سوالات دهم - 3

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

بازديد: 1737
پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

 

معنی درس : 

دو رفیـق بودنـد بـه نام «خیر» و «شـر». روزی آهنگ سـفر کردند. هر یک توشـۀ راه مَشـکی پـر آب بـا خـود برداشـتند و رفتند تا به بیابانی رسـیدند که از گرمـا چون تنوری تافته بود و آهن در آن از تابش خورشـید نرم می‌شـد. خیر که بی خبر از این بیابان سـوزان، آب هـای خـود را تا قطرۀ آخر، آشـامیده بود، تشـنه ماند؛ چـون از بد ذاتی رفیق خود خبر داشـت، دم نمی‌زد، تا جایی که از تشـنگی بی تاب شـد و دیده‌اش تار گشـت. سـرانجام دو لعـل گران بهایـی را کـه بـا خـود داشـت، در برابـر جرعـه‌ای آب به شـر واگذاشـت. شـر بـه سـبب خُبث طینـت آن را نپذیرفت و گفت: از تو فریـب نخواهم خورد. اکنون که تشـنه‌ای، لعل می‌بخشـی و چون به شـهر رسـیدیم، آن را باز می‌ستانی. چیزی بـه مـن ببخش که هرگـز نتوانی آن را پـس بگیری. خیر پرسید: منظورت چیست؟ گفت: چشم‌هایت را به من بفروش. خیـر گفـت: از خـدا شـرم نـداری کـه چنین چیـزی از من می‌خواهـی؟ بیـا و لعل‌ها را بسـتان و جرعـه‌ای آب بـه من بده.

حالی آن لعل آبدار گشاد

   پیش آن ریگ آبدار نهاد

 فوراً آن مروارید با ارزش را در مقابل شر خسیس گذاشت.

آرایه: استعاره (ریگ آبدار: شر) - مراعات نظیر (لعل و ریگ) - جناس تام (آبدار، با ارزش، صاحب آب)

گفت مُردم ز تشنگی دریاب

   آتشم را بکش به لختی آب

 گفت از تشنگی مردم به فریادم برس و آتش درونم را با مقداری آب خاموش کن.

آرایه: تضاد (آب و آتش) - مراعات نظیر (تشنگی و آب) - اغراق (مصراع اول) - استعاره (آتش از تشنگی)

شربتی آب از آن زلالِ چو نوش

   یا به همّت ببخش یا فروش

 

 

مقداری از آن آب گوارای شیرینت را یا از روی جوانمردی ببخش یا بفروش.

آرایه: تشبیه (آب به نوش) - واج آرایی (صامت «ش»)

هـر چـه خیـر التمـاس کرد، سـود نبخشـید و چـون از تشـنگی جانش به لب رسـید، تسـلیم گشت: گفت برخیز تیغ و دشنه بیار

   شربتی آب سوی تشنه بیار

 گفت برخیز و شمشیر و خنجرت را بیاور و در عوض مقداری آب برای تشنه بیار.

آرایه: مراعات نظیر (تیغ و دشنه) - جناس ناقص (تشنه و دشنه) - مجاز (تشنه از خیر)

دیدۀ آتشین من برکش

   و آتشم را بکُش به آبی خَوش

 چشمان آتشین مرا بیرون بیاور و آتش درونم را با مقداری از آن آب گوارا خاموش کن.

آرایه: اغراق (دیده آتشین) - تکرار (آتش) - تضاد (آب و آتش) - مجاز (آتش)

شر که آن دید، دشنه بازگشاد

   پیش آن خاک تشنه رفت چو باد

 شر که این آمادگی خیر را دید، خنجرش را بیرون آورد و به سرعت به نزد خیر رفت.

آرایه: کنایه (دشنه بازگشان، آماده ضربه زدن) - استعاره (خاک تشنه: خیر) - تشبیه (شر به باد)

در چراغ دو چشم او زد تیغ

   نامدش کشتن چراغ دریغ

 نجرش را در چشمان او فرو کرد و از کور کردن خیر هیچ افسوسی نخورد.

آرایه: تشبیه (چشم به چراغ) - استعاره (چراغ در مصراع دوم از چشم) - تکرار (چراغ) - کنایه (تیغ در چشم زدن: کور کردن)

چشم تشنه چو کرده بود تباه

   آب ناداده کرد همّتِ راه

 هنگامی که چشمان خیر را کور کرد، بدون اینکه به او آبی بدهد به راه خودش ادامه داد.

آرایه: مجاز (تشنه: خیر) - کنایه (همت راه: به مسیر خود ادامه دادن)

جامه و رخت و گوهرش برداشت

   مردِ بی‌دیده را تُهی بگذاشت

 لباس و مرواریدهای او را برداشت و مرد کور را تنها و بی‌چیز رها کرد.

آرایه: مراعات نظیر (جامه و رخت) - مجاز (جامه، رخت، گوهر: همه چیز)

چوپان توانگری که گوسـفندان بسـیار داشـت، با خانوادۀ خود از بیابان‌ها می‌گذشت و هـر جـا آب و گیاهـی می‌دیـد، دو هفته‌ای می‌ماند و پس از آن گلّه را برای چرا به جای دیگرمی‌بُرد. از قضا آن روزها گذارش به آن بیابان افتاد. دختر چوپان به جسـت‌وجوی آب روان شـد و بـه چشـمه‌ای دور از راه برخـورد. کـوزه‌ای از آب پـر کـرد و همیـن کـه خواسـت بـه خانـه بازگـردد، از دور ناله‌ای شـنید. بر اثـر ناله رفت. ناگهـان جوانی را دید نابینـا کـه بر خاک افتاده اسـت و از درد و تشـنگی می‌نالد و خـدا را می‌خواند. پیش رفت و از آن آب خنـک چنـدان بـه او داد تـا جان گرفت و چشـم‌های کَنـدۀ او را که هنوز گرم بـود، بـر جـای خود گذاشـت و آن را محکم بسـت. پس از آن جوان را بـا خود به خانه برد و غـذا و جای مناسـبی برایش آماده کرد. شـبانگاه کـه چوپـان بـه خانه باز آمد، جوانـی مجروح و بی هوش را در بسـتر یافت و چون دانسـت که دیدگانش از نابینایی بسـته اسـت، به دختر گفت: درخت کهنی در این حوالی اسـت که دارای دو شـاخۀ بلند اسـت. برگ یکی از شـاخه‌ها برای درمانِ چشـمِ نابیناسـت و بـرگ شـاخۀ دیگر موجبِ شـفای صَرعیـان. دختر از پدر کمک خواسـت تا چشـم جـوان را درمـان کنـد. پدر بی درنگ مشـتی برگ بـه خانه آورد و به دختر سـپرد. دختـر آنهـا را کوبیـد و فشـرد و آبـش را در چشـم بیمـار چکاند. جوان سـاعتی از درد بی تاب شـد و پـس از آن به خـواب رفت. پنج روز چشم خیر بسته ماند و او بی حرکت در بستر آرمید. چون روز پنجم آن را گشودند:

چشم از دست رفته، گشت دُرست

   شد بِعینه چنان که بود نخست

 چشمان کور شده سالم و درست مانند روز اولش شد.

آرایه: کنایه (درست شدن: بنیا شدن)خیـر همیـن کـه بینایـی خـود را بـاز یافت، به سـجده افتاد و خدا را شـکر گفـت و از دختر و پدر مهربـان او نیـز سپاسـگزاری کرد. اهل خانه هم شـاد گشـتند. پـس از آن خیر هـر روز با چوپان به صحـرا می‌رفـت و در گلّه داری بـه او کمک می‌کرد و بر اثر خدمت و درسـتکاری هـر روز نزد پدر و دختر عزیزتر می‌شـد. چـون مدّتـی گذشـت، خیـر بـه دختـر علاقه منـد شـد؛ زیـرا کـه وی جان خـود را به دسـت او بازیافتـه بـود و پیوسـته نیـز از لطـف و محبّت او برخوردار می‌شـد، امّا با خود می‌اندیشـید که این چوپـان توانگـر بـا ایـن همـه  مـال و منـال هرگز دختر خـود را به مُفسلی چـون او نخواهـد داد و چگونـه می‌توانـد، بی هیـچ اندوختـه و مـال، دختـری را بدیـن جمـال و کمال به دسـت بیاورد. سـرانجام عزم سـفر کـرد تا بیـش از ایـن دل به دختـر نبندد. شـبانگاه قصـد سـفر را بـا چوپـان در میان گذاشـت و گفـت: نـور چشـمم از توسـت و دل و جـان بازیافتۀ تو. از خوان تو بسـی خـوردم و از غریب نـوازی تـو بسـی آسـودم. از مـن چنـان کـه باید سپاسـگزاری بر نمی‌آید، مگـر آنکه خدا حـقّ تو را ادا کند. گرچه از دوری تو رنجور و غمگین خواهم شـد؛ امّا دیرگاهی اسـت که از ولایتِ خویـش دور افتـاده‌ام؛ اجـازه می‌خواهـم که فردا بامداد به سـوی خانهٔ خود عزیمت کنـم. چوپـان از ایـن خبر سـخت اندوهگین شـد و گفـت: ای جوان، کجـا می‌روی؟ می‌ترسـم کـه بـاز گرفتـار رفیقی چون شـر بشـوی؛ همین جـا در ناز و نعمـت بمان. جز یکی دختر عزیز، مرا

   نیست و بسیار هست چیز مرا

 چوپان گفت من به غیر از این دختر عزیز کسی را ندارم، اما ثروت زیادی دارم.

آرایه: تضاد (نیست و هست)

گر نهی دل به ما و دختر ما

   هستی از جان عزیزتر برِ ما

 اگر به ما و دخترمان علاقه‌ مند شدی، حتی از جان هم در نزد ما عزیز تر خواهی بود.

آرایه: کنایه (دل نهادن: علاقه‌ مند شدن)

بر چنین دختری به آزادی

   اختیارت کنم به دامادی

 با وجود چنین دختری، تو را آزادانه به عنوان داماد خودم بر می‌گزینم.

و آنچه دارم ز گوسفند و شتر

 

 دهمت تا ز مایه گَردی پر

 و آنچه از گوسفند و شتر دارم آنقدر به تو می‌دهم تا ثروتمند شوی.

آرایه: مجاز (گوسفند و شتر: دارایی و ثروت) - کنایه (پر مایه شدن: ثروتمند شدن، بی‌نیاز شدن)خیر که این خبر را شـنید، شـادمان شـد و از سـفر چشـم پوشـید. فردای آن روز جشـنی بـر پـا کردنـد و چوپـان دختـر خـود را به خیـر داد. خیر پـس از رنج بسـیار به خوشـبختی و کامیابی رسـید. پـس از چنـدی چوپـان با خانوادۀ خود از آن جایگاه کـوچ کرد. خیر پیش از حرکت بـه سـوی درختی که شـفابخش چشـم‌های او بـود، رفت و دو انبـان از برگ‌های آن - یکـی بـرای علا ج صَرعیـان و دیگـری بـرای درمـان نابینایـان ـ پر کـرد و با خود برداشـت و همگی بـه راه افتادند. خانوادۀ چوپان راه درازی را پیمود تا به شـهر رسـید. از قضا دختر پادشـاه آن شـهر بـه بیمـاری صَـرع مبتلا بـود و هیچ پزشـکی از عهدۀ درمـان او بر نمی‌آمد. پادشـاه شـرط کـرده بـود کـه دختر خود را بـه آن کس بدهد که دردش را علاج کند و سـر آن کـس را کـه جمـال دختـر را ببیند و چارۀ دردش نکند، از تن جـدا کند. هزاران کس از آشـنا و بیگانه در آرزوی مقام و شـوکت، سـر خویش به باد دادند. خیر با شـنیدن این خبر کسـی را نزد شـاه فرسـتاد و گفت که علاج دختر دردست اوسـت و بی آنکه طمعی داشـته باشـد، برای رضای خدا در این راه می‌کوشـد. شـاه با میل پذیرفت و گفت: «عاقبت خیر باد چون نامت!». سـپس او را با یکی از نزدیکان به سـرای دختر فرستاد. خیر، دختر را دید که بسـیار آشـفته و بی آرام اسـت. نه شـب خواب و نه روز آرام دارد. بی درنـگ مقـداری از آن برگ‌هـا را کـه همراه داشـت، سـایید و با آن شـربتی سـاخت و بـه دختـر خورانـد؛ همین که دختر آن شـربت را خورد، از آشـفتگی بیرون آمد و به خواب خوشـی فرو رفت. پس از سـه روز بیدار شـد و غذا طلبید. شـاه که این مـژده را شـنید، بی درنگ نـزد دختـر رفت و از دیدن او، که آرامـش یافته و با میل غذا خـورده بود، بسـیار شـاد شـد. پس بـه دنبال خیر فرسـتاد و به او خلعـت و زر و گوهر فراوان بخشید. از قضا وزیر شـاه نیز دختری زیبا داشـت که بیماری آبله دیدگانش را تباه سـاخته بـود. از خیر خواسـت که چشـم دختـرش را درمان کند. خیر با داروی شـفابخش خود چشم آن دختر زیبا را بینا کرد. پس از آن خیر از نزدیکان شاه شد و هر روز بر جاهش افزوده می‌گشـت تا آنکه پس از مرگ شـاه بر تخت شـاهی نشسـت. اتّفاقاً روزی با همراهـان بـرای گـردش بـه باغـی می‌رفت. در راه شـر را دید، او را شـناخت و فرمان داد کـه در حـال فراغـت او را به نزدش ببرند. چوپان که از ملازمان او بود، شمشـیر به دسـت، شـر را نزد شاه برد. شـاه گفت: تو آن نیسـتی که چشـم آن تشـنه را برای جرعه‌ای آب بیرون آوردی و گوهـرش ربـودی و آب نـداده بـا جگر سـوخته در بیابان تنهایش گـذاردی؟ اکنون بدان که:

منم آن تشنۀ گُهر برده

   بخت من زنده بخت تو مرده

  من آن تشنه‌‌ای هستم که مرواریدهایم را بردی اما بخت با من یار بود و با تو یار نبود.

آرایه: تکرار (بخت) - تضاد (مرده و زنده) - مجاز (تشنه: خیر) - جناس ناقص (برده، مرده)

تو مرا کُشتی و خدای نکشت

   مُقبِل آن کز خدای گیرد پشت

 تو مرا کشتی، اما خدا مرا زنده نگه داشت. خوشبخت آن کسی است که خدا پشت و پناهش باشد.

آرایه: تضاد (کشتن و نکشتن) - کنایه (پشت گرفتن: یاری گرفتن)

دولتم چون خدا پناهی داد

   اینکم تاج و تخت شاهی داد

 خوشبختم، زیرا خدا به من پناه داد و اکنون هم مرا به پادشاهی رسانده است.

آرایه: کنایه (تاج دادن: پادشاه کردن) - مراعات نظیر (تاج و تخت)

شر چون در او نگریست، وی را شناخت و خود را به زمین انداخت و:گفت: «ز نهار اگر چه بد کردم

   در بد من نبین که خَود کردم»

 شر گفت: اگر چه به تو بدی کردم اما بدی‌های مرا در نظر نیاور زیرا این بدی‌ها را به نفس خود کردم.

 نام من شـر اسـت و نام تو خیر؛ پس من اگر مناسـب نام خود بدی کرده‌ام، تو نیز مناسـب نام خود  نیکی کن. خیر او را بخشید و آزاد کرد، امّا چوپان که داستان خبث طینت او را از دهان خیر شنیده بود و می‌دانسـت که وجود او پیوسـته موجب رنج دیگران خواهد شـد، با شمشـیر سرش را از تن جدا کرد.

گفت: «اگر خیر است خیر اندیش

 

 تو شری جز شرّت نیاید پیش»

 چوپان گفت: اگر خیر انسان خیر خواهی است تو نیز شر هستی و از تو جز شرارت و بدی چیزی به دست نمی‌آید

آرایه: تضاد (خیر و شر)

در تنش جُست و یافت آن دو گهر

   تعبیه کرده در میان کمر

 بدنش را جست‌وجو کرد و گوهر را پیدا کرد. آن‌ها را در میان کمرش جای داده بود.

آرایه: مراعات نظیر (تن و کمر)

آمد آورد پیش خیر فراز

   گفت گوهر به گوهر آمد باز

 پیرمرد گوهرها را در آورد و در مقابلش گذاشت و  گفت اینک گوهرها به انسانی که مانند گوهر است برگشت.

آرایه: جناس تام (گوهر: مروارید، خیر) - استعاره (گوهر دوم: خیر) - تکرار (گوهر)

بازنویسی هفت پیکر نظامی داستان های دل انگیز ادب فارسی، زهرا کیا (خانلری)

 

 

 

کارگاه متــن پژوهــی

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۲۷ کتاب درسی)

 1- در ابیات زیر، واژه‌های «آبدار» و «همّت» را از نظر معنایی بررسی کنید. حالـی آن لعـل آبـدار گشـاد    پیـش آن ریـگ آبـدار نهـاد

 آبدار اول: با ارزش                             آبدار دوم: صاحب آب (جناس تام دارد) شربتی آب از آن زلال چو نوش   یا به همّت ببخـش یا بفروش

چشـم تشـنه چو کرده بود تباه    آب نـا داده کـرد همّـت را

همت و همت جناس تام دارند. در بیت اول به معنای «جوانمردی» و در بیت دوم به مفهوم «تصمیم و قصد» است.

2‌- متّضاد واژه‌های زیر را از متن درس بیابید.

   پاکی (بد گُهری)       بدبخت (مُقبل)        غنی (مُفلس)

3‌- کلمۀ «گذاشـتن» در معنای حقیقی «قرار دادن» کاربرد دارد و مجازاً به معنای «وضع کردن و تأسـیس کردن» اسـت؛ امّا «گزاردن» به معنای «به جا آوردن، ادا کردن و اجرا کردن» اسـت. جمله‌های زیر را بر پایۀ این توضیح، اصلاح کنید.

* بنیانگزار مؤسسه، اعضای شورای سیاست گذاری را معرّفی کرد. بنیانگذار

* دانش آموزان زحمات خدمتگذار مدرسه را ارج می نهند و از او سپاسگزاری می کنند. خدمتگزار

* نامـۀ امـام علی(ع)، در بردارنـدۀ پیام های اصلی یک حکومت عادلانه برای همۀ کارگذاران است. کارگزاران

4‌- با توجّه به عبارت زیر، به پرسش‌ها پاسخ دهید.

ناگهـان، جوانـی را دیـد نابینـا کـه بـر خـاک افتـاده اسـت و از درد و تشـنگی می‌نالـد و خدا را می‌خوانـد

 * الف) نقش دستوری واژه‌های مشخّص شده را بنویسید.

 ناگهان: قید               جوانی: مفعول                خاک: متمم

 * ب) زمان و نوع هر یک از فعل‌ها را معیّن کنید.

 دید: ماضی ساده افتاده است:    ماضی نقلی می‌نالد: مضارع اخباری           می‌خواند: مضارع اخباریقلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۲۷ و ۱۲۸ کتاب درسی)

 1‌- ابیات درس در چه قالبی سروده شده است؟ دلیل خود را بنویسید.

مثتنوی: زیرا هر بیت قافیۀ جداگانه دارد.

2‌- بیت زیر را از نظر آرایه‌های ادبی بررسی کنید. منم آن تشنۀ گهر برده   بخت من زنده، بخت تو مرده

 جناس ناقص (مرده و برده) - تضاد (زنده و مرده) - کنایه (زنده یا مرده بودن بخت) - تکرار (بخت)

3‌- در ابیات زیر، استعاره‌ها را بیابید و مقصود از آنها را بنویسید. الـف)  دیدۀ آتشـین من برکش   و آتشـم را بکش به آبی خوش

 آتش: استعاره از تشنگی زیاد؛ تشنگی زیاد را به آتش مانند کرده و فقط مشبه‌ به را ذکر کرده است.

 ب)   در چراغ دو چشـم او زد تیغ   نامـدش کشـتن چـراغ دریـغ

 چراغ دوم: استعاره از چشمان خیر؛ چشم را در بینایی و سو داشتن به چراغ تشبیه کرده و مشبه را حذف کرده است.

قلمرو فکری (صفحهٔ ۱۲۸ کتاب درسی)

 1‌- چرا «شر» از «خیر» چشم‌هایش را طلب کرد؟

 به دلیل بدجنسی و اینکه بتواند جواهرات او را بدزدد.

2‌- در بیـت «آمـد آورد پیـش خیـر فـراز گفت گوهر به گوهر آمد باز»، مقصود از گوهر اوّل و دوم چیست؟

 گوهر اول: مروارید      گوهر دوم: خیر (صاحب مروارید)

3‌- کدام قسـمت درس، مصداق مناسـبی برای مفهوم آیۀ شـریفۀ «تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذلُّ مَن تَشاء» (سورهٔ آل عمران آیهٔ ۲۶) است؟

تو مرا کُشتی و خدای نکشت

   مُقبِل آن کز خدای گیرد پشت

 دولتم چون خدا پناهی داد

  اینکم تاج و تخت شاهی داد

 

 

4‌- هر یک از مَثَل‌های زیر، با کدام بخش از متن درس مناسبت دارند؟

* از ماست که بر ماست.

گفت: «ز نهار اگر چه بد کردم

   در بد من نبین که خَود کردم»

 * از کوزه همان برون تراود که در اوست. گفت: «اگر خیر است خیر اندیش

   تو شری جز شرّت نیاید پیش»

 5- داستان خیر و شر را با ماجرای حضرت یوسف (ع) مقایسه کنید.

 هر دو داستان، شرح برخورد نیکی و بدی و نیز پاکی و بد ذاتی است که در نهایت به پیروزی و سربلندی انسان‌های نیک و درستکار ختم می‌شود.

درک و دریافت (صفحهٔ ۱۳۰ کتاب درسی)

 1- به نظر شما، چرا شخصیت اصلی قصّه، به چنین سرنوشتی دچارشد؟

به دلیل ساده‌ لوحی بیش از حد

2- دربارۀ لحن و بیان داستان توضیح دهید.

«لحن» ایجاد فضا در کلام است. شخصیت‌ها را از طریق لحن آنان می‌شناسیم. لحن می‌تواند رسمی، غیر رسمی، صمیمانه، جدی و طنز واره باشد. لحن در این درس طنز گونه است و راوی با استفاده از این لحن، سادگی و دهن بین بودن انسان را نقد کرده و زیان‌های آن را نشان داده است.

 

 

همچنین پاسخ سایر فعالیت های دروس فارسی 1 دهم را از لینک های زیر ببینید :

حتما نظر بدهید زیر هر کدام .با تشکر

 

 

 

پاسخ تمرین های درس اول فارسی 1 دهم درس از چشمه و سنگ

پاسخ تمرین های درس دوم فارسی 1 دهم درس از آموختن ننگ مدار

پاسخ تمرین های درس هشتم فارسی 1 دهم درس در سایه سار نخل ولایت

پاسخ تمرین های درس نهم فارسی 1 دهم درس غرش شیران

پاسخ تمرین های درس ششم فارسی 1 دهم درس مهر و وفا

پاسخ تمرین های درس هفتم فارسی 1 دهم درس جمال و کمال

پاسخ تمرین های درس سوم فارسی 1 دهم درس سفر به بصره

پاسخ تمرین های درس پنجم فارسی دهم درس کلاس نقاشی

پاسخ تمرین های درس هجدهم فارسی دهم درس عظمت نگاه

پاسخ تمرین های درس هفدهم فارسی دهم درس سپیده دم

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

پاسخ تمرین های درس چهاردهم فارسی دهم درس طوطی و بقال

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

پاسخ تمرین های درس دهم فارسی دهم درس دریادلان صف شکن

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 13:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

پاسخ تمرین های درس چهاردهم فارسی دهم درس طوطی و بقال

بازديد: 9449
پاسخ تمرین های درس چهاردهم  فارسی دهم درس طوطی و بقال

پاسخ تمرین های درس چهاردهم  فارسی دهم درس طوطی و بقال

معنی شعر :

بود بقالی و وی را طوطی‌ای

   خوش نوایی، سبز گویا طوطی‌ای

 مرد بقالی یک طوطی داشت، طوطی‌ای که خوش آواز و خوش آب و رنگ و زیبا بود.

در دکان بودی نگهبان دکان

   نکته گفتی با همه سوداگران

 نگهبان دکان بود و با همۀ مشتری‌ها شوخی می‌کرد.

آرایه: کنایه (نکته گفتن: شوخی کردن)

در خطابِ آدمی، ناطق بُدی

   در نوای طوطیان حاذق بدی

 در سخن گفتن با انسان‌ها حاضر جواب و در هم آوازی با طوطیان ماهر بود.

آرایه: موازنه

جَست از صدر دکان سویی گریخت

   شیشه‌های روغن گُل را بریخت

 از بالای دکان به سمت دیگری پرواز کرد و شیشه‌های روغن گل را ریخت.

آرایه: جناس ناقص (گریخت، بریخت)

از سوی خانه بیامد خواجه‌اش

 بر دکان بنشست فارغ، خواجه وش

 صاحب مغازه از سمت خانه به طرف مغازه رفت و با خیالی آسوده و خواجه‌ وار در دکان نشست.

آرایه: تشبیه (صاحب مغازه به خواجه)

دید پُر روغن دکان و جامه چرب

   بر سرش زد، گشت طوطی کل ز ضرب

 دید مغازه پر از روغن شده و لباس‌هایش چرب گشته. ضربه‌ای به سر او زد که با آن ضربه طوطی کچل شد.

آرایه: جناس ناقص (چرب و ضرب)

روزک چندی سخن کوتاه کرد

   مرد بقّال از ندامت آه کرد

 طوطی چند روزی سخن نگفت و مرد بقال از روی پشیمانی آه حسرت می‌کشید.

آرایه: کنایه (سخن کوتاه کردن: حرف نزدن)

ریش بر می‌کند و می‌گفت: «ای دریغ

   کافتاب نعمتم شد زیر میغ

 خود را می‌زد و می‌گفت: «افسوس» که آن طوطی زیبایم از بین رفت. (از سخن گفتن افتاد). طوطی‌ای که باعث رزق و روزی دکان من بود.

آرایه: کنایه (ریش کندن: ناراحت شدن) - استعاره (آفتاب از طوطی) - کنایه (آفتاب زیر ابر رفتن: از بین رفتن)

دست من بشکسته بودی آن زمان

   چون زدم من بر آن خوش زبان»

 ای کاش آن زمان که من بر سر طوطی خوش آوازم زدم، دستم می‌شکست.

آرایه: کنایه (راضی بودن به دست شکستن: پشیمانی) - مراعات نظیر (دست، سر، زبان)

هدیه‌ها می‌داد هر درویش را

  تا بیابد نطق مرغ خویش را

 به درویشان و فقیران صدقه می‌داد تا شاید طوطی‌اش دوباره سخن بگوید.

بعد سه روز و سه شب حیران و زار

   بر دکان بنشسته بُد نومیدوار،

 بعد از سه شبانه روز سرگردانی و سرگشتگی، نا امید در دکان نشسته بود.

آرایه: تضاد (روز و شب)

می‌نمود آن مرغ را هر گون شگفت،

   تا که باشد کاندر آید او به گفت

 برای آن پرنده کارهای عجیبی می‌کرد (شکلک در می‌آورد) تا شاید طوطی‌اش سخن بگوید.

آرایه: کنایه (مصراع اول: شکلک در آوردن) - جناس ناقص (شگفت، گفت)

جولقی‌ای سر برهنه می‌گذشت

   با سر بی مو، چو پُشت طاس و طشت

 مرد فقیری سر برهنه (بدون کلاه) از آنجا عبور می‌کرد در حالی که سرش همچون کاسۀ مسی صاف و بی‌ مو بود.

آرایه: تشبیه (سر بی مو به طاس و طشت)

طوطی اندر گفت آمد در زمان

   بانگ بر درویش زد که: هی، فلان!

 از چه ای کَل، با کلان آمیختی؟

   تو مگر از شیشه روغن ریختی؟!

 

طوطی فوراً به سخن آمد و با صدای بلند به آن مرد گدا گفت: چرا کچل هستی؟ آیا با کچلان رفت و آمد کرده‌ای یا نه، تو نیز مانند من شیشه‌های روغن گل را ریخته‌‌ای؟

آرایه: تکرار (کل)

 

از قیاسش خنده آمد خلق را

   کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را

 

از این مقایسه طوطی مردم خندیدند، زیرا او آن مرد گدا را مثل خود تصور کرده بود.

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

   گر چه باشد در نبشتن شیر و شیر

 کار و عمل مردان حق را با کار و عمل خودت مقایسه نکن. دو کلمۀ شیر (جانور) و شیر (خوردنی) اگرچه در نوشتن یکسان هستند، اما در معنی بسیار متفاوتند.

آرایه: جناس تام (شیر و شیر)

جمله عالم زین سبب گمراه شد

   کم کسی ز ابدالِ حق، آگاه شد

 

 

مردم جهان به سبب چنین قیاس‌های نادرستی به گمراهی افتاده‌اند و کمتر کسی توانسته مردان حق را بشناسد و به مرتبۀ آنها پی‌ببرد.

آرایه: مجاز (عالم از مردم عالم)

هر دو گون زنبور خوردند از محل

   لیک شد از آن نیش و زین دیگر عسل

 هر دو نوع زبنور (زنبور عسل و بی‌عسل) از یک محل غذا خورند اما آن غذا برای یکی به زهر تبدیل شده و برای دیگری به عسل.

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب

   زین یکی سرگین شد و، زان، مشک ناب

 هر دو نوع آهو از یک جا آب و گیاه خوردند، اما یکی فضله پس داد و دیگری مشک خالص.

آرایه: جناس ناقص (آب، ناب) - تضاد (سرگین، مشک)

هر دو نی خورند از یک آبخور

   این یکی خالی و، آن پر از شکر

 دو نی از یک سرچشمه آب خوردند اما یکی از آنها تو خالی درآمد و دیگری پر از شکر شد.

آرایه: تضاد (پر و خالی)

صد هزاران این چنین اشباه بین

   فرقشان هفتاد ساله راه بین

 در این دنیا هزاران شباهت این چنینی وجود دارد، اما در باطن تفاوت آنها بسیار است.

چون بسی ابلیس آدم روی هست

   پس به هر دستی نشاید داد دست

 

چون شیطان‌های انسان نمای زیادی وجود دارد، پس نباید به هر کس دست دوستی داد.

آرایه: کنایه (دست ندادن: دوست نشدن) - جناس ناقص (هست و دست) - واج آرایی (صامت «س»)

 

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۱۶ کتاب درسی)

 1- معادل معنایی واژگان زیر را از متن درس بیابید.

* ابر (میغ)

* آسوده (فارغ)

* چیره دست (حاذق)

* مردان کامل (اَبدال)

2- دربارۀ کاربرد کلمۀ «را» در بیت زیر توضیح دهید. هدیه‌ها می‌داد هر درویش را   تا بیابد نطق مرغ خویش را

  در مصراع اول در جایگاه حرف اضافه به کار رفته به معنی «به» و در مصراع دوم نشانه مفعول است.

3- دربارۀ تحوّل معنایی کلمۀ «سوداگران» توضیح دهید.

 سوداگر در گذشته به معنای «تاجر و بازرگان» به کار می‌رفته است، اما امروزه در معنی به کار می‌رود و به کسانی اطلاق می‌شود که در کار «مواد مخدر و قاچاق» هستند.

4- پسـوند «وش» در کلمۀ «خواجه وش» به چه معناسـت؟ دو واژۀ دیگر که این پسـوند را دارا باشند، بنویسید.

وش به معنای شباهت است و خواجه‌وش یعنی مانند خواجه

مهوش، پریوشقلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۱۶ کتاب درسی)

 1- کنایه‌ها را در بیت هشتم بیابید و مفهوم آنها را بنویسید. ریش بر کندن (ناراحت بودن)، آفتاب زیر میغ رفتن (نابود شدن، از بین رفتن)

2- مؤثّرترین شیوه‌ای که مولوی در«مثنوی معنوی» از آن بهره می‌گیرد، « تمثیل» است. تمثیل معنای «تشـبیه کردن» و «مَثَل آوردن» اسـت و در اصطلالح ادبی، آن اسـت که شـاعر یا به نویسـنده برای تأیید و تأکید بر سـخن خویش، حکایت، داستــان یا نمونه و مثالی را بیان کند تـا مفاهیم ذهنی خود را آسـان‌تر بـه خواننده انتقال دهد.

*اکنون ارتباط محتوای این درس را با تمثیل به کار گرفته شده، توضیح دهید.

 مولوی برای بیان روشن این مطلب که نباید با مقایسۀ نابجا و داوری‌های سطحی و غیر منطقی به نتایج نادرست رسید، از تمثیل بهره برده است.

3- در بیت ششم درس، کلمات «چرب» و «ضرب» در یک حرف اختلاف دارند و آرایۀ «جناس ناهمسان» (ناقص) را دربردارند. کلماتی نظیر «روان» (روح) و روان (جاری) که جز معنی، هیچ گونه تفاوتی از دید آوایی و نوشتاری با هم ندارند، «جناس همسان» (تام) را پدید می‌آورند؛ مثال:

  از متن درس، نمونه‌هایی برای انواع جناس بیابید.

جناس ناهمسان (ناقص): دلق و خلق - آب و ناب

جناس همسان (تام): شیر و شیرقلمرو فکری (صفحهٔ ۱۱۷ کتاب درسی)

 

1- بیت زیر، بر چه مفهومی تأکید دارد؟ هر دو نی خوردند از یک آبخور   این یکی خالی و آن پر از شکر

 

 این که حقیقت یکی است ولی درک و برداشت از آن، به چگونگی بهره مندی ما از آن بستگی دارد. و اینکه ظاهر یکسان داشتن و از یک آبشخور تغذیه کردن دلیل بر آن نیست که باطن هم یکی باشد؛ زیرا موارد زیادی هست که با وجود تشابه ظاهری، بسیار با هم متفاوت و حتی ضد یک دیگرند.

2- مولوی در بیت زیر، آدمی را از چه چیزی برحذر می‌دارد؟ چون بسی ابلیس آدم روی هست    پس به هر دستی نشاید داد دست

 از دوستی با افراد ناشایست و اعتماد کردن به آنها

3- استنباط خود را از شعر زیر بنویسید و آن را با داستان «طوطی و بقال» بسنجید. معرفـت زیـن جـا تفاوت یافته اسـت   این یکی محراب و آن بت یافته است

چـون بتـابد آفتـاب معـرفـت   از سپــهرِ ایـن رهِ عـــالی صفـــت

هـر یکـی بینا شـود بـر قـدر خویش   باز یابـد در حقیقـت صـدر خویـش

    عطّا

 

 برداشت و تعبیر هر کس از حقیقت، به اندازۀ درک اوست. علت اینکه انسان‌ها معبود و خدایشان متفاوت است، این است که به درک درست و معرفت کامل دست نیافته‌‌اند. اگر انسان‌ها به شناخت و معرفت درست برسند، هر کس به جا و موقعیت خویش پی برده و از حقیقت حال خویش آگاه می‌شود. آنگاه می‌تواند معبود و معشوق حقیقی را بشناسد. در داستان طوطی و بقال نیز اگر طوطی به معرفت دست می‌یافت، آن مقایسۀ خنده‌آور مطرح نمی‌کرد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 11:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

بازديد: 4705
پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

معنی شعر :

چو آگاه شد دخترِ گُژدَهَم

   که سالارِ آن انجمن، گشت کم

 هنگامی که گُرد آفرید آگاه شد که سردار آن سپاه اسیر شد، (فرمانده ندارد)

آرایه: کنایه (کم گشتن: از بین رفتن)

زنی بود بَر سانِ گُردی سوار

   همیشه به جنگ اندرون، نامدار

 زنی مانند یک پهلوان سوارکار که در جنگ کردن معروف و نام آور بود.

آرایه: تشبیه (زن به پهلوان سوار کار)

کجا نام او بود «گُردآفرید»

   زمانه ز مادر، چنین نآورید

 نام این پهلوان زن، گُرد آفرید بود. روزگار چنین پهلوان زنی به خود ندیده بود.

چنان ننگش آمد ز کارِ هُجیر

   که شد لاله رنگش به کردارِ قیر

 آن‌چنان از اسارت هجیر شرمگین شد که رنگ صورتش مثل قیر سیاه گشت.

آرایه: تشبیه (رنگ صورت به مانند قیر)

بپوشید دِرعِ سوارانِ جنگ

   نبود اندر آن کار، جای درنگ

 سواران جنگی زره را بر تن کردند، در جنگ با دشمن هیچ تأخیری جایز نبود.

فرود آمد از دژ به کردار شیر

   کمر بر میان، بادپایی به زیر

 گردآفرید همچون شیری از بالای قلعه به پایین آمد. کمربند خود را بسته و آمادۀ نبرد، بر اسبی چابک سوار شد.

آرایه: تشبیه (گرد آفرید به شیر) - کنایه (کمر بر میان: آماده) - استعاره (بادپا از اسب)

به پیش سپاه اندر آمد چو گرد

   چو رعدِ خروشان یکی ویله کرد

 به سرعت به نزد سپاه رفت و همچون رعد و برقی خشمگین فریاد زد.

آرایه: تشبیه (گردآ‏رید به گَرد و رعد) - جناس ناقص (کرد و گَرد)

که گُردان کدام‌اند و جنگ آوران

   دلیران و کارآزموده سران

 من تنها خداوند یکتا را می‌پرستم حتی اگر با شمشیر ستم گردن مرا بزنی.

آرایه: مراعات نظیر (گُردان، جنگ‌آوران، دلیران، سران)

چو سهراب شیر اوژن، او را بدید

   بخندید و لب را به دندان گزید

 هنگامی که سهراب شیرافکن او را دید خندید و با حالت تمسخر لب‌هایش را به دندان گرفت.

آرایه: تشبه (سهراب به شیر)

بیامد دمان پیش گُردآفرید

   چو دُختِ کمند افگن او را بدید،

 کمان را به زه کرد و بگشاد بر

   نَبُد مرغ را پیش تیرش گذر

 سهراب به سرعت به نزد گُرد آفرید رفت. هنگامی که گُرد آفرید کمند افکن او را دید، کمان را آماده کرد و شروع به تیراندازی کرد؛ تیرهایی که هیچ پرنده‌ای از دست او نمی‌توانست فرار کند.

آرایه: کنایه (نَبُد مرغ را پیش تیرش گذر: بسیار در تیراندازی ماهر بود.)

به سهراب بر، تیرباران گرفت

   چپ و راست، جنگ سواران گرفت

 گُردآفرید به سمت سهراب تیراندازی کرد و از هر طرف با تیر به جنگ با او پرداخت.

آرایه: تضاد (چپ و راست) - مجاز (چپ و راست از همه طرف)

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ

   بر آشفت و تیز اندر آمد به جنگ

 سهراب به او نگاهی کرد و از این کار او احساس ننگ گرد، خشمگین شد و سریع به جنگ با او شتافت.

آرایه: جناس ناقص (جنگ و ننگ)

چو سهراب را دید گُردآفرید

   که بر سانِ آتش همی بر دمید

 سر نیزه را سوی سهراب کرد

   عنان و سنان را پُر از تاب کرد

 گردآفرید هنگامی که دید سهراب همچون آتش، دمنده و خشمگین است، نیزۀ خود را به طرف سهراب گرفت و آماده نبرد شد.

آرایه: تشبیه (سهراب چون آتش) - واج آرایی (صامت «س») - کنایه (مصراع آخر: آماده جنگ شدن) - جناس ناقص (عنان و سنان) - مراعات نظیر (نیزه، سنان)

برآشفت سهراب و شد چون پلنگ

   چو بَد خواهِ او چاره گر بُد به جنگ

 

 

سهراب همچون پلنگی خشمگین آماده پیکار شد زیرا دید که دشمن او در جنگ ماهر و حیله‌گر است.

آرایه: تشبیه: (سهراب به پلنگ)

بزد بر کمربندِ گُردآفرید

   زِرِه بر برش، یک به یک، بَر درید

 نیزه‌اش را بر کمربند او زد و تمام زره را بر تن گُرد آفرید پاره کرد.

چو بر زین بپیچید گُرد آفرید

   یکی تیغ تیز از میان برکشید

 هنگامی که گردآفرید بر اثر ضربه سهراب بر روی زین به تکان افتاد، به سرعت شمشیرش را از کمرش بیرون آورد.

آرایه: مراعات نظیر (زین، تیغ)

بزد نیزه او را به دو نیم کرد

   نشست از برِ اسپ و برخاست گرد

 با ضربه‌ای محکم نیزۀ او را به دو قسمت تقسیم کرد. دوباره بر اسبش سوار شد و از حرکت اسب گرد و غباری به آسمان رفت.

آرایه: جناس ناقص (کرد، گرد) - کنایه (برخاست گرد: سرعت حرکت اسب)

به آورد با او بسنده نبود

   بپیچید ازو روی و برگاشت زود

 گرد آفرید در میدان جنگ توانایی مقابله با سهراب را نداشت، از او روی برگرداند و به سرعت برگشت.

سپهبد، عنان، اژدها را سپُرد

   به خشم از جهان، روشنایی ببرد

 

 

سهراب اختیار خود را به دست اسبش داد و با خشم خود همه را ترساند.

آرایه: استعاره (اژدها از اسب) - کنایه (عنان را سپردن: اختیار را به دست کسی دادن، روشنایی از جهان بردن: ترساندن) - اغراق (مصراع دوم)

چو آمد خروشان به تنگ اندرش

   بجنبید و برداشت خُود از سرش

 هنگامی که با فریاد به نزدیک گردآفرید رسید، با یک حرکت کلاه خود را از سر او برداشت.

رها شد ز بندِ زره موی اوی

   درفشان چو خورشید شد، روی اوی

 موهای گردآفرید از زیر زره بیرون آمد و صورت چون خورشید او نمایان شد.

آرایه: تشبیه (روی او به خورشید) - جناس ناقص (موی و روی)

بدانست سهراب، کاو دخترست

   سر و موی او از درِ افسرست

 سهراب فهمید که او دختر است و وضع ظاهری او نشان می‌دهد که او فرد بزرگی است.

آرایه: مجاز (سر و مو از وجود او)

شگفت آمدش: گفت از ایران سپاه

   چنین دختر آید به آوردگاه؟!

 تعجب کرد و گفت آیا از سپاه ایران باید چنین دختری به میدان جنگ بیاید؟

آرایه: مراعات نظیر (سپاه، آوردگاه)

بدو گفت کز من رهایی مجوی

   چرا جنگ جویی، و ای ماه روی؟

 به گرد آفرید گفت که از دست من خلاص نخواهی شد. زیبارویی چون تو، چرا باید در میدان جنگ باشد؟

آرایه: تشبیه (رو به ماه)

نیامد به دامم به سانِ تو گور

   ز چنگم رهایی نیابی، مشور

 تاکنون شکاری چون تو به دامم نیفتاده است. از دستانم نمی‌توانی فرار کنی، پس فریاد نزن. (تلاش بیهوده نکن)

آرایه: تشبیه (تو مانند گور) - مجاز (چنگ از دست)

بدانست کاویخت گُرد آفرید

   مر آن را جز از چاره درمان ندید

 گردآفرید فهمید که اسیر شده و برای رهایی چاره‌ای جز نیرنگ و فریب ندارد.

بدو روی بنمود و گفت: «ای دلیر

   میان دلیران به کردار شیر،

 دو لشکر، نظاره برین جنگ ما

   برین گرز و شمشیر و آهنگ ما

 کنون من گشایم چنین روی و موی

   سپاه تو گردد پُر از گفت و گوی

 که با دختری او به دشت نبرد

   بدین سان به ابر اندر آورد گرد

 کنون لشکر و دژ به فرمان توست

   نباید بر این آشتی، جنگ جُست»

 گردآفرید صورت خود را به او نشان داد و گفت ای پهلوان و ای کسی که در میان دلیران مانند شیر هستی. هر دو لشکر به این جنگ و نبرد تن به تن ما نگاه می‌کنند. اکنون اگر من صورت و موهای خود را نشان دهم سپاهیان تو حرف‌هایی خواهند زد. که سهراب با یک دختر در میدان جنگید و این چنین تلاش بسیار کرد تا او را شکست دهد. اکنون همۀ سپاهیان من مطیع تو هستند و نباید بعد از این صلح دوباره جنگ کرد.

آرایه: تشبیه (سهراب به شیر) - تکرار (دلیر) - جناس ناقص (روی و موی) - کنایه (گرد به ابرو آوردن: تلاش زیاد کردن) - مجاز (دژ از اهل دژ) - تضاد (جنگ و آشتی) - کنایه (به فرمان بودن: مطیع بودن)

عنان را بپیچید گُرد آفرید

   سمند سرافراز بر دژ کشید

 گردآفرید اسب خود را برگرداند و به سمت دژ حرکت کرد.

آرایه: کنایه (عنان پیچیدن: برگشتن) - تشخیص (سمند سرافراز)

همی رفت و سهراب با او به هم

   بیامد به درگاه دژ، گژدهم

 گردآفرید و سهراب در کنار هم تا نزدیکی دژ آمدند و گژدهم نیز تا در دروازه دژ آمد.

درِ باره بگشاد گُردآفرید

  تنِ خسته و بسته، بر دژ کشید

 گردآفرید دروازه قلعه را باز کرد و جسم خسته و مجروح خود را به داخل قلعه کشاند.

آرایه: جناس ناقص (بسته و خسته) -  مراعات نظیر (دژ و باره)

درِ دژ ببستند و غمگین شدند

   پُر از غم دل و دیده خونین شدند

 اهالی غمگین قلعه دروازه را بستند، در حالی که از ناراحتی و اندوه چشمانشان پر از خون شده بود.

آرایه: کنایه (خونین شدن دل و دیده: ناراحت شدن) - مراعات نظیر (دل و دیده)

ز آزا گُرد آفرید و هجیر

   پُر از درد بودند، بُرنا و پیر

 

 از زخمی شدن هجیر و گردآفرید همۀْ اهل دژ غمگین و ناراحت بودند.

آرایه: مراعات نظیر (آزار، درد) - مجاز (برنا و پیر از همۀ مردم) - تضاد (برنا و پیر)

بگفتند: کای نیکدل شیر زن

   پُر از غم بُد از تو، دل انجمن

 گفتند ای شیر زن پاک دل، همۀ اهل دژ به خاطر تو غمگین و ناراحت بودند.

آرایه: تشبیه (زن به شیر) - مجاز (دل از کل وجود)

که هم رزم جُستی، هم افسون و رنگ

   نیامد ز کار تو بر دوده ننگ

 تو برای پیروزی، هم جنگیدی و هم دست به نیرنگ و فریب زدی اما از این شکست، نام و آوازه خانواده تو لکه‌دار نخواهد شد.

آرایه: جناس ناقص (رنگ و ننگ)

بخندید بسیار، گُرد آفرید

   به باره برآمد، سپه بنگرید

 گردآفرید خندید، آنگاه به بالای قلعه آمد و سپاه را نگاه کرد.

چو سهراب را دید بر پشت زین

   چنین گفت کای شاهِ ترکانِ چین

 چرا رنجه گشتی، کنون بازگرد

   هم از آمدن هم ز دشت نبرد

 هنگامی که گردآفرید سهراب را سوار بر اسب دید به او گفت ای پادشاه ترکان چین. چرا خود را به زحمت انداختی، اکنون از میدان نبرد به سمت خانه‌ات برگرد.

تو را بهتر آید که فرمان کُنی

   رخ نامور، سوی توران کُنی

 تو بهتر است که به حرف من گوش کنی و به سمت توران برگردی.

آرایه: کنایه (فرمان کردن: اطاعت کردن، رخ به سمت جایی کردن: برگشتن)

نباشی بس ایمن به بازوی خویش

   «خورَد گاوِ نادان، ز پهلوی خویش»

 زیاد به قدرت خود مطمئن نباش زیرا انسان نادان همیشه از جانب خودش آسیب می‌بیند.

آرایه: مجاز (بازو از قدرت) - کنایه (مصراع دوم: آسیب دیدن از طرف خود) - ضرب المثل (مصراع دوم

 

کارگاه متــن پژوهــی 

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۰۷ کتاب درسی)

1- به کمک فرهنگ لغت، معانی «برکشیدن» را بنویسید. 

برکشیدن  (بیرون آوردن)2- دربارۀ کاربرد معنایی«بر»، در بیت زیر، توضیح دهید. بزد بر کمربند گُردآفرید

 

 زره بر برش، یک به یک ، بردرید

 

در مصراع اول حرف اضافه است.

 

در مصراع دوم به ترتیب در جایگاه حرف اضافه به معنی پهلو و به عنوان پیشوند فعل به کار رفته است.

 

3- با توجّه به متن درس، زمان فعل‌های زیر را تعیین کنید و معادل امروزی آنها را بنویسید.

 * بدانست: ماضی ساده ، دانست (فهمید).

 * همی رفت: ماضی استمراری ، می‌رفت.

4- در گذر زمان، شکل نوشتاری برخی کلمات تغییر می‌کند؛ مانند: «سپید ←← سفید».

 از متن درس، نمونه‌ای از تحوّل شکل نوشتاری کلمات بیابید و بنویسید.

 

 

  اسپ اسب              کمند افگن کمند افکن            برگاشت برگشت

قلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۰۷ کتاب درسی)

1- واژگان قافیه در کدام بیت‌ها، دربردارندۀ آرایۀ جناس‌اند؟

فرود آمد از دژ به کردار شیر

 

 کمر بر میان، بادپایی به زیر

 

به پیش سپاه اندر آمد چو گرد

 

 چو رعدِ خروشان یکی ویله کرد

 

نگه کرد سهراب و آمدش ننگ

 

 بر آشفت و تیز اندر آمد به جنگ

 

رها شد ز بندِ زره موی اوی

 

 درفشان چو خورشید شد، روی اوی

 

که هم رزم جُستی، هم افسون و رنگ

 

 نیامد ز کار تو بر دوده ننگ

 

2- نمونه‌ای از آرایۀ اغراق را در شعری که خواندید، بیابید.

کجا نام او بود «گُردآفرید»

 

 زمانه ز مادر، چنین نآورید

 

سپهبد، عنان، اژدها را سپُرد

 

 به خشم از جهان، روشنایی ببرد

 

3- مفهوم عبارت‌های کنایی زیر را بنویسید.

* سپهبد، عنان، اژدها را سپرد (افسار اسبش را رها کرد)

*  رخ نامور سوی توران کنی (به سرزمین خود (توران) برگردی)

* لب را به دندان گزید (تعجب کردن، مسخره کردن در این درس)4- یک مَثَل از متن درس بیابید و دربارهٔ معنا و کاربرد آن توضیح دهید؛ سپس با رجوع به امثال و حکم دهخدا، دو مَثَل، معادل آن بنویسید.

خورَد گاوِ نادان، ز پهلوی خویش: این مثل را زمانی به کار می‌برند که کسی ناخواسته یا نادانسته با تکیه بر نیرو و قدرت خود، زمینۀ نابودی خویش را فراهم می‌کند. (هر آسیبی به انسان برسد از ناحیه خودش است.

از ماست که بر ماست و آفت طاووس آمد پرّ او معادل این ضرب المثل هستند.

 

قلمرو فکری (صفحهٔ ۱۰۸ کتاب درسی)

1- دلیل دردمندی و غمگین بودن ساکنان دژ، چه بود؟

شکست و اسارت هجیر (فرمانده دژ) و زخمی شدن گردآفرید در جنگ2- معنا و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید. بـه آورد بـا او بسـنده نبـود

 

 بپیچیـد ازو روی و برگاشـت زود

 

گرد آفرید توان مبارزه با سهراب را نداشت از او روی برگرداند و به سرعت بازگشت.3- فردوسی در این داستان، گردآفرید را با چه ویژگی‌هایی وصف کرده است؟

 پهلوانی، جنگاور، شجاع سوارکار و کمند اندازی ماهر و بی‌مانند، مغرور، وطن‌ پرست، چاره‌ اندیش و حیله‌ گر4- «حماسـه» در لغت به معنای دلاوری و شـجاعت اسـت و در اصطلاح ادبی، شـعری اسـت با ویژگی‌هـای زیر:

* داستانی،

* قهرمانی،

* قومی و ملّی،

*حوادثی خارق العاده

بر پایۀ این توضیح، این درس را با متن روان خوانی «شیرزنان» مقایسه کنید.

شباهت‌ها: هر دو در قالب داستان بیان شده و روایتی از قهرمانی‌ها، پهلوانی‌ها و رشادت‌های ملت آزاده ایران در برابر هجوم دشمنان و متجاوزان به سرزمین‌ شان است.

تفاوت‌ها: از نظر قالب (نثر و نظم) - از نظر سبک بیان و لحن (سبک خراسانی و زمان معیار امروز) - از نظر تصویر صحنه‌های جنگ و ابزارها و شیوه‌های مبارزه

 

درک و دریافت (صفحهٔ ۱۱۰ کتاب درسی)

1- کدام ویژگی‌های شعر حماسی را در این سروده می‌توان یافت؟ دلایل خود را بنویسید.

 زمینه ملی: در آن به آداب و رسوم و اعتقادات مردمش اشاره کرده است و فرهنگ آنها را در مبارزه نشان می‌دهد.

زمینه قهرمانی: از پهلوانان و دلاورانی سخن گفته که سرشتشان با دیگران متفاوت است و از کسی جز خدا نمی‌هراسند.2- یک بار دیگر شعر را با لحن حماسی بخوانید.

 

همچنین پاسخ سایر فعالیت های دروس فارسی 1 دهم را از لینک های زیر ببینید :

حتما نظر بدهید زیر هر کدام .با تشکر

 

 

 

پاسخ تمرین های درس اول فارسی 1 دهم درس از چشمه و سنگ

پاسخ تمرین های درس دوم فارسی 1 دهم درس از آموختن ننگ مدار

پاسخ تمرین های درس هشتم فارسی 1 دهم درس در سایه سار نخل ولایت

پاسخ تمرین های درس نهم فارسی 1 دهم درس غرش شیران

پاسخ تمرین های درس ششم فارسی 1 دهم درس مهر و وفا

پاسخ تمرین های درس هفتم فارسی 1 دهم درس جمال و کمال

پاسخ تمرین های درس سوم فارسی 1 دهم درس سفر به بصره

پاسخ تمرین های درس پنجم فارسی دهم درس کلاس نقاشی

پاسخ تمرین های درس هجدهم فارسی دهم درس عظمت نگاه

پاسخ تمرین های درس هفدهم فارسی دهم درس سپیده دم

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

پاسخ تمرین های درس چهاردهم فارسی دهم درس طوطی و بقال

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

پاسخ تمرین های درس دهم فارسی دهم درس دریادلان صف شکن

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 11:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

بازديد: 5540
پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

 

معنی شعر :

 خروش سواران و اسپان ز دشت

   ز بهرام و کیوان، همی برگذشت

 فریاد پلهوانان و نعرۀ اسب‌ها در میدان جنگ به اوج آسمان رسید.

آرایه: مراعات نظیر (بهرام و کیوان) - اغراق (مصراع دوم) - کنایه (مصراع دوم: به بالاترین حد رسید) همه تیغ و ساعد ز خون بود، لعل

   خروشان دلِ خاک، در زیر نعل

 شمشیر و دست جنگجویان از خون، سرخ شده بود و زمین در زیر نعل اسب‌ها به خروش درآمده بود. برفتند از آن جای، شیران نر

   عقاب دلاور برآورد پر

 پهلوانان شجاع، آن منطقه را ترک کردند و به سمت میدان جنگ حرکت کردند.

آرایه: استعاره (شیران و عقاب: از پهلوان بزرگ) - مراعات نظیر (شیر و عقاب) - جناس (نر و پر) - استعاره (عقاب دلاور: رستم) نماند ایچ با روی خورشید، رنگ

   به جوش آمده خاک، بر کوه و سنگ

 از عظمت سپاه خورشید نیز ترسید و حتی خاک از زیر کوه و سنگ به جوش و خروش آمد.

آرایه: اغراق (هر دو مصرع) - مراعات نظیر (خاک، کوه، سنگ) - کنایه (رنگ از روی پریدن: ترسیدن) به لشکر، چنین گفت کاموسِ گُرد

   که گر آسمان را بباید سپرد

 کاموس پهلوان به سپاهیانش گفت: اگر قرار باشد از آسمان هم بگذرید.

آرایه: اغراق (مصرع دوم)

همه تیغ و گرز و کمند آورید

   به ایرانیان، تنگ و بند آورید

 با تمام توان و قدرت عرصه را بر ایرانیان تنگ و آنها را اسیر کنید.

آرایه: مراعات نظیر (تیغ، گرز، کمند) - کنایه (بند آوردن: اسیر کردن)

دلیری کجا نام او اشکبوس

   همی بر خروشید، برسانِ کوس

 پهلوانی که (کجا به معنای که) نام اشکبوس بود مانند طبل جنگی فریاد برآورد.

آرایه: تشبیه (اشکبوس به کوس) بباید که جوید ز ایران، نبرد

   سر هم نبرد اندر آرد به گرد

 اشکبوس به طرف سپاهیان ایران آمد تا حریف بطلبد و او را شکست دهد.

آرایه: مجاز (ایران از لشکریان) - کنایه (سر به گرد آوردن: شکست دادن) بشد تیز، رُهّام با خود و گبر

   همی گرد رزم اندر آمد به ابر

 رهام سریع با کلاه خود و زره جنگی به سمت اشکبوس رفت، آن‌چنان که گرد و خاک میدان جنگ از حرکت سریع اسب او به آسمان رفت

آرایه: مراعات نظیر (خود، گبر، زره) - جناس (گبر و ابر) - اغراق (مصراع دوم) - مجاز (ابر از آسمان) بر آویخت رُهّام با اشکبوس

  برآمد ز هر دو سپه، بوق و کوس

 رُهام و اشکبوس با هم گلاویز شدند و از هر دو سپاه صدای شیپور و طبل بلند شد.

آرایه: مراعات نظیر (بوق و کوس) به گرز گران، دست برد اشکبوس

   زمین آهنین شد، سپهر آبنوس

 اشکبوس گرز سنگین خود را به دست گرفت و زمین برای تحمل ضربات او همچون آهن و آسمان پر از گردو غبار شد.

آرایه: تضاد (زمین و سپهر) - تشبیه (زمین مانند آهن، سپهر مانند آبنوس) - اغراق (مصراع دوم)

برآهیخت رُهّام، گرز گران

   غمی شد ز پیکار، است سران

 رهام گرز سنگین خود را بیرون کشید و به جنگ با رستم پرداخت و در پی این جنگ، اسب هر دو پهلوان زخمی شد.

آرایه: مراعات نظیر (گرز و پیکار) -  جناس ناقص (سران و گران)

 چو رُهّام گشت از کُشانی ستوه

   بپیچید زو روی و شد سوی کوه

 وقتی رهام از جنگ با اشکبوس خسته شد، از او روی برگرداند. (از جنگ دست کشید و به سوی کوه حرکت کرد.)

آرایه: کنایه (روی پیچیدن از منصرف شدن) - جناس (روی، سوی)

ز قلبِ سپاه اندر آشفت طوس

   بزد اسپ، کاید برِ اشکبوس

 طوس که در مرکز سپاه بود، خشمگین شد. اسبش را هی کرد تا به پیکار اشکبوس برود.

آرایه: کنایه (زدن: هی کردن اسب)

تهمتن بر آشفت و با طوس گفت

   که رُهّام را جامِ باده است جُفت

        رستم خشمگین شد و به طوس گفت که رهّام مرد شراب است، نه مرد جنگ.

آرایه: جناس ناقص (جفت، گفت)

تو قلبِ سپه را به آیین بدار

   من اکنون، پیاده، کنم کارزار

 تو (طوس) فرماندهی مرکز سپاه را به عهده بگیر. من اکنون پیاده به جنگ اشکبوس می‌روم.

آرایه: کنایه (به آیین داشتن: منظم نگاه داشتن)

کمانِ به زه را به بازو فکند

   به بند کمر بر، بزد تیر چند

 کمان آماده خود را به بازو انداخت و چند تیر به بند کمربندش آویخت.

آرایه: مراعات نظیر (کمان، زه، تیر) - جناس (بند و چند)

خروشید: کای مردِ رزم آزمای

   همآوردت آمد، مشو بازِ جای

 فریاد زد که ای پهلوان جنگجو، حریفت به میدان آمد، به عقب بر نگرد.

کُشانی بخندید و خیره بماند

   عنان را گِران کرد و او را بخواند

 اشکبوس خندید و تعجب کرد. اسب را نگهداشت و او را صدا زد.

آرایه: کنایه (عنان را گران کرد: نگه داشتن اسب)

بدو گفت خندان: که نام تو چیست؟

   تنِ بی‌ سرت را که خواهد گریست؟

 با خنده به رستم گفت که نام تو چیست و چه کسی بر تن بی سر تو گریه خواهد کرد.

آرایه: تضاد (خندان و گریستن)

تهمتن چنین داد پاسخ که نام

   چه پُرسی کزین پس نبینی تو کام

 رستم این‌ چنین پاسخ داد که چرا نام مرا می‌پرسی؟ زیرا بعد از این، روی خوشبختی را نخواهی دید.

آرایه: جناس (نام و کام) - کنایه (کام ندیدن، بدبخت شدن)

مرا مادر نام، مرگِ تو کرد

   زمانه مرا پُتک تَرگِ تو کرد

 مادرم نام مرا «اجل اشکبوس» نهاده است و روزگار به دست من تو را از میان خواهد برد.

آرایه: جناس (مرگ و ترگ) - مجاز (ترگ از کل کل وجود)

کُشانی بدو گفت: بی بارگی

   به کشتن دهی سر، به یکبارگی

 اشکبوس به رستم گفت: بدون اسب خودت را یکباره به کشتن می‌دهی.

آرایه: مجاز (سر از کل بدن)

تهمتن چنین داد پاسخ بدوی:

   که ای بیهُده مردِ پرخاشجوی

 پیاده، ندیدی که جنگ آورد

   سر سر کشان، زیر سنگ آورد؟

 رستم این چنین به اشکبوس پاسخ داد که ای جنگجوی بیهوده گر، آیا تاکنون جنگجوی پیاده‌ای را ندیده‌ای که به میدان جنگ برود و دشمنان را نابود کند.

آرایه: موقوف المعانی - کنایه (زیر سنگ آوردن: کشتن) - جناس (جنگ و سنگ)

به شهرِ تو، شیر و نهنگ و پلنگ

   سوار اندر آیند، هر سه به جنگ؟

 آیا در کشور شما پهلوانانی که مثل شیر و نهنگ و پلنگ هستند نیز سواره به میدان جنگ می‌روند؟

آرایه: مراعات نظیر (شیر و نهنگ و پلنگ) - استعاره (شیر و نهنگ و پلنگ از پهلوانان قدرتمند)

هم اکنون تو را، ای نَبَرده سوار

   پیاده بیاموزمت کارزار

 اکنون ای مرد جنگجوی سواره، شیوۀ پیاده جنگیدن را به تو خواهم آموخت.

پیاده مرا زان فرستاد، طوس

   که تا اسپ بستانم از اشکبوس

 طوس به این دلیل مرا پیاده به میدان فرستاده است تا از اشکبوس ، اسب بگیرم.

کُشانی پیاده شود، همچو من

   ز دو روی، خندان شوند انجمن

 اشکبوس همچون من از اسب پیاده شود تا همگان به او بخندند (مسخره‌اش کنند)

آرایه: کنایه (خندان شدن: مسخره کردن)

پیاده، به از چون تو پانصد سوار

   بدین روز و این گرد شش کارزار

 در این روز و روزگار یک جنگجوی پیاده بهتر از پانصد سوار مثل تو است.

آرایه: اغراق (مصراع اول)

کُشانی بدو گفت: با تو سلیح

   نبینم همی جز فسوس و مزیح

 اشکبوس به رستم گفت: من در تو سلاحی جز افسوس و مسخرگی نمی‌بینم.

بدو گفت رستم که تیر و کمان

   ببین تا هم اکنون، سر آری زمان

  رستم به او گفت به تیر و کمان من نگاه کن زیرا اکنون با این تیر و کمان به زندگی‌ات پایان می‌دهم.

آرایه: کنایه (سر آری زمان: کشته شوی) - مراعات نظیر (تیر و کمان) - جناس ناقص (کمان و زمان)

چو نازش به اسپ گرانمایه دید

   کمان را به زه کرد و اندر کشید

 هنگامی که دید اشکبوس به اسبش می‌نازد، کمان را آماده کرد و کشید.

یکی تیر زد بَر برِ اسب اوی

   که اسپ اندر آمد ز بالا به روی

 رستم تیری به سینۀ اسب اشکبوس زد، آن‌چنان که اسب واژگون شد.

آرایه: جناس ناقص (اوی، روی) - کنایه (مصراع دوم)

بخندید رستم، به آواز گفت

   که بنشین به پیش گرانمایه جُفت

 رستم خندید و با صدای بلند گفت که اکنون در کنار دوست عزیزت بنشین.

آرایه: جناس ناقص (گفت، جفت

سزد گر بداری، سرش در کنار

   زمانی بر آسایی از کارزار

 شایسته است که سر اسب را در آغوش بگیری و برای لحظه‌ای از جنگ کردن آسوده باشی.

کمان را به زه کرد زود اشکبوس

   تنی، لرز لرزان و ،رخ، سندروس

 

اشکبوس به سرعت کمان خود را آماده کرد در حالی که از ترس بر خود می‌لرزید و رنگ چهر‌ه‌اش زرد شده بود.

آرایه: کنایه (مصراع دوم) - مراعات نظیر (کمان، زره) - تشبیه (رخ به سندروس) - واج آرایی (صامت «ز»)به رستم بر، آنگه ببارید تیر

   تهمتن بدو گفت: بر خیره خیر

 همی رنجه داری تن خویش را

   دو بازوی و جان بداندیش را

 آنگاه اشکبوس رستم را تیر باران کرد، رستم به او گفت که بیهوده جسم و جان بد ذات خود را اذیت می‌کنی.

آرایه: مراعات نظیر (تن، بازو) - تضاد (تن و جان)تهمتن به بندِ کمر، بُرد چنگ

   گُزین کرد یک چوبه تیر خدنگ

 رستم دست به بند کمربندش برد و یک تیر از جنس چوب خدنگ انتخاب کرد.

یکی تیرِ الماس پیکان، چو آب

   نهاده بر او، چار پرِّ عقاب

 تیر تیز و برنده که نوک آن آبدیده و چهار پر عقاب در انتهای آن قرار داده بود.

آرایه: تشبیه (تیر به آب) - اضافه‌ی تشبیهی (تیر الماس)کمان را بمالید رستم، به چنگ

   به شَست اندر آورده، تیرِ خدنگ

 رستم كمان را در دست گرفت و تیر را که از جنس چوب خدنگ بود (بسیار محکن بود) - داخل شست قرار داد.

بزد بَر بَر و سینۀ اشکبوس

 

 سپهر آن زمان، دست او داد بوس

 رستم تیر را بر سینه و پهلوی اشکبوس زد و به این خاطر آسمان بر دستان رستم بوسه زد.

آرایه: جناس تام (بر: حرف اضافه، بر: پهلو) - مراعات نظیر (بر و سینه) - تشخیص (یوسۀ سپهر) - اغراق (مصراع دوم) - واج آرایی (صامت «س»)

کُشانی، هم اندر زمان، جان بداد

   چنان شد، که گفتی ز مادر نزاد

 اشکبوس در همان لحظه جان داد آن‌چنان که گویی هرگز از مادر متولد نشده بود.

آرایه: اغراق (مصراع دوم)

 

کارگاه متــن پژوهــی

قلمرو زبانی (صفحهٔ ۱۰۰ کتاب درسی)

 

1- بیت زیر را پس از مرتّب سازی اجزای کالم، به نثر ساده برگردانید.

   بشد تیز، رهام با خود و گبر            همی گرد رزم اندر آمد به اب

2- وقتی می‌گوییم «بهار»، به یاد چه چیزهایی می‌افتید؟

درخت، گل، شکوفه، جوانه، شکفتن و... از چیزهایی هستند که به ذهن می‌رسند و به صورت یک مجموعه یا شبکه با هم می‌آیند؛ به این گونه شبکه‌ها یا مجموعه‌ها «شبکۀ معنایی» می‌گویند.

اکنون معنای هر واژه را بنویسید؛ آنگاه با انتخاب کلماتی دیگر از متن درس، برای هر واژه، شبکۀ معنایی بسازید.

گرز ←←  معنا:                                    کیوان ←←  معنا:

گرز ←←  شبکه معنایی:                         کیوان ←←  شبکه معنایی:

3- در تاریخ گذشتۀ زبان فارسی، گاهی یک «متمّم» همراه با دو حرف اضافه به کار می‌رفت؛ مانند:

      بگیر و به گیسوی او بر، بدوز (= برگیسو)     به نیک اختر و فال گیتی فروز

در این درس، نمونۀ دیگری برای این گونه کاربرد متمّم پیدا کنید.

 به بند کمر بر، بزد تیر چند       به رستم بر، آنگه ببارید تیر

4- گاهی در برخی واژگان مصوّت «ا» به مصوّت «ی» تبدیل می‌شود؛ مانند؛

* رکاب ←←  رکیب

* حجاب ←←  حجیب

به این شکل‌های تغییر یافته، کلمات «مُمال» گفته می‌شود.

* چند کلمۀ ممال در متن درس بیابید و بنویسید.

  مزاج ←←  مزیح      سلاح ←←  سلیحقلمرو ادبی (صفحهٔ ۱۰۱ کتاب درسی)

 

1- مفهوم کنایی هریک از عبارت‌های زیر را بنویسید.

* عنان را گران کردن: متوقف کردن اسب

* سر هم نبرد به گرد آوردن: شکست دادن و کشتن حریف

2- یکی از آداب حماسه، رجزخوانی پهلوانان دو سپاه است. کدام ابیات درس می‌توانند نمونه‌هایی از این رجزخوانی باشند؟ بیت‌های 18 تا 32

3- هرگاه در بیان ویژگی و صفت چیزی، زیاده روی و بزرگ‌نمایی شود، در زبان ادبی به این کار «اغراق» می‌گویند. این آرایه در متن‌های حماسی کاربرد فراوان دارد؛ مانند:

 

شود کوه آهن چو دریای آب

 

 اگر بشنود نام افراسیاب

 

 

از متن درس، دو نمونه از کاربرد «اغراق» را بیابید و آن را توضیح دهید.

 

خروش سواران و اسپان ز دشت

 

 ز بهرام و کیوان، همی برگذشت

 

 

سر و صدا هر چقدر هم زیاد باشد نمی‌تواند به فاصله بسیار زیاد تا سیاره‌ها برسد.

به گرز گران، دست برد اشکبوس

 

 زمین آهنین شد، سپهر آبنوس

 

 

گرز آنقدر نمی‌تواند سنگین باشد که زمین به خاطر تحمل آن مثل آهن شود. چنین چیزی امکان ندارد.

نماند ایچ با روی خورشید، رنگ

 

 به جوش آمده خاک، بر کوه و سنگ

 

 

تعداد سپاهیان هر چقدر زیاد هم باشد نمی‌تواند سبب ترس و رنگ پریدگی خورشید شود، این امر غیر ممکن است.

4- در کدام ابیات، لحن بیان شاعر، طنزآمیز است؟

بخندید رستم، به آواز گفت

 

 که بنشین به پیش گرانمایه جُفت

 

سزد گر بداری، سرش در کنار

 

 زمانی بر آسایی از کارزار

 

پیاده مرا زان فرستاد، طوس

 

 که تا اسپ بستانم از اشکبوس

 

به شهرِ تو، شیر و نهنگ و پلنگ

 

 سوار اندر آیند، هر سه به جنگ؟

 

مرا مادر نام، مرگِ تو کرد

 

 زمانه مرا پُتک تَرگِ تو کرد

 

بدو گفت خندان: که نام تو چیست؟

 

 تنِ بی‌ سرت را که خواهد گریست؟

 

قلمرو فکری (صفحهٔ ۱۰۱ کتاب درسی)

 

1- چرا رستم از رهّام برآشفت؟

به خاطر شکست از اشکبوس و گریختن به سمت کوه

2- به نظر شما، چرا رستم پیاده به نبرد، روی آورد؟

برای تحقیر حریف و نشان دادن قدرت جنگاوری خود - خستگی اسبش رخش و...

3- بر پایۀ این درس، چند ویژگی برتر رستم را بنویسید. برخورداری از نیروی جسمانی، شجاعت و روحیۀ جنگاوری و مهارت در استفاده از ابزار نبرد.

4- از دید روحی - روانی چه ویژگی‌هایی در کلام فردوسی هست که ما ایرانیان بدان می‌بالیم؟

 در کلام فردوسی مظاهر میهن دوستی، فداکاری و جنگ با تباهی‌ها و سیاهی‌ها آمده است و نیز بر آزادگی، فضیلت، شرافت، دادگری و آزادمنشی تأکید شده است

 

همچنین پاسخ سایر فعالیت های دروس فارسی 1 دهم را از لینک های زیر ببینید :

حتما نظر بدهید زیر هر کدام .با تشکر

 

 

 

پاسخ تمرین های درس اول فارسی 1 دهم درس از چشمه و سنگ

پاسخ تمرین های درس دوم فارسی 1 دهم درس از آموختن ننگ مدار

پاسخ تمرین های درس هشتم فارسی 1 دهم درس در سایه سار نخل ولایت

پاسخ تمرین های درس نهم فارسی 1 دهم درس غرش شیران

پاسخ تمرین های درس ششم فارسی 1 دهم درس مهر و وفا

پاسخ تمرین های درس هفتم فارسی 1 دهم درس جمال و کمال

پاسخ تمرین های درس سوم فارسی 1 دهم درس سفر به بصره

پاسخ تمرین های درس پنجم فارسی دهم درس کلاس نقاشی

پاسخ تمرین های درس هجدهم فارسی دهم درس عظمت نگاه

پاسخ تمرین های درس هفدهم فارسی دهم درس سپیده دم

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

پاسخ تمرین های درس چهاردهم فارسی دهم درس طوطی و بقال

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

پاسخ تمرین های درس دهم فارسی دهم درس دریادلان صف شکن

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 10:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

بازديد: 18443
پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

 پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

معنی درس :

به خون، گَر کِشی خاک من، دشمن من

   بجوشد گُل اندر گُل از گلشن من

 ای دشمن، اگر سرزمین مرا غرق در خون کنی باز دوباره از باغ و گلزار من گل می‌روید.

آرایه: تکرار (گل) - واج آرایی (صامت «گ» و «ن») - استعاره (گلشن استعاره از سرزمین) تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی

   جدا سازی ای خصم، سر از تن من

 ای دشمن اگر بدنم را بسوزانی و یا با تیر مرا هدف بگیری و حتی سرم را از تنم جدا کنی.

آرایه: جناس ناقص (بسوزی و بدوزی) - مجاز (سر از کل بدن) کجا می‌توانی، ز قلبم رُبایی

   تو عشق میان من و میهن من؟

 هرگز نمی‌توانی عشق میان من و میهنم را از قلبم بگیری. من ایرانی‌ام آرمانم شهادت

   تجلّیِ هستی است، جان کندن من

 

من یک ایرانی هستم و آرزویم شهادت است. شهادت من آشکار کنندۀ هستی و بودنِ من است.     

آرایه: کنایه (جان کندن کنایه از کشته شدن) مپندار این شعله، افسرده گردد

   که بعد از من افروزد از مَدفَن من

 فکر نکن که این شعلۀ عشق خاموش شود، هرگز! زیرا بعد از مرگ من از قبرم شعله‌ ور خواهد شد.

آرایه: استعاره (شعله از عشق) - مراعات نظیر (شعله، افزوده) نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش

   بتازد به نیرنگ تو، تو سن من

  نه با تو صلح و سازش می‌کنم و نه از تو خواهش و تمنا خواهم کرد، بلکه این روح نا آرام من بر حیله و نیرنگ تو خواهد تاخت.

آرایه: سجع متوازی (سازش، خواهش) کنون رودِ خلق است، دریای جوشان

   همه خوشۀ خشم شد خرمن من

 اکنون سیل جمعیت مردم به دریای خروشانی تبدیل شده است و تمام وجود من نیز لبریز از خشم و خروش است.

آرایه: مراعات نظیر (رود و دریا، خوشه و خرمن) - تشبیه (خلق به دریا، خرمن به خوشه) من آزاده از خاکِ آزادگانم

   گل صبر، می‌پرورد دامن من

 من انسانی آزاده از سرزمین آزادگان هستم و دامان من محل رویش صبر است.

آرایه: مجاز (دامن مجاز از وجود من) (خاک مجاز از کشور) - اضافۀ تشبیهی (گل صبر) جز از جامِ توحید، هرگز ننوشم

   زنی گر به تیغ ستم گردن من

 من تنها خداوند یکتا را می‌پرستم حتی اگر با شمشیر ستم گردن مرا بزنی.

آرایه: مراعات نظیر (جام و نوشیدن) - مجاز (گردن مجاز از کل وجود)


 قلمرو زبانی (صفحهٔ ۸۴ کتاب درسی)

1- برای واژۀ «افسرده» دو معادل معنایی بنویسید.

 غمگین - پژمرده -  اندوهگین

2- اجزای هر جملۀ بیت زیر را در جدول قرار دهید.

مـن ایرانیـم، آرمانـم شـهادت

  تجّلیِ هسـتی اسـت، جانکندن من تجل

  

 نهاد

  من

گزاره

 ایرانیم (ایرانی هستم)

نهاد

 آرمانم (آرمان من)

گزاره

 شهادت (شهادت است)

نهاد

 جان کندن من

گزاره

 تجلی هستی است

 

3- در بیت زیر، ضمیر «_َ_م» به ترتیب، در نقش دستوری  مضاف‌الیه و مفعول  قرار گرفته است.

تنـم گـر بسـوزی بـه تیـرم بـدوزی

   جدا سـازی ای خصم، سر از تن من ...

  

قلمرو ادبی (صفحهٔ ۸۴ کتاب درسی)

1- «مشبّه» و «مشبّه به» را در هر تشبیه معیّن کنید.

«کنون رود خلق است، دریای جوشان   همه خوشۀ خشم شد، خرمن من»

 مشبه: خلق           مشبه به: رود

مشبه: رود خلق     مشبه به: دریای جوشان

مشبه: خرمن        مشبه به: خوشۀ خشم

2- این سروده را از نظر قالب و مضمون با شعر«مهر و وفا» مقایسه کنید.

 قالب هر دو شعر «غزل» است. با این تفاوت که از نظر مضمون غزل «مهر و وفا» عاشقانه - عارفانه است اما محتوای «خاک آزادگان»، حماسی و میهن پرستانه است.

3- در شعری که خواندید، واژه‌های «خاک» و «شعله» در کدام مفهوم مجازی به کار رفته‌اند؟

خاک: کشور     شعله: عشق

4- گاهی اجزای کلام، برای تأثیر بیشـتر سـخن در زبان ادبی، بنابر تشـخیص شـاعر یا نویسـنده جابه جـا می‌شـود؛ ماننـد مصـراع «گلِ صبر، می‌پرورد دامـن من»، که مفعـول و فعل بر نهاد، مقدّم شـده اسـت تا شـیوایی و رسـایی کلام بیشـتر شـود؛ به این گونه بیان، «شـیوۀ بلاغی» می‌گویند.

* نمونه‌ای از کاربرد شیوۀ بلاغی را در متن درس بیابید و آن را توضیح دهید.

در مصراع «زنی گر به تیغ ستم، گردن من»، فعل بر متمم و مفعول جمله، مقدم شده است. اگر گردن من (را) به تیغ ستم‌ زنی.

در مصراع «همه خوشۀ خشم شد خرمن من»، مسند و فعل بر نهاد مقدم شده است. خرمن من همه خوشۀ خشم شد.

قلمرو فکری (صفحهٔ ۸۵ کتاب درسی)

1- در کدام بیت، بر مفهوم «یگانه پرستی» تأکید شده است؟

جز از جامِ توحید، هرگز ننوشم

   زنی گر به تیغ ستم گردن من

 

2- مضمون بیت‌های دوم و سوم را با سرودۀ زیر مقایسه کنید.

تا زَبَر خاکی ای درخت تنومند   مگسل از این آب و خاک ریشهٔ پیوند

    ادیب الممالک فراهانی

همۀ این بیت‌ها بر میهن دوستی و عشق به وطن تأکید دارند.

3- در کدام بیت، به مفهوم آیۀ شـریفۀ «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اَمْوَاتًا َبلْ اَحْیَاء عِندَ رَبّهِمْ یُرْزَقُونَ» (سورۀ آل عمران، آیۀ 169)اشاره شده است؟

معنی آیه: ای پیامبر، هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند. بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

مپندار این شعله، افسرده گردد

 

 که بعد از من افروزد از مَدفَن من

 4- مقصود از مصراع دوم بیت زیر چیست؟

من آزاده از خاکِ آزادگانم

   گل صبر، می‌پرورد دامن من

همچنین پاسخ سایر فعالیت های دروس فارسی 1 دهم را از لینک های زیر ببینید :

حتما نظر بدهید زیر هر کدام .با تشکر

 

 

 

پاسخ تمرین های درس اول فارسی 1 دهم درس از چشمه و سنگ

پاسخ تمرین های درس دوم فارسی 1 دهم درس از آموختن ننگ مدار

پاسخ تمرین های درس هشتم فارسی 1 دهم درس در سایه سار نخل ولایت

پاسخ تمرین های درس نهم فارسی 1 دهم درس غرش شیران

پاسخ تمرین های درس ششم فارسی 1 دهم درس مهر و وفا

پاسخ تمرین های درس هفتم فارسی 1 دهم درس جمال و کمال

پاسخ تمرین های درس سوم فارسی 1 دهم درس سفر به بصره

پاسخ تمرین های درس پنجم فارسی دهم درس کلاس نقاشی

پاسخ تمرین های درس هجدهم فارسی دهم درس عظمت نگاه

پاسخ تمرین های درس هفدهم فارسی دهم درس سپیده دم

پاسخ تمرین های درس شانزدهم فارسی دهم درس خیر و شر

پاسخ تمرین های درس چهاردهم فارسی دهم درس طوطی و بقال

پاسخ تمرین های درس سیزدهم فارسی دهم درس گرد آفرید

پاسخ تمرین های درس دوازدهم فارسی دهم درس رستم و اشکبوس

پاسخ تمرین های درس یازدهم فارسی دهم درس خاک آزادگان

پاسخ تمرین های درس دهم فارسی دهم درس دریادلان صف شکن

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 9:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 30

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس