تحقیق درباره طلاق

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره طلاق

بازديد: 12433

تحقیق درباره طلاق

مقدمه

        وقتي كه جغد طلاق بر آستانه ي خانه اي نشست و غبار غربت و تنهايي فضاي غمگين آشيانه اي را در خود گرفت، جوجه هاي بي پناه و سرگردان در جستجوي پدر و مادر خويش پرپر مي زنند. گاه در دامن مادر مي آويزند تا لانه را رها نكند و گاه پدر را صدا مي زنند تا براي هميشه تركشان نگويد، زيرا آنان هنوز در آستانه ي پروازند، هنوز دهان گرسنگي خود را براي غذاي محبّت والدين گشوده اند، هنوز گرماي تن مادر را مي طلبند تا بال و پر بگشايند و در آسمان پاك و صاف خوشبختي اوج گيرند و زمزمة صدايشان دشت سرسبز زندگيشان را پراكند، ولي اكنون اين جغد طلاق است كه بر سرشان فرود آمده و كابوس غربت و اندوه بر چشمان منتظرشان نشسته است. اينك پدر يا مادر كداميك پرواز را تا انتها به آنان خواهند آموخت؟ كداميك بال نوازش بر سر اين جوجگان بي پناه خواهد گسترد؟ كداميك فروغ محبّت را به لانه ي تاريك هدايت خواهد كرد؟ و اينها پرسشهايي است كه كودك در جستجوي پاسخ آنان است.

او قانون نمي داند، او تنها مي خواهد به يك اندازه با هر دوتاي پدر و مادر باشد و از رنج بي پدري يا بي مادري به يك ميزان افسرده و نگران است.

فراموش نكنيم كه طلاق يك فاجعه است امّا اگر تنها راه حل موجود باشد وظيفه داريم اثرات مخرب آنرا به حداقل برسانيم. كودكان قربانيان بلافصل طلاق والدين خويشند. اگر نتوانستيم فضاي مطلوب و شادي بخش خانوادگي را برايشان فراهم كنيم دست كم بايد بياموزيم كه چگونه آنها را از صدمات ناشي از طلاق تا حد امكان در امان داريم.

طلاق يكي از غامض ترين پديده هاي اجتماعي عصر ما را از ديدگاه كساني كه بيش از همه آنها لطمه مي بينند بررسي مي كند. پديدة طلاق (راه حل) رايج و قانوني، عدم سازش زن و شوهر، فروريختن ساختمان خانواده، قطع پيوند زناشويي و اختلاف ارتباط پدرو مادر با فرزند، توجه اصلي به پيامدهاي طلاق و اثرات روحي، عاطفي، اجتماعي و اقتصادي آن بر فرزند است و در كنار آن به علل و موجبات طلاق اشاره ي كوتاهي كرده، سابقه ي طلاق به 20 قرن مي رسد. مذاهب عمده همانگونه كه در زمينه ي ازدواج و روابط زن و مرد رهنمودها و معيارهايي مقرّر كرده اند به امكان قطع اين رابطه و نحوه ي آن نيز پرداخته اند امّا فقط در چند دهه ي اخير است كه طلاق به عنوان يك مسأله ي جدي اجتماع مطرح است.

من با طرح اين مسأله و تحقيق در اين مورد و با بيان اينكه طلاق بلاي خانمان سوز است در صدد بررسي علل و عوامل اصلي اين پديده ي شوم برآمدم تا خوانندگان اين تحقيق اين مسأله را جدّي تر گرفته و راهكارهاي آنرا براي زندگي خود در نظر گيرند تا بتوانند خود را از دام اين بلا برهانند.


بيان مسئله: طلاق

طلاق در لغت به معني گشودن گره و رها كردن است. در فقه اسلامي در تعريف طلاق گفته اند: طلاق عبارتست از زائل كردن قيد ازدواج با لفظ مخصوص. (صفائي، امامي، 1372، ص 259).

در حقوق امروز ايران طلاق ممكن است به حكم دادگاه يا بدون آن واقع شود و در تعريف آن مي توان گفت: طلاق عبارتست از انحلال نكاح دائم با شرايط و تشريفات خاص از جانب مرد يا نماينده ي قانوني او. بنابراين طلاق ويژه ي نكاح دائم است و انحلال نكاح منقطع از طريق بذل يا انقضاءِ مدت صورت مي گيرد. ماده ي 1139 قانون مدني در اين باره مي گويد: «طلاق مخصوص عقد دائم است وزن منقطعه با انقضاء مدّت يا بذل آن از طرف شوهر از زوجيت خارج مي شود. (همانجا، صص 259-260)

طلاق يكي از آسيب هاي اجتماعي است كه در چند دهه ي اخير در اكثر كشورهاي جهان رشد روزافزوني داشته است. در ايران نيز طبق آخرين آمار مربوط به سازمان ثبت احوال كشور، كل موارد ثبت شده ي طلاق در مناطق شهري و روستايي ايران در سال 1371 معادل 33983 مورد بوده است كه اين شاخص با حدود 80% افزايش در سال 1380 به 61013 مورد رسيده است. عمق مسأله زماني آشكار مي شود كه نتايج پژوهشهاي متعدّد داخلي و خارجي در زمينة تأثيرات عميق روانشناختي، اجتماعي، اقتصادي و حتّي قانوني طلاق بر روي همه ي كساني كه به نحوي در آن درگير هستند، در نظر گرفته شود.

با اين وجود، در جريان زندگي يك زوج، گاه شرايطي پيش مي آيد كه طلاق، اين «مكروه ترين حلال خداوند» اجتناب ناپذير مي گردد. در چنين شرايطي همچون هر موقعيت استرس آور ديگري در زندگي، لازم است به مقابله با آن پرداخت و در جهت به حداقل رساندن آسيبها و عوارض ناشي از آن تلاش كرد. در اين ميان كودكان و نوجواناني كه ناخواسته در معرض اين پديده قرار گرفته و ناچار به سازگارشدن و انطباق با چالشها و تغييرات ناشي از آن مي گردند، به لحاظ آسيب پذيري بيشتر، نياز ويژه اي به توجّه و مراقبت و اقدامهاي خاص دارند. (قديري، 1382، ص1)

چنانچه عملي در زندگي از جانب مرد ديده شود كه ادامه ي زندگي زن با او صلاح نباشد يا موجبي در زن باشد كه براي مرد ادامه ي زندگي سخت و مشكل باشد، اگر رفع آن علّت ممكن نباشد و مورد و زمينه براي طلاق مهيا باشد، طلاق امري شرعي و بي مانع است. در اين مورد زن و شوهر و خانواده ي طرفين از تشديد مسأله بايد بپرهيزند و از هرگونه سخن ناروايي نسبت به مرد يا زن يا خانواده ي هر يك از آن دو نفر خودداري كنند.

اختلاف مرد با همسرش اگر علّتي شرعي داشته باشد موجب اين نگردد كه ديگران يا خود آن دو نفر دچار گناهان زبان از قبيل: غيبت، تهمت و تحقير و سرزنش و استهزاء گردند، كه اين گونه گناهان باعث ازدياد شعله ي كينه ي زن و مرد و خانواده هاي آنان نسبت به يكديگر و باعث عذاب انسان در روز قيامت است.

متأسّفانه با پيش آمدن زمينه ي طلاق، درِ غيبت و تهمت و كينه توزي در خانواده ها باز مي شود و تعداد زيادي از افراد خانواده دچار اين گناهان سنگين و شقاوت بار مي گردند.

زن يك وقت زن زندگي نيست و تحمّل او براي مرد بسيار مشكل، يا مرد مردي است كه در ضمن عقد شرايطي را با زن امضاء كرده كه در صورت عملي نشدن آن شرايط زن حق طلاق داشته باشد و يا بالعكس. در اين وقت فقط بايد با آرامي و آرامش و بدون آلوده شدن به معصيت، طلاق صورت بگيرد، نه اينكه منجر به جار و جنجال و دعوا و كشيده شدن پاي دو خانواده به معركه و تحقّق همه گونه معصيت حق و آبروريزي براي دو خانوادة آبرودار شود. (انصاريان، 1375، صص 533-534).

طلاق مي تواند چنان تجربه ي دردناكي باشد كه بسياري از والدين پاسخگويي به نيازهاي كودكان خود را درست در زماني كه خودشان به حمايت هيجاني و توجّه بيشتري نياز دارند، دشوار مي يابند. براي كمك به بچّه هايتان در سازگاري با طلاق، بايد ياد بگيريد كه احساسات خودتان و شرايط جديد را اداره كنيد.

طلاق يك رويداد منحصر به فرد نيست، بلكه فرايندي است كه در جنبه هاي مختلف آن در طول زمان آشكار مي گردد و اين مستلزم يك رشته تغييرات و سازمان يابيهاي مجدّد خانواده مي باشد كه ممكن است چند سال طول بكشد. با رويدادها و هيجانهايي كه به همراه اين تغييرات پديد مي آيند، نمي توان يك شبه برخورد كرد. سازگاري يافتن براي هر يك از اعضاء خانواده مستلزم زمان است.

جدايي و طلاق مي تواند طيف وسيعي از عواطف و هيجانهاي مختلف را برانگيزد. شما ممكن است احساسات خشم، انزوا، اضطراب، سرخوشي، افسردگي، گناه، از دست دادن كنترل، ترس، بي كفايتي و ناامني را تجربه كنيد. ممكن است به توانايي خود در برخورد با نيازهاي فرزندانتان ترديد نماييد، زيرا همزمان با فشار نيازهاي خودتان هم مواجه هستيد، گاهي اوقات والدين ممكن است احساس كنند كه در مورد بچّه هايشان كوتاهي كرده و در ارزشمندي و كفايت خود شك كنند. بايد دانست كه اين هيجانها و دشواريها، بخش طبيعي عبور از جريان جدايي و طلاق محسوب مي شوند. (قديري، 1382، صص 17-18).

تمام و احتمالاً بسياري از طلاق گرفتن ها راحت و آسان نيست. تعداد اندكي از طلاق ها به رشد متقابل تمام افراد درگير مي انجامد. طلاقي كه به طور دوجانبه انتخاب شود و همزمان با رشد زندگي دو طرف به وقوع بپيوندد و به دلايل يكسان به آزادي بيشتر جهت رشد تمام افراد بيانجامد «طلاق بر حق» است. كار باليني ام نشان داده كه «طلاق برحق» بي نهايت نادر است. «طلاق به ناحق» زماني كه يك يا هر دو طرف احساس درماندگي مي كنند، يعني وقتي كه به طور دوجانبه رشدي صورت نمي گيرد، هنگامي كه خشم و سرزنش، احساس بي عدالتي و كمبود احترام به خود گريبان گير هر دو عضو شده است، به نظر مي رسد طلاق «به ناحق» براي يكي از والدين يا هر دو رخ مي دهد، در حاليكه «طلاق بر حق» به طور دوجانبه انتخاب مي شود، تصميمي كه طي زمان و به دليل واضح و اظهار شده در چهارچوب كل نهاد خانواده تكامل يافته است. (گنجي زاده، 1379، صص 627-628).


اثرات و عوارض طلاق:

با اينكه طلاق به حكم ضرورت براي اجتناب از مخاطراتي پذيرفته شده است، مع هذا چون از عوامل گسيختگي و پاشيدگي كانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعي آنرا بايد انتظار داشت، زيرا طلاق در نظر جرم شناسان در واقع از عوامل جرم زا محسوب مي شود، ميزان طلاق را در يك جامعه مي توان به مثابة معيار عدم ثبات و تزلزل اجتماعي تلقي كرد، از نظر جرم شناسان نتايج وخيم طلاق را بايد به اين شرح بررسي نمود:

1- اثر طلاق در مردان و زنان كه فاقد فرزند هستند.

2- اثر طلاق در فرزندان.

3- زيانهاي اجتماعي طلاق

در مردان اثرات طلاق اين است كه آنان را افرادي غيرمتعهّد بار مي آورد. آمار جنايي نشان مي دهد كه تعداد اين افراد غيرمتعهّد در ميان زندانيان قابل ملاحظه است.

اثر طلاق در زنان بخصوص آنهايي كه پناهگاهي ندارند و فاقد استقلال اقتصادي هستند، سخت خطرناك است، زنان مطلقه خيلي دير به خانه ي بخت دوم پاي مي گذارند واي بسا كه اين اميد هرگز جامه ي عمل نپوشد و احتمالاً راه را براي انحراف و سقوط آنان بگشايد.

اثر طلاق در فرزندان متعلّق به كانون از هم پاشيده بسيار شديد است و عقده هايي غيرقابل تحمّل و توأم با نفرت در آنان بوجود مي آورد كه شديدتر از وضع يتيمي است.

يكي از بزرگترين اثرات منفي طلاق اين است كه چون بچّه ها اكثراً بعد از طلاق با مادران خود زندگي مي كنند، به دليل ناآگاهي و بي تجربگي از روشهاي بسيار غلطي استفاده مي كنند. به اين معني كه پدر فرزندشان را مانند يك ديو به آنها معرّفي مي كنند، آنها معمولاً به خاطره هايي كه با پدر داشته اند رنگ غم مي دهند و خويش را بي گناه و معصوم جلوه مي دهند غافل از اين كه هر كودكي نيازمند آن است كه پدر و مادر خود، هر دو را با ارزش بداند و در غير اين صورت متوجّه مي شود كه خودش نيز بي ارزش است. (مهديخان، 1382، ص 78).

كودكاني كه به خاطر ناآرامي در خانه و جدايي با والدين خود دچار بزهكاري مي شوند، آنها بايد دركانون اصلاح و تربيت كودكان پرورش داده شوند تا راه و رسم صحيح زندگي كردن را بياموزند. جمعي اعتقاد دارند كه اصلاح بزهكار و بزهكاري بسيار دشوار است. زيرا كودك بزهكار سبك و شيوه اي كه براي زندگي در پيش گرفته برايش لذّت بخش است چون نيازهايش را ارضا مي كند.

كانون بايد به عنوان خانه و معلّم و مدرسه اي مطلوب تلقي شود تا تجارب تلخي را كه طفل بزهكار كسب كرده جبران كند و اينجاست كه عظمت كار و ظرافت رفتار مسئولان كانونها نمايان مي شود. (آريا شمس مستوفي، 1376، ص 129).

آثار اجتماعي طلاق

انسان به خاطر اين زاده شده است كه سعادتمند باشد؛ آمده است تا ديگران را خوشبخت سازد. خودخواهي همسري را كه براي آسودگي خود مايل به انحلال خانواده است، تكليف او را در تأمين سعادت همسر و فرزندان محدود مي كند.

در برابر حقّي كه او براي تأمين آسايش خود دارد، فرزندان او نيز حق دارند كه آسوده به سر برند. مسئول زندگي و تأمين سعادت كودكان و خانواده ي او است و اين تكليف بايد بر هوس ها و مقدّم داشته شود.

كودكي كه به خاطر جدايي پدر و مادر ناچار است تا يكي از اين دو محبّت را از دل بيرون كند در واقع نيمي از دنياي خود را تمام شده مي داند. بيشتر اين كودكان از داشتن مربّي دلسوز محروم مي مانند و آمار نشان مي دهد كه پدر و مادر 70 درصد از جوانان مجرم از هم جدا شده بوده اند. كدورتهاي خانوادگي، اگر ناپايدار و به قصد بر هم زدن پيوند زناشويي نباشد، هميشه قابل جبران است، ولي انحلال خانواده دري است كه به هيچ دارويي درمان نمي شود.

پيش بيني طلاق، نه تنها از روابط آزاد زن و مرد نمي كاهد، آنرا ترويج نيز مي كند. زيرا همسري كه با ديگري رابطه دارد هميشه اميدوار است كه روزي هوس خويش را به لباس قانوني و مشرووع درآورد و با عاشق خود خانواده ي ديگري تشكيل دهد. پس در تصميم خود استوارتر مي شود، به عشق ناپاك دامن مي زند و براي اينكه مانعي در سر راه نداشته باشد، از بچّه دار شدن نيز مي گريزد، يعني اخلاق عمومي را به فساد و تباهي مي كشد و با محدود كردن نسل، از اقتدار ملّي و اقتصادي كشور نيز جلوگيري مي كند.

براي نتيجه گيري از اين بحث، بايد دانست كه دليل هر دو دسته با پاره اي از حقيقت همراه است ولي هيچكدام قاطع به نظر نمي رسد. انسان ها از حيث عواطف با هم برابر نيستند و روابط اجتماعي چندان پيچيده و مبهم است كه هيچگاه نمي توان به عدالت مطلق رسيد. بنابراين، قانون عمومي و نوعي هر اندازه كه متكي بر حقيقت باشد، هميشه عدالت را حفظ نمي كند.

بايد به اخلاق روي آورد و تمهيدي انديشيد كه مردم اعتبار و اهميت خانواده را در دل احساس كنند؛ زن و مرد در روابط خود جانب انصاف بدارند و همه ي نيكي ها را براي خود نخواهند.

قانون نيز در راه رسيدن به اين مقصود مؤثر است. بايد در استقرار خانواده كوشيد، ولي حفظ سلّول فاسد نيز ثمري براي جامعه ندارد. پيش بيني طلاق به عنوان امري مكروه ولي لازم مفيد است امّا بايد موارد آن در چهارچوب اخلاق و باورهاي عمومي، محدود باشد.

محاكم نبايستي، بازيچة دست وكلاي طرفين و حيله هاي حقوقي ايشان شوند، يا امر طلاق را به عنوان چشم دعاوي بي اهميت نگرند. بايد ديد در هر مورد خاص عدالت چه اقتضاء دارد و محرك رجوع به دادگاه چيست و حكم به جدايي مصلحتي را رعايت مي كند يا مفسدتي به بار مي آورد. (كاتوزيان، 1376، صص 312، 314).


عوامل موثر بر طلاق:

وقتي دختر و پسري در جواني با داشتن عشق فراوان نسبت به يكديگر با بستن عقد ازدواج، كانوني گرم به نام خانواده را تشكيل مي دهند، هيچگاه تصوّر نمي كنند كه روزي ممكن است مشكلات زندگي چنان بر آنها غلبه كند و شرايطي بر آنها تحميل شود كه باعث شود در خطر است طلاق داده و زندگي عاشقانه ي خود را به پايان برساند. چه اتّفاقي پيش مي آيد كه تمام آرزوهاي دو نفر از هم مي گسلد و زندگي آنها قبل از موعد خود مي پاشد. در اين تحقيق به اين موضوع مي پردازيم.

به گفته ي كارشناسان ازدواج هايي كه در آنها هماهنگي بيشتري ميان زوجين وجود دارد موفق ترند و كمتر به طلاق مي انجامند. تشابهاتي مانند طبقة اجتماعي، سطح تحصيلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دين مشابه داشتن، هم زبان بودن و... يك ازدواج موفّق را رقم مي زند.

تفاوت طبقاتي يكي از عواملي است كه با امكانات اجتماعي؛ معمولاً ديدگاه هاي مختلفي را به وجود مي آورد. البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهي لازم برخوردار باشند كه اين تفاوتها را به رسميت بشناسند ازدواجشان معني ندارد.

دكتر آقاجاني، جامعه شناس معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله ي اجتماعي يكي از مهمترين پديده هاي حيات انساني است. مي توان گفت كمتر پديده ي اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و اين علل و عوامل يا در لايه هاي عميق اجتماعي قرار دارند يا در لايه هاي ظاهري، امّا بايد توجّه داشت كه درك، فهم و تفسير لايه هاي عمقي كار پيچيده اي است.»

دكتر آقاجاني علل و عوامل تأثيرگذار در طلاق را اينگونه بيان مي كند:

1- عدم تفاهم و توافق اخلاقي                                2- ناسازگاري و عدم سازش

3- بداخلاقي و بدرفتاري                                       4- خشونت (كتك زدن)

5- تفاوت و تضاد در زندگي                                    6- تفاوتهاي فرهنگي

7- سوءِ ظن                                                     8- اعتياد

9- عدم شناخت و درك يكديگر                               10- ازدواج دوم

11- دخالت ديگران در زندگي                                 12- اختلاف سن

13- عدم علاقه                                                 14- بيماري روحي

15- بيكاري                                                     16- عدم توافق در مسائل جنسي (زناشويي)

17- ازدواج اجباري

البته از ديدگاه دكتر آقاجاني در ميان طبقات مختلف اجتماعي (بالا، متوسط، پايين)، تفاوتهاي اساسي در علّت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه ي پايين جامعه، مهمترين علّت طلاق مشكلات مالي عنوان مي شود و بيكاري و ندادن نفقه، اعتياد، خشونت و بداخلاقي و بدرفتاري از جمله ديگر علل طلاق است.


راه حل مسئله

اگر به نظر مي رسد كه خانواده ي همسرتان، تقاضاهايي بيش از سهم واقعي شان در مورد تصميم گيري، توجّه يا پول دارند يا احترامي را كه حق شماست به شما نمي گذارند و با اين كار دارند ازدواج شما را خراب مي كنند، مؤثرترين استراتژي اين است كه از ميدان مبارزه عقب نشيني كنيد.

احترام به والدين همسرتان در جشن هاي تولّد و تعطيلات، امري ضروري است امّا شما ناچار نيستيد آنها را دوست داشته باشيد و يا تحسينشان كنيد يا با آنها رقابت كنيد. اگر دوست داريد وقت بيشتري را با همسرتان بگذرانيد، اين موضوع را به او بگوييد امّا حرفي راجع به زماني كه او آزادانه با برادرش مي گذراند نزنيد. اگر از دست پدرشوهر عيب جوي خود عصبي هستيد، از او فاصله بگيريد امّا اصرار نداشته باشيد كه شوهرتان طرف شما را بگيرد. اگر برادر شوهرتان بي خبر به خانه ي شما مي آيد به او بگوييد لازم است قبل از آمدن تلفن بزند امّا از شوهرتان نخواهيد كه عذري از جانب شما بياورد.

آيا به خانواده ي همسرتان برمي خورد اگر از همراهي با برنامه ريزي هاي آنها خودداري كنيد؟ امّا اين شما هستيد كه بايد بين رنجاندن آنها يا احساس اينكه نظرشان را به شما تحميل كرده اند، يكي را انتخاب كنيد. حتّي اگر همسرتان از نوع برخورد شما با خانواده اش حمايت نمي كند، او نمي تواند اين روابط را براي شما به شكلي حسنه درآورد، او بايد مراقب بهبود بخشيدن به روابط خودش با خانواده ي شما باشد.

اين به نفع شماست كه بگذاريد همسرتان خودش مسايلش را با خانواده اش حل كند، زيرا مشكلات حل نشده ي خانوادگي مي توانند به سرعت به ازدواج شما راه يابند و هر زمان كه به نظر مي رسد خانواده هاي شما بر سر راه روابط شما قرار گرفته اند؛ اين نكته را به خاطر بسپاريد: جدا از هر كاري كه آنها انجام مي دهند كه مشكلي در ازدواج شما ايجاد مي كند، هديه اي هم به شما مي دهند كه ازدواجتان را ممكن مي سازد. آ‹ها با شما ياد داده اند كه چگونه عشق بورزيد.

شايد عميق ترين تأثير خانواده ما بر روي ازدواجمان، در مورد انتخاب همسرمان باشد. فرويد و ديگران در مورد نقش خودآگاه بر عشق و ازدواج بسيار نوشته اند، امّا شايد امروزه مفيدترين بحث در اين مورد را دكتر هارويل هندريكس مطرح كرده باشد، بر طبق تئوري تصوير او، هر يك از ما تصوّري نيمه هوشيار از يك همسر ايده آل در ذهن داريم كه طرح آن از خصوصيات منفي و مثبت والدين ما نشأت گرفته است. اين مطلب توضيحي است براي اينكه چرا شما همان خلق و خوي انفجاري كه در پدرتان وجود داشت و شما از آن فراري بوديد و مي ترسيديد، در شوهرتان هم وجود دارد، يا اينكه چرا ترفيع شما احساس تنها ماندن را در شوهرتان بيدار مي كند، درست همان احساسي را كه زماني كه مادرش سركار برگشت و او را به يك پرستار سپرده داشت.

مواردي اين چنيني از كودكي ما مي تواند عامل جدال زناشويي امروز ما باشد. اگرچه معمولاً ما آنرا درك نمي كنيم  ، سعي كنيد در مورد رفتارهايي كه در والدين تان مورد تحسين يا نفرت شما بود فكر كنيد، اگر هر دوي شما از صدمات روحي دوران كودكي خود آگاه شويد و در مورد آنها با هم صحبت كنيد، بهتر مي توانيد همسر خود را درك كنيد و قدر او را بفهميد.


اهميت و ضرورت تحقيق:

اهميت از لحاظ علمي:

طلاق در بسياري از موارد ضروري است و زوجين ناگزير به قبول اين امر هستند. ولي در اغلب موارد جداييها در نتيجه ي توقّعات بيجاي احساسي، اقتصادي و عاطفي زوجين از ديگر، سوءِ ظن و بدبيني بي مورد، نداشتن صبر و گذشت در زندگي، حسادت بيش از حد زن و شوهر، پرخاشگري و تند خويي زن يا مرد و غرور و خودخواهي بي مورد صورت مي گيرد. بديهي است درگيريهاي خانوادگي و مشاجره هاي پدر و مادر در حضور فرزندان تأثيرات روحي شديدي بر كودكان و نوجوانان ناظر بر صحنه مي گذارد و در رفتارهاي پرخاشگرانة كودكان و نوجوانان اثر مزمن بر جاي خواهد گذاشت.

آنچه از پژوهش ها در امر طلاق بر مي آيد اين است كه دختران خانواده هاي تك سرپرست يعني آنها كه فقط با پدر يا مادر به سر مي برند در معرض عوارض نامطلوبي چون انحرافات، ازدواج زودرس، فرار از خانه و ترك تحصيل قرار دارند. اين امر در مورد گروه هاي اجتماعي و طبقاتي نيز صدق مي كند.

اكثر قربانيان طلاق كه همان كودكان و نوجوانان هستند به مادران خود بيشتر نزديك هستند تا پدر. زيرا پدر جدا شده از مادر با بچّه هاي خود مثل يك خويشاوند رفتار مي كند تا فرزند. حال آنكه مادر هرگز از كودكش فاصله نمي گيرد و مهر و محبت و احساس مادري را زير پا نمي گذارد. البته وقتي پاي نامادري و ناپدري به ميان مي آيد تحوّل و پيچيدگي خاصي در زندگي كودكان و نوجوانان به وجود مي آيد.

آشنايي كودك و نوجوان با بستگان جديد، خواهرها، برادرها، دايي ها و عموهاي ناتني گرچه گستره اي از دنياي تازه و متفاوت به وجود مي آورد ولي اغلب فرزندان در جوار ناپدري و نامادري احساس شادماني و خوشبختي نمي كنند، گرچه ممكن است زن يا شوهر با همسر جديد خود كاملاً خوشبخت باشند.

در كشور ما بيشتر بچه هاي فراري و نوجوانان ساكن در كانون اصلاح و تربيت را قربانيان طلاق تشكيل مي دهند. بهتر است براي ساماندهي به وضعيت زندگي كودكان و نوجوانان تك سرپرست كه ناگزيرند زير نظر پدر يا مادر خود زندگي كنند «واحد مددكاران ويژة طلاق» تشكيل شود تا قبل از صدور حكم، پدران و مادران را در اعمال و رفتاري كه بايد بعد از طلاق با فرزندان خود داشته باشند توجيه كنند. به پدران و مادران بايستي آموزش داده شود كه از بدگويي و بازگويي عيوب و نقايص يكديگر پيش فرزندان خود (بعد از اجراي حكم طلاق) احتزاز نموده و مظلوم نمايي نكنند، چون فرزند بايد واقعيت جدايي پدر و مادر را به عنوان يك الزام و ضرورت زندگي پذيرا باشد و جايگاه حركت متقابل پدر و مادر را حفظ كند.

تداوم ارتباط و تماس مددكاران ويژة طلاق با خانوادة فرزندان تك سرپرست براي بررسي و حل مشكلات رواني- اجتماعي در سالهاي بعد از طلاق ضرورت ديگري است كه از معضلات و نارساييهاي كودكان جلوگيري مي كند.

بديهي است گروه مددكاران ويژة طلاق بايد دوره هاي كوتاه مدّت روان شناسي كودك، روانشناسي خانواده و روانشناسي اجتماعي را بگذرانند و با مسائل بزهكاري و ناهنجاريهاي كودكان و نوجوانان آشنا شوند. (شمس مستوفي، 1376، صص 98-101).


اهميت تحقيق از لحاظ اجتماعي:

انسان به خاطر اين زاده نشده است كه سعادتمند باشد؛ آمده است تا ديگران را خوشبخت سازد. خودخواهي همسري را كه براي آسودگي خود مايل به انحلال خانواده است، تكليف او در تأمين سعادت همسر و فرزندان محدود مي كند.

در برابر حقّي كه او براي تأمين آسايش خود دارد، فرزندان او نيز حق دارند كه آسوده به سر برند. مسئول زندگي و تأمين سعادت كودكان و خانواده او است و اين تكليف بايد بر هوس ها مقدّم داشته شود.

كودكي كه به خاطر جدايي پدر و مادر ناچار است تا يكي از اين دو محبّت را از دل بيرون كند، در واقع نيمي از دنياي خود را تمام شده مي داند. بيشتر اين كودكان از داشتن مربّي دلسوز محروم مي مانند و آمار نشان مي دهد كه پدر و مادر 70 درصد از جوانان مجرم از هم جدا شده بودند. كدورتهاي خانوادگي، اگر ناپايدار و به قصد برهم زدن پيوند زناشويي نباشد، هميشه قابل جبران است ولي انحلال خانواده دري است كه به هيچ دارويي درمان نمي شود.

پيش بيني طلاق، نه تنها از روابط آزاد زن و مرد نمي كاهد، آنرا ترويج نيز مي كند. زيرا همسري كه با ديگري رابطه دارد هميشه اميدوار است كه روزي هوس خويش را به لباس قانوني و مشرووع درآورد و با عاشق خود خانواده ي ديگري تشكيل دهد. پس در تصميم خود استوارتر مي شود، به عشق ناپاك دامن مي زند و براي اينكه مانعي در سر راه نداشته باشد، از بچّه دار شدن نيز مي گريزد، يعني اخلاق عمومي را به فساد و تباهي مي كشد و با محدود كردن نسل، از اقتدار ملّي و اقتصادي كشور نيز جلوگيري مي كند.

براي نتيجه گيري از اين بحث، بايد دانست كه دليل هر دو دسته با پاره اي از حقيقت همراه است ولي هيچكدام قاطع به نظر نمي رسد. انسان ها از حيث عواطف با هم برابر نيستند و روابط اجتماعي چندان پيچيده و مبهم است كه هيچگاه نمي توان به عدالت مطلق رسيد. بنابراين، قانون عمومي و نوعي هر اندازه كه متكي بر حقيقت باشد، هميشه عدالت را حفظ نمي كند.

بايد به اخلاق روي آورد و تمهيدي انديشيد كه مردم اعتبار و اهميت خانواده را در دل احساس كنند؛ زن و مرد در روابط خود جانب انصاف بدارند و همه ي نيكي ها را براي خود نخواهند.

قانون نيز در راه رسيدن به اين مقصود مؤثر است. بايد در استقرار خانواده كوشيد، ولي حفظ سلّول فاسد نيز ثمري براي جامعه ندارد. پيش بيني طلاق به عنوان امري مكروه ولي لازم مفيد است امّا بايد موارد آن در چهارچوب اخلاق و باورهاي عمومي، محدود باشد.

محاكم نبايستي، بازيچة دست وكلاي طرفين و حيله هاي حقوقي ايشان شوند، يا امر طلاق را به عنوان چشم دعاوي بي اهميت نگرند. بايد ديد در هر مورد خاص عدالت چه اقتضاء دارد و محرك رجوع به دادگاه چيست و حكم به جدايي مصلحتي را رعايت مي كند يا مفسدتي به بار مي آورد. (كاتوزيان، 1376، صص 312، 314).


اهميت تحقيق از لحاظ شخصي:

به نظر من طلاق فاجعه اي است كه كانون محبّت خانواده را از هم مي پاشد و پدر و مادر را از هم جدا مي كند كه اين براي آينده ي فرزندان بسيار خطرناك است چه بسا كه فرزندان به انحراف ممكن است كشيده شوند و آينده ي آنها رو به تباهي رود.

من به اين دليل اين موضوع را انتخاب كردم كه نه تنها خودم تجربه ي بسيار از اين تحقيق كسب كنم بلكه كساني هم كه اين تحقيق را مطالعه مي كنند خود را با اين پديده آشنا سازند تا در آينده دچار مشكل نشوند و با خواندن اين كار به آنها كمك شود تا به خوشبختي برسند و با ديد باز زندگي آينده خود را شروع كنند.

تحقيقاتي از اين قبيل به خواننده كمك مي كند تا در مورد آينده ي خود بيشتر بيانديشند تا با مشكلات كمتري مواجه شوند، با خواندن اين تحقيق ياد مي گيرند كه چگونه زندگي كنند و چه برخوردي در زندگي خود با خانواده و فرزندان خود داشته باشند و همسر خود را با ديد باز و آگاهي كامل از شرايط او انتخاب نمايند تا با مشكلاتي از قبيل طلاق مواجه نشوند، زيرا طلاق فاجعه اي است كه خانواده را از هم مي پاشد، همسران را از هم جدا كرده و باعث آوارگي فرزندان مي شود، پس بايد با در نظر گرفتن تمامي مسائلي كه بوجود مي آيد بايد در راه ادامه ي زندگي خويش بكوشيم تا با مشكلات كمتري برخورد كنيم.

خواندن و مطالعه ي اين تحقيق مي تواند به خواننده كمك كند تا اگر مشكلي براي زندگيش بوجود آمد اين مشكل را با بزرگتران خويش در ميان گذارند تا حل مشكل شود و اين مشكل معضل زندگي او نشود، تا انسان مجبور به جدايي نباشد.

به نظر من كه درصدد انجام اين تحقيق هستم هر كسي اين قبيل تحقيقات را مطالعه كند براي آينده ي خويش تضميني بوجود مي آورد، حداقل مي داند كه اين قبيل مشكلات و جداييها زندگي فرزندانشان را به تباهي مي كشد، بنابراين با مطالعه ي اين تحقيق آشنايي بيشتري پيدا مي كند تا خود را براي زندگي آماده كند.

طرز برخورد با همسر، فرزندان و خانواده ي همسر، همه را ياد مي گيرند تا كمتر مشكلي برايشان بوجود آيد.

خوانندگان اين تحقيق همچنين با عواملي كه باعث بوجود آمدن جدايي و طلاق بين خانواده ها مي شوند بيشتر آشنا مي شوند و سعي مي كنند در برابر اين عوامل مقاومت كرده و زندگي خود را حفظ كنند تا باعث آوارگي فرزندان خود نشوند.

ضرورت تحقيق:

يكي از آفات زندگي اجتماعي و نظام خانواده مشكل طلاق است. طلاق بريدن پيوند مقدّسي است كه همراه با هزاران اميد و آرزو شكل گرفته است. طلاق نشان عدم دقّت در انتخاب و يا سقوط اخلاقي يكي از طرفين اصلي زندگي خانوادگي و گاه مرگ ارزشهاست در كانون همسري است.

بررسي مسأله ي طلاق از ديدگاه هاي گوناگون مي تواند در كاهش اين بلاي اجتماعي مؤثر باشد و از اينرو مسأله ي بريدن پيوند ازدواج همواره مورد توجّه انديشمندان و حقوقدانان و مربيان جامعه بوده و دلسوزان و مصلحان را به تلاشهاي فرهنگي و اجتماعي براي جلوگيري از گسترش و افزايش اين آفت همدليها واداشته است.


اهداف تحقيق:

به خاطر داشتن اين نكته مهم است كه زن و شوهر به عنوان يك بزرگسال موقعيت را تجربه مي كنند و مي فهمند در حالي كه فرزندان آن را به طور متفاوتي مي بينند و تجربه مي كنند.

بچّه ها صرفنظر از سنّشان، توانايي محدودي براي فهميدن آنچه در جريان طلاق روي مي دهد، آنچه را كه احساس مي كنند و سئوالاتي كه در اين زمينه برايشان پيش مي آيد، دارند، ولي اين مسئله آنان را از تلاش در ترسيم «تصويري بزرگ از اين واقعه» باز نمي دارد. كودكان كوچكتر هم از نگاه خودشان مسائل را مي بينند، يعني خودشان را علّت رويدادها مي دانند. به همين دليل است كه بچه هاي كوچكتر، به خاطر جدايي و طلاق والدينشان، غالباً خود را سرزنش مي كنند يا دلايل خيالي اختراع مي كنند...

چون كودكان حس «خويشتن» را در وهله ي اول با مشاهده ي والدين و تعامل آنها فرا مي گيرند و مي سازند؛ بنابراين كودكاني كه شاهد بحث هاي والدينشان بوده اند غالباً آنرا به گونه اي تجربه مي كنند كه گويي شخصاً در آن درگير بوده اند. بچّه هاي كودك نمي توانند خود را از والدينشان جدا نمايند. از همه بدتر آنكه، براي بچه ها فهميدن اين مسأله بسيار دشوار است كه چرا دو نفر از مهمترين افراد زندگيشان كه براي امنيت و بقا به آنها متكّي هستند، نمي توانند با هم باشند. درست به همين دليل است كه به خواهران و برادران يا دوستانشان مي گويند كه نخواهند گذاشت مادر يا پدر آنان را تنها بگذرانند. چرا مامان يا بابا فقط به خاطر اينكه با هم بحث كرده اند از پيش آنها بروند؟ بچه ها نمي فهمند كه چرا يك مباحثه باعث مي شود كه والدينشان يكديگر را ترك كنند و بروند.

وقتي والدين پيوسته بحث و جدل مي كنند، بچه هايشان در ميان اين درگيري سرگردان مي مانند كه چگونه رفتار مي كنند و جانب كداميك را بگيرند و يا به چه طريق هر دو را راضي نگه دارند. البته اين براي يك كودك بار بسيار سنگيني است. (قديري، 1382، صص 27-29).

هدف از نوشتن اين تحقيق اين است كه افراد با مطالعه ي آن بتوانند به زندگي مشترك خود ادامه دهند و به خاطر مسائل كوچك و بيهوده كانون گرم خانواده را از هم نپاشند و به فكر فرزندان خود و آينده ي آنها باشند و باعث آوارگي و انحراف آنها نشوند.

اين تحقيق مي تواند به والدين و همسران خانواده ها كمك كند تا با مسائلي كه باعث بوجود آمدن اختلافات كوچك در خانواده ها مي شود آشنا شوند و طرز برخورد با آنها را ياد بگيرند و بياموزند و بدانند كه با بوجود آمدن مسائل كوچك كه باعث از هم پاشيدگي خانواده مي شود آينده ي فرزندان خود را به تباهي مي كشند، مگر فرزندان چه گناهي كرده اند كه بايد به پاي پدر و مادر خود بسوزند و رنج دوري از يكي از آنها را تحمّل كنند.

پس بايد زوجين براي ادامه ي زندگي مشترك خود با جان و دل بكوشند و آينده ي فرزندان خود را با هم و در كنار هم بسازند، تا فرزندان در كنار خانواده ي گرم خود احساس خوشبختي كنند.

هدف ديگر از انجام اين تحقيق بررسي عواملي است كه باعث بوجود آمدن جدايي در خانواده ها مي شود كه خواننده مي تواند با مطالعه ي آنها با اين مسائل آشنا شده و به جلوگيري از اين امر بپردازد.

هدف كلّي:

هدف كلّي اين پژوهش بررسي عوامل اجتماعي و اقتصادي موثّر بر طلاق در شهرستان نيشابور است. از آنجايي كه يكي از آفات زندگي اجتماعي و نظام خانواده مشكل طلاق است به همين منظور مسأله ي طلاق و شناخت عوامل موثر بر آن باعث خواهد شد كه عوامل اصلي را شناخته و بتوان راه حل و پيشنهاداتي در اين زمينه ارائه داد تا در رفع اين بلاي شوم كه در رأس آن فرزندان را تحت تأثير قرار مي دهد و موجب لطمات روحي و رواني بر آنها مي شود و آثار و نتايج وخيمي را وجود دارد رفع كرد.


فصل دوم: مباني نظري و پيشينه ي تحقيق

مباني نظري:

درباره ي طلاق عقايد و نظرهاي مختلفي ابراز شده است. عدّه اي آنرا زيانبخش و خطرناک دانسته و به طور کلّي محکوم کرده اند و دسته اي از لزوم آن در اجتماع جانبداري نموده اند.

مخالفين طلاق مي گويند: طلاق مخالف طبيعت ازدواج است، چه ازدواج پيمان همکاري و زندگي مشترک مادام الحيات مي باشد و پيوند زناشويي که يک پيوند دائمي است نبايد با طلاق گسسته شود؛ طلاق براي اطفال زيان بخش است و آنان را دچار سرنوشت اسف باري خواهد کرد؛ آمار نشان مي دهد که بسياري از اطفال بزهکار کساني هستند که پدر و مادرشان بر اثر طلاق از هم جدا شده اند؛ طلاق روابط نامشروع زن يا شوهر را ترويج مي کند، چه زن يا شوهري که با ديگري رابطه نامشروع دارد با ادامه گسترش اين روابط اميدوار است که روزي بتواند از همسرش جدا شود و با عاشق يا معشوق خود خانواده ديگري تشکيل دهد.

موافقين طلاق به ضرورت آن در پاره اي موارد استناد مي کنند: گاهي اتفاق مي افتد که بين زن و شوهر هيچگونه هماهنگي و توافق اخلاقي وجود ندارد؛ ممکن است يکي از زوجين بدکار و يا جاني و شرير باشد؛ ممکن است بر اثر پاره اي امراض صعب العلاج يا بعضي اعتيادات مضر، يا در نتيجه سوء معاشرت زن يا مرد، ادامه ي زندگي زناشويي ممکن نباشد؛ آيا در اين گونه موارد زن و مرد بايد يک عمر در رنج و سختي و بدبختي به سر برند و به زندگي رنج افزاي زناشويي ادامه دهند؟ آيا بهتر نيست که اين پيوند نامناسب گسسته شود تا هر يک از زن و مرد سعادت خود را با تشکيل خانواده ي ديگري باز يابند؟ هرگاه زن و شوهر هميشه اختلاف و نزاع داشته باشند، نه تنها زندگي براي خود آنها جهنّمي توان فرسا خواهد بود، بلکه فرزندان آنان نيز از زندگي در چنين خانواده اي رنج خواهند برد. چنين خانواده اي نمي تواند کانوني دلپذير و مناسب براي فرزندان خود باشدو اطفال در اينگونه خانواده ترتيبي به سزا نخواهند يافت؛ مجنون يا عقيم بودن زن يا شوهر نيز به اعتقاد بعضي مي تواند طلاق را توجيه کند.

باري امروزه نمي توان طلاق را از نظر اجتماعي به کلي محکوم کرد. شک نيست که طلاق امري مذموم و ناپسند است، ليکن در پاره اي موارد چاره اي جز آن نيست و بايد به عنوان يک بد ضروري، چنانکه در حقوق فرانسه مي گويند، پذيرفته شود. به تعبير ديگر بايد طلاق را هنگامي که ضروري باشد به عنوان آخرين علاج قبول کرد؛ زيرا گسستن پيوند زناشويي در پاره اي موارد بهتر از يک عمر رنج و اختلاف و کشمکش است. ادامه ي زندگي زناشويي گاهي ممکن است هم از نظر زن و شوهر هم از نظر فرزندان و هم از نظر جامعه زيان بخش باشد. در اين گونه موارد طلاق را به عنوان استثناء مي توان پذيرفت، ليکن براي جلوگيري از تزلزل و پريشاني خانواده بايد طلاق را محدود کرد. اين نکته مورد توجه همه ي مصلحان اجتماعي و اکثريت قريب به اتفاق قانونگذاراني است که طلاق را پذيرفته اند. (صفائي، امامي، 1372، صص 261-262).

امکان انحلال خانواده از اموري است که درباره ي سود و زيان آن گفتگو بسيار شده است. تعارض دلايل به گونه اي است که نه تنها حقوق موضوعه ي کشورها و علماي اجتماعي، پيامبران و رهبران اخلاقي نيز توانسته اند در اين باب به توافق کامل برسند.

در حالي که مذهب کاتوليک طلاق را ممنوع مي دارد، پروتستان ها و ارتدکس ها آنرا پذيرفته اند چندان که بحث درباره ي منع و اباحه ي طلاق در فرانسه به صورت يک مسأله ي سياسي درآمده است؛ مسأله اي که کاتوليک ها و کليسا، همچون حزبي سياسي، با آن مبارزه مي کنند.

در اسلام، با همه ي توصيه هايي که در آن نسبت به حفظ خانواده و احتراز از طلاق شده است، از نظر حقوقي مرد مي تواند هرگاه بخواهد زن خود را طلاق دهد و زن نيز اختيار دارد تا در موارد خاص از دادگاه درخواست طلاق کند.

در لزوم پيش بيني طلاق استدلال شده است که، اگر مرد و زني در زندگي مشترک خود احساس آسايش و نيک بختي نکنند، چرا بايد ناگزير از ادامه ي آن باشند؟ احترام به شخصيت و آزادي انسان ايجاب مي کند که اگر نتوانسته است کانون محبّتي تشکيل دهد تا پايان عمر محکوم به ادامه ي آن نباشد، بايد به او فرصت داد تا زندگي را از نو آغاز کند و محروميت هاي گذشته را در خانواده ي ديگري جبران سازد. اتّحادي که در آن توافق و همفکري نباشد چگونه مي تواند به حيات خود ادامه دهد؟ مرد پارسايي که همسرش پرده ي عفاف دريده و هم خوابه ي اين و آن شده است چطور بايد او را تحمّل کند و زني شرافتمند تا کجا مي تواند در زندگي مردي شرير و جاني شريک باشد؟

نتيجه ي حفظ چنين خانواده اي جز اين نيست که زن و مرد درمان غم و رنج خود را در آغوش ديگري جستجو کنند؛ به ظاهر عضو خانواده اي باشند ولي در وجدان خويش هيچ مسئوليتي در حفظ نظام آن احساس نکنند. فرزندان اين خانواده نيز سرنوشتي بهتر از پدر و مادر خود ندارند، زيرا کودکي که دامن آلوده ي پدر و مادر را مي بيند و از نزاع دائمي آنان رنج مي برد، چگونه مي تواند تربيتي شايسته بيابد و آماده ي پيکار در زندگي شود؟ آنکه دست نوازشي بر سر خود احساس نکرده است با ديگران مهرباني نخواهد کرد و آنکه در خانواده اش از صميميت و فداکاري خبري نبوده است معني تعاون اجتماعي را نمي فهمد. پس بايد اين سلول پوسيده و آلوده را منحل کرد تا زمينه ي ايجاد کانون بهتري فراهم شود.

برعکس نويسندگاني که طلاق را زيان آور مي شمرند، اهميت و فايده ي نکاح را در انحلال ناپذيري آن مي دانند. به گفته ي آگوست کنت، تصور امکان تغيير همسر باعث انحلال خانواده مي شود. همين اندازه که طلاق در قانون پيش بيني شود، هراندازه که موارد آن محدود باشد، سبب تحريک اشخاص بر اقدام به جدايي مي شود و بنيان خانواده را متزلزل مي سازد.

اميل دورکيم، پدر جامعه شناسي علمي، در کاوشهايي که براي يافتن علل خودکشي و راه پيش گيري از آن کرده به اين نتيجه رسيد که نکاح اثر بسيار مطلوبي در لجام زدن به هوسهاي اشخاص دارد و مرز اخلاقي مفيدي براي آنهاست، ولي، به همان اندازه که انحلال نکاح آسانتر شود، از اثر آن نيز کاسته مي شود.

به نظر اين گروه، دلايلي که براي لزوم پيش بيني طلاق گفته شده مبالغه آميز و نادرست است: اگر اشخاص، غافل از ديگران، تنها در پي سعادت خود باشند، اجتماع هرگز روي سعادت و آسايش را نمي بيند. (کاتوزيان، 1378، صص 311-312).

نوع روابط والدين پيش از طلاق و پس از آن، مشکلاتي که کودک قبل از طلاق والدين خود تجربه کرده و نيز استعداد کودک نسبت به ابتلا به بيماري هاي رواني، تأثير مستقيمي بر نوع رفتار کودک پس از جدايي والدين از يکديگر دارد.

دکتر ميترا حکيم شوشتري در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: نمي توان همه ي کودکان طلاق را داراي اختلالات رواني دانست، زيرا در برخي مواقع کودکان زندگي در خانواده هاي پرتنش، سرشار از تعارضات خانوادگي، مشاهده ي درگيري هاي لفظي و جسماني والدين را تجربه کرده و پس از جدايي والدين از يکديگر مي توانند محيط بهتري را در کنار يکي از والدين خود داشته باشند.

عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشکي ايران تصريح کرد: با توجّه به اينکه تأثير مثبت طلاق بر رفتار و افزايش انعطاف پذيري کودکان وابسته به نوع ارتباط والدين بعد از طلاق و شرايط زندگي جديد آنها دارد لذا بايد اين را پذيرفت در خانواده هايي که يکي از والدين وجود ندارد نقش او خالي مانده و يک والد براي نگهداري از کودک ناچار است نقش ديگري را بر عهده گيرد.

وي گفت: بيشترين آسيبي که کودکان طلاق پس از جدايي والدين از يکديگر دارند تطابق محيط و شرايط زندگي جديد با يکي از والدين است، بنابراين اختلالات انطباقي شايع ترين مشکل رواني در ميان اين کودکان است.

بيکاري، اعتياد به مواد مخدر، فقر اقتصادي، مهاجرت، اختلافات طبقاتي و روياي به دست آوردن زندگي بهتر از عواملي است که فشارهاي رواني زيادي را بر زندگي مشترک زن و مرد  وارد مي کنند. در بسياري از اين موارد، به دليل سستي پايه هاي زندگي و نبود تفاهم و شناخت زوجها از يکديگر، زندگي مشترک زن و مرد حتي با داشتن فرزند و زندگي مناسب به جدايي مي انجامد که اين مسأله نيز بر آسيبهاي اجتماعي مي افزايد.

اگر بپذيريم که بين مرد و زن تفاوتهاي فيزيکي و روحي بسياري وجود دارد، آنگاه زن و مرد با شناخت بيشتر مي توانند به تفاهم و درک متقابل در زندگي مشترک برسند.

بهجت رحماني مشاور استاندار همدان مي گويد: گرايش و رويکرد خانواده ها از سنّتي به مدرن موجب بروز نابساماني هاي مختلف در جامعه شده است. زنان ما بعضاً داراي خواسته هاي خاص خود هستند که اين خواسته ها در تناقض با فرهنگ سنّتي خانواده ها قرار گرفته و تنش بين اعضاي خانواده ها را افزايش مي دهد. نابساماني در خانواده ها و کم اعتنايي به حقوق زنان باعث بالا رفتن آمار طلاق، اعتياد، خودکشي، افزايش کودکان خياباني و سستي پايه هاي نظام خانواده مي شود.

ايرج نديمي نماينده ي مردم لاهيجان در مجلس شوراي اسلامي نيز معتقد است که بيکاري نه تنها به افزايش «طلاق در کشور انجاميده، بلکه باعث شده تا معضلات ديگري چون، افسردگي و بيماري هاي رواني، تنش هاي اجتماعي، فعّاليتهاي ضد امنيتي و افزايش تعداد زندانيان، روندي صعودي پيدا کنند.»

به عقيده ي کارشناسان مسائل اجتماعي ميزان نياز جنسي زن و مرد نيز مانند آتش زير خاکستر است و امروزه مسائل جنسي، تفاهم جنسي و آشنايي و شناخت درست آن، يکي از مقوله هاي بنيادي در تداوم زندگي مشترک شناخته شده است.

محمّدرضا راه چمني رئيس سازمان بهزيستي کشور مي گويد: طبق بررسيها 20 درصد از ازدواج ها در تهران به طلاق مي انجامد. وي يکي از آسيب هاي خانواده ها را وضعيت بد اقتصادي آنان مي داند و مي افزايد: افزايش فقر در جامعه اين آسيب ها را افزايش مي دهد. وي عواملي مثل بيکاري، اعتياد، فقر، زنداني شدن سرپرست خانواده و طلاق را جزو پنج مورد عمده ي آسيب پذيري خانواده ها مي داند. به گفته ي وي 25 نوع آسيب در کشور وجود دارد که مادر همه ي آنها «اعتياد» است.

حجت الاسلام والمسلمين علي يونسي وزير اطلاعات نيز ريشه ي همه ي نابسامانيها و تخلّفات مانند قاچاق، طلاق، سرقت و جنايت را فقر و بيکاري مي داند.

متأسّفانه وضعيت موجود با معيارهاي دين مبين اسلام در حفظ قداست خانواده همخواني ندارد، به طور ميانگين از هر هفت ازدواج در جامعه ي ما، يکي منجر به طلاق مي شود.

نتايج تحقيقات ديگر نشان مي دهد که در بين 25 درصد خانواده هاي تهراني «طلاق» رواج دارد و به همين خاطر استان تهران بالاترين آمار طلاق را به خود اختصاص داده است.

به گفته ي کارشناسان ازدواج هايي که در آنها هماهنگي بيشتري ميان زوجين وجود دارد موفّق ترند و کمتر به طلاق مي انجامند. تشابهاتي مانند: طبقه ي اجتماعي، سطح تحصيلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دين مشابه داشتن، هم زبان بودن و...، يک ازدواج موفّق را رقم مي زند. ازدواجي که با تشابه نژادي، زباني، رواني و اجتماعي صورت بگيرد ازدواجي موفقيت آميز است.

تفاوت طبقاتي يکي از عواملي است که با امکانات اجتماعي؛ معمولاً ديدگاه هاي مختلفي را بوجود مي آورد. البتّه اگر دو نفر آن اندازه از آگاهي لازم برخوردار باشند که اين تفاوتها را به رسميت بشناسند ازدواجشان معني ندارد.

دکتر آقاجاني، جامعه شناس معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله ي اجتماعي يکي از مهمترين پديده هاي حيات انساني است. مي توان گفت کمتر پديده ي اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و اين علل و عوامل يا در لايه هاي عميق اجتماعي قرار دارند يا در لايه هاي ظاهري، امّا بايد توجّه داشت که درک، فهم و تفسير لايه هاي عمقي کار پيچيده اي است.»

از ديدگاه دکتر آقاجاني در ميان طبقات مختلف اجتماعي (بالا، متوسط و پايين) تفاوتهاي اساسي در علّت طلاق وجود دارد. به طور مثال، در طبقه ي پايين جامعه، مهمترين علت طلاق مشکلات مالي عنوان مي شود و بيکاري و ندادن نفقه، اعتياد، خشونت، و بداخلاقي و بدرفتاري از جمله ديگر علل طلاق است. تفاوتهاي طلاق در ميان دو طبقه ي بالا و متوسط نيز مختلف است. مثلاً مهمترين عامل طلاق در ميان طبقه ي بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقي است، در حالي که در ميان طبقه ي متوسط تفاوت هاي فرهنگي مهمترين عامل است.

دانشمند آمريکايي لوسون ضمن بيان آمارهاي هولناک طلاق در آمريکا مي نويسد: «قابل توجّه اينکه هشتاد درصد طلاق ها بنا به تقاضاي زنان واقع شده است و راز افزايش طلاق را نيز اکثر در اين بايد دانست و آنرا محدود ساخت.»

خانم مونيکا ديکنس نويسنده ي انگليسي ضمن اظهار تأسف شديد از آمارهاي وحشت افزاي طلاق در آن کشور مي نويسد: دوام و استحکام هر ازدواجي در درجه ي اول به درايت و سبکسر نبودن زنان بسته است و با توجّه به اين حقيقت تلخ ناگزير اعتراف مي کنم که آمارها و پرونده هاي دادگاه ها نشان مي دهد که از هر يک صد ازدواجي که به جدايي منجر مي شود در نود و نه آن زنان مقصّرند! بايد چاره ي اساسي براي اين امر پيدا کرد و در اختيارات و علل تقاضاي بي مورد طلاق از طرف زنان بيشتر مطالعه نمود و با کمک قانون آنرا ترميم نمود. (حقاني زنجاني، 1374، ص 99).

طلاق از ديدگاه اسلام:

در حقوق اسلام، مرد مي تواند هرگاه بخواهد زن خود را طلاق دهد. زن نيز حق دارد در موارد خاص مانند غيبت طولاني و بي خبر شوهر و استنکاف و عجز او از دادن نفقه، از دادگاه بخواهد. به اضافه زن يا شوهر مي تواند به دليل عيب يا تدليس همسر خود نکاح را فسخ کند. يعني موارد انحلال نکاح درسد مانند وضعي است که قانون مدني پيش از وضع قانون حمايت خانواده داشت.

شايد در بادي امر چنين به نظر آيد که در جامعه ي اسلامي خانواده بنيان محکمي ندارد و کانوني است براي دفع شهوت و ارضاي خودخواهي هاي مرد زيرا اوست که زن را به همسري انتخاب مي کند و هرگاه نخواست رهايش مي سازد. ولي اين توهم نابه جاست. حقوق هيچ ملّتي را جداي از عادت و رسوم و اخلاق حاکم بر آن نمي توان به درستي فهميد. در ميان همه ي اقوام تجاوز به قانون و سوء استفاده از ظواهر آن کم و بيش وجود دارد. مسلمين نيز مصون از خطا نيستند ولي مسلمان در رها کردن همسر آزاد و خودسر نيست و حفظ خانواده نيز از نظر شارع اسلام دور نمانده است.

مرد مسلماني که به راستگويي پيامبر و قدرت خداوند ايمان دارد و سعادت و ذلّت خويش را وابسته به اراده ي پروردگار مي داند، وقتي دانست که شارع طلاق را مکروه مي شمرد و خداوند کساني را که خودسرانه و بي دليل زن تازه مي گيرند دوست ندارد، به آساني از همسرش جدا نمي شود؛ وقتي شنيد که عرش از طلاق مي لرزد يا منافقان به طلاق سوگند مي خورند، آن را بي اهميت و ساده نمي پندارند؛ وقتي دستور خداوند را بر حسن معاشرت با زن خواند و هشدار قرآن را بر اينکه «اگر زنان خويش را نمي خواهيد، چه بسا چيزها را که مکروه مي شماريد و خداوند در آن نيکي بسيار قرار مي دهد» شنيد به اندک کدورت دامن صبر از دست نمي دهد.

هم چنين زن مسلماني که توصيه هاي شارع در مهرباني کردن با شوهر و اطاعت از او را به ياد دارد با همسرش سازگاري نمي کند و از بيم مکافات خداوند دامن آلوده نمي سازد و به نامحرمان به ديده ي هوس نمي نگرد.

با اينکه آمار درستي از ميزان طلاق نداريم، همه به خوبي مي دانند که در خانواده هاي مذهبي به ندرت از جدايي سخن گفته مي شود و بيشتر مردم طلاق را فاجعه اي ناگوار مي دانند.

با وجود اين بايد اعتراف کرد که نظام اسلامي خانواده در اجتماعي نتايج دلخواه را به بار مي آورد که مردم به اخلاق مذهبي معتقد باشند و اساس آن بر مبناي اسلامي استوار باشد. اگر اخلاق مذهبي از احکام طلاق جدا شود، سوء استفاده ها و زورگويي ها نيز آغاز مي شود و اين است دليل اصلي شکاياتي که پيش از قانون حمايت خانواده، از گوشه و کنار در باب احکام قانون مدني به گوش مي رسيد. (کاتوزيان، 1378، صص 306-308).

طلاق از ديدگاه قرآن:

اگر زن و مرد بتوانند بدون دخالت دادن ديگران مشکل خود را حل کنند و علّت يا علل جدايي را از ميانه بردارند چه بهتر اگر نتوانند، يک نفر انسان باوقار و با حوصله و تيزبين و متدين از جانب خانواده ي مرد و يک نفر از جانب خاندان زن جلسه اي تشکيل دهند، باشد که کار به طلاق نرسد. (انصاريان، 1375، ص 538).

«وَ إِن خِفتُم شِقاقَ بَينِهِما فَابعَثوا حَکَماً مِن اَهلِهَ  وَ حَکَماً مِن اَهلِها اِن يريدآ اِصلاحاً يوَفِّقِ اللهُ بَينَهُمآ إنَّ اللهَ کانَ عليماً خَبيراً»

(چنانکه بيم آن داريد که نزاع و خلاف سخت بين آنها «ميان زن و شوهر» پديد آيد از طرف کسان مرد و کسان زن داوري برگزينند که اگر مقصود اصلاح داشته باشند خدا ايشان را بر آن موفقيت ببخشد، البتّه خدا به همه چيز دانا و از همه ي اسرار خلق آگاه است.) (سوره ي نساء ، آيه ي 35)

قرآن مجيد با صراحت در سوره ي نساء ضمن دو آيه تجاوز به حقوق زن را محکوم و شديداً مردم را از اين کار بازداشته است:

1- «يا اَيها الّذينَ آمَنوا لا تَحِلُّ لَکُم اَن تَرثُوا النّساءَ کَرهاً وَ لا تَعضِلوُ هُنَّ لِتَذهَبوا بِبعضِ ما آتَيتِموهُنَّ اِلّا أن يأتين بِفاحِشَه مُبَينَهِ وَ عاشِروهُنَّ بِالمَعروفِ فَإن کَرِهتُموهُنَّ فَعَسي أن تُکرِهوا شَيئاً وَ يجعَل الله فيهِ خيراً کثيراً.» (سوره ي نساء، آيه ي 19).

خداوند در اين دو آيه دو وظيفه ي اساسي را به مردها توصيه مي کند:

1- هنگاميکه مردي زني را به نکاخ خود درآورد بر او حرام است که او را بلاتکليف نگاهدارد (نه او را طلاق بدهد تا آزاد باشد، نه با او خوش رفتاري کرده به وظايف زن و شوهري عمل نمايد) (و نظرش ازاين کار اين باشد) که مال وي را از مهر و غير آن از چنگ او بيرون آورد و اين نوع طلاق ظالمانه ي عصر جاهليت را وسيله ي تعدّي به مال و ثروت همسرش قرار دهد.

2- ديگر اينکه مردها با همسران خود رفتار نيکو داشته باشند و احياناً اگر از رفتار همسران خود (در مواردي) خوششان نمي آيد آنرا تحمّل کنند زيرا چه بسا چيزي را ناپسند بدارند در حاليکه به نفع آنها است و سرانجام به خير و رضايت تبديل مي شود و سود زيادي در باطن خود دارد و در استحکام بنيان خانواده موثّر است.

فقط در يک مورد به مردها حق مي دهد که به زندگش مشترک تن ندهند و آن وقتي است که زنها با وجود داشتن شوهر راه انحراف را پيشه ي خود سازند و طريق فساد را انتخاب کنند.

واضح است که اسلام در اين صورت به خاطر مصالح خانواده، حفظ نسل و فرزندان از فساد و تباهي، اختيارات خاصي به مرد داده تا همسر خود را بدين وسيله متوجّه کند و او را به راه مستقيم وارد سازد، مرد طبق اين اختيارات مي تواند از او کناره گيري کند و با او معاشرت نيکو نداشته باشد و اين عمل در حقيقت تجاوز به حقوق زن نيست بلکه يک نوع وسيله احقاق حق است. (حقّاني، زنجاني، 1374، صص 40-41).

2- آيه ي دوم:

«وَ إن أرَدتُم إستَبدالَ زَوج وآتَيتُم اَحَداهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُذوا مِنهُنَّ شيئاً أتَأخُذونَهُ بُهتاناً وَاثماً مُبيناً» (سوره ي نسا، آيه ي 20).

اگر اراده ي طلاق همسر خود را کرديد از مهر کثيري که به او داده اند بر خلاف تمايل آنان چيزي از آنها نگيريد زيرا آن تجاوز و ستم آشکار مي باشد.

اين دو آيه در اوائل هجرت رسول اکرم (ص) و مسلمان ها به مدينه نازل شده است، هنگاميکه اسلام مرحله ي خطر و نابودي خود را پشت سر گذرانده در جاده ي پيشرفت و نفوذ و تشکل و خودساختگي افتاده بود، اوّلين گام اصلاحي خود را در نظام خانواده و روابط زن و شوهري عصر جاهليت برداشت و با نظام پوسيده و عقب مانده آن عصر به مبارزه برخاست و مطالعه ي روايات و احاديث وارده از امامان و پيشوايان مذهبي به خوبي نمايانگر اين حقيقت مي باشد. (همانجا، ص 41).

طلاق از ديدگاه مسيحيت:

مذاهب سه گانه ي کاتوليک، ارتدوکس و پروتستان که اکثريت قريب به اتفاق پيروان دين مسيح از اين سه مذهب خارج نيستند، ديد خاصي در اين مسأله ي مهم خانوادگي دارند.

مذهب کاتوليک طلاق را به طور جزم حرام مي داند و تحت هيچ عنواني حتّي در صورت خيانت زن و شوهر پيوند زناشويي را قابل انحلال نمي داند و تنها راهي را که اصحاب کليسا در صورت خيانت در پيمان زناشويي پيشنهاد مي کند، اين است که مي تواند «تفرقه ي جسماني» بين آن دو برقرار شود يعني جدا از يکديگر زندگي کنند و آن دو از قيام به واجبات زوجيت مورد عفو قرار مي گيرند، در حاليکه قانوناً زن و شوهر باشند و آثار زوجيت بر آن دو بار است، مثلاً زن نمي تواند با مرد ديگري ازدواج کند و نيز مرد با زن ديگر نمي تواند عقد ازدواج ببندد زيرا مسيحيت تعدد همسر را به هيچ عنواني قانوني نمي داند!

امّا دو مذهب ارتدوکس و پروتستان طلاق را در موارد نادري جايز مي دانند از جمله خيانت در زناشويي و لکن بعد از وقوع طلاق زن و شوهر هر دو از ازدواج حتّي با افراد بيگانه محروم مي باشند!

امّا جواز طلاق در صورت خيانت مستند است. حتّي اين دو مذهب پا را فراتر گذاشته، مرد طلاق دهنده و زن طلاق گيرنده را از ازدواج مجدّد با زن و مرد ديگري ممنوع مي سازد.

چنانچه ملاحظه کنيد کشيشان چه مشکلات طاقت فرسايي براي پيروان خود ايجاد کرده اند و چه طور آنان را به سوي زنا و فحشاء سوق داده، بر دامنه ي اختلافات خانوادگي و آمار جنايت و خيانت و انتحار افزوده اند و در گسترش فساد سهم بسزايي دارند. (حقّاني زنجاني، 1374، صص 13-15).

«ولتر» نويسنده و شاعر شوخ طبع و طنز گوي فرانسوي، در سخنان اعتراض آميز خود به قوانين کليسا و ساير کشورهاي ظالمانه ي آنها چنين مي گويد: «ازدواج و طلاق در اين جهان تقريباً با هم متولّد شده اند جز اينکه شايد چند روزي ازدواج جلوتر متولّد گرديد! بدين معني که پس از زناشويي و گذشت چند روز کار زن و شوهر به زد و خورد و طلاق کشيد.»!!

«اين حقيقت است که ازدواج و طلاق با هم به دنيا آمده اند و هر دو از قديم بوده اند و هر دو براي بشر لازم و ضروري اند.»

از اين رو در تمام قوانين و تواريخ ملل قديم يونان، ايران باستان و آيين يهود و قوانين حمورابي، مسأله ي طلاق وجود داشته و غالباً به دست مرد بوده است و زن اختياري در آن نداشت. در يونان قديم به نقل مورّخ معروف «هرودت» «طلاق» در ميان جامعه ي يوناني معمول و اختيار آن با مرد بوده است و در صورت نازائي زن و يا انحراف و خيانت در زناشويي، به صورت جدّي تر مورد عمل بوده است. جريان طلاق دادن شاهان «اسپارت» همسر خود را به جهت نازائي، ماجرايي معروف دارد و گفته ي هرودت را کاملاً تأکيد مي کند.

در آيين برهما، طلاق جايز و به عهده ي مرد بوده، در مواردي مانند نازايي امري لازم شمرده مي شود.

در ايران باستان نيز طلاق در دست مردان بوده، در موارد خاصّي از قبيل انحراف از جادّه ي عفت و اشتغال به جادوگري و سوء خلق و يا هنگامي که زن عادت و قاعدگي خود را از همسر خويش مخفي مي داشتند طلاق ضروري و لازم بوده و هم چنين در قوانين «حمورابي» که قرنها پيش از اين يهود رواج داشت به مرد اين حق داده شده بود که به مجرد مشاهده ي اندک خلاف ميلي از همسر خويش او را طلاق بدهد. (همانجا، صص 16-17).

قوانين ممالک اروپايي در اجراي طلاق تشريفات خاصّي را پيش يني کرده است، تقاضا کننده ي طلاق بايد شخصاً نزد رئيس دادگاه حاضر شده موضوع را به آگاهي او برساند. رئيس دادگاه نيز آنها را به سازگاري با يکديگر دعوت مي کند، اگر پذيرفته نشد اجازه نامه را تقاضا کننده ي طلاق مي دهد، پس از تقاضاي کتبي، باز طرفين براي سازش با يکديگر به دادگاه دعوت مي شوند و اگر در اين مرتبه سازش ممکن نشد، دادگاه حکم به طلاق مي دهد و از هنگاميکه طلاق در شناسنامه ي طرفين قيد شد، طلاق رسميت پيدا کرده، عقد زوجيت منحل مي شود و هر يک از طرفين آزادانه مي توانند با ديگري ازدواج کنند و لکن زن بايد تا نه ماه عده نگه دارد و دادگاه مقرر مي دارد که تقاضا کننده ي طلاق مبلغي کمک خرجي با در نظرگرفتن وضع زندگي و عادات طرفين، به گيرنده ي طلاق بدهد و کودک صغير نيز به تقاضاکننده ي طلاق واگذار مي شود. (همانجا، صص 18-19).

تاريخچه ي طلاق:

تاريخچه ي طلاق به تاريخچه ي ازدواج برمي گردد، به همان علّت که بشر بنا به خواست طبيعي خود پيوند ازدواج مي بندد تا در کانون گرم خانواده و در کنار همسر خود به سکون و آرامش برسد، به همانگونه هم ممکن است که بنا به دلايلي از ادامه ي زندگي خودداري کرده، طلاق را بپذيرد. «ولتر» مي گويد: طلاق و ازدواج در يک زمان در عالم پديد آمده، قدر مسلّم اين است که طلاق در بسياري از اديان الهي و غيرالهي پيش از اسلام هم وجود داشته است. (الجمري, ص 156).

طلاق و انواع آن:

تعريف طلاق: طلاق در لغت به معناي رها کردن و آزاد کردن و در اصطلاح به معناي (از اله قيد النکاح بصيغه مخصوصه) يعني گسترش پيوند ازدواج لفظي مخصوص. بنابراين مي توان گفت طلاق نوعي گسست و جدايي اخلال در بنيان هاي اساسي خانواده است که منجر به جدايي هميشگي همراه لوازم آن مي شود. (گراهي، 1376، ص 84)

انواع طلاق: در بررسي متون اسلامي و قوانين مدني ايران که بيشتر منبعث از اسلام هستند به اين نتيجه مي توان رسيد که طلاق در اسلام يا رجعي است يا بائن و يا عدي.

طلاق رجعي: طلاقي است که به درخواست مرد جاري مي گردد و در آن مرد موظّف است تمام حقوق زن را از قبيل صداق، مهر، نفقه، پوشاک و مسکن براي مدّت صد روز تأمين نمايد.

طلاق باين: طلاقي است که در آن مرد حق رجوع به همسر خود را ندارد، يعني مانند طلاق رجعي نمي تواند بدون اجراي عقدي جديد به او رجوع کند و در برخي از انواع آن اگر مرد بخواهد به زن خود رجوع کند لازم است تجديد نکاح نمايد.

طلاق باين انواعي دارد که عبارتند از:

1- طلاق دختر صغير

2- طلاق زن يائسه

3- طلاق در دوران نامزدي

4- طلاق زن سه طلاق

5- طلاق خلع

6- طلاق مبارات

طلاق عدي: طلاق عدي در دو مفهوم به کار مي رود:

الف) در مورد زناني که 9 بار (سه بار در سه بار) طلاق داشته و بعد از هر سه طلاق محللي وجود داشته است، اينگونه طلاق را که ديگر در هيچ صورتي حق رجوع ندارد طلاق عدي گويند.

ب) در مورد طلاق زني که شوهرش در موقع عده رجوع کرده و پس از هم بستري دوباره او را طلاق داده باشد، اين نوع طلاق را طلاق عده گويند.


پيشينه ي تحقيق:

1- موضوع: علل طلاق و پيامدهاي آن و آسيب شناسي اجتماعي

تهيه و تنظيم: سيدعلي محمدي

روش تحقيق: ميداني

نتايج: در بين موارد مراجعه کننده براي طلاق 63% افراد به علّت ناسازگاري اختلافي و رفتاري، 27% به علّت دخالت بي جاي بستگان، 20% به علّت تنفّر از همسر، 18% به علّت اعتياد همسرانشان طلاق گرفته اند. در اين تحقيق به پيامدهاي طلاق، علل طلاق، علّت افزايش طلاق نرخ طلاق در عصر حاضر و قوانين مدني درباره ي طلاق اشاره شده است.

2- موضوع: پژوهشي در شکل اجتماعي طلاق

تهيه و تنظيم: مجيد پايدار، اکبر آقاجانيان

روش تحقيقي: ميداني

نتايج: اين تحقيق نشانگر آن است که توسعه ي شهرنشيني با افزايش طلاق رابطه ي مستقيم دارد و در شهرها از ميان چهار تا پنج ازدواج يکي از آنها به طلاق منجر مي شود و عواملي همچون نبودن موانع سنّتي در شهرها، کاهش روابط احساسي و عاطفي، افزايش تحصيلات به ويژه براي  زنان و فراهم بودن امکانات اشتغال براي مرد و زن باعث مي شوند نرخ طلاق در شهرستان ها بيشتر از مناطق ديگر شود، البتّه برخي از اين عوامل مذکور که باعث افزايش نرخ طلاق مي شوند در شهرها قطعي هستند و شدّت و ضعف دارند.

3- موضوع: بررسي تأثير منزلت اجتماعي، اقتصادي زوجين در بروز طلاق:

تهيه و تنظيم: مژگان صادق پور

روش تحقيق: ميداني

نتايج: در اين تحقيق از 40 نفر افراد مطلقه اي که پرسشنامه در مورد آنها تنظيم شده است تعداد 28 نفر زن و 12 نفر مرد مي باشند. 34 نفر زير 35سال و 6 نفر بالاي 40 سال سن دارند که حدود 15% جمعيت مذکور را شامل مي شوند، اين تحقيق نشان مي دهد که هرچه تحصيلات بالاتر باشد امکان طلاق کم مي باشد و هم چنين هر چه خانواده ها درآمد کافي و داراي روابط عاطفي و شغل مناسب باشند ميزان طلاق کم مي باشد.

هم چنين در اين تحقيق نتيجه گيري مي شود که توسعه ي شهرنشيني با افزايش طلاق را بطه ي مستقيم دارد و ميزان طلاق در شهرها بيشتر از روستاهاست.

4- موضوع: بررسي علل طلاق از ديدگاه محققين

تهيه و تنظيم: حسام الدين باقري، رضا صداقت پور

روش تحقيق: ميداني و کتابخانه اي

نتايج: در اين تحقيق اينگونه نتيجه گيري مي شود که حدود 48% علّت طلاق مسأله ي نازايي يکي از زوجين بوده است و هم چنين بيشتر طلاق ها به علّت ازدواج در سنين پايين بوده است.

5- موضوع: پژوهش در تأثير معنويت در بروز طلاق در شهر مشهد

تهيه و تنظيم: محمّد رضا فتح آبادي

روش تحقيق: ميداني و کتابخانه اي

نتايج: در اين تحقيق اينگونه نتيجه گيري مي شود که بين رعايت مراسم و آداب مذهبي و طلاق رابطه ي معني داري وجود دارد و با فاصله گرفتن جامعه از معنويت ميزان طلاق نيز افزايش مي يابد.

نتيجه:

با توجّه به تحقيقاتي که در زمينه ي طلاق قبلاً صورت گرفته علّت اصلي بيشتر طلاق هاي اتفاق افتاده به علّت نداشتنم درآمد کافي، نداشتن تحصيلات، مسأله ي نازايي يکي از طرفين، و پايين بودن سن افراد مي باشد که لزوم توجّه به اين عوامل مهم مي باشد و براي از بين بردن اين مسأله بايد اقدامات اساسي صورت گيرد.



فرضيه هاي تحقيق

1- كساني كه اختلاف سني زياد در هنگام ازدواج دارند بيشتر به طلاق روي مي آورند.

2- كساني كه از نظر اقتصادي وضعيت مطلوبي ندارند، بيشتر به طلاق روي مي آورند.

3- محل زندگي افراد نيز مي تواند عاملي براي از هم پاشيدگي خانواده شود.

4- كساني كه وضعيت مسكن مناسبي ندارند بيشتر به طلاق روي مي آورند.

5- كساني كه تحصيلات كمتري دارند بيشتر به طلاق روي مي آورند.

6- كساني كه داراي فرزندان كمتري هستند بيشتر به طلاق روي مي آورند.

مفاهيم و متغيرها

خانواده: نخستين واحد زندگي اجتماعي و اساسي ترين نهاد جامعه است.

ازدواج: به رابطه اي قانوني، عرفي يا ديني گفته مي شود كه مرد و زن براي شركت دائم يا موقت در زندگي به هم پيوند مي دهد.

طلاق: در لغت به معناي رهايي و رها كردن و در اصطلاح شرع به مفهوم فتح قرارداد ازدواج يا پاره نمودن رشته ي پيوند زناشويي است.

شغل: عبارت است از يك رشته وظايف و مسئوليت هايي كه از طرف سازمان و مقام صلاحيت دار بر اساس مقررّات خاص همان سازمان به يك نفر شاغل محوّل مي شود.

بيكار: به فردي گفته مي شود كه مشغول انجام هيچ قضيه اي در هيچ سازماني نمي باشد.

بي سواد: فردي كه توانايي خواندن و نوشتن ندارد.

فرهنگ: به طرز تفكّر و آداب و رسوم يك قوم يا ملّت گويند.

تحصيلات: به ميزان بهره مندي فرد از آموزش هاي ارائه شده توسط آموزش و پرورش رسمي جامعه تحصيلات گويند. (قاسم آبادي، 1384، ص 39).

منزلت اجتماعي: به پايگاه اجتماعي فرد در ميان يك گروه و يا منزلت اجتماعي يك گروه در مقايسه با گروه هاي ديگر منزلت اجتماعي گويند.

درآمد در ماه: به ميزان عايدي و پولي كه فرد در ماه به دست مي آورد و با آن زندگي خويش را تأمين مي كند.

شهر: يك تجمع انساني است كه در آن مردم نزديك يكديگر زندگي مي كنند و فعّاليت اساسي و شغل مردم شهر عمدتاً غير


فصل سوم

روش تحقيق:

تحقيق حاضر از لحاظ روش گردآوري اطلاعات در رده ي تحقيقات كتابخانه اي و مشاهده اي قرار مي گيرد. لازم به ذكر است كه براي كسب اطلاعات لازم ناگزير از مراجعه به كتابخانه هاي مختلف دانشگاهي و غيردانشگاهي، دادگاه خانواده، مراجعه به افراد تحت مطالعه به صورت ميداني و بهره گيري از پرسشنامه است.

نحوه ي انجام كار:

- تحقيقات از افراد و خويشان طلاق گرفته ها

- مصاحبه و بهره گيري از پرسشنامه جهت كسب اطلاعات ضروري

- استفاده از كتابخانه و بهره گيري از مطالب مورد نياز از كتابهاي مختلف حقوق مدني.

جامعه ي آماري:

هر يك از زوج هاي طلاق گرفته اعم از مرد يا زن در شش ماهه ي اول سال 1386

جمعيت نمونه و شيوه ي نمونه گيري:

روش مورد استفاده در اين تحقيق روش نمونه گيري تصادفي ساده است و حجم نمونه مورد نظر در اين تحقيق 60 نفر مي باشد.


فصل 4- تجزيه و تحليل داده ها، نمودارها و جداول

 

جدول شماره 1- توزيع فراواني بر حسب سن پاسخگويان

 

 
 

Fi

niي

xi-xi

46%

27

29-20

27%

16

39-30

15%

10

49-40

12%

7

60-50

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي 1: توزيع فراواني بر حسب سن پاسخگويان

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنا به اطلاعات به دست آمده از جدول شماره ي يك و شكل نموداري آن در حدود سن طلاق گرفته ها نشان دهنده ي اين مطلب است كه بيشترين طلاقها بين سنين 29-20 و كمترين آنها بين 60-50 سال سن دارند. با توجه به موضوع تحقيق افرادي كه سن كمتري دارند بيشتر مورد طلاق واقع شده اند.


 

جدول شماره 2- توزيع فراواني بر حسب سن همسر پاسخگويان

 

 
 

Fi

niي

xi-xi

48%

28

29-20

26%

15

39-30

20%

12

49-40

06%

5

60-50

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي 2: توزيع فراواني بر حسب سن همسر پاسخگويان

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

33% يعني بيشترين افراد طلاق گرفته بر اساس اطلاعات به دست آمده سنين 39-30 را تشكيل مي دهد و كمترين افراد در سنين 60-50 سال سن دارند.


 

جدول شماره 3- توزيع فراواني بر حسب ميزان تحصيلات

 

 
 

Fi

niي

xi-xi

15%

9

خواندن و نوشتن

42%

25

ابتدايي

37%

22

سيكل

6%

4

ديپلم و بالاتر

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي 3: توزيع فراواني بر حسب ميزان تحصيلات

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طبق اطلاعات به دست آمده از جدول بيشترين طلاق گرفته ها داراي تحصيلات ابتدايي هستند و كمترين طلاق گرفته ها را افراد ديپلم و بالاتر تشكيل مي دهند.

 


جدول شماره 4- توزيع فراواني بر حسب سطح تحصيلات همسر

                                             

 
 

Fi

niي

xi-xi

32%

19

ابتدايي

38%

23

سيكل

18%

11

ديپلم

12%

7

دانشگاهي

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي 4: توزيع فراواني بر حسب سطح تحصيلات همسر

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طبق اطلاعات استخراج شده از جدول بيشترين افراد طلاق گرفته در ميان همسران آنها داراي سيكل بوده كه 38% از اين افراد را تشكيل مي دهد كه نتيجه مي گيريم نياز به افزايش سطح تحصيلات احساس مي شود.

نداشتن سواد به علّتهاي مختلف از قبيل مشغول بودن به كار- نبودن مدرسه، ممانعت والدين و غيره مي تواند باشد. هرچه تحصيلات افراد بيشتر باشد طلاق كمتر اتفاق مي افتد زيرا افراديكه تحصيلات بالاتر دارند نوع نگرششان نسبت به زندگي و طرز برخورد با مسائل مختلف زندگي را بهتر تشخيص مي دهند.

 


 

جدول شماره 5- توزيع فراواني بر حسب محل تولد

                                             

 
 

Fi

niي

xi-xi

15%

10

روستا

48%

28

شهر

37%

22

مركز استان

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي5: توزيع فراواني بر حسب محل تولد

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول شماره ي 5 توزيع فراواني جمعيت مورد مطالعه بر اساس محل تولّد افراد مي باشد. همانگونه كه در جدول مشاهده مي شود 48% افراديكه طلاق گرفته اند در شهر زندگي مي كرده اند كه نشان مي دهد تعداد طلاق در نقاط شهري بيشتر است. زيرا زندگي روستايي ساده و به دور از تجمل گرايي و در آن صميميت و دوستي زياد است امّا زندگي شهري با مشكلاتي از قبيل هزينه هاي بالا، تجمل گرايي و كم بودن روابط صميمي مواجه است.


 

جدول شماره 6- توزيع فراواني بر حسب محل تولد همسر

                                             

 
 

Fi

niي

xi-xi

15%

9

روستا

48%

29

شهر

37%

22

مركز استان

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي 6: توزيع فراواني بر حسب محل تولد همسر

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اين جدول هم نشان مي دهد كه بيشترين افراد طلاق گرفته ساكن شهرها بوده اند و كمترين آنها زندگي روستايي داشته اند.


 

جدول شماره 7- توزيع فراواني بر حسب تعداد فرزند

                                             

 
 

Fi

niي

xi-xi

17%

10

بدون فرزند

42%

26

1 فرزند

26%

15

2 يا 3 فرزند

15%

9

5-3 فرزند

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار شماره ي 7: توزيع فراواني بر حسب تعداد فرزند

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

35% افراد يعني بيشترين طلاق گرفته ها داراي يك فرزند هستند و كمترين آنها بدون فرزند بوده اند و بعد از آن كمترين آمار طلاق مربوط به افرادي است كه داراي 5-3 فرزند هستند و اين نشان دهنده ي آن است كه هرچه تعداد فرزندان بيشتر باشد خانواده ها به خاطر فرزندان خود هم كه شده دست به اين فاجعة طلاق كه باعث از هم گسيختگي خانواده مي شود نمي زنند و خود را نسبت به زندگي و فرزندان مقيد تر مي دانند.


 

جدول شماره 8- توزيع فراواني بر حسب سطح تحصيلات همسر

                                             

Fi

niي

xi-xi

32%

19

ابتدايي

38%

23

سيكل

18%

11

ديپلم

12%

7

دانشگاهي

100%

60

جمع

 

 

                                             

 
 

72 = 360 * 20%

54 = 360 * 15%

126 = 360 * 35%

108 = 360 * 30%

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                

نمودار شماره ي 8: توزيع فراواني بر حسب سطح تحصيلات همسر

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

35% يعني بيشترين افراد طلاق گرفته همان طور كه در جدول مشاهده مي شود زندگي كسالت آور و خسته كننده اي داشته اند و محيط عاطفي مناسبي براي زندگي نداشته اند كه ممكن است به علّت كمي درآمد، دخالتهاي ديگران و نداشتن تفاهم اين شرايط ايجاد شده باشد.


جدول شماره 9- توزيع فراواني بر حسب اينكه والدين خود را مقصّر مي دانند؟

                                             

 
 

Fi

niي

xi-xi

85%

51

بله

15%

9

خير

100%

60

جمع

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                

نمودار شماره ي 9: توزيع فراواني بر حسب اينكه آيا والدين خود را مقصّر مي دانند؟

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همانگونه كه در جدول مشاهده مي كنيم 85% از افراد اظهار داشته اند كه در ازدواجشان پدر و مادر خود را مقصّر مي دانند و مي گويند يا سنمان كم بوده كه مسائل را درك كنيم و ما را وادار به اين ازدواج نموده اند و يا اصلاً ازدواج به خاطر خويشاوندي و خوش آمدن از داماد بوده كه ما را وادار به اين ازدواج نموده اند. 15% از افراد هم خود را مقصّر داشته اند و مي گويند كمترين نقش را در ازدواجشان پدر و مادرشان داشته اند و كسي را مقصّر نمي دانند.


 

جدول شماره 10- توزيع فراواني بر حسب اينكه آيا از شروع زندگي خود راضي بوده اند؟

                                             

Fi

niي

xi-xi

55%

33

بله

32%

19

خير

13%

8

نمي دانم

100%

60

جمع

 

 

                         

 

 

 

 

 

 

                                                                

نمودار شماره ي 10: توزيع فراواني بر حسب اينكه آيا از شروع زندگي خود راضي بوده اند؟

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر اساس اطلاعات به دست آمده از جدول 55% يعني بيشترين افراد اظهار داشته اند در شروع زندگي و انتخاب همسر راضي بوده ند و 13% يعني كمترين افراد اظهار داشته اند كه نمي دانند واقعاً انتخابشان به جا بوده يا خير.


جدول شماره 11- توزيع فراواني بر حسب اينكه كداميك از نزديكان آنها طلاق گرفته اند.

                                             

Fi

niي

xi-xi

3%

2

پدر

23%

14

مادر

20%

12

برادر

26%

15

خواهر

28%

17

هيچكدام

100%

60

جمع

 

 

                                             

 
 

8/10 = 360 * 3%

8/82 = 360 * 23%

72 = 360 * 20%

6/93 = 360 * 26%

8/100 = 360 * 28%

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                

نمودار شماره ي 11: توزيع فراواني بر حسب اينكه كداميك از نزديكان آنها طلاق گرفته اند.

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

طبق اطلاعات به دست آمده از جدول 28% يعني بيشترين افراد اظهار داشته اند كه هيچ يك از اطرافيانشان طلاق نگرفته اند و 3% يعني كمترين افراد پدر خانواده طلاق گرفته است. پس نتيجه مي گيريم طلاق جنبة ارثي و موروثي ندارد.


جدول شماره 12- توزيع فراواني بر حسب علّت طلاق

Fi

niي

xi-xi

18%

11

عدم تفاهم اخلاقي

12%

7

عدم تناسب سني

15%

9

ازدواج اجباري

07%

4

نازايي همسر

28%

17

اعتياد

05%

3

دخالت وابستگان

15%

9

اقتصاد و عدم بضاعت مالي

100%

60

جمع

 

 

                                             

                         

 

 

 

 

 

 

                                                                

 

 

 

 

نمودار شماره ي 12: توزيع فراواني بر حسب علّت طلاق

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همانگونه كه مي بينيم بيشترين عامل طلاق اعتياد همسر مي باشد كه لزوم توجّه مسئولين در زمينة كنترل مواد مخدر و توجّه والدين نسبت به فرزندانشان را نشان مي دهد.


جدول شماره 13- توزيع فراواني بر حسب شغل

                                             

Fi

niي

xi-xi

23%

14

كارمند

65%

39

خانه دار

12%

7

معلم

100%

60

جمع

 

 

                         

 

 

 

 

 

 

                                                                

نمودار شماره ي 13: توزيع فراواني بر حسب شغل

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همان طور كه در جدول مشاهده مي كنيم بيشترين افراد اظهار داشته اند كه شغلشان خانه داري بوده كه ممكن است اين افراد كم سواد باشند و همسران آنها به علّت تحصيلات بالاتر طلاق گرفته اند و نيز به خاطر نبودن فرصتهاي شغلي مناسب.


جدول شماره 14- توزيع فراواني بر حسب شغل همسر

                                             

Fi

niي

xi-xi

12%

7

بنگاه معاملات

18%

11

كاسب

07%

4

كارمند

20%

12

معلم

05%

3

راننده

15%

9

بيكار

23%

14

كارگر

100%

60

جمع

 

 

                                             

 
 

2/43 = 360 * 12%

8/64 = 360 * 18%

2/25 = 360 * 07%

72 = 360 * 20%

18 = 360 * 05%

54 = 360 * 15%

8/82 = 360 * 23%

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                

 

 

نمودار شماره ي 14: توزيع فراواني بر حسب شغل همسر

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حدود 23% يعني بيشترين آمار به دست آمده طبق جدول بيانگر اين است كه همسران آنها شغل مناسبي نداشته و كارگر مي باشند و همين باعث مي شود كه از پس مخارج زندگي به خوبي برنيايند و تن به طلاق مي دهند.

كه اين كارگري ممكن است به علّت نداشتن تحصيلات مناسب باشد.


جدول شماره 15- توزيع فراواني بر حسب رضايت از شغل خود

                                             

Fi

niي

xi-xi

30%

18

اصلاً راضي نبودم

15%

9

خيلي كم راضي بودم

35%

21

راضي بودم

20%

12

كاملاً راضي بودم

100%

60

جمع

 

 

                                             

 

 

 

 

 

 

                                                                

 

 

نمودار شماره ي 15: توزيع فراواني بر حسب رضايت از شغل خود

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر طبق آمار موجود در جدول 35% از افراد از شغل خود رضايت داشته و 30% از افراد از شغل خود اصلاً راضي نبودند پس نتيجه مي گيريم رضايت يا عدم رضايت از شغل نشانگر آن است كه مي توانند عاملي براي از هم گسيختگي زندگي زناشويي باشند.

 


جدول شماره 16- توزيع فراواني بر حسب رضايت از شغل همسر

                                             

Fi

niي

xi-xi

38%

23

اصلاً راضي نبودم

37%

22

خيلي كم راضي بودم

10%

6

راضي بودم

15%

9

كاملاً راضي بودم

100%

60

جمع

 

 

                                             

 

 

 

 

 

 

                                                                

 

 

نمودار شماره ي 16: توزيع فراواني بر حسب رضايت از شغل همسر

 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

38% يعني بيشترين افراد اظهار داشته اند كه از شغل همسرانشان اصلاً راضي نبوده اند و 37% نشانگر آن است كه از شغل همسر خود خيلي كم راضي بوده اند كه احتمالاً شغل مناسبي نداشته اند و نمي توانسته اند از پس مخارج زندگي برآيند و همين عاملي شده كه از هم جدا شوند.


جدول شماره 17- توزيع فراواني بر حسب ميزان درآمد سرپرست خانواده بر حسب تومان

                                             

Fi

niي

xi-xi

38%

23

40 هزار

32%

19

60-40 هزار

12%

7

80 -60 هزار

18%

11

80 هزار به بالا

100%

60

جمع

 

 

                                             

 
 

8/136 = 360 * 38%

2/115 = 360 * 32%

2/43 = 360 * 12%

8/64 = 360 * 18%

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                                

 

نمودار شماره ي 17: توزيع فراواني بر حسب ميزان درآمد سرپرست خانواده بر حسب زمان

 

       
   

 
 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حدود 38% از افراد يعني بيشترين آنها اظهار داشته اند كه درآمد آنها حدود 40هزار تومان است و بعد از آن 32% گفته اند كه درآمد آنها بين 60-40 هزار تومان بوده كه كمي درآمد مي تواند به خاطر نداشتن تحصيلات و مدرك بالا باشد كه اين كمي درآمد مي تواند عاملي براي از هم پاشيدگي خانواده شود.


جدول شماره 18- توزيع فراواني بر حسب درآمد به مقدار كفايت

                                             

Fi

niي

xi-xi

06%

4

كاملاً كافي بود

15%

9

تا حدود زيادي كفايت مي كرد

42%

25

خيلي كم بود

37%

22

اصلاً كافي نبود

100%

60

جمع

 

 

                                             

 

 

 

 

 

نتيجه گيري:

در پي تحقيق انجام شده در زمينه ي «عوامل موثر بر طلاق»، اطلاعات به دست آمده از تعداد 60 نفر مطلقه اي كه پرسشنامه اي را در مورد آنها تنظيم كرده ايم به شرح زير تنظيم و طبقه بندي شده است.

با توجّه به يافته هاي جدول شماره 1 در خصوص سطح تحصيلات و سن در امر طلاق تأثير بسزايي دارد كه چنانچه تحصيلات و سن فرد مورد نظر كم باشد، حتماً ازدواج بعد از مدّتي منجر به طلاق خواهد شد وليكن چنانچه فرد به سن قانوني اعلام شده از طرف مراجع قانوني رسيده باشد و از لحاظ سواد و تحصيلات در سطح متوسط يا بالاتر باشد امكان طلاق به طرز چشمگيري كم مي شود. در جامعه ي آماري، افراد جوان 29-20 سال حدود 33% جمعيت را تشكيل مي دهند. در ديگر تحقيقات صورت گرفته اين نتيجه را تأييد مي كند. سن همسر با ميزان تحصيلات همسر در ميزان طلاق تأثير بسزايي داشته كه با توجه به جدول 1 سن طلاق گرفته زير 40 سال و از نظر تحصيلات در سطح پاييني قرار دارند. در تبيين جدول سوم در مورد محل تولد و تعداد فرزند رابطه اي نزديك وجود دارد كه در روستا زندگي مي كند. با توجه به فرهنگ روستا و نياز نيروي كار در روستا طبيعتاً تعداد فرزندان آمار بيشتري به خود اختصاص مي دهد ولي در شهر به دليل شهرنشيني و پاره اي مشكلات اقتصادي و سكونتي اين آمار به چشمگيري پايين مي آيد و كمي فرزند در شهر اين امكان را متأسفانه به شهري ها مي دهد كه خيلي ساده تر و زودتر به طلاق تن بدهند و با توجه به آمار جدول شماره ي 5 توزيع فراواني و آمار طلاق در روستا كمتر (15%) و در شهر بيشتر (48%) مي باشد. نتايج به دست آمده در جدول شماره ي 4 حاكي از آن است كه رابطه ي خانوادگي با نحوه ي آشناشدن زوجين ارتباط تنگاتنگي دارد. لذا در اين مورد بايستي جوانان ما به سادگي از اين مسئله نگذرند و فقط به مسائل ابتدايي اكتفا نمايند. با ايجاد رابطه ي خانوادگي با زوج مورد نظر رفت و آمدها مي توان تصميم درست و عاقلانه اي گرفت كه پس از ازدواج دچار بحران نگرديد. در مورد ميزان درآمد با وضعيت مسكوني زوجين كه اين هم بي ارتباط به هم نيست و شايد مهمترين مسأله در امر طلاق باشد كه بسيار خانواده هايي به خاطر نداشتن منزل مسكوني و كمبود بودجه ي مالي دچار بحران شده و نهايتاً منجر به طلاق شده اند. ضمناً ميزان درآمد با شغل همسر ارتباط دارد كه اگر چنانچه زوجين شاغل باشند هرچند اجاره نشين باشند باز هم مشكلات كمتري دارند نسبت به كسي كه فقط مرد خانواده شاغل است و زن خانه دار.

يادآوري مي شود كه در كليه ي جداول دو بعدي به دست آمده در موارد مختلف با استفاده از روش آماري X2 استخراج شده، فرض H1 مورد تأييد واقع شده اند و با 5% خطا و 95% اطمينان قابل قبولند كه رابطه اي بين (سن و تحصيل، محل تولد و تعداد فرزند، رابطه ي خانوادگي و نحوه ي آشنا شدن، ميزان درآمد و وضعيت مسكن) وجود دارد كه با بررسي و بها دادن دستگاه هاي ذيصلاح به موارد ياد شده اميد است جوانان ما بخصوص در شهر نيشابور زندگي خوبي را شروع كنند و هيچگاه دچار بحران و از هم گسيختگي زندگي زناشويي نشوند.

به همان نسبت كه جوامع متمدن ماشيني مي شوند و روز به روز پيشرفت آنها در زمينه ي علوم و تكنولوژي افزوده مي شود ميزان اختلافات در ميان خانواده ها افزايش مي يابد متأسفانه آمار طلاق بالا مي رود.

در جامعه ي ما آمار طلاق روز به روز افزايش مي يابد. ايران از نظر آمار طلاق مقام چهارم را در سطح جهان داراست. حال سئوال اين است كه يك كشور مسلمان با سطح فرهنگي بالا بايد اين همه خانواده هاي نابسامان را در خود جاي دهد؟ در جواب بايد گفت علّت بالا رفتن آمار جدايي در سطح كشور ما و نابسامان شدن خانواده ها آن هم در حاليكه سطح تفكّر خانواده ها بالا رفته اين است كه در جوامع متمدّن امروزي ما زنان قديمي ياد گرفته اند بايد با رخت سفيد به خانه ي شوهر رفت و با كفن سفيد برگشت.

سطح توقّع مردان و زنان ما امروز بيش از توقّع زنان و مردان در گذشته است. متأسفانه پيشرفتهاي جامعه ي ماشيني امروز عاطفه ها را در خانواده ها كمرنگ تر از گذشته كرده و قيد و بندهايي كه خانواده ها را به هم مي پيوست گسسته است. عوامل متعدد ديگري از جمله دخالت هاي نابه جاي اطرافيان نيز مي تواند عاملي براي از هم پاشيدگي خانواده ها باشد. عدم وفاداري مردان به زنان خود، هوس بازيها، اعتياد به مواد مخدر نيز از عوامل ويران كننده ي آشيان گرم خانواده هاست.

عوامل متعددّي در نابساماني هاي خانواده ها دخيلند كه در اين تحقيق ارائه شده است. اميد است با بررسي مشكلاتي كه در اين تحقيق به آنها اشاره شده است و هم چنين پيگيري مسئولان و دادن آگاهي و راه و رسم زندگي زناشويي به دختران و پسران ما در سطح مدارس به عنوان يك واحد درسي اين معضل جامعه ي ما از بين برود و روزي برسد كه شاهد چشمگير آمار طلاق در سطح جامعه ي خود باشيم.


پيشنهادات:

1- ايجاد مراكز و كانون هايي براي آموزش و هدايت زوج هاي جوان قبل از ازدواج.

2- لزوم برنامه ريزي صحيح و اصولي مسئولين در زمينه ي امر اشتغال جوانان.

3- جلوگيري از ورود مواد مخدر به كشور و برخورد قاطع با سوداگران مرگ.

4- توجّه خانواده ها به اين مسأله كه قبل از ازدواج شناخت و آشنايي كافي از همديگر داشته باشند و تحقيقات لازم را در مورد همديگر انجام دهند.

5- ايجاد مراكز آموزشي و فني حرفه اي براي آموزش جوانان متناسب با نيازهاي جامعه.

6- ايجاد برنامه هاي آموزشي مفيد از سوي صدا و سيما و متذكّر شدن عواقب وخيم طلاق.

7- برنامه ريزي مسئولين براي كاهش تورّم در سطح جامعه و بهبود درآمدها.

8- ارشاد و هدايت زوجين توسّط والدين بدون دخالت در زندگي مشتركشان.

9- لزوم توجّه به امر افزايش تحصيلات و ايجاد مراكزي براي افزايش سطح سواد افرادي كه تحصيلات پايين دارند.

10- صبر و گذشت و تفاهم و احترام زوجين نسبت به هم و توجّه نكردن به مسائل جزئي در زندگي.


منابع و مآخذ:

1- آريا شمس مستوفي، شهريار، 1376، «كودكان فراموش شده»، تهران، انتشارات همشهري.

2- انصاريان، حسين، 1375، «نظام خانواده در اسلام»، انتشارات ام ابيها، قم.

3- پرسان، پل، ترجمه ي: گنجي زاده، فروزان، 1379، «قدرت خانواده»، تهران، نشر دايره.

4- حقّاني زنجاني، حسين، 1374، «طلاق يا فاجعه ي انحلال خانواده»، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

5- محمّد حسني، منيره، 1379، «علل و عوامل مؤثر بر طلاق».

6- صفايي، سيد حسين، امامي، اسدالله، 1372، «حقوق خانواده (نكاح و انحلال آن، فسخ و طلاق)»، جلد اول، ناشر: انتشارات دانشگاه تهران.

7- قاسم آبادي، زهرا، 1374، «عوامل اجتماعي و اقتصادي مؤثّر بر طلاق».

8- قديري، فاطمه، 1372، «نياز فرزندان طلاق و جدايي»، تهران، نشر واژه.

9- كاتوزيان، ناصر، 1378، «حقوق مدني خانواده»، تهران، جلد اوّل، انتشارات بهمن برنا.

10- گواهي، زهرا، 1373، «بررسي حقوق زنان در مسأله ي طلاق»، سازمان تبليغات اسلامي.

11- مهديخوان، زهرا، 1372، «والدين خودخواه، فرزندان رها شده»، تهران، نشر پيكان.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 28 اسفند 1393 ساعت: 18:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس