درنگی بر توانمندی‌های فردوسی بزرگ در داستان‌سرایی،

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

درنگی بر توانمندی‌های فردوسی بزرگ در داستان‌سرایی،

بازديد: 71

درنگی بر توانمندی‌های فردوسی بزرگ در داستان‌سرایی،




 

درنگی بر توانمندی‌های فردوسی بزرگ در داستان‌سرایی، جنبه‌های نمایشی داستان سیاوش؛ دكتر صابر امامی

 


 

من سعی می‌كنم به طور مختصر نگاهی به جنبه‌های نمایشی داستان «سیاوش» داشته باشم. در واقع وقتی می‌گویم جنبه‌های نمایشی، منظورم این است كه به تواناییها و مهارتهای نویسندگی، كه فردوسی ناخودآگاه با ذات خود و با آن شخصیت والا و بزرگش به نمایش گذاشته و اكنون وقتی با این دید به شاهنامه نگاه می‌كنیم آن را یك اثر غنی و پربار می‌بینیم، نگاه كنم. نگاهی كه می‌تواند برای نویسندگان، رمان نویسان، سینماگران و نمایشنامه نویسان بسیار مفید باشد. به این معنا كه این فنون و مهارتها را، قبل از اینكه از دیگران گرفته باشیم یا بگیریم، می‌توانیم در متون خودمان، به خصوص در شاهنامه، ببینیم. با توجه به زمان محدود، فهرست وار به اشارت می‌گذرم:
اولین موضوع «طرح» است. وقتی به داستانهای شاهنامه نگاه می‌كنیم احساس می‌كنیم طرح اندیشمندانه عمیقی بر داستانها حاكم است. من این طرح را به طور فشرده مرور می‌كنم تا شما ببینید كه اندیشه‌ای پشت این نوشته هست. به این معنا كه نویسنده داستان را همین طور ننوشته است؛ او با سبك و سنگین كردنها، بخشها و اپیزودها را جا به جا كرده و تدوین بسیار مؤثری را ارائه داده است.
قصه سیاوش با پیدا شدن مادر سیاوش شروع می‌شود. قصه با یك زن شروع می‌شود و وقتی داستان ادامه می‌یابد، شاه از آن زن خوشش می‌آید و او را به همسری انتخاب می‌كند. سیاوش به دنیا می‌آید، بزرگ می‌شود و برمی گردد. قصه دوباره با یك رابطه عاشقانه دیگر اوج می‌گیرد؛ این دفعه سودابه مطرح می‌شود. این بار سودابه احساس درونی‌اش را نسبت به یك مرد بیان می‌كند و قصه با این تنش، كه سرنوشت این عشق به كجا خواهد انجامید، این عشق نامشروع كه با شهامت عنوان شده است، روند تكاملی‌اش را طی می‌كند. در این فاصله، جنگی اتفاق می‌افتد و بعد از اتمام جنگ قصه با دو ازدواج دیگر یعنی باز با حضور دو زن دیگر، جریره و فرگیس، به اوج خود می‌رسد و در فرود قصه باز هم ما نقش فرگیس را داریم كه همراه كیخسرو تا مرزهای ایران پیش می‌آید. یعنی فردوسی اولاً با به كار گرفتن نقش زن و نقش فعال دادن به او و بعد با تدوینی كه می‌تواند با مخاطبش ارتباط ایجاد كند، قصه را پیش می‌برد، به صورتی كه خواننده از خواندن قصه خسته نمی‌شود. البته طبیعی است كه دانشجوی ما درست تربیت نشده است، مثلاً من دانشجوی فوق لیسانسی داشتم كه با اهانت بیان می‌كرد كه وقتی می‌توانم «ماركز» را بخوانم و لذت ببرم چرا باید شاهنامه را بخوانم؟ ممكن است برای یك خواننده مبتدی لذتی كه بنده عرض می‌كنم در ابتدای قصه دست ندهد. منظور من كسی است كه تربیت شده و ذهنیت فرهیخته‌ای دارد و زبان فردوسی برای او مشكلی ایجاد نمی‌كند و می‌خواهد در قالب نظم، قصه‌ای بخواند و پیش ببرد. برای چنین خواننده‌ای فردوسی با تمهیداتی كه اندیشیده است– و من از آن با عنوان «طرح» نام می‌برم– قصه را لذت بخش و شیرین كرده است.
در كل قصه، فردوسی چهار شخصیت اساسی را به كار گرفته است. یكی از شخصیتها «سیاوش» است. اگر قرار باشد شخصیت را تحلیل بكنیم، یك شخصیت– همانطور كه در اندیشه ایرانی خودمان هست– از پندار، گفتار و كردار تشكیل می‌شود. جالب است كه در رمان هم این سه، شخصیت را می‌سازند و قصه را پیش می‌برند. یعنی پندار و كردار، به خصوص كنش داستانی و گفتار– یعنی دیالوگها– ابزار كار نویسنده رمان هستند. اینها را وقتی در وجود سیاوش دنبال می‌كنیم، از شروع قصه، از آنجایی كه به دنیا می‌آید تا جایی كه به شهادت می‌رسد، یك روند كاملاً علت و معلولی دارد بدون آنكه بشود كوچك‌ترین خدشه‌ای وارد كرد. فردوسی در طی داستان، شخصیت سیاوش را همراه با ماجراها چنان پیش می‌برد كه او را از كودكی به جایی می‌رساند كه سیاوش می‌تواند در نهایت به رشد و تعالی و روشن بینی برسد و آینده را پیش بینی كند. سیاوش در ابتدای قضیه از آینده خودش هیچ خبری نمی‌دهد، ولی به مرور كه رشد شخصیتی می‌یابد و تواناییها و استعدادهایش شكوفا می‌شود به جایی می‌رسد كه می‌تواند آینده را ببیند و از آن حرف بزند. من درباره‌ی این مسئله كه چه عواملی سبب می‌شود سیاوش از این مرحله به مرحله‌ی بعدی برسد به دقت تحقیق كرده‌‌ام. فردوسی، به عنوان یك نویسنده توانمند، دقیقاً می‌داند كه سیاوش یك عروسك نیست كه او را به هر سویی بچرخاند و یك سری كارها را به او تحمیل كند، خیلی راحت می‌گذارد تا سیاوش رشد یابد. سیاوش در مسیر داستان به این رشد دست می‌یابد تا به آنجایی كه باید و لازم است، برسد.
یكی دیگر از شخصیتهای اساسی قصه كه باید به آن پرداخته شود سودابه است. با اینكه شاهنامه اثر بزرگی است و نویسنده این اثر حداقل سی سال وقت صرف كرده، مطمئناً در فاصله سرایش این داستان تا آن داستان، حوادثی روی داده و من یقین دارم فردوسی برگشته و بخشهای پیشین كتابش را نگاه كرده است، زیرا توصیفی كه در ابتدای داستانهای شاهنامه از سودابه در هاماوران داده با توصیفاتی كه در قصه سیاوش می‌دهد شبیه هم هستند. حتی در آنجا در مصرعی سودابه را به بهشتی تشبیه می‌كند، در داستان سیاوش هم همین‌طور. بنابراین، فردوسی همین طوری حرف نزده، بالاخره شخصیتی در آنجا داشته كه این شخصیت دوباره می‌خواهد وارد قصه شود و شخصیت سودابه باید حفظ شود. بیهوده درباره‌اش توضیح نداده و بالطبع، با توجه به داستانهای پیشین، به او در این مرحله، اجازه‌ی عمل داده است. بعد در آنجا می‌بینیم كه سودابه زن با شهامتی است، زیرا نزد كیكاووس و پدرش با شهامت اعلام می‌كند كه من كیكاووس را دوست دارم و به نفع او و علیه پدرش عمل می‌كند. در اینجا نیز یك زن ویژگیهای دورنی‌اش را به نمایش می‌گذارد و دوباره سودابه در ابراز عشقش همان شهامتی را كه آن روز در مقابل پدرش نشان داد– البته با توجه به اینكه عشقش نامشروع است– امروز هم در مقابل كیكاووس، شوهرش، برای عشق جدید خودش ابراز می‌دارد. من از تدریسهای پی درپی‌ام، فرصت دقت و مقایسه ابیات فردوسی را داشته‌‌ام و با صراحت به این نتیجه رسیده‌‌ام كه فردوسی عمل و كرداری و حتی گفتاری را بیهوده بر شخصیتهای داستانش تحمیل نمی‌كند، بلكه اجازه می‌دهد تا شخصیت داستانی‌اش رشد كند و در زنجیره طبیعی رشد، عملها و گفتارهایی از او صادر میشود. این نكته‌ای بسیار مهم در داستان‌پردازی است كه می‌توانیم از فردوسی بیاموزیم.
یكی دیگر از این شخصیتها، كه باز بی‌طرفی فردوسی را به عنوان نویسنده به نمایش می‌گذارد، «پیران» است. پیران آدم خردمندی است و با تعقل خودش در داستان عمل می‌كند و آن قدر جالب است كه وقتی داستان را می‌خوانید با خودتان می‌گویید: «نكند پیران به افراسیاب خیانت كند.» پیران است كه سیاوش را می‌برد؛ پیران است كه افراسیاب را قانع می‌كند كه به ازدواج با فرگیس رأی بدهد، با اینكه افراسیاب از آن پیش بینی خبر دارد؛ پیران است كه كیخسرو را نگاه می‌دارد و با تعقل خودش سعی می‌كند با صلح و آرامش پیش برود تا جایی كه وقتی مطمئن می‌شود كه كیخسرو همان قهرمان پیش بینی شده است، كه می‌رود ایران تا توران را با خاك یكسان كند، اولین كسی كه روی كیخسرو شمشیر می‌كشد پیران است. به هر حال، پیران یك تورانی است و با همه حمایتهایی كه از سیاوش و كیخسرو كرده، یكی از بزرگان دستگاه افراسیاب است و طبیعی و به جا است كه در نهایت شمشیر بكشد و این فردوسی است كه اجازه می‌دهد چنین حادثه‌ای اتفاق بیفتد. این فردوسی است كه تا جایی كه تعقل و خردورزی پیران می‌توانست گره داستان را باز كند به او اجازه می‌دهد كه گره داستان را بگشاید و در همان جا پیران، به عنوان یك آدم عاقل، چاره‌ای نمی‌بیند جز اینكه شمشیر بكشد و در برابر كیخسرو ایستادگی كند.
یكی دیگر از این شخصیتها «گرسیوز» است. درباره‌ی گرسیوز به نكته‌ی جالبی برخوردم: فردوسی از گرسیوز با صفتهایی چون برادر و فرمانده افراسیاب نام می‌برد و به طور طبیعی در توران آدم سرشناسی است و نزدیك‌ترین فرد به شاه است و كسی است كه افراسیاب با او مشورت می‌كند و رازهای مگوی خویش را با او در میان می‌گذارد. فردوسی می‌خواهد از این آدم، شخصی بسازد كه منفی‌ترین شخصیت داستان باشد و شدیدترین كینهها در وجودش به نمایش درآید. اما می‌بینیم كه گرسیوز باز یك عروسك در دست فردوسی نیست، زمینه‌های لازم را در او نمایش می‌دهد. گرسیوز همیشه زیردست افراسیاب است و بدین ترتیب عقده‌های لازم رفته رفته در وجودش انباشته می‌شود. گرسیوز در عین اینكه برادر كوچك است و باید از افراسیاب امر و نهی و سرزنش بشنود، اما در اینجا كسی است كه باید صدها گروگان و هدیه را همراه ببرد و تقاضای صلح بكند.
سیاوش جوان در بالای تخت نشسته و گرسیوز از آن دور ادای احترام می‌كند. فردوسی در مصرع خودش تصریح می‌كند كه در «دور»، یعنی خودش حتی جلو نیامد، از آن دور باید به خاك بیفتد. باز فردوسی تاكید می‌كند كه گرسیوز با رخساره شرم‌زده و دلی پراندوه از این شكست به خاك می‌افتد. اینها همه كینه‌ها و زمینه‌ها را، برای اینكه گرسیوز روزی تبدیل به یك انسان منفی شود، جمع آوری می‌كند. بعد وقتی سیاوش وارد توران می‌شود، طی ماجراهایی گرسیوز باید احساس حقارت بكند. در بازی چوگان چون گرسیوز در طرف شاه است از سیاوش می‌بازد. مسئله جای دیگر، تیراندازی است. سیاوش كمانش را بیرون می‌كشد، كه یك رسم پهلوانی است و حتی در اودیسه هم ما این رسم را می‌بینیم كه وقتی اودیسه برمی گردد زنش قرار گذاشته با كسی كه بتواند كمان او را زه كند ازدواج كند. همینطور، مسابقه زه كردن كمان پیش می‌آید و یك دفعه افراسیاب كمان را از دست سیاوش می‌گیرد و به قوی‌ترین مرد میدانش، یعنی گرسیوز، می‌دهد كه زه كند و او نمی‌تواند. به این ترتیب، این عقب‌ماندنها اندك‌اندك گرسیوز را نسبت به سیاوش بدبین می‌كند و قصه كاملاً طبیعی پیش می‌رود تا جایی كه فردوسی تصریح می‌كند كه یك سال گذشته است و دیگر افراسیاب سراغ جهن و گرسیوز را نمی‌گیرد و همه‌اش با سیاوش هست و شب و روز و آرامش و شادی‌اش سیاوش است. طبیعی است كه گرسیوز می‌بیند یك نفر از ایران پیدا شده و همه چیز و همه وجود و اعتبارش را مصادره كرده و در موقعیتهای داستانی خاص، او را در بن‌بست قرار داده است. خود گرسیوز می‌گوید به خوی (عرق) ما را نشانده است و طبیعی است كه یك روزی این زخم، سر باز كند و گرسیوز تبدیل به انسان پلیدی شود كه با دسیسه‌های خودش مقدمات شهادت سیاوش را فراهم كند.
صفاتی كه فردوسی برای گرسیوز می‌آورد روند فوق العادهای را طی می‌كند. در ابتدا گرسیوز خوب است، یك پهلوان آزادمرد است و رفته‌رفته در صفتها بین بد و خوب متغیر می‌شود و در ادامه آن محور، كه دیگر به سراشیبی پلیدی افتاده، صفاتی كه برای گرسیوز می‌آورد «گرسیوز دام ساز»، «گرسیوز فریبكار» و «حیله ساز» است. اینها نشان می‌دهد كه این نویسنده بزرگ به رموز قصه و بیان قصه وارد بوده است.
دیگر زبانی است كه برای داستان انتخاب می‌كند. در این باره افراد زیادی صحبت كرده‌اند اما توجه به مثال آن خالی از فایده نخواهد بود، به خصوص برای كسانی كه كار سینما می‌كنند و با تدوین و دكوپاژ آشنایی دارند. در فضایی كه میدان مسابقه است به پیشنهاد افراسیاب مسابقه تیراندازی می‌دهند. سیاوش به میدان می‌آید و می‌خواهد تیر بیندازد.
فردوسی دكوپاژ دقیقی در صحنه‌ها می‌كند، كه من مطمئن هستم بزرگ‌ترین كارگردانان امروز هم اگر این صحنه‌ها را داشته باشند غیر این دكوپاژ نخواهند كرد.
من این ابیات را به شكل نمابندی سینمایی بیان می‌كنم. اولاً عنوان می‌كند كه سیاوش محل قرار گرفتن هدف را مشخص نكرد، بلكه خودشان هر جایی خواستند گذاشتند تا سیاوش شروع به تیراندازی كند. شما فرض كنید در اتاقی فیلم می‌بینید، اولین تصویر این است: «نشست از بر بادپایی چو دیو». یك لانگ شات می‌دهد كه سیاوش روی اسب نشست. بلافاصله یك تصویر بسته ارائه می‌دهد: «برافشاند ران و برآمد غریو»، رانهایش را به دو سمت اسب فشار می‌دهد و اسب رها می‌شود.
«یكی تیر زد بر میان نشان»، در تصویر و نمای سوم تیر وسط نشان خورده است.
فكر می‌كنید در اینجا نویسنده توانمند یا یك سینماگر چه چیزی را نشان می‌دهد؟ تیر به وسط هدف خورده و طبیعی است كه چشمهای از حدقه درآمده تماشاگران را نشان می‌دهد كه تیر به وسط هدف خورد، و فردوسی هم در مصرع بعد، و نه حتی بیت بعد، همین كار را می‌كند:
یكی تیر زد بر میان نشان/ نهاده بدو چشم گردن كشان
دوباره نما را باز می‌كند و می‌گوید: «خدنگی دگر باره با چار پر». شما سیاوش را می‌بینید كه یك تیر دیگر درآورده و «بینداخت از باد و بگشاد بر». بعد دوربین می‌رود عقب و بزرگ‌تر نشان می‌دهد و می‌شود: «نشانه دوباره به یك تاختن» كه سیاوش دارد می‌تازد و بعد «معزبل بكرد اندر انداختن» و هدف را نشان می‌دهد كه با این تیرها سوراخ سوراخ شده است و كمانش را روی دوشش می‌اندازد و مقابل افراسیاب از اسب خودش پایین می‌آید. می‌بینیم كه بیان فردوسی چقدر دراماتیك و نمایشی است، حتی در ریتم بیان (ما در سینما ریتم داریم) ریتمش با عملكردی كه می‌خواهد نمایش بدهد عوض می‌شود. گاهی می‌بینیم كه در یك بیت چهار جمله به كار می‌برد، چهار فعل می‌آورد و چهار بار این ریتم سرعت می‌گیرد و یا گاهی كند می‌شود.
یكی از چیزهایی كه در این قصه خیلی زیبا است و باید به آن توجه كنیم توانمندی فردوسی به عنوان یك نویسنده چیره دست است كه رمان نویسان ما باید یاد بگیرند و آن، قرار دادن مخاطب در یك فضای معلق است تا مخاطب خودش قضاوت بكند. مطمئناً شنیده اید كه خیلی‌ها معتقدند كه فردوسی عاشق رستم است و رستم را دوست دارد و خیلی‌ها می‌گویند رستم نماد خود فردوسی است. اما من معتقدم كه فردوسی هیچ وقت عاشق رستم نبوده و فردوسی خیلی فراتر از رستم است و جهان كبیری است كه قصه صغیرش، شاهنامه، در آن ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. پس رستم را هم مثل دیگر شخصیتهایش رها می‌كند تا عملكرد خودش را داشته باشد، شخصیت خودش را بروز بدهد و در آن موقعیت داستانی به كنش لازم عمل می‌كند. یكی از ماجراهای بسیار جالب این قصه تقابل بین افراسیاب و رستم است. افراسیاب به ستم و... و به رغم التماسها و خواهشهایی كه شده دستور قتل شخص جوانی مثل سیاوش را داده است. در رابطه با به كارگیری عنصرها می‌دانید كه در قصه نویسی امروز می‌گویند اگر در رمان، تفنگی روی دیوار باشد و در جایی شلیك نكند، زائد است. پس باید همه عناصر، به كار گرفته شود. یكی از جاهای بسیار زیبا كه فردوسی را برای ما می‌شناساند و نشان می‌دهد كه فردوسی عمیقاً به این نكته توجه داشته است، دو پهلوان به نامهای «دمور» و «گروی» است. این دو وقتی همگان از افراسیاب خواهش می‌كنند كه سیاوش را نكشد، در تأیید گرسیوز، می‌گویند حالا كه اینطوری شده او را بكش. چرا؟ در ابتدای داستان، در یك مبارزه تن به تن، كه گرسیوز از سیاوش می‌خواهد با هم كشتی بگیرند، سیاوش برای اینكه به گرسیوز اهانت نشود می‌گوید از پهلوانان سپاهت انتخاب كن و گرسیوز دو تا از قوی‌ترین پهلوانان سپاهش (یعنی «دمور» و «گروی») را انتخاب می‌كند و سیاوش این دو را مانند پر كاهی از روی زمین بلند می‌كند و در مقابل گرسیوز به زمین می‌كوبد.
اكنون زمان شهادت سیاوش فرا رسیده است. دست بسته او را می‌برند و این دو پهلوان باید سیاوش را بكشند. ببینید فردوسی چقدر توانا ما را به اوج این تراژدی رسانده است. اگر روزی اینها را در آن قصه آورده به خاطر این بوده كه سیاوش خودش را امروز به این دو پهلوان تسلیم كند و در برابر آن همه آدم كه خواهش می‌كنند سیاوش كشته نشود، این دو می‌آیند و می‌گویند حالا دیگر بكش و بگذار تمام شود، چون آنها قبلا از سیاوش شكست خورده‌اند.
صحبت من این است كه افراسیاب سیاوش را به ستم كشته است، اینك رستم آمده انتقام بگیرد. قصه جالب است، و خواننده را در تقابل عجیبی قرار می‌دهد. اكنون «سرخه» پسر افراسیاب به دست رستم افتاده است، او را به رستم داده‌اند و سرخه التماس می‌كند كه مرا نكش ولی رستم می‌گوید كه باید بكشید.
آن روز به افراسیاب التماس می‌كردند كه سیاوش را نكش و او می‌گفت باید بكشید و هیچ توجهی نداشته كه «چرا بكشیم؟»، و امروز رستم هیچ توجهی ندارد. سرخه می‌گوید من همسن و هم بازی سیاوش هستم. برای سیاوش گریسته‌‌ام و اصلاً كشتن او به من ربطی ندارد، تو به انتقام كسی كه در خونش دستی ندارم مرا می‌كشی. و رستم می‌گوید: بكش. باید خواننده قضاوت كند كه كار چه كسی خوب و كار چه كسی بد است. چه كسی خون می‌ریزد و ستم می‌كند، چه كسی به انسانیت توجه دارد. اصلاً ما در كجای قضیه قرار داریم؟ وقتی شما در اوج این مسئله سهمگین در زیر فشار سنگینی قرار دارید كه «حق با كیست»، یك دفعه فردوسی، مثل «كوروساوای» بزرگ، دوربین را بالا می‌برد و از آن بالا نگاه می‌كند و دیگر رستم و ایران و توران و افراسیاب را رها می‌كند و دل به حال بشریت می‌سوزاند و فریاد می‌زند:
جهانا چه خواهی ز پروردگان؟/ چه پروردگان داغ دل بندگان
این بشر است كه درگیر ماجراهایی است كه سرنوشت و جهان بر وی فرود می‌آورند و این فردوسی بزرگ است كه یك دفعه از قصه فرا می‌رود و از آن بالا نگاه می‌كند و راز دلش و درد و رنج بشریت را فریاد می‌زند.

(به نقل از روزنامه «اطلاعات»، 1/5/83.)
 

 



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 21 فروردین 1395 ساعت: 9:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس