جستوجوی ریشه منطق فازی در باورهای فرهنگی ایران باستان
سال ١٩٦٥، سال تولد چارچوبی جدید در ریاضی است، با معرفی تئوری مجموعههای فازی توسط پروفسور «لطفعلی عسگرزاده»، دانشآموخته سالهای نخستین دانشکده فنی دانشگاه تهران. هیچکس گمان نمیبرد که این تئوری جدید بتواند برای خود جایگاهی مطمئن در برابر تئوریهای ریشهدار احتمالات و منطق ارسطویی باز کند. اما تاریخ بهگونهای دیگر رقم خورد. اما منطق فازی چیست؟ و از چه جایگاه علمیای برخوردار است؟
برای این منظور، كنكاشی تدقیقی در موضوعات علم منطق میکنیم. در منطق ارسطویی فرض بر این است كه تصوراتی منطقی، تصوراتی كاملا روشن، واضح و مشخص و با حدود معین هستند مانند تصور «میز، درخت، صندلی، مثلث و...». بههمینترتیب، تصدیقات مبتنیبر این تصورات نیز تصدیقاتی قطعی هستند. به عبارت دیگر، قضایای منطقی یا درست هستند یا نادرست و مرز درستی و نادرستی نیز بهخوبی مشخص است. اما با كمی دقت در تصورات ذهنی خود، این نكته استنباط میشود كه بسیاری از مفاهیم حد و مرز مشخصی در تصورات ما ندارند. شاید بتوان تمامی وجدانیات را در زمره این مسائل قرار داد. تصور ما از «غم، شادی، خوبی، بدی، درستی، نادرستی و...» از این قبیل است. خصوصیت مشترك تمام این مفاهیم آن است كه نمیتوان تعریف دقیق با حد و مرزهای مشخصی در مورد آنها ارائه داد. نحوه برخورد منطق ارسطویی با اینگونه مفاهیم تنها یك برخورد سلبی- ایجابی است، یعنی تنها كاری كه منطق ارسطویی میتواند در برابر اینگونه مفاهیم انجام دهد، خبر از وجود یا عدم وجود آنهاست. به عبارت دیگر تنها میتوان گفت كه «غم وجود دارد»، اما منطق ارسطویی در مورد كیفیت و میزان آن، لب به سكوت میبندد. ملحوظکردن این عدم قطعیت و نامشخصی در محدوده تصدیقات و قضایا نیز باعث میشود قضایا پوستین قدیمی و سنتی خود را پاره كرده و از قالبهای معمول عدول كنند. این سخن به آن معنا نیست كه این نامشخصی باعث خلل در منطقیبودن این قضایا میشود، بلكه این سخن به آن معناست كه قالبهای نخستین قضایای منطقی شكسته شده و وسعت مییابند. نمونههایی از چنین تصدیقاتی را هرروز در امور مختلف و در تصمیمسازیهای خود میتوانیم پیجویی كنیم، بهگونهای که اگر بگوییم اكثر قریب به اتفاق تصمیمات روزانه ما در قالب قضایای فازی است، سخن به گزاف نگفتهایم. تصمیمات هر روزه شامل انتخاب پوشش، انتخاب مسیر حرکت، پارککردن خودرو، خرید منزل، همهوهمه تصمیماتی فازی هستند.
الفهلویون الوجود عندهم حقیقه ذات تشکک تعم
مراتبا غنی و فقرا تختلف کالنور حیثما تقوی و ضعف
ایرانیان باستان، وجود را یک حقیقت دارای مراتب میدانستند، همانند نور که قوی و ضعیف است. در اتاقی که روشن است، اگر چراغی دیگر روشن شود فضای اتاق روشنتر خواهد شد. روشنایی مفهومی فازی است که درجه و مقدار دارد. اتاق در هر لحظه هم روشن است و هم تاریک و این تاریکی و روشنی با هم درهم آمیخته شدهاند. ازاینرو اگر ادعا کنیم که پایههای نظریه منطق فازی در نظریات حکمای ایران باستان تشکیل شده، حرفی به گزاف نگفتهایم. اما آنچه کار دکتر «زاده» را به یک کار بیبدیل تبدیل کرد، معرفی ساختاری ریاضی برای مفاهیم و تفکرات عمیق و قدیمی بوده است. ورود یک نظریه به عمل، نیازمند ساختاری ریاضی است تا بتوان از آن استفاده کرد. بسیاری از ساختارها و چارچوبهای این نظریه جدید در قالب مقالهای در سال ١٩٧٣ توسط دکتر «زاده» پیشنهاد شد. اما در عرصه کاربرد، این ژاپنیها بودند که گوی پیشتازی را ربودند و شاید بتوان از اولین کاربردهای جدی نظریه منطق فازی در کنترل قطارهای سریعالسیر سندای ژاپن نام برد؛ جایی که استفاده از این منطق باعث اقتصادیترشدن، راحتی بیشتر و حرکت روانتر قطار شد. امروزه تئوری منطق فازی کاربردهای بسیاری پیدا کرده است؛ در تشخیص دستخط افراد، ناوبری هواپیماها، سامانههای کنترل صنعتی در نیروگاهها، کاهش مصرف سوخت اتومبیلها، افزایش کارایی لوازم خانگی مانند ماشینهای رختشویی و جاروبرقی، سامانه فوکوس اتوماتیک دوربینهای عکسبرداری و فیلمبرداری و هزاران کاربرد دیگر. شاید علت بالندگی منطق فازی و موفقیت آن را بتوان در درهمآمیختگی مؤثر و مثبت گذشته و حال جستوجو کرد. آنچه میدانیم گنجینه بزرگی است، اما شاید «لطفیزاده»های دیگر باید باشند تا برای دانستههای گذشته لباسی نو و کارا طرح کنند.
اين مطلب در تاريخ: شنبه 25 اردیبهشت 1395 ساعت: 8:43 منتشر شده است
برچسب ها : جستوجوی ریشه منطق فازی در باورهای فرهنگی ایران باستان,