سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
غیرطنز: در صف ایستادن می تواند در شرایط و موقعیت های مختلف باشد. می تواند صف بانک یا پمپ بنزین و یا نانوایی باشد. می تواند در روزهای سرد برفی یا در زیر نم باران ، باد و طوفان باشد و یا نه، در زیر نور خورشید ، گرمای تابان و سوزانش باشد یا می تواند در شرایطی دوستانه و با خوبی بگذرد و یا می تواند در شرایط سخت در میان کوهی از مشکلات یا در اوج بیماری و مریضی باشد. اما ما در صف استادن ها بزرگ می شویم. در همان صف مدرسه بگیر تا صف و ترتیب سنگ های قبر در قبرستان. همگی این ها یک فایده و مزیت خوب دارد و نشانگر یک موضوع و نکته ایی به نام نظم و ترتیب که این دنیا برپایه نظم و ترتیب پایه ریزی شده است و تا انتها بر همین اساس به اتمام می رسد. مهم این است که به ما از همان کودکی نظم و صف را آموزش دهند و ما نیز بر همین اساس رشد کنیم و براساس صف و ترتیب از امتیازات بهرمند شویم و حق خودمان را بگیریم و حق هیچکس را زیر پا نگذاریم.
طنز: من همیشه بعد از ظهرها به نانوایی می روم و مجبورم که تا ساعت ها در صف بمانم تا نوبت من برسد و نانی بخرم. چند روز پیش که طبق معمول در صف ایستاده بودم کودکی بازیگوش دیدم که پشت پای آدم ها را می زد و فرار می کرد تا اینکه پیرمردی که در صف بود او را گرفت و برای تنبیه او با خنده تا جایی که جا داشت بچه را ترساند و گوشش را پیچاند تا دیگر این کار را تکرار نکند و درس عبرتی برای دیگران باشد و این کار را دیگر نکند اما در این بین مایی که در صف بودیم کلی خندیدیم و صفی را که کسل کننده بود برایمان جذاب و دینی شد.
ما روزها که در صف می ایستیم بخصوص زمانیکه آفتاب بی رحمانه می سوزد، دقیقا احساس تخم مرغ پخته شده در تابه ی داغ، بهمان دست می دهد! از مدیر و معاون گرفته تا آبدارچی مدرسه هم هرکدام باید یکبار بلندگو را در دست مبارکشان بگیرند و سخنرانی کنند!
خلاصه ما در روزهای آفتابی، آب پز میشویم و روزهای سرد زمستانهم قندیل می بندیم. البته ناگفته نماند که بیشتر وقت ها مهربانی می کنند و ما را به کلاس می فرستند. این روزها انقدر علم پیشرفت کرده است که علت بسیاری از بیماری ها کشف شده؛ شاید در آینده هم علت واریس را ایستادن بیش از حد ما در دوران مدرسه بدانند!
یک بار ورزش همگانی داشتیم و از اداره برای دیدن ورزشمان به مدرسه آمده بودند. ما هم برای این مسابقه ی منطقه ای کلی تلاش کرده بودیم و چند ماهی را در هوای سرد و گرم به تمرین پرداخته بودیم. خلاصه روز مسابقه هوا آفتابی بود و چندساعت در صف ایستاده بودیم. ورزش که شروع شد خیلی خوب پیش رفتیم. اواخر ورزشمان بود که یکهو از بعضی از صف ها چند نفر غش می کردند و از حالت عمودی، افقی می شدند!
آن روز نمی دانستیم بخندیم یا دوستانمان را که از شدت گرما غش کرده بودند را از زمین جمع کنیم! بالاخره ایستادن در صفهم همچین مزایایی دارد!
انشای غیر طنز ایستادن توی صف
قبل از اینکه به کلاس برویم در صف می ایستیم. ایستادن در صف هم قوانینی دارد که عمل کردن به آن باعث ایجاد نظم و هماهنگی صف می شود. با همین ایستادن منظم در صف، ورزش می کنیم تا با حال خوش تری وارد کلاس درس شویم.
هرچند هر از گاهی از ایستادن در صف خسته می شویم ولی با ورود به کلاس و گفت و گو کردن با دوستانمان، خستگی به یکباره از تنمان بیرون می رود. برای مرتب کردن صف هایمان انتظامات مدرسه تلاش می کنند و خود ما هم سعی می کنیم نظم صف را بهم نزنیم.
بدون ایستادن در صف، مدرسه چهره ی مغشوش و آشفته ای به خود می گیرد و مدیر و ناظمی که روی سکو می ایستد و شروع به سخنرانی می کند، با دیدن آشفتگی مدرسه نمی تواند سخنش را با آرامش آغاز کند و به اتمام برساند. پس صف ایستادن خیلی مهم است.
در صف که می ایستیم، دانش آموزان هر کلاسی از هم تفکیک می شوند و به ترتیب وارد کلاسشان می شوند بدون هیچ شلوغی. حتی ایستادن در صف می تواند نشانه ای از اتحاد دانش آموزان هر کلاس باشد. پس ایستادن در صف را دست کم نگیریم!
انشا طنز ایستادن توی صف :
از روزی که به دنیا آمده ام مرا صف نانوایی فرستاده اند.
تابستان ها روزی دوبار صبح ساعت 7 به صف نانوا می رفتم و خواب شیرین نداشتم.
ظهر هم که به غیر از من و سایه ام حتی گنجشکی هم ساعت 3 ظهر بیرون نیست من صف نانوا می رفتم.
شهر ما ساعت 3 نانوایی شروع به کار می کند تا ساعت 4.
بسیار هم شلوغ است.
جلوی آن آفتاب سوزان و ایستادن توی صف بیست نفری در نانوا زندگی را به من شیرین کرده !
زمستان ها هم ساعت 7 صبح که تا به نانوا می روم و برمیگردم قندیل می بندیم.
مجیورم از خواب شیرین زمستان هم بگذرم و برم ایستاده در صف نانوایی باشم.
ظهر هم ساعت 3 جلوی باران و برف به صف می رفتم و تا بر میگشتم به اندازه یک رودخانه آب در لباسم جمع شده بود.
انشا غیر طنز ایستادن توی صف :
در هرجایی صف لازم است و ایستادن در صف از قدیم بوده و خواهد بود.
صف نانوایی ، صف پمپ بنزین ، صف بانک و صف کلاس و …
ایستادن در صف حوصله و صبر می خواهد و کار زیبا و پسندیده ای است.
صف ایستادن قوانین دارد مثل قوانین صف کلاس که صف باعث ایجاد نظم و هماهنگی میشود.
تصویر یک مدرسه بدون صف و نظم داشته باشید که چقدر چهره ای نامناسب دارد.
هنگام ایستادن در صف همه ی دانش آموزان به تفکیک باید وارد کلاس شوند. خیلی زیباست.
ایستادن در صف امری ذاتی است که ما انسان ها دوست داریم.
موضوع انشا: ایستادن توی صف (طنز)
انشای طنز:
ما روزها که در صف می ایستیم بخصوص زمانیکه آفتاب بی رحمانه می سوزد، دقیقا احساس تخم مرغ پخته شده در تابه ی داغ، بهمان دست می دهد! از مدیر و معاون گرفته تا آبدارچی مدرسه هم هرکدام باید یکبار بلندگو را در دست مبارکشان بگیرند و سخنرانی کنند! خلاصه ما در روزهای آفتابی، آب پز میشویم و روزهای سرد زمستان هم قندیل می بندیم. البته ناگفته نماند که بیشتر وقت ها مهربانی می کنند و ما را به کلاس می فرستند. این روزها انقدر علم پیشرفت کرده است که علت بسیاری از بیماری ها کشف شده؛ شاید در آینده هم علت واریس را ایستادن بیش از حد ما در دوران مدرسه بدانند! یک بار ورزش همگانی داشتیم و از اداره برای دیدن ورزشمان به مدرسه آمده بودند. ما هم برای این مسابقه ی منطقه ای کلی تلاش کرده بودیم و چند ماهی را در هوای سرد و گرم به تمرین پرداخته بودیم. خلاصه روز مسابقه هوا آفتابی بود و چندساعت در صف ایستاده بودیم. ورزش که شروع شد خیلی خوب پیش رفتیم. اواخر ورزشمان بود که یکهو از بعضی از صف ها چند نفر غش می کردند و از حالت عمودی، افقی می شدند! آن روز نمی دانستیم بخندیم یا دوستانمان را که از شدت گرما غش کرده بودند را از زمین جمع کنیم! بالاخره ایستادن در صف هم همچین مزایایی دارد!
انشای غیر طنز:
قبل از اینکه به کلاس برویم در صف می ایستیم. ایستادن در صف هم قوانینی دارد که عمل کردن به آن باعث ایجاد نظم و هماهنگی صف می شود. با همین ایستادن منظم در صف، ورزش می کنیم تا با حال خوش تری وارد کلاس درس شویم. هرچند هر از گاهی از ایستادن در صف خسته می شویم ولی با ورود به کلاس و گفت و گو کردن با دوستانمان، خستگی به یکباره از تنمان بیرون می رود. برای مرتب کردن صف هایمان انتظامات مدرسه تلاش می کنند و خود ما هم سعی می کنیم نظم صف را بهم نزنیم. بدون ایستادن در صف، مدرسه چهره ی مغشوش و آشفته ای به خود می گیرد و مدیر و ناظمی که روی سکو می ایستد و شروع به سخنرانی می کند، با دیدن آشفتگی مدرسه نمی تواند سخنش را با آرامش آغاز و به اتمام برساند. پس صف ایستادن خیلی مهم است. در صف که می ایستیم، دانش آموزان هر کلاسی از هم تفکیک می شوند و به ترتیب وارد کلاسشان می شوند بدون هیچ شلوغی. حتی ایستادن در صف می تواند نشانه ای از اتحاد دانش آموزان هر کلاس باشد. پس ایستادن در صف را دست کم نگیریم!
موضوع انشا: ایستادن توی صف (طنز)
توی خونه داشتم با کامپیوتر بازی میکردم که مامان اومد بهم گفت برو چند تا نون بخر.منم گفتم باشه و بازم مشغول بازی شدم.دوباره مامان اومد بهم گفت و من هر دفعه گفتم میرم ولی خداییش دل کندن از کامپیوتر خیلی سخت بود.خلاصه بعد از صدبار که مامان اومد بهم گفت از کامپیوتر دل کندم و با اعصابی خورد رفتم نونوایی ،عصاب که نداشتم با دیدن صف سه متری نونوایی هم دلم میخواست سرم را بکوبونم به دیوار،خلاصه ایستادم آخر صف هر دو ساعت یه بار هم یه میلی متر حرکت میکردیم.دیگه حسابی کفری شده بودم،حالا اینا به کنار از این زورم میاد که یه مرده اومده میگه صف نونوایه پ ن پ صف دسشویی عمومیه.خلاصه تمام سعیم را کردم که به اعصابم مسلط باشم و تو افکارم غرق شده بودم که یکدفعه احساس کردم اکسیژن این قدر کم شد که الان به دیار باقی میشتابم.یه مرده چاق اومده بود ایستاده بود جلوی من و من قشنگ داشتم بین دو نفر له میشدم.با هر بدبختی بود بهش گفتم آقا ببخشید باید برید آخر صف، مرده برگشت و بهم نگاه کرد و گفت دلم میخواد اینجا وایسم مشکلی داری؟صداش این قدر کلفت بود بای این هیکلی هم که داشت نه تنها لال شدم بلکه خودمم خیس کردم.خلاصه بعد از ساعت ها توی صف ایستادن نوبتم شد و نون خریدم و رفتم خونه و داغی گذاشتم پشت دستم که دیگه نونوایی نرم.
موضوع انشا: ایستادن توی صف (طنز)
من و بچه ها مثل همیشه به مدرسه آمدیم و ازآنجا که زنگ خورده بود،سر صف ایستادیم.نصف صف آفتاب بود.نیم متری این طرف تر ایستادم.صدای فریاد نوروزی،نماینده کلاس آمد:(حاج خانم!برای بار هزارم،درست وایسا) ای بابا،کدام هزارم،من که تازه آمده ام. قیافه پوکر فیسی گرفتم رفت توی صف،اما تا از جلویم رد شد و رفت،دوباره آمدم اینطرف. آخر میدانید؟میگویند آفتاب ساعت 10 تا 2 ظهر باعث سرطان پوست میشود. من هم همان دختری هستم که شب قبل خواب حتما باید ترتیب:فوم صورت،کرم دور چشم،لوسیون و کوفت و زهر مار را انجام بدهم. صدای فریاد سحر آمد:(ای بابا!خسته شدیم؛باز این مدیر گوگولو میاد اینجا غرغر میکنه.) یکدفعه پس گردنی خورد و نزدیک بود با مخ به زمین بایفتد که او را گرفتم.ناظم را پشت سرش دیدم و چشمانم گرد شد :خجالت بکشین؛مدیر گوگولو؟وقتی از نمره انضباطتون 2 نمره کم کردم اون وقت میفهمید. وقتی ناظم رفت مریم در حال افسوس خوردن و غرغر کردن بود. شیما نگاه عاقل اندر صحیفانه ای به سحر انداخت و گفت:(غمت نباشه بابا؛حتی اسمت رو نمیدونه که بخواد ازت نمره کم کنه.) یکدفعه صدای فریاد ناظم را شنیدیم:(درست وایستین تا نمره تون مثل سحر مشرف کم نشه.) دهن سحر اندازه غار علی صدر باز شد.شیما هم کلا رفت ته صف محو شد. همه صف شروع کردند به بالا رفتن.حالا که فکرش را میکنم بیاید با عوامل مدرسه شوخی نکنیم؛ایستادن در صف مانند راه رفتن روی شمشیر است.
موضوع انشا: ایستادن توی صف (طنز)
توی خونه داشتم با کامپیوتر بازی میکردم که مامان اومد بهم گفت برو چند تا نون بخر.منم گفتم باشه و بازم مشغول بازی شدم.دوباره مامان اومد بهم گفت و من هر دفعه گفتم میرم ولی خداییش دل کندن از کامپیوتر خیلی سخت بود.خلاصه بعد از صدبار که مامان اومد بهم گفت از کامپیوتر دل کندم و با اعصابی خورد رفتم نونوایی ،عصاب که نداشتم با دیدن صف سه متری نونوایی هم دلم میخواست سرم را بکوبونم به دیوار،خلاصه ایستادم آخر صف هر دو ساعت یه بار هم یه میلی متر حرکت میکردیم.دیگه حسابی کفری شده بودم،حالا اینا به کنار از این زورم میاد که یه مرده اومده میگه صف نونوایه پ ن پ صف دسشویی عمومیه.خلاصه تمام سعیم را کردم که به اعصابم مسلط باشم و تو افکارم غرق شده بودم که یکدفعه احساس کردم اکسیژن این قدر کم شد که الان به دیار باقی میشتابم.یه مرده چاق اومده بود ایستاده بود جلوی من و من قشنگ داشتم بین دو نفر له میشدم.با هر بدبختی بود بهش گفتم آقا ببخشید باید برید آخر صف، مرده برگشت و بهم نگاه کرد و گفت دلم میخواد اینجا وایسم مشکلی داری؟صداش این قدر کلفت بود بای این هیکلی هم که داشت نه تنها لال شدم بلکه خودمم خیس کردم.خلاصه بعد از ساعت ها توی صف ایستادن نوبتم شد و نون خریدم و رفتم خونه و داغی گذاشتم پشت دستم که دیگه نونوایی نرم.
موضوع انشا: ایستادن توی صف (طنز)
یه روز جلوی دراتوبوس وایساده بودم و نه راه پیش داشتم نه راه پس که متوجه شدم یه چیز نک تیز در پهلویم فرو می رود به عقب که بازگشتم عصای پیرزنی را دیدم که سعی داشت با ان من را کنار بزند و از طرفی دیگر کسی هم مدام مانتویم را می کشید و کسی هم از پشت مدام مقنعه ام را می کشید و من هم بطور مداوم داشتم دفع حمله می کردم و مشغول به مقاومت بودم و با خود عهد بسته بودم که به هیچ وجه عقب نشینی نکنم و تا اخرین قطره خون هم از جلوی در اتوبوس کنارنروم. ناگهان دیدم سایه ای بزرگ بر روی اندام نحیفم افتاد و صاحب سایه که دقیقا پشت سرم بود با دستش به شانه ام ضربه میزد با ترس و لرز به عقب بازگشتم و نگاه مملوع از ترسم را بر چشمان مشکی از خیره کردم کمی در چشمانم خیره شدو با صدایی نازک و جیغ مانند گفت«دختر خانم از سر راهم کنار برو»بعد هم که دید منی را که هیچ حرکتی از خود نشان نمی دهم و مات و مبخوت مانده بودم که این صدا به این هیکل می خورد یا نه؟هل داد و داخل اتوبوس شد و من با وارد شدن دوباره عصای پیرزن در یهلویم به بیرون از اتوبوس پرتاب شدم و اوتوبوس هم راه افتاد و رفت و من دیگر هیچ وقت دیگر وارد اتوبوس نشدم
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
غیر طنز: تلفن همراه وسیله ایی شخصی است که این قابلیت را به فرد می دهد که تلفن خود را همراه خود به هرجا که می رود ببرد و در همه جا دسترسی به تلفن و ارتباطات و اینترنت را داشته باشد. تلفن همراه وسیله ایی است که زندگی را آسوده تر کرده و دیگر مانند سابق نیازی نیست که حتما تلفن ها ثابت باشند و برای تماس حتما در خانه و یا محل کار بود بلکه الان به آسانی می توان در تمام نقاط چه در کوه، جنگل و چه در خیابان از تلفن استفاده کرد و به آسانی کار خود را پیش برد. با پیشرفت علم و تکنولوژی تلفن همراه نیز پیشرفت کرد و این قابلیت را به تلفن همراه داد که علاوه بر برقراری تماس، امکانات دیگری را نیز شامل شود مانند وصل شدن به اینترنت و دنیای مجازی و هم چنین قابلیت وصل شدن به تلوزیون، رادیو و گوش کردن موزیک ، گرفتن عکس و وسیله ای برای بازی است. به طوری که امروزه تلفن همراه تنها تلفن نیست. بلکه تبدیل به وسیله ایی همه کاره ودست راست انسان شده است
طنز: زمان قدیم وسیله ایی به اسم تلفن همراه وجود داشت که مردم مواقع لازم از آن برای ایجاد ارتباط تلفنی استفاده می کردند اما امروز ه ما وسیله ایی را در دست داریم که نام آن تنها تلفن همراه است که بیشتر قابلیت بازی کردن و گوش کردن موزیک ، ترانه ، وصل شدن به اینترنت ، گشت و گذار در تلگرام ، ایستاگرام ، گذاشتن پست و کامنت را دارد. و تنها کاری که با آن انجام نمی شود تماس گرفتن است. اما نام همراه خود را هم چنان یدک می کشد، زیرا همه آن را همه جا حتی در دستشویی و حمام همراه خود دارند.
این روزها تلفن همراه وسیله ای است علاوه بر ارتباط برقرار کردن با دیگران، بازی همه کاره ای است که می توانی شب و روزت را با آن سپری کنی! هم از تناسب اندامت دور شوی و هم عینکی شوی. آن وقت با شکم گنده و عینکی که هر شیشه اش اندازه یک قابلمه است، زیبا هم به نظر میرسی!!
تلفن همراهآن قدر مزایا دارد که هرچه بگویم باز هم کم است! مثلا در مهمانی که نشسته باشی دیگر لازم نیست بدانی چه کسانی در آن جا حضور دارند! انقدر کله ی مبارکت را سمت تلفنت خم می کنی که ساعاتی بعد خود را در خانه ات می بینی!!
روزها اگر بیرون از منزل باشید حتما صف های خلوت دستشویی عمومی را دیده ای؛ کمی که دور و اطراف آن را نگاه کنی، متوجه میشی که همه سرها به تلفن همراهشان گرم است و خبری از کلیه شان هم ندارند که مبادا سنگ کلیه بگیرند! بعد هم که کارشان اضطراری می شود و مجبورند سرشان را از گوشی بیرون بکشند، آن وقت صف های طولانی دستشویی عمومی را خواهی دید!
تلفن همراه یک مهربانی به خصوصی دارد که شاید در خود آدم ها همچین مهربانی ای پیدا نشود؛ آن هم وقتی است که آن را زنگ میگذاری تا ۶ صبح بیدار شوی ولی با هربار زنگ زدنش، یک پس کله ای به او میزنی و بدون آنکه به او بر بخورد بازهم پشت سرهم زنگ میزند و سر و صدا می کند تا مجبور شوی با چشمان بسته رخت خواب را ترک کنی!
اصلا اگر تلفن همراه نباشد که زندگینمیتوان کرد! زندگی با تلفن همراه! در کوچه و خیابان که نمی توانی بروی و با دیگران مسابقه بدهی اما با همین تلفن همراه می توانی در ۵ دقیقه با هزاران نفر مسابقه بدهی و در آخر هم اگر باختی و دهان به …… گفتن باز کردی، فقط خودت صدای خودت را میشنوی و دعوا و بزن بزن هم راه نمی افتد!
تلفن همراه استفاده های دیگری هم دارد که دیگر جای گفتنش نیست! فقط یادمان باشد که در هنگام غرق شدن در تلفن همراهمان، حواسمان به چشم و شکم و کلیه و جاهای دیگرمان باشد!!!
انشا غیر طنز تلفن همراه
در این دنیای پیشرفته، ما به ابزاری نیاز داریم تا بتوانیم کارهایمان را به سرعت انجام دهیم و در وقتمان صرفه جوییکنیم. یکی از این ابزار، تلفن همراهاست که با آن می توان به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کرد بدون آنکه بخواهیم مسافتی طولانی را طی کنیم.
اگر مطلبی را ندانیم و کسی هم نباشد که از او بپرسیم می توانیم با جستجو کردن آن در اینترنت تلفنمان، کمتر از یک دقیقه جوابمان را پیدا کنیم. با تلفن همراه و امکانات آن هم می توانیم با تکنولوژی آشنا شویم و پیشرفت کنیم هم می توانیم با استفاده نابجا از آن از زندگی روزمره و کارهایمان عقب بمانیم و پس رفت کنیم؛ پس نحوه استفاده از تلفن همراه مهم است.
این تلفن همراه انقدر کارایی دارد که خیلی از کارهای ما را انجام می دهد؛ از ماشین حساب و پیامک گرفته تا حل کردن سوالاتمان. گاهی هم باید مواظب کارایی های زیاد تلفن همراه باشیم چرا که کمک گرفتن بیش از حد از آن هم می تواند ما را تنبل کند هم خلاقیت را از ما دور کند.
با تلفن همراه می توانیم لحظه های شاد و غمگینمان را ثبت کنیم و در آینده آن ها را نگاه کنیم. لحظاتی که دور هم جمع هستیم و می گوییم و می خندیم را می توانیم فیلمبرداری کنیم تا بعد ها از دیدن آن لذت ببریم و لبخند بزنیم. و یا با دوستان و فامیل ها عکس دسته جمعی به یادگار بگیریم.
اگر در اتوبوسیا بیرون از منزل باشیم، در جایی که هیچ سرگرمی ای وجود نداشته باشد، می توانیم با بازی های تلفنمان خود را سرگرم کنیم و از آن بهتر، خواندن کتاببا تلفن است؛ با این کار هم می توانیم سرگرم شویم هم از وقتگرانبهایمان مفید ترین استفاده را کنیم.
در این عصر فناوری، تلفن همراه یکی از پر استفاده ترین ابزار است که نتیجه استفاده از آن به نحوه به کاربرد آن توسط ما بر می گردد. پس از هر چیزی استفاده درست کنیم.
انشا درمورد تلفن همراه (غیر طنز)
اگر سی سال پیش به کسی میگفتید وسیله ای ساخته خواهد شد که بدون اینکه به سیم وصل باشد با آن میتوان ازتباط برقرار کرد بی شک به شما میخندید و با تعجب به شما نگاه میکرد.
اما امروزه یکی از مهمترین وسایل ارتباطی تلفن همراه است و بسیاری از بخش های زندگی ما به ان گره خورده است از پرداخت فیش های آب و برق گرفته تا تماشای تلوزیون و انجام کار های بانکی از طریق تلفن همراه میسر استشماره صد ها و هزاران نفر از دوستان و همکاران را میتوان در آن ذخیره و نگه داری کرد میتواند مانند یک منشی یادداشت ها را برای ما به خاطر بسپارد و در صورت لزوم به ما یاد آوری کند.
تقویم قرآن و انواع کتاب ها را میتوان در آن نگه داری کرد و به راحتی میتوان از آن در هر جایی بهره برد و چون اندازه ی آن کوچک است ما را از نگه داری قفسه های بزرگ و کتاب های قطور بی نیاز میکند.
با تلفن همراه در هر لحظه میتوانیم به دوستان و آشنایان خود دسترسی داشته باشیم و از اخرین اخبار جهان مطلع شویم اما این وسیله با ویژگی منحصر به فرد مضراتی هم دارد:
این دستکاه ممکن است ما را از جمع دوستان و اشنایان دور و منزوی کند و در حالی که در کنار آن ها هستیم از آن ها غافل باشیم
و ضعیفی چشم و امواج سرطان زا و …..
تلفن همراه زندگی امروزه را از خیلی از جهات راحت تر کرده است اما باید توجه داشته باشیم که بیش از حد از آن استفاده نکنیم و همیشه اعتدال را رعایت کنیم.
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
مقدمه:خیلی از ما آدم ها به کلمه ایی به اسم شانس در زندگی اعتقاد داریم و خیلی از ما ادم ها ان را تنه تصورات ذهنی خود می پنداریم و ان را تنها یک اسم تلقی می کنیم.
تنه ی انشا:همیشه گفته اند شانس تنها یک بار در خانه را می کوبد،این خود ما هستیم که با انتخاب ان خود را خوشبخت می کنیم و با رد ان فرصت های خوب را از دست می دهیم.شانس همان معنی فرصت را می دهد زیرا که در زندگی ما فرصت های خوب و عالی کمی رو به رویمان قرار می گیرد و ما باید با بیشترین دقت ان را انتخا ب کنیم و ان را از دست ندهیم.اما همه ی این فرصت ها یک ریسک بزرگ نیز بهحساب می آیند زیرا که اگر در ان درست پیش برویم ،اصطلاحا خوش شانسی اوردیم اما تنها یک لغزش و یک اشتباه کوچک در ان موجب بد شانسی میز شود و امکان دارد با همین اتفاق کل زندگیمان را از دست بدهیم.شانس خوب یا شانس بد داشتن تنها تصورذهنی اشتباهی است که در ذهن خیلی از ما انسان ها وجود دارد.انسان همیشه می تواند خوش شانس باشد و این تنها به هوش و درایت خود او بستگی دارد که کدام یک از فرصت ای زندگی را هوشمندانه انتخاب کند و در ان پیش برود.انسانی همیشه بدشانس است که فرصت های زندگیش را دائم و پشت سرهم از دست بدهد و به امید فردا هایی بهتر زندگی کند.همین فرصت ها هستند که فردای ما را رقم می زنند. با یکجا نشستن و تلاش نکردن قطعاً بد شانس ترین انسان روی کره ی زمین می شویم.
نتیجه گیری:زندگی فراز و نشیب های زیادی دارد. کسی در این زندگی موفق خواهد بود که از این فراز و نشیب ها درس و تجربه بگیرد و در مسیر زندگی گام بردارد.
سایر انشاها درباره شانس :
انشا شانس شماره ۱
موضوع انشا: شانس
قالب انشا: علمی
مقدمه :
واژه شانس چنین معنا شده است : شانس همان اقبال یا بخت است؛ چه بد باشد یا خوب. آنچه بهعنوان شانس رخ میدهد، خارج از کنترل فرد است و بدون توجه به اراده، قصد، یا نتیجهٔ مورد نظر است. دیدگاه فرهنگها نسبت به شانس از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است. برای نمونه، رومیان برای تجسّم شانس به الهه فورتونا معتقد بودند.بخت و شانس از واژههایی است که گاهی در بین مردم بهکار میرود و بیشتر ریشه در ادبیات و شعر و فرهنگ عامه دارد. اما آیا شانس و بد شانسی واقعیت دارد؟
متن انشا:
بیشتر ما انسان ها فکر میکنیم همیشه بدشانسیم و بقیه همیشه خوش شانس!
اما آیا این واقعیت دارد؟
واقعا چند بار از عبارت خوششانس برای «دیگران » و بد شانس برای «خودمان» استفاده کردهایم؟
ما عادت کرده این هر وقت اتفاق خوبی برایمان افتاد بگوییم که نتیجه تلاش و زحمت خودمان بوده است ، اما اگر اتفاق بدی بریمان افتاد بگوییم به خاطر بد شانسی است . شاید دلیلش این باشد که میخواهیم از زیر بار مسئولتی اشتباهاتمان فرار کنیم .
در مورد دیگران اما قضاوت ما کاملا برعکس است .
اگر برایشان اتفاقات خوبی بیافتد میگوییم ببین چقدر فلانی خوش شانس است ، و فراموش میکنیم همان فلانی چقدر برای زندگی و اهدافش تلاش و کوشش کرده است ولی اگر برایش اتفاق بدی بیافتد میگوییم تقصیر خودش است ، احتیاط نکرد ، تنبلی کرد، تلاش نکرد ، تحقیق نکرد.
به همین خاطر است که ما معمولا دیگران را خوش شانس و خودمان را بد شانس میدانیم .
اما بهتر است این را بپذیریم که بیشتر عوامل خارجی ( مشکلات و سختی ها و … ) برای همهی انسانها یکسان است، و ما بر اساس میزان آمادگیمان برای استفاده از فرصتها ، تلاش و کوشش و اراده مان در زندگی و البته خوش بینی و داشتن دید مثبت نیست به خودمان، خوششانسی یا بدشانسی را برای خودمان به ارمغان میآوریم.
نتیجه گیری:
باور داشتن به شانس، یعنی راحت کردن خودمان از پذیرفتن اتفاقاتی که در زندگی مان می افتد .
یعنی قبول نکردن اینکه خودمان مسولیت زندگی خودمان را برعهده داریم.
بیایید به شانس اعتقاد نداشته باشیم.
انشا شانس شماره ۲
موضوع انشا: خوش شانی یا بد شانسی در قالب داستان با مقدمه و نتیجه گیری
قالب انشا: داستانی
مقدمه :
قدیم تر ها اسمش بخت و اقبال بود و حالا شانس صدایش میزنند …
یکی بخت بلندی داشتی و دیگری اقبال شومی ، یکی خوش شانس بود و دیگری بد شانس!
اما ما که از گذشته و آینده و صلاح و مصلحت خودمان و دیگران آگاه نیستیم چطور به خودمان و دیگران برچست خوش شانسی و بد شانسی میزنیم ؟
با من برای خواندن یک داستان زیبا همراه شوید تا معنی سخنانم را متوجه شوید.
متن انشا:
پیر مردی در روستا بود که یک پسر و یک اسب داشت.
روزی اسب پیرمرد فرار کرد همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب بد شانسی آوردی که اسبت فرارکرد! پیرمرد جواب داد:
از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟
همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه! هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت! پیر مرد بار دیگر در جواب گفت:
از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟
فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت:
از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟
وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد احمق! چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد. همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت:
از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟…
انشا شانس طنز
نتیجه گیری:
بله ، همه این بدشانسی یا خود شانسی ها میتواند در موقعیت های مختلف تعریف متفاوتی داشته باشد ، اتفاقی که یک لحظه از نظر شما بد شانسی وحشتناکی است شاید با گذشت زمان به این نتیجه برسید که یک خوش شانسی واقعی بوده است ، پس بد نیست پیش از هر چیز به حکمت خداوند احترام بگذارید و هر اتفاق بد و خوبی کوچکی را نشانه ای از بدشانس بودن یا خوش شانس بودن خود ندانید.
انشا شانس سال نهم
انشا شانس شماره ۳
موضوع انشا: خاطرات یک دختر بدشانس
قالب انشا: خاطره گویی/ داستانی
مقدمه :
آیا شما به شانس اعتقاد دارید ؟
خودتان را انسان خوش شانسی میدانید یا بد شانس ؟
حتی اگر به شانس اعتقاد نداشته باشید حتما با من موافقید که بعضی روزها کمی سخت تر و با اتفاقات سخت تری نسبت به بقیه روزهای سپری میشود که میتواند اسمش بد شانسی با شد یا تصادف و اتفاق .
این انشا خاطرات یک روز سخت من است که برای شما تعریف میکنم.
متن انشا:
نور صبحگاهی که به صورتم تابید، آرام چشمهایم را باز کردم.کمی بهچپ و راست خودم را کشیدم تا بدنم بعد از هشت ساعت در رختخواب بودن کمی نرم تر شود. بعد آرام نیم خیزشدم و در رختخواب نشستم.در این فکربودم که امروز هوا خوب است، حتماً روز خوبی راخواهم داشت ؛ ولیکسی چه می داند امروزشانس با من یار باشد یا نه! هنوزکاملاً خواب از سرم نپریده بود که صدایمادربه گوشمرسید :« وای! چقدر لفت میدی بجنب دیرتمیشه!» سعیکردم سریع تر بهکارهایم برسم تا بهموقع به مدرسه بروم.
انشا شانس کلاس نهم
برای شستن دست و رویم به دستشوئی رفتم که باز صدایمادر به گوشم رسید:«آب از سحر قطع شده از آب داخل لگن استفادهکن!» با صرفه جویی تمام دستورویم را شستم و از دستشویی بیرون آمدم .صبحانه خوردم و موقع لباس پوشیدن یادم آمد که دیروز دکمه یلباسم افتادهبود ! با عجله به دنبال لباس بودم که بپوشم و خودم را به خیابان برسانم اگر ساعت از ۸ می گذشت خط واحد حرکت می کرد و تا آمدن اتوبوس بعدی باید نیم ساعت صبر می کردم.
انشا شانس کوتاه
کفش هایم را پوشیدم؛ هنوز بند هایش رانبسته بودم که سایه ای سنگین را روی سرم احساسکردم وقتی به بالا نگاه کردم صاحبخانه را دیدم که با قامتی ایستاده فقط به من نگاه می کرد همانطور که خودم را با بند کفشم سرگرم می کردم سلام و صبحبخیرگفتم ؛ اما صاحبخانه همان اول صبح توپش پربود و با صدای خشن و کلفت خیلی قاطعانه تأکید کرد که امروز آخرین روز برای پرداخت کرایه خانه استو بدون آنکه چیزیبگوید از جلوی چشمانمگذشت.
انشا شانس نهم
حالا دیگه مطمئن بودم که با تأخیری که رخ داده به اتوبوس نخواهم رسید؛خودم را به خیابان رساندم. تعدادی مسافر ایستاده بودند من نیز آخرصف ایستادم جالب بود اتوبوس ربع ساعت با تأخیر آمد و من با موج افرادی که می خواستند سوار شوند به داخل اتوبوس هُل داده شدم. درتمام مسیر یک لحظه هم نتوانستم بنشینم؛ تمام مدّت دستم به میله وسط اتوبوس بود و با حرکت و ترمز اتوبوس به جلو و عقبمیرفتم. بالاخره به مدرسه رسیدم و تا وقتی زنگ بخورد هم مدام بد بیاری و سختی های پشت سر هم را تجربه کردم .
انشا شانس با مقدمه
امروز واقعاً روز سختی بود.
درتمام این موقعیت ها خدا رو شکر می کردم وقتی لحظهای به این فکر نکرده بودم که این همه بدبیاری ازکم شانسی من است.یعنیمیشه یک روز صبح با صدای لذت بخش پرندهای ازخواب بیدار شوم وپس ازگرفتن دوش صبحگاهی وخوردن صبحانه ای لذیذ سوارماشینم شومصدای آرام موسیقی گوشم رانوازش دهد وپس ازگذشتن از خیابان هاو کوچه های شهر و لذت بردن از طبیعت زیبا به محل کارم برسم و با حضور همکاران فعال وکوشا که هرکدامشان کاملاً وظیفهشناس هستند به کارم برسم و درپایان روز با اعصابی راحت به خانه برگردم .
نتیجه گیری:
حالخودتان قضاوت کنید آیامن بدشانسم؟ آیا من کم شانسم؟ آیا حقیقت دارد که صبح از کدام دنده بیدار شویم ؟ چپ یا راست بودن تأثیری دارد؟ شماچقدر اعتقاد دارید؟
انشای شانس
انشا شانس شماره ۴
موضوع انشا: آیا شانس وجود دارد ؟ آیا شما به شانس و بد شانسی اعتقاد دارید؟
قالب انشا: ساده و روان
مقدمه :
شانس یکی از کلماتی است که بسیاری از ما در زندگی مان بارها و بارها از آن استفاده کرده یا آن را شنیده ایم و تاکنون ضرب المثل های زیادی نیز درباره آن گفته شده است. برخی افراد که مدام در زندگی با مشکلات و اتفاقات بد روبرو می شوند اعتقاد دارند شانس خوبی در زندگی نداشته اند، این افراد بخت و اقبال و شانس را مقصر رخدادهای زندگی خود می دانند و اغلب اوقات از بدشانسی خود گله می کنند و حتی بر این باورند که افراد موفق، داشته های شان را مدیون شانس خوب زندگی شان هستند، چون آن ها خوش شانس هستند!
متن انشا:
به نظر من هیچ چیز در این دنیا شانسی رخ نمی دهد، خداوند به هر انسانی توانایی و استعدادهای خاص خودش را داده و هیچ دو نفری از هر لحاظ شبیه هم نیستند. زندگی براساس قواعد و قوانینی طراحی شده که خداوند برای کائنات در نظر گرفته است. در قانون زندگی کسانی که با بهره گیری از هوش و با تحمل دشواری ها، برای رسیدن به اهداف خود پافشاری می کنند با افرادی که از استعدادهای خدادادی خود به درستی استفاده نمی کنند یا آن را هدر می دهند یکسان نیستند.
انشای شانس طنز
گاهی می گویند: “شانس در خانه فلانی را زده است …” اما این شانس در خانه همه را می زند، همه افراد در زندگی شان با فرصت های بسیار خوبی روبرو می شوند که برخی از این فرصت ها کمال استفاده را کرده و رخدادهای زنجیروار مثبت باعث شکوفایی مالی، علمی و … در آن ها می شود به گونه ای که از دید افراد غریبه تر به نظر می رسد آن ها بسیار خوش شانس هستند.اما برخی دیگر با توجه نکردن به فرصت پیش رو، حتی جلوی فرصت هایی که ممکن بود بعد از آن پیش بیاید را گرفته و به نظر می رسد آدم بدشانسی هستند.
نتیجه گیری:
به طور کلی خداوند عادل همه چیز را به گونه ای چیده که به کسی حتی به اندازه ذره ای ستم نشود، خوشبختی هیچ کس به فقر یا ثروتمند بودن پدر و مادرش، کشوری که در آن متولد شده یا رنگ پوست و زیبایی ظاهری اش نیست، این طور نیست که بگوییم آن کس که زیبا یا در خانواده ثروتمند متولد شده خوش شانس است و بقیه بدشانس بوده اند. این مسئله، انکارنشدنی است و می توان نمونه های آن را با نگاهی به تاریخ و مطالعه زندگی بزرگان علم و هنر به وضوح دید.
انشا درباره شانس
انشا شانس شماره ۵
موضوع انشا: شانس وجود ندارد.
قالب انشا: غیر طنز – علمی
مقدمه :
بیشتر ما به شانس در زندگی معتقد هستیم!
به نظر من شانس وجود ندارد و تنها اراده انسان هاست که حقیقت دارد.
یعنی شناخت به موقع و استفاده از فرصت ها و اراده قوی انسان است که او را در زندگی سعادتمند میکند
نه شانس و اقبال و بخت !!
متن انشا:
بعضی مواقع در زندگی فرصت هایی برای پیشرفت به وجود می آید اما ما آن ها را ندیده می گیریم و عدم موفقیت خود را به بد شانسی ربط می دهیم. اگر فرصت ها را دیدیم اما باز هم نتیجه ای حاصل نشد این از بدشانسی ما نیست، ممکن است کار را در زمان درستی انجام نداده باشیم. برای موفقیت باید تمام جوانب را بسنجیم و دقیقا در زمان درست کارهایمان را انجام دهیم.
انشا نهم صفحه ۲۱ شانس
البته بعضی موارد از اراده انسان خارج می باشد. در این گونه موارد باید مثبت اندیش بود و نهایت تلاش خود را به کار برد. فکر می کنم مثبت اندیش بودن و انجام دادن کارهای خوب برای خود و دیگران از هر چیزی مهم تر است زیرا در این صورت است که اطراف ما پر از انرژهای خوب و مثبت می شود و اتفاقات خوبی برای ما رخ می دهد. اگر اتفاقاتی در زندگی ما رخ داده که از آن به عنوان بد شانسی تعبیر می کنیم باید بدانیم که بعضی وقت ها چیزهایی که می خواهیم ممکن است به مصلحت ما نباشد و خداوند متعال به این موضوع آگاه است. پس نمی توانیم یک موضوع را فقط از دیدگاه خودمان بسنجیم زیرا ممکن است مواردی از چشم ما پنهان مانده باشد.
نتیجه گیری:
در پایان معتقدم انسان خوش شانسی هستم چون خانواده و دوستان خوبی دارم که بودنشان در زندگیم بسیار ارزشمند است. پیش افرادی زندگی می کنم که عاشقانه آن ها را دوست دارم و برای به دست آوردن هر چیزی در زندگی تلاش می کنم و می دانم که رسالت ما در این دنیا خوب زندگی کردن است.
انشا در مورد شانس پایه نهم
انشا شانس شماره ۶
موضوع انشا: معنی شانس و مفهوم آن در فرهنگ دینی
قالب انشا: مذهبی – علمی
مقدمه :
وقتی که در جمعی نشسته اید یا در مراسمی شرکت می کنید.بعضی از مردم درباره شانس یک دختر یا پسر حرف می زنند و می گویند فلانی شانس خوبی دارد و این شانس برای هر کسی پیش نمی آید. اما معنی شانس چیست و آیا وجود بدشانسی و خوش شانسی در افراد واقعیت دارد؟
متن انشا:
اگر به معنای شانس بیشتر توجه کنیم می فهمیم که شانس یک کلمه فرانسوی به معنای فرصت است. اگر به معنای آن توجه کنیم باید این فرصت را برای خود فراهم کنیم و این موقعیت را برای خود هموار کنیم و به قول بعضی ها این شانس را به خود بدهیم که در کارها و مراحل زندگی موفق باشیم. در اصل شانس داشتن یا نداشتن فقط یک تلقین است که بعضی از مردم در فکر و باور خود آن را می سنجند.
انشا در مورد شانس طنز
پس می توانیم بگوییم کسانی که در زندگی تلاش و کوشش می کنند و برای حل مشکلات خود می جنگند تا در زندگی موفق باشند این موفقیت از شانس آنها نیست بلکه بخاطر زحماتی است که در زندگی کشیده اند و حاصل آنرا می بینند.ولی مردم ظاهر بین آن را شانس او طلقی می کنند. همچنان که مفاهیم دینی و قرآنی ما آمده است : هر انسانی در زندگی فرصت های خوبی برای او پیش می آید که باید به نحو احسنت از آنها استفاده کند و این فرصت ها را غنیمت بشمارد.
نتیجه گیری:
پس شانس داشتن یا نداشتن فقط یک واژه است که در بین مردم رواج پیدا کرده و هیچ معنی خاصی ندارد هر کس می تواند شانس داشته باشد و شانس خود را به توجه به تجربیاتی که دارد امتحان کند تا بداند چه اندازه در زندگی موفق است.اگر انسان از روی احساسات کاری کرد که بعدا” پشیمان شد آن را از بد شانسی خود نداند چون خدا به انسان عقل داده تا بیندیشد و فکر کند و خود سرانه عمل نکند و تصمیم نگیرد.پایان .
انشا در مورد شانس کوتاه
انشا شانس شماره ۷
موضوع انشا: شانس یا بد شانسی ، یک باور غلط!
قالب انشا: ساده و کوتاه
متن انشا:
نظر شخصی من درباره ی شانس این است که هیچوقت به طور قاطع نمیتوان گفت که شخصی بسیار خوش شانس است یا بسیار بد شانس !
چون هیچ چیز از اینده معلوم نیست و هر اتفاقی میتواند رخ بدهد که هیچ کس هم از ان خبر ندارد و هیچوقت نمیتواند با قاطعیت تمام بگوید که این اتفاق رخ میدهد یا نه که این کاملا طبیعی است چون همه چیز کاملا شانسی است.
بعضی از مردم نظر کاملا اشتباه و غلطی راجب شانس دارند که اصلا با عقل و منطق جور در نمی اید مثل اینکه بگویید کسی که خیلی پولدار است شانس زیادی داشته و خداوند شانسی وی را پولدار کرده است ولی این کاملا اشتباه است. این شخص حتما پول و مقامی را که داشته با تلاش و کوشش خود به دست اورده است نه شانسی و همچنین این بسیار غلط است که فکر بکنیم کار های خدا شانسی است و برای خوش شانس ها است در کار خدا فقط حکمت و بخشش راه دارد نه چیز دیگری پس هیچوقت فکر نکنید خدا به ادم های خوش شانس لطف دارد.
نتیجه گیری:
هر کس باید در این دنیا برای رسیدن به اهدافش تلاش کند و به خدا توکل داشته باشد . پس شانس و بد شانسی وجود ندارد.
انشا در مورد شانس پایه ی نهم
انشا شانس شماره ۸
موضوع انشا: اعتقاد به شانس
قالب انشا: علمی
مقدمه :
خیلی از ما آدم ها به کلمه ایی به اسم شانس در زندگی اعتقاد داریم و خیلی از ما ادم ها ان را تنه تصورات ذهنی خود می پنداریم و ان را تنها یک اسم تلقی می کنیم.
متن انشا:
همیشه گفته اند شانس تنها یک بار در خانه را می کوبد
این خود ما هستیم که با انتخاب ان خود را خوشبخت می کنیم و با رد ان فرصت های خوب را از دست می دهیم.
شانس همان معنی فرصت را می دهد زیرا که در زندگی ما فرصت های خوب و عالی کمی رو به رویمان قرار می گیرد و ما باید با بیشترین دقت ان را انتخا ب کنیم و ان را از دست ندهیم.اما همه ی این فرصت ها یک ریسک بزرگ نیز بهحساب می آیند زیرا که اگر در ان درست پیش برویم ،اصطلاحا خوش شانسی اوردیم اما تنها یک لغزش و یک اشتباه کوچک در ان موجب بد شانسی میز شود و امکان دارد با همین اتفاق کل زندگیمان را از دست بدهیم.
انشا در مورد شانس برای پایه نهم
شانس خوب یا شانس بد داشتن تنها تصورذهنی اشتباهی است که در ذهن خیلی از ما انسان ها وجود دارد.انسان همیشه می تواند خوش شانس باشد و این تنها به هوش و درایت خود او بستگی دارد که کدام یک از فرصت ای زندگی را هوشمندانه انتخاب کند و در ان پیش برود.انسانی همیشه بدشانس است که فرصت های زندگیش را دائم و پشت سرهم از دست بدهد و به امید فردا هایی بهتر زندگی کند.همین فرصت ها هستند که فردای ما را رقم می زنند. با یکجا نشستن و تلاش نکردن قطعاً بد شانس ترین انسان روی کره ی زمین می شویم.
نتیجه گیری:
زندگی فراز و نشیب های زیادی دارد.
کسی در این زندگی موفق خواهد بود که از این فراز و نشیب ها درس و تجربه بگیرد
و با تلاش در مسیر زندگی گام بردارد.
انشا در مورد شانس با مقدمه
انشا شانس شماره ۹
موضوع انشا: شانس چیست؟ آدم های خوش شانس چه ویژگی هایی دارند؟
قالب انشا: علمی
مقدمه :
شانس چیست؟ آدم های خوش شانس چه ویژگی هایی دارند؟ آیا شانس واقعاً وجود دارد؟ چه نکاتی باعث می شود که یک نفر در زندگی اش خوش شانس باشد؟ و آیا ما می توانیم به صورت ارادی خوش شانس باشیم؟ در این انشا سعی می کنیم به این سوالات و سوالات دیگر در مورد شانس جواب درستی بدهیم.
متن انشا:
آیا شانس یک امر تصادفی است یا نوع تفکر و رفتار ما میتواند روی بخت و اقبالمان تأثیر بگذارد؟
به نظر می آید شانس بیشتر از این که یک امر تصادفی با آموزش و تغییر در سبک زندگی و تفکر قابل دستیابی باشد.
اما چرا بعضیها نسبت به بقیه خوش شانس تر هستند؟
اگر تا به حال برایتان پیش آمده که این سوال را از خود بپرسید، بد نیست دوباره به آن فکر کنید.
انسانها خودشان خوششانسی یا بداقبالی خود را رقم میزنند.
در یک مطالعه علمی به تفاوتهای میان انسانهایی که خودشان را خوششانس یا بدشانس تصور میکنند، پرداخته شده است
اما نتیجه نهایی چیست؟
شانس یک قابلیت جادویی یا حاصل یک تصادف نیست و کاملا تحت تأثیر نحوه تفکر و رفتار ماست.
آدمهایی که از نظر ما “خوششانس”هستند، در واقع به خوبی از عهده انجام این ۳ مورد برآمدهاند:
۱. استفاده از فرصتهای تازه
آنهایی که خودشان را خوششانس میدانند، این توانایی را دارند که به موقع فرصتها را به چنگ آورند و از آنها استفاده کنند.
انسانهای بدشانس درست برعکس عمل می کنند.
آنها به برنامه یکنواخت خود عادت کرده اند و حتی اگر فرصتی برایشان پیش بیاید، از رفتن به سمت آن میترسند.
۲. در انتظار موفقیت
از آنجایی که آدمهای خوش شانس خوشبین هم هستند، انتظار دارند در همه کارها موفق شوند.
این طرز فکر باعث میشود پیشبینیشان درست از آب درآید.
این رویکرد البته همیشه هم جواب نمیدهد .
اما داشتن تفکر مثبت به آنها این قدرت را می دهد که حتی در شرایط سخت هم ناامید نشوند.
در آدمهای بدشانس اما، این بدبینی است که کنترل را در دست می گیرد.
آنها بیشتر مواقع دلمرده و غمگین هستند.
۳. حفظ تفکر مثبت
حفظ تفکر مثبت کلیدی ترین نکته به حساب می آید.
اتفاقات بد برای همه می افتند اما آدمهای خوششانس این توانایی را دارند که دوباره روی پای خود بایستند.
آنها از تجربیات خود درس می گیرند و ادامه می دهند.
چنین رویکردی حتی می تواند بدشانسی را به خوششانسی تبدیل کند.
اما آنهایی که خود را بداقبال می دانند، حتی با کوچکترین مسأله منفی کاملا به هم می ریزند.
آنها مطمئن اند که آینده ای تیره و تار انتظارشان را می کشد و تلاش کردن هیچ فایدهای ندارد.
نتیجه گیری:
در پایان باید اینطور نتیجه گرفت خوش شانسی یا بد شانسی یه امر جادویی نیست بلکه ناشی از طرز تفکر و رفتار و سبک زندگی خود ما آدم هاست. در واقع این که چطور زندگی کنیم و با مشکلات چطور برخورد کنیم و چقدر مثبت یا منفی اندیش باشیم ما را تبدیل به انسان هایی خوش شانس یا بد شانس میکند.
انشا در مورد شانس کلاس نهم
انشا شانس شماره ۱۰
موضوع انشا: پدیده ای به نام شانس
قالب انشا: در قالب زبان غیر رسمی
مقدمه :
با نام خدا انشام رو در مورد پدیده شانس شروع میکنم.
متن انشا:
ایا منطقیه که بگیم من ادم خوش شانسیم یا بد شانس ، نمی دونم ازهرکی هم سوال میکنم نه ردش میکنه و نه قبولش داره.اما من خیلی از وقتا به این پدیده اعتقاد پیدا میکنم ، مثلا بعضی وقت ها بخصوص وقته امتحان ها یکدفعه میبینی یه معجزه میشه و سوالات امتحانم همونایی هستند که خونده بودم و یا یکدفعه یک تقلب از طرفه یکی از بچه های با معرفت کلاس به دست من میرسه و اونجاست که میگم شانس با من یار بوده. یا اینکه وقتی امتحانم یا کاری که میخوام انجام بدم درست و حسابی از پسش بر نمیام میگم شانس نیاوردم یا شانس نداشتم.
انشا در مورد شانس با مقدمه و بدنه و نتیجه
ولی خوب که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که شانس یه پدیده درونی است و به افکار مثبت و منفی خوده انسان بستگی داره ، واینکه میگم شانس اوردم یا نه اونم مربوط به همین افکاره ماست. بعضی وقتا هم به تلاشی که برای انجام کار میکنیم داره مثلا وقتی میبینیم کسی تو کارش موفق تره میگیم چه شانسی اورده طرف ولی فکره اینو نمیکنیم که چقد برای رسیدن به این جایگاهی که هست تلاش کرده و زحمت کشیده و زود ربطش به شانس میدیم .
بعضی وقتا هم شانس و قسمت رو کنارهم میزاریم مثلا وقتی کسی تصادف میکنه و اتفاقی برایش میفته میگیم این اتفاق شانسش بوده ، یا اینکه قسمتش بوده این اتفاق واسش بیفته . اما اینجا به این فک نمی کنیم که اگه اون شخص احتیاط کرده بود شاید این اتفاق برایش نمیفتاد .
انشا در مورد شانس صفحه ۲۱ مهارت نوشتاری نهم
ولی خب بعضی وقتا هم یه اتفاقاتی میفته که خارج از اختیار ماست و اصلا انتظارشو نداریم مثلا برنده شدن یه ماشین ۲۰۰میلیونی در یه قرعه کشی بزرگخوب تو این قضیه باز میشه گفت اون نظرم که گفتم بستگی به افکار و تلاش انسان داره رد میشه ،اخه هرچقد هم بتونم مثبت فک کنم و بگم من برنده میشم قطعا برنده نمیشم و این خودش میتونه یه شانس باشه.
نتیجه گیری:
بیشتر وقت ها شانس به خاطر تلاش و افکار مثبت به سراغ ما میاد ولی مردم میگن ببین چقدر خوش شانس بوده ولی نمیگن چون تلاش کرده و خوش بین بوده موفق شده یا اگه یکی اتفاق بدی براش بیافته نمیگن از روز بی احتیاطی و بی فکری یا تنبلی بوده میگن طرف چقدر بدشانس بوده که این اشتباهه. ولی گاهی یه اتفاقای خارج از اختیار ما برایمون میافته مثل قرعه کشی بانک که شاید واقعا بشه اسمش رو گذاشت خوش شانسی .
انشا در مورد بخت و اقبال
انشا شانس شماره ۱۱
موضوع انشا: خاطرات یک انسان خوش شانس
قالب انشا: داستانی – طنز
از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمیرسید. از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریه ای کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است. هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پی درپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمیکردم! این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهای خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب می بردند.
انشا درباره شانس تخیلی
هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که برم پای تخته زنگ می خورد.هر صفحه ای از کتاب را که باز میگردم، جواب سوالی بود که معلمم از من می پرسید. این بود که سال سوم، چهارم دبیرستان که بودم، معلمم که من را نابغه می دانست منو فرستاد المپیاد ریاضی! تو المپیاد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و یکی از ورقه ها بی اسم بود، منم گفتم اسممو یادم رفت بنویسم!
انشا درباره شانس در زندگی انسان
بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز یک ترم از نگذشته بود که توی راهروی دانشگاه یه عینک پیدا کردم. اومدم بشکنمش که خانمی سراسیمه خودش را به من رسوند و از این که دسته عینکش رو پیدا کرده بودم حسابی تشکر کرد و گفت: نیازی به صاف کردنش نیست زحمت نکشید این شد که هر وقت چیزی از زمین برمی داشتم، یهو جلوم سبز میشد و از این که گمشده اش را پیدا کرده بودم حسابی تشکر میکرد. بعدا توی دانشگاه پیچید: دختر رئیس دانشگاه، عاشق ناجی اش شده، تازه فهمیدم که اون دختر کیه و اون ناجی کیه!
انشا درباره شانس نگارش نهم
یک روز که برای روز معلم برای یکی از استادام گل برده بودم یکی از بچه ها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بیرون، منم سرک کشیدم ببینم کجاست که دیدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما و الان هم استاد شمام!
کسی سوالی نداره؟
انشا درباره شانس طنز
انشا شانس شماره ۱۲
موضوع انشا: داستان خوش شانسی من
قالب انشا: داستانی – طنز
مقدمه :
به نام آن که آفریدگار همه چیز و همه عالم است…
متن انشا:
چند سال پیش من و خانواده ام در یکی شعبه بانک حسابی باز کردیم .
یهو پدرم گفت: خانم چی میشه می شه ما توی قرعه کشی ببریم .
من گفتم آخه پدر من ما اگه شانس داشتیم خواهر و برادر لوک خوش شانس بودیم .
ساعت حول وحوش ساعت ۲۱:۳۰شب بود تلفن همراه من زنگ خورد و پاسخ دادم: بله.
من:آقای محترم من با کسی شوخی ندارم لطفا مزاحم نشوید.
پشت تلفن:خانم هنرمند به خداشوخی نمی کنم اگه باور ندارید لطف کنید بزنید شبکه دو تا متوجه شوید .
من: یه لحظه صبر کنید تلویزیون رو روشن کنم وقتی تلویزیون را روشن کردم دیدم بله .
پشت تلفن:حالا خانم باور کردین من دروغ نمی گم.
نتیجه گیری:
نتیجه میگیریم شانس حتی در خونه آدمای بد شانس هم میاد … البته به ندرت !
انشا درباره شانس کلاس نهم
انشا شانس شماره ۱۳
موضوع انشا: خاطرات یک انسان بد شانس
قالب انشا: داستانی – طنز
شانس از نظر پیرامون ما نشان دهنده نیک بختی واقبال ما و یا باالعکس می باشد.
به افراد ازنظر شانس خوش شانس بد شانس وامروزه خر شانس هم میگویند.
من در جامعهء امروزی جزء انسان های بد شانس هستم واز این رو من داستان یک روز زندگی خود را برای شما باز گو می کنم .
انشا درباره شانس نهم
شب بود خسته بودم می خواستم بخوابم همین که چشمانم را می بستم صدای ازار دهندی زیر گوشم بود چشمانم رو باز کردم دیدم جمعی از پشه ها درست وسط زمستان دارند ویز ویز میکنند درحدی عصابم بهم ریخته بود که میخواستم صبح که پشه ها خوابند برم بالا سرشون ویز ویز کنم دیگ خواب از سرم پرید بود .
رفتم سراغ گوشیم یک لحظه خیلی احساس تنهایی کردم دلم برا دوستانم تنگ شده بود اخه خیلی وقت بود که ندیده بودمشون دبیرمون گفته بود هرچی بخوای میتونی از طریق اینترنت دانلود کنی تصمیم گرفتم دوستامو از اینترنت دانلود کنم اما نشد.
انشا درباره شانس پایه نهم
نمی دونم چرا شارژ گوشیم تموم شد همین که اوردم بزنم به برق ،برق رفت که دیدم ناگهان دارند در می زنند رفتم در رو باز کنم دیدم که برق بزرگتر شو اورده سرم که چرا در شب اوج بالا از برق استفاده کردم خلاصه کار به دعوا و دادگاه کشید تااینکه بالاخرء دست از سرم برداشتند اومدم خونه دیگ ظهر شده بود .
اومدم کمی ناهار بخورم که اشتهام کور شد فکرشم نمی کردم همچنین اتفاقی بیفته مجبور شدم اشتهامو ببرم مدرسه ی نابینایان وقتی وارد مدرسه که شدم بچه ها شپش گرفته بودند ومن این موضوع نمیدونستم و به طور اتفاقی شپش گرفتم رفتمارایشگاه موهامو زدم والانم موهام قهر کردند دیگه نمی خوان دربیان دیگه انقدر من بد شانس و بدبخت بودم که از مشکلاتم فرار کردم والانم گم شدم بنابراین فهمیدم که اونقدر که دلم میگیره شانسم نمیگیره.
امیدوارم شما نیز فهمیده باشید من چقدر بد شانسم .
انشا درباره شانس کوتاه
انشا شانس شماره ۱۴
موضوع انشا: شانس یا بخت و اقبال …
قالب انشا: کوتاه به زبان ساده
مقدمه :
این بار شانس با من یار نبود.
اصلاً من هیچ وقت شانس نداشتم.
کلمات متداولی که عامه مردم در زندگی روزمره خود استفاده می کنند. شانس،بخت،اقبال و …
متن انشا:
نمی دانم؛ شاید شاید حق با آنها باشد ، شاید آری و شاید هم نه
دیدگاههای مختلفی در این مورد وجود دارد که از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است.
البته برخی افراد شانس را گونه معنی می کنند که گویی واقعاً زندگی آنها بر این مبنا استوار شده است،
بعد از هر اتفاقی افکاری در مورد شانس در خود به وجود میآورند که یک زندگی را بر یک ترتیب خاصی بیان میکند.
تقدیر،قسمت،سرنوشت؛ من شانس را اینگونه می شناسم.
در واقع شانس پدیدهای است که ما خودمان به آن روح و جان می دهیم.
اما به نظر من شانس اصلاً وجود خارجی ندارد.
از نظر من خراب کردن امتحان هیچ ارتباطی با شانس بد ندارد.
نتیجه گیری:
ما آمدهایم تا سرنوشت خود را با پندار و رفتارمان بسازیم آری شانس خود ما هستیم.
انشا درباره شانس برای کلاس نهم
انشا شانس شماره ۱۵
موضوع انشا: اعتقاد به خوش شانسی و بد شانسی
قالب انشا: به زبان ساده – غیر طنز
مقدمه :
به نظر من اعتقاد به بدشانسی یا خودشانسی تنها از یک کله پوک برمی آید .
میپرسید چرا ، پس به انشای من توجه کنید.
متن انشا:
از بس این جمله را میگویی کلافه ام کرده ای.
عادت کرده ای بعد هر اتفاق ناخوشایند بگویی چقدر بدشانس بودم هستم و خواهم بود.می گویی من اگر تلاش کنم ،می کنم و خواهم کرد،به جایی نمی رسم نرسیدم و نخواهم رسید.چون بدشانسم اما تو کله پوکی بیش نیستی.چرا اینقدر خودت را بدشانس میدانی؟ مشکل از آنجایی شروع می شود که با دیدگاهی ضعیف و نامناسب به هر اتفاق نگاه می کنی.کله پوکی یعنی علت را پیدا می کنی،راه چاره را هم می دانی،اما آنقدر غرور داری که تقصیر را گردن شانس بیچاره می اندازی.کاری کردی که شانس هم به خود بدشانس می گوید.مشکل های تو ربطی به شانس ندارند.
انشا درباره شانس با مقدمه
از میان تمام کهکشان ها ما در کهکشان راه شیری هستیم،از بین منظومه ها منظومه ما شمسی است.از تمام سیارات ما در سیاره زمین زندگی می کنیم.به این ترتیب تا به خود برسیم باید قاره ها ، کشور ها،شهر ها و … را طی کنیم.در میان تمام کار هایت در یک کار مشکلی پیش می آید که این مشکل در دنیای ما آنقدر کوچک کوچک کوچک است که با دیدگاه و بینش درست اصلا دیده نمی شود. اما توی کله پوک همان مشکل کوچک کوچک کوچک را سه برابر کهشانمان بزرگ میکنی!
دیدگاهت را عوض کن!!!
یادت باشد دیدگاه درست تنها مثبت نیست.
باید بگویم دیدگاه درست مثبت و منفی هر دو نیازند:
یکی هواپیما را میسازد و دیگری چتر نجات را…
نتیجه گیری:
دوست عزیز،باید با دیدگاه مثبت و منفی درست به مشکلات نگاه کنی.کله پوکی را کنار بگذارری و شانس بیچاره و بدبختی که گیر تو افتاده را خوشبخت کنی.حالا اگر جرعت داری باز بگو من بدشانسم!
توجه :
حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر
برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :
زالوها دارای سه آرواره و نیز دارای دندانهای کوچیکی هستند، که این موضوع اولین بار توسط ابن سینا مطرح شده است. لزج، چسبنده و تک جنسیتی هستند که معمولا از لحاظ اندازهای کوچک هستند و اندازه آنها از ۵ سانتیمتر شروع میشود که بعد از تغذیه ۱۵ میلیلیتر از خون طی ۲۰ الی ۲۵ دقیقه که ممکن است حتی تا ۴۵ دقیقه نیز طول بکشد، اندازه آنها میتواند تا ۲۵ سانتیمتر نیز برسد.
استفاده از زالو در پزشکی دو هزار و پانصد سال قبل در ایران، مصر، یونان و روم وجود داشته و رفته رفته به سمت اروپا نیز میل پیدا کرده است. از قرن نوزده استفاده از زالو پیشرفت به سزایی داشته و در تسکین دردهایی از جمله سردرد و نیز در تب، زخمهای عفونی، آبسه، دمل، زخمهای پوستی استفاده میشده است.
استفاده از زالو در پزشکی اگر با رعایت نکات بهداشتی صورت گیرد، هیچ منعی ندارد، چراکه زالو میتواند به عنوان یک ناقل برای انتقال بیماریهای باکتریایی عمل کند. در برخی موارد افراد نسبت به زالو آلرژی نشان میدهند. در هر صورت بروز این موارد خطرناک نیست و روند بهبود آن به سرعت انجام میشود.
نکات ضروری در زمان استفاده از شیوه زالو درمانی
۱٫حساسیت به زالو از موارد بسیار نادر ولی محتمل است.
۲٫در دوران قاعدگی نیز از این شیوه درمانی استفاده نشود.
۳٫ افراد مبتلا به مشکل خود ایمنی نباید از زالو درمانی استفاده کنند.
۴٫اگر فردی مبتلا به بیماری باشد که به واسطه آن با مشکل انعقاد خون روبهرو است باید این مسئله را با درمانگر خود حتما مطرح کند
استفاده از زالو الزاما باید ھمراه با مراقبت پزشک بھداشت کامل و اطلاعاتی از نحوه مصرف زالو باشد . زالوھا باید از مناطق بکر و کاملا طبیعی تھیه شود. زالو باید یک بار بیشتر مصرف نشده باشد هرگز نباید زالو پس از خونخواری دوباره استفاده شود . در قرون ھای پیش احتمال سرایت کم تر بوده است
اما اینک که در در زمان ھای طولانی انجام می شده است , در نتیجه احتمال سرایت بیماری ھا نیز کم تر بوده است عرض چند ساعت با وسایل سریع السیر می توان به اقصی نقاط جھان سفر نمود. در نتیجه ارتباط مردم جهان با یکدیگر , امکان سرایت بیماری ھا بسیار فراتر از گذشته است.
شهاب سنگ به تنهایی تهدید بزرگی برای حیات به شمار می رفت، اما شواهد و قرائن نشان از یک عامل بزرگ آتش فشانی داشتند. فوران های آتش فشانی در هند کنونی، باعث بیرون آمدن سنگ های مذاب و گازهای سوز آور شدند که اسیدی شدن اقیانوس ها را در پی داشت.
این رخدادها اکوسیستم را مدت ها قبل و بعد از برخورد شهاب سنگ از حالت عادی خارج و ناپایدار کردند. اکنون برخی محققان بر این باورند که ضربه حاصل از برخورد شهاب سنگ بر شدت فوران ها نیز دامن زده بود.
دلایل انقراض دایناسورها در اواخر مزوزوئیک:
۱-پیشروی دریاها که باعث نابودی مرداب ها و محیط تغذیه دایناسورها شد.
۲-شیوع برخی بیماری های خاص.
۳ -افزایش تعداد پستانداران تغذیه کننده از تخم دایناسورها
۴-برخورد یک شهاب سنگ بزرگ یا زمین که باعث ایجاد ابر عظیمی از گرد و خاک شد و جلوی تابش نور خورشید را گرفت و به مرگ دایناسورها بر اثر سرمای شدید، منجر شد.
شواهد و مدارک فقط به این موارد ختم نمی شود
در نشست جامعه ی زمین شناسان که سال گذشته برگزار شد، دپالما از فسیل ماهی های یافت شده از درون رسوبات سونامى پرده برداشت. وی در آن نشست اعلام کرد: ” این ها پیکر های مرده اند. اگر تعدادی از بازرسین یک صحنه ی جرم، پای به یک ساختمان سوخته بگذارند، چطور متوجه می شوند که شخص مورد نظر قبل یا در حین آتش سوزی جانش را از دست داده است؟ خب، مطمئنا آثار کربن و دوده در شش ها بررسی می شوند. در این مورد
چون ماهی ها آبشش دارند آن اندام ها را بررسی کردیم. آبشش ها در اثر وقوع آن حادثه، آبگینه شده بودند. این بدان معناست که آنها در زمان اصابت شهاب سنگ زنده بودند و در دریا شنا می کردند! ماهی ها تا قبل از بروز سونامى مرگبار در قید حیات بوده و به نخستین قربانیان مستقیم اصابت شهاب سنگ تبدیل شدند!
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن