تحقیق پیشنهاد مامون به امام رضا (ع)

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق پیشنهاد مامون به امام رضا (ع)

بازديد: 225

« فهرست مطالب »

 

عنوان                                                                                             

 

1- پيشنهاد مأمون در تفويض خلافت به علي بن موسي ‌الرضا(ع)                                      

2- چرا امام رضا (ع) خلافت را نپذيرفت؟                                                     

 

3- ارائه پيشنهاد ولايتعهدي از طرف مأمون به امام رضا (ع)                                      

 

4- بحث بين مأمون و امام رضا(ع) بر سرپذيرش ولايتعهدي                                                

5- انگيزه‌هاي پذيرفتن ولايتعهدي از جانب امام رضا(ع)                                  

 

6- دلايلي بر عدم صداقت مأمون در پيشنهاد ولايتعهدي به امام رضا(ع)            

 

7- مراسم ولايتعهدي و بيعت با امام رضا(ع)                                               
پيشنهاد مأمون در تفويض خلافت به علي بن موسي الرضا(ع)

مأمون در سال 200 هـ ق ، رجاء بن ضحاك و يا سرخادم را پيش علي بن موسي بن جعفر بن محمدعلي بن حسين بن علي الرضا(ع) فرستاد كه او را بياورند و او را محترمانه پيش مأمون بردند و علي بن موسي الرضا(ع) در مرو پيش مأمون رسيد و مأمون او را در منزلي شايسته جا داد.1

در مرو، مأمون خلافت را به آنحضرت پيشنهاد كرد ولي نپذيرفت و در اين زمينه، ميانشان ، گفتگوهاي فراواني واقع شد و تا حدود دو ماه مأمون در اين پيشنهاد اصرار ميكرد و آنحضرت از قبولش امتناع مي‌ورزيد.2

مأمون دست بردار نبود و چندين روز به امام (ع) اصرار ميكرد و فضل و حسن سهل را همه روزه نزد امام مي فرستاد و با امام در اين باره صحبت مي‌كردند، شايد امام (ع) را راضي كنند و چون امام(ع) راضي نشد، مأمون پيشنهاد كرد كه ولايتعهدي را بپذيرد.3

وقتي امام رضا(ع) وارد خراسان شد و با مأمون ملاقات كرد، مأمون اظهار داشت كه مي‌خواهد دست از خلافت و حكومت بردارد، زيرا چنين يافته است كه آنحضرت براي حكومت به خاطر فضل و برتري از او سزاوارتر مي‌باشد.4

چون حضرت امام رضا(ع) وارد مرو شد مأمون آن جناب را به تجليل و تكريم تمام نمود و خواص اولياء و اصحاب خود را جمع نمود و گفت؛ اي مردمان من در آل عباس و آل علي (ع) تأمل كردم هيچيك را از افضل و احق به امر خلافت از علي بن موسي (ع) نديدم پس رو كرد به حضرت امام رضا(ع) و گفت: اراده كرده‌ام كه خود را از خلافت خلع نمايم و به تو تفويض كنم.1

مأمون، نامه‌اي بسيار محترمانه بحضرت رضا (ع) بمدينه نوشت و رجاء بن ضحاك، با چند نفر ديگر از خواص خود را ، مأمور بردن آن نامه كرد و از آنحضرت درخواست كرد كه به خراسان تشريف بياورد و در آن نامه اظهار داشت كه من قصد دارم از خلافت بر كنار گردم و آن را واگذار به وجود اقدست كنم، چون نامه به آنحضرت رسيد جواب مرقوم فرمود و از آن مسافرت معذرت خواست و علل چندي هم ذكر فرمود ، مأمون دست بر نداشت و چندين نامه بين آندو نفر ردو بدل شد و در هر دفعه حضرت عذر ميآورد، تا آنكه مأمون قاصدي فرستاد و پيام داد كه اگر آنحضرت خلافت را نمپذيرد، لااقل بايد وليعهدي را قبول كند. 2.

حسين بن ابراهيم ناتانه ـ رضي الله عند ـ بسند خبر قبل از ابوالصلت هروي روايت كرد كه مأمون به حضرت رضا (ع) گفت: من مقام علمي و فضل و بي‌اعتنايي شما بدنيا و پارسائيت و ترس از خدا و و رع و عبادت ترا شناختم اي فرزند رسول خدا، و ترا بخلافت سزاوارتر از خويش تشخيص دادم،

حضرت فرمود: به بندگي پروردگار خود افتخار مي‌كنم و به زهد و بي‌رغبتي بدنيا نجات و خلاص خود را از شر دنيا مي‌طلبم، و باورع و عدم نزديكي بمحرمات الهي اميدوار رسيدن به سعادت و فائز شدن به بهره‌هاي خداوندي و درجات قرب بدرگاه اويم، و با تواضع و فروتني در اين دنيا آرزوي مقام بلند را به نزد پروردگار خود ـ عزوجل ـ دارم، مأمون گفت: من در نظر دارم خود را از خلافت خلع كنم و اين مقام را به تو بسپارم و با تو بيعت كنم، حضرت در پاسخ او فرمود: اگر اين خلافت از آن تو است پس خدا براي تو قرار داده است و حائز نيست كه لباس و خلعتي را كه خداوند به قامت تو پوشانده از تن بيرون كني، و بغير خود بپوشاني و بر ديگري واگذار نمايي. و اگر اين مقام از آن تو نيست پس حق اينكه چيزي را كه از تو نيست به من واگذاري نداري، مأمون گفت: اي فرزند پيغمبر ناچاري از اينكه اين پيشنهاد را بپذيري و اين فرمان را قبول كني، حضرت فرمود: اين امر را از روي ميل و رغبت هيچگاه نمي‌پذيرم. و پي در پي مأمون در اين موضوع تا چند روز اصرار مي‌ورزيد و پا فشاري مي‌نمود تا بالاخره از آن مأيوس گشت، ناچار بحضرت پيشنهاد كرد كه: اكنونكه آنرا (خلافت را) نمي پذيري، و حاضر نميشوي كه من بعنوان خلافت با تو بيعت كنم پس ناچار وليعهدي مرا بايد قبول كني (تا خلافت پس از من، از آن تو باشد). 1

مأمون عده اي از آل ابي‌طالب از آنجمله حضرت رضا(ع) را بوسيلة جلودي نامي از راه بصره به حضور خود خوانده پس از ورود نامبردگان را در خانه، و حضرت رضا(ع) را در منزل ديگري وارد كرد و مقدمش را گرامي داشته و در تعظيم آن جناب كوتاهي ننموده پس از اين به آنحضرت ابلاغ كرد ميخواهم خود را از خلافت خلع كرده و حضرت شما را بدان مقام سرفَراز دارم، اكنون مناسب است شما هم رأي خودتان را ابراز فرمائيد حضرت نپذيرفته و اظهار داشت بخدا سوگند از چنين هدفي كه در نظر داري به خدا پناهنده مي‌شوم . و شايسته است كسي هم از فكر تو خبردار نشود1 .

حضرت رضا ( ع) فرمود : امير از خدا بترس و از او فراموش نكن واين چنين زنجيري به گردن من ميفكن زيرا من تاب آنرا ندارم ونمي‌توانم چنين بارسنگيني رابردوش بكشم.مامون گفت :بنابراين شمارا به سمت و ولايتعهدي پس ازخودم برگماردم،حضرت فرمودبهترآن است مراهم ازاين سمت معاف داري2 .

چراامام رضا(ع)خلافت را نپذيرفت؟

بايد ديد آيا امام مي‌توانست پيشنهاد امامت وزمامداري رابپذيرد وآنگاه اوضاعي راكه درطول نيم قرن براثرخلافكاريهاي بني عباس پيش‌آمده است،به حال خود بگذارد؟اساساً آيا خود مامون وخاند‌انش وكسانيكه اوبه كار‌ها گمارده بود ،باهمة منافع سرشاري كه ازاموال عامه داشتندمي‌بايست برسرپست‌هاي خودباقي بمانندوبه سوءاستفاده ادامه دهند،منتها درزيرساية حكومت امام!آن هم امام برحق،اماميكه خواستاران عدل اسلامي،آرزوي بسط يدواعمال قدرت و حاكميت آنان را داشتند3 .

امام براي تحقق هدفش دررهبري جنبش مكتبي وحمايت ازآن راه‌حلهايي استفاده كرد ، ازپذيرفتن خلافتي كه مامون براوعرضه داشت خودداري كرد،چرا كه امام بخوبي ‌مي‌دانست سپاه،نظام،قوانين،وهرآنچه دراين خلافت وجوددارد فاسد ونادرست است .

  1. شيخ مفيد ـ الارشاد ـ محمد باقر ساعدي ـ به تصحيح محمد باقر بهبودي ـ تهران ـ اسلاميه – 1351 صفحه 600
  2. شيخ مفيد ـ الارشاد ـ محمد باقر ساعدي ـ به تصحيح محمد باقر بهبودي ـ تهران ـ اسلاميه – 1351 صفحه 601
  3. غفوري ؛ علي ـ سرگذشت و شهادت هشتمين امام شيعه ، امام رضا (ع) ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامي صفحه 27 و 28

اگربخواهد خلافت رابپذيرد تمام نظام بايد ويران شود وازابتداساخته شود كه مامون وعباسيان چنين اجازه‌اي نمي‌دانند و مامون درپيشنهاد خود صادق نبود وبعد ازاخذشرعي بودن خودامام راازبين مي‌برد چنانكه درارتباط باولايتعهدي چنين كاري راكرد1 .

چه او(عليه‌السلام)مي‌دانست كه رسيدنش به خلافت ودردست  گرفتن زمام حكومت وسلطنت بامشكلات وگرفتاري‌هاي بزرگ وهراس انگيزي كه غلبه وگذشتن ازآنها آسان نخواهد بود،روبروخواهد شد وي چنانچه حوادث وپيش‌آمد‌هاي بعدازآن نشان داد،بدرستي مي دانست كه ازتوطئه‌هاي مامون وپيروانش به حدي كه بتواند زندگي خودراحفظ كنديادست كم پايگاهش راتاپس ازمرگ مامون نگاهدارد ايمن نخواهد بودوترديد نداشت كه مامون براي رهايي خودازوجود اووتصفية جسدي(ترور)يامعنوي وي به هركار دور از ذهني دست خواهد زد.وانگهي اگرمامون هم دست به اقدامي نمي‌زد اميدخوداوبه زنده ماندن تازمان پس ازمرگ مامون ،باتوجه به تقدم سني خودش بر سن مامون بسيارضعيف بودواين امرنمي‌توانست اقدام پذيرفتن وليعهدي را توجيه نمايد مگرآنكه همانگونه كه مامون انتظارداشت،امام مي‌خواست چنان تصويري ازخود به مردم بدهد كه وي به دنيا بي ميل نيست واين دنياست كه اوتوجهي نداشته است!گذشته ازاينها،اگردست تقدير براي اوزندگي تاپس ازمرگ مامون راهم رقم زده بود آنگاه با آن عناصرنيرومند متنفذ كه هيچ‌يك ازروش حكومت وي راضي نمي‌شدند برخورد پيدامي‌كرد .

 

 

 

 

  1. مدرسي ، سيد قمي ـ زندگي و سيماي امام رضا (ع) ـ محمد صادق شريعت ـ موسسه فرهنگي انصارالحسين ـ 1372 – صفحه 56 و 57

و بالاترازهمه باتوطئه‌هاي عباسيان وپيروانش وكسانيكه آماده بودند هركار محالي رابراي جلوگيري ازدسترسي او به حكومت انجام دهند،مواجه مي‌شد واگربه حكومت نيزدست مي‌يافت آنگاه اينان براي سرنگون ساختن حكومت اووازبين بردن قدرت‌وي وايجاد مشكلاتي افزون برانبوه هراس انگيزمشكلات ديگري كه حكومتش با‌آنها مواجه مي‌شد ،ازگردآوري تمام نيرو و توانايي خودفروگذارنمي‌كردند و از هيچ كوششي بازنمي‌ايستادند اينان به او امكان نمي‌دادند كه امت را بارهبري شايسته وسالم وحكيمانه خودرهبري كند و به اين طريق بيم شكستي فاحش وناكامي كشنده‌اي مي‌رفت ودراين ميان چراگاه حاصلخيزي براي توطئه‌ها ودسيسه‌هاي خوددرچنان دولت ازهم گسيخته وسرگرم مشكلات مي‌يافتند واين بدين لحاظ بودكه مي‌ديدند امام (عليه السلام) راضي نمي‌شود جزبه روش نياكان خود محمد (ص)وعلي(ع) حكمراني كند وطبقات وگرو‌ههاي مختلف مردم هم كه پس ازخوگرفتن به زندگي سرشار ازانحراف وگناه خلفاي عباسي و اموي آماده پذيرفتن چنان حكومت درستي نبودند وازحاكمي كه چنان صالحانه حكمراني كند اطاعت نمي‌كردند ،ديگر سر به ارادة امام فرونمي آوردند ،مگرآنكه امام(ع)دردوران ولايتعهدي يادرآغاز حكومت خوداقدام به چنين آماده باش وچنان بسيجي رابه هرقيمت كه‌براي آنان تمام مي‌شد به امام نمي‌دادند پس ازاين مقدمات طبيعي بود كه امام (ع)ازچنين راه پرمخاطره وپيچ درپيچ كه هيچ يك ازهدفهاي او را هم تامين نمي‌كرد درانديشه رسيدن به حكومت نباشد چه پيمودن اين راه برعكس موجب نابودي خود و تمام آرمان‌هاي او و باعث ازبين بردن تمام علويان وپيروانشان مي‌شد وفقط اميال وهدفهاي ديگران راتامين مي‌كرد وچنان اقدامي عملي انتحاري بودكه هيچ موجبي نداشت وهيچ منطقي آن راتاييد نمي‌كرد1 .

اگرامام رضا(ع)مي‌خواست آن قطعيه‌ها ومنابع درآمد‌هاي سرشار راپس بگيرد يعني همان كاري كه جدش علي (ع)درآغازخلافتش مي‌خواست انجام دهد فكركنيد باچه مشكلاتي روبه‌رومي‌شدآن همه سرداران حرام خوار برضداوقيام مي‌كردند اگرامام رضا(ع)بخواهد اقدامات اساسي درزمينة اصلاحات اجتماعي بنمايدوطبق وظيفه امامت خودريشه هاي فسادراكه خوب مي‌شناخت ازبيخ و بن براندازد بايد ديد باچه مسائلي روبه‌رو مي‌بود اساساً آيا خود مامون وخانواده‌اش و كسانيكه اوبه كار‌ها گمارده بود باهمة منابع سرشاري كه از اموال عامه داشتند مي‌بايست برپستهاي خودباقي مي‌ماندند وبه سوءاستفاده ادامه مي‌دادند،منتهي در زير سايِة حكومت امام آن هم امام برحق ، امامي كه خواستاران عدل اسلامي آروزي بسط يد عدل واعمال قدرت وحاكميت آنان را داشتند . آيا كنارگذاشتن صاحبان مشاغل مهم كه با بند و بستها، در ساية نظام خود كامگي خويشاوندي آن پُست را بدست آورده بودند، در صدر يك برنامة اصلاحي قرار نداشت ؟ قطع كردن حقوقهاي بي‌حساب كه بدون انجام كمترين كار مفيدي بدست كثيري از مشاغلين امور عامه ميرسيد، با تأمل آثار و نتايج جلوگيري از منابع نامشروع و اشرافي‌گري در لباسهاي حق به جانب و اعقالگرانه به نام اسلام در آن جامعة فاميلي و حكومت تهديد و ارعاب و يا تطميع و بي‌مبالاتي چگونه ميتوانست مورد عمل و اجرا قرار گيرد2 .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1. مرتضي، عاملي، جعفرـ زندگي سياسي امام رضا(ع)ـ ترجمه وچاپ دفترانتشارات اسلامي ـ ناشرکنگره جهاني امام رضا(ع)صفحه290و291و 292

2. رضوي ، سيد احمد ـ شمس الهدي ، علي ابن موسي الرضا (ع) ـ ناشر بهرام طاهريان ـ 1417 قمري ـ صفحه 150 

 

ارائه پيشنهاد ولايتعهدي از طرف مأمون به امام رضا(ع)

پس از آنكه مأمون نتوانست امام را به قبول خلافت و كناره‌گيري خود از آن متقاعد كند از آنحضرت خواست كه ولايتعهدي او را بپذيرد و خليفه جانشين او باشد ولي امام (ع) بار ديگر امتناع فرمودند و پيشنهاد او را با اصرار تمام رد نمودند1 .

مأمون چند روزي كوشيد و جديت نمود تا مأيوس شد از قبول آنحضرت، سپس عرض كرد: « اگر قبول نميكني خلافت را، و دوست نميداري، بيعت نمودم براي تو، پس وليعهد من باش تا خلافت بعد از من از آن تو باشد2 . »

ابوالفرج اصفهاني نيز در كتاب مقاتل الطالبين چنين مي‌نويسد، مأمون آنجناب را طلبيد و موضوع را اظهار كرد و آنحضرت امتناع ورزيد، مأمون سخني تهديد آميز گفته و ادامه داد كه عمر هنگام مرگش دستور داد شوراي شش نفري تشكيل دهند كه يكي از آنها جد تو بود و دستور داد كه هر كدام از آنها مخالفت ورزد، گردنش را بزنيد و تو ناچاري كه وليعهدي مرا بپذيري، علي بن موسي (ع) كه چنان ديد، وليعهدي را پذيرفت3 .

 

 

 

 

 

 

 

1.     فضل ا... ، محمد جوا ـ تحليلي از زندگي امام رضا (ع) ـ سيد محمد عارف صفحه 93 و 94

2.     شجاعي ، گلپايگاني ، سيد زين العابدين ـ زندگي امام علي ابن موسي الرضا (ع) ـ مناقب الرضا ـ قم ـ نهضت 1373 صفحه 84

  1. کمپاني ، فضل الله ـ حضرت رضا (ع) ـ نقل از مقاتل الطالبين ـ تهران ـ بي نا ـ بي تا صفحه 103

امام (ع) مصلحت اولين را در اين ديد كه پيشنهاد قبول خلافت را كه بسيار سطحي بود نپذيرد، اما مأمون هم که با همه زيركي خود چنين طرحي را تهيه كرده بود، محققاً نمي‌توانست با همين يك جواب «حقي امام» دست بردارد، اين بود كه مرحلة دوم از نقشه‌اي را كه انديشيده بود، مطرح كرد و آن اين پيشنهاد بود كه امام بعد از وي، رأساً عهده‌دار امور شود و هر جرياني را كه مايل است مورد اجرا قرار دهد، يعني قبول كند كه «ولي عهد» باشد، البته مفهوم پذيرش اين مطلب هم تا اندازه‌اي اين بود كه قانوني بودن آن حكومت، مورد قبول ضمني امام قرار گيرد، و تا اتمام زمان مأمون، در برابر كارهايي كه ميشود سكوتي كه حاكي از رضايت از طرف امام رعايت شود و با تمام شدن دورة مأمون نوبت به امام برسد، قبل از آن حالت انتظار است و بنابراين با حضور امام است كه به كارهاي خلافت سرو سامان داده ميشود1 .

بحث بين مأمون و امام رضا(ع) بر سر پذيرش ولايتعهدي

حضرت فرمود: به خدا سوگند: پدرم از نياي گرامش از اميرمؤمنان(ع) از رسولخدا(ص) براي من حديث كرد كه من در زمان حيات تو مسموماً از دنيا ميروم و مظلوم كشته ميشوم، در حاليكه فرشتگان آسمان و زمين بر من گريه مي‌كنند، و در سرزمين غربت در كنار هارون‌الرشيد مدفون مي‌گردم، مأمون بگريست، سپس پرسيد يا ابن رسول الله چه كسي تو را مي‌كشد؟ و تا من زنده هستم، چه كسي قدرت يا جرأت بدي كردن بتو را خواهد داشت؟

 

 

 

 

 

 

 

1. عقوري ، علي ـ سرگذشت و شهادت هشتمين امام شيعه ، امام رضا (ع) ـ صفحه 27 و 28

 حضرت فرمود: من اگر بخواهم قاتل خود را معرفي كنم، مي‌كنم و مي‌گويم كه چه كسي مرا خواهد كشت، مأمون گفت: يا ابن رسول الله با اين گفتار مي‌خواهي خود را آسوده كني و ولايتعهدي مرا نپذيري تا مردمان بگويند علي بن موسي چقدر زاهد و بي‌رغبت به رياست دنيا است؟ حضرت فرمود: بخدا سوگند از روزيكه خداي عزوجل مرا آفريده تا كنون دروغ نگفته‌ام، و دنيا را براي رسيدن بدنيا ترك نگفته‌ام، و من خوب ميدانم تو چه ميخواهي، مأمون پرسيد چه ميخواهم ؟

 امام گفت : آيا امانم ميدهي اگر راست را بگويم؟ مأمون گفت: تو در اماني، حضرت فرمود : تو نظرت اينستكه مردم بگويند : علي بن موسي بدنيا و رياست بي‌رغبت نيست، بلكه اين دنيا است كه به او بي‌رغبت است مگر نمي‌بيند چگونه از روي آز و طمع ولايتعهدي را پذيرفت، باشد كه بخلافت نائل گردد، مأمون از اين سخن در خشم شده گفت: تو مرتب با من طوري رفتار مي‌كني كه من آنرا خوش ندارم، و گويا از قدرت و شوكت من باك نداري و خود را ايمن ميداني ، بخدا سوگند بايد ولايت عهدي را به اختيار بپذيري والا تو را بدان مجبور مي‌كنم، پس اگر قبول كردي كه چه بهتر، و اگر مخالفت نمودي گردنت را ميزنم (تو را مي‌كشم)، حضرت فرمود: خداوند مرا از اينكه خود را بهلاكت اندازم نهي فرموده، اگر امر بدين منوال است هر كار كه بنظرت رسيده، انجام ده، و من آنرا مي‌پذيرم بشرط آنكه در عزل و نصب احدي دخالت نكنم، و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشكنم و از دو را دور مشير و راهنما باشم .

 پس مأمون با اين شرط از او پذيرفت و او ـ عليه السلام ـ را وليعهد قرار داد. ولكن كاملاً از آن كراهت داشت1 .

امام رضا(ع) شرط پذيرش ولايتعهدي خود را اين قرار داد كه از نزديك يا دور در كارهاي حكومتي دخالت نکند ، اين امر موجب شد تا حكومت نتواند كارها را به نام امام پيش ببرد و يا از آن حضرت كسب شرعي بودن کند ، بدين گونه براي جهانيان و نيز براي تاريخ تا ابد روشن شد که آن حضرت به هيچ وجه به شرعي بودنِ  نظام اعتراف نكرد مأمون بارها كوشيد تا امام را اندك اندك به دخالت در امور حكومتي بكشاند ولي امام رضا(ع) كوششهاي او را بي‌پاسخ گذارد، از همان روزهاي نخستين ولايتعهدي، امام رضا(ع) از هر فرصت به دست آمده براي گسترش فرهنگ وحي سود مي جست و اعلام مي‌كرد كه از ديگران به خلافت سزاوارتر است2 .

علي بن موسي الرضا(ع) فقط بدين شرط وليعهدي را پذيرفت كه در هيچ يك از شئون حكومت دخالت نكند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبير امور نپردازد و مأمون كه فكر مي‌كرد مثلاً در شروع كار اين شرط قابل تحمل است و بعداً بتدريج مي‌توان امام را به صحنة فعاليتهاي خلافتي كشاند اين شرط را از آنحضرت قبول كرد روشن است كه با تحقق اين شرط نقشة مأمون نقش بر آب مي‌شد و بيشترين هدفهاي او برآورده نمي‌گشت3 .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-     شيخ صدوق (ابن بابويه) ـ عيون الاخبار الرضا (ع) ـ صفحه 314 و 315

2-     مدرسي ، سيد محمد تقي ـ زندگي و سيماي امام رضا (ع) صفحه 57 و 58

3-     آيت ا... خامنه اي ، سيد علي ـ مقالات کنگره جهاني امام رضا (ع) صفحه 41  

امام عليه السلام با آنكه وليعهد مأمون شده بود، هيچگاه حكومت وي را به رسميت نشناخت و چنين مي‌فرمود اين حكومتي ظالم و نظامي باطل و فاسد است و من در آن دخالتي ندارم و يا در جاي ديگر كه مي‌فرمايد: من هيچكس را به ولايت بر نمي‌گزينم و كسي را نيز بر كنار نمي‌كنم و هيچ رسم و سنتي را زير پا نمي‌گذارم1 .

انگيزه‌هاي پذيرفتن ولايتعهدي از جانب امام رضا(ع)

الف: اگر امام (ع) ولايتعهدي را نمي پذيرفت و خود و شيعيان و دوستدارانش را به هلاكت مي‌افكند نه تنها مرگ او و تمامي آنان اثري در اين راه نداشت بلكه نتيجه‌اي معكوس و بسيار خطر ناك مي‌بخشيد2 . هنگاميكه امام رضا(ع)، ولايتعهدي مأمون را پذيرفت كه ديد اگر امتناع ورزد، نه تنها جان خويش را به رايگان از دست مي‌دهد، بلكه علويان و دوست داران حضرت نيز همگي در معرض خطر واقع مي‌شوند بر امام لازم بود كه جان خويشتن و شيعيان و هوا خواهان را از گزندها برهاند، زيرا امت اسلامي به وجود آنان و آگاهي بخشيدن شان نياز بسيار داشت، اينان بايستي باقي مي‌ماندند تا براي مردم چراغ راه و رهبر و مقتدا در حل مشكلات و هجوم شبهه‌ها باشند، آري، مردم به وجود امام و دست پروردگان وي نياز بسيار داشتند چه در آن زمان موج فكري و فرهنگي بيگانه‌اي بر همه جا چيره شده و در قالب بحثهاي فلسفي و ترديد نسبت به مبادي خداشناسي، ارمغان كفر و الحاد مي‌آورد .

 

 

 

 

 

 

1-     مدرسي، محمد تقي ـ امامان شيعه وجنبشهاي مکتبيـ حميد رضا آژيرـ بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ـ 1367 صفحه 268

2-     مرتضي عاملي ، جعفر ـ زندگي سياسي امام رضا (ع) ـ صفحه 288

 از اينرو بر امام لازم بود كه بر جاي بماند و مسؤوليت خويش را در نجات امت به انجام برساند و ديديم كه امام نيز با وجود كوتاه بودن دوران زندگيش پس از وليعهدي چگونه عملاً وارد اين كارزار شد حال اگر او با رد قاطع و هميشگي وليعهدي، هم خود و هم پيروانش را به دست نابودي مي‌سپرد اين فداكاري معلوم نيست همچون شهادت حياتبخش و گرهگشاي سيد شهيدان، گرهي از كار بسته امت مي‌گشود1 .

پيدا بود كه اگر مأمون با آن وضع ساده، امام عليه السلام را شهيد مي‌كرد، بهره‌اي براي اسلام و مسلمين از شهادتش عايد نميشد2 .

ب: پذيرفتن ولايتعهدي از جانب امام علاوه بر اعتراف زباني عباسيان به معني اقرار عملي آنان به اين حقيقت بود كه علويان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلكه سزاوارتر بدانند و مردم به ستم مانع نيل ايشان به حق خود شده‌اند و معناي ستم راندن مردم بر ايشان متضمن عدم ثبوت آن حق مسلم بر ايشان نيست3 .

بهره‌برداري اصلي از اين ماجرا بسي مهمتر است، امام با قبول وليعهدي دست به حركتي مي‌زند كه در تاريخ زندگي ائمه پس از پايان خلافت اهل بيت در سال چهلم هجري تا آنروز و تا آخر دوران خلافت بي‌نظير بوده است و آن بر ملا كردن داعية امامت شيعي در سطح عظيم اسلام و دريدن پرده غليظ تقيه و رساندن پيام تشيع بگوش همه مسلمانهاست .

 

 

 

 

1-     پيشوايي ، مهدي ـ سيده پيشوايان ـ قم ـ موسسه تحقيقاتي امام صادق (ع) (توحيد) 1372 صفحه 490

2-     قريشي ، علي اکبر ـ خاندان وحي ـ بيروت  ـ بي نا ـ بي تا ـ صفحه 585

3-     مرتضي عاملي ، جعفر ـ زندگي سياسي امام رضا (ع) صفحه 288 و 289

 تريبون عظيم خلافت در اختيار امام قرار گرفت و امام در آن سخناني را كه در طول يكصدو پنجاه سال خود در خفا و با تقيه و به خصيصين و ياران نزديك گفته نشده بود به صداي بلند فرياد كرد و با استفاده از امكانات معمولي آن زمان كه جز در اختيار خلفا و نزديكان درجه يك آنها قرار نمي‌گرفت آنرا بگوش همه رساند، مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مأمون كه در آن قويترين استدلالهاي امامت را بيان فرموده است در آن سال در مدينه و شايد در بسياري از آفاق اسلامي هنگاميكه خبر ولايتعهدي علي بن موسي الرضا رسيد در خطبة فضائل اهل بيت بر زبان رانده شده اهل بيت بر زبان رانده شد، اهل بيت پيغمبر(ص) كه نود سال علناً بر منبر دشنام داده شدند و سالهاي متمادي ديگر كسي جرأت به زبان آوردن فضائل آنها را نداشت اكنون همه جا به عظمت و نيكي ياد شدند دوستان آنان از اين حادثه روحيه و قوت قلب گرفتند بي‌خبرها و بي‌تفاوتها با آنان آشنا شدند و به آن گرايش يافتند و دشمنان سوگند خورده احساس ضعف و شكست كردند محدثين و متذكرين شيعه معارفي را كه تا آنروز جز در خلوت نميشيد به زبان آورد در جلسات درسي بزرگ و مجامع عمومي به زبان راندند1 .

نيل به مقام وليعهدي يك اعتراف ضمني از سوي عباسيان بشمار ميرفت دائر بر اين مطلب كه علويان نيز در حكومت سهم شايسته‌اي دارند1 .

 

 

 

 

 

 

 

1-     آيت ا... خامنه اي ، سيد علي ـ مقالات کنگره جهاني امام رضا (ع) ـ صفحه 42

2-     پيشوايي ، مهدي ـ سيده پيشوايان ـ صفحه 491

زمانيكه حکومت از ايشان دعوت مي‌كرد كه به دستگاه حكومتي وارد شوند، ائمه(ع) نيز اين فرصت را براي استفاده از نوعي آزادي و بر حذر بودن از فشار

حاكميت غنيمت مي‌شمردند و بدون اينكه امتيازي به حكومت دهند يا آن را تأييد كنند به نشر مذهب و انديشه‌هاي مكتبي خود مي‌پرداختند1 .

 ج: امام براي خنثي كردن سياست مأمون در بهره‌گيري از ولايتعهدي او در مقام پاسخ از اينكه چرا ولايتعهدي را پذيرفتند فرمودند، به همان دليلي كه جدم داخل شور مي‌گرديد و فرمود كه مأمون آنچه از حق ما را كه ديگران انكار كرده بودند به رسميت شناخت، او رياست کل و خلافت را بر من واگذاشت اگر بعد از او زنده ماندم ، گرفتن اعتراف از مامون براينکه خلافت حق اهل بيت است2 . همچنين براي آنكه مردم ايشان را فرمواش نكنند اميد و آرزوهايشان از آنان نگسلد  و نيز به خاطر آنكه مردم شايعاتي را كه پيرامون آنها پراكنده ساخته‌اند به راست نگيرند كه ايشان فقط تني چند دانشمند و فقيهند كه به عمل و اقدامي كه در برگيرنده خير امت باشد اهميتي نمي‌دهند و در انديشة بيرون آمدن در اجتماع به عنوان پيشروان صلاح و اصلاح نيستند3 .

مردم خاندان پيامبر(ص) را در صحنة سياست حاضر بيابند و به دست فراموشي شان نسپارند و نيز گمان نكنند كه آنان همانگونه كه شايع شده بود فقط علما و فقهايي هستند كه در عمل هرگز به كار ملت نمي‌آيند شايد امام نيز در پاسخي كه به سؤال «ابن‌عرفه» داد نظر به همين مطلب داشت {كه} اي فرزند رسول خدا، به چه انگيزه‌اي وارد ماجراي وليعهدي شدي؟

 

 

 

 

 

1-     مدرسي ، محمد تقي ـ امامان شيعه و جنبشهاي مکتبي ـ صفحه 264

2-     عطاردي ، عزيز ا... ـ مسند امام رضا (ع) ـ مشهد ، کنگره جهاني امام رضا (ع) ـ 1370 صفحه 64

3-     مرتضي عاملي ، جعفر ـ زندگي سياسي امام رضا (ع) صفحه 289

 

 امام پاسخ داد، به همان انگيزه‌ايكه جدم علي (ع) را وادار به ورود در شورا نمود1 .

اگر امام ولايتعهدي مأمون را نمپذيرفت، امت اسلامي گمان ميبرد كه ائمه (ع) نمي‌خواهند حاكميت در اختيار برترين، پارساترين، داناترين، بهترين و فاضلترين مردم باشد، زيرا امام رضا(ع) كه پيشواي مسلمانان است، حكومت را نپذيرفته، پس حكومت او جداي از دين است و آميختگي دين با سياست مورد قبول اسلام نيست2  .

د: گذشته از اين امام (عليه‌السلام) توانست در دوران وليعهدي ، حقيقت ماهيت مأمون را براي مردم افشا كند و آنان را به واقعيت و هدفهاي نهفته در هر اقدامي كه او ميكرد آگاه سازد و هر شبهه و ترديدي را عملاً از بين ببرد3 .

دلايلي بر عدم صداقت مأمون در پيشنهاد ولايتعهدي به امام رضا(ع)

الف ـ چرا همانطور كه امام عليه‌السلام در مدينه بود، اينكار را نكرد و آن حضرت را بااكراه تحت نظر مأمورين به مرو آورد، در حاليكه ميتوانست در مرو به نام امام عليه‌السلام ، خطبه بخواند و خطّه ايران را به نمايندگي از طرف حضرت نگهداري كند و امام عليه‌السلام هم در مدينه، در پايگاه نبوت، خلافت پيامبر(ص) را به عهده بگيرد؟

 

 

 

 

 

1-     پيشوايي ، مهدي ـ سيره پيشوايان صفحه 491

2-     مدرسي ، محمد تقي ـ امامان شيعه و جنبشهاي مکتبي ـ صفحه 264

3-     مرتضي عاملي ، جعفر ـ زندگي سياسي امام رضا (ع) صفحه 290

ب ـ چرا دستور داد امام عليه‌السلام را از طريق بصره و اهواز و فارس كه اتفاقاً راهي سخت و گرم و ناراحت كننده دارد، و احتمالاً از ميان كوير لوت به خراسان و مرو ميرسد، عبور دهند و از كوفه و قم عبور نكنند، در حاليكه در كوفه و قم از امام عليه‌السلام، استقبال بيشتري ميشد و موقعيت براي هدف ظاهري مأمون آماده‌تر ميگشت؟

ج ـ چرا در نخستين دور مذاكرات كه پيشنهاد خلافت را به امام ميداد، خود را وليعهد قرار داد، در صورتيكه مي‌بايست ولايتعهدي بعد از حضرت رضا عليه‌السلام را به امام جواد عليه‌السلام، واگذارد و يا لااقل به اختيار امام بگذارد؟

د ـ وليعهد بودن امام عليه‌السلام، آنهم با آن شرط كه امام در هيچ كار حكومتي دخالت نكند، چه مقدار امت اسلامي را به واقع و حقيقت نزديك مي‌كرد، با توجه به اينكه عمر امام عليه‌السلام، در حدود 20 سال بيشتر از مأمون بود و طبعاً روي حسابهاي عادي پيش بيني ميشد كه امام عليه‌السلام، زودتر از مأمون از دنيا رحلت كند و در نتيجه هرگز خلافت به آل علي نمي‌رسيد؟

هـ ـ مأمون اگر از روي اعتقاد و ايمان اقدام مي‌كرد، چرا وقتي مواجه با امتناع امام عليه‌السلام شد، دست به تهديد زد و حضرت را با جبر و اكراه به قبول ولايتعهد وادار كرد؟

و ـ چرا وقتي حضرت علي‌بن موسي الرضا به هر سبب به شهادت رسيد، مأمون كه همان ارادت را به امام جواد عليه‌السلام اظهار مي‌كرد، مقام ولايتعهد را به آن حضرت تفويض نكرد؟

ز ـ چرا مأمون در جريان مشهور نماز عيد حضرت را از راه باز گردانيد و نخواست توجه تودة مردم به آنحضرت جلب شود؟

ژ ـ چرا وقتي مأمون از مرو به طرف بغداد حركت كرد، نگذارد كه حضرت در مرو بماند، اگر حقيقتاً حضرت وليعهد بود چه مانعي داشت كه در مرو باشد و اين قسمت از كشور را تحت نظر داشته باشد1 ؟!

ر: هارون وصيت کرده بود بعد از مامون ، معتصم ولي عهد باشد و مامون نمي خواست عهد پدر را بشکند ، اين امر نشان مي دهد که از همان ابتدا رغبتي به اين امر نداشته است .

 

 

مراسم ولايتعهدي و بيعت با امام رضا(ع)

صاحب نور الابصار مينوسد چون حضرت علي بن موسي الرضا(ع) با اصرار فضل بن سهل و برادرش حسن ناچار از قبول ولايتعهدي مأمون گرديد در روز پنجشنبه پنجم ماه رمضان سال 201 مأمون مجلس مفصلي تشكيل داد. مرحوم محدث قمي مي‌نويسد روز ششم ماه مبارك رمضان بود چنانچه ظاهر ميشود از تاريخ شرعيه شيخ مفيد (ره) مأمون مجلسي عظيم ترتيب داد و كرسي براي آنحضرت در پهلوي كرسي خود نهاد و ساده براي آنحضرت قرار داد و جميع اکابر و اشراف و سادات و علما را جمع كرد.

مأمون بر سرير ويژه خويش قرار گرفت و در كنار سرير خود براي علي بن موسي كرسي شاهانه‌اي گذاشتند علي بن موسي الرضا(ع) بر كرسي خود كه پهلوي سرير خلافت قرار داشت جلوس فرمود .

1- پيشوايي ، مهدي ـ سيره پيشوايان صفحه 488 و 489

 او پيراهن سبز پوشيده بود و بر سرش عمامه‌اي بسته بود و شمشيري نيز حمايل داشت مأمون فرمان داد كه بيعت آغاز شود و پيش از همه كس پسرش عباسي را به پيش فرا خواند تا با وليعهد بيعت كنند علي بن موسي دستش را بلند كرد آنچنانكه پشت دستش بسوي خود او و كف دستش بسوي مردم بود مأمون گفت، دستت را بگشاي تا بيعت كنند، علي بن موسي‌الرضا(ع) فرمود: رسول الله (ص) با مردم چنين بيعت مي‌كرد و به اين ترتيب مراسم بيعت انجام يافت.

روز پنجشنبه فرا رسيد، طبقات مختلف مردم از سپهسالاران و دربانان و قاضيان و ساير افراد،لباس سبزپوشيده به دربار مامون مي‌رفتندمامون آنروز جلوس كرده ودوتشك برزگ برروي هم تا همتاي نشيمنگاه مامون باشد براي حضرت رضا(ع) انداخته بودند جنابش با لباس سبز وعمامه وشمشير حمايل كرده برروي آن تشك جلوس فرمود مامون نخست دستور داد تا فرزندش عباس ،مقدم برسايرين با حضرت رضا(ع) بيعت نمايد.حضرت رضا(ع) براي بيعت  دست خودرا به اين كيفيت نگه داشته بود كه پشت دستش مقابل صورت مباركش وكف دستش برابربامردم بودمامون گفت دست خودرا دراز كنيد تامردم بدرستي با شما بيعت نمايند،فرمود:رسول خدا (ص) به همين آئين بامردم بيعت مي‌كرد بالاخره مردم يكي بعد از ديگري براي بيعت حضورمي‌يافتند وحضرت (ع) دست مباركش راكه (يدالله فوق ايديهم بود)بالاي همه دستها قرارمي‌داد.درآنروز بدره‌هاي زرد درميان حضار پخش شد وخطبا وشعرا را درستايش آنحضرت واقدم بي سابقه ايكه مامون برداشته خطبه‌ها خواندند وسرودها سرودند پس ازآن ابوعباد،عباس فرزند مامون راطلبيدند واوبه تندي آمده دست پدرش رابوسيده وكناراونشست بعد از او محمد بن جعفرراخوانده،فضل بن سهل او را روانه كرد وي نزديك مامون آمده ليكن دست او را نبوسيد به اوگفتند برو و جايزه‌ات رابگير مامون كه گويا ازبي اعتنايي وي متاثرشده بود اوراطلبيد ودستورداد برو بمحل خود بنشين بعد ازاين ابوعباديك يك ازحضارعلوي وعباسي راپيش مي‌خواند وجوائز خودرامي‌گرفتند تا همة جائزه‌ها بپايان رسيد آنگاه مامون ازحضرت رضا(ع) درخواست كرد به مباركي اين روزفرخنده خطبة انشا فرمايد حضرت رضا(ع) ستايش خدارابجا آورد فرمود همانا مابراثر ارتباط وبستگي كه با رسول خدا(ص) داريم برشما حقي داريم وشما نيزبرما حقي داريد وهرگاه شما حق مارابه ما داديد ورعايت مال ما به آن طوركه بايد وشايد نموديد برما واجب است كه حق شما رارعايت نماييم وبه موجب آن كاركنيم وبه غيرازاين جملات ، بيانات ديگري نفرمودمامون پس ازانقضاء بيعت دستورداد سكه بنام آنحضرت زدند وبمباركي آن روز پيروز دختر عموي اسحق بن موسي رابه همسري وي درآورد و باو فرمان داد تا به عنوان امير الحاجي باعدة ازمردم به خانة خدا مشرف شده ودرهرشهري كه وارد مي‌شود مردم را از ولايتعهدي حضرت رضا(ع) اعلام نمايد وخطبه بنام آنحضرت بخواند1 .

 

 

 

 

 

 

 

 

1- شيخ مفيد ـ الارشاد ـ صفحه 603 و 604 و 605

اول پسرخود عباس را امركردكه باحضرت رضا(ع)بيعت كردبعدازآن سايرمردم بيعت كردند پس ازآن بدره‌هاي زرآوردند وجوائز بسيار به مردم بخشيد وخطباء وشعراءبرخاستندو خطبه وقصائد غرا درشان آنحضرت خواندند وجائزه گرفتندامرشد كه دربالاي منابر نام آن بزرگواربرده شود ووجوه ودناير ودراهم رابنام نامي ولقب گرامي آنحضرت قرين گردانند.شيخ مفيد مي‌نويسداول كسي كه بيعت كرد عباس بن مامون بود و سي و سه هزارسادات علوي وعباسي را جمع كرده بود همه بيعت كردند، خطباء و شعرا بر خاسته قصايد و مدايحي خواندند و سروردند وصيت ولايتعهدي امام رضا(ع) تا ديوارچنين رسيد، بشرق و غرب اسلام اعلام كردند1 .

مأمون به كلية شهرهاي عراق، حجاز، خراسان ـ ايران (خاورميانه) بخشنامه‌ها فرستاد و اين انتصاب را ابلاغ كرد و امر كرد همه لباس سياه عباسي را به لباس سبز رضوي تبديل كنند و سكه بنام آنحضرت زد و ضمناً دختر خودام حبيبه را بحضرت رضا(ع) تزويج نمود و همان تاريخ پوران (ام‌حبيب) دختر حسن بن سهل را خود تزويج كرد.

 

 

 

 

 

1- محدث خراساني ، حاج شيخ محمد ـ حيوه الرضا ـ جلد يک ـ مشهد ـ چاپخانه خراسان 1383 قمري ـ صفحه 88 و 89

(اصفهاني ، ابوالفرج علي بن حسين فرزندان ابوطالب جلد يک ـ جواد فاضل ـ علمي 1362 ـ ص 343)

(شيخ مفيد ـ الارشاد ـ صفحه 603 و 604 و 605)

(محدث خراساني ـ الارشاد ، صفحه 89)

(عماد زاده ـ زندگاني حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) ـ جلد يک ـ تهران ـ گنجينه ـ 1325 ، صفحه 520)

  

مأمون در روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال 201 بوليعهدي پس از خود باوي بيعت و مردم را به جاي سياه، سبز پوش كرد و فرمان آن را به اطراف و نواحي نوشت و براي رضا بيعت گرفت و بنام وي بر منبرها خطبه خواندند و دينار و درهم بنام آنحضرت سكه زدند و كسي نماند كه لباس سبز بپوشد مگر اسماعيل بن جعفر بن سليمان بن علي هاشمي كه عامل مأمون در بصره بود و از پوشيدن لباس سبز امتناع ورزيد و گفت: اين نقض (بيعت) است هم با خدا و هم با او، و نافرماني را آشكار ساخت، پس مأمون ، عيسي بن يزيد جلودي را بر سر وي فرستاد.

چون مأمون، علي بن موسي الكاظم را به ولايتعهدي برگزيد و با او بيعت كرد و او را به «الرضا من آل محمد» لقب داد، فرمود تا سپاهيان سياه بر كنند و سبز برتن پوشند، آنگاه به همة آفاق بنوشت1 .

 

 

 

 

 

 

 

1- عماد زاده ـ زندگاني حضرت امام علي ابن موسي الرضا ، صفحه 520

احمد بن ابي يعقوب (ابن واضح يعغوبي) ـ تاريخ يعغوبي ـ محمد ابراهيم ـ تهران ـ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ـ 1343 صفحه 465

آيتي ، عبدالحميد (مقدم) ـ تاريخ ابن خلدون جلد دوم ـ موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي ـ 1364 ، صفحه 383



4. مظفر ، صمد حسين ـ تاريخ شيعه ـ دكتر سيد محمد باقر حجتي ـ دفتر نشر و فرهنگ اسلامي 1375 ـ ص 112

1.قمي ، عباس ـ منتهي الامال ـ تهران ـ ماليا ـ 1381 ص 936

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 01 اسفند 1393 ساعت: 16:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس