تحقیق درباره شخصیت میرزا کوچک
تحقیق درباره شخصیت میرزا کوچک
زندگی نامه سیاسی او
نام اصلی او یونس بود که در سال ١٢٩٨ ه.ق در محله ی استاد سرای رشت قدم به عرصه ی وجود نهاد . نام پدرش میرزا بزرگ بود که در نزد عبد الوهاب مستوفی ( مسئوول دفاتر مالیاتی آن روز گیلان ) به تحریر و انشاء اشتغال داشت و به مناسبت این نام ٬ پسرش نیز به میرزا کوچک شهرت یافت و تا پایان عمر به همین نام معروف بود .
کوچک جنگلی ٬ تحصیلات مقدماتی را تا تاریخ ١٣١٢ ه.ق در مدارس رشت فراگرفت . زبده ی اشعار اغلب شعرای ایران ٬ به خصوص حافظ و سعدی را از حفظ داشت و گاه خود اشعاری به رشته نظم در می آورد .
کوچک جنگلی مردی قوی بنیه ٬بلند قامت و چهار شانه بود ; چشمانی زاغ و مویی گندمگون داشت ; همیشه خندان به نظر می رسید ; در بیان ٬ خوش لهجه و در مثل٬ دارای قوه مغناطیسی بود ; می توانست مخالفان را اغلب با سخنان خود تسخیر نماید ; شخصی سلیم ٬ بردبار٬ رک گو ٬پرطاقت بود و به ویژه در شنیدن حرف های دیگران٬ حوصله زیادی از خود نشان می داد ; در عفت و پاکدامنی با توجه به شغل و مقامی که داشت ٬ در عصر خود ممتاز بود .
نسبت به عامه ی همراهان خود مهربان و متواضع بود و در حوادث ٬ هیچ وقت منقلب نمی شد ٬ نسبت به مال و هستی به کلی بی اعتنا بود و اگر وجه اضافی به او می رسید ٬ آن را به مصرف رفقا و یا ضعفا و بیچارگان می رسانید ; دنبال انتقام نبود ; حتی کسانی که نسبت به شخص او سوء قصد داشتند ٬ وقتی دستگیر می شدند٬ به مجازات آنان رضایت نمی داد ; گاه دیده شده که چند نفر از این گونه اشخاص را جزو دسته ی شخصی با خود نگه می داشت .
در زندگانی خیلی ساده بود و اغلب ٬ مانند افراد معمولی زندگی می کرد . جز توجه به پیشرفت مقصود و خارج کردن بیگانگان از ایران و برطرف کردن ظلم وستم و استقرار حکومت ملی ٬ منظور دیگری نداشت ; با آن که مقامات مقتدر ٬ سلطنت را به او واگذار کردند ٬ ابا و امتناع کرد و فقط اهداف خود را تعقیب می کرد ; از هر گونه شاخص شدن دوری می جست . مردی دین دار بود و سعی می کرد که بر رفتار همراهانش مراقبت داشته باشد . هنگام چیرگی بر دشمن ٬ غرور نشان نمی داد و زمان مغلوبیت ٬ دست و پای خود را گم نمی کرد ; اغلب با خونسردی و لطیفه گویی ٬ روحیه ی همراهان خود را حفظ می کرد; روی امضای خود که کوچک جنگی بود ٬ سه خط افقی می کشید ; همیشه سحرخیز بود و در اوایل صبح ورزش می کرد ; هیچ وقت واجبات را ترک نمی کرد . به خصوص در اوقات جنگ با کفش و لباس و اسلحه در روی زمین نماز می گذاشت ; اغلب در کارها با تسبیح استخاره می کرد و در موقع خطر به ذکر آیه ی شریفه ی قل اللهم مالک الملک ... ( آل عمران / ٢٦ ) می پرداخت ; در نتیجه به قدری چهره ی او باز و خوش و خندان به نظر می رسید که همان موقع ٬ خوش مزه ترین لطایف را به رفقا می گفت و به آنان قدرت استقامت و پایداری می داد .
پس از آنکه بازرگانان تهران توسط علاء الدوله حکمران آزار دیدند و برای اخذ مشروطیت به حضرت عبد العظیم پناهنده شدند ٬ مرحوم کوچک خان در رشت به اتفاق چند نفر از رفقای هم عقیده ٬ برای هم دردی با پناهندگان ٬ شروع به تبلیغ نموده و پس از شهادت سید عبدالحمید در تهران با برانگیختن احساسات مردم رشت ٬ موفق به تشکیل انجمنی از طلاب گردید و به تدریج عده ای از روحانیان را با خود هم صدا کرد و افراد انجمنی را که به نام مجمع روحانیان نامیده می شد ٬ وارد فعالیت اجتماعی و سیاسی کرد . چون مسلم شده بود که برای اخذ مشروطیت ٬ علاوه بر خطابه و نطق ٬ فداکاری و قوه ی قهریه نیز لازم می گردد ; به تدارک اسلحه پرداخته و همه مسلح گردیدند .
در این هنگام جمعی از اهالی ٬ با تحسن در کنسول گری انگلیس ( سال ١٣٢۴ ه.ق ) ضمن اظهار انزجار از استبداد حاکم ٬ تقاضای مشروطیت می کردند . مرحوم کوچک خان ٬ از خارج با آن ها هم صدا شده و با حمایت از ستم دیدگان لشت نشا – که بر ضد تجاوزات مستبدان قیام کرده بودند – ندای آزادی خواهی را در هر جا که می توانست ٬ بلند می کرد تا آن که قرار شد برای کمک به آزادی خواهان پایتخت ٬ عده ای به سمت تهران حرکت کنند .
گروه های ملیون ٬ از آن جمله کوچک خان که خود عده ای را تجهیز کرده بود ٬ از رشت حرکت کرده و به رستم آباد – ٩ فرسخی شهر رشت – آمدند و در آن جا با خبر شدند که محمد علی شاه مجلس را به توپ بسته و بسیاری از آزادی خواهان را شهید و یا متواری کرده است . چون حرکت یک عده ی اندک از رشت به تهران ٬ با توجه به مشکلات آن دوره مناسب نبود ٬ ملیون برای تقویت قوا و افزایش نفرات به رشت بازگشتند ومرحله ی جدیدی از مبارزات را آغاز کردند . کوچک خان پس از تسلط محمد علی شاه برقدرت ٬ رشت را ترک کرد و به تفلیس رفت و با آزادی خواهان روسیه تماس گرفت . عزیمت به روسیه زمانی صورت گرفت که میرزا در نبردی همراه سردار محیی و دیگر ملیون در بندرگز به جنگ محمد علی شاه شتافته بود. حتی او پیشنهاد همراهی با محمد علی شاه را که فرستاده ی شاه به نام قهرمان خان حاجب الدوله با او مطرح کرده بود ٬ با صراحت رد کرد.
او پس از مدتی به ایران بازگشت . دیدار مردمی که با فقر و بدبختی مٲنوس بودند و در برابر تجاوز ٬ فشار و ستم خارجی ها و سستی ٬ خیانت و دنائت اولیای امور ٬ درمانده و سرگشته می نمودند ٬ اندک اندک این اندیشه را در او به وجود آورد که نهضتی مسلحانه و نیرومند ترتیب دهد تا دست خارجیان را از امور داخلی ایران کوتاه کند و ایادی مزدور داخلی را از مسند قدرت به زیر آورد و خلاصه ٬ حکومتی ملی ٬ مبتنی بر صداقت و خدمت گزاری به این آب و خاک بنیان نهد تا این که در سال ١٣٣٣ ه.ق جنگ بین الملل اول آغاز گردید و مشاهده ی بدبختی های مضاعف و روز افزون هم وطنانش ٬ بر اثر هجوم سربازان روسی ٬ انگلیسی٬ هندی و ترک ٬او را در این اندیشه راسخ تر گردانید . خاصه آن که در هم ریختگی اوضاع سیاسی دول مختلف در ایران ٬ آن اندیشه را آسان تر می نمود . میرزا با چهار تن دیگر ازکسانی که با وی در این راه پر خطر هم داستان شده بودند ٬ خواست از راه مازندران به تنکابن آید و در منطقه ی نور و کجور ٬ زمینه ی قیام را فراهم کند . ولی در روز حرکت از تهران تنها یک نفر با وی همراهی کرد و میرزا یک تنه ٬ پای در این راه نهاد ٬ زیرا آن یک نفر هم در نیتش صافی و صمیمیتی نبود و میرزا عذر او را هم خواست . بنابراین در رجب سال ١٣٣٣ ه.ق میرزا به تنهایی وارد رشت شد و چون فهمید که مردم رشت از ترس روس ٬ جرٲت جنب خوردن و سخن گفتن ندارند ٬ به اتفاق چند تن از همگامان دیرین٬ چند قبضه ای اسلحه فراهم آورد و در اول شوال١٣٣٣ ه.ق در جنگل تولم – سه فرسخی رشت – قیام را آغاز کرد .
در عین مهربانی ٬ شجاع و نترس بود . اگر چه شوخ طبع بود ; ولی در کار خود جدیت داشت . می گویند بازوان بلند و دست های کشیده ای داشت که یک بار با همان دست ها ٬ کشیده ای به صورت رکن الدین مختاری ٬ رییس نظمیه ی آن موقع رشت زد و او را به مدت یک عمر از شنیدن بی بهره ساخت .
میرزا به تدریج دوستان ارزنده ای یافت ٬ هر چند که دشمنان دوست نمایی نیز چون کمونیست های داخلی و خارجی خود را به او بستند خواستند که نهضت را از راه درست و صراط المستقیم حق ٬ عدالت و استقامت در برابر خارجی ها منحرف سازند ; البته میرزا هرگز اصول اعتقادی خود را فراموش نکرد و به وسوسه ی این و آن منحرف نشد ٬ ولی دوستی های اولیه و برخوردهای متعدد بعدی وی با گروه های ظاهرا" موافق و باطنا" مزاحم – خاصه کمونیست ها و سوسیال دموکرات های تند روی قفقازی – و انشعابات ناشی از این اختلاف نظر ٬ سبب شد که اولا" : آن نظر موافق و یک پارچه ی نخستین مردم به میرزا و جنگل ٬ جای خود را به تردید و احتیاط و احیانا" وحشت و نفرت دهد ٬
ثانیا" : میرزا سرگرم اختلافات داخلی گردد و در نتیجه از دسیسه های سیاسی و فعالیت های غیر دوستانه و تحریکات دشمنان و عوامل نا مطلوب داخلی و خارجی غافل بماند و در مقابل این فعالیت ها ی گسترده ی خصمانه ٬ ناتوان و درمانده شود ٬ تا جایی که بر اثر خیانت اطرافیان و بالاتر از همه نفاق و دودوزه بازی کردن کمونیست ها ٬ تشکیلات از هم بپاشد و میرزا نیز در این راه فدا گردد .
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 11 فروردین 1394 ساعت: 23:45 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره شخصیت میرزا کوچک,