سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
از ابتدای دهه 1990 میلادی، موضوع قاچاق زنان در سطح جهانی ابعاد گسترده ای یافت بعضی کشورها در امر واردات زنان یا خروج آن به صورت کالا و کارگر مبنی فعالیت دارند.
استفاده صنفی و ابزاری از زنان در دوره های مختلف از جوامع بشری به منظور بهره برداری سیاسی، مادی و جنسی همواره مورد توجه عده ای از اشخاص مسئول، سیاستمداران، سودجویان مادی و افراد هوسران بوده حتی قبل از ظهور دین مبین اسلام حتی قبل از ظهور دین مبین اسلام دختران به علت اینکه شاید در جنگ ها به اسارت دشمن در آمده در تملک دیگری قرار می گرفتند توسط اعراب زنده به گور می شدند.
متأسفانه در خاورمیانه خصوصاً کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس این جریان رنگ به خصوصی به خود گرفته و یادداشتهای کلان عده ای از مفسدین سودجو را بر آن داشته تا با تشکیل شبکه های سازمانیافته نسبت به شکار دختران و زنان کشورهای منطقه و انتقال آنان به دبی اقدام نمایند. ره آورد و محصول این جریان اشاعه فحشا و منکر در جوامع اسلامی و ریختن دیوار اعتقادات آماد اجتماع و ترویج فرهنگ ابتذال می باشد.
قاچاق زنان یکی از جنایات حائز آثار اخلاقی و اجتماعی قابل توجهی بوده و از رشد فزاینده ای برخوردار است. حسب برخی اظهار نظرها، قاچاق اشخاص امروزه در نیان انواع تجارت، جنایت سازمان یافته سریعترین رشد را داشته و توسط شبکه های ناشناخته اداره می شود.
سعی شده در تحقیق حاضر به بررسی و عوامل و گستردگی موضوع و در انتها به تحلیل یافته ها و ارائه راهکارها و پیشنهاد برای کاهش این پدیده غیر اخلاقی پرداخته تا ان شاءالله در آینده شاهد حذف آن از جامعه عزیزمان باشیم.
بیان مسأله
ظاهراً قرن ها از سقوط شیوه برده داری در سراسر جهان می گذرد اما با کمال تأسف باید گفت که شمار بردگان در سال های آغازین قرن بیست و یکم در سایه دکترین نظم نوین جهانی بسی افزون تر در بردگان قرن شانزدهم و هفدهم میلادی است. بردگانی که خرید و فروش می شوند و ناخواسته به پست ترین و شنیع ترین کارها یعنی تن فروشی و روسپی گری تن می دهند.
روسپیگری و انحرافات جنسی از کهن ترین و با سابقه ترین کجرویهای بشری که رد پای آن را می توان در طول تاریخ مشاهده کرد.
مسئله قاچاق اشخاص، معمولاً بر اساس قاچاق زنان، کودکان، یا قاچاق برای بهره کشی جنسی مورد بحث قرار می گیرد در حالی که قاچاق پدیده ای بسیار گسترده تر در سطح جهانی به شمار می رود. به طوری که بسیاری از زنانی که در گریز از فقر و جستجوی یافتن یک زندگی بهتر به ترک خانه و میهن خود دست زده اند، نه تنها به آن دست پیدا نکرده بلکه بیش از پیش در گردابی فرورفته که هیچ راه گریزی نمی توان یافت.
بسیاری از این زنان که اثیر دست قاچاقچیان انسان می شوند، تنها قصد دارند با پیدا کردن کاری نسبتاً پر درآمد خود و خانواده خویش را از فقر شدیدی که گرفتار آن هستند برهانند، اما گرفتار شده و سرنوشتی به مراتب سیاه تر از میهن پیدا می کنند.
انسانهای بی اراده، سرگشته و بی هدف در جامعه، با رفتارهای خارج از عرف و ضد قانون به کانونهای نا امنی و ناهنجار تبدیل شده و با وارد نمودن آسیبهایی به اجتماع، به نوعی زمینه تهدیدات خارجی را نیز فراهم می آورند. لذا این سؤال مطرح می گرد که چه عواملی در بروز این مسئله نقش داشته و چگونه و با چه راهکارهایی می توان آنرا کنترل و کاهش داد؟
اهمیت مسأله پژوهش
مسأله تجارت زنان پدیده ای اجتماعی است که نیاز به پژوهش وسیع و بررسی و کار تحقیقاتی دارد. اگر پیشگیری و درمان نشود با گسترش آن سلامت اخلاقی و اجتماعی را تهدید بلکه دستخوش نابسامانی خواهد نمود.
تجارت زنان و دختران در چند سال اخیر افزایش چشمگیری داشت شماراین این زنان هر سال از 700 هزار تا 2 میلیون نفر درسال برآورد می شود. در بسیاری ازکشورها مجازاتی برای قاچاقچیان انسان وجود ندارد و احتمال شناسایی و دستگیری آنها بسیار اندک است. بهره جویی از روابط جنسی- ابتدائی ترین مسائل انسانی- تا به آنجا پیشرفته که شبکه های اقتصادی «زن» را مانند کالایی صادراتی در فهرست اقلام سودآور قرار داده اند و با تمسک به هر وسیله ای راه را برای کسب درآمد هرچه بیشتر خود فراهم می کنند.
فرهنگ سازی تدریجی درست ترین راه است، اما در برابر هجوم این موج چگونه می توان ساکت ماند؟ جامعه ماتحت شرایط جهانی شدن ومتأثر از برنامه های ضد اخلاقی ماهواره، اینترنت و ... و نیز عدم برنامه ریزی برای نسل پویا و تأثیر گذار جهان و عدم به کار گیری انرژی فوق العاده آنان در جهت مثبت اختلافات فراوانی را چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان در خود جای داده که تجزیه و تحلیل وضعیت کنونی منجر به اتخاذ تصمیمات جدید و صدور دستورالعمل هایی است نقش پلیس را در پیشگیری از ناامنی پر رنگ می نماید.
رفتار این افراد کم توجه به جامعه سبب ایجاد بی اعتمادی اجتماعی، انحرافات اجتماعی و شیوع بیماری هایی مختلف گشته، جامعه ای که اکثر افراد آن را جوانان تشکیل می دهند نیازبه مراتب در برابر هر یک از این تهدیدات را داشته و دارند.
بی بندو باری زنان موجب افزایش تعداد بیماران مقاربتی و ایدز، کم شدن آمار ازدواج، افزایش نرخ طلاق، افزایش سقط جنین های غیر قانونی وتولد کودکان می شود که این کودکان به قاچاق مواد مخدر و تن فروشی کشیده می شوند.
اهداف پژوهش
در سطح نظام اجتماعی، مدیریت نیازها شامل بررسی و شناخت نیازها و ذائقه های جامعه، عرصه های تغییر و تحول در نیازها، مشکلات و معضلات در ارضای نیازها، هم راستایی نهادهادر سرمایه گذاری برای ارضای نیازهای واقعی از ضرورتهای اساسی است که در ارتباط وسیعی با امنیت اجتماعی دارد.
اهدافی را که می توان در پژوهش به دنبال آن بود شناسایی دلایل اغفال این افراد قصد و انگیزه ای که از خروج کشور ب آن مرتبط است اغفال صورت گرفته، شناسایی خلاهای موجود حقوقی قانونی فرهنگی و ...، ایجاد در روشهای جایگزین و همچنین شرایط چگونه فراهم می گردد تا شخصی از کشور خارج اسناد مدارک تهیه گردد.
این افراد دانسته یا ندانسته وجه بین المللی ایران را در معرض خطر قرار داده و سبب خدشه دار شدن استقلال و تمامیت ارضی گردیده و این سبب می گردد تا پیشنهاداتی گردد تا در مبارزه مؤثر واقع گردد. همچنین این طرز برخورد سبب ایجاد نوعی آرامش روانی نیز برای خانواده ها می گردد.
با نگاهی به صفحات روزنامه ها و سایت های اینترنتی در می یابیم که در سالهای اخیر قاچاق زنان و دختران و حتی کودکان چه ابعادی رو به رشدی به خود گرفته است و در دورتان پیشرفتهای صنعتی وعلمی مسئله ای نیست که انسان را به فکر چاره جویی نیندازد.
شناسایی زمینه قاچاق زنان، ریشه هاو جوانب مختلف این پدیده و مراکزی همچون آرایشگاه ها و ویدئوکلوپ ها سالن های ورزشی و ... و قول های کاذب برای کاریابی اخذ کارت اقامت در خارج و قبولی در دانشگاه ها می باشد.
حال به هر دلیلی فرد به راه کشیده شده برخورد جامعه طوری باید باشد که در فرد ذهنیت ایجاد نگردد که به سمت خلاف خود بازگشته و زمینه برای ادامه کار برای او فراهم شود بلکه شرایطی فراهم شده که احساس امنیت و آرامش بنماید.
1- به طور کلی برای شکل گیری یک شبکه فساد به چه امکانات نیاز است.
2- زنان و دختران در چه مکانهایی شناسایی می گردند.
3- باندها از چه روشی برای خروج زنان و دختران استفاده می نمایند.
4- قوانین و مقررات موجود در ایران و جهان به چه صورت می باشد.
5- چه اقداماتی در ایران برای جلوگیری از فعالیت باندها و اغفال افراد صورت گرفته است.
بردگی
اخذ کار و خدمات از هر فردی یا تصاحب هویت قانونی و یا شخصیت هر زنی توسط خشونت، سوء استفاده یا وضعیت سلطه گر، بیگاری، فریب و دیگر اشکال زورگویی می باشد.
بهره کشی
شامل بهره برداری از فحشای دیگران، یا اشکال دیگر بهره برداری جنسی، کار یا خدمات اجباری، به بردگی گرفتن یا اعمال مشابه بردگی، استثمار یا استخراج اعضا است.
تن فروشی
فردی است که در قبال اختیار گذاردن جسم خود در برابر افراد دیگر هزینه ای دریافت می کند.
زنان خیابانی
تن فروشی در قبال دریافت پول یا کالا که افرادی شاغل در یک حرفه کاذب هستند حرفه ای که بیشترین ارتباط را با صنعت در حال پیشرفت سکس در جهان دارد.
فاحشه
زنی را گویند که آزادانه و بی پروا در حالی که هیچگونه وسیله دیگری برای تأمین زندگی ندارد به طور مداوم و مکرر با هر کس و به اولین پیشنهاد بدون رد یا انتخاب طرف، در مقابل دریافت وجه به عمل جنسی عادی تن دردهد چون منظور اصلی و نهایی خریدو فروش روابط جنسی است.
روسپی
زنی است که از راه خود فروشی امرار معاش می کند و جز این راه در آمدی ندارد و تحت نظارات خاصی پیشرو کار خود ادامه می دهد.
روسپی گری
رفتاری که در برخی از زنان آسیب پذیر ایجاد می گردد تا تقاضای جنسی خود را از دیگران طلب نمایند. روسپیگری، گرچه از حرفه های کهن است، نسبتاً تازه پیدا شده و تاریخ ظهور آن از زمان پیدایش مدنیت و مالکیت خصوصی است.
قوادی
عبارتست از جمع و مرتبط کردن دو نفر یا بیشتر برای زنا یا لواط
پا انداز
افرادی که دو یاچند تن فروش را سرپرستی می کنند.
ترمینال جنسی
عنوانی است که برخی از متخصصان جامعه شناسی به پایگاه قاچاق دختران و زنان جوان به کشورهای دیگر داده اند در این ترمینال دختران و زنان جوان را با وسوسه پولدار شدن و کسب درآمدهای سرشار از ایران خارج و کشورهای آن سوی خلیج فارس به باندهای فساد و فحشا می فروشند.
سند مسافرت یا هویت تقلبی
1- ساختن یا تغییر مادی متقابلانه سندتوسط هرکسی به جز شخصی که قانوناً مجاز به صدور چنین صندی از جانب دولت است.
2- به ناروا از طریق تدلیس، فساد مالی یا اکراه و یا به هر طریق غیر قانونی دیگر صادر شده باشد.
3- توسط کسی غیر از دارنده واقعی مورد استفاده قرار گیرند.
دوسپی
مردی است که در قبال و یا به طمع پول، کالا، خدمات، خدمات جنسی را ارائه می دهد.
دوسپی گری
افزایش تعدادزنان نسبت به مردان موجب شده تا به اندازه هر زن یک مرد وجود نداشته باشد بنابراین حجم تقاضای جنسی زنان افزایش پیدا کرده و رفتاری را در برخی از مردان آسیب پذیر ایجاد می کند رفتاری که می توان آن را دوسپی گری نامید.
قاچاق زنان
1- استخدام، انتقال، حمل و نقل و پناه دادن اشخاص بوسیله تهدید یا زور و یا تقلب به منظور بهره کشی از اشخاص، اسم جدید این جرم (قاچاق زنان) بردگی نوین می باشد.
2- تمام اعمال، استخدام و یا انتقال یک زن در سراسر مرزهای بین المللی برای کار یا خدمات بی حرمتی یا تهدید به بی حرمتی، سوء استفاده، بیکاری، فریب و یا به صورت اشکال زورگویی را در برمی گیرد.
3- اخذ کار و خدمات از هر زنی یا تصاحب هویت قانونی و یا شخص هر زنی توسط عوامل خشونت، سوء استفاده یا وضعیت سلطه گر، بیکاری، فریب و دیگر اشکال زورگویی می باشد.
4- خارج کردن یا وارد ساختن و یا ترانزیت مجاز یا غیر مجاز یا افراد مرزهای کشور با میل یا اجبار و اکراه یا تهدید یا خدعه و نیرنگ و یا با سوء استفاده ازقدرت یا موقعیت خود یا سوء استفاده از وضعیت فرد یا افراد یاد شده به قصد فحشا یا برداشت اعضا و جوارح، بردگی و ازدواج.
5- تحویل گرفتن یا انتقال دادن یا مخفی نمودن یا فراهم ساختن موجبات اخفاء فرد یا افراد موضوع بند 5 پس از عبور از مرز با همان مقصود.
امنیت
دارای تعاریف گوناگونی است که به دو نمونه آن اشاره می شود.
- عبارتست از نیل به سطحی از اطمینان خاطر برای تحصیل و صیانت منافع ملی.
- عبارتست از توانایی کشور در رفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا منافع ملی خود.
امنیت ملی
امنیت ملی به معنای امنیت کل یک هویت اجتماعی- سیاسی است. منظور از امنیت ملی توانایی یک کشور در حفظ ارزش های خودی در برابر تهدیدهای خارجی است.
امنیت ملی یعنی دستیابی به شرایطی که به یک کشور امکان می دهد از تهدید بالقوه یا بالفعل خارجی و نفوذ سیاسی و اقتصادی بیگانه در امان باشد و در راه پیشبرد آنرا توسعه ی اقتصادی، اجتماعی و انسانی و تأمین وحدت و موجودیت کشور و رفاه عامه فارغ از مداخله بیگانه گام بر دارد.
اصطلاحات
خارج نمودن دختر زیر 16 سال از اختیار والدین بدون رضایت آنها Abduction
سقط جنین و بیرون آوردن جنین از رحمقبل از اتمام مدت حمل Abortion
زنای محصن یا محصنه Adultry
لواط Buggery
امنیت داخلی Domestic security
بهره کشی- بهره برداری Exploitation
اتخاذیه جهانی بر علیه خرید و فروش زنان (یک سازمان غیر دولتی) GAATW
امنیت ملی National Security
سازمان یافته Organized
نیروی انتظامی Police
فحشا- روسپی گری Prostitution
تجاوز جنسی به عنف (لواط- زنا) Rape
تهدیدات امنیت Security Threaths
جرائم جنسی Sexual offences
بردگی- برده داری Slavery
قاچاق- قاچاق کردن Smuggling
قاچاق مهاجران از طریق دریا Smuggling of migrants by sea
قاچاق انسان Trafficking in Human Beings
قاچاق اشخاص – حمل و نقل غیر قانونی اشخاص Trafficking in persons
صرف نظر از علل کلی بروز آسیب ها و اغرافات اجتماعی (فقر بیکاری و بالا رفتن سن ازدواج) و نیز افزایش سطح فعالیت های شبکه های سازمان یافته قاچاق زنان (که به ویژه تحت تاثیر فرایند جهانی افزایش ارتباطات و گسترش بازارها و اماکن پولشویی و افزایش تقاضای موثربرای فشاردر کشور های مصرف کننده می باشد) در باره علل خاص می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
1- فعالیت مستمر شبکه ای شناسایی ، جذب و انتقال دختران و زنان مستعد در داخل کشور و توانای آنها در تحریک و انتقال داوطلبانه یا غیر داوطلبانه اشخاص را از طریق اغوا(اجبار یا زور) برای هتک ناموس و ایجاد زمینه برای بهره برداری و سوء استفاده جنسی (به بهانه مهاجرتو...)
2- عدم برخورد جدی قضایی ونبود قوانین منسجم و کارآمد برای برخورد با قاچاقچیان .
3- وجود تقاضای موثر در میان شیوخ و مرفهین امارات و جهانگردی و تمهیدات مقامات اماراتی برای جذب گردشگر نیز در سکوت آنان در خصوص در خصوص قاچاق انسان به این منطقه بی تاثیر نمی باشد .
حجم مراودات جمهوری اسلامی ایران با دبی و سیاست های اجتماعی داخلی بستر مناسب برای ایجاد روند قاچاق را به وجود آورده است .
و پیشترفت های چشمگیر اقتصادی دبی و افزایش جایگاه تجاری دبی در منطقه موجب رشد سریع تعاملات ایران با دبی شده و حدود 60%واردات ایران از دبی صورت میگیرد مسافرتها و خرید های خارجی موسسات صنایع و شرکتهای خصوصی ایرانیان نیز اکثرأ در دبی میباشد . در ماه بیش از یکصد هزار نفر ایرانی برای تجارت ،خرید،کار،سیاحت،ویا ترانزیت به دبی می روند .
علاوه بر پاره ای تغییرات و تحولات فرهنگی اجتماعی مانند فقر پایین بودن درآمد سرانه ،مشکل اشتغال،قوانین خانواده و... علت وزمینه ساختاری دیگری که به شرایط درونی کشور باز می گردد. افزایش حوادث جنایی (که ماهیت و منشا جنبی دارند) و نیز الگو یورابط جنسی و تشدید روابط ناسالم نامشروع و غیر فانونی و رشد ایدز و نهایتا تضعیف تدریجی بنیانهای خانواده .
شیوه های مقابله
با توجه به فقدان اطلاعات و آمار رسمی در این زمینه (چرا از سوی دولت امارات سازمانهای بین المللی ویا نمایندگان سیاسی کشورمان ) ارائه برآورد دقیق میسر می یاشد با توجه به میزان حضور کم ایارنیان مقیم و آنهایی که روزانه به آنجا سفر می کنند ولی همین میزان حضور زنان ایرانی خود نمودی از قاچاق نسان است .
در خصوص این عده دخترانی هستند که با میل و رغبت و با هدف کسب درآمد به دبی رفته اند و بخشی از آنهعا نیز به زور و اغفال توسط دلالان حرفه ای (که عمدتا ایرانی هستند) به این منطقه منتقل و مجبور به خود فروشی در دیسکو ها ، هتلها و رستورانهای ایرانی شده اند .
ارائه معضل هرچند به مقدار اندک ، نیاز به کارشناسی دارد که شیوه های مورد استفاده در سه بخش معمول سازی ، محدود سازی و وممنوع سازی بیان میگردد و در بخش و در بخش بعدی به صورت پیشنهاد مواردی مطرح می گردد .
الف =معمول سازی :
1- وزارت امور خارجه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سیاسی خود بین کشورهای مورد بحث تعامل بیشتر در زمینه جلوگیری از مسائل سوءاخلاقی ایجاد نماید
2- وزارت طلاعات و سفارت خانه های جمهوری اسلامی ایران به پشتیبانی اطلاعاتی ناجا پرداخته و کلیه افرادی را که به صورت باندی در خارج از کشور در امر اساعه فحشا ، قاچاق زنان و دختران فعالیت دارند را شناسایی و مشخصات آنان را اعلام کند تا اقدام بایسته به عمل آید.
3- تامین بودجه خاص در جهت مقابله ، پیشگیری و مبارزه جدی با قاچاق و ترانزیت زنان و دختران
1-ترسیم شخصیت و منزلت واقعی زنان
2-ایجاد تنفر و انزجار نسبت به بد آموزیها و موارد فساداخلاقی موجود در فرهنگ غرب
3-تقویت مالی و معنوی امور تربیتی و انجمنهای اسلامی مدارس ونهاد های ذیر مربوط
4-ایجاد مراقبت و نظلرت همگانی در جامعه
ب= محدود سازی :
1-شناسایی اماکن جذب و نشان زنان و دختران
2-شناسایی و برخورد مقتدرانه و اعمال کنترل در ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ورودی و خروجی و همکارای بین المللی
3-اصلاح قوانین جزایی به منظور بالا بردن هزینه جرم در خصوص قاچاقچیان و عاملین تراتزیت دختران و زنان
4-وزارت کشور با ایجاد تعامل و همکاری بین سازمانها و ارگانهای ذیر مربوط کنترل و نظارت بیشتری را با انعقاد پروتکلهای لازم در ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اتباع کشور های آلوده اعمال تا در صورت مشاهده هر گونه تخلف از سوی اتباع مذکور ضمن ممانعت از ورود انان ، مراقبت را به کشور متبوعه منعکس نمایند
ج =ممنوع سازی :
1- تعیین قاضی ویژه با اختیارات لازم جهت برخورد قاطع با اعضاء اصلی شبکه و باندهای تجارت زنان و دختران
2- اعزام تیم تخصصی از کارشناسان مجرب اداره کل مبارزه با فساد اجتماعی و؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟ مربوط به کشورهای هدف به منظور بررسی وضعیت و شناسایی عوامل فعال در زمینه قاچاق زنان و دختران
پی نویسی :
1-بولتن موجود در اداره کل مبارزه با فساد اجتماعی- نگرش اختصاری به تجارت زنان و دختران توسط؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2- -تجارت زنان -82
3- - شبکه های فساد و تاثیرات ناشی از فعالیت های عناصر فاسد در جامعه
4- کشف و انهدام شبکه انتقال زنان و دختران جوان به کشور امارات متحده عربی -82
5- - پلیس بین الملل – قاچاق زنان به ایالت متحده –نمودی معاصر از بردگی و جرایم سازمان یافته
6- کل مبارزه با فساد اجتماعی – وضعیت اقدامات انجام شده پیرامون قاچاق و ترانزیت دختران و زنان ایرانی به خارج از کشور -82
7،8،9-اخلاق اسلامی – احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی – دفتر نشر نشر معارف – قم 1381.
تعريف اختلالات مربوط به اعتياديا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت رفتارهاي مواد جويانه از طرف بيمار ميباشد ويا اينكه اصطلاح ”مصرف غير قانوني مواد“ مبناي تعريف اختلالات مربوط به اعتياد قرارميگيرد.
امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از وابستگي به مواد (substance dependence) نام برده ميشود، هر چند كه در ميان مردم اين بيماري ”اعتياد“ و خودبيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.
بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلاتمتعدد ناشي از مصرف مواد قادر بر قطع مصرف آن نيست. مصرف مواد يك الگوي رفتاريناسازگارانه و بيمار گونه است كه بروز علائم رفتاري، رواني، شناختي و جسمي بهاختلالهاي باليني در فرد مصرف كننده منجر ميشود. اين اختلالها عبارتند از:
1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف مواد براي رسيدن به سطح قبلي رواني و جسمانيناشي از اثر مواد بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند. 2- بروز علائم ترك: عدممصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات،اسهال و استفراغ ظاهر ميشود. 3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطعمصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كارنميباشد. 4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايههاي ديگران و خانوادهرا مصرف ميكند. 5- درپي استمرار مصرف مواد با تغييرات رواني و رفتاري در بيمار،مشاركت وي در فعاليتهاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته ميشود. 6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفادهاز آن نميباشد. در تعريف علمي براي اينكه فردي را بيمار وابسته به مواد بدانيملازم است حداقل 12 ماه الگوي مستمر مصرف مواد را داشته باشد. موضوعات مطرحشدهدر بالا نكات آموزشي براي بيماران، خانواده آنان و همه افراد جامعه بهويژه جواناناست. همه بايد اين نكات را بدانند، و بدانند كه حتي يكبار مصرف هم ممكن است فرد رابهسوي اين همه مشكل بكشاند.
طبقه بندي مواداعتياد آور
مواد مخدر را به اعتبارات متعددي مي توان طبقه بندي كرد. مثلا اگر آنها را به طبيعي، نيمه مصنوعي و مصنوعي گروه بندي كنيم، يا از نظر تاريخ كشت يا آشنايي بشر با آنها، كشف و ساخت دسته بندي كنيم، يا در دو گروه، يعني گروه مواد مخدري كه مصرف پزشكي دارد. يا گروه مواد مخدري كه مصرف پزشكي ندارد، دسته بندي شوند، همه درست بوده، ولي در عين حال هيچيك طبقه بندي يا تعريفي جامع و مانع نمي باشند. اگر چه متخصصيــن، طبقه بندي هايي از جنبه هاي علمي و تجربي ارائه داده اند ولي بهترين نوع گروه بندي از طرف سازمان بهداشت جهاني به عمل آمده كه طبقه بندي مواد از جهت تاثير آنها بر انسان است . این طبقه بندی به صورت زیر می باشد:
در مقابل بيماران ”وابسته“ كساني هستند كه اقدامبه مصرف ميكنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شدمطابقت ندارند. در اين گروه شدت مصرف به حدي نميباشد كه وابسته تلقي شوند. اينگروه از بيماران بارها و به طور متناوب مواد مصرف ميكنند. الگوي مصرف اين دسته برخلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد. اما بهرحال نتايج مصرف ومخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد ميتوان غيبت از مدرسه، محل كار، درگيري باهمكاران و دوستان، عدم انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان وخانواده و... را نام برد. الگوي مصرف به هر گونهاي كه باشد ميتواند با مخاطراتفيزيكي مانند مصرف مواد هنگام رانندگي و خطرهاي فراوان به دنبال آن همراه گردد. بهخاطر داشته باشيم يكبار مصرف ممكن است موجب سوءمصرف يا مصرف تفريحي شود و مصرفتفريحي موجب مصرف دائم و اعتياد شده و خطر بعدي اعتياد مصرف تزريقي و ايدزاست.
علل و عوامل مؤثر براعتياد
اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است. عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگرمنجر به شروع مصرف و سپس اعتياد ميشوند. عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عواملاجتماعي، عوامل در هم بافتهاي هستند كه بر يكديگر تأثير ميگذارند. آشنايي باعوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن ازدو جهت ضرورت دارد: 1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانهلازم براي آنان؛ 2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاورهايلازم براي معتادان.
عوامل مخاطرهآميز
عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي ومحيطي و عوامل اجتماعي است.
1- از عوامل مخاطره آميز فردي ميتوان به دورهنوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد وموقعيتهاي پر خطر اشاره نمود. 2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطينيز ميتوان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و محل سكونت را نام برد. 3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضدمواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي، كمبود فعاليتهايجايگزين، كمبود امكانات حمايتي، مشاورهاي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعيـ اقتصادي اشاره نمود.
درماناعتياد
1- مرحله سم زدايي (detoxification)
نخستين گام برايبيماراني است كه وارد برنامههاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر ميشوند. سادهترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن،آرام بخش و خواب آور ميباشد.
2- مداخلههاي غير دارويي
با توجه به اينكهاعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و روانيـ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني ميشودضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عوداعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند. مطالعات مختلف نشانداده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارمافرادي كه دوره درمان را كامل نمودهاند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجددداشتهاند. درمانهاي غير دارويي با هدف مداخلههايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فردمعتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهترآنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاديك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي وحرفهاي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغليخود ميباشد. سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهرهگيري از يكزندگي معمول با لذات واقعي آن است. بيمار و خانواده بهخاطر داشته باشند كه قادرنيستند به تنهايي اينهمه كار انجام دهند. روانپزشك، پزشكان عمومي آموزشديده،روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماًدر كار درمان همراه نظارت داشته باشند.
اعتياد ايدز و هپاتيت درزندان
اعتياد ، سالها تنها به عنوان يك « جرم » شناخته مي شد و فرد معتاد را صرفاً يك « مجرم » مي شناختند . تحقيقات جامعي كه به ويژه در دانشگاه « يل » انجام گرفت بروز تغييرات شيميايي و حتي ، فيزيكي در بافت مغز افراد معتاد را به اثبات رساند و كارشناسان ، امروزه اعتياد را يك بيماري مزمن و عود كننده مي شناسند كه به صورت حمله هاي متناوب « احساس نياز » و « مصرف » ماده مخدر تظاهر مي يابد . متأسفانه به نظر مي رسد كه در برخورد با معضلات و مشكلاتي كه اهميتي به مراتب كمتر از اعتياد دارند منطقي تر برخورد مي شود . عذر يك فرد سيگاري كه با قيافه حق به جانب ادعا مي كند كه « مجبور است » سيگار بكشد ؛ به راحتي پذيرفته مي شود و خيلي مؤدبانه از او مي خواهند كه در محل مجزايي به استعمال دخانيات مشغول شود .
اين در حالي است كه نگاه صرفاً مجرمانه به شخص معتاد ، از او تنها و تنها انتظار « ترك » و آن هم « خيلي فوري » دارد . دكتر آلن لشنر «Alan Leshner » دبير انستيتو ملي مبارزه با مواد مخدر معتقد است كه هيچ نيازي در انسان ، قوي تر و شديدتر از احساس نياز يك معتاد به مصرف مواد مخدر نيست .
اعتياد در ايران
كشور اسلامي ايران به علت قرار داشتن در شاهراه ترانزيت مواد مخدر و نيز جايگاه نسبتاً موجه مصرف ترياك در فرهنگ ايراني ، همواره با خطر و عوارض اجتماعي اعتياد روبرو بوده است .
تخمين زده مي شود كه حدود 2 ميليون نفر معادل 3 درصد از كل جمعيت ايران به نوعي از مواد مخدر استفاده مي كنند . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به ويژه در يك دهه اخير اقدامات بسيار جدي و مؤثري در مقابله با گروههاي قاچاق و توزيع مواد مخدر صورت گرفته است . با اين حال ، افزايش شيوع اعتياد در جمعيت زنان همه و همه حقايقي هستند كه لزوم برخورد ريشه اي تر و منطقي تر با اين معضل ملي را طلب مي كنند .
نكته مهمي كه در اين مجال قصد پرداختن به آن را داريم ؛ پرداختن به مشكلات بهداشتي و بيماريهاي عفوني خطرناك است كه يك فرد معتاد را در جامعه و محيط زندان تهديد مي كنند و با توجه به ارتباط اين افراد با كل جامعه ، آنها را به منابع خطرناكي براي انتشار بيماريهاي عفوني خطرناكي چون ايدز و هپاتيت تبديل مي سازند .
ايـدز
از زماني كه نخستين مورد بيماري ايدز در سال 1981 در كشور آمريكا گزارش شد تا كنون بالغ بر 3 ميليون مورد ثابت شده بيماري ايدز از 208 كشور جهاني به سازمان جهاني بهداشت ( WHO ) گزارش شده است و به گزارش همين سازمان ، امروزه حدود 1/36 ميليون نفر انسان زنده آلوده به ويروس ايدز در جهان زندگي مي كنند.
آمار رسمي منشر شده در انتهاي سال 1380، تعداد مبتلايان به عفونت ويروس ايدز در ايران را 3109 نفر عنوان مي كند . در حاليكه كارشناسان و متخصصين امر، اين رقم را به حدود 25 هزار نفر تخمين مي زنند
بر اساس آمارهاي جهاني ، حدود 80 درصد از عفوتنهاي ويروس ايدز از راه تماس و رابطه جنسي ، 12 درصد از طريق اعتياد تزريقي و استفاده از سرنگهاي آلوده و مشترك و 4 درصد از طريق انتقال فرآورده هاي خوني آلوده منتقل مي شوند .
اين در حالي است كه متخصصين و كارشناسان معتقدند كه الگوي انتقال ويروس ايدز در كشور ما متفاوت است و برآورد مي شود كه 31 درصد از موارد ابتلا در ايران از طريق اعتياد تزريقي ، 25 درصد از راه انتقال خون و فرآورده هاي خوني آلوده و 11 درصد متفرقه انتقال مي يباند .
به اين ترتيب در مي يابيم كه افراد معتاد و به ويژه ، معتادان تزريقي به طرز فاحشي بيشتر از افراد عادي جامعه در معرض خطر آلودگي با ويروس ايدز ( HIV ) قرار دارند .
هپـاتـيت
هپاتيت به معني التهاب كبد است و 5 نوع ويروس هپاتيت D ، C ،B ،A و E شايع ترين و مهمترين علت اين بيماري به شمار مي روند .
هپاتيتهاي ويروسي شايع ترين علت بيماريهاي مزمن كبدي و سرطان كبد شناخته شده اند و سازمان بهداشت جهاني سرطان و سيروز كبدي ناشي از هپاتيت B را نهمين علت مرگ و مير در تمامي دنيا معرفي كرده است .
ويروسهاي هپاتيت نوع B وC مهمترين و خطرناكترين نوع هپاتيتهاي ويروسي را ايجاد مي كنند ودرست مانند ويروس ايدز ، اعتياد تزريقي و انتقال فرآورده هاي خوني آلوده ، مهمترين راه انتقال آنها به شمار مي روند و معتادان تزريقي ، باز هم به عنوان گروه پر خطري شناخته مي شوند كه بيش از افراد عادي جامعه در معرض آلودگي با اين نوع ويروسها قرار دارند .
در خصوص بيماري هپاتيت نوع B كه 2 ميليون نفر را در ايران مبتلا نموده است ، 3 درصد جمعيت كشور را پوشش مي دهد .
زنـدان
جرمهايي كه افراد زنداني به علت انجام آنها در زندان به سر مي برند اغلب همان رفتارهاي پر خطري هستند كه فرد را در معرض ابتلاء به بيماريهاي عفوني خطرناكي چون ايدز و هپاتيت قرار مي دهند . ( اعتياد تزريقي ، بي بند و باري جنسي ، خشونت و ... ) از سوي ديگر ، محيط زندان براي بسياري از افراد ، نخستين فرصت زندگي براي آشنايي با اعمال خلافي چون اعتياد و بي بند و باري جنسي محسوب مي شود .
با وجود تمام ممنوعيتها و مراقبتها ديده مي شود كه رفتارهاي پر خطري چون اعتياد تزريقي ، اشتراك سرنگ ، خالكوبي ، رابطه جنسي و ... در بين زندانيان از شيوع بالايي برخوردار است .
زندانيهاي معتاد در اثر پيامدهاي رواني ماده مخدر و يا در ازاي دريافت پول يا دارو گاهي تن به روابط جنسي نامشروع مي دهند . از سوي ديگر، ممنوع بودن استفاده از مواد مخدر و در دسترس نبودن وسيله مناسب تزريق گاهي افراد معتاد را مجبور مي سازد كه از هر راه و به هر شيوه اي متوسل شود تا ماده مخدر را به بدن خود برساند . ديده شده است كه در برخي موارد 15 تا 20 نفر از يك سرنگ آلوده مشترك استفاده مي كنند و استفاده از وسايل معمولي مانند مغز خودكار به يك جهت تزريق مواد مخدر چندان ناشايع نيست .
بر اساس اطلاعات موثق و تأييد شده اي كه از زندانها و مراكز بازپروري كشور به دست آمده است ، عده بسياري از ساكنان اين مراكز بخصوص در استانهاي كرمانشاه و كرمان از نظر عفونت با ويروس ايدز ، ويروس هپاتيت ، مثبت هستند .
از سوي ديگر ، زندانها ، ديگر چهار ديواريهاي بلند و جدا از جامعه به شمار نمي روند . خيلي از زندانيها دوره حبس كوتاه دارند و بسياري از آنها در دوران مرخصي و يا پس از آزادي به جامعه باز مي گردند و با جامعه در ارتباط هستند .
در تحقيقي كه در كشو رآمريكا انجام گرفت ديده شد كه 51 درصد از زندانيان و 12 ساعت پس از آزادي ، يك رابطه جنسي داشته و 11 درصد آنها در نخستين روز آزادي به تزريق مواد مخدر روي آورده اند .
يك فرد معتاد زنداني نه تنها خود در معرض آلودگي به بيماريهاي خطرناكي چون ايدز و هپاتيت قرار دارد بلكه مي تواند به عنوان يك ناقل عمل كرده و عوامل عفوني خطرناك را به داخل انتقال دهد .
اقدامات صحيح
زندان براي بسياري ، نخستين فرصت آشنايي با اعمال خلاف است . با اين حال ، براي بسياري از افراد هم اولين و تنها فرصت بهرمند شدن از امكانات بهداشتي و درماني به شمار مي رود .
كم نيستند افرادي كه فرصت معاينه و بررسي جامع و دقيق پزشكي را براي نخستين بار در زندان بدست مي آورند . پس ، پسنديده است كه ما هم از اين فرصت استفاده كرده و :
1- با آموزش صحيح آنها را از رفتارهاي پرخطر آگاه كرده و رفتارهاي سالم و صحيح را به آنها آموزش دهيم .
2- با انجام بيماريابي ، زندانيان بيمار و معتاد را در بدو ورود به زندان شناسايي كنيم .
3- زندانيهاي بيمار و معتاد را افراد نيازمندي بدانيم كه درمان كامل آنها مي تواند از خطر جدي انتشار آلودگي بين زندانيان و نيز انتقال به محيط خارج از زندان جلوگيري كند .
4- با پيگيري كارآمد زنداني پس از آزاد شدن از زندان ، از سوي آوردن مجدد وي به اعمال رفتارهاي پر خطر جلوگيري نماييم .
استراتژيهاي كاهش آسيب
در آخرين دستورالعمل انجمن طب اعتياد آمريكا ، فصل مجزايي به معرفي روشهاي كاهش آسيب در معتادان تزريقي اختصاص يافته است .
امروزه كارشناسان معتقدند كه انتظار ترك آني و اصلاح فوري و كامل از يك فرد معتاد كه با مشكلات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي متعددي دست به گريبان است چندان انتظار واقع بينانه اي به نظر نمي رسد و پيشنهاد مي كنند كه با آموزش صحيح رفتارهاي كم خطر و بهداشتي لااقل از آلودگي وي با انواع بيماريهاي خطرناك و مسري جلوگيري به عمل آيد .
به اين ترتيب ، علاوه بر اينكه فرد معتاد و كل جامعه در مقابل ابتلاء و انتقال عوامل عفوني خطرناك مصون مي مانند ، خود اين تغييرات رفتاري اندك مي توانند زمينه ساز اصلاحات بزرگتر و ترك كامل ماده مخدر توسط فرد معتاد گردند .
در بسياري از كشورها امكان دستيابي فرد معتاد به سرنگ استريل چه در جامعه و چه در داخل زندان ، حتي شرايط و ضوابط خاصي وجود دارد. دسترسي فرد معتاد به داروي متادون نيز اقدام ديگري است كه كارشناسان معتقدند لااقل سبب مي گردد كه فرد معتاد از رفتار پرخطرتزريق به شيوه كم خطر تر خوردن ماده مخدر روي آورد .
به هر حال، تجربه نشان داده است كه منع كردن انسانها از يك رفتار اشتباه بدون جايگزين كردن يك رفتار صحيح ، اغلب نتيجه اي جز تلاش انسانها براي دستيابي به آن رفتار اشتباه از شيوه هايي به مراتب خطرناك تر و اشتباه تر به بار نخواهد آورد .
خلاصه
بطور خلاصه ، يك فرد معتاد در حقيقت انسان بيماري است كه به دليل مشكلات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي متعدد و نيز احساس نياز شديد و ناگهاني به مصرف ماده مخدر ، بسيار در معرض انجام رفتارهاي مخرب و زيانبار قرار دارد . جمعيت معتاد و زندانهاي كشور در يك نگاه واقع بينانه و بر اساس آمارهاي متعدد داخلي و خارجي ، كانونهاي مناسبي براي ابتلاء و انتقال بيماريهاي عفوني مهم و خطرناكي چون ايدز و هپاتيت هستند و برخورد ريشه اي و كارشناسي با موضوع اعتياد و رسيدگي عاجل به وضع بهداشتي زندانهاي كشور بايد در رأس برنامه هاي سياستگزاران و دست اندركاران مربوطه قرار گيرد .
افزايش درصد اعتياد در سنين پايين كشور
نتايج يك تحقيق نشان ميدهد كه درصد اعتياد در سنين پايين در ايران رو به افزايش است
اين تحقيق توسط دكتر «عبدالرضا عزيزي» پزشك و درمانگر اعتياد، از بررسي شرح حال دوهزار فرد معتاد منتج شده و در آن رويكرد به اعتياد، به عنوان يك بيماري كه مستلزم درمان است، معرفي شده است.
محقق در اين پژوهش متوسط سن شروع اعتياد را ۲۴ سال ذكر كرده و افزوده است: از اين افراد بيش از ۵۱ درصد بين ۲۰ تا ۴۰ سال و ۴۵ درصد زير ۲۰ سال سن داشتهاند. به اعتقاد وي مهمترين عامل اعتياد به مواد مخدر در ايران و بهويژه در بين جوانان، ريشه در اعتقادات و فرهنگ مردم دارد كه معضلات اقتصادي، بيكاري و نبود امنيت شغلي آن را تشديد ميكند.
در اين تحقيق همچنين به نقش خانواده به عنوان اصليترين مراكز كنترل رفتار فردي اشاره شده كه گاهي با آسيبپذير شدن خود، عاملي براي گرايش جوانان به اعتياد ميشود.
محقق معتقد است اين محيط در ايران طي چند سال اخير به علت اختلال در روابط والدين با فرزندان از جمله به سبب گرفتاري پدر، مادر و يا اعتياد آنها، متزلزل و ثبات آن با چالش روبهرو شده است.
دسترسي آسان به مواد مخدر در ايران (بهخاطر همجواري با افغانستان و در مسير قاچاق بودن)، عدم يك برنامه مدون و پايدار براي پيشگيري از اعتياد، كمبود امكانات تفريحي، ورزشي و سركوب برخي از خواستههاي طبيعي جوانان از جمله علل ذكر شده براي گرايش آنان به استعمال مواد مخدر است.
طبق نتايج اين پژوهش، دوستان و محيط نامناسب عامل رويآوري ۶۰ درصد افراد به مواد مخدر است و اين عامل خود در بازگشت به اعتياد همچنان پررنگترين عامل محسوب ميشود.
در اين پژوهش ۱۷ درصد معتادان درمان بيماريهاي بعضاً پيش پاافتاده مانند سرماخوردگي، دردهاي مفصلي، دردهاي عصبي و آرتروز را عامل استفاده از مواد مخدر ذكر كردهاند، كه به اعتقاد محقق اين نشانگر ميزان تاثير باورها و ضعف فرهنگي در خصوص مراجعه و اعتماد به پزشك است.
همچنين بسياري به اين علت كه در هنگام ترك اعتياد اذيت شدهاند، به مصرف مجدد روي آوردهاند كه اين ميتواند نتيجه خوددرماني و يا عدم درمان صحيح از سوي درمانگر باشد.
در اين پژوهش درخصوص نوع مواد مصرفي و ميزان آن توسط معتادان آمده است: سيگار، اولين ماده مصرفي در ۱۹/۷۳ درصد افراد است و اين معتادان قبل از اعتياد به مواد مخدر، سيگار مصرف ميكردهاند.
همچنين در اين تحقيق به بالا بودن مصرف «ترياك» در كشور اشاره شده است: نوع مصرف در ۳۴/۶۷ درصد بيماران ترياك، در ۳۸/۲۰ درصد افراد شيره ترياك و در ۱۲/۱۲ درصد معتادان هرويين است. نزديك به ۴۰ درصد افراد تجربه استعمال حشيش و ۵۰ درصد تجربه نوشيدن مشروبات الكلي را داشتهاند.
از ديگر يافتههاي اين پژوهش، حصول يك رابطه معنيدار و معكوس بين ميزان تحصيلات و اعتياد است. به اين معنا كه افراد تحصيلكرده كمتر دچار اعتيار به مواد مخدر ميشوند و بيش از ۹۰ درصد اين بيماران بيسواد بوده يا داراي تحصيلات ديپلم و زيرديپلم هستند.
در اين پژوهش در خصوص انگيزههاي ترك اعتياد آمده است: بيش از ۶۰ درصد از معتادان با اعلام انزجار از ادامه اين روند و خسته شدن از وضعيت فعلي، براي ترك اعتياد اقدام ميكنند.
درمان نامناسب اعتياد توسط پزشكان ناوارد و ايجاد عوارض سوء براي فرد، ترس از اطلاعيافتن خانواده از اعتياد فرد در هنگام ترك اعتياد و ناتواني افراد در شناسايي پزشكان رازدار و معتمد، از جمله عواملي ذكر شده كه باعث ميشود فرد عليرغم ميلش به مصرف موادمخدر ادامه دهد
نقش فعاليت هاي بدني در درمان اعتياد
اعتياد در مراحل نسبتا پيشرفته خود سبب مي گردد تا فرد معتاد انساني بي هدف و بدون برنامه شده ساعت هاي خواب و بيداريش نامنظم شود اينكه چه بخورد چه بپوشد ديگر برايش مهم نيست اين موضوع كه چه كار انجام دهد و كجا برود اهميتش را ازدست مي دهد لذا لازم است فرد ترك كرده با كمك خودش برنامه ريزي وهدفش را تعيين كند زيرا نداشتن برنامه مشخص موجب سرگرداني فكري فرد شده و اين خود عاملي جهت عوداعتياداست فردي كه اعتياد را ترك كرده بايد برنامه روزانه اش را مشخص باشد مثلا در اوايل جهت تقويت جسم و يا پرورش عضلات و اندام ها برنامه ريزي كند در ورزش هاي صبحگاهي شركت كرده و راهپيمائي ساده و يادويدن ملايم داشته باشد و يكي از راههاي اساس جهت مبارزه با كسالت بي حوصلگي در معتادان ورزش كردن وفعاليتهاي بدني هدف دار و يا پرداختن به كار و تفريحات سالم است پس بايد فعاليت هاي بدني را هدف دار نمود و مرتبا تغييرات جسماني كه در حقيقت نشان دهنده بهبودي بيشتر است كنترل نمود فرد ترك كرده بايد روز به روزشاداب تر و سر حال تر گردد پرداختن به كار تفريح در مناطق ييلاقي و خوش آب وهوا همچنين قدم زدن درپارك ها فضاي سبز و باغ ها رفتن به سينماها و نمايشگاها باز ديد ازبستگان و دوستان سبب مي گردد فرد معتاد ترك كرده مجددا با افراد جامعه و فعاليتها و تفريحات موجود در آن آشتي كرده و در كنار ديگران بودن به او كمك مي كند تا بتواند دوره درمان را بهتر طي نموده و رفته رفته به زندگي عادي برگردد و فرد قادر خواهد بود زندگي وكارها را بدون مصرف مواد مخدر انجام دهد و اين اولين احساس مثبت در بيماراست كه باعث تداوم و استمراربهبودي در وي خواهد شد.
تفاوت عادت و اعتياد
عـادت » و « اعتــياد » دو اصطلاح و عنواني هستندكه در افكار عمومي به غلط مشابه و معادل هم در نظر گرفته ميشوند در صورتيـكه اختلاف كلي و اساسي با هم دارند . « عادت » در اصل عبارتست از تطابق موجود زنده با محيط زيـست يا شرايـط جديد و بيسابقه كه در انسان انواع مختلف وجود داشته و در كتاب « معماي عادت » طرح جديـدي در مورد تعريف و تقسيمبندي آن ارئه گشته و « عادت » بر چهار گروه اصلي بشرح زير تقسيم شدهاند :
اول - « عادت روحي » كه عبارتست از تطابق روحي و معنوي با مسائل و موضوعات و كليه پديدههاي جديد و بيسابقهايـكه با آنها انس و عادتي از پيش وجود نداشته تا آثار معنـوي حاد آنها از بين برود ؛ از قبيل خبر خوش يا ناخوش مهمي كه در ابتدا انـسان را بشدت متأثـر نموده و تحت تأثير خود قرار ميـدهد ، مانند اثرات خبر فوت پدر يا مادر و نزديكان مورد علاقه يا خبر موفقيت در كنكور ورودي دانشگاه و يا خبر اصابت جايـزه بزرگي در قرعهكشي و غيـره . به مرور زمان كه خبر كهنه ميـشود ( انسان ضـمن انس گرفتن به آن عادت كرده ) اثرات رواني آن از بين ميرود .
دوم - « عادت عضوي » عبارتست از عادت دادن عضوي از اعضاء بدن بكار و فعاليت منظم و مداوم غيرارادي معيني كه قبلاً از روي علم و آگاهي و دخالت شـعور و اراده انسان صورت ميگرفته ولي پس از تمرين و تكرار كافي ميتواند بطور خودبخودي و غير ارادي و ناآگاه نيز انجام گيرد ، مانند عادت دادن انگشتان به حروف ماشين تايپ يا عادت دادن دستها و پاها بكارهاي معيني مانند دوچرخه سواري و راننـدگي يا به هنرها و صنايع .
سوم - « عادت غريزي » عبارتست از عادت عضوي مشخصي كه به اقتضـاي فطري و ناآموخته از بدو حيات در اعضاء وسـلولها و نسوج معيني بوجود آمده و همان خـصوصيات عادت نامبرده دو فوق را داراست مانند كار قلب و كليـهها و ريـهها و فعاليتهاي دروني اعـضاء و نـسوج و سلولهاي داخلي بدن كه بطور غير ارادي و منظم انجام ميگيرد .
چهارم - « عـادت حياتي » عبارتست از تـطابق بدن مـوجود زنده ( تطابق بيولوژيكي ) با شرايط جديد محيط زندگي بخصوص از نظر عوامل فيزيكي وشيمايي مانند تـطابق بدن با گرما و سرما ( عامل فيزيكي ) يا با رژيمهاي غذائي و داروئي مختلف ( عامل شيـميائي ) يـا با آب و هواهاي مختلف ( عامل فيـزيكي و شيميائي توأم ) .
در استعمال دارو بمدت دراز ( و هر نوع تركيبات شيـميائي مختلف در حد تحمل بدن ) نوعي تطابق بيـولوژيكي بوجود ميآيد كه در صورت قطع استعمال آن دارو يا ماده شيميائي معين و بخصوص ( مانند استعمال طولاني داروهاي مسـكن يا خواب آور ) ممكنست اختلالات فيزيكي و شيميائي و بدنبال آن اختلالات فيـزيولوژيكي و بيولوژيـكي محسوس و گاهي غيرقابل تحمل در شخص بوجود آيد زيرا بدن در اثر عادت به آن دارو و تطابق با شرايـط مربوط بمصرف آن به يك اعتدال مجازي موقتي رسيـده كه با حذف آن ، اعتدال بدن بر هم ميخورد و شخص موقتاًتحت فشار خاصي قرار ميگيرد زيرا بدن مستقيماً به آن دارو عادت كرده و خو گرفته است كه ايـن امر در مورد مواد مخدر بسيـار سخت و از تمام انواع عادات بيـولوژيكي ياحياتي ( تطابق بيـولوژيكي ) دردناكتر و غيرقابل تحملتر است .
« اعتيـاد » عبارتست از تطابق بدن با هر دارو يا ماده شيميائي خارجي غيرلازمي بمدت طولاني كه يكي از انواع عادات حياتي يا عادات بيولوژيـكي محسوب ميگردد . استعمال مداوم و طولاني مواد مخدر منجر به ايـجاد سختتريـن انواع عادات حيـاتي در بدن ميشود كه همان « اعتيـاد به مواد مخدر » ميـباشد .
تـريـاك يا تغيير « عـادت » عموماً سهلتر و سريعتر و بـدون عوارض سخت بوده و به مانند ترك اعتياد با مـشكلات بزرگ روبرو نميگردد ، در حاليكه « اعـتياد » علاوه بر لطمات سنگين جاني و خـسارات مالي بسيـار و آماده كردن بـدن به انـواع بيـماريهاي جسمي و روحي گوناگون ، از نظر تـرك و رهائي با مشكلات بزرگ و گاهي با زحمات و مشقات و سختـيها و نامـلايمات بيشتري همراه است ولي البته نبايد فراموش كنيم كه « ترك اعتــياد غير ممكن نيست » و چون عنوان « اعتــياد » از طرفي اكثراً با « عادت »قابل اشتباه بوده و در تمام موارد نميتواند مطابق با واقعيـت امر در استعمال طولاني داروهاي مختلف و مواد ، صدق و تطابق نمايـد از اينروست كه در سالهاي اخير از طرف محافل علمي و پزشكي تعاريف ديگري انتخاب گرديده كه بيش از هعمه تعاريـف سازمان بهداشت جهاني كاملتر و جامعتر و مطمئنتر و نيز قابل استفاده در تمام جهات استعمال مداوم داروها ( اعم از مخدر و غيره ) بوده و آن انتخاب عنوان « وابستگي به دارو » است.
1ـ قديميترين عضو (17 سال) و يكي از بنيانگذاران انجمنهاي 12 قدمي در ايران (AA-NA) . اين انجمنها از 73/1/31 بنيانگذاري و اكنون با بيش از 10هزار عضو در پانصدگروه در 55 شهر كشور مشغول پيامرساني به معتادان ميباشند.
2ـ مددكار معتادان و مشاور اعتياد CHEMICAL DEPENDENCY SPECIALIST
از MISSION COLLAGE LOS ANGLES
3ـ مترجم كتابهاي الكليهاي گمنام(AA) و معتادان گمنام (NA)
4ـ نويسندة كتابهاي تولّد دوباره و عطش براي آزادي
5ـ طراح روش بهبودي مدل اجتماعي معتادان در ايران (تولّد دوباره) ـ سمزدايي بدون دارو و بازپروري ارزانقيمت معتادان بهصورت صحرايي
6ـ مديرعامل و رئيس هيئتمديرة مؤسسة خيرية تولّد دوباره
در حال حاضر در شش كانون تولّد دوباره در تهران و يك كانون در قم, هر ماهه 210 معتاد (2520 نفر در سال) در دورههاي يك ماهه, با هزينة بيست و يك هزارتومان جهت خوراك (برنامة بهبودي رايگان است و بابت آن وجهي دريافت نميشود) بهصورت صحرابي در پاركهاي ملّي بستري و سپس جهت تداوم بهبودي به انجمن معتادان گمنام معرفي ميشوند.
اين طرح بهعنوان يك طرح ملّي بهزودي به مسئولين مربوطه ارائه خواهد شد.
سپاسگزاريم از اينكه با همة گرفتاريهاي اجتماعي و وضعيت مزاجي خودتان به نشرية چشمانداز ايران و خوانندگان آن وقت داديد. آنچه كه در درجة اول ما را به اينجا كشاند, اصل ?اميدواري? در ?انجمن معتادان گمنام? است, ملاحظه كرديم كه وقتي يك معتاد به انجمن شما ملحق ميشود, شما از نجات يك انسان خوشحال ميشويد, چنانچه كار انبيا نيز نجات انسانهاست. در چنين شرايط يأسآلودي كه همه ميگويند نميشود با اعتياد مبارزه كرد و آنها را نجات داد, ?انجمن معتادان گمنام? با عشق و اميد, اين حركت را آغاز كرده است.
قرآن جوهر ايمان را اميد ميداند و جوهر كفر را يأس ميشناسد, اميدواري شما, ما را هم متحول كرد و اكنون آمدهايم تا از دانش تجربي شما كه هم يك تجربة جهاني و هم يك تجربة بومي شده در ايران است, استفاده كنيم. ما نيز اميدواريم كه گامي در راستاي رهايي از اين بلاي خانمانسوز كه در خانوادهها فراگير شده است, برداريم. هر چند نسبت به اعتياد جوانان خيلي نگران هستيم, ولي راهي هم جز ?شناخت پديده?, ?اميدواري?, ?صبر?, ?زمانبندي? و ?دستگيري از داوطلبانِ ترك? وجود ندارد. ما راه شما را باور كردهايم وچون ديديم نشرية چشماندازايران تا حدي در ميان قطبهاي سياسي, فرهنگي و صاحبنظران جامعه جاافتاده است, به اين نتيجه رسيديم كه شايد اين قطبها كه هركدام زيرمجموعهاي دارند, در نخستين مراحل اعتياد, نحوة برخورد با آن را بگويند و حتي پيشگيري كنند, چرا كه اميد است ?اعتماد? زيرمجموعهها به اين قطبهاي فرهنگي, اجتماعي و سياسي باعث حرفشنوي گشته و مؤثر واقع شود.
از شما متشكرم از اينكه به اين موضوع مهم و مسئلة اجتماعي توجه داريد. با اينكه خودتان شخصاً اعتياد را تجربه نكردهايد, ولي به نظر ميرسد كه با درد آشنا هستيد. من معمولاً بهعنوان ?معتاد در حال بهبودي? و ?مشاور و مددكار? در زمينة اعتياد صحبت ميكنم. درواقع سنگيني صحبتها و تجربههاي من برميگردد به دوران مصرف موادمخدر, زندگي معتادگونه و تولد دوبارهام. درواقع تجربيات من در اين سه دوران به دانش من بهعنوان يك مددكار و مشاور اعتياد ميچربد, اما به هر حال در زمينة اعتياد به مباحث علمي هم علاقهمند هستم و به بعضي از تئوريهايي كه در حال حاضر پذيرفته و تأييد شده است مراجعة مستمر دارم. من از واژة درمان براي اعتياد پرهيز ميكنم, چرا كه به نظر اكثريت قريب به اتفاق دستاندركاران اعتياد, بهبودي از بيماري اعتياد و همچنين از ديدگاه انجمن ما ـ بهعنوان خردهفرهنگي كه در سراسر دنيا حضور داريم ـ اعتياد غيرقابل درمان است. گرچه اعتياد علاجي ندارد, امّا قابل تدبير است و ميتوان با وجود ?بيماري اعتياد? كه يك بيماري ?مزمن?, ?پيشرونده?, ?لاعلاج?, ?كشنده? و ?غيرقابل برگشت? است, زندگي كرد. ما سالهاست كه با وجود داشتن اين بيماري به زندگي موفق و مثمرثمرمان ادامه ميدهيم.
شمــا و انجمنتان براي بيمـاري اعتيـاد پنج ويـژگي قائل هستيد: 1ـ كُشنده 2ـ مزمن 3ـ پيشرونده
4ـ غيرقابل برگشت و 5ـ علاجناپذير آيا همين پنج ويژگي است و ويژگي ششمي ندارد؟
خير, خيلي چيزها را ميشود اضافه كرد, ولي همين پنج تعريف, اين بيماري را از بيماريهاي ديگر مجزا ميكند و مسئلة برخورد با آن را بهصورت مشخصي براي ما تعيين و معرفي ميكند.
شما ضمن برشمردن اين پنج ويژگي, قبول كرديد كه اعتياد يك نوع بيماري است, در حالي كه در گذشته و شايد هماكنون بهعنوان جرمي مطرح بوده است كه بايد با آن مبارزه كرد. پس تعريف شما از اعتياد, نسبت به ديگر تعاريف يك مزيّت نسبي دارد.
درواقع هنوز در كشوري مثل آمريكا هم اين تعريف كاملاً مشخص نشده است. گرچه اعتياد بهعنوان بيماري مطرح ميشود, اما اگر يك معتاد مبتلا به بيماري اعتياد در كشور آمريكا به خاطر بيماري اعتياد مرتكب جرمي بشود, او را مجرم ميشناسند. بهعنوان نمونه فرضاً معتادي براي تهية موادمخدر دزدي كند يا اگر فردي كه مبتلا به بيماري الكليزم است, در اثر رانندگي در حالت مستي, كسي را بكشد, از نگاه قانون مجرم شناخته ميشود و به خاطر بيمارياش تخفيفي به او داده نميشود. اين در حالي است كه اگر يك بيمار رواني كسي را بكشد, تنها بهعنوان يك بيمار رواني با او برخورد ميكنند و از مجازات معاف خواهد بود. ممكن است او را به تيمارستان ببرند و سالها در آنجا زندگي كند, اما او را به زندان نميبرند. همچنين معتادي كه در اثر ابتلا به بيماري اعتياد, انواع و اقسام جرم را مرتكب ميشود, بايستي مسئوليت جرمهايي را كه مرتكب ميشود, بپذيرد و عقوبت آن را هم تحمل نمايد. اين گُنگي حتي در قوانين كشور آمريكا هم وجود دارد و هنوز مسئولان قوة قضاييه آمريكا و پزشكان متخصص در مورد تعريفي كه بتواند براي هر دو طرف قابل قبول باشد, به توافق نرسيدهاند. من شخصاً در آمريكا بهعنوان معتاد دستگير شدم. در ايران هم مانند آمريكا چنين قانوني وجود دارد كه اعتياد جرم است و معتاد مجرم شناخته ميشود, اما اعتياد در اين دو كشور بهعنوان بيماري نيز تعريف شده و در حال حاضر براي برخورد با آن راههاي مختلفي پيشنهاد شده است. در ايران, مدت كوتاهي است كه برخورد با مسئلة اعتياد و راههاي رهايي از آن جدي گرفته شده است. بعد از سالها دوري از وطن, دو روز پس از ورود من به ايران يعني سي و يكم فروردين 1373 با كمك سازمان بهزيستي و چند نفر از دوستان هميار و همراه كه در خارج از كشور با پديدة بهبودي و رهايي از بيماري اعتياد آشنا شده بودند, ?گروههاي خودياري دوازدهقدمي? را در مركز بازپروري قرچك ورامين كه مركز بازپروري تهران بود داير كرديم. درآن زمان يكي از مسئولان ادارة بهزيستي به ما گفت: ?ما براي شما هنوز فكر درستي نكردهايم و عدهاي معتقدند كه شما مجرمايد و امكان ترك براي شما وجود ندارد و بايد امثال شما را گذاشت سينهكش ديوار و در عين حال كساني هم هستند كه ميگويند شما بيماريد و ما هنوز نميدانيم كه به كدام يك از اين دو دسته توجه كنيم و گرايش پيدا كنيم. حالا شما بياييد كارتان را شروع كنيد, ببينيم چه ميشود.? ايشان يعني همين شخصي كه اين حرف را زد, اكنون در زمرة نزديكترين و صميميترين دوستان ماست. حدود نُهسال است كه از حضور ما در ايران و تشكيل انجمنهاي دوازدهقدمي ميگذرد.
بدينسان ?بهبودي? در ايران هم تجربه شد. آغاز اين تجربه در امريكا در سال 1935, يعني حدود شصت و هشت سال پيش بود. ما هم نزديك نُهسال است كه دستاندركار اين تجربة گرانبها هستيم. اميدي كه در ما ميبينيد, اميد سابقهداري است و ما ميدانيم كه از بيماري اعتياد ميتوان رها شد, آن را متوقف و مهار كرد, اگرچه علاجپذير نيست. يكي از مشخصههاي اصلي اعتياد اين است كه معتاد اختيار مصرف موادمخدر و تعيين نوع موادمخدر را از دست ميدهد. اگر اعتياد علاجپذير باشد, مفهومش اين است كه ما ميتوانيم اختيار يا قدرت انتخاب معتادي را كه اختيار و كنترل مصرفكردن يا مصرفنكردن موادمخدر را ندارد, به او برگردانيم. به عبارت ديگر اگر ما بتوانيم اين اختيار را به او بدهيم يعني اينكه علاجش كردهايم. اما هنوز, هم در تجربة جهاني و هم در تجربة بومي خودمان نتوانستهايم اين كار را بكنيم. يعني معتادي نيست كه حتي سالها پس از بهبودي ادعا كند كه توانسته است اختيار در نوع مصرف مواد و ميزان آن را بازيابد. با توجه به علاجناپذيربودن اعتياد, راهي كه ما براي خلاصي و رهايي از آن پيدا كردهايم, راهحل ?معنوي? است. بيماري اعتياد از ديدگاه ما, يك بيماري معنوي, احساسي ـ عاطفي, فكري و روحي است.
ممكن است در اين زمينه, بيشتر توضيح دهيد؟
از لحاظ روحاني, مشكل من و هزاران معتاد در حال بهبودي ديگر كه داستانهايشان را شنيدهام, اين بوده است كه از اول زندگي رابطة درست و صحيحي با خالقمان پيدا نكردهايم. يعني ريشه و پاية ما براي ورود به اين دنيا, سستبنياد و متزلزل بوده است. چند روز پيش فكر ميكردم كه چرا كشور افغانستان با اين كه مركز توليد موادمخدر است, اما معتادان كمي دارد. جمعبندي من ـ درست يا غلط ـ اين است كه اينها هنوز سنتي هستند. از لحاظ مذهبي اعتقاداتشان بسيار قوي است و هنوز آلودگيهاي دنيوي و زندگي ماشيني, مخصوصاً فشارهاي زندگي ماشيني اينها را درگير نكرده است. درنتيجه نيازي به استفاده يا سوءاستفاده از موادمخدر ندارند.
گفته ميشود در خود ايران هم همينطور بوده است. مثلاً زمان دكترمصدق در روستاها ترياك بهوفور موجود بود و بخش عمدهاي از درآمد دهقانان از فروش ترياك به دولت بود, مگر اينكه كسي دلدرد مراق ميگرفت يا مريضي مشابه آن كه بهعنوان آرامبخش از ترياك استفاده ميشد.
من متولد سال 1323 هستم. هفدهساله بودم كه هروئيني شدم (سال 1340). يادم هست كه در آن زمان تعداد معتادان انگشتشمار بود. از آنجا كه من الگوي مثبتي نداشتم تا او را انتخاب كنم و به او تأسي جويم, بنابراين الگوهاي منفي را انتخاب كردم. چند نفري در تهران بودند كه بچههاي پولدار بودند, بچههايي كه ماشينهاي شيك داشتند و در اجتماع از معروفيت و محبوبيت برخوردار بودند و من خيلي دلم ميخواست شبيه اينها باشم. نميتوانستم ماشينهاي گرانقيمتي را كه آنها داشتند تهيه كنم, نميتوانستم پدرومادرهاي بانفوذ و خانههاي آنچناني داشته باشم, ولي فكر كردم مثل اينها هروئيني كه ميتوانم بشوم و همين اتفاق هم افتاد. آن اوايل يادم هست كه به هروئيني بودن تظاهر ميكردم و اينها هم بازميگردد به همان تعريف اوليهاي كه ما از بيماري اعتياد كرديم كه يك بيماري تمامعيار معنوي و روحي است. كسي كه از خالق و آفريدگار خودش دور باشد و ارتباطي با او نداشته باشد, نميتواند داراي هويت و امنيت درستي هم باشد. ريشة احساس امنيت برميگردد به داشتن رابطه با خالق و بعد هم خانواده, كه معمولاً اگر زندگي معتادان را ـ مثل زندگي خود من ـ بررسي كنيم, ميبينيم كه ما از لحاظ اعتقادي, از لحاظ باورهاي ريشهاي, سست و متزلزل بودهايم؛ البته شايد تظاهراتي ميكرديم. حتي تظاهرات عرفاني, اما ريشهاي نبوده و باوري در متن آن نبوده كه ما را حمايت كند, با خانوادهمان هم همينطور. ممكن است خيلي از ما, در خانوادههاي مرفّه بهدنيا آمده باشيم. من اوايل فكر ميكردم شايد علت اعتياد ?فقر? باشد. البته فقر هم ميتواند يك عامل باشد, ولي معتادان زيادي را ميبينيم كه واقعاً مرفّه بودند, معتاداني را ميبينيم كه خانوادههايشان حتي بيش از حد به اينها توجه كردند, درنتيجه نميتوانيم بگوييم كه از بيتوجهي خانواده بوده است. بيسوادي را هم نميتوان عامل اعتياد دانست. درصد بسيار بالايي از كسانيكه ما با آنها سروكار داريم, داراي تحصيلات عاليه هستند. در ميان دوستان خودمان پزشكان زيادي داريم كه بيماري اعتياد در آنها هست و رو به بهبودياند و افراد ديگري هم كه مهندس يا فوقليسانس هستند و اعتياد همهچيز را از آنها گرفته و حتي كارايي آنها و توان اينكه بتوانند از اين تحصيلات عاليه بهرهبرداري كنند,از بين رفته است. يكي از دوستان پزشك ما, چنان كارايياش را از دست داده بود كه اين اواخر در ميدان سيداسماعيل (خيابان سيدمصطفي خميني) كنار خيابان بساط ميكرد و اجناس دست دوم خريدوفروش ميكرد. به اين ترتيب نميتوان هيچكدام از اين عواملي را كه ما فكر ميكرديم عوامل اولية اعتيادند, عامل اصلي بهحساب آورد و به آنها رجوع كرد. عامل اصلي از ديدگاه و جمعبندي من, بعد از تجربة بيست و پنج سال اعتياد فعال و هفدهسال بهبودي, اين است كه منشأ اعتياد ريشه در نداشتن رابطة درست با خالق و نداشتن ارتباط صميمي و عاشقانه با خانوادة درجة يك, معمولاً پدرومادر و بعد ورود به اجتماع با عدمامنيت و هويت است. چنين فردي كانديداي خوبي است, براي اينكه هرنوع سوءاستفادهاي از او بشود. حتي كساني كه اين ضعف را در مردم تشخيص ميدهند, قادرند از آن ضعف سوءاستفاده بكنند. كساني در تاريخ بودند كه چنين دانشي را در مورد مردم داشتند و از آنها سوءاستفاده ميكردند. مثلاً اگر به سالهاي جنگ جهاني دوم و حتي قبل از آن بازگرديم و تشكيل دولت هيتلر و نازيسم در آلمان را بررسي كنيم, ميبينيم كه ريشههاي بياعتقادي سبب شد كه يكنفر بتواند حتي از يك ملّت سوءاستفاده كند. اعتياد آنها به چيز ديگري بود, به قدرت بود, به نظاميگري و ميل به سلطهگري بود. معتاداني مانند من هم به موادمخدر رجوع ميكنند و بازيچة موادمخدر قرار ميگيرند.
در شروع كار, من فكر ميكردم كه اختيار موادمخدر, در دست من است. ولي به مرور زمان فهميدم كه اين اختيار در دست من نيست و درواقع اين من هستم كه بهطور كامل در خدمت موادمخدر قرار ميگيرم.
گفتيد يك معتاد پنج ويژگي دارد, فضا را خيلي يأسآلود ميكند به اين صورت كه اميدي به بهبودي ندارد. گفتيد كه معتاد اختيارش را از دست ميدهد, با اينكه او اراده ميكند براي ترك, اما اختياري ندارد. مولوي در مثنوي ميگويد: ?عشق در درياي غم غمناك نيست.?
در شرايطي كه همة محيط را غم فراميگيرد, ولي انسان عاشق غمناك نيست, آن عشقي كه در اينجا ميآيد چگونه با اين محيط غمآلود برخورد ميكند؟ و در چنين شرايط يأسآلودي چگونه منجر به اميد ميشود؟ همين ضعف بينشي كه گفتيد كه انسان رابطة صحيحي با خالق و با پدرومادرش ندارد, چگونه به اين راه كشيده ميشود؟ آيا قبل از اعتياد, انسان يك خلأ معنوي دارد و ميخواهد اين خلأ را با هروئين يا نشئگي پر كند. توضيح دهيد كه معتاد چگونه نشئگي را با بهشت خود يكي ميگيرد و از آن لذت ميبرد؟
پرسش ديگر اينكه در جريان مبارزههاي سياسي, وقتي مبارزان را با معتادان مقايسه ميكنيم, ميبينيم اينها از نقطهقوتي برخوردارند و آن اين است كه همة هستيشان را در راه نشئگي و يا آن بهشتي كه مدعي آن هستند, فدا ميكنند. ولي اغلب مبارزان راه خدا و خلق حاضر نيستند همة هستي خود را فدا كنند و يا حتي آن بيستدرصد مالشان را بهعنوان تزكيه بدهند. آنگونه كه معتادان دلشان هواي نشئگي را ميكند, دل ما هواي خدا و مردم را نميكند. ما مشتاق هستيم كه مكانيزم و چگونگي اين فرايندها را از شما بشنويم.
وقتي به تجربة گذشتة خودم در آغاز مصرف موادمخدر نگاه ميكنم, ميبينم كه ما بچههايي بوديم هفده ـ هجده ساله, منزل ما آخرِ خيابان بهار بود و آنموقع تپههاي عباسآباد از انتهاي خيابان بهار شروع ميشد و هيچكدام از اين ساختمانها و بزرگراهها نبودند. پادگان عباسآباد بالاتر بود و بقيهاش هم تپة ماهور و سنگلاخ بود. تعدادي هم خانههاي نيمهساز و خرابه آنجا بود كه با بچههاي محل به آنجا ميرفتيم و دور هم مينشستيم و هروئين ميكشيديم. بعد از سالها بهبودي, من در رابطه با مرور زندگي گذشتهام, ترازنامهاي نوشته بودم و فكر ميكردم كه چرا به آن خرابههاي متعفن, خاكآلود و گلآلود ميرفتيم, مينشستيم و هروئين ميكشيديم؟ به اين نتيجه رسيدم كه امنيت داشتن در كنار دوستان و كسانيكه دوستشان داشتم, علت رفتن به آن خرابهها و بودن در آن جمع بود. من آن احساس امنيت و عشقي را كه در خانه و خانوادة خودم نميتوانستم تجربه كنم, در آن خرابهها با دوستاني كه با هم هروئين ميكشيديم, تجربه ميكردم. هروئين مادة مخدري است كه توليد نشئگي ميكند, نشئگي هم يك حالت معنوي مجازي و مصنوعي است؛ و كمبود عشق, در همان خرابهها به كمك موادمخدر و نشئگي تجربه ميشد و آن احساس تنهايي كه هر معتادي از كودكي و طفوليت با آن روبهروست, با كمك آن دوستاني كه در آنجا نشسته بوديم برطرف ميشد؛ درنتيجه من در آن خرابهها دنبال عشق ميگشتم. منتها خودم نميدانستم و هروئين ابزاري بود كه به من كمك ميكرد تا به آنچيزي كه ميخواستم برسم. راهحل بيماري اعتياد هم بايد چنين ماهيتي داشته باشد؛ يعني لازم است كه رهايي از اعتياد هم ماهيتي معنوي داشته باشد. به همين علت است كه در راستاي كمك به معتادان, مكاتب روانشناسي, پزشكي, روانپزشكي وروشهايي كه معنويات در آن نقشي ندارند تاكنون ناموفق بوده است. من اين نكته را بهعنوان يك مددكار و كارشناس اعتياد عرض كردم. من اگر فقط بهعنوان يك كارشناس اعتياد كه در مورد اعتياد اطلاعات, تجربه و دانش كلاسيك دارد و تئوريهايي ميداند, بخواهم به يك معتاد كمك كنم, موفقيت چنداني نخواهم داشت. اما به مجرّد اينكه از تجربة اعتياد و بهبودي خودم و چگونگي آن صحبت ميكنم و براي كمك به يك همدرد از آن مدد ميگيرم, موفقيت من صدچندان ميشود. من در ارتباط نزديك و مستقيم با معتاد از همان عاملي كه به معتاد كمك كرده تا به احساس هويت مجازي و عشق مجازي برسد, كمك ميگيرم و در اين راستا ارتباط معنوي برقرار ميكنم. با اين تدبير, او متوجه ميشود كه من دواي درد او را دارم و از اتفاق, همين دواي دردي كه من به رفيق تازهواردم تقديم ميكنم, دواي درد خودم هم هست.
بنابراين چون شما مقوله و پديدة اعتياد را كاملاً حس نمودهايد, با انتقال اين حس به فرد معتاد ميتوانيد گام اول را در جهت جلب اعتماد او برداشته و بهبودي او را شروع كنيد. آيا اينگونه است؟
درست است. نشئگي تجربي است. بعضي هستند كه در شروع مصرف موادمخدر حالت خوبي را احساس و تجربه ميكنند. بهعنوان نمونه خواهرم به من گفت كه من مشروب خوردم, حالم را خراب كرد, يكبار ديگر خوردم, حالم را خراب كرد, چون حالم را خراب كرد, ديگر نخوردم. بنابراين خواهرم نشئگي را تجربه نكرد. كساني كه نشئگي را تجربه كردهاند, (اين باور الآن وجود دارد ولي تأييد و تثبيت شده نيست) ازجمله من و بيشتر متخصصان بر اين باوريم كه از زماني كه ما نشئه ميشويم در قسمتي از مغز ما در سيستم ليمبيك (Limbic System) بخشي وجود دارد كه احساسات و عواطف, خشم و احساس غريزة جنسي توسط اين قسمت كنترل ميشود و نشئگي هم در همين قسمت براي خودش جايگاهي ايجاد ميكند و به غريزهاي مافوق غرايز ديگر تبديل ميشود. به همين علت است كه ما ميبينيم معتاد همهچيز خودش را فداي نشئگي و مصرف موادمخدر و اعتياد ميكند, ازجمله غريزة جنسي كه اينقدر قوي است. در حالي كه ما ميدانيم كه براي بقاي انسان, ما بايد از اين غريزة خدادادي استفاده كنيم. فرد معتاد, به گرسنگي, داشتن پوشش, جانپناه در سرما و گرما توجه ندارد و اصل براي او مصرف موادمخدر است. براي خود من هم اينگونه بود و مصرف موادمخدر به هر چيز ديگري الويت داشت. بارها شده كه تا پاي مرگ رفتهام و با خطر زندانيشدن طولانيمدت روبهرو بودهام و بارها خطر از دستدادن آزادي وجود داشته است, ولي باز هم اين باعث نشده كه من از موادمخدر و مصرف آن و نشئگي ناشي از آن دست بردارم. براي بيشتر معتادان, داستان به همين شكل بوده است. متأسفانه غريزة مصرف موادمخدر و غريزة نشئهشدن, غريزهاي ميشود مافوق بقية غرايزي كه ما بهعنوان انسان داريم.
آيا ميتوان گفت نشئگي يك نوع اعتياد است كه از اعتياد به خانواده, زن, فرزند, مال و ملك, خيلي قويتر است؟
بيترديد چنين است, براي اينكه ميبينيم كساني را كه ثروتهاي كلان, عشق, زندگي, همسر و همهچيز را در اين راه از دست دادهاند؛ درنتيجه ميتوانيم اينگونه جمعبندي كنيم كه ما با چيزي مافوقِ تمام اينها رويارو هستيم. به همين خاطر هم هست كه از ديدگاه ما و در مكتب ما تنها مرجعي كه ميتواند به معتاد كمك كند, قدرتي است مافوق قدرت تمام انسانها.
آن احساسي كه شما در آنموقع و براي نخستينبار پيدا كرديد, چه بود؟ در آن وضعيت چه حالي داشتيد كه شما را جذب كرد و ادامه پيدا كرد؟ اين ويژگي برترشدن نسبت به تمام غرايز چه حالي است؟ ميخواهيم آن حال و فداكارياي را كه پشت سر آن حال ميآيد توضيح دهيد. در جبهه, بچههاي بسيج فداكاري ميكردند, آنها هم حالي پيدا ميكردند و عاشقانه همهچيز خود را از دست ميدادند و بر تمامي غرايز, حتي غريزة جنسي فائق ميآمدند و خود را به آب و آتش ميزدند, اين وضعيت جبهه براي مردم شناختهشده است, ولي اين نشئگي چه حالي است؟ شما چه چيز تازهاي ميديديد, چه رابطهاي را با درون خودتان, دوستان و پيرامون خود برقرار ميكرديد؟ پرسش ديگر اينكه مردم با شخصي كه معتاد است و هنوز بر فطرت انساني خود باقيمانده و از آن موضع به اعتياد ادامه ميدهد, چگونه برخورد ميكنند؟
من بازميگردم به همان خرابههايي كه ما هروئينكشي را شروع كرديم. فكر ميكنم جواب در همانجاست. آنجا در كنار آن دوستاني كه با هم مصرف ميكرديم, نيازهاي عاطفي من بهعنوان يك انسان تأمين ميشد؛ با اين بچهها احساس نزديكي ميكردم. اين نزديكي چگونه بهوجود ميآمد؟ هروئين اعصاب را كرخ ميكند, ذهن را كند ميكند, تشويش, نگراني, اضطراب, هراس از آينده را برطرف ميكرد, همچنين ديگر تعارضاتي كه به خاطر نداشتن هويت در درون من بود, در اثر مصرف هروئين و نشئگي برطرف ميشد.
حتي افسردگي را هم برطرف ميكرد؟
من شخصاً احساس افسردگي نداشتم, ولي اگر كسي هم بود كه اين احساس در او وجود ميداشت, طبيعتاً تحتتأثير حالت نشئگي قرار ميگرفت و حتماً از افسردگي بيرون ميآمد. وقتي كه من امنيت دروني پيدا كنم, درنتيجه اجازة انسان بودن و تجربة احساسات خودم را به خودم ميدهم. اغلب در اثر ترس از قضاوت, تأييدنشدن, محبوب نبودن و اينكه ديگران ما را از خودشان برانند و رفتار, گفتار يا كردار ما را نپسندند, برقراري ارتباط براي ما مشكل ميشود. در اثر مصرف موادمخدر, ترسهاي ما كاهش مييابد و گاهي كاملاً از بين ميرود. تا وقتي ترس نيست, ارتباط برقراركردن آسانتر ميشود. ما هم ميتوانستيم در همان خرابهها با هم ارتباط برقرار كنيم. تجربة لمسكردن احساسات و عواطف انساني در آن حالات براي ما ميسر ميشود. اين بود كه از تنهايي بيرون ميآمديم, براي اينكه ميتوانستيم همديگر را دوست بداريم. از همديگر نميترسيديم, از قضاوت هم واهمهاي نداشتيم, از اينكه همديگر را رد كنيم, نميترسيديم و درنتيجه ميتوانستيم در كنار هم احساس امنيت و عشقورزيدن را تجربه كنيم.
آيا اين كار جمعي (Team Work) شما را جذب ميكرد و اگر به حالت فردي مواد مصرف ميكرديد, اينطور نميشد؟
من ميدانم كه خيلي از معتادها بهتنهايي مواد مصرف ميكنند, ولي معمولاً اعتياد از جمع شروع ميشود و فكر ميكنم كه آن نيروي گروهي هم بهطور قطع عامل تقويتكننده بوده است. آنجا ايثار وجود داشت. ما از خودگذشتگي خاصي را ميتوانستيم تجربه كنيم. كمبود مواد و... چيزهايي است كه بعدها در زندگي ما شكل پيدا كرد. در آن زمان من نميترسيدم از اينكه دوستي كه در كنارم بود موادمخدر بيشتري مصرف كند. چون من حالت نشئگي خودم را وصل ميكردم به آن مادة مخدر و احساس عشق وجود داشت, بنابراين, ترس از بين رفته و ايثار به ميان آمده بود. دلم ميخواست رفيقم هم از آن مصرف كند تا همان حالتِ مرا پيدا كند.
آيا معتادان دوست دارند ديگران را مانند خود معتاد كنند؟
ما ميشنويم كه معتادان معمولاً ميخواهند ديگران را معتاد كنند. من در مورد خودم و هزاران معتاد در حال بهبودي ديگري كه با آنها در طول اين هفدهسال سروكار داشتم, مطمئن هستم كه هيچكدام از ما در هيچ مقطعي دلش نميخواهد كه ديگري را معتاد كند, هرگز! من هرگز دلم نميخواسته فرد ديگري را معتاد كنم. اما در دوران اوليه كه تجربة نشئگي در حد اعلاي خودش وجود داشت, دلم ميخواست دوستان ديگرم هم اين تجربه را داشته باشند. بايد استفادة ابزاري از موادمخدر به خاطر به زمين زدن و بدبختكردن ديگران را از اين مقوله جدا كرد, زيرا ربطي به بحث ما ندارد.
آيا در رابطه با ايثارهاي درونگروهي كه اشاره كرديد, اين مورد كه آدم جانش را فداي دوستش بكند هم وجود داشت ؟
آن زمان در جرگههاي ما مسئلهاي بهنام ?لوطيگري? مطرح بود. به ياد دارم كه از اين اصطلاح زياد استفاده ميكرديم. حالت ايثار فقط در مورد موادمخدر نبود. يادم هست كه لباسمان را هم به يكديگر ميداديم. با اينكه در آن زمان لباس چيز مهمي بود, مثل حالا نبود كه بهوفور يافت بشود. ما درواقع خيلي از چيزهايي را كه داشتيم با يكديگر به مشاركت ميگذاشتيم و اين حالتِ نشئگي, ما را به
هم نزديكتر كرده بود. كسانيكه سعي ميكنند با نصيحت و ارشاد به معتاد كمك بكنند و تلاش ميكنند زيانهاي هيولاي اعتياد را براي معتادان ترسيم كنند, از اين قسمت كه دوران اولية اعتياد است, ميخواهند بهسرعت رد شوند و وارد قسمت بعدي بشوند. از اين جهت قادر نيستند پيوند عاطفي با معتاد برقرار كرده و تأثير مثبتي روي آنها بگذارند. علت اينكه ما در گروههاي دوازدهقدمي در كمكرساني به آدمهايي مثل خودمان موفق هستيم, اين است كه ما از اين مرحلة اوليه اعتياد ـ يعني مرحلة نشئگي ـ به سرعت نميگذريم. اعتياد يك بيماري پيشرونده است. دوران اوليه اعتياد, دوران عشق, ايثار, جانگرفتن, نشئگي, نزديكي, از بين رفتن ترس و هراس و نگراني از آينده و كمرنگشدن خجالت نسبت به گذشته و احساس گناه است و ما اين مرحله را براي دوستانمان تعريف ميكنيم. با بيان اين حالت, شخص معتاد با ما همراه ميشود و ميفهمد كه ما يك مسير را با يكديگر طي كردهايم. آنگاه با ما احساس همساني, همراهي, همگوني, همدلي و همزباني ميكند, پس از آن وارد صحبت در مورد مراحل بعدي اعتياد ميشويم. اعتياد بيماري پيشروندهاي است كه روزبهروز بدتر ميشود. به مرور عشق را از بين ميبرد و دوباره ترسها پديدار ميشوند.
آن دوراني كه در خرابههاي عباسآباد هروئين مصرف ميكرديم, نميدانستيم اعتياد يك بيماري است. در آن زمان اعتياد نه بهعنوان يك بيماري بلكه بهعنوان يك مسئله اخلاقي مطرح بود. به اين معنا كه افراد منحرف و فاسد معتاد ميشوند و اگر كسي معتاد ميشد, مفهومش اين بود كه منحرف و فاسد است. من سالها حيران و سرگردان به اين طرف و آن طرف ميرفتم و نميدانستم كه دردم چيست, آن حالاتِ خوشي و تواناييها از بين رفته بود. ديگر عشق و ايثار وجود نداشت, بيماري پيشرفته بود. يكي از علامتهاي بيماري اعتياد كه تعريفش ميكنيم, كاهش مقاومت و تحمل در برابر مصرف مواد است. بدينمعنا مصرفم بالا رفته بود.
مقاومت در برابر مواد به چه معناست؟
بايد بيشتر مصرف ميكردم و نميتوانستم درك كنم كه موضوع چيست. من كه با دو خط هروئيني كه ميزدم (آنموقع به مواد ميگفتيم دوا) نشئه ميشدم, بعداً با پنجاه تا خط هم نشئه نميشدم. به مرور بايد تزريقش ميكردم تا نشئه شوم, اما نميتوانستم اين را تحليل كنم كه اين يك بيماري پيشرونده است كه هر روز بدتر ميشود. كسي كه حاضر بود موادمخدرش را به دوستش بدهد تا او هم نشئگي را تجربه كند, حالا ديگر به هيچوجه نميتوانست اين كار را بكند, براي اينكه نياز خودش بالا رفته و مصرفش زياد شده بود. گاهي اين ترس بهوجود ميآيد كه نكند من به موادمخدر وابستگي پيدا كردهام, بنابراين به ترك مواد روي ميآورد, اما بعد از اولين تجربة ترك, چون كششهاي عضلاني و درد و رنج ترك مواد افيوني, در بدن بهوجود ميآيد, ترسها بيشتر ميشود كه نكند دوباره آن درد و رنج به سراغم بيايد. اگر ترك كوتاهمدت هم باشد, آنوقت درد و رنج رواني بعد از آن باعث آزار ميشود. وقتي كسي عشق مجازي را به كمك موادمخدر تجربه كرده, هميشه بهدنبال آن ميرود. من هم هميشه دنبال آن بودم.
امروزه بزرگترين آرزوي بشريت اين است كه از راه دانش و بهداشت و علم پزشكي عمرش را طولاني كند. نهتنها بهداشت و پزشكي, شايد بشر تمام علم را به خدمت گرفته تا بقاي بيشتري داشته باشد. شما ميديديد كه دوستانتان بهدليل كشندهبودن اين بيماري مثل برگ خزان ميريزند و متأسفانه ميميرند. آيا اين پديدة تأسفبار روي شما تأثير نميگذاشت؟ شما بقا را در چه ميديديد؟ در طولانيكردن عمر يا طولانيكردن حالت نشئگي؟
اين به طريقة فكر كردن معتاد برميگردد؛ در تعريف اعتياد گفتيم كه اعتياد, بيماري جسمي, فكري, احساسي ـ عاطفي, معنوي و روحي است. اينجاست كه وجه فكري آن خودش را نشان ميدهد. در دوران اوليه اعتياد خودم, كساني را به من نشان داده بودند كه در اثر اعتياد به خواري افتاده بودند. ولي من و ما ـ تمام معتادان, يعني پانصدميليون معتادي كه در دنيا وجود دارند ـ فكر ميكنيم كه ما آنگونه نخواهيم شد و مانند آنها به ذلّت نخواهيم افتاد. در تعريف اوليه از عدم هويت و نداشتن رابطه با خالق صحبت كرديم. نداشتن هويت, محصول نداشتن رابطة صحيح با خالق و امنيت نداشتن و عدماعتماد بهنفس است. كسي كه از اين ارتباطات اوليه و هويت بيبهره است, درنتيجه اعتماد بهنفس هم نخواهد داشت. بيشتر معتاداني كه شما ديدهايد, من ديدهام و خودم هم هستم. ما آدمهاي مغروري هستيم كه كمبود اعتماد بهنفس خودمان را با غرور پر ميكنيم و از نيروي فكري خودمان كه يك فكر ?بيمارگونه? است براي پرنكردن اين خلأ استفاده ميكنيم. عليرغم احساس خلأ, بيهويتي و تضادهاي دروني, خودمان را برتر و بهتر از ديگران ميدانيم. اينجا يك تضاد و دوگانگي بين طريقه فكركردن و احساسات و عواطفي كه در درون خودمان تجربه ميكنيم بهوجود ميآيد. ما از افكار, داستانپردازي و زندگيكردن در دنيايي مجازي بهرهبرداري ميكنيم.
من خيلي دوست داشتم كه قيافة شخص گردنكلفتي را كه خيلي هم معروف بود, از نزديك ببينم. يك روز در قهوهخانه او را به من نشان دادند. گفتند اين آقا فلاني است. من گمان ميكردم اين كسي كه اسمش را ميبردند, يلي باشد, ولي ديدم يك آدم نحيفِ خميدة دندان و موي سر ريختهاي است كه وضعيت خوبي هم ندارد. من حتي يك لحظه هم پيش خودم فكر نكردم كه اگر اعتياد اين گردنكلفت را به اين روز بيندازد, بر سر من چه خواهد آورد؟ فكري كه كردم اين بود كه من هرگز مثل او نميشوم. تمام معتادها اين فكر را ميكنند. از اينجاست كه بخش مهمي از بيماري اعتياد, فكري است. فكر ما هم بيمار است وما توجيهها و تفسيرهايي براي توجيه زندگي معتادگونة خودمان ميآوريم و دلايل زيادي داريم براي اينكه بگوييم چرا ما اينطور هستيم.
علت ديگرش هم اين است كه اعتياد و ميل به نشئگي و خود نشئگي به غريزهاي مافوق بقية غرايز تبديل ميشود, غريزة بقا هم تحتتأثير اين غريزه قرار ميگيرد. بارها در ارتباطاتي كه با خانوادة خودم داشتم, اين را اعلام ميكردم كه من اصلاً دلم نميخواهد بيش از چهلوپنجسال عمر كنم. من به خودم چهلوپنجسال زمان داده بودم و فكر ميكردم اگر بتوانم اين دوران را درحالت نشئگي, بدون احساس ترس و عدمامنيت, تعارضات دروني, بيهويتي و خلأ به سر ببرم, خيلي راضي خواهم بود. اگر من بتوانم به كمك نشئگي از اين چيزهايي كه مرا رنج ميداد خلاص شوم, اين زندگي بدون درد و رنج, خيلي بهتر از آن زندگي پردرد و رنج هفتاد ـ هشتاد ساله است!
چرا نميخواستيد همين حالت طولانيتر بشود و عمري بيشتر از چهلوپنجسال داشته باشيد؟ با توجه به اينكه اين حالت نشئگي لذتبخش است و آدم دوامش را دوست دارد.
من بهعنوان يك معتاد, فكرم هم بيمار است, اما نگفتم كه ديوانه هستم. معتاد, بيماري ذهني و فكري دارد, اما ديوانه نيست. ميتوانستم نگاهي به اطراف خودم بكنم و ببينم كه در اثر مصرف موادمخدر طبيعتاً ميانگين طول عمر آدم پايين ميآيد. دور و بر خودم خيليها را ديده بودم كه مصرفكنندة موادمخدر بودند و در جواني مردند. ولي براي من اين مسئله چندان اهميتي نداشت.
بعضي از اين بهبوديافتهها ميگويند: ?ما دوستان بسياري را در اين راه از دست داديم كه همه قرباني جهالت جامعه شدند. جامعه با بيماري ما خوب برخورد نكرد. اول گفتند با اعتياد بايد مبارزه كرد, گويا ما معتادان دشمن حكومت و جامعه هستيم. ولي ما با قربانيانيكه داديم به دستاوردهايي رسيديم و فهميديم كه اعتياد بيمارياي است مزمن, كشنده, غيرقابل برگشت, پيشرونده و غيرقابل علاج. حالا فهميديم كه تنها راه رهايي, از اعتياد تكيه به يك نيروي مافوق بشر است و تلاش ميكنيم ديگران را پيش از استيصال و ذلّهشدن متوجه كنيم و نجات بدهيم. ? نظر شما در اينباره چيست؟
من از مسئولان, دولت و متخصصان هيچ گلهاي ندارم. علتش را هم عرض ميكنم؛ حتي گاهي براي من كه هفدهسال است بهبود يافتهام, اين سؤال پيش ميآمد كه تو چه وقت ميخواهي از اين حرفها و بازيها دست برداري؟ فكر كنم بقية آدمهاي دنيا هم با چنين مسائلي روبهرو هستند و باور اين كه اعتياد يك بيماري است, مشكل است. خصوصاً براي كساني كه مصرف ميكنند و روي آن كنترل دارند. براي كسيكه گاهي ترياك ميكشد, خيلي سخت است كه فكر كند اعتياد يك بيماري است. همچنين كسيكه اصلاً موادمخدر مصرف نكرده, مشكل ميپذيرد كه اعتياد يك بيماري است. ميگويد خودت انتخاب كردي, مگر كسي دستت را پيچاند؟!
باورهاي ما در مورد اعتياد, نقش مهمي در پذيرش بيماري دارد. ما اغلب يا بهتر است بگويم كاملاً, اعتياد را يا بهعنوان يك ?بيماري جسمي? تلقي كردهايم يا بهعنوان يك ?مشكل اخلاقي?. معمولاً يكي از اين دو است. زمان زيادي از وقتي كه اعتياد بهعنوان يك بيماري مطرح شده نميگذرد. براي تغيير باورها در زمينة اعتياد, لازم است كه كارهاي فرهنگي زيادي انجام دهيم و انشاءالله كه شما هم در اين امر ما را كمك خواهيد كرد.
داستان اعتياد و ترك اعتياد بايد متحول شود. بعد از سالها تحقيق, بهبودي و بررسي مقولة اعتياد, مهمترين حرفي كه من خصوصاً در كشور خودمان ميتوانم بزنم اين است كه ?ترك اعتياد? يك جملة گمراهكننده است. كساني ميخواهند از اين درد و رنجي كه افراد جامعه به عنوان معتاد يا خانوادة معتاد ميكشند, بهرهبرداري كنند. براي خود معتاد هم اين خطر وجود دارد كه فكر كند اعتياد ترك كردني است و هر وقت كه بخواهد ميتواند ترك كند. در حاليكه وقتي اعتياد را تعريف ميكنيم, ميگوييم يك بيماري پيشرونده و برگشتناپذير است, چهطور ميشود اين را ترك كرد. شما كلينيكهاي بسياري را ميبينيد كه بالاي آن نوشته شده ?ترك اعتياد?. همواره از ترك اعتياد صحبت ميشود, يعني در شروع كار, ما گمراه هستيم. چه متخصصان ما كه مينويسند ?ترك اعتياد? و چه كسان ديگري كه از عبارت ?ترك اعتياد? استفاده ميكنند نميدانند كه يك بيماري مزمن, پيشرونده و غيرقابل برگشت را نميتوان ترك كرد. البته ميتوان موادمخدر را ترك كرد. من هفده سال است كه مادة مخدر را ترك كردهام و هيچ نوع مادة مخدري مصرف نكردهام. در جلسات انجمن كه مينشينم دستم را براي معرفي بلند كرده
و ميگويم: ?فروهر, معتاد در حال بهبودي.? براي اينكه اين بيماري هرگز از بين نميرود و لاعلاج است. امروز هم بعد از هفدهسال دوري از هروئين, اگر يك بار هروئين مصرف كنم, دوباره همان عوالم قبلي تكرار ميشود. همان احساسات, افكار, ناصداقتي, همان ترسها و عدمامنيتِ دوران آخر مصرف موادمخدر و اعتياد, در من پديدار ميشود. خلأ معنوي, احساس دوري و تنهايي, دوباره همه به سراغ من خواهد آمد. پايگاههاي اجتماعي, اقتصادي و خانوادگي خود را دوباره از دست خواهم داد, به علت اينكه اعتياد يك بيماري پيشرونده است و خوب شدني نيست. من بعد از هفدهسال مصرف نكردن موادمخدر, نميتوانم بگويم كه اختيار مصرف نكردن موادمخدر را بهدست آوردهام و خوب شدهام و بگويم در اختيار خودم است. چنين چيزي وجود ندارد. ما ديديم كساني را كه حتي بعد از چهلسال دوري از موادمخدر و الكل, دوباره به آن روي آوردند. بهعنوان نمونه, دوستي در امريكا كه عضو ?انجمنهاي دوازدهقدمي? بود, چهلسال بود كه مشروب نخورده بود. يكبار لب به مشروب ميزند و ظرف مدت كوتاهي كارش به بيمارستان ميكشد و در اثر مسموميت و بيماري الكليزم ميميرد. من تجربه كردهام و ميشناسم دوستان صميمي و نزديك خودم را كه بعد از هفدهسال دوباره به مصرف موادمخدر روي آوردهاند و ظرف مدت كوتاهي تمام عوارض و عوالم قبلي اعتياد, دوباره در آنها هويدا شده است. از اينجاست كه ميگوييم اعتياد بيماري لاعلاجي است, اعتياد ترككردني نيست. ما بايد ياد بگيريم كه چهطور با آن سلوك كنيم و تنها يك برنامة معنوي است كه ميتواند ما را از بازگشت به اعتياد حفظ كند.
در صحبت پاياني با توجه به اين كه شما در بستر اين استراتژي اميد و ويژگيهاي اعتياد كه برشمرديد توانستهايد چندين هزارنفر را در انجمن معتادان گمنام گرد هم آورده و براي نجات آنها گروههاي دوازدهقدمي را تشكيل دهيد و به نظر ميرسد موفق هم بودهايد, اميدواريم كه اين قول را به ما بدهيد كه در جلسات آينده تدبير و سلوك براي بهبودي را بيشتر توضيح دهيد و مكانيزم دستيابي به نيروي مافوق و استراتژي اميدي را كه شما گامهاي موفقي در آن برداشتهايد به ما و خوانندگان ما ياد بدهيد. با اين اميد كه ما هم در وجه فرهنگي گامي در جهت رهايي از اعتياد برداشته باشيم.
انشاءالله. هدف من در زندگي اين است كه بتوانم پيام بهبودي را به تمام معتاداني كه خواهان شنيدن آن هستند, برسانم و به اين طريقة زندگي كاملاً اعتقاد دارم. ميدانم كه با كمك هم ميتوانيم به بسياري از هموطنان خود كه درگير اين بيماري هستند, چه بهعنوان معتاد, چه بهعنوان خانواده, دسترسي پيدا كنيم. اين برنامة معنوي در زندگي من و ميليونها نفر ديگر تجربه ميشود و اين راهحل معنوي و روحاني براي همة ما كاربرد دارد و مطمئنيم كه براي هر معتاد ديگري هم كه خواهان آن باشد و وقت و زندگي خودش را صرف بهبودي خودش بكند, امكانپذير است.
سوتيترها:
اميدي كه در ما ميبينيد, اميد سابقهداري است و ما ميدانيم كه از بيماري اعتياد ميتوان رها شد, آن را متوقف و مهار كرد, اگرچه علاجپذير نيست.
مشكل من و هزاران معتاد در حال بهبودي ديگر كه داستانهايشان را شنيدهام, اين بوده است كه از اول زندگي رابطة درست و صحيحي با خالقمان پيدا نكردهايم. يعني ريشه و پاية ما براي ورود به اين دنيا, سستبنياد و متزلزل بوده است
چرا كشور افغانستان با اين كه مركز توليد موادمخدر است, اما معتادان كمي دارد. جمعبندي من ـ درست يا غلط ـ اين است كه اينها هنوز سنتي هستند. از لحاظ مذهبي اعتقاداتشان بسيار قوي است و هنوز آلودگيهاي دنيوي و زندگي ماشيني, مخصوصاً فشارهاي زندگي ماشيني اينها را درگير نكرده است
منشأ اعتياد ريشه در نداشتن رابطة درست با خالق و نداشتن ارتباط صميمي و عاشقانه با خانوادة درجة يك, معمولاً پدرومادر و بعد ورود به اجتماع با عدمامنيت و هويت است. چنين فردي كانديداي خوبي است, براي اينكه هرنوع سوءاستفادهاي از او بشود
متأسفانه غريزة مصرف موادمخدر و غريزة نشئهشدن, غريزهاي ميشود مافوق بقية غرايزي كه ما بهعنوان انسان داريم
در دوران اوليه اعتياد خودم, كساني را به من نشان داده بودند كه در اثر اعتياد به خواري افتاده بودند. ولي من و ما ـ تمام معتادان, يعني پانصدميليون معتادي كه در دنيا وجود دارند ـ فكر ميكنيم كه ما آنگونه نخواهيم شد و مانند آنها به ذلّت نخواهيم افتاد
بعد از سالها تحقيق, بهبودي و بررسي مقولة اعتياد, مهمترين حرفي كه من خصوصاً در كشور خودمان ميتوانم بزنم اين است كه ?ترك اعتياد? يك جملة گمراهكننده است. چه متخصصان ما كه مينويسند ?ترك اعتياد? و چه كسان ديگري كه از عبارت ?ترك اعتياد? استفاده ميكنند نميدانند كه يك بيماري مزمن, پيشرونده و غيرقابل برگشت را نميتوان ترك كرد. البته ميتوان موادمخدر را ترك كرد.
با استفاده از مقاله محمد فلاح ( دبير كل سابق ستاد مبارزه با مواد مخدر رياست جمهوري ايران )
اعتياد ، سالها تنها به عنوان يك « جرم » شناخته مي شد و فرد معتاد را صرفاً يك « مجرم » مي شناختند . تحقيقات جامعي كه به ويژه در دانشگاه « يل » انجام گرفت بروز تغييرات شيميايي و حتي ، فيزيكي در بافت مغز افراد معتاد را به اثبات رساند و كارشناسان ، امروزه اعتياد را يك بيماري مزمن و عود كننده مي شناسند كه به صورت حمله هاي متناوب « احساس نياز » و « مصرف » ماده مخدر تظاهر مي يابد . متأسفانه به نظر مي رسد كه در برخورد با معضلات و مشكلاتي كه اهميتي به مراتب كمتر از اعتياد دارند منطقي تر برخورد مي شود . عذر يك فرد سيگاري كه با قيافه حق به جانب ادعا مي كند كه « مجبور است » سيگار بكشد ؛ به راحتي پذيرفته مي شود و خيلي مؤدبانه از او مي خواهند كه در محل مجزايي به استعمال دخانيات مشغول شود .
اين در حالي است كه نگاه صرفاً مجرمانه به شخص معتاد ، از او تنها و تنها انتظار « ترك » و آن هم « خيلي فوري » دارد . دكتر آلن لشنر «Alan Leshner » دبير انستيتو ملي مبارزه با مواد مخدر معتقد است كه هيچ نيازي در انسان ، قوي تر و شديدتر از احساس نياز يك معتاد به مصرف مواد مخدر نيست .
اعتياد در ايران
كشور اسلامي ايران به علت قرار داشتن در شاهراه ترانزيت مواد مخدر و نيز جايگاه نسبتاً موجه مصرف ترياك در فرهنگ ايراني ، همواره با خطر و عوارض اجتماعي اعتياد روبرو بوده است .
تخمين زده مي شود كه حدود 2 ميليون نفر معادل 3 درصد از كل جمعيت ايران به نوعي از مواد مخدر استفاده مي كنند . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به ويژه در يك دهه اخير اقدامات بسيار جدي و مؤثري در مقابله با گروههاي قاچاق و توزيع مواد مخدر صورت گرفته است . با اين حال ، افزايش شيوع اعتياد در جمعيت زنان همه و همه حقايقي هستند كه لزوم برخورد ريشه اي تر و منطقي تر با اين معضل ملي را طلب مي كنند .
نكته مهمي كه در اين مجال قصد پرداختن به آن را داريم ؛ پرداختن به مشكلات بهداشتي و بيماريهاي عفوني خطرناك است كه يك فرد معتاد را در جامعه و محيط زندان تهديد مي كنند و با توجه به ارتباط اين افراد با كل جامعه ، آنها را به منابع خطرناكي براي انتشار بيماريهاي عفوني خطرناكي چون ايدز و هپاتيت تبديل مي سازند .
ايـدز
از زماني كه نخستين مورد بيماري ايدز در سال 1981 در كشور آمريكا گزارش شد تا كنون بالغ بر 3 ميليون مورد ثابت شده بيماري ايدز از 208 كشور جهاني به سازمان جهاني بهداشت ( WHO ) گزارش شده است و به گزارش همين سازمان ، امروزه حدود 1/36 ميليون نفر انسان زنده آلوده به ويروس ايدز در جهان زندگي
مي كنند.
آمار رسمي منشر شده در انتهاي سال 1380، تعداد مبتلايان به عفونت ويروس ايدز در ايران را 3109 نفر عنوان مي كند . در حاليكه كارشناسان و متخصصين امر، اين رقم را به حدود 25 هزار نفر تخمين مي زنند
بر اساس آمارهاي جهاني ، حدود 80 درصد از عفوتنهاي ويروس ايدز از راه تماس و رابطه جنسي ، 12 درصد از طريق اعتياد تزريقي و استفاده از سرنگهاي آلوده و مشترك و 4 درصد از طريق انتقال فرآورده هاي خوني آلوده منتقل مي شوند . اين در حالي است كه متخصصين و كارشناسان معتقدند كه الگوي انتقال ويروس ايدز در كشور ما متفاوت است و برآورد مي شود كه 31 درصد از موارد ابتلا در ايران از طريق اعتياد تزريقي ، 25 درصد از راه انتقال خون و فرآورده هاي خوني آلوده و 11 درصد متفرقه انتقال مي يباند .
به اين ترتيب در مي يابيم كه افراد معتاد و به ويژه ، معتادان تزريقي به طرز فاحشي بيشتر از افراد عادي جامعه در معرض خطر آلودگي با ويروس ايدز ( HIV ) قرار دارند .
هپـاتـيت
هپاتيت به معني التهاب كبد است و 5 نوع ويروس هپاتيت D ، C ،B ،A و E شايع ترين و مهمترين علت اين بيماري به شمار مي روند .
هپاتيتهاي ويروسي شايع ترين علت بيماريهاي مزمن كبدي و سرطان كبد شناخته شده اند و سازمان بهداشت جهاني سرطان و سيروز كبدي ناشي از هپاتيت B را نهمين علت مرگ و مير در تمامي دنيا معرفي كرده است .
ويروسهاي هپاتيت نوع B وC مهمترين و خطرناكترين نوع هپاتيتهاي ويروسي را ايجاد مي كنند ودرست مانند ويروس ايدز ، اعتياد تزريقي و انتقال فرآورده هاي خوني آلوده ، مهمترين راه انتقال آنها به شمار مي روند و معتادان تزريقي ، باز هم به عنوان گروه پر خطري شناخته مي شوند كه بيش از افراد عادي جامعه در معرض آلودگي با اين نوع ويروسها قرار دارند .
در خصوص بيماري هپاتيت نوع B كه 2 ميليون نفر را در ايران مبتلا نموده است ، 3 درصد جمعيت كشور را پوشش مي دهد .
زنـدان
جرمهايي كه افراد زنداني به علت انجام آنها در زندان به سر مي برند اغلب همان رفتارهاي پر خطري هستند كه فرد را در معرض ابتلاء به بيماريهاي عفوني خطرناكي چون ايدز و هپاتيت قرار مي دهند . ( اعتياد تزريقي ، بي بند و باري جنسي ، خشونت و ... ) از سوي ديگر ، محيط زندان براي بسياري از افراد ، نخستين فرصت زندگي براي آشنايي با اعمال خلافي چون اعتياد و بي بند و باري جنسي محسوب مي شود .
با وجود تمام ممنوعيتها و مراقبتها ديده مي شود كه رفتارهاي پر خطري چون اعتياد تزريقي ، اشتراك سرنگ ، خالكوبي ، رابطه جنسي و ... در بين زندانيان از شيوع بالايي برخوردار است .
زندانيهاي معتاد در اثر پيامدهاي رواني ماده مخدر و يا در ازاي دريافت پول يا دارو گاهي تن به روابط جنسي نامشروع مي دهند . از سوي ديگر، ممنوع بودن استفاده از مواد مخدر و در دسترس نبودن وسيله مناسب تزريق گاهي افراد معتاد را مجبور مي سازد كه از هر راه و به هر شيوه اي متوسل شود تا ماده مخدر را به بدن خود برساند . ديده شده است كه در برخي موارد 15 تا 20 نفر از يك سرنگ آلوده مشترك استفاده مي كنند و استفاده از وسايل معمولي مانند مغز خودكار به يك جهت تزريق مواد مخدر چندان ناشايع نيست .
بر اساس اطلاعات موثق و تأييد شده اي كه از زندانها و مراكز بازپروري كشور به دست آمده است ، عده بسياري از ساكنان اين مراكز بخصوص در استانهاي كرمانشاه و كرمان از نظر عفونت با ويروس ايدز ، ويروس هپاتيت ، مثبت هستند .
از سوي ديگر ، زندانها ، ديگر چهار ديواريهاي بلند و جدا از جامعه به شمار نمي روند . خيلي از زندانيها دوره حبس كوتاه دارند و بسياري از آنها در دوران مرخصي و يا پس از آزادي به جامعه باز مي گردند و با جامعه در ارتباط هستند .
در تحقيقي كه در كشو رآمريكا انجام گرفت ديده شد كه 51 درصد از زندانيان و 12 ساعت پس از آزادي ، يك رابطه جنسي داشته و 11 درصد آنها در نخستين روز آزادي به تزريق مواد مخدر روي آورده اند .
يك فرد معتاد زنداني نه تنها خود در معرض آلودگي به بيماريهاي خطرناكي چون ايدز و هپاتيت قرار دارد بلكه مي تواند به عنوان يك ناقل عمل كرده و عوامل عفوني خطرناك را به داخل انتقال دهد .
اقدامات صحيح
زندان براي بسياري ، نخستين فرصت آشنايي با اعمال خلاف است . با اين حال ، براي بسياري از افراد هم اولين و تنها فرصت بهرمند شدن از امكانات بهداشتي و درماني به شمار مي رود .
كم نيستند افرادي كه فرصت معاينه و بررسي جامع و دقيق پزشكي را براي نخستين بار در زندان بدست مي آورند . پس ، پسنديده است كه ما هم از اين فرصت استفاده كرده و :
1- با آموزش صحيح آنها را از رفتارهاي پرخطر آگاه كرده و رفتارهاي سالم و صحيح را به آنها آموزش دهيم .
2- با انجام بيماريابي ، زندانيان بيمار و معتاد را در بدو ورود به زندان شناسايي كنيم .
3- زندانيهاي بيمار و معتاد را افراد نيازمندي بدانيم كه درمان كامل آنها مي تواند از خطر جدي انتشار آلودگي بين زندانيان و نيز انتقال به محيط خارج از زندان جلوگيري كند .
4- با پيگيري كارآمد زنداني پس از آزاد شدن از زندان ، از سوي آوردن مجدد وي به اعمال رفتارهاي پر خطر جلوگيري نماييم .
استراتژيهاي كاهش آسيب
در آخرين دستورالعمل انجمن طب اعتياد آمريكا ، فصل مجزايي به معرفي روشهاي كاهش آسيب در معتادان تزريقي اختصاص يافته است .
امروزه كارشناسان معتقدند كه انتظار ترك آني و اصلاح فوري و كامل از يك فرد معتاد كه با مشكلات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي متعددي دست به گريبان است چندان انتظار واقع بينانه اي به نظر نمي رسد و پيشنهاد مي كنند كه با آموزش صحيح رفتارهاي كم خطر و بهداشتي لااقل از آلودگي وي با انواع بيماريهاي خطرناك و مسري جلوگيري به عمل آيد .
به اين ترتيب ، علاوه بر اينكه فرد معتاد و كل جامعه در مقابل ابتلاء و انتقال عوامل عفوني خطرناك مصون مي مانند ، خود اين تغييرات رفتاري اندك مي توانند زمينه ساز اصلاحات بزرگتر و ترك كامل ماده مخدر توسط فرد معتاد گردند .
در بسياري از كشورها امكان دستيابي فرد معتاد به سرنگ استريل چه در جامعه و چه در داخل زندان ، حتي شرايط و ضوابط خاصي وجود دارد. دسترسي فرد معتاد به داروي متادون نيز اقدام ديگري است كه كارشناسان معتقدند لااقل سبب مي گردد كه فرد معتاد از رفتار پرخطرتزريق به شيوه كم خطر تر خوردن ماده مخدر روي آورد .
به هر حال، تجربه نشان داده است كه منع كردن انسانها از يك رفتار اشتباه بدون جايگزين كردن يك رفتار صحيح ، اغلب نتيجه اي جز تلاش انسانها براي دستيابي به آن رفتار اشتباه از شيوه هايي به مراتب خطرناك تر و اشتباه تر به بار نخواهد آورد .
خلاصه
بطور خلاصه ، يك فرد معتاد در حقيقت انسان بيماري است كه به دليل مشكلات فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي متعدد و نيز احساس نياز شديد و ناگهاني به مصرف ماده مخدر ، بسيار در معرض انجام رفتارهاي مخرب و زيانبار قرار دارد . جمعيت معتاد و زندانهاي كشور در يك نگاه واقع بينانه و بر اساس آمارهاي متعدد داخلي و خارجي ، كانونهاي مناسبي براي ابتلاء و انتقال بيماريهاي عفوني مهم و خطرناكي چون ايدز و هپاتيت هستند و برخورد ريشه اي و كارشناسي با موضوع اعتياد و رسيدگي عاجل به وضع بهداشتي زندانهاي كشور بايد در رأس برنامه هاي سياستگزاران و دست اندركاران مربوطه قرار گيرد .
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن