تحقیق در مورد داستان ها و احادیثـی از حیا
مـوضـوع :
داستان ها و احادیثـی از حیا
گـرد آورنده :
درس مربوطـه :
سـال تحصیـلی
داستان ها و احادیثی از حیا
حيا در لغت به معني خودداري نفس است از زشتيها و به معني شرمساري و خجلت ميباشد و از جمله موضوعات اخلاقي است كه در قرآن از آن ياد شده است، به تعبير ديگر تأثر نفس است از امري كه قباحت آن امر بر انسان ظاهر شود و باعث انزجار او، از آن عمل گردد.
در اصطلاح علم اخلاق، يكي از انواع دوازدهگانه جنس عفت به شمار ميآيد، چون انسان بنگرد كه انجام دادن كردارهاي زشت و پرداختن به كارهاي ناروا موجب نكوهش او ميگردد به ترك آن كردارها همت ميکند.
حيا مانع از آن ميشود كه انسان هر چيزي را كه از قلبش ميگذرد بر زبان آورد، حيا براي هر انساني نيكو است اما در بانوان نيكوتر و زيبندهتر ميباشد، لذا در روايات، حيا به ده قسمت تقسيم شده است كه نُه قسمت آن، از آن زنان و يك قسمت از آن مردان شمرده شده است.
كساني كه پردۀ حيا را دريده و در ملأ عام مرتكب گناه ميشوند از نظر اسلام آبرو و احترام و شخصيتي ندارند و لذا غيبت چنين افرادي جايز شمرده شده است.
امام صادق (ع) ميفرمايد:
«اَلْحَياءُ نورٌ جوَهُرهُ صَدْرُ الاْيمانِ و تفسيرهُ التَّثَبُّتُ غَيْرَ كُلَّ شَيءٍ یُنکِرُهُ الَتّوْحيُد والْمَعْرِفَةُ »
«شرم نوري است كه گوهر آن سينۀ ايمان است، معناي شرم اين است كه در برابر هر آنچه با توحيد و معرفت ناسازگار است خويشتن داري كني.»
علماي اخلاق حيا را دو گونه دانستهاند:
1- نفساني وايماني: نفساني حيايي است كه در سرشت و نهاد انسان نهاده شده است مثل شرمساري از عريان شدن و خجلت از آميزش ميان مردم.
2- حياء ايماني: خصلتي است كه مؤمن را به سبب ترس از خدا از انجام دادن كردارهاي گناه آلود باز دارد، بنابراين پرهيز از محرمات معلول حياء ايماني است.
حيا در قرآن:
زماني كه موسي (ع) از چنگال ظلم فرعون رها يافته و از راه دور خسته و گرسنه به كنار چاه مدين رسيده بود دختران شعيب را ديد كه براي سيراب كردن گوسفندان به آنجا آمدهاند، حضرت موسي (ع) با دلوآب گوسفندان آنها را سيراب كرد، به دنبال آن قرآن ميفرمايد:
« فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ...»
«ناگهان يكي از آن دو زن، به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام بر ميداشت گفت: پدرم از تو دعوت ميكند...»
پيدا بود كه از سخن گفتن با يك جوان بيگانه شرم دارد وقتي به سراغ موسي آمد تنها اين جمله را گفت: پدرم از تو دعوت ميكند تا پاداش و مزد آبي را كه براي گوسفندان ما، از چاه بيرون كشيدي به تو دهد.
مراد از اينكه راه رفتن او بر استحيا بوده، اين است كه عفت و نجابت از طرز راه رفتنش پيدا بود. (در اين داستان حيا را ميتوان به حياي گفتار و حياي رفتار تقسيم كرد و دختران شعيب یکی از بهترین الگويهای قرآني براي زنان مسلمان در برخورد با نامحرمان باشند.)
« إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا...»
«خداوند از اين كه به (موجودات ظاهراً كوچكي مانند) پشه و حتي كمتر از آن، مثال بزند شرم نميكند...»
مثال بايد موافق مقصود باشد و مثال وسيلهاي است براي تجسم حقيقت، گاه در مقام تحقير و بيان ضعف مدعيان است، بلاغتِ سخن ايجاب ميكند كه براي نشان دادن ضعف آنها موجود ضعيفي را براي مثال زدن انتخاب كند.
«إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ...»
«... اين عمل، پيامبر را ناراحت مينمايد: ولي از شما شرم ميكند (و چيزي نميگويد) اما خداوند از (بيان) حق، شرم ندارد...»
هنگامي كه پيامبر(ص) با "زينب بنت جحش" ازدواج كرد وليمۀ نسبتاً مفصلي داد، مردم دسته دسته ميآمدند و غذا ميخوردند و از اطاق خارج ميشدند، بعد از پايان مهماني سه نفر همچنان در اطاق پيامبر (ص) ماندند و مشغول گفتگو شدند و سخنان آنها به طول انجاميد، آيۀ فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با اين مسائل به آنها تفهيم كرد، براي نزول اين آيه روايات ديگري نيز وجود دارد.[16] (كه ناظر به قسمتهاي ديگر اين آيه است) البته پيامبر خدا (ص) نيز از بيان حق در مواردي كه جنبۀ شخصي و خصوصي نداشت هيچ ابا نميكرد اما در اين مورد شخصي اصول اخلاقي ايجاب ميكرد كه پيامبر (ص) به دفاع از خود نپردازد.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنیداين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 13 اسفند 1394 ساعت: 11:24 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق در مورد داستان ها و احادیثـی از حیا,