تحقیق حمله مغول

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق حمله مغول

بازديد: 341

مقدمه

يكي از مدارس قديم ايران كه در تبريز در نيمه اول قرن هشتم هجري داير بوده مجتمع « ربع رشيدي » مي باشد ، كه اين مجتمع از نظر اصول كلي مديريت و آموزش و شيوه ي اداري با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت كلي داشته است .

يكي از علل انتخاب اين موضوع نيز همين دليل مي باشد . پس از مشورت با استاد  گرامي جناب آقاي دكتر قرچانلو به بررسي و مطالعه ي منابع و ماخذ موجود پرداختم . منابع و ماخذ بررسي شده همه مربوط به زمان ايلخانان مغول مي باشد ، كه مهم ترين آنها در مورد اين موضوع وقف نامه  ربع رشيدي ، مكاتبات رشيدي و جامع التواريخ مي باشد . ( قابل ذكر است كه هر سه اين منابع اثر خواجه رشيد الدين فضل الله همداني مي باشد ) از منابع ديگري كه مورد استفاده قرار گرفته است ، تاريخ اولجايتو ابوالقاسم عبدالله بن محمد كاشاني و حيب السير خواند ميرمي باشد .

از ماخذ معاصر ديگري كه استفاده شده است مي توان به تاريخ مغول عباسي اقبال آشتياني و امپراطوري صحرا نوردان رنه كروسه و تاريخ مغول  اشيولر بر تولد اشاره كرد .

با توجه به محل سكونت خود در شهر مقدس مشهد ، به كتابخانه هاي آستانه قدس رضوي كه مجهز ترين و بزرگترين كتابخانه ي اين شهر مي باشد مراجعه نمودم ؛ به غير از كتاب جامع التواريخ هيچ كدام از كتابهاي ديگر خواجه رشيد الدين فضل الله همداني در اين كتابخانه موجود نبود .

بنابر اين به كتابخانه ملي در تهران مراجعه نمودم و بخش هايي از اين كتابها راكپي گرفته و مورد استفاده قرار دادم .

در اين رساله ابتدا به بررسي بسيار مختصر و فشرده ي اوضاع سياسي و اجتماعي قرن هفتم و اوايل قرن هشتم هجري قمري ، دوران خواجه رشيد الدين فضل الله همداني بنيان گذار ربع رشيدي زندگي مي كرده است ، مي پردازيم .

بهترين منبع براي بررسي اين دوره كتاب جامع التواريخ خواجه رشيد الدين فضل الله همداني و از ماخذ تاريخ مغول اقبال آشتياني مي باشد .

سپس به تحقيق در مدارس هم عصر و مشابه ربع رشيدي در آن دوره پرداخته و با مقايسه ي اين موسسات بتوانيم اين مجتمع علمي و آموزشي  را به خوبي بشناسيم و ويژگي هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي اواخر قرن و اوايل قرن هشتم هجري قمري را به خوبي  معرفي كنيم و مقام و موقعيت علم و علما را معرفي        مي نماييم ، زيرا استيلاي مغول در ايران جز خرابي و هرج و مرج و كشتار اثر ديگري در اذهان مردم باقي نگذاشته است .

بنابر اين  وقتي از چنين مجتمع علمي و آموزشي در آن برهه تاريخي نام برده مي شود مي توان نتيجه گرفت كه فرهنگ و تمدن و تفكر ايرانيان مسلمان حتي در چنان دوره هايي هم از درخشش و پيشرفت باز نمانده است و حتي با توجه به آزادي مذهبي  كه در اين  دوران به وجود آمده فرقه هاي مختلف اسلامي از جمله شيعيان فشارهاي دوره هاي قبل را از ياد برده و توانسته اند در اين مقطع به تجديد قوا و گسترش مذهب شيعه به خصوص در دوران اولجايتو بپردازند كه بازتاب آن در دوره هاي بعدي كاملا مشهود بوده است .


فصل اول

نگاهي كوتاه به حمله مغول و حكومت ايلخانان

ايجاد امپراطوري مغول در قرن هفتم و هشتم هجري قمري ، اهميت تاريخي جهاني دارد . اين امپراطوري شامل سرزمينهاي بسيار وسيعي بود كه از اقيانوس آرام و آسياي شرقي و مركزي يعني چين و تبّت و تركستان شرقي و تا درياي مديترانه وخاورميانه ، يعني كشورهاي ايران ، عراق ، تركيه ، سوريه ، اردن و صحاري و سرزمينهاي مجاور درياي سياه و قسمت سفلاي رودخانه هاي دن و ولگا و قزاقستان  و كشورهايي از اروپاي شرقي ، ادامه داشت . فتوحات مغولان براي ايران و تمام سرزمينهاي ياد شده ، بلا و بختي عظيمي به همراه آورد . ابن اثير مورخ مسلمان ( 556 ـ 632 هـ ) كه معاصر مغولان و شاهد  وقايع بوده چنين مي نويسد :  « اگر مي گفتند كه از زمان  خلقت آدم ابوالبشر تا كنون جهان چنين مصيبتي را به خود نديده ، درست گفته بودند . زيرا تاريخ چيزي كه شبيه به اين و يا نزديك بدين باشد ، نشان نمي دهد . بزرگترين بلا و مصيبتي كه تاريخ  نقل مي كند ، همانا رفتار بخت النّصر با اسرائيليان است كه چگونه آنان را مصدوم و اورشليم را ويران ساخت ولي اورشليم در برابر كشورهائي كه اين ملاعين غارت و اقبال آشتياني ، تاريخ مغول ، ص 318 ويران كردند و فرزندان اسرائيل در مقام قياس با كسانيكه اينان نابود ساختند ، كه بودند ؟ زيرا عده ساكنان تنها يكي از شهرهائيكه به دست اينان ويران شد ، بيشتر از تمام افراد بني اسرائيل بوده و شايد تا آخر الزمان مردم چنين وقايعي را ، مگر هجوم يأجوج و مأجوج  ، ديگر نبينند . حتي دجّال كساني را كه مطيع وي گردند ، امان مي دهد ، و فقط كساني را كه در برابر او پايداري كنند ، نابود مي سازد . ولي اينان به هيچ كس رحم نكردند و زنان و مردان و كودكان را كشتند ، شكم زنان باردار را دريدند و جنين را كشتند . » [1] شايد همين گفته ابن اثير كافي باشد كه ما ابعاد اين فاجعه و مصيبت بزرگ را درك كنيم و نيازي به توضيح بيشتر نداشته باشيم . اين قوم ، قبايل چادرنشيني بودند كه در اعماق آسياي مركزي زندگي مي كردند و بزرگترين اين قبيله ها يا اولوسها عبارت بودند از « نايمانها ، كرائيتها ، مركيتها ، تايچيوتها ، كرولنها ، تاتارها و اونگوتها » كه در سرزميني كه از غرب تا بخش علياي زود ايرتيش ورود جيحون ، از شرق تا كوههاي خينگان و اطراف درياچه بايكال ادامه داشت ، سكونت داشتند . شغل اصلي آنها پرورش دامهاي گوناگون بود . [2]

 « دين اصلي مغولان شمني و رب النوع اصلي ايشان « آسمان آبي ابدي » بود . به رب النوعهاي زمين و ارواح گوناگون نيز تعظيم مي نمودند . مغولان معتقد بودند كه دشمنان جادوگر ، قادرند با ارواح  مربوط گشته آنها را محسور سازند و ارواح هنگام خطر به ياري آنان بيايند وبه دفاع از خويش برخيزند . ولي بخشي از نايمانها دين بودا و مذهب  نستوري مسيحي را از اويغورها پذيرفته بودند . » [3]

بنيانگذار امپراطوري مغول ، تموچين فرزند يوكاوي بهادر از خاندان اعيان بورجگين از قبيله تايچيوت بود . او پس از به زير فرمان در آوردن كليه قبايل آسيايي مركزي ، در سال 603 هـ / 1206 م در كنگره يا قوريلتاي قبايل چادر نشين مغول در سن پنجاه سالگي به سمت خان بزرگ سراسر مغولستان ، انتخاب و نام چنگيز خان را پذيرفت و به اين ترتيب دولت مغول پديد آمد و سازمان يافت و « ياساي بزرگ » كه شامل نظامات و مقررات خشن نظامي بود ، شكل گرفت و به عنوان قانون اساسي دولتهاي مغول ، شمرده شد . اين اتحاد بزرگ مغولستان ، موجب ايجاد قدرت نظامي نيرومندي گشت كه چنگيز خان از آن براي فتوحات و جهانگشايي  خود  استفاد
كرد . [4]

چنگيز پس از فتح شمال چين ، متوجه مغرب يعني تركستان شرقي وسپس كشور خوارزمشاهيان ايران شد . در پاييز سال 1219 ميلادي / 616 هجري به ايران حمله كرد ، با وجود مقاومتهاي شديد كه از طرف ايرانيان بخصوص جلال الدين خوارزمشاه ، انجام گرفت ولي به علت فساد دربار خوارزمشاه و عواملي ديگر جلال الدين شكست خورد و چنگيز چون بلايي خانمان سوز و سيلي بنيان كن ، مي جوشيد و مي خروشيد و روزبروز بر دامنه وحشيگريهاي خود مي افزود و به طوري كه نوشته اند بعضي شهرهاي خراسان كه بر سر راه مغولان قرار داشت به طور وحشت انگيزي ويران و خالي از سكنه گشت كه شرح وقايع آن در تاريخ اين دوره ، هر انساني را متاثر مي سازد و به لرزه مي اندازد .[5]

بعد از مرگ چنگيز ( 649 هجري / 1215 م ) در قوريلتايي ( شوراي سران مغول ) كه در مغولستان بر پا گشت و منكوقا آن بر سرير سلطنت خان بزرگ جلوس كرد ، تصميمات مهمي گرفته شد از جمله فتح نواحي مغرب ، و تصرف كامل ايران به عهده هلاكوخان واگذار شد . وي با سپاهي مجهز وبا پيش بينيهاي بسيار دقيق ، در سال 651 هجري رو به سوي مغرب و ايران نهاد . او مامور بود قلعه الموت را فتح كند و خليفه بغداد را مطيع و خلفاي بني عباس را نابود سازد . هلاكوخان اين دو ماموريت مهم را انجام داد . در سال 654 هـ قلعه الموت سقوط كرد و « ببر كوهستان » [6] الموت كشته شد و قلعه و كليه ذخائر و كتابخانه هاي آن به كلي نابود و به آتش كشيده شد .[7]

سال بعد هلاكو متوجه بغداد شد و در سال 656 هجري لشكريان او وارد بغداد شدند و در مدت بيست روز غارت و انهدام و كشتار بيرحمانه مرد و زن و كودك بغداد ، ادامه داشت و جز به يهوديان و مسيحيان ، به هيچ كسي رحم نمي شد ! و سرانجام المستعصم بالله خليفه بغداد تسليم شد و كليه جواهر و اندوخته هاي چند صد ساله عباسيان به تصرف هلاكو در آمد و المستعصم را در نمدي پيچيدند انقدر ماليدند تا نابود و قطعه قطعه شد و خانواده او يك سره قتل عام شدند . [8]

سرزمين ايران كه تا قبل از حمله هلاكو ( بين سالهاي 616 ـ 651 ) به دست خانهاي مغول و يا دست نشاندگان آنها ، به صورت ملوك الطوايفي اداره مي شد ، بعد از اين تاريخ به صورت يك امپراطوري بزرگ در خاورميانه درآمد  و دامنه آن از ماوراء النهر و افغانستان كنوني در شرق تا سوريه و آسياي صغير در غرب ، گسترش يافت . هلاكو براي اداره اين سرزمين پهناور ، از تمام افراد بدون در نظر گرفتن كيش و مليّت آنها ، استفاده مي كرد و بخصوص عناصر ايراني و مسلمان در اين زمينه نقش بسيار مهمي داشتند . مثلا مقام وزارت او را شمس الدين محمد جويني به عهده داشت و پزشك دربار او يك نفر چيني بود و خواجه نصير الدين طوسي دانشمند و منجّم ايراني به دستور هلاكو رصد خانه اي در مراغه ساخت و در كنار اينان گروهي فالگير و رمّال نيز در دربار زندگي مي كردند . [9]

بعد از مرگ هلاكو ( 664 هجري ) . قوريلتاي تشكيل شد و آباقاخان پسر او را به جانشيني انتخاب كردند ( 664 ـ 681 هـ ) آباقاخان همان روش پدر را ادامه داد و با مملوكان مصر بر سر تصرف سوريه و فلسطين جنگهايي كرد و سرزمين ارمني نشين كيليكيه را به تصرف در آورد و روابط سياسي با امپراطوران اروپا برقرار كرد .بعداز آباقاخان ، برادرش تكودار ( 681 ـ 683 هـ ) قدرت را به دست گرفت . وي اولين خان مغول بود كه مسلمان شد و نام « احمد » را بر خود گذاشت و به مسلمانان نويد حمايت داد و همين امر خانان مغول  را عليه او شورانيد ، اينان به طرفداري ارغون پسر آباقاخان ( برادرزاده تكودار ) شتافتند و تكودار را پس از شكست و فرار، دستگير و به اعدام محكوم كردند . [10]، سپس ارغون را به خاني برگزيدند .

در عهد هلاكوخان و آباقاخان ، خانواده جويني به قدرت و مكنت عظيمي دست يافتند ، جوينيان در باطن با مغولان سخت مخالف بودند و خواهان جايگزيني مسلمانان و بخصوص ايرانيان در دستگاه سياسي بودند . اينان كه به سختي توانسته بودند خود را از غضب آباقاخان نجات دهند ، ولي هنگامي كه تكودار روي كار آمد و مسلمان شد ، مجددا قدرت خويش را استحكام بخشيدند ، اما با روي كار  آمدن ارغون خان بت پرست ، خاندان جويني معزول و  معدوم گرديدند . [11]

ارغون خان ( 683 ـ 691 هـ) براي اداره امور سياسي ، بيشتر ازيهوديان و مسيحيان كمك گرفت و سعدالدوله يهودي را مقام  وزارت داد و او ماموران يهودي رادر امور كشور به كار گماشت ، ولي مخالفت مسلمانان و خانان مسلمان شده مغول ، از  جمله امير نوروز ، سعدالدوله و خاندان او را هم به سرنوشت خاندان جويني دچار ساخت  ( 691 ) و اين امر باعث خشنودي مسلمانان گرديد . در زمان ارغون مسلمانان در گوشه و كنار ايران عليه ظلم و كفر او سر به طغيان برداشتند .  از جمله در لرستان مردم عليه سلطه مغولان قيام كردند و در اصفهان مسلمانان ماموران ايلخان و لشگريان پادگان آن جا را كشتند و پادگان را به تصرف در آوردند ( 691 هـ ) بعد از مرگ ارغون بر اثر بيماري ، مبارزات طولاني بين اعيان مغول بروز كرد  و سرانجام گيخاتو پسر ارغون به سلطنت جلوس كرد و قدرت را در دست گرفت . [12]

گيخاتو ( 691 ـ 695 هـ )  بر  خلاف پدر در اتحاد بين گروههاي مختلف مذهبي و سياسي سعي نمود او صدر الدين احم[13]د خالدي را كه مسلمان بود سمت وزارت داد . در زمان همين وزير بود كه براي اولين بار پول كاغذي يعني چاو ( اسكناس ) ، به تقليد از امپراتوران چين ، در ايران رايج گشت ولي با مخالفت بازاريان و مردم تبريز و ساير نقاط كشور مواجه شد وبه شكست انجاميد [14] و رشيد الدين در جامع التواريخ به طور مشروح آن را بيان داشته است . در تاريخ اين دوره ، صدر الدين احمد را صدر الدين چاوي  ( مخفف كلمه چاپ )  نوشته اند . البته گيخاتو به اولقب « صدر جهان » داده بود  ولي مردم تبريز به طنز او را « صدر كاغذي »

مي گفتند . [15] گيخاتو به دست پسر  عمويش بايدو خان شكست خورد و مصدوم گرديد و بايدو خان نيز بعد از شش ماه حكومت (695 هـ ) در همين سال به دست غازان پسر ارغون شكست خورده نابود شد و قدرت به دست غازان خان  افتاد .2

در اين دست به دست شدنهاي قدرت سياسي ، اوضاع اجتماعي و اقتصادي طبقات مستضعف مردم مسلمان ايران بسيار رقت بار و اسف انگيز بود . 3 ماموران دولتي براي تامين مخارج لشكركشيها و عيّاشيهاي فوق العاده ايلخان ، به جان مردم بي دفاع و بدبخت مي افتادند ، خانم لمبتون  در كتاب مالك و زارع در ايران ( صفحه  207 ) از سي نوع ماليات نام مي برد از جمله نه تنها مالياتي به نام سرانه ( جزيه ) از غير مسلمانان اخذ مي شد ، بلكه از مسلمانان نيز به اين عنوان ماليات مي گرفتند . مردم گاهي براي اداي ديون مالياتي ، فرزندان خويش را به بردگي مي فروختند . رشيد الدين در مبارك غازاني اوضاع اجتماعي و سياسي آن زمان را به طور كامل شرح داده است . 4

در چنين اوضاع وخيم اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي ، غازان خان قدرت را به دست گرفت . ( 694 ـ 703 هـ ) و با همراهي و ارشاد وزير دانشمندي چون رشيد الدين فضل الله  همداني اصلاحات فراواني انجام داد و تا حد زيادي مرهمي بر دلهاي ريش مردم مسلمان گذاشت . مورّخان درباره شخصيت سياسي و اجتماعي و خلق و خوي غازان بسيار نوشته اند از جمله براي نمونه زنه گروه سه مي نويسد : « غازان مردي با اراده ، بسيار مكّار و محيل و صبور و خويشتن دار و رازدار بود نسبت به دشمنان بي اندازه شقي و بيرحم بود و براي انجام مقصود خود بر جان هيچ جنبنده اي رحمت نمي آورد، ولي مدبّري بود با عقل سليم و از اين حيث او را مي توان آراسته به صفات انساني دانست ، سرداري  بود لايق و با تدبير و سربازي بي باك و متهوّر » 1

يكي از مهمترين اقدامات  غازان كه نشان دهنده آگاهي سياست اوست ، قبول اسلام و حمايت بي چون و چرا از مسلمانان و قلع و قمع غير مسلمانان بود . او بدين وسيله توانست حمايت مسلمانان را جلب كند و باعث تقويت بنيان حكومت خود شود . يكي از اين افراد كه حامي غازان در  به دست گرفتن قدرت بود ، امير نوروز ( حاكم خراسان آن روز ) كه خاني مغولي ولي مسلمان بود ، و شرايط حمايت خويش را از غازان ، اسلام آوردن او دانست ، غازان اين پيشنهاد را فوري پذيرفت كه شرح آن در « جامع التواريخ » و ساير كتابهاي تاريخي ، بسيار خواندني و با اهميت است . ولي همين امير نوروز كه از حاميان بزرگ غازان بود ، بعدها به وضع فجيعي به دست غازان و به فرمان او معدوم شد . 2

رشيد الدين در جامع التواريخ طي چهل حكايت ، شرح كامل شخصيت سياسي ، اخلاقي و اقدامات اصلاحي غازان را بيان كرده است . او در آغاز هر حكايت ابتدا به شرح اوضاع و خيم و مفاسد و مشكلات پرداخته ، و سپس اقدامات و دستورهاي غازان را كه به عقيده اكثر مورخان دستورها و اقدامات خود رشيدالدين به عنوان وزير غازان است بيان كرده است كه براي شناخت موقعيت اجتماعي و سياسي واقتصادي و فرهنگي اين دوره بسيار ارزشمند بوده و همين قسمت است كه مورد استفاده بسياري ازمورخان و جامعه شناسان  تاريخي قرار گرفته است .1

غازان خان در سال 703 هجري ( يك شنبه يازدهم شوال ) بر اثر بيماري درگذشت و طبق وصيت او برادرش الجايتو ( 704 ـ 716  هـ / 1304 ـ 1316 م ) به جاي او به قدرت رسيد . اين مساًله قابل اهميت است كه بعد از هلاكو تنها موردي كه دست به دست شدن قدرت تقريباً بدون هيچ گونه خونريزي و مبارزات سياسي انجام گرفت ، همين مورد بود و اين قدرت سياسي غازان و به خصوص وجود وزير انديشه مانند ، چون خواجه رشيد الدين ، بوده است . غازان دو وزير داشت يكي رشيد الدين فضل الله همداني و ديگر سعدالدين ساوجي ، كه عملاً قدرت در دست رشيد الدين بود . بعد از غازان اين دو وزير همچنان بر مسند وزارت باقي ماندند . ولي مخالفتها وندانم كاريهاي سعد  الدين ساوجي ، باعث شد كه جانش را بر سر مبارزات با رشيد الدين بگذارد و به دستور الجايتو معدوم گردد كه شرح وقايع اين مبارزات در تاريخ اين دوره خواندني است .[16]

الجايتو همان سياست غازان را در مورد كشور داري ادامه داد و او نيز مسلمان شد . ابتدا مذهب تسنن ( شافعي ) را پذيرفت و سرانجام رسماً « به مذهب تشيع گراييد و از حاميان اين مكتب والا ، شد . نام خود رابه « سلطان محمد خدابنده » برگردانيد و دستور داد روي مسكوكات نام دوازده امام را بنويسند . [17]

شدت علاقه الجايتو به مذهب تشيع به حدي بوده است كه گفته اند بعد از احداث گنبد سلطانيه ـ كه تصميم مي گيرد كه قبور ائمه  اطهار (ع) را به اين محل انتقال دهد ولي بر اثر خوابي كه مي بيند از اين تصميم خويش منصرف مي  شود . [18]

بعد از توطئه قتل سعدالدين ساوجي ( 711 هجري ) به پيشنهاد رشيد الدين ، خواجه عليشاه گيلاني  به وزارت و همكاري  رشيد برگزيده شد[19] .

سلطان محمد خدا بنده در اواخر سال 716 بر اثر بيماري در گذشت و پسر دوازده ساله اش ابوسعيد بهادر به جانشيني او برگزيده شد . و امير چوپان ، از  معتمدان و قدرتمندان مغول ، نيابت سلطنت او را به عهده گرفت ، و رشيد الدين و خواجه عليشاه همچنان به وزارت باقي ماندند . بعد ازقتل رشيد الدين فضل الله به دستور ابوسعيد ، ( 717 هـ ) خواجه عليشاه به تنهايي وزير بود و مدتي بعد ، امير چوپان نيز با دسايس عليشاه وزير اعدام شد  و خود عليشاه در سال 725 از دنيا رفت ، سپس  پسر خواجه رشيد الدين يعني غياث الدين محمد در سال 729 هجري به وزارت رسيد .  در اين دوره كه خانان مغول در ايران با از بين رفتن رشيد الدين فضل الله ، رو به نابودي رفته و بي سر و ساماني و شورش سر تاسر مملكت را فرا گرفته بود ، غياث الدين محمد تا حدي به امور مملكت سروساماني داد . ولي فساد بسيار زياد درباريان و سقوط اخلاق و مذهب ، و بي توجهي سردمداران به امور مملكت و توجه آنها به عياشي و خوشگذراني ، باعث سقوط ايلخانان مغول گرديد .

ابوسعيد در تاريخ 13 ربيع الاخر سال 736 هجري قمري در سن 32 سالگي در حدود شروان وفات يافت و در بقعه اي كه در حوالي سلطانيه بنا نهاده بودند مدفون گرديد ( پس از مرگ ناگهاني دربقعه اي كه  در حوالي سلطانيه بنا نهاده بودند مدفون گرديد . پس از مرگ  ناگهاني ابوسعيد ،  تني چند از خان زادگان بي كفايت مغول ، براي احراز مقام ، به جان هم افتادند و سرانجام  دولت آن در ايران به دست امير تيمور  گورگاني منقرض گرديد .

1ـ اقبال آشتياني تاريخ مقول صفحات 324 به بعد.

 

فصل دوم

زندگينامه رشيد الدين فضل الله همداني

( بنيانگذار ربع رشيدي )

خواجه رشيد الدين فضل الله همداني فرزند عمادالدوله ابوالخير و نوادة موفق الدوله همداني است . جدّ او موفق الدوله با خواجه نصير الدين طوسي در قلاع ملاحده قهستان به سر مي برد وپس از تسليم آن قلاع ، او نيز به خدمت مغول پيوست . [20]

درپايان وقفنامة ربع رشيدي و نيز در حاشية چندين صفحه از آن ، رشيد نام خود را چنين نوشته است كه در حقيقت امضاء اوست « فضل الله بن ابوالخير علي المشتهر بالرشيدالطبيب الهمداني » .[21] اين سياستمدار دانشمند و طبيب گرانقدر آخر قرن هفتم هر كه ضمناً « بزرگترين مورخ ايراني است كه عالم به جميع علوم عصر خويش بوده است »[22]

، درسال 648 هجري  قمري در همدان به دنيا آمد . خانوادة  موفق الدوله به شغل طبابت و كارهاي ديواني مي پرداخته  اند . رشيد الدين ، علم طب را نزد خانوادة خويش در همدان آموخت [23] ، از دوران كودكي و جواني او چندان اطلاع دقيقي در دست نيست . ولي نام او از زماني در تاريخ مذكور مي شود كه بر ضد صدرالدين احمد خالدي زنجاني وزير غازان توطئه هايي انجام مي گيرد كه به مرگ او مي انجامد  و گويند كه رشيد هم در اين  توطئه ها نقشي داشته است .[24]

نخستين باربه عنوان طبيب به دربار آباقاخان پيوست و يا به قول منشي كرماني « در عهد آباقاخان در سلك منظوران به نظر عنايت پادشاهانه انخراط يافت و در عداد معتبران حكماي زمان منظم شد ».[25]

در عهد ارغون « مرتبه و پايه اش ترقي پذيرفت » . گويا درعهد سلطنت گيخاتو وزارت را به او پيشنهاد مي كنند ولي آن را نمي پذيرد . سرانجام در سال 697 هـ غازان خان  « رتبت نيابت امور جهانباني و منصب وزارت و صاحب ديواني » را به رشيد الدين فضل الله و خواجه سعيد الدين ساوجي مي سپرد  . اين دو با تشريك مساعي هم ادارة امور سرزمين وسيع ايلخاني را به عهده مي گيرند .[26]  بعد از فوت غازان خان ( يازده شوال 703هـ ) و روي كار آمدن برادرش سلطان محمد خدابنده يا خربنده ( الجايتو ) ، اين دو وزير همچنان درمقام وزارت باقي بودند كه شيوة كار اين دو وزير ومبارزات سياسي آنها در تاريخ اين دوره  بسيار جالب و خواندني است كه سرانجام سعدالدين ساوجي توسط الجايتو معزول وسپس مقتول ( 711 هـ ) شد [27] و تاج الدين عليشاه گيلاني به پيشنهاد رشيدالدين ، به وزارت منصوب و با رشيد الدين همكار مي شود.[28] الجايتو در رمضان سال 716 هـ درگذشت و پسرش ابوسعيد بهادر كه جانشين او شده بود ، همچنان رشيد الدين و تاج الدين عليشاه را به وزارت خويش باقي گذاشت . رشيد الدين در جمادي الاول سال 718 هـ / ژوئيه 1318 م با دسايس تاج الدين عليشاه كه به پيشنهاد رشيد روي كار آمده و به اصطلاح از بركشيدگان خود او بود ،  به وضع فجيعي به قتل مي رسد .[29] در اين جا براي بيان نمونه اي از دسايس و حيله گريهايي كه سردمداران دربارهاي خانان مغول بر ضد يكديگر انجام مي دادند . جريان قتل رشيد الدين فضل الله زاكه قرباني اين دسايس شد ، به طور خلاصه شرح داده مي شود. نانچه اشاره شد درسال 711 هـ بعد از اعدام سعدالدين ساوجي ،  به پيشنهاد رشيدالدين ، وبه دستور الجايتو ، تاج الدين عليشاه گيلاني به مقام وزارت و همكاري با رشيد الدين برگزيده مي شود در سال 715 هـ يعني يك سال قبل از فوت الجايتو ، ميان اين دو وزير اختلافاتي بروز مي كند . موضوع و بهانة اين اختلاف به قول ميرخواند اين بوده كه « عليشاه » ـ « بعضي از مهمات ديواني را بي مشورت خواجه رشيد تمشيت مي داد و خواجه رشيدالدين از اين معني در تاب مي شد و تحمل اين صورت نمي كرد »[30] ، تا اين  كه كار به شكايت به سلطان الجايتو مي كشد و خواجه رشيد در  حضور سلطان حاضر شده و براي رفع اختلاف ، سه پيشنهاد را عنوان مي كند به شرح زير : « نخست آن كه متعهد مجموع امور ديواني گردد تا من  دست كوتاه كرده به جواب محاسبات سنوات سابقه قيام نمايم ، ديگر آن كه تمام مهام سلطاني كه تعلق به وزرا مي باشد ، به بنده واگذارد تا من به قدر وسع و امكان از عهدة آن بيرون آيم ، سوم آن كه ممالك محروسه را به دو قسم منقسم گردانيم و هر يك در بخش خويش دخل كنيم وبس ، تا حسن كفايت وزراء بر پادشاه و امراء روشن گردد ... » [31]

ولي الجايتو هيچ يك از اين پيشنهادات رشيد الدين را نمي پذيرد و در جواب مي گويد :

« خواجه رشيد و خواجه عليشاه دو خدمتكار شايسته اند ، رشيد مردي پير و دانشمند است و عليشاه جواني كاردان و خردمند ، صلاح مملكت در آن است كه هر دو به اتفاق يكديگر مهمات را فيصل دهند و آن يك در مقام شفقت و اين يك در صدد تعظيم و حرمت بوده قدم از دايرة  موافقت بيرون ننهند ... » [32]

بدين جهت تا قبل از مرگ الجايتو ، اين  دو وزير ظاهراً با هم به مدارا رفتار مي كردند ولي بعد از فوت الجايتو ( 716 هـ ) و روي كارآمدن پسرش ابوسعيد بهادر ، مجدداً اختلاف بين آن دو وزير بروز كرد. كه مير خواند علت آن را حسادت خواجه عليشاه نسبت به رشيد الدين مي داند و معتقد است كه نزديكي بيش از حد خواجه رشيد الدين  با امير چوپان كه از امراي بزرگ مغول و در حقيقت نايب ابوسعيد تا قبل از رسيدن به سن بلوغ بوده و بعدها پدر زن ابوسعيد نيز مي شود و نيز مصاحبت عبدالطيف پسر رشيدالدين با ابوسعيد ـ كه گويا با هم ، هم سن و سال بوده اند ـ « نايرة بغض و حسد عليشاه را لحظه بيشتر مي كرد » [33] لذا عليشاه سعي مي كرد كه :

« بر خواجه رشيد تقصيري ويا تصرفي روشن كند ، ميسر نشد و در اثناي اين اوقات عملة ديوان پيش هر يك ازايشان تردد مي نمودند ... و اختلاف را دامن مي زدند ... » 

بالاخره رشيد الدين را به اختلاس از اموال شاهزاده خانمهاي مغول متهم مي كنند كه حمد الله مستوفي به اين موضوع ظريفانه اشاره كرده مي نويسد :

« چون ميان وزراء مخالفتي بوده ، اصحاب ديوان خواستند كه طرف مخدوم سعيد ، خواجه رشيد را گيرند وبه دفع خواجه عليشاه مشغول شدند ، مخدوم سعيد شهيد ( منظور رشيد الدين ) هم نظر به رعايت پيمان رضا نداد ... اصحاب ديوان ، (پس از اين كه از رشيد نااميد شدند و از ترس بروز اسرارشان ) ... به طرف خواجه تاج الدين عليشاه را گرفتند و سعي سعاه و غمز حساد ، مخدوم سعيد خواجه رشيد الدين را ... از وزارت معزول كردند . در اين معني صورتي ايقاع كردند كه لايق منصب وزارت نبود  و عقل بدان رخصت ندهد [34]... مخدوم سعيد در آن مجلس  انگشت تحير در دندان گرفته به جواب  ايشان مشغول نشد ... » [35]

پس  از اين ماجرا ، رشيد الدين را از وزارت معزول كرده و او از سلطانيه كه در اين زمان پايتخت ابوسعيد بود ، به تبريز رفته واز امور سياسي كناره گيري مي كند و فقط به ادارة « مجتمع ربع رشيدي » مي پردازد . [36]

مدتي كوتاه بعد از آن ، امير چوپان با رشيد الدين در تبريز ملاقات كرده و او را مجدداً به وزارت دعوت مي كند . خواجه اين دعوت را نمي پذيرد و در پاسخ امير مي گويد :

« ايام وزارت من ، بيش از هر يك از وزراء طول كشيده ، مرا سيزده  فرزند است كه به خدمت مشغولند ، بهتر آن است كه ايشان در خدمت باشند و من بقيه عمر را به كار آخرت پردازم ...  »[37]

ولي پافشاري امير چوپان موثر واقع مي شود و رشيد الدين دوباره به مقام قبلي خويش باز مي گردد كه اين بار خواجه عليشاه از اين امر به وحشت مي افتد ، و دست به اقداماتي  مي زند ، اولين قدمي كه عليشاه انجام مي دهد ، ايجاد تفرقه و نفاق بين دو دوست يعني امير چوپان و رشيدالدين است . براي اجراي اين مقصود ، يكي از خادمان محرم امير چوپان به نام ابوبكر را تطميع مي كند و به وسيلة او به مقصود خود نايل مي شود . كه جريان اين اقدام خائنانه بسيار مفصل و از حوصله اين رساله خارج است .

در نتيجه خواجه عليشاه وعمالش رشيدالدين فضل الله را به قتل الجايتو متهم مي كنندو چنين مي گويند كه خواجه رشيد ، با دستياري پسرش عزالدين ابراهيم كه شربت دار الحايتو بوده ، وي را مسموم و مقتول  كرده است . وقتي اين موضوع به وسلة امير چوپان به اطلاع  ابوسعيد مي رسد و دو نفر گواه كاذب هم ترتيب مي دهند [38] ، ابوسعيد دستور قتل رشيد الدين فضل الله و پسرش ابراهيم را صادر مي

 

كند . دژخيمان نخست فرزند هجده ساله رشيد الدين ، به نام ابراهيم را در مقابل چشمان پدرگردن مي زنند و سپس خواجه پير را از ميان بدو نيم مي كنند . اين امر در هفدهم جمادي الاول سال 718 هـ در قريه چرگز از توابع ابهر زنجان اتفاق مي افتد  .جسد رشيد الدين را بعدها از چرگز به ربع رشيدي انتقال مي دهند و در آن جا به خاك مي سپرند . بعد از قتل خواجه رشيد ، لشگريان ربع رشيدي  را ... تاراج نمودند و امراء و املاك خواجه و اولادش  را ديواني ساختند ... » [39]

خواجه عليشاه بعد از پيروزي بر رشيد ، دست به توطئه هاي پردامنه اي براي نابودي امير چوپان مي زند و او را به وضع فجيع تري به دست ابوسعيد نابود مي كند .

درهر صورت به قول اشپولر از وزراي مغول به جز خواجه عليشاه كه ظاهراً در سال 724 هـ به مرگ طبيعي مي ميرد ، هيچ كدام به مرگ طبيعي نمردند ، همه ابتدا معزول و سپس مقتول گرديده اند [40] و در پس هر عزل و قتلي توطئه هاي وسيع سياسي نهفته بوده كه براي عبرت خواندني است . رشيد الدين به روايتي نه پسر[41]و به ورايت ديگر چهار ده پسر و چهار دختر [42]داشت كه اكثر پسران او در زمان پدر به حكومت ولايات اشتغال داشتند و يا مقامات مهم درباري به عهده آنان بود [43]، كه بعد از قتل رشيد الدين ، همه آنها معزول و تمام اموال آنها مصادره شد  .ولي درسال 729 هجري بعد از قتل دمشق خواجه كه به جاي عليشاه نشسته بود ، ابو سعيد بهادر ، مقام وزارت را به پسر خواجه رشيدالدين يعني غياث الدين محمد مي سپارد و صريحاً از قتل رشيد اظهار ندامت و تأسف مي كند مير خواند در اين زمينه مي نويسد كه ابوسعيد پس از مشورت با اطرافيان درمقام ستايش از رشيد فرمود : « ... كه تا پدر او از ميان مهمات من بيرون رفته ، رونقي در مملكت نمانده و من همه كس را  آزموده ام ، هيچ كس سزاوارتر از آن نديدم ( منظور غياث  الدين محمد است ) كه وزير و مشير من باشد . آن گاه خواجه زاده را طلب داشته ، قامت قابليت او را به خلعت وزارت بسيار است » [44]( 729 هـ) . به اين ترتيب بعد از حدود يازده سال كه خاندان رشيد مورد بي مهري واقع شده بودند ، مجدداً مقام پدر را به دست مي آورند . از گفته هاي مورخان اين دوره بر مي  آيد كه غياث الدين هم در سياست ومردمداري كم از پدر نبوده است . مير خواند  مي نويسد كه بعد از روي كار آمدن غياث  الدين محمد : « ... جمعي كه نسبت به خاندان رشيدي بي رسميها كرده بودند ، متوهم شدند و آن خواجة نيك و سيرت به خلاف عقيدة آن جماعت ، مجموع ايشان را منظور نظر عاطف و احسان گردانيد »[45]

و همين روش باعث جلب توجه مخالفان گرديد و غياث الدين توانست در مدت كوتاهي به امور مملكت سروساماني بدهد و به خصوص « ربع رشيدي » را كه بعد از قتل پدرش به تاراج رفته بود ، مجدداً احيا كند ولي به تدريج ، خانان و زمين داران و امراي مغول كه جلوي فساد و غارت چپاول آنها گرفته شده بود با غياث الدين به مخالفت پرداختند و او در مقابل تمام اين فشارها ايستادگي مي كرد ، ولي سرانجام بي كفايتي ابوسعيد كار خود را كرد ، و او نيز بعد از مرگ ابوسعيد 736 هـ / 1335 م معزول و مقتول گرديد  .[46]   

آثار و عقايد خواجه رشيد الدين فضل الله همداني

خواجه رشيد الدين ، نه تنها سياستمداري هشيار و مدبّر بود ، بلكه متفكّر ، مورّخ ، طبيب و نويسنده اي زبردست به شمار مي رفت كه آثار و نوشته هاي بسياري از او به جا مانده است . به علاوه او به سختي از دانش و دانشمندان حمايت مي كرد [47]، و اهل دانش و بينش را « سردفتر آفرينش »  [48]مي خواند ، و نويسندگان را به كتاب نويسي تشويق مي كرد وبراي بهترين كتاب جايزه تعيين مي كرد به طوري كه در اين مسابقه نه تنها نويسندگان و متفكران مسلمان ايران ، بلكه كساني از اندلس      ( اسپانيا ) و تونس و طرابلس ( ليبي ) نيز شركت مي كردند . و جمعي از علما و فضلاي ديار مغرب وسيله تاجري سي وهفت جلد از آثار خود را به رشيد الدين تقديم كردندو او براي هر يك ، جوايز و عطاياي شايسته مقرر داشت [49]و براي علما و فضلاي سر تاسر مملكت مقرري خاصي  معمول مي داشت تا « ... از سر رفاهيت به افادت و استفادت مشغول گردند »[50]زيرا تا دانشمندان از نظرمالي بي نياز نباشند نمي توانند به تعليم و تعلم بپردازند . به قولي رشيدالدين در زبانهاي فارسي وعربي مسلط بود وبه زبانهاي مغولي ، عربي و چيني آشنايي داشت و در تدوين آثار خويش ـ بخصوص جامع التواريخ ـ از سفيران و دانشمندان چيني و تبّتي و او يغوري و فرنگي و يهود و عرب كه در بار مستقر بوده و آمد و رشد داشتند ، استفاده مي كرد ، مخصوصا از چينگ سانگ سفير چين .[51]

مجتبي مينوي و ايرج افشار در مقدمه اي كه بر « وقفنامة ربع رشيدي » نوشته اند ،  از سيزده كتاب ( هر يك مشتمل بر چند جلد ) از آثار رشيد الدين فضل الله نام برده اند به علاوه خود رشيد الدين در متن وقفنامه ( صفحه 269 ) از كتابي به نام         «  صورالاقاليم و البدان » نام مي برد كه گويا كتابي در مورد جغرافيا بوده است و نقشة تقسيمات داخلي آب تبريز را نيز در اين كتاب كشيده و طبق آن عمل مي شده است .[52]

برخي از آثار رشيد الدين چندين بار چاپ شده و در دسترس است و بعضي ازنسخ خطي آثار او در كتابخانه هاي معروف ايران و جهان باقي است و چاپ نشده و از بعضي ديگر هيچ نسخه اي در دست نيست و فقط نامي از آنها در آثار به جاماندة  رشيد الدين  باقي است . رشيد الدين براي حفظ آثار خويش پيش بينيهاي مفيدي كرده و حفظ اين آثار را جزء شرايط « وقفنامة ربع رشيدي » قرار داده بود و متولي ربع رشيدي را  ملزم مي كند كه هر سال از هر يك از آثار او كه نام مي برد ، دو نسخه يكي عربي  و يكي فارسي «بر كاغذي به غايت نيكو و لطيف به قطع حال بزرگ بغدادي به خطي پاك درست بنويسند و با نسخة اصلي كه درگنبد ربع رشيدي نهاده مقابله  كنند ... »[53]و بعد از اتمام و انجام مراسمي خاص ، متولي اين نسخه هاي جديد را « به شهري از شهرهاي اسلامي ، عربي ، بلاد عرب و پارسي ( فارسي ) به بلاد عجم و ابتدا به معظم  ترين شهرها » [54]... بفرستند و  بر اهل آن شهر كه مدرسه اي در آن باشد به مدرسان مدارس بسپارند تا « متعلماني كه رغبت مي نمايند پيش آن مدرس آن را بخوانند ... »[55]

اگر همين شيوه نگهداري و پيش بينيهاي رشيد الدين نبود ، بعد از قتل  او وغارت ربع رشيدي ، اين آثار نيز همراه كتابخانة شصت هزار جلدي ربع رشيدي ـ  نابود شده و از بين مي رفت ،  به علاوه چون مخالفان رشيد  ، براي مغضوب  كردن او ،  تهمت يهوديگري هم به رشيد الدين زدند ، عامل ديگري براي نابودي آثار معنوي و خيريه او شده بود . آنچه در اين جا لازم به تذكر است اين كه ، يكي از مورّخان هم عصر رشيد الدين به نام « عبدالله كاشاني » در كتاب  خود به نام « تاريخ الجايتو » كتاب جامع التواريخ را كه از ارزنده ترين آثار رشيد الدين فضل الله است وبه دستور غازان در هفت جلد نوشته شده است ، از تأليفات خويش قلمداد كرده است و نوشته كه رشيد الدين  اين كتاب  را به نام خود به الجايتو عرضه داشت « و جايزة آن پنجاه تومان مال املاك و ديه و ضياع بستد وهر سال از محصول مستدركات و ريوع و ارتفاعات آنجا بيست  تومان ... به وي مي رسد »[56].

مورّخان و نويسندگان در مورد اين ادعاي دروغين كاشاني مطالب بسياري نوشته اند و همگي  آن را كذب محض دانسته اند .[57]

مجموع دلايلي كه دروغ بودن اين گفته كاشاني را ثابت مي نمايد ، مي توان به شرح زير خلاصه كرد . اولاً تدوين چنين كتابي  عظيم ، كه آن را دائره المعارف تاريخي دانسته اند ، نمي تواند  تأليف يك نويسنده و كاتب گمنامي چون كاشاني باشد ، اما شايد كاشاني جزء كساني بوده كه رشيد الدين را در تدوين اين مجموعه ياري كرده اند  . زيرا رشيد چنان كه اشاره شد در  تدوين اين كتاب از سفيران ، بازرگانان ، نويسندگان و مورّخان وحتي شاهزادگان مغولي ، استفاده كرد و گويا نسخة اصلي به صورت مصور و رنگ آميزي شده و بسيار زيبا تدوين شده بود كه در گنبد ربع رشيدي نگه داشته مي شد . ولي آن را نيز بعد از غارت ربع رشيدي به آتش
كشيدند .[58]

ثانياً اين مطلب جز از قول كاشاني در هيچ اثر ديگري از آثار معاصرين رشيد الدين بيان شده است .ثالثاً اگراين موضوع صحّت مي داشت ، مخالفان رشيد الدين ، بخصوص سعد الدين ساوجي و عليشاه گيلاني از آن عليه رشيد الدين  بهره برداري سرشار سياسي مي كردند . در صورتي كه در اتهامات رشيد الدين هيچ اشاره اي  به اين مطلب نشده است .

خلاصه اي از انديشه هاي سياسي وعقايد مذهبي رشيد الدين فضل الله

انديشة سياسي رشيد الدين فضل الله ، كه بيش از بيست سال مقام وزارت خانان مغول در ايران را به عهده داشت از 3 منشأ مايه مي گرفت « 1 ـ شريعت اسلامي  2 ـ سنت و شيوة حكومت ايرانيان  3 ـ قوانين و افكار قوم مغول در ايران مندرج در  ( ياساي چنگيزي ) »[59] در واقع اساس سياست رشيد الدين متّكي بر شريعت اسلامي ، و آئين حكومت ايراني بود ، در نظر او ،  ايلخان مسلمان ايراني يعني غازان خان و جانشين او ، « پادشاه اسلام » و « پادشاه ايران » بودند نه خان اولوس يا فرمانرواي مغول . در انديشة رشيد الدين ، چنان كه از نوشته هاي او بر مي آيد ، حكومت ايخانان سلطنتي است قانوني و مشروع از نظر شريعت اسلامي ، و ايلخان « پادشاه اسلام » همانا پاسدار دين و برقرار دارندة اساس شريعت و منظور نظر عنايت و تأييد الهي و به بياني ديگر ، ساية لطف خدا در زمين است كه در عين حال از دولت« خسروان » نشان دارد و وراث شهرياري ايران است . توجه رشيد الدين به اسلام و اصول شريعت و خاندان نبوّت به حدي است كه در تاريخ غازاني مي خواهد غازان خان مغول را يك مسلمان تمام عيار و و برگزيده معرفي كند تا به اين وسيله بتواند احكام اسلام را به وسيلة او ، اجرا كند ، زيرا در آن دوره افكار و عقايد غير اسلامي مانند يهودي ،  مسيحي ، بودائي و بخصوص اديان شمني مغول و افكار چيني ، در ايران به طور آزادانه تبليغ مي شد و بسياري از سردمداران حكومت مركزي و ولايات طرفدار اين انديشه هاي غير اسلا مي بودند و اگر هم مسلمان بودند  ، چندان تعصبي از خويش نشان نمي دادند ولي با تبليغات رشيد  الدين و ديگران باعث شد كه نه تنها از انتشار آن اديان در ايران جلوگيري شود بلكه خانان غير مسلمان مغول هم دين اسلام را  بپذيرند  و از حاميان آن شوند . [60]براي نمونه درحكايت هشتم از تاريخ غازاني ( قسمتي از جامع التواريخ ) رشيد چندين مي نويسد : « پادشاه اسلام ... ( غازان  خان  ) دو نوبت جمال خواجه كائنات ... را به خواب ديده و پيامبر (ص) او را به مواعيدخوب مستظهر گردانيده و ميان ايشان محاوره بسيار رفته ، و امير المومنين  علي و حسن و حسين عليهم السلام با نبي صلوات الله عليه ، به هم بوده اند و تعريف ايشان فرموده و گفته مي بايد كه شما برادران باشيد و فرمود كه پادشاه اسلام به ايشان معانقه كرده و از جانبين برادري قبول كردند و  از آن وقت باز ، پادشاه اسلام را نيز بسياري  گشايش فتوح دست داد و از آن جمله معتبرترين ، آن بود كه خيرات و ضبط و تربيت عدل و سياست در عالم شايع گردانيد ... » [61] و يا در جاي ديگر رشيد به اين موضوع ارادت و دوستي اهل بيت پيامبر (ص) و غازان خان اشاره ديگر دارد و در جايي كه  جريان مشاوره غازان با قضاوت و مشايخ را بيان مي كند از قول او مي نويسد  كه غازان خطاب به آنان گفت : «... من منكرهيچ كس نيستم و به بزرگي صحابه معترفم ليكن رسول (ص) ... را در خواب ديدم و ميان فرزندان خود و من برادري و دوستي داد ، هر آينه با اهل البيت دوستي زيادت مي ورزم »[62]و سپس قضاوت و مشايخ را توصيه مي كند كه شيوه خاندان نبوت را پيشه خويش سازند .

لازم به  تذكر است كه غازان در ابتدا كه به اصرار امير نوروز  اسلام را پذيرفت مذهب شافعي را قبول كرد ولي در اواخر عمر خود شديداً به مذهب تشيّع متمايل گشت و بعدها كه الجايتو جانشين وي شد ، از حاميان مذهب شيعه در ايران    گرديد .

تعبير رشيدالدين از پايگاه ديني سلطان ، علاوه بر تعلق حكومت دنيا به پادشاه ، دو نكتة ديگر را در تفكر سياسي او دربارة حكومت و پادشاهي مي رساند ، يكي پيوند دين و دولت ، ديگري منشأ الهي مقام سلطنت است . مطالبي كه رشيد  از قول غازان در خطاب او به علما نقل مي كند به رابطة دين و دولت اشاره دارد . همچنان كه از قول غازان خطاب او به علما نقل مي كند به رابطة دين و دولت اشاره دارد . همچنان كه از قول غازان خطاب به علما مي گويد : « بايد همه طريقة سنت رسول را پيش گيريد و آنچه را وظيفة شماست بجاي آريد ، ديگران را راه راست بنمائيد و از فساد و نادرستي دوري جوئيد و هر چه در اصل شرع نباشد به سبيل تأويل روا نداريد . »[63] و نيز توصيف او از پادشاه  كه وي را « شعار شريعت نبوي » حضرت « خلافت پناهي » و « حافظ ثغوردين » مي نامد بر اين معاني صريح است [64]. اين طرز برداشت از پادشاه و سلطان در تاريخ پادشاهي ايران سابقه اي ديرين دارد كه از بحث  ما خارج است . به علاوه رشيد الدين در سياست و مملكتداري ، به ضرورت عدل تأكيد دارد و آن را لازمه حكومت مي داند او بارها به رابطة عدل و رعيت داري اشاره مي كند . از جمله در نامه اي به يكي از فرزندانش ياد آور مي شود :

« ... و چون در عاقبت امور نظر كني ، اصل مملكت داري عدل است چنانچه در اين دايره مثال آن نموده ام كه پادشاهي حاصل نمي شود ، مگر با لشگر و لشگر را به مال توان جمع آورد و مال از رعيت حاصل گردد ، و رعيت  نيز به عدل توان نگاهداشت » [65].

علت علاقه و عقيدة شديد اوبه عدل و دادگستري ، تأثير و نگراني عميق وي ، از بي عدالتي است چنان كه در ضمن نامه ديگري به فرزندش محمود حاكم كرمان ، كه اخبار و گزارشهايي از ظلم و بي عدالتي او را شنيده مي نويسد :

« حق عليم است كه ما را از اخبار ، نه چندان غصه بر دل طاري شد كه در حيز امكان گنجد . اكنون بر خلاف معهود نوعي كند كه آن مساكين ، از مسكن  ذل و هوان و منازل محن و احزان بيرون آيند ... » [66]

و سپس درهمين نامه به پسرش دستورمي دهد كه براي جبران مافات ، سه ساله مردم كرمان را از پرداخت هر گونه مالياتي معاف دارد و از محصول املاك شخصي خويش در كرمان و بم ، به مردمان ستمديده و محتاج كمك كند .

رشيد الدين با هر گونه خرافه پرستي ، بخصوص با آنچه كه در ميان مغولان رايج بود ،  به شدت مبارزه مي كرد . مي دانيم كه مغولان به تأثير ستارگان درسرنوشت انسانها معتقد بودند و در شروع هر كاري از جادوگران و رمّالان مي  خواستند كه تفأل كنند وبه قولي همين اعتقادات باعث شده بود كه علم ستاره شناسي در سرزمين تحت سلطة مغولان توسعه يابد از جمله رصد خانه اي به دستور هلاكوخان و به وسيلة خواجه نصير الدين طوسي در مراغه و رصد خانة  ديگري به دستور غازان درتبريز احداث شد .[67]رشيد الدين چه درآثار و چه درعمل از توجه به اين امر سرباز زده است . به طوري كه بعداً خواهيم گفت ، در ربع رشيدي تمام علوم زمان تدريس مي شد بجز علم نجوم و فلسفه . رشيد در نامه اي به فرزندش حاكم اردبيل در  ضمن  نصايحي مي نويسد :

« وصيت سوم ، چنين  استماع افتاد كه آن فرزند به علم نجوم هوس كرده است و از اين معني دلم بغايت پريشان شده ، زنهار سخن اهل نجوم كه سالكان منهج خطا و رهروان محجّبه عمي اند ، نشنود و ايشان را در معهد رضاع ، بشير اصطناع نپرورد و زمام اختيار فلك در قبضة تدبير ماه و تير نداند ، و اقبال و ادبار انسان از سعود برجيس و نحوس كيوان نشناسد ... و بر صور عاطل و نقوش باطل تقويم كه نه بر نهج قويم است ننهد ... و محبت اين علم بي نفع ، كه چون فضلات واجب الدفع است ، از صفايح و اوراق مذكر بسترد و نفع و ضرر را همه بر مقتضاي خواهش قضا و قدر خالق البشر داند » [68]

چنان كه از محتواي وقفنامة ربع رشيدي بر مي آيد ، رشيد الدين باعلم فلسفه ميانه خوشي نداشته است . گو اين خود آشنايي به اين علم داشت و كتابهايي هم در رابطه با آن نوشته است ، چه  فلسفه را عامل  و  باعث « گستاخي مزاج » فرد دانسته و معتقد است كه فلاسفه عقل سالم ندارد ( مخبّط ) و به همين دليل فلسفه نيز مانند علم نجوم در مجتمع آموزشي ربع رشيدي تدريس نمي شد ، چنانكه در وقفنامة  مذكور وقتي در مورد شرايط گزينش مدرّسان و طالب مدارس صحبت مي كند مي گويد :  « جماعت فقها ده نفر كه درس فقه و اصول دين و ديگر علوم خوانند و پيش مدرس و معيدي شرط آن كه قطعاً پيرامون فلسفه نگردند و نخوانند و به آموختن آن رغبت ننمايند و اگر آموخته باشند ، ايشان را تعيين نكنند چه مزاج ايشان مخبّط و گستاخ شده باشند ... » [69]

يكي از بحث انگيزترين موضوعات دربارة عقايد رشيد الدين فضل الله مسالة يهودي بودن يا نبودن اوست . در اين زمينه اظهار نظرهاي گوناگوني شده است كه ما در اين جا با حفظ بي طرفي به قسمتي از اين نظريات به طور بسيار خلاصه مي پردازيم : كاترمر ( از مستشرقين معروف فرانسه و ناشر قسمتي از جامع التواريخ ) يهودي بودن رشيد را كاملا رد كرده و آن را يك اتهام سياسي دانسته است [70]در  صورتي كه زرياب خويي او را يهودي الاصل دانسته ولي معتقد است كه از دين اجداد خود دست برداشته و واقعاً مسلمان شده وبه اسلام گرويده است و  دلايلي نيز بيان كرده و مي نويسد :

« اسلام رشيد الدين بدون ترديد از روي اخلاص و صدق بوده است و دليل آن تفاسير متعددي است كه بر آيات قرآن نوشته و جواب شبهات مخالفان از جمله يهوديان را داده است . در فايدة  پنجاهم از رسالة سوم لطائف رشيدي مي گويد تقرير آنكه آنچه يهود از « ما اوتيتم من العلم الاقليلا »[71] آن فهم كردند كه در قرآن علم الله اند كست خطائيت آن بس ظاهر است ، چه مخاطب آدميان اند ومراد نه قرآن » . در  فايدة پنجاه ويكم  از همين رساله گويد « تقرير آنكه يهود كه آن لاف زده اند ، در غايت جهل و حماقت اندر بوده اند » دليلي صريحتر از اين نمي توان يافت به اين كه او از دين پدرانش دست برداشته و از روي يقين و اعتقاد مسلمان شده

است » [72].

آقاي اشپولر ( محقق آلماني )  تقريباً همان عقيده مذكور را بيان كرده و گفته است كه در يهودي الاصل بودن رشيد الدين شكي نيست ، ولي با دلايلي كه اشپولر بيان كرده به اين مضمون است كه دردوران وزارت  رشيد الدين بود كه الجايتو  (710 هـ ) مقبره ذوالكفل پيغمبر يهود  را كه در شمال كوفه واقع بود ، ضبط كرده و به مسلمانان سپرد، اگر واقعاً رشيد الدين يهودي باقي مانده بود ، لااقل در اين مورد اقدام جدي مي كرد  و شاه را از كار منع مي نمود . [73]

آنچه تقريباً همه محققان درآن هم عقيده اند اين است كه ، دشمنان سياسي رشيدالدين براي خوار كردن او در نظر مردم سعي كرده اند كه اسلام او را ظاهري  و ريائي قلمداد  كنندو همين تبليغات وسيع باعث شد كه بعد از قتل رشيد الدين فضل الله ، مردم را بر اماكن خيريه  او درتبريز شوراندند و آثار خيرية او را كه به صورت مجتمع وسيع ربع رشيدي بود نابود كردند ، وكتابخانه شصت هزار جلدي او را ، به جرم اين كه ناشر افكار يهوديت است ، به آتش كشيدند ، وبعد از قتل او اين شعار را مي دادند كه « اين است  سر آن يهودي كه كلام خدا را دگرگون ساخت » [74]وخلاصه از همين موضوع بهره برداري وسيع سياسي كردند ، كه در رأس آنها سعد الدين ساوجي و اطرافيانش قرار داشتند و سپس خواجه عليشاه گيلاني و زير ابوسعيد كه سرانجام توانست  به هدف خويش برسد ورشيد رانابود كند .

عباس اقبال آشتياني [75]معتقدند بود كه چون رشيد الدين در جواني با يهوديان همدان رفت و آمد و مباحثات زيادي داشت و بر تمام مقالات و رسوم وعادات آنها وقوف كامل يافت بود ، بدين جهت به او تهمت  يهود ديگري زده و دشمنان بخوبي از آن بهره برداري كردند .

مدارس هم عصر ربع رشيدي

درزمان فعاليت ربع رشيدي غير از مدارس شنب غازان و بناهاي سلطانيه مدارس ديگري هم در گوشه و كنار ايران آن روز فعاليت مي كردند . اين مدارس يا از قبل وجود داشتند و از حملة مغول در امان مانده يا درهمان دوره به وسيلة افراد خيّر احداث شده بودند . معروفترين مدارس احداث شده عبارت بودند از :

1 ـ مدرسة بخارا ، كه به دستور منكوقاآن ، خان مغول بنا شده بود . « منكوقاآن با آنكه عيسوي بود ائمه و مشايخ اسلام را از عطاياي خود بهره ور مي داشت و يك هزار بالش نقره داد و در بخارا مدرسه اي ساختند به  توليت سيف الدين با خرزي به علاوه بر اين مدرسه ومدرسان و طالبان علمان آن ، ديه ها وقف كرد .» [76]

2 ـ مدرسة شمسيّه دريزد  بود كه ابتدا به وسيلة سيد ركن  الدين پدر سيد شمس الدين ، كه داماد رشيد الدين فضل الله بود ، بنياد گذاشته شد . ولي ركن الدين به سبب اختلافاتي كه با اتابك يوسف شاه حاكم يزد ، داشت به زندان افتاد و به قتل رسيد  ولي پسرش به تبريز فرار كرد و به غياث الدين محمد وزير ابوسعيد بهادر پسر رشيد الدين پناهنده شد وبعد ازمدتي سيد شمس الدين مجدداً مبالغ گزافي پول با نقشه وطرح مدرسه و دارالسياده و چهار منار و خانقاه و بازار و ديگر تاسيسات ، از تبريز به يزد فرستاد و آن مدرسه پدر را تكميل و توسعه داد . وقتي سيد شمس الدين در سال 733 درتبريز وفات يافت ، جسد او را به يزد منتقل و در محل مدرسة خويش دفن كردند . اين مكان امروزه نيزدر يزد وجود داشته و به نام « شمسيه » معروف است .[77]

3 ـ مدرسة « مظفريه » درميبد فارس بود . دركتاب « تاريخ جديد يزد» به اين مدرسه چنين اشاره شده است كه وقتي شرف الدين مظفر كه از طرف الجايتو سلطان براي دفع اعراب يا غي به فارس مأمور مي  شود، بعد از خواباندن آن شورش و كشتن ده هزار نفر از آنها و به اسارت درآوردن عده اي بي شمار وغارت اموالشان ، در محل شبانكاره ساكن مي شود و دراين وقت : « استادان بنا را از شبانكاره به ميبد فرستاد ومدرسه اي عالي بنا كرد و آب در ميان مدرسه جاري گردانيد وباغ در خلف مدرسه مي داشت و آن را مظفريه نام كرد... شرف الدين در شبانكاره بيمار  گرديد ... و آخر درگذشت و او را از آنجا به ميبد نقل كرده و در مدرسه خودش دفن
كردند . »[78]

4 ـ مدرسة سياره از معروفترين مدارسي كه از ابتكارات سلطان محمد خدابنده و به پيشنهاد رشيد الدين و تاج الدين عليشاه تأسيس  شده بود و بسيار با اهميت تلقي مي شد ، مدارس سياري بود كه در تاريخ به نام « مدرسه سيّاره » ناميده شده است . اين مدرسه ، چنان كه از نامش پيدا است ، هميشه همراه اردوي الجايتو ازنقطه اي به نقطة ديگر مملكت ، حركت داده مي شده است . اين مدرسه تشكيل مي شد  از يك چادر يا خيمه بزرگ و تعدادي مدرس و طلبه كه درهر جايي كه اردو مستقر مي شد ، آن هم  بر پاي مي گرديد ، خواند مير در مورد آن مي نويسد : « ... و چون سلطان  محمد به صحبت علم و مباحثه مسائل شرعيه به غايت مايل بود ، در ايام دولت خود فرمان فرمود تا به طرح مدرسه اي از كرباس ، چهار ايوان و خانها ترتيب دادند و در اسفار ( سفرها ) آن را همراه خويش مي گردانيد و مولانا بدر الدين ششتري و مولانا عضدالدين از جمله دانشمنداني كه در مدرسه كرباس ، مدرس بودند و پيوسته قريب صد طالب علم در آن مدرسه اقامت داشتند و ماكول و ملبوس و الاغ [79]و ساير مايحتاج ايشان از ابواب ديوان اعلي ، سرانجام مي نمودند ... » [80]

كاشاني درشرح وقايع سال 709 هـ به بعد از شرح چگونگي قبول مذهب تشيع به وسيله سلطان محمد خدابنده ـ كه بسيار جالب و خواندني است ـ علت ايجاد چنين  مدرسه اي  را همان قبول مذهب تشيع دانسته و بعد از آن علاوه بر دو نفر دانشمندي كه خواند  مير در حبيب السير نام برده از چند نفر ديگر نيز نام مي برد و تعداد طالب علوم را شصت نفر مي نويسد ، افرادي كه در اين مدرسه سيّاره تدريس مي كردند به نقل از كاشاني  عبارت بوده اند از : « نظام الدين عبدالملك و مولانا  معظم نورالدين عبدالرحمن حكيم تستري و سيد برهان الدين عبري كه به فنون علم ايماني و يوناني مرسوم و موشّح است وجمال الدين مطهر حلي و پسرش فخر الدين ، و مولانا عضد الدين ايگي ( ايجي ) » .[81]

وجود چنين مدرسه اي را بايد دليل بر شدت علاقه الجايتو به ترويج علوم دانست و بخصوص بايد آن را هم در حقيقت از ابتكارات رشيدالدين به حساب آورد . زيرا به گفته « وصاف الحضره » او بود كه سلطان را تشويق و تحريص مي كرد كه به چنين كارهايي دست يازد و گرنه خانان مغول كه جز كشور گشايي و بخصوص طبق شيوه پدران خويش ، حركت از نقطه اي  به نقطه ديگر ـ زيرا مغولان آن رسم بيابانگردي پدران خود را از ياد نبرده بودند ـ فرصت كار ديگري را نداشتند به طوري كه هيچ گاه يك سال متوالي در يك جا سكونت نداشتند و هميشه همراه خدم و حشم خويش ييلاق و قشلاق مي كردند ، كي فرصت دست زدن به چنين كارهايي  را داشتند و يا  اصلا به فكر آن مي افتادند  ولي با وجود وزراي دانشمند و متعهدي  چون خواجه نصير الدين طوسي و خواجه رشيد الدين فضل الله هميشه آنها را در  سفر وحضر تشويق و تحريص مي كرد كه به چنين اموري توجه كنند و يا خود پيشقدم شده تمام همّ وغمّ خويش را در راههاي خير و عام المنفعه و بخصوص توسعه علم و دانش و فضيلت ، صرف مي كردند . [82]

منابع اطلاع ، هدف از تأسيس و موقعيت مكاني ربع رشيدي

معرفي مأخذ مطالعه ربع رشيدي

مرجع و منبع اصلي اطلاعات ما در مورد « ربع رشيدي » و قفنامه اي است كه با خط خود رشيد الدين فضل الله ، موسس  ربع رشيدي ، نوشته شده است .[83] نسخه اصلي اين وقفنامه كه اكنون دركتابخانه ملي تبريز نگهداري و محافظت مي شود ، تا سال 1348 شمسي در دست بازماندگان مرحوم حاجي ذكاء الدوله سراجمير ، ساكن تبريز بوده است كه در سال مذكور به وسيله  انجمن آثار ملي ، از اين خانواده خريداري و از روي آن عكسبرداري شد و در هزار نسخه درسال 1350 شمسي  منتشر گرديد . و اكنون دست كم يك جلد ازاين نسخه هاي عكسبرداري شده ، در تمام كتابخانه هاي معتبر سرتاسر كشور  ، موجود است .

ايرج افشار و مجتبي  مينوي ، مقدمه اي از زندگي رشيد الدين را بر نسخ عكسبرداري شده افزوده و آن را صفحه گذاري كرده اند . ولي اوراق اصلي به وسيله خود رشيد الدين شماره گذاري شده كه در پاي  هر ورق ( نه صفحات ) شماره آن با حروف به چشم مي خورد.[84]

تعداد 27 برگ از اين اوراق مفقود شده ( يا جمعاً 54 صفحه ) از جمله 9 برگ از اول آن و اوراق 77 تا 79 و نيز ورقهاي 82 و 84 تا 89 و 91 تا 97 و همچنين ورق 139 . قطع نسخه هاي موجود عكسبرداري شده 27 * 36 سانتي متر و قطع نوشته هاي اصلي روي اوراق 23 * 29 سانتي متر است . نام اصلي اين وقفنامه كه بعد از مقدمه اي طولاني در ورق 33 از اوراق اصلي به خط ثلث و به طلا چنين است : « الوقفيه الرشيد بخط الواقف في بيان شرايط امور الوقف و المصارف » سپس دروس كارد اين عبارت به چشم مي خورد : « شرط موكد با فرزندان خويش نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب مي كنم و در مقابله حقوق پدري كه در ذمت  ايشان عقلًا و شرعاً و عرفاً  لازم است در عهده ايشان كرد . سوگندان غلاظ شداد  ايشان را مي دهم ، خصوصاً با آنان كه بر حسب شرط واقف در هر عهدي نوبت توليت و اشراف و نظر ( ناظري ) بديشان رسد و مباشر اين اشتغال خير گردند ، در آنچه اين وقفيه را به هر ماهي يك نوبت مطالعه كنند تا بر احوال شروط آن ، كما  ينبغي واقف شوند و در كيفيت تصرفات واقف گردند . و نيز نصيحتي كه ايشان را كرده ام ، ملكه گردد تا در  محافظت شروط آن باقصي الغايه بكوشند و نصايح را بدل و جان قبول كرده رعايت آن را واجب شمرندتا حق تعالي و جميع ملائكه و انبيا و اولياء و روح اين ضعيف نيز به واسطه امانت و ديانت و نيكو زندگاني ايشان ، از ايشان راضي باشند . ايشان را نيكنامي دنيوي ، و ثواب اخروي مدخر گردد .

انشاء الله تعالي و حده » [85]

فهرست وقفنامه به طور خلاصه شامل سه باب است :

باب اول ( دربيان موقوف عليه ) داراي دو فصل .

باب دوم ( در ذكر موقوفات ) داراي چهار فصل .

باب سوم ( شرايط وقف ) كه بر دو قسم است .

قسم اول ( شامل شروط كه شامل مجموع موارد  وقف تواند بود ) داراي چهار فصل .

قسم دوم ( در شرايطي كه مخصوص است به هر يك از اين بقاع موقوف عليه ... ) كه داراي 17 فصل است و سرانجام يك خاتمه كه خلاصه شده مطالب سه باب بالا است كه به خاطر سهولت امر مراجعه ، به آن اضافه كرده است .

در پايان اقرار به وقف كرده است و متولي را ملزم ساخته كه در هر  دوره اي اين وقفنامه را به تاييد قاضي القضات وقت تبريز برساند . در وقفنامه موجود تأييديه هاي چندي  از قضات تبريز وجود دارد حتي دو گواهي به تاريخ سالهاي 750 و 785 هجري در آن به چشم مي خورد. و بالاخره نام خويش را در  پايان وقفنامه عيناً همان نامي كه در حواشي بعضي صفحات كه شروطي جديد به وقف اضافه كرده مي نويسد «  فضل الله ابن ابوالخير بن علي المشتهر بالرشيد الطبيب الهمداني » سنة ربيع الاول 704 يا 709 هجري ( كه ناخواناست ) ، ذكر كرده است . گويا نسخه هايي ديگر از روي اين نسخه كه نگارش  واقف است ، استنساخ شده كه قسمتهايي از آنها همراه نسخة اصلي بوده ، با خطي ديگر به مراتب خوش خط تر از نسخة اصلي كه از روي آنها عكسبرداري گرديده  و همراه و ضميمه اين نسخه ، منتشر شده است . مأخذ ديگر ، مجموعة 53 مكتوبي  است كه به وسيله منشي رشيد الدين به نام « مولانا شمس الدين محمد ابرقوهي » جمع آوري شده كه به نام « مكاتبات رشيدي » يا     « مكاتبات رشيدي » موجود  است . نسخة خطي آن كه به دست محمد شفيع ، استاد دانشگاه لاهوردر پاكستان افتاده ، در سال 1945 م / 1364 ق توسط نامبرده تصحيح و حاشيه نويسي شده و در لاهور به چاپ رسيده است كه چند نسخة چاپ شده آن اكنون در  كتابخانه هاي معتبر ايران هم موجود است . اين 53 نامه خطاب به حكام ولايت است كه اكثراً از فرزندان رشيد بوده اند ويا به صورت دستورهاي كتبي  خطاب به شخصيتهاي سياسي نوشته شده است .

هدف از تأسيس ربع رشيدي

 در مقدمة وقفنامه [86]، كه بسيار مفصّل است ، رشيد الدين فضل الله  ، شواهدي از احاديث و آيات قرآن  بيان كرده و اعمال « سيئه و صالحه » را با هم مقايسه كرده است و بهترين اعمال صالحه را « خيرات جاريه » يا « وقف » دانسته است و آن را يكي از بهترين اعمال شمرده و سپس عمل خويش را از نظر كيفيت و كميّت ، برتر از هر نمونه اي تا آن زمان در سرزمينهاي اسلامي دانسته است ، اين ادّعاي رشيد چندان اغراق آميز نيست و سرانجام مي نويسد كه احداث اماكن خير ، از اوايل جواني منظور نظر او بوده و خداوند « در ازل تقدير فرموده و خواسته كه به ظهور بپيوندد  »[87]، به همين علت در تمام طول عمر و پيش از احداث ربع رشيدي ، اماكن خيري در وسعتي كمتر ، بنا نهاده كه در اين مورد مي نويسد : « اكثر اوقات به اندك عمارتي مشغول و مايل مي بود  و در آن شروعي مي نمود و از اهالي آن صناعات استفاده مي كرد ، و به قدر وسع به هر وقت عمارتي در عمل مي آورد » . و مي افزايد كه اين عمارات جزئي هيچ گاه او را  قانع نمي كرد وهميشه در اين فكر بود كه تأسيساتي به وجود آورد كه در آن مجمعي از علما و دانشمندان را مستقر كند تا هم باعث توسعة علوم گردد و هم خود فيضي از صحبت ايشان نصيبش شود ولي گرفتاريهاي سياسي او ، مانع اشتغال بيش از حد به اين مسائل بوده است بدين جهت دست به تأسيس مجتمع بزرگ ربع رشيدي زده تا بتواند به مقصود خويش نايل شود ، در اين زمينه مي نويسد : « همچنين همواره به استطاعت و مقدار طاقت به اندازه فكر و فهم خويش در بعضي معاني دقيق و حقايق اشياء مهوس بود كه هم فكري كند  و در آن شيوه به حسب قدرت شروعي نمايد وبه حديث علما و مشايخ و اصحاب قلوب و ارباب  عرفان تقريبي جويد و ملازمتي نمايد و با وجود استغراق باموري كه از حضرت بارگاه سلطنت بدو مفوض بود[88] به اوقات فرصت از خدمت آن بزرگان استفادتي كند تا باشد كه از بحر بيكرانه حقايق معاني چيزي دريابد .»[89]

پس يكي  از اهداف اساسي رشيد الدين همان اشتياق علمي و شوق زايد الوصف او به درك « معاني و حقايق اشيا » و « حديث علما و مشايخ و اصحاب قلوب و ارباب عرفان » بوده است . به همين جهت دست به احداث اين مجتمع عظيم علمي زده است ، زيرا رشيد الدين فضل الله ، نه تنها سياستمداري خبره و قدرتمند بود كه در حدود بيست سال « بر مملكتي وسيع از سرحد آب آمويه  و درياي  سند تا ديار مصر و ارمنيه و روم حكم مي راند » [90]، بلكه خود طبيبي حاذق و دانشمند و نويسنده و مورّخي عاليقدر بود . علاقه مندي و اشتياق رشيد الدين به حدي بود كه مي گويد با وجود اشتغالات سياسي بر  تمام كارهاي « ربع رشيذي » از همان اولين روزهاي شروع به ساختمان تا آخرعمر ، مستقماً « نظارت داشته ، طرح و نقشه مي داده ، و با مهندسان و كارشناسان گوناگون ، به مباحثه و تبادل نظر مي پرداخته و پس از اتمام ساختمانهاي آن ، توليت آن را نيز تا آخر عمر ، خودش به عهده داشته و در اين زمينه درهمان مقدمه مذكور مي نويسد : « ... و اوقات عمارات اتفاق چنان افتاد كه به ملازمت بندگي حضرت مشغول بوده [91]و ملازمت آن بزرگان و كاملان نتوانست نمود و به نفس خود به سر عمارت نتوانست بود ، الا به نادر ، و همان مقدار توانست كردن كه به هر وقت كه آنجا برسد ، با صناع [92]به زبان تقريري كند و شرحي دهد و يا رسمي و طرحي از آن عمارات بر كاغذي كشد و بديشان نمايد  ... » [93]

رشيد الدين ، تمام اين موفقيتها را ، نتيجه توفيق خداوندي و فضل وكرم خاص او نسبت به خويش مي داند و مي گويد كه با وجود اين كه چندان جهدي وسيعي نكرده ، ولي همه كارها به لطف و مرحمت حق تعالي بادقت وسرعت پيش رفته است وهمچنان نوشتن «كتب و رسالات درهر علم » ونيز « نوشتن اين وقفنامه مشروح و مبسوط و مشروط ... » از طرف خداوند متعال بر قلم او جاري شده ، پس « ... بر خود واجب دانست كه انديشه كند ، تا در  اداء شكر بعضي از آن آلاء و نعماء او تعالي و تقدس ، به چه وسيلت شروع تواند نمود و به كدام عبارت و چه گستاخي از آن حضرت طلب مغفرت تواند كرد » و سپس كار خويش  را غير مستقيم ، همسنگ و همعرض كار حضرت يوسف (ع) قياس كرده و اين آيه را كه قرآن از زبان يوسف بيان داشته ، ورد زبان خويش دانسته است .

« بار خدايا ،تو مرا سلطنت و عزت دادي و علم و رويا و تفسير خوابها بياموختي ، تويي آفرينندة زمين و آسمان ، تويي  ولينعمت من در دنيا و آخرت ، مرا به تسليم و رضاي خود بميران و با صالحانم محشور فرما .[94]

عظمت و اهميت اقدامات عمراني ، رفاهي و علمي رشيد الدين فضل الله به حدي است كه نه تنها دوستان وياران هم عصر او از جمله حمد الله مستوفي و خواند مير درآثار  خويش از وي ستايشها كرده اند و يا خود در كتاب « مكاتبات رشيدي »[95]  بارها به عظمت ربع رشيدي و ديگر كارهاي نيك خويش اشاره كرده ، بلكه دشمنان او نيز نتوانسته اند از ستايش اعمال نيك و پرثمر رشيد ، خودداري كنند . همانطور كه اشاره شد عبدالله كاشاني يكي از سخت ترين نويسندگان و مورّخان مخالف و هم عصر رشيد الدين بود .  از طرفي وي يكي از مدّاحان و چاكران رقيب و دشمن بيرحم رشيد ، يعني خواجه عليشاه گيلاني نيز به شمار مي رفت .كاشاني بارها در كتاب تاريخ الجابتو، رشيد الدين را با القاب وجملات ناپسند و گاهي ركيك نام مي بردو حتّي او را « جهود مردود » ي مي خواندكه كتاب « جامع التواريخ » را از او ( كاشاني ) دزديد و به نام خويش به الجايتو سلطان عرضه داشته و عطاياي  آن را به عنف خويش اختصاص داده است [96]و بسياري از اينگونه تهمتها در سرتاسر آن كتاب مشاهده مي شود. ولي همين شخص در وقايع سال 710 هجري به ناچار رشيد الدين و كارهاي با عظمت او را در تبريز و ديگر نقاط مملكت ، با چنان دقت و آب و تابي ستايش كرده كه واقعا شگفت انگيز است و همين بيان او بهترين و محكمترين سند از اقدامات عمراني و علمي  و رفاهي آن وزير خردمندو داناست . جاي شگفتي است كه دشمنان رشيد الدين حتي بعد از مرگ  وي كه ديگر قدرت و نفوذي نداشته ناچار از بيان عظمت كارهاي خير او شده اند . ما در اين قسمت ، به بعضي گفته هاي كاشاني اشاره مي كنم و كاشاني ، ابتدا به اقدامات رشيد الدين اشاره مي كند به اتمام يك كانال آبرساني ، كه حدود ده فرسنگ آب از ميان صخره هاي سخت مي گذشته ، و تاثير آن را در توليدات كشاورزي وعمران حومة تبريز بيان مي دارد . او مي نويسد : « ... در تاريخ محرم سنة عشر و سبعمائه ( 710  هـ  ) آب سراو رود كه تا غايت وقت ضايع مي شد حفاران از آنجا تا به وكنان  كوه وربع رشيدي  جويي ببريدند و در حفر آن چند سال سعي و جهد بليغ نمودند ، بر مجاري كوه سرخاك كه عقبه [97]منيع شاهق ... و شامخست و درغالها و عقبات سخت ... قريب ده فرسنگ در كوه خارا و صخرة صما بريده شد، به اين  تاريخ مذكور ، آب برون آمد و بر زمين ربع رشيدي و به وليان كوه روان شد . مثل دو آسياب آب از فراز كوه به هامون منحدر مي شود ، خيري عام و انعامي مالاكلام ، از جريان  اخراج اين آب . اميد چنان است كه درحوالي  و پيرامون شهر تبريز مستغلات و مزروعات و  محصولات ...  دو چندان شود  ... » [98]

وسپس ناچار رشيد الدين را اين گونه ستايش مي كند : « … و اگر چه خواجه رشيد در تبريز خيرات و مبّرات بي حصر و حد و انعام و احسان بي مرّوعد فرموده است و فراوان عمارات و كارهاي عالي همتا بكرده ، ليكن هيچ يك در قسطاس اين خير نمي سنجد و از  موازنه اين كرات  نمي گنجد  [99]

بعد از تعريف و توصيف اين آب و تأثير آن در حومة تبريز ،و اشاره به « انعام و احسان بي مروّعد » رشيد الدين از ديگر اقدامات عمراني و رفاهي او نام مي برد كه در تبريز و ديگر نقاط مملكت وجود داشته است از جمله به ربع رشيدي ، اماكني در همدان و احداث سدي در حومه تبريز و نيز به چارپاياني جهت تخليه و تنظيف شهر از فضولات و خاكروبه ها ، به شرح زير اشاره مي كند : «  … مثل سد تاب اعلي تبريز و هم چنين بيست و اند چشمه كه به شهر آورده به هر محلي چشمه اي جاري گردانيده [100]و عمارت به وليان كوه معروف به ربع رشيدي كه به حقيقت شهريست معمور ... و ديگر عمارات كه در شهر همدان بنا كرده و نيز قرب سيصد سر گاو ديو هيكل ... با چندنفر گاو بنده يزدي به تبريز آورده است تا جمله قاذورات ... ، شهر بر پشت ايشان  به باغ فتح آباد و رشيد  آباد وغير هما [101]، مي كشند ، كه فتح آباد به ايام سابق  كوههاي  خشك بود و اكنون هر  يك بهشتي آراسته به انهار و اشجار و انوار و اثمار پيراسته ... و ديگر خيرات و مبرّات بي  حصر و حد كه به اطراف و جوانب  كرده است ، اين مختصر احتمال آن نكند و اين مقدار كفايت باشد .»[102]

موضوع قابل ذكرديگر اين كه ، چنانچه اشاره شد، كاشاني از مدّاحان معروف خواجه عليشاه گيلاني همكار و رقيب سر سخت رشيد الدين بود كه بيش از ده سال  مقام وزارت الجايتو و پسرش ابوسعيد بهادر را به عهده داشت ، ولي كاشاني در  هيچ جابه اين اندازه از كارها و اقدامات عليشاه گيلاني نام نبرده جز در بناي  مسجدي كه امروز درتبريز به نام « ارگ عليشاه » معروف است و اين خود نشان دهندة لياقت ، كياست وخيرانديشي رشيدالدين فضل الله  مي باشد كه سر تاسر دوره وزارتش  به خدمت به مردم و توسعه علوم و رفاه اجتماعي گذشته است ، در صورتيكه رقباي او جز توجه به مال اندوزي و عيّاشي و  فساد انگيزي  اقدامي نمي كرده اند .

موقعيت مكاني ربع رشيدي

حمدالله مستوفي ، ازمورّخان هم عصر رشيد الدين در كتاب « نزهه القلوب » مي نويسد :   « دربالاي شهر (تبريز) وزير سعيد خواجه رشيد الدين ، طالب  ثراه ، به موضع وليان كوه داخل با روي  غازاني ، شهرچة ديگري ساخته و ربع رشيدي نام كرده و در و عمارت فراوان عالي برآورده … »[103]چنان كه حمد الله مستوفي بيان داشته ، خرابه هاي ربع رشيدي اكنون دردامنه وليانكوه درتپه هاي عين علي به چشم مي  خورد كه اكنون به نام محله ششكلان ( ششگيلان ) و با غميشه در طرف چپ دامنه كوه سرخاب ( شمال شرقي تبريز ) قرار دارد. هيچ يك ازقسمتهاي  ربع رشيدي در زمان حال قابل تشخيص نيست و آنچه از همه بيشتر آشكار است كه بر روي بزرگترين تپه هاي آن ناحيه قرار دارد . بقيه قسمتهاي ربع رشيدي امروز تبديل به اماكن مسكوني و ساير تأسيسات شهري شده است .[104]بعد از قتل رشيد الدين فضل الله (718 هـ) ربع رشيدي به غارت رفت و تماتم  تأسيسات آن به آتش كشيده شد و كليّه ابزار و وسايل آن به دست تودة عوام ، كه تحت تأثير تبليغات مخالفان  رشيد الدين  قرارداشتند ، افتاد  و به تاراج رفت . ولي بعد از روي كار آمدن خواجه غياث  الدين محمد ، فرزند رشيد (729  هـ) كه به وزارت ابوسعيد بهادر برگزيده شد ، مجدداً ربع رشيدي رونقي يافت و خرابيها سامان گرفت و حتي به قول حمدالله مستوفي و ديگران ، تأسيسات و بنا هاي جديدي هم به آن اضافه شد  . بعد  از قتل غياث الدين محمد مجدداً ربع رشيدي به نابودي گراييد و ديگر نتوانست رونق و عظمت اوليه را بازيابد ، هر چند كوششهايي  جهت بازسازي  آن انجام گرفت ولي هيچ  كدام به نتيجه نرسيد . از جمله درسال 751 هجري يكي از بازماندگان خانان مغول به نام ملك اشرف ، كه خود را  انوشروان عادل مي ناميد ( ملك اشرف نوة امير چوپان نايب و سرپرست مي دهد كه برگرد آن خندقي احداث كنند .  بعد از حكومت حدود چهارده سالة ملك اشرف ( 744 ـ 758 هـ) در آذربايجان در حدود سال 758 يا 759 هـ سلطان اويس جلاير درربع رشيدي ساكن مي  شود  ، بايد متذكر شد كه ربع رشيدي در اين دوران فقط به صورت يك دژ مستحكم و محل اقامت ايل خانان بود ،  نه آن مجتمع بزرگ علمي  و آموزشي . بعد از فوت سلطان اويس جلاير (776 هـ) كه درهمين مكان ربع رشيدي به وقوع پيوست و در همان جا دفن شد تأسيسات ربع رشيدي بيش از پيش رو به ويراني رفت . بعدها شاه عباس صفوي تصميم مي گيرد ربع رشيدي را بازسازي كند لذا قسمتهايي از آن را ترميم كرده و حتي تأسيسات ديگري به آن مي افزايد ولي آن نيز به سرانجام خوشي نمي انجامد و بعد از مرگ شاه عباس ، بناي آن نيمه تمام رها مي  شود . [105]

از مشهورترين بلاهايي كه بر سر تأسيسات ربع رشيدي آمده ، تخريب  انهدام آن به وسيله ميران شاه پسر تيمور گورگاني است (798 ـ 802 هـ) كه مدتي از طرف پدر بر نواحي غربي متصرفات تيمور حكومت مي كرده است . شرح اين واقعه را يك مستشرق اسپانيايي به نام « كلاويخو » چنين شرح مي دهد . او مي گويدوقتي ميرانشاه به حكومت تبريز منصوب شد ، به طور ديوانه وارد  دستور به كوبيدن و ويران كردن آثار وابنية زيباي تبريز و سلطانيه را داد. كلاويخو از قول راوي مي نويسد : « ميرانشاه با خود مي گفت براستي من از پسر بزرگترين مرد جهان هستم . اينك دراين شهرهاي مشهور چه  كاري از من ساخته است كه پس از مرگم نامم به جاي ماند . بنابر اين شروع كردبه ساختمان كردن . اما به زوي دريافت كه هر چه ساخته است ، از آنچه درگذشته ساخته اند بهتر نيست .چون دراين باره اندكي انديشيد ، شنيده شد كه گفت به هر صورت بايدكاري كنم كه مرا آيندگان همواره به خاطر آورند . فوراً دستور داد كه همه بناهايي كه از آن سخن را نديم ، ويران كنند تا آيندگان بگويند كه اگر چه ميرانشاه نتوانست چيزي  بسازد اما ويران كردن زيباترين ساختمانهاي جهان كامياب شد ... »[106]

از جمله بناهايي كه ويران گرديده تأسيسات عظيم ربع رشيدي بود كه آن هم با خاك يكسان مي شود ميرانشاه سپس دستور داد كه استخوانهاي رشيد الدين را از ربع رشيدي خارج كرده  در گورستان يهوديان دفن كنند ... اين هم سرنوشت و سزاي يكي ديگر از افراد دلسوز اين مرز و بوم  ... هر چند كه  نبايد كردار جنون آميز يك فرد را به حساب همه گذاشت . بهترين سند معرفي موقعيت ربع رشيدي ، نوشته هاي شخص رشيد الدين است كه به طور دقيق آن را در وقفنامه معرفي كرده است كه به علاوه در  كتاب مكاتبات رشيدي ، در چندين نامه راجع به آن بحث واشاره شد كه مهمتر از همه مكتوب 51 است كه رشيد خطاب به يكي از فرزندان خويش نوشته است .رشيد در  اين نامه ابتدا از موقعيت سياسي و اجتماعي خويش دردربار مغولان صحبت مي كند و از همه نعمات مادي و معنوي كه به توفيق خداوند نصيب او شده ، اظهار سپاس  به درگاه خداوند متعال كرده و سپس مي نويسد كه براي احداث و راه اندازي ربع رشيدي  ،  حداكثر استفاده را از وجود دانشمندان و فضلاي زمان نموده و آنها را به وسيله پيكهاي متعدد ، از اقصي نقاط به تبريز فرا خوانده ، وبه احترام و اكرام آنها پراداخته است در اين زمينه مي نويسد : « ... به استعجال تمام رسايل و قصاد[107]، ... پيش علماي زمان و فضلاي دوران ... فرستاديم كه عنان عزيمت بصوب ما معطوف فرمايند ... اكنون علماء و افاضل و اماجد و اماثل ، فوج فوج مي رسند و به مراعات و مدارات خاطر شريف ايشان بر قدر مجهود ، سعي مي رود ... و ربع رشيدي  كه در زمان مفارقت ... آن فرزند طرح انداخته و تهيه اسباب عمارت آن ساخته بوديم ، اكنون بميامن علماء ويمن همت فضلاء با تمام پيوست ... »[108]

درباره وسعت و عمت ربع رشيدي در قسمت ديگري از اين نامه مي افزايد : « … دراو ( ربع رشيدي ) بيست و چهار كاروانسراي رفيع كه چون قصر خورنق منبع است و هزار و پانصد دكان … و سي هزار خانه دلكش درو بنا كرديم و حمامات خوش هوا و حوانيت [109] ، و طواحين [110]و كارخانه هاي شعر بافي[111] و كاغذ سازي و رنگ رزخانه و دارالضرب و غيره احداث و انشاء رفته و از هر شهري و ثغري جماعتي آورديم و درربع مذكور ساكن گردانيديم ... »[112]

همين نوشته رشيد الدين ، وسعت و عظمت ربع رشيدي را نشان مي دهد و بعد خواهيم گفت كه چه كساني در اين « سي هزار خانه » ساكن بوده اند و 24 كاروانسرا و آن كارخانجات گوناگون به چه منظور احداث شده و نيز مليّتهاي گوناگون به چه  منظوري جذب ربع رشيدي و شهر تبريز شده بودند .

معرفي ربع رشيدي

مجتمع بزرگ  علمي و آموزشي و در حقيقت شهرك ربع رشيدي ، بخوبي و تمام و كامل در وقفنامة آن معرفي شده است . اين مجتمع به طور كلي شامل تاسيسات مجهز آموزشي بوده كه كليه قسمتهاي ديگر گردمحور آن به وجود آمده بودند ، به علاوه در وقفنامه به دو قسمت بزرگ ديگر غير از ربع رشيدي به نامهاي « ربض رشيدي » و « شهرستان رشيدي » بر مي خوريم كه در حقيقت محله هاي معروف و بزرگ « رشيديه » يا به قول خودش ، « رشيد آباد  » و يا همان ربع رشيدي بوده اند .

ساكنان اين مجتمع تقريبا « همگي از كاركنان ربع رشيدي بوده اند كه هر كدام با شرايط و امكانات خاص و از پيش تعيين شده اي ، به كار و زندگي  در آن مشغول بوده و از متولي حقوق دريافت مي داشته اند . براي بعضي از كاركنان در داخل ربع رشيدي اطاق مخصوص كار وجود داشت  كه بايد به طور مجرد در آن به كار و زندگي بپردازند ( شبيه دانشگاههاي امروز كه براي استادان اطاق كار مخصوص وجود دارد ) به علاوه براي هر يك از آنها مسكني بسته به نوع شغل ـ در محله اي خاص جهت خانواده اش تعيين شده بود كه بعضي از اين مساكن را خود  رشيد الدين از محصول موقوفات  ساخته و مجاناً دراختيار آنها گذاشته بود ، و به بعضي فقط زمين مجاني داده بودند كه براي خود خانه بسازند و بعضي هم به صورت اجاره نشيني در محلات گوناگون زندگي مي كردند . در  وقفنامه فصلي بسيار  مفصّل اختصاص به همين مساكن و چگونگي كاربرد و شرايط ساكنان دارد ( فصل چهاردهم از قسم دوم ، باب سوم وقفنامه از صفحه  219 تا 252 )  در  قسمتي از اين فصل مي نويسد :

« ... شرط آن كه هيچ كدام را عورات و عيال در ربع رشيدي نباشد و مجرد در آنجا ساكن باشند  و از جمله آنان كه متاهل باشند ، اهل و عيان ايشان البته در شهرستان رشيدي مقيم و ساكن باشند و جهت خود خانها ( خانه ها ) سازنديا باجرت گيرند و بعضي عمله كه ضرورت نيست مجاور و ساكن داخل ربع رشيدي باشند ، مساكن ايشان نيز معين كرده ام چنان كه مفصل بيايد »1

تاسيسات ربع رشيدي چنان دقيق در وقفنامه بيان شده كه امروزه مي توان از روي همان  توضيحات نقشه آن را پياده كرد . محل احداث گنبد بزرگ ، محل سكونت سه مقام ارشد ربع رشيدي ، محل مساجد و مدارس و محل كتابخانه هاي دوگانه ، دارالشفاء ، خانقاه ، محل سكونت مدرسان و معيدان ( استادياران ) و طلاب ( دانشجويان ) وغيره را دقيقا تعيين كرده است به طور خلاصه اين مجتمع را كه خود در آثارش به نامهاي « رشيد آباد » و « رشيديه » و اكثرا « ربع رشيدي » ناميده ، مي توان به سه قسمت اساسي به شرح زير تقسيم كرد :

1 ـ ربع رشيدي

چنان كه اشاره شد اساسي تريب و اصلي ترين قسمت بوده كه ديگر تاسيسات گردمحورآن و بخاطر آن احداث شده بود .  اين قسمت در اوايل بنا به نوشته خود رشيد الدين شامل تاسيسات مختصري بوده و بعدها قسمتهاي مفصلتري ساخته و به آن اضافه كرده است .  چنان كه مي نويسد :

« ... اين ربع رشيدي عبارت ازدو موضوع است ، يكي بيشتر  بنياد رفته بود و با روي آن كشيده شده و آن را درگاهي ساخته كه منارها متصل آن درگاهست و يكي ديگر پستر ( يعني بعداً ) بارو كشيده و اضافه آن بارو اولين كرده و متصل آن گردانيده و دروازه ديگر بيرون آن ساخته و همه به هم يكي كرده و آن مجموع را « ربع رشيدي » نام نهاده ايم و بقاع خير و توابع آن در داخل آن ساخته و بعد از گنبد كه آن به موجب معهود زير تعيين دارد جهت مدفن واقف و بعد از ما جهت اولاداني كه ايشان متولي باشند درهر عصري ... »[113]

بعد از اين توضيح ،  ربع رشيدي را ـ جز گنبدكه محل مدفن خويش قرار داده ـ به چهار قسمت تقسيم كرده و كاربرد هر يك از قسمتها را دقيقا تعيين نموده است به شرح زير:

الف ـ روضه :  درمورداين قسمت و چگونگي استفاده از آن چنين مي نويسد :

« روضه كه حوض آب درميان آن است و آن مشتمل است بر دو مسجد ، يكي مسجد صيفي  كه آن صفه صلاتست ، نماز جمعه و عيدين ( عيد فطر وقربان )  همان جا گزارند…  و اگر كثرت مردم شد ، درصحن روضه بر تمامت صفها (  صفحه هاي ) آن نيز مردم بايستند و اقتدا كنند و در تابستان درسهاي علوم كه شرح آن خواهد آمدن ، هم در آنجا گويند . و يكي ديگر مسجدي شتوي ، و آن  گنبدي است كه متصل صفه صدر است و زمستان نماز آنجا گزارندو درسها علوم و تفسير و حديث و غير هما هم در آنجا گويند .»[114]

دفتر كار متولي ، مشرف و ناظر ( سه مقام ارشديا هيأت مديره ربع رشيدي ) در  قسمتهاي مختلف ربع رشيدي ـ نه دركنارهم ـ به ترتيبي تعيين شده كه اين سه شخصيت بتوانند بر قسمتهاي گوناگون آن كنترل و نظارت مستقيم داشته باشند .  به طوري كه مي نويسد :

« سراي متولي كه مشرف به روضه است (  و از بهترين حجره هاي آن )  … سراي مشرف و آن متصل به دارالشفاء … و سراي ناظر كه او مانند نايب متولي است ، و آن بر سر درگاه روضه است .»[115]

كه اين امر از ديدگاه مديريّت حائز اهميت خاصي است . لازم به تذكر است كه رشيد الدين در انتخاب مسكن ساير كاركنان نيز دقيقاً و گاهي در حد وسواس  ، اين مسائل را رعايت كرده مثلا در انتخاب مسكن و يا اطاق كاراستادان و استادياران ( مدرسان و معيدان ) نسبت به طلبه ، ويا محل اقامت دربانان و يا مسئوولان كتابخانه ها و دارالشفا و غيره نسبت به محل كارشان . از همه مهمتر اين مساله حتي درانتخاب  محل سكونت خانواده اين كاركنان نيز رعايت شده مثلا محلة صالحيه جهت افرادي  خاص كه تعيين شده بود .

قسمتهاي ديگر روضه شامل حجره ها و يا اطاقهائي ويژه سكونت مدرسان معيدان ، طلاب علوم و تاسيسات رفاهي مانند حمام ، حوضخانه ( سرويس )  ، سقايه ( سقّاخانه ) و غيره و نيز محل كتابخانه در زير همان گنبد بزرگ و در كنار آرامگاه خودش تعيين شده و ديگر مكانهاي  جنبي ديگري مثل انبارهاي گوناگون جهت مواد غذايي ، سرابستان[116]، خزانه نقود ، سراي شاهنشاهي ( جهت پذيرايي از مهمانان مخصوص متولي ) خلوتخانه يا اطاق مخصوص مذاكره راجع به مسائل محرمانه و چندين موضوع ديگر كه نياز به شرح آنها نيست .

ب ـ خانقاه : « با توابع  و مرافق هم ... »[117] شامل مواضع سكونت شيخ و صوفيها با تمام امكانات رفاهي از قبيل مطبخ ( آشپزخانه ) ، محل صرف غذا ، محل سماع وغيره .

ج ـ دارالضيافه ( مهمانسرا ) : كه بعد از روضه از مهمترين قسمتهاي ربع رشيدي است و براي پذيرايي كاركنان ربع رشيدي و مسافران و مهمانان ، احداث شده بود كه خود مي نويسد « دارالضيافه … جهت مجاوران ( كاركنان ) و مسافران و حوائج خانه ،از تحتاني و فوقاني ، جانب ايمن راست ايمن جهت مجاوران و جانب چاپ ايسر جهت مسافران »[118]از گفته فوق چنين بر مي آيدكه اين قسمت شامل دو ساختمان بزرگ دو طبقه بوده كه ساختمان طرف  راست به صورت « پانسيون » براي ساكنان ربع رشيدي مثل مدرسان و معلمان ،  كارمندان و خدمتگزاران و بخصوص طالب علوم مختلف اختصاص داشته است ، اينان لااقل روزي يك بار هنگام صبحانه ( چاشتگاه ) دراين قسمت دارالضيافه ، تغذيه مي شده اند و در اوقات ديگر شبانه روز (  نهار و شام ) ، از حقوق مكفي كه هم به صورت غير نقدي و هم نقدي به آنها پرداخت مي شد ، مايحتاج خويش را تامين مي كردند .[119]

از ديدگاه مديريت ، اين عمل رشيد الدين نه تنها  ظاهرا يك كمك مالي و مادي به كارمندان ، و ساكنان ربع رشيدي بود . بلكه باعث مي شد كه آنان صبحها زودتر سركار خويش حاضر شوند ، زيرا شروع و پايان اين وعده غذا (چاشتگاه ) وقت و زمان معيني  داشت كه اگر اين زمان به اتمام مي رسيد ، به كسي غذا داده نمي شد .به مسافران دو وعده غذا درساختمان سمت چپ دارالضيافه داده مي شد يكي همان چاشتگاه و ديگري شام يا به قول  رشيد « شب هنگام » مسافران به سه دسته تقسيم مي شدند ، يكي مهمانان و مسافران عالي مقام كه محل پذيرايي آنها چنان كه اشاره شد در سراي شاهنشاهي بود و متولي رسما از آنها پذيرايي مي كرد ، ديگر مسافران معمولي كه رشيد گفته است بايد متميز باشند و حداكثر سه روز در دارالضيافه از آنها پذيرايي شود و به هنگام رفتن اگر مي خواستند مي توانستندبه اندازه يك وعده غذا نيز از دارالضيافه ربع رشيدي همراه خود ببرند. و سوم مسافراني كه به قول رشيد « متميز » نبودند يعني فقرا و مساكين كه محل پذيرايي از اين گونه مسافران را دردارالمساكين كه محلي مخصوص بوده ، تعيين كرده است و اكيداً گفته است كه اين دو نوع مسافران را پهلوي هم جاي ندهند . و اگر مسافري پاي افزار نداشت ، متولي به رايگان يك جفت  پاي افزار به او مي داد . و نيز دراويش و صوفياني كه به سير و سياحت به تبريز مي آمدند ، محل پذيرايي آنها ، براي همان مدت سه روز ، درخانقاه    بود .[120]

دردارالضيافه كه ساختماني بسيار وسيع و مجهز به تمام امكانات بود ، غير از اين موارد كه گفته شد هر سال در شبهاي جمعه ، تمام شبهاي ماه رمضان ( افطار ) عيدين ( عيد فطر وعيد قربان ) ميلاد پيامبر ص ، شب رستگاري شب برات ( تولدامام دوازدهم ) شب استفتاح ، ( شب آدينه ) شب رغايب ، ايام السعي [121]، روز  وفات واقف
( رشيد الدين ) ، دو سماع هر ماهي و روز عاشورا از عموم مردم تبريز و ساكنان شهرستان رشيدي پذيرايي مي شد كه مخارج كليه روزها و شبهاي نامبرده دقيقا در وقفنامه تعيين شده و حتي وجه كالاهاي كم اهميتي مثل نمك ، فلفل ، زعفران و بيش از چندين ده قلم از اين گونه اجناس و مواد خوراكي كه دقت نظر رشيد الدين را مي رساند .

در فصل پانزدهم ( از باب سوم ) كه در مورددارالضيافه است ، مي گويد كه متولّي هر سال براي  چهارصد مسكين از  مساكين تبريز ، غير از مساكين و مسافراني كه بدان اشاره شد ، پاي افزار تهيه و مجانا به آنها  داده شود. [122]

د ـ دارالشفاء ( بيمارستان و دانشكده پزشكي ) : كه در موردآن در  قسمتهاي ديگر  مفصلا بحث خواهيم كرد .

هـ  ـ دارالمساكين : كه البته در داخل ربع رشيدي نبوده بلكه متصل به آن و در  شهرستان رشيدي بوده است و روزي به صد نفر ازفقرا  و مساكين تبريز يك وعده غذاي رايگان مي دادند. وفقراي  مسافر را نيز در آنجا پذيرايي مي كردند كه شرايط تغذيه و كليه امكانات آن را مفصلا  شرح داده است .[123]

2 ـ شهرستان رشيدي

مجتمع بسيار بزرگ ساختماني و متشكل از  محله هاي گوناگون خيابانها و كوچه ها و مكانهاي رفاهي  و اقتصادي مثل حمامها و كاروانسراها ( 24 باب ) و كارخانه هاي كاغذ سازي ، پارچه بافي ، دارالضرب ، بازار و غيره بوده است ، كه در حقيقت قسمتي از تاسيسات « رشيديه » يا « رشيد آباد » و يا همان ربع رشيدي محسوب  مي شد . نكته جالب توجه اين كه ، اين قسمت نيز مانند ساير قسمتهاي آن ،  از روي نقشه پيش بيني شده تاسيس يافته مثلا هر محله اي اختصاص به يك طبقه و يا اختصاص به يك رده شغلي داشته است ،  مثلا يكي از معروفترين محلات شهرستان رشيدي ، محله صالحيه بوده است . رشيد الدين در اين زمينه و درباره موقعيت مكاني و وجه تسميه و شرايط سكونت در آن مي نويسد :

« و اين محله صالحيه محلتي است از محلات شهرستان رشيدي كه به ربع رشيدي نزديك است ويك در كوچه آن ممر بزرگ ربع رشيدي است … و در ديگر … كه به راه دروازه سرخاب مي روند … و جهت آن نام صالحيه نهاده شد كه جماعت اهل صلاح كه مجاوران و ملازمان ربع  رشيدي باشند ، خانهاي (ي) در آنجا باشد و فاسقان در آنجا راه و مدخل و مقام نباشد … جماعتي  كه ايشان را مسكن در محله صالحيه نباشد ، شرط آن كه البته درشهرستان رشيدي و ديگر محلات ، جهت خود خانه بسازند و آنجا  مقيم باشند .»[124]

با توجه با نكات مذكور و همچنين توضيحات مفصلي كه رشيد الدين در مورد ساير محلات ، مثل محلة علما ( يا كوچه علما در مكاتبات رشيدي ) و محلة طلبه و غيره داده است ، يكي ديگر از شيوه هاي مديريت و رهبري رشيد الدين آشكار مي شود ، و آن اين كه :

اولا ـ جهت حفظ مقام و موقعيت شغلي و بخصوص حفظ روحيه و احساس كاركنان و كنترل آنها از اين جنبه ها در خارج از محيط كار و اين كه آنان در مصاحبتها ، رفت و آمدهاي خانوادگي ، امكانات  وتنگناهاي  محله اي و برخوردهاي گوناگون اجتماعي ، از  يك بينش همگاني و يك گونه احساسات مشابه ونيازهاي يكسان برخوردار باشند، همان گونه كه در محيط كار بر خوردارند ، دست به احداث چنين محلات و يا در حقيقت ، چنين مجتمعهاي ساختماني زده  است .

ثانياً ـ خود رشيد در مكاتبات رشيدي مي گويد كه بايد كاركنان و كارمندان از نظر رفاهي كاملاً بي نياز باشند و از يك زندگي مادي معمولي برخوردار شوند تا « ... از سر رفاهيّت به افادت و استفادت مشغول گردند » و گرنه اگر افرادشاغل در سازمان ، گرفتار مسائل مادي و رفاهي و به خصوص مشكلات خانوادگي باشند ، نخواهند توانست در محيط كار به خوبي عمل كنند كه اين مسأله امروز مورد توجه كليه مديران و گردانندگان سازمانهاي دولتي و غير دولتي است و به همين علت است كه هر سازماني براي كاركنان خويش مجتمعهاي ساختماني بخصوص به وجود  مي آورد كه هدف نه تنها تأمين رفاه كاركنان مي باشد ، بلكه از نظر رواني و اجتماعي و اين كه آنان حتي در  خارج از سازمان از يك امكانات و تنگناهايي مشابه رواني ، اقتصادي ، اجتماعي و حتي خانوادگي هم برخوردار باشند .

قابل توجه تر اين كه رشيد الدين ، توجه خود را از نظر امكانات رفاهي ، بيشتر متوجه استادان علوم كرد ه است ، محل زندگي و ميزان حقوق  طبيبان واستادان و استادياران ، بعد از حقوق سه مقام ارشد ربع رشيدي ( متولي ، مشرف و ناظر ) قرار داده است . زيرا اينان كه به امور فكري ونظري مشغول مي باشند بايد از امكانات رفاهي برخوردار باشند كه اين نكته بسيار با اهميت است و هوشياري و آگاهي اين وزير سياستمدار و طبيب دانشمند  را در مسائل مديريت و رهبري مي رساند .

3 ـ ربض رشيدي

اين محله در حقيقت محله اعيان نشين و محل احداث كاخهاي مخصوص ربع رشيدي يا رشيديه بوده است كه در آن خانواده رشيد الدين با غلامان خاص و نيز مسئوولان امنيّتي يا به قول رشيد الدين « سپهسالاران و سرهنگان » ساكن بوده اند ونيز مهندسان ومعماران مخصوصي كه در ساختمان تأسيسات ربع رشيدي نظارت داشته اند ، در اين محل سكونت داشتند . بهترين محل اين قسمت اختصاص به سه مقام ارشد ربع رشيدي يعني متولي ، مشرف و ناظر بوده است و در ديگر محله ها بقيه خانواده و بستگان رشيد الدين زندگي مي كردند .

علاوه بر اين سه قسمت ( ربع رشيدي ، شهرستان رشيدي و ربض رشيدي ) چندين دهكده و يا باغ بسيار بزرگ متصل به اين قسمتها و يا در مجاور آنها ، متعلق به اين مجتمع بوده است كه در هر كدام از آنها ، گروهي خاص از غلامان كه هر گروه از يك مليت معين بوده اند ، سكونت داشته وكار مي كرده اند .[125]

آموزش و پروش در ربع رشيدي

تمام  امكانات  عظيم ربع رشيدي با آن اوقاف و بودجة كلان ، به حول محور آموزش علوم گوناگون مي چرخيد . به عبارت ديگر هدف غايي رشيد الدين فضل الله از هحداث اين مجتمع ، دانش دوستي و علاقه شديد او به علم و علما بود و اينكه « به حديث علما و مشايخ و اصحاب قلوب و ارباب عرفان تقربي جويد و ملازمتي نمايد و باوقات فرصت ، از خدمت آن بزرگان استفادتي كند .»[126]

اهميت اين اقدام رشيدالدين از دو ديدگاه قابل توجه است . اول ، موقعيت اين مجتمع در آن مقطع خاص تاريخي ، بعد از حمله مغولان كه چون آفتي تمام امور فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي ، اعتقتدي و سياسي ما را از بين برده بود . يعني در دوره حكومت جانشينان آنان در ايران به قول يكي از محققان :

« ادبيات و علوم و حكمت رخت بر برست ، اخلاق فاسد شد ، اوهام و خرافات همه جا را فرا گرفت ، سبك نوشتن تصنعي و تكلف آميز گشت ، آزادي فكر از ميان رفت ، اميد واري و شادي تبديل به نااميدي و اندوه شد و »[127]

در چنين مقطع زماني رشيد الدين ، اين دانشمند بزرگ و سياستمدار ماهر اقدام به ايجاد ارزشمندي ميكند تا بتواند فرهنگ عني ايراني كه قبل از دورة مغول به اوج رسيده و دانشمنداني چون ابن سينا ، رازي ، فارابي ، ابوريحان بيروني و غزالي و را در دامن خود پرورش داده بود ، دوباره احياء كند و اخلاقيات و معنويت را كه رو به نابودي بود دوباره احيا نماييد ولي متاسفانه اين اقدام ارزشمند كه حاصل ايمان و عقل اين دانشمند بزرگ بود چندان دوامي نياورد و پس از قتل ناجوانمردانة او، رو به نابودي گذاشت و حتي تلاشهاي دوبارة فرزندش غياث الدين محمد نيز براي مدت زيادي پايدار نماند و با توجه به ورود دومين بلا و آفت فرهنگ و تمدن ايراني در قرن هشتم يعني تجاوز تيمور گوركان به ايران ، باقيماندة اين تاسيسات و اماكن مشابه در ديگر مكانها ( از جمله سلطانيه ) دوباره به آتش كشيد و مجددا همان اوضاع خراب اجتماعي و فرهنگي زمان مغول در ايران تكرار شد و خراب كردن و نابود كردن جزء افتخارات به شمار مي آمد .[128]

اهميت ديگر عمل رشيد الدين ، روش آموزش و سيستم اداري ربع رشيدي است كه تا آن تاريخ نظير نداشته و حتي بهتر از شيوه نظاميه ها كه در قرن پنجم هجري قمري به وسيله خواجه نظام الملك ايجاد شده بودند ، بوده است .

عده اي از محققان ، تشكيلات اداري و آموزشي ربع رشيدي را با آخرين نمونه هاي امروزي قابل تطبيق دانسته اند و معتقند قبل از آنكه مفاهيم و كلمات خارجي از قبيل F  ULL-time يا Paper يا Academic Exchange يا Department  و يا Sandwich Coueses   [129] و كنفرانس و سمينار و غيره در فرهنگ دانشگاهي ما وارد شود در مدارس ربع رشيدي موارد مشابهي را عينا به خاطر پيشرفت امور علومي و آموزشي رعايت مي كردند و ضمن اختصاص اعتبارات و وسايل كلان براي پيشبرد دانش و پژوهش در عين حال توجه را هم به آنچه كه ما امروز « اقتصاد دانشگاه »         مي ناميم مبذول مي داشتند .[130]

بسياري از روشهاي آموزشي امروز عينا در ربع رشيدي اجرا مي شده مثلا اشاره به كشيك پزشكان در دارالشفا ، تعليم ده نفر دانشجوي طب ، دارو ساز ، چشم پزشك ، جراح ، شكسته بند به وسيله هر يك از استادان و پزشكان شاغل در دارالشفا ، دوره پنج ساله طب براي دانشجويان ، اجازت طبابت به دانشجو بعد از تشخيص استعداد براي طبابت ، كار تمام وقت پزشك كه حق كار كردن در خارج از ربع رشيدي را نداشته ، تعليمات حرفه اي و ابتدايي ، آموزش انواع علوم رياضي ، فقهي و انساني و غيره در سطح عالي و يا شيوه شبانه روزي ( پانسيون ) براي استادان ، معيدان ، و دانشجويان و احداث خوابگاه هاي گوناگون در داخل ربع يا در داخل شهرستان رشيدي كه بعد ها تعداد دانشجويان به حد زياد ميشود كه ديگر در داخل ربع و شهرستان رشيدي جايي نبوده ، ناچار اماكني را در داخل شهر تبريز به اين امر اختصاص ميدهند ، يا اتاق كار براي هر يك از  استادان و مريدان در داخل مدارس ربع ، و يا جلب دانشمندان و دانش طلبان از اقصي نقاط جهان مثلاً از هند ، چين ، مصر ، شام و تامين و تهيه كليه امكانات رفاهي آنها تا از « سر رفاهيت خاطر به افاده و استفادت مشغول گردند . » [131]

همه اين ويژگي ها ربع رشيدي را واقعاً به صورت يك مجتمع بين المللي در آورده بود . و يا مسابقه كتاب نويسي و تعيين جايزه براي آن و يا توجه به فرهنگ ها و زبان هاي گوناگون مانند زبان هندي ، چيني ، مغولي ، عبري در كنار فارسي و عربي كه زبان رسمي و علمي شمرده ميشد و يا نوشتن آثار خويش به دو زبان زنده و علمي آن عصر يعني عربي و فارسي و ارسال آنها به مدارس و كتابخانه هاي معروف جهان آن روز ، بالاخره احداث كتابخانه عظيم شصت هزار جلدي در علوم مختلف و سرانجام پيش بيني امكانات وسيع مالي به صورت موقوفات عظيم براي اداره اين واحد علمي كه شبيه بعضي دانشگاه هاي آمريكايي كه با همين شيوه موقوفات اداره ميشوند .[132]

با توجه به مطالب گفته شده از ماخذ غير قابل انكار و آثار شخصي رشيد الدين فضل الله بخصوص مكاتيب رشيدي و وقف نامه ربع رشيدي ، ميتوان گفت كه مجتمع علمي و فرهنگي ربع رشيدي با نمونه هاي پيشرفته امروز قابل مقايسه   است .

حال بعد از اين مقدمه به معرفي تاسيسات آموزشي ربع رشيدي مي پردازيم .

تأسيسات آموزشي

آموزش در ربع رشيدي را به چند مقطع ميتوان تقسيم بندي كرد :

1.                      بيت التعليم  .

2.                      آمورش حرفه اي .

3.                      مدارس عالي  .

4.                      دارالشفاء .

5.                      خانقاه .

1-                      بيت التعليم

در آن به كودكان خردسال مخصوصاً كودكان كاركنان ربع رشيدي و عده اي كودكان يتيم و بي سرپرست تبريز ، آموزش خواندن و نوشتن داده ميشد . كه در واقع همان مدارس ابتدايي امروز بود . محل بيت التعليم در وقف نامه دقيقاً تعيين شده كه واحد كوچكي نسبت به ديگر مدارس در همان روضه بوده و رشيد الدين مينويسد : « و اين خانه اي است در روضه كه بزرگترين خانه ها (ي) روضه است . » هر معلم هميشه ده كودك را تعليم ميداده و اين خود از نظر آموزشي قابل اهميت است و همه دانش آموزان يا متعلمان در ربع رشيدي شبانه روزي بوده اند . اين كودكان يك سرپرست شبانه روزي نيز داشته اند كه تنها همين سرپرست يا اتابك ، همراه زن و فرزند خود در كنار بيت التعليم در داخل ربع رشيدي خانه داشته است[133] . حقوق و شهرية كاركنان بيت التعليم و دانش آموزان را دقيقاً به شرح زير تعيين كرده است :

معلم سالي 120 دينار ( ماهي 10 دينار ) نقد رايج تبريز [134] و هر روز چهار من نان گندم ( سالي 1440 من ) اتابك يا سرپرست نيز كه اشاره شد ، شبانه روزي بوده و تا زماني كه بعد از يادگرفتن خواندن و نوشتن ( بخصوص تعليم قرآن ) و آموزش حرفه اي بتوانند خود را راه ببرند ، در ربع زندگي ميكرده اند و براي اينان نيز حقوقي در نظر گرفته بود معادل سالي 12 دينار و روزي يك من نان گندم .[135]

2- آموزش حرفه اي

مخصوص فرزندان كاركنان ربع رشيدي به ويژه فرزندان آن 220 نفر غلام ربع رشيدي بوده است . رشيد به متولي توصيه ميكند كه امكاناتي فراهم كند تا اين كودكان بر حسب نوع و ميزان استعدادشان ، مشاغلي را در ربع رشيدي و در ديگر تأسيسات متعلق بدان مثل مزارع ، كارخانه ها وغيره ، شغل يا حرفه اي را  بياموزند . در وقف نامه مشاغلي را كه پيشنهاد كرده تا اين كودكان به آن بپردازند عبارتند از : « خطاطي ، قوالي ، نقاشي ، زرگري ، باغباني ، كهريزكني ، دهقنت (كشاورزي) ، معماري » و ساير حرُف « بر وجهي كه متولي مصلحت ببيند تا آن صنعت بياموزند و بدان كسبي كنند و تا ممكن باشد صنعت پدر خود آموزند .»[136]

آموزش حرفه اي محل و ساختمان معين ، مثل ديگر مراكز آموزشي ، در ربع رشيدي نداشته و به صورت عملي در نزد استادكاران واستادان هر فن در ربع ، آموخته ميشده است و آنچه مهم است توجه رشيدالدين به اين مسائل و تأكيد بر آن است كه آن را جزء وظابف متولي و يكي از اصول وقفنامه قرار داده و در مكاتيب ( مكتوب 51 ) نيز به آن اشاره كرده است .

3- مدارس عالي

قبل از بررسي به مدارس ربع رشيدي به طور خلاصه اشاره اي به تاريخچه مدارس در اسلام و ايران بعد از اسلام مينمائيم .

تا اواخر قرن سوم هجري ، مدرسه يعني محلي مستقل براي آموختن علوم در سطوح متوسط و عالي وجود نداشته است و چنين تحصيلاتي در اجتماعات درسي در مساجد يا خانه استادان تشكيل مي گشت برگزار ميشد . نخستين مدرسه را ناصر كبير ( فوت 304 هجري ) در طبرستان در شهد آمل در آرامگاه خويش ايجاد نمود و سپس داعي ضغير ( مقتول در سال 314 هجري ) در همان شهر بنياد كرد و در اواخر چهارم هجري مدارسي در نيشابور و سبزوار ايجاد شد و بنا به رواياتي مدرسة گنديشاپور كه در زمان ساسانيان بنا شده بود تا اواخر قرن سوم هجري باقي بوده است و سرانجام مدرسه به صورت منظم و با برنامه مشخص وموقوفات معين توسط خواجه نظام الملك ايجاد گريديد كه مهمترين آنها نظامية بغداد استكه در سال 459هجري رسماً افتتاح شد . سپس نظاميه ها در بصره ، نيشابور ، اصفهان ، بلخ ، هرات و طيرستان نيز گسترش يافت [137] و تا قبل از حملة مغول مدارس بسياري در سرتاسر دنياي اسلام و ايران احداث گرديد . ولي با حملة مغول نه تنها بر تعداد مدارس از نظر كمي زياد نشد ، بلكه تعداد زيادي از مدارس موجود در شهر هاي ايران توسط مغولان نابود گرديد و همان مدارس معدودي هم كه در گوشه و كنار ايران باقي مانده بود از نظر محتواي آموزش و كيفيت به شدت افت كرد و ميرفت كه ريشه اين اماكن علم و ايمان از بين برود ولي اقدامات بعضي مردان علم و سياست در اين زمان چون خواجه نصيرالدين طوسي، خانواده جويني و خواجه رشيدالدين فضل الله همداني و بعضي از مردمان خير و با ايمان ، تاحدودي از سقوط كامل مدارس چه از نظر كمي و چه از نظر كيفي ، جلوگيري كرد .

در چنين مقطع تاريخي كه دوره ركود علم و فرهنگ و ايمان است ، با ايجاد ربع رشيدي اميد تازه اي براي مسلمانان دانش دوست و علاقه مند به علم و آموزش گرديد .

خواجه رشيدالدين در ربع رشيدي يك مدرسه در دو رشته از علوم بنا كرد و محل آن را در همان دو مسجد روضه كه روبروي هم واقع بوده اند يعني مساجد صيفي و شتوي (تابستاني و  زمستاني) تعيين كرد . در اين دو مسجد ، اول دو مدرس و يك معيد (استاديار) براي تدريس در دو رشته از علوم تعيين كرده بود . يكي از اين دو مدرس فقط دو دانشجو داشت و ديگري ده دانشجو . چنان كه خود رشيدالدين در شرايط استخدام اين دو مدرس و معيد و مواد درسي آنها و تعداد طلبه ، به شرح زير بيان مي كند :« شرط كرده آمد كه متولي دو مدرس را تعيين كند كه يكي عالم باشد بر علم تفسير و حديث و متقن باشد در آن و موصوف باشد به حسن سيرت ، هر روز غير از ايام جمعات و ثلاثاً ، و ساير ايام تعطيل ، درسي از حديث جهت دو نفر طلب علم نيك سيرت القا كند ، جهت يكي تفسير و جهت يكي حديث و مدرس ديگري مرد باشد فاضل ، عالم باصولين و بفروع ، نيكوسيرت و مشهور به صلاح و اگر متقن باشد وعالم باشد به علوم عقلي و حسابي و صاحب ذوق باشد در سلوك ، اولي تر باشد ، تا جهت ده متعلم كه متولي تعيين كند ، به شرط آنكه نيكو سيرت باشند و بملازمت درس خوانند از آنچه خواهند از اصول دين  و اصول فقه و از علم فروغ و آن فقه است ، در مسجد روضه بغير از ايام تعطيل درس گويد و اگر از باقي علوم عقلي و شرعي و ادبي وحسابي و غير ها تعطيل كنند روا باشد ، و همچنان شرط كرده آمد كه متولي معيدي را معين كند كه درسهاي اين ده متعلم جهت ايشان اعادت كند آنكه فاضل باشد و در مرتبه مدرس باشد يا نزديك بدو .»[138]

در سال 715 هجري در حاشية صفحة بعد تعداد مدرسان وطلبه را افزايش داده ، به اين ترتيب كه تعداد مدرس علم حديث وتفسير از يك نفر به دو نفر و تعداد دانشجويان آنها از دو نفر به پنج نفر (جمعاً ده نفر) افزايش يافته و تعداد مدرسان ساير علوم از يك مدرس و يك معيد به سه مدرس و سه معيد ، و تعداد طلبه يا دانشجويان هر يك ، همان ده نفر (جمعاً سه نفر) بوده است در صورتي كه قبل از اين تاريخ تعداد طلبة ساير علوم فقط ده نفر بوده اند .[139]

به علاوه در حاشية صفحة 165 (پشت برگ 106 وقفنامه) دو نفر مدرس مخصوص را تعيين كرده كه تأليفات خود رشيدالدين را تدريس كنند و ميزان حقوق هر يك و محل تدريس و سكونت و تعداد طلبه را تعيين كرده كه اين قسمت ناخوانا است .

موضوع مهم در اين مدرسه عالي كه داراي سه رشته بوده (1-رشتة علم تفسير و حديث . 2- رشتة علوم عقلي و حسابي و غيره 3- تدريس تأليفات خود     رشيدالدين .) توجه رشيدالدين به رشتة علوم عقلي و حسابي و يا به قول خودش « ساير علوم » است كه نه تنها تعداد مدرسان و طلبة آن بيشتر بوده ، بلكه هر مدرسي كه معيد (استاديار) هم داشته است و حقوق و دستمزد اين مدرسان از سايرين حتي از مدرسان تأليفات خودش هم بيشتر بوده است . چنانچه عيناً در تصوير صفحة مقابل يا برگ 107 مشاهده ميشود ، حقوق مدرس علم تفسير و حديث سالي 150 دينار (غير از حقوق جنسي روزي 5 من نان گندم ) بوده و بعداً هيچ به آن اضافه نشده ، ولي حقوق مدرس ساير علوم 360 دينار و حقوق معيدش 160 دينار و بعد در كنار هر يك با خط خوش اضافه كرده به حقوق مدرس 140 دينار و به حقوق معيد ها 40 دينار كه جمعاً مدرس ساير علوم سالي 500 دينار (بالاترين حقوق پرداختي در ربع رشيدي) و معيد او سالي 200 دينار حقوق ميگرفته اند (غير از حقوق نقدي ، كمك غير نقدي براي هر مدرس روزي 5 من و معيد روزي 6 من نان گندم تعيين شده است .)[140]

رشيدالدين براي اين مدرسه يك نفر رئيس يا به قول خودش «مرَتب» نيز تعيين كرده است . مرتب كه مستقيماً زير نظر متولي و به وسيلة او تعيين ميشد ، وظيفه سرپرستي ، برنامه ريزي و كنترل اين مدرسهرا بر عهده داشت . حقوق مرتب را اول سالي 60 دينار تعيين كرده بود ، ولي بعد ها شصت دينار ديگر به آن اضافه كرده و به سالي 130 دينار (برابر حقوق يك معلم بيت التعليم يا مدرسة ابتدايي در ربع رشيدي ) رسانده است [141].

در متن گوشة پايين سمت چپ صفحة مذكور مشاهده ميشود كه براي طلبه ، مدت زمان محدود و معيني تعيين كرده بود و تأكيد كرده بود و تأكيد مي كند كه فقط مدت پنج سال در مدرسه بمانند و به تحصيل اشتغال ورزند و اگر تنبلي كنند و درس نخوانند از مدرسه بيرونشان كرده و ديگري را برگزينند . براي روشن تر شدن مطلب ، عيناً نوشته هاي آن را مي آوريم كه چنين نوشته است :

« و شرط رفت كه هر يك از اين ده نفر طالب علم ، پنج سال در اين بقعه ملازمت تحصيل نمايند و چون اين پنج سال بگذرد ، متولي ايشان را تبديل كند به ديگران كه امثال ايشان باشند و اگر در ميان اين پنج سال بعضي از ايشان اعراض كند از تحصيل و كسالت پيش گيرد ، هم تبديل كند .»[142]

در كادر پايين سمت راست همان صفحه ، مشاهده مي كنيم كه حقوق نقدي و جنسي آنها را نيز چون ديگران ، تعيين كرده است . به علاوه در جاي ديگر از وقفنامة ربع رشيدي ، شرايطي نزديك به شرايط ذكر شده براي گزينش وپذيرش طلبه يا دانشجويان بيان داشته است ، به اين شرح :

« اينان (طلبه) هم مجرد و عزب باشند و همواره به تعلم ملازمت دروس مشغول باشند و تحصيل به جدكنند واگر در تحصيل جد ننمايند ، يا جريمه اي از ايشان صادر شود ، متولي ايشان را بيرون كند وديگران را نصب كند و اگر به جد به تحصيل مشغول باشند و ايشان جريمه نشوند ، مدت پنج سال ملازم و مقيم و ساكن باشند ، بعد از آن بيرون روند تا متولي ، ديگران را نصب كند .»[143]

نكتة مهم در انتخاب و پذيرش دانشجو اين كه ، بر خلاف رسم معمول مدارس        ( حتي در مدارس علمية معاصر ) دو شرط محدوديت مدت تحصيل و اخراج دانشجو در صورت تنبلي و عدم رعايت مقررات مدرسه ، شديداً مورد توجه رشيدالدين بوده است .

نكتة ديگر كه بايد بدان اهميت داد ، محدوديتي كه رشيدالدين براي تعداد مدرسان و طلبه و نيز امكانات تحصيل در ربع رشيدي تعيين كرده ، حداقل توسعه وتشكيلاتي بود كه ميخواست متوليان بعد از خودش به آن عملكنند وگر نه در حدود 19 يا بيست سالي كه توليت اين مجتمع را خود به عهده داشت ، تعداد مدرسان و دانشجويان بسيار بيشتر از آن حداقلي بوده است كه بيان شد و آنان نه تنها در تأسيسات ربع رشيدي ، بلكه در ديگر نقاط شهر تبريز به تحصيل و تدريس مي پرداختند و تعدادشان به هزار ها نفر دانشجو و صدها استاد و دانشمند مي رسيد كه از اقصي نقاط ايران و كشور هاي دور دست به تبريز جلب و جذب شده بودند و همگي تحت نظر رشيدالدين و مجتمع ربع رشيدي زندگي ميكردند . رشيدالدين نه تنها واقف و توليت اين تأسيسات را داشت بلكه خود در مقام وزارت ، دومين مقام مملكتي به شمار ميرفت و از قدرت سياسي و مالي و اجتماعي و بخصوص علمي بزرگي برخوردار بود و تمام امكانات مالي و تبليغاتي و اداري به طور كامل در اختيارش بود و اعتماد و اطميناني كه بعضي پادشاهان مغول در ايران به او داشتند ، دست او را درعمل به هرگونه اقدامي ، بخصوص اقدامات رفاهي و علمي اماكن خيريه و عمومي ، باز مي گذاشت . شاهد ادعاي ما در اين زمينه ، نامه اي است كه به پسرش سعد الدين ، حاكم قٍنّسرين نوشته و در قسمتي از اين نامه مفصل اشاره اي به اين موضوع كرده است : « و ديگر علما و فقها و محدثان چهار صد نفر كه در كوچه اي كه آنرا كوچة علما خوانند ، متوطن ساختيم و همة مياومات و ادارات مجري داشتيم و جامه ساليانه و صابون بها و حلوابها مقرر كرديم ، و هزار طالب علم فحل كه هر يك در ميدان دانش صفدري و بر آسمان فضيلت اختري اند ، در محله (ايكه محله) طلبه خوانند ، نشانديم و مرسوم همه را بر منوالي كه به جهت علما مقرر كرده شده بود به جهت ايشان نيز معين گردانيديم و نيز معين گردانيديم كه شش هزار طالب علم ديگر كه از ممالك اسلام به اميد تربيت ما آمده بودند ، در دارالسلطنه تبريز مسكن گردانيديم و فرموديم كه ادارات و مياومات ايشان را از حاصل جز به روم و قسطنطنيه كبري و جزيه هند اطلاق كنند تا ايشان از سر رفاهيت خاطر بافاده و استفادت مشغول گردند »[144]

مشاهده ميكنيم كه غير از درآمد اوقاف ربع رشيدي ، از ساير منابع مالي مانند جزية قسطنطنيه و هند نيز براي نگهداري اين طلبه و علما استفاده ميشد و در همين نامه از پنجاه طبيب علاوه بر اطباي ربع رشيدي نام ميبرد كه از هند و چين و مصر به تبريز آمده اند و سرانجام مي گويد كه كلية اين دانشجويان و دانشمندان به ربع رشيدي هم آمد و رفت داشتند ، يعني تنها ربع رشيدي محل تعليم وتعلم آنها نبوده است ، بلكه اماكن ديگري هم وجود داشته اند و مينويسد : « و گفتيم كه هر روز اين طلبة مجموع كه در ربع رشيدي و بلدة تبريز ساكن اند ، همه به مدارس ما و فرزندان ما متردد باشند .»[145]

نكتة سوم ، درست است كه آنچه از تاريخ مغول به گوش ميرسد ، شرح كشور گشايي و كشتار هاي بيرحمانة خانان مغول است تا گرايش آنان به مسائل علمي و معنوي ، ولي بايد خاطر نشان كرد كه در كنار اين اعمال ناخوشايند مغولان ، توجه خاصي هم به دانش و دانشمندان داشتند و به قول بسياري از دانشمندان : « دربار مغولان ، محل تجمع سفيران پاپ و لامايان بودايي و هند و پيشه وران و صنعت گران ايراني و ايتاليايي و چيني و بازرگانان بيزانس و ارمني و مأموران رسمي عرب و اختر شناسان و رياضي دانان ايراني و هندي و بخصوص طبيبان از اقصي نقاط جهان بوده است .»[146]

« و اينان وقتي بر شهري دست مي يافتند ، ساكنان آن شهر را مجبور مي كردند كه برج و باروي شهر را ترك كنند و در خارج شهر در محلي گرد آيند ، در آنجا مردم را از روي جنسيت و سن آنها تقسيم بندي ميكردند و از ميان مردان دانشمندان و استادكاران و آنان را كه مهارتي داشتند (از جمله كشاورزان) به عنوان غنيمت خاص فرمانروا ، جدا ميكردند و اينان در خدمت مغول در مي آمدند .»[147]

پس با توجه به مطالب مذكور ، و به خصوص اسلام آوردن غازان خان و سپس الجايتو . علاقة زيادي كه آنان به اين مسائل ابراز ميكردند ، رشيدالدين را بيش از پيش به اقدام به چنين اعمالي تشويق شد و يا بايد گفت ، رشيدالدين  از اين موقعيت به خوبي استفاده ميكرد و بر خلاف ديگر امرا و درباريان و ديگر وزراي معاصرش ، مال وثروت و قدرت سياسي خويش را در راه رفاه عمومي و ايجاد اماكن خيريه و پيشرفت علم و دانش و صنعت صرف ميكرد . رشيدالدين با توجه به محيط اجتماعي و سياسي زمان ، حدس مي زد كه كارها و اقدامات اونميتواند بعد از خودش ادامه داشته باشد ، لذا براي اطمينان بيشتر و استحكام بخشيدن به كارها و اقدامات انجام شده در زمان خودش ، اوقاف ربع رشيدي را به طور مفصل وضع كرد تا با استفاده از پشتوانة اعتقادي مردم در مورد اوقاف اين اماكن بتواند باقي بماند واز حداقل امكانات برخوردار باشد ، ولي عملاً اين پيش بيني و اقدامات او در مسير حوادث تاريخي ، از بين رفت .

ويژگي هاي مدرسة ربع رشيدي و تفاوت هاي بنياني آن را با مدارس مشابه ، به ترتيب زير ميتوان بيان كرد :

1-                       تعيين شرايط « استخدام مدرسان و مديران ، چه از نظر اعتقادي و اخلاقي و چه از نظر پايگاه علمي و تخصصي استادان و استادياران (معيدان) بايد به درجة اجتهاد متقن و يا همان استادي در رشتة مورد نظر رسيده باشند ، كه  ، تا بتوانند در اين مدرسه تدريس كنند و « صاحب روايت و اجازت » در آن رشته باشند ، و به اين مطلب اكيداً اصرار دارد . از نظر اخلاقي مي گويد ، همه بايد صالح و نيكو سيرت و مجتنب از مسكرات و مشهور به اخلاق حسنه باشند و از نظر اعتقادي براي تمام كاركنان به طور اعم و براي مدرسان به طور اخص ميگويد كه بايد عايد و متدين باشند و مسلمان .»

آنچه لازم به توجه است ، اينكه در قسمتي از وقفنامه كه در مورد استخدام استادان و شرايط آن صحبت ميكند ، حدود يك سطر از نوشتة او كاملاً با قلم سياه خط زده شده و ناخوانا گرديده است و در بالاي اين قسمت خط خورده ، با خطي كه بسيار خوش خط تر از اصل آن است ، اين جمله نوشته شده :« و چون اغلب مدرسان و معلمان تبريز بر مذهب اثني عشر عليهم الصلواه و السلام بوده اند » و سپس دنبالة قسمت خط نخورده كه همان خط اصلي است ، چنين ادامه دارد :« لاجرم شرط رفت كه تمامت مدرسان و محصلان مذكور از اهل اين مذهب باشند .»[148]

مسلماً اين خط خوردگي و تغيير در زمان رشيدالدين فضل الله نبوده است ، چون اولاً طبق شواهد و مدارك رشيدالدين پيرو مذهب شافعي بود ، ثانياً  اگر لازم بود كه توضيح داده شود ، طبق معمول رشيدالدين در حاشيه و با خط خودش اين توضيح را ميداد ، ثالثاً در جاي ديگري از وقفنامه اين مطلب را تكرار ميكند .

2-                      تعيين تعدادي معين از طلبه در هر كلاس درس ، كه تا آن زمان در مدارس مشابه سابقه نداشته است . در مدارس ديگر (چه قبل و چه بعد از ربع رشيدي ) تعداد طلبه به حدي زياد بوده كه حلقهاي درسي بزرگ تشكيل ميشد و چون صداي استاد به همه نميرسيده ، دو نفر معين در دو طرف استاد يا دو طرف مسجد ايستاده وسخنان او را تكرار ميكرده اند تا به گوش همه برسد[149]. مسلماً ارزشيابي اين گروه كثير بسيار مشكل و غير قابل كنترل بوده ، هرچند گروه بيشتري سود مي جسته اند و بازده كار ، خوب نبوده است . به علاوه كنترلي هم از نظر حضور غياب در محل تعليم انجام نميگرفته است در صورتي كه اولاً- در ربع رشيدي تعداد دانشجويان يا طلبه در يك كلاس محدود بود (بين 5 تا 10 نفر) ، ثانياُ همه آنان حتماً بايد در جلسات درس شركت مي كردند و بدون اجازة متولي و يا مرتب حق خروج از مدرسه و يا ربع رشيدي را نداشتند . در نتيجه استاد به خوبي مي توانست ميزان لياقت و استعداد و درك دانشجو را بسنجد و اگر انها تنبلي مي كردند و در جلسات حضور نمي يافتند ، شديداً مجازات و گاهي اخراج مي شدند و افراد بي لياقت و بي استعداد نمي توانستند با اين شرايط سخت ، در مدرسه دوام بياورند . فارغ التحصيلاني كه جواز« اجازت روايت » (يا به اصطاح امروز پايان نامه ) مي گرفتند ، واقعاً در آن رشته به درجه تبحر مي رسيدند .[150]

3-        تعيين زمان مشخص و محدود براي تحصيل طلاب . اين موضوع يكي از مهم ترين مشخصات ربع رشيدي است و از مهم ترين تفاوت هاي آن با مدارس مشابه بوده است ، زيرا در مدارس ديگر ، هيچگاه زمان مشخص جهت ادامه تحصيل در نظر گرفته نمي شد ( واكنون نيز چنين است ) و مدت طلبگي ممكن بود به پانزده يا بيست سال ، گاهي مادام العمر ادامه داشته باشد .[151]

در صورتيكه شايد براي اولين بار در تاريخ آموزش و پرورش جهان اسلام ، رشيد الدين مدت تحصيل را براي دانشجويان به 5 سال محدود كرد و اگر دانشجو نمي توانست در اين مدت تحصيل به درجة علمي مورد نظر برسد ، او را بدون دادن مدرك فراغ از تحصيل ، از مدرسه اخراج مي كردند . درست است كه تعداد طلبه در مدارس ربع رشيدي محدود بود ، ولي همان هايي كه فارغ التحصيل ميشدند ، از نخبگان بودند و محيط آموزشي به پناهگاهي جهت استفاده از يك شهرية بخور نمير ، به بهانة تحصيل ، مبدل نمي شد و هر فرد كودن و بي استعدادي حق ورود به مؤسسه را نداشتند و اين خود يكي از شباهتهاي خوب ربع رشيدي با دانشگاه هاي امروز است .

4-                      سنجش استعداد دانشجو و سپس تعيين رشتة تحصيلي ، اين موضوع امروز يكي از مهم ترين مسائل در آموزش و پرورش دنيا است كه رشيد الدين در هفتصد سال پيش آن را به كار مي برد . رشيدالدين نه تنها در وقف نامة ربع رشيدي ، تأكيد مي كند كه حتماً محصلان يا طلبه بايد در رشته تحصيلي « مستعد » باشند ، بلكه در مكاتبات رشيدي هم به آن اشاره دارد و صريحاً بيان مي مند كه اول استعداد افراد را مي سنجيد و سپس تعيين مي نمود كه پيش كدام استاد و در كدام رشته به تحصيل بپردازند . چنانكه در قسمتي از يك نامه مي نوسيد :« ما تعيين كرديم كه هر طالب علم پيش كدام مدرس تحصيل علم كند و ديديم كه ذهن هر طالب علمي از طالب علمان معدود ، مستعد كدام علم است . از[152] فروع و اصول نقلي و عقلي به خواندن آن علم امر فرموديم » و يا در جاي ديگر همين نامه در بارة دانشجويان علم طلب مي نويسد : « و پيش هر طبيبي ده كس از اين طالب علمان مستعد ، نصب كرديم تا به اين فن شريف مشغول گردند .»

امروز در آموزش و پرورش دنياي پيشرفته ، اينگونه گزينش و سنجش ، از طريق تست ها و آزمايش هاي مختلف هوشي معلوماتي وغيره انجام مي گيرد . ولي متأسفانه رشيدالدين شيوة پذيرش را بيان نكرده است .آنچه مسلم است اين موضوع بر اساس تجربه و برخورد متوالي مسؤولان با دانشجويان يا شايد محاوره و محاسبه در بدو ورود انجام مي گرفته است . و اين مورد نيز در مدارس آن عصر و حتي بعد از آن ، سابقه نداشته .

5-                       تفكيك رشته هاي علوم از يكديگر ، به طوريكه بيان شد در ربع رشيدي چند رشتة علمي تدريس مي شد ، از جمله علم تفسير و حديث ، فقه ، علوم ادبي ، علوم حسابي ( رياضيات ) و بخصوص علم پزشكي كه بعداً به آن خواهيم پرداخت . و همه تحت نظارت و رياست عاليه متوالي ( در حكم رئيس دانشگاه ) و مسؤليت و كنترل و برنامه ريزي مرتب ( رئيس دانشكده ) علم مي كردند .[153]

6-                       نگهداري دانشجويان در ربع رشيدي به صورت شبانه روزي ( پانسيون ) و تأمين كليه مايحتاج رفاهي آنها اعم از غذا ، پوشاك ، مسكن ، بهداشت ، حمام ،امور درماني (طبيب دارالشفا همه را مجاني مدا ميكرد ) و حتي دادن مبالغي پول به عنوان كمك هزينه بوده است . ونيز تأمين وسايل رفاهي مدرسان و معيدان و ديگر كاركنان ربع رشيدي به علاوه تهيه و تعيين محل سكونت جهت خانوادة آنان در محلات شهرستان رشيدي ، غير از دفتر كاري كه در  خود ربع رشيدي مختص هر يك ار استادان بود كه درست مثل دانشگاه هاي امروزي است .

در نتيجه طلبه و مدرسان به دور از هر گونه اشتغالات ناراحت كننده مالي ، به تعليم و تعلم مي پرداختند و بخصوص بيشتر اوقات بي كاري خود را به مطالعه در كتابخانه شصت هزار جلدي ربع رشيدي كه شامل انواع كتب در رشته هاي گوناگون و به زبان هاي متعدد بود ، مي گذراندند .

به علاوه ، چنانكه بيان شد ( در مكتوب 51 ) طلبه و مدرسان با صد ها عالم و دانشمندي كه از مليت هاي گوناگون به اين تأسيسات آمد و رفت داشتند ، به محاوره و مصاحبه و مباحثه در بارة انواع علوم آن عصر ، ميپرداختند و به اين وسيله از موقعيت و پيشرفت هاي جديد علمي در جهان آن روز ، آگاهي مي يافتند و پو يايي علمي خويش را گسترش مي دادند و واقعاً به صورت يك گروه علمي در جهان آن روز مي درخشيدند كه شاير با پيشرفته ترين تأسيسات علمي امروز قابل مقايسه باشد .[154]

4- دارالشفا ( دانشكدة پزشكي )

دارالشفا يا بيمارستان كه يك واحد مجزا و مجهز در ربع رشيدي بوده است ، در حكم يك دانشكدة پزشكي بود . زيرا در آن جا هر پزشكي علاوه بر مداواي بيماران ، پنج تا ده دانشجو را تعليم علم طب ميداد .پزشكان دارالشفاي ريع رشيدي چنان كه از وقفنامه و مكاتيب رشيدي برمي آيد  به دو دسته تمام وقت و نيمه وقت تقسيم مي شدند . پزشكان تمام وقت كه در رشته هاي مختلف علم بودند شامل يك پزشك و يك پزشك يار امراض عمومي ، يك نفر چشم پزشك ( كحال ) ، يك يا چند نفر جراح و چند نفر پزشك شكسته بند ( مجبر ) بود . كه اينان در استخدام رسمي ربع رشيدي بودند و حق كار در خارج و خروج بدون اجازه متولي از ربع را نداشتند .پزشكان عمومي مداواي كاركنان و مسافران ربع رشيدي را به عهده داشتند و بعلاوه در روزهاي دوشنبه و پنجشنبة هر هفته ، علاوه بر كاركنان و مسافران ربع رشيدي عموم مراجعان خارج از ربع و بيماران شهر تبريز را هم ويزيت ومداوا مي كردند . در روزهاي ديگر هفته ( غير از روزهاي تعطيل ) اين طبيبان بايد صبحها به تدريس دانشجويان پزشكي بپردازند . روزهاي شنبه ، يك شنبه ، سه شنبه و چهار شنبه و بعد از ظهر هاي همان روزها به مداواي كاركنان ربع مشغول باشند . تعداد دانشجويان در اوايل تاسيس ربع رشيدي براي هر پزشك دو نفر بوده و از سال 715 هجري به بعد تعداد آنها به پنج نفر افزايش يافتند [155] .

دانشجويان هم بايد فقط مدت پنج سال در ربع رشيدي به تحصيل علم طب اشتغال داشته باشند . و بعد از اين مدت رشيد الدين مي گويد : « اگر قادر باشنددر علاج بيمادان و استاد ايشان را معلوم شود كه در علاج بيماران ماهر گشته اند، به موجبي كه عادت است اجازت ايشان بنويسند كه ايشان در علاج شروع كنند » [156] يا به عبارت ديگر دانشنامه در يافت كنند و اگر نتوانند ،اين پنج سال هدر رفته و نبايد به طبابت بپردازند .

دانشجويان مي بايست در مواقع مداواي بيماران ( بعد از ظهرها و روزهاي دوشنبه و پنج شنبه دستيار طبيب باشند و به او كمك كنند يعني صبحها به صورت تئوري و بعد از ظهرها به صورت عملي همراه طبيب آموزش مي ديده اند . دانشجويان طب نيز مانند ديگر طلبه ها در ربع رشيدي شبانه روزي بودند و كلية مايحتاج آنها به نحد احسن تأمين ميشده است و مانند ديگران در انتخاب و گزينش آنها شرايط سختي معمول بوده و در طول سالهاي تحصيل از نظر اخلاقي و درسي به شدت كنترل ميشده اند . و در صورت سرپيچي يا بي لياقتي ، آنها را اخراج مي كرده اند . در وقف نامه در قسمتي از شرايط گزينش اينان مي گويند : « اينان بايد . مردم زيرك باشند و در تحصيل علم و طب مهوس و مجد و متدين و امين باشند و بعد از پنج سال بيرون روند تا ديگران كه به موجب مذكور استعداد داشته باشند ، ملازم شوند[157]

به علاوه يك نفر معيد يا پزشكيار هم هميشه همراه طبيب بوده كه او را چه در امر تدريس و چه در مداواي بيماران و تهيه دارو ها كمك مي كرده است . طبيب در موقع ويزيت بيماران بايد در مقابل درب داروخانه يا به قول خود رشيدالدين « شبكه » بنشيند و بعد از معاينه بيماران ، دارو هاي مورد نظر را روي كاغذ ( نسخه ) نوشته و به مسؤول داروخانه (خازن) بدهد و خازن همراه شرابدار ( دكتر داروساز ) داروي مذكور را به بيمار  بدهند .[158] جالبتر اينكه در ربع رشيدي هيچگونه وجهي چه از مجاوران و مسافران و چه از بيماران ديگر دريافت نمي شد و معالجه كاملاً مجاني بود . حال آنكه دارو ها را با مخارج سنگيني از اقصي نقاط چنانكه خواهيم گفت تهيه و در داروخانه و انبار بزرگ و مخصوص ، نگهداري ميكردند .اگر بيماري از ساكنان ربع رشيدي نمي توانست به پاي خود براي مداوا بيايد ، طبيب بايد به عيادت او مي رفت و حتي مسؤول تهيه دارو ، يعني شرابدار ، برايش دارو مي برد .و مطبخي ( آشپز مخصوص بيمارستان ) غذاي تجويز شده از طرف طبيب را براي بيمار مي پخت و براي بيمار ميبرد . در بيمارستان محل استراحت بيماران بستري شده به دو قسمت تقسيم ميشد ، قسمتي براي بيماران معمولي و قسمتي براي بيماراني كه امراض واگير داشتند و نيز بيمارستان چندين پرستار و يا به قول رشيدالدين « خادم  المرضي » و يك آشپز با كمك چندين خدمتگزار مخصوص جهت تنظيف بيمارستان داشته است . پزشكان رسمي ديگر ربع رشيدي يعني كحال ( چشم پزشك) جراح و مجبر ( شكسته بند ) نيز همان وظايف پزشك عمومي را داشته اند كه به تكرار وظايف آنان نيازي نيست .[159]

داروخانه ربع رشيدي

در مورد داروخانه دارالشفاي ربع رشيدي ،مطالب بسياري در مكاتيب رشيدي و وقف نامه ربع رشيدي وجود دارد ، در وقفنامه اشاره به صد ها خمرة بزرگي مي كند كه در هر يك مصرف چند سال دارو هاي گوناگون ذخيره شده بود و نام هر دارو روي خمره نوشته شده بود و در انبار مخصوصي كه در كنار دارالشفا بوده ، نگهداري مي شده است . در مكاتيب رشيدي به چند نامه بر مي خوريم كه از پسران و يا ايادي خود از نقاط مختلف ، تقاضاي ارسال مخصوصي را كرده است ، مثلاً در نامه اي كه در حقيقت يك حكم مأموريت است ، شخصي به نام علاالدين هندو را مأمور كرده كه او مأموراني را به نقاط مختلف داخل و خارج از كشور بفرستد تا داروهاي خاصي را تهيه كند . قسمتهايي از اين حكم مأموريت چنين است : « معتمد خواجه علاءالدين هندو معلوم كند كه مولانا فاضل كامل محمد بن النيلي [160] كه جالينوس زمان بوذرجمهر دوران است . در اين وقت چنين نمود كه به سبب قلت ا‍‍‍‍‍ُدهان [161]دارالشفاي ربع رشيدي ، فتور و نقصاني تمام دارد وچون اكثر ازهار و اغلب رياحين و انوار . در دارالسلطنه تبريز مفقود است . اكنون مي بايد كه مشار اليه يا جناب مولوي بر حسب مفصل كه كرده ايم ، نوكران جلد كاران بممالك مذكوره فرستد و اعلام اعيان بلدان و صدور ثغور كند كه هر سال بي عقده تعويق بوزني كه مقرر كرده ايم ، روغن هاي پسنديده و گزيده به دارالسلطنه تبريز فرستد بدين موجب »[162] .

سپس نام شهر ها و ايالاتي كه اين دارو ها از آنجا بايد تهيه و فرستاده شود و يا مقدار و نوع آنها را مفصلاً در اين حكم آورده است   بيان تمامي آن ، غير ضروري و خارج از محدودة تحقيق ماست . فقط براي نمونه به بعضي نقاط و بعضي روغن ها و دارو ها اشاره مي كنيم :

از شيراز روغن هاي بنفشه ، گل بادام ، ياسمين بادام ، نرگس بادام ، نسرين بادام ، گلاب ايجي هر كدام با وزن بين 20 تا 300 من از شهر هاي بصره (هفت نوع) ، روم (شش نوع) ، بغداد (نه نوع) ، شام (سه نوع) داروها و روغن هاي ديگري با نام و مقداد معين .[163]و درنامة ديگري ازپسرش جلاالدين حاكم روم ، شش نوع دارو و روغن هاي دارويي ب[164]ه وزن كلي 500 من خواسته كه به دارالشفا ربع رشيدي بفرستد .[165]

پزشكان نيمه وقت

چنان كه اشاره شد ، غير از پزشكان و اطبايي كه تمام وقت در ربع رشيدي بودند و بدون اجازه متولي نبايد از حضور خودداري كنند ، پزشكان ديگري هم به ربع رشيدي آمد و رفت ميكردند و در آنجا به تدريس علم طب و شايد طبابت بيماران مي پرداختند كه ما ايشان را « پزشكان نيمه وقت » ناميده ايم . اكثر اين اطبا از نقاط دور دست و يا از كشور هاي بيگانه به تبريز آمده بودند و هر كدام از آنها ده نفر دانشجوي علم طب را تعليم مي دادند ( در صورتي كه پزشكان تمام وقت هر كدام فقط پنج دانشجو داشتند ) و محل سكونت آنان و خانواده شان نيز در محله اي مخصوص به نام « كوچة معالجان » بود و حال آنكه پزشكان تمام وقت ربع رشيدي در محلة « صالحيه » كه مجاور ربع رشيدي و يكي از بهترين محلات شهرستان رشيدي محسوب ميشد ، ساكن بودند . به علاوه اينان در داخل ربع رشيدي نيز اطاق مخصوص كار داشتند ، ولي پزشكان نيمه وقت در داخل ربع ، اطاق كار نداشتند ، چنانكه رشيدالدين در مكاتبات رشيدي در همان نامه ، خطاب به پسرش كه حاكم قنسرين بود مينويسد :

« پنجاه طبيب حاذق كه از ديار هند و چين و مصر و شام و ديگر ولايات آمده بودند ، همه را بصنوف عنايات و الو رعايات مخصوص گردانيدم و گفتيم كه هر روز در دارالشفاي ما متردد باشند و پيش هر طبيبي ده كس ازطلب علمان مستعد نصب كرديم تا به اين فن شريف مشغول گردند  ، جراحان و كحالان و مجربان (شكسته بندان) كه در دارالشفاي ما ملازمند ، هر يكي را پنج نفر از غلامان خود ملازم گردانيديم تا ايشان را صفت كحالي و جراحي و مجبري بياموزند و به جهت اين طائفه كوچه اي كه در عقب دارالشفاي ماست ، بقرب باغ رشيدآباد ، كه آنرا كوچه معالجان خوانند ، بنياد فرموديم .»

با اين وصف اگر محاسبه كنيم كه هر پزشك نيمه وقت ده دانشجو داشته ، پس جمعاً 500 نفر دانشجوي علم پزشكي ، غير از آناني كه در خود ربع آموزش ميديدند ، توسط اين پزشكان به تحصيل اشتغال داشتند . علت علاقة شديد رشيدالدين به اين رشته از علوم آن بود كه خود او از پزشكان معروف و مشهور در اين رشته بوده و بارها اين رشته را « فن شريف » ذكر كرده است . گذشته از آن ، خانان مغول نيز علاقة شديدي به علم طب داشتند و آن را تشويق و حمايت ميكردند .

5- خانقاه

رشيدالدين به تصوف علاقة زيادي داشت ، به طوري كه نه تنها خانقاهي با تمام امكانات در تبريز و در داخل ربع رشيدي ايجاد كرده بود ، بلكه به خانقاه هاي همدان و بغداد وغيره كمك هاي زيادي ميكرد و نيز گروه صوفيه در نزد او از احترام فراواني برخوردار بودند . به علاوه در نوشته ها و گفتارهايش به تصوف پرداخته و حتي فرزندان خويش را تشويق كرده كه به اين مسلك گرايش داشته باشند ، از جمله در نامه اي خطاب به يكي از فرزندانش مينويسد: « پس اي قره العين خود را بزيور طريقت و خرقه حقيقت كه رتبت فقرا و زينت اوليا بدان حاصل شود ، مزين دار »[166] . به علاوه تصوف در نظر او جنبه اي از دين محمدي و همان بطن قرآن و پيام دروني وحي اسلامي است ، به همين جهت  به دنبال نصيحت به فرزند ، به گرايش به مسلك تصوف او را به توسل هر چه بيشتر به پيامبر و كتاب خداوند ترغيب ميكند : « اكنون دست در حبل متين قرآن و عروه و ثقي فرقان زن كه از هاويه عميق دنيا جز بحبل متين خدا بسرادق ملكوت و مشاهدات جبروت نتوان رسيد و از ظلمات هواجس نفس جز به متابعت محمد مصطفي صلي الله عليه و سلم خلاص نتوان يافت .»[167] سخنان رشيدالدين در باره اركان و مراحل فقر از ديدگاه صوفيه ، چنان است كه آشنايي و علاقه او را به تصوف آشكارتر مي سازد . چنانكه در نامه قبل به فرزندش مي نويسد :

« بدان كه فقر كه مصطفي صلي الله عليه و سلم بدان فخر آورده كه الفقر فخري شش چيز است . اول توبه ، دوم تسليم ، سوم صفا ، چهارم رضا ، پنجم قناعت ، ششم عزلت .» [168]

شيوه رشيدالدين فضل الله در بيان مطالب صوفيه ، بيشتر به متصوفة طريقة سهروديه قرن ششم هجري ، شباهت دارد و از لحاظ اعتقاد راسخ به ضرورت مرشد نيز همانند ساير صوفيان عصر خويش بود و تصوف را فقط امري ذهني و فكري نمي پنداشت ، بلكه معتقد بود به تعليم و عمل تحت راهنمايي مرشد و مربي واقعي بود . « اول امري كه لازم و اول فرضي كه واجب است بر مريد ، طلب استاد كامل و شيخ عالم عامل است كه او را به تهذيب اخلاق و طيب اعراق راهنمايي  كند .» [169]

چنان كه بيان كرديم به علت همين علاقه و اگاهي او از تصوف ، خانقاهي با تمام امكانات در داخل  ربع شيدي ايجاد كرد . در ابتدا در اين خانقاه يك نفر شيخ و پنج نفر صوفي را ساكن شدند ، ولي بعدها چون ديگر قسمت هاي اين مجتمع خانقاه را گسترش داد و تعداد صوفيان را به ده نفر افزايش داد .[170] (سال 715 هجري ) ، اينان نيز مانند مدزسان واطباء و طلبه با دقت و شرايطي دقيق انتخاب و انتصاب مي شدند و همان امكانات رفاهي از قبيل مسكن ، غذا ، بهداشت و غيره برايشان به حد كافي فراهم كرده بود و ساكنان خانقاه هم به شدت كنترل ميشدند و غيره برايشان خطايي نامشروع از ايشان بوجود آيد ، در حال ، متولي او را بيرون كند و ديگري را به جاي او نصب كند .»[171]

صوفيان هم ، چون طلبه بايد فقط پنج سال در خانقاه ربع رشيدي ملازم و ساكن باشند و سپس با نظر متولي از ربع خارج شده و به سير و سياحت بپردازند و خانقاه تأسيساتي مخصوص و تقريباً مجزايي چون كتابخانه و آشپزخانه (مطبخ) و خدمه و غيره داشت ، كه شرايط و شيوة استفاده از آنها مفصلاً در وقفنامه ربع رشيدي آمده است .

بيت الكتب يا كتابخوانة ربع رشيدي

ارزشمندترين تأسيسات ربع رشيدي ، كتابخانه آن بوده است كه از بزرگترين كتابخانه هاي آن عصر به شمار ميرفت . محل احداث اين كتابخانه در دو طرف گنبد بزرگي بوده است كه بر روي ارامگاه خويش بنا كرده بود و نيز اطاق كار مخصوص متولي ، كه در حقيقت مدير عامل و يا رياست  ربع رشيدي را داشت ، در مجاورت كتابخانه و گنبد بوده است . كتابخانه شامل دو قسمت بود ، يكي در سمت راست گنبد و ديگري در سمت چپ آن . به علاوه محلي در زير گنبد جهت نگهداري صد ها جلد قرآن با خطي خوش و گران قيمت ، تعيين شده بود . چنان كه در وقفنامه مي نويسد : « جهت خزاين كتب دو كتابخانه از يمين و يسار گنبد ساخته شده و ترتيب چنان است كه مادام كه ممكن باشد ، مصاحف (قرآنها ) در گنبد نهند و كتب منقولات . مصنفات خاصه [172] در كتابخانه ايمن نهند و كسب معقولات در كتابخانه ايسر[173]

رشيدالدين متذكر مي شود كه به كميت و كيفيت تمام كتاب هاي موجود در كتابخانه آگاه است و كتاب ها در فهرستي دقيق نام برداري شده كه بايد هميشه نزد متولي « محفوظ و مظبوط » باشد . جهت هر قسمت كتابخانه يك نفر خازن (كتابدار) و يك نفر مناول (متخصص علم كتاب داري ) تعيين  كرده بود . براي اينان نيز شرايط اخلاقي و اعتقادي و بخصوص تخصصي تعيين نموده و ميگويد كه بايد : « عاقل و كافي و متورع » و حتماص نويسنده و اهل علم و صاحب معرفت كتب [174] باشند و براي آنان نيز چون ديگر كاركنان شرح وظايف نوشته و حقوق و ديگر امكانات رفاهي ، در نظر گرفته است .

كليد كتابخانه نزد خازن بود و فهرست كتاب ها ، كه دائماً به تعداد آنها اضافه ميشد ، بايد به وسيله متولي و ناظر و مشرف امضاء و مهر ميشد و در هر قسمتي از كتابخانه ، فهرست كتاب هاي آن نگهداري و در معرض ديد مراجعان قرار مي گرفت .

دانشجويان و مدرسان هر كتابي را كه مي خواسته اند ميتوانستند از كتابخانه بگيرند و آن را يا در « قرائت خانه » آنجا  مطالعه كنند و يا از كتابخانه بيرون كنند ولي حق نداشته اند بدون گروگان ، كتابي را از ربع رشيدي خارج نمايند . كسان ديگر از خارج ربع رشيدي و يا ديگر ساكنان هم مي توانستند از اين كتاب ها استفاده كنند ، در اين صورت ، وديعه اي برابر با قيمت كتاب ، و اگر از شهر تبريز خارج ميشد ، چند برابر آن ، از آنها دريافت ميشد و اگر مورد اعتماد متولي بودند ، يعني متولي آنها را رسماً به كتابخانه معرفي ميكرد ، ميتوانشتند بدون وديعه نيز كتاب ها را خارج كنند . درمورد شرايط و قواعد استفاده از كتابخانه مفصلاً در وقفنامه مطالبي آمده است .

در وقفنامة ربع رشيدي ، ظاهراً اشاره اي به تعداد كتاب هاي كتابخانه نشده - شايد در اوراق مفقودة آن بوده باشد ولي در مكاتبات رشيدي ، در نامه اي كه به صدرالدين تركه ، ازمعتمدان خويش نوشته ، كه گفتيم در حكم وصيت نامه اوست ، به اين كتابخانه و تعداد كتب و نيز كيفيت وكميت مصاحف پرداخته و شرح داده است چنانكه نوشته است : « و ديگر دو بيت الكتب كه در جوار گنبد خود از يمين و يسار ساخته اند از جمله هزار مصحف در آنجا نهاده اند ، وقف كرده اند بر ربع رشيدي و مفصل آن بدين موجب است . آنچه بخط طلا نوشته شده است 400 عدد ، آنچه بخط ياقوت است 10 عدد ، آنچه بخط اين مقلد است ، عددان (دو جلد ) ، آنچه بخط  احمد سهروردي است 20 عدد ، آنچه بخطوط اكابر است 20 عدد ، آنچه بخطوط روشن خوب نوشته شده است 548 عدد . ديگر شصت هزار مجلد كتاب در انواع علوم و تواريخ و اشعار و حكايات و امثال و غيره ، كه از ممالك توران و مصر و مغرب و روم و چين و هند ، جمع كرده ام همه را وقف گردانيده ام بر ربع رشيدي .» [175] اهميت اين كتابخانه علاوه بر داشتن مصاحف ارزشمند و گرانقيمت كه به خط طلا و ياقوت هم بود و بوسيلة شخصيت هاي علمي چون احمد سهروردي نوشته شده بود ،دارا بودن كتاب هايي از انواع علوم و تواريخ و اشعار و حكايات و غيره بوده است و مخصوصاً اين كه به زبان هاي گوناگون فارسي ،عربي ، چيني و زبان هاي غربي (رومي) نيز كتاب هاي زيادي در آن جمع آموري شده بود به همين علت علماو دانشمنداني كه از نقاط مختلف دنياي آن روز به تبريز آمده بودند ، يا رشيدالدين آنها را جلب كرده و آورده بود ، ربع رشيدي و كتابخانه ها و مدارس آن « متردد بودند » و از اين گنجينه عظيم و ارزشمند علمي ، تهره ها ميبردند و اين كتاب ها را رشيد نه تنها از طريق خريداري و يا نسخه برداري فراهم كرده بود ، بلكه با تشويق و تحريص و نيز ترتيب مسابقه كتاب نويسي در رشته هاي گوناگون علمي ، علما ودانشمندان زمان را بر آن مي داشت كه آثار خويش را به اين كتابخانه بفرستند .

مشاهده ميكنيم كه اين كتابخانه ، چون ديگر تأسيسات آموزشي و ربع رشيدي ، قابل مقايسه با بزرگترين كتابخانه هاي امروز از جهت كيفيت و كميت بوده است ، ولي افسوس كه اين واحد نيز ، چون ديگر تأسيسات ربع رشيدي ، بوسيلة عوام و به تحريك و تبليغ و تشويق مخالفان رشيدالدين به آتش كشيده و يا به غارت رفته
است .


نتيجه عملي اين تحقيق

با اينكه در ضمن مطالعه و بررسي مسائل آموزشي« ربع رشيدي » كاربرد عملي هر مطلب مورد مطالعه را بيان كرده و آن را با شيوه هاي آموزشي امروز مقايسه كرده ايم ، ولي لازم مي نمايد كه در خاتمه اين بحث به طور فشرده به نتيجه گيري پرداخته و به اين سؤال پاسخ دهيم كه آيا ميتوان در برنامه ريزي آموزشگاه هاي امروز در سطوح مختلف ، روش هاي اداري و آموزشي ربع رشيد را نيز اجرا كرد و از آن الهام گرفت ؟

با يك بررسي اجمالي ميتوان پيشنهاد كرد كه در موقعيت امروز كه همه چيز بايد رنگ و روي اسلامي و ايراني بگيرد بخصوص مسائل آموزشي ربع رشيدي و شيوه اداري و آموزشي آن شايد تنها الگويي در فرهنگ اسلامي و ايراني ما باشد كه ميتواند در زمينة بازسازي بعضي سطوح آموزشي الهام بخش باشد . البته شيوة آموزشي ربع رشيدي ، در بسياري از زمينه ها نه تنها با مدارس هم عصر و قبل از خود ، بلكه بامدارس مشابه آنكه امروز در حوزه هاي علميه هنوز هم وجود دارند ، در اكثر مسائل تفاوت اساسي دارد ، ولي در بسياري از موارد شبيه آموزشگاه هاي متوسطه و عالي امروز ايران است .

براي نشان دادن اين مطلب به بعضي شباهت هاي ربع رشيدي با آموزشگاه هاي امروز و برخي تفاوت هاي آن با مدارس قديم به صورت اجمال مي پردازيم :

1-                       در مدارس قديم براي گزينش دانشجو ، هيچ گونه شروط و قوانين خاصي وجود نداشت و هر كسي در هر شرايط سني و بخصوص ميزان استعداد ، ميتوانست در اين مدارس و در حلقه هاي درسي آن شركت كند . در صورتيكه در ربع رشيدي ، نه تنها شرط سني مطرح بود ، بلكه از نظر استعداد و رشته تحصيلي نيز طلاب علوم ، كاملاً مورد توجه قرار مي گرفتند . و هر كس در رشته اي حق تحصيل داشت كه استعداد و لياقت او در آن رشته به اثبات رسيده باشد .

2-                       در مدارس قديم هيچ گونه محدوديت زماني براي تحصيل وجود نداشت و طلاب گاهي تا آخر عمر به مدرسه رفت و آمد ميكردند ، در صورتيكه ربع رشيدي هر طالب علم يا دانشجويي ميتوانست ، فقط تا مدت پنج سال به تحصيل در رشته اي بپردازد و به درجة مورد نظر ارتقاء يابد . در غير اين صورت به مشاهدة هر گونه تنبلي ، از طرف مسؤولان به شدت « توبيخ و در صورت عدم تمكين اخراج مي گرديد » .در نتيجه طلاب نمي توانستند به خاطر استفاده از شهريه مدرسه مدتها به اين اماكن رفت و آمد كنند . و اوقات خود را به بطالت و تنبلي بگذرانند و به بهانه تحصيل از مزاياي مادي مدرسه استفاده كنند و اين امر يكي از گويا ترين شباهت هاي ربع رشيدي با بعضي از آموزشگاه هاي امروز ( مثلاً تربيت معلم ) و از مهم ترين تفاوتهاي آن با مدارس هم عصر خويش و با مدارس قديمي است .

3-                       در ربع رشيدي آموزش تئوري همراه با آموزش عملي بود و بخصوص اين مسأله در مورد دانشجويان علوم پزشكي به خوبي اجرا ميشد و بطوريكه دانشجويان قبل از ظهر در كلاس درس استاد حضور مي يافتند و به طور نظري مطالب علم پزشكي را مي آموختند و بعد از ظهر ها با همراه طبيب به طبابت مي پرداختند و در حقيقت ، دستيار طبيب بودند . بعد از پنج سال اگر كاملاً به درجة حذاقت ميرسيدند و طبيب آنها را تأييد ميكرد ، حق طبابت داشتند و الآخير . در رشته هاي فني با همراه بودن شاگردان با استاد كاران در كارخانه هاي پارچه بافي ، كاغذ سازي ، باغباني و كشاورزي و همين روش اجرا ميشد ،‌بطوريكه ميتوان گفت ، بعضي برنامه هاي عملي و نظري برخي واحد هاي آموزشي امروز ، صورت پيچيده و تكامل يافته اي از برنامه هاي ربع رشيدي به نظر ميرسند .

4-                       در ربع رشيدي از نظر كمي نيز تعداد طلبه محدود بود و هر استاد بين پنج تا ده نفر دانشجو داشت . در صورتيكه در ساير مدارس قديم ، چنين محدوديتي وجود نداشت و تعداد طلاب آن قدر زياد بود كه در حلقه هاي درسي ، صداي استاد به همه نمي رسيد و به ناچار ، معيدان گفته هاي مدرس را در گوشه هاي محل تجمع (معمولاً مساجد) تكرار ميكردند تابه گوش همه برسد .

5-                       در ربع رشيدي مانند برخي از آموزشگاه هاي امروز ايران ، زمان كار و استراحت دقيقاً برنامه ريزي شده بود و ساعات ورود و خروج و مدت اقامت طلبه ومدرسان و ساير كاركنان در طول روز و هفته و روز هاي تعطيل دقيقاً حساب شده و در اساس نامه آن (يا همان وقفنامه ربع شيدي ) ضبط و ثبت بود و هيچ يك از كاركنان وطلاب بدون اجازة متولي و مرتب (رئيس و معاون آموزشگاه ) حق غيبت و يا خروج از ربع را نداشتند و از ورود افراد متفرقه و غير مجاز به ربع رشيدي جلوگيري ميشد . همچنين استفاده از اماكن خاص مانند محل غذا خوري ، خوابگاه ها ، اقامتگاه ها ، كتابخانه ها و بيمارستان و طبق شرايط و قوانين دقيق بود .

6-                       گذشته از مسائل آموزشي و اداري كه پاره اي از آنها اشاره شد ، مسائل مالي و تأمين بودجه و برنامه ريزي و تعيين هزينه ها نيز به طور دقيق وشگفت انگيز تنظيم شده بود .

7-                      منابع درآمد و موارد مصرف آن و پرداخت ها كاملاً روي اصول صحيح و برخي از آنها شبيه به امروز بود ، مثلاً شيوه پرداخت دستمزد ها (كه به طور ماهانه پرداخت ميشد ) شيوة پانسيون براي تمام طلاب و تهيه كليه امكانات غذايي ، بهداشتي ، مسكن و براي آنها به ويژه تهيه اماكن به صورت مجتع هاي ساختماني راي خانوادة هر يك از گروه هاي شغلي و نام گذاري هر يك از اين مجتمع ها و محلات را به نام همان گروه ( مثلاً محلة صالحيه و كوچه معالجان و ) .در مجاور تأسيسات ربع رشيدي به علاوه اختصاص يك اطاق كار براي هر يك از كارمندان رده اول شغلي (هيأت مديره ) و بخصوص جهت هر يك از مدرسان و معيدان كه به تنهايي دراين مكان ها به مطالعه و رسيدگي به مسائل آموزشي و اداري بپردازند و از اين جهت هم شبيه دانشگاه ها و سازمان هاي اداري و آموزشي امروز بود . تعيين شيوة استفاده از دو كتابخانة بزرگ شصت هزار جلدي براي طلاب و مدرسان و ساير مشتاقان علم كه اين هم شباهت زيادي به قوانين كتابخانه هاي امروز ايران داشته است .

8-                       همان شرايط و دقتي كه در مورد گزينش طلبه اجرا ميشد ، در مورد مدرسان و معيدان و ساير كاركنان نيز دقيق تر و گسترده تر مورد توجه بوده است و تمام آنان از نظر اعتقادي و استعداد و لياقت و درايت كاملاً كنترل ميشده اند و هر كس را كاري ميداده اند كه استعداد و لياقتش را داشته و به اثبات رسانده باشد . دستمزد ها هم بر اساس نوع كار و ارزش معنوي و مقام تحصيلي و  يا مقام سازماني افراد تعيين ميشده كه واقعاً از نظر دقت و آگاهي در آن برهة تاريخي فوق العاده است .

9-                      مجدداً  براي توضيح بيشتر در مورد شرح و تعيين وظايف به طرز كار بيمارستان ربع رشيدي و پزشكان آن را مي پردازيم كه شباهت زيادي با جنبه هايي از نمونه هاي امروز دارد :

پزشك چهار روز در هفته قبل از ظهر ها به تدريس اشتغال داشت و بعد از ظهر ها به طبابت ساكنان و پرسنل ربع رشيدي به دستياري دانشجويان خويش مي پرداخت . هر پزشكي پنج نفردانشجو داشت و هفته اي دو روز صبح و بعد از ظهر به معالجة عمومي يا ويزيت تمام بيماراني مي پرداخت كه از شهر تبريز و يا نقاط ديگر به بيمارستان مراجعه ميكردند . شيوة معاينه نيز تا اندازه اي شبيه امروز بود ، يعني پزشك بعد از معاينه و تشخيص بيماري ، دارو هاي لازم را روي ورق كاغذي (نسخه) مينوشت و بيمار آن را به دارو خانه ميبرد و از مسؤل داروخانه ، دارو ها را دريافت ميكرد و اگر مريضي نياز به بستري شدن داشت ، به دستور پزشك او را در بيمارستان كه مجهز به تمام امكانات موجود بود ، بستري   ميكردند . حتي بيمارستان به دو قسمت تقسيم شده بود ، قسمتي مخصوص بيماران معمولي و قسمتي مخصوص بيماري هاي واگير دار .

علاوه بر پزشكان تمام وقتي كه در استخدام ربع رشيدي بودند ، پزشكان ديگري به صورت نيمه وقت يه بيمارستان ربع رشيدي و به قول رشيدالدين ، « متردد » بودند كه تعداد اينان زياد بود .

با بررسي ربع رشيدي ، اميدواريم توانسته باشيم اين مجتمع عظيم آموزشي و حرفه اي را كه در تاريخ ايران تا اندازه اي ناشناخته مانده بود ، معرفي كرده  باشيم .

نسل كنوني ايران ، علاوه بر نياز به آشنايي با پيشرفته ترين نمونه هاي آموزشي امروز جهان ، لازم است به اين نكتة بنيادي و حياتي توجه داشته باشد كه تنها الگوهاي غربي در بازسازي كشوري مؤثر نبوده و نيست ، و بدانيم در فرهنگ اسلامي ايراني ما نيز سيوه هاي منظم و مؤثر آموزشي با سابقة تاريخي ديرينه دارد .

سرانجام ربع رشيدي

پس از كشته شدن خواجه رشيدالدين در 718 هجري قمري عمارت ربع رشيدي به غارت رفت و آثار زيبا و نفايس آن به دست عوام افتاد و يا معدوم شد . آنچه مانده بود ، بار ديگر پس از كشته شدن پسرش خواجه غياث الدين در 21 رمضان 736 به غارت برده شد و اكنون از آن همه آثار جز تل خاكي ديده نميشود و مردم عوام آن محل نيز ، سنگ و آجر آن بناي عظيم را تماماً بركنده و برده اند ، گاهي تكه پاره كاشي ها و كتيبه هاي شكسته از زير خاك پيدا ميشود ، شايد اگر حفاري كنند كتيبه ها و كاشي نوشته ها و اشياي ديگر پيدا شود .[176]

از قطعه شعري كه از شاعر معروف كمال الدين خجندي در دست است . معلوم ميشود كه رشيديه در زمان او در سال 718 هجري كه تقتمش خان امير دشت قيچان به تبريز تاخته و آن شهر را غارت كرده است و به كلي ويران بوده است . [177]

شاردن سياح معروف به فرانسوي در سال 1084 به ايران سفركرده درسياحتنامه خود مي نويسدكه :

« در بيرون شهر تبريز در سمت شرق آثار قلعه اي پيدا است كه در حال ويران است . اين قلعه رشيديه نام داشته و از بناهاي خواجه رشيدالدين فضل الله وزير غازان صاحب تاريخ رشيدي در احوال مغول است كه آن را در چهار صد سال قبل بنا كرده است . شاه عباس صد سال پيش به تعمير قلعه رشيديه پرداخت و آن را به حالت اوليه در آورد . ولي پادشاهان صفوي پس از وي تعمير قلعه را مصلحت نديده و به حال خود گذاشتند تا ويران شود .[178] نادر ميرزا در تاريخ و جغرافي دارالسلطنه تبريز مينويسد :

اين بنا شهري محكم و حصين بود ، بدان سال كه من به تبريز آمدم ، اثري از آن به جاي مانده بود ، در دامنة كوه سرخاب . همه از آجر و گچ ، طاق ها و ديوارها بيشتر مقرنس و سنگ ها همه يكرو تراشيده و باصل ديوار به كار برده . بوميان تبريز اين جا را رشيديه گويند ،آجر اين بنا را مردم بي تربيت بركندند و بردند و اكنون هيچ از آن به جاي نمانده ، مگر گودال ها كه براي استخراج سنگ و آجر حفر كردند . پي برجي از اين در تلي مشرف به كوي باغميشه و اين بنا به شمال تبريز به جاي است ، چون با سنگ و آجر و آهك خالص با كمال دقت تبريز عمارت شده  متين و استوار است .ديوار هاي حصار و سراي ها تا به روزگار سلاطين صفوي بر پاي بوده . بيشتر لشكر كشي هاي عثمانيان به تبريز و صدمة زلازل اين بنيان را برانداخت . در اينجا هيچ نوشته و تاريخ نيافتم تا ايراد كنم . همانا فضل الله دبير شيرازي نيابت اين وزير تاريخ بناي اين عمارت را به سال 699 نگاشته است .» [179]

بايد دانست كه هيچيك از عناصر حومة رشيديه در محل به صورت فعلي قابل تشخيص نيست ، آنچه از همه بيشتر آشكار است ، پاية برج ها و خط ديوار استحكامات دور حومه است كه بر روي بزرگترين تپه هاي آن ناحيه قرار دارد و ممكن است اين استحكامات همان هايي باشد كه در قرن چهادهم ميلادي ساخته شده اند يا بقاياي آثاري باشند كه شاه عباس در اوايل قرن هفدهم در آن محل بنا كرده است . مهمترين دليل بر اينكه در اين محل در زمان مغول ساختمان هايي بوده است وجود قطعات سفالي كاشي است كه بسياري از آنها شبيه قطعات متعلق به مقبرة غازان است . اين قطعات شامل كاشي هاي هشت گوش لعابدار نيلي و آبي مي باشد كه لعاب بعضي قسمتهاي آنها كنده شده و طرحهاي ديگري روي كاشي ها در آورده شده است . همچنين طرحهاي تسمه ايي يا باريكه هاي سفالي نيلي و آبي كه بعضي سوراخهاي آنها گچ بري پر شده و قطعات كتيبه كه با كندن و تراشيدن لعاب زمينه به صورت حروف درست شده ، در اين قطعات وجود دارد . ضمنا قطعات متعددي از كاشي چند رنگه كامل از دورة صفويه نيز در اين محل پيدا شده است . در پايه هاي برجها يكي شايان توجه است . اين پايه از ديگر پايه ها بزرگتر است و از لحاظ نقشه با آنها فرق دارد ، زيرا شامل مقطع مستطيلي است و نيز با دقت بيشتري ساخته شده است . زيرا روي پي نا صاف آن قطعات سنگ تراش قرار داده اند . قسمت هاي بزرگ قطعات روي بنا كه هنوز در محل خود باقي است ، نشان مي دهد كه قسمت بالاي برج پيشامدگي داشته است اغلب اين قطعات مرمر سياه است  و اگر همه آنها دوباره به كار برده نشده باشند ، بعضي از آنها مستعمل است . پايه هاي ستون از زمان اشكانيان و تعدادي سنگ خبر از دورة اسلامي در آنجا وجود دارد . محل برجستة پاية برج و ساختمان شگرف آن مي رساند كه ممكن است پي و اساس رصد خانه برده باشد . [180]


منابع

                  · سليم - غلامرضا ، « تعليم و تربيت در ربع رشيدي» ، مجموعه خطابه هاي تحقيقي ، دانشگاه تهران 1350 .

                  ·  صديق - دكتر عيسي ، تاريخ مختصر آموزش و پرورش ، چاپ سوم ، شركت طبع كتاب ، تهران ، 1319 .

                  ·  صديق - دكتر عيسي ، تاريخ فرهنگ ايران ، چاپ ششم ، تهران ، 1351 .

                  · كاشاني ( قاشاني ) ابوالقاسم عبدالله بن محمد ، تاريخ الجايتو ، به اهتمام مهين همبلي ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران 1348 .

                  · كلاويخو ، سفر نامه ، ترجمة مسعود رجب نيا ، نشر كتاب ، تهران 1337 .

                  · لمبتون ، ا .ك . س ، مالك و زارع در ايران ، ترجمة منوچهر اميري ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ چهارم 1377 .

                  · مستوفي - حمدالله بن ابي بكربن احمد بن نصر ، تاريخ گزيده ، تصحيح عبدالحسين نوائي ، اميركبير ، تهران 1399 .

                  · مستوفي - حمدالله بن ابي بكربن احمد بن نصر ، نزهه القلوب ، تصحيح محمد دبير سياقي .تهران 1336 .

                  · مشكور محمد جواد ، « ربع رشيدي »  ، مجموعه خطابه هاي تحقيقي ، دانشگاه تهران ، 1350 .

 



[1]  ابن الاثير ، عزالدين علي ، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران ، ترجمه ابوالقاسم حالت ، انتشارات علمي ، ج 26 ، ص 6 ـ 125 .

[2]  اقبال آشتياني  عباس اقبال ­ـ تاريخ مغول ـ چاپ پنجم ـ  1364 ، ص 5ـ10

[3]  ن .و .  پيگولوسكاياواي . پ ، پطروشفسكي ( و چند تن ديگر از مورخين شوروي ) ، تاريخ ايران ( از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادي ) ترجمه كريم كشاورز ، ( انتشارات پيام ، چاپ چهارم ، 1354 ) ص . 32 .

[4]  بروشكي ـ محمد مهدي ، بررسي روش اداري و آموزشي ربع رشيدي ، انتشارات آستان قدس رضوي 1365 ص 14و13

[5]  همان ماخذ ص 14 .

[6]  منظور علاء الدين محمد پدر ركن الدين خورشاه است كه تسليم هولاكو شد .

[7]  رشيد الدين فضل الله همداني ، جامع التواريخ ، تصحيح بهمن كريمي ، جلد دوم ، چاپ اقبال ، صص 9 ـ 691 .

[8]  ن .و . پيكولوسگايا و ....... تاريخ ايران ، ص 341 .

[9]  ـ براي اطلاع بيشتر مراجعه شود اقبال آشتياني ، عباسي تاريخ مغول .

[10]  ـ ن ،و . پيكولوسكاپاو ـ تاريخ ايران . ص 35

[11]   رشيد الدين فضل الله جامع الثوار يخ، جلد دوم ، ص 805 به بعد

[12]  - رشيد الدين فضل الله ، جامع التواريخ ، جلد  دوم ص 805 به بعد .

 

[14]  همان ماًخذ ، جلد دوم ، ص 835

[15]  ن . و . پيگولوسكايا و ... تاريخ ايران ، ص 357 .

2  رشيد الدين فضل الله ، جامع التواريخ ،جلد دوم. ص 837 به بعد .

3  براي اطلاع بيشتر ر، ك همان ماّخذ بخش تاريخ غازاني به ويژه حكايت ششم ، ص 978 و حكايت ششم ، ص 978 و حكايت چهاردهم و فرمانهايي كه در اين حكايت از قول غازان صادر شده ، صص 1014 و 1024

4  لمبتون : ا، ك . س ـ مالك زارع در ايران ترجمه منوچهر امپري ، انتشارات علمي و  فرهنگي ،  چاپ چهارم . 1377 . ص 163 به بعد .

 

1  رنه گروسه ، امپراطوري صحرا نوردان ، ترجمه عبدالحسين ميكده ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي چاپ سوم 1368 ص 67 .

2  رشيد الدين فضل الله ،  جامع التواريخ ، جلد دوم ، ص 933 .

[16]  براي اطلاع  بيشتر مراجعه شود به اقبال آشتياني ـ  عباسي تاريخ مغول ، صفحات 259 تا 334

[17]  راوندي مرتضي ، تاريخ اجتماعي ايران ، ( انتشارات امير كبير ، چاپ سوم ، تهران ، 1356 ) جلددوم ، ص 310 .

[18] باستاني  پاريزي محمد ابراهيم ، از پاريز تا پاريس ، ( انتشارات امير كبير ، چاپ سوم ، تهران 1357 ) ص 80  .

[19] اقبال آشتياني تاريخ مغول صفحه 318

[20]  ـ اقبال آشتياني ، عباس ، ناسخ مغول ، انتشارات امير كبير ، تهران ، 1376 ص 488 .

[21]  رشيد الدين فضل الله همداني ، وقفنامه ربع رشيدي ( نسخ عكسبرداري شده از روي نسخة اصلي ، از انتشارات انجمن آثار ملي ، به كوشش مجتبي مينوي وايرح افشار ( 1350 ) ص 47 و حاشيه چندين صفحة ديگر .

[22]   پطروشفسكي ، ايلياپاولويچ ، اسلام در ايران ( از  هجرت تا پايان قرن نهم هجري ) ، ترجمه كريم كشاورز ،  انتشارات پيام تهران ( قطع جيبي ) ، ص 148 .

[23]   مينوي مجتبي ، مقدمه اي بر وقفنامة ربع رشيدي ، همان مأخذ . ص 1 .

[24]  مينوي مجتبي  ، مقالة « جامع التواريخ » ( رشيد الدين فضل الله همداني وزير ) ضميمة مجلة دانشكدة ادبيات تهران ، 1374 سال هفتم شماره چهارم ، ص 24 .

[25]  منشي  كرماني ، ناصر الدين ، نسائم الاسحار من لطائم الاخبار ( در تاريخ وزيراء  ) تصحيح مير جلال الدين حسني ارموي انتشارات دانشگاهتهران 1338 .

[26]  خواند مير ، غياث الدين بن همام الدين الحسيني ، حبيب السير ( 7 جلد ، تهران ، انتشارات خيام ، 1333 ) جلد 3 ، ص 151 . نيز مير محمد بن مير خواند ، روضة الصفا ( ده جلد ، تهران ، انتشارات خيام ، 1339 ) جلد 5 ، ص 402 ، نيز وصاف الحضره ( شهاب الدين بن فضل الله شيرازي ) ، تاريخ وصاف ، تحرير عبدالحميد آيتي ( انتشارات بنيادفرهنگ ايران 1364 ) ص 210 .

[27]  كاشي ( ابوالقاسم عبدالله بن محمد القاشاني ) ، تاريخ الجاتيو ، به اهتمام مهين همبلي ، تهران بنگاه ترجمه و نشر كتاب . 1348 ، وقايع سال 711 ، ص 121 ،  نيز حمدالله مستوفي ،  تاريخ گزيده تصحيح عبدالحسين نوائي ،  چاپ انتشارات امير كبير ، تهران 1339 ، ص 608 ، نيز رشيد الدين فضل الله ، جامع التورايخ ، مأخذ پيشين ص 934 و چندين مأخذ ديگر .

[28]  -اشپولر ، برتولد،  تاريخ مغول ،  ترجمة محمود مير آفتاب ، انتشارات امير كبير ، 1356 تهران ، ص 284 ،  نيز وصاف الحضره ، تاريخ وصاف ، ص 303 .

[29]  درمورد قتل رشيد الدين ر، ك خواندمير ، حبيب السير ، جلد اول ، ص 199 و حمدالله مستوفي ، تاريخ گزيده ص 609 و عباس اقبال ، تاريخ مغول ص 304 و برتولدااشپولر تاريخ مغول ص 125 ، مير خواند ، روضه الصفا ص 482 . پ

[30]  مير خواند ، روضه  الصفا صص 7ـ 476 ، خواند مير در حبيب السير تقريباً همين مضمون را آورده است . ج 3 ص 199 .

[31]  خواند مپر ـ  حپب السپر ، جلد سوم ، ص 119

[32]  خواند مير ، حبيب السير ، ص 200 .

[33]  مير خواند ، روضه الصفا ، ص 482 .

[34]  اشاره به اتهام اختلاس رشيد از اموال شاهزادگان مغول است .

[35]  مستوفي حمدالله ، تاريخ گزيده ص 612 . لازم به  تذكر است كه حمدالله مستوفي از معاصران رشيد بوده واز طرف رشيد به مقامات سياسي گمارده شده بود .

[36] ـ براي اطلاع بيشتر مراجعه شود . اقبال آشتياني  ـ عباس  . تاريخ مغول صفحات 326 به بعد

[37]  ـ اقبال آشتياني ، تاريخ مغول ، ص 227 .

             

 

1  - اشپولر بر تولد، تاريخ مغول ، صفحه 285 ، و مير خواند ، روضه الصفا ص 208  .

2 - رشيد الدين فضل الله همداني ، وقفنامة ربع رشيدي ، صفحه 60 يا برگ 40 اصلي . دروقفنامة مذكور رشيد نام پسرانش را چنين مي نويسد  علي ، جلال ، ابراهيم ، مجد ،عبدالطيف ، محمد ،  احمد و محمود و شهاب .

3- رشيد الدين فضل الله همداني ، مكاتبات رشيدي ، تصحيح محمد شفيع ، چاپ لاهور 1364 قمري مطابق 1945 م ( از روي نسخة موجود در كتابخانة آستانه قدس ) مكتوب 23 ص 129 ومكتوب 36 ص 339 . در مكتوب 36 كه خطاب به محمد تركه از معتمدان خود نوشته و در واقع حكم وصيتنامة او را دارد ، علاوه بر نام نه نفر پسرانش كه در وقفنامه ذكر شده ، از پنج نفر پسر و چهار دختر ديگر نيز نام مي برد . زيرا در فاصلة تدوين وقفنامه ( حدود  سال 704 يا 709 ) و نوشتن اين نامه ( سالهاي 718 يا 717 هـ ) اين تعداد بر فرزندان او اضافه شده اند . نام فرزندان رشيد دراين نامه به ترتيب زير است : سعد الدين ، جلال الدين ( حاكم گرجستان ) ، محمود ( حاكم كرمان ) ، همام ، شهاب الدين ( حاكم اهواز ) ، عليشاه . و نام دختران او :   فرمان  خانه ، اي خاتون ، شاهي خاتون ، شاهي خاتون ، هديه ملك .

[43] - رشيد الدين در مكاتبات رشيدي ، مكتوب 7 خطاب به خواهر زاده اش مي نويسد « ... الجايتو سلطان محمد خدابنده ... خود بدين كمينه فرمود كه فرزندان تو كه بنده زادگان قديمند ، و آثار ارشاد از جبين ايشان لايح ... مي خواهم كه هر يك  از زمان سلطنت ما ، قباي شهرياري در بركنند و كلاه جهانداري بر سر نهند » آن گاه از مناصبي كه به فرزندانش داده شده نام مي برد .

[44]  - مير خواند ، روضه الصفا ، ص  514 .

[45]  - همان مأخذ ، ص 540 .

[46]  - بروشكي ـ محمد مهدي بررسي روش اداري و آموزشي ، ربع مرشيدي ، ص 28

[47]  -  نصر ، سيد حسين ، علم و تمدن در اسلام ، ترجمة احمد آرام ، نشر انديشه ، چاپ اول تهران 1350 ، ص 226 .

[48]  - رشيد الدين فضل الله ، مكاتبات رشيدي ، مكتوب 25 ، صفحه 135 .

[49]  - همان مأخذ ، مكتوب 40  صفحة 237 ، در اين نامه كه خطاب به پسرش جلال الدين حاكم روم است ، پس از توصيف و تمجيد از نويسندگان و آثار ارسالي آنها و تعيين جوايزي برايشان ، از كتابهاي ارسالي به شرح زير نام ميبرد .

1 ـ اطواق المذهبه في تاريخ المغاربه ( 10  جلد )  2 ـ اقوام المسالك في مذهب امام مالك (  5 جلد )  3 ـ منهاج الرثاسه في علم السياسه ( يك جلد )   4 ـ نزهه الابرار و روضه الاحرار في علم التصوف (2 جلد )  5 ـ تحفه الاماني في علم المعاني ( دوجلد )  6 ـ دره اليتيم في علم التنجيم ( 3 جلد )  7 ـ ميزان الكياسه في علم الفراسه ( يك جلد )  8 ـ البلغه في علم اللغه  9 ـ تقويم الافكار  في علم الاشعار (3 جلد )   10 ـ عمده الفصحاء في امثال البلغا ( 3 جلد )

[50]  - همان مأخذ ، مكتوب 19 صفحة 69 دراين نامه كه خطاب به پسر ديگرش امير علي حاكم بغداد است براي  51 نفر از علما و دانشمندان بغداد مقرري تعيين كرده است و نيز نامهاي 10و14و22و25و37 ، راجع به همين مسائل است .

[51] - حبيبي عبدالحي ( كابل ) ، روزگار و شخصيت نيكوكار رشيد الدين وزير » ، مجموعه خطابه هاي تحقيقي  دربارة رشيد الدين فضل الله همداني ،  ( از انتشارات دانشگاه تهران ، به مناسبت ششصد و پنجاهمين سال قتل رشيد ، 1350 ) ، ص 293 .

[52]  - براي الطلاع بيشتر مراجعه شود ـ به رشيد الدين فضل الله همداني ، وقفنامه ربع رشيدي به كوشش مجتبي مينوي و ايرج افشار.

[53]  - وقفنامة ربع رشيدي ، ص 293 .

[54]  - همان مأخذ ، ايضاً ص 293.

[55]  - همان مأخذ ، ص 294 .

[56]  - كاشاني ، ابوالقاسم عبدالله بن محمد ، تاريخ الجايتو ،  تصحيح مهين همبلي ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، تهران 1348 ، صص 54 ، 240 .

[57]  - زرياب خوئي ، عباس ، مقالة « سه نكته دربارة رشيد الدين فضل الله » مجموعه خطابه هاي تحقيقي ... ، صفحه 134 .

[58]  - براي اطلاع بيشتر مراجعه شود .  اقبال آشتياني ـ عباسي ، تاريخ مغول ، صفحات 488 تا 491 .

[59]  - رجب زاده ، هاشم ، آئين كشورداري در عهد وزارت رشيدالدين فضل الله همداني ، انتشارات توس ، تهران 1355 ، ص 90 به بعد .

[60]  ـ اولين خان مغول در ايران كه دين اسلام پذيرفت تكودار پسر هلاكو خان و دومين جانشين او بود . وي كه بين سالهاي 681 تا 683 هـ به جاي برادرش آباقاخان در ايران حكومت كرد ، سعي داشت دولت مغولي را تبديل به دولت مسلمان كندو همين امر نارضائي بخشي از خانان مغول را كه با اسلام مخالف بودند  بر انگيخت و باعث دستگيري و قتل او شد ( رك : تاريخ ايران ترجمه كريم كشاورز ، صفحه 353 ) .

[61]  - رشيد الدين فضل الله ،جامع التواريخ ، بخش تاريخ غازاني ، ص 984 .

[62]  -  همان مأخذ ، ص 985 .

[63] - همان مأخذ . 991 .

[64]  - رجب زاده ، هاشم ، آيين كشور داري ... ، ص 102 .

[65]  - رشيدي ، مكاتبات ، مكتوب 22 ص 93 .

[66]  - همان مأخذ ، مكتوب 5 ص 10 و مكتوب 9 ص 21 در همين معني است .

[67]  - رشيد الدين ، جامع التواريخ ، ص 943 .

[68]  - رشيدي ، مكاتبات ، مكتوب 49 ، ص 300 .

[69]  -  رشيدي ، وقفنامة ربع ، ص 224 .

[70] - مشكور ، محمد جواد ، « ربع رشيدي » ، مجلة هنر و مردم ، سال 1348 شمارة  84  ، ص 32 .

[71]  - سورة اسراء ، آية 85 .

[72]  - زرياب خويي ، عباس ، « 3 نكته درباره رشيدالدين » مجموعه خطابه هاي تحقيقي ... ، ص 126

 

 

3- اشپولر ، برتولد ، تاريخ مغول ، ص 250 .

[74]  - زرياب خويي ، عباس ، همان مقاله ، ص 127 ، به نقل از البدايه و النهايه ، ابن كثير حوادث سال 718 هـ .

[75]  - اقبال ، عباس ، تاريخ مغول ، ص 328 .  

[76] - يوسفي ، غلامحسين ، مقاله « انعكاس اوضاع اجتماعي در آثار رشيد الدين » ـ مجموعه خطابه هاي تحقيقي ... ، ص 418 .

[77]  - براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به  ، ايرج افشار ، مقالة رشيد الدين فضل الله و يزد .مجموعه خطابه هاي تحقيقي ... ، ص 30 به نقل از تاريخ جديد يزد ، صص 81 ، 89 وتاريخ يزد ، صص 123 . 135

[78]  - كاتب ، احمد بن حسين بن علي ، تاريخ جديد يزد  ص 80 .

[79]  - الاغ ، قاصد و پيك را گويند و اسبي كه در راهها به حهت قاصدان گذراند . ( برهان قاطع )

[80]  - خواند مير ، حبيب السير ، جلد اول ، ص 197 .

[81]  - كاشاني ، عبدالله ، تاريخ الجايتو ، وقايع سال 709 ، ص 108 .

[82]  - بروشكي ـ  محمد مهدي ـ بررسي روش اداري و آموزشي ربع رشيدي ـ ص 54 .

[83]  - مرتضوي منوچهر درمقاله اي كه در « مجموعه خطابه هاي تحقيقي ... نوشته شده است . در انتساب نگارش اين نسخه به خط خود رشيد الدين ، شك كرده و آن را طبق مكتوب 36 به عبدالملك حدادي نسبت داده است . ولي بايد گفت به دلايلي اين نسخه كه در بالا معرفي مي شود ، همان نسخه اصلي است كه به دست شخص رشيدالدين نوشته شده است . دليل اول اين كه اگر بنا بود كه با خط خود رشيدنوشته نشودپس بايد به وسيله خطاطي خوش خط نوشته مي شد و يا اگر اين نسخه را از روي آن نوشته اند  ( چنان كه مقداري از نسخه هاي استنساخ شده ضميمه نسخه اصلي است ) بايد مانند  همان قسمتي از نسخه هاي ضميمه با خط خوشي نوشته مي شد ، درصورتي كه اين نسخه بد خط و كج و معوج و تقريبا بي نقطه نوشته شده و نشان مي دهد كه رشيد به علت وجود اشتغالات سياسي ، با عجله آن را نوشته ولي نسخه هايي كه از روي آن نوشته شده بسيار خوش خط است .

[84]  - بيش از 177 برگ بوده كه اكنون حدود 150 برگ آن باقي است .

[85]  - وقفنامه ربع رشيدي ص 33 .

[86]  - جهت سهولت ، در فصول آينده و اين فصل به جاي « وقفنامه ربع رشيدي » گاهي به اختصار كلمه « وقفنامه » آمده و به جاي « مكاتبات رشيدي » گاهي كلمه « مكاتيب » را به كار برده ايم .

[87]  -  رشيد الدين ، وقفنامه ربع رشيدي ، صفحه 29 .

[88]  - اشاره به مقام وزارت خويش در دربار غاران و الجايتو است .

[89]  - رشيد الدين ، وقفنامه ربع رشيدي ، ص 29 .

[90]  - حبيبي عبدالحي ، همان مقاله ،ص 92 ، به نقل از مكاتبات  رشيدي .

[91] - اشاره به مقام وزارت خويش .

[92]  - صناع ـ منظور مهندسان ، متخصصان و كارشناسان و صنعتگران است .

[93]  - رشيد الدين ، وقفنامه ربع رشيدي ، ص 30 . معني آيه اين است بار خدايا تو مرا سلطنت و عزت دادي و علم رويا وتفسير خوابها بياموختي ، تويي آفريننده زمين و آسمان ،  تويي ولي نعمت من در دنيا و آخرت ، مرا به تسليم و رضاي خود بميران و با صالحاتم محشور فرما .

[94]  - « رب قد اتيتني  من الملك و علمتني من تأويل الاحاديث ، فاطر السموات والارض انت وليّي في الدنيا و الاخره ، توفني مسلماً و الحقني بالصالحين ( سوره يوسف آية 101 ) »

[95]  - رشيد الدين درنامه هاي 3و17و18و34و36و51 وچند نامه ديگر به ربع رشيدي اشاره كرده است .

 

[96]  - كاشاني ، تاريخ الجايتو ، ص 54 .

[97]  - عقبه ، ( به فتح و قاف و با ) به معني گردنه ، راه دشوار در بالاي كوه و جمع آن عقبات است ( فرهنگ عميد ) .

[98]  - كاشاني ، تاريخ الجايتو ، ص 117 .

[99]   - همان مأخذ .

[100]  - در وقفنامه نيز رشيد الدين مفصلا ً به اين تأسيسات آبرساني تبريز و چگونگي تقسيم آن پرداخته است و  حتي به نقشه شبكه آبرساني تبريز كه در كتابي به نام « صور الاقاليم » ثبت بوده است ، اشاره مي كند( وقفنام فصل شانزدهم ).

[101]  - به چارپايان مذكور و باغهاي فتح آباد وغيره نيز رشيد در وقفنامه و مكاتيب پرداخته است .

[102]   - كاشاني ، تاريخ الجوايتو ، صص 116 و 117 .

[103] - مستوفي حمد الله ، نزهه القلوب ،تصحيح محمد دبير سياقي ، چاپ ظهوري ، تهران ، 1336  شمسي ، بخش  نخست از مقاله سوم ، ص 78 .

[104]  - بروشكي  محمد مهدي ،  بررسي روش اداري و آموزشي مربع رشيدي ص 67

[105]  -  همان مأخذ ص 68.

[106]  - كلاويخو ، سفرنامه ، ترجمه مسعود رجب نيا ، نشر كتاب ، چاپ دوم ، تهران ، 1344 ، ص 171 .

[107]  - قصاد ، جمع قاصد ، فرستاده ، پيك .

[108]  -  رشيدي مكاتبات ،  مكتوب 51 ، ص 317.

[109]  - حوانيت ـ جمع حانوت به معني مغازه ، دكان .

[110]  - طواحين ـ جمع طاحونه به معني آسياب .

[111] - شعر ( بفتح شين و سكون عين)  ـ به معني پارچه ، شعر بافي يعني پارچه بافي .

[112]  - رشيدي مكاتبات ، مكتوب 51 ، ص 318 .

1

[113] - همان مأخذ ، ص 56 ( برگ 38 اصلي ) .

[114]  - همان مأخذ ، ص 57 .

[115] - همان مأخذ ، ص 58 .

[116] - در مورد سرابستان رشيد در وقفنامه توضيح مي دهد « ... سرابستان ، متصل گنبد مسجد و عمارتي كه در آن ( اين قسمت ناخواناست ) ... جهت روشنايي گنبد مسجد و هر چه متولي  صلاح داند .»

[117] - وقفنامه ربع رشيدي ، ص 58 .

[118] - وقفنامه ربع رشيدي ، ص 58 .

[119] - بروشكي محمد مهدي  بررسي  روش اداري ربع رشيدي ، ص 74

[120] - همان مأخذ ص 75

[121] - درباره شب فلاح  و شب استفتاح رشيد هيچ توضيحي نداده ولي درباره شب رغايب گفته است ( شب رغايب كه شب آدينه اولين باشد از ماه رجب ، ص296 ).و درباره ايام السعي گفته است « شانزدهم هر ماهي باشد .»

[122] - همان مأخذ ، ص 75 .

[123] - وقفنامه ربع رشيدي ، ص 3 ـ 180  .

[124] - وقفنامه ربع رشيدي ، 222 . 224

[125] - براي اطلاع بيشتر به وقفنامه ربع رشيدي مراجعه شود .

[126] - وقفنامه ربع رشيدي ، ص29.

[127] - دكتر صديق عيسي ، تاريخ مختصر آموزش و پرورش ( شركت طبع كتاب ، چاپ سوم ، تهران 1319 ) ، ص 301 .

[128] - اشاره به اقدامات ميرانشاه پسر تيمور سفرنامه كلاويخو ، ص 171 .

[129] - مفهوم اصطلاحي لغات مذكور ، به ترتيب عبارت از تمام وقت - مقاله با رساله كوتاه نوشته به عنوان يك تكليف بين ترمي روابط فرهنگي يا دانشگاهي و علمي تشكيلات اداري علم كتابداري يا علم تنظيم و محافظت از كتب دوره كوتاه مدت آموزشي يا دوره فشرده .

3- رهنما مجيد مقاله رشيدالدين و رب رشيدي و مجموعه خطابه هاي تحقيقي صفحه 114

[130] - رهنما  مجيد ، « مقاله رشيد الدين و ربع رشيدي » - مجموعه خطابه هاي تحقيقي ، ص 114 .

[131] - مكاتبات رشيدي ، مكتوب 51 .

[132] - رهنما  مجيد ، « رشيد الدين و ربع رشيدي » - همان ماخذ ص 118 .

[133] - براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به وقفنامه رشيدي ص180 به بعد .

[134] - هر دينار تبريز معادل 3 مثقال طلا است . اگر طلا را به قيمت امروز حساب كنيم ميبينيم كه سطح پرداخت حقوق در سطح بسيار خوبي بوده است ، به علاوه مقداري هم حقوق به صورت كمك ها ي غير نقدي كه آورده شد .

3ـ بروشكي ـ محمد مهدي بررسي روش اداري و آموزشي ... صفحه 120

[136] - وقف نامه ربع رشيدي . ص191 .

[137] - دكتر صديق عيسي ، تاريخ فرهنگ ايران ، چاپ ششم ، تهران 1351 ، ص 384 و جرجي زيدان ، تاريخ تمدن اسلام ، ترجمه علي جواهر كلام ، ص626 .

[138] - وقفنامة ربع رشيدي ، ص 165 .

[139] -براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به وقفنامه رشيدي ص180 به بعد .

[140] - بروشكي محمد مهدي ، بررسي روش اداره وآموزش ربع رشيدي ص125 .

[141] - همان مأخذ ص125 .

[142] - همان مأخذ ص126 .

[143] - همان مأخذ ص224 .

[144] - مكاتبات رشيدي ، مكتوب 51 ، ص319 .

[145] - همان مأخذ بالا

[146] - ه .ج ، ولز ، كليات تاريخ ، « دور نمايي از تاريخ زندگي آدمي از آغاز تا 1960 ميلادي » ، ترجمة مسعودرجب نيا ، تهران 1353‌، ص 874 .

[147] -بر تولد اشپولر ، تاريخ مغول ، ص415 .

[148] - وقفنامة ربع رشيدي ص165 .

[149] - دكتر صديق عيسي ، تاريخ مختصر آموزش و پروش ، ص315باختصار .

[150] - بروشكي محمد مهدي ، بررسي روش اداره و آموزش ربع رشيدي ص131 .

[151] - تاريخ مختصر آموزش و پرورش ،ص314 .

[152] - مكاتبات رشيدي ، مكتوب 51 ، ص 320 .

[153] - بروشكي محمد مهدي ، بررسي روش اداره و آموزش ربع رشيدي ص131 .

[154] - بروشكي محمد مهدي ، بررسي روش اداره و آموزش ربع رشيدي ص132 .

[155] - وقف نامة ربع رشيدي همان مأخذ -ص 187.

[156]- وقفنامة ربع رشيدي ، همان مأخذ ص 184

[157] -وقفنامة ربع رشيدي ، همان مأخذ ص 184

[158] - وقفنامة ربع رشيدي ، همان مأخذ ص 186 و 233 و 234

[159] - وقفنامة ربع رشيدي ، همان مأخذ ص 236

[160] - اين شخص از پزشكان معروف آن عصر بوده و در دارالشفا ربع رشيدي به تدريس علم و طب و طبابت اشتغال داشته است .

[161] - ادهان جمع دُهن (بضم دال و سكون ها) يعني روغن ، در اينجا به معني دارو ويا دارو هاي روغني است .

[162] - مكاتب رشيدي ، مكتوب 18 ، ص 53

 

5- همان مأخذ ، مكتوب21 ، ص93 .

[166] - همان مأخذ ، مكتوب 22 ، ص102.

[167] -همان مأخذ ، مكتوب 22 ، ص102 .

[168] -همان مأخذ ، مكتوب 48 ، ص 296 .

[169] - اين قسمت با استفاده از مقالة سيد حسين نصر تحت عنوان ، مقام رشيدالدين قضل الله در تاريخ فلسفه و علوم اسلامي « مجموعه خطابه هاي تحقيقي » ، ص 3 322 گرد آوري و به اختصار بيان شده .

[170] - وقفنامه ربع رشيدي ، حاشيه ص173 ( يا برگ 111 اصلي)

[171] - همان مأخذ .ص 224 .

[172] - منظور از« منصفات خاصه » تأليفات خود رشيدالدين است .

[173] - وقفنامه ربع رشيدي ، ص 251 .

[174] - همان مأخذ ، ص251 .

[175] - مكاتبات رشيدي ، مكتوب 36 ، ص236

[176] - مشكور محمد جواد « ربع رشيدي » مجموعه خطابه هاي تحقيقي و ، دانشگاه تهران 1350 ، ص 303 .

[177] - همان مأخذ ، ص 303 .

[178] -همان مأخذ ، ص 304 .

[179] - نادر ميرزا ، بديع الزمان ، تاريخ و جغرافياي دارالسلطنه تبريز 1323 هجري قمري ، ص 142 - 143

[180]- مشكور محمد جواد ، « ربع رشيدي » مجموعه خطابه هاي تحقيقي ، دانشگاه تهران 1350 ،ص 306

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان -- صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 30 بهمن 1393 ساعت: 23:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

نظرات


کد امنیتی رفرش

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس