تحقیق در مورد استاد شهريار شاعر افسانه‌اي

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد استاد شهريار شاعر افسانه‌اي

بازديد: 129

استاد شهريار شاعر افسانه‌اي

شرح مختصر احوال و زندگاني شاعران او

سيد محمد حسين بهجت تبريزي فرزند حاج مير آقا خشكنابي مقارن انقلاب مشروطيت و بين سالهاي 1283-1285 شمسي در روستاي خشكناب نزديك بخش قده چمن متولد گرديد پدرش كه در آغاز طلبه بود بعد مجتهد و سپس از وكلاي برجسته و اول آذربايجان مددي بود فاضل خوشنويس، كريم الطبح و با ايمان در سال 1313 شمسي مرحوم و در قم مدفون شد.

محمد حسين تحصيل را در مكتب خانه قريه زادگاهش با گلستان سعدي، نصاب، قرآن و حافظ آغاز كرد و نخستين مربي او ابتدا والد ماجدش و بعد مرحوم امير خيري بود. تحصيلات ابتدائي در مدرسه‌هاي متحده و فيوضات و متوسطه را در تبريز و دارالفنون تهران بپايان رساند.

در سال 1303 شمسي وارد مدرسه (طب دانشكده پزشكي امروز) شد. تا آخرين سال پزشكي را با هر مشتقي كه داشت پسري و در بيمارستان مراتب انترني را مي گذراند كه سبب پيشامدهاي عاطفي و عشقي، از ادامه تحصيل منصرف شد و كمي قبل از اخذ مدرك دكتري پزشكي را رها كرد و به خدمات دولتي پرداخت. بقول خود شهريار، اين شكست و ناكامي عشق موهبت الهي بود كه از عشق مجازي به عشق حقيقي و معنوي رسيد.

در اوايل جواني و آغاز شاعري «بهجت» و پس از سال 1300 كه به تهران رفت شيوا تخلص مي‌كرد ولي به انگيزة ارادت قلبي و ايماني كه از همان كودكي و نوجواني به خواجه شيراز داشت. براي يافتن تخلص بهتري وضو گرفت نيت كرد و دو بار از ديوان حافظ تفال زد كه هر دو بار كلمه «شهريار» آمد و چه تناسبي داشت با غريبي او و نيت تقاضاي تخلص از خواجه:

غم غريبي و محنت و بر نمي تابم

 

روم به شهر خود و شهريار خود باشم

دوام عمر و ملك او بخواه از لطف حق حافظ

 

كه چرخ اين سكه دولت به نام شهرياران زد

هر چند خود نيتي درويشان كرده بود و تخلصي «خاكسارانه» مي خواست ولي به احترام حافظ تخلص «شهريار» را پذيرفت.

شهريار شاعري مومن و مسلمان بود. عمق اعتقادات قلبي او از خلال بسياري از اشعارش بخوبي پيداست.

از ديگر خصوصيات بارز او رقت و حساسيت فوق العاده فروتني و درويشي هميشگي مهمان دوستي و مهمان نوازي دائمي اخلاص و صميميت ويژه با دوستان واقعي، محلاح مفرط به تمامي هنرها بخصوص شعر، موسيقي و خوشنويسي بود او خط نسخ و نستعليق بويژه خط تحرير را خوب مي نوشت. در جواني سه تار مي زد و آنطور نيكو مي نواخت كه اشك استاد ابوالحسن صبارا جاري مي‌كرد و براي ساز خود مي سرود:

نالد به حال زار من امشب سه تار من


 

اين مايه تسلي شبهاي تار من


پس از مدتي سه تار را براي هميشه كنار گذاشت.

از آثار او مي‌توان به حيدر بابا هذيان دل موميائي افسانه شب و اي واي مادرم اشاره كرد.

عاقبت پس از هشتاد و سه سال زندگي شاعرانه پر بار و با افتخار روح اين شاعر بزرگ در 27 شهريور ماه 1367 به ملكوت علي پيوست و جسمش در مقبره الشعراي تبريز كه مدفن بسياري از شعرا و هنرمندان آن ديار ارجمند است بخاك سپرده شد. يادش گرامي باد.


مناجات

علي اي همه‌اي رحمت تو چه آيتي خدا را

 

كه به ما سوا فكندي همه سايه هما را

دل اگر خدا شناسي همه در رخ علي بين

 

به علي شناختن من بخدا قسم خدا را

بخدا كه در دو عالم اثر از فنا نماند

 

چو علي گرفته باشد سرچشمة بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

 

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسكين در خانه علي زن

 

كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را

بجز از علي كه گويد به پسر كه قاتل من

 

چو اسير تست اكنون به اسير كن مدارا

بجز از علي آرد پسري ابوالعجائب

 

كه علم كند به عالم شهداي كربلا را

چو بدوست عهد نبرد ز ميان پاكبازان

 

چو علي كه مي‌تواند كه بسر برد وفا را

نه خدا توامش خواند نه بشر توانش گفت

 

متحير چه نامم شده ملك لافتي را

بدو چشم خون خشانم هله‌اي نسيم رحمت

 

كه زكوي او غباري بمن آر توتيا را

باميد آنكه شايد برسد بخاك پايت

 

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چه تويي قفاگردان بدعاي مستمندان
 

 

كه ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم خو پاي هر دم زنواي شوق اودم

 

كه لسان غيب خوشتر بنواز اين نوا را

همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي

 

به پيام آشنائي بنواز و آشنا را

 

زنواي مرغ يافق بشنو كه در دل شب

 

 

غم دل بدوست گفتن چه خوشست شهريارا

 

         

جلوه جانانه

شمعي فروخت چهره كه پروانة تو بود

 

عقلي دريد پرده كه ديوانه تو بود

خم فلك كه چون مه مهرش پياله‌هاست

 

خود جرعه نوش گردش پيمانة تو بود

پير خرد كه منع جوانان كند زمي

 

تا بود خود سبوكش ميخانه تو بود

خوان نعيم و خر من انبوه نه سپهر

 

ته سفره خوار ريزش انبانه تو بود

تا چشم جان ز غير تو بستيم پاي دل

 

هر جا گذشت جلوه جانانه تو بود

دوشم كه راه خواب زد افسون چشم تو

 

مران باغ را به لب افسانه تو بود

هدهد گرفت رشته صحبت بدلكشي

 

بازش سخن ز زلف تو و شانة تو بود

برخاست مرغ مهتم از تنگناي خاك

 

كورا هواي دام تو و دانه تو بود

بيگانه شد بغير تو هر آشناي راز

 

هر چند آشنا همه بيگانه تو بود

 

همسايه گفت كز سر شب دوش شهريار

 

 

تا بانك صبح ناله مستانه تو بود

 

         

 


ناكاميها

زندگي شد من و يك سلسله ناكاميها

 

مستم از ساعر خون جگر آشاميها

بسكه با شاهد ناكاميم الفتها رفت

 

شاد كامم دگر از الفت ناكاميها

بخت برگشته ما خيره سري آغازيد

 

تا چه باز و دگرم تيره و سرانجاميها

دير جوشي تو در بوته هجرانم سوخت

 

ساختم اينهمه تا دار هم از ناميها

تا كه نامي شدم از نام نبردم سودي

 

گر نمردم من و اين گوشه ناكاميها

نشود رام سر زلف دلارامم دل

 

ايدل از كف ندهي دامن آراميها

باده پيمودن و راز از خط ساقي خواندن

 

خرم از عيش نشا بودم و خياميها

 

شهريار اورق از اشك ندامت ميشوي

 

 

تا كه نامت نبرد در افق ناميها

 

         

 


چشمة قاف

از همه سوي جهان جلوه او مي بينم

 

جلوة اوست جهان كز همه سو مي بينم

چشم از او جلوه از او ما چه حريفيم ايدل

 

چهرة اوست كه با ديده او مي بينم

تا كه در ديده من كون و مكان آينه گشت

 

هم در آن آينه آن آينه رو، مي بينم

او صفيري كه ز خاموشي شب ميشوم

 

و آن هياهو كه سحر برسد كو مي بينم

چون بنوروز كند پيرهم از سبزه و گل

 

آن نگارين همه زنگ و همه بو مي بينم

تا يكي قطره چشيدم منش از چشمة قاف

 

كوه در چشمه و دريا به سبو مي بينم

زشتي نيست به عالم كه من از ديده او

 

چون نكو مينگرم، جمله نكو مي بينم

با كه نسبت دهم اين زشتي و زيباييرا

 

كه من اين عشوه در آينه او مي بينم

در نمازند درختان و گل از باد و زان



 

خم به سرچشمه و دركار وضو مي بينم

جوي راشده ئي از لؤلؤ درياي فلك

 

باز درياي فلك در دل جو مي بينم

ذره خشتي كه فرا داشته كيهان عظيم

 

باز كيهان بدل ذره فرو مي بينم

غنچه راهپيرهني كز غم عشق آمده چاك

 

خار را سوزن تدبير و رفو مي بينم

با خيال تو كه شب سر بنهم بر خارا

 

بستر خويش بخواب از پر قو مي بينم

با چه دل در چمن حسن تو آيم كه هنوز

 

نرگس مست تر اعر بدجو مي بينم

اين تن خسته ز جان تا به لبش راهي نيست

 

كز فلك پنجه قهرش به گلو مي بينم

 

آسمان راز بمن گفت و به كس باز نگفت

 

 

شهريار اسهنيمه زان راز نگو مي بينم

 

         

كنج ملال

خلوتي داريم و حالي به حال خويشتن

 

گر گذار دمان فلك حالي بحال خويشتن

ما در اين عالم كه خود كنج ملالي بيش نيست

 

عالمي داريم در كنج ملال خويشتن

ساية دولت همه ارزاني نو دولتان

 

من سري آسوده خواهم زير بال خويشتن

بر كمال نقص و در نقص كمال خويشتن بين

 

گر به نقص ديگران دمديي كمال خويشتن

كاسه گو آب حرامت كن بمجموزان سبيل

 

سفره پنهان ميكند نان حلال خويشتن

شمع بزم افروز را از خويشتن سوزي چه باك

 

او جمال جمع جويد در زوال خويشتن

خاطرم از ماجراي عمر بيحاصل گرفت

 

پيش‌بيني كو كز او پرسم مآل خويشتن

آسمان گو از هلال ابر و چه ميتابي كه ما

 

رخ نتابيم از مه ابر و ملال خويشتن

همچو عمرم بي و فابگذشت ما هم سالها

 

عمر گو بر چين بساط ماه و سال خويشتن

 

شاعران مدحت سراي شهريارانند ليك

 

 

شهريار ماغر نخوان غزال خويشتن

 

         

 


گوهر فروش

يارو همسر نگرفتم كه گرو بود پسرم

 

تو شدي ما در ومن‌با همه پيري پسرم

تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز

 

من بيچاره همان عاشق خونين جگرم

خون دل ميخورم و چشم نظر بازم جان

 

جرمم اين است كه صاحبدل و صاحبنظرم

منكه با عشق نراندم بجواني هواسي

 

هوس عشق و جوانيت به پيرانه سرم

پدرت گوهر خود تا بزرو سيم فروخت

 

پدر عشق بسوزد كه در آمد پدرم

عشق و آزادگي و حسن جواني و هنر

 

عجبا هيچ نيزيد كه بي سيم و زرم

هنرم كاهش گره بند زر و سيم بود

 

كه ببازار تو كار ني نگشود از هنرم

سيزده را همه عالم بدر امروز از شهر

 

من خود آن سيزدهم كز همه عالم بدرم

تا بديوار و درش تازه كنم عهد قديم

 

گاهي از گوچة معشوقة خود ميگذرم

تو از آن دگري رو كه مرا ياد تو بس

 

خود تود اينكه من از كان جهاني دگرم

از شكار دگران چشم و دلي دارم سير

 

شيرم و جوي شغالان نبود آنجورم

 

خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت

 

 

شهريارا چكنم لعلم و والا گهرم

 

         

 


حالا چرا

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا

 

بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئي و بعد از مرگ سهراب آمدي

 

سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست

 

من كه يك امروز مهمان توام فردا چرا

نازنينا ما بناز تو جواني داده ايم

 

ديگر اكنون با جوانان ناز كن با ما چرا

وه كه با اين عمرهاي كوته بي اعتبار

 

اينهمه غافل شدن از چون مني شيدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر بزير افكنده بود

 

اي لب شيرين جواب تلخ سربالا چرا

اي شب هجران كه يكدم درتو چشم‌ من نخفت

 

اينقدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پريشان مي‌كند

 

در شگفتم من نمي پاشد زهم دنيا چرا

در خزان هجر گل اي بلبل طبع حزين

 

خامشي شرط وفاداري بود غوغا چرا

 

شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر

 

 

اين سفر راه قيامت مي روي تنها چرا

 

         

 


در راه زندگاني

جواني شمع ره كردم كه جويم زندگاني را

 

نجستم زندگاني را و گم كردم جواني را

كنون با بار پيري آرزومندم كه برگردم

 

به دنبال جواني كوره راه زندگاني را

بياد يار ديرين كاروان گمكرده را مانم

 

كه شب در خواب بيند همرهان كارواني را

بهاري بودو ما را هم شبابي و شكرخوابي

 

چه‌غفلت داشتيم اي گل شبيخون جواني را

چه بيداري تلخي بوداز خواب‌خوش مستي

 

كه در كامم بزهرآلود شهدشادماني را

سخن با من نميگوئي الا اي همزمان دل

 

خدايا با كه گويم شكوة بي همزباني را

نسيم‌ زلف‌جانان كو؟كه چون‌ برگ خزان‌ديده

 

بپاي سرو خود دارم هواي جانشفاني را

بچشم آسماني گردشي داري بلاي جان

 

خدايا برمگردان اين بلاي آسماني را

 

نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن

 

 

كه از آب بقا جوئيد عمر جاوداني را

 

         

 


ماه كليسا

اي پريچهره كه آهنگ كليسا داري

 

سينه مريم و سيماي مسيحا داري

گرد رخسار تو روح القدس آيد به طواف

 

چو تو ترسا بچه آهنگ كليسا داري

جزدل تنگ‌من ايمونس جان جاي تو نيست

 

تنگ مپسند، دلي را كه در او جا داري

مه شود حلقه به گوش تو كه گردنبندي

 

فلك افروزتر از عقد ثريا داري

به كليسا روي و مسجديانت در پي

 

چه خيالي مگر اي دختر ترسا داري

دگران خوشگل يك‌عضو و تو سرتاپاخوب

 

«آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري»

آيت رحمت روي تو به قرآن ماند

 

در شگفتم كه چرا مذهب عيسي داري

كار آشوب تماشاي تو كارستان كرد

 

راستي نقش غريبي و تماشا داري

كشتي خواب به درياچة اشكم گم شد

 

تو بچشم كه نشيني دل دريا داري

 

شهريار از سر كوي سهي بالايان

 

 

اين چه راهيست كه با عالم بالا داري

 

         

 


من و ما

مهتاب و سرشكي بهم آميخته بوديم

 

خوش رويهم آنشب من ومه ريخته بوديم

دور از لب شيرين تو چون شمع سيه روز

 

خوش آتش و آبي بهم آميخته بوديم

با گرية خونين من و خندة مهتاب

 

آب رخي از شبنم و گل ريخته بوديم

از چشم توسرمست وبه بالاي تو همدست

 

صد فتنه ز هر گوشه برانگيخته بوديم

 

زان پيش كه در زلف تو بنديم دل خويش

 

 

ما رشتة مهر از همه بگسيخته بوديم

 

         

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 17:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس