تحقیق و پروژه رایگان - 520

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد موقعيت شهرستان كاشان

بازديد: 159

موقعيت شهرستان كاشان

شهرستان كاشان از لحاظ آب و هوايي متنوع، 2100 هكتار وسعت و از شهرهايي استان اصفهان در شمال استان اصفهان است كه داراي 3بخش روستا مي‌باشد و فاصله اين شهر تا تهران 230 تا قم 95 و تا اصفهان 202كيلومتر مي‌باشد و در اكثر فصول مناسب است در شمال و شرق آن كوير است ولي روستاهاي خوش آب و هوايي در ارتفاعات كركس قرار دارد مثل قمصر.

كاشان هزاران سال است كه محل زندگي اقوام گوناگون بوده مانند تپه سليك و ..

كاشان از ديرباز از نظر صنايع دستي زبانزد خاص و عام بوده ولي با رشد صنايع ماشيني صنايع دستي آن رو به افول نهاد مثل زيلوبافي و قالي بافي كاشان نخستين زادگاه شهرنشيني و مدرنيت دنياست نخستين مكاني است كه چرخ ريسندگي در آن پيدا شده و نخستين مكاني است كه صنعت ريخته‌گري در آن يافت شد.

قديمي‌ترين زيگورات دنيا در اين شهر پيدا شده و نخستين مبدا صنعت سراميك منصوب به كاشان است نخستين معبد زرتشتي و معبد دنيا در كاشان است ، مراسم مذهبي در ايران به تاريخ شمعي است مراسم قالي  مشهد اردهال كاشان است.

عمارت بيروني همين ساختماني است كه مورد بازديد قرار مي‌گيرد و مشتمل است به: سردر، هشتي ، راهرو ورودي، سرپوشيده يا تلار پذيرايي، اتاقهاي مختلف، زيرزميني‌ها، حياط و آب نما، بخش اندروني شامل دو باب خانه مجزا از هم است كه در سنوات قبل از كل مجموعه تفكيك و به صورت دو خانه مسكوني جدا از هم در آمده است. اخيرا يكي از اين خانه‌ها كه در قسمت شرق خانه بروجردي قرار دارد به وسيله ساختمان ميراث فرهنگي كشور خريداري و در نظر است پس از انجام تعميرات لازم ارتباطي اصلي و قديمي آن با خانه بروجردي برقرار و براي بازديد عمومي آماده مي‌شود . قسمت ديگر خانه‌اي است در شمال شرقي خانه بروجردي كه در حال حاضر در تملك و اختيار نوادگان مرحوم حاج سيد حسين بروجردي باني و مالك اوليه خانه است خانه بروجردي از مصالح سنتي و به گونه‌اي ساخته شده است كه دقيقا با شرايط و خصوصيات اقليمي كاشان سازگاري كامل دارد و از نظر طرح و نقشه و معماري بسيار قابل توجه و اهميت است. جريان هوا و عمل تهويه در زيرزميني‌ها به وسيله بادگيرهاي ساخته شده در روي بام و به صورت طبيعي و دائمي و بدون احتياج به هيچ وسيله مصنوعي انجام مي‌شود.

كليه مواد و مصالح مورد نياز براي ساخت اين خانه در محل تهيه شده است معمار سازنده اين بنا يكي از هنرمندان نامدار معماري سنتي كاشان در قرن سيزدهم هجري قمري به نام مرحوم استاد علي مريم است كه تيمچه امين الدوله در بازار ميانچال كاشان هم از ساخته‌هاي وي مي‌باشد. نقاشي‌هاي ارزنده و بي‌نظير اين خانه به ويژه صنيع الملك غفاري كاشاني (عموم هنرمند بزرگ نقاشي ايران مرحوم كمال الملك غفاري كاشاني) انجام شده است گفتني است كه صنيع الملك بنيانگذار اولين مدرسه نقاشي در ايران است. خانه بروجردي كاشان از نظر گچبري و ظرايف اين هنر ملي نيز در ميان خانه‌هاي ايراني منحصر به فرد مي‌باشد.


معماري مسكوني ايران و سبك خانه‌سازي در شهرهاي مختلف

- گوناگوني معماري مسكن در ايران

سرزمين بزرگ ايران، از معدود كشورهاي جهان است كه در طول تاريخ حيات خود ارائه دهنده يك نوع فرهنگ معماري خاص به جهان معماري بوده است. ويژگي‌هاي مهم فرهنگي و جغرافيايي ايران باعث شده است تا تنوع بسيار زيادي در معماري آن وجود داشته باشد. اگر بخواهيم به تبعيت از تقسيم‌بندي‌هاي جغرافيايي موجود به بررسي اجمالي معماري مناطق مختلف بپردازيم خواهيم ديد كه حتي يك منطقه جغرافيايي محدود، عرضه كننده گوناگوني‌هايي در معماري مناطق مختلف آن است. براي نمونه در استان گيلان كه بخشي از سرزمين سرسبز شمال ايران است، به انواع مختلف معماري مسكن در منطقه لاهيجان و لنگرود و اطراف رشت، ناحيه آستارا و بخش شمالي طالش، منطقه فومنات، ارتفاعات ديلمان و ارتفاعات سوله رودخان برمي‌خوريم. با مقايسه دو ناحيه كوهستاني ماسوله و زيارت گرگان و معماري در بر روي سطح شيب‌دار اين دو مكان تفاوتي آشكار در ساخت معماري مسكن در گيلان و مازندران كه دو منطقه همجوار با ويژگي‌هاي جغرافيايي تقريبا شبيه به هم هستند، ديده مي‌شود.

مناطق ديگري نيز هستند كه با وجود قرار داشتن در يك محدوده جغرافيايي، معماري مسكوني آنها يا از جهاتي و يا كاملا با هم متفاوت هستند.

معماري بوشهر و ديگر شهرهاي ساحلي خليج فارس همچنين معماري شهرهاي يزد، ميبد و اردكان از اين گونه‌گونيها مي‌باشد. در مناطق مذكور اگر بخواهيم بر مبناي عنصري به نام حياط دسته‌بندي از خانه‌ها داشته باشيم مي‌توانيم متمامي گونه‌هاي موجود در بوشهر و ساحل خليج فارس، يزد و ميبد و اردكان را در يك گروه قرار دهيم.اما با ورود به جزئيات خواهيم ديد كه حتي در يك محدوده معين از بوشهر تا بندرعباس معماري مسكن به يك شكل نيست و تفاوت‌هايي را در معماري هر كدام از آبادي‌هاي اين خطه ساحلي مشاهده مي‌نماييم.

مكان‌هايي هم هستند كه با وجود نزديكي به هم، دو نوع معماري كاملا متفاوت مسكن را ارائه مي‌دهند. شايد روشن‌ترين مثال، معماري مسكن در ابيانه، نطنز و كارشان باشد كه در فاصله 50-60 كيلومتر از هم قرار گرفته‌اند. در اينجا هر چند كه خانه‌هاي نطنز و كاشان داراي حياط هستند ولي تركيب كلي فضاهاي آنها با هم متفاوت است. و روستاهاي اطراف آن بر روي دامنه شيب‌دار و بدون حياط ساخته‌ شده‌اند.

- درونگراي معماري مسكوني

هر محقق براي آشنايي با معماري ايران و عناصر مختلف مانند: مسكن، مسجد، كاروانسرا، حمام و غيره نياز به تقسيم‌بندي‌هاي براي كار خود دارد. هر چند كه دو عامل زمان و مكان نيروي محرك اين محقق مي‌باشند، اما همانگونه كه ديديم در ايران بزرگ در يك زمان خاص و در منطقه‌اي كوچك مي‌توان ويژگي‌هاي مشترك و متفاوت را، با هم مشاهده نمود. پس ناگزير به انتخاب عوامل ديگري نيز مي‌باشيم كه افزون بر بعد زمان  و مكان، بتواند در پيشرفت، تنظيم و گردآوري كار كمك بيشتري به ما بكند. انتخاب عناوين گونه‌شناسي برونگرا و درونگرا، با عنايت به اين موضوع صورت گرفته است.

به گونه‌اي از معماري مسكن با ويژگي‌هايي از قبيل داشتن ارتباط بصري و فيزيكي مستقيم با فضاي بيرون خانه، نداشتن حياط، گسترش در ارتفاع و ساماندهي فضايي نسبت به يك فضاي ديگر مثلا دالان آشنا هستيد.

نمونه‌هايي از اين نوع معماري در دشت گيلان، ماسوله مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته‌اند. تنوع اين گونه معماري مسكن مختص اين مكان‌ها نيست و در آباديهاي ديگر مثل زيارت گرگان، مجن و كمجان گونه‌هاي جالب و خاص يافت مي‌شود. بررسي معماري كندهايي چون كندوان و ميمند نيز در اين روند كمك قابل توجهي به ما خواهد كرد.

براي شروع يك بحث درونگرايي در معماري مسكوني نياز است كه نخست اشاره‌اي به معماري مسكوني دشت گيلان، ماسوله و ابيانه به عنوان گونه‌هاي برونگرا، داشته باشيم. گيلان را مي‌توان به مناطق دشتي و كوهستاني تقسيم نمود كه در هر كدام از اين مناطق معماري مسكوني شهري و روستايي داراي وجوه مشترك و همچنين تفاوت‌هايي با هم هستند. هر چند كه بافت‌هاي متراكم شهرهاي چون لاهيجان، رشت و فومن خانه‌هاي محصور در حياط هستند ولي اين حياطها، نمونه‌هاي كاملتر پرچين‌ها و يا (پرسين) خانه‌هاي گالي پوش هستند و محوطه اصلي تعداد زيادي از خانه‌ها، ارتباط بصري مستقيم با مسيرهاي بيرون خود دارند. حياط در اينجا وحدت دهنده عناصر مختلف داخلي آن مثل چاه آب، طويله، آشيانه طيور و انبار است. فضاهاي مختلف مسكن نيز شامل اتاق، ايوان و تلار مي‌شود. تنوع معماري مسكوني گيلان را مي‌توان در ساختمان‌هاي روستايي مشاهده كرد. در مناطق دشتي گيلان، خانه در يك پرچين محصور مي‌شود كه نشانگر حدود چاه آب، باغچه و محوطه خانه مي‌شود. مسكن به عنوان اصلي‌ترين عنصر خانه داراي محوطه زمستان نشين و تابستان نشين است. در خانه‌هاي يك طبقه، فضاهايي چون ايوان و انواع تاق‌ها ساخته شده است كه و براي فصل تابستان با كوچه به قسمتي از محوطه خانه يا در زير كندوج‌ها و يا در بالاي فضايي به نام كوتام استقرار مي‌يابند. تلار فضاي تابستان نشين طبقه اول در بيشتر خانه‌ها چه در نواحي دشتي و چه كوهستاني است. در منطقه فومنات خانه‌ها يك طبقه و نيمه، ساخته شده‌اند. نيم طبقه بالا معمولا بر روي فضاهايي چون انبار وطويله بوده و به نام بالاخانه و تلار خوانده مي‌شود. تمامي اين خانه‌ها، با فضاي سرسبز و احتمالا باغ‌ها و شاليزارهاي خود ارتباط بصري مستقيم دارند. براي ورود به مسكن نيز با محوطه‌اي كوهستاني و كوهستاني نيمه كوهستاني در دو طبقه ساخته شده، طبقه همكف كاملا بسته و طبقه اول همراه با تالار فضاهاي تابستان نشين است.

ماسوله يكي از شهرك‌هاي استان گيلان است بر روي دامنه‌هاي شيب‌دار ساخته شده است. از ويژگي‌هاي مسكن در اين آبادي، ارتباط بصري فضاهاي تابستان نشين يا فضاي سرسبز روبه‌روي آن است. خانه ها در ماسوله در ارتفاع گسترش يافته‌اند و طبقه اول آن اختصاص به فضاهاي تابستاني و زمستاني دارد. سومه فضاي كوچك و بسته زمستاني است كه در پشت اتاق‌هاي تابستاني قرار گرفته است. بريه كه‌ها (اتاق‌هاي پنجره‌دار) و تلار كه‌ها (اتاق‌هايي با يك پيشگاه در جلو) در شكل‌هاي مختلف و ارتباط با فضايي به نام چغم (هال) در حاشيه معابر و رو به منظر زيبا قرار گرفته‌اند.

خانه‌هاي بخش عمده‌اي از آبادي زيباي ابيانه نيز بر روي دامنه شيب‌دار ساخته شده  است. فضاي تابستان‌‌نشين خانه‌ها در طبقه اول و قسمت زمستان نشين در اتاق كاملا بسته در طبقه همكف است و گاهي نيز در طبقه اول مي‌باشد. بازشوهاي يورت و هاري‌ها (اتاق‌هاي تابستاني) در فصل تابستان منظره زيباي دره پر از درختان صنوبر و ميوه را مانند تابلويي در جلوي اتاق‌ها قرار مي‌دهد.

ساكنان ماسوله و ابيانه، پس از باز شدن درب خانه مستقيما به فضايي چون دالان مي‌رسند و اين فضا رابطه چند فضاي ديگري و احتمالا محل قرارگيري پلكان براي رسيدن به طبقه اول مي‌باشد.

معماري مسكن برونگرا در چند مكان خاص مورد بررسي قرار گرفت. حال به بحث درباره درونگرايي در معماري مسكوني مي‌پردازيم. از واژه درونگرايي مي‌توان معناي مختلفي را استنباط كرد. اين واژه قبل از اينكه رنگ معماري به خود بگيرد از ديدگاه اخلاقي و عرفاني نيز در برگيرنده معاني و مفاهيمي مي‌باشد. تودار بودن، گرايش به حالات دروني و پرهيز از نشان دادن آن حالات به صورت تظاهر، بعضي از معاني مي‌باشد. بحث نپرداختن به ظاهر و در عوض كار بر روي درون و حالات دروني، از طرف بعضي از كار آشنايان به مباحث معماري، به داخل اين عرصه نيز كشيده شده است تا جايي كه معماري ايران را از اين نظر كه در نماي بيرون آن در گذرهاي پرپيچ و خم چيزي جز خشت و گل ديده نمي‌شود ولي در داخل دنيايي از پركاري و زيبايي دارد، درونگرا ناميده‌اند.

قبل از هر چيز مي‌بايست ويژگي‌هاي خانه درونگرا را معرفي كرد. اين ويژگي‌ها به اختصار عبارتند از:

1-   نداشتن ارتباط بصري مستقيم فضاهاي داخل با فضاهاي شهري بيرون خود.

2-  فضاهاي مختلف آن را عنصري مانند حياط و يا صفه‌هاي سرپوشيده سازماندهي كرده است به نحوي كه روزن‌ها و بازشوها به طرف اين عناصر باز شوند.

بحث نداشتن ارتباط بصري با فضاهاي شهري را مي‌توان از دو زاويه ديد اقليمي و فرهنگي مورد بررسي قرار داد. در ابتداي نوشته يادآور شديم كه بخش بزرگي از سرزمين ايران داراي آب و هوايي گرم و خشك با بارندگي كم، همراه با طوفان‌هاي شن و آفتابي سوزان است. سازندگان بناهاي اين مناطق با شناخت اين ويژگي‌هاي محلي جغرافيايي، خانه با طوري طراحي كرده‌اند كه هر نوع ارتباط مستقيم با عوامل جغرافيايي ياد شده، قطع و محيطي امن براي اهل خانه فراهم گردد. آنهايي كه در شهري مثل يزد زيسته‌اند. به خوبي آگاهند كه چگونه طوفانشن از پس چندين در و پنجره بسته رو به كوچه، گذر مي‌كنند و خود را به اعماق اتاق‌ها مي‌رساند. يكي از موارد سد راه اين نوع پديده‌ها، بسته نگه داشتن محيط بيروني خانه و ساخت ديوارهاي بلند بدون منفذ است.

همچنين با توجه به محيط گرم و خشك اطراف و بافت متراكم فاقد فضاي سبز عمومي، حياط داخل خانه محيطي مناسب براي ايجاد يك نوع باغ كوچك و حوض آب است شايد بتوان به اين مطالب، موضوع امنيت جاني و حفظ خانواده در برابر حملات بعضي غارتگران كه با ايجاد يك محيط بسته و ديوارهاي بلند عملي مي‌شده است را، اضافه نمود.

اين موضوعات هر چند در شكل گيري اوليه خانه‌هاي درونگرا نقش داشته‌ ولي در گذر زمان عوامل ديگري نيز در تشديد اين درون‌گرايي موثر بوده است.

بحث دور نگاه داشتن حريم مقدس خانواده از ديد غير، بحثي است كه حداقل، تاريخ خانه‌هاي درونگراي ايران را پس از ظهور دين مبين اسلام دگرگون كرده است. هر چند كه تاريخ پيدايش خانه‌هاي درونگرا به پيش از اسلام مي‌باشد. ولي دين اسلام با جنبه تقدس بخشيدن به حريم خانواده و الهي كردن آن، آن را تا اعماق تفكرات سازندگان ايراني رسوخ داد.

از اين رو سازنده خانه با رعايت مسائل جغرافيايي، حريمي امن براي خانواده به وجود آورده است. طراحي اين حريم به اشكال مختلف در يك يا چند حياط صورت گرفته است در اين روند خانه‌هاي شاخص چند حياطه با حياط‌هاي اندروني و بيروني ساخته شده‌اند.

در شكل دهي خانه‌هاي درونگرا نقش مهمي داشته است از اين رو لازم است كه اشاره‌اي به اين عنصر مهم در طول تاريخ معماري داشته باشيم. كه در جاي خود به آن اشاره خواهد شد.

حال كه با نحوه معماري و سبك و شيوه كلي آن در ايران آشنا شديد درباره خود خانه و عناصر آن بحث مي‌كنيم.

واژه خانه كه امروز مصطلح است در گذشته به اتاق اطلاق مي‌شده است، اتاق خصوصي را (وستاخ) يا گستاخ يا وثاق مي‌ناميده‌اند، از واژه سرا به جاي كلمه خانه در اصطلاح امروز  آن، استفاده مي‌شده است. در جنوب ايران اصطلاح خانه سرا (به معناي سرايي با اتاق است) مرسوم بوده است.

انسان وقتي از غار بيرون آمد نياز به سرپناهي داشت و بر اين اساس طبيعي است كه قديمي ترين مورد معماري ساختمان خانه باشد. اين امر از عصر حجر شروع شده و عناصر ديگر معماري از بعد زماني فرع برآن است.

او وقتي به دست مي‌آيد كه چيزي شبيه به غاز مي‌سازد. در كاوشهايي كه توسط دكتر نگهبان و دكتر ملك‌زاده از 6000 سال قبل از ميلاد در اطراف بويين زهرا  انجام شده شهركي را از زير خاك بيرون آورده‌اند. اين خانه‌ها احتاجاتشان بهترين طرح براي آن زمان بوده است. خشت را آن زمان نمي‌زده‌اند و گل را در آفتاب خشك مي‌كرده‌اند. پوشش در آن منطقه چوب بوده است و دهانه‌هاي كوچك آن حدود 5/2،3 و 4 متر بوده است. انواع كارگاه‌ها هم در خود خانه بوده، مثل كارگاه‌ سفال‌پزي، شيره‌پزي و غيره.

كوچه‌بندي‌هاي آن نيز خيلي منطقي بوده است. در اينجا موضوع مهم قابل طرح درونگراي خانه‌ها است، زيرا در بيرون خانه نه باغي و نه سبزه‌اي وجود دارد. ساختمان‌هاي كوشكي كه بعدها در باغ‌ها ساخته شده‌اند به بيرون ديد دارند ولي دور باغ را نيز ديوار مي‌زنند چون بيرون آن خشك بوده است.

در خانه‌هاي كه بعدها نيز ساخته شده‌اند، ساكنين آن احساس ناراحتي نمي‌كردند اندرون خانه يا جايي كه زن يا بچه زندگي مي‌كردند مي‌بايست تنوع زيادي داشته باشد تا خستگي احساس نشود. حتي در زمان قاجاريه كه دوره انحطاط معماري ايران است خانه‌هاي خيلي خوبي ساخته شده‌اند . البته در حال حاضر عيب‌هايي را بر آنها وارد مي‌آورند به طور مثال مطرح مي‌كنند كه محل مستراح دور بوده و يا آشپزخانه در زمستان مسئله ايجاد مي‌كرده است. اين سنتي بوده كه مستراح بيرون از نشيمن مي‌ساختند و يا آشپزخانه در جايي بوده كه زن خانه بتواند به راحتي در آن كار كند و كسي او را نبيند.

اما در خانه‌هايي كه امروزه ساخته مي‌شوند در اغلب آپارتمان‌ها مهمان ازوسط اطاق مي‌گذرد. خانم خانه براي رفتن به آشپزخانه بايد از وسط مهمان‌ها گذر كند، مستراح جايي است كه بسياري از مسائل را ايجاد مي‌كنند و خيلي از مسائل ديگر. در طراحي‌هايي كه در حال حاضر انجام مي‌دهيم بايد اصول گذشته را در نظر بگيريم، مثل اقتصادي بودن، پنام، تعداد نفرات؛ و با مصالح دم دست چيزي را ساخت كه زياد فانتزي نباشد.

قبل از ورود به شناخت انواع خانه‌ها و عناصر آن به مسائلي كه در رابطه به خانه بوده‌اند مي‌پردازيم.

يكي از مسائل مهم مربوط به شهرسازي بوده و آن جهت قرار گيري خانه يا رون است. اين مربوط به آب و هوا، طرز تابش جهت وزش باد (باد مطبوع، گرد و غبار و غيره و ) و مكان قرارگيري و جنس زمين مي‌شده است.

معماران ايراني براي اين كار از شكل شش ضلعي استفاده مي‌كرده‌اند.

همانطوري كه مي‌دانيم شش ضلعي شكلي است كه نمي‌توان آن را غلط كشيد زيرا در ساخت آن از مثلث متساوي الساقين استفاده شده و اين شكل را نيز نمي‌توان اشتباه كشيد اگر شش عدد از اين مثلث‌ها را كنار هم قرار دهيم شكل ضلعي به دست مي‌آيد. خانه زنبور عسل نيز به همين شكل است. در هنرهاي ديگري مثل خاتم و همين طور فرش كف امامزاده‌ها و خانه‌ها و براي به دست آوردن تناسبات طلايي از اين شكل استفاده مي‌شده است.

كتابي قديمي المسالك و الممالك اصطخري، نقشه‌هايي در ضميمه دارد كه فوق العاده زيبا مي‌باشند در اين نقشه‌ها علامت جنوب در بالاي آن گذاشته شده و جهت مخالف آن شمال است. در اصل اين شكل از اين شش     ضلعي به دست آمده كه در رئوس مستطيل داخل آن آن شمال و جنوب قرار مي‌گرفته است.

با همين روش در ايران سن رون در نظر مي‌گرفته‌اند.

1-   رون راسته

2-   رون اصفهاني

3-   رون كرماني

در درون راسته مستطيلي كه در داخل شش ضلعي قرار مي‌گيرد جهت شمال شرقي، جنوب غربي دارد.

در شهرهاي مركزي ايران مثل تهران، يزد، جهرم و شهر تبريز در شمال غربي ايران و برخي شهرهاي ديگر از رون راسته استفاده مي‌شده است. جهت اين رون تقريبا مواجه با قبله است. در صدر اسلام در اين مكان‌ها در ارتباط با جهت‌گيري بناها در طرف قبله مسئله‌اي نداشته‌اند. در يزد در جنوب شهر يزد شيركوه و در شمال آن كوه خزانك (يا خزانق) قرار دارد و رون آن راسته است. در اين شهر رون كرماني نامرغوب است و مي‌گويند نكبت دارد زيرا در زمستان سرد و در تابستان گرم است. متاسفانه اخيرا را در نظر نگرفتن اين مسئله و با جهت گيري شرقي- غرقي خانه‌هاي را ساخته‌اند كه مي‌بايست در فصل گرما آنها را از شدت گرما ترك كرد.

در كاشان هم از اين نوع رون استفاده شده است. از مزاياي آن رون اين است كه در تابستان آفتاب كمتري به داخل اتاق مي‌آيد و در زمستان آفتاب بيشتري به داخل اتاق مي‌آيد. تهران جديد نيز به دليل عدم توجه به جهت مناسب به بدترين وضع خود افتاده است. در گذشته معتقد بودند كه اگر شهر و آبادي شمال آن گرفته شود تب خيز شده و دليل آن هم اين است كه شهر تهويه نمي‌شود. در تهران مي‌بينيم كه در بعضي نقاط در غرب آب و هوا راكد است در روزهاي توصيه مي‌شود كه افراد مريض به آن مناطق نروند.

رون اصفهاني جهت شمال غربي- جنوب شرقي قرار دارد و در اصفهان، استخر، تخت جمشيد فارس و اين رون را داريم. در اصهفان معمار بزرگ احمد اصفهاني، پيچش ايوان مسجد امام با ميدان نقش جهان را كه حدود 45 درجه اختلاف دارند (خود ميدان رون اصفهاني است ولي مسجد رو به قبله است) به نحو بسيار جالبي حل كرده است.

رون كرماني جهتي غربي- شرقي دارد و شهرهايي مثل كرمان، همدان، آبادي‌هاي آذربايجان غربي در مناطق اراراتوها، خوي و برخي شهرهاي ديگر با اين رون ساخته شده‌اند.

به طور مثال در كرمان جهت شرقي- غربي است و طوفاني به نام طوفان سياه دارد كه اگر شهر جهت ديگري مي‌داشت خانه غير قابل استفاده مي‌شد. همين طور در همدان كوه عباس آباد و كوه الوند را داريم. خود شهر جهت شرقي- غربي دارد و اگر جهت شمالي جنوبي باشد ريزش برف طوري خواهد بود كه از سوز و سرماي آن امكان باز كردن درهاي خانه ميسر نبود.

پنام موضوع مهم ديگري بوده، كه در ساخت خانه در نظر مي‌گرفته‌اند. پنام دستمال و پارچه‌اي است كه موبدان در جلوي دهان خود مي‌آويخته‌اند . به طور كلي تقريبا به معني عايق، يا مانعي براي رسيدن چيزي از يك جسم به جسم ديگر است. پنام در معماري داراي اهميت زيادي است. در معماري سنتي ايران هيچ ساختماني چه با پوشش و و تخت يا سغ (منحني) نيست كه پوشش آن دو پوش نباشد. در بعضي محل‌ها بدليل چسبيده نبودن خاك و همينطور در دسترس قرار داشتن چوب به اندازه نيازشان از پوشش تخت استفاده شده است، مثل ابيانه و روستاهاي اطراف آن. در كاشان و خيلي مكان‌هاي ديگر از چوب استفاده نشده است.

منطق كلي در دو پوشه ساختن تخت و طاقي يكي است. در هر دو آنها سعي شده است با اين روش علاوه بر سبك نمودن پوشش از انتقال گرماي بيرون به داخل جلوگيري نمايند. مثلا در پوششش تخت يا از پروز يا قاب (به زه اطراف آن پردو مي گويند) و يا از لمبه كوبي و يا لاپه توفال استفاده مي كرده‌اند.

در طاقها نيز همين روش را انجام مي‌داده‌اند كه يا آن را خوانچه پوش كرده (يعني طاق اصلي در پشت و با آويزان كردن سقفي به صورت معلق پوشش دوم را مي‌زدند) و يا بين دو پوشش كنو مي‌ساختند.

از اين عنصر علاوه بر صاف كردن سطح پشت بام براي نورگيري در طاق‌هاي آهنگ نيز استفاده مي‌شده است.

اين روشها تا قبل از سلطنت ناصرالدين شاه ادامهداشت و بعد از آن به تدريج منسوخ شده است.

در خانه‌ها نسبت به رون‌هاي در نظر گرفته شده و حركت خورشيد و مزاحمت‌هايي كه گزش و گرماي آن ايجاد مي‌كرده. از پنام‌هايي عمودي و افقي استفاده مي‌شده است. استفاده از ارسي، تابش بند، خرك پوش، و چيزهاي ديگري نمونه‌هايي از آن مي‌باشند.

تابش بند يا تووش بند يا آفتاب شكن تيغه‌هايي به عرض شش الي 15 سانتي‌متري است كه گاهي ارتفاعي تا حدود 5 متر دارد و با كمك گچ و گوني آنها را مي‌ساختند. معمولا در بالاي در و پنجره كلافي مي‌كشيدند كه در وقع تابش بند افقي بوده (اصطلاح به آن سرسايه مي گفتند ) بر روي آن گلجام قرار مي‌گرفته است. پروز يا حاشيه گلجام نقش (گل و بته) داشته وسط آن را جام مي‌كردند، بالاي آن نيز خرك پوش مي‌شده كه اين هم به وسيله گچ عمل مي‌آمده است. در اينجا مي‌بينيم كه به هر صورتي پنام را در محل‌هاي مختلف به وجود آورده‌اند.

ارسي (يعني گشاده و باز) را نيز براي جلوگيري از گرما و قطعات ريز مي‌ساختند اين عنصر بعدها شكل ديگري به خود گرفته و بالاي آن يا يك عنصر نيم دايره و يا چهار گوش قرار گرفته است.

به طور كلي در بازديد از خانه‌هاي كاشان (خانه‌هاي قديمي) مي‌‌توان قسمت‌هاي مختلف زير را مشاهده كرد.

هر خانه داراي چوبي مي باشد كه دو عدد كوبه دارد و در اصطلاح به آن دق الباب مي‌گويند.

يكي از اين دو كوبه استوانه‌اي شكل با صداي بم مي‌باشد كه خبر مي‌دهد كوبنده مرد مي‌باشد و ديگري حلقه‌اي شكل با صداي زير مي‌باشد كه مخصوص زنها مي‌باشد.

قسمت‌هايي را كه در بالا اشاره شد مي‌توانددر سر خانه مشاهده ‌كرد.

سردر

اغلب خانه‌ها به خصوص خانه‌هاي مجلل داراي سردر يا درگاه بوده‌اند. معمولا ديوارهاي بيروني كاه گلي بوده و فقط سر در مجلل ساخته مي‌شده‌ است. نسبت عرض تورفتگي سردر معمولا يك به دو بوده است. سكوهاي كناري پاخورده نام داشتند و براي كساني با صاحب خانه كار داشته ولي لازم نبوده وارد خانه شوند، و همين طور پاتوقي براي صاحبخانه يا پسر خانه نيز بوده است. تو رفتگي، كنه و پوش آن را نيز (نيم گنبد) مي‌ناميدند. كنه پوش را معمولا با كاربندي مي‌پوشاندند در پايين كاربندي كه لنگه‌هاي بزرگ گچي تكيه مي كند از لب بند (تويزه‌هاي كوچك) استفاده مي‌كرده‌اند.

در اصلي درسر و در جاهايي دروازه گفته مي‌شده است. در بين هشتي و اندرون خانه را ميان در و در تمام تخته اتاق‌ها را در و نوع مشبك آن را در و پنجره مي گفتند.

اجزاي در سر متشكل از چهارچوب و قابهاي روي آن بوده است (قاب ايراني معمولا متشكل از دو قاب مربع در بالاو و پايين و قاب مستطيل در وسط بوده است) در صورت پهن بوده عرض در قالب وسطي به شكل مربع درآمده‌ است. تخته‌هايي را كه در كنار هم قرار مي‌گيرند به وسيله گلميخ يا تخته‌اي كه در پشت آن قرار داشت به هم وصل مي‌شدند. برجستگي عمودي وسط در كه از بيرون ديده مي‌شود دماغه نام داشته است. دو عنصر فلزي حلقه براي زنان و كوبه مردان در اغلب درها جاي داشته است ولي در بعضي جاها فقط يكي بوده است كه در قسمت قبل توضيح داده شد.

حلقه بر در نتوانم زدن از بيم رقيبان

ما با توايم و با تو نه‌ايم نيست بوالعجب

 

در حلقه ايم با تو و چون حلقه بر دريم

در اجزاي ديگري مثل باهو، ميان باهو، سربند، پاسار يا پاسال ميان بند وسط و غيره و دارد.


هشتي

بعد از سر در وارد هشت يا هشتي يا كرياس مي‌شدند. هر چند كه در بيشتر مواقع شكل آن هشت ضعلي است اما اين مفهوم هشت (عدد 8) نيست و هشتي‌هايي كه به شكل مربع و ديگر شكل‌هاي داريم. منظور از هشت چيزي است كه از فضاهاي داخلي خانه بيرون آمده است و تنها جايي است كه با بيرون خانه ارتباط دارد اين فضا راهروهاي پيچ در پيچ منتهي به حياط‌هاي اندروني با بيرون خانه ارتباط دارد. اين فضا راهروهاي پيچ در پيچ منتهي به حياط‌هاي اندروني و بيروني مانع ديد افراد غريبه به داخل حريم مقدس خانواده مي‌شده است. ايجاد مكث يا حجاب غلام گردشي، تقسيم فضايي و فضايي جهت انتظار از عملكردهاي جالب اين عنصر مي‌باشد.

معمولا داراي ابعادي حدود m3*3‌ مي‌باشند و يك در به طرف حياط و درديگري به كوچه و گذرگاه دارند.

هشت ضلعي‌هايي كه در ايران به كار رفته‌اند در هشتي‌هاي خانه هم استفاده شده عبارتند از:

1-   هشت گوش كامل

2-   هشت و نيم هشت

3-   نگيني

4-   كشكولي

داخل هشتي عناصر مختلفي مثل سكو،چراغداران و براي رفتن به فروار(اتاق بالاي هشتي) پله‌اي در نظر گرفته مي‌شده است. پوشش هاي هشتي ها نيز بسيار متنوع و معمولا با كاربند‌هاي بسيار بالايي پوشيده شده است.

اين هشتي‌هاگاهي بسيار ساده  مي‌باشد و در مواقعي هم بسيار زيبا با تزئينات مختلف مي‌ساخته اند يكي از نمونه‌هاي زيباي اين گونه هشتي ها هشتي ورودي خانه بروجردي‌ها مي‌باشد.

در اين هشتي گچ پر‌ي‌ها زيبا، اسم بندي، يزدي بندي، قرينه سازي، ساختن ظروف و رفت همه رعايت شده است و جلوه زيبايي به آن داده است.

هشتي را نسبت به كف كوچه گودتر مي‌ساخته‌اند تا از كوران هوا و باد به داخل حياط جلوگيري كند. در اكثر هشتي‌ها هم از نور درونگرا استفاده مي‌كرده‌اند و هم از نور برونگرا

نور درونگرا: نوري را درونگرا گويند كه از داخل مي‌گرفتند. مثلا از حياط خانه براي روشن كردن شدن راهرو حجاب

نور برونگرا: نوري را برون گرا گويند كه از بيرون خانه مي‌گرفتند. مثل نوري كه براي روشن كردن هشتي استفاده مي‌شده است.

نور برونگرا را از طريق كوچه به دست مي‌آوردند و نور درونگرا را از راهرويي كه متصل به حياط خانه بود مي‌گرفتند. همچنين براي تامين نور درونگرااز سقف نيز كمك مي گرفتند به اين ترتيب كه در سقف نورگير ايجاد مي‌كردند.

راهرو

براي وارد شدن به فضاهاي مختلف از جمله فضاي مهماني و اندروني مي‌بايست از راهروهاي پر پيچ و خم عبور كنند. راهروهاي پيچ در پيچ خانه را دالان مي گفتند. راهرو و سرپوشيده بزرگ را نيز دالان مي‌گويند. در طرف سه دري‌ها  نيز راهرو قرار مي‌گرفته است. اگر در دو طرف تالار، راهروها كمي پهن‌تر باشند آن را تخت گاه مي‌گويند.

قبل از اينكه در مورد حياط خانه بروجردي صحبت كنيم لازم مي‌دانيم كه كمي در رابطه با اقليم و آب و هواي شهر كاشان بحث شود؛

- اقليم گرم و خشك (فلات مركزي)

در اين اقليم كه اكثر مناطق نيمه استوايي را شامل مي‌شود در اثر وزش بادهاي مهاجر كه از جنوب غرب و شمال غرب به طرف استواردر حركت هستند هوا بسيار خشك شده است. اين بادها بيشتر رطوبت خود را هنگام عبور از قاره‌هاي بزرگ از دست مي‌دهند. علاوه بر اين در مناطق نيمه استوايي كه جزو مناطق با فشار هواي زياد هستند.

هوا به دليل حركت از قسمت‌هاي بالايي اتمسفر پايين گرم و خشك مي‌شود. توجه به خشكي هوا در اين مناطق كه با ويژگي‌هاي ديگر همراه است از نظر تامين آسايش انسان و در نتيجه طراحي ساختمان اهميت فراواني دارد.

تابش مستقيم آفتاب در اين مناطق شديد بوده و 700 تا 800 كيلوكالري در ساعت در مترمربع (m2/h/K.cal) در سطوح افقي  انرژي توليد مي‌نمايد. حتي اين شدت بافزوده شدن اشعه منعكس شده از سطوح لم يزرع زمين افزايش مي‌يابد. آسمان اين مناطق در بيشتر اوقات سال بدون ابر است اما مه و طوفان گرد و خاك معمولا در بعدازظهرها در اثر گرم شدن و حركت لايه‌هاي هواي نزديك به زمين پديد مي‌آيد. رطوبت كم و نبودن ابر در آسمان باعث مي‌شود كه دامنه تغييرات دماي هوا در اين مناطق بسيار زياد شود.

در تابستان تابش آفتاب سطح زمين را در روز تا 70 درجه سانتي گراد گرم مي‌كند. در حاليكه در شب‌ دماي سطح زمين به سرعت كاهش يافته و به 15 درجه سانتي‌گراد يا پايين‌تر مي‌رسد. البته نوسان هوا كمتر از اين است اما در هر حال ميزان تغييرات آن به 20 درجه سانتيگراد مي‌رسد.

دماي هوا در روزهاي گرم تابستان به 40 تا 0 درجه سانتي گراد و در شب‌ها به 25 تا 15 درجه سانتي گراد مي‌رسد.

در فلات مركزي كه بزرگترن منطقه ايران است و اطراف آن را ناهمواري‌هاي مرتفعي محصور نموده، صرفنظر از حاشيه متصل به ارتفاعات و بعضي حوضه‌هاي مستقل داخلي آب و هواي گرم و خشك حكم فرماست كه از مشخصات آن زمستان‌هاي سخت و سرد و تابستان‌هاي گرم و خشك است. با توجه به وضع پراكندگي عوارض جغرافيايي در فلات مركزي مي‌توان دو منطقه متمايز آب و هوايي نيمه بياباني و بياباني در آن تشخيص داد.

شهرستان كاشان كه از ناحيه ايران مركزي واقع شده حدود غربي و جنوبي آن به ارتفاعات سلسله جبال مركزي منتهي مي گردد. آبادي‌هاي دامنه اين شهرستان عموما داراي آب و هوايي لطيف و معتدل مي‌باشند ولي از جانب شمال وشرق كه به زمين‌هاي شوره‌زار كويري ايران اتصال پيدا مي‌كند هواي آن به تدريج گرم و خشك و سوزان مي‌گردد. چون در حدود كاشان از قديم الايام رودخانه شادابي وجود نداشته و سرچشمه سارهاي طبيعي هم كمياب بوده است. سكنه آنجا جهت نيازمندي‌هاي كشاورزي و آبياري به وسيله حفر قنات‌هاي عميق كه گاهي عميق آن بالغ بر يكصد متر مي گردد و طول مجاري زيرزميني هر يك هم از 10 كيلومتر تجاوز مي‌نمود مختصر آبي به دست مي‌آورند.

تنها منبع پر آب و سرشار كه از حدود جلگه و همواري كاشان تقريبا با وضع ثابتي هم جريان دارد مي‌برده چشمه سليمانيه فين بوده است.

در خانه‌هاي اينگونه مناطق: (اقليم گرم و خشك- فلات مركزي)

1-  مصالحي از قبيل خشت و گل كه ظرافيت حرارتي زيادي دارند بنا شده‌اند. در مناطقي كه شرايط آب و هوايي بسيار حاد است، كوشش گرديده تا با قرار دادن خانه‌ها در دل تپه‌‌ها يا زيرزمين زمان تاخي را به بي‌نهايت رسانده و بدين شكل از شرايط گرمايي متعادل عميق زمين بهره‌گيري نمود.

2-  پلان ساختمان‌ها تا حد امكان متراكم و فشرده بوده و كوشش گرديده تا آنجا كه ممكن است سطح خارجي ساختمان به نسبت حجم آن كم باشد. اين تراكم و فشردگي پلان خانه‌ها ميزان تبادل حرارت از طريق جداره‌هاي خارجي ساختمان را چه در تابستان و چه در زمستان به حداقل رسانده و در نتيجه از نفوذ حرارت به داخل ساختمان در تابستان و اتلاف آن در زمستان به طور قابل ملاحظه‌اي چلوگيري مي‌نمايد.

3-  معمولا ساختمان‌ها در بافت‌هاي متراكم و مجموعه‌هاي بسيار فشرده بنا گرديده‌اند، و بدين شكل كوشش شده است تا بيشترين سايه ممكن بر سطوح خارجي ايجاد گردد. در نتيجه اين تراكم و فشردگي مجموعه، توده كل مصالح ساختماني افزايش يافته و زمان تاخير به حد مطلوب رسيده است.

4-  در بيشتر نواحي اين گونه مناطق، به دليل كمبود بارندگي و در نتيجه كمبود چوب، سقف ساختمان‌ها به شكل خرپشت، طاق با گنبد و بدون هيچگونه اسكلت و از خشت خام و گل ساخته شده‌ است. البته در مناطق نيمه بياباني به دليل اعتدال هوا، و وجود چوب به ميزان نسبتا كافي اكثر بام‌ها با استفاده از چوب و به شكل مسطح ساخته شده‌اند.

5-  به منظور تقليل هر چه بيشتر حرارت ايجاد شده در ديوارها در اثر تابش آفتاب بر آنها، معمولا سطوح خارجي سفيدكاري شده است.

6-  تعداد و مساحت پنجره ساختمان‌ها در اين گونه مناطق به حداقل ممكن كاهش داده شده و به منظور جلوگيري از نفوذ اشعه منعكس شده از سطح زمين اطراف، پنجره‌ها در قسمت‌هاي فوقاني ديوارها نصب شده‌اند.

7-  در مناطق گرم و خشك، بر عكس مناطق معتدل و مرطوب، كوشش گرديده به خصوص در اوقاتي كه هوا گرم است، تا از ايجاد كوران و ورود هواي خارجي به داخل ساختمان از طريق پنجره‌ها يا قسمت‌هاي بازشو جلوگيري به عمل آيد. اما در عوض تدابير ديگري، از قبيل ايجاد بارگير، براي خنك نمودن هواي داخلي به شكل طبيعي اتخاذ گرديده كه بسيار موثر مي‌باشند.

8-  استفاده حياط‌هاي داخلي مشجر و معطوف نمودن فضاهاي زندگي به اين حياط‌ها يكي از عمده‌ترين مشخصات معماري در مناطق گرم و خشك است. حياط‌هاي داخلي كه شامل درخت، حوض و سطوح گياهكاري شده هستند، يكي از موثرترين عوامل ايجاد رطوبت، در مناطق خشك اهميت فراواني دارد. مي‌باشند. اطاق‌ها كه فقط به اين حياطها باز مي‌شوند در برابر طوفان شن كه معمولا در مناطق كويري در جريان است و هم چنين در برابر بادهاي سرد زمستاني حفاظت مي‌شوند.

حياط

حياط در فرهنگ دهخدا به معني محوطه و هر جاي ديوار بست و سراي و خانه آمده است. واژه‌هاي ديگري مثل ساحت، صحن، ميان سرا، صحن سراي نيز به همين معني هستند.

از حياط در خانه‌هاي ايراني، به شكل‌هاي مختلف استفاده شده است. بعضي از اين موارد به اختصار چنين است:

-         حياط به عنوان نشانه حريم تملك

-         حياط، وحدت دهنده چند عنصر خانه

-         حياط، ارتباط دهنده چند فضا

-         حياط، براي ايجاد محيطي سرسبز و بانشاط

-         حياط، به عنوان هواكش مصنوعي براي گذر جريان‌ بادهاي مناسب

-         حياط، عنصري مهم در جهت سازماندهي فضاهاي مختلف

-         حياط، به عنوان حريمي امن و آرام براي آسايش خانواده

در معماري مسكن خانه‌هاي حياط دار، يك يا چند مورد از عملكردهاي ياد شده را مي‌توان مشاهده كرد. شايد ابتدايي‌ترين نحوه كاربرد حياط براي ايجاد نشانه‌‌اي از تملك باشد. البته ايجاد حصار صرفا به وسيله ديوارهاي بلند صورت نگرفته است.در مناطقي مثل دشت گيلان، با احداث پرسين‌هايي از ديرك‌هاي چوبي و شاخه درختان اين حريم را مشخص كرده‌اند. بعضي از قبال كوچ نشين، حريم سياه چادرهاي خود با ديوار كوتاه سنگي معين مي‌كنند. خانه‌هاي بيشتر آبادي‌هاي ايران، به خصوص مناطق روستايي، متشكل از عناصري چون مسكن، انبار، طويله و چيزهايي ازاين قبيل است. اين عناصر يا در سطح كلي و يا در طرح كلي مسكن گنجانده شده و به طور مثال طبقه زيرزمين يا طبقه همكف به انبار، طويله، اطاق كار اختصاص داده شده و يا در يك محوطه باز قرار گرفته‌اند. در اين حالت حياط، با ايجاد يك حصار در دور اين عناصر آنها را در بر مي‌گيرد.

حياط افزون بر ايجاد وحدت بين عناصر نوعي ارتباط پيمايشي بين آنها ايجاد مي‌كند، اين ارتباط يا از ورودي ساختمان به مقصد ديگري فضاهاي پراكنده مثل انبار، آغل وغيره در حياط صورت مي‌گيرد و يا با استقرار محوطه اصلي تابستاني و زمستاني در جبهه هاي مختلف ارتباط دهنده بخش‌هاي اصلي خانه مي‌باشد.

ايجاد يك فضاي سرسبز و خرم با حوض آب در شكل‌هاي مختلف آن و استفاده از حياط به عنوان منظري زيبا براي ساكنان داخل اتاق‌ها يا فضاهايي چون تلار وصفه‌ و نشيمن گاهي براي عصرها و غروب تفتيده مناطق گرم و كويري، از ديگر موارد استفاده حياط مي‌باشد.

در مواردي نيز حياط سرسبزي زياد را نمي‌طلبد. زيرا وجود درختان و گياهان باعث شرجي بيشتر مي‌شود و تشديد گرما و رطوبت را به همراه دارد. از اين رو در شهري چون بوشهر، باغ به فضايي با مساحت بسيار كم در خانه گفته مي‌شود. حياط در شهر، عبور دهنده جريان هواي مطبوع به فضاهاي مختلف بوده در حين اينكه سازماندهي فضاهاي مختلف را در كنار خود به عهده داشته است.

سازماندهي فضاهاي مختلف با توجه به عوامل موثر در آن يكي از با اهميت‌ترين عملكردهاي حياط در طراحي خانه بوده است. با توجه به تاثيرگردش خورشيد بر جبهه‌هاي مختلف خانه، سازندگان آن هر جبهه را به فصلي و ساعتي اختصاص داده‌اند. با عنايت به اين موضع، جبهه رو به آفتاب- بخش زمستان نشين، جبهه پشت به آفتاب بخش تابستان نشين (در ساعاتي از روز) و جبهه غربي براي ساعاتي از روزهاي سرد زمستان در نظر گرفته شده و براي پرهيز از تابش گزنده آفتاب به جبهه شرقي، در بيشتر موارد قسمت طاقنما ساخته‌اند. همچنين در حياط ورودي‌هايي به زيرزمين‌ها براي گذراندن روزهاي گرم تابستان تعبيه شده است. در مناطقي چون يزد و كاشان بخش بزرگي از حياط به صورت گودال باغچه ساخته شده است تا علاوه بر دسترسي بهتر به آب زيرگذر قنات‌ها، با كاشت درختان سرسبز و فضاهاي درخور، محيطي خنك به وجود آورند.

عوامل موثر ديگر در سازماندهي، ايجاد حريم امن و آرام براي آسايش خانواده بوده است كه خانه‌هاي حياط دار درونگرا يا با ايجاد فضايي در گوشه‌اي ازيك حياط  و خارج از محيط خصوصي خانواده و يا با ساختن حياطي ديگر به نام بيروني به اين هدف دست يافته‌اند.

بناهاي حياط دار در ايران قدمتي حدود هشت هزار سال دارند. بناهاي مختلف و خانه به طور اخص تا رسيدن به شكل حياط مركزي كامل، زماني كه در حدود شش هزار سال را طي كرده‌اند و در هر كدام از دوره‌هاي تاريخي حياط يك يا چند كاربرد از آنچه ياد شده داشته است. ابتدايي‌ترين روش محصور كردن يك سرپناه در داخل يك حصار را مي‌توان در حصار سنگي دلمن‌هايي در آذربايجان مشاهده كرد. اين حصارها هر چند كه ارتفاع زيادي ندارند ولي نشانه‌اي از تفكر در مشخص كردن حدود مالكيت از طرف سازنده آن مي‌باشد. اين نوع حصارها را هنوز هم مي‌توان در مناطقي از ايران چون دشت گيلان و خانه‌هاي روستايي گالي پوش با حصاري به نام «خانه محوطه» مشاهده كرد.

حياط به عنوان رابط چند فضا در خانه‌هاي باستاني تپه راغه متعلق به هزاره ششم ق . م كاوش شده است. خانه‌ها متشكل از دو بخش روباز (حياط) و بسته به فضاهاي مسكوني و غير مسكوني بوده‌اند.فضاهاي بسته به دو بخش براي استراحت و خواب و فعاليت‌هاي روزانه، نگهداري از حيوانات و يا انبار كردن توليدات كشاورزي تقسيم شده است.

آغل، آشپزخانه و بعضي انبارها و نيزد در حياط قرار داشته‌اند خانه‌ها داراي يك تا چند حياط بوده‌اند.[1]

در همين مكان، نمونه يك خانه حياط‌دار بسيار ساده با يك اتاق و انباري كوچك، تلاشي ابتدايي براي شكل دادن حياط به دست آمده است.

حياط در شكل‌هاي كاملتر خود و نزديك به حياط مركزي در يك ساختمان، معروف به ساختمان سوخته، در تپه حصار دامغان كاوش شده است. اين ساختمان در فواصل مختل، حصار دفاعي، برج و بارو داشته است. فضاهاي مختلف مثل سالن مركزي، انبارها، آشپزخانه و چند اتاق ديگر رو به حياط باز مي‌شدند.[2]

دو حياط و ارتباط دو حياط از طريق يك فضاي مسكوني است.

بنا بر نظر گيرشمن چغازنبيل در ابتدا با حياط مركزي ساخته شده است.

او معتقد است كه اين ساختمان در طبقات پاييني داراي حياط مركزي بوده، هر كدام از اين حياط‌ها، دورادور خود فضاهاي استراحت حمام و آشپزخانه داشته است. همچنين احتمالا خانه‌هاي شهر باستاني شوش نيز داراي يك فضاي مركزي روباز يا بسته بوده كه ديگر فضاهاي به آن باز مي‌شده است.

پارت‌ها، در معماري خود‌، از حياط به مفهوم خاص حياط مركزي استفاده كرده‌اند. آثار به جا مانده كوه خواجه سيستان و هترا و آشور مويد اين نظر است.

بناي كاخي با حياط مركزي و دو ايوان از قرن اول ميلادي در كوه خواجه وش كاوش شده است. فضاهاي بخشي از اين كاخ رو به حياط بازي مي‌شده و با بيرون ارتباط بصري نداشته است.

كاخ آشور از قرن اول و دوم ميلادي نيز داراي همين ويژگي‌هاي نقشه و با چهار ايوان در چهار طرف حياط ساخته شده است. محققان معماري ايران شناس اين طرح را الگويي براي ساخت مسجد چهار ايواني با حياط مركزي در صدر اسلام معرفي كرده‌اند.

براي شيوه ساخت بعدها در آتشكده فيروزآباد نيز به كار رفته است. اين بناي بزرگ با سه گنبد وفضاهاي جانبي، داراي يك حياط مركزي مي‌باشد

ساسانيان در ادامه شيوه ساخت پارت ها، بناهاي بزرگ حياط دار مانند: كاخ سروستان، كاخ كسري و در تفسفون و كاخ خسرو در قصر شيرين را ساخته‌اند.

اين شيوه ساخت (بناهاي با حياط مركزي) در دوره اسلامي نيز ادامه يافت و تعدادي از اولين مساجد صدر اسلام به اين شكل ساخته شدند. از آثار مهم صدر اسلام كه داراي اين طرح مي‌باشند، مي‌توان از مسجد جامعه فهرج از قرن اول هجري، مسجد تاريخانه دامغان و مسجد جامعه نايين نام برد. در دوره‌هاي بعد با تلفيق چهار ايوان و حياط مركزي نمونه شاخص مساجد ايراني شكل گرفته است.

حياط يا ميانسرا

در خانه‌هاي شهرهاي مختلف مثل يزد، شيراز، اصفهان، كرمان و غيره (شهرهاي مناطق گرمسير) حياط آنها به صورت باغي كوچك عمل مي‌كرده است.

«ميانسرا با تناسب طلايي ايراني و جهت گيري دستوري خود. در تمام سال محيط بهداشتي مطبوعي فراهم واز گردش آفتاب و نور خورشيد، بهترين استفاده را براي يورت‌هاي[3] گرداگرد خود كسب و تامين مي‌كند، در صورتي كه جهت گيري ياد شده با مسير با غالب و سمت طوفان‌هاي شن، يامحل استقرار كوه بست به آبادي سازگار نباشد، ميانسرا به جنوب غربي متمايل مي‌گردد.

جهت يابي ميانسراها به قرار فوق، حاصل ترسيم هندسي مستطيل‌هاي محاط در شش ضلعي منتظم است.

در قسمت شمالي ميانسرا، يوت‌هاي آفتاب روي قابل استفاده در تمام فصول (به ويژه در زمستان) مستقر است. در جنوب كه پر سايه است بخش تابستاني قرار مي‌گيرد.

در شرق كه چهره به آ‌فتاب شديد غرب دارد، يورت‌هاي كم اهميت و انبار و غربال جايگزين مي‌گردد. اين فضاها بيشتر از سقف نور مي‌گيرند و كمتردر و فاصله روزن به ميانسرا دارند. قسمت شرقي به سبب نامرغوب بودن در حدي كه زاويه مطلوب جهت‌گيري ميانسرا مخل نباشد، اختصاص به رفع تناسبي و ناگونيايي زمين نيز دارد.

لزوما خاطر نشان مي‌سازد كه تقسيم بندي ياد شده با توجه به اولويت‌هاست و گرنه ابهاد و جهت ميانسرا، حوض وباغچه، عوامل آفتاب گير و سايه گستر، اندام‌هاي تهويه‌گر، گزينش و كاربرد مصالحه مناسب و ساير تدابير متخذه تمام يورتها را در چهار فصل قابل استفاده مي‌كنند. مگر در قسمت شرق در تابستان»

طرح باغچه‌ها و حوض‌ها نيز تنوع بسيار جالبي دارد. در باغچه انواع مركبات، مثل نارنج، ليموترش، ليمو شيرين،نارنگي و بكرايي مي‌كاشتند، در جاهاي خشك نار كه در فصول مختلف سال بسيار زيبا است، كاشته مي‌شده است. گياه خرزره جهت جلوگيري از تجمع پشه به كار مي‌رفته است. انواغ گل‌ها مثل ياس،  ذنبق سفيد، نيلوفر، درخت پيچ و بسياري چيزهاي ديگر نيز مورد استفاده بوده است. حوض هاي داخل حياط نيز متنوع هستند. اين حوض‌ها در شكل‌هاي شش ضلعي ايراني، دوازده ضلعي، مستطيل با تناسب طلايي بوده‌اند و دربعضي شهرها مثل شيراز حوض‌ها را گرد مي‌ساختند.

حياط خانه بروجردي‌ها داراي دو رديف باغچه است كه در امتداد حوض اصلي و بزرگ خانه كشيده شده است كه در آنها درختان ميوه به خصوص انار و گياه رويانده شده است كه باعث ايجاد آسايش و آرامش ساكنين خانه در آن زمان مي‌شده است. همچنين باعث ايجاد خنكي مطبوع به همراه آب حوض مي‌شده است. علاوه بر حوض باغچه‌ها كه باعث زيبايي حياط مي‌شوند عنصر ديگري باعث زيبايي هر چه تمامتر حياط خانه شده است گچ‌بري‌هاي ديوارهاي حياط است. اين گچ‌بري‌ها ه به گچ‌بري‌هاي چدني مشهورند در جبهه شمالي و جنوبي ساختمان و همچنين سردرخانه به چشم مي‌خورد علت اين نامگذاري آن است كه در آن زمان معماران ايراني كه به اروپا سفر مي‌كرده‌اند در طي سفرهاي خود با معماري اروپايي نيز آشنا شده اند. از جمله آنها همين گچ‌بري‌ها بوده است. اروپائيان قالب‌هاي چدني درست مي‌كرده‌اند گچ‌بري‌ها را به وسيله قالب‌ها درست مي‌كرده‌اند و از اين رو نام چدني روي آنها ماند. اين گچ‌بري‌ها كه در ايران تماما به صورت دستي كار شده است در نوع خود بي‌نظيرترين و زيباترين گچ‌بري است.

در اين گچ‌بري‌ها در فضاي حياط و بالاخص در نماي جنوبي آن نقوش سماورها و ميوه‌جات و حيوانات و ساير اشيا به چشم مي‌خورد.

يكي از زيباترين و شايد بي نظيرترين هنري كه در زمينه گچ بري در خانه بروجردي‌هاي كاشان وجود دارد استفاده از قطعات شيشه در گچ‌بري‌ها است. اين شيشه‌ها را با زاويه‌هاي مختلف داخل گچ‌بري قرارداده‌اند در اثر برخورد نور به اين شيشه‌ها و شكست نور با زاويه شكست‌هاي مختلف، قطعات شيشه به رنگ‌هاي مختلف نمايان مي‌شده است و باعث ايجاد منظره بسيار زيبا در گچ كاري مي‌شده است.

از اين شيوه گچ بري بيشتر براي ايجاد روشنايي در قسمت زمستان نشين خانه استفاده مي‌شده است.

براي حفاظت گچ‌بري‌ها از باران حفاظ‌هايي در بالاي سر در خانه ايجاد مي كردند كه به آن پنجه موشي مي گويند.

نكته شايان توجه اين است كه گچ‌بري‌ها و رنگكاري‌ و نقاشي‌ها نه تنها از نظر زيبايي مورد توجه بوده است بلكه خود يادآور داستان‌هاي حماسي شاهنامه و حكايات قرآني مي‌باشد. همچنين قوانين حيات وحش را به خوبي نيز بيان مي كنند.

از ديگر نمونه‌هاي ذوق و سليقه معماري در ابنيه كاشان استفاده از قرينه‌سازي مي‌باشد.

اين ويژگي بيشتر در گچ‌بري‌ها مورد استفاده قرار مي‌گرفته است. به اين ترتيب كه هيچ وقت در ساخت قسمت‌هايي مثل طاقچه و يا اشكال ايجاد شده توسط گچ‌بري از يك طاقچه يا استفاده نمي‌كرده اند بلكه سعي مي‌كردند تا انچه كه مي‌توانند اين اشكال را به صورت زوج بسازند كه اين خود باعث زيبايي بيشتر مي‌شده است زيرا اصولا مثلا يك طاقچه و يا غيره باعث ايجاد يك منظره زشت و ناخوشايند در ساختمان مي‌شده است اينگونه قرينه‌سازي‌ها به كرات در قسمت‌هاي مختلف خانه بروجردي‌ها به چشم مي خورد (مخصوصا در گچ‌بري‌ها حتي در ساخت بادگيرهاي خانه بروجردي‌ها نيز از قرينه‌سازي استفاده كرده‌اند.)

در جبهه شمالي و جنوبي حياط پنجره‌هاي مشبكي كه به سرداب راه دارند وجود دارند كه باعث جريان هوا در سطح حياط مي‌شوند. بدين صورت كه جريان هوا از بالاي ساختمان توسط بادگير (ساختمان بادگير بعدا شرح داده خواهد شد) جذب شده و به سرداب مي‌رسد و سپس توسط اين پنجره‌هاي مشبك وارد حياط مي‌شوند و به سطح آب حوض برخورد مي‌كنند و باعث خنكي هواي حياط مي‌شوند كه در تابستان مخصوصا بعدازظهرهاي گرم ساكنين خانه از اين مزيت استفاده‌هاي فراواني مي‌بردند.

بادگير:

شهر كاشان را مي‌توان شهر بناهاي بادگيري دانست.

در بناهاي قديمي كاشان وجود بادگير بسيار از مشكلات اقليم گرم و خشك و كويري اين منطقه را حل كرده و زندگي را در تابستان‌هاي سخت ممكن ساخته است.

بادگيري‌هايي كه در نواحي كويري ساخته مي‌شود به نوع اقليم و جهت وزرش بادها بستگي دارد.

معمولا نسبت به اين اصل مهم نوع آنها به صورت يك طرفه، چهارطرفه، و چند وجهي مدور ساخته مي‌شود. در بعضي مواقع بادگير سه طرف ساخته مي شود.

در كاشان وجود بادهاي خنك كه از ارتفاعات زاگرس وزيدن مي‌كند باعث شده كه بادگيرهاي مرتفع و بلند چهارطرفه ساخته شود تا هر گونه حركت چرخشي نسيم‌ها را كه به ديواره‌هاو دريچه‌هاي كانال برخورد مي‌كند گرفته و به درون فضاها بكشد. در مواردي خاص در محل سرداب در زير مسير كانال بادگير، چاهي حفر مي‌شود تا به سطح آب برسد.

با رعايت 5تا 8 مترچاه ديگري به موازات چاه مذكور نيز حفر مي‌شود به وسيله كانال افقي به عرض و ارتفاع 2 متر و به شكل U‌ در سطح آب دو چاه را به هم مرتبط مي‌كنند. نتيجه اينكه باد از بادگير به طرف سرداب حركت كرده و درون چاه با آب برخورد كرده و سپس از كانال افقي عبور مي‌كند و باد از چاه دوم به طرف بالا به محل سرداب مي‌رسد و اين كار سبب خنك شدن بيشتر مكان‌ها نسبت به نوع نفوذ از بادگيرهاي معمولي خواهد شد.

نحوه ساخت بادگير

ساختمان بادگير داراي 3 قسمت اصلي مي‌باشد كه به شرح آن مي‌پردازيم:

1-  كانال: اين قسمت به شكل كلي مربع مستطيل به عرض 1 متر و به طول تقريبي 5 متر مي‌باشد كه از پشت بام شروع مي‌شود و توسط دو دهليز به قسمت سرداب‌ و اتاق‌هاي بالاي سرداب مي‌رسد دهليز بالايي كه براي رسانيدن هوا به اتاق مورد استفاده قرار مي‌گيرد در ارتفاع 4/1 بالاي سقف سرداب مي‌باشد در قسمتي از اين ناحيه يك پيچ نزديك به دايره ايجاد كرده‌ند كه باعث ايجاد كوران شده و در نتيجه باد خنك‌تر مي‌شود. اين قسمت از خاك قرص ساخته مي شود.

2-   كانال مياني: كه از پشت بام تا دهانه بادگير ادامه دارد.

اين قسمت نيز به فرم كلي مكعب مستطيل به ارتفاع تقريبا 2 متر مي‌باشد. كه قسمت داخلي آن را به صورت ضربدري ساخته‌اند (با استفاده از خشت) دليل اين نوع فرم ساخت اين است كه سرعت باد مستهلك نشود و در نتيجه به باد حركت پيچشي مي‌دهد.

3-  دهانه بادگير: اين قسمت را با استفاده از پنجه موشي در بالاي تيغه‌هاي كوچك گچ و خاك ساخته‌اند كه جلو نفوذ شن و ريگ حاصل از بادها را به داخل كانال بادگير بگيرد.

لازم به ياد آوري است كه طي تحقيقاتي كه توسط كارشناسان صورت گرفته است به اين نتيجه رسيده‌اند كه:

در مقام مقايسه هر بادگير 7 كولر آبي مي‌باشد.

بادگيرها انواع گوناگون و بنا بر وضع اقليمي و جهت باد به هيات‌هاي مختلف در سر تا سر ايران ساخته شده و زيباتر و پركارتر و درست‌تر آنها در پيرامون شدت‌هاي خشك و سوزان به ويژه در شهرهاي كاشان و يزد  و بم و جهرم و طبس و كرانه‌هاي خليج فارس و اروند رود نهاده است.

بادگير به توجه به جهت وزش باد گاهي زمينه چهارگوش و هشت گوش و بيشتر زمينه مستطيل دارد و گاهي در در كرانه‌هاي دريا تنها به صورت هواكنشي در عكس جهت وزش باد دريا بر فراز ساختمان‌ها به چشم مي‌خورد و چون توضيح انواع آن بي‌كمك نقشه و طرح ميسر نيست، با نشان دادن چند طرح طرز كار هر يك تشريح مي‌شود.

1-  بادگيرهاي چهار گوش و هشت گوش مناسب مناطقي است كه جهت وزش بادهايي مطبوع متنوع است و به خصوص در فصل گرما گاهي از شمال به جنوب و گاهي از شرق به مغرب باد خوش مي‌وزد.

2-  بادگيرهاي مستطيل در مناطقي ساخته مي‌شود كه جهت وزش باد در تابستان از يكسو معمولا از شمال شرق به جنوب غرب است و به همين جهت سطح نماي بزرگ بادگير را درست مواجه با آن مي‌سازند.

3-  در آبادي‌هاي كنار و درون كوير براي پرهيز از گزند گردبادها و طوفان‌هاي سنگين بادگير را فقط مواجه با يك جهت يعني شمال شرق مي‌سازند و جبهه‌هاي ديگر آن را مي‌بندند. اينگونه بادگيرها بيشتر شبيه خرطومي است كه رو به جهت وزش نسيم كوهستان دارد، و براي راندن و پاييدن در برابر گردباد، بام آن به صورت خرپشته ساخته شده است.

4-  در خوزستان و كرانه‌هاي خليج فارس بادگير به صورت هواكشي خرطوم مانند بر بام ساختمان و پشت به دريا ساخته شده تا بياري بادهاي نسبتا ملايمي كه ازروي درياي پر از جزر و مد برمي‌خيزد و از پنجره‌هاي كوهستان نزديك به زمين به درون خانه مي‌آيد هواي گرم و تموس و گرفته را براند. همين تعبيه در خارج از ايران و در كرانه‌هاي باختري درياي روم نيز معمول بوده كه معمولا ديوار مشبكي در پيش خانه‌ها مي‌ساختند تا باد دريا در راه ورزش خود هواي درون خان هرا به كام كشد و  هوايي تازه جايگزين آن سازد. در بعضي از شهرها مانند تهران و كاشان بادگير مضاعف در طرفين شاهنشين‌ها ساخته مي‌شده است در اينگونه بادگيرها ميله نخستين كار بادگير، ميله دومي كار هواكش را انجام مي‌دهد.

لرسي بزرگ يا طهراني: ميهماني، سفره‌خانه، جماعت خانه بزرگان- اوايل بهار، پاييز و زمستان نشين

طنبي: خواب واستراحت (اطاق واقع شده بين دو اتاق تالار و بادگير) تابستان نشين

بالاخانه: خواب و اتاق كار- اول بهار، پاييز و زمستان نشين

گوشوار: خواب، محل خانه، خلوت و كتابخانه

كرسي خانه: اتاقي است كه در و پنجره به حياط نداد و متصل به اتاق زمستاني است و اختصاص به جاي كرسي دارد.»

از اتاق‌هاي ياد شده اتاق‌هاي پاييز و زمستان نشين در جبهه غربي و شمالي و اتاق‌هاي تابستان نشين در جبهه نسار (پشت به آفتاب) استقرار يافته است. مطبخ معمولا در نزديكي زمستان نشين ساخته مي‌شده است.

اتاق‌ها با نظمي خاص در جبهه‌هاي مختلف حياط جاي گرفته‌اند و به وسيله راهرو با حياط ارتباط گردشي دارند. در يك نوع خانه رايج در طول محور اصلي آن، در راستاي تالار، اتاق زمستان نشين و يا طهراني ساخته مي‌شده است. اين قسمت همراه با تالار روبه‌رو آن تاكيد بيشتر اين محور در سازماندهي كل بخش‌هاي خانه را به همراه داشته است. در خانه‌هاي شاخص، اني اتاق با راسي‌هاي زيبايي به شبيه به آنچه در شيراز ديديم مزين شده و در خانه دكترمرتاش دربند لاري‌ها به جاي اين اتاق، اتاق پنج دري ساخته شده است. در خانه نعمت اللهي (خانقاه) علاوه بر قرار گيري يك اتاق ارسي بزرگ، دو اتاق كوچك هشت گوش به طرزي زيبا در كنار آن ساخته شده است.

شكل اتاق‌ها معمولا چهار گوش بوده و نقشه آن از بخشي از يك مستطيل طلايي[4] ايراني به دست مي‌آمده است.

در اتاق‌هاي طهراني، از شكل چليپا نيز استفاده شده است. نمونه جالب آن در خانه نعمت اللهي و حاج عرب كرماني ديده مي‌شود.

نورگيري اتاق هاي حاشيه حياط به وسيله در و پنجره و گلجام انجام مي‌گرفته است كه اين عناصر در نوع اصيل آن در ميان تابش‌بند‌هاي عمودي و افقي و خرك پوش بوده و در نهايت همه آنها در داخل يك قاب قرار مي‌گرفته است. اين شكل اصيل به مرور زمان و خصوصا در دوره معاصر دستخوش تغييرات شده است. نورگيري اتاق‌هاي مشرف به حياط نبوده‌اند. به وسيله نورگير سقف هرنو[5] انجام مي گرفته است.

بر مبناي سازماندهي كل فضاها و تقسيم آن به فضاهاي تابستان نشين و زمستان نشين، اتاق‌هاي مختلف شكل گرفته است. ارتفاع دادن خانه، جهت رسيدن به مسير حركت بادهاي مناسب سبب شده است كه اغلب اتاق‌هاي تابستان نشين در طبقات بالا و اتاق‌هاي زمستاني در طبقه همكف قرار گيرند.

اتاق زمستاني، اتاق كوچك با تعداد كمي بازشو است  و گودي آن در سطح زمين و بسته بودن آن از چند جهت باعث گرم شدن سريع آن مي‌شود.[6]

اتاق‌هاي تابستاني در انواع سه دري، چهاردري، پنج دري ساخته شده‌اند.

اين اتاق‌ها عملكردهاي مختلف از قبيل، اتاق بنشين (نشيمن) و اتاق مجلسي (پذيرايي) دارند، معمولا در كنار اتاق نشيمن اتاقي كوچك به نام صندوقخانه يا همان پستو قرار گرفته است. اين فضا تعداد زياد طاقچه و كمد ديواري يا درو دارد. عناصر مختلف اتاق، شامل بازشو، در انواع و نيم دري، گلجام، درو، حصيرهاي كف و غيره است.

ويژگي مهم درها در برخي اتاق‌هاي دو جداره بودن آن است. معمولا جداره بيروني از نوع كركره‌اي (كركري)بوده و جداره داخلي، مثل درهاي مناطق ديگر داراي دو لنگه است. با باز كردن در داخلي مي‌توان بدون تابش نور شديد و ديد مستقيم از بيرون، جريان باد مطبوع را به داخل اتاق هدايت كرد.

كف اتاق‌ها را معمولا با قشري از گچ ميپوشاندند ولي در خانه‌هاي اعياني كف پوش‌ها به  چوبي است و در خانه‌هاي معمولي برروي كف گچين آن انواع حصير، با ابعاد مشخص پهن كرده‌اند.

انواع حصيرها با نام‌هاي بليو (بوريا)، چولان[7] سته[8]و بحريني[9] معروف بوده‌اند.[10]

اتاق‌ها به چند شكل با ديگر فضاهاي موجود ارتباط دارند. اتاق‌هاي طبقه همكف،مستقيما به حياط راه دارند و معمولترين راه دسترسي به آنها به وسيله طارمه (ايوان بين چند فضا)‌انجام مي‌شود.

در كنار هم قرار گرفتن اتاق‌ها نيز تركيبي جالب را ارائه مي‌دهد، رايج‌ترين آن، تركيب طارمه و اتاق است.[11]

طارمه

به طور كلي طارمه همان ايوان يا صفه است كه در معماري بيشتر نقاط ايران رواج دارد. نمونه‌هايي خاص از ايوان و صفه در شهرهاي شيراز، يزد و زواره را در ادامه همين بخش خواهيم ديد.

طارمه فضايي است كه از يك طرف باز و گاهي بدون سقف و به عنوان نشيمن موقت فصلي، دالان و ارتباط دهنده چند فضا مورد استفاده قرار مي‌گيرد. ايوان، تالار، و صفه‌هاي مناطق مركزي ايران، هر چند كه مي‌تواند بخشي يا دربعضي موارد همه عملكردهاي ياد شده را داشته باشد ولي اصلي‌ترين كاربرد آن همان فضاي نشيمن موقت فصلي است. واژه طارمه در مجموع براي فضاي ارتباطي مثل راهرو و دالان و طارمه آب انباري (روي آب انباري)‌نيز استفاده مي‌شود.

اندازه طارمه نسبت به نياز و ايجاد خانه متغير و حداقل عرض آن به اندازه عرض يك راه پله دو طرفه يا مدور است. اين اندازه از عرض يا طول يك اتاق تا چند اتاق و حتي طول عرض يك خانه در نوسان است.

طارمه به شكل‌هاي گوناگون ساخته شده و ساده‌ترين نوع آن چهارگوش نزديك به مربع و غالبا مستطيلي خيلي كشيده است. اين اشكال ساده مي‌توانند به صورت‌هاي عمودي بر هم L و U با هم تركيب شوند. در يكي از خانه‌ها طالمه ذوزنقه‌اي شكل مشاهده شد.

طارمه در بيشتر موارد مشاهده شده، مسقف است و ارتباط بصري با حياط و بيرون خانه دارد مانند تالار قسمت شاه نشين خانه بروجردي‌ها.

اتاق

در خانه‌هاي ايران اتاق‌ها به صورت سه دري، پنج دري، تالار و ساخته شده و هر كدام ويژگي خاص خود را داشته‌اند. يكي از علايق ايرانيان در ساخت خانه‌ها ايجاد ارتباط بصري بين اتاق وفضاي بيرون آن است. گشادگي، فراخي و ديد آزاد داشتن جزء طبيعت ايراني است حتي در حال حاضر نيز همين طوراست. در بيشترجاها از اتاق‌هاي سه دري استفاده مي‌شده ولي در اصفهان به دليل آب و هواي آن اتاق يك دري با دري بزرگ داشتند. در كنار در، پاچنگ يا پنجره‌هاي مشبك مي‌ساختند.

اين اتاق‌ها نيز بر اساس تناسب طلايي طراحي مي‌شدند. اتاق‌هايي كه از عرض نور مي‌گرفتند نصف تناسب طلايي داشته و در نهايت شكلي متناسب و زيبا به دست مي‌آمده است.

نورگيري اتاقها بسته به نوع آن متفاوت بوده است. بعضي از اتاق‌ها كه مطلقا آفتاب به آنجا نمي‌تابيد و نور كم داشت روشنداني در بالاي آن مي‌گذاشتند. اندام‌هايي مثل ترز يا تچر يا تابستان خانه، چون در ميان اتاق‌ها محدوده بوده و به اين صورت نورگيري مي‌شده است.

عنصر خيشخان براي محيط‌هاي گرم بوده و هيچوقت بسته نمي‌شده است.

سه دري

اتاق سه دري اتاق خواب خانه بوده است براي طراحي آن از نصف تناسب طلايي (مستطيل داخل شش ضلعي) كمك مي گرفته‌اند، (مثل 4*40/3 متريا 2*7/1 متر) طبيعي است كه با اين عمق، نور را خوب جذب مي‌كرده است. نكته جالب توجه براي سه‌دري‌ها و ديگر اتاق‌ها اين بوده كه هيچوقت از فضاي آزاد وارد آنها نمي‌شدند (در خانه‌هاي مناطق معتدل و يا در حجره‌هاي مدارس و كاروانسراها مستقيما وارد فضا شدند) و در كنار هر كدام راهرويي در نظر گرفته مي‌شده است. ابعاد اتاق طوري بود كه مقياس آن كاملا انساني باشد. اندازه آن را طوري در نظر مي‌گرفتند كه به طور مثال در موقع خواب اگر افراد يك خانواده معمولي، به اضافه اثاثيه و غيره را در كنار هم بگذاريم دقيقا اندازه شود. در داخل اين اتاق پستويي همراه با دولايي يا گنجه‌هاي عميق دردار جاي داشته است. رختخواب وقتي پيچيده مي‌شد مثل پشتي درمي‌آمد  و يا چهاربالش در كنار آن حكم مبل را پيدا مي‌كرد (بسته  به اهميت افراد تعداد بالش‌ها كم و زياد مي‌شده است)

در طاقچه‌ها مي‌بايست روزمره آينه، جانماز، آفتابه لگن، سرمه‌دان و چيزهاي ديگر و در رف‌ها يا بالاي طاقچه بلند، وسايل كمتر مورد نياز مي گرفته است (مثل ظرف شربت، قاشق افشره خوري، لگن فالوده خوري و غيره).

ارتفاع طاقچه پاييني كه معمولا شكل مستطيل داشته است يك گز اترفاع بلند دو گز (13/2) بوده است. تركيب نماي خارجي متشكل از سه دري، دو آفتاب شكن يا تابش بند عمودي، گلجام و خرك پوش بوده است.

پنج دري

به عنوان اتاق مهماني بوده كه در خانه‌هاي با نظام خرده پيمودن عملكرد اتاق نشيمن را داشته است، در پنج‌دري‌هايي كه از طرف طول نور مي گرفته‌اند از تناسب كل طلايي به كار گرفته شده است. در دو طرف پنج دري نيز دو راهرو قرار داشته‌اند. در داخل اين اتاق تورفتگي كمي بالاتر از سطح زمين به نام شاه نشين قرار داشته كه در آن مهمان‌‌هاي بزرگ يا بزرگ خانه مي‌نشستند. در دو طرف پنج دري چراغدانه قرار مي‌گرفته است. چراغداران چيزي شبيه بخاري بود ولي در داخل ديوار قرار داشت (هم ايجاد نور مي كرده و هم بو را مي‌گرفته است.

در بعضي خانه‌ها كه توانايي مالي صاحب خانه كم بوده بالاخانه‌اي به نام فروار با عملكرد اتاق مهمان روي سر در كوچه مي‌ساختند. راه آن از پله‌اي در گوشه هشتي بوده است. در قلعه‌ها نيز همين عناصر را داريم.

تالار

كربال يا تلوار يعني ساختمان بزرگ و ريشه واژه تلار است. اين فضا براي استفاده فصل گرما بوده و به هواي باز راه داشته است. در كنار تالار راهروهاي بزرگي به نام تختگاه بوده كه در انتهاي آن راه پله‌اي براي زيرزمين و بالاخانه قرار مي‌گرفته است. در طبقه بالاي آن بالاخانه (اتاق دنج و راحت) جاي داشته است. بالاخانه‌هاي دو طرف تالار را گوشوار نيز مي‌گويند. در كل هر فضايي را كه در سط قرار گيرد ميانوار و دو طرف آن را گوشوار نيز مي‌گويند .ساخت اين فضاها به دلايل گوناگوني بوده است. با توجه به ارتفاع زياد تالار و رانشي كه از طرف طاق‌هاي آن به وجود مي‌آمد اين فضاها كمك در رفع رانش مي‌كردند. همچنين تناسب بين مادر و بچه (فضاي وسط و فضاهاي كناري) نيز حفظ شده است.

در خانه با پيمودن بزرگ در پشت بالار تزر يا تچر يا طنبي با شكلي صليبي و در كنار آن بادگير قرار مي‌گرفته است. سقف تالار مضاعف (دوجداره) بوده و در بعضي جاها از ارسي‌هاي بزرگ سه لنگه‌اي در تالار استفاده مي‌شده است.

در قسمت زمستان نشين فضايي صليبي شكل به نام شكم دريده نيز قرار مي‌گرفته است. يكي از دلايل ساخت اين فضا به شكل صليبي، مسئله نيارشي بوده است. با توجه به اينكه طاق وسط رانش زيادي داشته، در قسمت‌هاي كناري آن دو طاق گژاوه زده مي‌شده تا اين نيروي رانش را خنثي كند.

آشپزخانه

اين فضا در محلي قرار مي‌گرفته كه به اتاق مهمان نزديك باشد و نقشه آن بنار بر نقشه كلي خانه قابل تغيير بوده است. اصولا در گذشته در تابستان غذاي گرم نمي خوردند و بيشتر غذاي خود را از بيرون تهيه مي‌كردند.

باره بند محلي مخصوص براي نگاهداري چهارپاياني مثل اسب و قاطر و الاغ و چيزي به نام تخت روان بوده است.

سه دري‌ها نيز طوري ساخته مي‌‌شدند كه آفتاب به طور مستقيم نتواند به داخل آنها نفوذ كند. متاسفانه همانطور كه گفته شد در دوره قاجاريه عناصر مختلف داخل معماري ما مي‌شود. سه دري‌ها به دو دري تبديل شده، و آن را نيز طوري ساخته‌اند كه آفتاب دقيقا وارد اتاق شود.

نورگيري از سقف

يكي ديگر از كارها براي جلوگيري از تابش مستقيم آفتاب به بعضي از فضاها است. معمارات قديمي معتقد بودند كه در بيرون خانه به اندازه كافي (و بعضي مواقع بيش از حد)آفتاب وجود دارد و نيازي به داشتن آن در اتاق‌هاي خانه به همان صورت را احساس نمي‌كردند. در قديمي‌ترين  خانه‌ها چه خانه‌هاي بزرگ اشرافي و چه خانه‌هاي كوچك روستايي وشهري، بخشي از نور سقف گرفته مي‌شد.

افزون بر اين، اين نوع نورگيري همراه با رنگ ملايم ديوار و سقف اتاق‌ها آرامش خوبي را به وجود مي‌آورده است. از طرفي ديگر به دليل كور كردن جبهه غربي خانه و جلوگيري از تابش مستقيم آفتاب بعد از ظهرها، فضاهاي پشت اين قسمت از سقف نور مي‌گرفتند، براي ديگر فضاها مثل، مطبخ، حوضخانه نيز به دليل عدم دسترسي به نور مستقيم، همين كار اعمال مي‌شده است.

ارسن خانه شامل فضاهاي مختلفي شده كه نسبت به نوع خانه و به عبارت ساده‌ بودن فضاها، استفاده از پيمودن بزرگ و كوچك و خرده پيمون در ساخت خانه‌ها تغيير مي‌كرده است. همانگونه كه در ادامه درباره شناخت اجمالي اين نوع خانه‌ها خواهيم ديد، تفاوتي بين عناصر فضايي خانه‌هاي چهار صفه زواره‌اي و خانه‌هاي شاخص مناطق مركزي وجود دارد.

در خانه‌هاي چهار صفه، عناصر مثل، سردر، راهرو، صفه،ميان خانه، اتاق و حياط را داريم. بعدا در مورد اين گونه خانه بحث خواهد شد.

در خانه‌هاي كاملتر زندگي خصوصي با زندگي عمومي به طرز زيبايي از هم جدا شده است عناصر آن شامل اندروني، بيروني، باربند، حياط و باغچه‌هاي آن، راهرو و هشتي و غيره ديده مي‌شوند كه در ادامه به شرح آنها خواهيم پرداخت.

كليه اين عناصر بر اساس پيمون تنظيم شده‌اند.

از خرده پيمون در ساخت خانه‌هاي كوچكتر استفاده مي‌شده است و زيباترين خانه‌ها با خرده پيمون ساخته شده است و اندازه آن 3/93 سانتيمتر بوده است.

با مراجعه به اندازه‌هاي فوق مشاهده مي‌شود كه اين اندازه بر اساس مقياس انساني و اندازه انسان‌هاي ايراني بوده است. ارتفاع درها به اندازه يك مرد متوسط القامه بوده است. در پاي در، آستانه مي‌گذاشتند (36 سانتيمتر يا يك چارك) اين كار دلايل مختلفي داشته است، مثل احتياط براي وارد شدن به اينكه سر آنها به بالا نخورد و رعايت احترام با خم شدن، و همچنين مانعي براي ورود كفش و خاك داخل راهرو و چيزهاي ديگري كه در آنجا بوده است.

در طرح نقشه اتاق‌ها، حياط و غيره از تناسب طلايي ايراني كمك مي‌گرفتند.

تناسب طلايي ايراني از مستطيلي در داخل يك شش ضلعي به دست مي آيد. شكل حياط پنج دري، سه دري و عناصر ديگر بر مبناي همين تناسب بوده است.

يكي ديگر از ابتكارات معماران قديمي در ساخت بناها استفاده از سقف هاي گنبدي مي‌باشد.

مزيت اين نوع سقف‌ها اين بوده است كه در تابستان كه گرما زياد مي‌باشد يك طرف گنبد در معرض تابش مستقيم آفتاب قرار نمي‌گرفته و در نتيجه سايه تشكيل مي‌شده است و اين خود باعث خنك محوطه داخلي ساختمان و حتي جريان هوا در داخل اتاق مي‌شده است.

معمولا اين گونه گنبدها را به گونه‌اي مي‌ساختند كه حداكثر نور بتواند وارد شود. مركز اين گنبدها را باز مي‌ساختند و روي آن زائده‌اي درست مي‌كردند كه به آن كلاه فرهنگي مي‌گفتند كه اين كلاه فرهنگي باعث عدم ورود گرد و خاك و باران برف مي‌شده است. عمل ديگر آنها به صورت نورگير بوده كه نور برون گرا را به صورت خيلي ملايم وارد صحن اتاق مي‌كند. تاق قسمت شاه نشين اين خانه يكي از زيباترين و بي‌نظيرترين نمونه از اين گونه نورگيرها مي‌باشد كه علاوه بر روشن كردن قسمت نشيمن خانه منظره بسيار زيبايي به آن داده است و همچنين به عنوان ساعت عمل مي كند زيرا در قسمت كلاه فرنگي آن 12 سوراخ تعبيه شده است كه نور از آنجا به داخل انعكاس پيدا مي‌كند و مي‌توانستند اوقات روز را تشخيص دهند.

جهت سازي در بناهاي مسكوني كاشان:

اكثر بناهاي قديمي كاشان در دو طرف ساخته مي‌شود كه به نام قسمت زمستان نشين و تابستان نشين معروف مي‌باشد.

بخش تابستان نشين

اين بخش بيشتر در جهت شمال شرقي واقع است كه داراي ايوان وسيع و مراتع بوده و در بين اتاق‌ها واقع مي‌شود. مرتفع سازي ايوان از سطح زمين سبب تهويه باد به سرداب‌هاي زير ايوان و اتاق‌هاي دري جهت زندگي در ظهرهاي گرم تابستان مي‌شود. اين قسمت در اثر استقرار بنادر در قسمت شمال شرقي در تابستان داراي سايه فراوان مي‌باشد و باعث خنك شدن فضا در تابستان‌هاي گرم مي‌شود.

در قسمت تابستان نشين بعد از ايوان فضايي وجود داشته كه از آن براي برگزاري مراسم‌هاي مذهبي و اعياد و جشن‌ها استفاده مي‌كرده اند كه در بعضي از خانه‌ها اين قسمت بسيار ساده بوده و در بعضي ديگر انواع گچ‌بري‌ها و نقاشي‌ها به چشم مي‌خورد وفضاي بسيار زيبايي ايجاد كرده است (من جمله در خانه بروجردي‌ها) اصولا اين قسمت به عنوان شاه نشين معروف بوده و به توسط نورگيرهاي موجود در سقف روشنايي لازم را به دست مي‌آورده است. اين نورگيرها هم باعث ورود هوا به داخل تالار مي‌شده است و هم باعث ورود نور به داخل مي‌شده است و هم به عنوان ساعت عمل مي‌كرده است.

در كنار قسمت شاه نشين دو اتاق به طور قرينه وجود داشته كه علاوه بر استفاده در تابستان در زمستان نيز براي برگزاري جشن‌ها از آن استفاده مي‌كرده‌اند كه روشنايي و گرماي لازم براي آن را به ترتيب توسط نورگيرها كه از قسمت اندروني خانه نور مي گرفته و بخاري‌هاي ديواري تامين مي كرده‌اند.

همچنين وجود حوض بسيار بزرگ در وسط حياط و گل و گياهان و درختان ميوه خود باعث خنكي بيشتر قسمت تابستان نشين مي‌شده است.

بخش زمستان نشين

در ضلع مقابل تابستان قسمت زمستان نشين قرار دارد كه تابش خورشيد در فصل زمستان باعث گرم نگه داشتن فضاهاي مي‌شده است.

اين قسمت خانه بيشتر شامل اتاق‌هاي پنج دري مي‌باشد كه توسط پنجره‌هايي با شيشه‌هاي رنگين بسيار زيبا تزئين شده است. براي نور دهي به اين گونه اطاق‌ها بيشتر از گچ‌بري‌هايي استفاده مي‌كرده‌اند كه در آن شيشه‌هاي ساده قرار مي‌داده‌اند و با تابش نور خورشيد به اين شيشه‌ها هم فضاي داخل اتاق‌ها روشن مي‌شده و هم زيبايي خاصي را به اين نوع گچ‌بري‌ها مي‌داده است.

در جلوي قسمت زمستان نشين نيز يك ايوان وجود داشته كه اين ايوان به نام ايوان مهتابي معروف بوده است. اين قسمت را نسبت به سطح زمين حياط بالاتر مي‌ساخته‌اند و اين به اين دليل بوده است كه در اثر باز كردن در اتاق‌ها كوران هوا وارد اتاق‌ها نشود.

لازم به ياد آوري است كه بادگيري كه در قسمت بالايي قسمت زمستان نشين وجود دارد براي اين بوده كه هواي سرداب زير اتاق‌ها خنك باشد و بتوانند مواد غذايي خود را در آن نگهداري كنند. بنابراين اين بادگير هيچ ارتباطي با قسمت زمستان نشين خانه ندارد.

در نقاشي‌ها و گچ‌بري‌هاي موجود در خانه بروجردي‌ها مي‌توان به نوعي از نگراني معماران آن دوران نسبت به از بين رفتن هنر و بافت شهري پي برد. آنجا كه در قسمتي از نقاشي، مردم ايران زمين را در لباس‌هاي محلي به تصوير مي كشد و در گوشه‌اي ديگر ساختمان‌هاي انگليسي، شاهزادگان نجيب زادگان فرانسوي و جنگ ناپلئون بناپارت را به تصوير مي كشد، خودگوياي اين مطلب است.

قسمت‌هايي كه در اينجا مورد بحث قرار گرفت مربوط به قسمت بيروني خانه مي‌شد. خانه به دو قسمت بيروني و دروني تقسيم مي‌شود:

الف) بخش بيروني

قسمت بيروني خانه در حقيقت همان عمارت و حياطي است كه فعلا مورد بازديد علاقمندان قرار مي‌گيرد و مشتمل است بر راهروي ورودي، حياط مركزي،  تالار سر پوشيده و نورگير فوقاني آن، ايوان جنوبي، اطاق‌هاي تابستاني و حياط‌هاي خلوت بين اطاق‌ها و بالاخانه‌هايي كه به صورت قرينه در دو طرف تالار اصلي قرار گرفته‌اند، بادگيرها و زيرزمين (سرداب)ها، اطاق‌ پنج دري زمستاني كه بدنه داخلي آن از گچبري بسيار ظريفي با طرح گل و مرغ تزيين شده است، اطاق‌هاي آفتابگير زمستاني، بهار خواب‌هاي جبهه شمالي، طارمي قسمت غربي و ساير فضاها.

تالار بزرگ سرپوشيده و حياط‌هاي خلوت دو طرف آن، با نقاشي‌هاي ظريف و هنرمندانه و گچبري‌هاي برجسته و بسيار بديع زينت يافته و سقف آن از طرف داخلي، داراي تقسيم‌بندي‌هاي هندسي رسمي و يزدي بندي است. در قسمت فوقاني سرپوشيده در بام، نورگير فوق العاده جالبي تعبيه شده است كه طرح آن در نوع خود منحصر به فرد مي‌باشد. سقف‌ها و بدنه داخلي سرپوشيده و تالارهاي جنبين آن با نقش‌هاي بديع و طرح‌هاي گل و مرغ و اسليمي و شكارگاه و نقوش حيوانات در شيوه‌هاي متنوع رنگ و روغن و آبرنگ تزيين شده‌اند.

قسمت‌هايي از بدنه و به خصوص ديوارهاي شمالي حياط مركزي در قسمت‌هاي فوقاني و ديوارهاي بهار خواب و داخل اطاق پنج دري از گچبري‌هاي بسيار ظريف با طرح‌هاي ايراني و به ويژه، گل و مرغ زينت يافته است.

پنجره‌هاي مشبك گچي داخل اطاق بزرگ از چنان نازكي و ظرافتي برخورداراست كه به پارچه توري شباهت پيدا كرده است. نقاشي‌هاي خانه بروجردي زير نظر دو هنرمند بزرگ و نامدار نقاشي ايران در دوره قاجاريه يعني مرحوم ميرزا ابوالحسن غفاري كاشاني ملقب به صنيع الملك (بنيانگذار اولين مدرسه نقاشي در ايران) و برادرزاده‌اش مرحوم ميرزا محمد خان غفاري كاشاني (كمال الملك) ترسيم و طرح‌هاي  گچبري خانه نيز با نظارت اين دو استاد بزرگ تهيه و به انجام رسيده است.

ب-بخش اندروني

اندروني خانه بروجردي، خود شامل دو قسمت است:

1- قسمت جنوبي كه داراي يك حياط مركزي و تالار بزرگ پذيرايي مزين به آينه كاري است و در دو طرف تالار بالاخانه‌هايي ساخته شده كه رو به داخل تالار باز مي‌شوند. ضمنا در اطراف تالار بزرگ اطاق‌هاي گوشواره بنا شده است، كليه درهاي اين بخش از عمارت با استفاده از روش فواره‌كاري ساخته شده و در آنها از شيشه الوان استفاده شده است. اطاق‌هاي سر تا سر ضلع غربي اين قسمت از اندروني با قسمت شرقي حياط بيروني فصل مشترك دارند. قسمت جنوبي كه در سنوات قبل از كل مجموعه تفكيك و به صورت خانه جداگانه‌اي درآمده بود اخيرا توسط سازمان ميراث فرهنگي كشور از مالكين آن خريداري شده و انشاءالله پس از تمام تعميرات به قسمت بيروني منضم و مرتبط شده و مجموعا در معرض بازديد علاقمندان گذاشته خواهد شد.

2-قسمت شمالي كه عبارت است از يك حياط خلوت و اطاق پنج دري ساده و صندوق خانه و نشيمن و يك سرداب بزرگ كه اين سرداب در حقيقت طبقه تحتاني تلار بزرگ  قسمت جنوبي اندروني است.

اين قسمت در مالكيت يكي از احفاد مرحوم بروجردي است و خريد و منضم نمودن آن به كل مجموعه، در دستور كار ميراث فرهنگي كشور قرار دارد.

به طور كلي خانه بروجردي از نظر طرح و معماري و قدمت و تزئينات نقاشي و گچبري جزء نقايس آثار تاريخي مي باشد كه قسمت بيروني آن در سال 1353 توسط دولت خريداري و طي شماره 1082 در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده است.

تاكنون مرمت قسمت‌هاي مختلف و استحكام بخشي قسمت‌هاي عمده خانه و تثبيت نقاشي به وسيله كارشناسان و استادكاران اداره ميراث فرهنگي كاشان انجام و بعضي از الحاقات غير اصولي كه درطول سال‌ها در اين بناي ارزشمند صورت گرفته بود، به صورت اوليه بازسازي شده است و در حال حاضر نيز مرمت و بازسازي تزئينات بي‌نظير  آن در دست انجام مي‌باشد و كارگاه‌هاي زري بافي و مخمل بافي كه بنا به ضرورت در اين خانه راه اندازي شده است، قريبا به محل كارگاه‌ هنرهاي سنتي ميراث فرهنگي كاشان كه در يك بناي قديمي در كنار برج و باروي عصر سلجوقي كاشان، در خيابان ملا فتح الله آماده شده است، انتقال يافت. نقشه طبقه همكف و زيرزمين‌ها و طبقه دوم و همچنين دورنماي خانه در انتهاي مبحث آمده است.

لازم به ذكر است كه در ساخت بناهاي قديمي اين شهرستان از 9 نوع طاق و قوس استفاده شده است كه چند نمونه از اين نوع قوس‌ها عبارت بودند از: قوس واريخته، قوس هلالي، قوس نيم روز، قوس شاخ بزي كه هر كدام از اين نوع قوس‌هاي در قسمت‌هاي مختلف بنا مورد استفاده قرار مي‌گرفته است.

نحوه ساخت و برپا كردن اين نوع طاق‌ها با يكديگر متفاوت مي‌باشد. به عنوان مثال طا‌ق‌هاي ساخته شده از قوس‌هاي واريخته از 6 طرف ساخته مي‌شده است ولي در طاق‌هاي ساخته شده با قوس‌هايي شاخ بزي ابتدا و انتهاي طاق را ابتدا با استفاده از گچ و خاك يك رديف مي‌ساخته‌اندو بعد روي آن را يك رديف آجر چيني مي‌كردند و ادامه كار را از يكي از كناره‌هاي طاق شروع مي‌كرده‌اند و تا انتها ادامه مي‌داده‌اند.

بنابراين در اين نوع طاق از دو طرف ساخته مي‌شده است.

همچنين در اكثر قريب به اتفاق خانه‌ها از انواع رسم‌بندي از نوع ساده گرفته و در بعضي از خانه‌ها من جمله خانه بروجردي‌ها از نوع بسيار زيبا و ديدني استفاده شده است. مقرنس زيباترين عنصر تزئيني مي‌باشد كه براي پوشاندن گوشه‌ها، يا زير پوشش اصلي طاق‌ها به عنوان تزئين به صورت سقف كاذب و يا روي ديوارها در قسمت بالا و يا سر ستون‌ها با مصالح مختلف ساخته شده است در ساختن مقرنس‌ها استادكاران همه ذوق و هنر خود را در به وجود آوردن هر چه بيشتر به كار برده‌اند.

انواع مختلف مقرنس‌هايي كه در بناهاي قديمي ديده مي‌شود عبارتند از:

1- مقرنس جلوه آمده                              2-مقرنس لانه زنبوري

3- مقرنس معلق                           4-مقرنس‌هاي روي هم

انواع خانه‌ها:

همانطور كه گفته شد سابقه معماري خانه قديمي‌ترين مورد معماري بوده كه از عصر حجر شروع مي‌شود و ساختمان‌هاي ديگر فرع بر آن است. در ايران بنابر شرايط آب و هوايي در نقاط مختلف، خانه‌هاي متفاوتي را داريم. در شمال خانه‌هاي گالي پوش، در غرب  ايران خانه‌هاي ايوان دار، در مناطق گرمسير خانه‌هاي ايوان دار و صفه دار و در نقاطي ديگر با توجه به ويژگي‌هاي محلي، ساخته شده‌اند.

در بعضي از مناطق روستايي ايران، خانه‌هاي داراي يك صفه هستند. فضاهاي اين خانه شامل يك ايوان سرپوشيده و يك اتاق تنوردار مي‌شود.

همين نوع، بيشتر در غرب ايران، به صورتي ديگر ساخته شده است. كل خانه تركيبي از  چند اتاق است، اتاق كشيده به نام طنبي يا هنجه كه تنور آن نيز در آن قرار مي‌گيرد، اتاق عروس و بهترين اتاق كه در وسط قرار گرفته و داراي تزئينات مختلي است. اين اتاق محل پذيرايي نيز بوده است و در تابستان در ايوان سرپوشيده جلوي آن مي‌نشينند. كنور يا مخزن يا انبار، اتاق ديگر آن بوده است. انواع وسايل مورد نياز مثل چيلو يا سيلو براي ذخيره گندم، خمره، تاپو، بستو و چيزهاي ديگر را در آن جاي مي دادند.

فضاهاي مشاهده شده بخشي از فضاي يك خانه شهري چهار صفه را تشكيل مي‌دهند. صفه يا چفته به معني خميده يا طاقدار بوده است و در خراسان فضاي سرپوشيده را مي‌گفتند، نمونه‌اي شبيه به آن را در كاخ نيشابور در فضاي مركزي كه به عنوان حياط بوده است مشاهده مي‌كنيم.

اين خانه‌ها در تابستان خنك بوده، و در زمستان نيز سرما و برف ساكنين اين آن را اذيت كرده است. در واقع فضاي مركزي عملكرد حياط را داشته است. خانه‌هاي چهار صفه در نقاط مركزي ايران به خصوص دروازه، ساخته شده اند.

چهار صفه به صورت صليبي در مركز است و چهار گوشه آن اتاق‌ها قرار مي‌گيرند، در يكي از نمونه‌هاي مشاهده شده از ورودي كوچه، مستقيما به درون خانه راه نداشته است. مهمانخانه از راهرو راه داشته و در انتهاي راهرو آشپزخانه جاي مي‌گرفته است. اتاق‌ها مردم‌وار و اندازه آنها در حدود 3 گز (20/3 سانتي‌متر) بوده است. در داخل نشيمن دو لابه يا گنجه و بخاري و انواع طاقچه تعبيه شده بودند. در انتهاي صفه و رو به حياط و باغچه، فخرمدين (يا شبكه‌اي آجري) عنصر جدا كننده بوده است. در داخل حياط باره بند يا طويله سرباز و مستراح جاي داشتند.

در سي و شش كيلومتري شهر يزد، در محلي به نام همت آباد، قلعه‌اي قديمي قرار داشت. خيابان‌هاي آن دوازده متري بوده و دور تا دور آن خياباني كمربندي مي چرخيد. در اينجا نيز خانه‌اي چهار صفه و زيبا ساخته شده بود. خانه داراي دو حياط بود،بعد از در اصلي، كرباس و در دو طرف آن يك مغازه و هيزم خانه قرار داشتند. دور تا دور حياط فضاهاي مختلف قرار مي‌گرفتند، در پشت مغازه دو اتاق و آشپزخانه جاي داشتند و سپس وارد چهار صفه مي‌شديم. بادگيري هواي مناسب را به داخل هدايت مي كرد و در يكي از صفه‌ها اجاقي نيز تعبيه شده بود.

قدمت خانه‌هاي چهارصفه به قبل از اسلام باز مي‌گردد. گسترش ديگر اين نوع خانه به صورت كوشك (مثل كوشك‌هاي باغ‌ها) بوده است . در باغ جهان نما نمونه خوبي از آن را داريم، كاملترين نوع آن در هشت بهشت اصفهان مشاهده مي‌شود.

با بزرگ شدن ابعاد خانه چهار صفه و گسترش فضاهاي آن قادر به پوشاندن فضاي وسط نبودند و اين فضا تبديل به حياط شده است. در طرح جديد در دو طرف حياط صفه و دو طرف ديگر، اتاق‌ها قرار گرفته اند.

در تخت جمشيد خانه‌اي تقريبا با همين نقشه را داريم كه در دو طرف حياط آن ايوانچه و در دو طرف ديگر اتاق قرار دارند.

مشابه همين خانه‌ها در فاصله‌اي بسيار دور در شهر كاشان مشاهده شده است.

همانطور كه گفته شد، در خانه‌هاي متكاملتر، ارسن خانه شامل اندروني، بيروني، باربند، حياط وباغچه، انواع اتاق‌ها (سه دري و پنج دري) تالار، تهراني، راهروها و فضاهاي ديگر مي‌شده است. اين عناصر در سه نظام پيموني بزرگ، پيمون كوچك و خرده پيمون طراحي شده‌اند.

در خانه با پيمون بزرگ تركيب فضاها به اين صورت است:

از هشتي خانه دو راهرو يكي به فضاي اندروني و يكي به بيروني راه داشته است، در فضاي بيروني سفره خانه، اتاق مهمان و حياط و در اندروني دور تا دور حياط، اتاق‌هاي سه دري تهراني، تالار و تزر، حمام و آشپزخانه قرار مي‌گرفته‌اند.

شكل حياط در خانه با پيمون بزرگ از تناسب طلايي به دست مي‌آمده است. ابعاد خانه در پيمون بزرگ 48*48 متر بوده است.[12] بررسي روابط متقابل بين فضاهاي مختلف اين نوع خانه‌ها خيلي جالب است. به طور مثال آشپزخانه در مكاني قرار داشته كه هم به اتاق مهمان و هم به اتاق‌هاي داخلي نزديك باشد. ابعاد در و پنجره در پيمون بزرگ يك گز تا دو گز و دو گره بوده است. از نمونه‌هاي بسيار زيباي آن مي‌توان از خانه نواب صفوي در يزد نام برد.

خانه با پيمون كوچك خانه‌اي ارزان و راحت بوده است. حياط آن را نيز با تناسب طلايي مي‌گرفتند. ابعاد آن 32*32 متر بوده و نمونه موجود آن خيلي فراوان است. تركيب آن چيزي شبيه به خانه با پيمون بزرگ بوده كه در وسط آن دو سه دري و يك پنج دري قرار مي‌گرفتند. اتاق مهمان در بيروني خانه مي‌باشد. ابعاد در و پنجره در پيمون بزرگ 14 الي 16 گره است.

در نظام خرده پيمون خانه كوچك و درويشانه بوده و دو تا سه اتاق داشته است و در عين حال داراي اندروني نيز بوده است.به نظر من اين خانه‌ها زيباتر از خانه‌هاي با پيمون بزرگ هستند. در آنها حداكثر استفاده از سانت به سانت زمين شده است. در اينجا سه دري‌ها به پنج دري تبديل شده و داراي تالار و تهراني نيز مي‌باشد و راهروها در كنار تالار قرار نمي‌گرفتند. در بيروني خانه نيز اتاق و تالار قرار داشتند. ورودي بيروني و اندروني از آن جدا بوده است. در خرده پيمون عرض درها 92 سانتي‌متر بوده است.

ساده‌ترين وسيله گرم كننده در خانه‌هاي روستايي تنور است كه معمولا در ميان اتاق بزرگ خانه جاي دارد و درست در بالاي آن خيشوره با كلاه فرنگي كوچكي در طاق به چشم مي خورد.

پس از اينكه تنور تافته شد پختن نان آغاز مي‌شود و در پايان (اگر زمستان نباشد) ديگ بزرگ آش را در درون آن و روي خلوارهاي آتش بار مي‌كنند و اغلب كرسي‌هاي بزرگي روي آن مي‌گذارند و افراد خانواده پيرامون آن گرد مي‌آيند. در بعضي از  روستاها به جاي تنور از «كرونو» با كوره براي پختن نان استفاده مي‌كنند.

كوره نانوايي را در زمين مي‌كنند و در زير آن هواكشي مي‌سازند كه علاوه بر كشاندن هوا به كوره براي كشيدن خاكستر و خلوار هم به كار مي آيد. پس از اينكه كوره تافته شد آتش درون آن را خارج مي‌كنند و سنگريزه‌ با كلوخه‌هاي كوچكي را كه قبلا در آن ريخته بودند به جاي مي‌گذارند و چانه خمير را بي‌آنكه پهن كنند روي آن مي‌چينند و در كوره را به گل مي‌گيرند، پس از اندك زماني نان مغز پخته و برشته‌اي چون كيك حاضر مي‌شود.

بخاري ديواري را درست نمي‌دانيم از چه زماني در ايران معمول بوده ولي وجود آن در كهن‌ترين خانه‌هايي كه تاكنون بر جاي مانده (به خصوص خانه‌هاي عصر صفوي) به نحوي پرداخته و درست و مسلم است و اين نكته را تاييد مي‌كند كه ساختن بخاري ديواري در خانه ها سابقه طولاني داشته است.

ساختمان بخاري‌هاي ديواري ايران درست همانند كوره است زيرا اجاق يا آتشدان بخاري مانند كوره هواكشي است كه گاهي براي كشيدن خاكستر نيز از آن استفاده مي‌شود. در بالاي بخاري نقاب يا كرنه‌اي به چشم مي‌خورد. كه مانع پخش شدن دود در اتاق مي‌باد و در طاق آتشدان سوراخ دودكش قرار گرفته ولي دودكش بخاري‌هاي ايراني (بر خلاف ساير بخاري‌ها) مستقيم نيست و درست در روي آتشدان زانو و خمي دارد كه مانع بازگشتن دود مي‌شود و نيز محفظه‌اي كه در ته دودكش تعبيه شده نمي‌گذارد كه دوده داخل دودكش در اجاق و آتشدان بريزد.

در كمرگاه دودكش تاوه‌اي كار مي‌گذاشتند، تا بتواند دود و هوا را تنظيم كند. و ضمنا پس از گرفتن آتش و سوختن هيزم آن را مي‌بستند، تا از خاكستر شدن پيش گيري كند. دسته تاوه معمولا با مجسمه‌هاي كوچك پرندگان (بيشتر خروس) تزئين مي‌شده كه بعضي از آنها شاهكارهايي از هنر فلزكاري به شمار مي‌آيد.

ساختن خن يا تون در گرمابه‌ها بسيار كاري دقيق بوده و شايسته است مقابله جداگانه‌اي درباره آن نوشته شود. ولي اصول ساختمان آن، يك هواكش مستقيم و افقي و دودكش‌هايي افقي مارپيچ است كه در زير كف حمام به صورت گربه رو ساخته شده. نخست خن را با هيزم فراوان مي‌تابند در اين هنگام دودكش عمودي مستقيم باز است. پس از اينكه آتش گرفت دودكش عمودي اصلي را مي ‌بندند تا دود شعله آتش در گربه‌روها بچرخد و كف گرمابه را گرم كند و دودكش عمودي در گرمابه‌هاي كوچك منحصر به يك ميله اصلي و يك ميله فرعي است ولي در گرمابه‌هاي بزرگ گاهي چهار تا شش ميله دودكش به چشم مي‌خورد كه جز دو تاي اصلي بقيه به منظور منتشر ساختن گرما در كف صحن و شاه‌نشين‌ها ساخته مي‌شود.

حال كه با نحوه ساخت خانه و معماري آن و محيط و اجزاي آن آشنا شديد لازم مي‌دانم در اينجا راجع به مصالح ساختماني و نحوه ساخت خانه و نحوه مرمت و نگهداري ابنيه تاريخي بحث كنيم:

در ساختن ابنيه خشتي معمولا خشت‌هاي گلي به همراه مصالح ديگري به كار مي‌روند تا به اين ترتيب نقاط ضعف خاص اين مصالح برطرف شود. از جمله اين مواد و مصالح مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

الف) چوب: اين ماده زماني در ابنيه خشتي مورد استفاده قرار مي‌گيرد كه مقاومت خوب در مقابل نيروهاي كششي و خمشي لازم باشد.

ب) حصير: افزودن حصيرهايي كه از برگ درخت خرما ساخته شده‌اند به اين ماده در پخش و تقسيم نيروهاي فشاري در سازه‌هاي سنگين بسيار موثر است.

پ)تسمه‌هاي ني: از تسمه‌هاي ني به صورت زنجير در داخل سازه استفاده مي‌شود كه مهار داخلي سازه را بر عهده مي گيرند.

ت) خشت پخته: معمولا در پوسته خارجي بنا به حفاظت آن از باد و باران مورد استفاده واقع مي‌شود.

ث)سنگ: در پي و در قرنيزهايي كه بايد در برابر آن مقاوم باشند مورد استفاده قرارمي‌گيرد.

معمولا در اندودي گل، كه از نظر اليافي بسيار غني است، در تزيين سطحي ديوارهاي خشت خام استفاده شده است؛ از جمله اين مواد اليافي مي‌توان كاه و پشم شتر و سبوس برنج را نام برد. اين اندود غالبا به سرعت فرسايش مي‌يابد و بايد به صورت مدام ترميم شود.

به هر صورت، در اين ابنيه از اندودهاي مقاومتر مثل گچ و آهك نيز به صورت اندود استفاده شده است، ولي استفاده از اين مواد براي اندود بنا، ممكن است عواقبي در پي داشته باشد، از جمله اينكه امكان دارد مواد و مصالح بخش داخلي ديوارها از طريق درزهاي اجتناب ناپذير مورد تهاجم عوامل فرساينده قرار گرفته باشند، بي‌آنكه در قشر مقاوم خارجي عارضه‌اي به چشم مي‌آيد. به هر صورت، ارائه روشي منطقي براي بررسي و مراقبت در چنين مواقعي كار آساني نيست.

اشاره‌اي به سازه‌هاي معماري سنتي ايران (ديوارها و جداره‌ها)

ديوارها را مي‌توان به دو دسته تقسيم كرد:

الف)ديوار باربر: ضخامت اين ديوارها معمولا از ديوارهاي غير باربر بيشتر است و بسته به نوع مصالح مورد استفاده براي ديوار، ضخامت آن متفاوت مي‌شود. براي مثال، ضخامت ديوارها باربر آجري حداقل 35 سانتيمتر و ضخامت ديوارهاي خشتي باربر حداقل 80 سانتي متر است. بار سقف معمولا به ديوارهاي باربر، و از طريق آن به پي و زمين انتقال مي‌يابد.

به) ديوار غير باربر: اين جداره‌ها كه معمولا به اسپر معروف‌اند، بسته به نوع مصالح، ضخامت‌هاي متفاوت مي‌يابند، مانند ديوار آجري كه حداقل 11 سانتيمتر و در سطوح كوچكتر به 5 سانتيمتر مي‌رسد.

در ديوارهاي سراسري باربر در فواصلي معين از جرز يا پايه استفاده مي‌شود كه مقاومت ديوار را بيشتر مي‌كند. در مواردي براي ايجاد فضاي وسيع‌تر، به جاي ديوار باربر از ستون استفاده مي‌شود و اين ستون‌ها داراي مقاطع مختلفي از قبيل، دايره و مستطيل اند.

در اجراي ديوارها معمولا از جزر و پايه باربر را با  اسپر يك جا نمي‌سازند، زيرا نشست پايه‌ها با ديوارها فرق دارد. ابتدا پايه اجرا مي‌شود و پس از نشست لازم، اسپرها به توسط هشت و گير به پايه يا ديوارهاي باربر ساخته شده متصل مي‌شوند.

معمولا در مواقعي كه بارها يكنواخت بر ديوار وارد نمي‌شود، امكان ترك در فصل مشترك نقاط تحت فشار (بار) با ساير نقاط وجود دارد و براي رفع اين مشكل ديوار را در قسمت‌هايي كه بارگذاري نشده‌اند با طاقچه و رف سبك مي‌كنند.

نمونه‌اي از پوشش‌هاي معماري سنتي

پوشش معماري سنتي ايران با توجه به آب و هوا و اقليم‌هاي مختلف، معمولا در دو نوع مسطح و منحني اجرا مي‌گردد.

عوامل اجتماعي و سوانح

مانند جنگ، مهاجرت و آتش‌سوزي،

عوامل تخريب مربوط به شيوه خاص زندگي ماشيني

مانند تاسيسات بنا از قبيل فاضلاب، كانال كشي و غيره.

عوامل تخريب مستقيم به وسيله مردم و حكام وقت

از جمله مي‌تواند به تخريب حصارها و خندق‌ها با هدف گسترش شهرها، تخريب بناهاي عظيم به منظور استفاده از مصالح آنها و همچنين استفاده نادرست از ابنيه قديمي، استقرار مردم در واحدها و مجموعه‌هاي قديمي و دخل و تصرف شديد و نابهنجار در آنها، حفاري ابنيه به منظور گنج يابي، اقدامات بدون مطالعه و برنامه‌ريزي افراد خير به منظور تعمير، تغيير فشار آبهاي زيرزميني بر اثر حفر چاه‌هاي عميق و پمپاژها.

از جمله اين تخريب‌ها مي‌توان به خانه بروجردي‌ها اشاره كرد. متاسفانه در زمان قبل از قبل انقلاب اين خانه تحت اجاره افراد نامسئول بوده كه باعث تخريب گچ‌بري‌ها و نقاشي‌هاي ساختمان شده است.


خانه آل ياسين

اين خانه در اواسط قرن 13 هجري در حقيقت در دوران بازسازي و آبادي مجدد كاشان به پس از زمين لرزه معروف 192 ه. ق در محله پشت مشهد و در بافت صفويه كاشان و در منطقه‌اي به نام گذر آقا (ميدان امام خميني امروزي) شكل گرفته است. معروفيت محله مذكور به گذر آقا به علت زندگي گروهي از علما و سادات حسني كاشان در اين محله بوده است.

خانه آل ياسين به دستور فتحعلي شاه قاجار و به احترام مرحوم حاج سيد محمد تقي حسيني پشت مشهدي كه از مراجع بزرگ و علماي معروف نيمه اول قرن سيزدهم در كاشان بوده است براي وي ساخته است. حاج محمد تقي كه در محاورات عمومي مردم كاشان و به خصوص اهالي محله پشت مشهد،  به عنوان ناطق سيد خطاب مي‌شده است. معاصر مرحوم ملا احمد نراقي و در زمره علمايي بوده است كه عالم معروف جهان اسلام يعني مرحوم شيخ مرتضي انصاري حجت الله عليه براي ديدار و مباحثه با اين مرد دانشمند و فقيه معروف اسلامي كاشان به اين شهر سفر كرده و چندين ماه در اينجا متوطن بوده است.

حاج محمد تقي در سال 1258 هجري قمري فوت نموده و در جبهه شمالي صحن ؟ تاريخي حبيب بن موسي به خاك سپرده شده است و مقبره وي نيز داراي تزئينات نقاشي بسيار نفيس و هنرمندانه و آئينه‌كاري مي‌باشد و جز يكي از آثار ارزشمند هنري و تاريخي است.

خانه مورد بحث علاوه بر محل زندگي سيد، محل تدريس او نيز بوده و پس از فوت ايشان خانه مذكور به فرزندش ميرزا مهدي و سرانجام  در نيمه قرن 14 هـ. ق به يكي از نوادگان سيد به نام ميرزا نظام الدين مجتهد پشت مشهدي رسيد. زماني كه نام خانوادگي براي افراد مشخص گرديد و صدور شناسنامه متداول شد وي نيز نام خانوادگي آل ياسين را براي خود و فرزندانش انتخاب كرد.

ميرزا نظام الدين آل ياسين كه  آخرين فرد عالم  و مجتهد تبار سيد پشت مشهدي است در خانه مورد بحث زندگي مي‌كرده است.

نامبرده از علماي معروف متاخر كاشان و جز پنج نفر فقهايي بوده است كه در دوره اول  نمايندگي مجلس شوراي اسلامي ملي پس از مشروطيت از منطقه كاشان به مجلس راه يافته است.

در سال 1375 خانه تاريخي آل ياسين به وسيله هيات امنا بازسازي  خانه‌هاي قديمي كاشان خريداري و به شهرداري كاشان واگذار گرديده است و تعهدات و احيا آن در  نيمه اول سال 1376 تقريبا به اتمام رسيده.اين خانه در سنوات اخير توسط شهرداري كاشان مرمت و موردبازديد علاقه‌مندان قرار گرفته است بازديد از اين خانه در همه ساعات روز ميسر مي‌باشد البته از ديد آسيب شناسي اين بنا به علت كاربري جديد آن بسياري از قسمت‌هاي بنا ناچارا آسيب‌هايي را متحمل شده است و مسائلي از قبيل بخاري و سيم‌هاي تلفن و مسائلي است كه بر پيكره معمارانه بنا آسيب وارد مي‌كند كه البته عدم استفاده از آن نيز امكان پذي نمي‌باشد. برخي از قسمت‌هاي بنا نظير هشتي آن به خاطر كاربري جديد كاملا از شكل سابقش فاصله گرفته و درهاي شيشه‌اي جديد جايگزين پنج دري و سه دري‌هاي سابق شده. بسياري از درهاي آن به دليل مسائل محرمانه شهرداي بسته است كه براي بازديد هم باز نمي‌شود. اين خانه جزو خانه‌هايي است كه كاربري آن به طور بسيار وسيعي پيكره بنا را تحت الشعاع قرار داده و از ديد معماري آسيب بسياري متحمل شده چون كاربري جديد آن به رغم تمام تلاش‌ها براي حفظ اصالت و شخصيت خانه بسيار متفاوت، كاربري سابق آن به عنوان يك خانه است.

جاي دادن بخش‌هاي اداري در دل اين بناي سنتي آن هم بنايي مثل شهرداري كه الزاما مكان‌هاي خاصي با معيارهاي متفاوت با يك خانه مي‌طلبد در كنار اينكه اشخاص استفاده كنند از آن كاملاً ممكن است مانند كساني كه در اداراتي نظير ميراث فرهنگي كار مي‌كنند به ارزش والاي اين بنا به عنوان يك اثر تاريخي و جايگاه آن در گذشته و تاريخ كشور توجه نداشته باشند.

 

 

 


 

اي دريغا كه جان جانان رفت
مهر آفاق مهر كرد غروب
ازجفاي اجل رادمردي زشهر كاشان رفت

اون كه همواره مي گشود ز لطف
اون كه بي ارج بود بهر خدمت خلق
سميع حضرت خليل ا

روح پاكش سوي بهشت برين
سال فوتش را نوشت كلك طباع

 

مايه راحت دل و جان رفت
شهريار ديار احسان رفت
از هجوم‌خزان گلي پرعطر زد و پرپرشد زگلستان رفت
گره از كار بي نوايان رفت
دائم به رنج حرمان رفت
عامري پيشواي خانان رفت
سه ارديبهشت شادان رفت
مايه آبروي كاشان رفت

 

 

حروف ابجد 1327 ش

 

 



[1] - صادق شهمريزادي،«شهرنشيني در هزار پنجم ق. ق» در نظري اجمالي بر شهرنشيني و شهرسازي  در ايران به كوشش محمد يوسف كياني، 1365 ص 5-12

[2] - عزت الله نگهبان، «شهرنشيني، در هزاره چهارم تا هزار اول ق. م» در محمد يوسف كياني، همان ص 23-50)

و صادق شهميرزادي، «اشاره‌اي بر پيش از تاريخ دامغان» در بناها و شعر دامغان، مجموعه مقالات، تهران، نقشر فضا، 1368 ص 100-85)

[3] -يورت، پاورقي صفحه 41

[4] - مستطيل طلايي: يا تناسب طلايي مستطيلي است كه درون 6 ضلعي رسم مي‌شده است و اندازه آن (217m يا 3.4*4.m ) است.

[5] - هرنو، روزني گرد يا چند وجهي در سقف براي نورگيري بوده است.

[6] - دربعضي خانه‌هاي ابيانه اتاق‌هاي زمستاني در طبقه همكف داراي حداقل بازشو مي‌باشند.

[7] -چولان از چوب‌هاي ني مانند ساخته شده است.

[8] - سته از شاخه‌اي نخل بوده است.

[9] -بحريني از نوعي ني هاي خيلي باريك و ظريف ساخته مي‌شده است.

[10] -اين بخش از اطلاعات از آقاي آسيابي اخذ شده است.

[11] -در نمونه‌هاي برداشت شده شكل‌هاي تركيبي زير نيز مشاهده شده‌اند:

-          صندوقخانه - هفت دري- سه دري

-          دالان- پنج دري- صندوقخانه

-          صندوقخانه - يك دري -صندوقخانه- اتاق

اين تركيب به صورت خطي كه موازي حياط با عمقي و گاهي تركيبي از هر دو شكل مي‌باشد.

[12] -و يا مساحتي برابر اين اندازه دارند (مجموع مساحت اندروني، بيروني و نارنجستان)

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد موزه كاخ گلستان

بازديد: 495

موزه كاخ گلستان

آدرس: ميدان امام خميني

مجموعه كاخ گلستان، يادگاري به جاي مانده از ارگ تاريخي تهران محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زيباترين و كهنترين بناهاي پايتخت دويست ساله ايران مي‌باشد. اين بنا روزگاري همانند نگيني در ميان اين ارگ مي‌درخشيد.

سابقه تاريخي ارگ سلطنتي كه محدوده مكاني تاريخي آن را در شمال خيابان و ميدان امام خميني (سپه) در سمت غرب خيابان خيام ، در شرق خيابان ناصرخسرو و در جنوب خيابان پانزده خرداد و ميدان ارگ تشكيل مي‌دهد، به صفويه باز مي‌گردد.

شاه طهماسب اول صفوي (930-984) نخستين پادشاهي بود كه در سفرهاي خود به قصد زيارت مقبره حضرت عبدالعظيم دستور داد بارويي به طول يك فرسخ به دور قصبه تهران احداث شود. پس از او شاه عباس صفوي در قسمت شمالي حصار طهماسبي چهارباغ و چنارستاني احداث نمود كه بعدها ديوار بلندي گرد آن بنا كرده و عمارات مقر سلطنتي را در داخل آن ساخته ، ارگ ناميدند.

در اواخر عهد صفوي تهران گاهي مقر موقت در بارشاهان صفوي قرار مي گرفت و حتي شاه سليمان (1077-1105) كاخي در اين شهر براي خود بنا نهاد. ولي ا مروز اثر از بناهاي دوره صفوي باقي نمانده است.

كهنترين بناهاي موجود در مجموعه گلستان، ايوان تخت مرمر و خلوت كريمخاني متعلق به دوران كريمخان زند است . وي در نبردهاي خود بر ضد محمد حسن خان قاجار در سال 1172 تهران را مركز اردوكشي خود قرار داد وپس از پيروزي در اين جنگ در ديوانخانه قديم تهران كه در زمان شاه سليمان ساخته شده بود بار عام داد و با عنوان وكيل الرعايا حكومت ايران را در دست گرفت.

به فرمان او در تابستان همان سال حصار ارگ مجددا احياء شد و يك دست حرمخانه و خلوتخانه و عمارت دارالحكومه در داخل آن بنا گرديد و در تابستان سال بعد (1173) كه اردوي خود را به چمن سلطانيه (زنجان) منتقل نمود، دستور داد يك دست عمارت خاصه و دوانخانه بزرگ به سبك ساساني و باغي در جنب آن بنا نمايند.

پس از مرگ كريمخان زند در 1193 آغا محمدخان قاجار در 1200 تهران را به پايتختي برگزيد، ولي به دليل لشكركشيهاي دائمي كمتر در مقر حكومت خود به سر مي‌برد، و براي عمارت و آباداني چندان فرصت نداشت. تا آنكه فتحعلي شاه در سال 1211 بر تخت سلطنت ايران جلوس كرد، از آن زمان به بعد با گسترش دستگاه اداري و تشريفات سلطنتي بناهاي متعددي در داخل ارگ تهران عمدتاً در زمان فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه قاجار احداث شد.

در دوران رضا شاه پهلوي، بخشهاي بزرگي از ارگ تهران، از جمله حصار دور آن ، سردر باب عالي، نارنجستان، باغ گلشن و ساختمانهاي اندروني تخريب شد. محل سكونت شاه به سعدآباد و سپس در دوران رضا شاه پهلوي به نياوران منتقل و مجموعه گلستان به محل پذيرايي از ميهمانان خارجي تبديل گرديد. پس از انقلاب مجموعه گلستان همچون اغلب عمارات سلطنتي ديگر بصورت موزه درآمد تا همگان بتوانند از آن ديدن كرده و از تماشاي زيباييهاي حاصل فكر و دست هنرمندان و صنعتگران ايراني بهره برند.

بخشهاي مختلف اين مجموعه در حال حاضر عبارت است از :

انيوان تحت مرمر، خلوت كريمخاني، اتاق موزه (تالار سلام) و حوضخانه آن، تالار آينه، تالار عاج يا سفره‌خانه، تالاربرليان يا تشريفات، ساختمان كتابخانه، عمارت شمس‌العماره، عمارت بادگير و حوضخانه وسيع آن، تالار الماس، كاخ ابيض، چادرخانه.

اشخاصي و گروه‌هاي مشمول بازديد رايگان

1-    گروه هاي سني كمتر از 7 سال و بيشتر از 70 سال با ارائه كارت معتبر.

2-    بازنشستگان بار ارائه يا حكم بازنشستگي.

3-     پژوهشگران و محققان با ارائه تاييديه از مراكز تخقيقاتي و

4-    مدعوين و ميهمانان رسمي دولت بار ارائه دعوت نامه بربوطه

5-     اشخاصي كه به منظور انجام فرايض و آيين هاي ديني مساجد و اماكن متبركه مي شوند.

6-     عموم مردم در 28 ارديبهشت (روز جهاني موزه)

7-     كودكان و نوجوانان و والدين همراه ايشان در روز 16 مهر (

8-     گروه هاي دانش‌آموزان و دانشجويي به همراه سرپرستان آنان با ارائه معرفي‌نامه هماهنگي قبلي

9-     دانش‌آموزان و دانشجويان در ايام دهه فجر با ارائه كارت

10-            اعضاي ايكوم (سازمان جهاني موزه‌ها) با ارائه كارت شناسائي

در گوشه شمال غربي محوطه گلستان ، ديوار به ديوار تالار سلام، بنايي سرپوشيده و ستوندار بصورت ايوان سه دهنه اي وجود دارد كه در مركز آن حوض جوشي ساخته شده و پيشتر از اين آب قنات شاه از ميانه حوض مي جوشيده است. اين قسمت از كاخ گلستان كه جلو خان يا خلوت كريمخاني ناميده مي شود. چنانچه از نامش پيداست ، از بناهاي دوره كريمخان زند است و قسمتي از خلوت خانه وي به شمار مي آمده است.

اين بنا ظاهراً در سال 1172 هـ.ق احداث گرديده و در زمان ناصرالدين شاه، كه بناي جديد تالار سلام ساخته مي شده است، قسمت اعظم آن تخريب گرديده و امروزه تنها بخشي از آن باقي مانده است.

قبلاً ميانه اين بنا حوضي كوچك وجود داشته كه آب قنات شاهي از آب نماي اين حوض بيرون مي‌آمده و در باغ جاري مي شده. اين بنا خلوت كريم خاني نام دارد و در گذشته بخشي از اندرون خانه وي به شمار مي رفته است.

در اين محل نيز يك تخت مرمرين قرار دارد كه بسيار كوچكتر و ساده تر از تخت مرمر اصلي است. معروف است كه ناصرالدين شاه اين گوشه كاخ گلستان را بسيار دوست داشته و اغلب در اين محل خلوت مي كرده و قليان مي كشيده. ضمن آنكه سنگ قبر ناصرالدين شاه بعد از جابه جايي هاي فراوان سرانجام در همين محل نگاهداري مي شود.

عمارت خوابگاه جزء جديدترين ساختمانهايي است كه در كاخ گلستان ساخته شده، كه در سال 1339 شمسي به مناسبت سفر اليزابت دوم ملكه انگلستان به ايران احداق گرديد. اين ساختمان تا مدتي محل اقامت پادشاهان و روساي جمهور بود و به نام خوابگاه معروف شد. در حال حاضر قرار است اين ساختمان به كتابخانه سلطنتي دوره قاجار كه مجموعه هاي است از نفيي ترين كتب خطي، اختصاص يابد. اين مجموعه كتبي بس گرانبها نظير مرقع گلشن، شاهنامه بايسنقري و هزار و يك شب مصور شده را در خود جاي داده است.

علاوه بر كتب خطي ، مجموعه نفيس عكس هاي دوره قاجار كه تعدادي از آنها توسط شخص ناصرالدين شاه برداشته شده است و مركز اسناد تاريخي در بنا مستقر خواهد شد.

اين بنا شاخص ترين بناي كاخ گلستان و ممتازترين ساختمان ضلع شرقي مجموعه است.

گويا ناصرالدين شاه قبل از سفر به اروپا و بر اثر ديدن تصاوير بناهاي فرنگستان، تمايل پيدا مي‌كند بنايي مرتفع ، نظير آنها در پايتخت خود ايجاد نمايد تا از بالاي آن بتواند به همراه درباريان منظره شره و دورنماي اطراف را اتماشا كند.

ساخت عمارت در سال 1282 هـ . ق آغاز مي گردد و پس از دو سال پايان مي پذيرد و آن را شمس العماره مي نامند و تاريخ بنايش را به حساب جمل كاخ شاهنشاه مي‌يابند. طرح و نقشه آن ظاهراً از معيرالممالك و معمار آن استاد علي محمد كاشي بوده است.

شمس العماره يا بناي خورشيد از شاخص ترين و زيباترين بناهاي كاخ گلستان است. دليل شاخص بودن آن ارتفاع ، تزيينات و طاحي اين بناست.

ناصرالدين شاه با ديدن تصاويري از بناهاي چند طبقه در كشورهاي اروپايي تمايل پيدا مي كند بنايي مرتفع در كاخ گلستان بسازد تا از بالاي آن بتواند منظره شهر و دورنماي اطراف آن را تماشا كند.

 

ساختمان دو برج هم شكل دارد. كاشي كاري و پنجره سازهاي آن ايراني است و بهره‌اي هم از معماري غربي دارد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد كاكائو از ديروز تا امروز

بازديد: 167

 

 

دبيرستان دخترانه شهيد دكتر محمدجواد باهنر

منطقه 11

 

 

درس دفاعي

 

موضوع:

كاكائو از ديروز تا امروز

 

 

خانم جعفري

 

 

هانيه امان زاده

كلاس 3/2 رياضي

 

منبع :

روزنامه ي ايران

 

شماره 3323 8 آذرماه 1384

 

 

 

فهرست

عنوان

1-   كاكائو از ديروز تاامروز

2-   شكلات (كاكائو) در گذر ايام

3-   درسال 300 بعد از ميلاد

4-   سال 1519 پول كاشته شد

5-   ازدواج آغاز يك تحارت

6-   يك حادثه جالب

7-   تركيبات موجود در دانه هاي كاكائو

 
 

 

 


كاكائو؛ از ديروز تا امروز

هر روز و هر هفته و ماه و مواد غذايي گوناگون و متنوعي را استفاده مي كنيم كه در مورد تاريخ ظهور و پيدايش آن هيچ چيز نمي دانيم. بي شك آگاهي از بسياري مسائل تاريخي مربوط به مواد غذايي لذت خوردن آنها را كم و زياد خواهد كرد.

وقتي عاشقانه و با كمال ميل بر تكه اي كاكائو (شكلات) دندان مي زنيد فكر كرده ايد، چگونه به وجود آمده است و اولين بار بشر در چه ايامي اين خوراكي خوشمزه را كشف كرده است؟! چند درصد از ميليونها نفري كه در سرتاسر دنيا از خوردن آن لذت مي برند مي دانند كه در گذر تاريخ چه تغييراتي داشته است؟! اين مطلب را مطالعه كنيد تا از فردا يكي از چندين ميليون نفري كه ندانشته از خوردن شكلات كاكائويي لذت مي برد نباشيد!

شكلات (كاكائو) در گذر ايام

شايد تعجب كنيد اما كاكائو براي بيش از 300 سال مانند طلا، تقاضاي جهاني داشته است. مي گويند از حدود 4000 سال قبل درخت كاكائو در آمازون سر از زمين درآورده است.

-    در قرن ششم بعد از ميلاد مردم «تمدن مايا» از دانه هاي درخت كاكائو استفاده خوراكي مي كردند آنها به اين درخت (Cacahuaquchti) مي گفتند و نوشيدني حاصل از آن را Xocoati به معناي آب تلخ مي ناميدند.


در سال 300 بعد از ميلاد:

مردم مايا غلاف و پوسته گياه كاكائو را مظهر زندگي و باروري مي دانستند. از نظر آنها هيچ گياهي تا اين حد اهميت نداشت و بر سنگ هاي به دست آمده از معابد و كاخ هاي اين مردم تصاويري از دانه هاي كاكائو ديده مي شود.

سال 600: تمدن مايا از بخش مركزي آمريكا به بخش شمالي آمريكاي جنوبي گسترش يافت و آنها در قلمرو و زمين هاي جديد خود شروع به كاشت درخت كاكائو كردند و كاكائو را غذاي خدايان مي ناميدند و در مراسم مذهبي از پوسته بيروني آن استفاده مي‌كردند.

سال 1200 و تمدن (Aztec): آنها معتقد بودند Quetzalacoti كه يكي از خدايانشان بود روزي از بهشت در شعاع نور يك ستاره صبحگاهي در حالي كه يك درخت كاكائو از بهشت دزديده بود به زمين آمد و آن را به مردم زمين هديه كرد! آنها كاكائو را به شكل يك نوشيدني سرد و غليظ و تلخ مصرف مي كردند و آن را Xocoat يا «اكسير سلامت» مي ناميدند و معتقد بودند با خوردن آن از نظر جسمي و عقلي به درجات بالايي مي رسند و يكي از امپراتوران ايشان (Montezuma) عادت داشت حتي تا روزي 50 ليوان از كاكائوي غليظ را بنوشد و از آن جايي كه ارزش بسيار بالايي براي آن قائل بود، ظروف و ليوان مخصوص نوشيدن كاكائو را از طلا در نظر گرفته بود كه بعد از مصرف آنها را دور مي انداخت!!

آنها حتي معادل پول رايج خود در نظر مي گرفتند و 400 دانه كاكائو را معادل يك واحد پول خود (Zontli) مي دانستند.

پس از قدرت گرفتن “Aztec”ها در مكزيك، گياه كاكائو را به آن جا بردند و به كشت آن پرداختند.

در سال 1492 كريستف كلمب اين گياه را به پادشاه Ferdinand و ملكه Isabel هديه داد اما اين دانه هاي قهوه اي تيره كه شبيه بادام بود توجه آنها را جلب نكرد.

در سال 1502 كريستف كلمب به نيكاراگوئه رفت و در چهارمين سفر دريايي خود متوجه شد كه از كاكائو به عنوان نوشيدني و حتي با ارزش پول در داد و ستدها استفاده مي‌شود. اما در اين زمان متوجه اهميت تجارت اين گياه نبود.

در سال 1513 نخستين بار يك برده را به قيمتي معادل 100 دانه كاكائو فروختند در حالي كه همان موقع يك شام تهيه شده از گوشت خرگوش 4 دانه كاكائو ارزش داشت!

و در همين سال بود كه نام اين نوشيدني به Chocolati تغيير پيدا كرد: (آنچه بيش از آن به زمان مردم مايا و Aztec معادل آب يا نوشيدني گرم بود).

سال 1519 پول كاشته شد!

Hernando Cortez در اين سال در بخشي از مكزيك به نام و ياد كشورش اسپانيا اين گياه را فقط به خاطر ارزش اقتصادي در دادو ستدها كاشت و از طعم آن به عنوان نوشيدني هرگز استقبال نكرد و تنها يك تجارت پرمنفعت را پايه گذاري كرد.

در سال 1528 شكلات به كشور اسپانيا رسيد و Cortez براي پادشاه اسپانيا (چارلز پنجم) دانه هاي كاكائويي از مكزيك هديه آورد و شكي نيست كه آموزش نوشيدن كاكائو را هم به او داده است. از آنجايي كه «كورتز» طعم كاكائو را دوست نداشت آن را با شكر تركيب كرد تا شايد طعم بهتري به وجود آيد! اگرچه نتيجه كار او كه علاوه بر شكر از مواردي چون وانيل، ميخك، جوز، فلفل فرنگي شيرين و دارچين هم استفاده كرده بود، بسيار مطلوب و رضايتبخش بود اما راز تهيه آن سالهاي سال از طرف اسپانيايي ها فاش نشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

بزرگترين تخم مرغ شانسي شكلاتي دنيا! فكر مي كنيد جايزه اين تخم مرغ شانسي چيست؟


براي چند سال آينده دانه هاي كاكائو همچنان به عنوان سكه هاي رايج مملكت استفاده مي شد 200 دانه معادل يك بوقلمون، 100 دانه برابر با حقوق روزانه يك باربر يا معادل قيمت يك مرغ و خرگوش و 3 دانه با ارزشي مساوي ارزش يك تخم بوقلمون و

سال 1579 پول سوخته شد!

در اين سال دزدان دريايي انگليسي به يك كشتي اسپانيايي حمله كردند و با ديدن دانه‌هاي كاكائو در آن، به تصور اينكه در كشتي مدفوع (پشكل) گوسفند بار زده شده است، آن را به آتش كشيدند!

در سال 1585 يك بار ديگر كشتي ديگري به دست دزدان انگليسي افتاد و بي خبر از ارزش آن كاكائوها و كشتي را نابود كردند.

كاكائو در ادبيات:

نخستين كتابي كه به طور كامل در مورد كاكائو نوشته شد در مكزيك در سال 1609 بود.

ازدواج آغاز يك تجارت:

با ازدواج شاهزاده ماريا ترزا و شاهزاده فرانسوي، شاهزاده خانم جوان يك تكه كاكائو را در صندوقچه اي زيبا به همسرش هديه كرد و از همين زمان بود كه علاقه و توجه زيادي به شكلات در كشور فرانسه ايجاد شد.

در سال 1657 نخستين مغازه فروش كاكائو در لندن افتتاح شد.

يك حادثه جالب

سال 1671 يك اتفاق ساده باعث كشف جديدي شد. همانطور كه گفته شد كاكائو در ميان مردم خصوصاً طبقه مرفه و پادشاه جايگاه خاصي پيدا كرده بود. روزي از روزها وقتي مشغول تهيه كاكائو براي دوك بودند پسركي كه در آشپزخانه كار مي كرد ظرف بادام را به عوض كاكائو در ظرف مخصوص طبخ خالي كرد و مورد سرزنش سرآشپز قرار گرفت اما از ريخته شدن شكر بر روي بادام، بادام سوخته ايجاد شد كه بسيار مورد توجه دوك قرار گرفت! و چيزي كمتر از كاكائو نبود.

در سال 1674 از كاكائو در پخت كيك استفاده شد و يك سال بعد برزيل وارد بازار تجارت كاكائو شد. در ادامه اين سير تاريخي بود كه در سال 1697 شهردار زوريخ پايتخت بلژيك را بازديد كرد و با اين معجون عجيب آشنا شد و بلافاصله بعد آن را در سوئيس استفاده كرد.

در سال 1704 آلمان ها بر كاكائو ماليات بستند.

در سالهاي بعد كاكائو به سرعت در ساير كشورها شهرت پيدا كرد و در قهوه خانه ها آن را به مردم عرضه مي كردند. در همين فاصله به دنبال ساخت وسايل و تجهيزاتي براي تهيه مطلوب تر و مطمئن تر پودر كاكائو و شكلات هاي كاكائويي بودند تا اينكه در سال 1780، اسپانيا نخستين قدم را در اين راه برداشت و نخستين شكلاتي كه با ماشين توليد شد در «بارسلونا» بود.

سال 1810 ونزوئلا نيمي از كاكائوي دنيا را توليد و اسپانيايي ها يك سوم آن را مصرف مي كردند.

در سال 1819 سوئيس به طور جدي وارد سرمايه گذاري و توليد كاكائو و شكلات شد و توليد آن را به ميزان انبوه رساند و همين مسأله باعث پايين آمدن قيمت و همگاني تر شدن مصرف كاكائو به عنوان يك نوشيدني گرم شد.

در سال 1875 سوئيسي ها شكلات شيري و شير كاكائو را وارد بازار كردند و روشهاي موثري براي بهتر آب شدن شكلات هاي كاكائويي در دهان پيشنهاد كردند.

تا اينكه در سال 1900 سوئيس در توليد شكلات هاي كاكائويي حرف اول را در جهان زد و از اسپانيا، آلمان، آمريكا، فرانسه و بريتانياي كبير پيشي گرفت. 10 سال بعد جهانيان اين كشور را بي هيچ چون و چرايي نخستين توليد كننده كاكائو و شكلات مي دانستند.

سوئيسي ها در سال 1913 نخستين شكلات هاي مغزدار را هم توليد كردند و همچنان شكلات هاي كاكائويي آنها زبانزد خاص و عام است.

تركيبات موجود در دانه هاي كاكائو:

چربي: 50 درصد كاكائو را چربي تشكيل داده است. (تركيبي از 2 اسيد چرب اشباع شده و يك اسيد چرب اشباع نشده).

قند: دانه هاي كاكائو حاوي مقدار زيادي كربوهيدرات است. نشاسته آن شامل فيبر خوراكي قابل حل و غيرقابل حل است و همچنين درصد كمي قند ساده دارد. آنچه باعث شيريني شكلات مي شود قندي است كه بعداً در حين توليد به دانه هاي كاكائو اضافه مي‌شود.

آنتي اكسيدان ها: در بخش بدون چربي كاكائو تركيبات Flavonoid كه آنتي اكسيدان است يافت مي شود. در ضمن اين تركيبات از خاصيت لخته شدن خون مي كاهد و در نتيجه خطر حملات قلبي را كم مي كند.

The obromineكه محرك ملايمي است و توليد ادرار را زياد مي كند. (از خواص كاكائو)

كافئين: دانه كاكائو حاوي ميزان كمي كافئين است اما اين ميزان كمتر از آن مقداري است كه در قهوه، چاي و نوشابه هاي كولا موجود است.

Pheny lethylamine : تركيبي با خاصيت ضدافسردگي است و با قدرت تحريكي خود تأثيري همچون تركيبات طبيعي بدن (آدرنالين و دوپامين دارد).

سروتونين: كاكائو مي تواند سطح سروتونين را در مغز بالا ببرد و مانع افسردگي باشد.

مواد و املاح موردنياز بدن: از اين جهت كاكائو تركيب بسيار غني و خوبي است و حاوي منيزيم، كلسيم، آهن، روي، مس، پتاسيم و منگنز است.

ويتامين: كاكائو از ويتامين E , C, B3 , B2 , B1 , A و اسيد پانتونئيك تشكيل شده است.

و اما يك سؤال خطرناك با جوابي مأيوس كننده:

آيا شكلات كاكائويي چاق كننده است؟

بله حتي شكلات هاي كاكائويي سياه حاوي ميزان زيادي كالري هستند و از نظر تاثيرات منفي مي توان گفت قند آن بسيار بدتر از چربي موجود در آن است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد فاصله طبقاتي

بازديد: 247

مقدمه

به نام خداي علي و عدالت و آزادي

مي خواهم از دو بال شكسته سخن بگويم از عدالت و آزادي، از دو و بلكه سر نياز آرمان، هدف، و وسيله اگر ماركس تضاد طبقاتي را موتور حركت تاريخ مي دانست و اين اصل را بر سراسر تاريخ حاكم مي دانست نمايت و هدف را رسيدن به جامعه اي بي طبسقه و عادلانه مي پنداشت اما اين سخن ماركس را به زبان كامل تر مي توان بيان كرد و گفت«عرفان، عدالت ، آزادي،چكيده تاريخ اند.»

موتور محرك و هدف تكاپوهاي جامعه انساني در سراسر تاريخ بوده اند. اما مشكل اين بوده و هست كه همواره يكي به پاي ديگري قرباني شده اند.

 قشربندي اجتماعي مفهومي است كه از زمين شناسي وام گرفته شده است. اگر چه مسائلي را كه قشربندي اجتماعي به آن اشاره دارد، تحت مقوله «طبقه اجتماعي» براي مدت زماني طولاني مورد بحث بوده است، اما اين مفهوم از حدود سال 1940 به حوزة كار برد عمومي جامعه شناسي وارد شده است: نكته اي كه بايد به آن توجه داشت. اين است كه كار برد جامعه شناختي مفهوم قشربندي،در تقابل با كار برد زمين شناسي اش، بطور ضمني يا آشكار متضمن ارزيابي لايه هاي مختلف بوده و فراتري و فروتري آنها براساس ملاكهاي ارزشي مي سنجد.

مسائلي همچون نسبيت ارزشهاي اخلاقي، برابري و نابرابري نسبي، و درجات عدالت و بي عدالتي اغلب در مفهوم قشربندي مستقراند.

تعريف فاصله طبقات:

تاريخ و باستان شناسي به ما مي آموزد كه قشربندي اجتماعي در دسته هاي كوچك ايلي، كه از صورت هاي اوليه زندگي اجتماعي بود، وجود داشت.احتمال دارد در اين وضعيت ابتدايي عوامل زيستي از قبيل سن، جنس، و نيروي بدني از معيارهاي اصلي قشربندي بوده باشد.

در نخستين اسناد تاريخي معتبر به جامانده از انسان چند هزار سال پيش، در مي يابيم كه در ميان بابليان، ايرانيان، عبريان و يونانيان «نجيب زادگي» از عوامل تعيين كننده پايگاه اجتماعي بوده است.

جامعه تركيبي بود از اغنيا و فقرا، زيردستان و زيردستان، آزادمردان و بردگان. همين طور، در تمدن هاي باستاني قاره امريكا ‏‎‍[اينكاها در پرو و آزتك ها در مكزيك] جامعه به دو قشر نجبا و عوام تقسيم مي شد. دستة اول با آنكه اقليت كوچكي بود، سهم بزرگي از اموال و دارايهاي جامعه را ميان اعضاي خودش تقسيم مي كرد و سهم ناچيزي را براي اكثريت اعضاي جامعه باقي مي گذاشت. فقرا و عوام، مطيع و گوش به فرمان، به اقليت قدرتمند و ثروتمند جامعه كه خود را از تبار عالي مي پنداشت، خدمت مي كردند.

اين سلسله مراتب نظام اجتماعي كه به برخي از قشرهاي جامعه اجازه مي داد از قدرت، از مالكيت، و از حيثيت اجتماعي سهم بيشتري نصيب ببرد، در همة دوره هاي تاريخي زندگي اجتماعي انسان حضور داشته است.


تعريف از نظر افلاطون

افلاطون بناي جامعه جديد را نه تنها بر پايه عدالت بلكه بر ثبات اجتماعي و انضباط دروني استرار مي ديد. مشخصات مدينه فاضله يا جامعه آرماني كه شهر ياران فيلسوف در آن حكومت مي كنند، چنين بوده است جامعه اي كه ساختار طبقاتي آشكاري دارد و شهروندان درون يكي از طبقات سه گانه زير جا دارند: طبقه زمامداران، طبقة نگهبانان، طبقة كارگران.

تعريف از نظر ماركس

«تعريف ماركسيستي طبقه، نشات گرفته از فرض تقدم توليد بر ديگر ابعاد است: طبقه، مجموعه بهم پيوسته اي از افرادي است كه نقش يكساني در ساز و كار توليد ايفا مي كنند. ماركس در «سرمايه»،سه طبقه اصلي را مطرح مي كند كه توسط روابط شان با ابزار توليد، از يكديگر تمايز يافته اند: 1- «سرمايه داران» يا مالكان ابزار توليد،2- «كارگران» يا همه آنهايي كه توسط ديگران به كار گرفته مي شوند؛ 3- «زمين داران» يعني كساني كه به نظر مي رسد در نظريه ماركسيستي متفاوت از سرمايه داران اند و بعنوان بازماندگاه دوره فئوداليسم در نظر گرفته شده اند. از آثار تاريخي گوناگون متعلق به ماركس چنين بر مي آيد كه او ديدگاهي پيچيده تر از آنچه در بالا آمد نسبت به سلسله مراتب واقعي داشته است و نيز آشكار مي گردد كه او براي مثال از وجود تمايزاتي در درون هر يك از اين طبقات بنيادين با خبر بوده است. لذا تاجران جزء يا خرده بورژوازي بعنوان يك طبقه موقت پنداشته شده اند. آنها گروهي هستند كه بوسيله تمايلات خواهند شد. بخشي به درون طبقه كارگر سقوط مي كنند و بخشي ديگر شرايط خود را آنچنان بهبود مي بخشد كه سرمايه داران مهمي مي شوند.

اگر چه ماركس طبقات را بصورت عيني از يكديگر تمايز بخشيد، علاقه اصلي او، فهم و تسهيل پيدايش آگاهي طبقاتي در ميان قشرهاي محروم و تحت سلطه بود. او آرزو داشت تا احساسي مشترك در مورد علائق طبقاتي مشترك در ميان اين اقشار ايجاد شود و از اين طريق، مبنايي براي چالش آنها با طبقه حاكم پديد آيد.»

ماركس چندان به تحليل رفتار طبقه بالاي سرمايه داري علاقه مند نبود. او اساساً مي پنداشت كه بخش هاي قدرتمند چنين طبقه اي بايد خود آگاه باشند و نيز اينكه دولت بعنوان يك ابزار قدرتمند چنين طبقه اي بايد خودآگاه باشند و نيز اينكه دولت بعنوان يك ابزار قدرت، در بلند مدت ضرورتاً در خدمت منافع طبقه مسلط انجام وظيفه مي كند. اما براي ماركس، مهمتر از جامعه شناسي طبقه ثروتمند و ممتاز، جامعه شناسي طبقه كارگر بود. پرسش مهم براي تحقيق و عمل در نزد ماركس، در ارتباط با عواملي بود كه موجب آگاهي طبقه كارگر مي شدند.

تعريف فاصله طبقاتي از نظر تيشلر

برخي از جامعه شناسان امريكا از معيار شغل براي تشخيص طبقات نظام قشربندي اجتماعي در ايالات متحد امريكا استفاده مي كنند. تيشلر جامعه متحدايالات آمريكا را به پنج طبقه پايين. در جدول شماره 7-1 در صد نيروي انساني هر طبقه و مشاغل عمده اي

را كه هر طبقه با آن سر و كار دارد ملاحظه مي كنيم.

جدول 7-1. قشربندي اجتماعي در ايالات متحد امريكا بر حسب مشاغل

طبقه

%نيروي انساني

مشاغل عمده

بالا

1%تا 3%

مالك شركت هاي بزرگ، رهبران سياسي سطح بالا، مشاغل افتخاري در حكومت و در عرصه هنرها.

متوسط بالا

24% تا 26%

مشاغل تخصصي و فني، مديران و مالكان.

متوسط پايين

25%

كارمندان دفتري و فروشندگان مالكان بنگاه هاي كوچك، مشاغل نيمه تخصصي، مزرعه داران.

كارگر

32%

كارگران متخصص و نيمه متخصص استادكاران، پيشه وران.

پايين

16%

كارگران غير متخصص، كارگران خدمات نگهداري، كارگران خانگي و كارگران كشاورزي

                                                          مأخذ: تيشلر و همكاران(1986ص 277)

طبقه بالا. اعضاي طبقه بالا صاحب ثروت كلان بوده كه معمولاً از نسل هاي قبلي به ارث برده است. اين افراد به آساني يكديگر را باز مي شناسند و با هم ارتباط برقرار مي كنند و براي ساير افراد جامعه نيز به دليل شهرت و سبك زندگيشان شناخته شده اند. و همين سبك زندگي است كه مانع حشر و نشر آنها با اعضاي طبقات ديگر مي شود. اعضاي اين طبقه اجتماعي غالباً بر ساختار اقتصادي و سياسي جامعه اعمال نفوذ مي كنند. اعضاي طبقه بالا با داشتن محله هاي مسكوني جداگانه، باشگاه هاي اختصاصي، و مدارس اختصاصي براي فرزندانشان، ارتباطشان را با باقي جامعه به حدقل مي رسانند. به نظر محققان نامبرده، 1% تا 3% جمعيت ايالات متحد امريكا را طبقه بالا تشكيل مي دهد.

طبقه متوسط بالا. اعضاي طبقه متوسط بالا از دارندگان مشاغل آزاد، پزشكان، مهندسان، وكلاي دادگستري و كارمندان عالي رتبه تشكيل شده اند. اين اشخاص مستقيماً پست هاي كليدي را اشغال نكرده اند اما به اندازة كافي به صاحبان قدرت نزديك هستند و از قبل آن درآمد بالايي دارند. در ايالات متحد امريكا اين اشخاص داراي تحصيلات دانشگاهي، مالك مستغلات و صاحب پس انداز بانكي يا سهامدار شركت هاي بزرگ هستند. بين 24% تا 26% جمعيت ايالات متحد امريكا را اين طبقه تشكيل مي دهد.

طبقه متوسط پايين. اعضاي اين طبقه خصوصيات مشترك زيادي با طبقه متوسط بالا دارد، منتها، يا به دليل مشكلات اقتصادي يا به دليل نقصاني در تحصيلات نتوانسته اند به همان سطح زندگي طبقه متوسط بالا دست يابند. اعضاي اين طبقه تحصيلات دبيرستاني داشته و در آمد محقري دارند. به مشاغل نيمه تخصصي در ادارات، شركت ها، و فروشگاه ها اشتغال دارند يا اين كه به كارهاي دستي تخصصي مي پردازند. اعضاي اين طبقه براي محترم شمرده شدن در نظر ديگران و براي امنيت اهميت زيادي قايل هستند. مختصر پس اندازي دارند و از لحاظ ايستار سياسي و اقتصادي محافظه كارند.

حدود 25% جمعيت ايالات متحد امريكا را اعضاي اين طبقه با خانواده هايشان تشكيل مي دهند.

طبقه كارگر: اين طبقه از كارگران كارخانه ها تشكيل شده است. كارگران خط زنجيري مونتاژكار، مكانيسين هاي اتومبيل، و تعميركاران. زندگي مادي اين طبقه فراهم اما بدون تجمل است. حتي اگر وقت كافي براي مشاركت در امور مختلف مربوط به اجتماعات محلي را داشته باشند، ترجيح مي دهند به امور خانوادگي بپردازند. بيشتر اعضاي اين طبقه موفق نشده اند تحصيلات دبيرستاني را به پايان برسانند. حدود 32% جمعيت ايالات متحد امريكا را طبقه كارگر تشكيل مي دهد.

طبقة پايين. اين طبقه از اشخاص تشكيل شده است كه از لحاظ اقتصادي فقير به حساب مي آيند. تحصيلاتي جزئي دارند، يا مهارت شغلي اندكي دارند يا اصولاً فاقد مهارت شغلي اند. غالباً يا به كارهاي فصلي اشتغال دارند يا بيكارند. بيشتر خانواده هاي طبقه پايين با مشكلات زيادي ناشي از گسيختگي خانوادگي، الكليسم، بزهكاري يا فعاليت هاي غير مجاز دست به گريبان هستند. اعضاي طبقة پايين آشنايي اندكي با رويدادهاي جهاني دارند، در امور مربوط به جامعه مشاركتي ندارند و از هم هويتي با مردم فقير امتناع مي ورزند. به دليل پيچيدگي مشكلات شخصي و اقتصاديشان قادر نيستند وضع زندگيشان را بهبود بخشند. 16% جمعيت ايالات متحد امريكا را اعضاي طبقه پايين تشكيل مي دهد.


پيامدهاي فاصله طبقاتي

طبقه و تعليم و تربيت فرزندان

تعليم و تربيت فرزندان خانواده وجه ديگري از زندگي خانوادگي است كه به نظر مي رسد با سبك زندگي طبقاتي ارتباط داشته باشد و موضوعي است كه جامعه شناسان و روانشناسان به مطالعه آن علاقه نشان داده اند.

در دو دهه 1950 و 1960 يك سري به نتايجي كلي رسيدند كه نشان مي داد تعليم و تربيت فرزندان خانواده در طبقات پايين از روي غريزه و بي اختيار است و در طبقات متوسط از روي خردمندي و خويشتن داري.

يوري برونفنبرنر براي آنكه نشان دهد اين تفاوت هاي رفتاري تا چه حد در گذر زمان پايدار بوده است شاخص هاي مربوط سبه مدل هاي تعليم و تربيت كودكان را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده است كه در روزگار ما شيوه هاي تعليم و تربيت رايج در طبقات متوسط و پايين بيش از گذشته گرايش به نزديك شدن به يكديگر را دارند. با وصف اين، او تأكيد مي كند كه تفاوتي از لحاظ عاطفي بودن رفتار والدين متعلق به طبقه كارگر، از يك طرف و ارزش هايي كه آنها سعي دارند به فرزندانشان انتقال دهند، از طرف ديگر در الگوي تعليم و تربيت طبقه مزبور قابل تشخيص است.

«در طي 25 سال گذشته والدين در طبقة كارگر پيوسته فضيلت هايي را به فرزندانشان سفارش مي كردند كه به طور سنتي از آن طبقه متوسط بوده است، چون پاكيزگي، احترام به هنجارها و خويشتن داري. و روش هاي تربيتي طبقه متوسط را ، هر چند با كار اسن كمتر اما با جديت بيشتر، در مورد فرزندانشان به كار مي بستند.همه افراد از عزم و اراده اي نسبتاً برابر دست و پنجه نرم كردن با آن برخوردارند.

طبقه و نحوة گذران اوقات فراغت

سبك زندگي، شامل نحوة گذران اوقات فراغت، ورزش، ميهماني دادن، و هديه دادن نيز تحت تأثير پايگاه طبقاتي شخص قرار دارد. مثلاً در نتيجة تحقيقات جامعه شناسان معلوم شده است كه اعضاي طبقه بالاي جامعه امريكا تعطيلاتشان را در اروپا و در سواحل مديترانه مي گذرانند، در حالي كه اعضاي طبقه متوسط به مسافرت هاي گروهي با اتوبوس اكتفا مي كنند و طبقات پايين به ديدار و اقامت نزد خويشاوندان مي روند. ميعادگاه معاشرت و ملاقات با دوستان و همتايان نيز ظاهراً با موقعيت طبقاتي اشخاص بي ارتباط نيست. مثلاً اعضاي طبقه بالا در باشگاه هاي خصوصي، طبقه متوسط در مراكز و سالن هاي شهرداري و بالا خره اعضاي طبقه پايين در پارك هاي عمومي به ديدار دوستان مي روند.

ورزش هم رنگ طبقاتي دارد، گلف و تنيس و اسكي روي آب از ورزش هاي طبقات بالا به حساب مي آيد؛ طبقات متوسط پياده روي و تنيس روي ميز را ترجيح مي دهند؛ فوتبال و وزنه برداري و كشتي در ميان طبقات پايين طرفداران بيشتري دارد.

رسم هديه دادن نيز بر حسب طبقات اجتماعي متفاوت است. به موجب نتايج تحقيقي كه ديانا هاريس و ويليام كالي در ايالات متحد امريكا انجام داده اند، معلوم شده است كه به مناسب سالگرد تولد يا كسب موفقيت تحصيلي، امريكاييان متعلق به طبقه بالا به فرزندان زير 18 سال خود پول و به بالاتر از 18 سال دفترچه پس انداز بانكي و اتومبيل هديه مي دهند؛ اعضاي طبقه متوسط به فرزندان زير 18 سال خود اسباب بازي(ترن برقي، ماشين كوكي) و به فرزندان بالاي 18 سال لباس هديه مي دهند؛ مردمان طبقه پايين به فرزندان زير و بالاي 18 سال خود شيريني و بسته شكلات هديه مي دهند.

طبقه و فرهنگ

اگر فردي در تعريف طبقه اجتماعي از مفهوم كنش متقابل جمعي سود جويد، طبقه بالا غالباً به بهترين وجه تعريف مي شود. طبقه بالا از موقعيت اش در جامعه نيز آگاه است و بر ازدواج درون طبقه اي به منظور حفظ موقعيت مطلوب اعضايش تاكيد مي كند. به علاوه برخي رسوم متعلق به خرده فرهنگ ها، تمايل دارند تا طبقه بالا را در موقعيتي جداي از بقيه جامعه قرار دهند. كهل بر«مهارتهاي زيستن به شيوه زيبا و جذاب» و تاكيد بر سنت ، اصالت، و اصل و نسب به عنوان خصوصيات طبقه بالا اشاره مي كند. بالتزل به الگوهاي گفتاري متفاوت، تمايل به زمان گذشته، تمايل به وضع موجود به جاي تمايل به كوشش در جهت تغيير وضع موجود و تاكيد بر تبار والا، بعنوان ويژگي هاي فرهنگي طبقه بالا اشاره دارد. به طور خلاصه، طبقه بالا نوعاً شامل يك گروه نسبتاً كوچك از خانواده هاي داراي ثروت و جايگاه موروثي مي باشد كه در درون آن با يكديگر برخورد نزديك و خودماني دارند. آنها بر ازدواج درون گروهي


فرهنگ طبقه كارگر

فرد متعلق به طبقه كارگر نمي تواند در انظار توضيع موقعيت يا افزايش در دستمزد خود در آينده باشد او تعهد اندكي به شغل خود دارد وبيشتر متعهد به تمايلات بيروني است. لذا دلبستگي او به خانواده اش و لذت بردن از مصرف محدودي كه برايش ممكن است، مي باشد. اس. ام ميلر و فرانك رايزمن مشخصات خرده فرهنگ طبقه كارگر را چنين ذكر كرده اند: ثبات و اطمينان؛ سنت گرايي شديد؛ فرد محوري؛ عمل گرايي (يا واقع گرايي)؛ ضد عقلاني نگري؛ و شور و هيجان. گانس خرده فرهنگ طبقه كارگر را چنين توصيف مي كند: تاكيد براهميت زندگي خانوادگي و زندگي با گروههاي همتراز بيشتر از تاكيد بر تعهد شغلي و پيشرفت شغلي در فرهنگ طبقه كارگر داراي جايگاه است. او به اين موارد، بعنوان رفتارهاي «فرد محورانه» اشاره مي كند. شايد دو ويژگي اين فرهنگ به نحو آشكارتري برجستع اند: ثبات و طمينان؛ و فرد محوري.

فرهنگ طبقه متوسط

بسياري از ويژگي هاي فرهنگي نسبت داده شده به طبقه متوسط همچون تاكيد بر پيشرفت فردي، كامروايي معوق، و پيشرفت شغلي، بخشي بزرگ از نظام مسلط ارزشي در جامعه اند. اما ديگرطبقات بخاطر شرايط زندگي اشان بر اين ويژگي ها تاكيد اندكي دارند. به طور خلاصه، كهل(1957) ميان دو طبقه تميز مي نهد: طبقه متوسط پايين به لحاظ حيثيت، كه بوسيله آرزوي اعضاء آن براي رسيدن فرزندانشان به تحصيلات دانشگاهي و نيز علاقه شديد به مذهب و صاحب خانه بودن مشخص مي گردد، و طبقه متوسط بالا كه بر موفقيت در كار و بر مبناي زندگي خانوادگي تاكيد مي كند. كهل همچنين بر «ابتكار عمل فردي در تركيب با كار گروهي»، «برنامه ريزي براي آينده» و«فعاليت، پيشرفت، و اصرار بر اهداف عملي و كاربردي» به عنوان ديگر ويژگي هاي فرهنگ طبقه متوسط تاكيد دارد.

اطلاعات كمي كه دربارة ميزان هاي تطبيقي خودكشي در دست داريم حاكي از تغييرات زيادي از شغلي به شغلي ديگر است، ميزان هاي بالاي خودكشي در هر دو رده هاي شغلي بالا و پايين از لحاظ در آمد و حيثيت اجتماعي مشاهده مي شود.

با اين همه، اين وضعيت خودكشي به نظر مي رسد كه بر حسب متغير سن و به ويژه متغير نژاد سياه و سفيد در ايالات متحد امريكا تفاوت هاي معنا داري پيدا مي كند. داده هاي مربوط به كل سرومين حاكي از پايين بودن ميزان خودكشي در ميان جمعيت سياه پوست است، گو اينكه در برخي از ايالت ها اين نسبت معكوس است و در آنجا ميزان خودكشي سياه پوشان بالاتر از ميزان آن در بين جمعيت ت سفيد پوست است.

وجود اين استثناها و ناهماهنگي روش هاي تحقيق، ما را از صدور هرگونه حكم كلي دربارة تفاوت هاي ميزان هاي خودكشي در ارتباط با طبقات اجتماعي بودن ميزان هاي خودكشي در هر دو سوي مقياس اجتماعي، چه در طبقة بالا، چه در طبقة پايين.


طبقه اجتماعي وطلاق

يكي از برجسته ترين تحليل گران پديدة طلاق، ويليام جي. گود خاطرنشان مي كند كه هر چند نمي توان مدل طبقاتي طلاق را براي نسل هاي پيشين تدوين كرد، مي توان از 1920 به بعد، وجود همبستگي منفي ميان پايگاه اجتماعي اقتصادي و ميزان طلاق را تأييد كرد.

تعداد طلاق در ردة شغلي مربوط، به اندازة مورد انتظار در صد حضور اعضايش در نيروي كار مردانه بوده است.

به عقيدة‌ويليام جي. گود همان همبستگي منفي ميان طبقه و طلاق از لحاظ سطوح تحصيلي نيز مشاهده مي شود: تمايل به طلاق در بين افرادي كه تحصيلاتشان در سطح ابتدايي يا كمتر است، خيلي بيشتر از افرادي است كه تحصيلات دبيرستاني را خاتمه داده اند يا داراي تحصيلات عالي عستند. در بين سياهان امريكايي رابطه تحصيلات و طلاق عكس رابطه اي است كه در ميان سفيد پوستان مشاهده  مي شود، بدين معنا كه با افزايش سطح تحصيلي ميزان طلاق نيز افزايش مي يابد، جز البته براي دارندگان مدرك تحصيلي دانشگاهي، كه در ميان آنان ميزان طلاق به اندازة‌سياهان كم تحصيل كرده پايين است.

ويليام جي. گو پايين بودن ميزان طلاق ثبت شده دز بين سياهان طبقات پايين را در اين مي داند كه بيشتر جدايي هاي آنان تشريفات قانوني را طي نمي كند و به ثبت نمي رسد ولذا در آمارهاي رسمي گنجانيده نمي شود.

و بالا خره اگر براي تعيين طبقات اجتماعي به عامل در آمد تكيه كنيم، همبستگي منفي ميان طبقه و ميزان طلاق مشاهده مي گردد. به موجب آمارهاي رسمي در آمريكا ميزان طلاق در ميان قشرهاي در آمدي پايين سه برابر قشرهاي در آمدي بالاست.

طبقة اجتماعي و ميزان هاي نابرابر زاد و ولد

يكي از شاخص هاي مهم فرصت هاي زندگي در هر جامعه تعداد كودكاني است كهزنده به دنيا مي آيند و بايد آنها را پرورش داد، جامعه پذير كرد، و براي زندگي در دنياي بزرگسالان مجهز نمود. در ميان عوامل مؤثر در نابرابري ميزان هاي زاد و ولد در ميان طبقات، به پايگاه اجتماعي- اقتصادي فرد يا گروه بيش از ساير عوامل توجه شده است. دنيس رانگ از نخستين پژوهشگراني استكه اين نكته را خاطر نشان كرده است:

در ميان همه گروه هاي اجتماعي كه از لحاظ ميزان هاي زاد و ولد متفاوتند، شايد تفاوت رفتاري طبقات اجتماعي از اين لحاظ از همه بارزتر باشد.

مطالعات دنيس رانگ نشان مي دهد كه در يك دورة‌چهل ساله از 1870 تا 1910 در ايالات متحد امريكا و در اروپا ميزان زاد و ولد از طبقه اي به طبقه اي ديگر متفاوت بوده و عموماً با طبقه همبستگي منفي داشته است.

پس از 1910، تفاوت ميزان هاي باروري ميان طبقات اجتماعي كه تا آن زمان بسيار بارز بود، تحفيف پيدا كرد؛ به اين معنا كه گروه هاي برخاسته از طبقة متوسط ميزان زاد و ولد شان را كاهش داده و آن را به ميزان پايين زاد و ولد طبقة بالا نزديك كردند. از حدود 1930 به بعد، در برخي از كشورهاي اروپاي غربي همبستگي منفي ميان ميزان زاد و ولد و طبقة‌اجتماعي تغيير يافت، به طوري كه بعضي از گروه هاي برخاسته ازطبقه متوسط حجم خانواده شان را كوچكتر از حجم خانوادة ساير گروه هاي شغلي بالاتر از خودشان، مثل صاحبان كارخانه ها، دارندگان مشاغل آزاد و بازرگانان كردند.

در 50 سال اخير، الگوهاي رفتاري گذشته در بارة‌تفاوت ميزان هاي زاد و ولد ميان طبقات اجتماعي دستخوش تغييراتي شده است و استثناي زيادي در قاعدة همبستگي منفي ميان ميزان زاد و ولد و طبقه اجتماعي ميزان زاد و ولد ديده مي شود و آن رفتار خانواده هاي مرفه است كه با پشت كردن به سنت هاي گذشته شان، تعداد فرزندانشان را افزايش داده‌اند.

به نظر مي رسدكه قاعدة عمبستگي منفي ميان ميزان زاد و ولد و طبقة اجتماعي هنوز در كشور ما صادق است و حجم خانواده هاي متعلق به طبقة پايين گسترده تر از حجم خانواده هاي مرفه است. با توجه به اينكه دست يابي به امكانات تحصيلي از جمله شاخص هاي مهم  فرصت هاي زندگي است، مي توانيم از راه مقايسه تعداد ميانگين فرزندان مادران باسواد و مادران بي سواد، غير مستقيم نقش پايگاه اجتماعي- اقتصادي خانواده ها را در ميزان زاد و ولد مشاهده كنيم. جدول هاي شماره 7-7 . 7-8 كه از طرح آمارگيري زاد و ولد سال 1370 سازمان ثبت و احوال كشور استنتاج شده است، نشان مي دهند كه مادران بي سواد به طور متوسط سه برابر مادران تحصيل كرده فرزند به دنيا مي آورند و در گروه سني مادران 35 تا 39 ساله تعداد ميانگين فرزندان مادران بي سواد دو برابر فرزندان مادران تحصيل كرده است.

حتي اگر عامل شاغل بودن مادران را در كاهش ميزان زاد و ولد مؤثر بدانيم باز قاعده همبستگي منفي ميان طبقه اجتماعي و ميزان زاد و ولد در كشور ما به قوت خود باقي است. زيرا سطح زندگي خانواده هايي كه پدر و مادر هر دو شاغل اند به نسبت بالاتر از خانواده هايي است كه تنها پدر شاغل است.

جدول 7-7. ميانگين تعداد فرزندان برحسب وضعيت تحصيلي مادران در 5 استان كشور در سال 1370

استان ها

وضعيت تحصيلي مادران

بالاتر ازديپلم

پايان ابتدايي

بي سواد

زنجان

فارس

كرمان

لرستان

هرمزگان

6/1

8/1

8/1

3/1

7/1

6/2

2/3

2/3

7/2

8/2

3/5

6/5

9/5

1/5

7/5

       مأخذ : سازمان ثبت و احوال كشور، طرح آمارگيري زاد و ولد، سال 1370.


جدول 7-8. ميانگين تعداد فرزندان مادران 35 تا 39 ساله برحسب وضعيت تحصيلي مادران

استان ها

وضعيت تحصيلي مادران

بالاتر از ديپلم

پايان ابتدايي

بي سواد

زنجان

3/3

1/6

7/7

فارس

7/2

8/6

7/7

كرمان

4

9/6

8

لرستان

3

9/6

3/8

هرمزگان

3

4/5

1/8

                   مأخذ: سازمان ثبت و احوال كشور، طرح آمارگيري زاد و ولد، سال 1370 .

عوامل فاصله طبقاتي

«توزيع نابرابر در آمدها»

يكي از شاخص هاي معمول سنجش نابرابري هاي اجتماعي در هر جامعه نحوة توزيع در آمدها (ياتوزيع توليد ناخالص ملي) در ميان افراد آن جامعه است. نابرابري هاي اجتماعي در ارتباط با توزيع در آمدها را مي توان با مقايسه سهم در آمدي كه نصيب هر يك از دهك هاي جمعيت مي شود بررسي كرد.

جدول 7-3 نجوة توزيع در آمد را در مناطق شهري ايران را از 1364 تا 1368 نشان مي‌دهد.

براي آسان شدن كار مقايسه و داشتن ديدي روشن از ساخت قشر بندي و نابرابري توزيع در آمد در جامعه، معمولاً جمعيت يك كشور به سه بخش،شامل 20% ثروتمندترين بخش جمعيت، 40% دارندگان در آمد متوسط و 40% فقير ترين بخش جمعيت تقسيم مي گردد.

 

 1364%

1365%

1366%

1367%

1368 %

سهم دهك اول(ثروتمندترين خانوارها)

58/30

47/31

54/32

45/30

66/30

سهم دهك دوم

73/16

42/16

36/16

58/16

32/16

 سهم دهك سوم

62/12

38/12

15/12

64/12

50/12

سهم دهك چهارم

21/10

98/9

77/9

08/10

17/10

سهم دهك پنجم

34/8

29/8

06/8

32/8

42/8

سهم دهك ششم

89/6

79/6

75/6

90/6

97/6

سهم دهك هفتم

61/5

54/5

41/5

55/5

67/5

سهم دهك هشتم

38/4

38/4

25/4

51/4

47/4

سهم دهك نهم

31/3

18/3

09/3

29/3

22/3

سهم دهك دهم(فقيرترين خانوارها)

51/1

57/1

62/1

68/1

60/1

                                    مأخذ: مركز آمار ايران(مديريت آمارهاي مالي و محاسباتملي)

مقايسة سه بخش عمدة در ا,د در كشورهاي مختلف از يك سو و مقايسه سهم فقيرترين بخش جمعيت از در آمد كل در كشورهاي مختلف از سوي ديگر ما را از چگونگي نابرابري هاي اجتماعي از لحاظ توزيع در آمد آگاه مي كند.

ماليات بندي و تامين اجتماعي

ديگر عامل مهم و موثر در ميزان و الگوي نابرابري، نظام ماليات بندي و تامين اجتماعي استو نظام ماليت بندي با نظام اجاره داري از سه طريق به شدت به هم مربوط اند. اتول آنكه قابليت دفاع اجتماعي از يك حق براي يك جريان از منافع معمولاً پذيرفته شده است و اغلب بوسيله ابزارهاي سياسي محقق مي گردد. لذا وجود دولتي با منابعي كه از طريق ماليات يا مصادره بدست مي آورد، متغيري ضروري براي نظام هاي اجاره داري است. دوم آنكه، دولت و مالكيت ، معمولاً در جوامع ابتدايي و فئودالي، بطور آشكار و صريح قابل تشخيص نيستند. «تيول» در قرون وسطي هم يك دولت محلي و هم ثروتي اربابي بود. تمايز مدرن ميان ماليات و اجاره يا ميان بودجه ملي و بودجه اربابي يا شاهي، در چنين جوامعي به روشني قابل طرح نيست. سوم آنكه در شرايط عدم وجود ساختارهاي بسيار پيچيدة حسابداري و اجرايي، توزيع بار ماليات متناسب با توان پرداخت افراد و گروهها، بوسيله وضع ماليات يا مصادره اجاره داري ها آسانتر انجام مي گيرد تا به وسيله ماليات گيري از در آمدها.

به علاوه ، تقسيم بار ماليات تاثيري مستقيم بر توزيع در آمد ها داشته است.

دولتها بوسيله تأمين اجتماعي ، همچنانكه از طريق ماليات بندي بر توزيع در آمدها تاثيري مي گداشته اند. تداركات تامين اجتماعي، آن تكنيك هايي هستند كه بوسيله آن ها حقوق اجتماعي و درآمد اشخاص عليل، سكته كرده، نابينا، و ناتوان به آن ها تخصيص مي يابد.

سن ، بيماري، خصلت ژنيتيكي، و نقصان هاي اجتماعي، مجموعه اي را شكل مي دهند كه از نقطه نظر فعاليتهاي توليدي در يك جامعه ، «بي فايده» هستند. حمايت  اقتصادي از اين مردم ممكن است در درون خانواده ها تدارك ديده شود، همچون برخوردي كه با «بي فايدگي» اقتصادي كودكان در خانواده مي شود. اما اگر سرپرست هاي خانواده از نظر بيولوژيكي يا اجتماعي معيوب باشند، يا در زندان به سر برند، موقعيت خانواده هايشان در جوامع مختلف به طرق گوناگوني تعيين مي شود. وجود يا فقدان نظام هاي تامين اجتماعي كه معمولاً از جانب نظام سياسي تدارك ديده مي شوند، در تعيين منزلت اجتماعي افراد «از كار افتاده» اساسي هستند.

در جوامعي كه مراقبت و حمايت از افراد ناتوان وجود دارد نابرابري كمتر از جوامعي است كه در آن ها انسانهاي محروم به لحاظ اخلاقي و اجتماعي يا بيولوژيكي، بايد روي پاي خود بايستند. در ادامه ، بصورتي بسيار كلي، انواع چندگانة روابط ميان نظام ماليات بندي با نظام تامين اجتماعي از يكسو و با نظام قشربندي از سوي ديگر را مشخص خواهيم كرد.

اول آن كه مردماني بدون مليت وجود دارند يعني افرادي كه مشمول پرداخت ماليات خواسته شده از سوي دولت نيستند. براي اين افراد، واحدهاي پايه اجتماعي كه امور توليدي را بر عهده دارند، خانواده‌هايند و كار ويژه‌هاي خويشاوندي نيز نقش بيمه اجتماعي را ايفا مي كنند و به تعريف منزلت كودكان، سالخوردگان، محرومان و ديوانگان مي پردازند. در اين حالت، خانواده ها متحمل عملكرد نادرست نظام اصلي راجع به آنها مي گردند.

دوم آنكه در جوامع واقع در مراحل مياني (يعني نظام هاي فئودالي، امپراطوريهاي سنتي، دولتهاي تجاري قرون وسطي) يك ساختار دولتي جداگانه، امكان وجود ميزاني از قدرت را براي تضمين اجاره داري هاي ثروتمندان در برابر خطر عناصر خارجي و نيز شورشهاي و سرقت هاي داخلي فراهم مي آورد. همچون ماليات پردازي دهقانان به زمين داران و اشراف زادگان ثروتمندان يا اين امور را براي منافع خود انجام مي دهند و يا همچون جمع آوري اجاره ها، خراج ها، ماليات ها يا خدمات از دون پايگان، به منظور حفظ ساختار حكومتي انجام مي دهند. در اين جوامع شهروندي، به معناي حقوق تضمين شده به وسيله دولت مركزي و تاثيرگذاري بر دولت مركزي، محدود به ثروتمندان است. تامين اجتماعي فراتر از آنچه به وسيله اجاره ها براي ثروتمندان فراهم مي شود يك موضوع محدود به گروه خويشاوندي يا خانواده اربابي يا شركا بازرگاني باقي مي ماند و خارج از اين حوزه ها به عنوان محبت اعمال شده از سوي كليسا يا شكلي از يك مداراي عمومي نسبت به گدايان تبلور مي يابد. در چنين جوامعي دولت به جاي آنكه نابرابري در شرايط را تخفيف دهد، آن را تقويت مي كند.

معضلات فاصله طبقاتي در جامعه

مطالعات جامعه شناسان نشان ميدهد كه نابهنجاريها و بزهكاريهاي فردي و گروهي پيكره جامعه را مورد تهديد قرار داده و به عنوان خطري جدي در ايجاد نظم و امنيت اجتماعي جلوه گر شده است.

پيشرفت تكنولوژي، معضلات اقتصادي، كم رنگ شدن ارزشهاي انساني، فقر، ميل به ثروت اندوزي كاذب، برتري خواهي، بيماريهاي رواني، بيكاري، اعتياد و دهها عامل ديگر از موجبات و علل گسترش فحشا و بزهكاريها و جرايم در جوامع امروزي است. تحليل علمي جامعه شناسانه از وقايع فوق با توجه به مقتضيات مكاني و زماني كشورمان اين امكان را براي متوليان امر فراهم ميآورد كه با توجه به ارائه اطلاعات و آمارهاي مربوطه تصميمات ضروري را در راستاي برخورد با ناهنجاريها صورت داده و محيطي مساعد و مناسب را براي تعامل رفتارهاي انساني در جامعه فراهم سازند.

امروزه افزايش قتل توجه جامعه شناسان و صاحب نظران را به خود جلب نموده است. آمارها و وضعيت موجود به خوبي گواه اين امر است. نوشتار ذيل تحليلي است از علل افزايش قتل و چگونگي مبارزه با آن. امري كه توجه بيشتر مسئولان را برمي تابد.


نتيجه گيري:

دولت بايد با اتخاذ سياست هاي صحيح و منطقي در جهت جلب سرمايه گذاري هاي خارجي و اقتباس و استفاده از تكنولوژي پيشرفته زمينه را براي ايجاد فرصت هاي شغلي آماده نمايد و با حذف انحصارات و شبه انحصارات دولتي بخش خصوصي را حمايت نمايد تا در يك بازار رقابتي كامل استعدادهاي فني و صنعتي، مالي و بازرگاني شكوفا شده و متعالي گردد كه بدون ترديد نتيجه آن، توليد كالاها و خدمات با بهترين كيفيت و كم ترين هزينه خواهد بود و رشد اقتصادي را تضمين خواهد كرد. مسلماً با افزايش رشد اقتصادي، تحول در نظام مالياتي كشور از طريق توانمندي تشكيلاتي در اخذ ماليات هاي غيرمستقيم از صاحبان درآمدهاي گزاف و تقليل ماليات هاي مستقيم كه فشار آن مستقيماً بر دوش قشر كم درآمد جامعه است. با هدف تعديل ثروت ها در جهت تأمين و ارتقا رفاه كمي و كيفي افراد جامعه شرط لازم است.


منابع

-        جامعه شناسي و قشربندي و نابرابري هاي اجتماعي

ملوين تأمين- ترجمه دكتر عبدالحسين نيك گهر

-        جامعه شناسي قشرها و نابرابريهاي اجتماعي

سيمور مارتين ليپست ترجمه جواد افشار كهن

-        نشريه كيهان 5/6/79

-        نشريه اسرار 23/12/84

-        نشريه ابرار اقتصادي 29/5/79

-        سرويس آسيب هاي اجتماعي ايسنا- خبر شماره 594897     17/7/84

 


 

 
 


دانشگاه جامع علمي كاربردي واحد18

ارتباطات تصويري

 

موضوع:

فاصله طبقاتي

 

 

استاد ارجمند:

سركار خانم سيف الديني

 

 

نام دانشجو:

مهين السادات دهقاني

 

خزان 84

 

فهرست                                                                                                                             

عنوان                                                                                                                                                                                                                                                              صفحه

1-مقدمه ............................................................................................................... 1

2-تعريف فاصله طبقاتي........................................................................................ 2

-         از نظر افلاطون................................................................................................ 3

-         از نظر ماركس................................................................................................. 3

-         از نظر تيشلر.................................................................................................... 4

3- پيامد هاي فاصله طبقاتي.................................................................................. 8

-         طبقه و تعليم و تربيت فرزندان........................................................................ 8

-         طبقه و نحوة گذران اوقات فراغت................................................................... 9

-         طبقه و فرهنگ.................................................................................................. 10

-         طبقه و طلاق.................................................................................................... 13

-         ميزان هاي نا برابر زاد و ولد.......................................................................... 14

4-عوامل فاصله طبقاتي......................................................................................... 17

-         توزيع نابرابر درآمدها..................................................................................... 17

-         ماليات بندي و تأمين اجتماعي......................................................................... 19

5- معضلات فاصله طبقاتي در جامعه................................................................... 22

6- نتيجه گيري...................................................................................................... 23

7-منابع.................................................................................................................. 24         

 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تاريخچه زندگي افلاطون :

بازديد: 71

فهرست:

1ـ تاريخچه زندگي افلاطون

2ـ منابع عقايد و تاثيرات آن در افلاطون

3ـ مدينه فاضله افلاطون

4ـ نظريه مثل افلاطون

5ـ نظريه افلاطون دربارة بقاء روح

6ـ جهانشناسي افلاطون


1ـ تاريخچه زندگي افلاطون :

افلاطون يكي از 3 فيلسوف بزرگ و معروف يوناني مي باشد كه بعد ازسقراط در زمينه فلسفه پا عرصه وجود گذاشت.

افلاطون در سال 428 ه.ق در نخستين جنگ آتن و اسپارك در آتن و در خانواده اشرافي به دنيا آمد كه بعدها توانست دز زمينه فلسفه حرفهاي زيادي را براي گفتن داشته باشد. او توانست با استفاده از نظرات و گفته هاي فلاسفه قبل و به خصوص سقراط كه مي شود گفت تمام آثار او برگرفته و جمع آوري شده سخنان سقراط است در زمينه فلسفه به جايگاه بزرگي دست يابد چنان كه در  كتابها سقراط را، سقراط افلاطوني بيان كرده اند. از مهمترين آثار افلاطون مي توان به «جمهوري» افلاطون اشاره كرد اين رساله وي مي باشد و از ديگر آثار او به رساله ها فيدو تيمايوس و ضيافت و ... اشاره كرد. افلاطون مدرسه اي بنام «آكادمي» بنا گذاشت كه توانست حدود 900 سال در زمينه فلسفه به فعاليت ادامه دهد و اشاعه كننده افكار سقراط و افلاطون باشد.

2ـ منابع عقايد و تاثيرات آن در افلاطون:

كساني كه بيشتر در افلاطون اثر داشتند هم چون؛ فيثاقورس، يارمنيدس، هراكليتوس و سقراط بودند. افلاطون عناصر اورفئوس فلسفه خود را (به واسطه سقراط يا هر كس ديگر) از فيثاقورس گرفت، كه شامل جنبه ديني اعتقاد به بقاي روح، تعلق خاطر به دنياي ديگر، لحن روحاني، تشبيه جهان به غار و نيز اقدامي كه افلاطون براي رياضيات قائل است و آميختگي تعلق و اشراق كه در نظريات او ديده مي شود هم نتيجه نفوذ فيثاقورس است.

افلاطون اين اعتقاد را از پارمنديس گرفت كه واقعيد ابدي و مستقل از زمان است و ديگر اينكه بنا بر براهن منطقي تغيير امري موهوم است.

از هراكليتوس از نظريه منفي را گرفت كه در جهان محسوس هيچ چيزي پايدار نيست. تركيب اين با اعتقاد پارمنديس منجر به اين نتيجه شد كه حصول معرفت از راه حواس امكان ندارد و بلكه بايد به وسيله عقل بدان رسيد. از نظريه احتمال دارد كه افلاطون اشتغال خاطر به مسائل اخلاقي و تمايل به توجيه نمايي جهان، به جاي توجيه مكانيكي آن را از او به ارث برده باشد. خوبيها بر فكر افلاطون بيش از فلسفه پيش از سقراط تسلط دارند و مشكل است اين امر را نتيجه نفوذ سقراط بدانيم.

3ـ مدينه فاضله افلاطون :

جمهوري، مهمترين رساله افلاطون مي باشد، كه به طور كلي از سه بخش تشكيل مي‌شود، بخش نخست كه مربوط است به وصف يك جامعه  مطلوب اشتراكي (اواخر كتاب پنجم)، بخش دوم صرف تعريف كلمه حكيم، يا (فيلسوف) شده است در كتابهاي ششم و هفتم كه يكي از نتيجه هاي مهم افلاطون اين است كه حكام بايد حكم باشد. بخش سوم بحث در مورد انواع مختلف دولتهاي واقعي  و ذكر معايب و محاسن آنها مي باشد. فرض ظاهري كتاب «جمهوري» تعريف عدالت مي باشد. در همان مراحل اوليه بحث افلاطون تشخيص مي‌دهد كه چون مشاهده قضايا به مقياس بزرگتر آسانتر از مقياس كوچك است پس بهتر است به جاي آنكه ببينيم چه چيزهايي فرد عادل را به وجود مي آورد و به تحقيق اين امر بپردازيم كه چه عوامل يك دولت عادل را به وجود مي آورد و چون عدالت از جمله مهمترين صفات دولت است نخست چيزهاي دولتي وصف شود و سپس مشخص شود كداميك از كمالات  آن دولت را بايد عدالت ناميد. پس نخست مدينه فاضله افلاطون را طور كلي آن تصور مي‌كنيم: افلاطون چنين شروع مي‌كند كه نخست افراد جامعه بايد به سه گروه و طبقه تقسيم شوند: عوام الناس (مردم عادي)  سربازان،‌ سرپرستان. فقط طبقه سرپرستان بايد قدرت سپاس داشته باشند و تعداد آنها نيز در دو طبقه ديگر كمتر بايد باشد. اين افراد بايد توسط شخص قانونگزاري انتخاب شوند و سپس به صورت وراثت جانشين يكديگر شوند، ولي مي توان به صورت استثنا كودكي مستعد را از طبقات پست تر ارتقاء دارد و برعكس كودك نابابي را از طبقه بالاتر تنزيل دارد. به نظر افلاطون مشكل اين است كه چگونه محرز سازد كه سرپرستان مقصود قانونگزار را جامعه عمل مي پوشانند. براي اين مقصود، او پيشنهادهاي گوناگون تربيتي، اقتصادي، بيولوژيكي و ديني دارد. بيش نظر افلاطون در خصوص سرپرستان است كه پيشنهاد ها در مورد آنها انجام شود. نخستين امري كه بايد بدان پرداخته شود تعليم و تعلم است. و آن به دو بخش تقسيم مي شود: ورزش و موسيقي معني اين دو كلمه به نظر افلاطون بسيار وسيعتر از معني امروزه آن است. موسيقي قلمرو فنون و هنرها را شامل مي شود و به ورزش، آنچه را به تربيت و شايستگي و سلامت آن راجع است در بر مي گيرد. معني موسيقي تقريباً به وسعت معنايي است كه ما از كلمه فرهنگ داريم. فرهنگ بايد توجه اين باشد كه افراد را نجيب بار بياورد.

متانت،‌ ادب و نجابت ظاهر صفاتي است بيشتر از طريق تعلمو تربيت پرورش يابد. ادبياتي كه در دسترس جوانان قرار مي گيرد،‌ و موسيقي كه به گوششان مي رسد، بايد از همان نخستين سالهاي زندگي جوانان تحت مانور شديد قرار گيرد. افلاطون مي گويد موسيقي مجازات كه در مقام شجاعت و عدالت به آن پرداخته شده باشد و ادبياتي بايد نقل شود كه در آن شجاعت و جنگاوري و ادب و اخلاقيات در ان وجود داشته باشد. تربيت بدن بايد بسيار سخت باشد. جوانان تا سن معيني نبايد چشمان به زشتي و بدي بيفتد اما در وقت مناسب بايد چشمان به چيزهاي فريبنده بيفتد. چيزهاي فريبنده عبارت است از مناظر وحشت آور و لذتهاي پليد، در برابر اين چيزهاي جوانان نبايد بترسند و سستي اراده نشان دهند و تا قبل از سن بلوغ نبايد در جنگ شركت كنند و فقط بايد صحنه جنگ را مشاهده نمايد. در صورت پيروز شدن از اين آزمايشهاي شايسته سرپرستي جامعه خواهند بود. در امور اقتصاد افلاطون براي سرپرستان زندگي اشتراكي كامل پيشنهاد مي‌كند كه براي سربازان نيز چنين بوده است. سرپرستان بايد خانه هاي كوچك و غذاي ساده داشته باشند. دسته جمعي غذا بخورند و جز به ضرورت هيچگونه اموامل مشخص نداشته باشند. سرپرستان گرچه ثروتمند نيست دليلي هم ندارد كه سعادتمند نباشند، هدف و غرض شهر خير وصلاح عموم است به سعادت يك طبقه خاص، ثروت و فقر هر دو مضر هستند و در شهر افلاطون هيچ كدام از اينها وجود ندارد.

افلاطون معتقد است كه تعلم و تربيت دختران و پسران بايد عين يكديگر باشد. دختران نيز بايد مثل پسران موسيقي و ورزش و فن جنگ را بياموزند. همان تعاليمي كه مرد را سرپرست خواهد كرد زن را نيز سرپرست خواهد كرد «زيرا كه اين هر دو اصل از يك گوهرند» فرقهاي زن و مرد ربطي به سياست ندارد،‌ برخي زنان فلسفي اند و براي سرپرستي مناسب هستند و برخي جنگي اند و براي سرباز مناسب هستند. شخص قانونگزاري بعد از آنكه سرپرستان را از زن و مرد برگزيد آنگاه مقرر مي سازد كه زندگي و خوراك مشترك داشته باشند اما امر ازدواج با شكلي متفاوت است به صورت كه در جشنهاي معيني عروس و داماد را، به تعدادي كه براي ثابت نگه داشتن جمعيت لازم است دست به دست خواهند داد. ظاهراً همسران با قرعه  انتخاب خواهند شد و به آنها آموخته مي شود كه به قرعه خود اعتقاد داشته باشند ولي در تربيت قرعه هاي تدبيري خواهد شد كه بهترين والدين بهترين فرزندان را داشته باشند. كودكان پس از تولد از والدينشان جدا مي شوند به طور كه نه والدين و نه فرزندان يكديگر را بشناسند.

پس مادران بايد بين 20 تا 40 سال و سن پدران 25 تا 50 سال باشد. خارج از اين حدود ارتباط آزاد ولي فقط جنين يا كشتن نوزاد اجباري خواهد بود. چون هيچكس والدين خود را نمي شماسد. پس بر هر فردي واجب است كه مرداني را كه از حيث سال مي توانند پدر او باشند، پدر نباشد و در مورد مادر و خواهر و برادر چنين خواهد بود. افلاطون چنين مي نگارد كه عواطفي كه اكنون كلمات: پدر، مادر، خواهر، و برادر بردارند، در مدينه فاضله نيز همچنان به قوت خود باقي است. مثلاً يك مرد جوان دست روي هيچ پيرمردي بلند نخواهد كرد، زيرا كه شايد پدر ش باشد و او نداند. غرض از اين ترتيب اين است كه حسن مالكيت خصوصي تضعيف شود و روحيه اجتماعي بر مردم چيره شود. افلاطون معتقد است كه دروغ گويي حق خالص دولت است، چنان كه تجويز دارد حق خاص پزشك است. چنان كه قبلاً ديديم كه در مورد ازدواج قرعه كشي در آن حق قانونگزار است. بهترين قسمت اين دروغ اين حكم است كه خداوند آدميان را به سه گروه آفريده است: بهترين آنها از طلا  كه سرپرستانند و ديگر بهترين از نقره كه سربازاند و توده مردم كه از مفرغ و آهن هستند افلاطون بعيد دانسته كه نسل اول اين افسانه را بپذيرد ولي برآن است كه نسل دوم و نسل هاي بعدي را مي توان چنان تعليم داد كه در اين موضوع شكي به دل راه ندهد. و افلاطون چنين مي گويد كه اعتقاد به افسانه را مي توان درطي عمر دو نسل ـ به وجود آورد.

تعريف دو عدالت، كه ظاهراً هدف همه اين بخشها است در كتاب چهارم به دست مي‌آيد. بنابراين تعريف عدالت، عبارت است از اينكه هر كس سرش به كار خودش باشد و فضولي نكند، شهر هنگامي متعادل است كه پيشرو و سرباز و سرپرست هر كدام به كار خود بپردازند و در امور طبقات ديگر دخالت نكنند. جمهوري افلاطون شايد برخلاف مدينه هاي فاضله جديد، به اين قصد طرح ريزي شده بود كه واقعاً به وجود آيد به وجود آمدن اين جمهوري چنان كه ما خيال مي كنيم،  غيير ممكن نبوده است. بسياري از شرايط آن، از جمله برخي از شرايطي كه به نظر ما  كلي محال است در شهر اسپارك عملاً تحقيق يافته بود.

4ـ نظريه مثل افلاطون :

در  ابتدا بايد فرق بين «وهم» و «معرفت» چيست؟ شخصي كه صاحب معرفت است، به چيزي معرفت دارد يعني چيزي كه موجب است پس معرفت مصون از خطاست، زيرا كه منطقاً نمي تواند خطا باشد ولي «وهم» ممكن است خطا باشد، پس بايد از آنچه هم هست وهم نيست باشد مثلاً كه زيباست از جهتي هم زشت است و چيزي كه عادلانه است از جهتي هم ظالمانه است. افلاطون مي گويد اشياء محسوس داراي اين تناقض اند ولذا ميان هستي و نيستي قرار دارند، و مي توانند منشاء وهم واقع شوند، و نمي توانند منشاء معرفت باشند «اما آنان كه وجود مطلق و ابدي ولايتغيير را مي‌بينند، مي توان گفت كه تنها دچار وهم نيستند، بلكه صاحب معرفتند» بدين ترتيب به اين نتيجه مي رسيم كه وهم مربطو به عالم محسوس است، حال آنكه معرفت مربوط به عالم ابدي فوق محسوس است. در مثل وهم مربوط به چيزهاي زيباست اما معرفت و به زيبايي مطلق مربوط است. در جواب فيلسوف كيست؟ آمده است دوستدار حكمت، دوستدار حكمت كسي است كه زيبايي مطلق را مي بيند حال آنكه اين چنين نفري  صاحب معرفت است.

اما نظريه اي (مثل) يا (صور)، اين نظريه پاره اي منطقي و پاره اي ما بعد الطبيعه است. پاره منطقي به معاني اسماي تمام راجع است. تعداد زيادي خانوار وجود دارد كه جمله «اين گربه است»  دربارة آن صدق مي‌كند. اما بنابر مابعد الطبيعه  كلمه «گربه» به معناي گربه كلي است، يعني هماي گربه كه خدا آفريده است و يكتا است. گربه هاي جزئي از ماهيت آن گربه بهره اي دارند ولي آن بهره كمابيش ناقص است وفقط به موجب اين نقص وجود گربه هاي متعدد ممكن است. آن گربه واقعي است، گربه هاي جزئي ظاهري هستند. بينش افلاطون سرانجام به يك تمثيل نيازمند است تا حقيقت آن براي خوانده روشن شود و آن تمثيل غار است. اين تمثيل  بعد از بخشهاي گوناگون آمده مي شود تا خواننده ضرورت دنيار مثل را درك كند، نخست دنياي فكر، از دنياي حواس متمايز است، پس فكر وادارك حسي به دو نوع تقيسم مي شوند. دو نوع فكر عبارت است از عقل و فهم از اين دو نوع عقل نوع عاليتر است و با مثل خالص سروكار دارد و فهم آن نوع فكر است كه با رياضيات سروكار دارد و از عقل پست تر است. افلاطون فرق ميان بينش روشن عقل و بينش آشفته ادراك جسمي را به كمك تشبيهي مربوط به حس بينايي توضيح مي‌دهد: «نفس مانند چشم است. چون متوجه  چيزي شود كه بر آن نور حقيقت و هستي بنابر آن را درك م كند و روشن مي گردد، اما چون به دنياي نيم تاريك كودن و فساد توجه كند، از آن فقط وهمي بدست مي آورد و درست نمي‌بيند، و زمان بدين عقيده و زماني براي عقيده پاي بند  نه مي شود و كودن به نظر مي رسد... چيزي كه به معلوم حقيقت مي بخشد و به عالم قدرت كسب علم مي‌دهد، همان است كه من ميل دارم آن را مثال خوبي بناميد و شما آن را علت علم مي شناسيد.»

و اين مقدمه منجر مي شود به مثيل معروف غار كه مي گويد كساني را كه از فلسفه بي بهره اند مي توان تشبيه كرد به زندانياني كه در غاري جاي دارند و فقط مي تونند به يك سو نگاه كنند، زيرا كه در زنجيره هستند و در پشت سرشان آتش است و در پيش رويشان ديوار. ميان آنها و ديوار چيزي نيست. آنچه مي بينند ساير خودشان است و چيزهايي كه در پشت سرشان هست كه پرتو آتش روي ديوار نقش مي بندد. زندانيان ناچار اين سايه هاي را واقعي مي پندارند و از اشيائي كه باعث اين سايه‌ها هستند خبر ندارند. سرانجام يك نفر از غار مي گريزد و قدم در نور خورشيد مي‌گذارد، و براي نخستين بار اشياء واقعي را مبيند و مي فهمد تا كنون سايه ها او را مي‌فريفته اند. خواهد كه به غار برگردد و حقيقت را به زندانيان بگويد و راه نجات را به آنها نشان دهد. اما اين شخص در متصاعد ساختن زندانيان به درستي گفته‌ي خود با مشكل روبرو مي شود و از ديد زندانيان چون از روشني به تاريكي رفته است سايه ها را به خوبي زندانيان نمي بيند و به نظر آنها ابله تر از زماني كه هنوز فرار نكرده بود مي نمايد. به نظر افلاطون فيلسوف كسي است كه از بند اسارت رهايي يافته و بروشنايي رسيد، و حقيقت مطلق را درك كرده است در ك خوبي كه در فلسفه افلاطون خاص دارد همان درك واقعيت است.


5ـ نظريه افلاطون دربارة بقاي  روح :

در خصوص اين نظريه بايد به رساله اي كه «فيدو» نام دارد اشاره كرد كه اين رساله لحظات آخر زندگي سقراط را نقل مي‌كند و بگفته ها لو به هنگام نوشيدن جام شوكران مي پردازد.

«فيرو» آرمان افلاطون را در مورد انسان نشان مي‌دهد: انساني در حد اعلاي خردمندي و خوبي، كه ترس از مرگ در او راه ندارد. رفتار سقراط در برابر مرگ، چنان كه افلاطون وصف مي‌كند چه در زمان باستان و چه در عصر جديدي از لحاظ اخلاقي داراي اهميت است. بي اعتنايي  سقراط به مرگ در آخرين ساعتهاي زندگي، با اعتقاد روي به بقاي روح بستگي دارد، و اهميت «فيرو» در اين است كه نه تنها مرگ يك مظلوم را شرح مي‌دهد بلكه به تشريح نظريات بسياري مي پردازد. در رساله «فيدو»آخرين ساعت فرا رسيده است سقراط چنين آغاز سخن مي‌كند كسي كه داراي روح فلسفي است از مرگ باك ندارد بلكه مرگ را با تمام جان مي پذيرد. وي از مرگ خود اندوهناك نيست، زيرا كه مي گويد اولاً (من  به نزد خدايان ديگري مي روم كه دانا و خوب اند و ثانياً به نزد كساني مي روم كه از آنان كه رهاشان مي كنم بهتر اند من اطمينان دارم كه براي مردگان چيزي در پيشض است، چيزي كه خوبان بسيار بيش از بدان از آن برخوردار مي شوند).

سقراط مي گويد كه مرگ جدايي روح از تن است. اينجاست كه ما با ثنويت افلاطون روب رو شويم، بود و نبود، معقولات و محسوسات، تعقل و ادراك حسي، روح وتن اين جفتها به يكديگر مربوط هستند. و در هر جفت اولي هم از حيث واقعيت و هم از حيث خوبي بر دومي  برتري دارند.

افلاطون مي گويد تن آدمي مانع كسب معرفت است، بينايي و شنوايي اعتبار ندارند، وجود حقيقي،‌ اگر حصول معرفت آن براي روح ممكن باشد، از راه تعقل جلوگيري مي شود، كه از راه حس. در نظر افلاطون تن از دو جهت مخل كسب معرفت است: يكي اينكه تن بينش ما را دچار ابهام و آشفتگي مي‌كند مانند وقتي كه از پشت شيشه نگاه مي‌كنيم و تار مي بينيم،‌ ديگر اينكه به عنوان منبع شهوات توجه ما را از جستجوي معرفت و سير در جهت حقيقت منحرف مي سازد.

در «فيرو» آمده است كه از سقراط در باره بقاي روح پس از مرگ دليل مي خواهد: دليل نخست اين است كه همة چيزهايي كه داراي ضد هستند از ضد خود پديد آمده اند، زندگي و مرگ ضد يكديگر هستند و لذا هر يك بايد ديگري را پديد آوردن. دليل دوم طبق نظريه تذكر بودن معرفت كه بيشتر مبتني بر اين است كه ما داراي مفاهيمي هستيم از قبيل تساوي تام كه ممكن نيست از تجربة گرفته شده باشند ولي تساوي تقريبي را درتجربه  داريم ولي تساوي تام يا مطلق را در ميان اشياء محسوس ديده نمي‌شود. و سقراط مي گويد اين برهان در مورد مفاهيم وجود دارد و به اين دليل روح شخص صاحب معرفت از پيش وجود داشته است.

سپس مي گويد نيمي از آن چه لازم بود به اثبات رسيد يعني روح ما پيش از تولد داشته و اما اينكه روح ما پس از مرگ وجود خواهد داشت بحث ديگري است، سقراط در خصوص مي گويد بقاي روح از همان موضوعي نتيجه مي شود كه قبلاً گفته شد، يعني هر چيزي از ضد خود به وجود مي آيد. يعني همچنان كه زدندگي مرگ را به وجود مي آورد، مرگ نيز زندگي را به وجود مي آورد. اما سقراط برهان ديگري نيز مي‌ آورد و آن اين است كه روح مانند مثل بسيط است و از اجزاء تركيب نيافته است، بر حسب تصور سقراط گويا چند بسيط آغاز و انجام ندارد و تغييري در آن رخ نمي دهد،‌ جسم محسوس است و روح معقول الذا روح در زمرة چيزهاي ابدي است. روح چون خود ابري است، هنگامي شاد و روشن است كه دربارة چيزهاي ابدي يعني معقولات بينديشد، اما هنگامي كه به محسوسات و عالم كون و فساد بپردازد دچار حيرت و سرگشتگي مي شود. روح هنگامي كه جسم را به عنوان وسيلة اداراك به كار مي برد، يعني هنگامي كه بينايي و شنوايي و حواس ديگر را به كار مي گمارد،( چراكه ادارك به وسيله جسم چيزي جز همان ادراك حسي نيست)... [در اين حال] به وسيله جسم به عالم كون و فساد كشانده مي شود و سرگشته و حيران مي گردد. هنگامي كه روح با كون و فساد روبه رو مي شود، حالت مستان را پيدا مي‌كند و دنيا به گرد او مي چرخد ... اما هنگامي كه به خود مي آيد وارد عالم ديگر مي شود، عالم خلوص و ابديت و ثبات است. و اينها از جنس روح هستند و روح در تنهايي با آنها بسر مي‌برد و در برابر خود مانعي نمي بيند، در همان هنگام است كه روح از خطا مصون مي گردد و چون با لايتغيير  ارتباط دارد خود نيز لايتغيير است، واين حالت روح خردمندي ناميده مي شود.

6ـ جهان‌شناسي افلاطون :

جهان شناسي  افلاطون در رساله «تيمايوس» تشريح شده است. اين رساله چه در قرون وسطي و چه پيش از آن پيش از آثار افلاطون در فلسفه نوافلاطونيان تأثير داشته است. در اين رساله افلاطون جاي سقراط را يك تن فيثاغورثي و قسمت عمده نظريات كتب فيثاغوس در اين رساله بيان شده است، از جمله نظرية فيثاغوري كه اعداد حقيقت جهان اند. در اين رساله نخست مجملي از پنجم كتاب اول «جمهوري» بيان مي شود، پس افسانه «اتلانتيس» نقل مي شود، از اين قرار كه «اتلانتيس» جزيره اي بوده است روبه روي «ستونهاي هر كول» كه وسعت آن از مجموعه ليبي و آسيا بيشتر بوده است آنگاه تيمايوس كه يك منبع فيثاغوري است به نقل تاريخ جهان از آغاز تا آفرينش بشر مي پردازد، خلاصه گفته هاي او از اين قرار است:

چيزهاي لايتغيير را عقل در مي يابد، وچيزهاي متغير را وهم. جهان چون محسوس است قديمي نيست، پس خدا آن را آفريده است چون خدا خوب است كه جهان را از روي نمونه قديم آ‌فريد. چون از حس مبرا است،  خطاست همه چيز حتي الامكان مانند خودش باشد «خدا خواست همه چيز حتي الامكان خوب باشد و هيچ چيز بد نباشد چون ديد كه جهان محسوس قرار ندارد و سراسر دچار جنبش آشفته و بي نظم است، پس از بي نظمي، نظم پديد آورد.» بدين ترتيب چنين مي نمايد كه فراي افلاطون، بر خلاف خداي يهود و خداي مسيحيان، جهان را از هيچ پديده نياورده بلكه آن را از موادي كه پيشتر وجود داشته «تنظيم» كرده است. خدا عقل را در روح  و روح را در تن جاي داد. جهان را مجموعاً به صورت موجود جانداري كه داراي روح و عقل است در آورد. جهان جانداري محسوس است كه همة جانداران ديگر را در بر دارد. جهان كروي است، زيرا كه «نا همانند» است وهمه جاي كره همانند است. جهان مي چرخد، زيرا كه چرخش كاملترين حركت است و چون چرخش يگانه حركت زمين است پس زمين به دست و پا نياز ندارد. و در ادامه چنين بيان مي‌كند كه چهار عنصر اصلي عبارتند از آتش، هوا، آب و خاك و نماينده هر يك از اين عناصر يك عدد است و اين عداد با يكديگر نسبت مشترك دارند، يعني نسبت آتش به هوا مانند نسبت هوا است به آب، و آب به خاك فرا درساختن جهان همه عناصر را بكار برده است و بنابراين جهان تمام است و در معرض پيري و بيماري نيست.  نسبت اجزاء جهان با يكديگر هماهنگي دارد و اين امر باعث مي شود كه جهان داراي روح دوستي باشد و اجزاء آن جز به دست خدا از هم نپاشد. اين موارد خلاصه اي بود از جهان ساده كه افلاطون آن را در رساله تيمايوس بيان كرده است.


«بسم الله الرحمن الرحيم»

 

موضوع :

افلاطون

 

استاد مربوطه :

دكتر سهيلا فراهاني

 

 
 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس