تحقیق درمورد نیایش

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درمورد نیایش

بازديد: 409

 

به نام خدا 

«براي آن به سوي تو مي آيم»

مقدمه

در خلوت سحر پروانه به روي شمع نشست و از روي شفقت به او گفت: بيا تا صبح راز ونياز نماييم. ز درد دلها، زتلخيها، آن دو تا صبح گفتند و شنيدند غافل از اينكه لحظه به لحظه بر اثر حرارت شمع بال پرانه سوخت و شمع آب شد. شمع با صدايي نحيف گفت: چه حاصل از اين همه گفتار كه من آب شوم و تا بال سوخته حال اي دوست پندي دارم به تو تا گذشته كه گذشته ، آينده هم كه نيامندهو خبري از آن نداري زمان حال است و لحظه اي كه در ان هستي به فكر حال باش كه چه كني كه براي خود وديگران سود رساني واگر سود نمي رساني مايه شر نباشي چه حاصل از اين همه غصه و غم و شكوه كه شمع وجودت آب و چون پروانه دلت سوخته.

روشنايي الهي مرا احاطه كردهاست

عشق الهي مرا در بر گرفته است.

نيروي خدا مرا حمايت مي كند.

حضور خدا مراقب من است

هر جا كه هستم، خداوند آنجاست.


 

 

نيايش

 

محبوبم! اگر براي آن بسوي تو مي آيم كه مرا از شعله هاي دوزخ نجات بخشي بگذار كه در آنجا بسوزم.

اگر براي ان به سوي تو مي آيم كه لذت بهشت را به من ببخشي بگذار كه درهاي بهشت به رويم بسته باشد. امااگر براي خاطر تو به سويت مي آيم، محبوبم! مرا از خويش مران! متبركم كن تا در كنار زيبايي جاودانه ات تا ابد لانه كنم.


فصل اول- بليت بهشت

بهشت چيست؟ جهنم چيست؟ بهشت و جهنم آفريده خود ماست براي آفرينش بهشت، لازم است الگوي ذهنمان را تغيير دهيم. دهنتان را تغيير دهيد آن گاه دنيا را دگرگون خواهيد كرد. ذهن بسياري از مردم از افكار حرص، نفرت و شهوت پرشده است. در واقع آنان در جهنم ساكن هستند.

گوته شاعر بزرگ آلماني به اين داستان زيبا بسيار علاقه مند بود.

«پطرس ازعيسي مسيح پرسيد: استان چگونه است كه مي تواني بر آب راه بروي و ما نمي توانيم؟ عيسي فرمود: اين از آن روست كه من ايمان دارم.

پطرس گفت: ما نيز ايمان داريم. عيسي فرمود: پس مرا دنبال كن. و گام بر آب نهاد. پطرس او را دنبال كرد. چندي پيش نرفته بودند كه موجي عظيم برخواست. پطرس فرياد زد: استاد مرا نجات ده، هم اكنون غرق مي شوم!.

عيسي پرسيد: دليل آن چيست؟ پطرس پاسخ داد: استاد موج عظيمي را ديدم و ترس در قلبم جاي گرفت. عيسي فرمود: تو از موج بر هراس آمدي، حال آنكه ازخداوند امواج نترسيدي».

فصل دوم - همه امور را به خدا بسپار

خنده چيست؟ خنده گونه اي تقويت كننده جسم، ذهن روح است، پاك كننده اي خشك است كه شما را از درون پاك مي كند. خنده داروست و به تقويت عضلات اخلاقي كمك مي كند.

تا زماني كه عشق ورزيدن و خنديدن رانياموخته ايم، آماده ورود به قلمرو خداوند نيستيم. قلب ما سخت شده است بايد نرم، لطيف و منعطف شود، خاك ما حاصلخيز نيست، بايد آن را با عشق وخنده شخم بزنيم، اگر زمين سفت باشد، دانه اي نخواهد روييد. زمين را آماده كنيد، اين كار با عشق وخنده ميسر است.

 

فصل سوم- معجزه مي تواند در زندگي شما روي دهد

روزي زني فقير كه شوهرش فلج شده بود، اطمينان داشت كه خداوند مقدار پولي را كه او براي تهيه غذا و هداياي روز عيد لازم دارد فراهم خواهدكرد. و به مغازه ي مردي كه به خدا اعتقادي نداشت رفت. او از مرد وسايل مورد نياز خود را تقاضا كرد، فروشنده گفت: چقدر پول داري؟ زن براي اوتوضيح داد كه شوهرش فلج شده است. زن گفت اگر به من كمك كني تو را دعا مي كنم. مرد گفت دعايت را روي كاغذي بنويس به اندازه وزن آن ميتواني غذا ببري. زن بي رنگ كاغذي از كيفش در آورد و گفت: اين عاي كوچك من است كه ديشب در حالي كه به شوهر بيمار خود مي نگريستم نوشتم. روي كاغذ نوشته شده بود خدايا تو پناه من هستي تو هر آنچه براي فردا لازم دارم فراهم خواهي كرد و... . مرد دعا را خواند و خنديد و آن را روي ترازو گذاشت. او يك پاكت آرد روي كفه ديگر ترازو گذاشت و ديد عقربه تكاني نخورد به زن گفت هر چه لازم داري بردار و برو. مرد فكر مي كرد ترازو خراب است ولي اين چنين نبود وزن كاغذ خيلي زياد بود‌ آن مرد به خدا ايمان آورد و قلبش متحول شد و در نتيجه او نيز به جمع پيروان خدا پيوست.

پيشنهاد درباره آنچه گفته شد: 1- به مشكلات با لبخند سلام كنيد و با خطرها با عشق مواجه شويد. 2- دعا كردن را به صورت عادت در آوريد. 3- دعا كنيد كه از ايمان بيتري بهره مند شويد 4- علاج همه بيماريها ارتباط با خداست5- هر آنچه را برايتان پيش مي آيد بپذيريد.

 

فصل چهارم- آيا خدا مرده است؟

مارتينلوتر بنيانگذار كليساي پروتستان با مشكلات و خطرهاي بي شماري مواجه بود. روزي همسر او متوجه شد كه مارتين سخت افسرده و دلتنگ است همسر مارتين لباسي سياه بر تن كرد و روبروي اوايستاده، مارتين با تعجب پرسيد: چرا لباس سياه پوشيده اي؟ همسرش گفت مگر نمي داني خدا مرده است؟ مارتين گفت: چطور مي تواني اين حرف را بزني؟ زن گفت: اگر خدا نمرده است تو چرا اين همه دل تنگ هستي؟ مارتين بي درنگ به اشتباه خود پي برد از اين رو لبخند زد و گفت: بله غمگين بودن كاري شيطاني است.

به نظر شما غم را چگونه ميتوان تعريف كرد؟

بله : غم نتيجه حالت دروني ما نسبت به وقايع بيروني است. كسي كه هنر زندگي كردن را آموخته است، از سختيها و محنتهاي زندگي، نيروي لازم را براي خدمت به خداونددر مخلوقات رنجيده اش كسب مي كند.

سنت فرانسيس به برادران خويش مي گفت: به ياد داشته باشيد كه زنبور عسل ، شيره شيرين عسل را از گلهاي آويشن كه گياهي كوچك وتلخ است مي سازد.


نيايش اول فصل 5

مادرم! مادر الهي

آن كس كه دست حمايت كننده تو بر او سايه افكنده است، هيچ گاه دستخوش اندوه نخواهد شد.

 

فصل پنجم- ايمان زن نابينا

آنجالي به همراه دوستانش نشسته بود و با انها درباره عشق خداوند و رحمتهاي بي كران او سخن مي گفت. او مي گفت: « در همه شرايط خدا را به ياد داشته باشيد زيراو مادر هميشه مهربان ماست. هنگام رنج و شكست به خدا توكل نماييد تا از پيروزي مغرور نشويد واز شكست نااميد.

در همين هنگام زني كه فرزندش را به بغل گرفته بود از آنجا مي گذشت و مي گفت: تو مزه رنج رانكشيده اي كه اين قدر راحت صحبت مي كني. تو از خدا مي گويي، درحالي كه دنيا جهنم است. آنجالي به او گفت: « فورا كودك را زمين بنداز» زن گفت: براي چه بايد اين كار را بكنم. آنجالي گفت: اگر صد سكه صلا به تو بدهم آيا اين كار را مي كني، زن با تعجب گفت «كودكم براي من از هر ثروتي عزيزتر است» آنجالي گفت: آيا فكر مي كني تو كودكت را بيشتر از خدا كه به كودكانش عشق مي ورزد دوست داري؟» زن منظور او را دريافت. اما گفت: پس اين همه رنج وغصه براي چيست؟ آنجالي گفت: همانطور كه كودك تو بيمار مي شود و تو براي درمان او داروهاي تلخ به او مي دهي و به اشك او توجه نمي كني، خدا نيز دردو رنج را براي درمان و روح بيمار ما فرستاده است. كسي از ميان جمع گفت: تو كه اينقدر زيبا صحبت مي كني آيا كسي راديدي كه به خدا ايمان واقعي داشته باشد؟

آنجالي گفت: چندين سال پيش از دهكده اي مي گذشتم. در يك خانه خرابه پير زني را ديدم كه كاملا بي چيز بود. به او گفتم: مادر! تو در اين خانه احساس تنهايي نمي كني، گفت: نه،‌ من همسايه اي دارم كه برايم از همه چيزي بهتر و عزيزتر است.

او گفت: هنگامي كه تنها هستم او را صدا مي كنم، او بي صدا مي آيد. با او حرف مي زنم او گوش مي كند. هر آنچه خداوند برايم بوجود مي آورد خير است و هر چه از غير برايم رخ مي دهد، از جانب خداوند اس. بهترين همسايه من اوست.


فصل ششم- برگزيدگان خدا

مردي دو فرزندش را بسيار دوست داشت، به حدي كه هنگامي غذاخوردن آنها را در آغوش مي گرفت. روزي وقتي به خانه آمد، فرزندانش رانديد. به همسرش گفت: «بچه ها كجا هستند؟» همسرش گفت: « غذايت را نخور تا برايت بگويم»/

زن گفت: اگر كسي دو مرواريد به تو به امانت دهد و روزي بخواهد آنها را پس بگيرد چه مي كني. مرد گفت: فورا به او پس مي دهم. زن گفت: من هم مي خواهم همين را بگويم. بعد دست همسرش را گرفت و او را اتاق بود. جسد فرزندانش را به او نشان داد و گفت: خدا داد. خدا ستاند. مرد كه اشك در چشمانش حلقه زده بودگفت «بله! خداداد. خداستاند».

هر آنچه در ماليكت ما است در واقع از آن خداست و هر چيز تا زماني براي ما است كه خداوند بخواهد. خداوند هر چه را كه از ما گرفت نمي توانيم بگوييم چرا اين كار را كرد يااز او شاكي شويم. اگر خداوند چيزي را كه دوست داريم از ما بگيرد مطمئنا بهتر از آن را به ما خواهد داد. هنگامي كه مشكلات براي انسان بوجود آيد اگر انسان آنها را از هدايايي از جانب خداوند بداند همه چيز براي او سهل مي شود.

شو پنهاور فيلسوف آلماني مي گويد: تنها در رنج است كه انسان خدا را مي بيند.

 

فصل هفتم – زائران آرامش

دوستم سخت در بستر بيماري بود. پزشكان معالج او را رد كرده بودند. امروز صبح اتفاق عجيبي افتاد. او به ديدار من آمده بود و كاملا سالم بود. به او گفتم: مگر تو بيمار نبودي. او برايم توضيح داد:

« با پزشكان زيادي ملاقات كردم اما فايده اي نداشت. با مصرف داروها روز به روز بدتر مي شدم. از خدا مي خواستم مرا از اين رنج نجات بدهد. اما بدتر مي شدم تا اينكه يكروز ديگر دارو مصرف نكردم و تنها از خدا خواستم قدري از عشقش را در وجودم جا دهد.

روزگاري مرد تاجري زندگي مي كرد كه انبار بزرگي از پنبه داشت. يك روز يكي از كاركناش با شتاب و نگراني به رفته او آمد و گفت «انبار آتش گرفته است».

مرد تاجري باخونسردي گفت: خدا را شكر، خواست خدا بود. آن مرد به او نگاهي از روي تعجب كرد و رفت بعد از چند لحظه برگشت و با شادماني گفت: آن انبار سوخته از آن شما نبوده و مال ديگري بوده است. تاجر گفت خدا را شكر، خواست خدا بود. براي رسيدن به آرامش با خدا مي توانيم.

1-       هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شويم، متني در مورد حضور مقدس خدا بخوانيم.

2-       خداوند را مانند مادر و خود را همچون كودكي بدانيم كه در آغوش او نشسته ام.

3-       تمام افكار منفي، حرص، نفرت وشهوت را از خود دور كنيم.

 

فصل هشتم به جلو‏، به پيش، به بالا

در يك دهكده كوچك مردي زندگي مي كرد كه تهي دست بود و در كنار خيابان مي نشست. به ندرت پيش مي آمد تا در روز دو وعده غذا بخورد. كم صحبت مي كرد ولي وقتي هم كه صحبت مي كرد، سخنهاي زيبا ودلنشين براي گفتن داشت.

روزي به پيش او رفتنم و از او خواستم تا مرا پند دهد. گفت: به جلو، به پيش، به سوي خدا. من منظور او را متوجه نشدم از او خواستم بيشتر توضيح دهد. او گفت: زمين جاي آسايش نيست پس به جلو حركت كن. در زندگي لحظه اي از تلاش دست برندار زيرا در باتلاق فرو مي رود و به سوي خدا به سمت بالا حركت كن.

 

فصل نهم- راههاي آسان براي غلبه بر رنج

نيايش: به قلب خويش بنگر، آنجا «او» سلطان تو، مسكن دارد، و راه رسيدن به او راه عشق است. به او و نه خويش عشق بروز! همچون او انديشه كن، خواست او را بخواه و آن چنان كه او فرمان مي دهد عمل كن. نفس كوچك خود را رها كن و در درگاه نيلوفرين او كمال سرور را پيدا كن.

رنج به دو گونه است: 1- رنجي كه ما خود با زير پا گذاشتن قوانين زندگي بوسيله تفكر ناپاك، احساسات نادرست، تخيل مهار نشده و عواطف نامتوازن، براي خود به وجودمي آوريم. چنين رنجهايي در خدمت هيچ هدف مفيدي نيستند. مي توان با تسلط داشتن بر افكار، خواسته و تخيل وهدايت نيروهاي خود، براي به انجام رساندن هدف حقيقي زندگي از اين گونه رنجها اجتناب كرد. بي شمار از ما بسياري رنجهاي غير ضروري براي خود ايجاد مي كنيم. براي شيري كه ريخته شده گريه مي كنيم. براي چيزهايي كه اتفاق افتاد و ياهنوز روي نداده است نگران مي شويم و اجازه مي دهيم كه اين نگراني لحظه اي حال را خراب كند و با ترس به آينده اي ناشناخته نگاه مي كنيم. ترس از آينده باعث مي شود كه انواع چيزهاي وحشتناك را در نظر مجسم كنيم. نوع دوم رنج، آن است كه از سوي خداوند بر ما نازل مي شود و ناشي ازشكستن قوانين زندگي نيست، اين رنجها بر بهترين ا نسانها و شريفترين روحها نازل مي شود. اين رنجها بر كريشنا- عيسي مسيح- بودا- زرتشت-موسي و محمد- نانك- چتيانيا و ميرا و به همه عاشقان خداوند و بشريت نازل شد. اين نوع رنج به تنهايي نمي آيد، بلكه نيرويي عظيم وآسايش را با خود مي آورد كه رنج را شيرين مي سازد. اين فرق ميان اين گونه رنج و نوع اول آن است. رنجي كه انساني براي خود خلق مي كند. در حالي كه با اين اثر آرامش بخش خداوند همراه نيست. سخت وتحمل ناپذير مي شود. روح آدمي را مي شكند و او را به ورطه نوميدي مي افكند، اما رنجي كه جانب خدا بر ما نازل مي شود براي خير وخوبي ماست. ما اين را در نمي يابيم تا زماني كه تمام افكار مربوط به نفس را كنار نگذاشته ايم. وقتي كه اين نفس فراموش شود، دست پر مهر خداوند را در هر شرايط و واقعه ي زندگي مشاهده خواهيم كرد. هر آنچه پيش مي آيد به نفع ماست.

حتي شقاوت و بي رحمي ظاهري انسانها و خودخواهي و بي اعتنايي آنان به ارزشهاي ما نيز نتيجه نيكي بي كران و عشق بي انتهاي خداوند است.

دختري را مي شناسم كه سالها در بستر بيماري بود. گاهي درد او بسيار شدت مي گرفت و چنان آزار دهنده مي شد كه روزي به من گفت اگر به دليل ايمان به خدا نبود مدتها پيش خود را كشته بود. با اين حال هميشه لبخندي زيبا روي صورتش ديده مي شد. بارها و بارها مي گفت: خداوندا تو راشكر مي كنم. نامت متبرك باد. وي همه رنجها را با روحيه اي واقعا شكست ناپذير تحمل مي كرد. دختري بود كه عمقا به خدا توكل داشت بسياري از افراد نزدش مي آمدند تا تقديس شوند. او براي همه آنها دعا مي كرد. عميقا به قدرت دعا ايمان داشت يكروز كه او را تسخوش دردي عميق ديدم گفتم: خواهر عزيزم! چرا به خداوند دعا نمي كني كه بيماريت را شفا دهد؟ او حتما به دعاهاي تو گوش خواهد داد. دختر در پاسخ گفت: كه به سه دليل عمده وي هرگز از خدا نخواسته است كه او را شفا دهد: 1- خداوند عشق است‏، عشقي همه گير. او هيچ گاه دردي را به ما نازل نخواهد كرد، مگر آنكه براي ما خوب و مفيد باشد. 2- جوينده خدا بايد مشتاق انجام دادن اراده و خواست خدا باشد و حتي به فكر تقاضاي انجام خواست خودنيفتد. اگر خواست خدايت آن باشد كه از درد جسماني رنج ببرم، نبايد آرزوي سلامت كنم. اگر خداوند هر چيزي را براي من مي خواهد از آن روست كه به من عشق مي ورزد و اگر آرزو كنم كه خدا آن براي من نخواهد يعني نمي خواهم كه خداوند به من عشق بورزد. 3- خواستن هر چيزي بدون خدا براي من كودكانهاست. وقتي كه در دعاهايم نزد او مي رود نمي توانم هيچ چيز مادي و دنيوي از او بخواهم. هيچ وقت نمي متوانم رفاه وآسايش دنيوي از او تقاضا كنم بلكه از او مي خواهم موهبت خود را به من عطا كند. وقتي كه به من تعلق داشته باشد، هر انچه از آن اوست به من متعلق خواهد بود و من به چيزي نياز نخواهم داشت. روزي مرد فاضلي زندگي مي كرد كه هشت سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بيابد. او هر روز از ديگران جدا مي شد و دعا مي كرد كه روزي با مرشد يكي ازاولياي خداو يا عالم به حقيقت آشنا شود يك روز همچنان كه دعا مي كرد ندايي به او گفت به جايي رود، در انجا مردي را خواهد ديدكه راه حقيقت و خداوند رابه او نشان خواهد داد مرد وقتي اين ندا را شنيد بي اندازه مسرور شد و به جايي كه به او گفته شده بودرفت. در آنجا با ديدن مردي ساده متواضع‏، فقير با لباسهايي مندرس و پاهايي خاك آلود متعجب شد. مرد آن اطراف را نگاه كرد اما كس ديگري را نديد. بنابر اين به مرد فقير رو كرد و گفت «روز شما بخير» مرد فقير به آرامي جواب داد هيچ وقت روز شري نداشته ام. پس مرد فاضل گفت: خداوند تو را خوشبخت كند، مرد فقير پاسخ داد: هيچ گاه بدبخت نبوده ام، تعجب مرد فاضل بيشتر شد: هميشه خوشحال باشيد، مرد فقير پاسخ داد: هيچ گاه غمگين نبوده ام. مرد فاضل گفت: هيچ سر در نمي آورد خواهش مي كنم همه اين ها را به من توضيح بده. مرد فقير گفت: با خوشحالي تمام اين كار را مي كنم. تو روز خير را برايم آرزو كردي. من هرگز روز شري نداشته ام زيرا اگر غذايي براي خود نيابم باز هم خدا را ستايش مي كنم اگر باران ببارد يا برف اگر هوا خوب باشد يا بد. من همچنان خداوند را مي پرستم. اگر تحقير شوم  هيچ انساني دوستم نباشد باز خدا را ستايش مي كنم، بنابر اين هيچ گاه روز شري نداشته ام. تو برايم خوشبختي آرزو كردي اما من هيچ وقت روز بدي را نداشته ام زيرا هميشه به درگاه خداوند متوسط هستم و مي دانم هر گاه كه خدا چيزي بمن نازل كند بهترين چيزي است كه مي تواند براي من روي دهد. با خوشحالي هر آنجه را برايم پيش بيايد مي پذيرم سلامت يا بيمار، سعادت يا دشمني، خوشي يا غم همه هديه اي از سوي خداوند است، من هيچ گاه بدبخت نبوده اهم، تو برايم خوشحالي آرزو كردي، من هيچ گاه غمگين نبودهام زيرا عميق ترين آرزوي قلبي من زندگي كردن بنابر خواست و ارائه خداوند است و من خواستم را سراسر به خواست خداوند تسليم كرده ام و خواست او خواست من است. مرد فاضل كه متعجب شده بود پرسيد. اگر خدا بخواهد تو را به جهنم بفرستد چي؟ مرد فقير با تعجب گفت: به جهنم؟ خداوند بيش از اينها به ما عشق مي ورزدامااگر او مرا به جهنم هم بفرستد بايد دو دست داشته باشم كه با انها او را در بگيرم يكي دست تواضع و ديگري دست عشق. با اين دستها خداوند را طوري در آغوش مي كشم كه او را هم با خود مي برد. آنگاه ترجيح مي دهم به جاي آنكه بدون خداوند در بهشت باشم همراه او در جهنم به سر برم. مرد فقير به او آموخت تسليم كردن خويش يا تواضح و احترام كامل ساده ترين مطمئن ترين ونزديكترين راه به سوي خداوند است وقتي از او پرسيدم كه كيست مرد گفت«من فرمان روا هستم» وي تصوير دقيق فقر بود و با اين حال احساس مي كرد كه فرمانرواست زيرا ياد گرفته بود كه راه پذيرش را بپيمايد. او هر چيز را كه برايش روي مي داد مي پذيرفت و از آنها لذت مي برد. او متوقع نبود و هيچ چيز نداشت و به هيچ چيز اميد نمي بست. به هيچ چيز نيازمند نبود و هيچ كمبودي نداشت.

فصل دهم خدايا به تو عشق مي ورزم

خداوند هدف زندگي است و او را بايد دريافت. فهميدن و سخن گفتن درباره او كافي نيست بسياري از ستايشها تلاوت كتب آسماني و دعاهاي بي پايان ما با ذهني پريشان انجام مي شود. ديري است كه خداوند را بيرون از زندگي خود نگاه داشته ايم واكنون زمان فراخواندن او به دروناست. هولمن هانت هنرمند بزرگ تصويري از حضرت عيسي مسيح را نقاشي كرده است كه در ان مسيح در باغي ايستاده است در يك دست فانوس دارد و با دست ديگر بر دري مي كوبد. يكي از دوستان هانت به او گفت «هولمن تو در اين نقاشي مرتكب اشتباه شده اي اين در دستگيره ندارد» هانت پاسخ داد« اين اشتباه نيست زيرا اين در قلب بشر است كه تنها مي توان از درون باز شود» براي حركت بسوي خداوند لازم است برخيزيم در را باز كنيم و بگذاريم كه خدا وارد شود. اين امر فقط زماني اتفاق مي افتد كه انسان نياز به خدا را احساس كند.

راز زندگي تازه، عشق خداست. اين عشق هر چه افزون باشد. بيشتر رشد مي كند. عشق يكي از موهبت هاي خداوند به انسان است.

مرد جواني از من پرسيد« اگر مرتب تكرار كنيم خدايا به تو عشق مي ورزم آيا او از شنيدن اين كلمات خسته نمي شود. من در پاسخ از او پرسيدم « امروز چند بار به همسر خويش گفتي كه به او عشق مي ورزي، مرد گفت: خيلي گفتم: ديروز چند بار گفتي پاسخ داد: خيلي، پرسيدم چند روز قبل چطور؟ يك بار ديگر گفت: خيل زياد ، پرسيدم آيا او از شنيدن كلماتي يكسان خسته نمي شود؟ گفت نه او از شنيدن آن لذت مي برد گفت تو به پرسش خود پاسخ دادي.

با خداوند هر چه بيشتر ارتباط بر قرار كنيم. اين باعث آرامش روحتان مي گردد و سرور خدا به وسيله شما به بقيه منتقل خواهد شد. با تمام افرادي كه با شما در تماس هستند با مهرباني رفتار كنيد. در واقع خداوند آنان را بدون هدف نزد شما نمي فرستد.

 

فصل يازدهم- تمثيل هاي ايمان

روزي دو نفر در دريا مسافرت مي كردند كه كشتيشان دچار طوفان شد و در هم شكست آن دو به جزيره اي نامسكون رسيدند و با شاخ و برگ درختان كلبه اي ساختند. يكي از آنان مرد بي اعتقادي بود و ديگري روحي خدا جوي داشت. او متعقد بود هر آنچه پيش مي آيد براي خير و خوبي است. مرد بي ايمان او را مسخره مي ركد اما هر دو مي توانستند با هم كنار بيابند. هر روز با هم به ساحل مي رفتند و دستمان خود را تكان مي دادند به اميد اينكه كشتي اي از آنجا بگذرد و آنان را ببيند ونجات دهد. بدين ترتيب هر روز عصر وقتي كه از ساحل مراجعت كردند ديدند كه بلكه آتش گرفته و به خاكستر تبديل شده است. مرد بي ايمان خشمگين شد و رعد و برق را كه باعث آتش گرفتن كلبه آنها شده بود نفرين كرد، اما مرد با ايمان گفت «دوست من دلتنگ مباش مطمئنا در اين كار خير و صلاح ها وجود داشته است و خداوند خير وصلاح ما را خواسته است» امر دبي ايمان بيشتر خشمگين شد و فرياد زد « تو و اين فدايت! من ديگر كاري با تو ندارم» صبح روز بعد وقتي كه به ساحل رفتند كشتي كوچكي را ديدند كه منتظرشان بود ناخداي كشتي به آنان گفت كه روز قبل ديده بودند كه دودي از جزيره بلند مي شود از اين رو تصور كرده بودند كسي در آنجا زندگي مي كند ونيازمند كمك است. ايمان باديده قلب به هر چيز مي نگرد. مرد با ايمان كه اين چنين خودرا به خداوند تسليم مي كند هميشه در امان است وقتي كه خداوند رهنما باشد همه چيز را فراهم مي كند و كارهاي او شگفت انگيز و راز آميز است.

دختر كوچك و سگش

دختر كوچكي به نام دينكو دلش مي خواست كه سگي داشته باشد و هميشه درباره آن با پدر و مادر خودحرف مي زد اما انها نمي خواستند كه سگي به خانه بياورند و از آن نگهداري كنند دينكو راضي نمي شد و به اين باور بود كه روزي سگ دلخواهش را خواهد داشت. يك روز پدر او ظرف بزرگي را در خانه پيدا كرد. از دينكو پرسيد «اين ظرف چيست؟» دينكو پاسخ داد: « اين ظرف سگ من است» پدر با تعجب گفت « ظرف سگ تو، تو كه سگ نداري چطور ظرفش را تهيه كرده اي؟ دنيكو گفت: پدر اين زنجير من است دارم تمرين مي كنم چطور با او در باغچه راه بروم پدر كه خنده اش گرفته بود گفت: آيا مي تواني مشخصات سگت را بگويي؟ دنيكو بي درنگ گفت: «بله سگ كوچكي است رنگش سياه است شكل و پاهايش قهوه اي است ويك لكه سفيد روي پيشانيش دارد. چشمهايش قهوه اي و درخشان است» پدر از شنيدن اين مشخصات دقيق متحير شد. چند روز بعد در روزنامه فروش سگ آگهي شده بود. دينكو اصرار داشت كه آن سگ را بخرند، پدر كه نمي خواست سگلي بخرد به او گفت اگر آن سگ دقيقا همان مشخصات سگ خيالي دينكو باشد حاضر است آن را بخرد و دينكو موافقت كرد. وقتي كه به محل فروش رفتند سگ به طرف دينكو دويد و پاهاي دينكو را ليسيد. پدر نمي خواست آنچه را مي ديد باور كند. زيرا آنجا سگ كوچكي دقيقا با مشخصاتي كه دينكو مي گفت وجودداشت. در حقيقت ما انچه را مي انديشيم به سوي خود جلب مي كنيم. اگر داراي افكار ناپاك حسادت انتقال ، نفرت، بدخواهي و حرص باشيم. شرايط مشابهي را به سوي خود فرا مي خوانيم. بنابر اين مواظب باشيد كه به افكار خوب، شريف- پاك- آرامش و همدردي- عشق-سرور سعادت- سلامتي خوشحالي و توان و هماهنگي بينديشيد.

 

فصل دوازدهم- چگونه بر عصبيت غلبه كنيم.

دنياي امروز سرشار از عصبيت است هر جا كه مي رويم افرادي را مي بينيم كه زير فشار عصبي هستند. عصبيت حتي از سرما خوردگي شايعتر شده است و بي ترديد زيان آورند و آسيب زننده تر از آن است. هزاران نفر در سراسر دنيا به فشار خون مبتلا هستند. به نظر مي رسد كه ما امروزه حقيقا در عصري زندنگي مي كنيم كه به عصبيت مبتلاست، اما اين پرش در بسياري از قلب ها مطرح مي شود چگونه بر عصبيت غلبه كنيم؟

تمام بارها را خدا تحمل مي كند: اگر وضع دشواري را بررسي كنيد سرانجام متوجه خواهيد شد كه وزن همه آن مكل بر دوش خداست، نه تنها وزن زندگي شخص ما، نه تنها وزن همه ملل ،نه تنها وزن كره زمين و منظومه شمسي، كهكشان ها و منظومه هاي اختري، بلكه وزن تمام كائنات را سراسر خداوند تحمل مي كند. بنابر اين چقدر احمقانه است كه بارهاي كوچك را روي شانه هاي ضعيف خود حمل كنيم، ما در حالي كه مي دانيم وزن تمام كائنات بر دوش خداوند است بارهاي كوچك را حمل مي كنيم. همه بارهاي خود را در درگاه خداوند بيندازيد و دست كم براي يك بار مدت زندگي را احساس كنيد.


اصل خود را بشناسيد.

سالها پيش مورخي غربي به نام فرانكلين بومر كتابي به نام «جريانات اساسي تفكر غرب» نوشت. نويسنده دراين كتاب عصر ما را «عصر اضطراب مي خواند. هر جا كه مي رويم مي بينيم كه مردم به فشار نگراني و اضطراب مبتلا هستند. در حقيقت عصر ما عصر اضطراب است عصري كه آسايش هاي مادي بيش از انتظار انسان پيشرفته، اما اين آسايشها نتوانسته است خشنودي حقيقي به انسان بدهد، به اعتقاد بسياري از انديشمندان دنياي حاضر تمدن امروز بيمار است. هر جا كه مي رويم حصر براي كسب قدرت، طلا و شهرت وجود دارد. امروز ملتهاي گوناگون در جنگل تاريكي سرگردان هستند. روان شناس برجسته ومشهور سوئيسي كارل گوستاويونگ، بماري عصر ما را بيگانگي از خدا تشخيص داد. به اعتقاد او تمدن به دليل بيگانگي با خدا بيمار شده است. انسان خود را از خدا كه منشا ونگهدارنده حيات است، جدا كرده است. انسان امروز نمي تواند زندگي جهاني، روحي، ذهني و اخلاقي سالمي داشته باشد. هر چه بيشتر از خداوند دور شويم قلب هايمان سرگردان تر- بي قرارتر خواهد بود. امروزه ما از ابزار و وسايل بيشتري برخوردار هستيم اماهيچ معنا و مفهومي در ميان نيست. آيا جالب توجه نيست كه كشور سوئد به عنوان يكي از پردرآمد ترين كشورهاي جهان، با داشتن كليه امكانات دنياي مدرن، كشوري كه گفته مي شود در آن هر كارگري صاحب اتومبيل است بالاترين درصد خودكشي را در جهان داراست؟ ثروت مادي از يك سو و از سوي ديگر خودكشي: به نظر مي رسد كه به هم مي آيند.

بسياري از بيماري هاي جسماني از سردرد گرفته تا زخم معده در نتيجه عصبيت به وجود مي آيد دكتر گوئيردام نويسنده كتاب «عوامل كيهاني در بيماري ها » در يكي از كتابهايش مي گويدكه عصبيت عامل بسياري از بيماري ها از جمله، آسم، زخم اثني عشر، ميگرن- ورم روده و برخي از انواع فلجهاي موضعي است. عصبيت اغلب به بيخوابي منجر مي شود. به همين علت تقاضا براي قرصهاي خوب آور روز به روز افزايش مي يابد خواب فرايند استراحت است. پس از يك روز كار شخص بايد بتواند با آرامش بخوابد. اما امروزه در بسياري از شهرها مردم هنر خوابيدن را از دست داده اند.

براي مقابله با عصبيت بهتر است گرايشي مثبت اتخاذ كنيد. هيچگاه مشكلات را پيش بيني نكنيد. ايمان خود را پرورش دهيد و سعي كنيد به خدا نزديك شويد. آسودن را تمرين كنيد. و به ديگران كمك كنيد زيرا كه اين كار موجب آرامش وآسايش روح و روان مي شود.

منبع:براي آن به سوي تو مي آيم، نويسنده: دادا جي.پي. واسواني، مترجم: فريبا مقدم

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 10:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس