت امروز را خدشه دار نكند .

7-توجه به ايجاد بستر مناسب براي كار نظام اقتصادي سياسي . موفقيت هر نظام در دنياي امروز مستلزم توجه دائم به بستر سازي و تعديل و تطبيق سياست ها و برنامه ها با تحولات اقتصادي ، سياسي ،‌فرهنگي ،‌علمي و تكنولوژيك در مقياس جهاني است . غير از توجه دائمي به اصول علم اقتصاد كه مانند نور و هوا از لوازم اوليه بقاي هر موجود زنده اقتصادي است ، داشتن روابط سالم و متقابلاً مفيد با دنيا از نظر تجارت و دادوستد، مبادله تجربيات ، فن آوريها ،‌جذب سرمايه ها ، مبادله كارشناسان و نوآوران و نيروي كار ، تنها راه داشتن رشد مداوم و رسيدن به توسعه همه جانبه است . تجزبه كشورهاي صنعتي در پنجاه سال اخير و تجربه كشورهاي جنوب شرقي آسيا ( در ربع قرن اخير ) و تجربه اروپاي شرقي در دهه اخير ثابت كرده است كه موفقيت در زمينه توسعه و رشد اقتصادي رابطه نزديك و تقريباً يك به يك با درجه باز بودن واقعي اقتصاد و استفاده از اين روابط بر مبناي اصول علم اقتصاد و بر محور منافع ملي دارد . بيش از پنج برابر شدن توليدات ملي كشورهاي صنعتي وارتقاي سطح زندگي و رفاه مردمان در اين كشور ها تنها ازراه 12 برابر كردن تجارت ودادوستد كالا ها ،‌خدمات ، دانش فني ، نيروي انساني و غيره بدست آمده است و انقلاب تكنولوژي اطلاعات ،‌تجارت الكترونيكي ،‌بازار واحد جهاني سرمايه ، وسعت عمل و تنوع مالكيت جهاني شركت هاي چند مليتي از پيامدهاي ملموس اين بستر سازي ها توسط دولتها ، شركتها و خود مردم بوده است .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 30 بهمن 1393 ساعت: 22:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره انواع شعر

بازديد: 2737

 

به نام خدا

موضوع : انواع شعر

 

مثنوی : شعری است که اولا ، تمام ابیاتش مصرع است ،یعنی ،در مصرع اول و دوم تمامی بیت ها قافیه وجود دارد ، ثانیا ، قافیه ی هر بیتی مستقل است و با بقیه ی بیت ها ی دیگر تفاوت دارد . از این رو ، هر تعداد که بخواهیم ، قافیه برای ادبیات پیدا می شود ، زیرا کلمات قافیه عوض می شوند و بدین ترتیب ، هیچ گونه کمبود قافیه پیش نمی آید و می توان هزاران بیت شعر سرود و حتی اشکالی ندارد که قافیه اشکالی ندارد که قافیه های یک بیت را پس از چند بیت بعد ، دوباره به کار ببریم . به همین دلیل ، داستان ها ، حماسه ها و اغلب مطالب طولانی به صورت مثنوی سروده شده است .حداقل مثنوی 2 بیت است ، اما حداکثر آن هیچ محدودیتی ندارد .

- حماسه ها : شاهنامه ی فردوسی ، گر شاسپ نامه ی اسدی توسی

- داستانهای عاشقانه یا عارفانه : خمسه یا پنج گنج نظامی گنجوی . هفت اورنگ جامی .

کتابهای تعلیمی عرفانی و اخلاقی : حدیقة الحقیقه ی سنایی ، گلشن راز شبستری ، مثنوی مولوی ، اسرار نامه ، الهی نامه ، منطق الطیر و مصیبت نامه عطار، و بوستان سعدی.

 

2- غزل : در لغت به معنی عشق بازی و گفتن سخن عاشقانه است 0غزل های اولیه ی زبان فارسی تا حدود قرن هشتم از لحاظ موضوع هم عاشقانه بود ، اما از آن پس ، موضوعات مختلف به محدوده ی غزل وارد شد ، چنان که در دوران معاصر، موضوعات سیاسی هم در حدی وسیع در غزل راه یافته است . قافیه ی غزل تا حد وسیع در غزل راه یافته است . امروزه غزل و قصیده ، تفاوت مهمی جز در تعداد بیت ندارند . در مورد تعداد ابیات غزل ، نظریات متفاوتی وجود دارد ،ولی بیشتر تعداد ابیات بین پنج تا پانزده بیت را با وضع قافیه ای که گفتیم ،غزل دانسته اند و از 16 بیت به بالا را قصیده می شمارند البته غزل های بیش از 15 بیت هم گاه گاهی دیده می شود ، اما شکل معمول آن بین 5 تا 15 بیت است . در غزل ، رعایت یک موضوع خاص و واحد ، شرط نیست ؛ یعنی ، می توان در یک غزل ، چند نکته ی جداگانه را مطرح کرد .

در مورد غزل نمی توان استاد واحدی را به عنوان بهترین نام برد ، اما می توانیم چند نفر را در هر مسیر به عنوان برگزیده نام برد .

جلال الدین محمد مولوی = غزل کاملا عارفانه    شمس الدین محمد حافظ = غزل عرفانی ، اجتماعی

شیخ مصلح الدین سعدی = غزل عاشقانه            صائب تبریزی = غزل به شیوه ی سبک هندی

فرخی یزدی = غزل اجتماعی سیاسی

 

3- قصیده : شعری است که از لحاظ شکل و قافیه مانند غزل ؛ یعنی ،قافیه ها در مصراع اول و مصراع های زوج می آید و در آن معمولا یک قصد معین ، یعنی ، یک موضوع واحد محور سخن قرار می گیرد و از این جهت با غزل تفاوت دارد ، چون در غزل ،موضوع واحد ، شرط نیست . تفاوت قطعی غزل با قصیده در ابیات آن هاست ، زیرا غزل بین 5 تا 15 بیت است ، اما قصیده ، حد اقل شانزده بیت است و حد اکثر آن آزاد است . و تا بیش از 220 در قصاید خاقانی دیده می شود .بدیهی است که در باره ی شماره ی ابیات قصیده ، نظریات دیگری نیز وجود دارد ، اما امروزه بهترین راه شناخت قصیده نسبت به غزل ، شماره ی ابیات آن است که اگر از 16 بگذرد ، قصیده است.

سرایندگان قصیده :

قرن 4 = رودکی 

قرن 5= ناصر خصرو

قرن 6= انوری ابیوردی ، خاقانی شروانی ، سید حسن غزنوی و سنایی غزنوی

قرن 7= سعدی

دوره ی معاصر= ملک الشعرا ، محمد تقی بهار

قطعه : شعری است که هیچ یک از ابیاتش مصَرّع نیست ؛ یعنی، قافیه هایش فقط در مصراع های زوج قرار دارد .نام قطعه را به این سبب به این نوع شعر داده اند که گویی قطعه ای از غزل یا قصیده را از میان آن بریده باشند ، چون قافیه غزل و قصیده فقط در آخر بیت هاست مگر نخستین که هر دو بیت هایش دارای قافیه است .

حداقل ابیات آن 2 بیت است اما حداکثر آن مشخص نشده است ؛ معمولا حد اکثر قافیه زیاد نیست.در قطعه ، غالبا موضوعات اخلاقی و اجتماعی مطرح میشود ، ام موضوع معینی ندارد .

سرایندگان قطعه :

ابن یمن فریومدی در قر ن8 بهترین سراینده ی قطعه شناخته شده است و سپس به ترتیب انوری ابیوردی قرن 6 و پروین اعتصامی (معاصر) جای دارند .

 

5- چهار پاره : از جهت شکل ظاهری ، یک چهار پاره ، ترکیبی است از چندین قسمت که هر کدام دو بیت باشند با وزن یکسان و در هر بخش از جهت شکل قافیه ، کاملا شبیه یک قطعه باشد ، یعنی ، قافیه هایش فقط در آخر بیتها قرار می گیرد و قافیه ی هر دو بیت مستقل و با بقیه ی دو بیت ها تفاوت دارد . تنها تفاوت یک چهار پاره با مجموعه ای از چندین قطعه دارای دو بیت ، در این است که دو بیت های چهار پاره از جهت موضوع ، به هم مربوط و در دنباله یکدیگر هستند ، اما هر قطعه باید موضوعی مستقل داشته باشد 0 چهار پاره در دوران معاصر ابداع شده است و محدودیتی در تعداد دو بیت ندارد .

 6- رباعی و دو بیتی : این دو نوع شعر از جهت شکل ظاهر ، شباهت های بسیاری با هم دارند . قافیه های هر دو در مصراع های 1،2و 4 قرار دارد و در مصراع سوم ، بسته به اختیار شاعر است ؛ یعنی، حق دارد که قافیه را در هر چهار مصرع هم رعایت کند . در هر رباعی یا دو بیتی ، یک موضوع کاملا مستقل مطرح می شود .

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 30 بهمن 1393 ساعت: 11:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(2)

اديان ايران

بازديد: 291

اديان ايران

 

زرتـشت

مهمترين شـعـار زرتـشت : پندار نيک، گفـتار نيـک، کردار نـيـک

آيـيـن " پـيـر سـبز"  زرتشتـيـان

 

ظهور زرتشت

در فضائي که کاهنان، ساحران، آتشبانان بي شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خداي نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها ميکشيدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهاي ساختگي مافوق بشري تظاهر مي نمودند؛ در محيطي که انسانها با وحشت و هراس به هر پديده طبيعي مينگريستند و در هر گوشه اي به انتظار برخورد با موجودات عجيب و مافوق الطبيعه بودند. در دوراني که بشر خود را اسير نيروهاي خارق العاده و رام نشدني ميدانست و اميدوار بود سرنوشت خويش را با شرک و بت پرستي، نيايش مردگان و هراس از زندگاني که با خرافات و شعائر و آداب بدوي آميخته شده بود تحول بخشد. ابرمردي ظهور کرد که پيام نافذ يگانه توحيدش و صداي پر طنين حق پرستيش مرزهاي زمان و مکان را در هم ريخت و از لابلاي قرون و اعصار تاريخ جهل را در نورديد و به فضاها و مکانهاي دور پراکند.

او مبشر سرور و صفا و راستي و محبت بود و مبلغ اراده و اختيار و کار و فعاليت. او بر آن شد که سرنوشت بشر را از کف اختيار خدايان و کاهنان، رمالان و سرداران و سردمداران بدر آورد و در دستهاي پر توان و سازنده انسانهاي راست پندار و راست کرداري که جز در مقابل حق سر فرود نياورند قراردهد. و همين امر موجب اشاعه سريع انديشه هاي او و سربلندي ايرانيان آگاه گرديد. سرودهاي مذهبي که از اعصار بسيار کهن بنام (گاثاها) بر جاي مانده است بخشي از پيام هاي زرتشت است که با رسالتش انقلاب فکري عظيمي را در انديشه بشري پايه گذاري کرد. اين انديشه والا هر چند ابتدا به ظاهر پيروان بسيار نيافت ولي در بسياري از مکاتب فکري و مذهبهاي دورانهاي بعد اثر خود را بجاي گذاشت.

آرياها احساسات و عواطف و معتقدات خود را بيشتر در لباس شعر و سرود نمايان مي ساختند و گفتار منظوم از هنرهاي جالب توجه آنان بشمار ميرفت. به ويژه ميتولوژي و اسطوره هاي مذهبي و فولکلوريک خويش را به صورت حماسه و شعر ميسرودند که حفظ کردن و انتقال آنها نيز بسيار آسانتر صورت ميگرفت. سرودهاي ريگ وداي آرياهاي هند از کهن ترين نمونه هاي اين اسطوره ها و معتقدات مذهبي منظوم است. سرودهاي زرتشت و سرانجام سروده هاي نغز و دلکش گويندگان قديم پارسي را که در ادبيات جهان بي نظير است ميتوان نشانه هاي جوان تري از اين هنر آريايي دانست.

گاث يا به زبان اوستاي قديم "گاثا" به معني سرود است و در زبان سانسکريت يا زبان آريائيان هند، نيز همين مفهوم را دارد. در پهلوي يا زبان ايرانيان دوران ساساني نيز "گاث" به معني سرود بوده است. نام حقيقي زرتشت به آنگونه که در گاثاها آمده «زرتوشتره اسپيتامه» است. يونانيان، زرتشت را "زرو آستر" مي ناميدند و معتقد بودند که اين نام را کلمه آستر يا استر (ايستار) به معني ستاره مشتق شده و مفهوم آن ستاره شناس بوده است.

پروفسور گيگر خاورشناس مشهور آلماني معتقد است که برخي از يونانيها نام او را ترکيبي از کلمات زئيرا به معني نياز و استر (استار) به معني ستاره ميدانستند که رويهم مفهوم آنکه به ستاره نياز مي برد (يا مدد ميگيرد که همان محاسبات نجومي است) داشته است. بهمين جهت گاهي هم زرتشت را استروتوتم يا فرمانرواي ستارگان (که همان عالم آگاه بر ستارگان باشد) مي ناميدند.

رستاخيز زرتشت و تعليمات وي

آئين اوستا خود به خود بوجود نيامده بلکه داراي مؤسس است که از آن طريق مندرجات اوستا را با کيش قديم آريايي و آئين شرک ايران مقايسه مي کنند و تحولي را نمايان مي بينند که تحقق پذيرفته و دين جديد در آنزمان تأسيس  شده است. از طرفي زرتشت در گاتها از خويشتن چون انساني ساده سخن مي گويد، نه چون يک وجود افسانه اي. از خداوند متعال (اهورامزدا) به او وحي شده است که آئين خود را به هم ميهنانش و همچنين خانواده اي که در زندگاني او سهم عمده داشته اند و در تبليغات کمک کرده اند اعلام دارد، با اين ترتيب مطالعه منشاء و مبدأ دين زرتشت به طريق قانع کننده اي مشکل و شايد غير ممکن مي باشد، زيرا مهمترين مدرکي که درباره اين دين بدست ما رسيده است کتاب آسماني همان دين مي باشد که به نام (اوستا) موسوم و حقيقت امر اين که کتاب اوستا هشتصد سال بعد از زرتشت پيامبر اين دين نوشته شده است، اين کتاب شامل سه بخش و از مبادي مختلف ميباشد.

گاتها که قديمي ترين قسمت هاي اوستا و شامل سرودها است در زمان هخامنشيان تدوين يافته و قسمتهاي ديگر اوستا در زمانهاي بعدي درست شده است، در زمان ساسانيان همه قسمت اوستا را جمع آوري کردند و هم در اين دوره بود که اوستا (تمام کتاب اوستا) تدوين يافت و اين خود در دوراه اي بود که آئين زرتشت دين رسمي و انحصاري سراسر ايران زمين شده بود. زرتشت در کتاب مقدس اوستا (زاراتوشترا) خوانده شده است.

مطابق آنچه که از اوستا معلوم ميشود، زرتشت در «مدي» بدنيا آمده و از ميان طايفه اي از مغ ها برخاسته است و اين طبقه و طايفه در حقيقت از مردم عاقل و اهل نظر و فيلسوف و دانشمند ملت ايران بود. وقتي زرتشت به سن 20 رسيد از دامهائي که افسونگران و جادوگران و احضار کنندگان ارواح براي او درست کرده بودند گريخت و از دنيا کناره گيري کرد و اين عمل براي اين بود که خود را آماده اجراي فرمان آسماني که به او وحي شده بود نمايد.

در سي سالگي به الهامات و وحي هاي آسماني رسيد که در آنها امشاسپند و (هومانو) که به معني پندار نيک است بنظر او آمد؛ و او را به آسمانها برد و به خدا نزديک کرد. زرتشت دستورات خدائي را گرفت، به فواصل ده سال شش بار ديگر اين الهامات به او دست داد، در چهل سالگي رسماً براي تبليغ دين جديد به مبارزه و پيکار پرداخت. بيش از دو سال از ظهور او نگذشته بود که توانست با تبليغ مؤثر پادشاه عصر يعني (ويشتاسب) را بدين خود برگرداند و به پشتيباني همين پادشاه بود که زرتشت توانست همه ايران را به آئين زرتشتي آشنا کند و بدون ترس در همه جا دين خود را رواج دهد؛ زيرا ديگر نه از مجازات مي ترسيد و نه مانعي براي کار او وجود داشت، آنوقت گروه گروه مردم به دين او در مي آمدند و همه ايران از آن آگاهي داشتند. بيش از سي و پنج سال زرتشت به پشتيباني و اجراي مراسم دين خود پرداخت و اين بدون شک به کمک و پشتيباني سلسله هخامنشي بود. وي در سن هفتاد و هفت در جنگي مقدس که عليه يورش قبيله (هياوآ) مي کرد زندگي را بدرود گفت؛ و يا بقولي با هفتاد تن از پيروانش در پرستشگاه بلخ حين نيايش و ستايش اهورامزدا بدست "براتور" نام توراني به شهادت رسيد. برخي از محققان نوشته اند که در دوران باستان چند نفر به نام زرتشت آمده اند که مروج عقايد زرتشت نخستين بوده اند؛ از جمله فريدون را زرتشت ثاني و جاماسب را زرتشت سوم دانسته اند که در زمان ويشتاسب پدر داريوش ظهور کرده است.

زرتشت به دو عالم معتقد است: يکي روحاني يا « مينو » و يکي جسماني يا « گيتي » و آنچه در عالم است به دو قسم تقسيم مي کند؛ تقدير يا « بخشش » و فعل يا « کنش » و حرکات افعال انسان را سه قسم مي کند؛ اعتقاد يا « منش »، گفتار يا « گويش »، رفتار يا « کنش »، و وقتي انسان به مرتبه سعادت عالي رسيده و، به يزدان نزديک شده و اهل بهشت است که هر سه چيزش اصلاح و داراي: انديشه نيک، گفتار نيک و کردار نيک شده باشد. زرتشت مي گويد، بناي آفرينش عالم بر اضداد است و اين خاکدان ميدان مبارزه نيکي و بدي يا جنود يزدان و اهرمن، و کائنات مابين گير و دار اين قوا واقعند و سعادت بشر بستگي به پيروي اين دو چيز متضاد است و بهشت جاويدان منزل پيروان يزدان و صاحبان نيت و گفتار و کردار نيک است و دوزخ اتباع پليدان و ارواح اهرمني.

اعتقاد به ظهور آخرين منجي

به موجب مقررات آئين زرتشت هر هزار سال از دختري باکره از نطفه زرتشت نجات دهنده اي نمايان مي شود، در هزاره سوم يعني آخرين دوره (سوشيانت) ظهور مي کند، مردگان زنده مي شوند؛ حوادث آسماني موجب ذوب شدن فلزات در دل کوهها مي گردد؛ فلز ذوب شده براي مؤمنين شير سرد و براي دشمنان دين، دردناک است، مردم بدکار و شياطين نابود مي شوند، نيکوکاران به آب زندگي جاويد ميرسند. طبق مدرکي سوشيانت و بنا بر سند ديگر شخص زرتشت خودش آئين مزدا را تکريم و تقديس مي کند؛ خراي از جهان ميرود و خوشي و شادي برقرار ميگردد. کرگ لينگر مينويسد: در دين زرتشت مفهوم بزرگي وجود دارد که نه در آئين مصريان قديم ديده مي شود و نه در انديشه هاي بسيار عميق هندو، آن اين است که جهان داراي تاريخ است و از قانون تحول پيروي مي کند، وضع فعلي جهان را به مرحله نهائي رهبري مي کند، همه نيروها در کار خود بايد به آن راه بروند، در نظر زرتشت دنيا از برنامه استمرار تاريخ پيروي مي کند و ميدان جنگ است، مبارزه اي پر شور، نيروها را مقابل يکديگر قرار داده است و اين امر واجب است و نتيجه آن تکامل مردم با تقوي و بهره مندي از زندگي جاويدان است.

جايگاه برزخ

طبق آئين زرتشت بين بهشت و دوزخ جائي است که برزخ ناميده مي شود، و اين محل جاي کساني است که اعمال نيک و گناهان آنها يکسان است، اين دسته در برزخ تا روز واپسين خواهند بود و آنگاه که همه مردگان زنده شدند آنها نيز بيرون خواهند آمد، زيرا ديگر صاف و پاک شده اند و به مقر سعادتمندان خواهند رفت.

تأثير آئين زرتشت در يهوديان و دين مسيح

بطوريکه بيشتر محققان معتقدند با بررسي دقيق مي توان نفوذ آئين مزدا را در اديان ديگر نمايان ديد.

فتح بابل بدست کوروش کبير موجب شد، ميان ايرانيان و يهوديان رابطه برقرار گردد و به آنان اجازه داده شود که به کشور خويش بازگردند؛ در نتيجه، بسياري از اصول آئين مزدا در ميان يهوديان رواج يافت و سپس در معتقدات مسيحي نفوذ کرد، مکتب ثنوي، شيطان را در برابر خدا قرار ميدهد؛ عقيده به فرشتگان و زندگي جاويدان و معاد از اصول مزديستا است که در اديان مذکور ديده مي شود.

آئين بهائيت

سيدعلي محمد باب

بنيانگذار اين فرقه سيد علي محمد شيرازي است که در اول محرم سال 1235 هجري در شيراز متولد شد. پدر او ميرزا رضا بزاز شيرازي بود که در اوان کودکي وي زندگي را بدرود گفته بود و سختي ها و رنجهاي سيد علي محمد از همين زمان آغاز گشت. پس از مرگ پدر زير سرپرستي دائي خود سيد علي که پيشه تجارت داشت قرار گرفت. پس از رسيدن به سن بلوغ به آموختن درسهاي ابتدايي فارسي و سپس به فراگرفتن ادبيات فارسي و عربي پرداخت و آنگاه در سلک طلاب علوم ديني درآمد.

در اين مدت کارهاي او عادي نبود، بدين طريق که از مردم کناره گرفت و در رياضت کشي و چله نشيني و گرفتن ختومات مي کوشيد. و نيز از ويژگيهاي وي خوش نويسي و تند نويسي بود؛ بطوريکه در اين هنر ميان مردم مشهور شد و او را خوشنويس ماهري ميشناختند. اينها خصوصياتي است که در شرح احوال اوليه او ثبت شده است.

بهرحال سيدعلي محمد شيرازي پس از پايان تحصيلات مقدماتي و فراگرفتن اصول ادبيات عرب و منطق در تجارتخانه دائي خود به امور داد و ستد پرداخت و پس از چندي به همراه دائي خود به بوشهر رفت و در تجارتخانه دائي خود به کارهاي امور بازرگاني اشتغال ورزيد. وي در مدت اقامت در بوشهر اوقات فراغت خود را به مطالعه کتابهاي ديني و دعاهاي وارده و ختومات و رياضت ميگذرانيد و از اين رو هميشه تنها بسر ميبرد.

در مدتي که سيدعلي محمد شيرازي در بوشهر بسر مي برد در اثر رياضتها و خواندن دعاهاي مداوم داراي افکار لطيف، شاعرانه و ساده شده بود و آمادگي زيادي براي پذيرش افکار تازه پيدا کرده و گويا اضطرابي نيز در فکر و خيال او پديدار شده بود. با اين اوضاع و احوال و آمادگي ذهني و جستجوگري در سال 1255 هجري در 20 سالگي به سوي کربلا رهسپار گرديد و در آنجا با بعضي از شاگردان سيد کاظم رشتي دومين پيشواي فرقه شيخيه که نزديک بودن ظهور حضرت مهدي (عج) را تبليغ ميکرد آشنا شد و به راهنمايي آنان به نزد سيد کاظم رشتي راه يافت.

در مدت زمان ماندن سيدعلي محمد شيرازي در کربلا و استفاده او از حوزه درس سيد کاظم رشتي اختلاف است. طبق نوشته خود سيدعلي محمد شيرازي، مدت يکسال در خدمت سيد رشتي بوده است. در روزهاي آخر آن يکسال به همراه چند نفر از همدرسان خود مدتي به کوفه رفت و در مسجد بزرگ آن شهر که مسکن مرتاضان و معتکفان بود به رياضت و چله نشيني و اعتکاف پرداخت. پس از آنکه چله اي در مسجد کوفه گرفت، يعني چهل روز در آنجا به رياضت نشست؛ دوباره به کربلا رفت و در حوزه درس سيد رشتي حاضر شد. ولي اين بار بيشتر در انزوا و تنهايي بسر مي برد.

سيدعلي محمد شيرازي در سال 1257 هجري (1217 خورشيدي) از کربلا به شيراز مراجعت کرد. در آنجا نيز همانند سالهاي توقف در بوشهر و کربلا به خواندن دعاها و ختومات در انزوا گذرانيد. پس از مرگ سيد کاظم رشتي دومين پيشواي فرقه شيخيه در سال 1259 هجري که در وصيت نامه خود نوشته بود ظهور امام غايب نزديک است و بهمين علت جانشيني براي خود انتخاب نکرد. سيدعلي محمد شيرازي در سال 1260 هجري (زمان حکومت محمدشاه قاجار) در شيراز خود را «باب» ناميد. (باب به معني "در" است و منظور اين نام دري است که مهدي موعود از آن طريق دستورهاي خود را براي مردم صادر مي کند) سپس به سال 1263 هجري خود را پيام آور مهدي (عج) دانست و کتابي بنام «بيان» منتشر کرد.

در اين کتاب اصول آموزش ديني او بيان مي شد. باب مي انديشيد که جوامع بشري پيوسته در حال پيشرفتند و رهبران اين جوامع بنا به مقتضيات زمان عوض مي شوند. زمانهاي بعدي با زمانهاي پيشين فرق دارند و بايستي نظام و قوانين نوين ويژه زمان بر جامعه حکومت کنند. نظام ها و قوانين پيشين به انگيزه کهنگي در دوره جديد نمي توانند نافذ باشند. و خداوند قوانين تازه را از طريق پيام آور به جامعه ابلاغ مي کند. رهنمودهاي پيام آور از راه کتاب مقدس به مردم ارائه مي شود. و بنابراين کتاب تازه جاي کتاب قديمي را ميگيرد. بنا به عقيده باب تورات را موسي ارائه داد. عيسي انجيل را به مردم ارائه نمود و حضرت محمد قرآن را آورد.

سيدعلي محمد شيرازي که خود را پيام آور جديد ميدانست ضمن کتاب «بيان» يعني کتاب مقدس جديدش، برابري تمام مردم از جمله زنان را اعلام داشت. او تأکيد کرد که به مرور زمان آموزشهاي او در تمام جهان گسترده خواهد شد. اما هم اکنون دين بابي فقط در پنج منطقه ايران يعني آذربايجان، مازندران، عراق عجم(ايران مرکزي)، فارس و خراسان نفوذ خواهد کرد.

بهرحال سختي و فساد و فشار استبداد و وخامت اوضاع اقتصادي و معنوي و سياسي، و مظالم حاکمان و مالکان زمان قاجار و نيز تلفات ناشي از بيماريهاي مسري و ناامني روح مردم آنزمان را بيش از پيش علاقمند به ظهور امام غايب و نجات بخش موعود مي نمود که هدف و آرزوي نهايي همه اديان است.

در چنين اوضاع و احوال نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي که مردم منتظر ظهور نجات دهنده موعود بودند سيدعلي محمد شيرازي ادعاي خود را اعلام داشت و داعيان وي به مردم ميگفتند که او همان امام منتظر و مهدي موعود است که در انتظارش هستيد. شايد سيد باب در آغاز باور نداشت که مردم دعوت او را زود اجابت کنند. ولي در همان آغاز دعوت، کسان بسياري مريد او شدند و بيشتر آنان همان شيخيان بودند که به استناد گفته هاي شيخ احمد احسائي و سيد کاظم رشتي در جستجوي ظهور امام غايب در شهرها مي گشتند.

در اين زمان با توجه به موقعيت نااميدانه مردم از بهبود وضع اجتماعي و اقتصادي جنبش سختي ميان مردم شيعي مذهب افتاد و اغلب کسانيکه دلشان براي ديدن طلعت امام زمان پر ميزد نديده و نشناخته او را قبول کردند و به او ايمان آوردند. در اندک مدت شورشي عظيم ميان خاص و عام بلند شد، تا سرانجام نظام الدوله حسين خان قاجار که حاکم شيراز بود او را توقيف کرد و مدت شش ماه در زندان شيراز محبوس نگاهداشت. از اين تاريخ به بعد مردمي که مشتاق ديدار امام نوظهور بودند او را نديدند. زيرا ديگر آزاد نشد و تا آخر عمرش تحت نظر و يا در زندان گذرانيد و اين امر بيشتر باعث ابهت او در نظر مردم شد.

منوچهرخان معتمدالدوله، خواست که باب را از نزديک ببيند و حقيقت امر را دريابد و چند نفر را فرستاد تا او را از زندان شيراز به اصفهان بردند. بر حسب فرمان حاجي ميرزا آقاسي صدراعظم محمدشاه قاجار که به سبب تمايلات عرفاني روابط خوبي با روحانيون نداشت، سيد باب را از اصفهان به آذربايجان بردند و در شهر ماکو يعني در شمالي ترين نقطه ايران که هم مرز کشورهاي روسيه و عثماني بود، بصورت تبعيد نگاهداري کردند. سيدعلي محمد باب در سال 1266 قمري در تبريز کشته شد.

 ظهور فرقه بهائي

پس از تبعيد ميرزا حسينعلي بهاء از ادرنه به "عکا" وي براي جلب پيروان جديد به فعاليت مستقل خود زير عنوان "من يظهره الله" و "بهاءالله" افزود. و مدعي نبوت و پيامبري شد و اظهار ميداشت که ظهور او همان معادي است که سيدعلي محمد باب پيش بيني کرده بود به همين جهت بيشتر بابيان که به همراه او به عکا رفتند و يا آنان که بعد به او ملحق شده و يا ارتباط مي يافتند بهائي خوانده شدند. بهاءالله بوسيله مکاتبه از عکا به ايران، بابيان ايران را هم کم کم پيرو خود گردانيد بطوريکه بيشتر بابيان بهائي شدند و بهاءالله را هم "من يظهره الله" دانستند. او روش تازه اي براي بهائيان ساخت و تا آخر عمرش مدت بيست و چهار سال با کمال فراغت و آسودگي اساس آئين خود را در عکا استوار کرد.

رمز پيروزي ميرزا حسينعلي بهاء در ادعاي "من يظهره الله" خود چند عامل بوده است؛ يکي اينکه وي برادر جانشين سيد باب بود و از آغاز خلافت صبح ازل نزد بابيان داراي احترام بود. دوم اينکه او مردي باهوش و دورانديش بود و اشتباهات باب و عوامل پيروزي او را مورد نظر قرار داده و خوب به اوضاع و احوال اجتماع و مذهب و زمان خود آشنا گرديد. از طرفي هم خود ميرزا حسينعلي و هم جانشينانش از جمله پسرش عبدالبهاء نوشته اند که جانشين اصلي سيد باب، بهاءالله بوده و براي مصلحت، ابتدا صبح ازل در ظاهر و بطور موقت بدان سمت به مردم معرفي شده بود تا توجه مخالفان متوجه بهاءالله نگردد.

ميرزا حسينعلي بهاءالله نوشته ها و مقاله ها و رساله ها و کتابهايي به فارسي و عربي نوشت و عقايد و احکام مکتب خود را به عنوان وحي در آنها ايراد کرد. تفاوت اساسي که ميان نوشته هاي ميرزا حسينعلي بهاءالله و سيدعلي محمد باب مشاهده مي شود، اين است که نوشته هاي بهاءالله هم از لحاظ ادبي و هم از نظر مفهوم و معنا عميقتر و بهتر از نوشته هاي عربي باب مي باشند. مهمترين نوشته هاي ميرزا حسينعلي بهاء به شرح زير است:

1. کتاب اقدس که به زبان عربي است و کوشيده است که جمله هاي آن را مانند جمله هاي قرآن ايراد کند، او اين کتاب خود را وحي منزل شمرده است و داراي 470 آيه است، و شامل همه احکام و حدود آئين بهاء مي باشد که در عکا نوشته شده است.

2. کتاب ايقان که ظاهر آن به فارسي است، ولي بيشتر جمله ها و واژه هاي آن به عربي مي باشد. بهاءالله اين کتاب را نيز وحي منزل شمرده و در آن به قول خودش خواسته حقانيت قيام باب و نبوت و اصول دين خود را مورد استدلال و توجيه قرار دهد. از قرار معلوم آن را پيش از اقدس نوشته است.

3. کتاب اشراقات که آن را به تقليد کتاب "بيان" سيدعلي محمد باب هم به عربي و هم به فارسي نوشته است که شامل بر احکام و حدود آئين بهاء است.

4. کتاب هفت وادي که آنرا براي شيخ عبدالرحمن کرکوتي نوشته و چون کرکوتي از مشايخ صوفيان بود، بهاءالله مصطلحات صوفيان و عارفان را در آن بکار برده است.

5. کتاب "الواح السلاطين" که آن هم به فارسي و عربي نوشته شده و عبارت است از نامه ها و الواح پراکنده اي که آنها را بهاءالله به پادشاهان و رئيسان جمهور کشورها نوشته است (حاوي 66 لوح). علاوه بر اينها رساله ها و الواح ديگري نيز نوشته که به مجموع آنها "الواح بهاءالله" گفته مي شود.

ميرزا حسينعلي بهاء مؤسس مذهب بهاء به سال 1309 هجري در هفتاد و شش سالگي در شهر عکا زندگي را بدرود گفت و از سه زن او چهار پسر و دو دختر باقي ماندند. يکي از آنها ميرزا عباس، ملقب به عبدالبهاء است که جانشين او گرديد.

آئين ماني

در قرن سوم ميلادي آئين ديگر همگاني يعني (آئين مانوي) در اطراف مرزهاي مشترک ايران و بابل نمايان گرديد. مؤسس آن ماني يا مانس نام داشت و نسبش از طرف مادر به اشکانيان (پارتيان) ميرسيد. نام پدرش تيک (پاتک) يا فوتتق بابک پسر ابوبزرام بود که از همدان به بابل در بين النهرين رفته بود. وي به سال 215 يا 216 ميلادي (سال چهارم سلطنت اردوان، آخرين پادشاه اشکاني) در قريه ماردينر در ولايت «مسن» ناحيه نهر کوتاه در بابل باستاني متولد شد. پس از فرا گرفتن علوم متداول زمان خود به آئين مغتسله که يکي از فرقه هاي گنوسي است و در آن زمان در نواحي بين فرات و دجله ساکن بودند درآمد؛ ولي بعد هنگامي که از اديان زمان خود مانند زرتشتي و مسيحي و آيين هاي گنوسي به ويژه مسلک ابن ديصان و مرقيون آگاهي يافت، منکر مذهب مغتسله گرديد. ماني آئين زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و بقول خودش در سيزده سالگي (سال 228 ميلادي) چند بار مکاشفاتي يافت و فرشته اي اسرار جهان را بدو عرضه داشت و سرانجام پس از آغاز دعوت آئين خود در سال 242 ميلادي خويش را فارقليط که مسيح ظهور او را خبر داده بود معرفي کرد. چنانکه در سرودي که به زبان پهلوي سروده گويد:

«من از بابل زمين آمده ام تا نداي دعوت را در همه جهان پراکنده کنم.»

ماني در باب آفرينش مي گفت: در آغاز خلقت دو اصل وجود داشته است. يکي نيک و ديگري بد. نور را خالق خير و تاريکي را خالق شر ميدانست و ميگفت:

انسان در اين ميان مختار است به جلوه هاي دو اصل مذکور، يعني به بدي: که تيره انديشي، نادرستي، خودخواهي احمقانه، کشتار، حق کشي و غيره است. يا به نيکي که روشن انديشي، مهرباني، دوستي، گذشت، اتحاد، صميميت، غمخواري ديگران و غيره است توجه و کمک کند. اگر به نيکي توجه کند، رستگار و اگر به بدي عمل کند سرافکنده و معذب خواهد شد. و حاصل آنکه تمايل به نيکي باعث سرافرازي و عروج و بقا و تمايل به بدي سبب اضمحلال و فناي آدمي مي گردد. او مي گفت: در حقيقت روشنائي و تاريکي، يا نيکي و بدي (يا روح و ماده) هستند که بعلت اصل غير قابل تغيير سرنوشت سرشت خود مجبورند به مسير تعيين شده ازلي خويش ادامه دهند. زيرا در اصل:

از نيک و بدي نايد و از بد ثمر نيک                          اين گفته ماني است که او گفته به تفکيک   (رفيع)

در اين ميان فقط انسان است که با تعيين و انتخاب مسير تمايلي يا مصلحتي خود ميتواند به يکي از آن دو راهي که در پيش دارد عمل کند و يا بهتر بگوئيم:

نيکي و بدي دو راه تعيين شده قطعي است و هر انساني عامل انتخاب و ادامه حرکت آن دو در وجود خود است.

ماني ابتدا پيرو يکي از فرقه هاي مسيحي ماندائي يا زارئيان بود. اين دسته حضرت يحيي را پيغمبر حقيقي ميدانست و عيسي را دروغگو مي شمرد، با بي همسري و رياضت در زندگي مخالفت داشت.

ماني پس از مطالعه آئين زرتشت خود را مصلح آن شناخت. هند را سياحت کرد و با عقايد بودائي آشنا شد، سپس به ايران بازگشت و به تبليغ دين جديد پرداخت و آن را با اديان زرتشتي و بودائي و مهري و مسيحي مطابقت داد، ولي تحت تعقيب روحانيان زرتشتي قرار گرفت و محکوم گرديد و در سال 276 ميلادي در شصت سالگي مصلوب شد.

اصل و مبدأ آئين ماني و علل ظهور آن

پس از سقوط و انقراض دولت اشکانيان و گسترش آئين مسيح که تغيير شکل يافته آئين مهر بود (مشابهت هاي ديني مسيح با آئين مهر آنقدر زياد بود و به قدري در ساختن دين مسيح از آئين مهر کمک گرفته شده بود که براي پيروان آئين مهر آسان بود که دين مسيح را بپذيرند؛ بدون اينکه احساس کنند از دين اصلي خود زياد فاصله گرفته اند:

1. علامت صليب که خاص آئين مهر بود و بر پيشاني سربازان مهر داغ يا خال کوبي مي شد، علامت دين مسيح قرار داده شد.
2. روز
 يکشنبه که روز خورشيد بود بيشتر در اثر تلقين پيروان مهر روز اول هفته مسيحيان شد و آن را روز خداي ما خواندند. (Day of our Lord
)
3. روز تولد مهر که در اول زمستان يعني هنگام بلند شدن روزها پس از رسيدن به کوتاهترين زمان خود
 بود و روز تولد مهر شناخته مي شد، مسيحيان به عنوان روز تولد مسيح شناختند و آن را عيد کريسمس يا نوئل خود قرار دادند.
4. مسيح مانند مهر در غار يا (دالان دراز) پا به عرصه وجود مي نهد و مانند او از سنگ برخاسته به
 
آسمان ميرود.
5. ميهماني مقدس آخرين شام به طوري که در انجيل آمده با شام آخرين شب مهر شباهت دارد.
6. هر دو از مادراني باکره به وجود
 
مي آيند.
7. هيچيک زن
 
نميگيرند.
8. مهر با کشتن گاو موجب زنده شدن موجودات و تجديد حيات يافتن آنان ميگردد و حضرت مسيح نيز مردگان را از گور بر مي خيزاند.
9. غسل تعميد در آئين مهر از ضروريات بود و همين امر جزو آداب اصلي مسيحيت گرديد.
10. در جزو مراسم و آداب مهر اين بود که همه حاضران در خوردن از يک قطعه نان و آب ممزوج
 با شراب به عنوان هئومه شرکت ميکردند و پيروان مسيح نيز در 
کليساها نان و شراب ميخورند.
11. ميترا در پايان جهان به اين عالم باز ميگردد، تا جهان را پر از عدل و داد کند و اشخاص صالح و درستکار را از اشخاص گناهکار جدا کند و به درستکاران شير مقدس يعني هئومه ممزوج با روغن بدهد تا عمر جاويد يابند و حضرت عيسي نيز در پايان جهان به اين دنيا باز خواهد گشت.
12. جزو مراسم آئين مهر - ناقوس و روشن کردن
 
شمع هست که هر دو در دين مسيح نيز به چشم ميخورد.
13. مهر ايزد عهد و پيمان است، و جالب است که کتاب انجيل را نيز کتاب عهد جديد مي نامند.) مغرب زمين دين مسيح را به ايران فرستاد و در مقابل اين آئين به مرور در ايالت مرزي ارمنستان و
 نواحي ديگر بطور کامل بسط و انتشار يافت.

درست در همين زمان بود که دين ماني در ايران به وجود آمد. دين ماني در حقيقت واقع: آئيني است که از ترکيب دين زرتشت و دين مهر و مسيحيت به وجود آمده است، ميخواست ديني يگانه و مشترک بين آنها بسازد و اگر اين فرض به موفقيت منجر مي شد و مورد قبول همه واقع مي گرديد، خطر بزرگ دو دستگي دين و اختلافات آنها براي هميشه رخت بر مي بست.

ماني وقتي به سن 27 رسيد (242 ميلادي) روزي که شاپور اول تاجگذاري مي کرد براي نخستين بار به انتشار دين خود پرداخت. شاپور اول گفتار ماني را پذيرفت و به اتباع خود دستور داد چنان کنند. اينکار بر زرتشتيان سخت ناگوار آمد و موبدان اجتماع کردند تا وي را از اين عقيده منصرف سازند. ولي شاپور درخواست آنها را نپذيرفت.

ماني در اثبات عقيده خود کتابهايي چند پرداخت، از جمله کتاب "کنزالاحياء" است در شرح آنچه در نفس از جهت روشنائي مايه خلاص و از جهت تاريکي مايه فساد است. و در اين کتاب افعال نکوهيده را به ظلمت نسبت ميدهد. کتاب ديگري دارد بنام "شاپورگان" که نفس رهائي يافته و نفس درآميخته با اهريمنان و آلوده به کژي را شرح ميدهد، و نيز کتابي دارد بنام "الهدي التدبير" و دوازده انجيل که هر انجيل را به حرفي از حروف تهجي ناميده و نماز را بيان نموده و آنچه بايد در خلاص روح بعمل آيد توضيح داده است. کتاب ديگر وي "سفرالاسرار" است که آيات و معجزات انبياء را مورد طعن قرار داده است و بسياري کتابها و رساله هاي ديگر.

شاپور مدت ده سال به کيش ماني وفادار ماند، تا اينکه موبد موبدان نزد او رفت و گفت: اين مرد دين ترا فاسد کرده است، مرا با او روبرو کن تا با او مناظره و مباحثه کنم. شاپور آنها را روبرو کرد. موبد موبدان در صحبت برتري يافت و شاپور اول از ثنويت دين ماني برگشت و به مذهب زرتشت درآمد. موبدان در صدد قتل ماني برآمدند. ماني ايران را ترک گفت، زيرا شاپور اول او را به کشمير تبعيد کرده بود. وي پس از هند به ترکستان رفت و سپس به چين رهسپار گرديد. در چين طرفداران زيادي دور او جمع شدند. اين طرفداران جديد بيشتر ترکان آن ديار بودند و از همينجا بود که آوازه شهرت کارهاي مربوط به نقاشي و تصوير گري او با آموزش جديد از صنعت گران چيني آغاز گرديد.

واقعه اعدام ماني

پس از مرگ شاپور ساساني در سال 272 ميلادي ماني به ايران بازگشت. هرمزد اول ماني را به چشم احترام مينگريست، اما وهرام (بهرام) اول برادر هرمز اول که پادشاهي عشرت طلب و سست عنصر بود؛ ماني را بدست روحانيون زرتشتي سپرد و آنان وي را چندان عذاب دادند تا زندگي را بدورد گفت. بنابر يک روايت ماني، مصلوب شد و برخي گويند زنده زنده پوست او را کندند. بعدسرش را بريدند و پوست او را پر از کاه کرده به يکي از دروازه هاي شهر گنديشاپور خوزستان بياويختند (275 يا 276 ميلادي) و از آن پس آن دروازه به باب ماني موسوم گشت.

ماني مخترع خط جديد هم بوده داراي حروف مصوته، که کتابهاي مانويان پارتي زبان و پارسيک زبان و سغدي زبان و غيره به آن خط که مشتق از سرياني و ساده تر از آن است، نوشته شده. ماني 6 کتاب نوشته و منشورهاي بسيار به اصحاب و پيروان خود و شايد ديگران هم فرستاده که اسامي عده اي از آنها در ضمن فهرست 76 رساله ماني و اصحاب او در کتاب الفهرست ابن نديم به ما رسيده است. پنج کتاب را به زبان آرامي شرقي (که ماني در سرزمين آنان بزرگ شده بود) نوشته و يک کتاب هم به نام "شاهپورگان" به پارسيک يعني زبان جنوب غربي ايران نگاشته که بيشتر مندرجات آن راجع به معاد بوده است. يکي از کتابهاي ماني معروف به "سفر الجبابره" است که قطعاتي از آن به زبانهاي ايراني بدست آمده و در زبان ايراني به نام کتاب "کوان" [ ک ] خوانده مي شد که جمع "کو" و مشتق از لغت اوستائي "کوي" [ ک ] است که در زمان ساسانيان به معني "جبار" استعمال مي شده است. ديگر "کنزالاحياء"، "سفرالاسرار"، "فرقماطيا" که در مآخذ ايراني ظاهراً "بنگاهيک" و در لاتيني شايد همان "اپيستو لاخوندار منتاء" معروف است. ديگر انجيل زنده يا انجيل ماني را بايد نام برد. اين کتاب که قطعاتي از آن در آثار تورفان بدست آمده بر 22 قسمت مطابق 22 حرف تهجي آرامي بنا شده بوده است، و ظاهراً يک جلد آلبوم تصاوير که مبين و نشان دهنده مطالب کتاب بوده و در يوناني "ايقون" و در زبان پارتي "اردهنگ" و در پارسيک "ارتنگ" و در قبطي "ايفونس" و در کتابهاي مانوي چيني "تصوير دو اصل بزرگ" ناميده مي شد.

آئين اسلام

ولادت حضرت محمد

در عام الفيل (سالى كه سپاه ابرهه به قصد تخريب خانه خدا به مكه هجوم آوردند) قادر متعال از نسل اسماعيل پيامبر (عليه السلام) فرزندى به دنيا آورد كه قرار بود با ابلاغ آخرين شريعت الهى، بزرگترين تحول را در تاريخ بشريت ايجاد كند، و مكتبى حيات بخش و انسان ساز را به تشنگان معرفت و عدالت عرضه نمايد.

 

نام پدر اين كودك، عبدالله و نام مادرش آمنه بود. پس از تولد نوزاد، طى مراسمى خاص، نام (محمد) را براى او برگزيدند. اين نام را (عبدالمطلب) جد پيامبر انتخاب كرد و مادرش، نام (احمد) را برگزيد و در قرآن به هر دو نام اشاره شده است.

 

پدر او بنابر آنچه مشهور است، پيش از ولادت (محمد) از دنيا رفت. تربيت و نگهدارى كودك را عبدالمطلب، جد او و پس از وى ابو طالب، عموى ايشان متكفل شدند.

 

كودك سه روز از مادر شير خورد. پس از آن، وى را به (ثويبه)، كنيز ابو لهب ـ عموى پيامبر ـ سپردند. او چهار ماه كودك را شير داد، سپس وى را به (حليمه سعديه) سپردند و او آخرين دايه حضرت بود.

 

محمد (صلى الله عليه وآله) در سرزمين سخت و خشن عربستان رشد و كمال يافت. سرزمينى با مردمى خرافى، بت پرست، متعصب، جاهل و نادان مردمى كه دختران را زنده ب‏گور مىكردند و گاه به خاطر تعصبات بيجاى قبيله ‏اى، سالها با يكديگر مىجنگيدند. اگر شتر يك قبيله وارد سرزمين قبيله ديگرى شده و كشته مىشد، همين براى آغاز جنگى بزرگ كافى بود!

 

پيش از بعثت، در ميان مردم مكه فقط 17 نفر و در ميان مردم مدينه فقط 11 نفر باسواد بودند. كعبه كه پايگاه توحيد ومركز يكتاپرستى است، به بتخانه و محل آويختن اشعارى پوچ و بىمحتوا تبديل شده بود. آثار خداپرستى محو و رذايل، فضايل و فضايل انسانى، رذايل به شمار مىآمدند.

 

محمد در دوران جوانى چنان معروف و خوشنام و درستكار بود كه به (امين) ملقّب شد و حتى در ميان منازعات قومى، وى را به عنوان داور انتخاب مىكردند. از جمله، هنگام نزاع بين قبايل عرب بر سر نصب حجرالاسود در محل خودش، كه ميانجيگرى پيامبر، همه را مسرور ساخت و به مشاجره آنها خاتمه داد. در دوران جوانى مدافع سرسخت ضعفا و دشمن سرسخت ظالمان و ستمگران بود. (محمد امين) از امضاكنندگان پيمانى بود كه به (حلف الفضول) شهرت داشت و اين، پيمانى بود كه جمعى براى احقاق حق ستمديدگان، آن را امضا كردند و آن حضرت در 20 سالگى در آن شركت داشتند و به آن نيز افتخار مىنمودند. از ايشان نقل شده است: (در خانه عبدالله بن جدعان در پيمانى حضور يافتم كه اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت مىشدم، اجابت مىكردم. اسلام جز استحكام، چيزى به آن نيفزوده است).

ازدواج و بعثت حضرت محمد

محمد در آن سن مدتى به چوپانى مشغول بود و گوسفندان اهل مكه را شبانى مىكرد. امانت و حسن شهرت (محمد) سبب شد كه خديجه، دختر خويلد، از ثروتمندان قريش و صاحب قافله‏ هاى تجارى، وى را به استخدام درآورد. سپس پيشنهاد كرد كه محمد رياست قافله تجارى او را كه به شام مىرفت به عهده گيرد و در عوض، دو برابر بقيه مزد بگيرد و محمد امين نيز پذيرفت.

 

پيامبر (صلى الله عليه وآله) پيش از بعثت، هر سال مدتى را در غار (حرا) به عزلت و تنهايى مىگذراندند. در اين مورد در نهج البلاغه على (عليه السلام) آمده است:

 

(ولقد كان يجاور فى كل سنة بحراء فأراه ولا يراه غيرى: ايشان هر سال مدتى را در غار حرا مىگذراند و من او را مىديدم و جز من، كسى او را نمىديد) (خطبه 190).

 

روزى آن حضرت در غار حرا مشغول عبادت بود كه فرشته وحى نازل شد كه (امّى) يعنى درس نخوانده بودند، فرمودند: (من خواندن بلد نيستم) فرشته وحى ايشان را بسختى فشرد و دوباره گفت (إقرأ) و باز همان جواب را شنيد. براى بار سوم حضرت را فشرد و گفت: (إقرأ) اين بار جواب شنيد: (چه بخوانم) فرشته وحى عرض كرد: (إقرأ باسم ربك الذي خلق خلق الإنسان من علق إقرأ وربك الأكرم الذي علّم بالقلم علّم الإنسان ما لم يعلم): بخوان به نام پروردگارت، كسى كه آفريد، انسان را از خون بسته آفريد، بخوان، و پروردگارت كريمترين موجودات است، كسى است كه با قلم آموخت، به انسان آنچه را كه نمىدانست، آموخت (سوره علق، آيات 1 الى 5).

 

بدين سان آيات اول سوره (علق) بر حضرت نازل شد. فرشته وحى سپس عرض كرد: (اى محمد! تو رسول خدايى و من جبرئيلم). حضرت از كوه حرا فرود آمده، به منزل خديجه بازگشت. چون به منزل وارد شد،  پيامبر فرمودند: (من در خود سرمايى احساس مىكنم، جامه‏اى به من بپوشان!) سپس جامه‏اى پوشيده، خوابيد. در اين هنگام از جانب حق تعالى وحى آمد: (يا أيها المدّثر قم فأنذر وربّك فكبّر): اى جامه به خود پيچيده، برخيز و انذار كن، و پروردگارت را به بزرگى ياد كن ـ سوره مدّثر) حضرت برخاسته، انگشت در گوش خود گذاشت و فرمود: (الله أكبر، الله أكبر).

 

بر پيامبر (صلى الله عليه وآله) واضح بود، اسلام كه همه را به برابرى مىخواند و تبعيض ها و ثروت اندوزىها و بهره كشىهاى ظالمانه را ممنوع مىسازد، در مقابل خود مخالفين بسيارى خواهد داشت، كسانى كه حاضر به از دست‏ دادن منافع مادى و معنوى و امتيازات اجتماعى خويش نبودند به يكباره و بدون زمينه سازىهاى قبلى نمىتوان دعوت را علنى كرد. لذا مدت سه سال مخفيانه اسلام را تبليغ مىكردند. پس از خديجه، على (عليه السلام) ايمان آورد و اينها تا مدتى تنها كسانى بودند كه با پيامبر نماز مىخواندند. سپس، (زيد بن حارثه) و به دنبال او ساير مردم ايمان آوردند و نام اسلام شيوع پيدا كرد.

 

سه سال پس از بعثت پيامبر، طى دو مرحله، دستور علنى كردن دعوت به اسلام، از جانب حق تعالى ابلاغ شد. ابتدا دستور رسيد كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) خويشاوندان نزديك خود را دعوت كند. بدين منظور جلسه‏اى تشكيل شد. در آن جلسه، على (عليه السلام) كه نوجوانى بود و ابولهب عموى پيامبر و ساير خويشاوندان حضور داشتند. حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پس از ستايش خداوند و اعتراف به وحدانيت او دعوت خود را علنى كرد و از آنان خواست كه به يگانگى خداوند و پيامبرى ايشان اعتراف كنند تا رستگار شوند.

 

در مرحله دوم اين آيات نازل شد: (فاصدع بما تؤمر واعرض عن المشركين إنا كفيناك المستهزئين) (سوره حجر: آيه 94 ـ 95) در اين مرحله، پيامبر (صلى الله عليه وآله) همه مردم را بطور علنى و آشكارا دعوت كرد. از اينجا بود كه قريش با تمام قوا به مقابله برخاستند. اصحاب پيامبر (صلى الله عليه وآله) را بسختى شكنجه كردند، آنان را تحت شديدترين محاصره ‏هاى اقتصادى و اجتماعى قرار دادند و حتى با پيشنهادهاى فريبنده خود، خواستند آن حضرت را از ادامه رسالت خود باز دارند، ولى پيامبر با قاطعيت فرمود: (به خدا قسم، اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چيم قراردهيد تا از دعوت خود دست بردارم، هرگز چنين نخواهم كرد!).

 

در طى 13 سال كه از بعثت پيامبر (صلى الله عليه وآله) مىگذشت، آن حضرت با ياران خود به مدت سه سال در سخت ‏ترين شرايط در شعب ابىطالب (دره ‏اى در ميان كوههاى مكه) در محاصره قرار داشتند و آزار مشركين نيز هر لحظه شدت مىگرفت.

هجرت و تشکيل حکومت اسلامي

پس از آن، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مخفيانه به مدينه مهاجرت كرده و در آنجا در محيطى امن، حكومتى اسلامى تشكيل دادند. در 10 سالى كه از حيات شريف آن حضرت باقى مانده بود، اسلام با سرعتى باور نكردنى گسترش يافت و مرزها را در نور ديد.

 

بر طبق گفته مورخين، در طول مدت حكومت اسلامى پيامبر (صلى الله عليه وآله) جنگهاى فراوانى رخ داد كه در 26 و به روايتى 27 نبرد، خود پيامبر شخصاً شركت داشتند (كه به اين نبردها غزوه مىگويند) و 35 و به روايتى 48 و حتى 66 جنگ نيز تحت فرماندهى منصوبين آن حضرت به وقوع پيوست (كه به اين جنگها، سريه مىگويند).

 

مهمترين عواملى كه در پيشبرد دين اسلام مؤثر بود، در درجه اول، حمايت مالى حضرت خديجه از ايشان، حمايتهاى سياسى، اجتماعى (ابو طالب عموى پيامبر) و برخى ديگر از خويشاوندان ايشان از جمله (حمزه سيد الشهداء عموى حضرت) و در رأس همگان، اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) كه با دفاع دليرانه خود سد راه تهاجم كفر به سرزمين نوپاى اسلامى گرديد، از عوامل مؤثر پيشبرد نهضت اسلام بود. اخلاق حميده و صبر مردانه پيامبر (صلى الله عليه وآله) نيز دلها را به خود جلب مىكرد.

 

قرآن كريم در مدح پيامبر (صلى الله عليه وآله) مىفرمايد: (فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك: رحمت الهى سبب شد كه با مردم نرمى كنى و ملايمت پيشه سازى و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از اطرافت مىگريختند) (سوره آل عمران: آيه 159).

 

رحلت پيامبر

پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در تاريخ 28 صفر سال 10 هجرى در مدينه منوره چشم از جهان فرو بستند و به لقاء الله پيوستند، و اين در حالى بود كه سر در سينه برادر خويش على بن ابى طالب (عليه السلام) داشتند: (ولقد قبض رسول الله...): و رسول خدا در حالى قبض روح شد كه سر بر سينه من نهاده بود و جانش در ميان دستانم گرفته شد و من دستم را بر چهره ايشان كشيدم و من متولى غسل آن حضرت شدم . (نهج البلاغه، فيض الاسلام: خطبه 88).

 

منابع :

 

برگرفته شده از:
تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران - از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، جلد اول، چاپ اول سال 1375 خورشيدي

تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران - از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، جلد سوم، چاپ اول سال 1377 خورشيدي

تاريخ جنبشهاي مذهبي در ايران - از کهن ترين زمان تاريخي تا عصر حاضر، تأليف عبدالرفيع حقيقت (رفيع)، جلد چهارم، چاپ اول سال 1377 خورشيدي

http://www.farhangsara.com/fadyan.htm

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 20:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

معرفی یک شاعر اسفراینی و شعر از او

بازديد: 1057

 

1 - بقایی اسفراینی

 مولانا بقایی متولد قریه بحرآباد اسفراین است. وی به روش مولانا عرفی شعر می گفته و طبعی شوخ داشته است. در عنفوان جوانی از اسفراین به مشهد رفت و مدتی در آنجا بسر برد و با شعرای آنجا شاعریها کرد. سپس عازم هند گردید. و خود را به دربار خان خانان رسانید و در سلک ملازمان انتظام یافت. و چون جواهر معنی و انوار سخندانی از چهره او لامع بود به خدمت کتابخانه عالی مأمور گشت. در آن زمان کتابخانه در قصبه سرنج بود و کامی سبزواری و غنی همدانی و دیگر مورخان به آن خدمت مأمور بودند بقایی مدت هت سال در کتابخانه خدمت نمود و اشعار آبدار سرود و پیشرفت کرد. آخر الامر از این سعادت محروم شد و در وسعت آباد هندوستان اوقات به سپاهیگری میگذرانید. می گویند که در شمس آباد هندوستان به تاریخ ۱۰۱۵ هجری کشته شد و در آنجا مدفون گشت. ابیات زیر از اشعار اوست:

گر با تو بگویم که چها کرد جدایی

از خود بگریزی و به نزدیک من آیی

پرسم ز تو، پرسین اگر عیب نباشد

عاشق چه نمیخواهی، معشوق چرایی

از بس که ترا بر دل هردل طلبیدم

بدنام شدم در همه عالم به گدایی

از ناله شبگیر اسیران حذر اولی

هر چند که کم کار کند تیر هوایی

بی دوست بجان آمد ام ای شب هجران

می خواهم اگر عمر منی هم به سرآیی

علاوه بر شعرا و رجال فوق تعدادی از شعرای اسفراین که نامشان در تذکره ها و کتب آمده است فهرست وار ذکر می شود.

۱- پورحسن متخلص به حسن اوغلی

۲- دوست محمد متخلص به حالی

۳- رافعی متخص به عزیزالدین

۴- مولانا قوسی

۵- مولانا مایلی

۶- سیدمسلمی اسفراینی

۷- مولانا عبدالوهاب اسفراینی

۸- محمد اسماعیل متخص به عارف

۹- شیخ نصیری متخلص به سالک

۱۰- شیخ ابوالحسن کسرقی.

2 -  بابا همايونفر «رفيع» (متولد 1323 ـ ه.ش)

     بابا همايونفر متخلص به «رفيع» از دبيران و شاعران و انديشمندان معاصر اسفراين است. وي از علاقه‌مندان به زبان و ادبيات فارسي است، طبعي روان و ظريف‌انديش دارد. او در فروردين سال 1323 ه.ش در اسفراين به دنيا آمد. نام خانوادگي‌اش در گذشته «نجاركار» بود و از سال 1347 ه.ش شهرت «همايونفر» را براي خود برگزيد.

     رفيع، تحصيلات ابتدايي را در اسفراين گذراند. افزون بر اين، جامع المقدمات و نصاب الصبيان ابونصر فراهي را تا حدودي فرا گرفت. پس از گذراندن دوره دبيرستان و طي دوره دو ساله دانش‌سراي كشاورزي مشهد به سال 1343 به خدمت آموزش و پرورش درآمد. در سال 1359 از دانشگاه علامه طباطبايي، ليسانس زبان و ادبيات فارسي گرفت در سال 1371 موفق به دريافت مدرك كارشناسي ارشد از دانشگاه شيراز شد. در سال 1373 از آموزش و پرورش بازنشسته شد و پس از آن با دانشگاه همكاري كرد و علاوه بر مسئوليت سرپرستي دانشگاه پيام‌نور اسفراين، به عنوان عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي شيروان مشغول به كار شد. او تدريس بعضي از دروس رشته ادبيات فارسي دانشگاه پيام‌نور اسفراين را نيز بر عهده دارد.

     در مجموع، كار و تلاش علمي، وي را در زمره دانشمندان، ادب دوستان و شاعران اين خطه درآورده است. آشنايي نگارنده با وي از زماني است كه در دبيرستان در كلاس درس ادبيات فارسي به عنوان شاگرد وي حضور مي‌يافتم و با اشعارش از طريق مطالعه مجله باغ صائب آشنا شدم. نثر مسجع او بيشتر از اشعارش به دلم چنگ مي‌زند زيرا با زيبايي تمام، شواهدي كلام را بدون تعقيدات لفظي و معنوي به هم درمي‌آويزد و وقتي قرار است مقصودي در كلامش به تصوير بكشد، جان و جلايي خاص به آن مي‌بخشد. غزليات و مثنويات او بر ديگر اشعارش مي‌چربد و در نقد ادبي، يد طولايي دارد، چنان كه يكي از مقالات علمي وي در رشته نقد ادبي در جشنواره دوم مطبوعات لوح تقدير و جايزه سفر به سوريه را به خود اختصاص داد. «قيمتي لفظ دُرّ دري»[1] عنوان مقاله‌اي است به قلم او، كه در آن بر كتاب سي قصيده ناصر خسرو تأليف دكتر علي‌اصغر حلبي، نظرات محقّقانه و ارزشمندي آورده است:

     دو نمونه از اشعار او را ذكر مي‌كنيم:

بزرگراه محبت

چه خوب بود كه عاشق شدن، شكست نداشت

                                                   قيام  مرد در اين معركه، نشست نداشت

چه خوب بود كه گل‌بوته‌هاي آزادي   

                                                    به ارتفاع گل آفتاب، جست نداشت

چه خوب بود زمين از نژاد آينه بود

                                                   دروغ و فتنه و نيرنگ و بند و بست نداشت

چه خوب بود كه دنيا، خُم محبت بود

                                                   حريف باده به جز، مردمي پرست نداشت...

3 - قدرت الله روشني زعفرانلو (متولد 1312 ه.ش)

استاد قدرت الله روشني زعفرانلو، از دانشمندان و مترجمان و خراسان شناسان معاصر ايران است. وي به سال 1312 ش در روستاي پرتان اسفراين چشم به جهان گشود. پدر وي محمد ابراهيم خان روشني زعفرانلو در آغاز دوره پهلوي حاكم قوچان و شيروان بود و مادرش بي‌بي قمر روشني زعفرانلو نام داشت.

روشني از چهرهاي شاخص محافل علمي و تاريخي ايران است. بزرگ منشي، ايران دوستي، فرهنگ پروري، نوع دوستي و تواضع از خصوصيات اخلاقي بارز اين دانشمند براي پژوهشگران اسفرايني است، و محفل او كانون اميدواري و دلگرمي اهل دانش است.

روشني اصالتاً كرمانج و از بزرگان ايل زعفرانلوست. او را در زمره كُردشناسان و دانشمندان كُرد زبان ايران مي‌توان به شمار آورد.

روشني، تحصيلات ابتدايي را در اسفراين و دوره متوسطه را در مشهد تمام كرد. هوش سرشارش او را به دانشگاه تهران هدايت كرد و در رشته زبان انگليسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت، سپس در اداره انتشارات و روابط فرهنگي دانشگاه تهران شروع به كار كرد و از سال 1347 ش در كتابخانه مركزي دانشگاه تهران در پست معاونت مشغول به كار شد.

روشني در كنار مشاغل اداري، به ترجمه از زبان انگليسي كوششي تمام داشت و از اين طريق خدمتي شايان به فرهنگ ايران زمين كرد. وي با دو مجله راهنماي كتاب و آينده همكاري مستمر داشت و مقالات ارزنده‌اي نيز در آنها به چاپ رساند.

منزل روشني در تهران، كانون دانشمندان طراز اول ايران از قبيل زرياب خويي، فتح الله مجتبايي، ايرج افشار، منوچهر ستوده، محمد تقي دانش پژوه، تكميل همايون و بسياري از انديشمندان نامي ايران است.

روشني بر اساس علاقه‌اي كه به زادگاه خويش دارد، اسفراين شناسي و خراسان شناسي را آغاز كرد و در اين راستا كتابها و مقالات پر باري چاپ و منتشر ساخت.

روشني زعفرانلو بنا به درخواست خود در مهر ماه سال 1359 باز نشسته شد، و در حال حاضر به اتفاق همسر دانشمند خويش خانم آذرميدخت اخوت كه از اعضاي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران و از خانواده بزرگي است به تحقيق و پژوهش اشتغال دارد. تنها فرزند ذكور وي امير حسام روشني زعفرانلو است كه در رشته پزشكي دانشگاه بندرعباس مشغول تحصيل است. نتيجه و حاصل سالها تلاش علمي اين بزرگ مرد اسفرايني كتابها، مقالات و ترجمه‌هايي است به شرح زير:

كتابها و ترجمه‌هاي چاپ و منتشر شده

ـ سفرنامه فرخ خان امين الدوله مخزن الوقايع نوشته حسين بن عبدالله سرابي، به كوشش قدرت الله روشني زعفرانلو ـ كريم اصفهانيان، انتشارات اساطير، چاپ اول 1361 ش.

ـ اسناد و مدارك فرخ خان امين الدوله در پنج مجلد

ـ سه سفرنامه، هرات، مرو، مشهد، به اهتمام قدرت الله روشني زعفرانلو، انتشارات دانشگاه تهران، 1347 ش.

ـ سفرنامه خراسان و كرمان، افضل الملك، به كوشش قدرت الله روشني زعفرانلو، انتشارات توس، 1358 ش.

ـ سفرنامه خراسان و سيستان، تأليف كلنل چارلز ادوارد ييت، ترجمه قدرت الله روشني ـ مهرداد رهبري، سال 1365.

ـ سفرنامه‌هاي سهام الدوله بجنوردي، چاپ اول، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران ـ 1374 ه.ش.

ـ سفرنامه كنتاريني، ترجمه قدرت الله روشني زعفرانلو، انتشارات امير كبير

ـ اميركبير و دارالفنون، نوشته قدرت الله روشني زعفرانلو، كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، سال.

ـ دو سفرنامه كلات، انتشارات فرهنگ ايران زمين

ـ راپورت مملكت خراسان، سياحت نامه حاجي محمد ميرزاي مهندس در ارض اقدس، به كوشش قدرت الله روشني، دفتر ششم ميراث اسلامي ايران.

مقالات

ـ سمنگان در اسفراين، در كتاب نامواره دكتر محمود افشار، جلد 3 ص 1284.

ـ دو جاي تاريخي در اسفراين، در مجله آينده سال 10، اسفند ماه 1363.

ـ دشت خوارزم در اسفراين، در نامواره دكتر محمود افشار.

ـ تپه‌هاي تاريخي بام و صفي‌آباد، در يكي قطره باران، بزرگداشت استاد فقيد زرياب خوئي.

ـ اسفراين ـ بلقيس، در كتاب «شهرهاي ايران» به كوشش محمد يوسف كياني، جلد دوم، جهاد دانشگاهي تهران، 1366.

ـ سدّ مهار يا بند مهار در اسفراين، در كتاب هفتاد مقاله تاريخي ج1 بزرگداشت استاد فقيد دكتر غلامحسين صديقي، گردآوري يحيي مهدوي ـ ايرج افشار، سال 1369.

ـ مقاله اسفراين، در دايره المعارف بزرگ اسلامي ج نهم.

ـ ترجمه چند مقاله (حرف ب) از دانشنامه جهان اسلام.

ـ طوايف كرد زعفرانلو، چهارمين كنگره تحقيقات ايراني، شيراز 1353.

ـ مقاله‌اي براي شركت در «همايش فرزانگان كرد» سنندج 1375.

ـ بزرگداشت حبيب يغمايي (يغما 23) با همكاري دكتر ايرج افشار.

ـ شبكه ارتباطي راههاي خراسان، اولين سمينار بين المللي جاده ابريشم، شهريور ماه 1369، تهران ـ مشهد.

 

ـ داستان كوتاه، در مجله وحيد دورة چهاردهم، شماره پي در پي 193 تير ماه 1355، ص 232 ـ 235.

4 - ملا اسماعيل عارف روييني اسفرايني (م. 1288 ه.ق)

ملا اسماعيل روييني اسفرايني متخلص به «عارف» از شاعران و عارفان و اديبان قرن سيزدهم هجري و از معاصران حكيم حاج ملاهادي سبزواري است. وي به سال 1220 ه.ق در روستاي «رويين» چشم به جهان گشود. پدرش ملا قربان‌علي، كه بنا به گفته عارف از «زبده اهل خرد» بود، در اثر اختلافات محلي همراه با برادرش ملا صفر‌علي از وجه‌آباد شهريار تهران جلاي وطن كرد و به اسفراين آمد. ملا صفرعلي در روستاي «سرخ قلعه» اسفراين ساكن شد و ملا قربا‌ن‌علي در روستاي «رويين» اسفراين اقامت گزيد و در آن جا ازدواج كرد. از او چهار فرزند باقي ماند، كه همه شاعر و اهل فضل و دانش بودند، بدين شرح:

1ـ اسماعيل (عارف)

2ـ حاجيه خانم

3ـ عبدالمجيد (سالك)

4ـ عبدالأئمه (سرّالعيان)

هنگامي كه عارف گام در 28 سالگي نهاده بود، پدرش به سراي جاويد شتافت. وي اين اشعار را براي سنگ مزار پدرش سرود، كه اكنون بر روي گور جاي او ديده مي‌شود. عارف، ماده تاريخ مرگ پدرش را بر اساس حروف تهجّي اين چنين به نظم كشيده است:

زبده اهل خرد قربان‌علي                            آن كه روشن شد جهان از راي او

چون سراي عالم فاني نبود                         در حقيقت منزل و مأواي وي

رخت سوي بزم علييّن كشيد                      تا بپوشد خلعت ديباي وي

كلك «عارف» سال تاريخش نوشت      «بزم رضوان باد اين دم، جاي وي» (1248 ه.ق)

عارف در زادگاهش خويش نشو و نما كرد و در مشهد مقدس تحصيلات عربي و ادبي را پي گرفت وي در حضور مرحوم حاج ملاهادي سبزواري حكيم نيز مدتي درك فيض كرد و چندي نيز در تهران و نجف اشرف به كسب علوم و معارف اسلامي پرداخت و سرانجام فاضلي شهير و عالمي متبحر گرديد. عارف به مقتضاي محيط، بقيه عمر را در اسفراين و نيز گاهي در بجنورد به سر برد، به همين دليل بعضي او را بجنوردي ناميده‌اند. وي مورد عنايت و توجه جعفرقلي خان و حيدرقاي خان سهام‌الدوله ايلخاني شادلو بود كه از ممدوحان عارف به شمار مي‌آيند.[1]

متأسفانه قسمتي از اشعار دل‌پذيرش مدح است اما در لفافه آنها شيريني گفتار و بلندي فكر نيز جلوه مي‌كند، جان كه در اين قطعه، عذر مداحي خود را به خوبي خواسته است:

به آن خدا كه افكنده است از حكمت   به دوش ميش و بز اندر جهان رداي برك ...

فكند تو دست به دامان رحمت الله خان         كه دست اوست به دامان كبرياي برك

ديوان عارف در واقع تاريخ منظوم اسفراين در دوره قاجاريه است. ماده تاريخ‌ها، تاريخ بناي بعضي از آبادي‌هاي اسفراين، كه در روزگار صفويه و قاجاريه ساخته شده، حوادث مهم قاجاريه و خرابي سلطان‌آباد اسفراين و سمنگان اسفراين و بسياري از وقايع مهم تاريخي قرن سيزدهم، كه جز در ديوان عارف در منابع ديگر به دست نمي‌آيد، از نظر او دور نمانده است. اين مراتب بر ارزش كار عارف از بُعد تاريخي مي‌افزايد.

عارف از معاصران و مباشران مرحوم أب والحسن ميرزاي شيخ الرئيس بوده و بين عارف و شيخ الرئيس معارضات ادبي برقرار بوده است. در واقع، عارف، تالي حاج ملاهادي سبزواري حكيم بوده است.

خاندان عارف همگي شاعرند، گويي شعر و شاعري در اين خاندان موروثي بوده است و اكنون هم از نوادگان عارف، آقاي غلامرضا اسفرايني، كه «مشهدي» و «اسفرايني» تخلص مي‌كند، از جمله شعراي بديهيه ‌سراي اسفراين به شمار مي‌رود.

عارف در اواخر عمر در قريه زادگاه خود زندگي مي‌كرد و سرانجام در سال 1288 ه.ق در همان آبادي چشم از جهان فرو بست، سپس جنازه او را به اسفراين حمل كردند و در ممرّ مسجد جامع اسفراين به خاك سپردند.

كتابخانه‌اي بسيار ارزشمند هم از عارف به يادگار مانده كه پس از وي به عارف ثاني رسيده و پس از مرگ عارف ثاني بين فزندان مرحوم رحماني (آقايان حميد رحماني، مهدي رحماني، جواد رحماني و ...) تقسيم شده و در دست آن‌ها محفوظ است.

آثار باقي مانده از ملا اسماعيل عارف به بدين شرح است:

1ـ تحفه حيدرّيه (ديوان اشعار):

اين مجموعه، مشتمل است بر ترجيع بند، تركيب بند، قصيده، غزل، مثنوي و رباعي. نسخه‌اي كامل از اين ديوان در كتابخانه ملي ملك تهران به شماره 5546 و نسخه‌اي ديگر در كتابخانه آقاي احمد شاهد ـ اسفراين محفوظ است و نسخه‌اي ناقص از اين ديوان به شماره 18847 در كتابخانه دانشكده الهيات و معارف اسلامي مشهد نگه‌داري مي‌شود. ممدوحان عارف در اين ديوان، فتح‌علي شاه قاجار، علي شاه ظل السلطان پسر فتح‌علي شاه، سردار مفخم سهام‌الدوله، يارمحمدخان شادلو، ناصرالدين شاه قاجار، نجف‌قلي خان، نجف‌علي خان و جناب حجه‌الاسلام حاج سيد اسدالله اصفهاني‌اند كه اين آخرين، استاد عارف بوده است.

بسياري از اشعار نغز عارف، خاصه ترجيع‌بندي كه در نجف اشرف سروده، در مدح و منقبت مولا امير المؤمنين است و شايد از اين جهت ديوان اشعار وي «تحفه حيدريّه» شهرت يافته، چنان كه نسخه كتابخانه ملي ملك به «تحفه حيدريّه» مرسوم است.

2ـ اسرار العرفان:

اين كتاب به صورت نسخه خطي و به زبان عربي و در عرفان است مشتمل بر يك مقدمه و سه مقصد. آغاز كتاب چنين است: «الحمد الله الذي دلّ علي ذاته بذاته عن مُجالَستِهِ مخلوقاً ... اين كتاب، 27 قسمت دارد و هر قسمت، سرّي در عرفان را آشكار مي‌سازد.

پايان كتاب چنين است: السّر السابع والعشرون: في بيان معني الابداع و الخلق... فهو من المبتدعات و ايجاد تسمّي بالابداع و اِنْ كان مسبوق بالمادّه دون المدّهِ كالأجسامِ الفلكيّهِ فهو من المخترعات و ايجاد هُوَ الاختراع و اِنَ مسبوق بكليهما فهو الكائن كالعنصريات قال الشيخ الرئيس في الاشارات.[2] اين كتاب در 182 صفحه به رشته تحرير درآمده است. كتاب مذكور، به وسيله آقاي حسين شكراني به فارسي ترجمه شده ولي هنوز به چاپ نرسيده است.

3ـ انوارالعرفان:

كتابي است خطي به زبان فارسي، مشتمل بر مقدمه، سه مقصد و خاتمه، كه در 199 صفحه تحرير شده است. مباحث اين كتاب تحت عنوان «صدر نور» آمده است. مقدمه در امور عامه (مشتمل بر 24 نور).

مقصد اول: در شناخت ذات و مبدأ تعالي (17 نور).

مقصد دوم: در بيان اقسام ممكنات و صدور معلولات و نبوت و امامت (در 43 نور).

مقصد سوم: در معاد (26 نور) و خاتمه: در بيان پاره‌اي از مطالب ضروريه از حدوث زماني عالم اجسام، حقيقت ملائك و جن و شيطان ـ سرادقات و حُجب. اين كتاب در اواخر جمادي‌الثاني سال 1252 ق تحرير شده است، آغاز كتاب چنين است:

« ستايش و سپاس خداوندي را سزاست كه با آن‌كه احدّيت ذاتش از شائبه كثرت مبرّاست نور وحدانيتش در تمام مراتب كثرت ظاهر و في كُلّ شيءٍ له آيهٌ ...» دو نسخة خطي از اين كتاب موجود است: نسخه‌اي به شمارة 8759 در كتابخانة آستان قدس رضوي كه تاريخ كتابت آن 1252 ه.ق است و نسخة ديگر در اسفراين متعلق به آقاي مجيدي كه توسط كاتب و شاگرد عارف، محمّد شريف بن ملاّ‌حاجي محمّد‌خادم امامزاده حسين‌ بن علي بن موسي‌الرضا ـ عليه الف آلاف التحيه و الثناء ـ در تاريخ يوم الاثنين (دوشنبه) سال 1287 ه.ق در ماه ربيع‌الاول تسويد شده است.

4ـ اجوبه المسائل البجنورديّه: رسالة مناظرة عارف اسفرايني با خاتم‌الحكماء المتاخرين و استاد الفضلاء و المتالهين حاجي ملاهادي سبزواري (قدس سره) است. عارف در زمينة مسايل نظري و حكمي و عرفاني قرآن و امام زمان (عج) سؤالاتي را تسطير و ترقيم كرده و به سبزوار ارسال مي‌داشته (سا1274 ه.ق) و حاج ملا‌هادي در ماه ذي‌الحجه همان سال جواب‌ها را نوشته و فرستاده است. اصل اين رساله در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران محفوظ است.

5ـ مثنوي ايرج و پري: منظومة بسيار شيرين و جاذبي است مربوط به چگونگي زندگي دختران حاكم فريمان اسفراين و خواستگاران آن‌ها، توسلات دختران به حضرت امامزاده علي بن حسين (ع) در فريمان و به مراد رسيدن آنان و... كه به طرز استادانه‌اي به نظم كشيده شده است. نسخة خطي اين مثنوي در كتابخانه آقاي شاهد موجود است.

آغاز مثنوي:

    بيا اي عارف راه شريعت                 ز من بشنو حديث بي شنيعت

پايان آن:

   بجز عارف كه از عشّاق به بود چو زلف يار، كارش در گره بود

 بگفتا دلستان «عارف» فقير است به فقر و بي‌نوايي، زارو پير است[3]

نمونه‌اي چند از اشعار عارف:

جز اين مراد نخواهم، جز اين هوس نپذيرم

                                             كه پيش نرگس بيمارت اي نگار بميرم

مساز اي مه ابرو كمان، نشانة تيرم

                                             منم كه در خم آن زلف تابدار اسيرم

پناه جز تو نخواهم، كه جز نو نيست پناهم                  

                                            بجز تو در كه گريزم، كه از تو نيست گزيرم

اگر چه در قفس تن، خموش و بي پرو بالم

 

                                           پر است گلشن لا‌هوت از نواي صفيرم

5 - ملا اسماعيل عارف روييني اسفرايني(م.1288هـ.ق)

   ملا اسماعيل روييني اسفرايني متخلص به «عارف» از شاعران و عارفان و اديبان قرن سيز دهم هجري و از معاصران حكيم حاج ملا هادي سبزواري است. وي به سال  1220 هـ..ق در روستاي «رويين» چشم به جهان گشود؛پدرش «ملا قربانعلي»،كه بنا به گفته ي عارف از«زبده ي اهل خرد» بود؛ در اثر اختلاف محلي همراه با  برادرش «ملا صفر علي» از وجه آباد شهريار تهران جلاي وطن كرد و به اسفراين آمد. ملا صفر علي در روستاي «سرخ قلعه» اسفراين ساكن شد و ملا قربانعلي در روستاي «رويين» اسفراين  اقامت گزيد و در آن جا ازدواج كرد . از او چهار فرزند باقي ماند، كه همه شاعر و اهل فضل و دانش بودند؛فرزندان او به شرح:1.اسماعيل(عارف)2.حاجيه خانم3.عبد المجيد(سالك)4.عبد الائمه (سر العيان) مي باشد.

   هنگامي كه عارف گام در 28 سالگي نهاده بود،پدرش به سراي جاويد شتافت.

      عارف در زادگاه خويش نشو نما كرد و در مشهد مقدس تحصيلات عربي و ادبي  را پي گرفت وي در حضور مرحوم حاج ملا هادي سبزواري حكيم نيز مدتي درك فيض كرد و چندي نيز در تهران و نجف اشرف به كسب علوم و معارف اسلامي پرداخت و سر انجام فاضلي شهير و عالمي متبحر گرديد.عارف به مقتضاي محيط،بقيه عمر را در اسفراين و نيز گاهي در بجنورد به سر برد؛به همين دليل بعضي او را بجنوردي ناميده اند. وي مورد عنايت و توجه جعفر قلي خان و حيدر قلي خان سهام الدوله ايلخاني شادلو بود كه از ممدوحان عارف به شمار مي آيند.

  ديوان عارف در واقع تاريخ منظوم اسفراين  در  دوره ي قاجاريه است. ماده ي تاريخ ها،تاريخ بناي بعضي از آبادي هاي اسفراين،كه در روزگار صفويه و قاجاريه ساخته شده،حوادث مهم دوره ي قاجاريه و خرابي سلطان آباد اسفراين و سمنگان اسفراين و بسياري از وقايع مهم تاريخي قرن سيزدهم، كه جز ديوان عارف در منابع ديگر به دست نمي آيد، از نظر او دور نمانده است. اين مراتب بر ارزش كار عارف را از بعد تاريخي مي افزايد.

   عارف از معاصران و مباشران مرحوم ابوالحسن ميرزاي شيخ الرييس بوده و بين عارف و شيخ الرييس معارضات ادبي برقرار بوده است.در واقع،عارف،تالي حاج ملا هادي سبزواري حكيم بوده است.

   خاندان عارف همگي شاعرند؛گويي شعر و شاعري در اين خاندان موروثي بوده است و تا سال  هـ .ش1384يكي از نوادگان عارف،      آقاي غلامرضا اسفرايني،كه به «مشهدي» و«اسفرايني» تخلص           مي كرد،از جمله شعراي بديهه سراي اسفراين به شمار مي رفت.

   عارف در اواخر عمر در قريه ي زادگاه خود زندگي مي كرد و سر انجام در سال 1288هـ .ق در همان آبادي چشم از جهان فرو بست؛سپس جنازه ي او را به اسفراين حمل كردند و در ممّر مسجد جامع اسفراين به خاك سپردند.

   كتابخانه اي بسيار ارزشمند هم از عارف به يادگار مانده كه پس از وي به عارف ثاني و پس از مر گ عارف ثاني بين فرزندان مرحوم رحماني(آقايان حميد رحماني،مهدي رحماني،جواد رحماني و...)تقسيم شده و در دست آنان محفو ظ است.

   آثار باقي مانده از ملا اسماعيل عارف بدين شرح است:

   الف:تحفه ي حيدريه(ديوان اشعار)

   ب:اسرار العرفان

   پ:انوار العرفان

   ت:اجوبة المسائل البجنورديه

   ث:مثنوي ايرج و پري

 
 

ملک الشعرا خواجه فرید الدین اسفراینی   ، معروف به اَحوَل ،  از شاعران استاد و معروف قرن هفتم هجری  است .

وی را به سبب اقامت  ممتد در اصفهان ، فرید اصفهانی ، و به علت زاده شدن در اسفراین فرید اسفراینی نامیده اند.

هدایت نام شاعر دیگری را ، یعنی فرید کاتب ، در ذیل عنوان فرید خراسانی آورده که نباید این دو فرید نام را با هم اشتباه کرد.

وی در اشعارش فرید تخلص می کند:

که لاف شاعری پیشت خرافاتست و کذابی فریدا فخر اگر آری به قرآن و حدیث آور


از ابتدای اطلاعات کافی در دست نیست ، جز این که می دانیم در جوانی پس از کسب معلومات ، از خراسان به اصفهان رفت.

فرید بعد از چند گاهی اقامت در اصفهان ، که مدت آن معلوم نیست ، به شیراز رفت.

 

ویژگی آثار فرید احول

 
 
 
 

 

 

فرید نیز به شیوه شاعران پایان قرن ششم و قرن هفتم ، علاقه خاصی به سرودن قصاید مصنوع داشت.

فرید شاعری خوش طبع ، فاضل ، سخن فهم ، نکته سنج چرب بیان و نکته سنج بود.

وی بیشتر قصاید معروف شاعران پیش از خود را جواب گفته بودو از عهده این کار به خوبی بر آمده است.

التزام قافیه ها و ردیف های دشوار در قصایدش دیده می شود.

فرید در وصف ، مهارت خاص دارد و قصاید متعددی در وصف آینه ، شمع ، خروس ، آفتاب ، بهار و... دارد  ؛ که هر یک از این قصاید برهانی کامل در اثبات استادی این شاعر است.

 

آثار فرید احول

 
 
 
 

دیوان وی موجود و شامل بیست هزار بیت است.

فرید الدین یکی از قصاید معروفش را در وصف شب و ستارگان ، در اصفهان سروده است:

فرو شد ز ورق زرین برآمد طشت سیمابی

نماز شام کز امواج این دریای دولابی

که گفته می شود این قصیده را به مدت یک هفته در اصفهان سروده است:

عجایب داشت طبع او از این تیزی و اشتابی

به یک هفته در اصفاهان فرید این شعر انشا کرد

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 بهمن 1393 ساعت: 18:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(1)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس