آشنایی با اندام چشم گوش بینی زبان
چشم
از لحاظ نوری مجموعهای از دیوپترهای کروی چشم را تشکیل میدهد.
قرنیه
قرنیه در واقع مقطعی از یک کره یا یک جسم بیضوی است که از ورای آن قسمت رنگی چشم (عنبیه) دیده میشود. اعمال جراحی لیزر (PRK) و لیزیک (LASIK) برای اصلاح شماره عینک، بر روی این قسمت از چشم انجام میگیرد.
اولین دیوپتر کروی قرنیه چشم است که هوای بیرون را از لایه زلالیه چشم جدا میکند.
عنبیه و مردمک
عنبه قسمت رنگی چشم است که به رنگهای مختلف مانند آبی، سبز، قهوهای، عسلی و ... میباشد. عمل اصلی عنبیه کنترل اندازه مردمک بوده و همانند دیافراگم در دوربین عکاسی، کنترل میزان نور ورودی به داخل چشم است، بطوری که روزها که نور محیط بیشتر است، مردمک کوچکتر و بالعکس شبها بزرگتر میشود.
مردمک چشم که دیافراگم دهانه چشم است، یک دیافراگم قابل کنترل است. در واقع یک دهانه اتوماتیک است که میتواند بسته به شدت نور ، قطرش را بین 2 تا 8 میلیمتر تغییر دهد. زمانی که شدت نور زیاد است، برای اینکه نور کمی به داخل چشم برسد، قطر مردمک 2میلیمتر میباشد.
عدسی چشم
ساختمان شفافی است که در پشت مردمک واقع شده است. عمل اصلی عدسی متمرکز نمودن دقیق نور بر روی شبکیه بویژه در هنگام مطالعه است که با تغییر شکل عدسی صورت میگیرد. از سن 45-40 سالگی به بعد, تغییر شکل عدسی کمتر صورت گرفته و میزان تطابق برای مطالعه کردن و کارهای نزدیک کمتر میگردد
عدسی چشم از تعداد بسیار زیادی دیوپتر تشکیل یافته است که ضریب شکست آنها از مرکز نوری عدسی به طرف کنارهها ، بطور مرتب در حال کاهش است تا به دیوپتر خارجی میرسد.
عصب چشم
عصب چشم تصاویر دریافتی را بصورت امواج الکتریکی از شبکیه به مغز انتقال میدهد.
در کنارههای عدسی ماهیچههای مژگانی وجود دارد که ضخامت عدسی به کمک آنها ، برای مشاهده اجسام دور و نزدیک ، تنظیم میشود.
زجاجیه
ماده ژله مانند شفافی است که محوطه داخل چشم را پر میکند و به چشم شکل کروی میدهد. با افزایش سن تغییراتی در این ژل به وقوع میپیوندد که بصورت اشکال متحرکی شبیه مو ، نقاط سیاه رنگ یا بال مگس (که اصطلاحا مگس پران نامیده میشود) در میدان بینایی به نظر میآید و بویژه هنگام نگاه به یک زمینه یک دست و روشن بیشتر جلب توجه میکند.
شبکیه چشم
شبکیه چشم که صفحه حساس به نور است، از سلولهای استوانهای و مخروطی شکل تشکیل یافته است که حساسیت آنها در تمام سطح شبکیه یکسان نیست.
حساسترین قسمت شبکیه به نور ، لکه زرد چشم است و این نقطه محل تلاقی محور اصلی سیستم چشم با شبکیه میباشد. در واقع وقتی به یک جسم با دقت نگاه میکنیم، میخواهیم تصویر جسم را بر روی لکه زرد بیندازیم.
گوش
گوش از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است. امواج صوتی مراحل مختلفی را درون گوش طی میکنند تا به اعصاب شنوایی تبدیل شوند. هر کدام از اجزای گوش درونی را این امواج تاثیر گذاشته (تقویت، جمع آوری ، تغییر فرکانس ، انتقال و...) و به اعصاب شنوایی میرسند. ساختمان گوش از قسمتهای مختلفی تشکیل شده است.
گوش خارجی
گوش خارجی امواج صوتی را جمع آوری و متمرکز میسازد و از دو قسمت تشکیل شده است.
لاله گوش
لاله گوش در غالب حیوانات متحرک است، و برای جمع کردن و هدایت امواج صوتی و تشخیص جهت صدا بکار میرود، ممکن است به طرف منبع صورت متوجه شود. در انسان لاله گوش بیحرکت است ولی تا اندازهای جهت صوت را میتواند تشخیص دهد.
مجرای گوش خارجی
مجرای گوش خارجی لولهایست که تقریبا 2 تا 3 سانتیمتر طول دارد و در حدود یک سانتیمتر مکعب حجم دارد و به پرده صماخ ختم میشود. ارتعاشات صوتی تا قسمت انتهایی این لوله بوسیله هوا منتقل شده ، پس از آن بوسیله محیطهای جامد و مایع به گوش میانی انتشار مییابد.
پرده صماخ
پرده صماخ غشایی است که بوسیله اصوات با فرکانسهای مختلف مرتعش میشود. درجه کشش آن از محیط به طرف مرکز تدریجا زیاد شده و به همین علت است که هر قسمت از این پرده بوسیله فرکانس معینی مرتعش میشود.
گوش میانی
گوش میانی امواج را تقویت و منتقل میکند. گوش میانی در حفره استخوانی موسوم به صندوق تمپان (Caisse De Tympan) قرار دارد و بوسیله شیپور استاش (Trompand Eustache) به حلق میرسد. ارتعاشات هوا که از گوش خارجی به پرده صماخ میرسد بوسیله چهار استخوان کوچک که یکی پس از دیگری متکی بهم مفصل شده است، به گوش داخلی منتقل میگردد. این چهار استخوان بر حسب شکلی که دارند شامل چکشی ، سندانی ، عدسی و رکابی است. وظیفه آنها کم کردن دامنه ارتعاشات و در نتیجه افزایش تغییرات فشار است.
پنجره بیضی
استخوان چکشی به پرده صماخ و استخوان رکابی به پنجره بیضی (Ovale) ختم میشود که سطح آن 4 مرتبه از پرده صماخ کوچکتر است. چون سطح صماخ 14 مرتبه از سطح بیضی بزرگتر است لذا فشار در پنجره بیضی 14 مرتبه زیاد میگردد. این بهترین وسیلهای است که میتوان انرژی ارتعاشی یک محیط با وزن مخصوص کم را (هوا) به محیطی با وزن مخصوص زیاد منتقل نمود.
پنجره گرد
در گوش میانی ، پنجره دیگری وجود دارد که به پنجره گرد (Round) مرسوم است. پنجره گرد و پنجره بیضی حد فاصل بین گوش داخلی و میانی است. پنجره بیضی ارتعاشاتی را که به پرده صماخ میرسد از طریق استخوانهای گوش میانی به گوش داخلی منتقل میکند و پنجره گرد سبب میشود مایع گوش داخلی که در محفظه غیر قابل ارتعاشی قرار دارد، بتواند مرتعش شود.
گوش داخلی
گوش داخلی امواج منتقل شده از گوش میانی را دریافت و آن را به امواج شنوایی تبدیل میکند. گوش داخلی اصلیترین قسمت گوش است و از چندین قسمت تشکیل شده است.
مجاری نیم حلقوی: در ساختمان گوش سه مجرای نیم حلقوی واقع شده است که برای حفظ تعادل بدن در فضا بکار میرود و در امر شنیدن تاثیر ندارد.
کیسه اوتریکول و ساکول: مجاری نیم حلقوی بالای کیسهای بنام اوتریکول قرار گرفتهاند (Utricule) ، که بوسیله مجرایی به یک کیسه کوچکتر مرسوم به ساکول (Saccule) وصل میشود.
حلزون
در زیر مجاری نیم حلقوی ، حلزون (Limacon) قرار گرفته که حفرهای پیچیده به شکل حلزون است و بوسیله دریچه بیضی به گوش میانی مربوط میشود. تعداد حلقههای این مارپیچ 2.5 ، طولش 38 میلیمتر و قطر قاعده آن در حدود 3.3 میلیمتر است. حلزون از مایعی پر شده و بوسیله دو پنجره بوسیله غشای مسدود به صندوق تمپان ارتباط دارد. یکی پنجره بیضی که ارتعاشات را دریافت میکند و دیگری پنجره گرد بوده و عمل آن این است که به مایعی که در حلزون قرار دارد، امکان ارتعاش میدهد.
مجرای حلزونی:در وسط حلزون مجرای حلزونی قرار دارد که به ساکول معروف است.
غشا بازیلر:حفره حلزون بوسیله جدار طولی به نام غشا بازیلر به دو قسمت تقسیم میشود.
اندام کورتی
روی غشا بازیلر مجموعهای مرسوم به اندام کورتی (Corti) یا عضو کورتی قرار گرفته است. تعداد اندام کورتی از قاعده حلزون به طرف راس آن بتدریج افزایش مییابد.
تونل کورتی
عضو کورتی از یک سلسله سلولهایی به شکل میله که راس آنها دو به دو و مجاور هم قرار دارد، تشکیل میشود. بدین طریق مجرایی با مقطع مثلثی شکل را محدود میسازد که به تونل کورتی معروف است.
زبان
نگاه کلی
زبان از نظر آناتومیک شامل یک قسمت دهانی به نام جسم زبان (body) و قسمت دیگری مربوط به حلق به نام ریشه زبان (root) میباشد. در محور میانی زبان خطی به نام شیار میانی زبان و در حد فاصل جسم و ریشه خطی به نام شیار انتهایی زبان دیده میشود. این شیارها بیانگر چگونگی تکامل زبان از به هم پیوستن برآمدگیهای مختلف میباشند. زبان عضوی است مرکب از دستههای عضلات مخطط که حرکات آن به تکلم و بلع غذا کمک میکند.
عضلات زبان در جهات مختلف قرار گرفتهاند و توسط بافت همبندی از همدیگر جدا شدهاند که حاوی رگهای خونی و لنفی و اعصاب میباشد. در بین عضلات زبان سه نوع غده سروزی ، موکوسی و مختلط دیده میشوند که ترشحات و غدد سروزی به شیار اطراف پرزها و ترشحات دو نوع بعدی به عمق لوزههای زبانی تخلیه میشوند. عضلات زبان توسط مخاط (اپی کلیوم سنگفرشی مطبق بعلاوه آستری از بافت همبند) پوشیده شده است. سطح تحتانی زبان صاف ولی سطح فوقانی آن دارای برآمدگیهایی است که پرزهای زبانی نامیده میشوند.
انواع پرزهای زبان
پرزهای نخیشکل
این پرزها برجستگیهای بلند و نوک تیز و مخلوطی شکل هستند که اپیکلیوم پوشاننده آنها مخصوصا در نوک پرز ، شاخی شده است. پرزهای نخیشکل بیشترین پرزهای زبان را تشکیل میدهند که در تمام سطح پشتی زبان پراکندهاند. محور پرزهای نخی حاوی بافت همبند آستر میباشد که این پرزها فاقد جوانه چشایی بوده و دارای نقش حفاظتی میباشند.
پرزهای قارچیشکل
پرزهای قارچیشکل برجستگیهایی هستند شبیه قارچ که دارای پایه باریک و قسمت فوقانی پهن هستند. اپیکلیوم پوشاننده آنها غیر شاخی و محور آنها حاوی پاپیهای ثانویه متعدد میباشد. تعداد این پرزها کمتر از پرزهای نخی شکل است و به صورت پراکنده در سطح پشتی زبان دیده میشوند. جوانههای چشایی معدودی در سطح پرزهای قارچی دیده میشوند.
پرزهای جامیشکل
پرزهای جامی ، بزرگترین پرزها از نظر اندازه و کمترین آنها از نظر تعداد میباشند. این پرزها مدور و درشت بوده و به تعداد 7 تا 12 عدد در حد فاصل جسم و ریشه زبان دیده میشوند. محور همبندی این پرزها حاوی پاپیهای متعدد و دیوارههای جانبی آنها دارای جوانههای چشایی متعدد میباشد. ترشحات غدد سروزی موجود در بین عضلات زبان به عمق شیار اطراف پرز جامی تخلیه میگردد. جریان مداوم این ترشحات باعث باز باقی ماندن منفذ چشایی شده و آنها را آماده دریافت محرکهای چشایی مینماید.
پرزهای برگی شکل
این پرزها در انسان نادرند و در زبان خرگوش به تعداد زیاد دیده میشوند. هر پرز مستطیل شکل در محور خود دارای دوپاپی بسیار بلند و موازی و تعدادی جوانه چشایی در کنارههای خود میباشد. اپیکلیوم پوشاننده این پرزها سنگفرشی مطبقی غیر شاخی است . همانند پرزهای جامی غدد سروزی به عمق شیار اطراف پرزهای برگی نیز تخلیه میشوند.
جوانههای چشایی
با میکروسکوپ نوری مشاهده شده است که جوانههای چشایی دارای ساختمانهایی بیضوی و روشن میباشند، که در هر جوانه یک منفذ چشایی و دو نوع سلول با هسته تیره وروشن قابل تشخیص میباشند. با میکروسکوپ الکترونی چهار نوع سلول در جوانههای چشایی تشخیص داده شده است . سلولهای نوع I و II که هر دو حاوی میکروویلی در سطح راس و گرانولهای ترشحی هستند و احتمالا نقش پشتیبانی دارند. سلولهای نوع III که با انتهاهای اعصاب حسی سیناپس حاصل میکنند و درک چشایی را به اینها نسبت میدهند. سلولهای نوع IV که سلولهای قاعدهای هستند، احتمالا سلولهای تمایز نیافته میباشند.
چهار مزه قابل تشخیص بوسیله جوانههای چشایی شامل شیرین ، شور ، ترش و تلخ است. علیرغم ساختمان مشابه جوانههای چشایی، همه جوانهها همه مزهها را دریافت نمیکنند. بر این اساس هر قسمت از زبان مزه ویژهای را دریافت میکند. نوک زبان برای مزه شیرین ، نواحی جانبی نزدیک نوک برای مزه شور ، قسمتهای جانبی برای مزه ترش و نزدیک ریشه و خود ریشه برای مزه تلخ اختصاص داده میشود.. با وجود این ، جوانههای چشایی علاوه بر زبان در سطح کام نرم ، حنجره و اپیگلوت نیز یافت میشوند. نواحی فاقد جوانه چشایی دهان نیز به مواد شیمیایی حساس میباشند.
ساختمان بینی
دید کلی
اصلیترین راه ورود هوا به دستگاه تنفسی ، بینی است. 3/2 بخش تحتانی حفره بینی پهنتر از بخش فوقانی بوده و بوسیله مخاط تنفسی ضخیم پرعروقی پوشیده شده است. و 3/1 فوقانی آن ، که باریکتر است، بوسیله مخاط بویایی رنگ پریدهای پوشیده شده و محل قرار گیری گیرندههای بویایی میباشد. استخوان بینی (Nasal bone) ، استخوانی است زوج و مستطیلی که در طرفین خط واسط و در زیر استخوان پیشانی قرار گرفته است و اندازه و شکل آن در افراد مختلف ، متغیر است.
ساختمان بینی
بخش خارجی بینی (external nose)
بخش خارجی ناحیه برآمده و سطحی است که در ناحیه صورت وجود دارد و شامل دو بخش است:
بخش استخوانی ، شامل استخوانهای بینی و زایده پیشانی فک بالا.
بخش غضروفی که شامل تعدادی غضروف بهم چسبیده است.
بخش داخلی یا حفره بینی (Nasal Cavity)
از سوراخهای خارجی بینی (Nostrils) در جلو تا سوراخهای عقبی بینی (Choanae) امتداد داشته و توسط یک دیواره میانی بینی به دو نیمه چپ و راست تقسیم میگردد. ابعاد تقریبی هر حفره بینی شامل ارتفاع 5 سانتیمتر ، طول 5 - 7.5 سانتیمتر و پهنا از نزدیکی کف 1.25 سانتیمتر و پهنای سقف بینی در یک حفره حدود 2 میلیمتر است. هر حفره شامل جدار تحتانی ، جدار فوقانی ، جدار داخلی و جدار خارجی است. در تشکیل هر جدار بخشهای زیر شرکت دارند:
جدار تحتانی از زائده کامی استخوان ماگزیلا و صفحه افقی استخوان کامی.
جدار فوقانی از جلو به عقب ، استخوان پیشانی و استخوان اسفنوئید شرکت دارند.
جدار داخلی از استخوان خیش ، تیغه عمودی استخوان غربالی و غضروف تیغه بینی تشکیل شده است.
جدار خارجی دارای سه برجستگی به اسامی شاخکهای فوقانی ، میانی و تحتانی میباشد.
در عقب حفره بینی ، سوراخ شیپور استاش قرار دارد که بینی را با گوش میانی مرتبط میسازد. مخاط پوشاننده حفرههای بینی به داخل گوش میانی و سینوسها نیز کشیده شده و التهاب این مخاط را در داخل سینوسها ، عارضه سینوزیت را ایجاد میکند.
حفره بینی از لحاظ بافت شناسی و وظایف آن
قسمت قدامی بینی ، دهلیز نامیده میشود که اپی تلیوم آن در امتداد با پوست و دارای موهای زبر و کوتاه ، غدد چربی و غدد عرق میباشد. قسمت خلفی حفره بینی توسط اپی تلیوم تنفسی پوشیده شده و بدین جهت ، ناحیه تنفسی نیز نامیده میشود. در زیر اپی تلیوم ناحیه تنفسی آستر قرار گرفته که حاوی غدد مختلط سروزی و موکوسی و اجسام تورمی (Swell bodies) است.
اجسام تورمی شبکههای وریدی وسیع و تغییر یافتهای میباشند که در عمق آستر شاخکها در ناحیه تنفسی قرار گرفتهاند و ضمن عبور هوا باعث گرم شدن آن میگردند. تجمع خون در اجسام تورمی بطور متناوب باعث انسداد یکی از مجاری بینی میشود که این امر مانع از خشک شدن مخاط تنفسی در اثر عبور هوا میشود و آن را سیکل بینی نیز مینامند. در بیماریهای تنفسی مانند زکام ، اجسام تورمی هر دو مجرای بینی متسع شده و سبب گرفتگی بینی میشوند.
علاوه بر اجسام تورمی ، سیستم عروق غنی و سازمان یافته این ناحیه در گرم کردن هوای دم نقش مهمی دارد. بافت همبند آستر همچنین حاوی سلولهای لنفاوی ، مالت سل و پلاسما سل میباشد که آنتی بادیهای مترشحه بوسیله آنها مخاط بینی را در مقابل آنتی ژنها و میکروبهای مهاجم ، حفاظت میکند. مخاط تنفسی بینی فاقد زیر مخاط میباشد.
ناحیه بویایی حفره بینی
سقف حفره بینی ، قسمت فوقانی دیواره بینی و سطح شاخکهای فوقانی توسط اپی تلیوم بویایی پوشیده شده است. اپی تلیوم بویایی منظره مطبق کاذب دارد و متشکل از سه نوع سلول میباشد که عبارتند از: بویایی ، پشتیبان و قاعدهای.
سلولهای بویایی (Olfactory Cells)
نورونهای دوقطبی و دارای هسته مدور هستند که دندریت آنها در قسمت انتهایی متسع شده و وزیکول بویایی را بوجود میآورد. از وزیکولهای بویایی 8 - 6 مژه ثابت خارج و بطور افقی در سطح اپی تلیوم قرار میگیرد. اکسونی که از انتهای تحتانی سلول بویایی خارج میشود. بدون میلین بوده ، ولی پوشیده با سلول شوان میباشد که همراه با اکسون سایر سلولها ، عصب بویایی را بوجود میآورند. عصب بویایی پس از عبور از استخوان پرویزنی (ethmoid) به پیاز بویایی در مغز وارد میشود. مخاط بویایی حاوی رشتههای عصبی دیگری غیر از اعصاب بویایی است که برای دریافت تحریکات غیر بویایی میباشند.
سینوسهای مجاور بینی (paranasal sinuses)
سینوسهای پارنازال ، فضاهای بستهای هستند که در ضخامت استخوانهای پیشانی ، فک بالا ، پرونزی و اسفنوئید قرار گرفتهاند. این فضاها توسط اپی تلیوم تنفسی پوشیده شدهاند و آستر زیرین این اپی تلیومها که در امتداد با پریوست استخوان قرار دارد، حاوی تعداد کمی غدد سروزنی - مولکولی است. سینوسها توسط منافذ کوچک با حفره بینی در ارتباط هستند و ترشحات آنها از این طریق دفع میگردد. انسداد منافذ تخلیهای سینوسها ، در اثر التهاب ، باعث بروز سینوزیت میشود. سینوسها در زمان بلوغ به حداکثر حجم خود رسیده و شکل نهایی صورت را تعیین میکنند . کار اصلی آنها تشدید صوت میباشد.
بوها چگونه ادراک می شوند؟
پیاز بویایی ، ساختمان تخصص یافتهای از ماده خاکستری مغز است که مشابه ساقهای از ناحیه بویایی مغز به شمار میرود. آکسونهای انتهایی سلولهای گیرنده ، هنگامی که در پیاز بویایی قرار میگیرند، با دندریت سلولهای دیگر ، سیناپس تشکیل میدهند. این ترکیب سیناپسی شبیه توپ ، گلومرول بویایی نام دارد. هر گلومرول ، تکانه یا ایمپالسهایی را از حدود 26000 سلول گیرنده دریافت میکند.
این تکانهها که در طول آکسونهای سلولهای انتقال دهنده حس بویایی حمل میشوند، راه بویایی را تشکیل میدهند که در جهت خلفی به قشر بویایی واقع در لوب گیجگاهی مخ میرود. بویایی تنها حسی است که قبل از رسیدن به قشر مخ ، رشتههایی را به تالاموس نمیفرستد.
تکانههای بویایی قبل از این که به قشر مخ مخابره شوند، در گلومرولها طبقه بندی میشوند. تصور میشود که گلومرولها مناطق حیاتی هستند که بوها ابتدا در آنجا پردازش میشوند. قشر بویایی نخست در تشخیص و تعیین شدت بوها عمل میکند، در واقع ما اطلاع کمی از ساز و کار عصبی بویایی داریم.
ما میدانیم که به منظور اینکه این مواد حس شوند، باید به صورت گاز و یا محلول در آیند. بدون وجود این کیفیتها ، ذرات بودار نمیتوانند بوسیله جریان هوا به حفره بینی حمل شوند. این ذرات در پوشش موکوسی اپی تلیوم بویایی حل میشوند و به سد لیپیدی احاطه کننده سلولهای گیرنده بویایی نفوذ میکنند.
نظریههای فراوانی درباره اینکه ما چگونه بوها را درک میکینم، ارائه شده است. یک پیشنهاد احتمالی این است که مولکولهای بو یک واکنش متقابل فیزیکی با مناطق پروتئینی گیرنده غشای سلولی دارند. این اتصال ، کانالهای یونی را میگشاید و اجازه میدهد تا یونهای سدیم (+Na) به داخل سلولها جریان یابند و آن را دپلاریزه کنند و در نتیجه یک پتانسیل مولد را بوجود آورند.
پتانسیل مولد ، پتانسیلهای عمل را در رشتههای عصبی که با نورونها در پیاز بویایی سیناپس برقرار میکنند، تولید میکند. طبق این تئوری تمیز دادن بوهای مختلف بطور همزمان و با تحریک سلولهای گیرنده متفاوت ، صورت میگیرد.
این مطلب در تاریخ: شنبه 07 بهمن 1396 ساعت: 18:56 منتشر شده است
برچسب ها : آشنایی با اندام چشم گوش بینی زبان,